لفظ قائم در روایات
بسم الله الرحمن الرحيم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل محمد الأئمة و المهدیین و سلم تسلیما مقدمه: در اینکه ائمه (ع)، هدایت کنندگان خلق و قیام کنندگان به امر خدا هستند شکی در آن نیست، اما بسیاری از مردم متأسفانه لقب “قائم” یا “مهدی” را تنها به حجت بن الحسن (ع) اختصاص می دهند، که این مورد و تصور اشتباه را در اینجا روشن میسازیم. شیخ کلینی باب کاملی در کتاب خود جلد ۲ [متن عربی فارسی] و جلد ۱ [متن عربی] را تحت عنوان “الائمة عليهم السلام كلهم قائمون بأمر الله تعالى هادون اليه” “همه ی امامان عليهم السلام به امر خداى تعالى قائم و بسويش رهبرند” اختصاص داده است. عـِدَّةٌ مـِنْ أَصـْحـَابـِنـَا عـَنْ أَحـْمـَدَ بـْنِ مـُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ زَيْدٍ أَبِي الْحَسَنِ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ أَبِى نُعَيْمٍ قَالَ: (أَتَيْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) وَهُوَ بِالْمَدِينَةِ فَقُلْتُ لَهُ عَلَيَّ نـَذْرٌ بـَيـْنَ الرُّكـْنِ وَالْمـَقَامِ إِنْ أَنَا لَقِيتُكَ أَنْ لَا أَخْرُجَ مِنَ الْمَدِينَةِ حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّكَ قَائِمُ آلِ مـُحـَمَّدٍ أَمْ لَا فـَلَمْ يـُجـِبـْنـِى بـِشـَيْءٍ فَأَقَمْتُ ثَلَاثِينَ يَوْماً ثُمَّ اسْتَقْبَلَنِى فِى طَرِيقٍ فـَقـَالَ: يـَا حـَكـَمُ وَإِنَّكَ لَهَاهُنَا بَعْدُ؟ فَقُلْتُ نَعَمْ إِنِّى أَخْبَرْتُكَ بِمَا جَعَلْتُ لِلَّهِ عَلَيَّ فَلَمْ تـَأْمـُرْنـِي وَلَمْ تـَنـْهـَنِي عَنْ شَيْءٍ وَلَمْ تُجِبْنِى بِشَيْءٍ. فَقَالَ: بَكِّرْ عَلَيَّ غُدْوَةً الْمَنْزِلَ. فـَغـَدَوْتُ عـَلَيـْهِ. فـَقـَالَ (ع): سَلْ عَنْ حَاجَتِكَ. فَقُلْتُ: إِنِّى جَعَلْتُ لِلَّهِ عَلَيَّ نَذْراً وَصِيَاماً وَصَدَقَةً بَيْنَ الرُّكْنِ وَالْمَقَامِ إِنْ أَنَا لَقِيتُكَ أَنْ لَا أَخْرُجَ مِنَ الْمَدِينَةِ حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّكَ قَائِمُ آلِ مـُحـَمَّدٍ أَمْ لَا فـَإِنْ كـُنـْتَ أَنـْتَ رَابـَطـْتـُكَ وَ إِنْ لَمْ تَكُنْ أَنْتَ سِرْتُ فِى الْأَرْضِ فَطَلَبْتُ الْمـَعـَاشَ. فـَقـَالَ: يـَا حـَكَمُ كُلُّنَا قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ. قُلْتُ: فَأَنْتَ الْمَهْدِيُّ. قَالَ: كُلُّنَا نَهْدِى إِلَى اللَّهِ. قـُلْتُ: فـَأَنـْتَ صـَاحـِبُ السَّيـْفِ. قـَالَ: كُلُّنَا صَاحِبُ السَّيْفِ وَوَارِثُ السَّيْفِ. قُلْتُ: فـَأَنـْتَ الَّذِى تـَقـْتـُلُ أَعْدَاءَ اللَّهِ وَ يَعِزُّ بِكَ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ وَيَظْهَرُ بِكَ دِينُ اللَّهِ. فَقَالَ: يَا حـَكـَمُ كـَيـْفَ أَكُونُ أَنَا وَقَدْ بَلَغْتُ خَمْساً وَ أَرْبَعِينَ سَنَةً وَإِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ أَقْرَبُ عَهْداً بِاللَّبَنِ مِنِّى وَ أَخَفُّ عَلَى ظَهْرِ الدَّابَّةِ). حـكـم بن ابى نعيم گويد: (در مدينه خدمت امام باقر عليه السلام رسيدم و عرض كردم: من بين ركن و مقام نذر كرده و به عهده گرفته ام كه اگر شما را ملاقات كنم، از مـديـنـه بـيـرون نـروم تـا زمـانـى كـه بـدانـم شـمـا قـائم آل محمد هستى يا نه. حضرت هيچ پاسخى به من نفرمود: من سی روز در مدينه بودم، سپس در بـين راهى به من برخورد و فرمود: اى حكم! تو هنوز اين جائى؟ گفتم آرى، من نذرى كه كرده ام به شما عرض كردم و شما مرا امر و نهى ننموده و پاسخى نفرمودى. فرمود: فردا صبح زود منزل من بيا. فردا خدمتش رفتم، فرمود: مطلبت را بپرس. عـرض كـردم: مـن بـه ايـن ركـن و مـقـام نظر كرده و روزه و صدقه اى براى خدا به عهده گرفته ام كه اگر شما را ملاقات كردم از مدينه بيرون نروم، جز آنكه بدانم شما قائم آل مـحـمـد هـسـتـى يـا نـه؟ اگـر شما هستى ملازم خدمتت باشم و اگر نيستى، در روى زمين بـگـردم و در طـلب مـعاش بر آيم. فرمود: اى حكم! همه ی ما قائم به امر خدا هستيم. عرض كردم: شما مهدى هستى؛ فرمود: همه ی ما به سوى خدا هدايت مى كنيم. عرض كردم: شما صاحب شمشيرى: فرمود همه ی ما صاحب شمشر و وارث شمشيريم. عـرض كـردم: شـما هستى آنكه دشمنان خدا را مى كشى و دوستان خدا به وسيله ی شما عزيز مـى شوند و دين خدا آشكار مى گردد؟ فرمود: اى حكم! چگونه من او باشم، در صورتى كـه به چهل و پنج سالگى رسيده ام؟ و حال آنكه صاحب اين امر (كه تو مى پرسى) از من به دوران شـيـر خوارگى نزديكتر و هنگام سوارى چالاک تر است).اصول کافی جلد ۲ صفحه ۴۸۶ روایت ۱. الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِى خـَدِيـجـَةَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ (ع): (أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْقَائِمِ فَقَالَ: كُلُّنَا قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّى يَجِى ءَ صَاحِبُ السَّيْفِ فَإِذَا جَاءَ صَاحِبُ السَّيْفِ جَاءَ بِأَمْرٍ غَيْرِ الَّذِى كَانَ). (ابـو خديجه از امام صادق عليه السلام راجع به امام قائم عليه السلام پرسيد، فرمود: همه ی ما قائم به امر خدائيم؛ يكى پس از ديگرى تا زمانى كه صاحب شمشير بيايد، چـون صاحب شمشير آمد، امر و دستورى غير از آنچه بوده مى آورد).اصول کافی جلد ۲ صفحه ۴۸۷ روایت ۲. عـَلِيُّ بـْنُ مـُحـَمَّدٍ عـَنْ سـَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عـَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَطَلِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: (قُلْتُ لِأَبِى عَبْدِ اللَّهِ (ع) [يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ]. قَالَ: إِمَامِهِمُ الَّذِى بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ وَ هُوَ قَائِمُ أَهْلِ زَمَانِهِ). عبدالله بن سنان گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: (مقصود از اين آيه چيست؟ [روزى كـه هـر مردمى را به امامشان خوانيم] فرمود: مقصود امامى است كه در ميان آنهاست و او قائم اهل زمان خود است).اصول کافی جلد ۲ صفحه ۴۸۷ روایت ۳. عن أمير المؤمنین (ع)، أنه قال: (وإنما الأئمة قوام الله على خلقه، وعرفاؤه على عباده، لا يدخل الجنة إلا من عرفهم وعرفوه، ولا يدخل النار إلا من أنكرهم وأنكروه). از امیر مؤمنان (ع) فرمود: (جز این نیست که امامان (بر حق) پاسداران (قوام) الهى بر خلق خدا هستند، و آگاهان مراقب از طرف او بر بندگانش، کسى به بهشت نخواهد رفت مگر اینکه آنان را بشناسد، و هیچکس به دوزخ نخواهد رفت جز آنکه پیشوایان (بر حق) را انکار کند، و آنها او را جزو پیروان خود ندانند).نهج البلاغة: ج۲ ص۴۱ –۴۰. بنابراین طبق روایات اهل بیت نبوت و طهارت (ع)، همه ی ایشان (ع) قائم و هدایت کننده می باشند، و طبق روایت چهارم هر امام، هدایت کننده و قائم اهل زمان خود می باشد. بعد از مقدمه، نیاز به زمینه سازی دیگری وجود دارد تا مطلب کاملاً موضوعی باشد، و به بهترین شکل بیان شود. مطلبی که باید همه ی منتظران بدانند این است که قاعده ای وجود دارد به نام “إثبات الشئ لا ينفي ما عداه” یعنی “اثبات موضوعی، موضوعِ دیگر را نفی نمی نماید”، به عبارتی دیگر در نزد همه معروف است ائمه (ع) قوام و مهدیین می باشند، و امام مهدی (ع) نیز مهدی و قائم می باشد، و اگر بر اساس روایات نیز ثابت شد یمانی فرزند و زمینه ساز امام مهدی (ع) نیز مهدی، قائم و صاحب امر می باشد، این اثبات بدان معنا نیست که این موارد [مهدی، قائم و صاحب الأمر] از امام مهدی (ع) نفی می شوند زیرا برای ایشان (ع) به اثبات رسیده اند و جای بحث و جدل در این باب نیست، اما متأسفانه برخی از روی بی اطلاعی از روایات اهل بیت (ع) یا این مطلب را بی دلیل رد، یا گفته می شود که این اگر این القاب را به شخص دیگری منتسب کنید، بنابراین برای امام مهدی (ع) چه چیزی باقی ماند؟ و لذا بر اساس همان قاعده ای که در بالا به آن اشاره شد و قاعده ی روائی زیر مطلب را آغاز می کنیم. عن أبي خديجة قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: (قد يقوم الرجل بعدل أو يجور وينسب إليه ولم يكن قام به، فيكون ذلك ابنه أو ابن ابنه من بعده، فهو هو). ابی خدیجه گوید: شنیدم امام صادق (ع) مى فرمود: (گاهى شخصی با صفت عدالت يا ستم سنجيده مى شود و به آن نسبتش مى دهند، در صورتى كه خودش آن صفت را دارا نيست، بلكه پسرش يا پسر پسرش بعد از او داراى آن صفت مى باشد، پس او همان است).الكافي: ج ۱ ص ۵۳۵. به عنوان مثال، روایت زیر ثابت می کند امام مهدی (ع) قائم می باشد. بن غزوان عن أبي بصير عن أبي جعفر الباقر عليه السلام انّه قال: (يكون منّا بعد الحسين تسعة تاسعهم قائمهم و هو أفضلهم). امام باقر (ع) فرمود: (از ما نه نفر بعد از حسین بن علی می باشند. نهمین آنها قائم آنها است و او برترین آنها است).إثبات الوصية: ۲۲۷، و نحوه في الكافي ۱: ۴۴۸ / ۱۵، و كمال الدين وتمام النعمة: ۳۵۰ / ۴۵، والخصال: ۴۱۹ / ۱۲، و غيبة النعماني: ۹۴، والارشاد: ۳۴۸، و غيبة الطوسي: ۱۴۰ / النجم الثاقب ج۱. الصفحة ۵۲۱. قبل از ورود به بحث اصلی لازم به ذکر علامات حتمی است، زیرا با دانستن آنها مطلب ما قابل درک تر و روشن تر می شود. عن الصادق (ع): قبل قيام القائم (عج) خمس علامات محتومات: (اليماني والسفياني والصيحة وقتل النفس الزكية والخسف بالبيداء). از امام صادق (ع) فرمود: (قبل از قیام قائم پنج علامت حتمی خواهند بود: یمانی و سفیانی و صیحه و کشتن نفس زکیه و فرو رفتگی در سرزمین بیداء).إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب ج ۲ ص ۱۱۹. و همانطور که در روایت متوجه شدید این علامات حتمی قبل از ظهور قائم [امام مهدی (ع)] می باشند و نه بعد یا همزمان، و به روایت بالا دقت لازم داشته باشید زیرا اصل روایات زیر بر اساس روایت فوق خواهند بود، لذا تأمل در روایات و صبر و شکیبایی خوانندگان از نکات بسیار مهم رسید به حق و شناخت حقیقت است که حق طلبان را به آن دعوت می کنیم. و برای اینکه مطلب از ابتدا روان تر و ساده تر و روشن تر شود، لطفاً به روایت زیر توجه فرمایید: عن جابر، عن أبي عبد الله الصادق عليه السلام قال: (إن الله عز وجل يلقي في قلوب شيعتنا الرعب، فإذا قام قائمنا، وظهر مهدينا كان الرجل أجرى من ليث وأمضى من سنان). از جابر، از امام صادق (ع): (خداوند متعال در دل شيعيان ما وحشت مى اندازد، پس هنگامی كه قائم ما قيام نمايد، و مهدى ما ظهور كند، يک مرد پر جرأت تر از شير و كارى تر و نافذتر از نيزه خواهد بود).كشف الغمة : ج ۲ ص ۳۴۵. إثبات الهداة : ج ۳ ص ۵۵۷ ب ۳۲ ف ۳۳ ح ۶۰۶. غاية المرام : ص ۶۹۸ ب ۱۴۱ ح ۶۳. البحار : ج ۵۲ ص ۳۷۲ ب ۲۷ ح ۱۶۴. منتخب الأثر : ص ۴۸۶ ف ۸ ب ۲ ح ۲. بر اساس روایت فوق آن کیست که قیام می کند، و آن مهدی کیست که ظهور می کند؟ آیا می توان آنها را یک شخصیت خواند؟ در واقع این روایت بسیاری از نکات را روشن می سازد که آن قیامگر به شمشیر همان زمینه ساز امام مهدی (ع) است که بعد از زمینه سازی کامل خلافت را به امام (ع) تحویل می دهد، و لازم به ذکر مسئله ای مهم است که زمینه ساز به امر امام مهدی (ع) عمل می کند، و اوامر خود را از ایشان (ع) دریافت می نماید. عن أبي عبد الله جعفر بن محمد عليهما السلام قال: أن أمير المؤمنين عليه السلام حدث عن أشياء تكون بعده إلى قيام القائم، فقال الحسين (ع): يا أمير المؤمنين، متى يطهر الله الأرض من ألظالمين؟ فقال أمير المؤمنين: (… ثم قال: إذا قام القائم بخراسان، وغلب علی أرض کوفان وملتان، وجاز جزیرة بنی کاوان، وقام منا قائم بجیلان وأجابته الآبر والدیلمان،… ثم قال: إذا جهزت الألوف، وصفت الصفوف و قتل الکبش الخروف هناک یقوم الآخر، ویثور الثائر، ویهلک الکافر، ثم یقوم القائم المأمول، والامام المجهول، له الشرف والفضل، وهو من ولدک یا حسین، لا ابن مثله یظهر بین الرکنین، فی دریسین بالیین یظهر علی الثقلین، ولا یترک فی الأرض دمین، طوبی لمن أدرک زمانه، ولحق أوانه، وشهد أیامه). ابراهیم بن عبید الله بن علاء، از پدرش از امام صادق (ع) و آن حضرت از علی (ع) نقل کرده که اخباری در مورد احداث بعد از قیام قائم داد، سپس حسین (ع) فرمود: ای امیر مؤمنان، چه هنگام زمین از ستمگران پاک می شود؟ امیر مؤمنان فرمود: (… سپس فرمود: زمانی که قائمی در خراسان قیام کرده و بر سرزمین، کوفان و ملتان غلبه نمود و از جزیره ی بنی کاوان گذشت، و نیز قائمی دیگر از ما در جیلان قیام کرده، و قبائل، آبر و دیلمان به او بپیوندند… سپس حضرت حکایتی طولانی را ذکر کرد و فرمود:… سپس قائم منتظر و امام نهان و ناشناخته که صاحب فضل و شرف بوده قیام می نماید و او از فرزندان توست ای حسین، در حالی که هیچ فرزندی مانند او نخواهد بود، در بین رکنین (بین رکن و مقام) با دو لباس کهنه قیام کرده و بر جن و انس غلبه می کند و [انتقام از] دو خون را در زمین ترک نخواهد کرد. خوشا به حال کسی که زمان او را درک کرده و شاهد دوران آن حضرت باشد). در روایات اهل بیت (ع) که سرشار از رازهای نهفته است می بینیم که امام علی (ع) به چند قائم اشاره می کند، زمانی که قائمی در خراسان قیام کند… و نیز قائمی دیگر از ما در جیلان قیام کند… سپس قائم منتظر و امام نهان و ناشناخته که صاحب فضل و شرف بوده قیام می نماید. و شاید تصور شود که قائم منتظر و امام نهان و ناشناخته امام مهدی (ع) باشد، اما اینگونه نیست زیرا ایشان شناخته شده است و جزئیات زندگی ایشان از تولد تا غیبت کبری در کتابها و بر سر همه ی زبانهاست، اما آن قائم و مهدی ناشناخته و مجهول همان کسی است که در آخر الزمان متولد می شود و زمینه ساز ظهور مقدس است. عن أم هانئ الثقفية قالت: (غدوت على سيدي الباقر (ع) فقلت له يا سيدي آية في كتاب الله عز وجل عرضت بقلبي أقلقتني وأسهرتني. قال: فاسألي يا أم هانئ. قالت: قلت: قول الله عز وجل [فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوارِ الْكُنَّسِ]. قال: نعم المسألة سألتني يا أم هانئ؛ هذا مولود في آخر الزمان هو المهدي من هذه العترة تكون له حيرة وغيبة يضل فيها أقوام و يهتدي فيها أقوام فيا طوبى لك إن أدركته و يا طوبى من أدركه). از ام هانی ثقفيه گفت: (صبحگاهی به ديدار سيدم امام باقر (ع) رفتم پس به او عرض کردم: ای سيد من آيه ای در كتاب خدا مرا پريشان و شب بيدار نگهداشته است! فرمود: بپرس ای ام هانی. عرض کردم: قول خداوند [نه، سوگند به اختران گردان * كز ديده نهان شوند و از نو آيند]. فرمود: خوب سؤالی كردی ای ام هانی؛ آن مولود در آخر الزمان مهدی است، از اين عترت؛ و برای او حيرت و غيبتی است که در آن گروهایى گمراه و گروهایی هدايت می شوند، پس خوشا به حالت و به حال هر كس كه او را درک كند).