نشریه زمان ظهور 91

«صهیونیست‌ها و ده پادشاه» یکی از اخباری که این روزها بیش از هر چیزی توجه ما را به خود جلب می‌کند توافقات و پیمان‌های صلحی است که بین پادشاهان مزدور آمریکا در منطقه و صهیونیست‌های آدم‌کش بسته می‌شود. در این نوشتارِ کوتاه به چند نکتۀ اساسی در خصوص این پیمان خواهیم پرداخت. نکاتی که از مهدی اول، امام احمدالحسن(ع) آموخته‌ایم. «عامل بقای صهیونیست‌ها در منطقه» نخست با این سؤال آغاز می‌کنیم که عامل باقی‌ماندن صهیونیست‌های اشغالگر در منطقه چه‌چیزی است؟ و چرا مسلمانان با این‌همه تعداد علیه آنان اقدامی نمی‌کنند؟ احمدالحسن(ع) پاسخ این سؤال را بیان فرموده‌اند: «بقای علمای بدنهاد، یعنی باقی‌ماندن حکام ظالم مستبد و مسلط بر مسلمانان، و بقای حكام ظالم، يعنی ماندن صهيونيست‌هایی كه سرزمين مسلمين را به اشغال خود درمی‌آورند.» (گوساله، ج ۲) متأسفانه علمای بی‌عمل، جامعه‌ای ترسو و تنبل را پرورش داده‌اند و حاضرند زندگی در زیر قدرت پادشاهان مزدور آمریکا را بپذیرند، اما اقدامی علیه آنان نکنند؛ بدین‌ گونه نشان می‌دهند که آنان زندگی با ذلت را بهتر از مرگ با افتخار می‌دانند و قدرت حکام طاغوتی را بالاتر از قدرت خدا تصور می‌کنند و هیچ رابطه‌ای با دین خدا ندارند؛ و ای کاش اندکی از داستان داوود(ع) و جالوت (لعنة‌الله علیه) درس می‌گرفتند؛ اما هیهات که آنان برای رسیدن به مقام دینی و دنیوی در تلاش هستند، نه دفاع از دین خدا! «داوود(ع) نمونه‌ای برای ما» قطعاً داوود(ع) باید الگویی برای همۀ مسلمانان باشد؛ چراکه او پیامبر خدا و یکی از انبیایی است که همۀ مسلمانان به او ایمان دارند؛ اما کدام‌یک از علمای بی‌عمل از ایشان الگوبرداری کرده‌اند؟ احمدالحسن(ع) فرمود: «داوود کوچک‌ترین فرزند پدرش بود و پدرش او را بر گوسفندان گمارده بود تا آن‌ها را بچراند. او حتی در شمارِ سپاهیان نیز نبود. او با فلاخن (قلاب‌سنگ) سنگ پرتاب می‌کرد. طبق حساب‌وکتاب هیچ‌کسی ممکن نبود پایان کارزار با آن دو باشد! تعدادی که به حساب نمی‌آمد (داوود)، و ابزاری که در حساب مردم جایگاهی نداشت (سنگ‌ها)، در نظر خدا تمامی «عِدّه و عُدّه» (تعداد نفرات و ابزار و وسایل) بود. سنگی که معماران آن را رد کردند تبدیل به سنگ زاویه شد. محاسبات مردم به آن صورت است و حساب خداوند سبحان‌ومتعال این‌چنین. مردم، ماده و اجسام را می‌بینند، ولی خدا به ارواح و اخلاص می‌نگرد. او سبحان به اخلاص این جوانمرد بزرگوار ـ‌داوود(ع)‌ـ نگریست و پیروزی را به دست او رقم زد. این چه درس بزرگ و رسایی است برای کسانی که همراه طالوت(ع) بودند؛ همان‌هایی که برای اسباب و علل مادی جایگاه بزرگی متصور بودند.» (صفحۀ رسمی در فیس‌بوک، 16/1/2013، ساعت ۲۱:۵۳) حتی ما مثال دیگری نیز داریم؛ یعنی جنگ بدر که لشکریان اسلام با آنکه در تعداد اندک بودند، به لطف خدا علیه دشمنان پیروز شدند؛ بنابراین فرهنگ قرآنی و اسلامیِ اصیل، جایگاه پوشالی علمای بی‌عمل و دوری آنان از راه صحیح را مشخص می‌کند و پادشاهان مزدور آمریکا در منطقه نیز می‌دانند که قرآن و اسلام بزرگ‌ترین مانع بر سرِ بقای آنان در قدرت است؛ احمدالحسن(ع) فرمود: «طاغوت‌هایی که امروزه با کمک آمریکا بر این امت مسلط شده‌اند ـ‌هرچند دشمنی خود را با امت آشکار می‌کنند تا فصل‌های این داستان منفور را به پایان برسانندـ می‌خواهند اسلام را به حاشیه برانند و قلب مسلمان را از ایمان به خدا خالی و در پوسته‌های دینی فاقد حقیقت قرار دهند و اگر می‌توانستند این پوسته‌ها را نیز دور بیندازند و با امت دشمنی کنند پرهیز نمی‌کردند؛ همچنان که امروزه در ترکیه انجام داده‌اند. هرکس در نوکری آن‌ها برای آمریکا و صهیونیسم شک دارد ـ‌به‌خصوص کسانی که ادعای دشمنی با آن‌ها را دارندـ باید به تاریخ سیاهشان مراجعه کند و در [این صورت] خواهد دید آن‌ها هر لحظه که در سلطه باقی می‌مانند با جنگ‌افروزی بر مسلمین و اعراب و سرکوب هر جنبش اسلامی و بیداری دینی، به آقایان آمریکایی و صهیونیستی خویش خدمت می‌کنند.» (سرگردانی یا راه به‌سوی خدا، مبحث سرگردانی در امت اسلام). «کتاب مقدس و 10 پادشاه مزدور» یکی از نکات جالبی که در کتاب مقدس وجود دارد، پیشگویی‌های رمزگونه‌ای است که دربارۀ شخصیت‌ها و ممالک و... بیان شده است و احمدالحسن(ع) روشنگری‌های زیادی را از آن بیان فرموده است؛ ایشان در بخشی از سخنان خود فرمود: «کسی که خواهان دلیل بیشتر است باید به تورات، سِفر دانیال مراجعه کند و خواهد دید که در منطقۀ خاورمیانه، ده پادشاه، نوکر آمریکا هستند ‌‌یا به تعبیر رمزی، مملکت آهنین که دیگر ممالک روی زمین را می‌خورد و پایمال می‌کند؛ اما ان‌شاءالله مهدیِ این امت آن را لگدکوب خواهد فرمود؛ همان‌ گونه که در همان سِفر دانیال آمده است.» (همان) اما آنچه در سِفرِ دانیال دربارۀ وحشِ چهارم یا مملکت آهنین (آمریکا) و ده شاخِ چسبیده به او (ده پادشاهِ مزدور او در منطقه) وجود دارد را تقدیم می‌کنیم: (۷ بعد از آن در رؤیاهای شب نظر کردم و اینک وحش چهارم که هولناک و مهیب و بسیار زورآور بود و دندان‌های بزرگ آهنین داشت و باقی‌مانده را می‌خورد و پاره‌پاره می‌کرد و به پاهای خویش پایمال می‌نمود و مخالف همۀ وحوشی بود که قبل از او بودند و ده شاخ داشت. ۸ پس در این شاخ‌ها تأمّل می‌نمودم که اینک از میان آن‌ها شاخ کوچک دیگری برآمد و پیش رویش سه شاخ از آن شاخ‌های اول از ریشه کنده شد و اینک این شاخ چشمانی مانند چشم انسان و دهانی داشت که به سخنان تکبرآمیز متکلّم بود. [...] ۱۱ آنگاه نظر کردم به‌سبب سخنان تکبرآمیزی که آن شاخ می‌گفت. پس نگریستم تا آن وحش کشته شد و جسد او هلاک گردیده، به آتش مشتعل تسلیم شد. ۲۴ و ده شاخ از این مملکت، ده پادشاه هستند [...]). (دانیال، فصلِ ۷) بنابراین صلح این پادشاهانِ وابسته و صهیونیست‌های جنایت‌کار با هم، نباید ما را شگفت‌زده کند! و اما پایان آنان چیزی جز نابودی نیست! در پایان، سخن امام احمدالحسن(ع) را تقدیم شما خواهیم کرد: «داوود(ع) داوود ماست، سلیمان(ع) سلیمان ماست، و هیکل، هیکل ما مسلمانان است، نه هیکل یهودی‌های صهیونیست که قاتلان پیامبران‌اند. سرزمین مقدس، سرزمین ماست که باید آزاد و فتح شود و پرچم «لا اله الا الله، محمد رسول‌الله، علی ولی‌الله» بر آن به اهتزاز درآید.» (متشابهات، ج۱، بخشی از پاسخ به سؤال شمارۀ ۲۳) ان‌شاءالله روز نابودی صهیونیست‌های جنایت‌کار و مزدوران خبیثِ آمریکا به دستان مهدی این امت بسیار نزدیک است. «حکم شرعی نماز و روزه در کلان‌شهرها یا شهرهای به‌هم‌پیوسته» پرسش: نماز از نظر شکسته یا کامل‌خواندن در شهرهای بزرگ ـ‌مثل سیدنی‌ـ چه حکمی دارد؟ با توجه به اینکه خانه‌های این شهر به‌هم‌پیوسته است. محاسبۀ مبدأ مسافت در این‌گونه شهرها چگونه خواهد بود؟ پاسخ: شهرهای بزرگ ـ‌هرقدر هم که وسیع باشند‌ـ یک شهر محسوب می‌شوند و شخص هر مسافتی هم که در آن طی کند مسافر محسوب نمی‌شود؛ پس نمازش را کامل بخواند و روزه بگیرد. همچنین اگر ساختار دو شهر به یکدیگر متصل باشد، در این دو شهر نمازش را کامل بخواند و روزه بگیرد؛ حتی اگر مسافت شرعی را از یکی به دیگری طی کرده باشد و اگر ساختار دو شهر، پیوسته نباشد؛ ولی فاصلۀ بین آن دو شهر خیلی نزدیک باشد، به‌گونه‌ای که نقطه‌ای که وسط آن دو واقع می‌شود برای هیچ‌یک از آن دو حد ترخص محسوب نشود؛ در این صورت در این دو شهر نمازش را تمام بخواند و روزه بگیرد؛ حتی اگر مسافت شرعی را حین جابه‌جایی بین آن دو شهر طی کرده باشد. (سید احمدالحسن(ع)،‌ پاسخ‌های فقهی متفرقه، ج۳، س27) «احکام شرعی برای کسی که نسبت به عبادات تنبلی می‌کند!» پرسش: حکم کسی که در انجام‌دادن اعمال عبادی ـ‌به‌ویژه نمازهای واجب‌ـ سُستی و تنبلی می‌کند چیست؟ یمانی موعود علیه‌السلام برای انصار در خصوص اعمال عبادی ـ‌به‌ویژه واجبات‌ـ چه نصیحتی دارند؟ و آیا برای این عادتی که گریبان‌گیر بسیاری از مردم است راه‌حلی وجود دارد؟ پاسخ: حکم او این است که استغفار کند، بسیار استغفار کند؛ و راه‌حل، یاد خداست؛ به‌عنوان‌مثال تسبیحی به دست گیرد و هر وقت زمان به او اجازه داد استغفار کند و بگوید: «استغفرالله» یا خدا را ستایش کند و بگوید: «الحمد لله» یا هر ذکری که خواست بگوید؛ و با بسیارشدن ذکر ‌ان‌شاءالله قلبش برای به‌جا‌آوردن نماز متمایل می‌شود؛ به‌علاوه نماز جماعت و گردآمدن با مؤمنان از فراخوان‌های توجه به عبادت و نماز هستند. پرسش: اگر نمازگزار بداند که خوابش سنگین است یا به‌آسانی بیدار نمی‌شود، آیا واجب است چیزی را قرار دهد که او را برای نماز آگاه کند؟ پاسخ: واجب نیست؛ ولی بهتر است. (سید احمدالحسن(ع)، پاسخ‌های فقهی متفرقه، س ۱۷ و ۱۹) «امام حسن عسکری علیه‌السلام و فرزند ایشان در کلام علمای اهل‌سنت» اکثر اهل‌سنت به محبت اهل‌بیت علیهم‌السلام و بغض دشمنان و نواصب معتقدند؛ اما عده‌ای معلوم‌الحال، منکر فضایل ایشان بوده و عَلَم مخالفت با ایشان را از ابتدای دعوت پیامبر (ص) بلند کردند. آن‌ها که در زمان پیامبر با او جنگیدند و بعد از او، وارث خلافت و حکومت بر مردم شده و خلافت الهی را تبدیل به پادشاهی کردند... . «سفیانیون» سفیانی‌ها که حکومت بنی‌امیه به دست آن‌ها بود در زمان پیامبر به نمایندگی ابوسفیان، با ایشان جنگیدند. در زمان امیرالمؤمنین، معاویه فرزند ابوسفیان در مقابل علی(ع) ایستاد و در نهایت فرزند او یزید ملعون، به جنگ سیدالشهدا و اهل‌بیت پیامبر (ص) رفت. اما این اتفاق به پایان نرسید؛ بلکه آخرالزمان آغازی دوباره برای ظهور دعوت سفیانی‌ها بوده و هست. روش سلفی‌گری معروف به وهابیت دوباره آغاز به فعالیتی قوی‌تر کرده و در مقابل اهل‌بیت علیهم‌السلام ایستادند؛ تا جایی که اقدام به انفجار مراقد آن‌ها کرده، منکر صاحب‌الزمان شده و نسبت به جایگاه امام حسن عسکری علیه‌السلام شبهاتی مطرح کردند. «امام حسن عسکری(ع) در نگاه علمای سنی» هرچند بر عموم اهل‌سنت در زمان حاضر واجب است که از دین سفیانی‌ها ابراز برائت کنند، اما بخشی از نظرات علمای سنی نسبت به جایگاه امام حسن عسکری علیه‌السلام را بیان می‌کنیم تا فریب‌خوردگان وهابی، بیدار شوند و برائت عموم اهل‌سنت از این‌ها، روشن‌تر شود: - محمد بن طلحه شافعی: «بدان که بالاترین منقبت و بزرگ‌ترین مزیتی که خداوند به امام عسکری اختصاص داده، این است که مهدی از نسل او به دنیا آمده و پسر اوست که به وی منتسب می‌شود و پاره‌ای است که از وجود او گرفته شده است.» (مطالب السئول، ج2، ص148) - ابن صباغ مالکی: «او سرور اهل زمان و امام مردمان روزگار خود بود. گفته‌هایش همه ثابت و استوار و کردارش پسندیده بود. اگر فضلا و بزرگان هم‌عصرش را همچون قصیده‌ای فرض کنیم، وی شاه‌بیت آن قصیده است و اگر آنان را همچون دُرّی از جواهرات به شمار آوریم، وی همچون یاقوت شاهوار وسط آن گردن‌بند در شمار خواهد بود. یکه‌تاز میدان دانش که هیچ‌کس را یارای هماوردی با او نبوده و آشکارکنندۀ پیچیدگی‌های مسائل علمی که این کار خسته و ملولش نمی‌کرد.» (الفصول‌المهمه، ص275) - علامه سبط ابن جوزی می‌نویسد: «او دانشمندی راست‌گو بوده که از پدرش و جدش حدیث روایت کرده است.» (تذکرة‌الخواص، ص362) - علامه شبراوی شافعی نیز می‌نویسد: «یازدهم از پیشوایان، حسن خالص است که به لقب عسکری نیز مشهور شده است و در شرافت او همین بس که امام مهدی منتظر از فرزندان اوست. مرحبا به چنین خاندان با شرافت و نسب متعالی، و همین افتخار در بلندای مقدار و مرتبۀ او کافی است.» (الاتحاف بحب الاشراف، ص178) «ولادت حضرت صاحب‌الزمان علیه‌السلام در بیان علمای سنی» تعدادی از علمای اهل‌سنت نیز ولادت فرزند امام حسن عسکری(ع) را ثابت می‌کنند و به شبهات سفیانی‌ها پاسخ می‌دهند: - ذهبی: «در سال 256ق محمد بن الحسن العسکری که رافضی‌ها او را با القابی همچون خلف‌الحجة، مهدی، منتظر و صاحب‌الزمان یاد می‌کنند، به دنیا آمد، او آخرین امام از ائمۀ دوازده‌گانه است.» (العبر في خبر من غبر، ج1، ص381، المؤلف: شمس‌الدين أبوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى: 748ق)، المحقق: أبوهاجر محمد السعيد بن بسيوني زغلول، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، عدد الأجزاء: ۴) - ابن‌حجر عسقلانی: «امام عسکری فرزندی غیر از ابوالقاسم محمد الحجة نداشت که در هنگام وفات پدرش پنج‌ساله بود؛ اما خداوند به او در آن سن کم حکمت عطا کرد و قائم، منتظر و... نامیده شده است.» (الصواعق المحرقة، ج2، ص601، المؤلف: أحمد بن محمد بن علي بن حجر الهيتمي السعدي الأنصاري، شهاب الدين شيخ الإسلام، أبوالعباس (المتوفى: 974ق)، المحقق: عبدالرحمن بن عبدالله التركي، كامل محمد الخراط، الناشر: مؤسسة الرسالة، لبنان، الطبعة: الأولى، 1417ق/ 1997م، عدد الأجزاء: 2) - ابن‌حجر عسقلانی: «جعفر بن علی بن محمد... برادر حسن است که به او عسکری گفته می‌شود. حسن عسکری (علیه‌السلام) امام