نشریه زمان ظهور 87
توصیههای مکتب مبارک سید احمدالحسن(ع) به مؤمنین «اختلاف، مهمترین علت سقوط» ای مؤمنین! در این جمعۀ مبارک و مناسبت عطرانگیز، توصیه به این مسائل را از دست نمیدهیم: 1. برماست که به خداوند متعال پناه ببریم و با خداوند سبحان ارتباط پیدا کنیم. نجات، بهواسطۀ اوست. هر فردی به خداوند متعال پناه ببرد، خداوند او را تسدید میکند و به او توفیق میدهد و حکمت را روزیاش میکند: (يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا) (حکمت را به هرکس بخواهد میدهد، و آنکه به او حکمت داده شود، بیتردید او را خیر فراوانی داده شده است). [بقره، 269] هر فردی دستش را از دستان خداوند سبحان جدا کند، راهنمایی برای خودش نمییابد و سرگردان و حیران میماند و هر اندازه زمان جلو برود، از حقْ دور و به جهنم نزدیک میشود. پناه بر خدا! دلهایمان باید خانۀ خداوند متعال باشد. در حدیث قدسی آمده است که خداوند (عزوجل) فرمود: «زمین و آسمانم، مرا نمیتواند در بربگیرد؛ ولی قلب بنده مؤمنم، مرا در برمیگیرد.» هر فردی که دلش خانۀ خداوند باشد، دلش اصلاح میشود و در دلش حکمت میروید. پیامبر (ص) فرمود: «در بدن فرزند آدم، بخشی است که اگر اصلاح شد، تمام جسد اصلاح میشود و اگر فاسد شود، تمام جسد فاسد میشود و آن قلب است.» پس از آن، باید با این دلهای شایسته، بهسوی خداوند توجه کنیم و صداهایمان را بلند کنیم تا برای امام ما، تمکین حاصل کند و تا پرچم حق را در اِهتزاز ببینیم؛ همان پرچم آلمحمد(ع). 2. بر ماست که برای عمل و انتشار دعوت امام مهدی(ع) و برای تمکین اماممان تلاش کنیم. هیچ تلاشی را ترک نکنیم یا مالی را ذخیره نکنیم و از یاریاش سر باز نزنیم. به این دلیل این کارها را کنیم تا خداوند، شرافت مقدمهسازان و یاری و رستگاری آخرت را روزی ما کند. خداوند سبحان، همۀ تلاشهایی را که برای یاری دین و دفاع از خلفایش شده است، حفظ میکند؛ همان طور که تاریخ، در صفحات خودش، این روزهای مبارک را مینِگارد و تلاشهای مؤمنین را حفظ میکند؛ همان طور که تلاشهای یاران اهلبیت(ع) را حفظ کرده است. شیخ مفید در کتاب «اختصاص» روایت کرده است که عَمرو بن حَمق خزاعی به امیرالمؤمنین(ع) عرض کرد: «به خدا سوگند، برای اینکه مال دنیا را به من بدهی و اینکه سلطنتی به من بدهی تا نامم سر زبانها بیفتد، نزد شما نیامدم. فقط به این خاطر است که پسرعموی رسولالله (ص) هستی و سزاوارترین مردم و همسر فاطمه، بانوی زنان جهانیان(ع) هستی و پدر فرزندانی که باقیماندۀ رسولالله (ص) هستند و از بین مهاجرین و انصار، بالاترین سهم مسلمانی را داری. به خدا سوگند، اگر به من دستور دهی که کوههای بلند و دریاهای پر را جابهجا کنم و در دستانم، شمشیرم هست که دشمنانت را با آن نابود کنم و دوستت را با آن نیرومند سازم و تو را سربلند کنم و حجت و دلیل تو را بالا ببرم، گمان نمیکنم که همۀ حق تو را بهجا آورده باشم. همان حقی که بر گردنم است. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «خدایا! قلبش را با یقین، نورانی کن و او را بهسوی راه مستقیم هدایت کن. ای کاش در بین شیعیانم، صد نفر مانند او میبود.» ما میدانیم، هر اندازه عمل کنیم، بهخاطر بخشش و کَرم خداوند بر ماست. بر ماست که او را شکر گوییم:(لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ) (اگر شکرگزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما میافزایم و اگر ناسپاسی کنید، بیتردید عذابم سخت است). [ابراهیم، 7] 3. بر ماست که نسبت به یکیشدن صف مؤمنین کار کنیم. برای برپایی جامعهها و ساختن شایستۀ آن خطری شدیدتر از نفرتداشتن دلها از هم و اختلاف کلمه و اختلاف نظرات نیست. خداوند سبحان فرمود: (وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَ لاَ تَفَرَّقُواْ) (همگی به ریسمان خداوند چنگ بزنید و مُتفرق نشوید). [آلعمران، 103] (أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ) (دین را برپا کنید و متفرق نشوید). [شوری، 13] پیامبر(ص) فرمود: «مؤمن برای مؤمن، مانند ساختمان است که یکدیگر را محکم میکنند.» از جمله مهمترین علتهای سقوط، اختلاف و درگیری و تفرقه است که به شکست و زیان میانجامد. خداوند سبحان فرمود: (وَ لاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ) (با یکدیگر نزاع نکنید؛ چراکه شکست میخورید و قدرتتان از بین میرود). بر ماست که دیگران را درک کنیم و نسبت به آنان انصاف داشته باشیم و از سوءظن دوری کنیم و نسبت به نظرات شخصیمان، تعصب نداشته باشیم تا جامعۀ ما در درون خود، شایسته باشد و به نسبت دیگران و جامعههای دیگر اصلاحگر باشد. مسئولیت انصار قائم(ع) بودن، خیرخواهی و قربانیشدن را بر آنها واجب میکند؛ برای اینکه امام ما یمانی، الگوی