نشریه زمان ظهور 163
آسایش در دولت باطل، در دولت حق تقاص خواهد داشت! نجوا و تلنگر به قلم: دکتر علاء سالم سلام علیکم و رحمة الله و برکاته گاهی مؤمن در پاسخ به سؤال زیر دچار حیرت و سرگردانی میشود: چرا کارهای من (یا برخی از آنها) با تأخیر و تعلل همراه است؟ و چرا همانطور که پیش از ایمان به دعوت حق پیش میرفت پیش نمیرود؟! چرا رفاه و آسایشی که قبل از ایمان احساس میکردم کاهش یافته؟ یقیناً دلایل زیادی برای این امر وجود دارد که درصدد برشمردن آنها در اینجا نیستم، و بسیاری از آنها برای شما مشخص است؛ بهشت در سختیها پیچیده شده، نه در شهوات. اما در این نجوا و تلنگر برادرانه میخواهم شما و خودم را به خواندن مرواریدِ محمدی زیر دعوت کنم: ابوالصّباح كنانى گويد: «نزد امام صادق (ع) بودم، پيرمردى بر آن حضرت وارد شد و گفت: فرزندم مرا نافرمانى كرده و برادرانم به من ستم نمودهاند. پس امام صادق (ع) فرمود: مگر نمىدانى كه حقّ دولتى دارد و باطل دولتى دارد، و هريک از آن دو در دولت ديگرى خوار و ذليل است؟ پس هركه آسايش دولت باطل به او رسد، تقاص آن را در دوران دولت حقّ خواهد داد.» (الغیبة نعمانی، ص 334). «هركه آسايش دولت باطل به او رسد، تقاص آن را در دوران دولت حقّ خواهد داد»! پس هرکه میگوید: الآن حالش [نسبت به پیش از ایمان] بدتر است، چرا نمیگوید و باور ندارد که محبت خداوند نسبت به او و رحمت و عنایتش بر او به حدی رسیده است که نمیخواهد او در دولت حق تقاص پس دهد یا از قدر و منزلت و پاداش و مجاهدت و شکیبایی او کاسته شود؟ پس رفاه و آسایش دولت باطل را از او گرفت تا تمام فضل و عطای خود را در دولت خویش به او بدهد؛ دولت حق. و دولت حق نزدیک شده است. حتی از سیاهی چشم به سفیدی آن نزدیکتر است، انشاءالله. نباید انتهای صبرمان بیتابی یا شکایت باشد. الحمد لله رب العالمين. منبع: https://m.facebook.com/story.php?story_fbid=pfbid0o9CVYZuWWDzTL7DTYLcT2v3ypZAZzxehoL9P5vGjgY1p1X5qtwoF9GJU7qfZBRfUl&id=100011664780186&mibextid=9R9pXO برادران شیاطین چرا در قرآن کریم، «تبذیرکنندگان» برادران شیاطین شمرده شدهاند؟ نوردخت مهدوی مقدمه خداوند متعال در قرآن کریم، آیۀ ۲۷ سورۀ اسراء میفرماید: (إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا) (همانا کسانی که تبذیر میکنند، برادران شياطين هستند و شيطان نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است). تبذیر چیست؟ چرا تبذیرکاران «برادران شیاطین» نام گرفتهاند؟ چرا هیچ توصیف دیگری در قرآن برای برادران شیاطین جز برای «مبذرین: تبذیرکاران» نیامده است؟ تبذیر در حق چه کسانی سبب میشود فرد، طبق فرمودۀ خداوند متعال، برادر شیطان شود؟ شیطانی که از رحمت خداوند تا همیشه طرد شد و در کمین بندگان است و دشمن آشکار آنها. در این مقالۀ مختصر سعی میکنیم به این مسائل بپردازیم که: تبذیر چیست؟ تبذیرکنندگان چه کسانی هستند؟ و چرا در قرآن با عنوان برادران شیاطین نام برده میشوند؟ و سؤال اساسی این است: چرا برادران شیاطین؟ تبذیر در این آیه چه خصوصیتی دارد که مرتکبشوندۀ آن برادر شیطان خطاب میشود؟ معنای تبذیر «ترجمه و معنای تبذیر در فرهنگ لغت عربی- فارسی المعانی: - تبذير: افراط، گزافگری، زيادهروی، بیاعتدالی.» [۱] «تبذیر بهمعناى اسراف در خرج مال، بيهوده و زياد خرج كردن. موارد استعمال: طبق آيۀ 26 سورۀ اسراء از تبذير، نهى شده است.» [2] «تبذیر: خرج كردن مال در راه حرام كم يا زياد، خرج كردن مال در غير از محلى كه در نزد عقلا مشهور است.» [3] تبذير در لغتنامۀ دهخدا نیز آمده است: «(ع مص، اِ) پراكندن مال به اسراف. بىاندازه خرج كردن. ولخرجى. پراكنده كردن. پراكنده و پريشان كردن چيزى. فاش كردن راز. فاش نمودن.» [4] چرا برادران شیاطین؟ سؤالی که ذهن آدمی را به خود مشغول میکند این است: چرا قرآن کریم، از تبذیرکنندگان با نام برادران شیاطین یاد میکند؟! چه نوع تبذیری، فرد را مستحق این عنوان میکند؟! و چرا؟! اگر در تفاسیر قرآن نسبت به این مسئله کنکاشی کنید، تفسیری که بتواند حق مطلب را به شکل صحیح ادا کند نخواهید یافت و در موارد اینچنینی است که نیاز به معصوم بیش از پیش احساس میشود؛ معصومی که همۀ قرآن در سینۀ او از محکمات است و متشابه در آن راه ندارد؛ [5] کسی که اسرار قرآن بر او هویداست و بر دیگران پوشیده. سید احمدالحسن (وصی و فرستادۀ امام مهدی (ع)) در کتاب متشابهات خویش برایمان میگوید این چه نوع تبذیری است که مرتکبشوندهاش ازجملۀ برادران شیاطین خوانده میشود و در حق چه کسانی است؟! یمانی آلمحمد، سید احمدالحسن این معما را حل میکند سید احمدالحسن، ابتدا به سراغ آیۀ ۲۶ سورۀ اسراء میرود و «ذیالقربی» را برایمان معنا میکند؟ «ذیالقربی» چه کسانی هستند؟ (وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا) (و حق خويشاوندان و مسکينان و در راهماندگان را ادا کن و هيچ تبذیر مکن). [6] آری، ذیالقربی آلمحمد (ع) هستند؛ آنجا که بر قلب نازنین پیامبر وحی آمد: (قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى) (بگو: بر اين رسالت مزدی از شما طلب نمیکنم مگر دوست داشتن خويشاوندان). [۷] همانطور که علی بن الحسین امام سجاد (ع) فرمود: «... ما همان ذیالقربی هستیم.» [۸] پس قُربی آلمحمد هستند که باید حق آنها به ایشان بازگردانیده شود. «مسکین» چه کسی است؟ در تفسیر همین آیه (اسراء، 26) سید احمدالحسن، مسکینان را هم به آلمحمد (ع) تفسیر میکند و میگوید: «آنها مسکینان خدا هستند. هیچ انسانی نیست که همچون آنها در پیشگاه خداوند اظهار فروتنی و فقر و بیچیزی نماید؛ پس [فقط] آنها، مسکینان خداوند هستند.» [9] همانطور که علی بن ابیطالب (ع) در بخشی از «دعای کمیل» میفرماید: «انا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر المسکین المستکین...» یا در دعای عرفه، امام حسین (ع) در بخشی از مناجات خویش با پروردگارش میفرماید: «إِلَهِي كَيْفَ لاَ أَفْتَقِرُ وَ أَنْتَ الَّذِي فِي الْفُقَرَاءِ أَقَمْتَنِي، أَمْ كَيْفَ أَفْتَقِرُ وَ أَنْتَ الَّذِي بِجُودِكَ أَغْنَيْتَنِي وَ أَنْتَ الَّذِي لاَ إِلَهَ غَيْرُكَ» یا امام سجاد (ع) در بخشی از دعای صحیفۀ سجادیه میفرماید: «فَإِنِّي عَبْدُكَ الْمِسْكِينُ الْمُسْتَكِينُ الضَّعِيفُ الضَّرِيرُ الْحَقِيرُ الْمَهِينُ الْفَقِيرُ الْخَائِفُ الْمُسْتَجِير...» [10] پس مسکین بهمعنای فرد گدا نیست، همانطور که در تفسیر مفسرین آمده است؛ [11] بلکه مسکین در این آیه بهمعنای کسانی است که بیش از همۀ خلایق، در برابر خدای متعال احساس خواری و ذلت و بیچیزی میکنند؛ چراکه به درکی از عظمت خدا رسیدهاند که از سایر مردم گوی سبقت را ربودهاند، و آیا کسانی جز آلمحمد (ع) با این احوال سراغ داریم؟! قطعاً خیر. «ابنالسبیل» چه کسی است؟ شاید پیشتر خوانده بودید «ابنالسبیل» یعنی در راه مانده، که البته این موضوع، کنیهای تلمیحی در فقه به شمار میرود، اما بیان قرآن اشاره به چیز دیگری است و آن را سید احمدالحسن بهدرستی تبیین فرموده است؛ آنجاکه در کتاب متشابهات مینویسد: «(ابْنَ السَّبِيلِ) (در راه مانده) نیز آلمحمد (ع) هستند.» [12]. امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) فرمود: «... (فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ [حشر، 7]) كه اين آيه فقط دربارۀ ماست .» [13] همچنین ایشان (ع) میفرمایند: «ذى القربى، يتامى، مساكين و ابنالسبيل ما هستيم، همۀ اين افراد فقط از خاندان ما هستند، زيرا خداوند از زكات و صدقات براى ما بهرهاى قرار نداد و بدينسان خداوند پيامبرش و ما را گرامى داشت و روا ندانست كه ما را از چرکهاى دست مردم بخوراند.» [14] حال «سبیل» چیست؟ این سبیل کدام راه است؟ سید احمدالحسن: «منظور از «ابْنَ السَّبِيلِ» راه و سبیل خدا یعنی طریق الهی است؛ پس ایشان یعنی آلمحمد ماندگان در راه خدایند... .» [15] امام مهدی (ع) در دعای ندبه: آلمحمد همان فرزندان طریق خداوند (محمد صلیالله علیه و آله) و راههای هدایتاند. [16] قرآن میفرماید: حق فرزند راه و مسکین و ذیالقربی را بده و تبذیر نکن؛ چراکه تبذیرکنندگان برادران شیاطین هستند. مقصود از دادنِ حق ذیالقربی، مسکین و ابنالسبیل چیست؟ دانستیم که ذیالقربی، ابنالسبیل و مسکین همان آلمحمد (ع) هستند و در آیۀ 26 سورۀ اسراء ذکر شده حق این افراد (آلمحمد) را عطا کن. حق آنها (ع) چیست؟ «حق آنها (آلمحمد) بر هر انسانی، هرچه در تملکش باشد از مال و توان بدنی، و نیز هرچه خداوند به او بخشیده، حق آنها (ع)است؛ یعنی اینکه پس از ایمان آوردن به آنها، همراه با آنان تلاش و کوشش کند؛ چراکه او با مال و بدن و... و... خود تلاش میکند و اینها همه حق آلمحمد(ع) است که خداوند به او واگذار کرده و آن را امانتی نزد او قرار داده است: (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا) [17] (ما اين امانت را بر آسمانها، زمين و کوهها عرضه داشتيم، از تحمّل آن سر باز زدند و از آن ترسيدند. انسان آن را بر دوش گرفت؛ بهراستی او ستمکاری نادان بود)؛ چراکه اگر محمد و آلمحمد (ع) نبودند، خداوند خلق را نمیآفرید؛ پس ایشان راهنمایان بهسوی خدا هستند.» [18] پس باید همۀ وجود خود را خرج آلمحمد کنیم؛ چراکه همۀ وجود ما از وجود آنهاست، همان امانتی که نزد ماست؛ شاید اینگونه اندکی از حق آنها را ادا کنیم. معنای تبذیر در حق ابنالسبیل، مسکین و ذیالقربی چیست؟ حال به این سؤال اساسی بازمیگردیم: چرا برادران شیاطین؟ تبذیر در این آیه چه گناهی است و چه ویژگی خاصی دارد که مبذرین برادران شیاطین خطاب میشوند؟ «(وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا)؛ یعنی در حق آلمحمد (ع) تبذیر نکن و حقی که مختص به آنهاست را ضایع مگردان و به دشمنان آنان یاری نرسان.» [19] حقی که شامل حکومت کردن، به پادشاهی رسیدن در زمین خدا، مجری امر و ارادۀ الهی بودن، فتوا صادر کردن، هدایت مردم و... را به دیگری عطا نکن و حق را به جایگاهش بازگردان، نه به دشمنان آنان بسپار. «(إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا) [20] که در این صورت (فرد واگذارکنندۀ حق آنان به دشمنانشان و یاری رساندنشان) همانند کسی خواهد بود که نعمت خداوند را در زبالهدانی و نجاست افکنده است؛ چراکه دشمنان آنها و مخالفانشان، همان زبالهدانی و نجاست و فاضلاب هستند که به این ترتیب، همانند دشمن لعین آنها (شیطان) و برادر او خواهی شد؛ بهدلیل ضایعکردن حق آنها که خداوند به تو واگذار کرده تا در آنها دخل و تصرف کنی و به این ترتیب کسی خواهی شد که در امانتی که خداوند به او واگذار کرده، خیانت کرده است.» [21] سخن پایانی متوجه شدیم که معنای تبذیر در این آیه (اسراء، 26)، تضییع حق آلمحمد (ع) است؛ یعنی بذر و امانت الهی را که باید به جایگاهش بازگردانی، به زبالهدانی و نجاست و فاضلاب سپردی و حق حاکمیت و امامت و ولایتی را که مختص آنان است به مدعیان دروغین عطا کردی و بر حاکمیت مردم بهجای حاکمیت الله اصرار ورزیدی و نتیجۀ این تلاش و تبذیرت، طبق کلام وحی، تو را در جرگۀ برادران شیاطین قرار داد. (إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ)؛ عملی مشابه عمل شیطان؛ چراکه شیطان نیز اطاعت و تسلیم خود را برای خلیفة الله آدم (ع) خرج نکرد؛ یعنی حق را از جایگاه حقیقیاش خارج کرد و با این بهانه که «من از او برترم»، (به دعوت معلمش [22]) در حق آدم (ع) تبذیر کرد؛ همان خلیفهای که در صلبش آلمحمد (ع) بودند؛ چراکه بهواسطۀ استادش میدانست تمکین دولت حق در زمین، در نهایت با شخصی از آلمحمد (ع) بهوقوع خواهد پیوست و دولت حق، دولت نور، دولت روشنایی و خیر با تمکین آنها بر زمین حاصل میشود. حال هرکدام از ما از خود بپرسیم: آیا حق آلمحمد را به آنان بخشیدیم، یا دودستی تقدیم دشمنان و مخالفان ایشان کردیم و حتی در کشتن ایشان مشارکت کردیم، کشتن نفس و جان و ارواحشان؟ آیا همۀ وجود خویش را برای تمکین دولت آنها که همان دولت و حکومت الله بر زمین است تقدیم کردیم؟ واقعیت این است که هزارواندی سال نبود معصوم گواهی بر این مطلب است که تعداد «مُبَذّرین، برادران شیاطین» بیش از این است که به شماره درآید و گناهی که از اول خلقت ابلیس بر دوش کشید، حاملان بسیاری دارد. ولا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم ---------------------- منابع: 1. https://www.almaany.com/fa/dict/ar-fa/%D8%AA%D8%A8%D8%B0%D9%8A%D8%B1/ 2. مبادی و اصطلاحات علم فقه، ج1، ص120. 3. طلبة الطلبه (اصطلاحات فقهی، ج1، ص110). 4. لغتنامه دهخدا، ج1، ص690. 5. (هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ) (آلعمران، 7) از امام باقر (ع) روایت شده است: «ما راسخان در علم هستیم و ما تأویل آن را میدانیم.» وسائل الشیعه (آلالبیت)، ج 27، ص 198. 6. اسرا، ۲۶. 7. شوری، ۲۳. 8. شیخ صدوق، امالی، ص۲۳۰. 9. متشابهات، ج۴، سؤال ۱۶۶. 