نشریه زمان ظهور شماره 53

به نام – الله – مبداء ومعدن بی نهایت عشق جمعه31فرودین1397/3شعبان 1439/20آپریل 2018/شماره53/4صفحه سردبیر- اهمیت نقش ناظر در حاکمیت خداوند ( مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّه رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ)؛ ( من به انان جز آنچه تو به من دستور دادی نگفتم.]گفتم:[ خدایی را بپرستید که پروردگارمن وشماست و تازمانی که میان انان بودم گواهشان بودم وچون مرا] ازمیان آنان به سوی خود[ برگرفتی , خود مراقب و گواهشان بودی و تو برهمه چیز گواهی.(مائده: 117 ) عیسی (ع) خل فیۀ الهی و حاکم منصوب از جانب خداوند بر مردم زمان خودش است، و آن در اینجا شاید از حقیقت نظام در حاکمیت خداوند و قانونی بودن آن، پرده برمی دارد؛ یزرا در حکومت الهی، نقش نظارتی برای خداوند سبحانی است که خواب و خوراک، او را نمی گیرد، وچیزی او را ازچیز دیگر باز نمی دارد و فطرتا معلوم است که ناظر، بالاتر از کسانی است که بر آنها نظارت دارد و پا یین تر از آنها نیست، بلکه او کسی است که حاکم را منصوب کرده و بر او نظارت دارد و او را پیگیری کرده و محاسبه می کند. و این همان چیزی است که امام علی (ع) در نامه اش به مالک اشتر، آن را بیان کرد، هنگامی که به او گفت: به اندازه ای که دوست داری خداوند تو را مورد عفو قرار داده و از تو بگذرد، مردم را مورد عفو قرار بده و از آنها درگذر، یزرا تو مافوق آنها هستی و والیِ امر بر تو، مافوق توست؛ و خداوند مافوق کسی است که تو را به فرمانداری ولایت انتخاب کرد. و این امر ازهرجهت، مخالف آن چیزی است که در حاکمیت بشر است؛ پس در حکومت بشری، اگر نظام حکومت، دیکتاتوری باشد، حاکم همان حاکم و همان ناظر است و کارها از او شروع می شود و نزد او پایان می پذیرد! اما اگر نظام حکومت، دموکراسی باشد، در آن چیزهای شگفتی می بینی، پس ناظر بر حاکم، همان ملت تحت حکومت اوست! آیا این مطلب که ملت تحت حکومت، ناظر باشد، از مسائل عجیب وغریب نیست؟! ایا مافوق و زیردست در آن زمان، یک چیز‌ است؟ ایا دو چیز ضد ، در یک ز‌مان، در یکجا جمع می شوند؟! شکی نیست که در اینکه حکومت بشری بر اساس نیرنگ های اکثریت عمل می کند، هنگامی که مسئولیت نظارت بر حکومت به این اکثریت واگذار می شود؛ و اگر این اکثریت از حکومت، ظلم یا ستمی ببیند و مستقیماً در برابرش صدایش را بالا ببرد او را به تحریک جهت ایجاد شورش و ناامنی و توطئه برای براندازی حکومت و تخریب نظام محکوم می کند! بنابرانی مسئولیت نظارتی اش کجا رفت؟ و بنابراین مردم باید اگاه شوند بر اینکه این مسئله، نیرنگ و مغالطه ای واضح است و شایسته است که خردمندان و روشنفکران فریب آن را نخورند، و بر آنها زلام است که برای عموم مردم، پرده از این راز بردارند که نقش نظارتی آنها فقط همانند هوا در تور است! و این نیرنگ که ملت همان ناظر است، فقط برای مصادره کردن ناظر و از بین بردن نقش او به طور کامل در جهت هدایت حرکت حاکم و محکوم است؛ و این امر همان چیزی است که امروزه به طور واضح در سایۀ حکومت بشری آشکار است؛ پس ملت تحت حکومت بین سندان احزاب و چکش حکومت است و نه ناظر است و نه حسابگر؛ تا اینکه امنیت مردم به ناامنی تبدیل شد و مصلحت های آنها نیست، مگر مثل ریشه در مسیر وزش باد که بنابراین دعوت به برپایی حکومت الهی، دعوتی برای سرگرمی یا دعوتی برای رقابت بر سر دنیا و میل و رغبت داشتن در حکومت مردم و رهبری آنها برای ریاست بر آنها نیست؛ بلکه حکومت الهی ضروری است و شاید از آب وهوا هم ضروری تر باشد؛ پس باوجود آن حکومت،زیاد شدن آب وهوا برای افراد تحت حکومت، تضمین می شود؛ و بدون آن، هردوی آنها، گم شده یا در معرض نابودی قرار دارد. راه های ارتباط با امام --- قسمت سوم: ... - در صورت گمراهی و خیانت آنان، راه اطلاع از آن و یا راه شناخت معصوم درصورتی که در این هنگام ظهور کند چیست؟ در قسمت اول به سؤال اول و دوم پاسخ داده شد؛ حکمت وجود وسائط، حفظ جان معصوم است، در شرایطی که برای ارتباط او و دیگران موانع امنیتی وجود دارد... و همچنین گفته شد که راه شناخت واسطه ها و اعتماد به آنان، اعتماد و نصِ خود معصوم به آن هاست. در ادامه هم برای نمونه، نصوصی که به سفیران چهارگانۀ امام مهدی (ع)، وجود داشت ذکر شد... در قسمت دوم نیز به بررسی واسطه های ارتباطی با سید احمدالحسن (ع) و نصوصی که در تأیید آ نها وارد شده پرداختیم... در این قسمت، به واسطه های مجازیِ ارتباط با سید احمدالحسن (ع) و چگونگیِ اطمینان از وثاقتِ آن ها، می پردازیم. اما واسطه های مجازی ارتباط با سید احمدالحسن (ع) از قبیل: -سایت رسمی که سید (ع) پاسخ سؤالات شرعی، عقیدتی، تفسیر رؤیا، تفسیر قرآن و... را به واسطۀ آن انجام می دهد نیز به شهادت شیوخ - که واسطه های نخست بودند- رسمی هستند. -و صفحه فی سبوک و توییتر سید (ع) که به شخصه در آن می نویسد نیز به شهادت شیوخ و نزدیکان سید (ع) رسمی است. - و همچنین مصاحبه های پالتاک که ایشان (ع) به صورت رسمی در این پیا مرسان انجام داده است و... . این واسطه های مجازی از طریق نص منقول از شیوخ ثابت شده است. اما علمی که در آن واسطه های مجازی نشر می شود دلیل غیر مستقل دیگری است... - و همچنین صوت مؤید است. - و رؤیاها و استخاره ها و کرامات و... نیز مؤید است. مختصری توضیح در خصوص چگونگی اطمینان از وثاقت واسطۀ مجازی: به عنوان مثال، اگر صفحه ای در فیسبوک به نام کسی ایجاد شود، برای علم و یقین به اینکه آن صفحه واسطه ای برای ارتباط با همان شخص است یا نه، چند راه وجود دارد: - به شکل حضوری از خود او سؤال شود؛ و اگر این مسئله ممکن نبود از واسطه هایی که مورد اعتماد هستند، سؤال شود. - همچنین گاهی برای تأیید، از او صوت و گاهی تصویر خواسته می شود. - گاهی هم از آنچه می نویسد و علم و اطلاع او، به شخص او پی می برید... بنابراین مسئله بسیار ساده است؛ اگر صفحه ای مجازی، اعم از سایت یا آ یدی پالتاک یا صفحه فیسبوک یا صفحه توییتر یا اینستاگرام یا تلگرام و غیره، مدعی شد که رسمی بوده و همان احمدالحسن (ع) است، برای اثباتش همان راه های که عرض شد، طی می شود؛ یعنی اگر توان دیدار با سید احمدالحسن (ع) بود از او می پرسیدیم، اما این راه، مسدود است؛ درنتیجه مجبوریم از طریق شیوخ مکتب و یا نزدیکان سید (ع) که ثقه هستند، وارد شویم و از آن ها سؤال کنیم... نهایتاً علم منشور در آن و یا صوت او، حجت را تمام می کند، اما راه اصلی بیان شد. بنابراین هیچ صفحه ای و یا آ یدی در هیچ فضایی که مدعی انتساب به سید احمدالحسن (ع) است، صادق نیست، مگر اینکه نزدیکان سید (ع) و مکتب او که مورد اعتماد ایشان (ع) هستند، ما را از صحت آن مطلع سازند. تنها سایت رسمی سید احمدالحسن (ع) است که می توان سؤالات را از طریق قسمت «ارسال سؤالات » از ایشان بپرسیم؛ و صفحه رسمی فی سبوک و توییتر ایشان نیز موجود است. اما در خصوص سؤال سومی که قصد داشتیم در این نوشتار بدان پاسخ دهیم: بر فرضِ گمراهی و خیانت واسطه ها و یا از دسترس خارج شدن واسطه های مجازی، راه اطلاع از آن و یا راه شناخت معصوم درصورتی که در این هنگام ظهور کند چیست؟! این سؤال و سؤالاتی از این قبیل، اساسی ترین سؤال یا شبهۀ منافقین دعوت یمانی و منکرین مکتب مبارک امام (ع) در مکتب مبارک بوده است). البته ممکن است شبهۀ عده ای هم باشد که ان شاالله در قسمت بعد بدان می پردازیم... . پیام امام، کلام امام ...امام (ع) بدون اینکه شرحی بر این تصویر داشته باشد آن را به نمایش گذاشت، اما نکتۀ دیگر این تصویر که به تصویر اصلی اضافه شده این بود که مجسمۀ خود مردم از اصناف گوناگون، از جمله روحانیون عراق به جای مجسمه صدام در بلندی میدان قرار گرفته بود. ظاهراً امام (ع) در صدد بودند تا به همه بفهمانند که همچنان جایگاه حاکمیت و حاکم برقرار است، اما این بار خود مردم به جای دیکتاتوری واحد شخصی، بر مسند قدرت و حکومت تکیه زدند؛ حکومتی که فقط و فقط از آنِ خداست و کسی حق ندارد در مسند قدرت و حاکمیت به جای خلفای منصوص الهی بنشیند. گویی آنچه در عراق اتفاق افتاد به نفع حاکمیت خدا و سنت شرعی اسلامی نبوده است. اگرچه روحانیون و علما و مراجع شیعه از