لفظ مهدی در روایات
بسم الله الرحمن الرحيم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل محمد الأئمة و المهدیین و سلم تسلیما مقدمه: در اینکه ائمه (ع)، هدایت کنندگان خلق و قیام کنندگان به امر خدا هستند شکی در آن نیست، اما بسیاری از مردم متأسفانه لقب “قائم” یا “مهدی” را تنها به حجت بن الحسن (ع) اختصاص می دهند، که این مورد و تصور اشتباه را در اینجا روشن می سازیم. شیخ کلینی باب کاملی در کتاب خود جلد ۲ [متن عربی فارسی] و جلد ۱ [متن عربی] را تحت عنوان “الائمة عليهم السلام كلهم قائمون بأمر الله تعالى هادون اليه” “همه ی امامان عليهم السلام به امر خداى تعالى قائم و بسويش رهبرند” اختصاص داده است. عـِدَّةٌ مـِنْ أَصـْحـَابـِنـَا عـَنْ أَحـْمـَدَ بـْنِ مـُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ زَيْدٍ أَبِي الْحَسَنِ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ أَبِى نُعَيْمٍ قَالَ: (أَتَيْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) وَهُوَ بِالْمَدِينَةِ فَقُلْتُ لَهُ عَلَيَّ نـَذْرٌ بـَيـْنَ الرُّكـْنِ وَالْمـَقَامِ إِنْ أَنَا لَقِيتُكَ أَنْ لَا أَخْرُجَ مِنَ الْمَدِينَةِ حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّكَ قَائِمُ آلِ مـُحـَمَّدٍ أَمْ لَا فـَلَمْ يـُجـِبـْنـِى بـِشـَيْءٍ فَأَقَمْتُ ثَلَاثِينَ يَوْماً ثُمَّ اسْتَقْبَلَنِى فِى طَرِيقٍ فـَقـَالَ: يـَا حـَكـَمُ وَإِنَّكَ لَهَاهُنَا بَعْدُ؟ فَقُلْتُ نَعَمْ إِنِّى أَخْبَرْتُكَ بِمَا جَعَلْتُ لِلَّهِ عَلَيَّ فَلَمْ تـَأْمـُرْنـِي وَلَمْ تـَنـْهـَنِي عَنْ شَيْءٍ وَلَمْ تُجِبْنِى بِشَيْءٍ. فَقَالَ: بَكِّرْ عَلَيَّ غُدْوَةً الْمَنْزِلَ. فـَغـَدَوْتُ عـَلَيـْهِ. فـَقـَالَ (ع): سَلْ عَنْ حَاجَتِكَ. فَقُلْتُ: إِنِّى جَعَلْتُ لِلَّهِ عَلَيَّ نَذْراً وَصِيَاماً وَصَدَقَةً بَيْنَ الرُّكْنِ وَالْمَقَامِ إِنْ أَنَا لَقِيتُكَ أَنْ لَا أَخْرُجَ مِنَ الْمَدِينَةِ حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّكَ قَائِمُ آلِ مـُحـَمَّدٍ أَمْ لَا فـَإِنْ كـُنـْتَ أَنـْتَ رَابـَطـْتـُكَ وَ إِنْ لَمْ تَكُنْ أَنْتَ سِرْتُ فِى الْأَرْضِ فَطَلَبْتُ الْمـَعـَاشَ. فـَقـَالَ: يـَا حـَكَمُ كُلُّنَا قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ. قُلْتُ: فَأَنْتَ الْمَهْدِيُّ. قَالَ: كُلُّنَا نَهْدِى إِلَى اللَّهِ. قـُلْتُ: فـَأَنـْتَ صـَاحـِبُ السَّيـْفِ. قـَالَ: كُلُّنَا صَاحِبُ السَّيْفِ وَوَارِثُ السَّيْفِ. قُلْتُ: فـَأَنـْتَ الَّذِى تـَقـْتـُلُ أَعْدَاءَ اللَّهِ وَ يَعِزُّ بِكَ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ وَيَظْهَرُ بِكَ دِينُ اللَّهِ. فَقَالَ: يَا حـَكـَمُ كـَيـْفَ أَكُونُ أَنَا وَقَدْ بَلَغْتُ خَمْساً وَ أَرْبَعِينَ سَنَةً وَإِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ أَقْرَبُ عَهْداً بِاللَّبَنِ مِنِّى وَ أَخَفُّ عَلَى ظَهْرِ الدَّابَّةِ). حـكـم بن ابى نعيم گويد: (در مدينه خدمت امام باقر عليه السلام رسيدم و عرض كردم: من بين ركن و مقام نذر كرده و به عهده گرفته ام كه اگر شما را ملاقات كنم، از مـديـنـه بـيـرون نـروم تـا زمـانـى كـه بـدانـم شـمـا قـائم آل محمد هستى يا نه. حضرت هيچ پاسخى به من نفرمود: من سی روز در مدينه بودم، سپس در بـين راهى به من برخورد و فرمود: اى حكم! تو هنوز اين جائى؟ گفتم آرى، من نذرى كه كرده ام به شما عرض كردم و شما مرا امر و نهى ننموده و پاسخى نفرمودى. فرمود: فردا صبح زود منزل من بيا. فردا خدمتش رفتم، فرمود: مطلبت را بپرس. عـرض كـردم: مـن بـه ايـن ركـن و مـقـام نظر كرده و روزه و صدقه اى براى خدا به عهده گرفته ام كه اگر شما را ملاقات كردم از مدينه بيرون نروم، جز آنكه بدانم شما قائم آل مـحـمـد هـسـتـى يـا نـه؟ اگـر شما هستى ملازم خدمتت باشم و اگر نيستى، در روى زمين بـگـردم و در طـلب مـعاش بر آيم. فرمود: اى حكم! همه ی ما قائم به امر خدا هستيم. عرض كردم: شما مهدى هستى؛ فرمود: همه ی ما به سوى خدا هدايت مى كنيم. عرض كردم: شما صاحب شمشيرى: فرمود همه ی ما صاحب شمشر و وارث شمشيريم. عـرض كـردم: شـما هستى آنكه دشمنان خدا را مى كشى و دوستان خدا به وسيله ی شما عزيز مـى شوند و دين خدا آشكار مى گردد؟ فرمود: اى حكم! چگونه من او باشم، در صورتى كـه به چهل و پنج سالگى رسيده ام؟ و حال آنكه صاحب اين امر (كه تو مى پرسى) از من به دوران شـيـر خوارگى نزديكتر و هنگام سوارى چالاک تر است).اصول کافی جلد ۲ صفحه ۴۸۶ روایت ۱. الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِى خـَدِيـجـَةَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ (ع): (أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْقَائِمِ فَقَالَ: كُلُّنَا قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّى يَجِى ءَ صَاحِبُ السَّيْفِ فَإِذَا جَاءَ صَاحِبُ السَّيْفِ جَاءَ بِأَمْرٍ غَيْرِ الَّذِى كَانَ). (ابـو خديجه از امام صادق عليه السلام راجع به امام قائم عليه السلام پرسيد، فرمود: همه ی ما قائم به امر خدائيم؛ يكى پس از ديگرى تا زمانى كه صاحب شمشير بيايد، چـون صاحب شمشير آمد، امر و دستورى غير از آنچه بوده مى آورد).اصول کافی جلد ۲ صفحه ۴۸۷ روایت ۲. عـَلِيُّ بـْنُ مـُحـَمَّدٍ عـَنْ سـَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عـَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَطَلِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: (قُلْتُ لِأَبِى عَبْدِ اللَّهِ (ع) [يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ]. قَالَ: إِمَامِهِمُ الَّذِى بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ وَ هُوَ قَائِمُ أَهْلِ زَمَانِهِ). عبدالله بن سنان گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: (مقصود از اين آيه چيست؟ [روزى كـه هـر مردمى را به امامشان خوانيم] فرمود: مقصود امامى است كه در ميان آنهاست و او قائم اهل زمان خود است).