نشریه زمان ظهور 93
احکام پرسش: پدرم بهخاطر درس، مرا تحت فشار قرار میدهد؛ مخصوصاً اینکه من، دانشآموز ششمِ اِعدادی [دبیرستان] هستم؛ همیشه سخنی به من میگوید که معنویات را از بین میبرد و اصلاً به من احترام نمیگذارد؛ اگر در پرسش اشتباه کنم و به او بگویم اشتباه کردم، هستی را به هم میدوزد و اصلاً نمیفهمد و مرا بهخاطر درس [کتک] میزند؛ مخصوصاً اینکه حالت روانی من، بهخاطر پدرم واقعاً خسته است؛ به خدا سوگند، بهدلیل برخوردهای بد پدرم، به حد خودکُشی رسیدم؛ اگر مکانی بود که در آن ساکن میشدم، خانه را رها میکردم. پاسخ: پیش از هر مسئلهای، باید بدانی که شما بشخصه، فردی هستی که از خودکشی زیان میبینی؛ مقابل شما، فرصتی است که در این زندگانی [دنیا] زندگی کنی و در آن، مسائلی را به وجود بیاوری که برای شما و جامعه و دنیا و آخرتت است؛ مقابل شما، زندگی شخصیات است؛ چهبسا در روزی از روزها با خانمی (انسانی) همراه شوی و خانه و خانوادۀ زیبا و خوبی بسازید که سودمند و برای جامعه و زندگی، پربار باشد؛ خودکشی، صِرفاً فرار از مشکلات است؛ در حالی که راهحل صحیح، برخورد با مشکلات و حلکردنشان است؛ و در طول زندگی و نیز در زندگی آیندهات، انبوهی از خیر و بدی و زیبایی و زشتی، از آنچه میپسندی و ناپسند میدانی، در مقابلت است؛ آیا هر زمانی که با مشکلی روبهرو میشویم، باید از آن فرار کنیم. صفحه رسمی فیسبوک سید احمدالحسن ع، ژوئیه 2018 پرسش 194: برادرم پیش از این دعوت مبارک بهدلیل شدت مشکلات خانوادگی خودکشی کرد. آیا او در آتش است؟ او در حالت طبیعی خود نبود؛ بلکه مصیبتهای دنیا بر او شدت گرفته بود و آنچه نباید، انجام داد. من چهکار میتوانم برایش انجام دهم؟ پاسخ: خودکشی یا آزاررساندن به خود حرام است؛ ولی این به آن معنا نیست که هرکس چنین کند از اهل آتش است؛ هرکس بر ولایت کسانی باشد که خداوند فرمان به اطاعت از آنها را به او داده، از اهل بهشت است. سید احمدالحسن ع، پاسخهای فقهی متفرقه، جلد چهار یک مجرم و یک قاتل ممکن است یک قربانی باشد؛ و شخصی که خودکشی میکند اغلب یک قربانی است. وقتی فردی، گروهی یا کل جامعه را در شرایط سخت و شدید قرار میدهید، انتظار نداشته باشید که آنها بهطور طبیعی یا اخلاقی رفتار کنند. پیام فیسبوک سید احمدالحسن (ع) 19 اکتبر 2020 مسئلهای که به قیمت جان میارزد تکفیر و موضع احمدالحسن (ع) دراینباره تکفیر در بین مسلمین مسئلۀ تکفیر در بین شیعه و اهلسنت دارای ابعاد پیچیده و ریشههای تاریخی متعددی است و نمیتوان بهراحتی آن را تحلیل کرد و توضیح داد؛ بلکه نیازمند یک بررسی منطقی و همهجانبه هستیم. با این حال بهتر است در ابتدا با مفهوم تکفیر و اقسام آن در جامعۀ اسلامی آشنا شویم. تعریف تکفیر در لغت از کفر گرفته شده که معنی آن، پوشاندن است، و کافر کسی است که حقیقتی را بپوشاند؛ پس تکفیر به این معناست که دیگری را به صفت کفر متصف کنی؛ در نتیجه کفر مفهومی است که معانی متعددی دارد و لفظ مشترک است؛ لذا باید به معنا و مقصود آن دقت کنیم تا از خطاها و مغالطهها مصون بمانیم. اقسام تکفیر ۱. تکفیر اعتقادی: اساساً هر دین، مذهب یا حزبی دارای مرامنامه یا قانون ایمان است؛ بنابراین هرکس که به قانون ایمان گروه دیگر معتقد نباشد، در عقیدۀ آنها کافر به آن مذهب است؛ مثلاً طبق قانون ایمان معینشده توسط مسیحیان، کسانی که به الوهیت عیسی ع و تثلیث و...معتقد نباشد کافر به حقیقت مسیح و دین مسیحیت هستند. این قصه (تکفیر اعتقادی) در تمامی مذاهب و ادیان که دارای قانون ایمان، اعتقادات، یا بهعبارت بهتر اصول دین هستند، وجود دارد. این نوع تکفیر یا باور به حقانیت هر مذهبی زمینه مباحثات و گفتوگوهای علمی و نیز مناظرات و دعوت به تحقیق را فراهم میسازد؛ لذا نباید نسبت به این سخن، دچار سوءفهم شد. هر شخص یا مذهبی که بگوید من مذاهب دیگر را تکفیر اعتقادی نمیکنم، در واقع خود را فریب میدهد؛ زیرا اگر شما به حقانیت مذهب خود اعتقاد داشته باشی، پس دیگران را از جهت اعتقادی باطل میدانی؛ مگر اینکه قائل با پلورالیسم (کثرتباوری) شده و همه را محق بدانیم. ۲. تکفیر فقهی: مؤمنین به هر دین یا مذهبی در تعامل و مواجهه با پیروان سایر مذاهب ملزم به رعایت احکام یا قواعدی هستند. عموماً این ارتباطها مباح شمرده میشود؛ اما در شریعت اسلام اهلبیت ع اگر کسی ناصبی یا آتئیست باشد از جهت فقهی نجس شمرده میشود؛ البته این مطلب بدین معنا نیست که به او بیاحترامی یا توهین شود؛ بلکه این مطلب، حکمی فقهی است که حکمتهای متعددی دارد. این حکم فقهی در تمام مذاهب اسلامی موجود است که رویکرد و رفتار پیروان آنها نسبت به دیگران را مشخص میسازد. ۳. تکفیر عملی: مقصود ما از این کلمه اجرای حد بر کافران است. مسئلهای که امروزه توسط سفیانیها در حال فتوا و اجراست. آنها کسانی را که به سلفیگری و خدای وهابیت معتقد نیستند کافر اعتقادیـفقهیـعملی دانسته و قتل او را واجب میشمارند. دین آنها بر قتل مخالفانشان بنا شده است؛ پس با تشکیل گروهکهای جهادی قصد تخریب، انفجار، آتشسوزی، قتل، سربریدن و... را دارند؛ قطعاً اسلام محمد ص و اهلبیت ایشان، از این نوع اسلام و مذهب، بیزار است. رویکرد امام احمدالحسن ع هرچند حکم فقهی مرتد یا ناصبی توسط بسیاری از فقهای شیعه، سنی و وهابی، قتل است، مشاهده میکنیم که احمدالحسن ع هرگز به قتل این افراد فتوا نمیدهد؛ بلکه فقط آنها را به مطالعه و تحقیق دعوت میکند: «به کشتن مرتد یا ملحد یا بیدین فتوا نمیدهم؛ و موضع من با نگارش کتاب توهم بیخدایی روشن است.» (صفحۀ رسمی احمدالحسن ع در فیسبوک) همچنین در اندیشه ایشان اختلاف عقیدتی، بهمعنی اقدام به جنگ یا کشتن شخص مخالف یا حذف و طرد او نیست: «دیگران باید این مسئله را بفهمند که اختلاف من با شما در چگونگیِ نوعِ حکومت شرعی، به این معنا نیست که من با شما دشمن هستم. از دیدگاه ما، اختلاف در عقیده به این معنا نیست که من میخواهم با تو دشمنی کنم و تو را بکُشم و با زور به حکومت تسلط پیدا کنم و تو را به قبول عقیده و فکر خودم مجبور سازم؛ هرگز این هدف ما نیست...» (گفتوگو با شبکه «المنقذ العالمی») نتیجه: رویکرد احمدالحسن نسبت به مخالفان خود، صرفاً دعوت به گفتوگوی علمی و تحقیق است؛ در حالی که بعضاً مشاهده میشود مخالفان ایشان که بینشی تکفیری در سه حوزه اعتقادیـفقهیـعملی دارند ایشان را اینگونه وصف میکنند؛ هرچند این اتهام از اساس بیپایه است. زمانۀ ما، عصر ارتباطات و اطلاعات است و اینان هرگز نمیتوانند دم خروس خود را پنهان کنند و شخصی را که تمام اقداماتش فرهنگی و انسانی است، متهم به تکفیر مخالفان کنند. پینوشت: اخیراً جدالی عجیب بین فقهای قم در اعتبار مرجعیت و آرای فقیهی دیگر، ایجاد شده... بررسی این جدال و نوع برخورد آنها با یکدیگر، مصداق صاحبان بینش تکفیری را مشخص میسازد. سؤالی که در پی وقوع روزافزون ناهنجاریهای اجتماعی ایجاد میشود علت گسترش جرم و جنایت در سطح جوامع چیست؟ از مهمترین مسائلی که تأمل در آن عاملی برای اصلاح جامعه است، بررسی علل جرمها و جنایتهاست؛ بهعبارت دیگر بر ماست تا زمینه و ریشۀ آسیبهای اجتماعی را شناسایی کنیم، نه اینکه فقط در برابر این مسائل اقدام قضایی داشته باشیم یا آن را مذمت کنیم. تأثیر شرایط جامعه بر عمل افراد سید احمدالحسن (ع) در پیامی در فیسبوک، تحلیلی کوتاه در خصوص این مسائل ارائه فرمودند: «یک مجرم و یک قاتل ممکن است یک قربانی باشد و شخصی که خودکشی میکند اغلب یک قربانی است. وقتی فردی، گروهی یا کل جامعه را در شرایط سخت و شدید قرار میدهید، انتظار نداشته باشید که آنها بهطور طبیعی یا اخلاقی رفتار کنند.» قطعاً هر جرم یا گناهی از جهاتی بُعد فردی دارد؛ اما نباید از بُعد اجتماعی و تأثیر جامعه غافل ماند. وقتی مردم در مشکلات اقتصادی باشند، زمینۀ ایجاد جرم و جنایت بالا میرود؛ زیرا تأثیرات منفیِ مشکلات بر روحِ مردمِ ضعیف، آنها را بهسمت پُرکردن نقایص از هر طریقی سوق میدهد. گاهی به فکر سرقت از جیب دیگران میافتند، گاهی به فکر قتل و غارت، و گاهی به فکر خودکشی، و حتی بالاتر، کشتن اولاد خویش... . جامعهای که نه آینده و امیدی دارد و نه امروز و اقتصادی، بهسمت هلاکت و گسترش خشم و ظلم پیش میرود. نباید فقط مردم این جامعه را محکوم کنیم؛ بلکه باید حکام را مذمت کرد که موجب این مشکلات شده و مردم را بیدین، بیاخلاق و بیعاطفه کردهاند. سیرۀ فرستادگان الهی، همیشه این بوده که علت اصلی مشکل را شناسایی کرده، به مبارزه فرهنگی با آن میپردازند؛ نه اینکه مشکل را به گردن قربانیان انداخته، آنها را مذمت کنند. وظیفۀ حاکمان، ترویج عملی اخلاق و ایجاد رفاه اقتصادی سید احمدالحسن (ع) در بیانی دیگر فرمودند: «فردی که خواستار اصلاح است، گناهکاران را نمیکُشد؛ بلکه خواستار هدایتشان میشود و اخلاق نیکو را از خلال رفتار و روش خویش در زندگی، نسبت به آنان، به ایشان میشناساند... .» (صفحه رسمی فیسبوک، 13 اکتبر 2018) حاکمان که مسببان اصلی ارتقا یا پسرفت جوامع هستند، باید رویکردی اخلاقی در پیش بگیرند تا در جامعه اصلاح و تغییر محقق شود؛ اما دفع حداکثری و برخوردهای صرفاً چکشیِ، نتیجهای جز گسترش نفرت و ناامیدی ندارد. گذشته از اینکه بر آنهاست تا رفاه اقتصادی را برای مردم جامعه ایجاد کنند؛ زیرا این وظیفه از اولیترین حقوق مردم، و تکالیف دولتهاست؛ در غیر این صورت رهبران حکومتها در گسترش فساد و جنایت، مسئول هستند؛ زیرا زمینۀ پدیدآمدن آن را فراهم کردهاند. سید احمدالحسن ع در پاسخ به سؤالی دربارۀ وظایف دولت و حکومتها، در صفحه شخصیشان در فیسبوک نوشتند: «هدف از برپایی دولت و حکومت در جامعۀ انسانی، رسیدن به رفاه اجتماعی و رساندن به حداقل کفایت برای همۀ اعضای جامعه است؛ [آن هم] با توجه به اصل همبستگی اجتماعی و از طریق تحمیل مالیات و گسترش اقتدار دولت و تهیۀ برخی از منابع طبیعی عمومی با اطمینان از [حفظ] آزادی و حقوق فردی؛ و بهمنظور دستیابی به پیشرفت و رفاه، مسائلی ریشهای هستند که باید رعایت شوند؛ از جملۀ آنها سازمانبندی کار، تخصص، شایستگی و صداقت است؛ همان طور که ضربالمثل میگوید: کار را به آنکه شایسته است بسپار (نان را به نانوایش بده).» 13 آگوست 2017 راهکار حل مشکلات اقتصادی در دوران تحریم و کرونا بر دولتهاست که مشکلات اقتصادی مردم در شرایط سخت را برطرف کنند؛ مگر وظیفۀ دیگری نیز دارند؟! اساساً فلسفه اینکه دولت یا حکومت، بر کل منابع عمومی کشور مسلط میشود، این است که در توزیع ثروت بین مردم، عدالت را رعایت کند و فقر و مشکلات اقتصادی را از جامعه بزداید. فرقی نمیکند این حکومت شبهدینی باشد یا سکولار؛ بلکه وظیفۀ اولیۀ آنها، چیزی جز رسیدگی به اقتصاد مردم نیست تا زمینۀ جنایات دیگر، فراهم نشود. با این حال در کشورهای اسلامی یا شیعی که مشکلات عدیدهای مثل کرونا یا تحریم را تحمل میکنند راهکاری روشنتر نیز وجود دارد. «کمک رهبران دینی» در صورتی که دولت در وضعیت مساعدی قرار ندارد. سید احمدالحسن ع در این خصوص در فیسبوک نوشتند: «با توجه به متوقفشدن زندگی در عراق و برخی از کشورها و وخیمشدن شرایط زندگی برای کسانی که به درآمد روزانۀ خود وابسته هستند و امتناع دولت عراق از ارائۀ هرگونه کمک مالی به افراد آسیبدیده، وظیفۀ شرعی و اخلاقی است که مقامات مذهبی که اموال عمومی در اختیارشان هست (خمس و بودجۀ زیارتگاهها و سرمایهگذاریهای وابسته به آنها و مانند آن) آن وجوه را در بین کسانی توزیع کنند که کارشان متوقف شده، یا حداقل بین افراد مسکینی که از مقلدان خودشان هستند و در این شرایط نمیتوانند ضروریات اولیۀ زندگی روزمره خود را فراهم کنند. توجه: منظورم کمک مالیای است که حداقل برای یک ماه، خانوادهها را کفایت کند و منظورم کمکهای سادهای نیست که در حال حاضر دیده میشود؛ مانند آنچه در حال حاضر برخی افراد و گروهها برعهده گرفتهاند.» نتیجه: مقصران اصلی وضعیت فرهنگی جامعه، حاکمان و رهبران دینی هستند؛ چراکه آنها به فکر رفاه و وضع اقتصادی مردم نبودهاند و زمینۀ جرم و جنایت را فراهم ساخته و بهجای برخورد کریمانه و اخلاقی، برخوردی تند و سلبی داشتهاند. در نتیجه مردم قربانی این جامعه و تدابیر حاکمان آن میشوند. * احمدالحسن (ع): «ابراهیم(ع) را اینگونه یافتم که تبری در دست میگیرد و بتها را درهم میشکند و از اینکه طاغوتیان و علمای بدنهاد چه بر سرش خواهند آورد، هیچ واهمهای ندارد؛ حتی اگر او را در آتش بیفکنند!» (گوساله، جلد ۲) * احمدالحسن (ع): «اگر