نشریه زمان ظهور 90
جملات • احمدالحسن(ع): «آنچه را طلب میکنی کوچک نشمار و گمان نکن آنچه از خدا میطلبی، بسیار بزرگ است.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «هرچه از خیر دنیا و آخرت را که برایت آشکار شده و صلاح دین و رضای خدا در آن است درخواست کن.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «دعاهای مبارک صحیفۀ سجادیه که کتاب زبور آلمحمد(ع) است فراموش نشود؛ همچنین دعای کمیل در شبهای جمعه و دعای ابوحمزۀ ثمالی و مناجات شعبانیه.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «آیا شریرتر از طاغوتهایی که امروزه بر امت مسلط شدهاند پیدا میشود؟ به امر به معروف و نهی از منکر بازگردید و در راه خدا از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی به خود راه ندهید.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «باید فریادها را بر سر هر عصیانگری بلند کنیم تا شاید خداوند ما را در رحمت خویش قرار دهد و این بلا را از ما بگرداند.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «مهمترین چیزی که باید در نظر داشته باشیم و بدانیم، این است که آنکه مالش را در راه خدا انفاق نمیکند جانش را هم در راه خدا نمیدهد.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «کسی که خمس و زکات نمیدهد، به همراه و در صف امام حجت(ع) نمیجنگد؛ حتی بعید نیست آن زمان که عدالت امام(ع) با مصالح شخصیاش همخوانی نداشته باشد، در مقابل و بر ضد امام(ع) بجنگد.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «زمانی که در حال روزهداری احساس گرسنگی کردی به یاد مسلمانانی باش که بیشتر ایام سال را گرسنه میمانند.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «در روزه، حکمتِ تدبّر و تفکر در احوال مسلمین است. در روزه، جهاد با نفس، شیطان، هوا و هوس و زینت دنیاست. در روزه، دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خدا وجود دارد.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «مؤمن همیشه گرفتار است و باید از صبر بهعنوان سلاحی قوی در برابر مصیبتها وگرفتاریها استفاده کند.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «بدانید در دنیایی که از محمد بن عبدالله (ص) منع شد خیری نیست؛ پس سعی در اصلاح دین خود داشته باشید تا دنیا و آخرت شما اصلاح شود.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «ای عزیزان، سختی را تحمل کنید و به روزی حلال هرچند کم باشد، قانع باشید و به دنیا کمتر اهمیت دهید و با طاغوتیان و پیروان آنها معاشرت نکنید.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «بدانید کسی که جسمش را خسته کند قدرت عبادت ندارد؛ پس باید برای عبادتهای واجب و مستحب، وقتی در نظر گرفته شود و اسبابش را مهیا کرد؛ بهخصوص نماز شب که در هیچ حالتی نباید آن را ترک کرد.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «کسی که توان خواندن ندارد، باید در مساجد یا از دیگر مؤمنین اقدام به یادگیری بعضی مسائل فقهی کند و سپس به انتشار آن در میان مؤمنین بپردازد.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «کسی نباید علمش را کوچک بشمارد؛ حتی اگر فقط یک مسئلۀ فقهی را بدانید باید به نشر آن بین مؤمنین اقدام کنید.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «آگاه باشید که امروزه با نشر فقه و بحث بین مؤمنین در خصوص قوانین اسلامی و احوال مسلمانان، چهرۀ طاغوتها و اعوان و انصار آنها که با اسلام ظاهرنمایی میکنند، عریان میشود.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «بر عهدۀ ماست که به اصلاح زیردستان و فرومایگانی بپردازیم که در خدمت طاغوتیان هستند و آیات قرآن و سخنان انبیا(ع) و جهادی را که در مقابل طاغوت انجام دادند به آنها یادآور شویم.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «شب و روز، آشکار و پنهان، تلاش کنید؛ تلاشی درخور مؤمنی که برای آمادهسازی پایههای دولت صاحبالزمان(ع) در این هنگامۀ عظیم، تلاش میکند!» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «هر مؤمن مجاهد باید در خودش ببیند که همراه با خدای سبحان جبّار آسمانها و زمین است و از طاغوتها و انبوهی سپاهیان و امکاناتشان هیچ ترس و هراسی به دل راه ندهد.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «امتحانات الهی در زمان ظهور حضرت بسیارند؛ از جملۀ آنها دجال و لشکر غرب است.