ماست که قربانی شد و بهخاطر دین خداوند و اصلاح جامعه تحمل کرد و شکیبایی کرد. بر ماست که در یاری حق و بیان و نشر حق، به یکدیگر کمک کنیم؛ همان طور که بر ما لازم است در خانۀ انصار بمانیم؛ همان خانهای که در مکتب و دفتر سید احمدالحسن (ع) و مؤسسههای امام مهدی (ع) جلوهگر است و آنها را حمایت کنیم و پیشرفت دهیم. خداوند سبحان فرمود: (إنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ) (خداوند احوال قومی را اصلاح نمیکند تا اینکه خودشان، احوالشان را اصلاح کنند و تغییر دهند). [رعد، 11] خدایا! بدیِ حال ما را با حال خوب خودت اصلاح کن. «اللّهُمَّ إِنّي أَسأَلُكَ باسْمِكَ المَكْنُونِ المَخْزُونِ الطَّاهِرِ الطُّهرِ المُبارَكِ، وَ أَسأَلُكَ بِاسْمِكَ العَظِيْمِ وَ سُلْطانِكَ القَدِيمِ، يا واهِبَ العَطايا وَ يا مُطْلِقَ الاُسارى، وَ يافَكَّاكَ الرِّقابِ مِنَ النَّارِ، أَسأَلُكَ أَنْ تُصَلِّي عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ أَنْ تُعْتِقَ رَقَبَتِي مِنَ النَّار، وَ أَنْ تُخْرِجَنِي مِنَ الدُّنْيا سالِما وَ تُدْخِلَنِي الجَنَّةَ آمِنا، وَ أَنْ تَجْعَلَ دُعائِي أَوَّلَهُ فَلاحاً وَ أَوْسَطَهُ نَجاحاً وَ آخِرَهُ صَلاحاً. إِنَّكَ أَنْتَ عَلامُ الغُيُوبِ» «خدایا! بهواسطۀ نام پنهان ذخیرهشده و پاک و پاکیزه و بابرکت تو، از تو درخواست میکنم، و بهواسطۀ نام بزرگ و سلطنت قدیم تو، از تو درخواست میکنم، ای خدایی که بخشش داری و ای خدایی که اسیران را آزاد میکنی و ای خدایی که افراد را از آتش آزاد میکنی. از تو میخواهم که بر محمد و آلمحمد درود بفرستی و گردن مرا از آتش آزاد کنی و مرا در حالی که سالم هستم، از دنیا بیرون ببری و مرا در حالی که در امنیت هستم، وارد بهشت کنی و اول دعایم را رستگاری و میانش را پیروزی و آخرش را شایستهشدن قرار دهی. تو دانای غیبهایی.» مکتب و دفتر سید احمدالحسن(ع)، نجف اشرف ، 13شعبان 1440 روتیتر: احمدالحسن از دیدگاه دین و علم پاسخ میدهد: تیتر اصلی: آدم(ع)چندهزار سال پیش متولد شد؟ قسمت اول عموم علمای ادیان در پاسخ به این سؤال مهم، بر اساس متن تورات، تاریخ پیدایش آدم یا انسان بر روی زمین را در حدود 6000 تا 7000 سال پیش میدانند! یعنی معتقدند که آدم 7000 سال پیش، از خاک بر روی زمین آفریده شد و سپس نسل بشر از وی پدید آمدند. این برداشت از متون دینی با یافتههای علمی که تأیید میکنند انسانهایی همچون ما، در حدود 100هزار سال پیش در آفریقا میزیستند و همچنین یافتههایی که پیدایش گونۀ ما را از حدود 200 الی 300هزار سال پیش میدانند، در تناقضی آشکار است. و برخی دیگر از علمای ادیان در برابر این سؤال، سکوت پیشه کردند و برداشتهای خود را از متون دینی بیان نکردند. بنابراین سؤالی که برای هر ذهن پرسشگری ایجاد میشود آن است که: «آیا بین اخبار دینی دربارۀ آدم و یافتههای علمی تناقضی وجود دارد؟!» آنچه از پاسخ علمای ادیان برداشت میشود، پاسخ بله است؛ اما در این مقاله شما را با پاسخ مردی از خاندان پاک پیامبر اسلام(ص)، یعنی وصی سیزدهم ایشان، سید احمدالحسن(ع) آشنا خواهیم کرد. مردی که معتقد است تعارضی وجود ندارد و داستان دین از آدم، همسو و موافق با یافتههای علمی دانشمندان دربارۀ منشأ نسل بشر امروزی است. «اکنون ما دربارۀ عمر انسان بر روی زمین که علم طبق سنگوارههای موجود کشف کرده است، اطلاعاتی در دست داریم. اگر به انسان راستقامت یا هوموارکتوس بسنده کنیم (که شکل انسانی داشته، راستقامت و تقریباً کممو بوده، همچنین با آتش آشنایی داشته و برخی ابزار شکار را به کار میگرفته است)، قدمت انسان به تقریباً دو میلیون سال پیش میرسد. این عدد با عمر انسان از دیدگاه دین ـحتی اگر آن را چند برابر نیز بکنیمـ تناسبی ندارد. علاوه بر این، علم نشان میدهد که انسانهای راستقامت (هومواِرِکتوس) مردگان خود را دفن نمیکردهاند و همچنین ظاهر آنها نیز با شکل انسان امروزی متفاوت بوده است. این موضوع با آدم و فرزندانش که قرآن تصریح فرموده که خداوند دفن مردگان را به آنها آموخته است، تناسبی ندارد: (وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ... فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ * فَبَعَثَ اللّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءةَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَـذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ) [1] (و داستان راستين دو پسر آدم را برايشان بخوان، آنگاه که قربانی کردند از یکیشان پذيرفته شد و از ديگری پذيرفته نشد. گفت: تو را میکشم. گفت: خدا قربانی پرهيزگاران را میپذيرد. ... نفْسش او را به کشتن برادر ترغيب کرد، و او را کشت و از زيانکاران شد * خدا کلاغی را