انتخابات و دموکراسی حمایت کرده و به آن وجهه شرعی داده اند. ( در تصویر، مجسمه شخص ملبس به لباس روحانی نیز دیده می شود). شاید مردم گمان می کنند که با دموکراسی، دیگر دیکتاتوری وجود نخواهد داشت، اما این گونه نیست؛ و استبداد و دیکتاتوری در بطن دموکراسی نهفته شده است ( تصویر مردم در بلندی میدان م یتواند علامت دیکتاتوری خاصی باشد که در بطن دموکراسی نهفته شده است). امام احمدالحسن (ع) در این زمینه می فرماید: دیکتاتوری در دل دموکراسی نهفته است؛ این ویژگی در میدان عمل کاملاً مشهود است؛ زیرا هر روش فکری وقتی از طریق یک حزب مشخص به قدرت م یرسد تلاش می کند نظریۀ سیاسی خود را به هر شکلی که ممکن باشد بر آن سرزمین مسلط گرداند. شاید این طور گفته شود: این خودِ مردم هستند که انتخاب کردند و این طرز فکر را به قدرت رساندند! می گویم: قطعاً مردم این حزب و روش فکری را با توجه به آنچه در عرصۀ سیاسیِ زمان انتخابات وجود داشته است به قدرت رسانیده اند؛ اما اینکه بعد از یک سال وضعیت به چه شکلی خواهد شد مردم نمی دانند. اگر وضعیت به گونه ای رقم بخورد که به زیان منافع دینی یا دنیوی این نظام حاکم باشد، مردم نمی توانند نظام حاکم را رد کنند و به قول معروف: «تبر با سر افتاد ». ]اشاره به ضر بالمثلی عربی: «وقع الفأس بالرأس »؛ کنایه از سرگردان و درمانده شدن مردم و محبوس شدن در چنین شرایطی است[. چنین شرایطی منجر به بروز امثال هیتلرها می شود؛ کسانی که از طریق انتخابات و دموکراسیِ مورد ادعا زمین را به فساد و تباهی کشیدند. (کتاب حاکمیت خدا، نه حاکمیت مردم: ص 21 ) به طور قطع و یقین، دین الهی طرز تفکر دیگری غیر از طرز فکر دموکراسی دارد؛ دین الهی به چیزی جز برگزیدن از سوی خدا اعتقاد ندارد: ( انی جاعل فی الارض خلیفه)؛ (من در زمين جانشینی می گمارم). ( بقره: 30 ) که این منتخب و برگزیده، مهدی (ع) است. دین الهی در زمان ما برای ما مسلمانان به قانونی جز قانون الهی، یعنی قرآن اقرار نمی کند و برای یهودیان، این منتخب و قانون، ایلیا (ع) و تورات و برای مسیحیان، عیسی مسیح (ع) و انجیل هستند. حال که وضعیت این گونه است، پس یک مسلمان، مسیحی یا یهودی چطور می تواند ادعا کند که او به خدا ایمان دارد و همچنین به حاکمیت او که متمثّل در مهدی (ع) و قرآن، عیسی (ع) و انجیل، یا ایلیا (ع) و تورات است اقرار دارد و درعین حال به حاکمیت مردم و دموکراسی که اساس و بنیان دین الهی و حاکمیت خدا در زمینش را نقض می کند اعتراف می نماید؟! بنابراین کسی که دموکراسی و انتخابات را می پذیرد، دیگر هیچ ارتباطی با دین الهی نخواهد داشت و به تمام ادیان و حاکمیت خدا در زمینش کافر خواهد بود. (همان: ص 24 ). با وجود اینکه امروز همگی -چه علما و چه عموم مردم - به حاکمیت مردم و انتخابات فرا می خوانند، اما بیشتر آ نها به این مطلب معترف هستند که جانشین خدا در زمینش همان صاحب واقعی است؛ ولی این اعتراف تنها به عنوان یک عقیدۀ ضعیف باقی مانده است؛ عقیده ای که در کشمکش بین ظاهر و باطن مغلوب شده و این چنین مردم و به خصوص علمای بی عمل در یک وضعیت نفاق آلود زندگی می کنند... . این ها همان علمای آخرالزمان -بدترین فقهای زیر سایۀ آسمان- هستند؛ فتنه از آن ها خارج می شود و به آ نها بازمی گردد؛ همان طور که رسول خدا (ع) دربارۀ آن ها چنین خبر داده است. (همان: ص 29 ) و امروز سید احمدالحسن (ع) از طرف پدر بزرگوارش امام زمان (ع) مأمور است تا با اهتزاز پرچم البیعه لله با این دموکراسی مقابله کند و همه را به حاکمیت خدا دعوت کند. زمانی که همه مردم و حتی علما این پرچم را نادیده می انگارند و از حاکمیت خدا دور شده اند و خواسته یا ناخواسته تن به حکومت شورا و سقیفه داده اند و حتی مراجع، حکم به وجوب شرکت در انتخابات می دهند، این فرستاده امام عصر (ع) است که مهر باطلی بر این ماجرا زده و به همه گوشزد کرده است که بیعت و حاکمیت تنها برای خدا و خلیفه خداست و مردم سهمی در آن ندارند. نقدی بر ردیه مکارم شیرازی بر نظریه تکامل ... متأسفانه بنا بر د لایلی که نمی دانیم چیست، جناب