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] • احمدالحسن(ع): «خداوند ولیّ خود، مهدی(ع) و سربازانش را که همراه او هستند یاری و بر دشمنان پیروز میکند تا دین الهی بر تمام ادیان پیروز شود؛ حتی اگر مشرکین را خوش نیاید.» [سرگردانی، یا راه بهسوی خدا] چراغی برای هدایت تا قیامت امت پیامبر(ص) در پیشگاه ایشان و در واپسین روزهای حیات رسولِ رحمت و مهربانی، نگرانی را به چشمان مبارک حضرتش سرازیر ساخت؛ زمانی که فرمود «صحیفه و دواتی بیاورید تا بنگارم چیزی را که تمسککنندگان به آن هرگز گمراه نخواهند شد»، عمر خبردار شد و در حضور نبی خدا فریاد برآورد: «هذیان میگوید، قرآن ما را بس است...» همهمه شد و چه مصیبت عظیمی است هیاهو در حضور والاترین انسان... اما نوشته شد آنچه عمر و امثال او خوش نمیداشتند... نام علی(ع) و اولادش (ائمه) و مهدی(ع) و اولادش (مهدیین) در گوهرِ وصیت همچون ستارهای روشن، چراغِ راهِ چنگزنندگان شد و امروز وصی مهدی(ع)، احمد، با همین دلیل درخشان ذکر لب مؤمنانی شده است که در کورهراههای سخت آخرالزمانی، آسوده دست بیعت بهسمت حضرتش دراز کردهاند تا طبق فرمایش محمد مصطفی(ص) گمراهی از آنان دور باشد و نشان فرقۀ ناجیه برازندۀ آنان شود. حکم شرعی بوسیدن دست عالم، والدین، معلم، کودک و... ۱. پرسش:آیا بوسیدن دست علمای دین جایز است؟ پاسخ: بوسیدن دست علمای دین جایز نیست و دستبوسی جز برای پیامبر یا وصی روا نیست؛ همان طور که امام جعفر بن محمد صادق(ع) فرموده و حدیث در اصول کافی موجود است. [1] هر عالمِ دینی که دستش را برای بوسه پیش میآورد یا به این کار راضی است و به مردم اجازه میدهد دستش را ببوسند، با فرمان خدا و پیامبرش و ائمه و با فرمان امام مهدی(ع) مخالفت ورزیده است. بر علماست که تواضع پیشه کنند و برای فرمان خدا و پیامبرش و ائمه و امام مهدی(ع) خاضع باشند و به آنچه از حضرت(ع) صادر میشود گردن نهند، نه اینکه همچون پادشاهان و طاغوتیان تکبّر ورزند و بر مردم برتری جویند و دستان خود را برای بوسهزدن جلو ببرند. از خداوند برای آنها هدایت مسئلت مینمایم؛ مگر آنکس که نپذیرد و کافر شود. منابع: 1. حدیثی که مدنظر سید احمدالحسن(ع) است، حدیثی است که از علی بن مزید نقل شده است: بر ابوعبدالله(ع) وارد شدم. دستش را گرفتم و بوسیدم. فرمود: «[بوسیدن دست] جز برای نبی یا وصی نبی جایز نیست.» [کافی، ج2، ص185] (متشابهات، ج1، پرسش ۲۱) ۲. پرسش:حكم بوسیدن دست پدر و مادر و دست بچههای كوچک چیست؟ پاسخ:جایز است. (سید احمدالحسن(ع)، پاسخهای فقهی، ج۱، پرسش ۴۰) ۳. پرسش: از امام آموختهایم که بوسیدن دست والدین و بچههای کوچک جایز است. آیا این حکم در خصوص برادر، خواهر و معلم هم جاری است؟ یعنی آیا بوسیدن دست غیرفقها جایز است؟ پاسخ: از این کار بپرهیزید؛ خداوند شما را توفیق عطا فرماید و گامهایتان را استوار بدارد. این سنت بدی است و غالباً تکبر را برمیانگیزد. والدین، فرزندان و زن و شوهر فقط بهدلیل رابطۀ بسیار نزدیک بدنی است (که بوسیدن دستشان اشکال ندارد) و بعید است که بوسیدن دست پدر، مادر، فرزند، شوهر و زن باعث برانگیختن تکبرشان شود. (سید احمدالحسن(ع)، پاسخهای فقهی، ج3، پرسش۹۹) تیتر کلی: بهمناسبت روز جهانی مبارزه با حکم اعدام «کسی جز فرستادگان خدا حق اجرای حکم قصاص را ندارد» ۱۰ اکتبر یا ۱۹ مهر، روز جهانی مبارزه با حکم اعدام است؛ حکم و سپس مجازاتی که تحتتأثیر مسائل خاصی در جوامع مختلف به اجرا درمیآید. پیش از آنکه به سراغ پاسخ این سؤال برویم که آیا این احکام عادلانه است یا خیر، بهتر است بپرسیم حکمکننده و وضعکنندۀ قانون کیست و اجراکننده چه کسی باید باشد؟ هر خداباوری میداند که خالق جهان، مالک آن است و او حقِ قانونگذاری و اجرا دارد، و خداباوری که دین ندارد باید بداند که خدا نه جاهل است و نه کاهل! و ما او را دعوت میکنیم تا در کلمات سید احمدالحسن(ع)، بهخوبی تدبر کند: «اگر کشتی کوچکی را در نظر بگیریم که در آن تعدادی ملوان و خدمه مشغول به کار باشند، آیا صاحبش آن را بدون ناخدا رها میکند؟! اگر صاحبش چنین کند و کشتی غرق شود، آیا منصفانه نیست بگوییم که صاحب آن، نادان و جاهل بوده است؟ حال، چگونه قبول کنیم که خدای سبحانومتعال کشتی را در حالی که پر از بندگانش است، در این فضای متلاطم، بدون رهبر رها کرده باشد؟ تهاجمات سهمگینی که امروزه بین این بندگان وجود دارد، برای غرقکردن کشتی و پراکندن اجزای آن در فضا کافی است؛ آیا عاقلانه است که سرنشینان این کشتی بدون شرع و قانون الهی و بدون رهبری عادل و معصوم که این شریعت و قانون را پیاده کند، رها شوند؟! خداوند سبحانومتعال حکیمِ عادلِ ملکِ قدوس از این نسبتها مبرّاست! ما بهعنوان مسلمان، بر این عقیده اتفاقنظر داریم که شرع و قانون در این زمان، همان دین اسلام، دین پایاندهندۀ ادیان است و خداوند سبحانومتعال، امامان عادل، پاک و معصوم را تعیین فرمود تا با قسط و عدالت، به امور دین و دنیا بپردازند؛ اما طاغوتیان، حق آنها را غصب کردند و با ظلم و زور بر سکان رهبری آنها چنگ انداختند و مردم نیز آن رهبران پاک را تنها گذاشتند و یاری نکردند، بهرۀ خود را از دست دادند و مورد غضب پروردگارشان قرار گرفتند.» [کتاب سرگردانی یا راه بهسوی خدا، مبحث اسلام، سیاست و حکومت] همچنین فرمود: «شخص حاکم بر خون مردم و دستورات صلح و جنگ و از جملۀ اینها مانند صدور حکم اعدام باید به شخصی بازگردد که از جانب خداوند تعیین شده باشد، که در غیر این صورت فسادهای بسیار بزرگی اتفاق خواهد افتاد و خونهای زیادی هدر خواهد رفت، که نمونههای این فسادها در نظامهای دموکراسی بسیار زیاد است.» [۱۳آگوست۲۰۱۷، صفحۀ رسمی فیسبوک] و نیز فرمود:«در دین خداوند، تا زمانی که معصومی اعدام انسانی را امضا نکند، اعدام انسان با حکم قضایی جایز نیست.» [۱۹نوامبر ۲۰۱۷، صفحۀ رسمی فیسبوک] پس هنگامی که بحث حکم و اجرای آن میآید این قضایا تماماً مربوط به خدا و حجت اوست که با نص از طرف خدا به او (که شخص در رؤیا آن را میبیند) یا وصیتی از جانب خلفای پیشین به او شناخته میشود؛ بنابراین احدی حق ندارد که در حکم صادرشده از سمت او دخالت کند. و کسی از مردم بهاندازهای که خدا و فرستادۀ او نسبت به مردم ترحم دارند، دلسوزی ندارد و هیچکس صلاح آنان و شرایطی را که آنان در زمان گناه مرتکب شدهاند، بهتر از خدا و رسولش نمیداند؛ پس هیچ عاقلی وجود ندارد که معتقد باشد حکمی که خدا و فرستادهاش صادر و اجرا میکنند ناقص و اشتباه و به ضرر جامعه است؛ چراکه فرستادگان خدا امید به اصلاح جامعه دارند و برای آن کوشش میکنند و آنان همچون پدری دلسوز هستند که آسیبدیدن فرزندانش برای او سخت و ناگوار است. ------ «سنگ اوّل» امام احمدالحسن(ع) فرمودند: «فردی که خواستار اصلاح است، گناهکاران را نمیکُشد؛ بلکه خواستار هدایتشان میشود و اخلاق نیکو را از خلال رفتار و روش خویش در زندگی، نسبت به آنان، به ایشان میشناساند. مردان دینی، شما را با فتاوای کشتن پنهانی، به این دلیل که این فرد، زناکار است و این، اینطور است، فریب ندهند. قتل، ستم و جنایتِ بدِ غیراخلاقی است و نمیتوان آن را از جهت دینی مُوجَّه کرد؛ عیسی (یسوع) مقابل مردان دینی، مانند دیواری مقابل سنگهایشان ایستاد؛ همان افرادی که میخواستند فرد متهم به زنا را با سنگ، سنگسار کنند.» [۱۳اکتبر، ۲۰۱۸، صفحۀ رسمی فیسبوک] بهراستی این همان اخلاق فرستادگانِ خدا، آن معلمان راستین و دلسوز بشر است؛ اما آنچه را بین عیسی و مردان دینی یا همان علمای متکبر یهودی رخ داد میتوانیم در انجیل بخوانیم: (۱ اما عیسی به کوه زیتون رفت. ۲ و بامدادان باز به هیکل آمد و چون جمیع قوم نزد او آمدند، نشسته، ایشان را تعلیم میداد. ۳ که ناگاه کاتبان و فریسیان، زنی را که در زنا گرفته شده بود، پیش او آوردند و او را در میان برپا داشته، ۴ بدو گفتند: «ای استاد، این زن در حین عمل زنا گرفته شد؛ ۵ و موسی در تورات به ما حکم کرده است که چنین زنانی سنگسار شوند. اما تو چه میگویی؟ ۶ و این را از روی امتحان بدو گفتند تا ادعایی بر او پیدا کنند. اما عیسی سر به زیر افکنده، به انگشت خود بر روی زمین مینوشت.) بنگرید که عیسی چگونه به آنان جواب داد و چگونه با آن زن رفتار کرد: (۷ و چون در سؤالکردن اصرار مینمودند، راست شده، بدیشان گفت: «هرکه از شما گناه ندارد اول بر او سنگ اندازد.» ۸ و باز سر به زیر افکنده، بر زمین مینوشت. ۹ پس چون شنیدند، از ضمیر خود ملزم شده، از مشایخ شروع کرده تا به آخر، یکیک بیرون رفتند و عیسی تنها باقی ماند با آن زن که در میان ایستاده بود. ۱۰ پس عیسی چون راست شد و غیر از زن کسی را ندید، بدو گفت: «ای زن آن مدعیان تو کجا رفتند؟ آیا هیچکس بر تو فتوا نداد؟» ۱۱ گفت: «هیچکس ای آقا.» عیسی گفت: «من هم بر تو فتوا نمیدهم. برو دیگر گناه مکن.»). [انجیل یوحنا، فصل ۸] آیا تکفیریهای کافر که خود بنا بر شهادت بسیاری از انسانها غرق در فساد و گناه و تعفن هستند، اما زنان و مردان گناهکار یا زناکار غیرخودی را اعدام میکنند، اندکی از تعالیم فرستادگان الهی را در زندگی خود جاری کردهاند؟ -------- «بهدنبالِ گوسفند گمشده باشیم» و حال بخوانیم داستان گوسفند گمشده را از زبان عیسی مسیح؛ در انجیل میخوانیم: (۱ و چون همۀ باجگیران و گناهکاران به نزدش میآمدند تا کلام او را بشنوند، ۲ فریسیان و کاتبان همهمهکنان میگفتند: این شخص، گناهکاران را میپذیرد و با ایشان میخورد). [انجیل لوقا، 15] فکر میکنید که عیسی مسیح(ع) به آنان چه جوابی داد؟ (۳ پس برای ایشان این مثل را زده، گفت: ۴ «کیست از شما که صد گوسفند داشته باشد و یکی از آنها گم شود که آن نود و نُه را در صحرا نگذارد و از عقب آن گمشده نرود تا آن را بیابد؟ ۵ پس چون آن را یافت، به شادی بر دوش خود میگذارد، ۶ و به خانه آمده، دوستان و همسایگان را میطلبد و بدیشان میگوید با من شادی کنید؛ زیرا گوسفند گمشدۀ خود را یافتهام. ۷ به شما میگویم که بر این منوال، بهسبب توبۀ یک گناهکار بیشتر از برای نود و نُه عادل که احتیاج به توبه ندارند خوشی در آسمان رخ مینماید.» [انجیل لوقا، ۱۵] و آیا میدانستید که در زمان یحیی(ع) چهکسانی به او ایمان آوردند؟ عیسی به رؤسای کهنه و مشایخ قوم فرمود: (زانرو که یحیی از راه عدالت نزد شما آمد و بدو ایمان نیاوردید؛ اما باجگیران و فاحشهها بدو ایمان آوردند و شما چون دیدید آخر هم پشیمان نشدید تا بدو ایمان آورید). [انجیل متی، ۲۱: ۳۲] و شبیه عیسی، احمدالحسن فرمود: «به آنچه در ملکوت آسمانها میشنوید و میبینید، شهادت دهید. مردم را بهوسیلۀ حق بشناسید و مردم را به حق دعوت کنید. همه را به سفرهای که از آسمان نازل شده، دعوت کنید. شاید کسانی که با طولانیکردن نماز و دعا تظاهر میکنند، بر سر این سفره حاضر نشوند؛ اما زناکار و شرابخوار و خطاکاران بر سر این سفره حاضر میشوند، و بهسوی خداوند توبه میکنند و بازمیگردند. برای همین مبعوث شدهام. برای اصلاح همینها.» [نامۀ هدایت] پس ای القاعده و طالبان و طواغیت که به نام دین جنایت میکنید و خود را به ناحق گماشتهشده توسط خدا میدانید با اینکه چه بسیار از آن دورید، به شما میگوییم آنچه را عیسی به نظیران شما گفت: (لکن رفته، این را دریافت کنید که «رحمت میخواهم نه قربانی»؛ زیرا نیامدهام تا عادلان را بلکه گناهکاران را به توبه دعوت نمایم). [انجیل متی، ۹: ۱۳] و میگوییم: (کسی که از خداست، کلام خدا را میشنود). [انجیل یوحنا، ۸: ۴۷] و میگوییم آنچه احمدالحسن گفت: «خوشا به حال آنان اگر توبه کرده، بر سفرۀ بزم عروسی برّه حاضر شوند.» [نامۀ هدایت] آری خوشا به حال آنان، خوشا به حال کسانی که حاکمیت خدا را پذیرفتهاند و به ریسمان مستحکم الهی چنگ زدهاند و به خلیفۀ خدا سجدهای فرشتهوار کردهاند و در تبعیت از دستوراتش سرپیچی نمیکنند؛ آری خوشا به حالشان. عهد ماندگار، قسمت ششم پنجم: ایثار ایشان(س) تنها به سفارش معاونان و والیان شهرها، در رعايت عدل دربارۀ رعیت بسنده نمیکند؛ بلکه آنان را به گذشت و ايثار در دو سطح مادی و معنوی نيز امر میکند و از زيباترين آموزههای ايشان، دستور حضرتش در قالب دعا بوده، نه بهصورت مستقيم. ایشان (درود پروردگارم بر او) از خلال دعا، به اصحاب و معاونان و وزيران خويش میآموزد و آنان را به ايثار و گذشت، از خلال مقدمساختن رعیت بر نفس خود حتی در دعا امر میکند. ایشان(ع) هرگز از خداوند طلب سعادت، خوشبختی و شهادت را نکرده، مگر اينکه قبل از آن، خواستار توفيق خدمت به خلقِ خدای سبحان و سامانبخشی به سرزمينهايش را مسئلت داشته است. ایشان(ع) فرمودند: «... أن يوفقني وإياک لما فيه رضاه في الإقامة علی العذر الواضح إليه وإلی خلقه من حسن الثناء في العبادة [1] وجميل الأثر في البلاد وتمام النعمة وتضعيف الکرامة وأن يختم لي ولک بالسعادة و الشهادة.» «... [از خداوند مسئلت مینمایم] من و تو را موفق بدارد تا رضای او را جلب کنیم و کاری کنيم که نزد او و خلقش معذور باشيم همراه با مدح و ثنايی که در ميان بندگان و آثار خوب در شهرها و تماميت نعمت و فزونی شخصيت در پيشگاه او باشد و نيز از او مسئلت دارم که زندگی من و تو را با سعادت و شهادت پايان بخشد.» ششم: دوری و عُزلتگزيدن از ديد رعیت از امور تأسفبار در طول تاريخ بشریت، گوشهنشينی و عزلتگزيدن واليان نسبت به حال مردم است و تماس و ارتباطشان فقط از طريق مشاوران و معاونان صورت میگيرد و همين امر يا فعل باعث بهوجودآمدن آثار