نشریه زمان ظهور 145
او را اینگونه شناختم طلاب حوزه گفتند ما به راستگویی و تقوای این مرد آگاهیم؛ اما نمیتوانیم اکنون او را تصدیق کرده و از او تبعیت کنیم! بهقلم شیخ ناظم عقیلی قسمت دوم (برای مطالعۀ قسمت اول از مجموعهخاطرات خواندنی «او را اینگونه شناختم» بهقلم شیخ ناظم عقیلی، به هفتهنامۀ شمارۀ ۱۴۴ مراجعه کنید). او را اینگونه شناختم: همیشه از امام مهدی(ع) یاد میکرد و بهخاطر مظلومیت و فراموششدنِ امام مهدی(ع) حتی از جانب آنان که ادعا میکنند شیعیان او و منتظران ظهور و قیام او هستند، برای او بسیار غُصه میخورد، و فراموش نمیکنم آن کلماتی را که در روزهای ابتداییِ دعوت مبارک یمانی، بهنقل از امام مهدی(ع) تکرار میکرد: «من فراموششدۀ فراموششدۀ فراموششدهام و قرآن راندهشدۀ راندهشدۀ راندهشده است.» این کلمات را با درد و غصه و عشقی سوزناک تکرار میکرد. گویی این کلمات همین حالا بهطور مستقیم از دهان امام مهدی(ع) خارج میشود؛ بلکه حتی پیش از آشکارکردنِ دعوتش هم غرق در جلبِ نگاههای مردم و مرتبطینِ خودش بهسمت امام مهدی(ع) بود و نزدیکی ظهور ایشان را برای آنها تبیین میکرد و آنچه را که سزاوار است امت برای استقبال از او و زمینهسازی ظهورش انجام دهد. تا جاییکه برخی به او میگفتند (نقل بهمضمون): «گویا تو کاری بهجز یادِ امام مهدی(ع) نداری و گویا تو وکیل او هستی.» یا: «اگر بهجای امام مهدی(ع) بودم تو را بهعنوان وکیل انتخاب میکردم.» و مانند این صحبتها. حتی یکی از طلبههای قدیمی حوزۀ علمیه به من گفت: «ما قبلاً تأکید میکردیم که سید احمدالحسن با امام مهدی(ع) دیدار میکند، و اینکه او از امور بسیاری صحبت میکند که آنها را از امام مهدی(ع) یاد گرفته است، اما هرگز به این نکته تصریح نمیکند؛ و ما گاهی اوقات که دربارۀ برخی چیزهای مورد توجه صحبت میکردیم، به او میگفتیم: آیا این مطلب از ناحیۀ اوست (منظورمان امام مهدی بود)؟ پس سید احمدالحسن ساکت میشد و پاسخ نمیداد.» و همین شیخ به من گفت: «ما از شناختِ احمدالحسن نابینا و ناتوان بودیم؛ وگرنه عطر آلمحمد از این مرد به مشام میرسد و پنهان نمیمانَد جز بر شخص نابینا.» همچنین به من گفت: «گاهی که در برخی مجالسِ طلبههای حوزۀ علمیه بودیم و از امام مهدی(ع) یاد میکردیم، به برخی طلبهها میگفتم: اگر امام مهدی(ع) بخواهد فرستادهای بفرستد، شما انتظار دارید چهکسی را از میان طلبههای حوزه انتخاب کند؟ [این شیخ میگوید:] یکی از طلبهها گفت: فلانی (یکی از طلبهها). من گفتم: نه، اگر بخواهد فرستادهای بفرستد، احمدالحسن را میفرستد (و آن طلبه در آن زمان احمدالحسن را نمیشناخت). این شیخ میگوید: پس دربارۀ سید احمدالحسن و تقوا و علم و دینِ او و میزانِ تمسکش به امام مهدی(ع)، برایشان صحبت کردم.» در روزهای ابتداییِ دعوت، بهسراغِ برخی از دوستانم رفتم که طلبۀ حوزه بودند و با سید احمدالحسن معاشرت داشتند یا از برخی اوصاف او آگاه بودند. به آنها گفتم: این مرد میگوید امام مهدی(ع) را دیده و ایشان او را بهعنوان فرستادهای بهسوی همۀ مردم فرستاده است و او بیعت میگیرد. چه میگویید [نظرتان چیست]؟! خلاصۀ پاسخِ آنها این بود: این مرد را میشناسیم و راستگویی و امانتداری و تقوا و دینداریاش را میدانیم. نمیگوییم دروغگوست؛ چراکه امکان ندارد عمداً دروغ بگوید، و به این نکته شهادت میدهیم. به آنها گفتم: و موضع شما چیست؟ گفتند: ما نمیتوانیم اکنون او را تصدیق کرده و از او تبعیت کنیم؛ چراکه، اگرچه امکانِ دروغگوییِ عمدیِ او وجود ندارد، اما ممکن است [امر بر او] مشتبه شده باشد. به آنها گفتم: او میگوید با امام مهدی(ع) در بیداری دیدار کرده ـیعنی در رؤیا و مکاشفهـ و خیال نیست تا اینکه امکانِ مشتبهشدن وجود داشته باشد؛ پس یا صادق و راستگوست یا دروغگو؛ و شما هم که میگویید او را بهعنوان یک آدم راستگو و با تقوا میشناسید، الی آخر... . این خلاصه و مضمونِ چیزی بود که بین من و برخی از آنها در آن زمان گذشت؛ و آنها همچنان مردّد و در شک باقی ماندند و یکی را مقدم میکردند و دیگری را رد میکردند. پس از مدتی و بعد از آنکه قضیۀ دعوت منتشر شد، از یکی از آنان که قبلاً مدح و ثنای سید احمدالحسن را میگفت و به راستیاش شهادت داده بود شنیدم که