نشریه زمان ظهور 140

شکست منتظران به قلم: سید علاء علوی خداوند باری‌تعالی ما را خلق کرد و معرفت و شناخت را هدف این خلقت قرار داد و جهت رسیدن به این مرحله، حجج الهی را برای هدایت بشر مبعوث کرد تا مردم را به غایتی که اراده فرموده است برساند؛ لذا شناخت آنان همانا شناخت خداوند است و کسی که بر اساس تعالیم آن‌ها عمل کند از جمله کسانی خواهد بود که هدف خلقت را محقق کرده است. در مقابل کسانی هستند که چشم از شناخت حقیقت فروبسته‌اند و هوا و هوس خویش را فرمان بردند و از شاهراه هدایت دور شدند. در این هنگام بود که خداوند برای اتمام‌حجت، خلفای خود را با کتاب و حکمت و موعظۀ حسنه فرستاد؛ اما متأسفانه در طول تاریخ سرگذشت این خلفای الهی غم‌انگیزترین بخش تاریخ بشری است. بسیاری از امت‌های پیشین منتظر انبیای خود بودند و چه بسیار کسانی بودند که به درگاه خداوند تضرع و استغاثه می‌کردند تا وقت ظهور او فرا رسد؛ ولی هنگامی‌ که مبعوث می‌شد و بر خلاف انتظار و عقیدۀ آن‌ها می‌آمد، قوم او شروع به اشکال‌تراشی و دشمنی کرده و به هر حربه‌ای علیه او اقدام می‌کردند. امروز نیز همگی منتظر آمدن منجی عالم بشریت «الحجة بن الحسن» هستیم تا مردم را از همۀ ظلم‌ها و بی‌عدالتی‌ها برهاند؛ ولی وقتی احوال این مردمان را کاوش می‌کنیم درمی‌یابیم که در قضیۀ شکست منتظران فصل مشترکی در طول تاریخ منتظران وجود دارد. عقیدۀ رهایی‌بخش و منجی به‌طور ساده و مختصر این‌گونه تعریف می‌شود که شخصی می‌آید و بشریت را نجات می‌دهد و شاید یکی از دلایل این همه تأکید این است که شخص را به تفکر مستمر در خصوص شناخت این فرد نجات‌بخش و آنچه از او انتظار داریم، سوق می‌دهد؛ و این روند باعث رشد روحی در فرد می‌شود و وی را در صورت شناخت صحیح، آمادۀ یاری‌رساندن می‌کند. اما باید توجه داشت که شناخت هدف و غایت آمدن منجی، نقش مهمی در یاری‌رساندن خواهد داشت که متأسفانه اغلب منتظران به‌علت عدم شناخت صحیح هدفِ آمدن وی، در شناخت وی نیز شکست خواهند خورد. شاید بسیاری از مردم اعتقاد داشته باشند که منجی جهت رهانیدن آن‌ها از ظلم‌وستم می‌آید. آیا واقعاً ما باید منتظر چنین رخدادی باشیم؟ یکی از مصادیق رهایی مادی که یکی از پدیده‌های این عالم خاکی است شاید همان انتشار عدالت و قسطی است که حاصل می‌شود؛ ولی باید توجه داشت که خود این رهایی به‌سبب رهایی نوع انسانی از حیوانیت خویش است. سید احمدالحسن در کتاب توهم بی‌خدایی،‌ دربارۀ متون سومری مرتبط با منجی، فرمودند: «... او که روزی خواهد آمد تا عدالت را تحقق بخشد و گونۀ انسانی را از حیوانیت خویش نجات دهد.» ایشان می‌فرمایند: «عدالت عمومیِ انسانی که در دولت مهدی گسترده خواهد شد، عامل اصلی در فراگیر‌شدن عدل و داد و به‌دنبال آن از‌بین‌رفتن فقر و نیاز مادی خواهد بود.» (پاسخ‌های روشنگرانه، جلد ۴، پرسش ۳۱۲) با این تفاصیل