یازدهم از ائمۀ دوازده‌گانۀ مذهب امامیه است که پدر محمد، صاحب سرداب بوده است... .» (لسان‌الميزان، ج2، ص119، المؤلف: أبوالفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852ق)، المحقق: دایرة‌المعارف النظامية، الهند، الناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات بيروت، لبنان، الطبعة: الثانية، 1390ق/1971م، عدد الأجزاء: 7) - محمد أمین السویدی (1246هـ): محمد المهدی که عمر او در هنگام وفات پدرش پنج‌ سال بود، اندام چهارشانه داشت، صورت و موهای زیبا، بینی کشیده و پیشانی نورانی داشت.» (سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب، ص346) - محمد بن یوسف الکنجی (متوفای 658هـ): «او بعد از امام هادی به امامت رسید. در ربیع‌الثانی سال 232ق به دنیا آمد... پس از خود فرزندی را به‌جای گذاشت که او امام منتظر است.» (کفایة‌الطالب، ص 458) - أحمد القرمانی الحنفی (متوفای 1019هـ): «شرح‌حال ابوالقاسم محمد الحجة الخلف الصالح: عمر او در هنگام وفات پدرش پنج سال بوده است. خداوند در کودکی به او حکمت آموخت؛ همان‌ طور که به حضرت یحیی در کودکی اعطا کرد. آن حضرت قامت چهارشانه، صورت و موی زیبا، بینی کشیده، پیشانی نورانی دارد. علما اتفاق دارند که مهدی همان کسی است که در آخرالزمان قیام می‌کند.» (أخبار الدول و آثار الأول، ج1، ص353 و 354) کسانی را که با شبهات سفیانیون فریب خورده‌اند به توبه از این مسیر شیطانی دعوت می‌‌کنیم. امام احمدالحسن علیه‌السلام فرمودند: «هر وهابی سلفی یا یک‌ تروریست است یا پروژه‌ای تروریستی برای آینده است.» والحمدلله وحده روتیتر: احمدالحسن در کتاب توهم بی‌خدایی می‌نویسند: تیتر اصلی: تکامل واقعیتی کاملاً بدیهی است؛ به همان روشنی چرخیدن زمین. بسیاری از افرادی که در حوزۀ زیست‌شناسی تخصص ندارند فکر می‌کنند تکاملِ حیات، یک واقعیت (فکت) علمی نیست و صرفاً محصول تخیلات دانشمندانی همچون داروین و... است. این در حالی است که تکامل حیات یک واقعیت علمی است و در تمام دانشگاه‌های معتبر دنیا تدریس می‌شود و امروزه کسی منکر آن نیست و اختلاف‌ها صرفاً در مکانیسم و روش کار آن است. احمدالحسن در کتاب توهم بی‌خدایی با بیانی بسیار رسا، این مسئله را این‌گونه توضیح می‌دهند: «خلاصۀ آنچه توسط داروین و زیست‌شناسان پس از او در موضوع تکامل ارائه شده، چنین است: دگرگونی و تمایز بین افراد (که می‌تواند به‌عنوان مثال از دگرگونی در نقشۀ ژنتیکی آن‌ها ناشی شده باشد) به همراه فرآیند انتخاب طبیعی محیط پیرامون آن‌ها، در کنار وراثت، منجر به تکامل و تطابقی می‌شود که با همان محیط طبیعی آن‌ها تناسب دارد. برای اثبات این موضوع، نیازی به سنگواره‌ها نیست؛ چراکه اگر خواننده معنای دگرگونی نقشه‌های ژنتیکی، حفظ یا انتخاب نژادهای برتر را بشناسد، خواهد فهمید که تکامل، پدیده‌ای است قطعی و حتمی. مسئله بسیار ساده است: هرگاه ما دگرگونی به‌همراه اختیار یا انتخاب و وراثت داشته باشیم، قطعاً تکامل به دست می‌آید. دگرگونی وجود دارد و در جاری‌بودن آن بین افراد یک نوع، کوچک‌ترین شکی نیست. همین طور اختیار و انتخاب‌کردن نیز وجود دارد؛ چراکه همراه و ملازم طبیعت، مقتضیات آن و متغیرهایی است که همواره به وقوع می‌پیوندند؛ مانند پایین‌رفتن سطح آب‌ها، خشک‌سالی، کاهش و افزایش دمای هوا، ورود درنده یا شکار جدید؛ به‌علاوه هرگاه تولد و ازدیاد نسل وجود داشته باشد، قطعاً وراثت نیز پا‌به‌پای آن وجود خواهد داشت؛ بنابراین تکامل، موضوعی است حتمی که در گذشته، حال و آینده وجود داشته، دارد و خواهد داشت؛ زیرا تمام مقدمات آن فراهم است و قبلاً نیز این مقدمات فراهم بوده است؛ بنابراین، موضوع بر سر پاسخ آری یا خیر نیست؛ زیرا وجود تکامل واقعیتی کاملاً بدیهی است؛ به همان روشنی چرخیدن زمین! علاوه بر آنچه گذشت، دلایل فراوانی از علم کالبدشناسی تطبیقی، سنگواره‌ها و علم ژنتیک وجود دارد که همگی موضوع تکامل را تأیید می‌کنند و بر آن صحه می‌گذارند. تکامل موضوع روشنی است و حتی در زنجیرۀ جانداران امروزی که در دسترس ما قرار دارند، نیز به‌وضوح دیده می‌شود. پس هنگامی تکامل به دست می‌آید که دگرگونی و وراثت ـ‌که نتیجۀ ازدیاد نسل است‌ـ و برگزیدن جاندار سازگارتر با محیط طبیعی توسط طبیعت صورت پذیرد.»]1[ منابع: 1. احمدالحسن، توهم بی‌خدایی: نشانه‌های پروردگار در هستی، ترجمۀ فارسی، 1397ش، صفحۀ 86. 1. اخبار منطقه * قراردادهای صلح در زیر سایۀ وحش چهارم • آمریکا دستان مزدوران خود در منطقه را در دستان صهیونیست‌ها قرار می‌دهد 🔻2. مسیحیت * خدا حجت را بر مسیحیان تمام می‌کند • رؤیاها و راه‌های بسیاری که حقانیت دعوت احمدالحسن را اثبات می‌کند 3. اخلاق؛ کودک و نوجوان * اگر نوجوان دارید، حتماً بخوانید • توصیه‌های قائم آل‌محمد (ع) به والدین برای تربیت فرزندانشان 🔻4. شرایع * در پیشگاه شریعت الهی • حکم نماز و روزه در کلان‌شهرها و شهرهای به‌هم‌پیوسته و مسائل متفرقه‌ 5. شیعه 🔻 * در پاسخ به عقیدۀ وجود تقلید از غیر‌‌معصوم • بررسی حدیثی از امام حسن عسکری(ع) که فقها از آن سوءاستفاده می‌کنند 🔻 6. تاریخ * به‌مناسبت هجرت محمد (ص) از مکه به مدینه • هجده سؤال دربارۀ هجرت رسول‌الله (ص) و پاسخ آن‌ها از سید احمدالحسن (ع) 🔻7. نقد الحاد روتیتر: احمدالحسن در کتاب توهم بی‌خدایی می‌نویسند: تیتر اصلی: تکامل واقعیتی کاملاً بدیهی است؛ به همان روشنی چرخیدن زمین 8. اهل سنت 🔻 * حقایقی که پیروان سقیفه نتوانستند انکار کنند • اعتراف به عظمت امام حسن عسکری و تولد مهدی (ع) از ایشان، در کلام علمای اهل‌سنت 9. اشعار 🔻 *به‌مناسب شهادت امام حسن عسکری (ع) • داغ فرزند علی، کرده جهان را غمبار مردمان را چه شده، باز شهی را کشتند 10. مناسبتی 🔻 * دستخطی که بر عقیدۀ دشمنان مهدیین (ع) خط می‌کشد * امام حسن عسکری (ع) با دست مبارکش دربارۀ فرزندان مهدی (ع) می‌نویسد * احمدالحسن(ع): «پیکاری مستمر در درون و بیرون در جریان است. دشمن کافر به‌طور مرتب ضربه می‌زند و منافق، از درون می‌پوساند؛ فرعون و سامری، پیلاطس و عالمان بی‌عمل بنی‌اسرائیل.» (گوساله، ج1) * احمدالحسن(ع): «بنابراین آنچه امروزه سبب تسلّط طاغوت بر جوامع اسلامی شده؛ عبارت است از اینکه: این جوامع «امر به معروف و نهی از منکر را ترک گفته‌اند»؛ و علت ترک‌گفتن این فریضه در این جوامع عبارت است از اینکه:«علمای بی‌عمل، امر به معروف و نهی از منکر را ترک