با کلام نادرستی ضد سید احمدالحسن صحبت میکند. پس، از تناقض و دگرگونیشان تعجب کردم، ولا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم. سید احمدالحسن بیش از آنکه دعوتش را آشکار کند، کتابهایی را دربارۀ امام مهدی(ع) و واقعیتِ حالِ امت و وظیفۀ آن در برابر امام مهدی(ع) نوشته بود که این کتابها نسخههای دستنویسی بود که بین برخی از طلبههای حوزه در آن زمان دستبهدست میشد؛ بهدلیل نبودنِ امکان چاپ و مراقبت شدید نیروهای صدام در برابر چنین فعالیتهایی و منع شدید از آنها؛ و برخی از این کتابها به بعضی از بزرگان حوزۀ علمیه در نجف اشرف رسید و آنها را به تعجب انداخت و آنها به مطالعۀ آن کتب و عمومیتبخشیدن به فایدۀ آن از طریق چاپ و مانند آن سفارش کردند. او را اینگونه شناختم: همیشه در حال فکرکردن است، اندوهگین است. از خداوند ترسان بوده و به او امیدوار [خوف و رجاء دارد]. بسیار اهل عبادت و سجود و دعا و قنوت است، تا جایی که ما گمان میکردیم در سجدههایش خوابش برده. خلوتِ در عبادت و مناجات با خدا را دوست دارد. نمازهای نافلۀ روزانه را به جا میآورد. همیشه نسبت به اداکردن نماز شب اهتمام دارد. همچنان در خاطرم مانده که او در قنوت و رکوع و سجدههایش آرام و قرار ندارد، در حالی که تلاش میکند گریهها و نالههایش را از فردی که صدای او را میشنود پنهان کند، اما گریه بر او غلبه مییابد و در این حال، او با صدایی که دلها را منقلب میکند چنین میگوید (نقل بهمضمون): «اللهم إني أشكو إليك ضعف قوتي، وقلة حيلتي، وهواني على الناس، أنت أرحم الراحمين، أنت رب المستضعفين، وأنت ربي إلى من تكلني ؟ إلى بعيد يتجهمني، أو إلى عدو ملكته أمري ؟ إن لم يكن بك علي غضب فلا أبالي، ولكن عافيتك هي أوسع لي، أعوذ بنور وجهك الذي أشرقت له الظلمات وصلح عليه أمر الدنيا والآخرة من أن ينزل بي غضبك، أو يحل علي سخطك، لك العتبى حتى ترضى، لك العتبى حتى ترضى، لك العتبى حتى ترضى.» «خدایا، از ناتوانی و بیچارگی و بیارزشبودن خودم در نزد مردم، بهسویت شکایت میآورم. تو ارحم الراحمین هستی. این تویی که پروردگار مستضعفان و پروردگار منی. مرا به که واگذار میکنی؟ به بیگانهای که از دیدار من کراهت دارد؟! یا به دشمنی که او را بر من مسلط ساختهای؟! اگر تو از من خشم نداری اشکالی ندارد، اما عافیت تو برای من آسانتر است. به نور وجه تو پناه میبرم که تاریکیها را روشن کرده و امر دنیا و آخرت را بر من در امان ساخته از اینکه خشمت بر من نازل شود. سرزنشکردن برای توست تا آنکه راضی شوی. سرزنشکردن برای توست تا آنکه راضی شوی. سرزنشکردن برای توست تا آنکه راضی شوی.» کسی که اینها را میشنود نمیتواند جلوی اشکهایش را بگیرد و ناخودآگاه اشکهایش سرازیر میشود، برای مظلومیتِ این بندۀ غریب و طریدی که دشمنانش بر او از هر طرف غلبه کردهاند و او چیزی ندارد بهجز «لا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم». آری، به خدای بلندمرتبه و بزرگ قسم، پشتِسر او نماز میخواندیم و دعای او را در قنوت یا رکوع یا سجودش میشنیدیم. گویی ما را در ملکوت آسمانها بالا میبرد و اینطور حس میکردیم و میفهمیدیم که او آرزو دارد بهتنهایی خداوند را عبادت کرده و با او مناجات کند؛ اما مجبور بود با انصار در یک اتاق باشد؛ زیرا شرایط اجازه نمیداد و ما به سختی جایی را پیدا میکردیم تا در آن بخوابیم یا چند روزی در آن بمانیم؛ بهخصوص پس از آنکه فقهای آخرالزمان و پیروانشان از انتشار دعوت و تعداد زیاد انصار آن باخبر شدند و به میزان خطر آن بر دنیا و مقامی که برای خود گمان کردهاند پی بردند و این مسئله پس از آن بود که از دلایل این دعوت و انتشارات علمی آن مطلع شدند. [دلایلی] که عذر و حجتی برای آنها باقی نگذاشت تا با آن احتجاج کنند. و به یاد میآورم که بارها بهصورت ناگهانی [و بدون هماهنگی قبلی] در میزدم و ایشان در را برای من باز میکرد در حالی که چشمانش غرق در اشک بود؛ با آنکه اشکهایش را پاک کرده بود، باز هم مشخص بود و [این مسئله] بر بیننده پنهان نبود. ایشان همیشه نسبت به مداومت بر نمازهای نافلۀ روزانه و نماز شب و برخی از دعاهای مهم مثل دعای «ابوحمزۀ ثمالی» و دعای «جوشن کبیر» و دعای «جوشن صغیر» و دعای «ذخیره» و دیگر دعاها و ذکرها و زیارتنامهها، به انصار سفارش میفرمود؛ همچنین نسبت به توجه بر قرائت قرآن کریم و بهخصوص سورۀ «یاسین» و سورۀ «نور» و دیگر سورههای مبارکه به ما سفارش میکرد. در حقیقت کلمات را ناتوان میبینم از توصیف شدت خشوع و خضوع و ترس او از خداوند بلندمرتبه و زیادی سجودش در هنگام آسایش و سختی، و رجوع او به خداوند بلندمرتبه و ناله به درگاهش. ادامه دارد... مهدیین دوازدهگانه از اولاد امام مهدی (ع)، در نگاه علما و محققان مهدویت قسمت چهارم (بررسی آرای ملامحسن فیض کاشانی، سید محمدصادق صدر) نویسنده: نعیم احمدی 8- ملا محسن فیض کاشانی ملامحسن فیض کاشانی در کتاب «نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین»، بابی را با عنوان «ما یکون بعده علیهالسلام: آنچه بعد از امام مهدی(ع) اتفاق میافتد» اختصاص داده و چهار روایت را در آن ذکر کرده که بر وجود دوازده مهدی پس از قائم دلالت میکند که حدیث وصیت در زمرۀ این روایات است. ملا محسن فیض کاشانی، پس از ذکر این چهار روایت، عبارات شیخ مفید را ذکر میکند: «و بعد از دولت قائم برای هیچکس دولتی نیست، مگر آنچه در روایت از قیام فرزندش انشاءالله آمده است و بهصورت قطع و یقین وارد نشده است و بسیاری از روایات ذکر کردهاند که مهدی این امت وفات نمییابد، مگر چهل روز قبل از قیام قیامت. روزی که در آن هرجومرج میشود و علامت آن خروج مردگان و قیام ساعت حساب و جزاست، و خداوند داناتر است که او ولی توفیق و حق است و از او خواهان عصمت از ضلالت هستیم. اوست که ما را به راه راست هدایت میکند.» سپس مینویسد: «آنچه شیخ مفید گفته با سایر روایاتی که در این باب ذکر کردیم منافات ندارد؛ زیرا آخرینِ این دوازده مهدی نیز مهدی است؛ گرچه دعوت مهدیین مستلزم تشکیل حکومت نیست و علم این مسئله نزد خداوند است!»[1] پیش از آنکه به توضیحِ جمعبندی فیض کاشانی از روایات مهدیین علیهمالسلام بپردازیم، مناسب است که دیدگاه او را نسبت به روایاتی که دربارۀ مهدیین علیهمالسلام در کتاب النوادر، نقل کرده بدانیم. او در مقدمۀ کتاب النوادر مینویسد: «ما در کتابمان به نام «الوافی» روایاتی که در کتب مشهور اربعه (الکافی، من لایحضره الفقیه، التهذیب، الاستبصار) آمده است، جمع کردیم و احادیث پراکندۀ آنها را، ذیل موضوعات یکسان، باببندی کردیم و جایی هم که نیاز بوده، برخی روایات را توضیح دادیم؛ سپس روایاتی را از کتاب الوافی که بهمنزلۀ اصول و ارکاناند برگزیدیم و در کتابی که آن را «الشافی» نامگذاری کردیم، گرد آوردیم. سپس صلاح دیدیم روایاتی را که در کتب مشهور اربعه نیامده، اما الفاظ و مضامینشان با روایات کتب مشهور اربعه فرق دارد، و در کتب معتبر عالمان دین آمده است به همان روشی که در کتاب الشافی در پیش گرفته بودیم گردآوری کنیم تا تکملهای باشد بر کتاب الشافی و نواقص آن را جبران کند تا در نهایت، این دو کتاب (یعنی الشافی و کتاب حاضر) شامل تمام روایات مهم و روایات محکم باشد. بنابراین ما این کتاب را تألیف کردهایم و تمام تلاش خود را کردهایم که روایاتی را نقل کنیم که معرفت به آنان مهمتر و سودش بیشتر و فایدهاش کاملتر است و با تحقیق مییابیم تعارضی ندارند و با تأمل مییابیم که الفاظ و معنایش ابهام و تشابهی ندارد، بلکه از قبیل محکمات است... .» [2] طبق این اظهارات، روایاتی که در کتاب النوادر آورده از مهمترین روایات و پرفایدهترین روایاتی هستند که در کتابهای معتبر حدیثی نقل کرده و بهمنزلۀ محکمات و اصول و ارکان دیناند؛ در نتیجه روایاتی را که دربارۀ مهدیین در این کتاب نقل کرده معتبر میدانسته و آنها را مهم تلقی میکرده که از جملۀ این روایات، حدیث وصیت رسول خدا(ص) است. اما فیض کاشانی، ضمن دفاع از روایات مهدیین، میان این روایات و سخن شیخ مفید مبنی بر اینکه در روایات آمده که بعد از مهدی برای هیچکس دولتی نیست، چنین جمعبندی میکند که میان سخن شیخ مفید و روایاتی که دلالت دارد بعد از امام مهدی(ع)، دوازده مهدی خواهد بود، تعارضی نیست؛ زیرا مهدی دوازدهم نیز مهدی است؛ در نتیجه، اگر روایاتی وجود داشته باشد که مضمونشان این باشد که بعد از مهدی، دولتی نیست، منظورش دولت مهدی دوازدهم است. البته فیض کاشانی با