نشریه زمان ظهور 95
وفات یا شهادت؟ بررسی مستندات شهادت حضرت فاطمه س در منابع اهلسنت مقدمه پس از رحلت پیامبر(ص)، تفرقهافکنی بین امت ـکه تا آن روز مانند آتش زیر خاکستر بودـ شعلهور شد و آتش و آشوب این نفاق به درب خانۀ فاطمه، پارۀ تن پیامبر ص رسید! بسیاری از جزئیات این واقعه و رویدادهای پس از آن در کتب معتبر اهلسنت موجود و توسط محدثین آنان نقل شده است. اما علیرغم نصوص معتبر، برخی افراد برای حفظ موقعیت خلفا، این قطعه از تاریخ را کتمان یا به نحوی تحریف میکنند؛ تا جایی که این مسئله به یکی از چالشیترین اختلافات اعتقادی شیعه و سنی تبدیل شده است؛ لذا بهمناسبت شهادت آن بانوی مظلومه بر آن شدیم که ابهامات این واقعۀ تاریخی را بزداییم؛ همچنین با استناد به کتب آنان حقیقت امر را بیان و قضاوت را به عهده خوانندگان بسپاریم. جایگاه فاطمه (س) نزد پدر بر کسی پوشیده نیست که فاطمه(س) نزد پدرش جایگاه ویژهای داشت، رسول خدا همواره مقام والای ایشان را به امت گوشزد میکرد. در صحیح بخاری، ج5، ص36، باب فضائل فاطمه(س)، ح 29 روایتی از رسول خدا نقل شده که فرمود:«فاطمه پارۀ تن من است. هرکس او را به خشم آورد، گویا مرا خشمگین کرده است.» همچنین رسول خدا ص به فاطمه س فرمود: «خداوند با خشم تو خشمگین و با رضایت تو راضی میشود.» (مستدرک حاکم نیشابوری، ج3، ص154) در قرآن نیز آمده: (وَالّذین یُؤْذُونَ رَسُول اللّه لَهُم عَذابٌ أَلیم) (آنان که رسول خدا را آزار دهند، براى آنان عذاب دردناکى است). (توبه، ۶۱) رسول خدا، خشم فاطمه را خشم خود و در واقع خشم خدا میدانست؛ لکن آن جماعت نهتنها تسلیم دستورات پیامبرشان نشدند، بلکه دشمنی و کینهتوزی نسبت به اهلبیت ایشان را به نهایت رساندند و از هیچ ظلم و ستمی در حق این خاندان فروگذار نکردند؛ پس چگونه و در کجا میتوان افرادی را که مورد خشم و غضب خداوند قرار گرفته، شایستۀ جانشینی پیامبر و زعامت مسلمین دانست، جز در شورای سقیفه؟! هجوم به خانۀ وحی علیرغم تنصیب علی بن ابیطالب ع توسط رسولالله ص در روز غدیر و مکتوبنمودن وصیت به ایشان در جمع اصحاب، غاصبین خلافت منکر حقیقت شدند و پیشوایی گمراه برای خود منصوب کردند. آنان که علی و همسرش فاطمه دختر رسول خدا را موانعی برای رسیدن به اهداف شوم خود دانستند، پس راه دشمنی با ایشان را برگزیدند. غصب ولایت، اجبار به بیعت و هتک حرمت به آلمحمد برنامهای از پیش تعیینشده بود که ابوبکر با همدستی عمر آن را اجرا کرد. روایات زیادی بر این مطلب دلالت دارد که به برخی از آنها میپردازیم: * ابن قتیبه میگوید: ابوبکر از احوال گروهی که نزد علی بودند و از بیعتش سرپیچی کرده بودند، جویا شد. عمر را بهسوی آنان فرستاد. او آمد و آنان را صدا زد و آنها داخل خانۀ علی بودند. آنها از خارجشدن سر باز زدند. او (عمر) هیزم خواست و گفت: سوگند به آنکه جان عمر در دست اوست، یا بیرون میآیید یا آن (خانه) را با کسانی که درونش هستند به آتش میکشم. به او گفته شد: ای ابوحفص! فاطمه در آن هست؟ گفت: حتی اگر او در آن باشد. همه بیرون آمدند و بیعت کردند بهجز علی... فاطمه مقابل درب خانهاش ایستاد و فرمود: من با گروهی از شما که چنین تمهید سوئی چیدند هیچ عهد و پیمانی ندارم. جنازۀ رسول خدا صلی الله علیه و سلم را با ما ترک گفتید و کار را بین خودتان قطعی کردید. با ما مشورت نکردید و حق را به ما بازنگرداندید. (امامت و سیاست با تحقیق زینی، ج۱، ص۱۶) و در جایی دیگر چنین نقل شده که عمر پس از تهدید به سوزاندن خانه، اقدام به آوردن آتش و درگیری لفظی با حضرت کرد. * احمد بن محمد بن عبد ربه اندلسی در کتاب عقدالفرید خود میگوید: کسانی که از بیعت ابوبکر سر باز زدند: علی، عباس، زبیر و سعد بن عباده بودند؛ اما علی و زبیر در خانۀ فاطمه نشستند تا اینکه ابوبکر، عمر بن خطاب را بهسوی آنان فرستاد تا آنان را از خانۀ فاطمه بیرون بیاورد و به او گفت: اگر سر باز زدند، آنان را بکُش. عمر با پارهای آتش آمد تا خانه را با آنان به آتش بکشد. فاطمه با او دیدار کرد و فرمود: ای پسر خطاب! آیا آمدی تا خانۀ ما را به آتش بکشی؟ گفت: بله؛ یا شما نیز در آنچه امت وارد شدهاند، وارد میشوید... . (عقدالفرید، چاپ بیروت، ج۵، ص۱۳). اما قضیه فقط به تهدید و رجزخوانی ختم نشد. عمر در نهایت به فاطمه س هجوم برده و باعث شکستن پهلو و مجروحکردن حضرت و سقط جنین ایشان شد. عالم بزرگ سنى شافعی جوینی، استاد جمعى از علماى اهلسنت، که یکى از شاگردانش ـذهبىـ به شاگردیاش افتخار میکند و میگوید «سمعت من الإمام المحدّث الأوحد الأکمل فخرالإسلام صدرالدّین... و کان دیّناً صالحاً» (تذکرةالحفاظ، ج۴، ص۱۵۰۵، رقم۲۴)، از پیامبر اکرم (ص) نقل مىکند که فرمود: «چون به دخترم فاطمه مینگرم به یاد میآورم آنچه را که بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنکه در خانهاش ذلّت وارد گردیده، از وى هتک حرمت شده، حقش غضب، و ارثش منع شده، پهلویش شکسته و جنینش سقط گردیده و او فریاد برمىآورد «یا محمداه»... . پس او اولین کسى از اهلبیتم است که به من ملحق مىشود؛ پس بر من وارد مىشود، محزون، مکروب، مغموم، مقتول...» (فرائد السمطین، ج۲، ص۳۴ و ۳۵، چاپ بیروت) * و نیز محمد بن احمد کوفی (از حافظین حدیث اهلسنت) گفته است: «بدون شک عمر چنان لگدی به فاطمه زد که محسن از او سقط شد.» (لسانالمیزان، ج۱، ص۲۶۸، شمارۀ )۸۲۴. * علی بن الحسین مسعودی، مورخ فاضل مقبولالفریقین در کتاب «اثبات الوصیه» بعد از شرح قضایای روز بیعت، مینویسد: «پس بر او (علی بن ابیطالب) هجوم آوردند و درب خانهاش را آتش زدند و ایشان را با اکراه و اجبار از خانه بیرون کشیدند و سیده زنان (فاطمه زهرا) را در میان درب فشار دادند تا محسن را سقط کرد.» (اثباتالوصیه، ص۱۴۲ تا ۱۴۶) یا (اثباتالوصیه، ص۱۲۲ تا ۱۲۵، چاپ دیگر). سید احمدالحسن (ع) در این خصوص میفرماید:«مظلومیت زهرا (ع) حقیقت دارد و از جمله اسباب و عوامل وفات وی، آزارهایی بود که در خانهاش بر او رفت؛ آنگاه که درب خانهاش به آتش کشیده شد، پهلویش شکست، جنینش سقط شد و علی را دستبسته بیرون آوردند تا با زور و اجبار، با ابوبکر بن ابیقحافه بیعت کند.» (پاسخهای روشنگرانه، ج۶، س۶۴۴) عداوت خلفا نسبت به حضرت زهرا س به گواه تاریخ، رسول خدا ص در زمان حیاتش فدک را به فاطمه بخشیده بود؛ اما پس از وفاتش، ابوبکر آن را غصب و به فاطمه ظلم بسیار روا داشت و ایشان را از حقش محروم ساخت. صحیح مسلم و صحیح بخاری از عایشه نقل کردهاند که: «فاطمه ارث خود را که فدک بود و پیامبر آن را به او بخشیده بود و ابوبکر آن را از او گرفته بود درخواست کرد. ابوبکر از دادن آن ابا کرد. بدینوسیله فاطمه از ابوبکر خشمگین شد و او را طرد کرد و با وی سخن نگفت تا از دنیا رفت.» (صحیح بخاری، ج۵، ص82؛ صحیح مسلم، ج۵، ص۱۵۳) پس از فاجعۀ هجوم به خانه و مجروحکردن حضرت، خلفا برای حفظ ظاهر بین مردم درخواست عیادت با فاطمه س را داشتند؛ دراینباره چنین نقل شده: ابوبکر و عمر آمدند. حضرت زهرا(س) روی به دیوار و پشت به آنها کرد. گفتند: آمدهایم که رضایت شما را حاصل کنیم. حضرت(س) فرمود: من با شما حرف نمیزنم؛ مگر اینکه قول بدهید آنچه را که میگویم، اگر راست است، بهراستی آن شهادت بدهید. قبول کردند. فاطمه(س) به ابوبکر و عمر گفت: آیا اگر رسول خدا (ص) حدیثى فرموده باشد و شما هم آن را شنیده باشید، حاضرید شهادت دهید که ما آن را شنیدهایم؟ گفتند: بله، شهادت میدهیم. فاطمه فرمود: «من شما را به خدا سوگند میدهم، آیا نشنیدهاید که رسول خدا(ص) فرمود رضاى فاطمه، رضاى من است و غضب فاطمه غضب من است؛ هرکس فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته و هرکس فاطمه را راضى بدارد مرا راضى داشته و هرکس فاطمه را به خشم آورد، مرا به خشم آورده؟» گفتند: بلى از رسول خدا این را شنیدیم. سپس فاطمه س فرمود: «خدا و ملائکه را شاهد و گواه میگیرم که شما دو نفر مرا به غضب آوردید و رضایت مرا فراهم نکردید. اگر پیامبر را ملاقات کنم از شما شکایت خواهم کرد.» فاطمه س مرتب میفرمود: «و الله لادعونّ الله علیک عند کلّ صلوة اُصَلّیها.» «به خدا قسم در هر نمازى که میخوانم تو (ابوبکر) را نفرین میکنم.» (صحیح بخاری، ج5، ص۱۷۷) سوخت اما نساخت! در نهایت، فاطمه س مدافع حریم ولایت که برای یاری دین خدا و رسوایی چهرۀ نفاق ایستادگی کرد، بهسبب سقط جنین، جراحت و آزار بسیار، در اوج مظلومیت به شهادت رسید. او که جز علی ع یاوری نداشت، وصیت نمود تا توسط ایشان شبانه و مخفیانه بهدور از چشم صحابه و اهل مدینه به خاک سپرده شود. فاطمه وصیت کرد او را شبانه دفن نموده و هیچیک از کسانى را که بر وى ستم کردهاند، خبر نکنند؛ و این بهترین سند است تا ثابت کنند که صدیقۀ شهیده، مظلوم از دنیا رفته و از افرادى که بر وى ستم کردهاند، هرگز راضى نشده است. * در این رابطه عایشه نقل میکند: «فاطمه بعد از وفات پیامبر شش ماه زندگی کرد و هنگامیکه