الشيخ الصدوق – كمال الدين وتمام النعمة- ص ۳۳۰. بحار الأنوار ج۵۲. و او همان مهدی ست که رسول الله (ص) ایشان را در وصیت مقدس ذکر نمود، و ایشان همان مهدی ست که در بین رکن و مقام با او بیعت می شود. عن حذيفة بن اليمان قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم و ذكر المهدي فقال: (إنه يبايع بين الركن والمقام، اسمه أحمد وعبد الله والمهدي، فهذه أسماؤه ثلاثتها). حذيفه گويد: شنيدم كه رسول الله (ص) درباره مهدي فرمود: (همانا با او بين ركن و مقام بيعت می كنند و اسمش احمد و عبد الله و مهدی است. اين سه اسم نام های او می باشند).غيبت – طوسی ص ۴۵۴. غيبت – طوسی ص ۴۷۰. بحار الأنوار ج ۵۲، ص ۲۹۱. قال أمير المؤمنين (ع) على منبر الكوفة: (لابد من وجود رحى تطحن فإذا قامت على قطبها وثبتت على ساقها بعث الله عليها عبداً عنيفاً خاملاً أصله يكون النصر معه أصحابه الطويلة شعورهم أصحاب السبال سود ثيابهم أصحاب رايات سود ويل لمن ناواهم …). امیر المؤمنین علیه السلام بر منبر کوفه فرمود: (باید آسیابی حرکت داده شود پس اگر بر ساق آن استوار گشت خداوند متعال بنده ای سخت دل که اصل و نسبی نا معلوم دارد را مبعوث می کند، که پیروزی با اوست… صاحبان پرچمهای سیاه وای بر کسی که در برابر آنها بایستد…).غيبت شیخ نعمانی ص۲۶۵. آری ایشان همان شخصی است که در آخر قال الامام علي (ع): (فيظهر عند ذلك صاحب الراية المحمدية والدولة الأحمدية والقائم بالسيف الحال الصادق في المقال يمهد الارض ويحي السنة والفرض وسيكون ذلك بعد الف ومئة واربع وثمانون سنة من سني الفترة بعد الهجرة). امام علی (ع) فرمود: (پس ظاهر می شود صاحب پرچم محمدی و دولت احمدی و قائم با شمشير، راستگو در فرموده هایش، زمين را آماده می سازد و سنت را زنده می كند و باشد آن بعد از هزار و صد و هشتاد و چهار از سالهای بعد از هجرت).كتاب بيان الائمة ج ۲ ص ۳۴۷. طبق روایات صریح اهل بیت (ع) امام مهدی هیچ جنگی ندارد بلکه خلافت بدست ایشان بدون اینکه هیچ قطره ی خونی بریزد خواهد رسید و آن کس که شمشیر بر دوش خود می نهد فرزند ایشان است. (ان الإمامة تزف الى الامام المهدی (ع) کما تزف العروس الى زوجها). (خلافت همانگونه که عروس را به داماد تحویل می دهند، به دست امام (ع) می رسد). و نقل شده است: (تأتیه الخلافة و هو جالس في بیته). (خلافت در صورتی که در منزل است به ایشان می رسد).البحار ج۵۲ ص ۲۶۹ – عصر الظهور للشیخ الکورانی ص۲۰۸. عن أمير المؤمنين (ع): (… و يخرج قبله – أي الإمام المهدي – رجل من أهل بيته، بأهل المشرق، و يحمل السيف على عاتقه ثمانية أشهر). از حضرت على عليه السلام فرمود: (مردى از اهل بيت آن حضرت به اهل شرق خروج كرده و مدت هشت ماه شمشير را بر دوش خود حمل مى كند).الملاحم ابن طاووس ص ۶۶ باب ۱۳۳ . الفتن ابن حماد ص ۹۶ . عقد الدرر ص ۱۲۹ . جمع الجوامع ج ۲ ص ۱۰۳ . برهان المتقي ص ۱۰۳ . كنز العمال ج ۱۴ ص ۵۸۹. قال الإمام الصادق (ع): (يقدم القائم عليه السلام حتى يأتي النجف فيخرج إليه من الكوفة جيش السفياني وأصحابه، والناس معه، وذلك يوم الأربعاء فيدعوهم ويناشدهم حقه و يخبرهم أنه مظلوم مقهور ويقول: من حاجني في الله فأنا أولى الناس بالله. فيقولون: ارجع من حيث شئت لا حاجة لنا فيك، قد خبرناكم واختبرناكم). از حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: (قائم عليه السلام مى آيد تا به نجف اشرف مى رسد از کوفه سپاهيان و ياران سفيانى به سوى او روند و مردم با حضرت باشند و اين واقعه در روز چهارشنبه خواهد بود حضرت آنها را دعوت و درباره ي حق خود با آنها گفتگو کند و به آنها خبر دهد که مظلوم و مقهور شده و مى فرمايد: هر کس درباره ى خدا با من احتجاج کند من سزاوارترين مردم به خدا مى باشم. آنها گويند به هر کجا خواهى برو ما حاجتى و نيازى به تو نداريم. ما از حال شما با خبريم و شما را آزموده ايم).