منفی بزرگی میشود. به همين دليل امیرالمؤمنین(ع) را میيابيم که اين امر را فرو نگذاردهاند؛ بلکه توضیح دادند؛ و ايشان کتاب آشکاری هستند که در آن، تفصيل و تبیین هر چيز، گنجانده شده است. پس برای معاون خود در حالی که او را از حجاب و عزلتگزيدن نهی کرده و آثار زيانبار آن را بيان میکنند، میفرمايند: «فلا تطولن احتجابك عن رعيتك فان احتجاب الولاة عن الرعية شعبة من الضيق وقلة علم بالأمور والاحتجاب منهم يقطع عنهم علم ما احتجبوا دونه فيصغر عندهم الكبير ويعظم الصغير ويقبح الحسن ويحسن القبيح ويشاب الحق بالباطل. وانما الوالي بشر لا يعرف ما توارى عنه الناس به من الامور وليست على الحق سمات تعرف بها ضروب الصدق من الكذب... .» [2] «پنهانماندنت از رعیت را طولانی مکن، که در پردهماندن حاکم، شاخهای است از تنگخویی و کماطلاعی به امور. و پنهانماندن حاکم از رعیتْ حاکمان را از دانستن آنچه بر آنان پوشیده است بازمی دارد. بر این اساس کار بزرگ پیش آنان کوچک و کار کوچک بزرگ جلوه میکند، زیبا زشت گردد و زشتْ زیبا شود، و حق به باطل آمیخته میگردد. زمامدار انسانی است که آنچه را مردم از او پوشیده دارند نخواهد دانست، و حق را هم نشانهای نیست که بهوسیلۀ آن انواع راستی از دروغ شناخته شود.» پارههایی از عهد ماندگار، شهید انمار حمزة المهدی ------- 1. و از جليلترين و بزرگترين مصاديق بندگی که اميرالمؤمنين(ع) ذکر میکنند، خدمت عيالالله است؛ پس خلق، عيال و خانواده و اهل خداوند هستند و دوستداشتنیترين آنان، نزد او، مهربانترين آنان نسبت به عيال و خانوادهاش است. 2. نهجالبلاغه، عهدنامۀ مالک اشتر. خوشبختی واقعی را با غذای روح تجربه کنیم غذا، از ابتداییترین نیازهای جسم انسان و بلکه تمام موجودات زنده است. بهطوری که میتوان گفت انسانها با غذا زندهاند و چه بسیار انسانهایی که از نبود غذا میمیرند و این قانونی است برای جسم انسان که با غذا زنده است. این از ناحیۀ جسم انسان است که نیاز به غذا دارد. این انسان روحش نیز مانند جسمش محتاج تغذیه است. اگر به جسم انسان غذا نرسد لاغر میشود و اگر مدتی نرسیدنِ غذا ادامه پیدا كند، بدن میمیرد و از بین میرود. اگر به روح نیز غذا نرسد لاغر و ناتوان میشود و اگر ادامه پیدا كند، روح میمیرد. غذای روح البته از جنس گندم و برنج و روغن نیست؛ غذای روح علم و ایمان و یاد خداست. آری، آنچه احتیاج روح را رفع میكند و به او قوّت و نیرو میبخشد و آرامش و اطمینان میدهد، ماده و مادیات نیست؛ بلکه معنویات است. انسان نمیتواند از راه پركردن ظرفیت شكم و از راه بهدستآوردن مقامات ظاهری و صورت خلاصه از راه مادیات، روح خود را راضی و خشنود سازد؛ یعنی حالتی را به وجود آورد كه صددرصد از زندگی راضی باشد و به زندگی علاقهمند و دلگرم شود؛ زیرا مایۀ دلگرمی روح این امور نیست. برای بعضی از مردم موجب تعجب میشود وقتی میشنوند كه فلان مرد یا فلان زن كه تمام وسایل زندگی برای آنها فراهم است و دیگران آرزویِ داشتن زندگیای همچون زندگی آنها را دارند، از وضع خود ناراحتاند؛ تعجب میكنند كه چرا اینها ناراضیاند؟! ولی جای تعجب ندارد؛ چراکه پرداختن به لذات مادی و جسمانی و رهاکردن جنبههای احتیاج روحی نتیجهای جز این ندارد. بدون شک هركس دلش به شعلۀ ایمانْ گرم و از برقِ امیدْ روشن نیست و به زینتِ علم و اطلاع مزیّن نباشد، نمیتواند واقعاً خوشبخت و راضی باشد. سید احمدالحسن(ع) وصی و فرستادۀ امام مهدی(ع) میفرمایند: «متأسفانه بیشتر مردم برای غذادادن به بدنهایشان کار میکنند و افرادی که به روحشان غذا میدهند، اندک هستند. بیشترِ مردم نسبت به شناخت حقیقت، اِهتمام نمیورزند و نسبت به دنیا و خودشان اهتمام میورزند؛ و افرادی که نسبت به شناخت حقیقت تلاش میکنند، اندک هستند.» [بهنقل از شیخ حسن جبر، 13آوریل2019] امام صادق(ع) در کلامی میفرمایند: «اگر توانستی جز خداوند را نخوری، چنین کن.» خب! این کلامی متشابه است و فقط حجت خدا میتواند مقصود این حدیث را بیان کند و دیگران هرچه بگویند تیر در تاریکی انداختن است. از وجود مبارک یمانی موعود(ع) پرسیدهاند معنی این حدیث چیست؟ ایشان در پاسخ فرمودند: «یعنی اینکه در همهحال ذاکر خداوند سبحانومتعال باشی که ذکر، غذای روح است. دیگر اینکه از غذای بدن تا آن مقدار که نیاز دارد بکاهی؛ یعنی خوردن برای قوّتگرفتن باشد نه از روی شهوت. عیسی(ع) میفرماید: «انسان فقط با غذا زنده نمیماند؛ بلکه با کلمۀ خدا نیز زندگی مییابد.» به این ترتیب انسان در آسمانهای ملکوتی به مقامات میرسد؛ سپس او بدون غذای جسمانی مادی، میخورد و میآشامد.» و این امام عزیز در ادامۀ کلامشان به نکتۀ بسیار مهمی اشاره کردند و فرمودند: «واقعیتی که مردم باید بدانند این است که (انسان با غذا میمیرد). با غذا و شهوات، روح از ارتقا بازمیماند و به تدبیر این بدن جسمانی متوجه و منحرف میشود و برای روح، این مشغولشدن بهمعنای نوعی مرگ تدریجی است؛ همان طور که ذکر و تلاش در راه خداوند سبحانومتعال، نوعی حیات و پیشرفت تدریجی است.» [متشابهات، ج 3، س 102] سید احمدالحسن(ع) در جای دیگری میفرمایند: «حضرت عیسی(ع) میفرماید "بنیآدم نهتنها با غذا زنده میماند؛ بلکه با کلام خداوند نیز زنده میماند" و من بندۀ خداوند به شما میگویم که بنیآدم با غذا میمیرد و با کلام خداوند زنده میشود.» [پاسخهای روشنگرانه، ج۱، س2] آری. کلام و یاد خداوند دلهای مرده را زنده میکند. خداوند در قرآن میفرماید: (الا بذکر الله تطمئن القلوب) (همانا با یاد خدا دلها به آرامش میرسد). اما نکتۀ جالبی که سید(ع) به آن اشاره میکنند این است که انسان با غذا میمیرد. این بدان معناست که اگر آدمی به غذا و شهوات مشغول شود، مرگ تدریجی روحش را در پی دارد. انسان سالک الی الله، با معنویات است که قوت میگیرد، با ذکر و یاد اهلبیت و نماز و دعا و استغفار است که قوت میگیرد. به امید اینکه صدای پای ما در ملأاعلی شنیده شود. این مقالۀ کوتاه به بهانۀ روز جهانی غذا نوشته شده است. بررسی زمان شکلگیری نهاد خانواده قسمت دوم در مقالۀ قسمت اول، با نقش بسزای پوشیدن لباس در تشکیل نهاد خانواده آشنا شدیم و در این قسمت با دلایل احمدالحسن در خصوص زمان شکلگیری خانواده بر اساس معیار پوشیدن لباس آشنا خواهیم شد. «میتوان تصور کرد که با مرور زمان و در نتیجۀ پوشیدن لباس، عمل جنسی به تمایلی مداوم تبدیل شده است؛ زیرا افرادی که تنها پس از بروز نشانههای آمادگی جنسی، به انجام عمل جنسی مبادرت میورزند، پس از پوشیدهشدن نشانههای این آمادگی توسط لباسها، نمیتوانند ژنهای خویش را به نسلهای بعدی انتقال دهند. زیرا بهطور خلاصه آنها عمل جنسی انجام نمیدهند یا آن را به شکل محدود انجام خواهند داد و شاید این عمل ندرتاً با زمان باروری مصادف باشد. این موضوع سبب میشود ژنها بهطور محدود به نسلهای بعدی انتقال یابد. افرادی که پیدرپی آمیزش جنسی انجام میدهند، حتماً یکی از این آمیزشهای آنها با فصل باروری مصادف خواهد شد و در نتیجه این افراد در انتقال ژنهای خود، بیش از دیگران موفق خواهند بود؛ بنابراین طبیعی است که آمیزش جنسی، در نهایت بهسمت دائمیشدن سوق یابد؛ زیرا به این ترتیب به ویژگی کارآمدی تبدیل میشود که از طریق انتخاب طبیعی به نسلهای بعد انتقال مییابد. با مرور زمان انتظار میرود که نشانههای خاص مانند آمادگی برای باروری پوشیده شود؛ زیرا این کار نیز هزینۀ اقتصادی در بر دارد؛ پس بهتر است همچون دیگر نشانههای خاص در زمانی که نیازی به آنها نیست در مسیر تکامل متروک و ناپدید شوند. آن نوع ارتباط جنسی که به رابطۀ دائمی تبدیل شده است و نهفقط به هنگام آمادگی برای تولیدمثل، منجر به تعمیق رابطه میان زوجین و افزایش ارتباط آنها با یکدیگر میشود. این گامِ نخست برای تشکیل خانواده است. به این ترتیب با شیوۀ علمی اثبات کردیم که خانواده از زمانهای بسیار دور و پیش از خروج هوموساپینسها از آفریقا شکل گرفته است؛ زیرا بهطور کلی تاریخِ لباسپوشیدن انسانوارهها، تقریباً به170هزار سال پیش بازمیگردد. حتی شواهد و نشانههایی وجود دارد که بر لباسپوشیدن پیش از این تاریخ نیز دلالت دارد. دکتر "دیوید رید" متخصص علم ژنتیک دانشگاه فلوریدا، پژوهشی در رابطه با تکامل ژنتیکی انواع شپشهایی که انگل انسان هستند انجام داده است. این شپشها سه گونه هستند: شپش سر، شپش ناحیۀ تناسلی و شپش لباسها. وی دریافت که بین پیشینۀ تکامل شپشها و پیشینۀ تکامل انسان، همخوانی وجود دارد. وی دورۀ زمانی خاصی را مشخص کرده است که شپشها از پیشینیان خود که به برخی حیوانات میچسبیدهاند، جدا شدهاند. "دیوید رید" با توجه به پژوهش خویش به این نتیجه رسید که انسان تقریباً سه میلیون سال پیش وجود داشته و در آن زمان، بدنی تقریباً کممو داشته است؛ همان طور که سایت خبری دانشگاه فلوریدا بیان کرده است، "دیوید رید" پژوهشگر در تحقیق ژنتیکی خود به نتیجهای دست یافت که میتوان آن را اینگونه خلاصه کرد: انسان بیش از 170هزار سال است که لباس