کرده‌اند».» (گوساله، ج1) * احمدالحسن(ع): «امروز ریشه‌های ذلّت، خضوع، تسلیم در برابر طاغوت، حبّ دنیا و حبّ زندگی و ترس از مرگ به‌طرزی عجیب و غیرطبیعی در دل و جان بیشتر مسلمانان ریشه دوانیده است.» (گوساله، ج1) * احمدالحسن(ع): «تحصیل علوم عقلی و نقلی کار دشواری نیست؛ اما اینکه غذای خود را سه روز به اسیر و در راه‌مانده و مسکین بدهی در حالی که شکمت از گرسنگی به پشتت بچسبد ـ‌چنان که امیرالمؤمنین عمل نمودـ کاری است بس دشوار.» (گوساله، ج1) * احمدالحسن(ع): «اگر شما صرفاً به تحصیل علوم و عبادات خود بسنده کنید، هر آنچه طاغوتیان خواسته‌اند را به آن‌ها بخشیده‌اید؛ چراکه آنان می‌خواهند شما را به مشتی عابد و نه عالِم مبدّل سازند.» (گوساله، ج1) * احمدالحسن(ع): «اگر اندیشۀ شما فقط نجات و رهایی خودتان باشد، نگویید ما طلبۀ علوم دینی یا عالم دینی هستیم، و لباس اهل علم را نپوشید تا مردم را بفریبید، گرگ‌هایی در لباس میش نباشید.» (گوساله، ج1) * احمدالحسن(ع): «بیدار شوید پیش از آنکه گرفتار آنچه به دست آورده‌اید شوید و پیش از آنکه روزی برسد که بگویید واحسرتا از آنچه در پیشگاه پروردگار کوتاهی کردیم!» (گوساله، ج1) * احمدالحسن(ع): «ابلیس لعنة الله نادان و جاهل نبود تا تعلیم گیرد، و خطاکار نبود تا توبیخ و ادب شود؛ بلکه عالمی بود متکبر، سرکش و برتری‌جو که از لجاجت دست برنمی‌داشت و وجودش از بغض و کینۀ این آفریدۀ جدید انباشته شده بود.» (گوساله، ج1) * احمدالحسن (ع): «عاقل چاره‌ای ندارد جز اینکه در جست‌وجوی حق باشد تا عذاب را از خود دور کند و بازگشتی به پروردگار خویش بیابد در حالی که در راه مستقیم او گام برمی‌دارد.» (گوساله، ج1) * احمدالحسن(ع): «خرسندبودن به این زندگانی مادی و غوطه‌ورشدن در آن از مرگ بدتر است؛ حتی هم‌سانِ نابودی است؛ و چه بسا خود جهنّم باشد.» (گوساله، ج1) * احمدالحسن(ع): «شناختن حق و پیمودن راه با آن، بر آن و به‌سوی آن، همان زندگانی حقیقی است؛ چراکه فرجامش رسیدن به عالَم عقل و بازگشت به سوی آن زنده‌ای است که هرگز نمی‌میرد؛ و این، غایتی است برتر از بهشت.» (گوساله، ج1) * احمدالحسن(ع): «هر انسانی نصیب و بهره‌ای از عالم ملکوت دارد؛ نصیب و بهره‌اش نفْس اوست که صورتی مثالی و سایه‌ای برای عقل است. این سایه، همان قوۀ ادراک یا همان ناطقه‌ای است که در بهشت‌ها کاشته شده است.» (گوساله، ج1) * احمدالحسن(ع): «اگر ائمه(ع) با تمامیِ عقل و علمشان به محکم و متشابه قرآن، و تنزیل و تأویل آن، اجازۀ فتوادادن ندارند و تنها نقل‌کننده‌ای از خداوند و پیامبرش(ص) هستند، چگونه غیر از ایشان با وجود نقصان عقلشان و جهل و نادانی‌شان به محکم و متشابه و تنزیل و تأویل قرآن، شایستۀ چنین چیزی است؟!» (گوساله، ج1) * احمدالحسن(ع): «بعثت عیسی(ع) برای بنی‌اسرائیل به بعثت محمد بن الحسن العسکری المهدی(ع) برای این امّت و آنچه مهدی(ع) از این امّت خواهد دید، بسیار نزدیک است.» (گوساله، ج1) * احمدالحسن(ع): «آنچه مهدی(ع) از برخی علمای بدنهاد (علمای بی‌عمل) در این امّت خواهد دید تفاوت چندانی نخواهد داشت با آنچه عیسی(ع) از یهود و علمای بی‌عمل آن‌ها دید.» (گوساله، ج1) * احمدالحسن(ع): «فتنه و آزمایش گوساله در دوران چهل سالۀ سرگردانی بنی‌اسرائیل در صحرای سینا رخ داد و عقوبتی برای تمرّد و سرپیچی آن‌ها از فرامین الهی و اصلاحی برای فسادی بود که در نفس‌هایشان ریشه دوانیده بود.» (گوساله، ج1) *احمدالحسن (ع): چه بسا هنگام ظهور امام مهدی(ع) افراد زیادی بگویند این مهدی(ع) نیست تا برای نفْس‌های خود عذری بتراشند و یاری‌رساندن به امام مهدی(ع) را ترک گویند؛ همان طور که اهل مکه و یهودیان با رسول خدا(ص) چنین کردند. (گوساله، جلد ۲) *احمدالحسن (ع): بسیاری، امام مهدی(ع) را تنها خواهند گذارد و خداوند وی را یاری و پیروز خواهد کرد. گوساله، جلد ۲) *احمدالحسن (ع): باید بر حذر باشیم که امروز و فردا همانند عمر بن سعد (لعنه‌الله) نباشیم، که حق را تنها گذاریم و با بهانه‌هایی زشت و دلایلی واهی عذرآوری کنیم. (گوساله، جلد ۲) * احمدالحسن (ع): باید خود را به اخلاق قرآن بیاراییم و پس از عمل به آن، آن را در جامعه نشر دهیم؛ زیرا کسی که مردم را به مکارم اخلاق دعوت می‌کند در حالی که [اخلاق] خودش بر آن‌ها منطبق نباشد، هیچ تأثیری بر دیگران نخواهد داشت، و حتی چه بسا نتیجۀ عکس حاصل کند. (گوساله، جلد ۲) * احمدالحسن (ع): شناخت تفسیر کتاب خداوند فقط مختص طلبه‌های حوزۀ علمیه نیست؛ بلکه بر هر مسلمانی واجب است در حد امکانش تفسیر کتاب خدا را بشناسد. (گوساله، جلد ۲) * احمدالحسن (ع): یادگیری احکام بر هر مسلمانی واجب است؛ زیرا در زندگی به آن‌ها مبتلا ـ‌نظیر معاملات‌ـ و مکلّف به ادای آن‌ها ـ‌همچون عبادات‌ـ است، و حتی بر هر مؤمنی واجب است که آن‌ها یا برخی از آن‌ها را به برادران مؤمن مسلمانش بیاموزد. (گوساله، جلد ۲) * احمدالحسن (ع): عاقل کسی است که بهره‌اش از این دنیا و فرصتی را که در آن برای سِیر به‌سوی خداوند در اختیار دارد تباه نسازد. منظورم فقط در ادای واجبات نیست، بلکه مستحبات را نیز شامل می‌شود. (گوساله، جلد ۲) * احمدالحسن (ع): عمل به شریعت، فقط به‌جا‌آوردن عبادات نیست؛ بلکه رفتار نیکو با مردم را نیز دربرمی‌گیرد. (گوساله، جلد ۲) شهادت امام حسن عسکری علیه السلام باز مردی ز اولاد علی را کشتند باز با زهر هلاهل پدری را کشتند پدر مهدی موعود، همان صاحبِ عصر به گمانم که دگر بار علی را کشتند داغ فرزند علی، کرده جهان را غم‌بار مردمان را چه شده، باز شهی را کشتند باز هم شد سر بابا روی زانوی پسر از سر کین و جفا بود مَهی را کشتند حسن امشب به‌خدا بار سفر می‌بندد این گمانی‌ست ز آنان که وصی را کشتند نوه‌هایش همگی حجتِ بر حق هستند مهدیین آمده و کوردلی را کشتند عالم از رفتن او رخت عزا می‌پوشد سامرا گشت سیه چو عسکری را کشتند * دستخطی که بر عقیدۀ دشمنان مهدیین (ع) خط می‌کشد به‌مناسبت شهادت امام حسن عسکری(ع)، یازدهمین جانشین ذکر‌شده در وصیت مقدس پیامبر(ص)، آن نور در (نُّورٌ عَلَی نُورٍ) (نور، ۳۵) و (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ) (همان)؛ آن شهید مسموم به‌وسیلۀ خلیفۀ طاغوتی، معتمد متعفن (لعنة الله علیه). آن‌که می‌خواست روشنایی خدا را با دهانش خاموش کند: (وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ) (توبه، ۳۲)، قصد داریم تا به کلام مهمی از ایشان بپردازیم. «دستخط