اصول کافی جلد ۲ صفحه ۴۸۷ روایت ۳. عن أمير المؤمنین (ع)، أنه قال: (وإنما الأئمة قوام الله على خلقه، وعرفاؤه على عباده، لا يدخل الجنة إلا من عرفهم وعرفوه، ولا يدخل النار إلا من أنكرهم وأنكروه). از امیر مؤمنان (ع) فرمود: (جز این نیست که امامان (بر حق) پاسداران (قوام) الهى بر خلق خدا هستند، و آگاهان مراقب از طرف او بر بندگانش، کسى به بهشت نخواهد رفت مگر اینکه آنان را بشناسد، و هیچکس به دوزخ نخواهد رفت جز آنکه پیشوایان (بر حق) را انکار کند، و آنها او را جزو پیروان خود ندانند).نهج البلاغة: ج۲ ص۴۱ –۴۰. بنابراین طبق روایات اهل بیت نبوت و طهارت (ع)، همه ی ایشان (ع) قائم و هدایت کننده می باشند، و طبق روایت چهارم هر امام، هدایت کننده و قائم اهل زمان خود می باشد. بعد از مقدمه، نیاز به زمینه سازی دیگری وجود دارد تا مطلب کاملاً موضوعی باشد، و به بهترین شکل بیان شود. مطلبی که باید همه ی منتظران بدانند این است که قاعده ای وجود دارد به نام “إثبات الشئ لا ينفي ما عداه” یعنی “اثبات موضوعی، موضوعِ دیگر را نفی نمی نماید”، به عبارتی دیگر در نزد همه معروف است ائمه (ع) قوام و مهدیین می باشند، و امام مهدی (ع) نیز مهدی و قائم می باشد، و اگر بر اساس روایات نیز ثابت شد یمانی فرزند و زمینه ساز امام مهدی (ع) نیز مهدی، قائم و صاحب امر می باشد، این اثبات بدان معنا نیست که این موارد [مهدی، قائم و صاحب الأمر] از امام مهدی (ع) نفی می شوند زیرا برای ایشان (ع) به اثبات رسیده اند و جای بحث و جدل در این باب نیست، اما متأسفانه برخی از روی بی اطلاعی از روایات اهل بیت (ع) یا این مطلب را بی دلیل رد، یا گفته می شود که این اگر این القاب را به شخص دیگری منتسب کنید، بنابراین برای امام مهدی (ع) چه چیزی باقی ماند؟ و لذا بر اساس همان قاعده ای که در بالا به آن اشاره شد و قاعده ی روائی زیر مطلب را آغاز می کنیم. عن أبي خديجة قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: (قد يقوم الرجل بعدل أو يجور وينسب إليه ولم يكن قام به، فيكون ذلك ابنه أو ابن ابنه من بعده، فهو هو). ابی خدیجه گوید: شنیدم امام صادق (ع) مى فرمود: (گاهى شخصی با صفت عدالت يا ستم سنجيده مى شود و به آن نسبتش مى دهند، در صورتى كه خودش آن صفت را دارا نيست، بلكه پسرش يا پسر پسرش بعد از او داراى آن صفت مى باشد، پس او همان است).الكافي: ج ۱ ص ۵۳۵. به عنوان مثال، روایت زیر ثابت می کند امام مهدی (ع) قائم می باشد. بن غزوان عن أبي بصير عن أبي جعفر الباقر عليه السلام انّه قال: (يكون منّا بعد الحسين تسعة تاسعهم قائمهم و هو أفضلهم). امام باقر (ع) فرمود: (از ما نه نفر بعد از حسین بن علی می باشند. نهمین آنها قائم آنها است و او برترین آنها است).إثبات الوصية: ۲۲۷، و نحوه في الكافي ۱: ۴۴۸ / ۱۵، و كمال الدين وتمام النعمة: ۳۵۰ / ۴۵، والخصال: ۴۱۹ / ۱۲، و غيبة النعماني: ۹۴، والارشاد: ۳۴۸، و غيبة الطوسي: ۱۴۰ / النجم الثاقب ج۱. الصفحة ۵۲۱. قبل از ورود به بحث اصلی لازم به ذکر علامات حتمی است، زیرا با دانستن آنها مطلب ما قابل درک تر و روشن تر می شود. عن الصادق (ع): قبل قيام القائم (عج) خمس علامات محتومات: (اليماني والسفياني والصيحة وقتل النفس الزكية والخسف بالبيداء). از امام صادق (ع) فرمود: (قبل از قیام قائم پنج علامت حتمی خواهند بود: یمانی و سفیانی و صیحه و کشتن نفس زکیه و فرو رفتگی در سرزمین بیداء).إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب ج ۲ ص ۱۱۹. و همانطور که در روایت متوجه شدید این علامات حتمی قبل از ظهور قائم (امام مهدی ع) می باشند و نه بعد یا همزمان، و به روایت بالا دقت لازم داشته باشید زیرا اصل روایات زیر بر اساس روایت فوق خواهند بود، لذا تأمل در روایات و صبر و شکیبایی خوانندگان از نکات بسیار مهم رسید به حق و شناخت حقیقت است که حق طلبان را به آن دعوت می کنیم. و برای اینکه مطلب از ابتدا روان تر و ساده تر و روشن تر شود، لطفاً به روایت زیر توجه فرمایید: عن جابر، عن أبي عبد الله الصادق عليه السلام قال: (إن الله عز وجل يلقي في قلوب شيعتنا الرعب، فإذا قام قائمنا، وظهر مهدينا كان الرجل أجرى من ليث وأمضى من سنان). از جابر، از امام صادق (ع): (خداوند متعال در دل شيعيان ما وحشت مى اندازد، پس هنگامی كه قائم ما قيام نمايد، و مهدى ما ظهور كند، يک مرد پر جرأت تر از شير و كارى تر و نافذتر از نيزه خواهد بود).كشف الغمة : ج ۲ ص ۳۴۵. إثبات الهداة : ج ۳ ص ۵۵۷ ب ۳۲ ف ۳۳ ح ۶۰۶. غاية المرام : ص ۶۹۸ ب ۱۴۱ ح ۶۳. البحار : ج ۵۲ ص ۳۷۲ ب ۲۷ ح ۱۶۴. منتخب الأثر : ص ۴۸۶ ف ۸ ب ۲ ح ۲. بر اساس روایت فوق آن کیست که قیام می کند، و آن مهدی کیست که ظهور می کند؟ آیا می توان آنها را یک شخصیت خواند؟ در واقع این روایت بسیاری از نکات را روشن می سازد که آن قیامگر به شمشیر همان زمینه ساز امام مهدی (ع) است که بعد از زمینه سازی کامل خلافت را به امام (ع) تحویل می دهد، و لازم به ذکر مسئله ای مهم است که زمینه ساز به امر امام مهدی (ع) عمل می کند، و اوامر خود را از ایشان (ع) دریافت می نماید. عن أمير المؤمنين قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله في اللّيلة الّتي كانت فيها وفاته لعليّ عليه السّلام: (يا أبا الحسن أحضر صحيفة ودواة فأملى رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله وصيّته حتّى انتهى إلى هذا الموضع فقال: يا عليّ إنّه سيكون بعدي إثنا عشر إماماً، ومن بعدهم إثنا عشر مهديّا… فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه محمّد المستحفظ من آل محمّد عليهم السّلام، فذلك إثنا عشر إماماً، ثمّ يكون من بعده إثنا عشر مهديّاً؛ فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه أوّل المقرّبين له ثلاثة أسامي اسم كاسمي واسم أبي، و هو عبد اللّه وأحمد والاسم الثّالث المهديّ وهو أوّل المؤمنين). از امير مؤمنان عليه السّلام از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه آن حضرت در همان شبى كه رحلتش واقع شد به على عليه السّلام فرمود: (اى ابا الحسن كاغذ و دواتى بياور و حضرت رسول اكرم (ص) وصيت خود را املاء فرمود و على مى نوشت تا بدين جا رسيد كه فرمود: يا على! بعد از من دوازده امام مى باشند و بعد از آنها دوازده مهدى… و چون وفات او برسد آن (خلافت) را به فرزندش محمد كه مستحفظ از آل محمّد (ص) است، تسليم مى كند، و ايشان دوازده امامند. بعد از آن دوازده مهدى مى باشند. پس وقتى كه وفات او رسید آن (خلافت) را به فرزندش كه نخستین مهديین است مى سپارد، و براى او سه نام است؛ یک نامش مانند نام من، و نام ديگرش نام پدر من است و آنها عبد الله و احمد هستند، و نام سوّمين مهدى است و او اوّلين مؤمنان است).