واداشت تا زمين را بکاود و به او بياموزد که چگونه جسد برادر خود را پنهان سازد. گفت: وای بر من، در پنهانکردن جسد برادرم از اين کلاغ هم عاجزترم و در زمرۀ پشيمانان درآمد). حتی اگر ما به انسان خردمند یا هوموساپینس بسنده کنیم، در بهترین حالت، حدود 200هزار سال خواهیم داشت. این دورۀ زمانی نیز با عمر آدم از نظر دین، تناسبی ندارد؛ با علم به اینکه انسانهای خردمند حدود 100هزار سال در آفریقا محصور بودهاند و مردگانشان را نیز دفن نمیکردهاند؛ زیرا تاریخِ قدیمیترین شواهد بهخاکسپاری مردگان در خصوص هوموساپینس، به حدود 100هزار سال پیش و آن هم به گروهی در خارج از آفریقا بازمیگردد که احتمال میرود از هوموساپینسها باشند و بعدها به فلسطین مهاجرت کرده و منقرض شده باشند؛ در حالی که آدم و پیامبران پس از وی در آفریقا نبودهاند و بر اساس متن دینی، آنها مردگان خویش را به خاک میسپردهاند. نظریۀ غالب این است که به لحاظ علمی ما در عصر کنونی نمیتوانیم به هیچ نحوی خودمان را از انسانهای راستقامت یا هوموارکتوس بهحساب آوریم؛ زیرا بین اندازۀ مغز و تواناییهای ذهنی ما با آنها تفاوتهای بسیاری وجود دارد؛ بنابراین آدم بهطور قطعویقین از هوموارکتوسها نبوده است و این، بهطور قاطع مدعایی را که میگوید آدم به زمانی بازمیگردد که هوموساپینس وجود داشته، یعنی قبل از 200هزار سال پیش، رد میکند. نکتۀ دیگر اینکه بیش از 100هزار سال از این 200هزار سال، هوموساپینس در آفریقا محصور بوده، بهصورت بدوی زندگی میکرده، و مردگان خود را به خاک نمیسپرده است. و از سوی دیگر در آن زمان، ظاهر هوموساپینس هنوز بهطور کامل مشابه انسان امروزی نشده بود؛ چراکه این اتفاق در حدود 100هزار سال پیش رخ داده است. نتیجه آنکه بر اساس یافتههای علمی، آدم که در متن دینی از آن ذکری به میان آمده، از لحاظ فیزیکی بر روی زمین پدیدار نشده است، مگر پس از تاریخ 100هزار سال ق.م؛ ولی در هر حال وی نتیجۀ امتداد تکامل انسانی در طی میلیونها سال است و این یعنی آدم بهطور قطعویقین فرزند پدر و مادر خویش بوده است.» [2] ادامه دارد... منابع: 1. مائده، ۲۷ تا ۳۱. 2. احمدالحسن، «توهم بیخدایی، نشانههای پروردگار در هستی»، ترجمۀ فارسی، 1397ش، صفحۀ 132 و 133. آیا عقیدۀ مهدی، اصل و خاستگاه شیعی دارد؟ بیش از یک محقق (اهلسنت) از ریشهداربودن عقیدۀ مهدی در میراث اهلسنت دفاع کرده است. نمونههایی از این دفاعیات را بهجهت اختصار انتخاب کردهام. حمود تویجری در پاسخ به شیخ قطری ابنمحمود که گفته خاستگاه عقیدۀ مهدی از شیعه است و بر اثر اختلاط و مؤانست، به اهلسنت سرایت کرده است، اصل این ادعا را به رشید رضا، احمد امین و سعد محمد حسن بازمیگرداند و کلماتی را که آنان به این قصد گفتهاند، بهصورت کنایهای از او ـبه تقلیدِ ابنمحمود از آنانـ نقل میکند. حمود تویجری بر این گمان است که عقیدۀ مهدی نزد شیعیان در مقایسه با وجودداشتنش نزد اهلسنت، متأخر است و در نتیجه نمیتوان گفت از شیعه به اهلسنت سرایت کرده است! در اینجا اینکه این سخن تویجری تا چه اندازه درست یا نادرست است برای ما اهمیتی ندارد؛ آنچه مهم است روی دیگر کلام اوست که دلالت بر اصالت این تفکر یا عقیده در اهلسنت دارد! همچنین تویجری در پاسخ به این ادعا چنین میگوید: «احادیث قطعی و ثابتشده در خصوص قیام مهدی، روایتشدۀ افراد ثقه از افراد ثقه است؛ از صحابهای که از پیامبر نقل کردهاند تا پیشوایان که در کتابهای خود به نگارش درآوردهاند؛ نه «عبدالله بن سبأ» و نه هیچیک از پیروانش ارتباطی با این سندهای قطعی ندارند و در سلسلهراویان آنها هیچ نشانی از نادانی که حرف دیگران را بهراحتی بپذیرد وجود ندارد که منتقدان بتوانند به آن عیب و ایرادی وارد کنند! بنابراین آنچه ابنمحمود در اینجا تصور میکند، تزویر و فریبی برای افراد کوتهفکر است و اساس درستی ندارد. وقتی علمای جرحوتعدیل بخواهند ایرادی به حدیثی بگیرند و حکم به جعلیبودنش کنند، از آن جهت که در سلسلهسند آن حدیث بعضی از جاعلین و دروغگویان وجود دارند به آن، اتهام جعلبودن میزنند؛ ولی اگر در سلسلهاسناد حدیثیِ بعضی احادیث، افراد ضعیفی وجود داشته باشند حکم به ضعف آن حدیث میکنند و زیادهروی نکرده، به جعلیبودنش حکم نمیکنند؛ زیرا احتمال دارد این حدیث از سخنان پیامبر باشد. اما احادیثی که راویان ثقه از افراد ثقه، از پیامبر نقل کرده باشند، چنین حدیثی را بزرگ میشمارند و در اصول و فروع دین به آن اعتماد میکنند.» و سخن خود را به این نکته ختم میکند که مدعی این ادعا دلیلی برای اثباتش ندارند. مفاد سخن وی چنین است: «شایسته میبود ابنمحمود در خصوص آنچه به ابنسبأ و پیروانش نسبت میدهد ـدر خصوص سبک و سیاق احادیث مربوط به مهدی و جعل آنها و نسبتدادنشان به رسول خدا با