نشریه زمان ظهور 170
مشاوری مهربان کارم به خودکشی رسیده! پاسخِ خواندنی، امیدبخش و دلگرمکننده از سید احمدالحسن برای جوانی که از دست پدرش به ستوه آمده بود سؤال: به احمدالحسن! حالم را بر شما عرضه میکنم؛ خواهش میکنم پاسخ پیامم را بدهید: پدرم بهخاطر درس، بر من فشار میآورد؛ مخصوصاً اینکه من، دانشآموز ششمِ متوسطه [دبیرستان] هستم؛ همیشه سخنانی میگوید که موجب تضعیف روحیه میشود و اصلاً به من احترام نمیگذارد؛ اگر در [پاسخ به] سؤال اشتباه کنم و به او بگویم اشتباه کردم، زمینوزمان را به هم میدوزد و اصلاً مرا درک نمیکند و مرا بهخاطر درس کتک میزند؛ مخصوصاً اینکه بهخاطر پدرم به لحاظ روحی بسیار خستهام. به خدا قسم، بهخاطر برخوردهای بد پدرم، به حد خودکشی رسیدم و اگر محلی برای سکونت داشتم، خانه را ترک میکردم. پاسخ سید احمدالحسن: «خداوند شما را زنده بِدارد عزیزم؛ پیش از هرچیز باید بدانی که شخصِ شما بیشترین زیان را از خودکشی میبینی؛ پیش روی تو، فرصتی است که در این زندگانی [دنیا] زندگی کنی و در آن، اتفاقات خوبی را رقم بزنی که برای تو و جامعه و دنیا و آخرتِ توست. پیش روی تو، زندگی شخصیِ توست؛ چه بسا روزی با خانمی همراه شوی که دوستش داری و خانه و خانوادۀ زیبا و خوبی بسازید که برای جامعه و زندگانی مفید و سودمند باشد. خودکشی صِرفاً فرار از مشکلات است، درحالیکه برخورد صحیح، رویارویی با مشکلات و حل کردن آن است. تو هنوز در ابتدای زندگیات هستی و زندگیِ پیش رویت پر از خوبی و بدی، زیبایی و زشتی، و خوشی و ناخوشی است؛ حال، آیا هر زمان که با مشکلی روبهرو شدیم از آن فرار کنیم؟! اما [در رابطه با] مشکل تو با فشارهای پدر بهخاطر درس، پیش از هرچیز باید بدانی که او براساس تصور خودش میخواهد تو به نتیجۀ خوبی دست پیدا کنی تا زندگی خوبی بسازی، و صرفنظر از اینکه رفتارش اشتباه یا پر از برخوردهای بد است که به تو و روحیهات آزار میرساند، آنچه باعث میشود که این برخوردهای بد را انجام دهد، [بهخاطر] دوستداشتن توست. معتقدم راهحل این است که بهاندازۀ توان تلاش کنی تا برایش روشن سازی که رفتارهایش، شما را اذیت میکند و آزار میدهد؛ چه بهشکل مستقیم [بیان کنی] یا از راه واسطه؛ چه بسا برای تعامل با شما روش بهتری بیابد. بهطور کلی و درهرحال، اگر هر کاری از دست بنده بربیاید درخدمتت هستم؛ خواه مکانی که در آن زندگی کنی یا هرچیزی که زندگیات را آسان سازد و آزار و اذیت جسمی و روحی را از شما دور کند؛ میتوانی در هر زمانی برایم بنویسی و انشاءالله آنچه را مینویسی خواهم خواند. Mohaiman Fadel نوشت: آقای ما، اگر هیچچیزی به حال این پدر فایده ندارد ـنه صحبت کردن و نه هیچ فردی که سخنش بر او تأثیرگذار استـ و همواره خودش را بر راه درست میبیند و خودش را در هرچیز و هر مصلحتی داناتر میداند و اگر این پسر، این مسئله را نمیپسندد، پس [خانه را] ترک کند یا برای خودش مکان دیگری در نظر بگیرد؟ پاسخ سید احمدالحسن: «خداوند شما را زنده بِدارد عزیزم؛ زندگیاش را مرتب کند و برای خویش مکان دیگری بیابد و منزل پدرش را ترک کند.» ژوئیه 2018م کتاب پیک صفحه، ج۲، ص۱۱۴ گزیدهای از مقالۀ ادیان جایگزین به قلم: شیخ ناظم عقیلی منظور من از دین در اینجا فقط ادیان شناختهشده نیست، بلکه دین مفهوم وسیعی دارد که شامل جریانها و اندیشههای فلسفی، سیاسی و اقتصادی میشود که خالی از اصل تقدس، و بینش کیهانِ هستی و حیات و جامعه و اخلاق نیست. هر حزبی که فلسفه یا مفاهیم خاصی را اتخاذ میکند، وقتی به دین حمله میکند یا نیروها و فعالیتهای خود را فقط صرف این مسئله میکند که انسان را به ضرورت انکار و ترک دین متقاعد کند، در واقع میخواهد فکر و ذهن او را پساز خالی کردن بهقدر امکان از دین یا افکار قبلی یا قدیمی، با دین جدیدی پر کند. ذهن انسان نمیتواند خالی بماند و پیروان ادیان جایگزین یا ادیان بشری بهخوبی به این امر واقفاند و ازاینرو ابتدا در زشت جلوه دادن دینِ شناختهشده با شجاعت اقدام میکنند تا بیشترین تعداد ممکن از مردم [آن دین را] ترک کنند و فضای کافی برای اندیشه و آگاهی انسان به وجود بیاید تا به فرایندِ «پر کردن جای خالی» [یا جایگزین کردن ادیان ساختگی] نوبت برسد! مطلقاً هیچ جریان روشنفکری کاملاً بیطرفی وجود ندارد که هدفش رهاییِ کامل بشریت از بردگی و وابستگی باشد، بلکه هرآنچه تاریخ بشر شاهد بوده است فرایند جایگزینی یک بردگی با بردگی دیگر، و یک وابستگی با وابستگی دیگر، و یک [نوع] بتپرستی با بتپرستی دیگری است که حتی ممکن است از [نوع] قبلی خود خیلی قبیحتر باشد! تصور اینکه دین فقط بهمعنای تشریفات و عبادت یا اعتقاد به خداست، اشتباه فاحشی است و این همان فهمی است که صاحبان (ادیان جایگزین) سعی میکنند در اذهان مردم تثبیت کنند تا حقیقت کارِ خود را که آنها را از یک دین بیرون بیاورند تا به دین دیگر یا دین جدید واردشان کنند پنهان کنند! وقتی میبینید یک حزب یا گروهی برای شکستن یک قالب [دین] خاص حمله میکند، در واقع