اکنون می‌توانیم بفهمیم چرا و چه‌کسانی در شناخت و همراهی‌کردن قائم شکست خواهند خورد. شاید بتوان به سه گروه تقسیم کرد: گروه اول: مردمی که اهتمامی به شناخت وجود خدا و وجود زندگی غیر از زندگی مادی ندارند و شناخت آن‌ها تا این حد است؛ و شاید این گروه اشکال فراوانی به بقیه وارد نکنند، ولی بدین معنا نیست که ضرر و فسادی در پی نخواهند داشت؛ بلکه مبارزۀ آن‌ها با دین، کلی بوده و در مقایسه با دیگر گروه‌ها از پیچیدگی کمی برخوردار است. گروه دوم: کسانی هستند که دارای شناختی جزئی از وجود خداوند و وجود انبیا و منجیان هستند، ولی عقیدۀ منحرفی نسبت به منجی منتظر دارند. این گروه از مردم منتظر منجی هستند ولی اغلب آن‌ها به هنگام آمدن وی دچار شکست می‌شوند و شناخت درستی از وی نخواهند داشت؛ به‌عبارت دیگر در تشخیص منجی از لحاظ نظری دچار مشکل خواهند شد. گروه سوم: کسانی هستند که به آمدن منجی ایمان داشته و با وی آشنا می‌شوند و به وی گرایش پیدا می‌کنند؛ ولی به رهایی مدنظر نمی‌رسند؛ و سؤال اینجاست که چرا این اتفاق می‌افتد؟ و پاسخ: اینان رهایی و آنچه را که غرق آن شده‌اند درک نکرده‌اند و نمی‌دانند منجی، آن‌ها را از چه چیزی رهایی می‌بخشد. آنچه باید به‌روشنی آن را درک کنیم این است که منجی انسان را از درون تغییر می‌دهد؛ تاجایی که عدل و قسط از قلب آن انسان سرچشمه می‌گیرد؛ چون این افراد هنگامی ‌که از حیوانیت خود به فضل علم و معرفت و اخلاص و اخلاقی که منجی منتشر می‌کند رهایی پیدا می‌کنند، با خدا در معامله و عبادت، انصاف در پیش گرفته و به عدالت رفتار می‌کنند. با مردم در معاملات و تعامل، عدالت در پیش می‌گیرند و در نتیجه جهل و ظلم و همۀ انگیزه‌های حیوانی که سبب ظلم و جور هستند از بین می‌روند. رهایی در واقع روحی و معرفتی و اخلاقی است. برگرفته‌ از کتاب «شکست منتظران» و «خاستگاه اخلاق انسانی» نوشتۀ دکتر توفیق مغربی قمه‌زنی؛ بررسی تطبیقی دیدگاه سید احمدالحسن و فقهای شیعه قسمت اول نویسنده: علی تهرانی خداوند برای هدایت بندگان، در هر زمانی نماینده‌ای قرار داده است و رساندن دین حقیقی برعهده و وظیفۀ اوست؛ ولی فقها بدون هیچ دلیلی، اقدام به دخالت در محدوده این فرد نموده و درباره هر مسئله‌ای نظر می‌دهند! یکی از این دست مسائل، قمه‌زنی است. نظرات دربارۀ قمه‌زنی در بین فقها، بسیار متفاوت است و کار به جایی رسیده است که برخی قائل به وجوب آن شدند و برخی در جهت مقابل، قائل به حرمت و بدعت‌بودن آن شدند. قطعاً درباره این مسئله، یک نظر حق وجود دارد و نمی‌توان قائل شد که این مسئله در عین حال، هم واجب باشد و هم بدعت و حرام! با یکدیگر به اقوال فقها می‌پردازیم تا ببینیم در‌این‌باره چگونه سخن رانده‌اند. سید محمدصادق روحانی از جمله افرادی است که حکم وجوب قمه‌زنی را بعید نمی‌داند و به برخی از فقهای پیشین نسبت می‌دهد. از او در