سلسلهسندهای منظم روایتشده از اهلقبور و انتشار آنها بین مردمـ مدرک درستی ارائه دهد و وقتی سندی از منابع مطمئن بیان نمیکند، بیتردید سندی که به آن اعتماد کرده، جز توهم و خیال و پیروی از ظنوگمان نبوده است!» چنین دفاعی را محمد احمد المبیض در پاسخ به سعد محمد حسن، نگارندۀ کتاب «المهدیة فی الاسلام» ارائه کرده که وی را بهجهت ارائهندادن دلیل علمی برای ادعای خطیرش نکوهش کرده است. (دکتر دیراوی، تصور اهلسنت از مهدی منتظر، ص ۴۱) عنوان کلی: جرعهای از دریای کلام علی(ع) عنوان فرعی: رفتار حاکم با مردم و سلوک بر دو نوع است: سير و سلوک بههمراه خلقکننده و سير و سلوک به همراه خلقشده. به سير و سلوک بههمراه خلقکننده، در مفهوم ارتباط با خداوند اشاره کردم و اما سير و سلوک بههمراه خلقشده یا همان مخلوقات، بر شماست که سخنان امیرالمؤمنین در خصوص سير و سلوک با خلق خدا و اهل خدا یا همان عیالالله را که به مالک سفارش میکند، دقیقاً بفهمی که چگونه با عامۀ مردم تعامل و ارتباط داشته باشی و حاکمان و رهبران اين زمان، چقدر به اين سخنان نيازمندند: «... وَأَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَالْمحَبَّةَ لَهُمْ وَاللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَإِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ يَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَتَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَيُؤْتَى عَلَى أَيْدِيهِمْ فِي الْعَمْدِ وَالْخَطَإِ فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِكَ وَصَفْحِكَ مِثْلِ الَّذِي تُحِبُّ وَتَرْضَى أَنْ يُعْطِيَكَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَصَفْحِهِ فَإِنَّكَ فَوْقَهُمْ وَوَالِي الْأَمْرِ عَلَيْكَ فَوْقَكَ وَاللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلَّاكَ وَقَدِ اسْتَكْفَاكَ أَمْرَهُمْ وَابْتَلَاكَ بِهِمْ.» «علاقه و محبت و رحمت نسبت به مردم را در دلت احساس كن. مبادا نسبت به آنان همچون درندهاى وحشى باشى و فرصت حكومت را براى خود مغتنم شمارى! آخر آنان يا برادران دينى تو هستند يا حداقل در آفرينش احساسات و نيازها و خيلى چيزهاى ديگر شبيه به خودت هستند، لغزش و اشتباه زياد دارند و عوامل فراوانى روى آنها اثر مىگذارد كه بهعمد یا خطا از جادۀ حق بيرون روند؛ بنابراین همان گونه كه خودت مايلى خداوند تو را مشمول عفو و بخشش خود گردانَد، تو هم كه مافوق آنان هستى نسبت به آنها عفو و بخشش و گذشت داشته باش. تو سرپرست آنان هستی و سرپرستی این امر بر تو و بالای توست و خدا كه كار مردم را برای رفع نیازشان به تو واگذاشته و از اين راه بهوسیلۀ آنها، تو را مورد آزمايش قرار داده بالا و سرپرست توست.» و در جايی ديگر، فرمودند: «... ولا يشغلک عنهم بطر فإنک لا تعذر بتضييعک التافة لأحکامک الکثير المهم، فلا تشخص همک عنهم ولا تصعر خدک لهم وتفقد أمور من لا يصل إليک منهم ممن تقتحمه العيون وتحقره الرجال ففرغ لأولئک نفسک... .» «مبادا سرمستی حكومت تو را از رسيدگی به آنان بازدارد، كه هرگز انجام كارهای فراوان و مهم، عذری برای ترک و ضایعکردن مسئوليتهای كوچکتر نخواهد بود. همواره در فكر مشكلات آنان باش و از آنان روی برمگردان؛ بهویژه امور كسانی را از آنان بيشتر رسيدگی كن كه از كوچكی به چشم نمیآيند و ديگران آنان را كوچک میشمارند و كمتر به تو دسترسی دارند. وقت خود را برای اين گروه از افراد، صرف کن.» و هرکس به عهدنامه گذری داشته باشد و با تدبر و تفکر آن را مطالعه کند، کلام بسياری دربارۀ سلوک و رفتار حاکم با رعیت خويش میيابد؛ و حمد و ثنا مخصوص خداوند است که همانا سرور و مولايم امیرالمؤمنین از روی لطف، تنها به مشخصکردن رفتار و سلوک، اکتفا نمیکند؛ بلکه مغز و محتوای اين سلوک يا درونمایۀ نياز يک حاکم برای رسيدن به عزت دنيا و سعادت آخرت را آشکار میکند. و برای فرد متأمل در اين جملۀ مبارک «اعلم يا مالک أني قد وجهتک إلی بلاد قد جرت عليها دول من قبلک من عدل وجور» «ای مالک بدان من تو را بهسوی کشوری فرستادم که پيش از تو دولتهای عادل و ستمگری بر آن حکومت داشتند» قطعاً برخی معانی معرفتی و سلوکی بر دو سطح حکم و حکمت، آشکار و روشن میشود. فرمودۀ امیرالمؤمنین «جرت عليها دول قبلک من عدلٍ وجور» «پيش از تو دولتهای عادل و ستمگری بر آن حکومت داشتند» تذکری است که در بقای مادی، نه بقایی برای دولت عدل وجود دارد و نه بقایی برای دولت ظلم؛ وگرنه امر به دست تو نمیرسيد ای مالک! و چه بسا که بقای اثری و معنوی يا بهاصطلاح روحی آن در نفوس مردم و نزد خداوند باقی میماند؛ پس شخص عدالتگر و حاکم عادل همواره بالا میرود و درجهاش ارتقا میيابد و نامش در دنيا و آخرت جاودان میشود و ظالم و حاکم ظالم، بر زبانهای مردم، قرنی بعد از قرن ديگر، مورد لعن و نفرين قرار میگيرد؛ پس ای مالک، عبرت بگير! خواه حاکم باشی، خواه شخص عادی. «والسعيد من اتعظ بغيره» «و سعادتمند کسی است که از سرنوشت غير خود، عبرت بگيرد.»