مکارم شیرازی منبع خبر را ذکر نمی کند! درحالی که اصل بر این است که وقتی خبری را نقل می کنیم باید منبع آن را نیز ذکر کنیم و همچنین زمانی می توان به یک خبر علمی استناد کرد که مقاله ای از آن در یک ژورنال علمی معتبر چاپ شده باشد؛ پس شایسته بود جناب مکارم شیرازی، منبع خبری که نقل کرده است را نیز ذکر می کرد؛ ولی مکارم شیرازی، مخاطب خود را متوجه خبری می کند که اساسا امکان بررسی صحت آن وجود ندارد!!! ناصر مکارم شیرازی می نویسد: - جمجمهه‌ایی از انسانه‌ای مربوط به حدود 2 )دو( میلیون سال قبل ییدا شده که با انسان امروزی فرق چندانی ندارد... - انسانه‌ایی که در چند صد هزار سال قبل مییز‌سته اند هرگز به صورت انسان ها ی کنونی نبوده اند. و نتیجه می گیرد: از این سخن بخوبی می توان نتیجه گرفت که این فرضیه ها تا چه حد ناپایدار است و در پرتوی اکتشافات جدید ممکن است متزلزل شود. طبق مطالب فوق مشخص می شود که مکارم شیرازی میخواهد با استناد به این خبر، مثال نقضی را مطرح کند و به نظریه تکامل ایراد بگیرد! ما به این موضوع که آیا نظریه تکامل اینگونه زیر سؤال می رود یا نه، کاری نداریم و برای طولانی نشدن بحث طبق فرض مکارم شیرازی، موضوع را بررسی می کنیم که ببینیم آیا ایشان توانسته است همان فرض خود را اثبات کند یا نه؟! او تنها در صورتی می تواند به این هدف خود برسد که اثبات کند جمجمهه‌ایی که یپدا شده است، مربوط به انسان امروزی یعنی گونه هوموسا یپنس ( homo sapiens )می باشد؛ اما تاکنون هیچ فسیلی که از گونۀ هوموسا پینس و متعلق به 2 میلیون سال یپش باشد، پیدا نشده است! زیرا طبق اخرین یافته ها ی باستان شناسی، قدیمی ترین فسیل کشف شدۀ متعلق به گونه هوموسا پینس، مربوط به حدود 300 هزار سال یپش است. 1)https://www.nature.com/news/oldest-homo-sapiens-fossil-claimrewrites- our-species-history1.22114- 2)https://www.scientificamerican.com/article/ancient-fossils-frommorocco- mess-up-modern-human-origins/ 3)http://www.sciencemag.org/news/06/2017/world-s-oldest-homosapiens- fossils-found-morocco 4)https://edition.cnn.com/07/06/2017/health/oldest-homo-sapiensfossils- found/index.html 5)https://www.washingtonpost.com/news/speaking-of-science/ wp/07/06/2017/oldest-homo-sapiens-fossils-discovered-inmorocco/? utm_term=.8528f1311eaa 6)https://phys.org/news/-06-2017scientists-oldest-homo-sapiens-fossils. html 7)https://www.sciencenews.org/article/oldest-known-homo-sapiensfossils- come-northern-africa-studies-claim 8)https://www.nytimes.com/07/06/2017/science/human-fossils-morocco. html 9)http://www.cbc.ca/news/technology/oldest-homo-sapiensdiscovered- morocco1.4147852- 10)http://www.bbc.com/news/science-environment40194150- و اگر منظور مکارم شیرازی، اجداد انسان ها بوده است که در این صورت پایه های نظریه تکامل نمی لرزد و بعید است که ایشان چنین منظوری داشته باشند، چرا که در این صورت جهل ایشان نسبت به نظریه تکامل اثبات می شود. زیرا نظریه تکامل میگوید که بین انسان و اجدادش شباهت های غیرقابل انکاری وجود دارد و حتی وجود شباهت بین انسان امروزی و موجودی به اسم «آردی » که حدوداً 4 میلیون سال یپش بوده است، خود سندی بر تکاملِ اندام آردی به انسان امروزی است. نظریه تکامل میگوید شباهت هایی بین انسان و اجدادش وجود دارد و هرقدر این جد به انسان امروزی نزدیکتر باشد، شباهت هایش بیشتر است؛ و با به وجود آمدن تغییراتی در اجداد ما، به مرور و طی سالیان دراز، انسان امروزی پدید آمده است. و هرچقدر نیای موردنظر نسبت به ما دورتر باشد شباهت های کمتری با ما خواهد داشت، مثلاً استرالو پیتکوس ها نسبت به هموارکتوس ها شباهت های کمتری با ما دارند مقاله مشخص شد که مکارم شیرازی زمانی می تواند ادعای خود را ثابت کند که بتواند اثبات کند جمجمه های یپداشده متعلق به هوموساپینس است؛ زیرا وجود شباهت ‌هایی بین انسان امروزی با نسل های قبلی