میخواهد آن را با یک قالب دیگر جایگزین کند و زمانی که به تحریف یک مدل خاص تحریک میکند، بدون شک میخواهد آن را با مدل دیگری جایگزین کند. احساس دین[داری] در انسان یک احساس فطری طبیعی است، انسان به هیچ نحوی نمیتواند بیدین بماند. و هنگامی که دین واقعی الهی طرد یا حذف شود جای آن خالی نمیماند، یا دین کاهنان منحرف که خود را شبیه به انبیا کردند جایگزین آن میشود، یا دین دنیوی ساختۀ بشر بهجای آن مینشیند. این واقعیت را برخی از خداناباوران بهصراحت اعتراف کردند، و برخی دیگر از آنان انکار میکنند تا همچنان به بیشترین تعداد ممکن از مردم بخندند و آنان را به صف خود درآورند. پس ما باید پیشاز هرچیز، بهخوبی این حقیقت را که تقریباً به بدیهیات میرسد درک کنیم و آن این است که انسان ذاتاً دیندار است و اگر دین واقعی که عطش روحی او را سیراب کند نیابد، برای رفع این عطش بهسمت هر فکر یا اصولی که به او تحمیل یا ارائه میکنند شتاب میگیرد، پس آگاهانه یا ناآگاهانه آن را قبول میکند و تصور میکند با ترک دین خود از آزادی برخوردار شده است و نمیداند که واقعیتِ وضعیت او این است که به یک بتپرستی جدید -به معنای واقعی کلمه- منتقل شده است! انسان همانگونه که (موجود ناطق) است، (موجود دیندار) نیز هست، او همیشه و تا ابد بهدنبال تمسک به اصلی جدا یا فراتر از ذات (منیت) انسانی است و لزومی ندارد این اصلِ جدا یا فراتر، همان خدا بهمعنای رایج باشد، بلکه ممکن است یک فکر یا یک جهتگیری باشد که بر آن پردۀ قداست یا ارزشِ فراتر از قابلیت نقد و نقص انداخته باشند. و منشأ اصلی اینگونه خدایان، هوا [و هوس] و منیت است -چنانکه قبلاً اشاره شد- خداوند متعال میفرماید: (آیا دیدی آن که هوای خود را خدای خود قرار دهد). پرستش هوا و نفس دارای مراتب و جلوههایی است که کمترین مدل سادۀ آن این است که انسان از امیال و هوس و علایق خود هدف و ارزش والایی بسازد که در پی آن لهله بزند و برای آن زندگی کند و همۀ آرمانها و ارزشها در برابر آن بشکند و از هم بپاشد! سپس منیت بهتدریج شعلهور میشود و کمکم در خانواده، سپس در قبیله، سپس در ملت، سپس در انسانیت نمایان میشود؛ یعنی نوع انسان بهعنوان یک ارزش یا اصلی کلی و جدا از یک فرد انسان. که در این صورت به آن دین (انسانگرایی) یا (Humanism) میگویند، که برخی از ملحدین آن را بهعنوان دین برای خود برگرفتهاند. یکی از برجستهترین دعوتکنندگان یا بنیانگذاران آن در تاریخ مدرن، (آگوست کُنت Auguste Comte 1798-1875)، جامعهشناس و فیلسوف فرانسوی بود. ادیان جایگزین بهقدری واضح و آشکار بودند که توجه و علاقۀ فیلسوفان و محققین را برانگیختند، بهطوری که تصمیم گرفتند وقت و تلاش خود را صرف مطالعه و هشدار نسبت به آنها کنند و مقالات و کتابهای متعددی دراینباره نوشتند؛ ازجمله -بهعنوان مثال- کتاب (اقتصاد به مثابه دین) نوشته رابرت نلسون Robert Nilson و کتاب (مذهب بازار) اثر دیوید لوی David Loy، کتاب (ادیان سیاسی) اثر اریش ووگلین Erich Vogelin، کتاب (سیاست به مثابه دین) اثر امیلیو جنتیله Emilio Gentile و مقالۀ رابرت بلا Robert Bellah معروف (مذهب مدنی در آمریکا) و بحث بسیاری که در سال 1967 پس از این مقاله راه انداخته شد، و کتاب (علم به مثابه دین) اثر پل کاروس Paul Carus و کتاب (ملیگرایی بهعنوان دین) مورخ آمریکایی کارلتون هیز Carlton Hayes (1882-1964). پس این موضوع، تلاش و فداکاری و تمایل به کنار گذاشتن بتپرستی و تعصب را میطلبد و باید از سیاست گلهای خارج شد، حتی اگر تدریجی باشد؛ [سیاستمداران] این [نوع] سیاست برای اجرای ایدئولوژی و دستوراتشان از ملتها سوءاستفاده میکنند و افکار و اهداف اشخاصی را منتشر میکنند که در روند پیشبرد تصمیماتشان باشند؛ تصمیماتی که غالباً از تنگنظریهایِ نشئتگرفته از بیماریها و عقدههای روانی آنان است، آنان وقتی درد گرسنگی و محرومیتها و نادانیها و عقبماندگیهای مردم را میبینند پلک چشمشان هم تکان نمیخورد [ککشان هم نمیگزد] و همۀ اینها را در راه تحقق این اهداف و سیاستهای خود میبینند، درحالیکه زندگی این آقایانِ رهبر (سیاسیها یا دینمداران) را چیزی به نام گرسنگی یا فقر یا محرومیت، تلخ و ناگوار نمیکند؛ اینها دربِ خانۀ آنان را نمیزنند و حتی در خوابِ خود هم [آنان را] نمیبینند! لزومِ نگاهِ دقیق به جریانهایی که از شکست، ضعف و نبودِ نهاد دینی سوءاستفاده کردند، روشنگری، تلاش و تجربهای انسانی است که به همان چیزهایی که برای هرگونه تلاش بشری پیش میآید دچار میشود؛ مواردی از قبیل کمبود، ضعف، انحراف و تندروی در برخی از جوانب. این وحی آسمانی نیست که از ناحیه یا خاستگاهی نازل شده باشد که دارای علم و حکمت مطلق و بیطرفی کامل باشد؛ بنابراین باید در بینشها و جهتگیریها حتی از دانشمندان و متفکران خوشنیت انتظار تندروی داشت؛ همچنین باید انتظار داشت که انقلابِ تحول و روشنگری، توسط افراد و احزابی مورد سوءاستفاده قرار بگیرد که نیت خیر نداشته یا نظریات