فوت کرد، همسرش علی او را شبانه دفن کرد و به ابوبکر خبر نداد و خود بر او نماز خواند.» (صحیح بخاری، ج۵، ص82؛ صحیح مسلم، ج۵، ص۱۵۳) * فاطمه زهرا سلام الله علیها، شش ماه پس از رسول خدا (ص) زنده بود. زمانى که از دنیا رفت، شوهرش علی علیهالسلام او را شبانه دفن کرد و جناب ابوبکر را با خبر نساخت. (البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبوعبدالله (متوفای256ق)، صحیح البخاری، ج4، ص1549، ح3998) واقعیت این است که حکایت شهادت فاطمه س، بهطور زنده در کتابهای تاریخی و حدیثی محفوظ مانده است. فاطمۀ شهیده در حالی که تا آخرین لحظات حیاتش از کسانی که طمع قدرت و ریاست کورشان کرده بود رویگردان بود، به طلب دادخواهی و شکایت نزد پدر و دیدار حقتعالی شتافت. 1. (شهادت حضرت زهرا(ع) در نیمۀ جمادیالاول واقع شده است.) (پاسخهای روشنگرانه، ج3، س215) 2. (سنگینی بار ولایت و حاکمیت خدا و تثبیت آن، بر دوش امام علی و فاطمه و پس از آنها [بر دوش] ائمۀ (ع) بوده است.) (پاسخهای روشنگرانه، ج4، س322) 3. (ولایت، بخشی از آن چیزی است که حضرت محمد (ص) در رسالت خود آورده است؛ ولی علی و فاطمه (ع) مکلّف به تثبیت آن بودهاند.) (پاسخهای روشنگرانه، ج4، س322) (تیرهروزی و نابودی بر قومی که از حرمهای خدا، حرمی را شکستند و بهترین بندگانش را خوار و خفیف نمودند) (گوساله، جلد 1) 4. (فساد نخست از این امت با کشتن فاطمه و امام علی ع، و فساد دوم با کشتن حسن و حسین ع بود.) (متشابهات، ج1، س23) 5. (حدیث واردشده از رسول خدا(ص) را که «فاطمه(ع) سرور زنان دو عالم است» صحیح میدانند و درعینحال از اینکه عمل عمر و همراهان منافق او در حمله به خانۀ فاطمه(ع) جگرگوشۀ رسول خدا(ص) را صحیح بدانند، هیچ شرم و حیایی ندارند.) (پاسخهای روشنگرانه، ج2، س111) 6. (هیچکس جرئت آتشزدن خانۀ فاطمه(ع) را نداشت، چراکه خانۀ محمد(ص) بود؛ و فقط عمر پدر حفصه میتوانست!) (پاسخهای روشنگرانه، ج2، س111) 7. (عمر بن خطاب و گروهی از منافقان اقدام به آتشزدن خانۀ حضرت فاطمۀ زهرا س آن یگانهدُخت پیامبر اسلام ص کردند؛ در حالی که خدا، دوستی با او و نیز با امام حسن، و حسین و امام علی ع را در قرآن واجب دانسته است.) (سرگردانی یا مسیر به سوی خدا، مبحث سرگردانی در امت اسلام) 8. (سپاس خدایی را که برایم از مادرم فاطمه زهرا(ع) و پدرم امیرالمؤمنین علی(ع) الگویی قرار داده است.) (در محضر عبد صالح، ج2) 9. (آیا در فاطمه (ع) و آنچه برای او پیش آمد، الگویی برای شما نیست؟! و آیا در زینب (ع) و آنچه برای او پیش آمد، الگویی برای شما نیست؟!) (پاسخهای روشنگرانه، ج6، س580) 10. (برای شما در بهترین زنان جهانیان، الگویی نیکوست؛ به سیرۀ مبارک و پاک آنها اقتدا کنید، با این امید که خداوند شما را مورد مرحمت قرار و به شما برکت دهد). (پاسخهای روشنگرانه، ج7، س802) 11. (نمیتوانم زنان مؤمن را از اقتدا به زهرا و زینب (ع) باز دارم؛ بلکه باید آنها را بر پیمودن این راه مبارک تشویق کنم.) (پاسخهای روشنگرانه، ج4، س322) 12. (خدای تعالی میفرماید: (الم، المر، حم، یس). الف یعنی فاطمه زهرا (ع). «الف» اصل و پایۀ حروف و نخستین آنها و اولین چیزی است که بعد از نقطه به وجود آمده است، و سایر حروف نیز از آن ترکیب مییابند). (پاسخهای روشنگرانه، ج6، س529) 13. (شهر علم یا صورت لاهوت در خلق يا وجهالله (خدای در خلق) حضرت محمد(ص) است و دروازۀ او، على و فاطمه (الرحمن الرحيم در خلق) هستند.) (پاسخهای روشنگرانه، ج2، س71) 14. (خدای سبحانومتعال حضرت محمد (ص) را آفرید، سپس از او، علی و فاطمه (ع) را آفرید؛ نوری که ظاهرش علی و باطنش فاطمه است؛ سپس خلق را از آن دو بیافرید.) (متشابهات، ج4، س138) 15. (قرآن، در شب قدر نازل میشود و قرآن در فاطمه (ع) نازل میشود و شب قدر همان فاطمه (ع) است) (متشابهات، ج4، س137) 16. (پیامبر(ص)، امام علی(ع)، فاطمه(ع) و ائمه(ع) همگی زمینهساز حکومت لا اله الا الله هستند که امام مهدی(ع) بر روی زمین برپا خواهد نمود.) (متشابهات، ج3، س89) 17. (علی (ع) تجلّی الرحمن است و فاطمه (ع) تجلّی الرحیم، و این دو با هم متحدند، مانند اتحاد الرحمن الرحیم و از هم جدا هستند مانند، جدایی الرحمن الرحیم.)(متشابهات، ج2، س45) 18. (محمد(ص) ماه کامل است، و علی و فاطمه شِبهکامل هستند. در دعا آمده است: «و کلمۀ کاملت و کلماتی که به آنها بر عالمیان تفضل فرمودی.»)