غیبت شیخ طوسی – متن عربی فارسی ص ۳۰۰. و د روایت وصیت مقدس رسول الله (ص) احمد فرزند امام مهدی (ع) نیز مهدی نامیده شده است، و مهدی به معنای هدایت کننده می باشد. حديث حذلم أبن بشير مع الإمام زين العابدين (ع) عن المهدي (ع) فقال الإمام (ع): (ثم يخرج السفياني الملعون من الوادي اليابس وهو من ولد عتبة بن أبي سفيان فإذا ظهر السفياني أختفى المهدي (ع) ثم يخرج بعد ذلك). حدیث حذلم ابن بشیر با امام سجاد (ع) در مورد امام مهدی (ع)، امام سجاد فرمود: (… سپس سفيانی ملعون از بيابان خشک خارج می شود، و او از فرزندان عتبه بن ابی سفیان است، پس اگر سفیانی ظهور کرد مهدی مخفی می شود، سپس بعد از آن مجدداً خروج می کند).غيبة الطوسي ص۲۹۴ / بحار الانوار ج۵۲ ص۲۹۱ / الحوائج والجوائح للراوندي ص۱۱۴۹ / معجم أحاديث المهدي (ع) ج۱ ص۵۰ / منتخب الأنوار المضيئة ص۵۰. و این روایت جای تأمل دارد و دو نکته در آن نهفته است: الف: پس اگر سفیانی ظهور کرد مهدی مخفی می شود. سفیانی یکی از علائم حتمی ظهور امام مهدی (ع) است همانگونه که در روایت اول اشاره کردیم، و این روایت می گوید اگر سفیانی ظهور کرد، مهدی مخفی می شود، و این بدان معناست که این اشاره به مهدی دیگری می کند که ایشان همان مهدی اول یمانی موعود است. و ثانیاً مهدی نیز ظهوری دارد قبل سفیانی، زیرا که روایت می گوید: مهدی بعد از ظهور سفیانی مجدداً مخفی می شود. و کسی گمان نکند که مهدی ذکر شده در روایت امام مهدی (ع) می باشد، بلکه ایشان مهدی اول همان یمانی موعود است و همانگونه که اشاره کردیم قیام سفیانی یکی از علائم ظهور علنی امام مهدی (ع) یاد شده است، و از طریقی دیگر بر امام مهدی (ع) صدق نمی کند زیرا اگر گفتیم مراد از امام مهدی، محمد بن الحسن عسگری است این بدان معناست که ایشان را سه غیبت است و این با روایات کثیری در تضاد است. ب: سپس بعد از آن مجدداً خروج می کند. یعنی مهدی اول بعد از مخفی شدن، مجدداً ظهور و خروج می کند و طبعآً در این مدت به دعوت مردم می پردازند. قال أمير المؤمنين (ع): (المهدي أقبل جعد يكون مبدأه قبل المشرق وإذا كان ذلك خرج السفياني). امیر مؤمنان (ع) فرمود: (مهدی مخمور العین، پیچیده موی است و در گونه آن حضرت خالی است و مبداء ظهور مبارکش از طرف شرق است. و اگر آنچنان شد سفيانى خروج خواهد نمود…).غيبة النعماني ص۳۱۶ / تفسير البرهان ج۳ ص۳۵۴ / بحار الانوار ج۵۲ ص۲۵۲ / المحجة ص۱۷۷ / ينابيع المودة ص۴۲۷ / معجم اخاديث الإمام المهدي (مكن) ج۵ ص۳۵۷. و منظور در این روایت مهدی اول است که قبل از خروج، ظهور کرده است و بعد از ظهور مبارکش از طرف مشرق، سفیانی بعد از آن خروج خواهد کرد، در صورتی که در روایت علامات حتمی اشاره شد، خروج سفیانی و فرو رفتگی سپاهیانش یکی از علائم ظهور مقدس امام (ع) در صورتیکه در این روایت می بینیم، مهدی قبل از سفیانی ظهور می کند. عن الإمام الباقر (ع) انه قال: (تنـزل الرايات السود التي تقبل من خراسان الكوفة فإذا ظهر المهدي بمكة بعث بالبيعة إلى المهدي). از امام باقر (ع) فرمود: (پرچمهاى سياهى که از خراسان خارج مى شوند به کوفه وارد خواهند شد، چون مهدى (ع) در مکه ظاهر شد، جهت گرفتن بیعت به مهدی می فرستد).عقد الدرر ص ۱۲۹. روایت فوق تصریح می کند که پرچم های سیاه از طرف خراسان [با رهبری مهدی اول یمانی (ع)] به طرف کوفه رهسپار می شوند، پس اگر مهدی در مکه ظاهر شود جهت گرفتن بیعت به مهدی می فرستد، و این روایت بسیار عجیب است اگر دقت فرمایید که مهدی برای مهدی جهت بیعت گرفتن می فرستد، بنابراین چند مهدی داریم؟ و با این حال روایت آشکار می سازد که صاحب پرچمهای سیاه همان مهدی اول وارد کوفه که می شود، حضرت امام مهدی محمد بن الحسن (ع) به جهت بیعت می فرستند تا امور کامل را از مهدی اول بدست گیرد. عن حذيفة بن اليمان قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم و ذكر المهدي فقال: (إنه يبايع بين الركن والمقام، اسمه أحمد وعبد الله والمهدي، فهذه أسماؤه ثلاثتها). حذيفه گويد: شنيدم كه رسول الله (ص) درباره مهدي فرمود: (همانا با او بين ركن و مقام بيعت می كنند و اسمش احمد و عبد الله و مهدی است. اين سه اسم نام های او می باشند).غيبت – طوسی ص ۴۵۴. غيبت – طوسی ص ۴۷۰. بحار الأنوار ج ۵۲، ص ۲۹۱. عن الأمام علي (ع): (ويكون السفياني قد جعلت عمامته في عنقه وسحب، فيوقفه (بين يديه)، فيقول السفياني للمهدي: يا ابن عمي من علي بالحياة أكون سيفاً بين يديك واجاهد اعدائك). از امام على (ع): (سفيانى در حالى که عمامه اش را بر گردنش بسته و مى کشند، او را نزد امام مى آورند و او رو به آن حضرت کرده عرض مى کند: اى عمو زاده بر من منت بگذار و حياتى دوباره به من کرم فرما، من نيز شمشيرى خواهم بود براى تو و با دشمنانت جهاد خواهم کرد و مهدى در ميان يارانش نشسته در حالى که از عذراء با حياتر است).معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) – الشيخ علي الكوراني العاملي – ج ۳ – ص ۹۶/ وفي /ج۴/ص۱۴۹. خروج سفیانی و فرو رفتگی در سرزمین بیداء یکی از علائم ظهور مقدس امام مهدی (ع) شمرده شده است، بنابراین این مهدی کیست که با سفیانی مواجه می شود؟ از اخبار پیامبر (ص) در مود مهدى عليه السلام در حاليكه با سلمان سخن می گوید، فرمود: (ثم ضرب بيده على الحسين عليه السلام فقال: يا سلمان، مهدي أمتي الذي يملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً من ولد هذا. إمام ابن إمام، عالم ابن عالم، وصي ابن وصي، أبوه الذي يليه إمام وصي عالم. قال: قلت: يا نبي الله، المهدي أفضل أم أبوه؟ قال: أبوه أفضل منه. للأول مثل أجورهم كلهم لأن الله هداهم به. أيما داع دعا إلى هدى فله أجره و مثل أجور من تبعه لا ينقص ذلك من أجورهم شيئاً، و أيما داع دعى إلى ضلالة فعليه وزره و مثل أوزار من تبعه لا ينقص ذلك من أوزارهم شيئ). از اخبار پیامبر (ص) در مود مهدى عليه السلام در حاليكه با سلمان سخن می گوید، فرمود: (سپس ایشان با دستش به حسین (ع) زد و فرمود: یا سلمان، مهدی امتم که دنیا را پر از عدل و داد می کند در حالی که پر از ظلم و ستم شده است از فرزندان این است. امام فرزند امام، عالم فرزند عالم، و وصی فرزند وصی است. پدرش که بعد از او می آید امام، وصی و عالم است. سلمان گوید: گفتم: ای پیامبر خدا، مهدی برتر است یا پدرش؟ فرمود: پدرش از او برتر است. اوّلى آنان مثل اجر همه آنان را دارد چرا كه خداوند بوسيله ى او آنان را هدايت كرده است. هر كس به هدايتى دعوت كند اجر خود و مثل اجر كسانى كه تابع او شده اند را خواهد داشت، بدون آنكه از اجر آنان كم شود. و هر كس به گمراهى دعوت كند گناه خود و مثل گناه كسانى كه تابع او شده اند را خواهد داشت بدون آنكه اين مطلب از گناه آنان كم كند).سليم بن قيس الهلالي الصفحة ۴۳۱-۴۳۰. و در اینجا رسول الله (ص) به مهدی اول از ذریه ی امام محمد بن الحسن (ع) اشاره می کنند بدلیل اینکه پیامبر (ص) فرمود: او امام فرزند امام است و همه می دانند که امام محمد بن الحسن عسگری برای کل مردم معروف و شناخته شده است، پس آیا از سلمان مخفی می باشد که امام محمد بن الحسن، امام و فرزند امام است؟ و همچنین قرینه ی دیگر فرموده ی رسول الله (ص) است: پدرش که بعد از او می آید امام، وصی و عالم است. و در اینجا سؤالی مطرح می شود: آیا از ائمه کسی است که قبل از پدرش آمد یا اینکه محمد بن الحسن عسگری (ع) قبل پدرش آمد و رسول الله (ص) می فرماید: پدرش که بعد از او می آید امام، وصی و عالم است؟ و قرینه ی سوم سؤال سلمان از رسول الله (ص) است: سلمان گوید: گفتم: ای پیامبر خدا، مهدی برتر است یا پدرش؟ فرمود: پدرش از او برتر است. و همه می دانند که امام مهدی (ع) بعد از امام علی و حسن و حسین، از دیگر ائمه (ع) برتر است. و رسول الله (ص) به سلمان می گوید: پدرش از او برتر است. پس این کیست که پدرش از او برتر است غیر از مهدی اول احمد (ع)؟ و قرینه ی چهارم: فرموده ی رسول الله (ص): اوّلى آنان مثل اجر همه آنان را دارد چرا كه خداوند بوسيله ى او آنان را هدايت كرده است. پس اینها چه کسانی هستند که رسول الله (ع) در مورد آنها سخن می گوید؟ و آیا کسانی از ائمه داریم که در زمان امام مهدی (ع) زندگی می کنند یا اینکه ائمه (ع) توسط امام مهدی (ع) هدایت شده اند؟ یا اینکه سخن در مورد ذریه ی امام مهدی (ع) است که همان مهدیین از ذریه اش می باشند؟ و بخاطر همین است که رسول الله (ص) فرمود: آنان مثل اجر همه آنان را دارد چرا كه خداوند بوسيله ى او آنان را هدايت كرده است. وفي خبر طويل قالت فاطمة عليها السلام: (يا رسول الله، فأي هؤلاء الذين سميت أفضل؟ فقال رسول الله صلى الله عليه و آله: أخي علي أفضل أمتي، و حمزة و جعفر هذان أفضل أمتي بعد علي و بعدك و بعد ابني و سبطي الحسن و الحسين و بعد الأوصياء من ولد ابني هذا و أشار رسول الله صلى الله عليه و آله بيده إلى الحسين عليه السلام منهم المهدي. و الذي قبله أفضل منه الأول خير من الآخر لأنه إمامه و الآخر وصي الأول. إنا أهل بيت اختار الله لنا الآخرة على الدنيا). حضرت زهرا عليها السّلام عرض كرد: (يا رسول اللَّه، كدام يک از اينان كه نام بردى افضل اند؟ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: برادرم على افضل امّتم است. حمزه و جعفر، اين دو افضل امت من بعد از على و تو و دو پسر و نوه ام حسن و حسين و جانشينان از فرزندان اين پسرم هستند- و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله با دست اشاره به امام حسين عليه السّلام فرمودند- و مهدى از ايشان است. آنكه قبل از (مهدى) است از او افضل است. اوّلى كه مقدم است افضل از مؤخّر است، زيرا امام او است و اين وصىّ آن است. ما اهل بيتى هستيم كه خداوند براى ما آخرت را بر دنيا ترجيح داده است).سليم بن قيس الهلالي ص۸. و در این حدیث نیز رسول الله (ص) روشن می سازد شخصی که در موردش سخن می گوید امام محمد بن الحسن عسگری (ع) نمی باشد، زیرا که ایشان (ص) فرمود: و مهدى از ايشان است، آنكه قبل از (مهدى) است از او افضل است پس آیا امام حسن عسگری (ع) از امام مهدی (ع) برتر است، در حالیکه اهل بیت (ع) روشن ساختند که نهمین وصی از آنها برتر است و او قائم می باشد؟ بن غزوان عن أبي بصير عن أبي جعفر الباقر عليه السلام انّه قال: (يكون منّا بعد الحسين تسعة تاسعهم قائمهم و هو أفضلهم). امام باقر (ع) فرمود: (از ما نه نفر بعد از حسین بن علی می باشند. نهمین آنها قائم آنها است و او برترین آنها است).إثبات الوصية: ۲۲۷، و نحوه في الكافي ۱: ۴۴۸ / ۱۵، و كمال الدين وتمام النعمة: ۳۵۰ / ۴۵، والخصال: ۴۱۹ / ۱۲، و غيبة النعماني: ۹۴، والارشاد: ۳۴۸، و غيبة الطوسي: ۱۴۰ / النجم الثاقب ج۱. الصفحة ۵۲۱. عَنِ الصَّادِقِ (ع) أَنَّهُ قِيلَ لَهُ: (مَنِ الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِكَ؟ قَالَ: الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ يَغِيبُ عَنْكُمْ شَخْصُهُ وَ لَا يَحِلُّ لَكُمْ تَسْمِيَتُهُ). از امام صادق (ع) سؤال شد: (مهدی از فرزندانت کیست؟ فرمود پنجمين امام از هفتم است وجود مقدسش از شما پنهان مى شود و براى شما بردن نام او جايز نيست).وسائل الشيعه ، ج ۱۱، ص ۴۸۶، باب ۳۳، حديث ۱۱. اکنون برای اینکه روشن شود منظور امام صادق (ع) کیست به این روایت ها دقت فرمایید: عن رسول الله (ص) في حديث طويل قال فيه: (بعد أن عدد الأئمة من أهل بيته ثم يغيب عنهم إمامهم ما شاء الله، ويكون له غيبتان إحداهما أطول من الأخرى. ثم التفت إلينا رسول الله صلى الله عليه وآله فقال رافعاً صوته: الحذر إذا فقد الخامس من ولد السابع من ولدي…). در يک حديث طولانى از رسول الله (ص) پس از آنكه امامان اهل بيت (ع) خود را شمرد، فرمود: (هر گاه خداوند بخواهد، امام آنها از ايشان غائب خواهد شد و او دو غيبت دارد كه يكى طولانى تر از ديگرى خواهد بود. آنگاه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) متوجه ما شد و با صداى بلند فرمود: بر حذر باشيد زمانى كه فرزند پنجم از فرزند هفتم از فرزندانم پنهان شود…).بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۳۸۰. بحارالأنوار ج ۳۶ ص ۳۳۳، بحارالأنوار ج ۵۲ ص ۳۷۹، الصراط المستقيم ج ۲ ص ۱۵۴، كفاية الأثر ۱۴۶. و مانند همان روایت در دیگر منابع نیز آمده است که بدین شکل است: عن عبدالرحمان بن أبي ليلى، قال علي (ع): (كنت عند النبي (ص) في بيت أم سلمة… الى أن قال (ع): ثم التفت إلينا رسول الله (ص) فقال رافعاً صوته: الحذر إذا فقد الخامس من ولد السابع من ولدي. قال علي: فقلت: يا رسول الله، فما تكون هذه الغيبة؟ قال: الصمت حتى يأذن الله له بالخروج). از عبدالرحمان بن ابی ليلى از علی (ع): نزد پيامبر در منزل ام سلمه بودم …. تا آنكه (ع) فرمود: (حضرت رسول (ص) رو به ما كرده با صدای بلند فرمود: بر حذر باشید از آن وقتی كه فرزند پنجم از فرزند هفتم از فرزندانم مفقود شود. پس علی (ع) فرمود: عرض کردم ای رسول خدا چگونه باشد اين غيبت؟ فرمود: سكوت تا زمانيكه خدا به او اذن خروج دهد).كفاية الأثر للخزاز القمي- ۱۵۸.وفي الكافي – الشيخ الكليني / ج۱: ۳۳۶. البحار للمجلسي- ج۳۶ ص۳۳۵. حضرت رسول اکرم (ص) با امام علی (ع) درباره فتنه ای [امتحانی سخت و دشوار] كه هنگام از دست دادن فرزند پنجم از فرزند هفتم امام علی (ع) پيش می آيد صحبت می كرد و می فرمود: فرزندت! پس بنگریم درباره كدام فرزند امام بر حسب ترتیب صحبت فرمودند؟ ۱- حسن (ع). ۲- حسين (ع). ۳- سجاد (ع). ۴- باقر (ع). ۵- صادق (ع). ۶- كاظم (ع). ۷- رضا (ع). امام رضا (ع) هفتمین فرزند رسول الله (ص) می باشد. اکنون پنجمین فرزند بعد از امام رضا (ع) را ببینیم، او کیست؟ ۱- جواد (ع). ۲- هادی (ع). ۳- عسكری (ع). ۴- محمد المهدی (ع). ۵- او كيست؟؟؟ آری، ایشان همان احمد است، که در وصیت مقدس رسول الله (ص) ذکر شده است. اکنون به روایت زیر دقت کنید، آن هنگام که خاندان امام کاظم (ع) در مورد این شخص سؤال کردند و در پاسخ امام کاظم (ع) فرمود درک و عقل و فهم این موضوع برای شما سخت و دشوار است، حال ما چگونه می توانیم این مورد را درک نمائیم؟ قال إن الإمام الكاظم (ع) قال لأولاده وأرحامه: (إذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله في أديانكم، لا يزيلنكم عنها أحد. يا بني إنه لابد لصاحب هذا الأمر من غيبة حتى يرجع عن هذا الأمر من كان يقول به!؟ إنما هي محنة من الله عز وجل امتحن بها خلقه، لو علم أباؤكم وأجدادكم ديناً أصح من هذا لأتبعوه. فقلت: يا سيدي من الخامس من ولد السابع؟ فقال: يا بني عقولكم تصغر عن هذا، وأحلامكم تضيق عن حمله، ولكن إن تعيشوا فسوف تدركونه). از امام كاظم (ع) هنگامی كه با فرزندان و نزدیکان صحبت می كرد فرمود: (اگر ناپديد شد فرزند پنجم از فرزند هفتم پس به دینتان چنگ بزنید و كسی شما را از آن بر كنار نكند. ای فرزندانم بايد برای صاحب اين امر غيبتي باشد تا بر آن هر كس كه به وجود ایشان ايمان داشت پشت دهد!!! و آن محنتی است از طرف خداوند برای امتحان بنده گانش، اگر پدرانتان و اجدادتان بهتر از اين دين پيدا می كردند از آن پيروی می كردند. پس عرض کردم: ای مولای من، فرزند پنجم از فرزند هفتم کیست؟ فرمود: ای فرزندم عقلتان در درک و فهم آن كوچکند، و بردباريتان قادر به حملش نيستند، ولی اگر زنده مانديد او را درک خواهيد كرد).اصول كافی، شيخ كلينی ج ۱ ص۳۳۶. حضرت كاظم (ع) برای فرزندان و نزدیکان خود درباره ی صاحب اين امر سخن می گوید، يعنى قائم (ع)، و آنها را از امتحانی كه هنگام ناپديد شدن فرزند پنجم از فرزند هفتم بر حذر می كند، ولی در اين روايت نمی گويد از فرزند امير مؤمنان (ع) است، پس آيا اينجا منظور حضرت مهدی محمد ابن الحسن (ع) است؟ حال سؤالی پيش می آيد!!! آن چيست كه عقل فرزندان امام كاظم (ع) و نزدیکانش برای آن كوچک و بردباريشان قادر به حملش نيستند؟ آنها درباره ی فرزند پنجم از فرزند هفتم می پرسند. آيا شناختن اسم امام مهدی محمد ابن الحسن (ع) كه همه او را می شناسند و در روايات ذكر شده و غيبتی كه ده ها روايت درباره اش گفته شده برای فرزندان و نزدیکان امام سخت است كه آنها او را نمی توانند تحمل كنند؟ بی شک اين امر متعلق به شخص ديگری است كه خدا آن را كنار گذاشته تا اينكه مردم را مبتلا به امتحان كند، و در واقع شاهد این امتحان سخت و دشوار اکنون هستیم، پس خوشا به حال کسانی که به وصیت مقدس رسول الله (ص) نوشته ی بازدارنده از گمراهی چنگ جستند. عن الأمام علي (ع): (ويكون السفياني قد جعلت عمامته في عنقه وسحب، فيوقفه (بين يديه) فيقول السفياني للمهدي: يا ابن عمي من علي بالحياة أكون سيفا بين يديك واجاهد اعدائك). از امام على (ع): (سفيانى در حالى که عمامه اش را بر گردنش بسته و مى کشند، او را نزد امام مى آورند و او رو به آن حضرت کرده عرض مى کند: اى عمو زاده بر من منت بگذار و حياتى دوباره به من کرم فرما، من نيز شمشيرى خواهم بود براى تو و با دشمنانت جهاد خواهم کرد و مهدى در ميان يارانش نشسته در حالى که از عذراء با حياتر است).معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) – الشيخ علي الكوراني العاملي – ج ۳ – ص ۹۶/ وفي /ج۴/ص۱۴۹. خروج سفیانی و فرو رفتگی در سرزمین بیداء یکی از علائم ظهور مقدس امام مهدی (ع) شمرده شده است، بنابراین این مهدی کیست که با سفیانی مواجه می شود؟ عن أم هانئ الثقفية قالت: (غدوت على سيدي الباقر (ع) فقلت له يا سيدي آية في كتاب الله عز وجل عرضت بقلبي أقلقتني وأسهرتني. قال: فاسألي يا أم هانئ. قالت: قلت: قول الله عز وجل [فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوارِ الْكُنَّسِ]. قال: نعم المسألة سألتني يا أم هانئ؛ هذا مولود في آخر الزمان هو المهدي من هذه العترة تكون له حيرة وغيبة يضل فيها أقوام و يهتدي فيها أقوام فيا طوبى لك إن أدركته و يا طوبى من أدركه). از ام هانی ثقفيه گفت: (صبحگاهی به ديدار سيدم امام باقر (ع) رفتم پس به او عرض کردم: ای سيد من آيه ای در كتاب خدا مرا پريشان و شب بيدار نگهداشته است! فرمود: بپرس ای ام هانی. عرض کردم: قول خداوند [نه، سوگند به اختران گردان * كز ديده نهان شوند و از نو آيند]. فرمود: خوب سؤالی كردی ای ام هانی؛ آن مولود در آخر الزمان مهدی است، از اين عترت؛ و برای او حيرت و غيبتی است که در آن گروهایى گمراه و گروهایی هدايت می شوند، پس خوشا به حالت و به حال هر كس كه او را درک كند).