( ) پارههایی از عهد ماندگار، شهید انمار حمزةالمهدی بسم الله الرحمن الرحیم کتاب پاسخهای فقهی، جلد پنجم امام احمدالحسن (ع) با نگاشتن کتب فقهی «شرائعالاسلام» یا همان «احکام نورانی اسلام» ترویج و نشر فقه را بین مؤمنین آغاز کردند و با این کار، در عمل اشاره به اهمیت این مسئله نمودند. یکی از برنامههای اصلی انصار امام مهدی(ع) نیز مطالعه و مباحثه و بیان احکام در میان خودشان است. باید این مسئله را جدی بگیریم و وقت کافی برای آن اختصاص دهیم. همانقدر که بحث عقیده در دین الهی و آموزههای دعوت اهمیت دارد، بحث احکام و فقه نیز مهم است. مطالعۀ کتب فقهی امام احمدالحسن(ع) باید جزو برنامههای روزانۀ ما باشد؛ چراکه ایشان(ع) در کتاب «احکام نورانی اسلام» جلد اول و در مقدمۀ آن، اینگونه بیان میکنند: «این کتاب را بهدستور امام مهدی(ع) و بر اساس آنچه از ایشان آموختم تصحیح و احکام شریعت اسلام را بیان نمودم. ایشان مرا امر فرمودند تا علومی را که اهلش موجود و زمانش رسیده است بیان کنم و آنچه را وقتش نرسیده به وقتش موکول کنم؛ و هرکس با این احکام مخالفت کند با امام مهدی (ع) مخالفت کرده است.» معتقدم اهمیت بحث احکام و شریعت، با تدبر و اندیشه در این عبارات، برای مخاطبین مشخص شده است. یکی از این مجموعهکتب که بهشکل پرسشوپاسخ است، کتاب «پاسخهای فقهی متفرقه، جلد پنجم» است که آغاز مجموعۀ پرسشوپاسخ است. سطح عمدهای از احکام، در کتب «احکام نورانی اسلام» موجود نیست و انصار امام مهدی (ع) بهناچار، امام احمدالحسن(ع) را مخاطب سؤالات فقهی خود قرار دادند. در اینجا باید به نکتهای اشاره کنم که خالی از لطف نیست و طولانیشدن روند پاسخ به سؤالات فقهی است. مکتب امام احمدالحسن (ع) برای دریافت سؤالات فقهی، گروهی را قرار داده است که راه ارتباطی آن، ایمیلی است که در صفحۀ مکتب موجود است. این ایمیل برای دریافت سؤالات به زبان عربی است که آدرسش در ذیل موجود است: «Alljnahalfkheah@yahoo.com» برای فارسیزبانان، مؤسسۀ وارثین ملکوت، گروه شرایعالاسلام، آیدی تلگرامی «پاسخگوی سؤالات شرعی: @Sharayea_10313» را قرار داده است که میتوانیم سؤالات فقهی خود را بپرسیم. با پرسیدن سؤال از این درگاه، ممکن است، پاسخ ما در همان لحظه داده نشود و حتی ماهها طول بکِشد. این مسئله، به این خاطر است که احکامی که از امام(ع) در کتب موجود است، برای مخاطبین ارسال میشود؛ ولی بخشی از این پرسشها در کتب ایشان موجود نیست و باید برای گروه فقهی مکتب فرستاده شود و این بزرگواران نیز پرسشهایی را که نسبت به آن علم ندارند، از امام احمدالحسن(ع) میپرسند. و این روند ممکن است، طول بکشد. شاهد آن، پاسخهای امام(ع) به پرسشهایی است که ماهها قبل برای گروه فقهی فرستاده شد که نشان از کمکاری این بزرگواران ندارد؛ بلکه سطح و مقدار کارها، زیاد است؛ لذا با مطالعۀ کتب فقهی امام(ع) و نیز صبوری در دریافت پاسخ خود، میتوانیم، نقش بسزایی را ایفا کنیم. کتاب «پاسخهای فقهی متفرقه، جلد پنجم» این مباحث را شامل میشود که شما را به مطالعۀ آن دعوت میکنیم: «شعائر حسینی، مسائل مربوط به طهارت، مسائل مربوط به نماز، مسائل مربوط به روزه، مسائل مربوط به خمس و زکات، مسائل مربوط به حج، مسائل مربوط به ازدواج و زندگی زناشویی، مسائل مربوط به تربیت کودک، مسائل مربوط به خانم[ها]، مسائل مربوط به ارث، مسائل مربوط به پزشکی و درمان، خوراکیها و نوشیدنیها، مسائل مربوط به صید و تذکیه، مسائل مربوط به تربیت حیوانات، تعامل با قوانین وضعی و قراردادی، تعامل با افرادی که به حق ایمان ندارند، مسائل مربوط به احکام تجارت و مشاغل، مسائل مربوط به آداب عشایری و دیات، مسائل مربوط به شنیدن غنا و ابزارآلات موسیقی، نصایح کلی، مسائل متفرقه، گفتوگویی دربارۀ احکام ربا در وامها و معاملات.» این فهرست و موضوعات جلد پنجم کتاب است. موضوعات بسیار جالب و شایعی هستند. نکتۀ مهمی که باید خدمت عزیزان عرض کنیم، این است که در مطالعه و عمل به احکام و فقه اسلامی، حتماً مجموعۀ احکام را ببینیم و با دیدن یک حکم شرعی و بدون دیدن احکام دیگر در همین موضوع، به آن عمل نکنیم. لازمۀ این مسئله، تسلط نسبی بر احکام است که وظیفۀ تکتک ماست. پس مطالعه و آموختن احکام را جدی بگیریم؛ چراکه با عملنکردن به احکام شرعی، ممکن است، با امر و دستور امام مهدی(ع) مخالفت کنیم. لینکهای دانلود کتاب را در اختیار شما قرار میدهیم که این کتاب را دانلود کنید و در برنامۀ مطالعاتی