امام حسن عسکری(ع) دربارۀ نوادگانش» مجلسی (ره) گفت: «وَ رُوِيَ: أَنَّهُ وُجِدَ أَيْضاً بِخَطِّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا صُورَتُهُ قَدْ صَعِدْنَا ذُرَى اَلْحَقَائِقِ بِأَقْدَامِ اَلنُّبُوَّةِ وَ اَلْوَلاَيَةِ وَ نُورُنَا سَبْعُ طَبَقَاتٍ أَعْلاَمُ اَلْفَتْوَى بِالْهِدَايَةِ فَنَحْنُ لُيُوثُ اَلْوَغَى وَ غُيُوثُ اَلنَّدَى وَ طَعَّانُ اَلْعِدَى وَ فِينَا اَلسَّيْفُ وَ اَلْقَلَمُ فِي اَلْعَاجِلِ وَ لِوَاءُ اَلْحَمْدِ وَ اَلْحَوْضُ فِي اَلْآجِلِ وَ أَسْبَاطُنَا حُلَفَاءُ اَلدِّينِ وَ خُلَفَاءُ اَلنَّبِيِّينَ وَ مَصَابِيحُ اَلْأُمَمِ وَ مَفَاتِيحُ اَلْكَرَمِ فَالْكَلِيمُ أُلْبِسَ حُلَّةَ اَلاِصْطِفَاءِ لِمَا عَهِدْنَا مِنْهُ اَلْوَفَاءَ وَ رُوحُ اَلْقُدُسِ فِي جِنَانِ اَلصَّاقُورَةِ ذَاقَ مِنْ حَدَائِقِنَا اَلْبَاكُورَةِ وَ شِيعَتُنَا اَلْفِئَةُ اَلنَّاجِيَةُ وَ اَلْفِرْقَةُ اَلزَّاكِيَةُ وَ صَارُوا لَنَا رِدْءاً وَ صَوْناً وَ عَلَى اَلظَّلَمَةِ أَلْباً وَ عَوْناً وَ سَيَنْفَجِرُ لَهُمْ يَنَابِيعُ اَلْحَيَوَانِ بَعْدَ لَظَى اَلنِّيرَانِ لِتَمَامِ آلِ حم وَ طه وَ اَلطَّوَاسِينِ مِنَ اَلسِّنِينَ وَ هَذَا اَلْكِتَابُ دُرَّةٌ مِنْ دُرَرِ اَلرَّحْمَةِ وَ قَطْرَةٌ مِنْ بَحْرِ اَلْحِكْمَةِ وَ كَتَبَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ اَلْعَسْكَرِيُّ فِي سَنَةِ أَرْبَعٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ.» «و روايت شده كه باز (حسن بن سليمان) به خط‍‌ ایشان علیه‌السلام (امام حسن عسکری) جملاتى به اين صورت يافته: ما با قدم‌های نبوت و ولايت بر فراز قله‌هاى حقايق بالا رفتيم. ما هفت طبقه اعلام فتوا را با هدايت روشن نموده‌ايم. ما شيران ميدان جنگ و باران‌هاى پربرکت و سرزنش‌كنندگان دشمنان هستيم. شمشير و قلم در دنيا و پرچم حمد و حوض در آخرت در ميان ماست. نوادگان ما هم‌پيمانان دین و خلفاى پيامبران و چراغ‌هاى امت و مفاتيح کرم‌اند. موسى كليم به درجه نبوت رسيد؛ چون ما او را وفادار می‌دانستيم و روح‌القدس در بهشت از ميوه‌هاى نورس ما چشيده و شيعيان ما گروه نجات‌يافته و فرقۀ پاک‌اند. همكار و نگهبان مايند و در مبارزه با ستمگران متحد و هم‌دوش‌اند و به‌زودی براى آن‌ها چشمه‌هاى زندگى می‌جوشد. پس از لهيب آتش بعد از سال‌ها به‌مقدار آل حم و طه و طواسين. اين نوشته درى است از درهاى رحمت و قطره‌‌ای است از درياى حكمت حسن بن على عسكرى و در سال ۲۵۴ نوشته شده است.» (بحار‌الأنوار، ط مؤسسةالوفاء، ج۲۶، ص ۲۶۴) با توجه به این نوشته ما با سؤالاتی روبه‌رو هستیم که از این قرار است: الف. چرا امام(ع) فرمودند «أَسْبَاطُنَا حُلَفَاءُ اَلدِّينِ: نوادگان ما هم‌پيمانان دين»؟ آیا امام حسن عسکری دارای «أَسْبَاط: نوادگان» بودند؟ و چرا از عبارتِ «آبَاءَنَا» استفاده نکردند؟ ب. اگر جواب سؤال (الف) مثبت باشد، این سؤال در پی آن مطرح می‌شود که آنان چه کسانی هستند که امام(ع) ایشان را این‌گونه یاد فرموده‌اند؟ «خُلَفَاءُ اَلنَّبِيِّينَ وَ مَصَابِيحُ اَلْأُمَمِ وَ مَفَاتِيحُ اَلْكَرَمِ: خلفاى پيامبران و چراغ‌هاى امت و مفاتيح كَرَم‌اند.» پس آنان باید خلفای الهی نیز باشند! اما پاسخ چیست؟ «وصیت مقدس، کلید هر قفلی» اگر این روایت را در کنار وصیت مقدس پیامبر(ص) قرار دهیم برای ما مشخص خواهد شد که امام حسن عسکری دارای نوادگانی هستند که خلفای الهی بر زمین‌اند! آنان در این وصیت با نام «مهدیین» شناخته می‌شوند؛ شیخ طوسی‌(ره) در کتابش آورده است: ابوعبدالله جعفر بن محمد از پدرش باقر از پدرش ذی‌الثفنات سید‌العابدین از پدرش حسینِ زکی شهید از پدرش امیرالمؤمنین علیهم‌السلام فرمود: رسول‌الله(ص) در شبی که وفاتش بود، به علی(ع) فرمود: ای ابوالحسن، صحیفه و دواتی حاضر کن. رسول‌الله‌(ص) وصیت خودش را اِملا نمود، تا اینکه فرمود: «ای على، بعد از من دوازده امام هستند و بعد از آن‌ها دوازده مهدى. پس تو يا على اولینِ دوازده امام هستی... .» (الغيبة الطوسی، ص150، ص300 ترجمه فارسی). «نتیجه‌گیری» بنابراین این اسباط و نوادگان امام حسن عسکری که خلفای الهی بر زمین هستند، کسانی جز مهدیین نیستند و ما از خواننده می‌خواهیم منصفانه در کلام اهل‌بیت بنگرد و خود تحقیق کند و از خود سؤال کند آیا با وجود ده‌ها روایت دربارۀ مهدیین باز می‌توان آن‌ها را نادیده گرفت و به آنان کافر شد؟ آیا برای عاقل اشاره‌ای کافی نیست؟ و در انتها سلام و صلوات خدا بر تو ای ابومحمد حسن بن علی بن محمد؛ نور تو هرگز خاموش نمی‌شود و ذکر اسباط پاک تو هرگز از یاد نخواهد رفت، به‌درستی که کلام تو برای گام‌های ما چراغ و برای راه‌های ما نور است. بسم الله الرحمن الرحیم انسان‌ها در زندگی خود دوران زیادی را طی می‌کنند. دوران طفولیت و کودکی و نوجوانی و سپس جوانی و میان‌سالی و کهن‌سالی و هرکدام از این زمان‌ها شرایط روحی و روانی متفاوت و خاص خود را دارد. شاید بتوان گفت حساس‏ترین و بااهمیت‌ترین و بحرانی‌ترین دوران زندگى انسان، نوجوانی است؛ چراکه انسان در این دوره نه در دوران کودکی است و نه هنوز به‌درستى بالغ شده است؛ به‌طوری که گاهى رفتار کودکانه‌ای دارد که اطرافیانش را آزرده می‌کند و گاهی رفتار عاقلانه‌ای دارد که دیگران را به تعجب وا‌می‌دارد؛ تا آنجا که گاهی دچار سرگردانی می‌شود و نمى‏داند چه باید کند؟ کدام شیوه را در زندگى خود برگزیند؟ همچنین رفتار برخى بزرگ‌ترها را می‌بیند و می‌شنود که به او مى‏گویند: تو هنوز بچه‌ای، یا اینکه گاهى به او مى‏گویند: تو دیگر بزرگ شده‏اى. اگر بخواهیم مراحل رشد در دوران نوجوانی را بیان کنیم باید آن را به سه مرحله تقسیم کرد. 1. مرحلۀ قبل از بلوغ: نوجوان در این دورۀ زمانی هنوز احساس کودکى مى‏کند و رفته‌رفته صفات بلوغ در او نمایان می‌شود؛ (حدوداً سن 12 سالگی) 2. مرحلۀ بلوغ: این دورۀ زمانی ابتدای بلوغ او به شمار می‌رود و علامات بلوغ در او ظاهر مى‌شود و بیشترین تغییر جنسى صورت مى‌گیرد؛ 3. مرحلۀ بعد از بلوغ: مرحله‌ای که نوجوان تا حدى می‌خواهد مستقل شود و احساس شخصیت می‌کند و انتخاب شغل، رشتۀ تحصیلى و... مهم‌ترین دغدغۀ او در زندگى است. دورۀ بلوغ و بعد از آن، دورۀ بسیار حساسی است؛ به‌طوری که نوجوان میل به شهوات پیدا می‌کند و اگر توسط خانواده و اطرافیانش کنترل نشود، ممکن است سرنوشت بدی برایش رقم بخورد و باید