از مسَلّمات دانش زیست شناسی تکاملی است و مکارم شیرازی وقتی می تواند ادعا کند پایه های نظریه تکامل لرزیده است که فسیلی مربوط به انسان امروزی ( هوموسا پینس) یپدا کند که قدمتی حدود 2 میلیون سال داشته باشد. پس درنتیجه همان طور که مشخص شد، مکارم شیرازی خبر پیدا شدن فسیل هایی مربوط به انسان امروزی (هوموسا پینس) با قدمت حدود 2 میلیون سال را می دهد و این در حالی است که چنین جمجمه های یافت نشده است! و چنین خبری نیز تاکنون منتشر نشده است!!! حال بیاید اخرین یافته های علمی را بررسی کنیم: در ژورنال علمی Scientific American) )مقاله ای چاپ شده است که مربوط به کشف فسیل هوموسا پینس (انسان امروزی) با قدمت حدود 300هزار سال است. پس دانشمندان میگویند انسانه‌ای امروزی 300 هزار سال یپش وجود داشته اند و در اینجا این گفته مکارم شیرازی، «آنها معتقدند انسانه های که در چند صد هزار سال قبل می زیسته اند هر گز به صورت انسان ‌های کنونی نبوده اند » نقض می شود. https://www.scientificamerican.com/article/ancient-fossils-frommorocco- mess-up-modern-human-origins تا یپش ازاین فسیل ها ، قدیمی ترین فسیل های نوع انسان در اتیوپی (محوطه اوم وکیبیش) در شرق آفریقا کشف شده بود و قدمت آن تقریباً ۱۹۵ هزار سال رقم زده می شد؛ یعنی حتی قبل از شناسایی این فسیل های دانشمندان می دانستند که انسانه‌ای امروزی در حدود 200 هزار سال پیش نیز وجود داشتند. ازآنجا آکه قدیمی ترین فسیل انسان امروزی دارای اهمیت زیادی است، مقاله دیگری در مورد فسیل یافت شده انسان امروزی در 300 هزار سال پیش، از ژورنال علمی »science )) خدمت شما ارائه می دهیم. summary.993/6342/356/http://science.sciencemag.org/content و همچنین خبر فسیل یافت شده با قدمت حدوداً 300 هزار سال و نسبت دادن آن به کهن ترین انسان امروزی، توسط ژورنال علمی نیچیر -که یکی از معتبرترین ژورنال های دنیاست- نیز تأیید شده است. https://www.nature.com/news/oldest-homo-sapiens-fossil-claim- 1.22114-rewrites-our-species-history درنتیجه دانشمندان به صورت واضح بیان داشتند که قدیمی ترین فسیل انسان امروزیِ کشف شده، مربوط به حدود 300 زهار سال پیش است؛ زیرا دیرینه شناسان از کشف قدیمی ترین بقایای متعلق به اجداد انسان امروزی موسوم به انسان خردمند (با نام علمی هوموساپینس) در مراکش خبر داده اند. این فسیل ها شامل اسکلت سه بزرگسال، یک نوجوان و یک کودک با قدمت حدود 300 هزار سال است؛ و هیچ خبری دال بر پیدا شدن فسیل های انسان امروزی (هوموسا پینس) با قدمت2 میلیون سال وجود ندارد. درنتیجه اظهارنظر عجیب مکارم شیرازی در مورد اینکه دانشمندان می گویند انسان های چند صد هزار سال قبل هرگز شبیه انسان امروزی نبوده اند از اعتبار ساقط می شود؛ و در ضمن دانشمندان صراحتا می گویند قدیمی ترین فسیل یافت شده از انسان امروزی ( (Homo sapiens 300هزار سال قدمت دارد و اینکه مکارم شیرازی ادعا می کند فسیلی پیدا شده که دو میلیون سال قدمت دارد!!! باید دنیا را از این یافته جدید باخبر سازد! چراکه موضوعی را مطرح کرده است که هیچ ژورنال علمی و پایگاه خبررسانی، آن را منتشر نکرده و از آن اطلاعی ندارند. و البته مکارم شیرازی و سایر علمای ادیان باید بدانند که فسیل ها تنها و مهم ترین اسناد وشواهد تأ یید کننده تکامل نیستند؛ بلکه امروزه دلایل ژنتیکی که با بررسی تک تک واحدهای ژنتیکی موجودات در مقیاس مولکولی انجام می شود و همچنین کالبدشناسی تطبیقی، مهمترین و قطعی ترین دلایل اثبات تکامل هستند؛ که برای کسب اطلاعات بیشتر از این شواهد، مطالعه فصل دوم کتاب توهم بی خدایی را به آنها توصیه می کنیم. لینک مطالعه فصل دوم کتاب توهم بی خدایی: https://www.almahdyoon.co/doa.html#p=75 بعثت درمیان قوم عرب عادت های خوب و بد دیگری هم وجود داشت ازجمله عادت های بدشان، خوردن شراب و زنده به گور کردن دختران و کوچک شمردن زنان و عصبیت و قتل و غارت ... بود، ولی در کنار آن صفات پست، صفات نیکی ازجمله کرم و شجاعت و مردانگی و حمایت از همسایه