خود قرار دهید. لینک دانلود کتاب به عربی: https://almahdyoon.org/arabic/documents/books-saed/214-Ajwiba-fi9h-5.pdf توجه: این کتاب اخیراً منتشر شده و هنوز به فارسی ترجمه نشده است. منجی از عراق میآید در مقالۀ پیشین نکات مهمی ارائه شد و بهطور قطع تمام شواهد نشان داد که منجی، همان احمدالحسن، یعنی وصی سیزدهم پیامبر اسلام است. همچنین در این مقاله قرار بر این شد که شواهدی را از کتاب مقدس ارائه کنیم که به مکان ظهور احمدالحسن اشاره دارد. چنان که در شمارۀ پیشین گذشت، بره همان شخصیت سوارشونده بر اسب سفید است. در ارتباط با او میخوانیم: (... به عدل داوری و جنگ میکند، ... ۱۳ و جامهای خونآلود در بردارد ... ۱۵ و از دهانش شمشیری تیز بیرون میآید تا به آن امتها را بزند و آنها را به عصای آهنین حکمرانی خواهد نمود؛ و او چَرخُشْت خمر غضب و خشم خدای قادر مطلق را زیر پای خود میافشرد. ... ۱۹ و دیدم وحش و پادشاهان زمین و لشکرهای ایشان را که جمع شده بودند تا با اسبسوار و لشکر او بجنگند. ... ۲۱ و باقیان به شمشیری که از دهان اسبسوار بیرون میآمد کشته شدند ...) (مکاشفه، باب 19) حال به آنچه در اشعیا، باب 63 آمده است، رجوع کنیم: (۱ این کیست که از ادوم با لباس سرخ از بصره (عبارت «בצרה» در متن عبری آیه معادل «بصره» است که تجزیۀ آن بدین شکل است: ב = ب، צ = ص، ר = ر، ה = ه) میآید؟ این کسی که به لباس جلیل خود ملبّس است و در کثرت قوّت خویش گام برمیدارد. «آن منم که به عدالت تکلّم میکنم و برای نجات، زورآور هستم.» ۲ چرا لباس تو سرخ است و جامۀ تو مثل کسی که چَرخُشت را پایمال کند؟ ۳ من چَرخُشت را بهتنهایی پایمال نمودم و احدی از ملتها با من نبود و ایشان را به غضب خود پایمال کردم و به حدّت خشم خویش لگدکوب نمودم و خون ایشان به لباس من پاشیده شده، تمامی جامه خود را آلوده ساختم.۴ زیرا که روز انتقام در دل من بود و سال فدیهشدگانم رسیده بود. ۵ و نگریستم و اعانتکنندهای نبود و تعجّب نمودم، زیرا دستگیری نبود. ازاینرو بازوی من مرا نجات داد و حدّت خشم من مرا دستگیری نمود. ۶ و قومها را به غضب خود پایمال نموده، ایشان را از حدّت خشم خویش مست ساختم؛ و خون ایشان را بر زمین ریختم). پس شخصیتی که ذکرش در (اشعیا 63: 1تا 6) آمده است، همان «اسبسوار» است. همچنین این نجاتدهنده از بصره، چنین میگوید: (زیرا که یوم انتقام در دل من بود و سال فدیهشدگانم رسیده بود). (اشعیا 63: 4)؛ پس منجی با روز انتقام مرتبط است. اگر این وصف را در کنار آنچه در رابطه با او در ارمیا آمده است، قرار دهیم، به نکتۀ مهمی دست مییابیم: (زیرا که آن روز، روز انتقام خداوند، یهوه صبایوت است که از دشمنان خود انتقام بگیرد. پس شمشیر هلاک کرده، سیر میشود و از خون ایشان مست میگردد. زیرا خداوند، یهوه صبایوت در زمین شمال، نزد نهر فرات ذبحی دارد). (ارمیا 46: 10) یهوه صبایوت (خدای لشکرها) در اینجا منجی است؛ دکتر علاء سالم میگوید: «آن قربانی عزیزی که خواستار انتقام خونش است جدش حسین (ع) است که در کربلا در کنار رود فرات به شهادت رسید.» (احمد موعود، پیونددهندۀ رسالتهای آسمانی) پس این آیات بهوضوح به احمدالحسن اشاره دارد؛ کسی که از بصرۀ عراق آمده است و خونخواه جدش حسین است. پس «سنگ زاویه» به چه کسی اشاره دارد؟! (۴۲ عیسی بدیشان گفت: مگر در کتب هرگز نخواندهاید اینکه سنگی را که معمارانش رد نمودند، همان سر زاویه شده است. این از جانب خداوند آمد و در نظر ما عجیب است. ۴۳ از این جهت شما را میگویم که ملکوت خدا از شما گرفته شده، به امتی که میوهاش را بیاورند، عطا خواهد شد). (متی، باب 21). و در مزامیر میخوانیم: (۲۲ سنگی را که معماران رد کردند، همان سر زاویه شده است. ... ۲۴ این است روزی که خداوند ظاهر کرده است. در آن وجد و شادی خواهیم نمود. ۲۵ آه ای خداوند نجات ببخش! آه ای خداوند سعادت عطا فرما! ۲۶ متبارک باد او که بهنام خداوند میآید. شما را از خانۀ خداوند برکت میدهیم). (مزامیر، باب 118) احمدالحسن بر طبق آیات روشن ساخت که سنگ، در امتی دیگر است. و در کلام عیسی روشن است که ملکوت از امت بنیاسرائیل و کسانی که به عیسی گرویدند، ستانده میشود و به امتی دیگر که به دستاوردهای ملکوت عمل میکنند، داده میشود و عیسی سنگ را علتِ دادن ملکوت به امت دیگری غیر از امتی که مدعی پیروی از موسی و عیسی هستند برمیشمارد. همچنین باید به ارتباط این سنگ زاویه با «خانۀ پروردگار» دقت کنیم؛ در هیکل، سنگی وجود ندارد که در گوشه قرار داشته باشد و به عیسی اشاره داشته باشد. اما در امت دیگری از فرزندان ابراهیم و در آن خانۀ خدا که ابراهیم و پسرش اسماعیل بنا نهادند سنگی خاص در گوشهاش (که رکن عراقی نام دارد) قرار گرفته است. تمامی این امور به نجاتدهندهای که از عراق میآید، اشاره میکند. (ر.