نشریه زمان ظهور 155

تأملی در اصل عدم قطعیت هایزنبرگ نویسنده: ابوامیر انصاری سید احمدالحسن در کتاب توهم بی‌خدایی می‌فرماید: «...چه بسا هایزنبرگ مهم‌ترین اصل مکانیک کوانتوم را که همان اصل عدم قطعیت هایزنبرگ است طرح نمود... .» اما چرا این اصل این‌قدر برای همه مهم است؟ در صفحۀ ۴۳۵ می‌خوانیم: «مهم‌ترین دلیل کسانی که می‌گویند "هستی از هیچ پدید آمده" از مکانیک کوانتوم و به‌ویژه از اصل عدم قطعیت به دست آمده است. به این صورت که بر اساس اصل عدم‌ قطعیت، فضای تهی نمی‌تواند کاملاً تهی (خلأ مطلق) باشد؛ زیرا تهی‌بودن یعنی میدان‌هایی همچون میدان الکترومغناطیسی باید کاملاً صفر باشد؛ و این با اصل عدم قطعیت ناسازگار است؛ زیرا طبق این اصل، نمی‌توان مقدار میدان و میانگین نوسان را هم‌زمان تشخیص داد.» اکنون می‌خواهیم این اصل را با زبانی ساده بررسی کنیم. ما برای دیدن اجسام باید به آن‌ها نور بتابانیم تا با دیدن بازتاب نور، موقعیت جسم را متوجه شویم. یکی از اهداف اصلی فیزیک یافتن اندازه حرکت و مکان اجسام است؛ اما وقتی در سطح کوانتومی بحث می‌کنیم این اجسام تبدیل به ذرات تقسیم‌ناپذیر می‌شوند. فرض می‌کنیم می‌خواهیم سرعت و مکان دقیق یک الکترون را بفهمیم؛ پس باید یک ذره فوتون را که کوچک‌ترین واحد نور است به الکترون بتابانیم؛ اما همان طور که می‌دانیم هرچقدر طول موج یک ذره بیشتر باشد، انرژی و اندازۀ حرکتش کمتر می‌شود و برعکس؛ و مشکل از اینجا شروع می‌شود. حالا اگر فوتون‌ها را با طول موج بالا و انرژی و تکانه پایین مانند امواج رادیویی بفرستیم تا فوتون به الکترون ضربه نزند و مکان آن ‌را تغییر ندهد، در نتیجه تکانه یا سرعت الکترون تغییر چندانی نمی‌کند، اما تصویری که به دست می‌آید مبهم و مه‌آلود است و مکان دقیق الکترون مشخص نیست. حال اگر فوتون‌ها را با طول موج پایین و انرژی بالا بفرستیم، می‌توان مکان الکترون را دقیق فهمید؛ زیرا برای واضح‌دیدن اجسام باید طول موجی کمتر از ابعاد آن جسم بفرستیم؛ ولی اتفاقی که می افتد ضربۀ سنگین به الکترون و تغییر سرعت و تکانۀ الکترون است. پس اندازه‌گیری دقیق هرکدام از این‌ها به عدم دقت دیگری منتهی می‌شود و این نشان می‌دهد که هیچ‌کس با دانسته‌های اکنونش نمی‌تواند آینده را دقیقاً پیش‌بینی کند و این به‌منزلۀ پایان جبرگرایی نیوتنی و دلیلی بر اثبات وجود اختیار در جهان است. همان گونه که می‌دانیم، نخستین بار در تاریخ، معضل جبر و اختیار توسط سید احمدالحسن حل شد و ایشان نشان داد که این اختیار، در محدودۀ دامنۀ تابع موج کوانتومی است؛ پس ما احتمالات و اختیار بسیاری در پیشِ‌رو داریم که در محدودۀ تابع موج است، ولیکن این محدوده بی‌نهایت نیست و در جبر دامنۀ تابع محصور است. حضور الکترون در یک نقطه مشخص فقط به‌صورت درصدی از یک احتمال است و اینجاست که تأثیر ناظر و دخالت در دنیای کوانتومی، آینده را تغییر می‌دهد و این همان مسئلۀ بداء در روایات شیعه است که آینده را غیرقطعی و وابسته به تصمیمات و عملکرد ما می‌داند. همین طور می‌توان از اصل عدم قطعیت در مسئله رؤیا این را فهمید که تصویری که رؤیای صادقه در اختیار ما قرار می‌دهد یکی از آینده‌های محتمل پیشِ‌روی ماست. همان طور که دیدیم این اصل، تأثیر عمیقی در نگاه دینی و فلسفی ما به جهان دارد و این دلیلی بر اهمیت تفقه و تأمل در این مطلب است. رابطه علائم ظهور با شناخت منجی موعود | قسمت چهارم به‌قلم: شیخ عباس فتحیه در گذشته، ضمن توضیح و نقد رویکرد اول (بی‌توجهی به علائم ظهور) و رویکرد دوم (موضوعیت ذاتی ظاهر همۀ علائم ظهور)، دیدگاه و رویکرد سوم را که تئوری مورد قبول و دفاع نویسنده است مطرح کردیم؛ دیدگاهی که مبتنی بر هفت پیش‌فرض بود. در این بخش به تحلیل و توضیح نخستین پیش‌فرض یادشده می‌پردازیم و توضیح خواهیم داد که چطور عدم تفکیک بین نشانه‌های زمان ظهور با نشانه‌های شخصیت قائم (ع) عدۀ زیادی از اصحاب رویکرد اول و دوم را به بیراهه برده و چطور با تفکیک دلالت این دو دسته از نشانه‌ها می‌توان به شناختی منظومه‌ای و جامع‌تری از اخبار مهدویت دست یافت. تفاوت نشانه‌های ظهور و نشانه‌های قائم (ع) در این نوشتار مختصر نمی‌توانم مستندات کاملی برای اثبات این تفاوت ارائه کنم؛ چون اثبات این مقوله نیازمند بازبینی و تحلیل بخش زیادی از روایات مهدویت است. اما نخست فرض می‌گیرم که خوانندۀ محترم تا حدودی این منابع را مطالعه کرده و می‌تواند منظور از این تفاوت را درک و تصدیق کند و سپس تلاش می‌کنم به نمونه‌هایی از مصادیق این تفاوت در متون دینی اشاره کنم. میان نشانه‌های زمان یک حادثه، با نشانه‌های شخصیت تأثیرگذار در آن حادثه تفاوت آشکاری وجود دارد؛ چون دستهٔ اول فقط بیانگر نشانه‌های آن زمان است، و دستهٔ دوم بیانگر نشانه‌های آن شخص. فرض کنید یک پیش‌گو حادثهٔ جنگ جهانی سوم را پیش‌بینی کند. گاهی می‌گوید: زمانی که امپراتوری امریکا رو به افول می‌رود و رقبای شرقی‌اش درصدد تصاحب جایگاه امریکا برمی‌آیند و قدرت‌های میانی در آسیای مرکزی و خاورمیانه و امریکای جنوبی و اتحادیۀ اروپا برای رسیدن به برتری و سروری جهان خیز برمی‌دارند و انگلیس از اتحادیۀ اروپا خارج می‌شود و بین روسیه و اوکراین و هم‌پیمانانش جنگ فرسایشی خانمان‌سوزی شروع می‌شود و پیمان‌های بین‌المللی سازمان ملل بی‌اعتبار می‌شود و انقلاب‌های عربی و آشوب‌های گسترده در کشورهای اسلامی خاورمیانه جرقه می‌خورد و دولت ایدئولوژیک اسرائیل هم‌پیمان‌های جدی تازه‌ای پیدا می‌کند و بحران کمبود آب و انرژی برای کشورهای پرجمعیت جدی‌تر می‌شود و...، منتظر آغاز جنگ جهانی سوم باشید. همین پیش‌گو می‌گوید: آن کسی که پیروز جنگ و تشکیل‌دهندهٔ امپراتوری جهان جدید خواهد بود، نامش علی است و قدبلندی دارد و نام پدرش محمد است و آرام صحبت می‌کند و در فلان کشور و فلان شهر به دنیا می‌آید و داناترین فیزیک‌دان زمان است. روشن است که نشانه‌های زمان جنگ جهانی سوم با نشانه‌های شخص موعود، ارتباط منطقی معناداری ندارد؛ چون این‌ها دو مقولۀ جدا از هم هستند. دستهٔ اول فقط گزارش‌هایی غیبی است و دسته دوم به‌نوعی تعیین‌کننده تکلیف ماست. دسته اول صرفاً خبر است و دسته دوم در حکم انشا و امر است. برای فهم بهتر این تفاوت به مثال دیگری توجه کنید. یک متخصص زمین‌شناسی دربارۀ حادثۀ زلزلۀ قریب‌الوقوع سخن می‌گوید. او نخست نشانه‌های زلزله را بیان می‌کند و مثلاً می‌گوید: زمانی که سطح آب‌ها تغییر کند و سطح زمین در بعضی کلان‌شهرها نشست داشته باشند و...، منتظر وقوع یک زلزلۀ بزرگ باشید. این اطلاعات به‌تنهایی مشکلی از ما برطرف نمی‌سازد. او در ادامه مثلاً می‌گوید: زمانی که زلزله را حس کردید، زیر سقف نمانید و کنار ساختمان‌های مرتفع نایستید و در چارچوب‌های آهنی درها بایستید و... . تفاوت این دو نوع گزاره در چیست؟ گزاره‌های دسته اول فقط توصیف‌کنندۀ نشانه‌های حادثه زلزله است، اما گزاره‌های دسته دوم راه نجات را نشان می‌دهد و تکلیف ما را معین می‌کند و به ما می‌آموزد که در مواجهه با این حادثه چطور سالم بمانیم. معمولاً در منابع روایی و کتب مهدویت، مرز دقیقی بین این دو مقولۀ متفاوت دیده نمی‌شود. غالب محدّثین همۀ روایات مهدویت را در کتاب‌هایی با عنوان «ملاحم» یا «فتن» یا «علائم ظهور» یا «غیبت» جمع‌آوری می‌کنند، و در همان فصل یا بابی که اخبار مربوط به حوادث زمان ظهور یا حوادث پیش از ظهور را گردآوری کرده‌اند، اخباری دربارۀ نشانه‌های شخصیت مهدی موعود را هم ذکر می‌کنند. از این نظر می‌توان گفت که این منابع خام هستند. البته خام‌بودن یک منبع اطلاعات به‌معنای بی‌ارزشی آن نیست ـ‌همان‌طور که معادن خام ارزش بسیاری دارند‌ـ اما خام‌فروشی کاری زیان‌بار است. لذا مهندسان تلاش می‌کنند معادن خام را تفکیک و فراوری کنند تا ارزش ‌افزودۀ بیشتری پیدا کنند و به دست مصرف‌کنندگان واقعی برسند و دست دلالان و سودجویان کوتاه شود! اکنون به چند مثال واقعی در کتاب‌های معتبر محدّثین متقدّم توجه کنید تا دریابید که منظورم از خام‌بودن این منابع چیست و چطور بین نشانه‌های زمان ظهور و نشانه‌های شخصیت قائم (ع) تفکیک و تمییز دقیقی صورت نگرفته است. از کتاب غیبت نعمانی شروع کنیم که از اصیل‌ترین منابع روایی مهدویت است. این کتاب فصل‌بندی منظم‌تری نسبت به برخی دیگر از منابع مشابه دارد. تقریباً ده فصل اول کتاب در نگاهی کلی مربوط به شناخت حجت‌های خدا و به‌طور خاص قائم موعود است. از باب یازدهم تقریباً داستان متفاوت است. باب یازدهم تحت عنوان «ما روي فيما أمر به الشيعة من الصبر و الكف و الانتظار للفرج و ترك الاستعجال بأمر الله و تدبيره»، یعنی روایات مربوط به تکلیف شیعه نسبت به صبر و خویشتن‌داری و انتظار فرج و ترک شتاب‌زدگی در امر خدا و تدبیر آن است. أ. روایت فتنۀ آذربایجان در نخستین حدیث این باب آمده است: «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ إِنَّهُ قَالَ لِي أَبِي (ع): لَا بُدَّ لِنَارٍ مِنْ آذَرْبِيجَانَ لَا يَقُومُ لَهَا شَيْءٌ. وَ إِذَا كَانَ ذَلِكَ فَكُونُوا أَحْلَاسَ بُيُوتِكُمْ. وَ أَلْبِدُوا مَا أَلْبَدْنَا. فَإِذَا تَحَرَّكَ مُتَحَرِّكُنَا فَاسْعَوْا إِلَيْهِ وَ لَوْ حَبْواً. وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ يُبَايِعُ النَّاسَ عَلَى كِتَابٍ جَدِيدٍ عَلَى الْعَرَبِ شَدِيدٌ وَ قَالَ وَيْلٌ لِطُغَاةِ الْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدِ اقْتَرَبَ.» [1] امام صادق (ع) از پدرش امام باقر (ع) نقل می‌کند که فرمود: گریزی نیست از آتشی از سمت آذربایجان که چیزی در برابرش نخواهد ایستاد. وقتی چنین شد پس گلیم خانه‌هایتان باشید (یعنی به زمین بچسبید) و تا زمانی که ما در خانه نشسته‌ایم شما هم بنشینید؛ پس وقتی حرکت‌کننده و قیام‌کنندۀ ما حرکت کرد به‌سمتش بشتابید حتی سینه‌خیز. به خدا سوگند گویا او را می‌بینم که بین رکن و مقام از مردم بیعت می‌گیرد، بر اساس کتابی جدید که بر عرب دشوار است. و فرمود: وای بر طاغیان عرب از شرّی که نزدیک شده است. آیا این روایت درصدد بیان نشانۀ زمان ظهور است یا معرفی شخصیت قائم (ع) و بیان تکلیف مردم در قبال شخصیت او؟ از عنوانی که نعمانی (ره) برای باب یازدهم انتخاب کرده، به نظر می‌رسد که او این حدیث را جزو تکالیف مردم در زمان ظهور و پیش از آن دسته‌بندی کرده، نه توصیف علائم زمان ظهور؛ در حالی که ابتدا و انتهای این روایت مربوط به نشانه‌های زمان ظهور است. البته ناگفته نماند که نعمانی (ره) محتوای ابواب کتابش را ظاهراً به سه بخش تقسیم کرده است: - شخصیت قائم (ع) - علائم عصر ظهور - تکلیف شیعه در عصر غیبت و ظهور این تقسیم‌بندی اشکالی ندارد؛ بخصوص که اسم کتابش هم غیبت است و تکلیف شیعیان در عصر غیبت هم می‌تواند یک سرفصل مجزا در موضوع کلی امامت و مهدویت باشد، و به همین جهت گفتم که کتاب غیبت نعمانی از بسیاری از آثار هم‌سانش منظم‌تر است؛ اما احتمالاً توجه کردید که ما روایات نشانه‌های ظهور را توصیفی و نشانه‌های قائم (ع) را تکلیفی نامیدیم، و منظورمان این بود که نشانه‌های ظهور ذاتاً تکلیف‌ساز نیستند، اما نشانه‌های صاحب‌الأمر علاوه بر اینکه اهمیت فوق‌العاده بیشتری نسبت به علائم ظهور دارند، تکلیف مهمی را برای ما ترسیم می‌کنند. تکلیفی که اساس و بلکه خود دین است و آن همان شناخت و بیعت و نصرت حجت خداست. از آنجا که ما در این نوشته فقط دربارۀ زمان ظهور بحث می‌کنیم، پس مقصودمان از تکلیف و توصیه و امر صرفاً تکلیف مؤمنان در زمان ظهور و در مواجهه با نشانه‌های ظهور و نشانه‌های منجی موعود است، نه تکلیف مؤمنان در عصر غیبت. بنابراین اشکالی ندارد که محدّث بزرگواری مانند کلینی و نعمانی و میرزا حسین نوری و دیگر مفاخر امامیه، در تألیفات ارزشمندشان راجع به مهدویت توجه بیشتری به عصر غیبت و تکلیف شیعیان در عصر غیبت داشته باشند؛ ولی ما که در اینجا از عصر ظهور و نشانه‌های آن و امام آخرالزمان صحبت می‌کنیم، می‌دانیم که تکلیف اساسی همانا شناخت و تصدیق و بیعت و اطاعت صاحب‌الأمر (ع) است و لذا در تقسیم‌بندی ما روایات مهدویت یا همان علائم و ملاحم و فتن، یا توصیف‌کنندۀ نشانه‌های ظهور است یا تعیین‌کنندۀ تکلیف ما نسبت به قائم (ع). پیش‌تر ادعا کردم که در اغلب کتب روایی حتی کتاب منظّمی مثل غیبت نعمانی مرزبندی دقیقی بین نشانه‌های ظهور و نشانه‌های منجی دیده نمی‌شود، و البته این به‌معنای تنقیص مؤلفان بزرگوار آن‌ها نیست؛ چون این آمیختگی در اصل روایات هم بوده؛ یعنی ائمۀ اطهار (علیهم‌السلام) در بسیاری از احادیث ارزشمندشان این دو را کنار هم ذکر کرده‌اند و اقلاً سیره برخی محدّثین متقدّم این بوده که احادیث مورد یقینشان را به‌صورت کامل نقل کنند و آن‌ها را در فصل مناسب و مربوطی از نظر خودشان بگنجانند؛ اما همۀ ما می‌دانیم که حتی همان دسته از محدّثین هم روایات را فصل‌بندی و عنوان‌گذاری می‌کردند و نیز می‌دانیم اگر حدیثی را حاوی دو نوع پیام می‌دانستند آن را در دو فصل جداگانه جای می‌دادند و مثلاً قسمتی از روایتی را که مربوط به موضوع دیگری بوده، در باب مربوط به خودش تکرار می‌کردند و این کار متداولی بوده و به‌معنای تقطیع احادیث نیست؛ اما در مسئلۀ محل بحث ما این کار را به‌درستی انجام ندادند؛ یعنی احیاناً بین نشانه‌های ظهور و نشانه‌های مهدی (ع) نتوانستند درست مرزبندی کنند و نسل‌های بعدی هم غالباً از این نکته غافل بودند. لذا امروز هم وقتی سخن از ظهور می‌شود، اغلب متدینان و منتظران، تصور می‌کنند برای شناخت منجی باید همۀ نشانه‌های ظهور را بشناسند و تطبیق دهند و از طرفی معمولاً رجال دینی دائماً تأکید می‌کنند که ما حق تطبیق علائم ظهور را نداریم و تطبیق و تصدیق تحقّق علائم ظهور موجب انحراف و ضلالت و تعیین وقت برای ظهور است. باید از آن‌ها پرسید پس این روایات اگر حاوی هیچ معرفت و تکلیفی نیستند چه خاصیتی دارند؟! اگر این مرزبندی