و اهداف خاصی داشته باشند که به تندروی و دگماتیسم شناخته میشود؛ جامعه بهمحض آنکه از یک بردگی خارج شود به بردگی دیگری وارد میشود که گاه از قبلی چندین برابر زشتتر است. جامعه، زمانی که انقلاب به حرکت میافتد و نهضت تغییر به تکاپو میافتد غالباً فاقد تکیهگاه است و شاهد حالتی از اختلال و آشفتگی است؛ یعنی بهراحتی میتواند تحت اطاعت و تحتتأثیر صیحهها و فریادها از چپ و راست قرار بگیرد. و این دقیقاً همان اتفاق است و موجِ مادی و الحادی از این موقعیت سوءاستفاده کرده و با قدرت درصدد بیرون کشیدن تدریجی جامعۀ بشری از عرصۀ ایمان و دین و فرو بردن آن در بیابان ماده و الحاد و کنار گذاشتن تدریجی اخلاقیات و ارزشهاست؛ ارزشهایی که نمایانگر چهرۀ درخشان بشریت است. بسیار باید مراقب صداهای ناهنجار بود که به طرق مختلف بهدنبال تحریف و شیطانسازی هر طرحِ روشنگری یا هر منشأ ایدۀ روشنگری و «رهایی»اند؛ زیرا اینها یا کسانیاند که آرزوی دوران تاریک و اقتدار کلیسا و تاجوتخت پادشاهی را دارند، یا اکنون برده و پیرو مؤسسات دینی «منحرف»اند، یا منافعی دنیوی و سرنوشتساز با آنها دارند، چه از فساد و انحراف مؤسسههای دینی آگاه باشند و چه فریب آنها را خورده باشند، آنان (يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ) «هر فریادی را علیه خود میدانند»! پروژۀ روشنگری، یکی از برجستهترین و مهمترین پروژههای در راه آزادی در طول تاریخ بشر به شمار میرود. در واقع روشنگری، از اولین مرحلههای تکامل بشریِ درحالِ ظهور بوده و سپس پنهان میشده یا از بین میرفته است، اما در قرن هجدهم به بعد بیشترین بهره را داشت و پیروزمندانه توانست انسان را از قبضۀ کلیسا و جناح مسلح یا اجرایی کلیسا (تخت سلطنتی) نجات دهد. اینها را گفتم، البته با اعتراف به اینکه روشنگری هم در دستاندازها و فراز و نشیبهایی افتاد که بهکلی از اصل و ریشه و هدف والا و مقدسش بهدور بود؛ هدفی که اساساً هدف همهٔ پیامبران و فرستادگان آسمان است و در نپذیرفتن و محکوم کردنِ سرقت عقل و آزادی و تصمیم انسان برای مشخص کردن سرنوشت دنیوی و اخروی خود و ایستادن در مقابل نیروها و جهتهایی که خواهان نابودی و به حاشیه بردنِ ارادهٔ انسان هستند نمایان میشود؛ ارادهای که خداوند [هم] به آن احترام گذاشته و حتی در موضوع ایمان و دین و اجرای حاکمیت خداوند هم انسان را مجبور یا مضطر نکرده است، بلکه مردم را در آزادیِ حقِ انتخاب به حال خود واگذاشته است؛ با تأکید بر اینکه آنان نتیجه و عواقب انتخاب خود را در این دنیا پیش از آخرت متحمل خواهند شد. برای مطالعۀ مقالۀ کامل در سایت مؤسسه دروس عالی دینی و زبانشناسی [به لینک زیر مراجعه کنید]: https://www.facebook.com/605115609515566/posts/pfbid0x2jjh5gZDjBgvykyKJ523qqSd9y9186o7xRcqcjY9D3dnkm38irsAtaV4pNan4z1l/?app=fbl درنگی در معنای آیۀ «الرجال قوامون علی النساء» به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه جملهای که در کودکی با آن از جانب عموی بزرگم بسیار مواجه میشدم: (الرجال قوامون علی النساء) [ ]؛ نه اینکه بهطور خاص مخاطبش من باشم نه، اما در جمعهای خانوادگی مکرراً این جمله از جانب ایشان بازگو میشد و بعدش هم قاهقاه میخندید و زیرچشمی به همۀ ما نگاهی میانداخت و فخرفروشی میکرد از اینکه مرد است و این آیه هم در حق او نازل شده است. این قضیه تا همین چند سال پیش ادامه داشت که دیگر او را از دست دادیم. منظورم این نیست که فقط این جمله را تکرار میکرد و میخندید و تمام، نه، بهخاطر برداشت نادرستش از آیه، گمانش بر این بود که مردان باید در هر امری بر زنان مسلط باشند و هرچه میگویند از جانب زنان نزدیکشان با پاسخ «بله، چشم آقا» مواجه شوند. خدا عموی مرا بیامرزد، اما این مسئله فقط مختص او نبوده و نیست. مردانی هستند که با استفاده از چنین جملاتی از قرآن، خواهان تسلط، زورگویی، بهرهکشی از زنان و به کرسی نشاندن حرفشان به هر قیمتی هستند. شاید شما هم با اینگونه افراد و تفکراتشان مواجه شده باشید. حال سؤالی که مطرح میشود این است: منظور از این آیۀ قرآنی (الرجال قوامون علی النساء) (نساء، 34) چیست؟ و آیا ناظر بر این است که مردان در هرچیزی برتر از زنان بوده و باید در هر عرصهای بر آنان مسلط شوند و زور بگویند؟ به گفتۀ برخی، این آیۀ قرآنی یکی از جنجالیترین آیات در خصوص مسائل زنان برشمرده میشود و بسیاری از شبههکنندگان، آن را دستاویزی جهت زنستیزیِ دین اسلام و قرآن قرار داده و با تمام قوا با آن علیه دین اسلام میتازند. آیا در حقیقت، اسلام دین زنستیزی است؟ آیا برای زن و جایگاهش ارزشی قائل نیست؟ آیا زن را پست و بیارزش قلمداد میکند؟ آیا همانگونه که ملحدین و مشککین میگویند قوانین قرآنی علیه زنان است و سبب تسلطِ افسارگسیخته و حیوانیگونۀ مردان بر زنان میشود؟ اسلام و زنان این مجال، مختصرتر از آن است که بتوان بهصورت کامل و جامع در خصوص مبحث «اسلام و زنان» قلم زد، اما آنچه را نیاز است به بیانش بپردازیم بهصورت مختصر خواهیم آورد. خوب است بدانیم اسلام در زمانهای آمد که عرب در جاهلیت عجیبی به سر میبرد، هرکسی مقداری به تحقیق و پژوهش در جامعۀ پیش از ظهور اسلام بپردازد، متوجه خواهد شد که زنان در جامعۀ عرب جاهلی، بسیار کمارزش بوده، و قیمتی در بین مردان نداشتند، مردان زن را مملوک و دارایی خود به شمار میآوردند و نگاهشان به زن اینگونه بود که زنان آفریده شدند تا در خدمت مردان باشند. زنان در آن زمان مالک هیچچیزی نبودند و حتی نمیتوانستند برای خود تصمیمی بگیرند؛ بلکه همواره زیر سلطۀ مردان به سر میبردند، تاجاییکه اموالشان در معرض تسلط مردانی همچون پدر، برادر، همسر و حتی فرزندان ذکورشان میبود. بدون مهریه به ازدواج در میآمدند و متأسفانه به ارث برده میشدند مثل هر کالای دیگری؛ و چه دردناک! واقعیت مصیبتبار دیگری که در آن جامعۀ جاهلی، نسبت به زنان قابل بررسی است، اینکه زن از ابتدای تولد و ورودش به جامعه، مرگ و حتی زندگیاش منوط به تصمیم و ارادۀ مردان میبود؛ اینکه آیا زندگی کند یا زندهبهگور شود؟ در خصوص زندهبهگور شدن دختران نقلهای تاریخی و روایی فراتر از حد تواتر است که به شماره درآید. تنها به ذکر یکی از نمونههایی بسنده میکنیم که برای عمر بن خطاب رخ داده بود (شایان ذکر است عمر به گفتۀ خودش به زندهبهگور کردن دخترانش شهره بود): «خود او میگوید: گفتم ای رسول خدا! من در جاهلیت دخترانم را زندهبهگور کردم. فرمود: در ازای هر دختری که زندهبهگور کردی، بردهای آزاد کن.» [ ] خداوند متعال در قرآن کریم این مسئله را بیان میکند: (وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ * يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ) [ ] (و هرگاه يكى از آنان را به دختر مژده آورند چهرهاش سياه مىگردد، درحالىكه خشم [و اندوه] خود را فرو مىخورد * از بدى آنچه بدو بشارت داده شده، از قبيلۀ [خود] روى مىپوشاند. آيا او را با خوارى نگاه دارد يا در خاک پنهانش كند. وه، چه بد داورى مىكنند). خود تصور کنید قاطبۀ مردان جامعهای را که با خبر دختردار شدن، رخ از همه برتافته و بر این اندیشه باشد که آیا او را نگه دارد که ارمغانش خواری است، یا با دستان خود، او را زنده به خاک بسپارد؟! «چه بد داوری میکنند». این یعنی در هر دو حالت، از اینکه خدا به او دختری عطا کرده، کراهت دارد و بیزار است (البته او بهعنوان عطای خدا به آن نگاه نمیکرده، و شاید از خود میپرسیده: این دختر عقوبت کدام گناهش بوده است؟!) ظاهراً خود را به فراموشی زده بود که یک زن (مادرش) او را به سختی حمل کرد و به دنیایش آورد و شبانهروز از خود گذشت تا او مردی قدَرقُدرت شود و حال دندان بساید و چهره در هم کشد از اینکه چرا در ناصیهاش تولد دختری نوشته شده است! بگذریم... این حالواحوال زنان در جامعۀ پیش از صدر اسلام است و رسولالله محمد (ص) در چنین جامعهای مبعوث شد و کرامت بخشید به زنان؛ به آن جامعۀ افسارگسیختۀ جاهلی فهماند که در سطح ارزش انسانی و ادراکات عقلی، هر دو طرف (مرد و زن) مساویاند؛ برای زنان هنگام ازدواج مهریه در نظر گرفت و پرداختش را بر مرد واجب نمود؛ زنان را از زندهبهگور شدن رهانید؛ قوانینی را وضع کرد تا طبق آن جامعه، حقوق اجتماعی و شرعیشان به آنها بازگردانیده شود. تصورش را بکنید! انقلابی واضح، آشکار و چشمگیر در خصوص زنان رخ داد و شرایط تغییر کرد؛ زیرا دین اسلام و رسولش به زن همچون مرد به دیدۀ عدالت و برابری و انسان بودن از جهت قوۀ ادراک و ارتقا، فارغ از هرگونه جنسیتزدگی نگاه میکند و ارزش انسانی و کرامت زن و مرد را کاملاً یکسان فرض میکند، تاجاییکه قرآن زن را هم در کنار مرد مورد خطاب قرار میدهد و هرگز او را حذف نمیکند؛ شاهد مثالش هم آیۀ 35 سورۀ احزاب است: (إِنَّ المُسلِمينَ وَالمُسلِماتِ وَالمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ وَالقانِتينَ وَالقانِتاتِ وَالصّادِقينَ وَالصّادِقاتِ وَالصّابِرينَ وَالصّابِراتِ وَالخاشِعينَ وَالخاشِعاتِ وَالمُتَصَدِّقينَ وَالمُتَصَدِّقاتِ وَالصّائِمينَ وَالصّائِماتِ وَالحافِظينَ فُروجَهُم وَالحافِظاتِ وَالذّاكِرينَ اللَّهَ كَثيرًا وَالذّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَغفِرَةً وَأَجرًا عَظيمًا) (به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاقکننده و زنان انفاقکننده، مردان روزهدار و زنان روزهدار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانی که بسیار خدا را یاد میکنند و زنانی که بسیار خدا را یاد میکنند، خداوند برای همۀ آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است). سخن دراینخصوص بسیار است؛ اما آنچه مشخص است جامعهای است که محمد (ص) در سایۀ اخلاق والایش، و وضع قوانین عادلانه و منصفانه در خصوص زنان، در پرتو تعالیم الهی و آسمانی ترسیم کرد و تمایزش با آنچه پیش از اسلام بود بسیار واضح و چشمگیر بود و این مسئله عیان است و کسی جز فرد معاند و لجوج