و فریادرسی از فرد نگران وجود داشت ... ولی در جزیره شان پادشاهی که آ نها را زیر سلطۀ حکومتش جمع کند و امور سپاهیان شان را در نیروی نظامی سروسامان دهد، نداشتند؛ همان طور که در یمن و غساسنه در شام و مناذره در عراق داشتند، بزرگ هر قبیله از فرزندان آن قبیله بود که همانند پدر برای اهل قبیل هاش بود، از آ نها دفاع م یکرد، دوستشان داشت و آ نها او را دوست داشتند و از امرش اطاعت می کردند. قبیله های عرب در زندگی شان شیوۀ جابجایی از یک مکان به مکان دیگر به جهت یافتن چراگاه را در پیش می گرفتند؛ زیرا زندگی شان متوقف بر زادوولد چهار پایان مثل گوسفند وشتر بود؛ درنتیجه جنگ های بی رحمانۀ متعددی به خاطر آن به پا می شد. بزرگ قبیله در منطقه ای اجاق روشن می کرد (آتش برمی افروخت)، درنتیجه هیچ کس جرئت نمی کرد تا در آن منطقه چهارپایانش را به چرا ببرد. و عقل هایشان به خاطر ساده ترین امور، تحریک می شد و جنگ ها برپا شده و به سبب آن خون ها جاری می شد مانند جنگ داحس و غبراء و جنگ بسوس؛ و هرکدام از این دو جنگ چهل سال ادامه یافت. پس حال قوم عرب در دوران جاهلیت این گونه بود و به خاطر ک مصبری شان به این اسم نامیده شد؛ پس جاهلیت ضد حلم و بردباری است؛ و حالت جهان قبل از اسلام و قبل از ولادت رسول خدا (ص) این گونه بود، حالتی از آشوب و وحشت و ترس همیشگی، عرب اصیل نسبت به قبیله اش تعصب داشت و آ نها را از دست غیرش نجات می داد و در ضر بالمثل آمده: ( برادرت را یاری کن، خواه ظالم باشد یا مظلوم)؛ و شاعر زهیر بن ابی سلمی گفت: ( و هرکس که به مردم ظلم نکند به او ظلم می شود). محمد بن عبدالله (ص) پیامبر عربی و خاتم پیامبران آمد، درحالی که همۀ قوم عرب و مردم را به دین جدید بشارت می داد و به سوی اعتقاد به خداوند یکتا و یگانه دعوت می کرد. شریعت ]در دعوت او[ جدای از عقیده و ایمان نیست و مثل یک چنین شریعتی از قدرت الهی الزام آوری که نه فقط امور دینی، بلکه امور دنیایی را نیز تنظیم می کند، برخوردار است؛ درنتیجه زکات و جهاد بر ضد مشرکان و گسترش دین راستین (دین اسلام) را بر مسلمان واجب می کند و هنگامی که پیامبر عربی (ص) در سال 632 میلادی از دنیا رفت، دعوتش را تمام کرده بود و از سروسامان دادن وضع نظام اجتماعی که بسیار بالاتر از نظام عربِ قبل از اسلام بود، فارغ شده بود و آنها را در وحدتی قوی، ذوب کرده بود؛ و برای جزیره العرب یک وحدت دینی منسجم که تا قبل این مثل آن شناخته نشده بود، حادث شد . موضوع برتری فرستاده، محمد (ص) بر قوم عرب، توجه منصفین را برانگیخته است؛ پس او کسی است که برای اولین بار در تاریخ، جزیره العرب را در سایۀ حکومت اسلامی که با جابجایی عرب، از جاهلیت به تمدن و شهرنشینی منور شد، یکی کرد(متحد کرد)؛ و در شبه جزیرۀ عرب در مجاورت فلسطین، دیانتی که اساس آن، اعتراف به یگانگی خداوند بود، ظاهر شد و این دیانت، به عنوان دین محمدی شناخته می شد یا همان طور که پیروانش آن را می نامند، دین اسلام؛ و این دین به سرعت انتشار یافت و مؤسس این دین همان فرد عرب، محمد (ص) است که عادتدهای بت پرستی قومش را ریشه کن کرده است و قبیله های عرب را متحد کرد و افکار و دیدگان آن ها را به سمت شناخت خداوند یگانه تحریک کرد و اخلاق آن ها را اصلاح کرده و فطرت ها و قلب هایشان را نرم کرد و آن ها را برای تکامل و پیشرفت، آماده نمود و آن ها را از خونریزی و زنده به گور کردن دختران، باز داشت؛ و این کارهای بزرگی که محمد (ص) آ نها را انجام داد، نشان می دهد که او ازجمله مصلحین بزرگ است و اینکه در نفس او قوه ای بالاتر از قوۀ بشر وجود دارد، پس او دارای فکری روشن و بصیرت و قدرت رهبری است و به خو شاخلاقی، نرم خویی، فروتنی و نیکو رفتار کردن با مردم شهرت داشت. محمد (ص) چهل سال را با مردم با سلامتی و آرامش گذراند و همۀ خویشاوندانش به او دل بسته بودند و مردم شهرش به خاطر آن اصول صحیح و اخلاق بزرگوارانه و شرافت نفس و پاکی ای که داشت، بسیار به او احترام می گذاشتند. حال قریش و قوم عرب قبل از بعثت پیامبر، به شکل جامعه ای عقب مانده از