عبارتی بسیار موجز این نکته را نیز تذکر میدهد که طبق روایتی از امام صادق(ع)، مهدیین به موالات و شناخت امامان دعوت میکنند و چنین دعوتی لازمهاش این نیست که آنان حتماً حکومت هم بکنند (زیرا مثلاً ممکن است شرایط حکومتکردن برای مهدیین فراهم نشود و بدون حکومت بتوانند دعوت خود را پیش ببرند). سپس او که از حل قطعی این مسئله عاجز مانده است که آیا مهدیین حکومت میکنند یا خیر، علم این مسئله را به خدا واگذار میکند. در هر حال، قرائنی وجود دارد که نشان میدهد فیض کاشانی به مهدیین علیهمالسلام و اینکه آنان اوصیای امام مهدی(ع) و از حجتهای خداوند هستند باور دارد؛ قرائنی از جمله اینکه: 1. در مقدمۀ کتابش تصریح کرده که من از کتابهای معتبر، مفیدترین و مهمترین روایات را که از محکمات هستند نقل کردهام، و از طرفی، روایاتی که نقل کرده (از جمله حدیث وصیت)، بهروشنی دلالت میکنند که بعد از امام مهدی(ع)، دوازده مهدی خواهند بود که عهدهدار امامت و وصایت، پس از امام مهدی(ع) خواهند شد. و همان توضیحاتی که برای میرزای نوری گفتیم در اینجا هم صدق میکند. 2. فیض کاشانی مهدی دوازدهم را از نظر مهدیبودن، مانند امام مهدی(ع) میداند که قرینۀ محکمی است بر اینکه او مهدیین و مهدی دوازدهم را خلفای الهی میدانسته است. 3. فیض کاشانی، در کتاب النوادر روایاتی دربارۀ اینکه امامت و عصمت جز به نص نیست ذکر کرده است (باب أن الأئمة لاتکون إلا بالنص، ص116) و از طرفی حدیث وصیت را که بهمنزلۀ نص بر خلافت و امامت مهدی اول است ذکر کرده است که نشان میدهد او خلافت مهدی اول را پذیرفته بوده است؛ در نتیجه به انحصار خلافت در ائمۀ دوازدهگانه معتقد نبوده است. 4. فیض کاشانی در همین کتاب النوادر، روایاتی را نقل کرده که مضمونشان این است که زمین و زمان از حجت خدا خالی نخواهد؛ ازاینرو طبق حدیث وصیت، قاعدتاً قبول دارد که پس از وفات امام دوازدهم(ع)، مهدیین علیهمالسلام حجتهای الهی در زمین هستند. 5. فیض کاشانی، در هیچجا نگفته است که بلافاصله پس از وفات حضرت حجت بن الحسن(ع) رجعت شروع میشود؛ بلکه با ذکر روایات مهدیین، عقیدهاش را به اینکه پس از امام مهدی(ع) مهدیین میآیند بیان کرده است. مجموع این قرائن نشان میدهد که فیض کاشانی به مهدیین علیهمالسلام بهعنوان حجتهای الهی، تمایل داشته است. 9ـ سید محمدصادق صدر سید محمدصادق صدر (متوفای 1377ش)، از علما و مراجع شیعه در کشور عراق، با بررسی مفصل روایات مهدیین علیهمالسلام و روایات رجعت، روایات مهدیین علیهمالسلام را بر روایات رجعت ترجیح میدهد و آنها را اولیای صالح خداوند نام مینهد که در اینجا گزیدههایی از سخنان ایشان را نقل میکنیم: «... لازم نیست برای تحقق این اصل (خالینماندن زمین از حجت خدا) معتقد به رجعت امامان معصوم شویم؛ زیرا وجود اولیای صالح نیز این اصل را تحقق خواهد بخشید... . طبرسی میگوید: «در بیشتر روایات آمده است مهدی(ع) چهل روز پیش از قیامت از دنیا خواهد رفت.» پس از این خواهیم دانست که مراد از «حجت» در این روایات، نه شخص امام مهدی(ع)، بلکه شخص دیگری است که روزگاری دراز پس از رحلت اوست... و اماکافیبودن روایات اولیای صالح برای اثبات تاریخی آن، مطابق شیوۀ ما، قطعی است؛ زیرا این روایات، پرتعداد و قرینه بر یکدیگر هستند و معانی آنها نیز تا حد زیادی مشابه هستند... و ما نیز درمییابیم که روایات رجعت غیرقابل اثبات هستند و روایات اولیا را همان طور که شنیدیم، قابل اثبات میبینیم. لذا راهی جز تصدیق روایات اولیا، همان گونه که هست، نخواهیم داشت... مهمترین نقطۀ قوت روایات اولیا که در اخبار رجعت وجود ندارد، این است که آن روایات دارای مضمونی مشترک و مورد اتفاق هستند؛ ولی اخبار رجعت، دستِکم ده مضمون دارد که هر مضمونی نیز دارای شمار اندکی روایت است که گاهی بیشتر از یک خبر واحد نیست... . اولیای صالح از نسل اهلبیت علیهمالسلام هستند و مقصود از اهلبیت علیهمالسلام در اصطلاح اخبار، امامان معصوم علیهمالسلام است... و در نتیجه این اولیای صالح از فرزندان خود امام مهدی(ع) هستند؛ این فرضیۀ روشنی است که برخی از این اخبار تأییدش میکند و خبر دیگری آن را نفی نمیکند... قرینهای نیز وجود دارد که طبق آن، آنها فرزند یکدیگرند