بنده از (أنا/ من) روی برگرداند، و مخلصانه خواهان دورساختن صفحۀ ظلمت و عدم باشد و خدای متعال دعایش را اجابت فرماید، جز خدای واحد قهار برجای نمیماند و زمین با نور پروردگارش روشن میشود.» (متشابهات، جلد ۱، بخشی از پاسخ به پرسش ۱۳) * احمدالحسن (ع): «کسانیکه در کنار حق میایستند، همواره در معرض نابودشدن شخصیتشان در جامعه با سخنان تزویرآمیز و افتراها و دروغها و بهتانهایی هستند که از سوی دشمنان انبیا و مرسلین (ع) به آنها وارد میشود.» (متشابهات، جلد ۱، بخشی از پاسخ به پرسش ۱۴) * احمدالحسن (ع): «کسیکه به حسین ملحق نشود و راه و شیوۀ حسین را نپوید و حسین زمانش را دنبال نکند، شهید نمیشود؛ یعنی در راه خدا کشته نمیشود و شاهدی بر حق نیست؛ سپس او به فتح نمیرسد.» (متشابهات، جلد ۱، بخشی از پاسخ به پرسش ۱۴) * احمدالحسن (ع): «کسیکه به حسین (ع) ملحق شود، قطعاً شهید میشود و متناسب با مقامش و مقدار التزامش به حسین (ع) چیزی از فتح را درک میکند؛ یعنی پیروزی و فتح با قائم(ع) را درک میکند.» (متشابهات، جلد ۱، بخشی از پاسخ به پرسش ۱۴) * احمدالحسن (ع): «شناخت تفسیر کتاب خداوند فقط مختص طلبههای حوزۀ علمیه نیست؛ بلکه بر هر مسلمانی واجب است در حد امکانش تفسیر کتاب خدا را بشناسد.» (گوساله، جلد ۲) * احمدالحسن (ع): «یادگیری احکام بر هر مسلمانی واجب است؛ زیرا در زندگی به آنها مبتلا ـنظیر معاملاتـ و مکلّف به ادای آنها ـهمچون عباداتـ است، و حتی بر هر مؤمنی واجب است که آنها یا برخی از آنها را به برادران مؤمن مسلمانش بیاموزد.» (گوساله، جلد ۲) * احمدالحسن (ع): عاقل کسی است که بهرهاش از این دنیا و فرصتی را که در آن برای سِیر بهسوی خداوند در اختیار دارد تباه نسازد. منظورم فقط در ادای واجبات نیست، بلکه مستحبات را نیز شامل میشود. (گوساله، جلد ۲) * احمدالحسن (ع): عمل به شریعت، فقط بهجاآوردن عبادات نیست؛ بلکه رفتار نیکو با مردم را نیز دربرمیگیرد. (گوساله، جلد ۲) * احمدالحسن (ع): (جمعشدن بر گِرد علمای باعمل مخلص برای خدا، واجب است؛ همان امرکنندگان به معروف و نهیکنندگان از منکر، مجاهدین در راه خدا و دفاعکنندگان از او.» (گوساله، جلد ۲) * احمدالحسن (ع): «رفتار نیکو با مردم فقط رفتار ملایم و با عطوفت و مهربانی نیست؛ بلکه گاهی اوقات باید شدت و جدیت به خرج داد، و هر رفتاری مخاطب خودش را دارد.» (گوساله، جلد ۲) * احمدالحسن (ع): «ای برادران و خواهران مؤمن! ابراهیم(ع) تبری برداشت و بتها را شکست؛ پس از این سیره و روش شریف پیروی کنید؛ روش پیامبران و فرستادگان خدا که آنها را در قرآن میخوانید.» (گوساله، جلد ۲) * احمدالحسن (ع): «تبرها را بردارید و بتها و گوسالهها را بشکنید و پیش از هرچیز هرکدام از ما باید از خویشتن آغاز کند و سپس مردم اطراف خودش، و نهراسید که شما پیروزید، اگر ایمان داشته باشید.» (گوساله، جلد ۲) * احمدالحسن (ع): «اگر ما بهراستی شیعه هستیم پس باید به سیرۀ اهلبیت(ع)، حدیث آنها و راه و مَنهَج آنها(ع) تمسک جوییم؛ نه اینکه بارهایی از زینت این قوم را بر دوش کشیم و از آنها گوسالهای بسازیم و عبادتش کنیم و در عین حال بگوییم ما شیعه هستیم!» (گوساله، جلد ۲) * احمدالحسن (ع): «آنچه برای پیامبران و اوصیا(ع) اهمیت دارد توجه به خداوند و همنشینی با خداوند است، نه توجه به دنیا و زینتهایش؛ با این وجود که انبیا و اوصیا(ع) به آبادانی زمین و رفاه اقتصادی مردم نیز اهتمام دارند.» (گوساله، جلد ۲) * احمدالحسن (ع): «به آن کسی که همهچیز را پدید آورده و آفرینش هرچیزی را به او ارزانی داشته، تمسک جوی و هر آنچه خداوند سبحان تو را به آن آگاه میسازد پذیرا باش تا هرچیزی را از او بدانی و هلاک و گمراه نشوی؛ حتی اگر تمام اهل زمین جملگی هلاک و گمراه شوند.» (در محضر عبد صالح، جلد ۱) * احمدالحسن (ع): «خداوند سبحان و متعال را با خدای در خلق بشناس و او، همان امام مهدی ع است. ایشان که سلام و صلوات پروردگارم بر او باد، تجلّی و ظهور خدا در خلق است؛ یعنی تجلّی و ظهور شهر کمالات الهی در خلق.» (متشابهات، جلد ۱، بخشی از پاسخ به پرسش ۱) * احمدالحسن (ع): «باید دانست این که خداوند در موجودات تجلّی دارد به این معنا نیست که او جزئی از آنها یا در درون آنهاست؛ بلکه به این مفهوم است که موجود، قوامی ندارد مگر با خداوند و ظهوری ندارد مگر با نور خدا.» (متشابهات، جلد ۱، بخشی از پاسخ به پرسش ۴) * احمدالحسن (ع): «انسان مؤمنِ با هر معصیت تنزل میکند و حتی با هر التفات به دنیا و غفلت از خداوند، در ظلمت غوطهور میشود و نجاست و پلیدی و آتش جهنم را لمس میکند و به همین دلیل وضو و غسل قرار داده شده است.» (متشابهات، جلد ۱، بخشی از پاسخ به پرسش ۴) * احمدالحسن (ع): «دنیا سراسر نجاست است و کسی که در آن واقع شود نجس میشود. خداوند سبحانومتعال بهخاطر کرامتی که نسبت به مؤمن دارد، چنین قرار داده است که او نجس نمیشود.» (متشابهات، جلد ۱، بخشی از پاسخ به پرسش ۴) * احمدالحسن (ع): «اگر قرآن را با عقل خود تجسم نمایی، "بسمله" سورۀ فاتحه را همانند نقطهای مییابی که همۀ قرآن گِرد آن میچرخد؛ حتی تورات و انجیل و هر آنچه را که همۀ پیامبران و فرستادگان با خود آوردهاند.» (متشابهات، جلد ۱، بخشی از پاسخ به پرسش ۵) * احمدالحسن (ع): «"بسمله" سورۀ فاتحه، رسالت، ولایت، سرآغاز و نهایت است.» (متشابهات، جلد ۱، بخشی از پاسخ به پرسش ۵) دلنوشتهای برای عزیز قلب ستارۀ هشتم (ع) کبوتر بخت با اهل قم یار بود که توفیق میزبانیات را پیدا کردند؛ اما... معصومه جان بانوی پاکی و نجابت در چشمهای تو شوری موج میزند که همۀ بانوان این کوی را به مجاهدت و تلاش در مسیر الهی وامیدارد؛ شوری که تو را به هجرت بهسوی خدا و خلیفۀ خدا سوق داد؛ راهی که بسیاری از انسانها حتی توان واردشدن به آن را ندارند. راحتِ جان موسای کاظم سالها فراق پدر را تحمل کردی و در این آتش سوختی و اکنون با اینکه زخم فراق برادرت التیام نیافته، باید از این دنیا رخت بر بندی... . ای سپیدپوش جامۀ بندگی پس از تو اُف بر این دنیا و جامههای خوشرنگولعابش؛ زیرا تقدیر این شد که احساس خواهرانهات تَرَک بردارد و با دلی تنگ، معبود را زیارت کنی... و برادری که هرگز به دیدارش نائل