نظر اخلاقی و فکری و اعتقادی بود، جامعه ای که به صورت جاهلیت زندگی می کرد؛ اما هنگامی که پیامبر آمد، حالشان را از بدحالی به بهترین حال تغییر داد و قطعاً برتری رسول، محمد (ص) بر قوم عرب هیچ حدومرزی ندارد؛ زیرا آ نها را از جاهلیت به سوی نور اسلام خارج کرد و حال قوم عرب را به حالی تغییر داد که شرق شناس ایرلندی آقای هربرت وایل در کتابش می گوید: «معلم بزرگ .» بعد از ششصد سال از ظهور مسیح، محمد (ص) ظهور کرد؛ پس همۀ تصورات غلط را از بین برد و عبادت بت ها را حرام کرد و مردم به او به خاطر راستی و امانت داری، لقب امین می دادند و او کسی است که اهل گمراهی را به سوی راه راست راهنمایی کرد و هنری سیروی اضافه می کند که «محمد (ص) در جان های اعراب فقط ریشۀ توحید را نکاشت، بلکه در آن ها تمدن و ادب را نیز کاشت .» و امروزه این حال امت اسلامی است، همانا جامعۀ اسلامی از نظر فکری و اخلاقی عقب مانده است، به گونه ای که هر جنبند های قربانیِ خون های مسلمین می شود و کشته می شود، اگرچه کشورهای اسلامی زیر سیطرۀ غرب واقع شده و مسلمانان تحت امر غربی ها هستند؛ و این زمان هما نطور که رسول خدا (ص) فرمود، همان زمان برانگیخته شدن مهدی است. رسول خدا (ص) فرمودند: ( شما را به مهدی بشارت می دهم که در میان امتم و در زمان اختلاف مردم و زلزله ها برانگیخته می شود، پس زمین را از عدل و داد پر می کند، هما نطور که از ستم و ظلم پر شده است). (مسند أبی سعید: حدیث 1106 ؛ السیوطی، الدر المنثور:جزء 6، صفحه 58 ) و طبرانی در کتاب الکبیر، جلد 3 ، صفحه 57 ، حدیث 2675 آورده است، از علی بن علی الهلالی،،از پدرش گفت: بر رسول خدا (ص) وارد شدم.... هنگامی که دنیا دچار هرج ومرج گردید و فتنه ها آشکار شد و راه ها قطع شد و بعضی به بعض دیگر حمله کردند، پس بزر گتر به کوچکتر رحم نمی کند و کوچکتر به بزرگ تر احترام نمی گذارد؛ در آن زمان خداوند از ما، کسی را برمی انگیزد که دژهای گمراهی را فتح می کند؛ و دنیا را پر از عدل می کند هما نطور که پر از ستم شده است. بنابراین رسول خدا (ص) بیان می کند که مهدی در میان امتی مانند این زمان مبعوث می شود و همانا او کسی است که دین را محقق می سازد. رسول خدا(ص) فرمود: شب و روز نم یرود تا اینکه لات و عزّی عبادت شوند؛ پس گفتم ای رسول خدا! قطعاً که وقتی خداوند این آیه را نازل کرد، )هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ) ؛ ( او کسي است که رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همۀ اديان غالب سازد، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند). (صف: 9) گمان ی کردم که دین، کامل است. فرمود: قطعاً از دین، آنچه را که خدا بخواهد، وجود خواهد داشت؛ سپس خداوند باد مطبوعی را برمی انگیزاند، پس هرکس را که در قلبش به اندازۀ دانۀ خردلی، از ایمان باشد می میراند، درنتیجه کسی که هیچ خیری در او نیست باقی می ماند، پس به دین پدرانشان برمی گردند. (صحیح مسلم: جلد 1، صفحه 109 ، حدیث 185). و امروزه بر ما لازم است که همانند قریش در آغاز دعوت محمدی نباشیم و با رسول خدا (ص) -و او کسی است که برای نجات ما آمده است- نجنگیم. پس امروز همان مهدی که در آخرالزمان مبعوث می شود ظاهر شده و همانا او -هما نطور که رسول خدا (ص) توصیف کرد- آمده است؛ درحالی که میگوید: «... نسبت به مسلمانان اهل سنّت: همانا رسول الله (ص) آنان را به ياری و نصرت مهدی راخوانده و او را خليفة الله ناميد، هما نطور که در روايات صحيح کتب اهل سنّت آمده است. به سوی آنان آمده ام درحالی که نامم شبيه نام رسول الله (ص) «احمد » است و نام پدرم همانند نام پدر رسول الله (ص) «اسماعيل » است؛ همان گونه که روايات رسول الله (ص) چنين می فرمايند: ( من فرزند دو قربانی، عبدالله و اسماعيل هستم)؛ و با وصیت متمايز و موصوف به کتاب بازدارنده از گمراهی برای چنگ زده به آن و با علم و حکمت و با یگانگی پرچم بيعت برای الله به سوی شما آمده ام. کتاب وصیت مقدس، نوشتار بازدارنده از گمراهی). عربستان و ظهور امام مهدی علیه السلام بر اساس روایات