10. على بن الحسين، الصحيفة السجادية، ص104 - قم، چاپ: اول، 1376ش. 11. http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=17&AYID=26&TPIV=T2 12. متشابهات، ج 4، سؤال ۱۶۶. 13. هلالى، سليم بن قيس، أسرار آل محمد عليهمالسلام، ترجمه كتاب سليم، ايران ، قم، چاپ اول، 1416 ق. 14. هلالی، سليم بن قيس، تاريخ سياسى صدر اسلام، ترجمه كتاب سليم، تهران، چاپ اول، 1377ش. 15. متشابهات، ج۴، سؤال ۱۶۶. 16. (وَالَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنينَ) (عنکبوت، 69)؛ «یَا ابْنَ السُّبُلِ الْوَاضِحَةِ»، دعای ندبه. 17. احزاب، 72. 18. متشابهات، ج۴، سؤال ۱۶۶. 19. متشابهات، ج۴، سؤال 166. 20. اسراء، 27. 21. متشابهات، ج۴، سؤال ۱۶۶. 22. ر.ک: متشابهات، ج4، سؤال 173. دفاع از قرآن| قسمت پنجم آشکارسازها آنچه در رحمهاست میدانند به قلم: میعاد مسعودی خداوند در قرآن میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمٌ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضِ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ) [۱] (بهراستی که علم «ساعت» تنها نزد خداوند است، و باران را فرو میفرستد و آنچه را در رحمهاست میداند و کسی نمیداند فردا چه به دست میآورد و کسی نمیداند در کدامین سرزمین میمیرد. بهراستی خداست [که] دانای آگاه است). اشکالگیرندگان این آیه را مخالف حقیقت میدانند و اعتقاد دارند با پیشرفت علم، انسان میتواند با استفاده از دستگاهی مانند «سونار» جنسیت جنین را تشخیص دهد! موضوعی که واضح است این است که اشکالگیرنده فقط نگاه مادی به این آیه از قرآن دارد، گویی با یک کتاب عادی با نویسندهای مانند خودش روبهروست… درحالیکه خود قرآن تأکید دارد که این کتاب وجههای مختلف و محکم و متشابه دارد [۲] و هر آیه تفسیر و توضیحی دارد که تنها سخنگوی رسمی دین قادر به تبیین حقیقت آن است. محدود کردن آیات قرآن به برداشتها و تفاسیر شخصی افراد، نمیتواند به حقیقت این کتاب خدشهای وارد کند؛ زیرا منتقد اگر نقدی دارد باید براساس قوانین همان کتاب نقدش را ارائه دهد وگرنه تمام تلاشش دستوپا زدن در منجلاب جهل است. و اما پاسخ: تعیین جنسیت جنین با سونار و تصویربرداری با امواج صوتی تا قبل از تقریباً هجده هفتگی پس از حاملگی امکانپذیر نیست؛ زیرا اعضای تناسلی جنین هنوز شروع به رشد نکرده است و تعیین جنسیت پس از هجده هفتگی براساس نحوۀ رشد و حرکت دستگاه تناسلی تخمین زده میشود. حتی تصویربرداری با دستگاههای پیشرفتهتر مانند عکسبرداری سهبعدی نیز براساس شرایط خاصی از سن جنین و نحوۀ قرار گرفتن آن در رحم مادر و… بستگی دارد و قطعی و یقینی نیست. دکتر علاء السالم در کتاب «دفاع از قرآن» با روایتی از امیرالمؤمنین (ع) پاسخ را تکمیل میکند… اینکه مقصود از آیه فقط مذکر و مؤنث بودن جنین نیست. امیرالمؤمنین (ع) در بیان این آیه فرموده است: (در خصوص چیزی که در رحم قرار دارد «مذکر یا مؤنث بودن، زشت یا زیبا بودن، بخشنده یا بخیل بودن، شقاوتمند یا سعادتمند بودن و اینکه آیا ازجمله هیزمهای آتش است یا همراه پیامبران در بهشتهاست را میداند» و این علم غیب است که هیچکسی جز خداوند از آن آگاهی