نیامدی، در مصیبت تو و در حسرت دیدار تو بسوزد و دم برنیاورَد. ای عزیز قلب رضا تو میروی، اما دل مظلوم رضا و چشمِ بهراهماندۀ او داغدار ماتم تو میشود... رفتی و برادرت را ندیدی؛ تا روضهخوانی برادرت در مدینه در لحظۀ وداع به تحقق بپیوندد؛ آنگاه که همۀ زنان حرم را جمع کرد و فرمود بسیار گریه کنید که دیگر مرا نخواهید دید... سلام خدا بر قلب حزینت ای مولای من، یا علی بن موسیالرضا، عظم الله اجرکم... روتیتر: موضوعی که هر بانوی تازهمؤمن باید بداند تیتر: زنان و چگونگی یاری خلیفۀ خدا امام احمدالحسن ع میفرمایند: زن مؤمن مانند مرد مؤمن است. زن مؤمن نماز میگزارد، روزه میگیرد و دقیقاً مانند مرد مؤمن، به آنچه مورد رضای خداوند سبحان است عمل میکند؛ مگر در برخی تفاصیل و خصوصیات. زن مؤمن مکلف است نسبت به دین خود معرفت یابد و در حد وسعش، حق را به مردم بشناساند و ابلاغ نماید: (لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها لَها ما كَسَبَت وَعَلَيها مَا اكتَسَبَت) (خدا هیچکس را جز بهاندازۀ تواناییاش تکلیف نمیکند. هرکس عمل شایستهای انجام داده، به سود اوست، و هرکس مرتکب کار زشتی شده، به زیان اوست). (بقره، 286) در بیان حق و ابلاغ به مردم کوتاهی نکنید؛ چه تبلیغ چهرهبهچهره باشد و چه از طریق رسانههایی مانند اینترنت که در دسترستان است؛ همان طور که بسیاری از برادران انصار شما، به انتشار مقالات در روزنامههایی که در اینترنت منتشر میشود و مردم در بخش عمدهای از کشورهای جهان مطالعه میکنند، مبادرت ورزیدهاند. این کار بسیار اثرگذار بوده و باعث ایمان برخی مردم از کشورهای مختلف شده است. همچنین بانوان مؤمن میتوانند بهاندازۀ وسع و توان خود، کارهایی برای خویش تنظیم و تعریف کنند و به برپایی مجالس عزا در مناسبتهای مربوط به مصائب آل محمد بپردازند و حق را به مردم بشناسانند و باطل را تبیین کرده و اهل باطل را مفتضح سازند. حضرت زینب پس از واقعۀ کربلا، نقش بسیار عظیمی در تبیین حق و رسوانمودن باطل برعهده داشت. از خداوند مسئلت مینمایم که شما خواهران را در رویارویی با طاغوتیان این زمان موفق بدارد؛ همان طور که حضرت زینب را در رسواسازی و بیآبروکردن اهل باطل و بیان جنایات و سرکشیها و طغیانشان توفیق عطا فرمود. و اما تقیه، ابزاری است که مؤمن با آن از زندگیاش محافظت میکند تا حق را نصرت دهد. تقیه این نیست که آدمی فقط به خاطر محافظت از زندگیاش، نسبت به آن بیم داشته باشد و از آن مراقبت کند. فروگذاشتن و یارینکردن حق، ربطی به تقیه ندارد و جزو آن نیست. از خداوند مسئلت دارم که اسباب را برای شما فراهم سازد و کارها را برای شما آسان گرداند تا حق را نصرت دهید و حق را بر دست و زبان شما هویدا گرداند و شما را در حرکت بر مسیر زنان صالح قرار دهد؛ مانند فاطمه و زینب و خدیجه و مریم و زن مؤمن و نیکوکار فرعون که خانهای نزد خدا را بر زینت و زخرف دنیا ترجیح داد: (وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَكَ بَيْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ) (و خدا برای کسانی که ایمان آوردهاند، زن فرعون را مَثل میزند آنگاه که گفت: ای پروردگار من، برای من در بهشت نزد خود خانهای بنا کن و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از مردم ستمکار برهان). (تحریم، 11) وی با طاغوت دستوپنجه نرم کرد و تا به آنجا از حق دفاع نمود که راضیه، مرضیه، مجاهد و شجاع بهسوی پروردگارش شتافت و خداوند در برترین کتابی که نازل فرموده، یعنی قرآن، یادی از او بهمیان آورده است؛ این همان فضل بزرگ است: (لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ) (عملکنندگان باید برای چنین پاداشی عمل کنند). (صافات، 61) 📙در محضر عبد صالح، ج۲، ص۱۰۰ اما وقتی به تاریخ نگاهی میاندازیم زنان پاکدامنی را میبینیم که بیش از وسعشان و تمام آنچه را داشتند در راه حق اهدا کردند. زنانی همچون دخت پیامبر ص، حضرت فاطمه زهرا س و دختر گرامیشان حضرت زینب س و دیگر زنان که از مادرشان حضرت زهرا الگو گرفتند و در راه حق جهاد کردند و دست از نصرت حجت زمانشان برنداشتند. نمونۀ بارز آن، دختر امام موسی کاظم (ع) است که فراق پدر و برادر را تحمل نکرد و بهسمتشان هجرت کرد تا جایی که مرگ، به جهاد این بانوی گرامی در این دنیا پایان داد. در میان دختران امام کاظم (ع) حضرت فاطمه معصومه (ع)، همچون اجداد طاهرینش بود و با اقتدا به حضرت زینب (ع) در مقابل تهدیدها و فشارهای حکومت ظالم علیه خاندان اهلبیت (ع) علاوه بر فعالیتهای علمی و روایی و بیان احادیث شیعه در خصوص غدیرخم و ولایت و امامت، در حرکتی سیاسیاجتماعی، همراه برادران خویش به عرصۀ مبارزه وارد شد و هجرت را بهعنوان عامل اعتراض به وضعیت موجود و حکومت وقت برگزید. پس از آنکه امام رضا(ع) با آن شیوۀ دردناک از اهلبیت خود خداحافظی میکرد و بهاجبار و اکراه، مدینه را بهقصد مرو ترک نمود، حضرت معصومه (ع) پس از گذشت یک سال بهبهانۀ دیدار برادر، همراه تنی چند از دیگر برادران خود، مدینه را ترک کرد. بنا به نقل روایات متواتر، حضرت معصومه (ع) در میان راه بیمار شد و پس از رسیدن به قم رحلت نمود. حال باید کمی تأمل کنیم؛ این مقاله دربارۀ زنان و وظیفه آنان در قبال حجتهای الهی است؛ اما همۀ ما چه مرد و چه زن باید به میزان عمل خود توجه نماییم و محاسبه کنیم که آیا ظرف خود را از یاری حجت خدا لبریز کردهایم یا اینکه هنوز ظرفمان خالی است؛ و بدانیم هرچقدر هم تلاش کنیم باز در مقابل حجج الهی ظرفمان خالی است. بهمناسبت سالروز وفات حضرت معصومه (س) بر حرم آل عبا آمدم محضر ناموس خدا آمدم گوشهی آيينه گدا گشتهام دست به دامان رضا گشتهام در حرم مادر ايرانیام محضر زهرای خراسانیام عمه ز آيينه نگاهى نما حضرت معصومهى اختالرضا عمهى سادات وفاتت شده زهر جفا سم حياتت شده ای حرمت ملجأ انصار يار از تو گرفتيم همه اعتبار عمهی سادات سلامٌعلیک قبلهى حاجات سلامٌعلیک زائرتان مهدی صاحبعزاست كنج لبش ذكر و سلام و دعاست عمهی احمد، فرجش دير شد منتظرش هم به خدا پير شد منتظرم حضرت دل برده را بانگ «افيقوا» زده اين مرده را عمهى سادات دعایی نما تا كه بيايد پسر مرتضی اتمامحجتی از شیخ محمدتقی بهجت بیاناتی از