نشریه زمان ظهور 141

نظریۀ تکامل و متون دینی به‌قلم: نوید یاسین انسان‌ها در طول تاریخ همواره سعی داشته‌اند در کشف حقایق علمی که گهگاه در روزمرگی‌های آنان و چه بسا در باورهای اقوام مختلف رخنه کرده ‌است، گام بردارند. این فرآیند وقتی بیشتر خودنمایی می‌کند که این باورها مسیر خود را از واقعیت علمی به‌سوی اخبار غیبی، متون دینی و حتی شنیده‌ها و کتابت‌های فرهنگی و آداب‌ و رسوم ملل پیموده است. انسان هر روزه ارتباطش با جهان پیرامون، از خاک و گیاهان تا حیوانات را می‎دیده، و تأثیرات و چرخه‌های هرکدام از این‌ها بر یکدیگر برای بقا و زندگی را مشاهده می‌کرده و چه بسا سؤالات متعددی برایش پیش می‌آمده که این ارتباط چگونه شکل گرفته و به چه صورت پیش می‌رود؟ با اندیشیدن و کشف پله‌به‌پلۀ این اسرار و رموز، آنان مجذوب هماهنگی‌ها و موافقت متون غیبی و دینی با دستاوردهای علمی شدند؛ مثلاً در قرآن کریم آمده است که (خدا شما را چون نباتی از زمین برویانید). در این آیه، بحث تکامل مطرح است، در حالی ‌که انسان تا همین اواخر نتوانسته‌ بود از حقیقت علمی آن پرده‌برداری کند. گیاه به‌یک‌باره و بی‌درنگ به بار نمی‌نشیند؛ برای طی این فرآیند و طی مراحل تکامل و پیشرفت زمانی نیاز است. بیایید مروری کنیم بر این تکامل: در ابتدا دانه یا حتی بذری کوچک است که در زمین کاشته شده و با آب سیراب می‌شود. سپس از مجموعۀ دانه، زمین و آب، جوانه‌ای می‌روید. این جوانه به تدریج بزرگ‌تر و کامل‌تر می‌شود و از مرحله‌ای به مرحلۀ دیگر گذر می‌کند تا کامل شود و شروع به دادن ثمره و میوه کند. این همان چیزی است که در این آیه مدنظر است. خالق هستی یک نقشۀ ژنتیکی بی‌نقصی را در زمین پیاده‌سازی کرده که پس از کاشت و طی مراحل رشد به‌سمت فرجام خود حرکت کرده تا به هدف خود رسیده است. از طرفی در متون و اخبار غیبی، از وجود نسناس یا انسان‌نماها صحبت به میان آمده و این حقیقت علمی اکنون کشف شده است. پژوهش‌های ژنتیکی، وجود انسان نئاندرتال را که از لحاظ ژنتیکی با انسان امروزی موجود در این کرۀ خاکی، تفاوت داشته، ثابت کرده است؛ همان طور که فسیل‌ها از وجود هوموارکتوس و هوموساپینس آفریقایی پرده برداشته است. اگر به گذشتۀ این فرآیند رجوع کنیم، داستان حیرت‌انگیزی را جلوی چشمان خود خواهیم دید. آفرینش انسان در گذشته انجام شده و به پایان رسیده است؛ سپس از مراحل متعدد، متمایز و در حال تکامل بسیار زیادی عبور کرده است؛ یعنی گوناگونی‌های جسمانی متعددی رخ داده تا به جسمی برسد که ابزار هوشمندی مناسب همچون مغزِ تکامل‌یافته، داشته باشد. این جسم بایستی ظرفیت، پتانسیل و شایستگی لازم برای اتصال به نفْس حضرت آدم (ع) را پیدا می‌کرده و به این ترتیب نسل او، ادامه می‌یافت. آیات زیر چند نمونه از بیان تکامل در آیات قرآن را نشان می‌دهد: 1. سورۀ نوح، آیۀ 14 تا 17: (و شما را در حالت‌های مختلف بیافرید * آیا نمی‌بینید چگونه خدا هفت آسمان را طبقه‌طبقه بیافرید؟ * و ماه را روشنی آن‌ها، و خورشید را چراغشان گردانید؟ * و خدا شما را چون نباتی از زمین برویانید). 2. سورۀ مؤمنون، آیات 12 تا : (هر آینه ما انسان را از عصاره‌ای از گِل آفریدیم * سپس او را نطفه‌ای در جایگاهی استوار قرار دادیم * آنگاه از آن نطفه، لختۀ خونی آفریدیم و از آن لختۀ خون، پاره‌گوشتی، و از آن پاره‌گوشت، استخوان‌ها را آفریدیم و استخوان‌ها را با گوشت پوشانیدیم؛ و بار دیگر او را آفرینشی دیگر دادیم. در خور تعظیم است احسن‌الخالقین). 3. سورۀ سجده، آیات 7 و 8: )آن‌که هرچه را آفرید به نیکوترین وجه آفرید و خلقت انسان را از گِل آغاز کرد * سپس نسل او را از عصارۀ آبی بی‌مقدار پدید آورد). 4. سورۀ انبیاء، آیۀ 30: (آیا کافران نمی‌دانند که آسمان‌ها و زمین بسته بودند، ما آن‌ها را گشودیم و هرچیز زنده‌ای را از آب پدید آوردیم؟ چرا ایمان نمی‌آورند؟ بنابراین، خدای سبحان ما را به معرفت دعوت می‌کند و دلایل تدبر و تفکر و تحقیق دربارۀ پاسخ‌های درست را تبیین می‌کند. البته توجه به این نکته ضروری است که تفسیر قوانین به این معنا نیست که ما از وجود خدا بی‌نیاز هستیم؛ زیرا وجود نظام و قانون و هدف، دلالت بر وجود قانون‌گذاری هدفمند می‌کند. استنباط قوانین جهان ما یا تفسیر آن بر اساس قوانین علمی، هرگز به این معنا نیست که ما از تحقیق دربارۀ سرآغازها و اهداف آن‌ها بی‌نیاز هستیم؛ بلکه این امر ما را به تحقیق دربارۀ آن و حتی مسائل پیش از آن هم می‌کشاند. بدیهی است که اگر نسبت به گذشته کنجکاو باشیم، تحقیق درباره بُعد ماورائی آن نیز به همراهش می‌آید. همۀ این‌ها، ما را به دلایلی بر وجود خدا می‌رساند. روایات بسیاری از آل‌محمد (ع) به ما رسیده که بر تکامل ـ‌این دستاورد علمی، که اخیراً و به‌دنبال بررسی فسیل‌ها و پژوهش‌های علمی ثابت شده است‌ـ تأکید می‌ورزند. از محمد بن علی باقر (ع) روایت شده است که فرمود: «خداوند عزوجل در روی زمین از هنگامی که آن را آفرید، هفت دوره جهانیان را آفرید که هیچ‌یک از آن‌ها از فرزندان آدم نبودند... خداوند آنان را از خاک روی زمین آفرید، و آن‌ها را یکی پس از دیگری با عالَم خودشان در روی زمین سُکنا داد و سپس خداوند عزوجل آدم ابوالبشر را آفرید و ذریه و اولادش را از وی آفرید... .»)