نشریه زمان ظهور شماره 54
به نام – الله – مبداء ومعدن بی نهایت نور پنجشنبه20 اردیبهشت1397/23شعبان1439/ 10می 2018/ شماره54/ 4صفحه سردبیر – علم و معرفت – زيست شناسان قائل اند كه در زیست شناسی هيچ مجالي براي نبوت كسي باقي نمانده است؛ زيرا علم، تفسير هر چيزي را بر عهده گرفته و زمان معجزات، تماماً به پايان رسيده است و اگر بنا بر فرض معجزه اي هم رخ دهد حتم مطابق با نظريات علمي جديد خواهد بود و در این صورت آورندۀ معجزه، مانند كسي خواهد بود كه اصلاً هیچ چیز ]جديدي[ نگفته است. ريچارد فاينمن مي گويد: «ما فقط شگفت انگيزتر از آنچه تخيل می كنيم نيستيم، بلكه شگفت انگيزتر از آن هستيم كه بتوان تخيل كرد .» دانشمندان اهل قطع و يقين نيستند؛ زيرا علم قادر به پاسخ بسياري از مسائل نيست؛ به عنوان مثال، علم نمی تواند تعيين كند عامل تجزيۀ خود به خوديِ نيمي از اتم هاي عناصر راديواكتيو بدون نيمي ديگر چيست. اینجا مقصودم کم اهمیت نشان دادن علم نيست، ليكن سخن ما در علم است و گويا اشكال كننده، علم را مفسر همه چیز می داند، درحالی که خودِ دانشمندان چنين نظري ندارند؛ و اگر در ميان دانشمندان كسي چنين نظري داشته باشد بايد لطف كند و به ما خبر دهد فضایی كه واكنش هاي كمّي در آن رخ می دهد -حالا هرقدر هم كه ريز باشند- از كجا آمده است؟ علم مي تواند با قطعيت زيادي قائل به غیرممکن بودن یک چیز باشد، اما خودِ دانشمندان ممكن است در اثر تكبر به كوري موقت دچار گردند؛ هما نطور كه ريچارد داوكينز چنين شد و شروع به تمسخر يك قبيلۀ بدوي کرد كه ترتيب سنگ ريز هها در منظرۀ ساحل را معلول يك سببي می دانستند. درحالی که ترتيب سنگ ريزه ها در ساحل، سببي روشن دارد و آن سبب همانا جاذبه و حركت جزر و مد است و ... اما سؤالی كه در اذهان برخي افراد مطرح می شود اين است: ابزار نبی كه خواهد آمد چيست؟ آيا ابزار او تفسير مسائل پيچيده و ظاهري خواهد بود؟ آيا او از بحث علمي -كه هنوز متوقف نشده است- پشتيباني خواهد كرد؟ و آیا در اين صورت هدفش تفسير مفسر و ساده سازي مفاهيمي خواهد بود كه بشريت تاکنون به آن رسيده است؟ و آیا تنها كساني او را تصديق خواهند كرد كه ذهن و گفتار خود را از حيث اعتبار علمي از دست داده اند؟ من اين را محال می دانم، اما بر فرض محال، پاسخم اين است كه آمدن يك نبي، چيز جديد و خارج از ]روش[ انبياي پيشين نخواهد بود. خداوند، انبيا را ارسال نمی كند كه آسمان خراش بسازند يا نظريات علمي پيشكش كنند. انبيا علم را پشتيباني می كنند «رسول اكرم (ص) فرمودند: در طلب علم باش، گر چه در دوردست ترين نقطه باشد »؛ اما اين وظيفۀ اساسي و هدف رسولان نيست. انبيا و فرستادگان خداوند، طبيب اروا ح اند، ولي علم تا همين امروز قادر به اثبات وجود روح نبوده است و تمام موضوع علم، واكنش هاي شيميايي و مسائل مربوط به آثار نفساني انسان مي باشد؛ در نتيجه علم، از وظيفۀ انبيا کاملاً دور است. وظيفۀ انبيا، روشن كردن راه براي ارواح مردم به سوی خالق به صورت صحيح است؛ و به عنوان مثال، شبيه آن دين ]تحریف شدۀ[ امروزي نیست كه سعي در راضی كردن فقير به فقرش و زیاده خواهی ثروت طاغوت هاست. هیچ یک از اديان، ماهيت روح و همچنین ظواهر طبيعي كه علم و تجمع دانش، مفسر آن بوده است را اثبات نكرده است. علم و اكتشافات 200 سال اخير نشان داده است كه بشريت قرن ها اهل عبادت و اديان -با تمام گرايش هايش- بوده است، اما اصلاحات، تبديل به يك سامانۀ ارزشمند اجتماعي شده است كه مرتبط با ظرفيت مردم و سطح فهمشان است و نيازمند یک مصلح آسمانيِ ضروري نيست . آري؛ ما، بر اساس علم، نتيجۀ تكامل طولانی