میپوشد. شپش لباسها از شپشهای سر نشئت گرفتهاند، و انشعاب بین این دو گونه، پس از لباسپوشیدن انسان آغاز شده است. به گمانم مطالب علمی که در باب این مسئله بیان داشتهام، برای ردّ این نظریۀ اجتماعی که خانواده نهادی تازهتأسیس است، کفایت میکند. طبق این نظریه، خانواده حدود ده هزار سال پیش و در نتیجۀ اجتماع فرزندان به دور مادر شکل گرفته است؛ زیرا بر اساس این نظریه به دلیل رواج گستردۀ اعمال جنسی، فرزندان پدران خود را نمیشناختهاند؛ ولی اکنون ما دلایلی در اختیار داریم که نشان میدهد چه بسا خانواده خیلی پیشتر از این زمان شکل گرفته و شاید قبل از ظهور هوموساپینس به وجود آمده باشد. شکل 11: این نمودار انشعاب شپش لباس از شپش سر، و نیز تاریخ لباسپوشیدن انسان را نشان میدهد. ]1 [» ]2 [ بنابراین در این قسمت طبق کلام احمدالحسن دانستیم که آن نوع ارتباط جنسی که به رابطۀ دائمی تبدیل شده است و نهفقط به هنگام آمادگی برای تولیدمثل، منجر به تعمیق رابطه میان زوجین و افزایش ارتباط آنها با یکدیگر میشود. این گامِ نخست برای تشکیل خانواده است و این گام مهم همزمان با پوشیدن لباس توسط انسانوارهها بوده است که طبق تحقیقات حدود 170هزار سال پیش اتفاق افتاده است. منابع: [1].Toups, M. A., Kitchen, A., Light, J. E., & Reed, D. L. (2011). Origin of clothing lice indicates early clothing use by anatomically modern humans in Africa, Molecular biology and evolution, 28(1), 29-32. قابلدسترس در نشانی: http://mbe.oxfordjournals.org/content/28/1/29.full [2] احمدالحسن، توهم بیخدایی: نشانههای پروردگار در هستی، ترجمۀ فارسی، 1397ش، صفحۀ 231 و 233. احمدالحسن و حاکمیتِ خدا طی مقالات پیشین مشخص شد که اوصاف احمدالحسن، القابی که به او میدهند و موقعیت مکانی ظهور او، در آیات ذکر شده است و ایشان به نصوص مربوط به خود احتجاج کرده است. همچنین به علم و حکمت او در نصوصی که مربوط به اوست، اشاره شده است و بهاختصار بیان کردیم که احمدالحسن امروز با علم و حکمت آمده است. پس تا اینجا مشخص شد که او حداقل با دو رکن یعنی «نص» و «علم و حکمت» آمده است. به امید خدا در این مقاله میخواهیم به [اشعیا، باب 11] بپردازیم تا علاوه بر اینکه وجود دو رکن اول را در این باب نشان دهیم، وجود رکن سوم در دعوت ایشان را نیز واضح کنیم: (۱ و نهالی از تنۀ یسَّی بیرون آمده، شاخهای از ریشههایش خواهد شکفت. ۲ و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت؛ یعنی روح حکمت و فهم و روح مشورت و قوّت و روح معرفت و ترس خداوند. ۳ و خوشی او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رؤیت چشم خود داوری نخواهد کرد و بر وفق سمع گوشهای خویش تنبیه نخواهد نمود. ۴ بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومانِ زمین به راستی حکم خواهد نمود. و جهان را به عصای دهان خویش زده، شریران را به نفخه لبهای خود خواهد کشت. ۵ و کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت. ...۱۰ و در آن روز واقع خواهد شد که ریشۀ یسَّی به جهت عَلَمِ قومها برپا خواهد شد و امّتها آن را خواهند طلبید و سلامتی او با جلال خواهد بود. ۱۱ و در آن روز واقع خواهد گشت که خداوند بار دیگر دست خود را دراز کند تا بقیۀ قوم خویش را که از آشور و مصر و فتروس و حبش و عیلام و شنعار و حَمات و از جزیرههای دریا باقی مانده باشند باز آورد. ۱۲ و به جهت امتها عَلَمی برافراشته، راندهشدگان اسرائیل را جمع خواهد کرد، و پراکندگان یهودا را از چهار طرف جهان فراهم خواهد آورد). [اشعیا، باب 11] اما مهمترین سؤالی که مطرح میشود این است که «شاخه» کیست؟ اگر با دقت صفات او را با صفات شخصیت بره یا همان سوار بر اسب سفید (احمدالحسن) مقایسه کنیم، مشخص میشود آنها یک شخصیت واحد هستند. در وصف سوارشونده بر اسب سفید یا همان احمد، میخوانیم: (و دیدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبی سفید که سوارش امین و صادق خوانده میشود و به عدل داوری و جنگ مینماید.» [مکاشفه، ۱۹: ۱۱] و مشخص شد که «شاخه» نیز به عدل داوری میکند. و نیز در وصف بره یا همان اسبسوار میخوانیم: «و یکی از آن پیران به من میگوید: «گریان مباش! اینک آن شیری که از سبط یهودا و ریشۀ داوود است، غالب آمده تا کتاب و هفت مهرش را بگشاید.»). [مکاشفه، 5:5] و شاخه نیز از نسل یسی، پدر داوود است. همچنین آنچه در آیۀ دوازدهم میخوانیم منطبق بر اوصاف بره است. [ر.