خصال، ص 359 و نیز تفسیر عیاشی، ج 2، ص 238( این روایت نشان می‌دهد خداوند پیش از حضرت آدم (ع) حداقل هفت گونه انسان‌نما بر روی زمین خلق کرده است. این‌ها از اولاد آدم نیستند و پیش از حضرت آدم بر روی زمین زندگی می‌کرده‌اند. در برخی روایات به وجود یک پیامبر در قومی که از لحاظ معرفت دینی عقب افتاده‌اند، اشاره شده است. چه بسا این قوم از الفبای دین نیز بی‌اطلاع بوده‌اند و پیامبرشان، ابتدایی‌ترین مسائل دین را به آن‌ها می‌آموخته است. مانعی وجود ندارد که مصداق این پیامبر، حضرت آدم (ع) باشد. امام موسی بن جعفر (ع) می‌فرمایند: «در گذشته خواب‌ها و رؤیاها در اولین مخلوقات نبود و بعدها پدیدار شد.» علت را از ایشان (ع) جویا شدند، حضرت فرموند: «خداوند عزوجل پیامبری را به‌سوی اهل زمانش برانگیخت. او آن‌ها را به عبادت خداوند و اطاعت او فراخواند. قومش گفتند: اگر ما این کار را انجام دهیم به ما چه می‌رسد؟ تو نه مالت از ما بیشتر است و نه عزت قبیله‌ات... آن پیامبر فرمود: اگر مرا اطاعت کنید، خداوند شما را وارد بهشت می‌سازد و اگر نافرمانی‌ام کنید، خداوند شما را به آتش جهنم وارد می‌کند. قوم او گفتند: بهشت و جهنم چیست؟ پیامبر، آن را برایشان توصیف کرد. قومش گفتند: چه زمانی به آنجا می‌رویم؟ فرمود: زمانی که بمیرید. آن‌ها گفتند: بی‌تردید ما مردگانمان را دیده‌ایم که استخوان و خاک شدند. سپس بیشتر و بیشتر آن پیامبر را تکذیب کرده، خوار شمردند. آنگاه خداوند عزوجل در میانشان رؤیا را به وجود آورد. پس نزد پیامبرشان آمدند و آنچه را [در خواب] دیده بودند و برایشان ناشناخته بود، به او خبر دادند. ایشان فرموند: خدای عزوجل اراده کرده است که این‌گونه بر شما احتجاج کند تا بدانید ارواح شما این‌گونه است و بعد از مرگ، روح شما در عذاب خواهد بود ـ‌هرچند بدن‌هایتان بپوسد‌ـ تا روزی که بدن‌ها برانگیخته شوند.» (کافی، ج‌۸، ص‌۹۰؛ ترجمه در: روضۀ کافی، ترجمۀ رسولی محلاتی، ج‌۱، ص۱۲۷) اولین مخلوقات ذکر‌شده در این روایت، بر حضرت آدم (ع) و انسان‌نماها که پیش از آدم (ع) وجود داشته‌اند، منطبق است. از طرفی، رؤیا در خواب و بیداری، شیوه‌ای برای ارسال وحی به پیامبران است؛ در نتیجه رؤیا حتماً باید با اولین پیامبر که همان حضرت آدم (ع) است، آغاز شده باشد. بنابراین در حدود حیات ثابت شد که تکامل، هدفمند است و این دلیلی واضح بر وجود خداوندی است که در پسِ این هدف مهم قرار دارد، و نیز دربارۀ آنچه اختصاص به کل جهان دارد، این امر در نهایت به خدا می‌رسد و در نتیجه، بعد از اثبات هدف بیان‌شده، وجود خدا هم اثبات می‌شود. بشارت آقایان بهجت و ناصری درنگی در بشارت ظهور که از زبان آقای بهجت و ناصری خارج شد به قلم: محمد شاکری چند وقتی است که از فوت شیخ محمدعلی ناصری می‌گذرد. او در شمار یکی از بزرگ‌ترین اساتید اخلاق حوزۀ علمیه اصفهان بود و در بین مردم اصفهان و بلکه بسیاری از مردم ایران مورداحترام و ارزش بود. صحبت‌های اخلاقی و احساسی وی از امام زمان (ع) و غربت و تنهایی ایشان در زمان غیبت توجه بسیاری از مریدان او را جلب کرده بود؛ اما از بین تمامی آثار و سخنان وی، یک صحبت و یک بشارت از نزدیکی زمان ظهور بسیار موردتوجه مردم قرار گرفت و کاربران زیادی در فضای مجازی در این سال‌ها آن را منتشر و دست‌به‌دست کرده‌اند. آقای ناصری خاطره‌ای را از ملاقات خودش با مرجع معروف شیخ محمدتقی بهجت نقل می‌کند. شیخ محمدتقی بهجت که نیازی به معرفی او نیست از عرفا و علمای بنام دهه‌های اخیر و آخرین بازمانده از شاگردان سلوکی استاد بزرگ عرفان در حوزۀ نجف یعنی سید علی قاضی بود. بسیاری از مردم و حوزویان، آقای بهجت را یکه‌تاز عرصه علم و عمل دانسته، تا جایی که پس از مرگ او کسی را تا به امروز در حد و اندازۀ جانشینی معنوی او در بین مردم نمی‌دانند. آقای ناصری نقل می‌کند در ملاقاتی که با آقای بهجت داشته است از او دربارۀ ظهور و بشارت‌هایی دربارۀ نزدیکی فرج سؤال می‌کند. آقای بهجت در پاسخ می‌گوید من دوستی دارم که با امام زمان (ع) ارتباط و ملاقات دارد؛ و آقای بهجت نیز همین سؤال را از این دوستش می‌پرسد. این دوستِ آقای بهجت که به گفتۀ خودِ آقای بهجت با امام مهدی (ع) ملاقات داشته است از امام زمان (ع) سؤال می‌کند: «یابن رسول‌الله، فرج شما برای عامۀ مسلمان‌ها چه وقتی است؟ امام زمان(ع) در پاسخ فرمودند: نزدیک است. او در پاسخ به حضرت فرمودند: آیا من هم ظهور شما را درک می‌کنم؟ حضرت پاسخ دادند: پیرمردتر از شما هم درک خواهد کرد.» آقای ناصری از سنّ این شخص از آقای بهجت می‌پرسد و وی در پاسخ می‌گوید 62 سال. در پی انتشار این بشارت از زبان آقای ناصری، برخی از شاگردان آقای بهجت از صحت‌وسقم این ماجرا و بشارت، از آقای بهجت سؤال می‌کنند. آقای بهجت در پاسخ، صحت این ماجرا را تأیید کرده، اما می‌گوید قرار نبود این بشارت به عموم مردم گفته شود. در جای دیگری نیز که هر دو فیلم آن در فضای مجازی موجود است شخص دیگری از او سؤال می‌کند که آیا شما گفتید که انقلابِ آقا را پیرمردها هم درک می‌کنند؟ شیخ بهجت در تأیید این گفته و بشارت، آن را مستند به گفتۀ شخص دیگری می‌کند که منظورش همان دوستی است که با امام ملاقات دارند. این داستان برای اولین بار توسط شیخ علیرضا پناهیان در سال 1380 در دانشگاه تهران مطرح شد و در ادامه در سال 1383 فیلم سخنرانی آقای ناصری که این بشارت را از آقای بهجت نقل می‌کند در اینترنت منتشر شد. دقیقاً معلوم نیست که این ملاقات و این داستان چند سال قبل از سال 1380 اتفاق افتاده است اما از ظواهر حال پیداست که نباید خیلی از آن زمان دور باشد. آقای بهجت در سال 1388 و در سن 93‌سالگی از دنیا رفت. آقای ناصری نیز امسال یعنی 1401 و در سن 92‌سالگی از دنیا رفت. این در حالی است که نه آقای بهجت و نه آقای ناصری و نه پیرمردتر از آن‌ها به‌زعم خودشان ظهور را درک نکردند و طبق اعتقاد پیروانشان هنوز فرج امام زمان(ع) برای عموم مردم محقق نشده است. همین امر سبب شده است مخالفان اسلام و مخالفان شیعه بر این موج‌سواری کنند و اعتقادات شیعیان دربارۀ امام مهدی(ع) را به سخره بگیرند. این جماعت با در‌نظر‌گرفتن اعتمادی که مردم به این دو نفر داشتند نه‌تنها مردم و احترامشان به این دو نفر را به سخره گرفتند، بلکه اشکال و شبهه را به اصل امام مهدی(ع) و ظهور مبارک ایشان متوجه ساخته و این ظهور را خرافه‌ای دانستند که علما و حوزویان از آن نان می‌خورند. این جماعت و رسانه‌های مرتبط با آن‌ها از این ماجرا چنین برداشت کرده‌اند که معلوم نیست آقای بهجت دروغ گفته است یا رفیقِ مجهول‌الهویه‌اش یا اینکه نعوذ بالله خود امام زمان(ع) دروغ گفته است یا اینکه از اساس امامی در کار نبوده است! از آنجا که بسیاری از مردم و متدینین و حتی بزرگان و حوزویان به آقای بهجت، اعتماد خاص و بلکه ارادت ویژه داشتند، هیچ احتمالی مبنی بر کذب این ماجرا و بشارت ندادند و تنها پاسخشان برای فرار از این فضاحت بزرگ این بوده است که در امر الهی و ظهور امام مهدی(ع) بداء صورت گرفته است؛ یعنی خداوند در این موضوع اراده کرده بود که ظهور در زمانی محقق شود که پیرمردتر از آن‌ها هم درک کنند اما این اراده‌اش را به تأخیر انداخت. اما به‌راستی این ماجرا چگونه باید تحلیل شود و چگونه بررسی شود تا هم پاسخِ مخالفان شیعه و مردم علاقه‌مند به امام مهدی(ع) داده شود و هم بتوان از این بشارت و این خبرِ واقعی تمام بهره را برد. حقیقت این است که آقای بهجت مورد اعتماد و وثوق بوده است و خبری که ایشان داده، حتماً صحیح و درست بوده است؛ اما آیا در این خبر صحیح و این بشارت بزرگ بداء اتفاق افتاده و امام مهدی(ع) به زمانی بشارت داده است که دانسته یا ندانسته قرار بوده در آن، بداء الهی واقع شود؟ آیا نمی‌توان این بشارت و این داستان را از زاویۀ دیگری تحلیل کرد؟ آیا احتمال دارد ظهور و وعده‌ای که امام مهدی(ع) داده بود مبنی بر اینکه پیرمردتر از آن‌ها هم درک خواهند کرد محقق شده باشد؟ ممکن است این سؤال پیش بیاید که اگر ظهور برای عامۀ مردم محقق شده است پس کو؟ چرا مردم نه امامی را دیده‌اند و نه ظهوری را؟ این ظهور چه شکلی است که کسی متوجه نشده است؟ آیا امکان دارد این راویان از نزدیکی این ظهور خبر دهند و خودشان از این ظهور جامانده باشند؟ ابتدا پاسخ قطعی را بگوییم و سپس تحلیلش کنیم. حقیقت این است که هم خبر و بشارت درست بوده است و هم اینکه طبق همان بشارت، ظهور برای عموم مردم محقق شده است و پیرمردتر از آن راویان نیز این ظهور را درک کرده‌اند. تنها یک سال بعد از اولین نقل این ماجرا توسط شیخ علیرضا پناهیان، یعنی در سال 1381 دعوت یمانی آل‌محمد(ع) سید احمدالحسن، علنی و به گوش عموم مردم رسید. یقیناً چه آقای ناصری و چه آقای بهجت و چه آن دوستش که توفیق زیارت حضرت را داشته است نباید انتظار داشته باشند که امر ظهور امام مهدی(ع) بدون مقدمه و بدون زمینه‌ساز و خارج از بشارت‌هایی که در روایات ائمۀ معصومین(ع) بوده است محقق شود. بدین معنا که وقتی شیعیان طبق روایات شریفه به ظهور پرچم حقی از سمت امام زمان(ع) یعنی پرچم حق یمانی بشارت داده شدند، پس عاقلانه این است که ظهور این شخص و ارسال ایشان توسط امام مهدی(ع) را آغازی بر پروژۀ عظیم ظهور بدانیم. جدای از تمامی اسرار و ناگفته‌هایی که در روایات ظهور وجود داشته و توسط شخصِ سید احمدالحسن رمزگشایی شده است، این حداقلی از فهم و منطق، مورد انتظار است که مدعیان علم و صاحبان اندیشه و مدعیان انتظار و محبت امام مهدی(ع) و ظهورشان باید بر آن دقت کنند و به آن اقرار کنند، و آن اینکه نمی‌توان تمامی علائم ظهور را از جمله ظهور شخصیت بسیار مهم یمانی را نادیده انگاشت و همچون کوفیان از یاری مسلمِ زمان دست کشید و منتظر امام مهدی(ع) ماند. یقیناً به غلط رفته‌اند کسانی که این بشارت بزرگ را شنیده‌اند و در ذهن و فکر خود این‌گونه تصور می‌کنند؛ این تصور که پیرمردتر از راویانِ مذکور نیز ظهور را درک خواهند کرد، اما بدین شکل که خودِ امام مهدی(ع) بدون مقدمه و بدون ارسال فرستاده‌اش ـ‌همان یمانی وعده‌داده‌شده‌ـ بیاید و با اعمال خارق‌العاده و با معجزات کثیره خودش را بر آن‌ها اثبات کند. مهم‌ترین اشتباه این افراد به‌دنبالِ اشتباهی که خود راویان این بشارت مرتکب شدند این بوده که انتظار داشتند امام مهدی(ع) طبق هواهای نفس آن‌ها و همان ‌گونه که آن‌ها انتظار دارند یا می‌پسندند ظهور کند. آن‌ها گمان می‌کردند وقتی امام مهدی(ع) طبق مصلحتی خبر نزدیکی ظهور خویش را می‌دهد باید همان ‌طور ظهور کند که آن‌ها گمان می‌کنند. این جماعت و پیروانشان به‌جای اینکه از این خبر و این بشارت به فکر فرو روند و در رابطه با امر ظهور با دقت و انصاف تحقیق کنند، بر همان خواسته‌های نفس خویش در امر ظهور اصرار ورزیدند و با شنیدن دعوت مبارک یمانی همان برخورد را کردند که در روایات به آن اشاره شده بود. دیگر جای ذکر این روایات که مکرر بیان شد نیست و آن اینکه قائم در وقت ظهورش انکار خواهد شد و با او همانند کذابین برخورد می‌شود؛ یا اینکه قائم از شیعیانش مأیوس می‌شود؛ یا جالب‌تر اینکه همان کسانی که انتظار می‌رفت در صف اول ولایت امام مهدی(ع) قرار بگیرند از ولایت حضرت خارج می‌شوند و کسانی وارد این امر می‌شوند که گویی مسلمان نیستند. در جای دیگری در صحبت‌های شیخ محمدتقی بهجت دربارۀ امام زمان(ع) آمده است که او به این نکته اشاره می‌کند که تعدادی از علما به حضرت در وقت ظهورش می‌گویند به تو احتیاجی