مدت و آهسته هستيم و ممكن نيست در مسيري بر خلاف جهت ژن هاي خودخواه مان حركت كنيم و به همين دليل است كه علم نمی تواند جهش اخلاقي را كه براي سومری ها اتفاق افتاد تفسير كند. هرگونه آگاهي يا اصلاحات اجتماعي مديون اولين انساني است كه نفس خود را انكار كرد و اخلاق را پايه گذاري نمود. انبيا ادامۀ همان انسان و وارثان او در اتصال به آسمان هستند. ( رسول اكرم: من نيامدم جز براي كامل كردن مكارم اخلاق). از لحاظ علم، ممكن نيست كه به اخلاق دعوت كنيم؛ زيرا اين يك دعوت به قطع و گسست بر خلاف نظريۀ تكامل و بر خلاف طبيعت ماست كه در ژن هاي خودخواهمان در طولانی مدت ريشه دوانده است. در مسير ژنتيكي خودخواهانه كه به حلقه هاي بعدي متصل می شود دليل علمي يافت نمی شود كه مانع دزديِ دزد و قتل شود. همۀ سخن در خطاي دزدي و مشابه آن است كه در بُعد غير علمي يافت می شود و آن بُعد اخلاقي است. راههای ارتباط با امام قسمت چهارم: در این قسمت می خواهیم به این سؤال پاسخ دهیم که: بر فرضِ گمراهی و خیانت واسطه ها و یا از دسترس خارج شدن واسطه های مجازی، راه اطلاع از آن و یا راه شناخت معصوم، درصورتی که در این هنگام ظهور کند چیست؟! در ابتدا باید گفت شخصی که هیچ وقت مردم را به گمراهی وارد نمی کند و از هدایت خارج نمی سازد، همان معصومی است که بر او نص شده است. زیرا عصمت امری باطنی است و خداست که به باطن اشخاص آگاه است. همچنان که سید احمدالحسن در تفسیر آیه اکمال دین می فرماید: در هر زمان حجتی وجود دارد که بر او نص شده است و وظیفه مردم، تبعیت از اوست... اما اگر به خاطر وجود مانعی حجت خداوند غائب شود در این صورت از طریق سفیرانی با مردم در ارتباط خواهد بود؛ خلیفه خدا با نصِ خود بر این سفرا، اعتماد خود به آنان را آشکار می سازد و نص او، به واسطه شهادت عموم مؤمنین به مردم می رسد؛ همچنین حجت خدا، عاصم و بازدارندۀ نوابِ خود، از گناه، گمراهی، خطا و خیانت است و او بر عمل آنان نظارت و اشراف کامل دارد. همچنین گاهی این ثقات، به خاطر اخلاص بالا به روح القدس می رسند و مسدد می شوند (ر.ک به کتاب متشابهات و نبوت خاتمه) اما احتمال و امکان خطا و خیانت از سوی آن ها وجود دارد و این مسئله موجب سؤال است که اگر آن ها اشتباه کردند و خیانت کردند، از کجا بفهمیم که دیگر مورد اعتماد امام نیستند؟ درحالی که آن ها واسطه امام هستند و همچنین ابزارهای مجازی ارتباطی با ایشان هم از طریق همین واسطه حقیقی، ثابت شده بودند. پاسخ به این سؤال و شبهه بسیار ساده است: ما از طریق نص خود ایشان، به مکتب که راه ارتباطی اصلی با امام احمدالحسن (ع) می باشد ایمان آوردیم و این نص از طریق شهادت عموم مؤمنین بیان شده است؛ یعنی شاهدانی بر نص امام (ع) وجود داشتند تا ما به یقین برسیم؛ یعنی شاهدانی که به شکل متواتر این نصوصِ توثیقی را بیان نمودند. (همچنان که گفته شد، نص متواتر قطعی است و تواتر وزنۀ قیاسی عقلی است و حجیتش از عقل و بداهت عقل، استنباط می شود). در مقابل، راه اطلاع از خیانت واسطه ها نیز، نص خود ایشان خواهد بود که از طریق مؤمنینی که شاهد نص توثیقی بودند، به مردم می رسد. و البته ناگفته پیداست که استدلال هر فرد یا افرادی بر خیانت این واسطه ها بدونِ به همراه داشتنِ نصِ خودِ امام احمدالحسن، استدلالی واهی و احتجاج به شک خواهد بود. در اهمیت نقش شهود، همین بس که حتی نص و وصیت خلفای خداوند به حجت های بعدی نیز از طریق شاهدهایی به دیگران می رسد؛ پس نقش این شاهدان، اساسی است و کسی نمی تواند نقش آن ها در نقل این نصوص را انکار کند، چه در شناخت حجت خدا و چه شناخت واسطه های حجت خدا؛ بنابراین در صورت وقوع خیانت، این شهود، ما را مطلع می سازند و راه اطلاع از خیانت واسطه ها و نواب و شناسایی امام (ع) درصورتی که در این حین ظاهرشوند، همین شهود هستند. در این بین، برخی اشکالی بدین مضمون مطرح می کنند که: مگر نه اینکه راه شناخت حجت ( قانون معرفت حجت) نص (نص الهی که همان رؤیاست و نص و وصیت حجت سابق) و علم و دعوت به حاکمیت خداوند است؟ پس چرا شما واسطه ها و شهود را راه شناخت حجت می دانید؟! در پاسخ باید گفت: قانون معرفت حجت ( رؤیا، وصیت، علم و دعوت) فقط برای تشخیص مصداق خلیفة الله در هرزمان است؛ وقتی گفته می شود تشخیص مصداق، ینی آنکه بفهمیم مصداقِ احمد مذکور در وصیت رسول خدا، این شخصی است که نام او احمد است و نام پدرش اسماعیل بوده و در دانشکده مهندسی بصره تحصیل کرده و چنین و چنان است (صفات ظاهری و شخصیتی). وقتی گفته می شود تشخیصِ مصداق، یعنی آنکه بفهمیم مصداق احمد مذکور در وصیت رسول خدا (ع)، همین شخص است و نه فردی دیگر، تشخیص مصداق بدین معناست؛ و در این حال اگر بعد از اینکه مصداق شناخته شد (و فهمیده شد مصداقِ احمد مذکور در وصیت، همین شخص است)، چنانچه پس از این، آن شخص غائب شود، برای شناساییِ چهرۀ او و شخصیت حقیقی اش بعد از آمدن از غیبت، از رؤیا استفاده نمی شود، بلکه از همان معتمدین و شهودی استفاده می شود که پیش تر از آنان گفته شد؛ افرادی که احمدالحسن را دیده اند و او را می شناسند و البته قابل اعتمادند و دلیلی هم برای خیانت و ه مدستی آن ها در دروغگویی، وجود ندارد. درباره غیبت امام عصر (ع) هم همین گفته می شود، امام عصر (ع) یک مرتبه هزار و اندی سال قبل، به خلافت رسید و به وصیت احتجاج کرد و بدی نوسیله مصداقِ وصیِ امام عسکری مشخص شد و بعد که امام مهدی (ع) به غیبت رفتند، پس از آمدن او از غیبت، او و چهرۀ او با وصیت و قانون معرفت حجت شناخته نمی شود، بلکه با مولایی شناخته می شود که طبق روایت با او در ارتباط است، همان یمانی که در روایت آمده «یدعو الی صاحبکم ؛» بنابراین، اگر حجتی از حجت های خداوند بعد از احتجاج به وصیت و بعد از آنکه مصداقِ حجت موعود مشخص شد، به غیبت رفت، در اینجا وقتی او از غیبت برم یگردد با وصیت و رؤیا شناخته نمی شود، بلکه با شهود و نمایندگانش که او را دیده و می شناسند، می شناسیم؛ بنابراین امام مهدی از طریق یمانی و یمانی از طریق نمایندگان و شهود او شناخته می شود؛ به بیان دیگر، وصیت و به طورکلی، قانون معرفت حجت، برای تطبیق بین شخصیت حجت مذکور در وصیت و بین مصداق او در عالَم خارج است، نه برای شناختن شخصیت حقیقیِ او؛ و این دو نکته مهمی است که نباید بین آن ها خلط شود؛ همچنین حکمت و رحمت خدا اقتضا می کند که مؤمنین به گمراهی وارد نشوند، درحالی که در بین آن ها قابلیتی موجود است و یا خدا قصد اتمام حجت دارد. راه های قطعی دیگری نیز وجود دارد که در صورت نیاز، خدا آن را برای حجتش قرار می دهد. درهرصورت باید بدانیم که خدا هیچ وقت قصد گمراهی امت را ندارد و هدف خداوند، هدایت مردم است. والحمدلله . تعلیم من از من نیست در عهد قدیم می خوانیم: و دانیال متکلم شده، گفت: اسم خدا تا ابدال آباد متبارک باد، زیرا که حکمت و توانایی از آن وی است؛ و او وقت ها و زمان ها را تبدیل می کند، پادشاهان را معزول می نماید و پادشاهان را نصب می کند. حکمت را به حکیمان می بخشد و فطانت پیشگان را تعلیم می دهد. اوست که چیزهای عمیق و پنهان را کشف می نماید. به آنچه در ظلمت است عارف می باشد و نور نزد وی ساکن است. (دانیال 2: 20 - 22 ) حقیقت همین است که صاحب علم خداست و آن را