و ما آن را «زنجیرۀ ولایت» نام مینهیم.» [3] سخنان شهید سید محمدصادق صدر در باور به وجود مهدیین بهعنوان حجتهایی الهی که پس از امام مهدی(ع) میآیند در کتاب «تاریخ ما بعد الظهور» روشن است. ایشان بین روایات مهدیین و روایات رجعت تعارض میبیند، اما روایات مهدیین را ترجیح میدهد و البته باید توجه داشت که میان این دو دسته روایت تعارضی نیست؛ زیرا رجعت پس از انتهای دوران مهدیین رخ میدهد. گفتنی است که بعداً سید صدر در کتاب دیگرش با نام «بحثی دربارۀ رجعت» روایات رجعت را ترجیح داده است. همین دوگانگی در آرای سید صدر نشان میدهد که او نمیتوانسته بین روایات مهدیین و رجعت سازگاری ببیند؛ حال آنکه اگر به وجه جمع این روایات آگاه میشد، به احتمال قوی، هر دو دستۀ روایات را میپذیرفت. ادامه دارد... ----- 1. نوادر الاخبار، ص294. 2. خطبۀ ابتدایی کتاب النوادر الأخبار. 3. کتاب تاریخ ما بعد الظهور، ج3، ص۷۷۹. آیا هر گوشتی که در کشورهای اسلامی ذبح میشود حلال است؟ احکام تطبیقی سید احمدالحسن و فقهای شیعه دربارۀ ذبح پرندگان، مرغ، گوسفند و... خداوند متعال در آیۀ 51 از سوره مؤمنون میفرماید: (يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا ۖ إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ) [1] (اى پيامبران، از چيزهاى پاكيزه بخوريد و كار شايسته كنيد كه من به آنچه انجام مىدهيد دانايم). برای یک مسلمان باید مهم باشد که چه میخورد یا چه مینوشد. و نسبت به این مسئله در آیات و روایات تأکید، و به کسب لقمۀ حلال و خوردن غذای حلال، بسیار اشاره شده است؛ لذا باید تلاش کنیم تا حلالها و حرامها را بشناسیم. برای شناخت حیوانات حلال و حرام، میتوانید به کتاب «راهنمای حیوانات حلالگوشت» تألیف: علی ابوقلام مراجعه کنید. [2] برای استفاده و خوردن حیوانات، یکی از راههای حلالشدنشان ذبح آنها بر اساس دستوری است که توسط اسلام بیان شده است. «واجب است حیوان روبهقبله با ذکر بسمله برای هر حیوان توسط شخص مسلمان ذبحکننده، ذبح شود. بریدن رگهای چهارگانه واجب است و نباید نخاع حیوان بریده شود. با قطع نخاع حیوان گوشتش حرام نمیشود؛ مگر اینکه ذابح بهسبب کوچکشمردن حکم خدا، نخاع را قطع کند که در این صورت حرام است. اگر این شرایط در کشتارگاهها رعایت نشود، خوردن گوشت تولیدشده توسط آنها جایز نیست، حتی اگر در کشورهای مسلمان ذبحشده باشد؛ اما اگر شرایط رعایت شوند، خوردن گوشتهای تولیدشده جایز است، حتی اگر در کشورهای غیرمسلمان صورت گیرد.» [3] به همین سبب مناسب دیدیم دربارۀ ذبح پرندگان و خصوصاً مرغ، نظرات مراجع تقلید را بیاوریم و به حکم اشتباه آنان در این خصوص اشاره کنیم و نظر صحیح را بیان کنیم که همان نظر مورد رضایت خداوند و آلمحمد (ص) است؛ نظر سید احمدالحسن. یکی از اشتباهات مراجع تقلید، این است که قائل هستند با دستگاههای تماماتوماتیک میتوان، سر مرغ را برید و مرغ با این کار حلال میشود. سید علی سیستانی، در پاسخ به پرسشی دراینباره میگوید: «پرسش: ذبح مرغ با دستگاههای تماماتوماتیک صنعتی چه حکمی دارد؟ پاسخ:اگر کارد آن آهن باشد و کسی که آن را روشن میکند مسلمان باشد و ذبیحه روبهقبله باشد و همراه با ذبح بهصورت پیوسته تسمیه بگوید هرچند با یک تسمیه چندین حیوان ذبح میشود، اشکال ندارد.» [4] ناصر مکارم شیرازی: «پرسش: اگر حیوان را با وسایل ماشینی سر ببرند آیا گوشت آن حلال است؟ پاسخ: سر بريدن حيوانات با وسايل ماشينى در صورتى كه شرايط شرعى آن انجام شود، جايز است و چنين حيوانى پاک و حلال است.» [5] سید علی خامنهای: «سؤال: آيا مرغ مىتواند توسط ماشين ذبح شود و آيا گوشتش حلال مىشود؟ حيوانات ديگر چطور؟ پاسخ: در ذبح مرغ و هر حيوان ديگر علاوه بر وجوب روبهقبلهبودن و ذکر «بسمالله» و آهنیبودن آلت ذبح و مسلمانبودن ذابح، بايد عمل ذبح بهنحوى باشد که مستند به ذابح گردد؛ مثل آنکه چند مرغ را بخواباند و تيغه ماشين را بکشد تا گردن آنها را ببرد.» [6] همچنین غالب مراجع قائل به این مسئله هستند که اگر دستگاه، سر مرغ یا پرنده را ببرد، ذبح شرعی صورت میگیرد. مسئلهای که باعث میشود این ذبیحه حرام شود و قابلخوردن نباشد. شما را دعوت میکنیم که در این خصوص، نظر سید احمدالحسن را بخوانید و از حکم شرعی صحیح مطلع شوید. ایشان میفرماید: «پرسش 43: آیا گوشت تازۀ سفید و قرمزی راکه در سوپرمارکتها عرضه میشود میتوان خرید و مصرف کرد؟ پاسخ:در خصوص مرغ باید دربارۀ منبع تولید آن (درستی ذبح آن) بررسی شود؛ زیرا بسیاری از کشتارگاهها، از ماشینآلات خودکار برای ذبح استفاده میکنند و آن را ذبح شرعی محسوب میکنند در حالی که ذبح شرعی باید به دست مسلمان و نه با ماشین انجام شود. پس به صِرف وجودش در بازار مسلمین، نمیتوان بر آن اعتماد کرد و این اختصاص به حلالبودن گوشت مرغ و پرندگان دارد که باید بررسی دقیق انجام شود تا از صحت ذبح آنکه با دست انجام شده باشد نه با ماشین اطمینان حاصل شود. اما در خصوص گاو و گوسفند، میتوان به سخن فروشنده، اگر مسلمان باشد و بتوان با کلامش از صحت ذبح اطمینان یافت، اکتفا کرد؛ بنابراین در خصوص گوشتهای قرمز مانند گاو و گوسفند، اگر در بازار مسلمانان عرضه میشود میتوان اعتماد کرد.» [7] بهروشنی میبینیم که سید احمدالحسن، دربارۀ ذبح پرندگان اشاره میکنند که وجود آن در بازارهای اسلامی دلیل بر تزکیۀ آن نیست و باید از صحیحبودن تزکیۀ آن یقین کنیم؛ ولی دربارۀ گاو و گوسفند، میتوانیم به سخن فروشندۀ مسلمان که از کلامش صحت ذبح اطمینان به وجود میآید، استفاده کنیم. پس مراقب باشیم که دچار حرام نشویم. نکتۀ دیگر که باید نسبت به آن، برای ذبح شرعی مرغ یقین کنیم، این است که تمام شروط آن توسط ذابح رعایت شود. «واجب است حیوان روبهقبله با ذکر بسمله برای هر حیوان توسط شخص مسلمان ذبحکننده، ذبح شود. بریدن رگهای چهارگانه واجب است و نباید نخاع حیوان بریده شود.» [8] اگر یقین داریم که ذابح مسلمان، بر هر مرغ بسمالله میگوید و آن را روبهقبله ذبح میکند و چهار رگ آن را میبرد، میتوانیم از آن استفاده کنیم. با مراجعه به سایت مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی متوجه میشویم که ذبح در کشتارگاهها، بر اساس نظر مراجع تقلید انجام میشود. «ماده 8- ناظران شرعی در حکم ضابطین قضایی محسوب گردیده و موظفاند از موارد خلاف شرع موضوع این قانون جلوگیری نموده و مراتب را جهت رسیدگی به مراجع صالح قضایی از طریق دفاتر نمایندگی ولیفقیه در سازمان دامپزشکی با اذن مقام معظم رهبری ابلاغ و اجرا نمایند. تبصره: وظیفه ناظران شرعی بر اساس دیدگاهها و نظرات فقهی مقام معظم رهبری و مراجع عظام تقلید ابلاغ میشود.» [9] سید علی سیستانی، در پاسخ به پرسشی میگوید: «سؤال: گوشت مرغ که الآن در بازار هست، آیا حلال است یا نه؟ چون ما پرسیدیم و فهمیدیم که فقط در ذبح اولین مرغ بسم الله الرحمن الرحیم میگویند و بقیه بدون بسمالله ذبح میشود؛ همچنین گوشت گوسفند را. و اصلاً برای ما مقدور نیست که برویم گوسفند یا مرغ زنده بگیریم و خودمان ذبح کنیم. چه راهحلی برای ما دارید؟ پاسخ: میتوانید آنها را از بازار خریداری کنید.» [10] تا اینجا به اشتباهات مراجع در این فتوا پی بردیم و متوجه شدیم که «در خصوص مسئلۀ ذبح مرغ بهطور خاص، اشکالات بسیاری دراینباره وجود دارد و به همین دلیل واجب است بررسی شود و از نحوۀ کشتار و چگونگی آن از منبع تولیدکننده، اطلاع حاصل شود. اگر یقین حاصل کردید که ذبح بهصورت صحیح انجام شده و مرغها روبهقبله ذبح شدهاند و شروط تزکیۀ صحیح که پیشتر بیان کردهام بهدرستی رعایت شدهاند اشکالی وجود ندارد؛ در غیر این صورت از آن اجتناب کنید.» [11] و اگر یقین داریم که در کشتارگاه شهر، تمام شروط ذبح که سید احمدالحسن بیان کرده است، انجام میشود، مشکلی در استفاده از آن گوشت نیست؛ در نتیجه باید به اطمینان و یقین رسید و این مسئله نیاز به تحقیق و بررسی دارد. «موضوع استفاده از الکتریسیته یا موارد دیگر برای بیحسکردن یا کمکردن رنج و درد حیوان در هنگام ذبح اشکالی ندارد و با این کار، ذبحشده حرام نمیشود. بر شما واجب نیست که به هر کشتارگاهی در شهر سرکشی کنید، اگر میدانید و مطمئن هستید که کشتارگاههای شهر شروط شرعی برای ذبح را حتماً باید رعایت کنند ـشروطی مثل اینکه جلوی حیوان روبهقبله باشد، قطع رگهای چهارگانه توسط دست مسلمان و تسمیه (گفتن بسمله)ـ و اگر چنین شرایطی برقرار باشد، میتوانید از هر کشتارگاهی مرغ تهیه و میل کنید.» [12] در این نوشتار تلاش کردیم بهطور گذرا نظرات مراجع تقلید دربارۀ روش ذبح پرندگان و مرغ را بررسی کنیم و پس از آن به نظر صحیح که توسط سید احمدالحسن بیان شده است، آگاهی پیدا کنیم. امیدواریم با این بررسی و تطبیق، نسبت به اهمیت استفاده از غذای حلال و پاک که توسط قرآن کریم بیان شده است، پی برده باشیم. (يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا ۖ إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ) (اى پيامبران، از چيزهاى پاكيزه بخوريد و كار شايسته كنيد كه من به آنچه انجام مىدهيد دانايم). [13] منابع: 1. مؤمنون، 51. 2. https://t.me/book_10313/694 3. سید احمدالحسن، کتاب پاسخهای فقهی، مسائل متفرقه، جلد اول، پرسش42. 4. https://www.sistani.org/persian/qa/0909/ 5. https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=21&catid=557 6. https://portal.anhar.ir/node/11761#gsc.tab=0 7. سید احمدالحسن، کتاب پاسخهای فقهی، مسائل متفرقه، جلد اول. 8. سید احمدالحسن، کتاب پاسخهای فقهی، مسائل متفرقه، جلد اول، پرسش42. 9. https://rc.majlis.ir/fa/law/show/ 134855 10. https://portal.anhar.ir/node/11762#gsc.tab=0 11. کامنتهای فیسبوک سید احمدالحسن، سال 1438ق. 12. سید احمدالحسن، پاسخهای فقهی، مسائل متفرقه، جلد چهارم. 13. مؤمنون، 51. ﴿بگو من بدعـــتـــــی از فرستادگانْ نيـــستـــــم﴾ سلسلهپاسخهایی به بدعت ۱۰۱ یوحنای دمشقی قسمت یازدهم: بررسی بشارتهای انبیا دربارۀ مسیح، بخش اول بهقلم: آندریاس انصاری دمشقی در ادامه میگوید: «و ما میگوییم تمام پیامبران، از موسی به بعد، آمدن مسیح را پیشگویی کردند و اینکه چگونه مسیح خدا (و تجسم پسر خدا) قرار بود بیاید و مصلوب شود و بمیرد و دوباره برخیزد و چگونه او قرار بود، داور زنده و مرده باشد.» پایان نقلقول. میگویم: دمشقی آنچنان دربارۀ این پیشگوییها صحبت میکند و آن را با آبوتاب تعریف میکند که هرکس نداند گمان میکند در عهد قدیم همۀ جزئیات بهروشنی تمام دربارۀ عیسی(ع) آمده است! این در حالی است که در هیچجای عهد قدیم نمیبینیم که بهصراحت لفظ «مسیح» آورده شده باشد و گفته شده باشد که مسیح نامش فلان است، یا از منطقۀ فلان میآید یا مصلوب میشود! • محور اول: خبر موسی(ع) از آمدن مسیح میگویم: او از بشارت موسی(ع) سخن گفت! اما در هیچیک از کلامهای منتسب به موسی(ع) در تورات، بشارت صریحی دربارۀ عیسی(ع) یافت نمیشود! نهتنها این موضوع که اسم مسیحْ ـیشوعاـ گفته نشده، بلکه مکان تولد مسیح نیز گفته نشده است و حتی گفته نشده مسیح قرار است مصلوب شود! اینجا هر انسان عاقلی حق دارد بپرسد چرا دمشقی تصمیم میگیرد متونی از سخنان موسی و سایر انبیا (ع) را که دربارۀ مسیح تفسیر میکند ارائه نکند؟! آیا نقل یکی از آن متون وقت زیادی از او میگرفت؟! پاسخ واضح است: خیر! اکنون که او نیاورد، از کلام سیریل اسکندریه[۱] ـاز پدران مقدس کلیسایی یوحنای دمشقیـ استفاده میکنیم که میگوید: «اما، همان طور که گفتیم، از آنجا که سخنان زیادی دربارۀ این چیزها وجود دارد، و از آنجایی که موسای حکیم از طریق اَشکال مختلف راز مسیح را محكم کرده است، لازم نمیدانیم که تعداد زیادی را جلوی خوانندگان خود انباشت کنیم؛ بلکه با انتخاب یکی از کلِ تعداد، سعی بر ارائۀ اثبات روشنی خواهیم داشت که کلام منجی ما صادق بوده است؛ آنجا که خطاب به یهودیان گفت: 'اگر به موسی ایمان میداشتید، به من نیز ایمان میآوردید، زیرا او دربارۀ من نوشته است'.» [۲] متنی که سیریل در ادامه آورد، از تثنیه ۱۸ بود [۳] که در ترجمۀ قدیم فارسی میخوانیم: «یَهُوَه، خدایت، نبیّای را از میان تو [۴] از برادرانت، مثل من برای تو مبعوث خواهد گردانید، او را بشنوید. * موافق هر آنچه در حوریب در روز اجتماع از یهُوَه خدای خود مسئلت نموده، گفتی: «آواز یهُوَه خدای خود را دیگر نشنوم، و این آتش عظیم را دیگر نبینم، مبادا بمیرم.» * و خداوند به من گفت: «آنچه گفتند نیکو گفتند. * نبیّای را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت. * و هرکس سخنان مرا که او به اسم من گوید نشنود، من از او مطالبه خواهم کرد). [۵] توجه: همان طور که واضح است این پیشگویی نه میگوید دربارۀ مسیح است و نه اسم و نه شهر و... او را میگوید! بنابراین غیرصریح است! • محور دوم: پیشگویی موسی(ع) دربارۀ مصلوب دمشقی در یکی از نوشتههای خود میگوید: «و مار پیروزمندانه بالای درختی بلند شد؛ گویی که مرده بود. آن درختْ رستگاری را برای کسانی به ارمغان میآورد که با ایمانْ دشمن خود را مرده میدیدند؛ همان طور که مسیح به درختی میخکوب شد در جسم گناه که هنوز گناهی نمیشناخت. موسای توانا فریاد زد، 'زندگیتان را در جلوی چشمانتان به درخت آویزان میبینید.'»