ک. مکاشفه 7: 3-8؛ 14: 1و4؛ 19: 9] بنابراین شاخه، همان بره یا شیری است که از نوادگان یسی است و در یکی از مقالات پیشین مشخص شد که او، احمدالحسن است. پس در اینجا نص دیگری را در ارتباط با احمدالحسن مشاهده کردیم. همچنین در آیۀ 2، به رکن دوم یا علم و حکمت احمدالحسن نیز اشاره شده است و همچنان که پیشتر اشاره شد، «غلام امین و دانا» منتشرکنندۀ علم و حکمت است؛ کسی که آقایش، او را مسئول خوراکدادن به اهل خانهاش میکند. اما «نهال»، که آن شاخه (احمد) از ریشهها یا از نسل اوست، همان پدرِ بره [ر.ک. مکاشفه 14: 1] یا امام مهدی است، کسی که فرزندش احمد از نسل اوست و یاران او را جمع میکند و او از نسل یسی است؛ چراکه مادرش (نرجس) از نسل یسی بود؛ همان آقایی که «غلام امین و دانا» یا شاخه را (که روح خدا بر او قرار خواهد گرفت) بر اهل خانه میگمارد تا علم و حکمت را منتشر نماید، و او را بر تمام مایملک خود خواهد گماشت. [ر.ک. متی 24: 27] و در کتاب دانیال او را با شخصت «قدیمالایام» میشناسیم [ر.ک. دانیال 7: 9و13و22] احمدالحسن فرمود: «و نامگذاری میشود در آن به «قدیمالایام» برای طول عمرش.» [سرگردانی یا راه بهسوی خدا] اما در این باب، به رکن سوم نیز اشاره شده است: (۳ و خوشی او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رؤیت چشم خود داوری نخواهد کرد و بر وفق سمع گوشهای خویش تنبیه نخواهد نمود. ۴ بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و بهجهت مظلومانِ زمین به راستی حکم خواهد نمود و جهان را به عصای دهان خویش زده، شریران را به نفخه لبهای خود خواهد کشت). [إشعیا، باب 11]؛ پس احمدالحسن خواهان و اجراکنندۀ حاکمیت خداست. باید بگوییم که در این دنیا که همگان پرچم دموکراسی و انتخابات و «حاکميت مردم» را بلند کردهاند و آن را فرياد میزنند و آن را بر «حاکميت خدا» مقدم داشتهاند و قانون خدا را نمیخواهند، تنها احمدالحسن است که همچون سایر فرستادگان، یگانهپرچم «البيعة لله، بيعت برای خداست» را بهسوی قومها برافراشته است: (و پرچمی به جهت امّتهای دور برپا خواهد کرد.» [إشعیا، 5: 26] و این عقیده را بیان کرد که حاکمیت برای خداست؛ بله او خواهان آن است؛ برخلاف مردم که از آن غافل شدهاند و جرئت ابراز و بيان آن را ندارند. او در بخشی از کتاب «حاکميت خدا، نه حاکميت مردم» از تناقضات دموکراسی و تبعيضهايی که در آن وجود دارد، رونمایی کرده و اثبات نموده است که «حاکميت مردم» در تضاد با «حاکميت خدا» است. پس او با رکن سوم نیز آمد. بنابراین تا اینجا مشخص شد که احمدالحسن با قانون ثابت شناخت فرستادگان آمده است؛ قانونی که فقط فرستادگان خدا با آن میآیند. کرونا سازههای تشکیلات مذهبی را خراب میکند. (به قلم دکتر عبدالرزاق دیراوی، استاد و عضو هیئتعلمی دانشکدۀ عالی دینی و لغوی در نجف اشرف) مشهورترین دلیلی که توسط نهاد مذهبی در حمایت از بدعت تقلید مطرح شده، این است که گفته میشود غیرمتخصص معمولاً به متخصص مراجعه میکند؛ پس بیمار باید به پزشک مراجعه کند، و... . البته منظور آنها این است که بیمار بدون بحث و تلاش برای فهمیدن، باید از پزشک اطاعت کند؛ در غیر این صورت دلیل آنها، که در اصل برای اثبات ایدۀ تقلید ـبدون بحث و تلاش برای فهمیدنـ از مجتهدان، مطرح شده بود باطل میشود... اکنون همۀ ما اختلافات بزرگ بین پزشکان (متخصصان) راجع به چگونگی برخورد با بیماری همهگیر کرونا را میبینیم و میشنویم؛ اختلافاتی که به نقطۀ تناقض و اتهام متقابل رسیده است. ناگفته نماند اتهام توطئه نیز مطرح است. با توجه به چنین فضای مشکلآفرینی، آیا منطقی نیست که هر انسانی، آگاهی حداقلیِ پزشکی داشته باشد، تا حدی که به او اجازه دهد بین نظرات، تمییز یا حداقل بین آنها تفاوت قائل شود؟ این مقداری است که البته در دسترس است و نیازی به تخصص در کتاب لمعه دمشقیه یا کتابهای پزشکی جالینوس نیست؛ بلکه آنچه در اصطلاح آموزش پزشکی عمومی نامیده میشود کفایت میکند و این مسائل نیز با توجه به فقه و دین بهطور کلی وجود دارد؛ بلکه بیشتر از آنچه بیان شد نیز وجود دارد. بنابراین آموزش و فرهنگسازی در اینجا یک وظیفه است و بدین صورت نیازی نیست ریشهای خود را به دست نااهلان بسپاریم. البته این جماعت نمیخواهند مردم تحصیلکرده باشند و آنها نمیخواهند تفکر منطقی مناسب در بین مردم گسترش یابد؛ زیرا این امر برای جاهطلبی و طمع آنها بسیار خطرناک است. [صفحۀ شخصی دکتر دیراوی در فیسبوک]