بگوییم در این دورۀ زمانی که بسیار حساس است والدین و مربیان مهم‌ترین نقش تربیتی را در رفتار نوجوان دارند. باید توجه ویژه‏اى به نوجوان داشته باشند و او را راهنمایى‏ و به لحاظ فکرى او را کمک کنند. شاید همۀ ما مؤمنین به جست‌وجوی کلامی از امام احمدالحسن علیه‌السلام باشیم که راهکاری باشد برای تربیت نوجوانان. با هم کلامی از ایشان را بخوانیم. یکی از مؤمنین از سید یمانی علیه‌السلام سؤالی پرسید: سؤالی دارم سید من؛ در خصوص سریال‌ها و فیلم‌ها و دیدن آن‌هاست؛ فرقی نمی‌کند عربی باشد یا خارجی؛ مثلاً ترکی و هندی و انگلیسی. این امور معمولاً بدین‌صورت است که تعداد قسمت‌های طولانی‌ای دارند؛ یعنی وقت خیلی زیادی برای دنبال‌کردن آن هدر می‌رود و از نظر اجتماعی، نقاط منفی در جامعه ارائه می‌دهند و معمولاً شامل مسائل زیر است: زن‌هایی مبتذل، صحنه‌هایی عاشقانه، پوشش بی‌بندوبار، ارتباطات محبت‌آمیز غیرشرعی، اختلاط بین آقایان و خانم‌ها که قانونمند به قوانین شرعی نیست، گوشه‌چشم‌ها و اشارات و نگاه‌های حرام بین مرد و زن، و نشان‌‌دادن همه یا بعضی از این امور مذکور به‌صورتی طبیعی و صحنه‌هایی مداوم هست؛ یعنی طوری ارائه می‌دهند که اموری طبیعی است و انتقادی به کار آن‌ها نیست. آیا تماشاکردن این کارها جایز است؟ و آیا تفاوتی می‌کند تماشاگر مرد یا زن باشد، پسر یا دختر باشد، متأهل یا مجرد باشد، نوجوان باشد و بر اعتقادات و افکارش اثرپذیر باشد؟ تکلیف خانواده در برابر فرزندانشان چیست، اگر این فعالیت‌ها را تماشا می‌کنند؟ ممکن است از بچه‌هایمان بخواهیم این سریال‌ها و فیلم‌ها را تماشا کنند؟ و چگونه خطرهای آن را از ایشان دور کنیم؟ پاسخ سید احمدالحسن علیه‌السلام: «و عليكم السلام و رحمة الله و بركاته. زنده باشی اگر نصیحت مرا می‌خواهی، اکیداً بهتر است بچه‌هایت را به‌قدر امکان متوجه درس و تحقیق و عمل نافع کنی؛ و رهایشان نکنی که همۀ وقت خود را تباه کنند و برای آنکه منطقی رفتار کنیم بایستی جایگزین‌های مناسبی که دوست دارند، برایشان فراهم کنیم.» (صفحۀ فیس‌بوک، ژوئن 2018م) امام علیه‌السلام در این کلامشان چند نکته بیان کردند که بسیار حائز اهمیت است. اینکه باید با نوجوانان و فرزندان، منطقی برخورد کنیم و دیگر اینکه بایستی جایگزین‌های مناسبی برایشان فراهم کرد. والدین باید توجه داشته باشند این نوجوانی که در خانۀ آن‌ها تربیت می‌شود، آیندۀ زندگی‌شان است و باید تمام تلاش خود را برای تربیت و اخلاق و رفتار او به کار بگیرند. در تربیت نوجوانان باید به چند اصل تربیتى توجه کرد؛ از جمله: شناخت مسائل این نسل، محبت و انس و دوستى با نوجوانان و پرهیز از زورگویی. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در کلام گهرباری می‌فرمایند: «انّما قلب الحدث کالأرض الخالیة مهما اُلقى فیها من کلّ شى‏ء قبلته.» «قلب نوجوان مانند زمین، خالى و مساعد است که هرچه در آن بکارى همان را می‌پذیرد.» (شرح غررالحکم، ج‌3، ص90) باید والدین از خود بپرسند که چقدر برای تربیت فرزند نوجوان خود وقت و انرژی صرف می‌کنند؟ نوجوانی دوره‌ای است که در آن شخصیت اجتماعی فرد شکل می‌گیرد و اغلب با چالش‌های گوناگونی از جمله هویت‌یابی مواجه می‌شود. نحوۀ برخورد والدین با فرزندان و شیوۀ تربیتی که برای آن‌ها به کار می‌گیرند در رشد شخصیت و اعتماد به نفس آن‌ها تأثیر بسزایی دارد. به همین دلیل لازم است والدین اطلاعات خود را از این دوران بالا ببرند و با درک عواطف و احساسات نوجوانان، آن‌‌ها را در مسیر موفقیت و پیشرفت یاری دهند. البته باید گفت که مسائل و مباحث دربارۀ نوجوانان بسیار زیاد است و ان‌شاءالله در مقالات بعدی به آن‌ها خواهیم پرداخت. به امید اینکه نوجوانانی در جامعۀ مؤمنین رشد کنند که آیندۀ دعوت مهدوی باشند. تیتر: به‌مناسبت هجرت محمد صلی الله علیه و سلم از مکه به مدینه سوتیتر: هجده سؤال پیرامون هجرت رسول‌الله (ص) و پاسخ آن‌ها از سید احمدالحسن علیه‌السلام کلیه سوالات بولد شوند 1. چرا پیامبر (ص) هجرت کردند؟ احمدالحسن علیه‌السلام: «هنگامی که قریش و اهل مکه بر آزار و اذیت رسول خدا(ص) پافشاری کردند، آن حضرت ناگزیر به هجرت شد. در ابتدا به‌سوی طائف، قبیلۀ ثقیف هجرت نمود که امید داشت گروهی از ایشان به او ایمان می‌آورند و یاری‌اش می‌کنند؛ اما آن‌ها نه‌تنها یاری‌اش نکردند و دعوتش را نپذیرفتند، بلکه حضرت را آزار و اذیت نیز کردند.» (گوساله، ج۱، هجرت به‌سوى خدا) 2. چه کسانی به رسول خدا (ص) ایمان نیاوردند؟ احمدالحسن علیه‌السلام: «رسول خدا(ص) را قوم، خاندان، طایفه، همشهریانش و علمای یهود و نصارا تکذیب کردند و بزرگان و رؤسای قوم به وی ایمان نیاوردند.» (گوساله، ج1، استبدال) 3. چه کسانی به ایشان(ص) ایمان آوردند؟ احمدالحسن علیه‌السلام: «غریبه‌های شهر پاک و مبارک یثرب به او ایمان آوردند و پذیرایش شدند و فقرا، مستضعفان و جوانان نیز به آن حضرت گرویدند.» (گوساله، ج۱، استبدال) 4. استبدال چگونه رخ داد؟ احمدالحسن علیه‌السلام: «خداوند، علمای دین، سران قوم و برخی کسانی را که ادعا می‌کردند منتظر بعثت محمد(ص) هستند با کسانی دیگر جایگزین کرد که همان یاران برگزیدۀ حضرت محمد(ص) بودند.» (گوساله، ج1، استبدال) 5. ‌ویژگی یاران ایشان(ص) چه بود؟ احمدالحسن علیه‌السلام: «کسانی که با فساد و فسادگران جنگیدند و در زمین به‌دنبال هیچ برتری‌جویی نبودند، شناخته‌‌شدگان در آسمان، گمنامانِ زمین، خوشا به حالشان و چه نیکو بازگشتی داشتند.» (گوساله، ج۱، استبدال) 6. آیا شبیه اتفاقی که در زمان پیامبر(ص) رخ داد، پیش از او نیز رخ داده است؟ احمدالحسن علیه‌السلام: «علمای یهود به عیسی(ع) ایمان نیاوردند و نیز همشهریان آن حضرت یعنی ساکنان ناصره که ایشان در آن پرورش یافته بود، وی را پذیرا نشدند.» (گوساله، ج۱، استبدال) 7. از یهودیان یثرب یا مدینه چه انتظاری می‌رفت؟ احمدالحسن علیه‌السلام: «آنچه انتظار می‌رفت این بود که یهودیان، اولین استقبال‌کنندگان از وی و خیر‌مقدم‌گویندگان قدوم مبارکش به شهرشان باشند که برای استقبال از او تأسیس کرده بودند. همچنین آن‌ها می‌بایست نخستین گروندگان و یاری‌کنندگان آن حضرت می‌بودند.» (گوساله، ج1، هجرت به‌سوى خدا) 8. موضع یهودیان یثرب نسبت به پیامبر(ص) چگونه بود؟ احمدالحسن علیه‌السلام: «آن‌ها وی را یاری نکردند و عالمانشان او را تکذیب و سعی در منحرف‌کردن مردم کردند و درصدد برآمدند تا مردم را به کفر به او و نبوتش وادارند. آن‌ها نه‌تنها از علمی که نزدشان بود بهره‌ای نبردند، بلکه آن را وسیله‌ای برای تکبر و برتری‌جویی‌شان بر پیامبر(ص) قرار دادند.» (گوساله،ج1، هجرت به‌سوی خدا) 9. خدا چه مطلبی را برای یهودیان بیان داشت؟ احمدالحسن علیه‌السلام: «خداوند در قرآن "بلعم بن باعورا" را به‌عنوان مثلی برایشان بیان داشت تا باز‌ایستند و از هدایت خویش بهره‌مند شوند و به‌سوی پروردگار خود بازگردند؛ اما آن‌ها همچون لاشۀ بدبویی که چون باران پاک بر آن ببارد بوی تعفّن و عفونتش بیشتر می‌شود، دشمنی و تکبرشان فزونی یافت.» (گوساله، ج۱، هجرت به‌سوى خدا) 10. آیا یهودیان با آمدنِ پیامبر غافل‌گیر شده بودند؟ احمدالحسن علیه‌السلام: «اگر در وضعیت یهودیان دقت‌نظر به خرج دهیم درخواهیم یافت که آن‌ها با چند نکته غافل‌گیر شدند.» (گوساله، ج1، هجرت به‌سوى خدا) 11. علت غافل‌گیری یهودیان چه بود؟ احمدالحسن علیه‌السلام: «پیامبر(ص) از بنی‌اسرائیل نبود [...] برخی عقاید و احکام شرعی که رسول خدا(ص) آورده بود با عقاید و احکام شرعی تحریف‌شده‌ای که آن‌ها مدعی بودند شریعت موسی(ع) است متفاوت بود [...] رسول خدا(ص) جایگاه اجتماعی و زعامت دینی دروغین و باطل را از علمای بنی‌اسرائیل می‌گرفت؛ همچنان که عدالت وی در توزیع اموال، آن‌ها را از ویژگی خاصی که از آن بهره‌مند بودند محروم می‌ساخت.» (گوساله، ج1، هجرت به‌سوى خدا) 12. آیا همۀ یهودیان به پیامبر(ص) ایمان نیاوردند؟ احمدالحسن علیه‌السلام: «از ایشان، جز عده‌ای اندک به آن حضرت ایمان نیاوردند.» (گوساله، ج1، هجرت به‌سوى خدا) 13. در داستان یهودیان چه نکتۀ مهمی وجود دارد؟ احمدالحسن علیه‌السلام: «حقیقتی که باید به آن توجه کنیم این است که این یهودیانی که در انتظار حضرت محمد(ص) شکست خوردند، فرزندان همان کسانی هستند که در راه خدا مهاجرت کردند و شهر یثرب را به انتظار پیامبر خاتم(ص) بنیان نهادند.» (گوساله، ج1، هجرت به‌سوى خدا) 14. عاملی که موجب شد مسیحیان به پیامبر(ص) ایمان نیاورند چه بود؟ احمدالحسن علیه‌السلام: «غلوکردن آن‌ها دربارۀ حضرت عیسی(ع) و نیز تحریفی بود که در سیرت و تعالیم آن حضرت یا آنچه «انجیل و عهد جدید» از آن نام برده می‌شود. فهم و درک اشتباه آن‌ها از برخی فرمایشات عیسی(ع) نیز بی‌تأثیر نبود؛ پیامبران الهی(ع) گاهی با استفاده از رمزها و مَثَل‌ها و از روی حکمت سخن می‌گویند تا برخی حقایق را برای مردمان قابل‌فهم سازند.» (گوساله، ج۱، هجرت به‌سوى خدا) 15. آیا همۀ مسیحیان به پیامبر(ص) ایمان نیاوردند؟ احمدالحسن علیه‌السلام: «برخی از آن‌ها به آن حضرت ایمان آوردند؛ [...] اولین گروهی که به پیامبر(ص) ایمان آوردند هیئتی از مسیحیان حبشه بودند.» (گوساله، ج۱، هجرت به‌سوى خدا) 16. پس از هجرت چه شد؟ احمدالحسن علیه‌السلام: «پیامبر اکرم(ص) در مدینه اقدام به تشکیل جامعۀ اسلامی مبتنی بر دستورات شریعت مقدس خداوند نمود. پیامبر(ص) در مدینه از کلمۀ "لا اله الا الله" آغاز فرمود تا به تدبیر مسائل جامعه و ادارۀ مردم در آنچه صلاح و کمال ایشان در آن است، منتهی شد.» (گوساله، ج1، پس از هجرت چه شد؟) 17. وجود مبارک پیامبر(ص) چه تأثیری بر مردم گذاشت؟ احمدالحسن علیه‌السلام: «اخلاق و سیرۀ نیکوی آن حضرت و معجزاتی که به دستان مبارکش انجام می‌گرفت در مردم اثری بس عمیق بر جای گذاشت. شمارِ مسلمانان رو به افزایش نهاد و نیز بر توجه آن‌ها به کمالات معنوی و روی‌گردانی از ظواهر و زینت‌های دنیا افزوده می‌شد. به این ترتیب آن صحرای خشک و سوزان به سبزی گرایید.» (گوساله، ج۱، پس از هجرت چه شد؟) 18. سیرۀ پیامبر(ص) چگونه بود؟ احمدالحسن علیه‌السلام: «پیامبر(ص) همچون طبیب دوره‌گردی بود که داروهایش همراهش بود؛ همان گونه که امیرالمؤمنین(ع) ایشان را توصیف می‌فرماید؛ ایشان(ص) میان مردم می‌گشت، آن‌ها را امر به معروف و نهی از منکر می‌کرد و صبح و شام برای گسترش کلمۀ "لا اله الا الله" تلاش می‌کرد. این همان سیره و رفتاری است که امامان(ع) پس از او به آن عمل کردند؛ چنان‌که سیره و رویۀ پیامبران و فرستادگان پیش از او بود؛ عیسی(ع) در زمین سفر می‌کرد و مردم را به‌سوی خدا فرامی‌خواند، و همین طور سایر انبیا: ابراهیم، موسی و دیگران(ع).» (گوساله، ج۱، پس از هجرت چه شد؟) تیتر: خدا حجت را بر مسیحیان تمام می‌کند سوتیتر: راه‌های دیگری که تأییدی بر حقانیت احمدالحسن هستند. در مقالات پیشین تطابق دعوت احمدالحسن با قانون ثابت شناخت فرستادگان اثبات شد. در این مقاله دلایل دیگری نیز ارائه می‌شود که تأییدی بیشتر بر حقانیت ایشان است. رؤیاها: خدا از طریق رؤیا به حقانیت او شهادت می‌دهد؛ هزاران رؤیایی که مردم از کشورهای مختلف و با عقاید گوناگون در تأیید احمدالحسن دیده‌اند و برای تشخیص خلیفۀ الهی واضح و آشکار هستند، سندی بر حقانیت اوست. این رؤیاها توسط مردمی دیده شده است که نه سَر و سرّی با احمدالحسن داشتند، نه با او مرتبط بودند. بنابراین همچنان که دانستیم رؤیای فرعون بر مردم حجت شد (ر.ک. پیدایش 41: 25 تا 32)، رؤیاهای واضحی که توسط مردم دیده شده و بر حقانیت احمدالحسن به‌روشنی گواهی داده نیز بر ما حجت است؛ اگر فرعون یک شخص بود، اکنون مردم زیادی هستند که رؤیاهایی در حقانیت احمدالحسن دیده‌اند و کدام مسیحی‌ای هست که نداند رؤیا در نظر خدا تا چه اندازه اهمیت دارد؟! تحقق پیشگویی‌ها: یکی از راه‌هایی که ارتباط مدعی با خدا را اثبات می‌کند، واقع‌شدنِ پیشگویی‌هایی است که از سوی او بیان شده‌اند (ر.ک. تثنیه 18: 21- 22) و واقع‌شدنِ آن نشان می‌دهد که او فرستادۀ خداست (ر.