بحار الأنوار ج ۵۲. چگونه ممکن است قائم قبل از سفیانی ظهور کرده باشد در صورتی که سفیانی و دیگر علامت قبل از ایشان شمرده شده اند؟ ۱- قائم عليه السلام مى آيد تا به نجف اشرف مى رسد. ۲- از کوفه سپاهيان و ياران سفيانى به سوى او روند. اکنون به این روایت دقت بفرمایید. از امام صادق (ع) فرمود: (۱- قبل از قیام قائم پنج علامت حتمی خواهند بود. ۲- یمانی و سفیانی و صیحه و کشتن نفس زکیه و فرو رفتگی در سرزمین بیداء). در صورتی که روایت فوق اشاره دارد قائم قبل از سفیانی حرکت می کند، و سفیانی هنوز زنده است و این بدان معناست که فرو رفتگی و کشتن نفس زکیه نیز صورت نگرفته است. بنابراین در روایات می بینیم یمانی (ع) را گاهی یمانی، و گاهی مهدی و گاهی قائم و احیاناً صاحب الأمر می نامند و کسی کوچکترین شک و گمان نکند که کلام اهل بیت علیهم السلام در تضاد است و بلا نسب ایشان علیهم السلام از لغو، بلکه اهل بیت (ع) در صدد مخفی نگه داشتن شخصیتی می باشند، تا آن زمان که خود ظهور کند و بر مردم احتجاج کند، که البته این یکی از بزرگترین امتحاناتی که بسیاری از منتظران در آن شکست خورده و به دشمنی با ایشان بر می خیزند، خداوند ما و شما را از سوء عاقبت نجات دهد. و بإسناده، عن الكابلي، عن علي بن الحسين (عليهما السلام) قال: (يقتل القائم (عليه السلام) من أهل المدينة حتى ينتهي إلى الاجفر ويصيبهم مجاعة شديدة. قال: فيضجون وقد نبتت لهم ثمرة يأكلون منها ويتزودون منها، وهو قوله تعالى شأنه ” وآية لهم الارض الميتة أحييناها وأخرجنا منها حبا فمنه يأكلون ” ثم يسير حتى ينتهي إلى القادسية وقد اجتمع الناس بالكوفة وبايعوا السفياني). از على بن الحسين (ع): (قائم (ع) مى كشد از اهل مدينه تا اينكه به اجفر برسد و آنها را گرسنگى شديدى در بر مى گيرد، و غسل مى كنند و هر كدام در كنارشان غره اى كاشته مى شود واز آن مى خورند،ى و آن فرموده ى تعالى: ” و زمين مرده برهانى است براى ايشان كه آن را زنده گردانيديم و دانه از آن برآورديم كه از آن مى خورند” سپس به راه مى افتد تا اينكه به قادسيه رسد و در آنجا مردم كوفه جمع شده اند و با سفيانى مبايعه كرده اند).الإمام الثاني عشر ج۲ ص ۴۱۰. دقت بفرمایید: “قائم (ع) مى كشد از اهل مدينه تا اينكه به اجفر برسد……….. سپس به راه مى افتد تا اينكه به قادسيه رسد و در آنجا مردم كوفه جمع شده اند و با سفيانى مبايعه كرده اند”. چه چیزی از روایت متوجه می شوید؟ چگونه ممکن است که ایشان همان مهدی (ع) باشد؟ چگونه ممکن است قبل از خروج و فرو رفتگی سرزمین بیداء و … ظهور کرده باشد؟ وباسناده رفعه إلى جابربن يزيد، عن أبي جعفر (عليه السلام) قال: (إذا بلغ السفياني أن القائم قد توجه إليه من ناحية الكوفة، يتجرد بخيله حتى يلقى القائم فيخرج فيقول: أخرجوا إلى ابن عمي، فيخرج عليه السفياني فيكلمه القائم (عليه السلام) فيجئ السفياني فيبايعه ثم ينصرف إلى أصحابه فيقولون له: ما صنعت؟ فيقول: أسلمت وبايعت فيقولون له: قبح الله رأيك بين ما أنت خليفة متبوع فصرت تابعاً فيستقبله فيقاتله، ثم يمسون تلك الليلة، ثم يصبحون للقائم (عليه السلام) بالحرب فيقتتلون يومهم ذلك. ثم إن الله تعالى يمنح القائم وأصحابه أكتافهم فيقتلونهم حتى يفنوهم حتى أن الرجل يختفي في الشجرة والحجرة، فتقول الشجرة والحجرة: يامؤمن هذا رجل كافر فاقتله، فيقتله، قال: فتشبع السباع والطيور من لحومهم، فيقيم بها القائم (عليه السلام) ما شاء. قال: ثم يعقد بها القائم (عليه السلام) ثلاث رايات: لواء إلى القسطنطينية يفتح الله له ولواء إلى الصين فيفتح له، ولواء إلى جبال الديلم فيفتح له). از امام محمد باقر (ع) فرمود: (هنگامی كه سفيانى متوجه مى شود حضرت قائم عليه السلام از سمت كوفه بسوى او مى آيد، همراه سپاهيانش مى آيد تا حضرت قائم عليه السلام را ملاقات مى نمايد پس می گوید: به طرف عمو زاده ام بروید، پس سفیانی بیرون آمده حضرت با او صحبت كرده و سفيانى با آن حضرت بيعت مى نمايد، وقتى پيش يارانش بر مى گردد به او مى گويند، چه کردی؟ می گوید: تسلیم شدم و بیعت کردم. پس به او می گویند: خداوند تو را سرزنش كند، تو پس از آنكه خليفه و حاكم شدى چرا بيعت كردى و تسليم شدى، از اطاعت او خارج شده و با او مى جنگند و فرداى آن شب به جنگ با حضرت مى پردازند و در طول روز مى جنگند تا آنكه خداوند حضرت قائم و يارانش را قدرت داده و يارى مى نمايد، تا آنكه تمامى دشمنان را مى كشند و نابود مى سازند. تا آنجا كه اگر يكى از آنان پشت سنگ يا درختى پنهان شوند، سنگ و درخت به زبان آمده، و مى گويند، اى مؤمن، كافرى پشت من پنهان شده او را بكش، و او هم مى كشد: تا جائيكه درندگان و پرندگان از گوشت آنان سير مى گردند. و تا وقتى كه خدا بخواهد حضرت حكومت خواهد كرد. سپس حضرت سه گروه را به قسطنطنيه، چين و ديلم مى فرستد و خدا هر سه را براى او فتح مى نمايد).الإمام الثاني عشر ج۲ ص ۴۱۱ المكتبه الشامله. به روایت دقت بفرمایید: “هنگامی كه سفيانى متوجه مى شود حضرت قائم عليه السلام از سمت كوفه بسوى او مى آيد، همراه سپاهيانش مى آيد تا حضرت قائم عليه السلام را ملاقات مى نمايد”. و این چگونه ممکن است که قائم قبل از سفیانی است؟ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع)، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: (دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ (ع) وَ بَيْنَ يَدَيْهَا لَوْحٌ فِيهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِهَا فَعَدَدْتُ اثْنَيْ عَشَرَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ (ع) ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ عَلِيٌّ).اصول كافى ج ۱ ص ۵۳۲. جابر بن عبدالله انصاری گوید: (بر حضرت فاطمه (س) داخل شدم در حالیکه لوحی در دست آن حضرت بود که در آن، نام اوصیاء پیامبر (ص) که از فرزندان حضرت فاطمه (س) بودند نوشته شده بود پس من آنها را شمردم دیدم که دوازده نفرند که آخرینشان قائم (ع) بود، سه تن از ایشان محمد و سه تن دیگر علی نام داشتند). طبق روایت فوق، در آن لوح اوصیای رسول الله (ص) از فرزندان حضرت فاطمه (س) نوشته شده بودند، در حالیکه فرزندان فاطمه از اوصیای رسول الله (ص) یازده وصی می باشند و نه دوازده وصی، و البته توجه داشته باشید که امام علی (ع) در این روایت شمرده نمی شود از آنجائیکه ایشان (ع) فرزند حضرت فاطمه (س) نیستند. و دلالت بر صحت روایت و شمارش جابر این است که بر حسب نام های ائمه (ع) سه تن از ائمه نامشان علی است، پس اين دلالت می كند بر اينكه جابر در شمارش اشتباه نكرده زيرا ائمه ای كه بنام محمد و از فرزندان حضرت فاطمه (س) هستند عبارتند از: ۱- محمد باقر (ع). ۲- محمد جواد (ع). ۳- محمد مهدی (ع). و ائمه ای كه بنام علی