[۶] آتاناسیوس [۷] ـاز پدران مقدس دمشقیـ نیز این عبارت را با اندکی تفاوت در نقل [۸]، دربارۀ مصلوبشدن مسیح میدانست! بخوانیم که چه میگوید: «اما، شاید با شنیدن پیشگوییهای مرگ او، بخواهید آنچه را که دربارۀ صلیب بیان شده است نیز بیاموزید؛ زیرا حتی این نیز نادیده گرفته نشده است: آن توسط انسانهای مقدس با صراحت بسیار نشان داده شده است. ۲. اولاً موسی آن را پیشبینی میکند، و آن هم با صدای بلند، وقتی میگوید: 'زندگیتان را در جلوی چشمانتان آویزان خواهید دید و ایمان نخواهید آورد.'» [۹] متن امروزیِ آنچه استناد شد، در تثنیه ۶۶:۲۸ وجود دارد؛ در ادامه به زمینۀ متن توجه کنیم تا متون مجاورش را نیز ببینیم! برای بهتر دیدهشدن متن مدنظر در میان متون مجاورش آن را با علامت ستارۀ داوود(ع) مشخص کردم: (و خداوند تو را در میان جمیع امتها از کران زمین تا کران دیگرش پراکنده سازد و در آنجا خدایان غیر را از چوب و سنگ که تو و پدرانت نشناختهاید، عبادت خواهی کرد. * و در میان این امتها استراحت نخواهی یافت و برای کف پایت آرامی نخواهد بود، و در آنجا یهوه تو را دلِ لرزان و کاهیدگی چشم و پژمردگی جان خواهد داد. * ✶ و جان تو پیش رویت معلق خواهد بود ✶ و شب و روز ترسناک شده، به جان خود اطمینان نخواهی داشت. * بامدادان خواهی گفت کاش شام میبود و شامگاهان خواهی گفت کاش صبح میبود؛ بهسبب ترس دلت که به آن خواهی ترسید، و بهسبب رؤیت چشمت که خواهی دید). [۱۰] توجه: به نظر در این متن «جان» یا زندگی یا حیات به عیسی(ع) تفسیر شده است؛ چراکه طبق انجیل و باور مسیحیان او زندگی یا حیات است [۱۱] و نیز معلقبودن و آویزانبودن او نیز مصلوبشدن مسیح تفسیر شده است! به هر حال، اگر بپذیریم که این عبارت در تورات دربارۀ مصلوبشدن مسیح است و دربارۀ جان یهودیان نیست، کسی نمیتواند انکار کند که این متن بسیار غیرصریح و رمزگونه است! • محور سوم: سبک پیشگوییهای موسی(ع) پس از بیان چند عبارت از موسی(ع) میخواهم اینجا کلمات سیریل اسکندریه را بیاورم که بسیار مهم است؛ او میگوید: «پس شاید ما باید آنچه را که پیش رویِمان است تفسیر میکردیم، تا به ترتیب پیش برویم و آن را به دوستداران مخلص یادگیری بسپاریم تا تصاویر مسیح را از طریق موسی تحقیق کنند؛ زیرا کتابهای او مملو از متون است و سخنان زیادی از او وجود دارد، در عین حال پر از دشواری برای درککردن و مملو از معانی بسیار ظریف و پنهان است.» [۱۲] آری؛ این کلمات اذعانی است به رمزگونهبودن پیشگوییهایی که توسط موسی(ع) انجام شده است. انشاءالله ادامه دارد... منابع: ۱. نام به انگلیسی: Cyril of Alexandria ۲. تفسیر بر یوحنّا، کتاب ۳، فصل 2. https://www.tertullian.org/fathers/cyril_on_john_03_book3.htm ۳. همان، فصل ۳. ۴. ناگفته نماند که کتاب مقدس نزد سیریل، تثنیه ۱۵:۱۸ را بهگونهای غیر از آنچه امروز وجود دارد به تصویر کشیده است؛ زیرا در آن عبارت (از میان تو) وجود ندارد. ۵. تَثنیه ۱۵:۱۸ تا ۱۹. ۶. شرحی از ایمانِ ارتدوکس، کتاب ۴، فصل ۱۱، در خصوص صلیب و در اینجا بیشتر دربارۀ ایمان. ۷. نام به انگلیسی: Athanasius ۸. با بررسی دو متن مشخص میشود که در کتاب مقدس نزد آتاناسیوس عبارت «درخت» وجود نداشت! اما چند صد سال بعد در زمان دمشقی و نزد او کتاب مقدسی وجود داشت که عبارت «درخت» در آن دیده میشد! ۹. دربارۀ تجسم کلمه، ۳۵. پیشگوییهای صلیب. چگونه این پیشگوییها تنها در مسیح برآورده میشوند. ۱۰. تثنیه ۶۴:۲۸ تا ۶۷. ۱۱. (عیسی بدو گفت: من قیامت و حیات هستم. هرکه به من ایمان آورد، اگر مرده باشد، زنده گردد). (یوحنّا ۲۵:۱۱). ۱۲. تفسیر بر یوحنّا، کتاب ۳، فصل ۲.