به کسانی که برای هدایت ما فرستاده است، می بخشد؛ تا بدین وسیله، علم، احکام و هر آنچه انسان برای زندگی بدان نیازمند است را در میان خلق گسترش دهد و در مواقعی که میان فرزندان انسان اختلاف و درگیری به وقوع می پیوندد، او که حامل علم خداوند است، به درستی میانشان به قضاوت بنشیند. در سفر خروج می خوانیم: بامدادان واقع شد که موسی برای داوری قوم بنشست و قوم به حضور موسی از صبح تا شام ایستاده بودند؛ و چون پدرزن موسی آنچه را که او با قوم می کرد دید، گفت: «این چه کار است که تو با قوم می کنی؟ چرا تو تنها می نشینی و تمامی قوم نزد تو از صبح تا شام می ایستند؟ » موسی به پدرزن خود گفت که «قوم نزد من می آیند تا از خدا مسئلت نمایند. هرگاه ایشان را دعوی شود، نزد من می آیند؛ و میان هر کس و همسایه اش داوری می کنم، و فرایض و شرایع خدا را بدیشان تعلیم می دهم ». (خروج 18 : 13 - 16 ) این علم در تمام فرستادگان و جانشینان ایشان جاری و ساری بوده است؛ هما نگونه که دربارۀ یوشع جانشین موسی (درود خدا بر هردوی آن ها) می خوانیم: و یوشع بن نون از روح حکمت مملوء بود، چو نکه موسی دست های خود را بر او نهاده بود. ( تثنیه 34 : 9) و نیز درباره جانشین داوود آمده است: و حورام گفت: متبارک باد یهوه، خدای اسرائیل که آفریننده آسمان و زمین است، زیرا که به داود پادشاه، پسری حکیم و صاحب معرفت و فهم بخشیده است تا خانه ای برای خداوند و خانه ای برای سلطنت خویش بنا نماید. ( ۲ تواریخ 2: 12 ). این دانش از لوازم ضروری برای برپایی حکومت و نیز برگزیدن کارگزاران بود، هما نطور که دربارۀ عزرایِل نبی این چنین گفته شده است: و تو ای عزرا، موافق حکمت خدایت که در دست توست، قاضیان و داوران، از همه آنانی که شرایع خدایت را می دانند نصب نما؛ تا بر جمیع اهل ماورای نهر داوری نمایند و آنانی را که نمی دانند تعلیم دهید. (عزرا 7: 25 ) آیات متعددی بر موضوع حکمت در میان فرستادگان الهی دلالت می کنند و علاوه بر اینکه منشأ علم ایشان را از سوی خداوند معرفی می کنند، نشان از برتری علمی ایشان نسبت به مردم زمانشان نیز هستند؛ و این موجب حیرت مردم دوران ایشان می شود؛ از جمله زمانی که عیسی درود خدا بر او باد به کفرناحوم به سخن می ایستد: و چون وارد کفرناحوم شدند، بی تأمل در روز سبت به کنیسه درآمده، به تعلیم دادن شروع کرد، به قسمی که از تعلیم وی حیران شدند، زیرا که ایشان را مقتدرانه تعلیم می داد نه مانند کاتبان؛ و در کنیسه ایشان شخصی بود که روح پلید داشت. ناگاه صیحه زده، گفت: «ای عیسای ناصری ما را با تو چه کار است؟ آیا برای هلاک کردن ما آمدی؟ تو را می شناسم کیستی، ای قدوس خدا! » عیسی به وی نهیب داده، گفت: «خاموش شو و از او درآی! » در ساعت آن روح خبیث او را مصروع نمود و به آواز بلند صدا زده، از او بیرون آمد؛ و همه متعجب شدند، به حدی که از همدیگر سؤال کرده، گفتند: «این چیست و این چه خبر تعلیم تازه است که ارواح پلید را نیز با قدرت امر می کند و اطاعتش می نمایند؟ » و اسم او فوراً در تمامی مرزوبوم جلیل شهرت یافت. (مرقس 1: 21 - 28 ) سؤالی که مردم آن دوران از همدیگر پرسیدند دربارۀ منشأ علم عیسی بود. علمی که حیرت همگان را از قدرت و نفوذی که در اجرای ارادۀ گوینده اش داشت، برانگیخته بود. به راستی چه کسی این علم گسترده و حیر تآور را به عیسی آموخته بود؟ درحالی که یهودیان خوب می دانستند که او تعلیم یافتۀ شخصی از اشخاص نیست. عیسی خود تعلیم آن را برایمان این گونه توصیف می کند: و چون نصف عید گذشته بود، عیسی به هیکل آمده، تعلیم می داد؛ و یهودیان تعجب نموده، گفتند: «این شخص هرگز تعلیم نیافته، چگونه کتب را می داند؟ » عیسی در جواب ایشان گفت: تعلیم من از من نیست، بلکه از فرستنده من است. اگر کسی بخواهد ارادۀ او را به عمل آرد، دربارۀ تعلیم خواهد دانست که از خداست یا آنکه من از خود سخن میرانم. هرکه از خود سخن گوید، جلال خود را طالب بود و اما هرکه طالب جلال فرستنده خود باشد، او صادق است و در او ناراستی نیست. (یوحنا 7: 14 - 18 ). فرستندۀ عیسی است که او را برای این مقام و جایگاه تعلیم داده است و سخن عیسی، سخن اوست؛ پس علاوه بر آنکه خداوند، فرستادگان خود را با سفارش و وصیت به فرستادگان پیشین معرفی می کند، علم و حکمت را نیز برای فرستادۀ خود قرار می دهد تا محل رجوعی برای مردمش باشد. علمی که دست آموز دیگران نیست، بلکه خود منشأ تعلیم به مردمان است. این علم و حکمت، آب حیاتی بود که عیسی آن را به هرکس که طالبش بود می نوشاند. در یوحنا آمده است: و در روز آخر که روز بزرگ عید بود، عیسی ایستاده، ندا کرد و گفت: «هرکه تشنه باشد نزد من آید و بنوشد. کسی که به من ایمان آورد، چنانکه کتاب می گوید، از بطن او نهرهای آب زنده جاری خواهد شد » ... آنگاه بسیاری از آن گروه، چون این کلام را شنیدند، گفتند: «در حقیقت این شخص همان نبی است »؛ و بعضی گفتند: «او مسیح است » ... ( یوحنا 7: 37 - 41 ) از این کلام مشخص می شود که فرستادۀ خداوند زمانی که پرده از علم خود بردارد و مردم به طلب آن علم بلند شوند، خود خواهند دانست که این علم از خداست و آوردۀ علم بی شک فرستاده ای از سمت خداست. پس پسر انسان -آن کس که آمدنش را عیسی وعده است- نیز باید به همراه خود، علمی از منشأ خداوند داشته باشد تا بدی نوسیله به منتظرانش حقیقت دعوت خود را آشکار نماید. معجزۀ مهدی آخرالزمان؟ ...تا مردم با آن آشنا بوده و درصدی از غیب در آن باشد. حجت در این زمان، امام مهدی (ع) است و معجزۀ ایشان متناسب با زمانۀ ماست. سید احمدالحسن (ع) دربارۀ معجزۀ این زمان می فرماید: «كل نبي من أنبياء الله سبحانه وتعالى يبعث بمعجزة، والمعجزة تكون مشابه لما في زمانه، فعيسى العلي جاء بإحياء الموتى وشفاء المرضى؛ الانتشار الطب، وموسى جاء بالعصا والآيات؛ لانتشار السحر، ويوسف اللي جاء بالرؤيا وبتأويل الرؤيا لانتشارها في زمانه، والامام المهدي التي أو المهدي الأول الذي يمهد له أيضا يأتي بما يناسب زمانه وهو العلم بكتاب الله والمعرفة و .... »؛ هما نگونه که عیسی (ع) با درمان بیماری در روزگار رواج طب، موسی (ع) با عصا و آیات در روزگار رواج سحر، و یوسف با رؤیا و تأویل آن در روزگار رواج رؤیا، آمدند، امام مهدی (ع) نیز، با علم به کتاب خدا و معرفت و رؤیا می آید، همان گونه که ایرانیان، امام مهدی (ع) را با نام یوسف آل محمد (ع) می شناسند ». (به نقل از احمد حطاب، فصل الخطاب: ص 87 - 88 )؛ در ادامه، علم و معرفت ب هاختصار تبیین می شود: علم به کتاب خدا و معرفت - از امام رضا (ع) پرسیدند: یا ابن رسول الله بأی شی ء تصح الامامه لمدعیها؟ قال (ع): بالنص و الدلیل قال له: فدلاله الامام فیما هی؟ قال (ع): فی العلم و الاستجابه الدعوه؛ به چه دلیلی، امامت برای مدعی اش صحیح و ثابت می شود؟ فرمود: با نصّ و دلیل می آید ... عرض کردند: دلایل امامت چیست؟ فرمود: علم و استجابت دعا ». (عیون اخبار الرضا: ج 1، ص 216 ). - ابی جارود نقل کرد: به امام باقر(ع) گفتم: إِذَا مَضَى الْإِمَامُ الْقَائِمُ مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ فَبِأَيِّ شَيْ ءٍ يُعْرَفُ مَنْ يَجِي ءُ بَعْدَهُ قَالَ: بِالْهُدَى وَ الْإِطْرَاقِ وَ إِقْرَارِ آلِ مُحَمَّدٍ لَهُ بِالْفَضْلِ وَ لَا يُسْأَلُ عَنْ شَيْ ءٍ بَيْنَ صَدَفَيْهَا إِلَّا أَجَابَ؛ هرگاه قائم اهل بیت رود، پس کسی که بعد از او بیاید به چه چیز شناخت ه می شود؟ فرمودند: با هدایت و نشانی و اقرار آل محمد(ع) نسبت به فضیلت برای او و از چیزی دربارۀ قرآن از او سؤال نمی شود، مگر آنکه آن را جواب دهد .» (غیبت نعمانی: ص 242 ، ح 41 ) - عن هارو ن بن حمزة عن عبد الاعلى قال: قلت لأبي عبد الله (ع) : المتوثب على هذا الامر، المدعي له، ما الحجة عليه؟ قال: يسأل عن الحلال والحرام؛ به امام صادق (ع) گفتم: حجت ما با مدعیان دروغین این امر چیست (چگونه او را بشناسیم) فرمود: از او در خصوص حلال و حرام سؤال شود. (کافی: ج 1، ص 284 ) بنابراین، مطابق با احادیث، حجت های الهی با آگاهی نسبت به قرآن، حلال و حرام و رمزگشایی از ابهامات و عظائم و... سنجیده می شوند. «بشريت در طول مسيرش، درصدد و اگر تدبر کنيم، اين امر همان هدف اصلی خلقت، يعنی معرفت است و معرفت کامل نمی گردد، مگر اینکه 27 حرف کامل گردد ». ( ر.ک. زکی، در پیشگاه صیحه: ص 124 - 125 ). و امروز درهای علوم و حکمت بر اهل علم گشوده شده است و سید احمدالحسن (ع) ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه قرآن را در چهار جلد کتاب متشابهات تبیین و از علوم آل محمد (ع) رمزگشایی کرده اند. سؤالات مردم از سید احمدالحسن(ع) در چند جلد پاسخ های فقهی و شرایع اسلام جمع آوری شده است. سید احمدالحسن (ع) توحید و مسائل غامض ( پیچیده و دشوار( وجود، جها ن های موازی، ابهامات رجعت، چگونگی خلقت و ... را تبیین کرده اند. آشتی دین با علم در کتاب توهم الحاد، بیان عقیدۀ صحیح آل محمد (ع) در کتاب عقاید اسلام، رمزگشایی از رؤیا و تعبیر آن در کتاب جوا ب های روشنگرانه ( 7 جلد) آمده است؛ که همگی عمق دانش و سیلاب علوم محمدی سید احمدالحسن (ع) را بر راستی جویان و حقیق تطلبان آشکار می سازد. در پایان خاطرنشان می سازیم: معجزۀ حضرت مهدی (ع) علم به کتاب خدا و معرفت است. یمانی موعود(ع) با نگارش بیش از پنجاه جلد کتاب، تأسیس دانشگاه دینی و لغوی و حوزۀ علمیه مهدوی درهای علم و معرفت را به سوی جویندگان دانش گشوده اند: ( قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِ كيُم بِمَاءٍ مَّعِينٍ)؛ ( به من خبر دهيد اگر آ ب هاي (سرزمين) شما در زمين فرو رود، چه کسي می تواند آب جاري و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟) سید احمدالحسن (ع) پس از رواج جهل در زمان غیبت و فترت، علم الهی را همچون آب روان به سوی منتظران جاری ساخته و حیاتی دوباره بر مؤمنان بخشیده است. باشد که با خواندن کتب سید احمدالحسن(ع) بر علم و یقین خود بیفزاییم و پناهگاهی محکم از علوم آل محمد (ع) در آشوب ها و فتنه های آخر الزمان فراهم آوریم. پژوهشگر و نویسنده: الطاف دوست ) (@Altafedoost110) مهدی (ع) و اهل سنت رسو ل الله (ص) در حدیث صحیح فرمود: «زمین قطعاً پر از ستم و ظلم می شود. وقتی پر از ستم و ظلم شد، خداوند مردی از مرا مبعوث می کند که نامش نام من است. زمین را پر از عدل و داد می کند، هما ن طور که پر از ستم و ظلم شده است ». (سلسله صحیح آلبانی: شماره 1529 ). و درود خداوند، بر محمد و خاندان محمد؛ امامان و مهدیین (ع) . سخن درباره مهدی (ع) خالی از سختی نیست، مگر آنکه خداوند سبحان آن را سهل کند. بسیاری با تکیه بر سخنان علمای بی عمل، امام مهدی (ع) را انکار می کنند، افرادی که به ظهور ایشان، در آخرالزمان تشکیک وارد می کنند؛ و یا به خاطر درگیری هایی که بین گروه های مسلمانان بالا گرفته است؛ و نیز مسئله ای