معصومین (ع)، سرزمین حجاز (عربستان کنونی) در روایات مربوط به آخر الزمان، حامل حوادث بسیار مهمی است. نقطۀ عطف روایات دربارۀ شخصیت عبدالله است: - عنه عن عثمان بن عیسى عن درست بن أبی منصور عن عمار بن مروان عن أبی بصیر قال: سمعت أباعبدالله (ع) یقول «من یضمن لی موت عبد الله أضمن له القائم ثم قال: إذا مات عبدالله لم یجتمع الناس بعده على أحد و لم یتناه هذا الأمر دون صاحبکم إن شاء الله و یذهب ملک السنین و یصیر ملک الشهور والأیام فقلت یطول ذلک قال کلا « ؛» از امام صادق (ع) آمده است که: هرکس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند، ]قیام/ آمدن[ قائم را تضمین می کنم؛ سپس فرمود: هنگامی که عبدالله بمیرد، مردم بعد از او بر احدی جمع نمی شوند و این امر ختم نمی شود، مگر به صاحبتان ان شاءالله و فرمانروایی ماه ها و ایام جایگزین سال ها می شود؛ پس گفتم: تحقق این امر طولانی است؟ فرمود: هرگز ». ( الغیبة للطوسی: ص 447 ) تغییر و تحول در ساختار قدرت عربستان سعودی بعد از مرگ عبدالله، واضح و روشن است. ملک سلمان، پادشاه عربستان سعودی برادرزادۀ خود «محمدبن نایف » را از سمت ولیعهدی این کشور برکنار و «محمدبن سلمان »، پسر خود را در این سمت منصوب کرد. محمدبن سلمان نیز سودای نشستن بر کرسی پادشاهی عربستان را در سر دارد. برکناری ولیعهد سابق و انتخاب محمد سلمان اعتراضاتی در میان شاهزادگان سعودی به دنبال داشته است. گذشته از اختلافات داخلی در خاندان پادشاهی حجاز، گام های شتابان ولیعهد عربستان برای تبدیل وجهۀ سلفی- وهابی عربستان به کشوری سکولار نیز قابل توجه است. در ذیل، پاره ای از اصلاحات و وضعیت کشور عربستان گزارش می شود: - ملک سلمان برخی از فرماندهان ارشد ارتش عربستان سعودی را از سمت خود برکنار کرد. در اصلاحات و تغییرات پادشاه عربستان فرماندهان نیروی زمینی و هوایی ارتش نیز برکنار شده اند. - قول آزاد ی های سکولار در عربستان سعودی. - گارد ملی عربستان، تاکنون 12 هزار معلم ( با گرایش های وهابی) را که برخی سوری الاصل، عراقی و یا تونسی اند، بازداشت کرده و 35 هزار معلم مصری نیز که در مدارس عربستان، علوم اسلامی تدریس می کنند، بازداشت شده اند. - ادارۀ متفاوت اقتصادی از جمله دعوت از سرمایه گذاری های خارجی. - انتقاد از سیاست های بن سلمان و اعتراضات مردمی در ریاض. همۀ این ها نشان می دهد: عبدالله در روایات، همین عبدالله بوده که با مرگ او اختلافات داخلی در عربستان گسترده شده و این کشور رویکرد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... جدیدی را تجربه می کند. بسیاری از کارشناسان؛ از جمله «هشام الهبیشان » معتقد است: «اصلاحات در عربستان در چارچوب طرح آمریکایی برای تجزیۀ این کشور صورت می گیرد و حاکمیت این کشور با رهبری جهان اسلام بسیار فاصله دارد ». حال با توجه به حدیث امام صادق (ع)، که به صورت شرطی بیان شده است: «هر کس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند ]قیام/ آمدن[ قائم را تضمین می کنم. می توانیم بفهمیم قائم (ع) نزد ماست. او آمده است و ندای «هل من ناصر ینصرنیِ » او در جهان طنین افکنده است و هر روزه، افراد بسیاری با دیدن رؤیای صادقه و شنیدن ادلۀ دعوت سید احمدالحسن (ع) و خواندن کتاب های ایشان، به دعوت مبارک یمانی (ع) ایمان می آورند. سید احمدالحسن (ع) وصی و فرستادۀ امام مهدی (ع) دلایلِ متقن عقلی، قرآنی و روایی خود را به اهل عالم تقدیم کرده اند. نام سید احمدالحسن (ع) در وصیت مقدس نبوی ذکر شده و همگان را به حاکمیت الله که همان خلافت خلیفه الله، مهدی است دعوت می کنند. در آخر خاطرنشان می کنیم که مطالب بالا، به صورت طرح و نظر مطرح شده است؛ زیرا راویان اخبار مهدویت، مرگ عبدالله را به عنوان علامت ظهورِ دعوت مبارک مهدوی به خوبی درک می کنند؛ پس اشکالی ندارد تا آن را از طریق مرگ عبدالله مطرح کنیم و خواننده می تواند آن را مورد تأمل قرار دهد؛ بپذیرد یا نپذیرد، این گفتار بر اساس واقعیت هاست.

فایل‌های PDF

نشریه زمان ظهور شماره 53
مشاهده فایل پی دی اف