نداریم! با اینکه در روایات اهل‌بیت(ع) از دلایل حقانیت قائم(ع) سخن به میان آمده است و امامان معصوم(ع) قرن‌ها قبل به ما آموزش دادند که راه شناخت قائم و جدایی صادق از راست‌گو در این امر چیست، اما وقتی خبر ظهور یمانی و دعوت سید احمد‌الحسن به شیخ محمدعلی ناصری می‌رسد، او بدون در نظرگرفتن امور مهم ذکرشده در روایات و بدون در نظرگرفتن این بشارت بزرگ که خود ناقل آن بوده است، سریعاً درخواست اعجاز می‌کند و طبق نقل برخی از مؤمنینِ دعوت یمانی او اعجازی را طلبیده بود که دندان‌های فاسدش مثل روز اول خوب شوند یا حافظ قرآن شود. این شیخ با درس‌های اخلاقش و غربت امام مهدی(ع) گریه می‌کرد، اما هنگام شنیدن همان وعده‌ای که از امام مهدی(ع) شنیده بود همانند دشمنان پیامبران در تاریخ، از او طلب اعجاز می‌کند و یقیناً انتظار داشته است که مدعی صادق و مهدی موعود اگر همان مهدی باشد باید به خواسته‌اش احترام بگذارد و کارخانه‌ای از اعجاز همراه خود بیاورد تا هرکس را طبق خواسته‌اش راضی کند! یکی می‌خواهد امام مهدی(ع) اگر مهدی واقعی است دندانش را اصلاح کند یا یک‌شبه پیرمردی را حافظ قرآن کند. دیگری همچون شیخ علی کورانی درخواست می‌کند محاسن سفیدش را سیاه کند و بالاخره هرکسی طبق تمایلاتش روزها و سال‌ها مهدی واقعی را منتظر امتحانات خود قرار دهند. این جماعت غافل‌اند از اینکه خداوند متعال خودش برای معرفی خلفایش راهی دارد و طبق سنت همیشگی، تمامی انبیا و اوصیای الهی با نصّ و معرفی‌نامه معرفی می‌شوند؛ اگرچه در برخی شرایط طبق مصلحت الهی کرامات و معجزاتی غیرقاهره از آن‌ها سر می‌زند. طبق روایات شریف، این نصّ و معرفی‌نامه برای مدعی واقعی این امر در زمان ظهور، وصیت پیامبر اکرم (ص) است که در روایات متعددی به‌عنوان وصیت عاصم و بازدارنده از گمراهی تا روز قیامت معرفی شده است و این یعنی نصّی که از سوی خدا و رسولش محافظت و ضمانت شده است که متوسلین به این وصیت را تا روز قیامت از گمراهی محفوظ بدارد. امام باقر(ع) به جابر جعفی فرمودند: «بر حذر باشید از معدود سادات آل‌محمد و بدانید که برای محمد و علی تنها یک پرچم است و برای دیگران پرچم‌ها؛ بنابراین، از زمین تکان نخور و هرگز مردی از این سادات را تبعیت نکن تا اینکه مردی از فرزندان حسین را ببینی که با او وصیت و سلاح و پرچم رسول خداست.» (تفسیر عیاشی، ج1، ص 65)‏ این جماعتِ مدعی که با نقل این‌گونه بشارت‌ها ذوق و شوق نشان می‌دهند و از باب نزدیکی ظهور اشک از چشمانشان جاری می‌شود به‌راحتی از کنار دعوت یمانی گذشته و خود و دیگران را از شنیدن سخنان و ادلۀ دعوت سید احمدالحسن بر حذر می‌دارند. آن‌ها که منابر را پُر کرده بودند از بشارت ظهور، اما امروز عزمشان را جزم کرده‌اند که با دعوت فرستادۀ امام مهدی(ع) مقابله کنند و در این راه از هر حربه‌ای استفاده می‌کنند. به‌راستی ائمۀ معصومین(ع) از بیان این ‌همه علائم ظهور و معرفی ادلۀ شناخت قائم(ع) به‌دنبال چه بوده‌اند؟ به‌راستی امام مهدی(ع) از بیان این بشارت به دوستِ آقای بهجت به‌دنبال چه بوده است؟ به قولِ آقای پناهیان آیا اهل‌بیت(ع) برای سرگرمی ما این روایات و علائم را ذکر کرده‌اند و قصدشان این نبوده است که ما به مدعیِ حقیقی برسیم؟! چگونه امکان دارد دقیقاً در همان زمانی که طبق روایات و علائم ظهور، انتظار ظهور می‌رود، مدعی کذابی پیدا شود و تنها وصیتِ به‌جامانده از رسول خدا (ص) را به‌نام خود و دعوت خود جا بزند؟ تا جایی که هرجا اسمی از وصیت پیامبر به میان آید همه ذهنشان به‌سمت دعوت سید احمدالحسن می‌رود؟ و این امر تا جایی مهم شده است که مدعیان علم، عزم خود را جزم کرده‌اند که به‌صورت کلی از دست این وصیت خلاص شوند و این وصیت را با راه‌های مختلفی از جمله سند و دلالت مورد هجمه قرار دهند و همان مصیبت روز پنج‌شنبه را تکرار کنند. چگونه امکان دارد وقتی همه با این بشارتِ بزرگ شیخ بهجت، منتظر ظهور امر امام مهدی(ع) هستند، مدعی کذابی پیدا شود و پرچم «البیعة لله» را به‌نام خود بزند؛ تا جایی که همه سعی می‌کنند این پرچم مقدس از عرصۀ ایمانی مردم حذف شود؟ چگونه امکان دارد اهل‌بیت(ع) ما را به ظهور شخصیت مبارکی همچون یمانی قبل از ظهور امام مهدی(ع) بشارت دهند، اما امروزه که باید منتظر یمانی و دعوت مبارک ایشان باشیم مدعی کذابی بیاید و این نام مبارک را به‌نام دعوت خود ثبت کند؛ تا جایی که حتی در برگۀ بازجویی‌ها و احکام زندان مؤمنین به دعوت سید احمدالحسن این‌گونه ثبت شود که جرمش عضویت در فرقۀ یمانی ا‌ست؟ و بدتر از همۀ این مسائل، این است که عده‌ای نادان از مخالفین دعوت سید احمدالحسن، برای تشویق مؤمنین به ایشان برای خروج از دعوت مبارک، در انتهای کلیپ‌های تبلیغاتی خود می‌نویسند: «انتخاب با توست... که شیعه بمانی یا یمانی؟» این جماعت نادان نمی‌دانند که وقتی اهل‌بیت(ع) به ظهور یمانی بشارت داده‌اند، در زمان ظهور او، شیعه‌ماندن و یمانی‌نبودن عین ضلالت و گمراهی است: «و چون يمانى خروج كرد به‌سوی او بشتاب كه همانا پرچم او پرچم هدايت است. بر هيچ مسلمانى جایز نیست از آن پرچم روی برگرداند؛ پس هركس چنين كند از اهل آتش است؛ زيرا او به‌سوی حق و راه مستقيم فرامی‌خواند.» (غیبت نعمانی، ص‌255) شاید به‌ جرئت بتوان گفت شیوع ویروس کرونا و انتشار این بیماری در کل جهان به‌صورتی که نقطه‌ای را جا نگذاشته است، عذابی همگانی است که تاریخ به خود ندیده است. چه بسیار انسان‌ها که در این عذاب جان خود را از دست دادند و چه ترس‌هایی که انسان‌ها در این بیماری به خود دیدند؛ تا جایی که شیعیان روزهایی را با توسل جانانه به امام مهدی(ع) و دعا برای ظهورشان سپری کردند، اما خیلی زود همه‌چیز به فراموشی سپرده شد. کیست که متوجه این کلام الهی باشد که عذابی نازل نمی‌شود مگر اینکه رسولی از قبل فرستاده شده باشد (اسراء، 15)؟ عذابی بالاتر و همگانی‌تر از این وجود داشته است؟ به‌راستی آقای ناصری چگونه این عذاب را دیده است و با یاد این بشارت بزرگ به خود اجازه داده است به‌راحتی از کنار این دعوت مبارک عبور کند؟ و چگونه راضی شده است از دنیا برود و شبهۀ این بشارت را برای خود و مریدانش باقی بگذارد؟ چگونه علمای حوزه به خود اجازه می‌دهند امروزه تعداد زیادی از بهترین‌ها و پاک‌ترین‌های طلاب به‌صِرف ایمان به دعوت سید احمدالحسن در زندان باشند؟ آیا این همه گریۀ از روی شوق با شنیدن این بشارت‌ها، با این‌گونه رفتار‌ها جمع می‌شود که تعدادی از طلبه‌ها و جوانان را به‌صِرف داشتن این عقیده که سید احمدالحسن حق است، راهی زندان کنند؟ یکی از طلبه‌های یمانی نقل می‌کرد که یکی از پامنبری‌های آقای ناصری به دعوت یمانی ایمان آورده بود و گفته بود من چه کنم در حالی که در یک شب هم خودم و هم همسرم و هم پدر و مادرم، امام مهدی(ع) را در خواب دیدیم که فرمود فردا سربازم پیش شما می‌آید؛ و فردای آن روز برادرم ـ‌که به کربلا رفته بود‌ و با دعوت یمانی آشنا شده و به آن ایمان آورده بودـ‌ پیش ما آمد. آقای ناصری در پاسخ این بنده‌خدا گفته بود آن‌کس که تو دیدی شیطان بوده نه امام زمان (ع). عجیب است از شیخ ناصری که در صحبت‌هایش مکرراً از خواب نقل کرده و خواب را حجتِ سخنانش قرار داده، ولی در اینجا خوابِ امام زمان(ع) آن ‌هم در رؤیای چهار نفر شیطانی می‌شود! در حالی که طبق روایات، شیطان قدرت ندارد به‌صورت ائمه(ع) ظاهر شود. لازم است به این شبهه نیز اشاره کنم که برخی گمان می‌کنند آقای ناصری یا آقای بهجت یا همان دوستش، به‌طور خاص و ویژه متوجه ظهور و شخص مهدی موعود می‌شوند و آن‌ها احتیاجی به ادله و بررسی دعوت یمانی یا امام مهدی(ع) ندارند. این اعتقاد، اعتقاد ناصوابی است و کسی به‌صِرف کسب توفیق برای ملاقات امام مهدی(ع) از امتحان و آزمایش شناختِ فرستادۀ امام مهدی(ع) بی‌نیاز نمی‌شود. ممکن است شخصی به هر روشی توفیق زیارت امام مهدی(ع) را کسب کند و حتی شخصِ امام مهدی(ع) دربارۀ نزدیکی ظهورش به او بشارتی دهد؛ اما این دلیل نمی‌شود که او را از جزئیات امتحان و فتنۀ الهی در این امر باخبر سازد. آن‌ها نیز همانند همۀ مردم از بزرگ و کوچک باید در فتنه و امتحان الهی قرار گیرند تا عیار خویش را در ادعای سلوکی خویش بسنجند. تاریخ کم به خود ندیده است کسانی که توفیق همراهی انبیای الهی را داشته‌اند، اما در کوچک‌ترین فتنه‌ها سقوط کرده‌اند چه برسد به فتنۀ پذیرش‌ ولایتِ جدید. از همین رو بوده است که سید احمدالحسن در اوایل دعوت خویش در بیانیه‌ای خطابش را متوجه تعدادی از مقربین و متصلین به امام مهدی(ع) قرار داد و خطاب به ایشان نوشت که بر آن‌ها نیز واجب است به فرستادۀ امام مهدی(ع) ایمان بیاورند. در هر حال آنچه به نظر می‌رسد این است که یکی از مشکلات اصلی مدعیانِ انتظار در ایمان‌نیاوردن به دعوت یمانی این است که ظهورِ این‌چنینیِ امرِ امام مهدی(ع) برای آن‌ها غیرمنتظره بوده است. سید احمدالحسن در بیانیۀ نصیحتی برای طلبه‌های حوزه فرمودند: «امیدوارم طلبه‌های حوزه‌های علمیه در نجف، قم و در هر جای دیگر این نصیحت و اندرزی را ـ‌که پیشاپیش عذابی دردناک است‌ـ بپذیرند، و گفتار آل‌محمد(ع) را ـ‌همان‌ طور که خداوند به آن‌ها امر فرموده است‌ـ ارج و منزلت دهند و حکمت یمانیه را چون پَرِ کاهی بر باد ندهند؛ که پشیمان می‌شوند و پشیمانی را چه سود! ای قوم (أُبَلِّغُکُمْ رِسَالَاتِ رَبِّی وَأَنَا لَکُمْ نَاصِحٌ امین) (پيام‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و برای شما اندرزگويی امين هستم). (اعراف، 68)... .» ابوخدیجه از امام صادق(ع) روایت می‌کند که فرمود: «وقتی قائم(ع) قیام کند با امری جدید می‌آید؛ همان ‌طور که رسول خدا (ص) در ابتدای اسلام به امری جدید دعوت می‌کردند.» (ارشاد، ج 2، ص 384) هر انسان جویای حقی وقتی این روایت را می‌خواند باید خود را برای پذیرفتن امری جدید ـ‌غیر از آنچه به آن خو کرده است‌ـ آماده کند؛ حتی برخی روایات، امر قائم(ع) را غریب و اصحابش را غریبان توصیف کرده‌اند: «اسلام غریبانه آغاز شد و غریبانه بازخواهد گشت؛ پس خوشا به حال غریبان!» (تفسیر عیاشی، ج2، ص303) ولی با تأسف، هر حزب و گروهی می‌خواهد امام (ع) موافق با همان برداشت خودش و برحسب طرح و نقشه‌ای که خودش برای قیام آن حضرت برنامه‌ریزی کرده است بیاید؛ حتی امام باید از طریق کسانی که برای پیروی از آن حضرت برنامه‌ریزی کرده‌اند بیاید، و به ‌این ‌ترتیب (کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ) (و هر فرقه‌ای به آنچه نزدشان بود دل‌خوش کردند). (مؤمنون، 53) بنابراین اگر امام از طریقی دیگر بیاید (قَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَی رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ) (گفتند: چرا اين قرآن بر بزرگ‌مردی از آن دو شهر نازل نشده است؟). (زخرف، 31) و اگر با طرح و برنامه‌ای که به ذهن آن‌ها خطور نکرده و با امری جدید بیاید از نظر آن‌ها امام محسوب نمی‌شود و باید با تکذیب، تمسخر و استهزا رویارو شود؛ و گویا این گفتار حق‌تعالی (یَا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ مَایَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ) (ای دريغ بر