ندارد…). [۳] پس علم خداوند نسبت به جنین در رحم مادر به جنس آن خلاصه نمیشود و این موضوعی است که اشکالگیرندگان به آن توجه نکرده بودند. شیر توسط غدههای شیری تولید میشود خداوند میفرماید: (وَإِن لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَبَنًا خَالِصًا سَائِعًا لِلشَّارِبِينَ) [۴] (و در دامها قطعاً برای شما عبرتی است از آنچه در شکم آنهاست از میان سرگین و خون، شیری ناب به شما مینوشانیم که برای نوشندگان گواراست). میگویند: براساس علم روز، شیر توسط غدههای شیری تولید میشود اما قرآن به چیز دیگری اشاره دارد. آیا این آیه با علم تضاد دارد؟ متأسفانه کسانی که قصد اشکال وارد کردن به آیه را دارند برخی اصول علمی را در نظر نگرفتهاند؛ اینکه شاید آیۀ قرآن به مبدأ و مادۀ اولیه اشاره کرده که سرانجامِ آن نتیجهای است که میبینیم. سید احمدالحسن در پاسخ به این اشکال بیان کرده است: «خون، انتقالدهندۀ مواد غذایی و مایعات از دستگاه گوارش به تمام قسمتهای بدن است؛ درنتیجه این اشکال محلی ندارد.» [۵] برای مثال اینکه بگوییم سلولهای بدن از خون تغذیه میکنند و اینکه بگوییم از مواد مغزی مانند گلوکز که توسط خون حمل میشود، هر دو صحیح است؛ اینکه شخصی بخواهد به جملۀ اول بهدلیل نپرداختن به جزئیات ایراد بگیرد، عملی بیهوده و خلاف واقع است. _______________ منابع: ۱. سوره لقمان، آیه ۳۴. ۲.سوره آل عمران، آیه ۷. ۳. نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، خطبه ۱۲۸. ۴. سوره نحل، آیه ۶۶. ۵. گفتوگوی مستقیم با سید احمدالحسن توسط دکتر علاءالسالم. سلسلهمقالات پاسخ به بدعت شمارۀ ۱۰۱ یوحنای دمشقی| قسمت پانزدهم چرایی پدر خواندن خدا توسط عیسی (ع) خدای سبحانومتعال در برخی از صفات با پدر بودن با در نظر گرفتن غنا و بینیازی باریتعالی، مشترک است • بعضی از آن متنها، گروهی را پسران خدا مینامند؛ پس آیا آنها پسران حقیقی خدا و خدایان هستند؟ • انسان باید این واقعیت را بداند که خلق، همگی عیال خدای سبحانومتعال هستند و او بر آنها رحمت دارد • پیشگفتار در قسمتهای قبل به برکت علم سید احمدالحسن اثبات شد که عیسی (ع) بهعنوان پسر خدا دارای «الوهیت مطلق» نیست و نمیتواند برابر با خدا باشد و اگر عیسی (ع) از عبارت «پدر» و «پدرم» استفاده کرده باشد به این معنا نیست که او برابر با پدر است. • عیسی (ع) و استفاده از عبارت «پدر» شاید بپرسید: پس چرا عیسی (ع) از عبارت پدر یا پدرم استفاده کردهاست؟ مثلاً در انجیل میخوانیم: (و بهسوی شاگردان خود توجه نموده گفت: «همهچیز را پدر به من سپرده است. و هیچکس نمیشناسد که پسر کیست، جز پدر و نه که پدر کیست، غیر از پسر و هرکه پسر بخواهد برای او مکشوف سازد.»). [1] سید احمدالحسن میگوید: «بله، نبی خدا عیسی (ع) از کلمۀ پدر، پدر من یا پدر شما استفاده میکرد و این کلمه در تورات نیز موجود است.» [2] همچنین میگوید: «نصاری یا کسانی که خود را مسیحی مینامند، برای حضرت عیسی (ع) پیامبر خدا که بندهای از بندگان خداست، الوهیّت مطلق و غنای مطلق قائل شدند. دلیل آنها بر این عقیده صرفاً برخی کلماتی است که در انجیلهای آنها آمده است، از قبیل سخن حضرت عیسی (ع) که گفته است پدرم و پسر؛ و حالآنکه اینها تماماً قابل تأویل است به اینکه منظور، همان صفات پدر بودن و پسر بودن است نه خود آنها؛ یعنی رحمت، مدارا و مهربانی، تربیت و... و نیز افاضه و بخششی که ممکن است بهدلیل جانفشانی، از پدر به پسرش برسد. خدای سبحانومتعال در برخی از صفات با پدر بودن با در نظر گرفتن غنا و بینیازی باریتعالی، مشترک است و نیز از جهت پسر بودن نسبت به پدر میتوان صفت صالح بودن پسر برای پدرش و اطاعت از او در راهوروش انبیا و اوصیا در مسیر خدای سبحانومتعال را در نظر گرفت.» [3] • عهد قدیم و پسران خدا سید احمدالحسن در کتاب «توحید» و در بخش «پسر» آیاتی از عهد قدیم را ارائه کردهاست که نشان میدهد خدا فقط پدر عیسی (ع) نبود؛[4] دو مثال را تقدیم میکنیم: (پسر، پدر خود و غلام، آقای خویش را احترام مینماید. پس اگر من پدر هستم احترام من کجاست؟ و اگر من آقا هستم هیبت من کجاست؟ یهوه صبایوت به شما تکلّم میکند. ای کاهنانی که اسم مرا حقیر میشمارید و میگویید چگونه اسم تو را حقیر شمردهایم؟). [5] (ای فرزندان خدا، خداوند را توصیف کنید. جلال و قوّت را برای خداوند توصیف نمایید). [6] سید احمدالحسن در بخشی از توضیحات خود در کتاب «توحید»، بخش «پسر» و در «پانوشت» میگوید: «زیرا بعضی از آن متنها، گروهی را، پسران خدا مینامند، پس آیا آنها پسران حقیقی خدا و خدایان هستند تا براساس آن، گفته شود که چون در انجیل آورده شده که عیسی پسر خداست، پس دلیلی بر الوهیّت و پسر حقیقی بودن وی برای خدا میشود؟ تعالی الله! (خدا بلندمرتبهتر است).» [7] • انبیای خدا، پسران خدا سید احمدالحسن میگوید: «همچنین انسان باید این واقعیت را بداند که خلق، همگی عیال خدای سبحانومتعال هستند و او بر آنها رحمت دارد، همانطور که پدر بر پسرانش رحم و مهربانی میکند؛ بلکه خدا به خلایق مهربانتر از مادری است که به یگانه فرزندش مهر میورزد. قطعاً مخلصین از انبیا و اوصیا و اولیا(ع) محبوبترین خلایق نزد خدای سبحان هستند، پس آنها اولیترند به اینکه خدای سبحانومتعال برای آنها در این معنی، پدر باشد؛ چراکه آنها خدای سبحان را اطاعت کرده و نافرمانی نمیکنند همانطور که پسرِ صالح از پدرش اطاعت میکند و به او احسان و نیکی مینماید؛ لذا به این معنا صحیح است که آنها پسرانِ خدا باشند.»[8] • خلقت عیسی (ع) بدون پدر جسمانی اکنون که نکات بسیاری گفته شد، شاید این سؤال برای شما به وجود آمده باشد که چرا خواست خدا این بود که عیسی (ع) بدون پدر متولد شود؟! آیا خدای حکیم کاری بیهوده انجام دادهاست؟ حاشا. سید احمدالحسن میگوید: «عیسی علیهالسلام، مولودی بدون پدر بود تا مردم بفهمند که پدر حقیقی و اصل حقیقی آنها، خدای سبحانومتعال است و بدانند که آنچه از آنها خواسته شده آن است که به صفات خالق و پدرشان آراسته شوند (خلق، خانواده و عیال خداست) تا آنکه صورت خدای سبحانومتعال شوند (خدا آدم را به صورت خود آفرید).»