ک.سیزدهمین حواری) و او احمدالحسن است. برای تأکید بیشتر بر اینکه این سنگ یا منجی، در آخرالزمان و از عراق ظهور میکند، میتوان به رؤیای پادشاه عراق (بابل) رجوع کرد. (ر.ک.دانیال 2: 31 تا 45) و جالب آنکه حتی حساب ابجد «سنگ» در متن عبری «אבן»، برابر است با حساب ابجد عبارت «احمد». همچنین احمدالحسن همان «پسر انسان» در (متی24: 27) است: (زیرا همچنان که برق از مشرق ساطع شده، تا به مغرب ظاهر میشود، ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد بود). که مشرق نسبت به مکان عیسی در آن زمان، عراق است. پس تا اینجا آموختیم که بره، احمد است؛ که یکی از آن 24 شیخ، از سبط یهودا و جمعکنندۀ یاران پدرش است و کنیۀ او، «اسرائیل» = «عبدالله» است و «صادق» و «امین» خوانده شده، از «بصره» در کشور «عراق» آمده و خونخواه جدش است. (به کتب احمدالحسن رجوع کنید). به امید خدا در آینده، به علم و حکمت احمدالحسن خواهیم پرداخت. واقفیۀ عصر ظهور با هشداری از سوی امام رضا(ع) شکست مردم در تشخیص فرستادههای خدا در هر زمان و توقف آنها بر تعدادی از این فرستادهها از مهمترین عبرتهای تاریخی است که بر هر مؤمنی واجب است تا از این حوادث بیاموزد و خود را از لعنت خدا و فرستادههای او برهاند. همین مسئله موجب ایجاد فرقۀ واقفیه در زمان امام رضا(ع) شد؛ تا جایی که امام(ع) همۀ آنها را لعنت کردند و این واقفیگری را مشکل همیشگی مردم دانستند. از امام رضا(ع) روايتهای بسياری دربارۀ لعن واقفيه و اتهامشان به کفر و حيلهگری موجود است؛ اما آنچه در اين روايتِ واردشده دربارۀ واقفيۀ زمان امام رضا(ع) جای تأمل و انديشه دارد که با واقفيۀ عصر مهدی اول نيز مرتبط است: سليمان بن جعفر میگويد: كنت عند أبي الحسن [الرضا] بالمدينة إذ دخل عليه رجل من أهل المدينة، فسأله عن الواقفة، فقال أبو الحسن: ﴿مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلاً * سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً﴾، والله إن الله لا يبدلها حتى يقتلوا عن آخرهم). در مدينه نزد ابیحسنالرضا(ع) بودم. در اين هنگام مردی از اهل مدينه بر حضرت وارد شد و دربارۀ واقفيه از حضرت سؤال کرد؛ پس حضرت پاسخ داد: (طردشدگاناند. هرجا که یافت شوند باید دستگیر شوند و بهسختی به قتل برسند. اين سنت خداوند در اقوام پيشين است، و برای سنت الهی هیچگونه تغيير نخواهی يافت).( ) به خداوند سوگند که خدا آن را تغيير نخواهد داد تا آخرینشان کشته شود.»( ) در اینجا امام رضا(ع) سوگند ياد میکنند که واقفيه هرگز پايان نمیپذيرد و تا آخرالزمان و ظهور امام مهدی(ع) موجود است تا اینکه هلاکشان به دست مهدی اول(ع) انجام شود؛ و دليل این مطلب، سخن خدای سبحان است که فرمود: ﴿مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلاً * سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً﴾ و نيز سخن اميرالمؤمنين(ع) که میفرمايند: «فانظروا اهلبیت نبيكم، فإن لبدوا فالبدوا، وإن استنصروكم فانصروهم، فليفرجن الله الفتنة برجل منا أهل البيت، بأبي ابن خيرة الإماء لا يعطيهم إلا السيف هرجاً هرجاً، موضوعاً على عاتقه ثمانية أشهر، حتى تقول قريش: لو كان هذا من ولد فاطمة لرحمنا، يغريه الله ببني أمية حتى يجعلهم حطاماً ورفاتاً، ملعونين أينما ثقفوا أخذوا وقتلوا تقتيلاً، سنة الله في الذين خلوا من قبل ولن تجد لسنة الله تبديلاً.» «به اهلبیت نبی خود بنگريد اگر پنهان شدند، پنهان شويد و اگر از شما نصرت خواستند یاریشان دهيد؛ تا اينکه خداوند فتنه را بهوسیلۀ مردی از ما اهلبیت پايان دهد. پدرم به فدايش که فرزند بهترين برگزيده است. سوگند که چيزی جز شمشير به آنان نمیدهد و بهمدت هشت ماه شمشير را بر دوش خود مینهد تا اينکه قريش میگويند: اگر او فرزند فاطمه بود به ما رحم میکرد. خداوند او را بر بنیامیه چيره میسازد و آنان را نابود و ويران میکند. (طردشدگاناند. هرجا که یافت شوند باید دستگیر شوند و بهسختی به قتل برسند. اين سنت خداوند در اقوام پيشين است، و برای سنت الهی هیچگونه تغيير نخواهی يافت).» ( ) آری، آیۀ قرآن در دو حدیث بالا از یک واقعیت پرده برمیدارد و کسی نمیتواند بگويد اين مردی که امام علی(ع) او را وصف میکند که هشت ماه شمشير به دوش مینهد امام مهدی(ع) است و کسی غير از او نيست؛ زیرا اين روايت ثابت میکند که او مردی است که قبل از امام مهدی(ع) میآيد: «يخرج رجل قبل المهدي من اهلبیته من المشرق، يحمل السيف على عاتقه ثمانية أشهر، يقتل ويقتل ويتوجه إلى بيت المقدس... .» «مردی قبل از مهدی(ع) از اهلبیت ايشان از سوی مشرق خروج میکند و به مدت هشت ماه شمشير را به دوش خود مینهد، کافران را به قتل میرساند تا به بيت المقدس برسد.»