منکرش نمیشود. بررسی معنای قیمومیت در آیۀ (الرجال قوامون علی النساء) خداوند متعال میفرماید: (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ) (نساء، 34) (مردان سرپرست زناناند، بهدلیل آنكه خدا برخى از ایشان را بر برخى برترى داده و [نیز] بهدلیل آنكه از اموال خود [برای زنان] خرج مىكنند). دکتر علاء سالم در کتاب «دفاع از رسول (ص)» به بیان پاسخ به شبهات حول محور این آیه پرداخته و مینویسد: «این شبهه با توجه به چند نکته مردود است: ۱. سرپرستی مرد بر زن بهمعنای برتر بودن ارزش انسانی مرد بر زن نیست؛ بلکه بهمعنای آن است که مرد عهدهدار کارهای زن، و برآوردن هزینهها و نفقه و نیازهای زن است.» [ ] خداوند متعال میفرماید: (يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ) (حجرات، 13) (اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملتملت و قبيلهقبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزکارترين شماست. بىترديد خداوند داناى آگاه است). طبق این آیۀ صریح قرآنی، آنچه انسان را نزد خداوند والامرتبه و ارجمند میگرداند، جنسیت او نیست، بلکه تقوای اوست. دکتر علاء سالم در ادامه مینویسد: «اما مسئلۀ ارزش انسانی، هیچ ارتباطی با سرپرستی ندارد، و ـهمانطور که پیشتر هم اشاره کردمـ فقط به میزان تفاوت و برتری در تقوا و تقرب الهی مربوط میشود، و طبق این معیار هیچ منعی وجود ندارد که از نظر خدا و رسولش، زن (همسر) ارزشمندتر و برتر از مرد (شوهر) باشد؛ بهرغم اینکه حقِ سرپرستی زن برعهدۀ مرد گذاشته شده است؛ یعنی واجب است مرد هزینههای زن را بدهد و نیازهایش را برآورده کند. 2. سرپرستی یعنی متکفل و عهدهدار شدن، و چنین مسئولیتی باید در هر جامعۀ انسانی وجود داشته باشد تا از انفکاک و تکهتکهشدن و در نتیجه نابودی محافظت شود، و این یک مسئلۀ عقلانی و منطقی است و فقط بهعنوان یک امر ثابتشدۀ دینی مطرح نمیشود؛ هم در سطح جوامع بشری بزرگ و هم در سطح جوامع بشری کوچک. در خصوص خانواده، خانواده قطعاً از یک مرد و زن و هرآنچه از آن دو نتیجه میشود تشکیل شده است؛ در نتیجه اگر ما بخواهیم از خانواده محافظت کنیم و روحیۀ محبت و انسجام میان اعضای آن گسترش یابد ـبهگونهای که خانواده را تبدیل به خشتی سودمند در ساختمان جامعۀ شایستۀ انسانی تبدیل کندـ چارهای نداریم جز اینکه یکی از این دو راه را برگزینیم: یا مرد عهدهدار زن و بچههایش شود، یا برعکس؛ و نمیشود هرکدام عهدهدار کارهای خودشان باشند و هرکدام فقط کارهای شخصی خودشان را اداره کنند؛ و اگر کسی قائل به چنین سخنی باشد، یا نمیداند منظور مطلوب از تشکیل خانواده چه بوده است و در نتیجه خودخواهی نفرتانگیز را در عرصۀ خانوادگی غالب و حکمفرما میکند و طبیعتاً چنین وضعیتی به تفکیک خانواده و ازهمپاشیدن آن منتهی میشود؛ یا او واقعاً طرح ازهمپاشیدن خانواده و از بین بردن تمام ارتباطات میان اعضای آن را در سر میپروراند؛ و این ایده و نگاهی است که در عرصۀ امروزه وجود دارد و برخی از مدعیان آزادی ـآنگونه که خودشان را چنین نامیدهاندـ برای این دیدگاه خود نظریهپردازی میکنند و بهویژه طرفداران همجنسگرایی چنین ایدهای را ترویج میکنند. اما ـبنا به نظر اسلامـ با توجه به وجود مرد که میدانیم بنیۀ جسمانی قویتری دارد، نمیتوان پذیرفت وظیفۀ تأمین هزینههای خانواده برعهدۀ زن قرار بگیرد؛ زیرا کنارگذاشتن آنکه بدن قویتری دارد (یعنی مرد) و قرار دادن این وظیفه و تمام مسئولیتهای ناشی از آن برعهدۀ کسی که بدن ضعیفتری دارد (زن) با وجود تمام سختیها و مشقتهایی که در این مسئولیت وجود دارد ظلم صریحی در حق زن خواهد بود، این از یک سو؛ از سوی دیگر انجام چنین کاری (قرار دادن مسئولیت تأمین هزینهها برعهدۀ زن) با دیدگاه کلی که شریعت الهی دربارۀ زن مطرح میکند تا هنگامی که مرد موجود است و میتواند به انجام این وظیفه اقدام کند همخوانی ندارد؛ وظیفهای که اختلاط و ارتباط با عموم مردم را میطلبد. بهاینترتیب، روشن میشود اینکه مرد را به وظیفۀ تأمین هزینههای زن تکلیف کنیم ظلم نخواهد بود؛ بلکه وقتی ظلم خواهد شد که کسی بخواهد زن را مکلف به کار کند، و مرد راحت و آسوده رها شود! ۳. سرپرست بودن مرد در اسلام، یک مسئولیت شرعی و قانونی است که باید او عهدهدارش شود و آن را انجام دهد، و این حقی برای زن به بار میآورد نه علیه زن؛ در نتیجه وظیفۀ سرپرستی ـبهعنوان مثالـ با حق تملک و کار یا انجام فعالیتهای اقتصادی که به زن اختصاص دارد هیچ منافاتی ندارد، با در نظر داشتن این نکته که این واجبی برعهدۀ مرد است و هیچ ارتباطی به وضعیت مادی فعلی زن ندارد. بر مرد واجب است مسئولیت تأمین هزینهها را بر عهده بگیرد حتی اگر زن در رفاه باشد و کار و شغل و درآمد خودش را داشته باشد، مگر اینکه زن از حق خودش بگذرد و ذمۀ مرد را از واجبی که برعهدهاش است بَری کند. پس این مسئله ـهمانگونه که ملاحظه میکنیمـ یک مسلۀ حقوقی است و به حقوق زن ارتباط دارد؛ به همین دلیل است که اسلام به زن حق میدهد علیه مرد طرح دعوای قضایی کند، اگر مرد در انجام مسئولیت خود کوتاهی کند و هزینۀ خانوادهاش را تأمین نکند؛ و در این صورت حاکم باید او را وادار کند وظیفۀ خود را انجام بدهد. » [ ] دکتر علاء سالم در گفتوگویی از سید احمدالحسن میپرسد: آیا از نظر اسلام مانعی برای یک زن برای تصدی پست ریاست جمهوری، «رهبری مردمی» یا قوۀ قضائیه یا سایر مناصب عالی کشور وجود دارد؟ پاسخ سید احمدالحسن را میخوانیم: «زیر نظر حکومت معصوم بله [جایز است] و در این امر اشکالی وجود ندارد؛ چنانچه معصوم نفع و فایدهای در آن ببیند. بهطور کلی امر حکومت در اسلام در اختیار معصوم است و ازاینرو مناصب اجرایی و قضائیه و مانند آن به او برمیگردد و اشکالی ندارد که زنان یا مردان را براساس آنچه خود او اصلح و انفع میداند انتخاب کند.» [ ] مردان را بر زنان مرتبتی است در خصوص آیۀ 228 سورۀ بقره یعنی (لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ) (مردان را بر زنان مرتبتی است) که آن هم شبههبرانگیز بوده است، سید احمدالحسن اینگونه پاسخ میدهند: «مرتبت یعنی «امامت عامّه» و نیز خاصّه در نماز؛ خواه نماز جمعه، جماعت، عید، آیات یا سایر موارد باشد.» [ ] سخن پایانی با توجه به نکات بالا روشن شد به سرپرستی گرفتن زن از جانب مرد بهمعنای ظلم و تعدی و تسلط بر او نیست، و حتی به مرد اجازه نمیدهد زورگویی کند و هرطور دلش خواست با زن رفتار کند (حتی اگر عدهای از مردان بر این باور باشند، این مسئله به برداشت و فهم نادرست آنان از آیه بازمیگردد و ارتباطی به نازلکنندۀ آن کلام ندارد)؛ بلکه این امر فقط واجبی شرعی و مسئولیتی است که اسلام بر عهدۀ مرد گذاشته و او را به انجام این مسئولیت ملزم کرده است، و این مسئله به نفع زن است و مرد از طریق این قانون به انجام دادنش ملزم است؛ و نتیجهای که اسلام از برقراری چنین شرایطی انتظار دارد، حفظ کانون خانواده و تضمین بقای آن است؛ اما اینکه بعضی از مسلمانان این مسئله را بد و اشتباه فهمیدهاند یا بعضی از رفتارهای نادرست در برابر خانوادۀ خود را با این قانون توجیه میکنند این موارد به پای خودشان نوشته میشود، و هیچ ربطی به اسلام و فرستادۀ والامرتبهاش محمد (ص) ندارد؛ زیرا ایشان در زمانهای که زن از هیچ کرامتی در جامعۀ جاهلیت شبهجزیره عربستان بهرهمند نبود، او را با وضع قوانینی که جامعه را از مردسالاری خارج میکرد، کرامت بخشید، او را عزت بخشید و از کالای در دست مرد بودن رهانید. سخن را با کلماتی از سید احمدالحسن، وصی و فرستادۀ امام مهدی (ع) به پایان میرسانم؛ کلماتی که پرده از حقیقت و ارزش والای زن در اسلام برمیدارد: سید احمدالحسن: «زن میتواند در بسیاری از موقعیتها در دولت الهی نقش داشته باشد، اگر خدا بخواهد و حکومت در زمانی برقرار شود. زن در بسیاری از موقعیتها و کارها کمتر از مرد نیست و حتی در برخی از کارها از مرد خیلی بهتر است؛ و اسلام هیچ محدودیتی برای زنان نمیگذارد حتی در مناصب رهبری جامعه، زمانی که آنها واجد شرایط باشند و کار را کامل و بهدرستی انجام دهند.» [ ] همچنین میگوید: «زن قطعاً نقش بزرگی دارد، بلکه مرد نمیتواند نقش زن را جبران کند؛ زیرا او ویژگیهایی دارد که مرد ندارد؛ و تأثیر اجتماعی زنان گاهی اوقات بسیار بیشتر از تأثیر مردان است و زن تحصیلکردهای که توانایی صحبتکردن و تأثیرگذاری در جامعه را دارد، قطعاً وظیفۀ اخلاقی در قبال جامعهاش دارد؛ بهخصوص وقتی که میبیند ظلم، فرزندان وطنش را از بین میبرد و حقوق مردم را میگیرد و قطعاً دیگر بانوان باید از او حمایت و دفاع کنند... .» [ ] منابع: سلسلهمقالات پاسخ به بدعت شمارۀ ۱۰۱ یوحنای دمشقی قسمت بیست و دوم روشنگری دربارۀ توصیف زنان در قرآن به کشتزار نزد ما یک زن چنان جایگاهی دارد که افلاک از برایِ او خلق شده است! • پیشگفتار دمشقی در ادامۀ کلماتش میگوید: «در همان کتاب، او احکامی از این قبیل میدهد که: 'کار کن [بر] زمینی که خدا به تو داده و زیبایش کن. و چنینوچنان کن به چنین روشی.' تمام چیزهای ناپسندی را که او کرد تکرار نکنم.» پایان نقلقول. آنگونه که مسیحیان به این قسمت پانوشت زدهاند، منظور دمشقی آیۀ ۲۲۳ از سورۀ بقره در قرآن است. گویا او متن را عیناً منتقل نکرده و فقط تمایل داشته که مضمون آن را بیاورد؛ اما چرا این متن را آورد؟ به نظر میرسد برای طعنه زدن به محمد (ص) این کار را انجام داده است. اما در ابتدا پیشاز آنکه به بررسی متن بپردازم یک مقدمه را بیان میکنم. • بهکارگیری تشبیهات توسط خدا اینکه خدا در قرآن از تشبیهات استفاده میکند موضوعی حلشده است؛ تشبیهاتی که حتی ممکن است در نظر کوتهفکران توهین تلقی شود؛ به چند مثال دقت کنید: الف. شترِ خدا؛ در قرآن میخوانیم: ﴿پس فرستادۀ خدا به آنان گفت: «زنهار! شترِ خدا و [نوبت] آبخوردنش را [حرمت نهيد] * و[لى] او را دروغگو خواند و آن [مادهشتر] را پى كردند، و پروردگارشان به [سزاى] گناهشان بر سرشان عذاب آورد و آنان را با خاک يكسان كرد﴾. [1] امام صادق (ع) یکی از راسخونْ بیان میکند که ﴿شترِ خدا﴾ امام ـیا خلیفۀ خدا بر زمینـ است و منظور از ﴿آبخوردنش﴾ یعنی نزد او آبشخور دانش است. [2] ب. راه مستقیم؛ در قرآن میخوانیم: ﴿ما را به راه مستقیم هدايت فرما﴾. [3] طبق سخن امام صادق (ع) ـیکی از راسخونـ منظور از «راه مستقیم» امام علی (ع) است. [4] پس در قرآن فرستادۀ خدا به شتر خدا یا شتر صالح وصف شده است؛ آن هم بهخاطر ویژگیهای مشترکی که بین آنهاست و منظور این نیست که آنها یکیاند؛ همچنین متن گرچه به موضوعی تاریخی اشاره میکند، اما وجه دیگری را نیز با خود حمل میکند و خدا از طریق آن به امام نیز اشاره داشته است. یا میبینیم که خدا امام را راه مستقیم نامیده است؛ با اینکه راه اساسأ موجود زنده نیست! و شبیه این قضیه در کتاب مقدس بسیار است و ما پیشتر به آن اشاره کردیم که چگونه خدا منجی را با اَشکال مختلف به تصویر میکشد؛ [5] اشکالی که ممکن است هرکدام محل ایراد اِشکالگیرندگان باشد. پس اینها توهین نیست. • آیۀ ۲۲۳ سورۀ بقره کسی که قرآن را خوانده باشد، میداند که خدا در آن علاوهبر بیان عقاید و دستورات اخلاقی، به احکام نیز پرداخته است؛ به همان شکل که در کتاب مقدس نیز احکام شرعی را میبینیم. [6] در قرآن و در سورۀ بقره میخوانیم: ﴿از تو دربارۀ عادت ماهانه [زنان] مىپرسند، بگو: «آن، رنجى است. پس هنگام عادت ماهانه، از [آميزش با] زنان كنارهگيرى كنيد، و به آنان نزدیک نشويد تا پاک شوند. پس چون پاک شدند، از همان جا كه خدا به شما فرمان داده است، با آنان آميزش كنيد.» خداوند توبهكاران و پاكيزگان را دوست مىدارد﴾. [7] و در آیۀ بعدی یعنی آیۀ ۲۲۳ ـکه محور اصلی این مقاله استـ میخوانیم: ﴿زنان شما كشتزار شما هستند پس از هرجا [و هرگونه] كه خواهيد به كشتزار خود [در]آييد و آنها را براى خودتان مقدم داريد و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه او را ديدار خواهيد كرد و مؤمنان را [به اين ديدار] مژده ده﴾. [8] این آیه در ظاهر ممکن است نسبت به زنان توهینآمیز تلقی شود؛ اما اینگونه نیست و بهکارگیری این عبارت علتی دارد. • علت توصیف زنان به كشتزار مشخص شد که در قرآن از تشبیهات استفاده شده است؛ یعنی حتی فرستادۀ خدا با عبارت شتر یاد میشود؛ اکنون میگویم: حدیثی از امام رضا (ع) ـیکی از راسخونـ نقل شده است که نشان میدهد آنچه در آیۀ ۲۲۳ سورۀ بقره میخوانیم، نه در جهت توهین به زنان بلکه بهخاطر نفی یک باور خرافی نازل شده است؛ امام رضا (ع) فرمود: «یهود قائل بودند که اگر مرد، با همسر خود از پشت آمیزش کند، فرزند آنان دوبین (لوچ) میشود؛ پس خدای عزوجل، [آیۀ] 'نِسَآؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ' را نازل کرد؛ خلاف گفتۀ یهود، از پشت یا از جلو [میتوانید رابطه برقرار کنید]. و معنای آن، در دُبُر (پشت) ایشان نیست.» [9] پس از آنجاکه برزگر جهت تولید محصول از هرطرف میتواند وارد کشتزار شود و بذر خود را قرار دهد، زن به کشتزار تشبیه شده است؛ آری این دیدگاه خرافی که مرد باید تنها از یک سمت با همسرش در جهت تولید فرزند ارتباط برقرار کند با یک تشبیه ساده از طبیعت رد میشود؛ [10] پس کسی که به دیدۀ انصاف بنگرد، هیچ اشکالی در این آیه نخواهد یافت. • مختصری دربارۀ زن در اسلام موضوعی که در اینجا علاقه دارم آن را بیان کنم این است که: شاید برخی اصرار میکنند که تشبیه زنان به کشتزار در حقیقت همان در حاشیه بودن آنان در اسلام است؛ اما ای کاش در برابر این حدیث قدسی انصاف پیشه کنند: «ای احمد، اگر تو نبودی افلاک را خلق نمیکردم، و اگر علی نبود تو را خلق نمیکردم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمیکردم.» [11] واضح است که در نزد ما یک زن چنان جایگاهی دارد که افلاک بهخاطر او خلق شده است! [12] توضیح این عبارت را میتوانید در کلام سید احمدالحسن بیابید. [13] همچنین در قرآن میخوانیم: ﴿و هرگاه يكى از آنان را به دختر مژده آورند، چهرهاش سياه مىگردد، درحالىكه خشم [و اندوه] خود را فرو مىخورد﴾. [14] امام صادق (ع) ـیکی از راسخونـ میگوید: «دختران حسنه و پسران نعمت هستند؛ در برابر حسنات پاداش داده میشود، ولی نعمت مورد بازخواست قرار میگیرد. [آنگاه که] پیامبر(ص)، به ولادت فاطمه سلام الله علیها بشارت داده شد، در چهرۀ اصحابش نگریست و کراهت را در آنها مشاهده کرد؛ پس فرمود: شما را چه میشود؟! [این دختر] ریحانهاى است که او را میبویم و رزق او بر خداست.» [15] سپس خدا دربارۀ کسانی که تولد دختر را بد میدانستند، چنین میگوید: ﴿از بدى آنچه بدو بشارت داده شده، از قبيله [خود] روى مىپوشاند. آيا او را با خوارى نگاه دارد، يا در خاک پنهانش كند؟ وه چه بد داورى مىكنند. * وصف بد براى كسانى است كه به آخرت ايمان ندارند، و بهترين وصف از آنِ خداست، و اوست ارجمند حكيم﴾. [16] روایاتی دربارۀ عظمت جایگاه زنان و لزوم تکریم آنان وجود دارد که تنها به ذکر دو روایت بسنده میکنم؛ محمد (ص) فرمود: «هرکه همسری اختيار كند، بايد او را گرامی بدارد.» [17] همچنین امام صادق (ع) فرمود: «بیشتر خوبیها در زنان است.» [18] اما دربارۀ احکام اسلامی که در خصوص زن بیان شده است ـاعم از حق ارث و شهادتـ ممکن است کسی بگوید که اسلام به زن ظلم کرده است! اما سید احمدالحسن بهطور دقیق علت عادلانه بودن آن را شرح میدهد؛ [19] همچنین برخی احادیث وجود دارند که در آن به زن توهین شده است و سید احمدالحسن ساختگی بودن آنها را بیان و نسبت به آنها روشنگری کرده است. [20] • پاسخ به تخفیف دمشقی دمشقی در ادامه گفت: «تمام چیزهای ناپسندی را که او کرد تکرار نکنم.» پایان نقلقول. میگویم: البته دمشقی بسیار به خود رحم کرد که نخواست زیاده بر این بنویسد تا ابتذال علمی خود را بیش از این به رخ ما بکشد! معتقدم هر منصف و عاقلی به این نتیجه میرسد که اگر این اشکالات پیشپاافتادهای که او میگیرد وارد باشد، در درجۀ اول باید به عقل خود شک کرد و سپس به پاسخ این سؤال پرداخت که: «پس عیسی (ع) و سایر پیامبران (ع) چه میشوند؟!» زیرا هر اشکالی که بر دعوت محمد (ص) گرفته شود، در حقیقت اشکالی است که بر سایر پیامبران خدا گرفته شده است؛ خواه تعدد زوجات باشد، خواه جنگها و ... . • سخن پایانی در این مقاله، بیان شد که خدا در قرآن از تشبیهات استفاده میکند. همچنین تشبیه زنان به کشتزار در قرآن (سورۀ بقره، آیۀ ۲۲۳) جهت توهین یا تحقیر زنان نیست و علت بیان چنین آیهای رد یک باور خرافی بود و استفاده از تشبیهات که در طبیعت یافت میشود میتواند مخاطب را در پذیرش حقیقت یاری رساند؛ همانگونه که در مثل میگوییم «درخت هرچه بارش بیشتر، سرش پایینتر»؛ اگر این تشبیه را دربارۀ شخص حکیم بگوییم، جز مغرض کسی نمیگوید که گوینده قصد توهین دارد! در کنار نکاتی که تقدیم شد اندکی از جایگاه رفیع زنان در اسلام گفته شد؛ هرچند احادیث دراینباره بسیار است. ناگفته نماند که دین خدا یعنی فرستادۀ خدا در آن زمان، و این یعنی باید به مشکلات و راهحلهای موجود در یک دوره در قالب زمانی همان دوره نگاه کرد، که پیامبر اسلام (ص) بهخوبی در مواجهه با خرافات آن زمان، یا مشکلات زنان آن دوره برخورد کردند و راهحل ارائه دادند. [21] اگر خدا بخواهد در قسمت بعدی به سایر اشکالات دمشقی خواهیم پرداخت. منابع: 1. شمس:۱۳و۱۴. ترجمۀ فولادوند. 2. ر.ک: بحار الأنوار، ط مؤسسةالوفاء، ج۲۴، ص۷۳، ح۶. 3. فاتحه:۶. 4. ر.ک: تفسير العيّاشي، العياشي، محمد بن مسعود، ج۱، ص۲۴. 5. به قسمت پانزدهم رجوع کنید. 6. (و چون منی از کسی درآید تمامی بدن خود را به آب غسل دهد، و تا شام نجس باشد. * و هر رخت و هر چرمی که منی بر آن باشد به آب شسته شود، و تا شام نجس باشد. * و هر زنی که مرد با او بخوابد و انزال کند، به آب غسل کنند و تا شام نجس باشند). (لاویان ۱۵: ۱۶-۱۸)؛ (و به زنی در نجاست حیضش نزدیکی نکن، تا عورت او را کشف کنی). (لاویان ۱۹:۱۸) 7. ترجمۀ فولادوند. متن عربی آیه: ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ﴾. 8. ترجمۀ فولادوند. متن عربی آیه: ﴿نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ﴾. 9. ر.ک: تهذيب الأحكام، شيخ الطائفة، ج۷، ص۴۱۵. 10. تشابهات قابل تأملی بین زنان و کشتزار وجود دارد؛ زیرا وقتی دانهای در کشتزار قرار میگیرد، خاک با مواد غنی خود آن را میپرود و سرانجام جوانهای سر بر میآورد؛ درست مانند زن. همچنین وقتی گیاه سر از خاک بیرون میآورد بسیار حساس است؛ همانگونه که نوزادی که از مادر متولد میشود، در ابتدا بسیار حساس است. حتی وجود یا عدم وجود برخی مواد درون خاک میتواند در رشد گیاه موثر باشد؛ شبیه همین قضیه دربارۀ زنان باردار صدق پیدا میکند. خلاصه آنکه وجود کلماتی همچون خورشید و ماه و زنبور عسل و درختها و میوهها و ... در آیات خدا، مثالهایی از حقیقت و برای روشنگری «انسان»اند. 11. ر.ک: مجمع النورين، المرندي، الشيخ أبوالحسن، ج۱، ص۱۴. 12. اقتباس از کلام شیخ ناظم عقیلی که در تاریخ ۳فوریه۲۰۲۱م؛ ۱۵بهمن۱۳۹۹ش در صفحۀ توییتر خود نگاشتند. 13. متشابهات، سید احمدالحسن، ج۱، س۸، ص۴۵ تا ۴۹. 14. ترجمۀ فولادوند. متن عربی آیه: ﴿وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظيمٌ﴾ (نحل، ۵۸). 15. ر.ک: تفسير نور الثقلين، العروسي الحويزي، الشيخ عبدعلي، ج۳، ص۶۱. 16. متن عربی آیات: ﴿يَتَوَارَىٰ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَىٰ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ * لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾ (نحل، ۵۹-۶۰). 17. ر.ک: مستدرک الوسائل، المحدّث النوري، ج۱، ص۴۱۲. 18. ر.ک: من لا يحضره الفقيه، الشيخ الصدوق، ج۳، ص۳۸۵. 19. ر.ک: سیزدهمین حواری، سید احمدالحسن، گردآوری: دکتر توفیق محمد مغربی، نسخه فارسی، زن در دین خدا، ص۳۷ تا۴۰. 20. ر.ک: زن در اسلام، گردآوری توسط هیئت تهیه و تنظیم، زن در قرآن و احادیث، ص۴۵. 21. قسمت نتیجهگیری با همکاری برادر صابر حقجو تهیه شد.