[9] • گوسفند خطاب شدن مؤمنان در پایان قصد دارم مثالی را تقدیم کنم تا نشان دهم که نباید به عبارات کتاب مقدس سطحیوار و بدون نگاه به محکمات نگاه کرد. میدانیم که گوسفند حیوان است؛ اما میبینیم که انسانهای مؤمن توسط عیسی (ع) گوسفند خطاب میشوند؛ مثلا میخوانیم: (و مرا گوسفندان دیگر هست که از این آغل نیستند. باید آنها را نیز بیاورم و آواز مرا خواهند شنید و یک گله و یک شبان خواهند شد). [10] آیا چون عیسی (ع) مؤمنان را حیوان یا گوسفند خطاب کرد، پس آنها گوسفند یا حیوان بودند؟! آیا عاقلی متون صریح اثباتکنندۀ انسان بودن شاگردان را رها میکند و میگوید: «مؤمنان به عیسی (ع) دو طبیعت داشتند؛ هم واقعاً انسان بودند و هم واقعاً حیوان بودند؛ چراکه هم متونی در باب انسان بودن آنان وجود دارد، هم متونی در باب حیوان بودن آنان»! با کمال تأسف کلیسا از کلمات عیسی (ع) یا سایر عبارات کتاب مقدس، شبیه چنین نتایجی را گرفته است! نتایجی که مخالف متون صریح است! بهعنوان مثال «یوحنای دمشقی» اعتقاد داشت که عیسی (ع) دو طبیعت دارد[11] ؛ او هم انسان و هم خدا! درحالیکه خدا نبودنش و انسان بودنش از کتاب مقدس اثبات میشود! آیا وقتی عیسی (ع) طبق (مرقس ۳۲:۱۳) اقرار میکند که الوهیت مطلق ندارد و خدا نیست،[12] میتوان به متونی متشابه چنگ زد و متونی را که محکم و صریح است کنار گذاشت و سپس نتیجه گرفت؟! آیا این کار شبیه این نیست که به این اصل معتقد باشیم که شاگردان انسان بودند، اما بهخاطر متون دیگر اصرار شود که آنها حیوان نیز بودند؟! کتاب مقدس پر است از متون رمزی و متشابه! کسی که با دید سطحیوار نگاه کند، گمان میکند که منجی هم جزو گیاهان است،[13] هم جزو حیوانات است،[14] هم جزو اشیاء،[15] و هم انسانها[16]! آیا عاقل بهجای اصل قرار دادن محکم آن را به کناری مینهد و عبارات متشابه را اصل قرار میدهد؟! • در پایان متونی که مسیحیان از آن در جهت اثبات عقیدۀ الوهیت مطلق داشتن عیسی (ع) استفاده میکنند، مانند متونی که بر پسرِ خدا بودن عیسی (ع) اشاره دارد، میتواند به معنای دیگری که موافق متون محکم است تأویل شود. مسیحیان باید این حقیقت کتاب مقدس را بپذیرند که نمیشود متن صریح و محکم را -که باید اصل و اساس قرار گیرد- رها کرد و سپس بر وفق خواست خود متن دیگری که همانند آن نیست و البته قابل تأویل است را اصل قرار داد! ___________________ منابع: 1. لوقا،۲۲:۱۰. 2. پاسخهای روشنگرانه، ج۳، س۲۵۳. 3. توحید، ص۱۰۷. 4. توحید، ص ۱۲۳و۱۲۴. 5. ملاکی، ۶:۱. 6. مزامیر، ۱:۲۹. 7. توحید، ص۱۲۴، پانوشت ۴. 8. توحید، ص۱۲۴، پانوشت ۴. 9. پاسخهای روشنگرانه، ج۳، س۲۵۳. 10. یوحنّا، ۱۶:۱۰ و مانند آن در یوحنّا، ۱۰: ۲۶-۲۷؛ ۱۶:۲۱. 11. شرحی از ایمانِ ارتدوکس، کتاب ۳، فصل ۳. 12. (ولی از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچکس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم). 13. (و نهالی از تنه یَسّی بیرون آمده، شاخهای از ریشههایش خواهد شکفت). اِشَعْیا، ۱:۱۱. 14. (و یکی از آن پیران به من میگوید: «گریان مباش! اینک آن شیری که از سِبط یهودا و ریشۀ داوود است، غالب آمده است تا کتاب و هفت مهرش را بگشاید.»). مکاشفه، ۵:۵. 15. (و مشاهده مینمودی تا سنگی بدون دستها جدا شده، پایهای آهنین و گلین آن تمثال را زد و آنها را خرد ساخت). دانیال، ۳۴:۲. 16. (زیرا همچنانکه برق از مشرق ساطع شده، تا به مغرب ظاهر میشود، ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد شد). مَتّی، ۲۷:۲۴.