منطقی به‌شکل صحیح تبیین شود، دیگر مجالی برای این بحث‌های تناقض‌آمیز و بی‌پایان باقی نخواهد ماند. اجزای حدیث فتنه آذربایجان اکنون با این مقدمات، به روایت فتنه آذربایجان برمی‌گردیم. اجازه دهید عناصر اصلی حدیث را بشماریم: ۱. فتنه و جنگی از سوی آذربایجان در عصر ظهور. ۲. امر شیعیان به سکوت و بی‌طرفی در آن فتنه. ۳. معرفی شخصیتی با عنوان متحرک یا قیام‌کننده از سمت اهل‌بیت. ۴. امر شیعیان به همراهی و بیعت و نصرت او. ۵. توصیف دعوت آن قیام‌کننده که کتابی جدید یعنی وحی و رسالتی جدید به همراه دارد. ۶. توصیف اعراب در مواجهه با دعوت و کتاب جدید او، که برایشان دشوار است و در مقابلش طغیان می‌کنند. ۷. توصیف عاقبت طغیان‌کنندگان عرب و وعدۀ نابودی و عذاب برای آن‌ها. ملاحظه کردید که بخش اول و ششم و هفتم این حدیث فقط توصیف‌کنندۀ حوادث عصر ظهور است و بخش دوم و چهارم حدیث، تکلیف مؤمنان را در عصر ظهور بیان می‌کند و بخش سوم و پنجم حدیث هم معرف شخصیتی است که مردم باید با او بیعت کنند و نصرتش دهند. ناگفته نماند که ما اکنون فقط درصدد توضیح یکی از هفت پیش‌فرض رویکرد سوم (یعنی تفاوت نشانه‌های زمان ظهور با نشانه‌های شخصیت موعود) هستیم؛ وگرنه اگر به سایر پیش‌فرض‌های ذکر‌شده نیز توجه کنیم خواهیم دید همین حدیث از جهات دیگر نیز قابل‌تفکیک است؛ یعنی اینکه آیا این نشانه‌ها محکم هستند یا متشابه و رمزآلود؟ مثلاً آیا مقصود از آذربیجان، آذربایجان ایران است یا کشور آذربایجان فعلی یا مناطق مجاور دیگری در زمان گذشته آذربیجان نامیده می‌شدند؟ و آیا مقصود از عرب همان نژاد عرب امروزی است یا منطقۀ خاصی از کشورهای عرب‌زبان یا نوعی فرهنگ و آیین همان ‌طور که در آیۀ ﴿الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّه) [2] آمده یا عموم مسلمین مفتخر به نسب و اصالت دینی؟ و آیا این فتنه و جنگ و طغیان اعراب قابل بداء است یا نه؟ و آیا امکان تقیه در این نشانه‌ها هست یا نه؟ دربارۀ تفکیک این مسائل به خواست خدا در بخش‌های بعدی به مناسبت توضیح خواهیم داد. به هر تقدیر از نظر پیش‌فرض اول (تفاوت نشانه‌های زمان ظهور با نشانه‌های شخصیت موعود) این حدیث نیاز به استحصال و تفکیک دارد. فرض کنیم فتنه و جنگ آذربایجان یک نشانۀ محکم و غیر‌قابل‌بداء و تقیه‌ناپذیر است و ما آن را درک کردیم؛ و طبق این حدیث در آن فتنه با هیچ طرفی همراهی نکردیم و منتظر شدیم آن متحرک از جانب اهل‌بیت (علیهم‌السلام) حرکتش را آغاز کند. آن متحرّک کیست و چطور او را بشناسیم تا با او بیعت کنیم و همراهش قیام کنیم؟ از منظر ادبیات عرب، کلمه «متحرّکنا» یعنی کسی که ما اهل‌بیت او را حرکت داده‌ایم و حرکت و قیامش با دستور ماست. ما چطور بفهمیم از بین اشخاصی که در آن زمان قیام و حرکت می‌کنند، کدامشان متحرّک اهل‌بیت است؟! قطعاً او باید دارندۀ ویژگی‌های خاص اهل‌بیت (علیهم‌السلام) باشد یا سند قطعی غیر‌قابل‌جعل و افترائی از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) ارائه کند که برای مؤمنان راست‌گو ثابت شود او واقعاً از سوی اهل‌بیت (علیهم‌السلام) فرستاده شده و حرکت کرده است. این نشانه‌ها و ویژگی‌ها همان چیزی است که ما طرف‌داران رویکرد سوم، به آن قانون معرفت حجت می‌گوییم. شاید کسی بگوید بعد از فتنۀ آذربایجان هرکسی به‌نام اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نهضتی آغاز کرد یا مدعی مقام مهدویت شد همان قیام‌کنندۀ اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است و باید سینه‌خیز به سمتش برویم؛ چون امام باقر (ع) فتنه آذربایجان را به‌عنوان نشانه ذکر کرده! دقیقاً برای همین بود که گفتم اولین پیش‌فرض رویکرد سوم، این است که بین نشانه‌های زمان ظهور و نشانه‌های شخصیت قائم (ع) تفاوت عمیقی وجود دارد و به نظر می‌رسد اصحاب رویکرد دوم قدرت تمییز این‌ها را ندارند و به همین سبب است که هرکدامشان یک فهرست طولانی و مرموز علی‌حده برای ویژگی‌های مهدی موعود (ع) و ظهورش ارائه می‌دهند! به نظر شما آیا ممکن نیست دقیقاً پس از فتنۀ آذربایجان، هم‌زمان چند نفر از رجال سیاسی و دینی اقدام به حرکت کنند و همهٔ آن‌ها نهضت خود را منتسب به اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) کنند؟! وانگهی آیا لزوماً مقصود از این شخص خود صاحب‌الزمان (ع) است یا ممکن است شخصی از سمت امام مهدی (ع) باشد؟! در هر دو صورت، آن شخصی را که باید اطاعت و بیعت شود چطور بشناسیم و از میان مدّعیان باطل تمییزش دهیم؟! چون در آینده توضیح خواهیم داد که طبق متون دینی در آخرالزمان پرچم‌های مشتبه زیادی بلند می‌شود و مدّعیان زیادی خواهند آمد. شاید کسی بگوید همین نشانه که بین رکن و مقام از مردم بیعت می‌گیرد و کتابی جدید می‌آورد برای شناخت و تصدیق او کافی است؛ اما برای یک مدعی دروغین مخصوصاً اگر از سمت مستکبران حمایت شود، دشوار نیست که در مکه بین رکن و مقام طرفدارانش را جمع کند و ادعای نزول یک کتاب و وحی و رسالت جدید یا امر و دین جدید کند؛ بلکه از قضا این مسئله در گذشته سابقه داشته است. جُهَمیان العُتیبی با معرفی شوهر خواهرش محمد عبدالله قحطانی به‌عنوان مهدی موعود در سال ۱۴۰۰ق مطابق ۲۰ نوامبر ۱۹۷۹م در مکه به‌همراه طرفدارانش قیام مسلحانه کرد و مسجدالحرام را تصرّف کرد و طی نبردی سنگین در نهایت توسط دولت سعودی و البته به دست کماندوهای فرانسوی سرکوب شد. [3] حال فرض کنید این بار خود حکومت سعودی شخصی را پس از فتنهٔ آذربایجان حمایت کند تا به‌عنوان مهدی خروج کند و دقیقاً میان رکن و مقام مکه بیعت بگیرد و کتاب و رسالت جدیدی هم بیاورد و تعداد زیادی از اعراب را هم سرکوب کند. آیا وظیفۀ مردم همراهی و بیعت با اوست؟! وانگهی آیا رکن و مقام یک تعبیر محکم است و فقط بر رکن و مقام کنار کعبه اطلاق می‌شود، یا ممکن است مانند بسیاری از آیات قرآن و احادیث اهل‌بیت (علیهم‌السلام) متشابه و رمزآلود باشد و اشاره به منطقه دیگری داشته باشد؟! ------ منابع: . الغیبة للنعمانی، ص ۱۹۴. 2. توبه، ۹۷. 3. https://fa.wikipedia.org/wiki/تصرف_مسجدالحرام تأملی در ارتباط شیطان و نفْس انسان به قلم: سید حامد میری دیدگاه‌ها دربارۀ شیطان بسیاری از افراد، هر شرّی را که به آن‌ها می‌رسد بی‌درنگ به گردن شیطان می‌اندازند و سعی در تبرئۀ خود دارند. در واقع هرگاه مرتکب خطایی می‌شوند، به‌دنبال مقصری غیر از خودشان می‌گردند تا وجدانشان آسوده شود. در نظر منتقدان به دین، شیطان، زادۀ ذهن متوهم دین‌داران است و این‌گونه عقاید، ساخته و پرداختۀ متصدیان دین در طول تاریخ است تا ریاکاران مقدس‌نما، دستاویز مناسبی برای توجیه خطاکاری‌شان داشته باشند. اما باورمندان به دین، شیطان را یک موجود حقیقی و دارای اثر در زندگی انسان می‌دانند و سردستۀ آن‌ها یعنی ابلیس را دشمن قسم‌خوردۀ انسان دانسته و بر این باورند که شیاطین به رهبری ابلیس هدفی جز هلاکت و نابودی انسان ندارند؛ این افراد در حوادث ریز و درشت زندگی تأثیر غیرقابل‌انکاری برای شیاطین قائل‌اند و در همۀ امور ردّپای لشکریان ابلیس را می‌بینند و بر این سپاه تاریکی دائما لعنت می‌فرستند. برخی از دین‌داران چنان تأثیری برای شیاطین قائل شده‌اند که گویی ابلیس، همه‌کارۀ عالم است و انسان در انتخاب خود آزاد نیست و در مقابل وسوسه‌های شیاطین اراده‌ای از خود ندارد. اما به واقع شیطان چیست و ابلیس کیست؟ تعریف شیطان در کتاب مفردات الراغب اصفهانی آمده: «اگر حرف "ن" در کلمه "شیطان" حرف اصلی باشد، از ریشۀ "شطن" و به‌معنای دور از خیر و حق است؛ در غیر این صورت، از ریشه "شاط، یشیط" است و به‌معنای آتش‌گرفتن از روی غضب است؛ بنابراین شیطان بر هر موجود شروری از جن و انسان و حیوان اطلاق می‌شود.» [1] در بسیاری از متون دینی از ابلیس و پیروانش به شیطان تعبیر شده و آن هم به‌جهت دوری از حق و خیر و نیز صفات و رفتار شرارت‌آمیز. این صفت مخصوص جنیان نیست؛ بلکه همچنان که در قرآن کریم آمده، انسان هم می‌تواند شیطان نامیده شود: (شیاطین الإنس والجن). [2] (شیطان‌هایی از جنس انسان و جن). پس انسان نیز می‌تواند شیطانی باشد که خود و دیگران را بفریبد و از حق و خیر دور سازد؛ اما مردم تصور می‌کنند شیاطین تنها از جنس جن هستند و می‌توانند در ذهن و جان آن‌ها رسوخ کرده و ایشان را وسوسه ‌کنند. برای اینکه این مسئله واضح شود ابتدا باید بدانیم ابلیس کیست؟ و سپس بدانیم شیاطین جنی چه میزان بر انسان تسلط دارند؟ و شیطان اصلی که ما را به‌سمت بدی‌ها می‌کشاند، کیست و کجاست؟ ابلیس سردستۀ شیاطین جنی خداوند مخلوقاتی غیر از انسان دارد که صاحب اختیار هستند تا مسیر خوب یا بد را برگزینند. این دسته از موجودات را «جن» می‌نامند. جنیان مانند انسان‌ها مکلف‌اند که خداوند را عبادت و اطاعت کنند. قرآن کریم در‌این‌باره می‌فرماید: (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ) (و ما جن و انسان را نیافریدیم مگر برای عبادت). طبق روایات ائمۀ اطهار (ع) هدف از عبادت، معرفت است و چون جن نسبت به انسان سطح پایین‌تری از معرفت را می‌تواند به دست بیاورد، به همین خاطر نمی‌تواند معلم و حجت بر انسان باشد؛ بلکه انسان است که حجت و معلم جن و حتی ملائکه است؛ چون انسان می‌تواند وجه الله شود و تمام اسمای الهی را دارا شود؛ بنابراین خداوند اولین حجت و معلم را از میان انسان‌ها تعیین و به ملائکه و برخی جنیان (که توانسته بودند به مقام ملائکه برسند) معرفی و همه را به سجده بر آدم، یعنی اطاعت از انسان کامل، فرمان داد. (وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ). [3] ([یاد کن] آنگاه که به فرشتگان گفتیم، به آدم سجده کنید، پس همگى سجده کردند جز ابلیس که از جن بود و از دستور پروردگارش سرپیچى نمود). از اینجا دشمنی ابلیس با انسان آغاز شد؛ چراکه پس از این تکبر و نافرمانی از درگاه الهی رانده شد. (قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فيها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرين‏). [4] (فرمود: از این جایگاه فرود آى كه در اينجا تكبر كردن بر تو روا نيست. اكنون بيرون شو كه تو از خوارشدگانى). امیرالمؤمنین علی (ع) عبادت ابلیس را و اینکه با یک لحظه تکبر چگونه از درگاه الهی رانده شد این‌چنین بیان می‌کند: «از کار خداوند با ابليس عبرت بگيريد. آن همه اعمال نيكو و آن همه سعى و كوشش را با یک لحظه تکبر بى‌ثمر ساخت. ابليس شش هزار سال خدا را عبادت كرد؛ حال از سال‌هاى دنيا بود يا سال‌هاى آخرت كسی نمی‌داند. بعد از ابليس چه‌كسى ممكن است از اين گونه نافرمانی‌ها، در برابر خداوند در امان بماند. هرگز خداوند انسانى را به بهشت نمى‌برد كه مرتكب عملى شده باشد كه فرشته‌ای را به‌سبب آن از بهشت رانده است.» [5] سید احمد‌الحسن دربارۀ تکبر ابلیس و سجده‌نکردن بر آدم (ع) می‌فرماید: «نفی‌کردن و الغای نقش و جایگاه انبیا و اوصیا موضوع جدیدی نیست؛ بلکه این قضیه هم‌زاد با اولین پیامبری است که خدای سبحان‌و‌متعال او را خلق نمود ـ‌یعنی آدم (ع)‌ـ و ابلیس (لعنت خدا بر او باد) نقش آدم (ع) را منکر شد و نسبت به آن، راه کفر و انکار را پیمود و از سجده بر او امتناع ورزید و نپذیرفت که آدم (ع) قبلۀ او به‌سوی خدا باشد. ابلیس به خدا کافر نشد و از عبادت خداوند نیز سرپیچی نکرد؛ ولی از سجده‌ بر آدم سر باز زد و این را قبول نکرد که به فضل و شرافت آدم معترف شود و او را قبله و شفیع و واسطۀ خود و خدا بداند.» [6] ابلیس به‌خاطر کینه و حسادتش نسبت به حضرت آدم (ع) سوگند خورد فرزندان او را تا روز قیامت گمراه نماید و از همه سو به ایشان هجوم آورد تا ایشان را از عبادت خداوند بازدارد. (قالَ فَبِما أَغْوَيْتَني‏ لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم). [7] (ابليس گفت: از‌این‌رو که مرا گمراه نمودى من بر سر راه راستى كه تو قرار دادى در كمين آنان خواهم نشست). (ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرين‏). [8] (سپس قطعاً از پیشِ‌روى، و از پشتِ‌سر، و از طرف راست، و از طرف چپ نزدشان مى‌آيم و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهى يافت). میزان تسلط شیاطین جنی بر انسان شیاطین جنی آنچنان تسلطی بر انسان ندارند تا بتوانند اثر جدی بر انسان بگذارند. آن‌ها فقط می‌توانند به‌صورت محدود بر انسان تأثیر بگذارند؛ مگر بر کسانی که خودشان ارتباط با شیاطین را بر‌گزینند و از آن‌ها پیروی کنند. (قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني‏ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين). [9] (گفت: پروردگارا! به‌خاطر آن‌كه مرا گمراه ساختى، من نيز برایشان روى زمين را در نظر انسان جلوه مى‌دهم و همگى آن‌ها را گمراه مى‌سازم). (إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصين). [10] (مگر بندگان خالص تو). (إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوين). [11] (به درستى كه تو بر بندگان من تسلّط ندارى مگر بر گمراهانى كه از تو پيروى مى‌كنند). کسانی که با پیروی‌شان از ابلیس، اجازۀ تسلط به شیاطین جنی را می‌دهند، مسئله‌ای است که بازگشت آن به ارادۀ انسان است، نه قدرت تسلط جنیان بر انسان‌ها. همان گونه که شیاطین وسوسه می‌کنند و دنیا را مطابق آنچه دل‌خواه انسان است زینت می‌دهند و به‌سوی آن دعوت می‌کنند خداوند و ملائکه نیز به‌سمت ملکوت و آخرت دعوت می‌کنند و این انسان است که می‌تواند برگزیند که به دعوت شیطان گوش فرادهد یا دعوت خدا و ملائکه را بپذیرد. در قرآن مکالمه بین جهنمیان و ابلیس در روز قیامت نقل شده که بسیار جالب و قابل‌تأمل است. (وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي‏ فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم‏). [12] ( در آن حال که امر به سرانجام رسید، شيطان گويد: خدا به شما وعده داد، آن هم وعدۀ حق و من هم به شما وعده دادم؛ ولی خلف وعده كردم و من بر شما هيچ تسلطی نداشتم؛ من فقط شما را دعوت کردم و شما اجابتم نمودید؛ پس مرا ملامت نكنيد؛ بلكه خودتان را ملامت كنيد، كه امروز نه من فريادرس شما خواهم بود و نه شما فريادرس من می‌توانيد باشید. من به شركى كه ورزیدید کافرم. همانا ستمكاران را عذابى دردناک خواهد بود). ابلیس به‌صراحت می‌گوید که من بر شما هیچ تسلطی نداشتم و تنها دعوت‌کننده‌ای با وعده‌های دروغین و پوشالی بودم و شما آزاد بودید که دعوت مرا اجابت کنید یا به دعوت خداوند و وعدۀ حق او گوش فرادهید. دربارۀ میزان تسلط جنیان بر موجودات به‌خصوص انسان و دروغ‌گفتن آن‌ها، به سخنی از سید احمد‌الحسن دقت بفرماید: «جن می‌تواند برخی حیوانات را لمس کند و آن‌ها را به‌طور محدود و اندک، به سمت‌و‌سویی که خودش می‌خواهد به حرکت وادارد؛ دقیقاً همان ‌طور که می‌تواند به‌طور جزئی انسان را اندکی لمس کند و با او برخورد نماید؛ ولی قادر به سیطره بر رفتار و کلام و سلوک او نیست. برترین حرز از جن، تحصن و پناه‌بردن به خلیفۀ خدا در زمانت، به قرآن کریم و به سخن خدای سبحان است؛ حتی اگر یک حدیث قدسی روایت شده باشد، یا حتی مطالب صحیح از تورات و انجیل. احضار جن ممکن و جایز است، اگر برای غرض راجح و شرعی باشد؛ ولی باید بدانی که اغلب جن‌ها دروغ می‌گویند و جنیان به تعداد زیاد در هر مکانی حضور دارند و به‌آسانی می‌توانند کسانی را که آن‌ها را احضار می‌کنند، فریب دهند؛ علاوه بر این، جن‌ها به‌سادگی می‌توانند کسی را که به احضار آن‌ها اقدام می‌کند آزار برسانند؛ زیرا معمولاً این افراد گرفتار بیماری منیّت هستند و در برابر اجنه بسیار ضعیف‌اند. اذیتی که اجنه به انسان می‌رسانند، یکی روحی است که برای همه آشناست و دیگری بیماری‌های جسمی است. این موضوع که جن، انسانی را به‌طور مستقیم بکُشد صحیح نیست؛ زیرا اجنه تسلط و قدرتی برای انجام این کار ندارند؛ ولی می‌توانند انسان را لمس کنند و او را از لحاظ روحی آزار دهند و او را در وضعیت خودآزاری و چه‌ بسا آزار‌رساندن به دیگری قرار دهند. جن می‌تواند با روش‌های مختلف انسان را به بیماری‌های جسمانی مبتلا سازد؛ مثلاً از طریق انتقال‌دادن میکروب به غذا، نوشیدنی و تنفس فرد. ذکر نام خدا به هنگام خوردن، نوشیدن و در همه حال، شرّ آن‌ها را برطرف می‌سازد، ان‌شاء‌الله.» [13] واضح است که جنیان می‌توانند تأثیر محدود و اندکی بر انسان داشته باشند که با ذکر خدا می‌توان شرّشان را دفع کرد و البته کسانی که راهی را برای آزار آن‌ها (مانند احضار جن) بگشایند مورد اذیت و آزار ایشان قرار می‌گیرند. اما آنچه در آموزه‌های سید احمد‌الحسن، پس از هشدار نسبت به دشمنی‌های ابلیس و پیروانش، بسیار مورد تأکید قرار گرفته این است که آن دشمن اصلی و شیطان حقیقی که ما را به بدی‌ها سوق می‌دهد و در صورت عدم توجه و مراقبت، انسان را به هلاکت ابدی مبتلا می‌سازد، نفس آدمی است. اساساً آن دروازه‌ای که می‌تواند راه نفوذ شیطان باشد و شیطان از همین طریق آدمی را وسوسه می‌کند، در درون خود انسان است و مادامی که ما از این دروازه مراقبت نماییم تا بر روی دشمن بیرونی بسته بماند، راهی برای نفوذ شیطان وجود ندارد. سید احمد‌الحسن در‌این‌باره می‌گوید: «در فطرت انسان نقطه‌ای تاریک وجود دارد که همان شائبۀ عدم و ظلمت است. این نقطۀ تاریک، محل اتصال پوزۀ شیطان است که از طریق آن انسان را وسوسه می‌کند.» [14] شیطان نفْس (منیت) مراد از شیطان در بسیاری از آیات و روایات، نفْس انسان است و ظلمتی که در صفحۀ وجود اوست؛ زیرا ابلیس و سپاهیانش، بر انبیا و اولیای الهی تسلط و راه نفوذی ندارند. «این ظلمتی که موجب فراموشی شد، همان چیزی است که یوسف‌ و یوشع‌ از آن به شیطان تعبیر کرده‌اند: (وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ). [15] (به یکی از آن دو که می‌دانست رها می‌شود، گفت مرا نزد مولای خود یاد کن؛ اما شیطان از خاطرش زدود که پیش مولایش از او یاد کند، و چند سال در زندان ماند). (قَالَ أَرَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَمَا أَنْسَانِیهُ إِلا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَبًا). [16] (گفت: آیا به یاد داری آنگاه را که در کنار آن صخره مکان گرفته بودیم من ماهی را فراموش کردم؟ و این شیطان بود که سبب شد فراموشش کنم و ماهی به شیوه‌ای شگفت‌انگیز به دریا رفت). شیطان در اینجا یعنی شرّ (و شائبۀ ظلمت) و نه آن‌گونه که برخی گمان کرده‌اند ـ‌پناه بر خدا‌‌ـ مراد از آن ابلیس باشد؛ چراکه ابلیس هیچ تسلطی بر یوشع‌ و نهضت او ندارد؛ زیرا یوشع از دست‌یافتن این خبیث به او و گمراه‌کردنش از راه راست، محفوظ است: (إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً * لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً). [17] (مگر بر آن پیامبری که از او خشنود باشد که برای نگهبانی از او پیشِ‌روی و پشتِ‌سرش نگهبانی می‌گمارد * تا بداند که آن‌ها پیام‌های پروردگارشان را رسانده‌اند و خدا به آنچه نزد آن‌هاست احاطه دارد و همه‌چیز را به عدد شمار کرده است). [18] پس کسی که در درونش شیطانی است که همواره با اوست و از تمامی ویژگی‌ها و تمایلاتش باخبر است و می‌داند برای اینکه انسان را به دنیا و ظلمت متمایل کند، از چه روشی استفاده کند، دیگر پرداختن بیش از اندازه به ابلیس و شیاطین بیرونی کاری بدون حکمت است. به همین دلیل سید احمد‌الحسن دائماً و در تمام کتاب‌ها و سخنانش این دشمن نابکار را هشدار داده و از این شیطان درونی به «أنا» یاد می‌کند، یعنی همان «نفْس» و «منیت». «انسان وقتی از منیّت رها می‌شود که خود را نبیند و جز پروردگارش را پیش از هرچیز، و با هرچیز و پس از هرچیز، نبیند. دائم باید متوجه شیطان و شرّی که در درون ماست باشیم و باید هرچه در توان داریم برای کشتن آن به کار بریم. دشمن‌ترینِ دشمنان ما، نفْس خود ماست. [19] این نفْس است که بدون حیا و با صدای بلند فریاد برمی‌آورد تا ثابت کند که در برابر خدای سبحان‌و‌متعال وجود دارد. اگر انسان در این جهت حرکت کند که از خود مراقبت نماید و با دشمنش ـ‌بلکه بدترین دشمنش‌ـ یعنی نفْس خودش بجنگد چه بسا به آن میزان معرفت که خدا برای انسان اراده فرموده است، خواهد رسید؛ اما اگر طالب همۀ حق باشد، پس به‌حق به شما می‌گویم: ما ناچاریم که از آنچه در آن هستیم، خجالت‌زده باشیم؛ ما چه می‌خواهیم؟ آخرت را می‌خواهیم، بهشت را می‌خواهیم، بقا و جاودانگی و کمال و... و... را می‌خواهیم. ولی کیست از ما که از کَرَم خدا حیا کند؟ و آنگاه که به وجود خود بنگرد، نخواهد و راضی نشود که در برابر خدای سبحان، وجود داشته باشد؟ و بقا و جاودانگی را نطلبد و حتی به‌دنبال آخرت و بهشت هم نباشد؛ بلکه از روی حیای از خداوند، فنا و نیستی را طلب کند؟» [20] راهکاری برای غلبه بر شیطان ابلیس و پیروانش با وسوسه‌کردن و دادن وعده‌های دروغ و زینت‌کردن دنیا برای انسان، در حقیقت سعی در مشغول‌کردن او به دنیا و فراموشی حقیقت خویش و وطن اصلی انسان دارند؛ پس راه غلبه بر شیاطین و وسوسه‌های آن‌ها، ذکر و یادآوری است. حق‌تعالی می‌فرماید: (وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ * إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ). [21] (و چون از سوی شیطان وسوسه‌ای به تو رسد به خدا پناه ببر که او شنوا و داناست * کسانی که پرهيزگاری می‌کنند چون از شيطان وسوسه‌ای به آن‌ها برسد، خدا را ياد می‌کنند پس آن‌ها بینا می‌گردند). سید احمد‌الحسن دربارۀ این آیۀ شریفه می‌فرماید: «مؤمن، نور است و از نور، و شیطان، تاریکی و از تاریکی است. اگر تاریکی به مؤمن برسد و آینه‌اش را تیره نماید و بصیرتش را تار سازد: (وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ ... إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ) به نور خداوند سبحان و متعال پناه می‌برد و او را یاد می‌کند و از ظلمتی که به او رسیده است به نور خدای متعال پناه می‌جوید. آنگاه نور او را فرا می‌گیرد و ظلمتی که به سراغش آمده از او کناره گرفته، بصیرتش به‌سوی وی باز می‌گردد: (... فَاسْتَعِذْ بِاللهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ... تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ). وارد‌شدن ما به این زندگی دنیوی، چیزی نیست جز گونه‌ای از گونه‌های ظلمت و شیطان که به ما رسیده است. تقواپیشگان متذکر می‌شوند و به مبدأ خود یعنی نوری که از آن آمده‌اند باز می‌گردند: (الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ). [22] (آنان که ايمان آوردند و دل‌هايشان به ياد خدا آرامش می‌يابد. آگاه باشيد که با ياد خدا، دل‌ها آرامش می‌يابد). [23] همچنین در توصیه به مادران در صفحه فیس‌بوکشان می‌نویسد: « با استفاده از قرآن و دعا بر حفظ کودک خود از شرارت‌های انس و جن و هر جنبنده‌ای اهتمام داشته باش؛ هر شب وقتی او به خواب می‌رود با معوذتین (سورۀ ناس و فلق) و آیة‌الکرسی او را محافظت کن و سعی کن او نیز همراه شما بخواند که به این ترتیب با گذشت روزها او نیز [این آیات را] حفظ خواهد کرد. وقتی کودک ـ‌به‌عنوان مثال‌ـ از خانه خارج می‌شود تا به مدرسه برود، به او بیاموز که خدا را یاد کند تا برایش عادتی شود که با آن بزرگ گردد و هر زمان از خانه بیرون برود خدا را یاد کند. می‌توانی به اینکه او هنگام بیرون‌رفتن "یا الله" بگوید، بسنده کنی. یاد خدا فقط آخرت کودک تو را اصلاح نمی‌کند؛ بلکه یاد خدا دنیای کودک شما را نیز ‌ـ‌از شر انس و جن و هر بدی‌ـ محفوظ می‌دارد. همۀ شما خواستار سلامتی فرزندانتان هستید و بنده گمان می‌کنم، پرداخت چنین هزینه‌ای برای یکایک شما امکان‌پذیر باشد.» [24] ذکر و دعا راهکاری مؤثر برای غلبه بر شیاطین انسی و جنی است که در روایات اهل‌بیت (ع) مسائل فراوانی وجود دارد که توصیه به دعا و ذکر و حتی دعاها و آیات خاصی مانند معوذتین و ... نموده‌اند. ذکر و دعا برای غلبه بر شیطان نفْس و منیت نیز بسیار مؤثر و توصیه‌شده است؛ البته مبارزه با منیت مراتب متعدد و فراوانی دارد. به راهکاری که سید احمد‌الحسن در مبارزه با منیت به آن توصیه کرده است دقت بفرمایید: «مبارزه با منیّت دو جنبه دارد؛ نخست، در این عالم جسمانی؛ و دوم، در ملکوت و عالم روحانی. انسان از جسم و روح (یا نفْس که ناطق است و در بهشت‌ها در پایین‌ترین مراتب روح کاشته شده) ترکیب یافته است. مبارزه با منیّت در این عالم جسمانی از طریق آراسته‌شدن به مکارم اخلاقی که مهم‌ترینِ آن‌ها کَرَم (بخشش و سخاوت) است صورت می‌پذیرد. حق‌تعالی می‌فرماید: (وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ). [25] (و ديگران را بر خويش ترجيح می‌دهند هرچند خود نيازمند باشند). بر مؤمن [لازم] است که در راه خدا بر فقرا، مساکین و بر مجاهدین انفاق کند و ساز‌و‌برگ لازم برای جنگ با دشمن خدا را برای آن‌ها فراهم آورد، و برترین کَرَم آن است که همراه با نیاز یا تنگدستی باشد: (وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ) (و ديگران را بر خويش ترجيح می‌دهند هرچند خود نيازمند باشند). همان طور که بر مؤمن لازم است پیش‌افتادن بر مؤمنان یا مراکز فرماندهی را دوست نداشته باشد. در حدیثی از پیامبر(ص) با این مضمون روایت شده است: "کسی که بر گروه مؤمنان تقدّم جوید در حالی که می‌داند در میان آن‌ها شخصی برتر از او وجود دارد، خداوند در قیامت او را بر دو بینی‌اش در جهنم افکند." [26] و اما مبارزه با منیّت و انانیّت در عالم روحانی با تدبّر و تفکر انجام می‌شود. پیامبر خدا(ص) به علی(ع) به این معنا می‌فرماید: ای علی، یک ساعت تفکّر بهتر از عبادتِ هزار سال است.» [27] خاتمه در نهایت باید ابلیس و شیاطین جنی و انسی‌اش را به‌عنوان دشمن آشکار خود محسوب کرد، چنانکه در قرآن کریم آمده است: (إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعير). [28] (همانا شیطان دشمن شماست؛ پس شما نیز او را دشمن بگیرید. او حزبش را فرامی‌خواند که اهل آتش بشوند). همچنین باید توجه داشت که دشمن اصلی، در درون ماست و اگر این شیطان را در درونمان مهار کنیم، هیچ شیطان بیرونی نمی‌تواند به ما آسیبی برساند و ما را از هدایت به گمراهی و آتش منحرف گرداند و نیز، اگر بر این اسب چموش لجام نزنیم، دیگر برای گمراهی و هلاکت نیازی به وسوسه‌گر خارجی نیست؛ چنان‌که با وجود غل و زنجیر شدن شیاطین جنی در ماه مبارک رمضان درب معصیت و گناه بسته نمی‌شود و نفْس انسان او را به منجلاب معاصی می‌کشاند. «چون ماه رمضان‏ نزديک شد، رسول خدا(ص) فرمود: و بدانيد بر هر شيطان‏ رانده‏شده‏اى از جن، هفت فرشتۀ پاسبان گمارده كه او راه بر شما پيدا نكند و تا اين ماه شما تمام نشود او را رها نكند.» [29] و رسول خدا (ص) فرمود: «همانا در ماه رمضان هشت درب بهشت باز و هفت درب جهنم بسته است و شیاطین سرکش در غل و زنجیرند و هر شب منادی ندا می‌دهد ای طالب خیر، بشتاب! و ای طالب شر، دست نگه دار.» [30] اما آیا در ماه مبارک رمضان کسی گناه نمی‌کند؟ دلیل این را که با وجود به بند کشیده‌شدن شیاطین جنی چرا باز هم انسان دست از گناه نمی‌کشد و به معصیت مشغول می‌شود در بیان شیوای سید احمد‌الحسن بنگریم: «اگر شیاطین جن در ماه رمضان در غل و زنجیر هستند، به این معنا نیست که شیاطین انسانی هم در غل و زنجیر باشند و نیز به این معنا نیست که انسان فرشته شده باشد؛ بلکه او، همان انسان است و ظلمت و تاریکی در صفحۀ وجودی‌اش، وجود دارد. سوق‌دهنده به‌سوی گناه و معصیت، یک‌ بار شیاطین جن از ابلیس‌ها و شیاطین انسانی هستند و بار دیگر نفْس انسان و ظلمتی است که در آن هست. برخی از نفْس‌های انسانی خبیث‌تر از شیاطین جن هستند. کسی که زندگی‌اش را پیش از ماه رمضان در غفلت گذرانیده تا آنجا که ظلمت بر نفسش چیره شده باشد، چه ‌بسا هیچ بهره‌ای از ماه رمضان عایدش نشود! به‌‌طور کلی می‌توانید در غل و زنجیر شدن شیاطین در ماه رمضان را کرامت و کمک و یاری الهی برای کسی که خواستار توبه و ارتقا در ملکوت آسمان‌ها باشد، بدانید. این ماه، فرصت خوبی برای کسی است که ارادۀ استفاده از آن را دارد و می‌خواهد زندگی‌اش را تغییر دهد و نتیجۀ اخروی آن را به‌سوی بهترین ببرد.» [31] و به همین دلیل است که در زمان قیام قائم آل‌محمد (ع) با وجود نابودی ابلیس باز هم درب گناه و معصیت بسته نمی‌شود. (قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْني‏ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُون*‏قالَ فإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرين‏*إِلى‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم). [32] (ابلیس گفت: پروردگارا تا روز قیامت به من مهلت بده* گفت تو از مهلت‌داده‌شدگانی* تا روز وقت معلوم). «اسحاق بن عمار نقل می‌كند كه از امام صادق (ع) پرسيدم: اينكه خداوند به شيطان فرمود منتظر «وقت معلوم» باشد ـ‌قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ‏‌ـ اين وقت‏ معلوم كى خواهد بود؟ فرمود: روز قيام قائم ماست. وقتى که خداوند او را برمی‌انگیزد، در مسجد كوفه است. در آن وقت ابلیس مى‏آيد و زانو می‌زند، و می‌گويد: اى واى از امروز! قائم موی جلوی پيشانى او را گرفته و گردنش را می‌زند. آن زمان روز وقت معلوم است. كه مدت او به آخر می‌رسد.» [33] بنابراین با وجود اینکه زمین از وجود شیاطین پاک می‌شود و عدالت در پهنۀ گیتی به دست مهدی(ع) و مهدیین از نسل او گسترده می‌شود، همچنان نفْس انسان به‌سمت پلیدی‌ها دعوت نموده و انسان را مستعد فجیع‌ترین جنایت‌ها قرار می‌دهد و شاهدش شهادت امام مهدی(ع) و فرزندان معصوم ایشان است. رسول خدا(ص) فرمود: (أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ‏ الَّتِي‏ بَيْنَ‏ جَنْبَيْك). [34] (دشمن‌ترین دشمنان تو، نفس توست که بین دو پهلویت قرار دارد). أعاذنا الله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا. و الحمدلله وحده. ---------- . راغب اصفهانی، المفردات فی الفاظ القرآن الکریم، ص 455. 2. انعام، 112. 3. کهف، 50. 4. اعراف، 13. 5. سید رضی، نهج‌البلاغه، خطبه 192، ص 287. 6. سید احمد‌الحسن، کتاب توحید، ص98. 7. اعراف، 16. 8. اعراف، 17. 9. حجر، 39. 10. حجر، 40. 11. حجر، 42. 12. ابراهیم، 22. 13. سید احمد‌الحسن، پاسخ‌های روشنگرانه، جلد 6، سؤال 593. 14. سید احمد‌الحسن، متشابهات، جلد 2، سؤال 27. 15. یوسف، 42. 16. کهف، 63. 17. جن، 27 و 28. 18. سید احمد‌الحسن، سفر موسی به مجمع‌البحرین، ص36. 19. ایشان به سخن جدش رسول‌الله (ص) اشاره می‌فرماید: «دشمن‌ترین دشمنان تو، نفس توست که بین دو پهلویت قرار دارد.» عوالی‌اللئالی، ج‌4، ص‌118؛ بحار‌الانوار، ج‌67، ص‌36. 20. سید احمد‌الحسن، پاسخ‌های روشنگرانه، جلد 3، سؤال 232. 21. اعراف، 201. 22. رعد، 21. 23. سید احمد‌الحسن، پاسخ‌های روشنگرانه، جلد 4، سؤال 305. 24. سید احمد‌الحسن، پیک صفحه، ص121. 25. حشر، 9. 26. شیخ امینی، الغدیر، ج7، ص291. 27. سید احمد‌الحسن، متشابهات، جلد 3، سؤال 107. 28. فاطر، 6. 29. شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص129. 30. میرزای نوری، مستدرک‌الوسائل، ج7، ص436. 31. سید احمد‌الحسن، پاسخ‌های روشنگرانه، جلد 7، سؤال 675. 32. حجر، 36 تا 38. 33. نیلی نجفی، منتخب الأنوار المضیئة، ص203. 34. ابن ابی‌جمهور، عوالی‌اللئالی، ج4، ص118؛ مجلسی، بحار‌الانوار، ج67، ص36. همراهی با امام معصوم (ع) راه و رسمی دارد! به‌قلم: شیخ محمدهادی قره‌داغی پیامبر اکرم (ص) و اهل‌بیت پاک او (ع) کشتی‌های نجات بشر از جهنم دنیا هستند و بدا به حال آن کسانی که از آل محمد (ع) عقب بمانند یا از آنان پیشی بگیرند. در صلوات شعبانیه می‌خوانیم: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ و آل‏ مُحَمَّدٍ الْفُلْکِ الْجارِیَةِ، فِى اللُّجَجِ الْغامِرَةِ، یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَها، وَیَغْرَقُ‏ مَنْ تَرَکَهَا، الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ ‏‏لاحِقٌ: خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد، کشتى جارى در اقیانوس‌هاى بیکران؛ ایمن شود هرکه سوار آن کشتى گردد و غرق شود کسى که آن را واگذارد، هرکه بر ایشان تقدّم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید و آن که ملازم آن‌هاست [به‌ حق] پیوسته است.» [1] در همین راستا، سرور و سالار شهیدان، اباعبدالله الحسین (ع) فرمودند: «مَنْ لَحِقَني اُسْتُشْهِدَ و مَن لَمْ یَلحَقْنِي لَمْ یُدْرِکِ الفَتْحَ: هرکس به من ملحق شود شهید می‌شود و هرکس به من ملحق نشود، به فتح و پیروزی نخواهد رسید.» [2] سید احمدالحسن، وصی و فرستادۀ امام مهدی (ع) و یمانی آل محمد (ع) در تفسیر این حدیث شریف می‌فرمایند: «لِكُلِّ زَمانٍ حُسينٌ، فمَنْ لَحِقَ حُسينَ زَمانِه لَحِقَ الحُسينَ: هر زمانی را حسینی هست و هرکس به حسین زمان خود ملحق شود به امام حسین (ع) پیوسته است.» [3] اما این پیوستن درجاتی دارد و طبق تصریح سید احمدالحسن، «کسی که در همۀ تفاصیل و ریزه‌کاری‌ها با امام (ع) همراه است، همانند کسی نیست که [فقط] به‌طور کلی و اجمالی با امام (ع) همراهی می‌کند.» [4] سید یمانی تأکید می‌کنند که هرکسی متناسب با مقامش و مقدار التزامش به حسین [زمان] (ع) مقداری از فتح را درک می‌کند؛ یعنی پیروزی و فتح با قائم (ع) را درک می‌کند. [5] آری شیعۀ حقیقی کسی است که دقیقاً پا جای پای امام خویش می‌گذارد و به‌سمت مشرق و مغرب متمایل نمی‌شود. شیعۀ حقیقی پیروِ محضِ امام حیّ و حاضر خویش است و پس از شناخت خلیفۀ خدا با قانون ثابت معرفت حجت، هرگز فهم قاصر خویش را بر خواست و رأی امامش مقدم نمی‌کند. اما چه زمانی ما در همۀ جزئیات ملحق به امام زمانمان هستیم؟ آیا صِرف مطالعه آثار منتشرشده از سوی امام معصوم (ع) برای شناخت منویات ایشان کافی است؟ بی‌تردید خیر! اگرچه مطالعه آثار معصوم (ع) برای شناخت عقاید، اخلاق و احکام صحیح آل‌محمد (ع) ضروری است، اما ما را از ارتباط روزانه با ایشان بی‌نیاز نمی‌کند. مؤمنان به یمانی آل‌محمد (ع) از این ابا دارند که مانند بسیاری از مدعیان اسلام و تشیع، به مطالعۀ تاریخ پیامبر (ص) و ائمه (ع) و روایات آن‌ها پرداخته، از پیش خود اجتهاد کنند و فتوا صادر نمایند. آنان حتی افزودن سیرۀ سید احمدالحسن و تاریخ دعوت یمانی به سیرۀ بیش از هزارسالۀ اهل‌بیت (ع) را برای رسیدن به تکلیف شرعی در زمان حاضر کافی نمی‌دانند. یکی از بزرگ‌ترین عواملی که در طول تاریخ، موجب انحراف دعوت‌های الهی از مسیر اصلی آن‌ها شده، همین اجتهادها و برداشت‌های شخصی افرادی است که خود را مؤمن به این دعوت‌ها دانسته‌اند. بی‌تردید، رفتار و گفتار انبیا و اوصیای الهی برخاسته از حقایقی است که در بسیاری مواقع، حکمت آن‌ها بر سایرین پوشیده است و هرگاه پیروانِ یک حجت الهی با درک و فهم شخصی و دریافت‌های ظاهری خویش به تحلیل و نظریه‌پردازی پرداخته‌اند، سنگ‌بنای انحراف از مسیر دعوت الهی پیشوای خویش را خواسته یا ناخواسته بنا نهاده‌اند. سید احمدالحسن نسبت به اعتماد مردم به فهم شخصی خویش چنین هشدار می‌دهند: «والحق أقول لکم، إن فی التوراة مکتوب: (توكّل عليَّ بكلّ قلبِك ولا تعتمد على فهمِك، في كلّ طريق اعرفني، و أنا أقوم سبيلَك، لا تحسب نفسَك حكيماً، أكرِمني و أَدِّب نفسَك بقولي): حق را به شما می‌گویم، همانا در تورات آمده است: (با تمام قلب خویش به من توکل نما و بر فهم خویش اعتماد مکن. در هر راهی مرا بشناس و من راه تو را راست می‌کنم؛ خودت را حکیم مپندار، مرا بزرگ بدار و نفْس خویش را با گفتار من ادب کن).» [6] امروز پیروان یمانی آل‌محمد (ع) در این برهۀ خطیر تاریخی، در جایگاهی قرار گرفته‌اند که تمام پیامبران الهی و امامان معصوم (ع) آرزوی آن را داشته‌اند؛ یعنی بودن در زمان قائم (ع) و خدمت شبانه‌روزی به ایشان. آن‌ها بهوش هستند که کوچک‌ترین اشتباهشان، در تغییرِ مسیر این دعوت مبارک و ایجاد تأخیر در به‌ثمر‌رسیدن اهداف آن مؤثر است. انصار امام مهدی (ع) تمام همّت و آرزویشان این است که سنگ‌هایی باشند در دستان وصی و فرستادۀ ایشان، سید احمدالحسن. سنگ از خود نه شُکوه و جِلوه‌ای دارد و نه ادّعا و اراده‌ای! بلکه تنها ابزاری است آماده برای نشانه‌گیری هدف توسط صاحبش! ممکن است سید احمدالحسن، این پیشوای الهیِ حرکتِ مهدوی در آخرالزمان، در هر برهه‌ای از تاریخ، اولویت‌ها و الگوهای متفاوتی برای پیشبرد دعوت مبارک یمانی در نظر داشته باشند و متناسب با مقتضیات زمان و مکان از راهبردها و رویکردهای مختلفی بهره گیرند. توجه به این نکته را می‌توان در کتاب «روشنگری‌هایی از دعوت‌های فرستادگان» مشاهده کرد؛ آنجا که ایشان به تبیین بخشی از این تفاوت‌های راهبردی و روشی در دعوت انبیا و اولیای الهی پرداخته‌اند؛ بنابراین، بسیاری از مواضع و تعابیری که سید احمدالحسن مثلاً در ۲۰ سال پیش و در جامعۀ «عراق» منتشر کرده‌اند، لزوماً همان چیزهایی نیستند که ایشان «امروز» و در کشور عزیزمان «ایران» تکرار آن‌ها را از پیروانشان انتظار داشته باشند. اما مؤمنین به دعوت یمانی در مشارق و مغارب کرۀ‌ خاکی چگونه می‌توانند به اراده و خواست حجت خدا در موقعیت‌های زمانی و مکانی متفاوت پی ببرند؟ آیا حتی با فرض حضور بی‌واسطۀ سید احمدالحسن در میان مردم، امکان مراجعۀ مستقیم همۀ مؤمنان به ایشان وجود دارد؟ و آیا معقول است همگان به صفحۀ مبارک ایشان در فیس‌بوک هجوم ببرند و در هر مسئلۀ خُرد و کلانی از شخص ایشان کسب تکلیف کنند؟ نمایندگانِ حجت خدا؛ شهرهایی آشکار در طول مسیر همواره و در زمان تمامی حجج الهی، به‌ویژه حجت‌هایی که عهده‌دار دعوت‌های گسترده الهی بوده‌اند، تعدادی از اصحاب معتمد ایشان به‌عنوان واسطه‌های ارتباطی موثق و تسدید‌شده میان حجت خدا با مردم، ایفای نقش می‌کرده‌اند. امام مهدی (ع) در پاسخ به پرسشی از سوی محمد بن صالح همدانی نوشتند: «... مگر سخن خدای متعال را نخوانده‌اید که فرمود: (وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً: و میان آن‌ها و شهرهایی که مبارکشان گردانیدیم، شهرهایی آشکار قرار دادیم). [7] به خدا قسم ما آن شهرهایی هستیم که برکت داده شدیم و شما [کارگزاران ما] شهرهای آشکار.» [8] این «قُرای ظاهره» همان اصحاب خاص ائمه (ع) هستند که در هر زمان واسطه‌های ارتباط ایشان با شیعیان و دوستدارانشان بوده‌اند. امام مهدی (ع) به‌ویژه دربارۀ نواب خاص چهارگانۀ خویش به خط مبارکشان توقیعی صادر کردند (در زمان نایب دوم) که در آن آمده است:‌ «... وأما الحوادث الواقعة فأرجعوا فيها إلى رواة حديثنا، فأنهم حجتي عليكم وأنا حجة الله … اما در حوادثی که واقع می‌شود، به نقل‌کنندگان سخن ما رجوع کنید؛ زیرا ‌آن‌ها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم... .» [9] سید احمدالحسن نیز از همان اوایل دعوت، مؤمنان پاک و برگزیده‌ای را به‌عنوان رابط خویش با مؤمنین معرفی کرده‌اند. این نمایندگان از زمان حضور فیزیکی سید یمانی در میان عامۀ مؤمنین، به‌عنوان واسطه‌های امین ایشان شناخته می‌شده‌اند و هیچ نصی نیز دال بر عزل آنان از ناحیۀ سید یمانی صادر نشده است. همچنین، سید احمدالحسن پس از پایان‌یافتن غیبت شش‌ساله و افتتاح صفحۀ مبارک فیس‌بوک خویش، بار دیگر بر این نمایندگان طاهر مهر تأیید زدند. امروز همان ‌طور که بر همگان آشکار است، پس از رحلت مرحوم سید حسن حمامی(ره)، دفتر مبارک سید احمدالحسن در نجف توسط دیگر نمایندگان ایشان یعنی سید واثق حسینی، شیخ ناظم عقیلی و شیخ حبیب سعیدی اداره می‌شود. این نائب‌های بزرگوار در حقیقت وکلای امین حجت خدا و دروازه‌های مطمئن و تسدید‌شدۀ راهیابی به ساحت قدس امام عصر (ع) و فرزند و فرستادۀ ایشان به شمار می‌آیند. سید احمدالحسن پس از افتتاح صفحۀ فیس‌بوکشان در سال ۲۰۱۲، در پستی با صوت مبارک خویش، علیه تشکیک‌کنندگان به این صفحه و مکتب شریف فرمودند: «اگر در اشتباه بودند باید توبه کنند؛ وگرنه از من دوری کنند و ادعای ایمان به مرا نداشته باشند.» [10] سید احمدالحسن همچنین در جریان تظاهرات گستردۀ مردم عراق، و در پاسخ به اتهام اعمال خشونت توسط پیروانشان بار دیگر در صفحۀ فیس‌بوک خویش چنین تأکید کردند: «... وأكرر هنا ما يعرفه الجميع أن من يمثلني هو المكتب الرسمي في النجف الاشرف وما يصدر منه من توجيهات و لاعلاقة لي بأي افراد أو جماعة تدعي انها تتبعني ولا تسير على ما يصدر من توجيهات المكتب في النجف الاشرف أو ماكتبته شخصيا في هذه الصفحة: و اینجا آنچه را همه می‌دانند تکرار می‌کنم که: آنچه مرا نمایندگی می‌کند، مکتب (دفتر) رسمی در نجف اشرف و دستورالعمل‌هایی است که از آن صادر می‌شود؛ و هر فرد یا گروهی که ادعا می‌کند پیرو من است، در‌ حالی ‌که طبق دستورالعمل‌های صادره از مکتب در نجف اشرف یا آنچه شخصاً در این صفحه می‌نویسم حرکت نمی‌کند، هیچ ارتباطی به من ندارد.» [11] بنابراین، امروز همراهی با امام معصوم فقط در پیروی از اوامر و رهنمودهای مکتب و نمایندگان سید احمدالحسن معنا می‌شود و طبعاً اعمالِ کسانی که نسبت به این مسئله بی‌توجه هستند، ارتباطی با دعوت مبارک ندارد و مسئولیت آن مستقیماً برعهدۀ خودشان خواهد بود. ------- 1. مصباح المتهجد شيخ طوسی، ص ۴۵. 2. مختصر بصائر الدرجات، ص ۶. 3. متشابهات، جلد 1، پرسش ۱۴. 4. متشابهات، جلد 1، پرسش ۱۴. 5. متشابهات، جلد 1، پرسش ۱۴. 6. خطبه‌ای به طلبه‌های حوزۀ علمیه در نجف اشرف و در قم و در هر منطقه‌ای از زمین، 8ربیع‌الثانی1426ق/ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۴ش. 7. سبأ، ۱۸. 8. غیبت طوسی، ج ۱، ص ۳۴۵. 9. کمال‌الدین، ج ۲، ص ۴۸۳. 10. صوت دوم منتشرشده در صفحۀ رسمی فیس‌بوک سید احمدالحسن، 2012م. 11. صفحۀ رسمی فیس‌بوک سید احمدالحسن، ۴ نوامبر ۲۰۱۹م.

فایل‌های PDF

نشریه زمان ظهور 155
مشاهده فایل پی دی اف