اين بندگان! هيچ فرستاده‌ای به‌سوی آن‌ها نیامد مگر آنکه به سخره‌اش گرفتند). (یس، 30) گوش‌هایشان را نمی‌کوبد و آن‌ها را قصد نمی‌کند. وضعیت به همین صورت بوده، هست و خواهد بود؛ تا آنجا که کار برای آن‌ها به پیکار با امام مهدی(ع) بینجامد! از امام باقر (ع) روایت شده است: «هنگامی که قائم(ع) به پا خیزد به‌سوی کوفه می‌رود. چند ده هزار نفر از بتریه که با خود سلاح دارند به او می‌گویند: "از همان‌ جا که آمده‌ای برگرد؛ ما به فرزندان فاطمه نیازی نداریم." پس شمشیر را در میانشان قرار می‌دهد و تا آخرینشان را می‌کُشد. سپس به کوفه داخل شده، تمام منافقین شکاک را از بین می‌برد، کاخ‌هایشان را ویران می‌کند و مبارزینشان را می‌کُشد تا خداوند عزّوجل راضی شود.» (ارشاد، ج 2، ص 384) و این اندرزی برای هرکسی است که از بازگشت می‌ترسد و نمی‌خواهد با امام(ع) با این سخن که «ای پسر فاطمه برگرد» رویارو شود. سید احمدالحسن را این‌گونه شناختم به‌قلم: مهندس ابونوح خداوند می‌فرماید: (ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ) (فرزندانى كه بعضى از آنان از [نسل‌] بعضى ديگرند، و خداوند شنواى داناست). (آل‌عمران، ۳۴) (قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً) (بگو اگر دريا براى كلمات پروردگارم مركب شود، پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان پذيرد، قطعاً دريا پايان مى‌يابد، هرچند نظيرش را به مدد [آن‌] بياوريم). (کهف، 109) خداوندا، بر محمد و آل‌محمد(ع) در میان گذشتگان درود بفرست و بر محمد و آل‌محمد(ع) در میان آیندگان درود بفرست و بر محمد و آل‌محمد(ع)، یعنی امامان و مهدیینِ پاک و طاهر صلوات بفرست و بر دشمنان آن‌ها از گذشتگان و آیندگان تا برپاشدن قیامت لعنت بفرست. آل‌محمد(ع) نور خداوند در زمین و کتابِ ناطق و صادق او هستند. به نیکی می‌گویند و عمل می‌کنند. اگر خیری ذکر شود آن‌ها ابتدایش بودند و اگر کار نیکی ذکر شود، آن‌ها منشأ و معدن آن بودند. خداوند آن‌ها را نوری بر نور دیگر، از یک گِل آفرید، و پیش از آنکه خداوند مخلوقات را بیافریند، گرداگرد عرش او بودند. آن‌ها درخت نبوت و معدن رسالت هستند. ریشۀ آن استوار و شاخۀ آن در آسمان است، درختی پاکیزه هستند و شاخه و غنچۀ پاکش از همین درخت است. سیراب‌کنندۀ تشنگان از نهر سلسبیل با علم خالص و سنگین احمدالحسن وصی و فرستاده امام مهدی(ع). سروران گرامی، انصار‌الله و مردم عزیز منصف و مخالف! واقعیت این است که نمی‌دانم از کجا شروع کنم. دربارۀ اخلاق سرورم یمانی آل‌محمد(ع) احمدالحسن [باید گفت] او مانند طبیبی دوره‌گرد با داروهایش در میان ما بود. مانند پدری که به اطفال و فرزندانش رسیدگی می‌کند، او نسبت به مؤمنین رئوف و مهربان و در برابر کافران محکم و سختگیر است. او آموزش فروتنی به ما را از خودش شروع کرد. در ابتدای دعوت مبارک وقتی ساخت دومین حسینیه خود را در عراق آغاز کردیم ـ‌یعنی حسینیه و مدرسۀ انصار امام مهدی (عج) در ناصریه که گِلی بود‌ـ مولای من مهدی اول، احمدالحسن با دو دست شریفش در ساختن این حسینیه با ما کار می‌کرد؛ در یک دست خشت و گل و در دست دیگرش قلم داشت. به سؤالات سؤال‌کنندگان پاسخ می‌داد و علم سنگین و عظیم به آن‌ها عرضه می‌کرد. از اخلاقش این بود که با ما سر سفره می‌نشست و در [خوردن] از غذای سادۀ ما با ما همراهی می‌کرد و بر سر سفره همانند بردگان می‌نشست و در حسینیه همواره رو به قبله می‌نشست و هیچ‌گاه پشت به قبله نمی‌نشست. وقتی وارد حسینیه می‌شد، ابتدا به همه افرادی که نشسته بودند ـ‌حتی کودکان‌ـ سلام می‌کرد، حتی به کوچک‌ترینِ آن‌ها؛ و هرکجا که سلام در آن تمام می‌شد می‌نشست. صدر مجلس را انتخاب نمی‌کرد؛ بلکه در انتهای مجلس می‌نشست، حتی اگر نزدیک درب حسینیه باشد. اگر ساکت بودیم او شروع به صحبت می‌کرد و اگر از او می‌پرسیدیم پاسخ می‌داد و اگر یکی از ما صحبت می‌کرد هرگز حرفش را قطع نمی‌کرد. به هر گوینده‌ای گوش می‌داد حتی اگر کودکی خردسال باشد. اگر گوینده سؤال داشته باشد به آن پاسخ می‌دهد و اگر سؤال‌کننده بخواهد مداخله کند با [بیان] حق بیشتر به او می‌افزاید. او نماز جماعت را با رعایت حال ضعیف‌ترین فرد می‌خواند. اگر در بین ما مریض یا ضعیفی بود، نمازش به‌عنوان امام جماعت طولانی نمی‌شد و اگر به‌تنهایی نماز می‌خواند به‌مدتی طولانی در قیام و رکوع و سجود بود؛ مخصوصاً در نماز شب. ساده‌پوش است و اندک را قبول می‌کرد و این نشان از سخاوت اوست. هرگاه نیازمندی از او درخواست می‌کرد هرگز او را [با دست خالی] برنمی‌گرداند، بلکه با هر آنچه دارد می‌بخشد. او با همۀ مردم عادل است؛ چه مؤمن باشد و چه بی‌دین؛ به‌طوری که روزی یکی از انصار به‌نام علاء الحداد به من گفت: ماشینم خراب شد و سید احمدالحسن همراه ما بود. پس یک جوان مکانیک آوردیم تا آن را درست کند. هوا بسیار گرم بود. این جوان زیر ماشین رفت و آن را درست کرد. بعد از اتمام کار حقش را به او دادم. مقدار آن ناچیز بود. سید احمدالحسن این دستمزد را برای او را نپذیرفت و به من فرمود: آیا می‌پذیری در این هوای گرم با این مبلغ زیر این ماشین بروی؟ و من در درونم حاضر نمی‌شدم در این هوای گرم زیر این ماشین بروم؛ بنابراین دستمزد بیشتری به او دادیم. سید احمدالحسن در بیشتر اوقات در میان ما نشسته بود و به خاطر تواضع و سادگی زیادش مردم او را نمی‌شناختند. گویی برادر بزرگی در میان ماست. برخی از مردم می‌آمدند و دربارۀ این دعوت می‌پرسیدند. سید احمدالحسن خودش شروع به تبلیغ آن‌ها می‌کرد، در حالی که آنان این را نمی‌دانستند [که سید احمدالحسن خود اوست]. حق را با رأفت و مهربانی به آنان می‌رساند؛ گویی با فرزندش و پسرش رفتار می‌کرد. روزی یکی از زائرین دربارۀ دعوت سؤال می‌کرد و سید احمدالحسن به او پاسخ می‌داد و او نمی‌دانست که او خودِ سید احمدالحسن است. آن مرد بر سؤال خود اصرار و پافشاری کرد و نمی‌خواست بفهمد. من در آن مجلس نشسته بودم. از کار سؤال‌کننده عصبانی شدم. با خودم فکر کردم که باید با این مرد با تندی صحبت کنم؛ اما این را بر زبان نیاوردم، بلکه فقط در فکر خودم بود. سید احمدالحسن به من رو کرد، به‌طوری‌ که انگار می‌داند در ذهن من چه می‌گذرد. پس به‌سختی مرا نهی کرد و به من گفت چه می‌خواهی بگویی؟! من از سید احمدالحسن خجالت کشیدم و در‌این‌باره سکوت کردم. سید احمدالحسن مسجد سهله به انصار قرآن درس می‌داد. درس را بعد از نماز مغرب شروع می‌کرد و گاهی تا نماز صبح ادامه می‌یافت. روزی از روزها که ایشان در مسجد سهله درس می‌داد یکی از انصار موضوع [درس] را نمی‌فهمید. سید احمدالحسن فرمود: آیا این چراغ‌ها را در مسجد می‌بینی؟ ده‌ها چراغ وجود داشت که برخی از آن‌ها خاموش بود. پس سید احمدالحسن فرمود: چرا فقط به چراغ‌های خاموش توجه می‌کنی؟! به چراغ‌هایی بنگر که کار می‌کنند و نورشان بسیار است؛ پس این دعوت الهی هم کشته‌شدن و آوارگی و زندان و بی‌پولی دارد؛ اما پیش روی شما زندگی جاودان در باغ‌های بهشت قرار دارد. پس از ساختن حسینیه‌ها در استان های عراق، سید احمدالحسن آموزش قرآن و توحید را برای ما شروع کرد. حتی یک روز از بعد از نماز عشا تا نماز صبح مشغول تدریس بود. هنگامی که اذان صبح گفته شد ایشان برخاست و نماز صبح را با ما خواند و سپس با ما خداحافظی کرد و طلب دعا نمود؛ همانند پدری که با فرزندانش خداحافظی می‌کند؛ و ما مانند فرزندانی بودیم که به پدر خود نگاه می‌کنند در حالی که او از آن‌ها جدا می‌شود و قلب آن‌ها از درد در فشار است؛ چنان‌که یکی از برادران انصار به من گفت: من مهمان سید احمدالحسن بودم. پس از صرف غذا برخاستم تا دستانم را بشویم، در این هنگام ایشان ايستاد و بر دستانم آب ريخت و من از خودم خجالت کشیدم كه چقدر خودمان را [بزرگ] می‌بينيم، که آب بر دست مردم نمی‌ريزيم، اما او يک وصی از اوصیای آل‌محمد(ع) است و آب بر دست من می‌ريزد. سید احمدالحسن پیش از آنکه انصارش را ببیند آنان را با نام می‌شناخت؛ حتی از زندگی و کودکی آنان چیزهای زیادی می‌دانست. هنگامی که با او در مسیر راه می‌رفتیم یا با ما می‌نشست معجزات فراوانی به دست او رخ می‌داد؛ همان طور که او خبرهای غیبی زیادی را به ما گفت و در واقعیت اتفاق افتاد. روزی از او دربارۀ تفسیر سورۀ یوسف پرسیدم که ایشان به من فرمود: تفسیر سورۀ یوسف طولانی است ولی این کلمه را به تو می‌گویم که برایت سودمند است. بدان امام مهدی (ع) سورۀ یوسف را در عمل اجرا می‌کند. شناخت خداوند فقط با شناخت حجت خدا، قسمت هفتم شکافتن علم توسط فرستادۀ امام مهدی(ع) نویسنده: میعاد مسعودی در مقالۀ گذشته در رابطه با وصیتی که سید احمدالحسن به آن احتجاج کرده صحبت به میان آمد؛ وصیتِ بازدارنده از گمراهی که از رسول خدا (ص) در شب وفاتشان توسط امیرالمؤمنین (ع) املا شد. دانستیم که از ویژگی‌های این وصیت، اشاره به شخصی به‌نام «احمد» به‌عنوان وصی امام مهدی(ع) و اولین مؤمنان در زمان ظهور و اصلی‌ترین دلیل حقانیت سید احمدالحسن است. این نص تشخيصی بر اساس قرآن کریم و روایات برای همۀ مسلمانان در خصوص حقانیت سید احمدالحسن کافی است. در این مقاله می‌خواهیم به علم سید احمدالحسن به‌عنوان دومین معیار تشخیص حجت بپردازیم؛ هرچند می‌دانیم در توانمان نیست در این مقدار حتی قطره‌ای از آن را شرح دهیم؛ باید توجه داشته باشیم که ما در عصری زندگی می‌کنیم که تکنولوژی و ارتباطات و سطح تفکر بشریت در بالاترین سطح تاریخ خود قرار گرفته و عقاید انسان‌ها به حدی گسترده و گوناگون است که حتی در یک مکتب مشترک نمی‌توان دو انسان را با عقیده‌ای با هم‌پوشانی کامل یافت. حال تصور کنید شخصی برای تمام عقاید و تفکرها با علمش روشنگری کند! علم منجی باید پاسخ‌گوی عقاید تمام جهان باشد زیرا دعوتش جهانی است و محدود به منطقه‌ای با عقاید خاص نیست. از امام صادق‌ (ع) روایت شده است که فرمود: «علم بیست‌وهفت حرف است و همۀ آنچه پیامبران آورده‌اند تنها دو حرف است و مردم تا امروز جز آن دو حرف را نمی‌شناسند. هنگامی‌که قائم ما قیام کند، بیست‌وپنج حرف دیگر را ظاهر می‌سازد و آن را بین مردم نشر می‌دهد، و آن دو حرف را نیز ضمیمه می‌کند و بیست‌وهفت حرف را منتشر می‌سازد.» (١) در مقالات گذشته جنس علمی که همراه حجت خداست با ثقلین تبیین شد که همان علم صعود و ارتقا در ملکوت یا همان علم دین است که هدف از خلقت را که شناخت خداوند است میسر می‌سازد.(٢) قائم آل‌محمد (ع) در عصر حاضر با شبهات و سؤالات بسیاری روبه‌روست. از سویی بی‌خدایان و مخالفان دین که با مطرح‌کردن شبهات و تضادهای علمی از متون قرآن و عقاید ادیان الهی، علم را در مقابل دین قرار داده‌اند که در این میان جهل علمای ادیان و تفاسیر غیرعلمی آن‌ها بر طبل پیروزی بی‌خدایان می‌کوبد؛ از سویی دیگر اختلافات علما در مباحث توحیدی، فلسفی، عقیدتی و تفاسیر متفاوت آن‌ها از متشابهات قرآن و روایات که منجر به تشکیل مکاتب گوناگون توسط آن‌ها شده است. جالب اینکه همۀ آن‌ها عقیده و تفاسیر خود را برگرفته از اسلام حقیقی می‌دانند و مکاتب دیگر را محکوم می‌کنند! در این میان چه کسی شایسته‌تر از فرستادۀ‌ امام مهدی(ع) و طالع مشرقی است که نور را از ظلمت جهل جدا کرده و فصل الخطاب تمام عقاید و افکار شده است؟ امیر مؤمنان در کوفه خطبه‌ای قرائت کرده و فرمود: «... بدانيد اگر از انقلابگر مشرق پيروی كنيد، او شما را به راه و روش پيامبر راهنمايی می‌کند و از بيماری كری و كوری و گنگی رهايی می‌بخشد، تا از رنج طلب و ظلم آسوده شوید و بار سنگین را از شانه‌هایتان بر زمین نهید... .» (٣) جالب است بدانید از سید احمدالحسن تا بدین لحظه بیش از پنجاه جلد کتاب در زمینه‌های مختلف منتشر شده که با وجود حجم کم و بیانی ساده، تمام شبهات علمی و دینی را پاسخ داده و دربی عظیم از معرفت الهی را به‌سوی بشریت گشوده است! در یکی از کتب سید احمدالحسن به‌نام «توهم بی‌خدایی»، ایشان ضمن پاسخ به همۀ شبهات بی‌خدایان نسبت به دین، بسیاری از رویدادهای الهی را با زبان فیزیک کوانتوم شرح می‌دهد. سید احمدالحسن در این کتاب با آخرین متدهای علمی و نظریه‌های تأییدشده، دین را با علم گره می‌زند تا به توهم بی‌خدایی مخالفان خدا پایان دهد. در این کتاب می‌توان پاسخ اساسی‌ترین سؤالات علمی را یافت؛ از جمله: نظریۀ تکامل و چگونگی توجیه آن با داستان خلقت آدم(ع) در کتب الهی، شرح علمی طوفان نوح(ع) و جزئیات دقیق آن با شواهد علمی زمین‌شناسی و رد توهمات علمای ادیان در این مسئله، تشریح علمی عمر نوح(ع) با نظریات علمی مانند نسبیت خاص از طریق تبیین تفاوت دید ناظر خارجی و داخلی، چگونگی تولد عیسی(ع) بدون پدر و توضیح ژنتیکی آن، توضیح تشکیل ماده در خلأ (هیچِ کوانتومی) و تفاوت آن با نامولد بودن عدم، پاسخ به یکی از اساسی‌ترین سؤالات فلسفی اینکه «ما داخل ذات خدا هستیم یا خارج آن؟» با تفاسیر کوانتومی، ارتباط عوالم موازی با آموزه‌های دینی، معراج رسول خدا(ص) و ارتباط آن با فیزیک کوانتوم و... . معجزه‌ای که هر روز بیشتر جلوه خواهد کرد و پس از این سانسور شدید و ممنوعیت، به پرفروش‌ترین کتاب غرفه‌ها تبدیل خواهد شد. سید احمدالحسن در کتابی دیگر به‌نام «متشابهات» پرده از رموز قرآن و تفسیر حقیقی آیات و روایات متشابه برمی‌دارد و با علم آل‌محمد(ع) که در وجودش نهادینه شده به علوم ظنّی و تفاسیر اشتباه علما پایان می‌دهد؛ امکان ندارد مسلمانی به دیدۀ حق و انصاف، صفحه‌ای از این کتاب را مطالعه کند و در اقیانوس علم یمانی موعود غرق نشود. این کتاب حقیقتاً جلوه‌ای از این روایت امام صادق(ع) در پاسخ به سؤالی است که برای تشخیص مدعی حقیقی نقل شده؛ امام صادق(ع) فرمود: «اگر کسی مدعی شد، از او از عظائمی [مسائل عظیم] سؤال کنید که کسی که همانند اوست بتواند جواب بدهد.» (۴) در ادامه با کتابی شگفت‌انگیز با نام «در محضر عبد صالح» آشنا می‌شویم. کتابی به‌صورت پرسش و پاسخ از اساسی‌ترین سؤالاتی که مغز هر مسلمان حق‌جو را درگیر کرده است؛ از مباحث مربوط به تحریف یا عدم تحریف قرآن کریم تا مباحث مربوط به عالم ذر، اثبات علمی عمر امام مهدی ع، توحید حقیقی، پاسخ به مناقشات اعتقادی، روشنگری از دوران غیبت و بی‌راهه‌رفتن علمای آخرالزمان و... . با وجود این کتاب چگونه می‌توان در برابر مظلومیت سید احمدالحسن و علم الهی‌اش سکوت و مردم را از این منشأ انتشار فیض‌های الهی محروم کرد؟ زیبایی علم احمدالحسن فقط پاسخ به سؤالات دین اسلام نیست؛ بلکه ایشان در کتابی با نام «سیزدهمین حواری» و کتاب «وصی و فرستادۀ امام مهدی(ع) در تورات، انجیل و قرآن» بسیاری از سؤالات بی‌پاسخ اهل کتاب را پاسخ داده و با دلایل محکم به نصوص آن احتجاج و حقانیتش را اثبات می‌کند. چه‌کسی تصور می‌کرد روزی «پسر انسان» رؤیای یوحنا را تفسیر کند و راز مصلوب یا شبیه عیسی را با انجیل و تورات و قرآن شبهه‌زدایی کند؟ بیست‌وچهار پیر در مکاشفۀ یوحنا و زنی که خورشید و ماه را در بر دارد کیست؟ روشنگری سید احمدالحسن از انجیل یهودا و تفاوت بین مصلوب و عیسی (ع)! اگر آن مصلوب که با استقامت و صلابت خود، میلیاردها انسان را در زمان کنونی شیفتۀ خود کرده، عیسی(ع) نبوده، پس چه کسی است؟ چرا مصلوب خود را متعلق به آن زمان نمی‌دانست و معنای سخنان عجیب او در حین اسارت چیست؟ «تسلی‌دهنده»‌ای که فرستادۀ عیسی مسیح، منتشرکنندۀ علوم و سرزنش‌کنندۀ جهان است چه‌کسی است؟ (ر.ک. یوحنا ۱۶: ۷-۱۴) «غلام امین و دانا» که سَرورَش او را مأمور کرده است تا علم و معرفت و حکمت را منتشر نماید کیست؟ (ر.ک. متی ۲۴: ۴۵-۴۷) «پسر انسان» کیست که از مشرق به نسبت عیسی در آن زمان خارج می‌شود؟ (ر.ک. متی ۲۴: ۲۷) در مکاشفۀ یوحنا «بره» و «شیری از سبط یهودا» و «سوار بر اسب سفید» که او را «صادق» و «امین» می‌خوانند چه‌کسی است؟ (مکاشفه ۴، ۵، ۱۴ و ...) (مکاشفه ۱۹: ۱۱) در کلام اشعیاء، نجات‌دهنده‌ای که از «بصره» می‌آید و بالابرندۀ پرچم کیست؟ (اشعیاء ۶۳: ۱) (اشعیاء ۵: ۲۶) «سنگی» که پادشاه بابل (عراق) آن را دید و در عراق و در آخرالزمان می‌آید اشاره به چه‌کسی دارد؟ (دانیال ۲: ۳۱- ۴۵) و... توصیف علم سید احمدالحسن کار بسیار دشواری است و برخی معارف آن در کلام نمی‌گنجد؛ اما از خداوند متعال طلب دارم کوتاهی حقیر را ببخشد و در این مسیر یاری‌ام دهد. در ادامه نیز به معرفی برخی دیگر از کتب ارزشمند سید احمدالحسن خواهیم پرداخت؛ با ما همراه باشید... منابع: ١. بحارالانوار، ج۵۳، ص۳. ٢. رجوع به قسمت دوم سلسله‌مقالۀ «شناخت خداوند فقط با شناخت حجت خدا». ٣. بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۱۱ـ ۱۱۲؛ عقيدة المسلمين في المهدي، ج۱، ص۳۰۴ ؛ روضة الكافي، ح۲۲. ۴. الغیبة النعمانی، ص۱۷۳.

فایل‌های PDF

نشریه زمان ظهور 141
مشاهده فایل پی دی اف