از فرزندان حضرت فاطمه (س) سه تن اند که عبارتند از: ۱- علی بن الحسين سجاد (ع). ۲- علی بن موسى الرضا (ع). ۳- علی بن محمد هادی (ع). عن أبي جعفر الباقر قال: قال رسول الله (ص): (من ولدي اثنى عشر نقيبا نجباء محدثون مفهمون، آخرهم القائم يملأها عدلاً كما ملئت جورا). رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: (از فرزندان من دوازده نفرند كه نقيب (شناسنده و سر پرست) و نجيب (اصيل و خوش گوهر) و محدث و مفهم مي باشند، آخرين آنها قائم به حق است، كه زمين را از عدالت پر كند چنان كه از ستم پر شده باشد).شرح أصول الكافي للمازندراني ج۷ ص۳۷۳، من لا يحضره الفقيه ج۴ ص۱۸۰، كشف الغمة ج۳، وسائل الشيعة بسندين ج۱۱ ص۴۹۰ ، ج۱۶ ص۲۴۴. و از فرزندان پيامبر (ص): ۱- حسن (ع). ۲- حسين (ع). ۳- سجاد (ع). ۴- باقر (ع). ۵- صادق (ع). ۶- كاظم (ع). ۷- رضا (ع). ۸- جواد (ع). ۹- هادی (ع). ۱۰- حسن عسكری (ع). ۱۱- محمد المهدی (ع). ۱۲- او كيست؟؟؟ و جواب ایشان وصی امام مهدی (ع) كه نامش احمد (ع) است. و امام علی (ع) شمرده نمی شود زيرا ایشان (ع) برادر پيامبر به حساب می آید و نه فرزند ایشان! بنابراین ایشان را اهل بیت (ع) در مواضعی قائم نامیدند که ایشان همان راز اهل بیت (ع). عن أبي جعفر محمد بن علي الباقر، عن أبيه، عن جده عليهم السلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السلام ـ وهو على المنبرـ : (…له (القائم) اسمان: اسم يخفى واسم يعلن، فأما الذي يخفى فأحمد و أما الذي يعلن فمحمد). از امام باقر (ع) از پدرش (ع) از جدش (ع) فرمود: امیر المؤمنین (ع) در حالی که بر روی منبر بود فرمود: (قائم دو نام دارد نامى مخفى و نامى آشكار، نام مخفى احمد و نام آشكار محمد است).كمال الدين وتمام النعمة ج ۲ ص ۶۵۳. روایتی که از امام محمد باقر از امام علی (ع) نقل شده است، منظور از آن، نام نمی باشد، بلکه مُراد از آن معرفی دو شخصیت یا دو قائم می باشد که بصورت رمزی به آن اشاره کرده است، و اگر در متن روایت تأمل فرمایید امام (ع) می فرماید یکی از نام های ایشان پنهان است در صورتی که آن اسم را صریحاً ذکر می کند و معنایی برای پنهان ماندن باقی نمی ماند بلکه منظور از فرموده ی ایشان (ع) امر یا شخصیت می باشد که بر عموم خلق پنهان است و می ماند، تا زمانی که او بیاید و برای ما این روایات را محکم کرده و بر ما احتجاج کند. عن الصادق ( عليه السلام ) عن أبيه عن جده الحسين، عن عمه الحسن، عن أمير المؤمنين عن رسول الله (صلى الله عليه وآله) قال: (إذا توالت أربعة أسماء من الأئمة من ولدي فرابعهم القائم المؤمل المنتظر). از حضرت صادق (ع) از پدرش از جدش حسين (ع) از عمویش حسن (ع) از امير مؤمنان (ع) از حضرت رسول اكرم (ص) فرمود: (هر گاه چهار اسم از ائمه از فرزندانم پشت سر هم بيايند پس چهارم آنها قائم مؤمل منتظراست).معجم احاديث المهدي ج۱ ص۱۵۶. و نامهايی كه پشت سر هم از فرزندان امام علی (ع) آمدند و اسمهايشان محمد بود: ۱- محمد باقر (ع). ۲- محمد جواد (ع). ۳- محمد مهدی (ع). و ائمه ای كه بنام علی از فرزندان حضرت فاطمه (س) سه تن اند که عبارتند از: ۱- علی بن الحسين سجاد (ع). ۲- علی بن موسى الرضا (ع). ۳- علی بن محمد هادی (ع). پس بايد چهارمین يا همنام امير مؤمنان علی (ع) باشد يا همنام پيامبر (ص) و همانگونه كه می دانيم اسم احمد همنام پيامبر است و آن اسمی است كه در وصيت پيامبر (ص) نام برده شده است، و اگر كسی بگويد كه با نام علی (ع) چهار اسم می شوند! می گوييم: رسول الله (ص) فرمود از فرزندانم، و حضرت علی (ع) فرزند رسول الله (ص) نمی باشد. و الحمد لله وحده