شیخ بهجت دربارۀ رؤیا که شاید به مذاق خیلیها خوش نیاید وقتی مرجع طراز اول باشی حرفت زیاد خریدار دارد؛ حال اگر فوت کنی که دیگر محبوبتر هم میشوی! صحبت از شیخ محمدتقی بهجت فومنی است که در این نوشتار کوتاه پیامی از سوی او داریم برای تمام کسانی که او را گرامی میدارند و سخنانش را با جانودل میپذیرند، اما با کلام اهلبیت علیهمالسلام عناد دارند و دیدن پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام در رؤیا را به باد تمسخر میگیرند؛ بهخصوص وقتی که رؤیا مُهر تأییدی بر حقانیت احمدالحسن(ع) میشود و اهلبیت علیهمالسلام به حقانیت احمدالحسن علیهالسلام شهادت میدهند. پس در این نوشتار بخشهایی از کلام شیخ را میآوریم و امیدواریم انصاف پیشه کنید؛ و بر این نکته تأکید داریم که این نقل از ایشان صرفاً از باب الزام است: در کتاب «در محضر بهجت، ج٣، ص٢۴٨» سخنی از شیخ بهجت میخوانیم که گفت: «زمانی مرحوم شیخ ابراهیم حائری در مسجد کوفه معتکف بود. حضرت غائب علیهالسلام را در خواب دید. حضرت به او فرمود: اینها که در اینجا معتکفاند، از خوبان و صُلحا هستند، ولی هرکدام حاجتی دارد: مال، عیال، خانه، قضای دین، رفع کسالت و مرض و…؛ ولی هیچکس به فکر من نیست و برای ظهور و فرج من بهطور جدی دعا نمیکند!» پایان نقلقول بنابراین او تأیید میکند که امام مهدی علیهالسلام در رؤیا دیده میشود و کسی که او را ببیند بهدرستی که خود حضرت را دیده است؛ حال آیا بعید است که اگر حضرت فرستادهای ارسال کند، در رؤیا این خبر را به مردم دهد؟ چنانکه بسیاری از مؤمنان در رؤیا دیدهاند؟ همچنین در کتاب «در محضر بهجت، ج٢، ص۴٠٨» کلام دیگری از او را میخوانیم که گفت: «زمانی آقا شیخ هادی خراسانی رحمهالله ایام فاطمیه، پیغمبر (ص) را در خواب میبیند. حضرت به ایشان میفرماید: چرا روضه نمیخوانی؟ مگر مجالس عزا را نمیبینی؟!» پایان نقلقول شما را به خدا قسم، اگر شیخ زنده بود، آیا به او میگفتید که چرا به این رؤیا اعتقاد دارید؟ در حالی که شیخ هادی خراسانی در زمان پیامبر (ص) نبود تا چهرۀ او را دیده باشد و او را در رؤیا بشناسد! و در کتاب «در محضر بهجت، ج۱، ص۱۰۸» میخوانیم که گفت: «آیا نباید در فکر این باشیم که از کسی که خداوند برای اصلاح جامعه قرار داده، بخواهیم که بیاید؟! خود او در مسجد سهله و جمکران، در خواب و بیداری در گوش افرادی از دوستانش بدون اینکه او را ببینند، فرموده است: "فرج من نزدیک است، دعا کنید" یا به نقلی فرموده: "فرجم نزدیک شده، دعا کنید بَدا (تأخیر) حاصل نشود.".» پایان نقلقول گمان میکنیم که برای عاقل اشارهای کافی است و نیاز به شواهد بیشتر از این نیست. امیدواریم تمامی مخالفان دعوت حق یمانیه دست از تعصب بردارند و خودْ تحقیق و جستوجو و دقت کنند و بر احدی توکل نکنند؛ زیرا روزی میرسد که سخت پشیمان خواهند شد و در آن روز پشیمانی هیچ سودی ندارد. کودک همسری - کودک همسری؛ آری یا خیر؟! - کدامیک مجوز کودک همسری است؛ قانون یا شریعت؟! - عقد دختربچۀ نُهساله با جوان بیستساله! - واکنش به ازدواج دختر نُهساله - طبق نظر علما ازدواج دختر نُهساله جایز است! وقتی به مطالعه خبرگزاریها و محتوای خبریشان میپردازیم و با چنین مطالبی برخورد میکنیم دچار دوگانگی و سردرگمی میشویم! آیا چنین ازدواجی صحیح است؟! آیا شرع و اسلام چنین مجوزی برای ازدواج دختر نُهساله داده است؟! آیا قانون مجوز این ازدواجها را تصویب کرده است؟! بدیهی است که ازدواج امری بزرگ و خطیر است و صرفاً جواز یک عمل جنسی نیست و قبل از آن، باید بلوغهای عاطفی و اجتماعی و... حاصل شود؛ اما در اینجا ما به بررسی ویژگیهای فیزیکی و جنسی دختر نُهساله میپردازیم تا ببینیم از چنین توانی برخوردار است یا خیر؟ «چیزی که روانشناسان به آن معتقدند این است که سن نُهسالگی، سنی است که نه میتوان او را کودک دانست نه نوجوان. دختران نُهساله در نوجوانی، با چالشهای متعدد فیزیکی و عاطفی مواجه خواهند شد. با شروع دورۀ بلوغ، تغییرات جسمانی و روانی دوران نوجوانی آغاز میشود. بلوغ جنسی دختران تغییراتی را در اندامهای جنسی ایجاد میکند و آنها پس از بلوغ جنسی توانایی تولیدمثل پیدا خواهند کرد. با ترشح هورمونهای جنسی، اندامهای جنسی شروع به رشد کرده و صفات ثانویه جنسی ظاهر میشوند. این تغییرات ظاهری و درونی چالشهایی را برای دختران بههمراه دارد و در واقع در بلوغ جنسی تغییرات به غدد و اندامهای جنسی مرتبط است؛ به همین دلیل بلوغ جنسی دختران، باعث ایجاد آمادگی و توانایی رابطۀ جنسی، میل جنسی و تولیدمثل میشود.» منبع: myvmc / webmd / بخش بهداشت و سلامت نمناک این موضوع میتواند برای خانوادههای مختلف کاملاً متفاوت باشد و بهطور ثابت و تغییرناپذیر نیست، اما ممکن است. راز نهفته حال از کلام سید احمدالحسن ع راز کودکهمسری را میخوانیم: موضوع جایزبودن ازدواج دختران نُهساله در اسلام عبارت است از بیان حدود وضعیت شرعی؛ و اگر شرایط حکمرانی برای خلیفۀ خداوند مهیا شود و قانون احوال شخصی افراد را وضع کند، این قانونی نیست که [الزاماً] حکومت الهی طبق آن عمل کند؛ بنابراین اگر امر برای خلیفۀ خدا گسترش یابد میتواند قیدهایی را وضع نماید برای ممنوعیت ازدواج دختران، کمتر از سِنی که بهطور معمول اعضای تناسلی زنانهشان کامل نشده است ـهمان طور که وجود ضرورتی برای این نوع ازدواج شرط استـ و اینکه وضعیت جسمانی دختران از نظر معاینات پزشکیِ قانونی برای ازدواج مناسب باشد و... .» ایشان تأکید میکنند که قانون ثابتی نیست و این یک حکم شرعی است که بهدست خلیفۀ خداست. در ادامه میفرمایند:«به طور کلی حلالدانستن این نوع ازدواج در شریعت اسلام ـهمان طور که بیان شدـ دلالتی بر طبیعیبودن این وضعیت ندارد؛ بلکه این تشریع تنها بیانگر نهایت سنی است که در آن سن، دختران جوان ـدر صورت وجود ضرورتـ امکان ازدواج پیدا میکنند.» نجات بشریت قطعاً تفاوت است بین شرایطی که ضرورت ایجاب میکند و شرایطی که در حالت عادی به سر میبریم. ایشان در ادامه میفرمایند: «بهعنوان مثال اگر تصور کنیم فاجعهای روی زمین رخ دهد و تنها اندکی از نوع بشر یا از مؤمنان باقی بمانند، در چنین وضعیتی مسئلۀ ازدواج و زادآوریِ زودهنگام ـبا درنظرگرفتن اقدامات