(متشابهات، ج1، س11) 19. (محمد (ص) شهر علم است و علی و فاطمه باب آن، و این سه تن (ع) ستونهای حق و هدایتاند) (متشابهات، ج1، س9) 20. (رحیم ـیا فاطمهـ ارتباطی خاص با آخرت دارد. او کسی است که شیعیانش را ـیعنی اهل حق و توحید و اخلاص برای خدای سبحانـ روز قیامت برمیچیند). (متشابهات، ج1، س8) 21. (این نامهای سهگانه یعنی «محمد، علی و فاطمه» خودِ اسم اعظم هستند) (متشابهات، ج1، س5) 22. (محمد از خداست و او کتاب خدا، بلکه او تجلّی خدا در خَلق است، و علی و فاطمه از رحمت خدا هستند؛ پس آنها (الرحمن الرحیم) هستند) (متشابهات، ج1، س5) 23. (ستونهای هدایت سه تا هستند و لاغیر. ائمه (ع) همگی ارکان هدایت هستند، ولی آنها ستونهای این ستونها محسوب میشوند؛ بهعبارت دیگر ائمه(ع) ستونهای محمد، علی و فاطمه (س) هستند)(متشابهات، ج1، س9) روتیتر: دوراهی (بیراهه) تیتر: : قرآن و کتب اهلسنت به جدایی راه ابوبکر از راه خدا شهادت میدهند خدا در قرآن میفرماید: (...فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ). (... پس بندگانم را بشارت ده. آنان که سخن را میشنوند و از بهترینش پیروی میکنند. ایناناند کسانی که خدا هدایتشان کرده، و اینان همان خردمنداناند). (زمر، 17 و 18) ای اهلسنت، سؤالی از شما داریم؛ آیا این آیه در قرآن را خواندهاید که خدا میگوید: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَمَا يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ) (ای مؤمنان، قومی را که خدا بر آنان خشم گرفته، متولی خود قرار ندهید. آنان بهیقین از آخرت مأیوساند؛ همان گونه که کافرانِ مدفون در قبرها مأیوساند). ﴿ممتحنه، ١٣﴾ و آیا این آیه را خواندهاید که خدا میفرماید: (وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَکُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَ ضَلاَلاً مُبِيناً) (و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و فرستادهاش به كارى فرمان دهند، براى آنان در كارشان اختيارى باشد؛ و هركس خدا و فرستادهاش را نافرمانى كند قطعاً دچار گمراهى آشكارى شده است). (احزاب، ۳۶) آیا میدانید طبق کتب «صحیح»تان، از قومی که مورد غضب خدا هستند بیزاری نجستهاید و ولایت آنها را پذیرفتهاید و از آنان تبعیت کردهاید و میکنید؟ آیا میدانید در کتب «صحیح» شما چهچیزی از پیامبر خدا ص دربارۀ فاطمه (س) نقل شده است: «او، مادر پدرش و پارۀ تن من است. خداوند با رضایتش راضی و با خشمش، خشمگین میشود. او سرور زنان جهانیان است، از اولین تا آخرینشان.» (مسند احمد، ج۴، ص۵؛ صحیح بخاری، ج۴ ص۲۱۰؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۴۱ ؛ سنن ترمذی، ج۵، ص۳۶۰ ؛ فضائل الصحابه نسائی، ص۸۷) و آیا این متن از بخاری را که روایت عایشه است خواندهاید که ابوبکر به حضرت فاطمه س چه گفت و فاطمه س چه واکنشی نشان داد؟ «ابوبکر به او گفت: همانا رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) فرموده است: «از ما میراث گذاشته نمیشود. آنچه از ما میماند، برای صدقه است.» فاطمه دختر رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) خشمگین شد و ابوبکر را ترک کرد و پیوسته از او دوری گزید تا آنکه وفات نمود.» (صحیح بخاری،با ترجمۀ نور احراری، ج۳، ص۴۹۷، ح۳۰۹۳) غضب فاطمه، همان غضب خداست و این کلام خداست که بر ما بانگ میزند: (... لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ...) (... قومی را که خدا بر آنان خشم گرفته، متولی خود قرار ندهید ...) و خدا میگوید: (... وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَىٰ) (... هركس خشم من به او برسد در آتش افتد). (طه، ۸۱) پس چگونه ابوبکر را بهعنوان خلیفه پذیرفتهاید و او را بر حق میدانید؟ چرا از فرمان خدا سرپیچی کردهاید؟ (... وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَ ضَلاَلاً مُبِيناً) (... و هركس خدا و فرستادهاش را نافرمانى كند قطعاً دچار گمراهى آشكارى شده است) آیا بعد از اینکه حق روشن شد هیچ دلیلی مانده است که همچنان در راهی قدم بردارید که مورد خشم و غضب خداست؟ و آیا میدانید در تناقضی گرفتار شدهاید که عقل را مبهوت میکند؟ آن هنگام که «حمد» را میخوانید و با زبانتان از خدا میخواهید که در راه ابوبکر و متحدانش قرار نگیرید: [(اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ ﴾ (ما را به راهِ راست راهنمایی کن. راه کسانی که به آنان نعمتِ عطا کردی، نه مغضوبان، و نه گمراهان)] اما در دل و عملتان از ابوبکر بیزاری نمیجویید و او را دوست دارید و پیرو راه او شدهاید! بیدار شوید و خود را در زمرۀ بدترین خلق خدا قرار ندهید؛ کسانی که خدا در کتابش میفرماید: (إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ) (قطعاً بدترين جنبندگان نزد خدا كران و لالانى هستند كه نمىانديشند). (انفال، ۲۲) وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى. حقیقتی انکارنشدنی تاریخ به شهادت فاطمه (س) گواهی میدهد بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد الایمه و المهدیین و سلم تسلیما کثیرا اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک دربارۀ تاریخ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها اقوال مختلفی در کتابهای تاریخی و حدیثی وجود دارد. بعضی از مورخین آن را چهل روز و برخی شش ماه، و نیز کتب حدیثی 75 روز و برخی نیز 95 روز بعد از رحلت پیامبر (ص) ذکر کردهاند. این تفاوت اقوال در کتب تاریخی، ممکن است ریشه در خوانش خاص هر مورخ و شرایط علمی و عقیدتی ایشان نسبت به ثبت وقایع تاریخی داشته باشد و دوم اینکه گرایشهای مکتبی و مذهبی ایشان نیز بدون تأثیر نخواهد بود. مبنای کتب عقیدتی نیز احادیثی از ائمه هدی علیهمالسلام است که هریک با درنظرداشتن شرایط خویش، حدیثی را معتبر دانسته و بنای صحت را بر آن نهاده است. نمونههایی از اخبار و اقوال رسیده، چنین است: ابوالفرج اصفهانی در کتاب مقاتلالطالبین میگوید: «مدتزمان حیات فاطمه زهرا (س) بعد از وفات پیامبر (ص) مورد اختلاف قرار گرفته است؛ بهطوری که کمترین زمان ذکرشده در این رابطه 40 روز و بیشترین زمان شش ماه است؛ اما آنچه نزد ما مسلم و موردقبول است روایات رسیده از ائمه (ع) است. امام باقر (ع) میفرماید: بهدرستی که زمان رحلت صدیقه کبری (س) سه ماه بعد از رحلت پیامبر مکرم اسلام (ص) بود.» همچنین طبرسی میگوید: «حضرت صدیقه طاهره(ع) در ماه جمادیالاخر سال یازده هجری از دنیا رفتند؛ و مدتزمان حیات فاطمه زهرا(س) پس از پیامبر(ص) 95 روز بود.» و مرحوم طبری شیعی در کتاب دلائلالامامه به سلسلهاسناد خود روایاتی از حضرت امام صادق(ع) نقل میکند که حضرت میفرماید: «فاطمۀ زهرا(س) در ماه جمادیالاخر روز سهشنبه، سه روز از ماه گذشته در سال یازده هجری از دنیا رفتند.» این دو روایت مبنای نظر اکثر علمای شیعه، از جمله سید بن طاووس(ره) در کتاب شریفاقبال است. اما دستۀ دیگری از روایات هم این مدت را 75 روز ذکر کردهاند؛ از جمله این روایات، روایت مرحوم کلینی از امام صادق (ع) است که حضرت میفرماید: «بهدرستی که توقف فاطمه (ع) در این دنیا پس از پدر گرامیاش 75 روز بود.» این دسته از روایات هم مبنای نظر برخی از علمای شیعه از جمله مرحوم کلینی شده است؛ البته ممکن است دلیل اختلاف در این دو دسته از روایات صحیح، رایجنبودن نقطهگذاری بر کلمات در زمان صدور روایات باشد. توجه به شباهت «خمسة و سبعون» با «خمسة و تسعون» مؤید این معناست. آنچه مسلم است اینکه تا قبل از ظهور دعوت سید یمانی علیهالسلام، زمان دقیقی از شهادت آن بانوی بزرگوار (س)، آن مدافع بزرگ وصیت رسولالله (ص) و اولین شهیدۀ راه امامت، در دست نبوده است. اکنون وقت آن است که در این باره از حضرتشان استفتا نموده و یک بار برای همیشه جوابی روشن و واضح و واحد دریافت نماییم و خوشبختانه چنین شده و تفصیل آن در کتاب شریف «پاسخهای روشنگرانه» آمده است. عین مطلب بهجهت تبرک تقدیم میشود: «بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. السلام علیکم و رحمت الله و برکاته شهادت پارۀ تن رسولالله(ص)، فاطمۀ زهرا(ع) را به صاحب عصر و زمان امام مهدی محمد بن الحسن العسکری(ع) و وصی ایشان احمدالحسن(ع) یمانی آلمحمد(ع) و همۀ انصار امام مهدی(ع) تسلیت عرض میکنیم. سؤال: صحیحترین روایات دربارۀ شهادت پارۀ تن حضرت محمد(ص) سیده و مولای ما فاطمۀ زهرا(ع) کدام است؟ امیدوارم و آرزو دارم پاسخ را سید احمدالحسن(ع) عنایت فرمایند. با تشکر فراوان. خداوند به شما بهترین پاداشها را بدهد! فرستنده: ام نور، کانادا پاسخ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. شهادت حضرت زهرا(ع) در نیمۀ جمادیالاول واقع شده است. احمدالحسن.» فصل جدایی شب که به صبح برسد... علی برای همیشه تنها میشود... تنهاترین سردار... سرداری که قلبش پر از گدازههای آتشی است که شیعیانش بر قلبش فرود آوردهاند. خندۀ بانوی آب و آینه بر بالین پدر تعبیر میگردد و عاشقانه به وجود منورش ملحق میشود. آه... امان از خانۀ بی فاطمه... امان از بال شکسته... امان از بییاوری... سبوی عمر شاهبانوی عالم شکسته شد و عالم را داغدار فروریختن رکنی عظیم نمود. پس از او، شرم بر حیات و شرم بر زندگانی کسانی که مردگانی را زندگی میکنند. صدایی که امانت رسول خدا را با درد، با کبودی و انبوهی از زخمهای التیامنیافته به آغوش زمین میسپرد؛ و زمین از این مرثیۀ ناتمام و ابدی، سالهاست که بر خود میپیچد... آری! این زمین التیام نخواهد یافت، مگر به دم مسیحایی و شمشیر ذوالفقاری و قدوم مبارک فرزندش مهدی ع... صلی الله علیک یا فاطمةالزهرا، یا امابیها حدود ارتباط زن با نامحرم پرسش: سرورم! خواهش میکنم برای ما حدود سخنگفتن و تعاملداشتن زن با مرد بیگانه (نامحرم) را مشخص نمایید؛ همچنین در خصوص مرد و اینکه یک مرد با زن بیگانه (چه از انصار و چه از غیر انصار) چه مقدار میتواند تعامل داشته باشد. آیا این تعامل در همۀ ابعاد و جوانبش میتواند باشد؟ پاسخ: سخنگفتن بین زن و مرد جایز است؛ ولی باید کلام برای منظوری درست و مقبول باشد؛ مانند کار یا راهنماییکردن؛ و این گفتوگو نباید از روی بیهودگی و شوخی و صرفاً برای همکلامشدن باشد. سید احمدالحسن ع، پاسخ روشنگرانه، جلد ۶، پرسش ۵۵۳ پرسش: آیا یک زن میتواند فنون رزمی (جودو و جوجیتسو) را در باشگاه ورزشی آموزش ببیند؛ البته با درنظرگرفتن اینکه افرادی که حضور دارند همگی مرد هستند و مخصوصاً تماس بدنی رخ میدهد که در چنین ورزشهایی کاملاً طبیعی است. پاسخ: جایز نیست. سید احمدالحسن ع، پاسخهای فقهی متفرقه، جلد ۴، پرسش ۱۰۳ پرسش: بخش اول: من در اروپا دانشجوی دندانپزشکی هستم. در کار و تحصیل لازم میشود دستم را بهطور کامل تا آرنج نمایان کنم. آقا و مولای من! این کار با توجه به حجاب شرعی که شما بیان فرمودهاید جایز نیست. چهکار کنم؟ اگر دستم را برهنه نکنم مخالف قوانین درمانگاه دندانپزشکی است. بخش دوم: در حین کار، با آقایان و خانمها برخورد دارم و باید سر آنها بسیار نزدیک به شکم من باشد تا بتوانم کارم را بهشکل درست انجام بدهم. حکم این مسئله در رابطه با معالجۀ آقایان به این روش چیست؟ پاسخ: التزام به حجاب شرعی واجب است و انتخاب شغلی که لازمهاش هتک حجاب شرعی باشد جایز نیست. برهنهکردن تا بازو جایز نیست و باید برای پوشاندن آن بهشکلی قابلقبول راهی یافت. اشکالی در معالجۀ آقایان وجود ندارد. سید احمدالحسن ع، پاسخهای فقهی متفرقه، جلد 4، پرسش ۱۱۴ پرسش: آیا برای زن جایز است در مکانهای مختلط کار کند؟ و آیا این حکم، با رضایت یا عدم رضایت شوهر متفاوت میشود؟ با توجه به اینکه او از حقوقی که از این راه به دست میآورد بینیاز است و شوهرش اسباب زندگی محترمانه را برایش فراهم میکند. در ضمن، نبودن این زن در منزل گاهی منجر به کشف عورت بچۀ زیر چهار سال میشود. پاسخ: کارکردن زن حلال است و اشکالی ندارد؛ ولی در صورت نارضایتی شوهر نسبت به کار زن و بهعهدهگرفتن معیشت همسرش، جایز نیست از شوهرش نافرمانی کند و بدون اجازۀ او از منزل خارج شود. سید احمدالحسن ع، پاسخهای فقهی متفرقه، جلد ۳، پرسش ۱۰۸ پرسش: در دوران اخیر، پدیدۀ معالجۀ روحانی برای درمان تأثیر جن و مسائلی شبیه آن بسیار شده است؛ مخصوصاً برای خانمها. برخی از درمانگرها، اقدام به درمان خانمها در اتاقهای قفلشده یا ممنوعالورود میکنند و اجازۀ ورود هیچکس بههمراه او را نمیدهند؛ با توجه به اینکه این مرد (درمانگر) جزو محارم این خانم نیست و مدعی است که درمان، فقط با خلوتکردن با بیمار امکانپذیر است. پرسش این است: 1. حکم شرعی اینگونه خلوتکردن با خانمها چیست و آیا تفاوتی بین فرد معتمد و غیر آن وجود دارد؟ 2. آیا اصولاً درمان روحانی وجود دارد که فقط با خلوتکردن با بیمار امکانپذیر باشد؟ 3. آیا جایز است مرد درمانگر، جسم زن نامحرم را بدون مانع یا با مانع بهبهانۀ درمان لمس کند؟ 4. در انتها آیا برای مؤمنان نصیحتی دارید که محلهای نفوذ ابلیس را ببندد؟ پاسخ: پاسخ اول: این خلوتکردن جایز نیست و حرام است و تفاوتی بین فرد معتمد و غیر آن وجود ندارد. پاسخ دوم: نیازی به خلوتکردن با بیمار نیست. پاسخ سوم: جایز نیست و عملی حرام است. اما نصیحت اینجانب: مؤمنان از خلوتکردن حرام دوری کنند؛ چراکه دربی از دربهای شیطان است؛ پس آن را نکوبید. خداوند رحمتتان کند! سید احمدالحسن ع، پاسخهای روشنگرانه، جلد ۷، پرسش ۶۸۱ میشود صبح، ولی فاطمهای دیگر نیست تکوتنهاست علی حامی و همسنگر نیست قلب سردار ز تابوتبِ آتش میسوخت آتشی کز سر دوری به دلش میافروخت داغ او تا به ابد در دل حیدر باقیست خانه امشب ز رخ دخت پیمبر خالیست قصههایش به برِ چاه بگوید حالا غربتش بیشتر از پیش عیان شد مولا کِی تواند که علی بعد تو مانَد زهرا؟ غیر او قصهی پر غصه که داند زهرا؟ غصهی میخ و درِ خانه و زهرا که مگو داغ محسن به دلش مانده و درد پهلو طاقت غصهی حیدر نتوان چاه کشید آه زان روز که سیلی به رخ لیلا دید اینهمه داغ که حیدر به دل خود دارد چاه از ماندن آن در دل خود مینالد فاطمه، جانِ علی بود و علی جانش بود اولین جانبهکف از حلقهی یارانش بود فاطمه، ماهِ علی بود و علی یارش بود او که ریحانهی زخمی و علمدارش بود جان عالم به فدای دل پُردرد علی آمده منتقم فاطمه از راهْ همی منتقم آمده از راه، همان سِرّ بتول تا جهان را بکند مأمن زهرای رسول او یمانی پسر مهدی زهراست بدان آمده تا که کُند ظلم و ستم را ویران بانوی مُبلِّغ فاطمه اولین مُبلِّغ و مدافع وصی و وصیت پیامبر ص حضرت زهرا سلام الله علیها در موارد بسیاری برای دعوت حق و وصیِ رسولالله نقش مبارز و مبلغ را ایفا کردند و نقش بسیار سازندهای داشتند تا برای همه اتمامحجت شود و کوتاهیشان در قبال وصیت پیامبر (ص) روشن گردد و تاریخ این فاجعه را ثبت کند و به آیندگان برساند. در ادامه به چند نمونه از این مجاهدتهای فاطمه زهرا س در راه تبلیغ دعوت حق اشاره خواهیم کرد تا انشاءالله جایگاه این بانوی گرامی در اسلام و مظلومیت وصیت پیامبر خدا برای خوانندۀ محترم روشن شود. امام علی(ع) در اولین اقدام در همان شب غصب خلافت ـهنوز جنازۀ مطهر رسول اکرم(ص) دفن نشده بود کهـ مَرکبی را آماده کرد، و حضرت فاطمه(س) سوار بر مرکب شد و دست امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را گرفت و به درب خانۀ تمامی مهاجرین و انصار رفت و حق خود را یادآوری نمود و پیمان گرفت که همگی فردا صبح برای بیعت با علی(ع) در مسجد جمع شوند؛ ولی صبح فردا بهجز چهار نفر (سلمان، ابوذر، مقداد، زبیر) کس دیگری نیامد. امام علی (ع) این کار را سه شب تکرار کرد. در منابع آمده است:«خَرَجَ عَلِیٌّ(ع) [لَیْلًا] یَحْمِلُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رسولالله(ص) عَلَی دَابَّةٍ [عَلَی حِمَارٍ] لَیْلًا یَدُورُ فِی مَجَالِسِ الْأَنْصَارِ تَسْأَلُهُمُ النُّصْرَةَ» «امام علی(ع) شبانه بههمراه فاطمه زهرا(س) در حالی که او را بر اَستری سوار میکرد، به سراغ خانههای انصار میرفت تا از آنان درخواست یاری کند.» (بحارالأنوار، ج28، ص354) آنان در جواب به دختر پیامبر اکرم(ص) میگفتند: «یَا بِنْتَ رسولالله! قَدْ مَضَتْ بَیْعَتُنَا لِهَذَا الرَّجُلِ وَ لَوْ أَنَّ زَوْجَکِ وَ ابْنُ عَمِّکِ سَبَقَ إِلَیْنَا أَبَابَکْرٍ مَا عَدَلْنَا بِهِ» «ای دختر رسول خدا! ما با ابوبکر بیعت کردیم و اگر شوهرت در این امر سبقت میگرفت، ما از ابوبکر رویگردان میشدیم و با او بیعت میکردیم.» (بحارالأنوار، ج28، ص354) مرحلۀ دوم بعد از دفن حضرت رسول اکرم(ص) بود. امام علی(ع) دوباره مانند قبل، شبانه به درب خانۀ مهاجرین و انصار رفت و مانند سابق فقط همان چهار نفر به ندای امام(ع) لبیک گفتند. امام علی(ع) خود دراینباره میفرماید: «وَ حَمَلْتُ فَاطِمَهَ(س) وَأَخَذْتُ بِیَدِ ابْنَیَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ(ع) ««فاطمه(س) را با خود میبردم در حالی که دست حسن و حسین را نیز میگرفتم و آنان را با خود همراه میکردم.» (كتاب سُليم، ج2، ص661) حضرت رسول اکرم(ص) در زمان حیات خود، به امام علی(ع) فرموده بود: «إِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ وَجَاهِدْهُمْ وَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاکْفُفْ یَدَکَ وَاحْقِنْ دَمَکَ حَتَّی تَجِدَ عَلَی إِقَامَهِ الدِّینِ وَکِتَابِ اللَّهِ وَسُنَّتِی أَعْوَاناً« «اگر یارانی یافتی با آنان جهاد کن و اگر نیافتی دست نگهدار و خون خویش را حفظ کن تا برای برپایی دین و کتاب خدا و سنت من یارانی بیابی.» (كتاب سُليم، ج2، ص661) حضرت(ع) خود در این رابطه میفرماید: «فَفَعَلْتُ ثُمَّ فَلَمْ أَدَعْ أَحَداً مِنْ أَهْلِ بَدْرٍ وَأَهْلِ السَّابِقَهِ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ إِلَّا نَاشَدْتُهُمُ اللَّهَ فِی حَقِّی وَدَعَوْتُهُمْ إِلَی نُصْرَتِی