ک. ارمیا 28: 9)؛ البته بر طبق کتاب مقدس پیشگویی‌هایی نیز توسط انبیا بیان شد که بنا به دلایلی خاص، به وقوع نپیوست؛ بنابراین همچنان که در یکی از مقالات پیشین در خصوص آن صحبت شد، تحققِ پیشگویی از ارکان ثابت شناخت فرستادگان محسوب نمی‌شود؛ اما به‌وقوع‌پیوستن آن تأییدی بر دعوت فرستادۀ خداست. مسیحیان باید به این قضیه توجه کنند که پيشگويی‌های بسيار زیادی از سوی احمدالحسن، همان تسلی‌دهندۀ (در رابطه با تسلی‌دهنده می‌خوانیم: «و از امور آینده به شما خبر خواهد داد.» (یوحنا ۱۶: 13)) وعده‌داده‌شده، صورت گرفته است که محقق شده‌اند؛ بر اين اساس هر مسیحی‌ای باید اعتقاد داشته باشد که احمدالحسن کسی است که متصل به منبع وحی خداست و مقام نبوت دارد؛ و می پرسیم که آيا خداوند کسی را جز تأییدشدگانِ خود، به اخبار و غيبيات آگاه می‌کند؟! پس آیا یک مسیحی منصف می‌تواند حقانیت احمدالحسن را انکار کند؟! قطعاً خیر. (برای اطلاع از پیشگویی‌هایی که او انجام داده است و محقق شده‌اند، می‌توانيد به کتاب «کرامات و غيبيات» مراجعه کنید). معجزات: همچنان که پیش‌تر بیان شد، معجزات جزو ارکان اصلی شناخت فرستادگانِ خدا قرار نمی‌گیرد و حتی بر طبق انجیل، عیسی فرمود: «زیراکه مسیحان کاذب و انبیای دروغین ظاهر شده، علامات و معجزات عظیم انجام خواهند داد که اگر ممکن بود برگزیدگان را نیز گمراه کنند.» (مَتی 24: 24) اما گاهی اوقات، خدا از طریق آن، دعوت فرستاده‌اش را که دلایل کافی برای اثبات حقانیتش موجود است، تأیید بیشتری می‌کند؛ اگرچه بر او چنین چیزی لازم نیست. می‌گوییم وقوع معجزاتی که خداوند با آن دعوت احمدالحسن را تأیید کرده است، به نص اضافه می‌شود و نشانِ دیگری بر حقانیت اوست؛ و به‌دلیل طولانی‌نشدن بحث، تنها به یک مورد که در کتابِ «کرامات و غیبیات» آمده است، اشاره می‌کنیم: «سيد احمدالحسن به‌همراه يكى از انصار المهدی در سامراء به زيارت امامين عسكریين عليهم‌السلام مشرف شده بود و پس از بازگشت به بغداد سوار ماشینى شد؛ سپس پيرمردى به‌همراه جوانی مریض‌احوال و افلیج که به‌سختى سخن می‌گفت سوار شد...، شخص همراه سید، بعد از اینکه مکان خود را به جوان داد به کنار پدر جوان آمده، و احوال فرزند بیمارش را جویا شد... پيرمرد گفت: مدتی قبل به این بیماری مبتلا شد و اکنون به زیارت آقا اميرالمؤمنين می‌روم و شفايش را از او مسئلت می‌كنم ...؛ آنگاه سيد احمدالحسن چندی از آیات قرآن را بر جوان تلاوت نمود. در نیمۀ راه ماشين در محلی توقف کرد. سيد به آن جوان فرمود دستت را تكان بده. تكان داد ... پاهایت را تكان بده. تكان داد... سپس به جوان فرمود پياده شو. جوان با زبان رسا گفت نمى‌توانم. سيد بار دوم فرمود پياده شو، به خواست خدا می‌توانى. جوان پياده شد و شروع به راه‌رفتن کرد؛ سپس سيد(ع) آبى در دست گرفت و چند سوره بر آن خواند و رو به آن جوان فرمود پایت را با آن بشوی و جوان كاملاً شفا يافت؛ سپس به سفر خود ادامه دادند ... .» (کرامات و غیبیات) خبردادن از افکار: بارها شده است که احمدالحسن افکار کسانی را که با او ملاقات داشته‌اند به ارادۀ خدا دانسته و به آنان اطلاع داده است و... این امور به قدری زیاد هستند که توصیه می‌شود به کتاب «کرامات و غیبیات» مراجعه کنید تا شهادت شاهدانی را که به این قضیه گواهی می‌دهند مطالعه کنید؛ در نتیجه این راه نیز تأییدی بر حقانیت اوست. نتیجه: گمان می‌کنیم هیچ مسیحی منصفی نمی‌تواند حقانیت احمدالحسن را انکار کند؛ چراکه او خوب می‌داند با این انکارش، به کتاب مقدس خود بی‌ایمان شده است و دیگر ادعای ایمانش به عیسی و یحیی و تمامی پیامبران صحیح نیست؛ بلکه همچون یهودیانی است که به‌ظاهر پیرو موسی و انبیا هستند، اما به یحیی و عیسی ایمان نمی‌آورند. «تأملی در حدیث امام حسن عسکری علیه‌السلام در استدلال به وجوب تقلید از غیرمعصوم» فقهای شیعه در اثبات عقیدۀ وجوب تقلید از غیرمعصوم، از احادیث و آیات متعددی استفاده می‌کنند؛ هرچند هیچ‌یک از این آیات، ارتباط خاصی به ادعای آن‌ها ندارد یا در خصوص ائمۀ هدی علیهم‌السلام است یا اینکه در خصوص عقیدۀ وجوب تقلید از غیرمعصوم نیست. «لزوم پاسخ‌گویی فقها» بر آن‌هاست که از ادله‌ای استفاده کنند که این چهار قید (وجوب تقلید از غیرمعصوم) را ثابت کند؛ پس باید: ۱. دلیلی قطعی باشد که برای اثبات اعتقادات صلاحیت دارد، نه اینکه ظنی یا متشابه باشد؛ ۲. دلیل آن‌ها، وجوب تقلید را ثابت کند نه اینکه دلالت بر جواز آن باشد؛ ۳. از این دلیل، مفهوم تقلید ثابت شود؛ با همان تعریفی که در کتب اصولی ارائه می‌کنند؛ (سپردن قلاده به دست فرد دیگر). ۴. دلیل آن‌ها ـ‌چه آیۀ قرآنی یا حدیث یا دلیل عقلی یا عقلایی‌ـ باید بر غیرمعصوم دلالت کند، نه اینکه از فضائل و مقامات اهل‌بیت علیهم‌السلام به‌عنوان دلیل تقلید استفاده کنند! «نقدِ یکی از مهم‌ترین ادلۀ فقها» از مهم‌ترین احادیثی که مروّجان تقلید در منابر از آن استفاده می‌کنند، حدیثی است که از امام حسن عسکری علیه‌السلام نقل می‌کنند؛ اصل این حدیث از امام صادق علیه‌السلام است؛ ولی آن‌ها آن را به اسم‌ امام یازدهم، بیان می‌کنند؛ فرقی نمی‌کند، کلهم نور واحد. شما را دعوت می‌کنیم به تأمل در این حدیث، و نکات مهم آن را ذکر می‌کنیم... «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ‏، حَافِظاً لِدِينِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه» «پس کسی از فقها که از نفْس خویش صیانت کند و نگهدارندۀ دینش و مخالف خواسته‌های نفسانی خود و مطیع امر امام خودش باشد، در این صورت برای عوام شیعه هست که از او تقلید کنند.» (التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص300، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج2، ‏ص458) الف. این حدیث در کتابی ذکر شده که منسوب به امام حسن عسکری است و تعدادی از فقها در انتساب آن به امام تردید کرده‌اند؛ همچنین بعضی دیگر قائل به ضعف سند این حدیث و ارسال (یعنی تعدادی از راویان مشخص نیستند) آن شده‌اند؛ لذا پیروان مراجع به‌دلیل این مشکلات، نمی‌توانند به این روایت استناد کنند؛ ب. برداشت فقها از این حدیث، متعدد بلکه متعارض است؛ در نتیجه متن آن متشابه و دلالت آن ظنی است؛ ج. متن این حدیث در خصوص مذمت تقلید بوده و با شروط متعددی، جواز تقلید مجاز اعلام شده است؛ د. برداشت بعضی فقها از جواز تقلید در این حدیث، جواز نقل احادیث یا استظهار از آیات و روایات است، نه اینکه مجتهد با ظن و گمان، فتوا دهد؛ ه. متأسفانه بعضی از مراجع در عصر حاضر و اتباع آن‌ها اقدام به تغییر الفاظ روایات می‌کنند و عبارت "للعوام" را به "علی‌العوام" تغییر می‌دهند؛ برای نمونه عبارت مرکز عقایدی سید سیستانی را در لینک زیر ببینید: http://www.aqaed.com/faq/4278 ی. این حدیث مطلق است؛ لذا شامل جواز تقلید در اعتقادات نیز می‌شود؛ پس به چه دلیلی تقلید در اعتقادات را حرام می‌دانند؟! نتیجه روشن است اعتقاد به وجوب تقلید از غیرمعصوم، بدعتی است که هیچ دلیلی آن را حمایت نمی‌کند. هر منصفی با تأمل در این حدیث، به تمام پاسخ‌های خود می‌رسد؛ پس آیا بهتر نیست که بدون تحقیق و تأمل، عقیده‌ای را نپذیریم؟! برای اطلاع بیشتر و تفصیلی به کتب انصار امام مهدی علیه السلام مراجعه کنید.