الشيخ الصدوق – كمال الدين وتمام النعمة- ص ۳۳۰. بحار الأنوار ج۵۲. آری ایشان همان مهدی اول است که در آخر الزمان متولد می شود و تولد و نسب و… ایشان بر مردم پنهان می ماند تا آن زمان که وقتش برسد و خود بر ما احتجاج کند، همانگونه که اهل بیت (ع) اشاره فرمودند. عن جابر الجعفي عن أبي جعفر (ع) قال: (يظهر السفياني ومن معه حتى لا يكون له همة إلا آل محمد (ص) وشيعتهم… ويبعث بعثاً إلى المدينة فيقتل بها رجلا ويهرب المهدي والمنصور منها ويؤخذ آل محمد صغيرهم وكبيرهم لا يترك منهم أحد إلا حبس و يخرج الجيش في طلب الرجلين _ ويخرج المهدي منها على سُنة موسى خائِفاً يَتَرَقَّبُ حتى يقدم مكة ويقبل الجيش حتى إذا نزلوا البيداء وهو جيش الهملات خسف بهم فلا يفلت منهم إلا مخبر فيقوم القائم بين الركن و المقام فيصلي و ينصرف و معه وزيره – ثم يخطب فيهم-ثم يخرج من مكة هو ومن معه الثلاثمائة وبضعة عشر يبايعونه بين الركن و المقام معه عهد نبي الله (ص) و رايته و سلاحه ووزيره معه فينادي المنادي بمكة باسمه و أمره من السماء حتى يسمعه أهل الأرض كلهم اسمه اسم نبي ما أشكل عليكم فلم يشكل عليكم عهد نبي الله (ص) ورايته و سلاحه والنفس الزكية من ولد الحسين فإن أشكل عليكم هذا فلا يشكل عليكم الصوت). جابر جعفى از امام باقر (ع) روايت كرده است كه فرمود: (سفيانى و هواداران او پيروز مى گردند، تا آنجا كه هيچ اهتمامى ندارند جز آل محمد صلى الله عليه و آله و پيروان آنها، سپاهى را به كوفه اعزام مى كند و پيروان آل محمد (ص) را در كوفه كشتار نموده و به دار مى آويزند، و آنگاه، درفشى از خراسان رو مى آورد تا اينكه در ساحل دجله فرود مى آيد. مردى ضعيف از غير عرب همراه با يارانش خروج مى كند و در پشت كوفه (نجف) كشته مى شود، سفيانى گروهى را به مدينه اعزام مى كند و در آنجا مردى را تقبل مى رساند و مهدى و منصور از آن شهر مى گريزند، كوچک و بزرگ آل محمد دستگير مى شوند و بى آنكه يک تن از آنها رها شود همگى به زندان افكنده مى شوند، سپاه به تعقيب اين دو مرد مى پردازد و مهدى به سان روش موسى (ع) بينمناک از آن شهر خارج گشته تا اينكه وارد مكه مى شود، سپاه او آورده تا آنكه در بيداء فرو می روند و آن سپاه هملات (هلال) است كه در زمين فرو مى روند و جز كس كه خبر فرو رفتن آنها را ببرد، هيچ كس زنده نمى ماند، و قائم (ع) بين ركن و مقام می ايستد و نماز مى گزارد، و به اتفاق وزيرش راه مى افتد… پس آن حضرت به اتفاق سيصد و سيزده نفر خروج نموده و آنان ميان ركن و مقام با آن حضرت بيعت مى كنند، عهدنامه ی رسول اكرم (ص) و پرچم و سلاح او در دست آن حضرت و وزيرش نيز با اوست، منادى در مكه نام او و ظهورش را از آسمان ندا مى كند، بگونه اى كه همه ی زمينيان آن صدا را مى شنوند، نام او نام پيامبر است، اگر باور برخى چيزها برايتان مشكل باشد، عهدنامه ی پيامبر (ص) و پرچم و سلاح آن حضرت و نفس زكيه از فرزندان حسين بر شما مشكل نخواهد بود، اگر باور اين معنا هم برايتان دشوار باشد، صداى آسمانى به نام و ظهور و قيام او، برايتان دشوار نيست).غيبة الطوسي: ص ۲۶۹. غاية المرام : ص ۳۱۹ ب ۱۴ ح ۴. البحار : ج ۵۱ ص ۵۶ ح ۴۴. در روایت فوق متوجه می شویم که مهدی و منصور ظهوری دارند و سپاه سفیانی بدنبال آنها راه می افتند، و در آخر روایت آمده است، بعد از اینکه سپاه سفیانی وارد مکه می شود، آن زمین آنها را می بلعد در صورتی که در روایات متواتر و علائم حتمی امام مهدی (ع) بعد از این دو علامت [خروج سفیانی و فرو رفتگی در سرزمین بیداء] و اضافه بر آن کشتن نفس زکیه، ظهور می کند، بنابراین آیا می توان گفت ایشان قبل از این علامتها ظهور کرده است؟ عن حذيفة بن اليمان قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم و ذكر المهدي فقال: (إنه يبايع بين الركن والمقام، اسمه أحمد وعبد الله والمهدي، فهذه أسماؤه ثلاثتها). حذيفه گويد: شنيدم كه رسول الله (ص) درباره مهدي فرمود: (همانا با او بين ركن و مقام بيعت می كنند و اسمش احمد و عبد الله و مهدی است. اين سه اسم نام های او می باشند).غيبت – طوسی ص ۴۵۴. غيبت – طوسی ص ۴۷۰. بحار الأنوار ج ۵۲، ص ۲۹۱. سمعت حذيفة بن اليمان يقول: قال رسول الله (ص): (… فالحقوا بمكة فإنه المهدي واسمه احمد بن عبدالله). شنيدم از حذيفه يمانی كه می گفت: حضرت رسول (ص) فرموى: (پس به مكه ملحق شويد كه در آن مهدی و نامش احمد ابن عبدالله است).النجم الثاقب للنوري ج۲ ص۶۹. در دو روایت فوق تصریح روشن از رسول الله (ص) است به این که احمد نیز مهدی می باشد، همانگونه که در وصیت مقدس نیز ایشان را مهدی نامیده اند. عن الأصبغ بن نباتة قال: (أتيت أمير المؤمنين (ع) فوجدته متفكراً ينكت في الأرض، فقلت: ما لي أراك متفكراً تنكت في الأرض، أرغبة منك فيها؟ فقال: لا والله ما رغبت فيها ولا في الدنيا يوماً قط، ولكني فكرت في مولود يكون من ظهر الحادي عشر من ولدي، هو المهدي الذي يملأ الأرض عدلاً وقسطاً، كما ملئت جوراً وظلماً، تكون له غيبة وحيرة، يضل فيها أقوام ويهتدي فيها آخرون. فقلت: وكم تكون الحيرة والغيبة؟ قال: ستة أيام أو ستة أشهر أو ست سنين! فقلت: وإن هذا لكائن؟ فقال: نعم، كما أنه مخلوق، وأنى لك بهذا الأمر ياأصبغ، أولئك خيار هذه الأمة مع أبرار هذه العترة. فقلت: ثم ما يكون بعد ذلك؟ فقال: ثم يفعل الله ما يشاء، فإن له بداءات وإرادات وغايات ونهايات). از اصبغ بن نباته گوید: (نزد امير مؤمنان (ع) آمدم و او را در حالت تفكر دیدم که زمين را زير رو مى كرد. عرض کردم: چه شده شما را متفكر می بينم؟ آيا رغبتی به آن پیدا کردی؟ فرمود: نه به والله هيچ وقت رغبت به آن و دنيا ندارم. ولی در فكر مولودی هستم كه از نسل فرزند يازدهمم خواهد بود، اوست مهدی كه زمين را پر از عدل می كند همانگونه که پر از ظلم و ستم شده باشد، برای او غيبتی است و حيرت، كه در آن قومی گمراه و قومی هدايت می شوند. عرض کردم: چه مدت حيرت و غيبتش باشد؟ فرمود: شش روز يا شش ماه يا شش سال. عرض کردم: آيا اين شدنی است؟ فرمود: آری، همچنان كه او خلق شده است و چگونه است اين امر برای تو ای اصبغ؛ آنها بهترين اين امتند با بهترين اين عترت. عرض کردم:بعد از او چه خواهد شد؟ فرمود: پس خداوند هر چه خواهد انجام دهد و برای اوست تغييرها و ارادتها و غايتها و پايانها).الكافي / ج۱: ۳۷۹. در روایت فوق، اصبغ دلیل تفکر امیر مؤمنان (ع) را سؤال می کند، و ایشان در جواب می فرماید: “در فكر مولودی هستم كه از نسل فرزند يازدهمم خواهد بود، اوست مهدی كه زمين را پر از عدل می كند” و فرزند یازدهم امام علی (ع)، امام مهدی (ع) می باشد، و ایشان می فرماید به فکر مولودی از فرزند یازدهمم [یعنی از نسل امام مهدی (ع)] هستم، که او همان مهدی است. همانگونه که در ادامه روایت ملاحظه می شود اصبغ سؤال می کند: “چه مدت حيرت و غيبتش باشد؟ فرمود: شش روز يا شش ماه يا شش سال. و همانگونه که خوانندگان گرامی مستحضر هستند بنا بر روایات صریح و متواتر برای امام مهدی (ع) چنین غیبتی اصلاً وجود ندارد. عن اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام قال: (تختلف ثلاث رایات… وتسير الجيوش حتى تصير بوادي القرى في هدوء ورفق ويلحقه هناك ابن عمه الحسني في اثني عشر الف فارس فيقول: يا ابن عم أنا احق بهذا الجيش منك، انا ابن الحسن و انا المهدي. فيقول المهدي عليه السلام: بل انا المهدي. فيقول الحسني: هل لك من آية فنبایعك؟ فيؤمي المهدي عليه السلام الي الطير فتسقط علي يده و يغرس قضيباً في بقعة من الارض فيخضر و يورق. فيقول له الحسني: يابن عم هي لك و يسلم له جيشه و يكون على مقدمته و اسمه على اسمه…). (سپاهيان حركت ميكنند تا با آرامش به وادى القرى مى رسند. آن جا پسر عمويش همراه دوازده هزار سواره به او محلق شده و مى گويد: می گوید ای پسر عمو! من به این سپاه، از تو سزاوارترم: من فرزند حسن، و من مهدي هستم. امام مهدى عليه السلام مى فرماىد: بلكه من مهدي هستم. حسنى مى گويد: اىا نشانه اى بر ادعاى خود دارى، تا با تو بيعت كنيم؟ حضرت مهدى عليه السلام به پرنده اى كه در آسمان در حال پرواز است اشاره مى كند و پرنده روى دست حضرت مى نشيند و عصایى در زمين فرو مى كند و آن عصا سبز مى شود و برگ مى دهد. حسنى مى گويد: اى پسر عمو اىن سپاه، از آن تو است، و سپاهش را تسليم امام عليه السلام مى كند و در خط مقدم قرار می گیرد و نامش مانند نام اوست….).مقدس شافعي، ۱۴۱۶: ص۲۱. اخبرنا ابو محمد المحمدي عن محمد بن علي بن الفضل عن ابيه عن محمد بن ابراهيم بن مالك عن ابراهيم بن بنان الخثعمي عن احمد بن يحيي بن المعتمر عن عمرو بن ثابت عن ابيه عن ابي جعفر عليه السلام ـ في حديث طويل ـ قال: (يدخل المهدي الكوفة و بها ثلاث رايات قد اضطربت بينها فتصفو له. فيدخل حتی يأتي المنبر ويخطب و لا يدري الناس ما يقول من البكاء وهو قول رسول الله صلی الله عليه وآله وسلم: كأني بالحسني و الحسيني و قد قاداها فيسلمها الي الحسيني فيباىعونه…). (حضرت مهدى وارد كوفه مى شود، در حالى كه سه پرچم ـ كنایه از سه گروه و جريان ـ در آن جا است كه با هم اختلاف دارند. آنها اختلافات را كنار مى گذارند و تابع امام مى شوند. امام، منبر مى رود و خطبه مى خواند و مردم از شدت گريه متوجه حرف هاى ايشان نمى شوند و اىن كلام رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است كه: گويا مى بينم حسنى و حسينى نهضت را رهبرى مى كنند. آنگاه (حسنى) پرچم را به حسينى تسليم مى كند و با او بيعت مى كند).غيبت طوسی ص ۴۶۸. عن فتن السليلي بسنده: حدثنا الحسن بن علي المالكي قال: حدثنا ابو النصر علي بن حميد الرافعي قال حدثنا محمد بن الهيثم البصري قال: حدثنا سليمان بن عثمان النخعي قال: حدثنا سعيد بن طارق عن سلمة بن انس عن الاصبغ بن نباته قال: (خطب اميرالمؤمنين علي عليه السلام خطبة فذكر المهدي و خروج من يخرج معه واسمائهم فقال له ابو خالد الحلبي صفه لنا يا امير المؤمنين. فقال علي عليه السلام: ألا انه اشبه الناس خُلقاً وخلقاً و حسناً برسول الله صلى الله عليه وآله وسلم… و يلحقه الحسني في اثني عشر الفاً فيقول له أنا أحق بهذا الأمر منك. فيقول له هات علامات دالة. فيؤمي الى الطير فيسقط على كتفه و يغرس القضيب الذي بيده فيخضر و يعشوشب. فيسلم اليه الحسني الجيش و يكون الحسني…). از اصبغ بن نباته گوید: (امیر مؤمنان علی علیه السلام خطبه ای را فرمود و در آن مهدی و خروجش و کسی که با ایشان خروج می کند و نامهایشان را یاد کرد. سپس ابو خالد حلبی گفت: یا امیر مؤمنان ایشان را برای ما وصف کن. پس علی علیه السلام فرمود: تحقیقاً که ایشان شبیه ترین خلق و اخلاق و زیبائی به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می باشد… و حسنی او را با دوازده هزار نفر دنبال می کند و می گوید: من از تو نسبت به این امر سزاوارترم. پس می گوید علاماتی دلالت کننده نشان ده. حضرت عليه السلام به پرنده اى كه در آسمان در حال پرواز است اشاره مى كند و پرنده روى دست حضرت مى نشيند و عصايى در زمين فرو مى كند و آن عصا سبز مى شود و برگ مى دهد. پس حسنی سپاه خود را تسلیم ایشان (ع) می کند و…).همان، ج ۳، ص ۱۰۴؛ ابن طاووس، طرائف: ص۱۴۵، ب۷۹. وعن أمير المؤمنين (ع) في خبر طويل يذكر المهدي ، قال( … ويكثر الله جمعه ويشتد ظهره ثم يسير بالجيوش حتى يصير إلى العراق والناس خلفه وأمامه على مقدمته رجل اسمه عقيل وعلى ساقته رجل اسمه الحارث فيلحقه رجل من أولاد الحسن في اثني عشر ألف فارس ويقول: يابن العم أنا أحق منك بهذا الأمر لأني من ولد الحسن وهو أكبر من الحسين فيقول المهدي: إني أنا المهدي فيقول له: هل عندك آية أو معجزة أو علامة فينظر المهدي إلى طير في الهواء فيومي إليه فيسقط في كفه فينطق بقدرة الله تعالى ويشهد له بالإمامة ثم يغرس قضيبا يابسا في بقعة من الأرض ليس فيها ماء فيخضر ويورق ويأخذ جلمودا كان في الأرض من الصخر فيفركه بيده ويعجنه مثل الشمع فيقول الحسني: الأمر لك فيسلم وتسلم جنوده ويكون على مقدمته رجل اسمه كاسمه ثم يسير حتى يفتح خريسان ثم يرجع إلى مدينة رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) فيسمع بخبره جميع الناس فتطيعه أهل اليمن وأهل الحجاز وتخالفه ثقيف). از امير مؤمنان (ع) در خطبه اى طولانى فرمود: (سپس [مهدی علیه السلام] با سپاهیان حرکت می کند و به عراق می رسد؛ در حالی که مردم، اطراف آن حضرت هستند. پیشاپیش ارتش مردی است به نام عقیل و بر ساق لشکر، مردی است به نام حارث. سپس مردی از اولاد امام حسن علیه السلام همراه دوازده هزار سواره به او ملحق می شوند. و آن مرد می گوید: ای پسر عمو! من به تصدی این امر، از تو سزاوارترم؛ چون من از فرزندان حسنم و او از حسین بزرگ تر بود. امام علیه السلام می فرماید: همانا من مهدی هستم. آن مرد می گوید: آیا نشانه، معجزه یا علامتی نزد تو هست؟ پس مهدی به پرنده ای در آسمان، نگاه می کند سپس اشاره ای به آن پرنده می نماید و پرنده روی دست حضرت می نشیند و به قدرت خدا به تکلم آمده و به امامت حضرت شهادت می دهد. سپس حضرت چوب خشکی را در زمینی بی آب می کارد و آن شاخه سبز شده و برگ می دهد. و سنگی از زمین بر می دارد و با دست خرد می کند و مثل شمع خمیر می کند. حسنی می گوید: این امر، برای تو است. آن گاه تسلیم شده و سپاهش را نیز تسلیم می کند، و پیشاپیش او مردی همنام او است، سپس حرکت می کند تا خراسان را فتح نماید، سپس به شهر رسول الله (ص) باز می گردد و در مورد ایشان خبر به همه ی مردم می رسد پس اهل یمن و اهل حجاز او را اطاعت می کنند و ثقیف با او به مخالفت می ایستند).إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب ج ۲ – الشيخ علي اليزدي الحائري ص ۱۷۸. عن الحسين بن حمدان عن محمد بن اسماعيل و علي بن عبدالله حسني عن ابي شعيب و محمد بن نصير (عن ابي شعيب محمد بن نصير) عن عمر بن الفرات عن محمد بن المفضل عن المفضل بن عمر قال سألت سيدي الصادق عليه السلام… (ثم يخرج الحسني، الفتى الصبيح الذي نحو الديلم يصيح بصوت له فصيح يا آل احمد اجيبوا الملهوف و المنادي من حول الضريح. فتجيبه كنوز الله بالطالقان كنوز و اى كنوز ليست من فضة و لا ذهب بل هي رجال كزبر الحديد على البراذين الشهب باىديهم الحراب. و لم يزل يقتل الظلمة حتي يرد الكوفة و قد صفا اكثر الارض فيجعلها له معقلاً فيتصل به و بأصحابه خبر المهدي عليه السلام و يقولون يا بن رسول الله من هذا الذي قد نزل بساحتنا؟ فيقول اخرجوا بنا اليه حتي ننظر من هو و ما يريد؟ وهو والله يعلم انه المهدي و انه ليعرفه و لم يرد بذلك الامر الا ليعرف اصحابه من هو؟ فيخرج الحسني فيقول ان كنت مهدي آل محمد فاین هراوة جدك رسول الله و خاتمه و بردته و درعه الفاضل و عمامته السحاب و فرسه اليربوع و ناقته العضباء و بغلته الدلدل و حماره اليعفور و نجيبه البراق و مصحف امير المؤمنين؟ فيخرج له ذلك. ثم يأخذ الهراوة فيغرسها في الحجر الصلد و تورق و لم يرد ذلك الا ان يرى اصحابه فضل المهدي عليه السلام حتى يباىعوه. فيقول الحسني الله اكبر مد يدك يا بن رسول الله حتي نباىعك. فيمد يده فيباىعه و يباىعه سائر العسكر الذي مع الحسني الّا اربعين ألفاً اصحاب المصاحف المعروفون بالزيديه. فانهم يقولون ما هذا الّا سحر عظيم. فيختلط العسكران فيقبل المهدي عليه السلام على الطائفة المنحرفة فيعظهم و يدعوهم ثلاثة اىام. فلا يزدادون الا طغياناً و كفراً فيأمر بقتلهم فيقتلون جميعاً ثم يقول لأصحابه: لا تأخذوا المصاحف و دعوها و تكون عليهم حسرة كما بدلوها و غيّروها و حرّفوها و لم يعملوا بما فيها). مفضل بن عمر درباره امام زمان عليه السلام و اوضاع اىنده از امام صادق عليه السلام سؤال مى كند و امام در بخشي از پاسخ ميفرماىد: (سپس حسنى كه جوانى خوش چهره است، در اطراف ديلم خروج مى كند و با صداى فصيح و رسا مى گويد: اى آل احمد! به داد گرفتار برسيد؛ به داد كسى برسيد كه از اطراف ضريح ندا مى دهد. گنج هاى خداوند از طالقان به او پاسخ مى دهند. گنج ها و چه گنج هاىى كه از نقره و طلا نيست، بلكه مردانى هستند همانند پاره هاى آهن سوار بر اسب هاى سفيد، در دستشان اسلحه است. ظالمان را مى كشند، تا این كه وارد كوفه مى شوند و بيشتر سرزمين ها فتح مى شود و آن سرزمين ها را براى فتوحات ديگر، دژ محكم قرار مى دهد. سپس خبر ظهور امام مهدى عليه السلام به او و يارانش مى رسد. اصحاب به حسنى مى گويند: ای پسر رسول خدا! این کیست كه به قلمرو ما وارد شده است؟ حسنى مى گويد: برويم ببينيم او كيست و چه مى خواهد؟ به خدا قسم! این در حالى است كه او مى داند اىن شخص، مهدى است و او را مى شناسد، ولى با اين كارش مى خواهد او را به اصحابش بشناساند. حسنى خارج مى شود و مى گويد: اگر تو مهدى آل محمد هستى، كجا است چوب دستى جدت رسول خدا و انگشترش و لباسش و زره اش كه فاضل نام داشت و عمامه اش به نام سحاب و اسبش به نام يربوع و شترش به نام عضباء و قاطرش به نام دلدل و الاغش به نام يعفور و اسب اصيلش به نام براق و كجا است مصحف امير المؤمنين؟ سپس (امام) آنها را براى او مى آورد و آن چوب دستى را در سنگ فرو مى كند و فوراً به درختى سبز تبديل مى شود. حسنى با اىن كارها مى خواهد فضيلت و برترى امام مهدي عليه السلام را به اصحابش نشان دهد تا با او بيعت كنند. حسنى مى گويد: الله اكبر! اى پسر رسول خدا! دستت را دراز كن، تا با تو بيعت كنيم. پس دستش را دراز مى كند و حسنى و لشكرش با او بيعت مى كنند، مگر چهل هزار نفر از اصحاب مصاحف كه معروف به زيديه بودند و مى گويند اىن كارها سحرى عظيم است.دو لشكر (امام مهدی و حسنى) متحد مى شوند و امام مهدى عليه السلام رو به گروه منحرف (زيديه) مى كند و آنها را موعظه مى كند و سه روز آنها را (به حق) دعوت مى كند، اما جز این كه طغيان و كفر آنها زياد مى شود، نتيجه ى ديگرى ندارد؛ لذا امام عليه السلام به قتل آنها دستور مى دهد و همه ى آنها كشته مى شوند. سپس امام به اصحاب خود مى فرماىد: قرآنها را (از گردن آنها) نگيريد و رهايشان كنيد، تا حسرتى باشد براى آنها همچنان كه آن را تغيير دادند و تحريف كردند و به آن عمل نكردند….).مجلسي، همان: ج ۵۳، ص۱۶. این احداث در برهه ی زمان خاص قبل از ظهور امام مهدی (ع) هنگام اختلافات پرچم ها و جنگها حاصل می شوند، در صورتی که در روایت فوق می بینیم بر عکس روایات صحیح و متواتر امام (ع) قبل یا بهتر است بگوییم هم زمان ظهور کرده است. بنابراین روایات اهل البیت (ع) چنان شخصیت مهدی اول را بصورت رمزی و سمبلیک بیان کرده اند که احدی جز اول نتواند این رموز را بگشاید، لذا تصور اینکه این روایات توسط متخصصین حل شده است، اشتباه است، و برای این است متخصصین دچار سر در گمی شدید و مجبور به انکار و رد بعضی روایات شده و بعضی را قبول کردند. عن رسول الله (ص): (المهدي من ولدي ابن اربعين سنة…). از رسول الله (ص) فرمود: (مهدی از فرزندان من است دارای چهل سال می باشد).موسوعة السيد الصدر ج۳ ص۳۵۹. قبلاً ثابت نمودیم که شخصی قبل از امام مهدی (ع) از خاندان ایشان ظهور می کند، و زمینه ساز ظهور مقدس است که مسلماً فرزند باید کوچکتر از پدر باید باشد و این روایت دقیقاً بر امام احمد الحسن (ع) صدق می کند زیرا در سنی که از چهل سالگی تجاوز نمی کرد ظهور کردند. و الحمد لله اولاً و آخرا