فَلَمْ یَسْتَجِبْ لِی مِنْ جَمِیعِ النَّاسِ إِلَّا أَرْبَعَهُ رَهْطٍ سَلْمَانُ وَأَبُو ذَرٍّ وَالْمِقْدَادُ وَالزُّبَیْرُ وَلَمْ یَکُنْ مَعِی أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی أَصُولُ بِهِ وَلَا أَقْوَی بِهِ« «پس چنین کردم و به خانۀ یکایک مجاهدان بدر و پیشگامان در اسلام از مهاجران و انصار رفتم و آنان را دربارۀ حقم به خدا سوگند دادم و آنان را به یاری خویش فراخواندم. از همۀ آنان تنها چهار نفر به دعوتم پاسخ دادند: سلمان، ابوذر، مقداد، و زبیر؛ و از خاندانم نیز کسی نبود تا از من پشتیبانی کند.» (كتاب سُليم، ج2، ص661) امام علی(ع) این کار را بهصورت متوالی تکرار میکرد، ولی جز این چهار نفر کس دیگری نمیآمد؛ و اینگونه بود که جریان معروف خطبۀ فدکیه پیش آمد که حضرت زهرا س ـطبق متن خطبهـ قصد داشتند انحرافات خلفای ناحق را آشکار سازند که چگونه با جعل حدیث، پیامبر خدا را از بهجایگذاشتن ارث محروم کردند و این حق را از وی گرفتند و این امر از کسانی که حضرت محمد ص را از نوشتن وصیت بازمیدارند بعید نیست؛ اینها گوشهای از فعالیتهای تبلیغی بانوی دو عالم، حضرت صدیقه سلام الله علیها بود تا رنجی که این انوار الهی در راه حق کشیدند بر ما روشن شود و بدانیم در چه راهی قدم برمیداریم. روتیتر: بررسی خطبه فدکیه تیتر: موجودات را خلق فرمود بدون آنکه از مادهاى موجود شوند در این مقاله بهمرور بخش نخست خطبۀ فدکیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها خواهیم پرداخت که حاوی مطالب ژرف توحیدی است. ایشان فرمودند: «خداوند را ستايش مىکنم و در برابر احسان و نيکوییهاى ظاهرى و معنوى او شاکرم. نعمتهاى او همۀ جهانيان را فراگرفته و سفرۀ احسان او در همهجا گسترده شده است. خيرات و خوبیهاى پروردگار از شماره و اندازه و احاطۀ افکار ما خارج است، و سپاسگزارى و تشکر بر نعمت او موجب دوام و مزيد آن شده است، و تداوم و تواتر احسان او سبب حمد و ستايش او خواهد بود؛ و شهادت مىدهم معبودى جز اللّٰه نيست و او يکتا و بىشريک است، و البته تأويل اين کلمه (شهادت به وحدانیت) به حقيقت اخلاص است، و حقيقت توحيد و اخلاص فطرى قلوب و دلهاست؛ و خصوصيات و تحقيق مقام توحيد به نور تفکر و ايمان ظاهر خواهد شد، و انديشههاى ما از ادراک ذات او درمانده، و زبان ما از بيان و تقرير اوصافش قاصر، درک حضرت حق با چشمهای ظاهرى محال و ممتنع است. موجودات را خلق فرمود بدون آنکه از مادهاى موجود شوند، و آنها را پدید آورد بدون آنکه از قالبى تبعیت کنند. آنها را به قدرت خویش ایجاد و به مشیّتش پدید آورد، بیآنکه در ساختن آنها نیازى داشته و در تصویرگرى آنها فایدهای برایش وجود داشته باشد، جز تثبیت حکمتش و آگاهى بر طاعتش، و اظهار قدرت خود، و شناسایی راه عبودیت و گرامى داشت دعوتش، آنگاه بر طاعتش پاداش و بر معصیتش عقاب مقرر داشت، تا بندگانش را از نقمتش بازدارد و آنان را بهسوی بهشتش رهنمون گردد. و گواهى میدهم که پدرم محمد، بنده و فرستادۀ اوست، که قبل از فرستادهشدن او را انتخاب، و قبل از برگزیدن، نام پیامبرى بر او نهاد، و قبل از مبعوثشدن او را برانگیخت، آن هنگام که مخلوقات در حجاب غیبت بوده، و در نهایت تاریکیها به سر برده، و در سرحد عدم و نیستى قرار داشتند. او را برانگیخت بهخاطر علمش به عواقب کارها، و احاطهاش به حوادث زمان، و شناسایی کاملش به وقوع مقدّرات. او را برانگیخت تا امرش را کامل و حکم قطعىاش را امضا و مقدّراتش را اجرا نماید؛ و آن حضرت امتها را دید که در آیینهاى مختلفى قرار داشته، و در پیشگاه آتشهاى افروخته معتکف شده و بتهاى تراشیدهشده را پرستنده، و خداوندى را که شناخت آن در فطرتشان قرار دارد منکرند. پس بهوسيلۀ پدرم محمد، جهالت و غفلت و نادانى مردم برطرف گرديد، و رسول خدا با كمال حوصله و استقامت در هدايت و نجاتدادن افراد كوشش كرده، و آنان را به سوى راه راست و آیين حق و محيط نور و هدايت راهنمايى فرمود؛ سپس خداوند آن رسول گرامى را بهسوى خويش خواند و از سر رأفت و اختيار و رغبت و شوق و ايثار آن حضرت را قبض روح فرمود، و محمد ص از زحمت و گرفتارى و مشقّت اين دنيا خلاص گرديد، و با فرشتگان ابرار مأنوس و به درگاه حضرت جبّار مجاور گشت. درود و صلوات خدا بر پدرم كه نبى و امين او بر وحى بود، و برگزيده و منتخب او از تمام خلق. سلام و رحمت و بركات خداوند بر او باد.» (خطبۀ فدکیۀ حضرت زهرا س، کتاب الإحتجاج، ج۱، ص97)