که باعث شده عموم شیعه، مهدی را که در آخرالزمان متولد می شود، انکار نموده و نسبت به ایشان تعصب بورزند، به علت ناآگاهی به روایات اهل بیت (ع) و کتب علمایشان است و نسبت به اهل سنت – ولادت مهدی، محمد بن الحسن (ع) را انکار می کنند- دشمنی بورزند، درحالی که این انکار اهل سنت ناشی از عدم آگاهی به کتاب هایشان می باشد که تولد امام محمد بن الحسن (ع) را اثبات می کنند. در کتاب سیر اعام النباء ذهبی: ج 13 ، ص 119 ، شماره 60 آمده است: منتظر شریف، ابوالقاسم، محمد فرزند حسن عسکری فرزند علی هادی، فرزند محمد جواد، فرزند علی رضا، فرزند موسی کاظم، فرزند جعفر صادق، فرزند محمد باقر، فرزند زین العابدین، فرزند علی بن حسین شهید، فرزند امام علی بن ابی طالب، علوی حسینی که خاتم 12 آقاست. http://islamport.com/d/1/trj/3781/161/1.html و در فیا تالاعیان و انبیاء ابناءالزمان که مؤلفش بن خلکان است و در جلد 4، صفحه 176 ، شماره 562 آمده است: ابوالقاسم منتظر، ابوالقاسم محمد، فرزند حسن عسکری، فرزند علی هادی، فرزند محمد جواد که پیش از او ذکر شده است. با توجه به اعتقاد امامیه،دوازدهمین امامان دوازده گانه است و معروف به حجت است. http://islamport.com/d/1/trj/4553/214/1.html ذهبی، ایشان را در عبر فی خبر من غبر: ج 1، ص 92 ذکر کرده است و ذیل عنوان سال265 آورده است: «...محمد فرزند حسن عسکری، فرزند علی هادی، فرزند محمد جواد، فرزند علی رضا، فرزند موسی کاظم، فرزند جعفر صادق، علوی حسینی. ابوالقاسم که رافضیان به او، این لقب را دادند: خلف حجت؛ و همچنین لقبش، مهدی و منتظر است و همچنین لقبش، صاحب الزمان است .» و برخی از اهل باطل، این مقام را از روی دروغ، مدعی شدند؛ مانند کاری که مهدی جهیمان انجام داد. این مطالب که عرض نمودیم، مردم، راه استوارِ آمادگی آمدن مهدی (ع) و ایمان به ایشان را از بین بردند؛ و بهره بسیار از بین بردن، بهره اهل سنت بود که عادتشان، مسخره نمودن عقیده شیعه، نسبت به مهدی محم دبن الحسن (ع) بود؛ درنتیجه این مسئله که خداوند آن را در قرآن مذمت نموده است، آنان را در اندیشه درآنچه مه متر و سودمندتر است، بازداشت. «نسوا الله فنسیهم « ؛» خداوند را فراموش کردند و خداوند، آنان را فراموش کرد ».(توبه: 67 ) برای گروه های اسامی، بهتر بود که با تهی بودن، نسبت به موضوع مهدی (ع) جست وجو کنند تا نسبت به مهتترین پرسش ها توقفی داشته باشند؛ پرسش هایی که با شناخت پاسخ آن، انسان از ایستادن در مقابل مهدی و مقابله با او رهایی می یابد. به عنوان پرسش: اگر مهدی بیاید، او را چگونه بشناسیم؟ و مدعی مهدویت صادق را چگونه از کاذب تشخیص دهیم؟ و تکلیف ما، در مقابل مهدی (ع) چیست؟ و امثال این پرسش هایی که قطعاً انسان را در امتحان بین شناخت حقیقت و یاری ایشان و ناآگاهی نسبت به حق و مقابله با آن قرار می دهد. خداوند، من و شما را حفظ کند. ابو مغیره و دیگران، از صفوان، از کعب، به ما حدیث نمودند که می گوید: منصور مهدی، فردی است که اهل آسمان و زمین و پرنده آسمان، بر او درود می فرستند. بیست سال، به کشتار روم و نبردها مبتا می شود؛ سپس او و دو هزار نفر که با ایشان هستند، در نبرد بزرگ شهید می شود. همگی آنان امیر و صاحب پرچم هستند. مسلمانان پس از رسول الله (صلی الله علیه و سلم) به مصیبتی بزرگ تر از آن نرسیدند .» فتن المروزي - لنعيم بن حماد: حديث رقم 1299 الناشر: مكتبة التوحيد - القاهرة الطبعة الأولى، سنة 1412 ، تحقيق: سمير أمين الزهيري http://islamport.com/d/1/aqd/400/137/1.html طول عمر امام زمان(ع)؟ از آن جاکه امروزه ژن های انسان تا حد قابل قبولی شناخته شد هاند و دانشمندان علل ژنتیکی را می دانند و می فهمند که چرا سلول ها پیر می شوند و بدن انسان تجزیه می شود، همین دانشمندان تحقیقاتی را جهت ایجاد جهش ژنتیکی برای طولانی کردن عمر انسان انجام می دهند. دستیابی به این امر یک روز ممکن است به نتیجه برسد. دانشمندان نیز به صورت قطعی می دانند که انسان در زمان نوح (ع) و قبل از آن، هزار سال یا حتی نزدیک به این مقدار زندگی نمی کرد، دقیقاً هما نگونه که شما طول خط کشی که در دست داری را به دقت می دانی ».( کتاب عقاید الاسام ص 42 ) بنابراین، اینکه به صورت طبیعی انسان بتواند 1000 سال یا بیشتر زندگی کند، ممکن نیست و هیچ توجیه علمی ندارد. اما چطور امام مهدی (ع) پس از بازۀ زمانی مذکور مجدداً ظهور خواهند کرد و با جسم زمینی خود به تمکین خواهند رسید؟ با فهم رفع و جهان های موازی، غیبت امام زمان قابل توجیه است، زیرا ما قائل به زندگی پیوسته و دائم ایشان در جهان خود نیستیم؛ و از آنجا که وجود جهان های دیگر مورد تأیید علمی قرار گرفته است و نیز طبق متون دینی که از عبارت رفع برای انبیایی نظیر ادریس، ایلیای نبی و حضرت عیسی (ع) استفاده شده است، می توانیم نتیجه بگیریم که امام مهدی (ع) نیز همچون عیسی مسیح رفع نموده و جسم ایشان دائم در جهان ما نیست که مستهلک شود. سید احمدالحسن در این موضوع می نویسند: «شخص مرفوع اصاً پنهان نشده، بلکه همه ماجرا این است که او به عالم دیگری که با عالم ما موازی است و در جهت نور از عالم ما برتر است، منتقل شده است ».(کتاب - عقاید الاسام، ص 329 ). و در جایی دیگر می گویند: «وجود انسان-هر انسانی- از آسمان اول یا منته یالیه پایینی آن (همان نفس اوست) تا به چگا لترین (متراکم ترین) چیز در این عالم جسمانی امتداد می یابد؛ لذا شما در ترکیب جسم انسان با معادنی روبرو هستی. در حقیقت در اینجا ما با نفس، جسم مادی مرئی و جسم مادی غیرمرئی سروکار داریم. برای اینکه مطلب برای شما آسان شود، می گویم برای یک جسم نامرئی، در حقیقت تجلیات بسیار زیاد و ظهورهای بسیاری زیادی وجود دارد که به تعداد آ نها برای انسان، جسم یافت می شود ».(کتاب همراه با عبد صالح، جلد اول، ایستگاه سوم) بنا براین شبهه عدم امکان طول بیش از 1000 سال امام مهدی (ع) این گونه فاقد اعتبار می گردد، زیرا قوانین برخی جهان های دیگر این امکان را فراهم می کنند. دستور خداوند آنچه ثمره حرکت در صراط مستقیم می باشد کسب اخلاق و رنگ الهی است و راه از ثمره اش شناخته می گردد. در حال حاضر چه بسیارند مدعیان دی نداری و حرکت در مسیر الی الله، اما تهی از ثمرۀ آن بوده و در توهم حرکت حقیقی هستند. در هر زمان معلمی از طرف خداوند بوده تا همۀ انسان ها را تعلیم و تزکیه نماید. ( هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْامِّيِّينَ رَسُولً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ)؛ ( او کسي است که در ميان جمعيت اُمّی رسولي از خودشان برانگيخت که آياتش را بر آ نها می خواند و آنها را تزکيه مي کند و به آنان کتاب و حکمت می آموزد). (جمعه: 2) حال در این ایام مبارک شعبان و رمضان، معلم الهی، سید احمدالحسن (ع) برنامه ای عملی جهت محاسبه خود و میزان درستی اعمالمان خصوصاً نماز و روزه به ما ارائه نموده است؛ (پیام صفحه فی سبوک سید احمدالحسن (ع) 5 مه 2018 م) که با استفاده کاربردی آن می توانیم ضعف ها و کوتاهی های خود را یافته و مسیر خود را در راه مستقیم الی الله اصاح نماییم؛ حداقل استفاده از دستور امام، تهیه جدول زیر برای این ایام بوده و روزانه آن را مورد بررسی و تکمیل قرار دهیم.