احتیاطیـ بهجهت ضرورت حفاظت از نوع بشر یا حفظ مؤمنان خواهد بود؛ وگرنه احتمال انقراض نوع بشر بیشتر خواهد شد. کسی که نظریۀ تکامل و چگونگی عملکرد مجموعۀ ژنها را در طبیعت درک میکند، آنچه را من میگویم [بهخوبی] خواهد فهمید. در این مسئلۀ بهخصوص اگر ضرورتی برای ازدواج زودهنگام ـیا بهعبارت دیگر آمادگی جنس مادۀ نوع بشر برای لقاح در سنین پایینـ در محافظت از نوع بشر، در ادوار پیشینِ تکاملِ «هومو»ها وجود نمیداشت، بدن نوع مؤنث به این صورت تکامل نمییافت؛ یعنی بهصورتی که آمادگی باروری در سنین پایین را داشته باشد.» (صفحۀ رسمی فیسبوک، 2نوامبر2014) اما ممکن است که چگونگی فرگشت برای شما سؤال باشد. آیا فرگشت در سیر تکاملی بدن انسان امری حقیقی است؟! دراینباره لازم است به کلام سید احمدالحسن ع توجه کنیم که میفرماید: «بنابراین تکامل، موضوعی حتمی است که در گذشته، حال و آینده وجود داشته، دارد و خواهد داشت؛ زیرا تمام مقدمات آن فراهم است و قبلاً نیز این مقدمات فراهم بوده است؛ بنابراین، موضوع بر سر پاسخِ آری یا خیر، نیست؛ زیرا وجود تکامل، واقعیتی کاملاً بدیهی است؛ به همان روشنی چرخیدن زمین! علاوه بر آنچه گذشت، دلایل فراوانی از علم کالبدشناسی تطبیقی سنگوارهها و علم ژنتیک وجود دارد که همگی موضوع تکامل را تأیید میکنند و بر آن صحه میگذارند. تکامل موضوع روشنی است و حتی در زنجیرۀ جانداران امروزی که در دسترس ما قرار دارند، نیز بهوضوح دیده میشود. در نتیجه تکامل حیات یک فکت و واقعیت غیرقابلانکار است.» (سید احمدالحسن، کتاب توهم بیخدایی، ص86) تصور اشتباه! نظرات فقهای شیعه در این رابطه بسیار زیاد و آوردن همۀ آنها در این مجال ضروری نیست. فقط آنچه بایستی بهاختصار به آن اشاره کرد این است که بنا به نظر مشهور فقها، ازدواج با دختر نابالغ، جایز و هرگونه استماع جنسی از ایشان صحیح است. البته دخول بر اینگونه دختران منوط به رسیدن ایشان به سن نُه سال قرار داده شده است. البته نکتۀ شایانتوجه این است که دخول را در صورتی که موجبات آسیب جنسی به ایشان شود، حرام دانسته و باعث میشود این دختر بر او حرام ابدی شود. البته ایشان بر این باورند که اگر دخول بر دختر نابالغ باعث اینگونه آسیب جنسی نشود، مرد صرفاً یک حرام انجام داده است و نهتنها دیهای بر او [واجب] نیست، بلکه آن دختر نیز بر او حرام موبد نمیشود. (سیستانی، سید علی، منهاجالصالحین، ج۳، ص۱۰) سید احمدالحسن ع در ادامۀ مطلب کودکهمسری میفرمایند: «اما اینکه برخی طبقنظر شخصیِ خودشان این حکم شرعی را پیاده میکنند، آن هم بدون ضوابطش، و باعث آسیبرساندن به جسم دختران جوان و کمسنوسال میشوند، این خطایی از سوی آنهاست و خطای شریعت نیست. آنها و فقهایشان، نه شایستگی پیادهسازی شریعت را دارند و نه شناخت حدود آن را بهصورت کامل. از همین رو خداوند موضوع تطبیق و پیادهسازی را بر عهدۀ خلیفه و جانشین خود در زمینش قرار داده است.» در نتیجه بهناچار میتوان برای حیات بشر در شرایط ضروری از چنین پتانسیلی استفاده کرد؛ نه اینکه بهطور قانون در تمام زمانها چنین عملی پسندیده و شرعی و مجاز باشد. احمدالحسن از دیدگاه دین و علم پاسخ میدهد: لنگرگاه کشتی نوح کجا بود؟ نوح، قوم او و نسلهایی که پس از وی آمدند، بعد از طوفان در سرزمین بینالنهرین رحل اقامت افکندند که این خود مکان لنگرانداختن کشتی را معین میکند. این چیزی است که فقط افراد ستیزهجو میتوانند منکرش شوند. اصل و اساس داستان طوفان از سومر است؛ یعنی ناقلان آن، ملت ساکن در بینالنهرین بودهاند و آن را میراث پدران و نیاکان خود میدانستهاند. به اعتقاد من، اینکه چنین مطرح میکنند که پس از طوفان، نوح و قومش در منطقهای خارج از بینالنهرین استقرار یافتند، تلاشهایی بیمحتوا بوده که پیامدهای زیادی را بهدنبال دارد و نمیتوان آنها را نادیده گرفت. پیشتر اشاره کردم که ویژگیهای دلمون* سومری مشابه ویژگیهای دولت مهدی است که در عراق برپا میشود و عراق پایتخت آن خواهد بود. روشن شد این نظریه که لنگرگاه کشتی نوح بر روی برخی کوههای ترکیه یا ارمنستان بوده، با اصول ثابتشدۀ علمی بسیاری، ناسازگار است. خاستگاه این اعتقاد، تفسیر برخی یهودیان از تورات است که در آن از کوهی بهنام آرارات یا آراراط سخن بهمیان آمده است. در جاهای دیگر نیز دانستیم که روایت تورات از طوفان نوح مانند اشاره به اینکه آب تمام کوهستانهای زمین را پوشاند، با اصول علمی، کاملاً سرِ ناسازگاری دارد؛ بنابراین نمیتوان چنین تصور کرد که کشتی نوح بر کوهی به ارتفاع چندین کیلومتر از سطح دریا لنگر انداخته باشد؛ آن هم بر اثر سیلاب و بالارفتن سطح آب. پیشتر گفتیم که زمین فاقد چنین حجم انبوهی از آب است؛ حتی اگر گفته شود که این سیل بهدلیل لبریزشدن دریای سیاه از آب رخ داده باشد، که البته این مدعا همان طور که گفته شد، در برابر نقد تاب نمیآورد. امکان ندارد جهش هیدرولیکی برای آبهایی به بلندای چند کیلومتر رخ دهد و سپس این آبها با چنین ارتفاعی، هزاران کیلومتر بهصورت افقی حرکت کنند تا به کوههای آرارات بین ترکیه و ارمنستان برسند. در حقیقت این فرضیه بیشتر به خیالپردازی شبیه است و از نظر علمی وقوع آن امکانپذیر نیست. بنابراین از آنجا که این تفسیر توراتی از یکسو با علم و از سوی دیگر در جاهای مختلف با متن سومری ناسازگار است، نمیتوان به آن اعتماد کرد. اما نام «جودی» که در قرآن به آن اشاره شده، مکان لنگرانداختن کشتی است و دربارۀ این اسم، چیزی که با آن بتوان مکان مزبور را جایی غیر از عراق دانست، وجود ندارد. فرضیۀ مفسران قرآن، این است که این منطقه یکی از کوههای ترکیه است و حال آنکه این کلام در واقع، پیروی از تفسیر احبار یهود از متن توراتی است که بدون بررسی و تفحص ارائه شده است. منبع: احمدالحسن، توهم بیخدایی: نشانههای پروردگار در هستی، ترجمۀ فارسی، 1397ش، صفحۀ 417 و 418. -------------- * دلمون: سرزمین و تمدنی کهن در سواحل خلیج فارس است. دلمون در روزگاران باستان آنچنان که در نوشتههای سومریان آمده، به جایی گفته میشود که آفتاب از آن طلوع میکند و به سرزمین زندگی معروف بوده است. دریای کنار دلمون (خلیج فارس) نیز بهتبع آن دریای طلوع آفتاب و دریای سرزمین حیات نامیده میشد. (ویکیپدیای فارسی) روشنگریهایی از احمدالحسن (ع) و نگاه ایشان در برخورد با زنان بهمناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان نگاهی خواهیم داشت به سخنان نجاتدهندۀ بشریت امام احمدالحسن (ع) دربارۀ مسئلۀ ظلم و ستم به زنان و نکاتی راجع به حقوق زنان. 1. میگویند در اسلام به زن ظلم شده است و قوانین مربوط به ارث و شهادت دربارۀ زنان، گویای آن است؛ اما بهکاربردن عبارت «ظلم» تا چه اندازه میتواند درست باشد؟ احمدالحسن(ع) فرمود: «کسی که میگوید به زن در تشریعی خاص مانند ارث یا شهادت، ستم شده است باید برای ما ملاک و میزان قانونیاش را بیان کند که بر اساس آن عدل و ظلم مشخص میشود؛ و در نتیجه بیان کند و یقین نماید که باید زن با مرد در همهچیز مساوی باشد؛ با اینکه همۀ ما میبینیم که زن با مرد در هرچیزی مساوی نیست. همچنین کسی که میخواهد در یک نظام قانونی و تشریعی، تشریع مشخصی را نقد کند، باید این تشریع را مانند بخشی از این نظام در نظر بگیرد و این بخش را جدا نکند و با آن بهصورت جدای از نظام بهعنوان یک کُل، برخورد نکند. حداقل به حقوق زن و واجباتش در قانون الهی توجه کند؛ نه اینکه فقط به حقوق توجه کند و بگوید در قانون الهی به زن، حقوقی کمتر از مرد داده شده است. چرا به واجبات توجه نمیکند و نمیگوید در قانون الهی مرد واجبات بیشتری نسبت به زن دارد؟ بهعنوان مثال دو شخص را در نظر بگیرید که یکی از آنها به ساختن بنایی به بلندی پنج طبقه و دیگری به بلندی ده طبقه تکلیف شده است. آیا عادلانه است که مقدار مواد ساختمانی یکسان و مبلغ یکسان به هر دو داده شود؟! اگر به صاحب ده طبقه، دو برابر صاحب پنج طبقه داده شود، آیا صحیح است کسی بیاید و بگوید شما ظالم هستید؛ چراکه بین دو این دو نفر مساوات را رعایت نکردهای در حالی که هر دو برای شما کار میکنند؟! به نظر من کسی که بگوید به زن بهواسطۀ این تشریع ستم شده، گفتار و نظرش خام و بهدور از بحث دقیق علمی است.» (سیزدهمین حواری، بخشی از پاسخ به پرسش شمارۀ ۶) 2. شاید یکی از سؤالاتی که در ذهن بسیاری از زنان شکل گرفته است این باشد که آیا در حکومت الهی زنان باید در خانه بنشینند و بهطور کلی وظیفهای نخواهند داشت؟ احمدالحسن(ع) فرمود: «در حکومت الهی ـاگر خداوند اراده فرماید و زمانی برپا شودـ زنان میتوانند در جایگاههای بسیاری نقشآفرینی کنند. در بسیاری از جایگاهها و کارها کفایت و شایستگی زن کمتر از مرد نیست و حتی در بعضی کارها زن بهمراتب از مرد برتر است. اسلام هیچ قیدوبندی برای برعهده گرفتن (وظیفه) توسط زن ـحتی برای مناصب رهبری جامعهـ قرار نداده است؛ تا زمانی که شایستۀ آن باشد و آن وظیفه را بهصورت کامل و صحیح به انجام برساند.» (پاسخهای فقهی مسائل متفرقه، جلد ۴، پاسخ به پرسش ۹۶) 3. آیا کتکزدن زن عملی طبیعی است؟ احمدالحسن(ع) فرمود: «کتکزدن زن یک وضعیت طبیعی نیست؛ [همچنین] وضعیتی نیست که بهطورمعمول عمل به آن صحیح باشد؛ بلکه در حکومت الهی اگر زن بهدلیل کتکزدن شوهر اقامۀ دعوی کند به دعوایش رسیدگی میشود و اگر مرد خطایی مرتکب شده باشد مجازات خواهد شد.» (پاسخهای فقهی، مسائل متفرقه، جلد ۴، پاسخ به پرسش 126) 4. آیا مردی که مؤمن به دعوت احمدالحسن (ع) است میتواند زن مؤمن خود را بهدلیل نخواندن نماز کتک بزند یا طلاق بدهد؟ ایشان (ع) در پاسخ به پرسشی شبیه این فرمودند: «نصیحتش کند، موعظهاش کند و به نمازخواندن تشویقش نماید و به همین وضعیت ادامه دهد. کتکش نزند و طلاقش ندهد.» (پاسخهای فقهی، مسائل متفرقه، جلد ۴، پاسخ به پرسش ۱۲۸) 5) بهطور کلی شاید این سؤال پیش بیاید که آیا مرد مؤمن میتواند زن خود را مورد ضرب و شتم قرار دهد و به او فحاشی کند؟ احمدالحسن (ع) در پاسخ به پرسشی فرمودند: «کتکزدن و فحاشیکردن بههیچوجه جایز نیست، و این (از مردانگی) به دور است.» (پاسخهای فقهی، مسائل متفرقه، جلد ۴، بخشی از پاسخ به پرسش ۱۲۹) 6) عقد ازدواج چه سودی برای زن دارد؟ احمدالحسن (ع) فرمود: «خداوند سبحانومتعال برای رابطۀ عاطفی و جنسی بین زن و مرد ـاز جهت مذکر و مؤنثبودن آنهاـ قانونی مقرر کرده است که همان عقد ازدواج است؛ ازدواجی که در آن، وجود دو شاهد بر عقد لازم است؛ یا اگر شاهدی نباشد، پس از جاریشدن، اعلان گردد... و این برای تضمین حقوق زن و تضمین ثمرۀ برقرارشدن ارتباط بین دو انسان مؤنث و مذکر است... .» (پاسخهای روشنگرانه، جلد ۵، بخشی از پاسخ به پرسش ۴۵۷) 7) یک عامل اصلی در بروز خشونت مرد علیه همسر، ازبینرفتن عشق و محبت است؛ عشق واقعی چیست و چگونه شکل میگیرد؟ احمدالحسن (ع): «عشق واقعی و زنده و پابرجا، عشق به خداوند سبحانومتعال است؛ چراکه با آن زندۀ پابرجای سبحانومتعال ارتباط دارد و بهدنبال آن، هر عشقی که با این عشق ارتباط داشته باشد، از زندهبودن این عشق حقیقی، زنده خواهد ماند؛ بنابراین، اگر عشق زن به زوجش یا عشق مرد به همسرش بهخاطر خداوند و در راه اطاعت از او و به این جهت که همسرش یکی از نزدیکان و اطاعتکنندگان خداوند باشد، عشقی حقیقی، زنده و پاینده خواهد بود؛ چراکه از عشق خداوند سرچشمه گرفته است... و کسی که قلبها و دگرگونیهایش در دست اوست، چگونه غیر از خداوند سبحانومتعال را میخواهد؟ پس او قادر است عشق بین زوجین را که بر عشق او سبحانومتعال بنا شده است تداوم بخشد.» (پاسخهای روشنگرانه، جلد ۵، بخشی از پاسخ به پرسش ۴۵۷) 8) روابط بهاصطلاح عاشقانه در قبل از ازدواج چگونه به موقعیت زن لطمه میزند؟ احمدالحسن (ع) فرمودند: «آنچه شما عشق و دوستداشتن نام مینهی، در واقع چیزی فراتر از درخواستی برای عشقورزی نیست؛ آن هم بهشکل یا بهصورتی خاص، یا ابراز برخی رفتارها و کلماتی که بیشترشان غیرواقعی و تکلّفبرانگیز است و از شخصیت واقعی مرد و زن بهدور است. به واقعیتهای موجود بنگر. من نمیخواهم بیش از آنچه تحقیقات و مباحث استنتاجی تجربی از واقعیتهای موجود میگویند، بگویم؛ تحقیقاتی که بر اساس نتایج واقعیتهای موجود صورت گرفته است نشان میدهد که آنچه عشق یا علاقۀ بین زن و مرد خوانده میشود، پس از ازدواج یا پس از معاشرت بین زن و مرد، مدت زیادی به طول نمیانجامد؛ همان گونه که امروزه در مغربزمین مشاهده میکنیم و چه بسا در بهترین حالت، از چند سال تجاوز نکند. در حالی که عشق و دوستداشتن واقعی، غیرممکن است بعد از گذشت چند سال و حتی بعد از مرگ و ترک این دنیا، پایان پذیرد [...] اما روابطی که شما قبل از عقد ازدواج و یکیشدن، عشق مینامی، در واقع در بسیاری اوقات سببی برای ازدستدادن عزت و کرامت و عفت زن میشود و بهطور طبیعی زن مؤمنِ کریمِ عزتمند از این وضعیت اجتناب میکند و عاطفه و علاقهاش را متوجه شخص مؤمن صالحی میکند که پس از عقد شرعی همنشین او میشود.» (پاسخهای روشنگرانه، جلد ۵، بخشی از پاسخ به پرسش ۴۵۷) این مطالب بخشی از سخنان احمدالحسن(ع) دربارۀ مسئلۀ زنان بود و برای آگاهی بیشتر میتوانید به کتب ایشان رجوع کنید. خطاب به هر مسیحی از مظلومیت و اخلاق احمدالحسن چه میدانی؟ در مقالات پیشین دلایل حقانیت احمدالحسن تقدیم شد، و در رابطه با دعوت او اندکی توضیح دادیم؛ اما در این مقاله میخواهیم به بخشی از مظلومیت او بپردازیم؛ بنابراین تنها به بیان بخشی از مظلومیت او در کتاب مقدس اکتفا میکنیم و سپس توضیحاتی را ارائه مینماییم: در إشعیا از زبان منجی میخوانیم: (۱ ای جزیرهها از من بشنوید! و ای طوایف از جای دور گوش دهید! خداوند مرا از رحم دعوت کرده و از احشای مادرم اسم مرا ذکر نموده است. ۲ و دهان مرا مثل شمشیر تیز ساخته، مرا زیر سایۀ دست خود پنهان کرده است؛ و مرا تیر صیقلی ساخته در ترکش خود مخفی نموده است. ۳ و مرا گفت: ای اسرائیل، تو بندۀ من هستی که از تو خویشتن را تمجید نمودهام! ۴ اما من گفتم که عبث زحمت کشیدم و قوّت خود را بیفایده و باطل صرف کردم؛ لیکن حق من با خداوند و اجرت من با خدای من است. ... 7 خداوند که ولی و قدوس اسرائیل است، به او که نزد مردم محقّر و نزد امتها مکروه و بندۀ حاکمان است چنین میگوید: پادشاهان دیده برپا خواهند شد و سروران سجده خواهند نمود، بهسبب خداوند که امین است و قدّوس اسرائیل که تو را برگزیده است). (إشعیا 49: 7) و میخوانیم: (و نگریستم و اعانتکنندهای نبود و تعجب نمودم زیرا دستگیری نبود. لهذا بازوی من مرا نجات داد و حدت خشم من مرا دستگیری نمود). (إشعیا 63: 5) این آیات توصیفی از دعوت مظلومانۀ اوست؛ او که همانند عیسی در سرزمین مقدس دیگر، یعنی عراق، دعوتش را آغاز نمود، با سختیهای بسیاری از سوی علمای دینی مواجه شد؛ تهمتها و افتراهای فراوان ... و سختی و سختیها و سختیها ... و حتی آنها راضی نشدند؛ بلکه بسیاری از یاریدهندگان به او را در عراق بهطرز وحشتناکی به شهادت رساندند. او به دنیا رو نکرد و راضی به آن نیست و چگونه او طالب دنیا باشد در حالی که برای هدایت مردم و بیان حق، گوشهگیریاش بیشتر شد و حتی او و عیالش در زمین خدا آواره و رانده شدند؛ در حالی که میتوانست همچون بسیاری در خانۀ خود بنشیند و علیه فساد و ظلم و بیعدالتی سخنی نگوید تا مبادا نیروهای امنیتی جانش را به خطر اندازند؛ حاشاه که احمدالحسن چنین باشد و او را چنین یافتیم که مقابل صدام جنایتکار و نیروهای اشغالگر و متجاوز آمریکایی و بدعتهایی که وارد دین خدا شده است ایستاد و آنان را محکوم کرد. و او که برای انجام مأموریت الهی، فتوای ظالمانۀ قتلش صادر شد، بهجهت زمیننیفتادن امر خدا، مجبور به فرار و اختفا شد؛ چنانکه ایلیا نیز مجبور به این امر شد: (۲ و ایزابل رسولی نزد ایلیا فرستاده، گفت: «خدایان به من مثل این بلکه زیاده از این عمل نمایند، اگر فردا قریب به این وقت، جان تو را مثل جان یکی از ایشان نسازم.» ۳ و چون این را فهمید، برخاست و بهجهت جان خود روانه شده، به بئرشَبَع که در یهوداست آمد و خادم خود را در آنجا واگذاشت). (۱ پادشاهان، باب ۱۹) و چنانکه در رابطه با عیسی میخوانیم: (۲۹ و برخاسته او را از شهر بیرون کردند و بر قلۀ کوهی که قریه ایشان بر آن بنا شده بود بردند تا او را به زیر افکنند. ۳۰ ولی از میان ایشان گذشته، برفت.) (لوقا، باب ۴) و میخوانیم: (و بعد از آن عیسی در جلیل میگشت؛ زیرا نمیخواست در یهودیه راه رود؛ چون یهودیان قصد قتل او میداشتند). (یوحنا ۷: ۱) محبوبترین مردم نزد ایشان مادر پاکشان بود که قبل از این دعوت، حتی برای یک روز نیز از او جدا نشد؛ اما مجبور شد که از او دور شود تا زمانی که وی جان باخت. مادرش در حالی وفات کرد که احمدالحسن از ایشان دور بود و با او را وداع نکرد. آیا کسی که طالب دنیا باشد، اینگونه در راهی دشوار و وحشتآور، سلوک میکند و جرعهجرعه درد و غصه مینوشد؟! هرگاه کنار یارانش باشد خودش غذا میپزد و هنگامی که نیاز به شستن ظروف باشد، خودش با دستان خودش این کار را انجام میدهد و خدمت به آنان را افتخار میداند؛ آیا شخص دنیاطلب اینگونه عمل میکند؟! آیا تواضعش ما را به یاد عمل عیسی نمیاندازد؟ (پس آب در لگن ریخته، شروع کرد به شستن پاهای شاگردان و خشکانیدن آنها با دستمالی که بر کمر داشت). (یوحنا 13: 5) آیا احمدالحسن که خودش مایحتاج منزلش را از بازار خریداری میکند و هیچ محافظ مسلح یا غیرمسلحی نداشته و ندارد، طالب دنیاست؟! و لابد دیدهاید که بزرگان مذهبی و دنیاطلب علاقه دارند تا دستهایشان بوسیده شود؛ اما او قبول نمیکند که کسی دست او را ببوسد و دستش را دراز نمیکند که مردم بر آن بوسه بزنند. آیا شخص دنیاطلب اینگونه عمل میکند؟! کجاست آن دنیایی که او طالب آن است؟! و چگونه و با چهچیزی در طلب آن بوده است؟! اما اگر به او بگویند: (تو دیو داری). (یوحنا ۷: ۲۰) و به او بگویند: (تو دروغ میگویی). (ارمیا 43: 2) و در رابطه با او بگویند که او (گمراهکنندۀ قوم است). (یوحنا ۷: ۱۲) و بگویند: (گناهکار است). (یوحنا ۹: 24) و بگویند: (دیوانه است). (یوحنا ۱۰: ۲۰)، میگوییم: پس این آیات امروز مقابلشان است: (اما ایشان رسولان خدا را اهانت نمودند و کلام او را خوار شمرده، انبیایش را استهزا نمودند؛ چنانکه غضب خداوند بر قوم او افروخته شد، بهحدی که علاجی نبود). (2 تواریخ 36: 16) و سخن عیسی مقابلشان است: (۱۱ خوشحال باشید چون شما را فحش گویند و جفا رسانند، و بهخاطر مـن هـر سخـن بـدی بر شمـا کاذبانه گویند. ۱۲ خوش باشید و شادی عظیم نمایید؛ زیرا اجر شما در آسمان عظیم است؛ چون همین طور بر انبیای قبل از شمـا جفـا میرسانیدند). (متی، باب 5) پس ای مسیحیان، تدبر و تعقل کنید! و حمد و سپاس از آن خداست.