( ) آیا مردم این بار عبرت میگیرند و خود را از تکرار تاریخ و لعنت امام(ع) نجات میدهند؟ (کتاب واقفیۀ عصر ظهور، ص ۳۹، با کمی اضافات) عنوان کلی: وصایای آسمانی در پرتو روایات قسمت اول: وصیت، راه شناخت همۀ خلفای الهی سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمد بن عیسی ومحمد بن الحسين بن أبي الخطاب والهيثم بن أبي مسروق النهدي، عن الحسن بن محبوب السراد، عن مقاتل ابن سليمان، عن أبي عبد الله ، قال: قال النبي: (أنا سيد النبيين، ووصيی سيد الوصيين وأوصياؤه سادة الأوصياء. إن آدم سأل الله تعالی أن يجعل له وصياً صالحاً، فأوحى الله عزوجل إليه: إني أكرمت الأنبياء بالنبوة، ثم اخترت خلقي وجعلت خيارهم الأوصياء. فقال آدم : يا رب اجعل وصيی خير الأوصياء. فأوحى الله إليه: يا آدم، أوص إلى شيث. فأوصى آدم إلى شيث، وهو هبة الله بن آدم (... إلى أن قال ): وأوصى عيسى إلى شمعون بن حمون الصفا، وأوصى شمعون إلى یحیی بن زكريا، وأوصى یحیی بن زكريا إلى منذر، وأوصى منذر إلى سليمة، وأوصى سليمة إلى برده. ثم قال رسول الله: ودفعها إلی برده. وأنا أدفعها إليك يا علي، وأنت تدفعها إلى وصيك، ويدفعها وصيك إلى أوصيائك من ولدك واحداً بعد واحد، حتی تدفع إلى خير أهل الأرض بعدك. ولتكفرن بك الأمة، ولتختلفن عليك اختلافاً كثيراً شديداً. الثابت عليك كالمقيم معي، والشاذ عنك فی النار "والنار مثوى الكافرين").( ) سعد بن عبدالله از احمد بن محمد بن عيسی و محمد بن حسين بن ابیخطاب و هيثم بن ابیمسروق النهدی از حسن بن محبوب السراد از مقاتل ابنسليمان از ابیعبدالله نقل میکند که حضرت فرمودند: «رسولالله فرمودند: من سرور انبيا هستم، و وصی من سرور اوصيا، و اوصيای او سرور اوصيا هستند. همانا آدم از خداوند تبارکوتعالی درخواست کرد که برای او وصی صالحی قرار دهد؛ پس خداوند عزوجل به او وحی کرد: من با نبوت، انبیا را گرامی داشتم، سپس خَلقم را اختيار کرده و از بهترين آنها اوصيا را قرار دادم. پس آدم فرمود: خداوندا، وصی مرا بهترينِ اوصيا قرار ده؛ پس خداوند به او وحی فرمود: ای آدم به شيث وصيت کن. پس آدم به شيث وصيت کرد. همانا او بخشش بلاعوض خداوند است ای فرزند آدم (... تا آنجا که رسولالله فرمودند): و عيسی به شمعون بن حمون الصف وصيت کرد، و شمعون به يحيی بن زکريا وصيت کرد و يحيی بن زکريا به منذر و منذر به سليمه و سليمه به برده وصيت کردند. سپس رسولالله فرمودند: و برده آن را به من تسليم کرد و ای علی، من آن را به تو تسليم میکنم و تو آن را به وصی خود تسليم کن و وصی تو آن را به اوصيای تو تسلیم کند که از فرزندانت هستند يکی پس از ديگری، تا آن را بهدست بهترين اهل زمين که بعد از توست تسليم کنند. و امت به تو کافر میشوند و دربارۀ تو اختلاف بسيار شديدی ايجاد میشود و ثابتقدمان در راه تو در کنار من خواهند بود و کسانی که از تو دوری میکنند جايگاهشان جهنم است و "جهنم جايگاه کافران است".» و اکنون وصیت رسولالله(ص) در شب وفاتش چراغ راه همۀ جهانیان بهسمت نور و حقیقت، در بین دستان ماست و سنت خداوند هیچوقت تبدیل و تغییر نخواهد یافت. 💠 اجر بالابردنِ شأن مکتب سید احمدالحسن(ع) 📋 شیخ ناظم عُقیلی مینویسد: (وَ لاٰ يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغِيظُ اَلْكُفّٰارَ وَ لاٰ يَنٰالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاّٰ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صٰالِحٌ إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ يُضِيعُ أَجْرَ اَلْمُحْسِنِينَ) (و در هیچ مکانى که کافران را به خشم مىآورد، قدم نمىگذارند و از دشمنى غنیمتى به دست نمىآورند مگر اینکه به سبب آن، عمل صالحى براى آنان [در کارنامهشان] نوشته مىشود؛ زیرا خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمىکند). (توبه، 120) دوستان عزیزم، خداوند همگیِ شما را زنده بِدارد. محل شاهد، این قسمت از آیه است که هر کار یا سخنی که کفار را خشمگین کند، بالابردن درجات و بهدستآوردن حسنات و نیکیهاست و در آن حالت انسان در چشمان خداوند متعال است... بنابراین حضور در خانههای خدا و خانههای حجتهای خدا و بالابردن شعار حاکمیت خدا و ترویج ذکر و رفتار حجتهای الهی، همۀ این مسائل، کفار و منافقین را خشمگین میکند و خداوند برای فردی که این کار را انجام دهد، عمل صالح مینگارد و درجات او را ارتقا میبخشد. از جمله روشنترین مصادیقی که منافقین را خشمگین میکند، بالابردن شأن مکتب سید احمدالحسن و بالابردن شعار و نماد آن، در سینهها و در مکانهاست. از خداوند خواستاریم که ما و شما را نسبت به یاریِ همیشگی حق، ثابت بِدارد و عاقبت ما را به این مسئله ختم کند؛ او شنوای اجابتکننده است 🖊شیخ ناظم عُقیلی، 13آگوست 2018