پرسش و پاسخی که در سایت رسمی‌اش منتشر شده، این‌گونه نقل شده است: «استفتاء: استفتاء حضرت‌عالی دربارۀ قمه‌زدن با توجه به فرازی از زيارت ناحيۀ مقدسه حضرت بقیة‌الله (عج) كه می‌فرمايند: «سَلام مَن لو كان مَعَك بِالطّفوف لو قاك بِنفسِه حدّ السّيوف و بَذَل حشاشتَه دونَكَ للحُتوف... و فَداك بِروحهِ و جَسدِهِ و ماله و ولدِهِ و روحه لِروحك فداءٌ و اهلُه لاهلكَ وقاءٌ...» چيست؟ جواب: باسمه جلت اسمائه؛ من همان ‌گونه كه قبلاً به سؤالات زيادی كه در این رابطه شده است پاسخ داده‌ام، قمه‌زدن را از بهترين شعائر مذهبی می‌دانم و عملی است بسيار پسنديده. بلی، بايد رعايت شود قمه را به نحوی بزنند كه موجب هلاكت نفس نشود و بعضی از بزرگان دين احتمال داده‌اند كه در اين زمان واجب كفایی باشد؛ من هم بعيد نمی‌دانم.» [1] ایشان به‌شکل روشن و واضح بیان می‌کند که واجب کفایی‌بودن قمه‌زنی را بعید نمی‌داند و همان ‌طور که می‌دانیم، واجب کفایی در مرحلۀ اول بر همه واجب است و زمانی که عده‌ای اقدام به انجام آن کردند، از گردن دیگران ساقط می‌شود؛ و با توجه به فتوای ایشان که در سایت رسمی‌اش بیان کرده است، قمه‌زنی جایز و مُستحسن است و حتی واجب کفایی‌بودن آن را بعید نمی‌داند. عده‌ای از فقهای پیشین نیز قائل به این مسئله بودند؛ ولی بنده به‌خاطر طولانی‌نشدن بحث و محقق‌شدن هدف، به نقل یکی از این فقها پرداختم تا ثابت شود که از بین فقها، افرادی هستند که قائل به وجوب هستند. به این نتیجه می‌رسیم که قمه‎زنی طبق فتوای او، نه‌تنها جایز و مستحسن، بلکه واجب کفایی است. سید صادق شیرازی، از جمله فقهایی است که قائل به مستحب‌بودن قمه‌زنی است و بر این مسئله تأکید دارد. در این سایت از وی پرسشی می‌پرسند و او نظر خویش را این‌گونه بیان می‌دارد: «17: شعائر امام حسین (ع) اعم از سینه‌زنی، زنجیرزنی، قمه‌زنی و... چه حکمی دارد؟ جواب: بنا بر مشهور بین فقهای متقدمین و متأخرین شعائر اباعبدالله الحسین (ع) را چنان‌که سیرۀ متشرعه در تعظیم آن تاکنون به انواع مختلفه اعمال از سینه‌زنی، زنجیرزنی، قمه‌زنی و شبیه‌خوانی بوده جایز دانسته و فتوا به استحباب داده‌اند و تاکنون افراد زیادی از برکات همین تعظیم شعائر هدایت و به اسلام و تشیع گرویده‌اند. ص511» [2] به‌روشنی می‌بینیم که ایشان، دربارۀ انواع مختلف عزاداری نظر خویش را بیان می‌دارد و به‌خصوص دربارۀ قمه‌زنی، مستحب‌بودن آن را بیان می‌کند و می‌گوید که از برکات همین تعظیم شعائر است که افرادی زیادی، به اسلام گرویده‌اند. از جمله افرادی که می‌توان به مطلوب‌بودن قمه‌زنی نزد او اشاره کرد، سید علی حسینی میلانی است. از وی در سایت رسمی‌اش سؤالی پرسیده می‌شود و به این سؤال پاسخ می‌دهد. ما عین سؤال و جواب را نقل می‌کنیم: «قمه‌زنی برای حضرت سیدالشهدا (علیه‌السلام) در روز عاشورا چه حکمی دارد؟ پاسخ آیت‌الله سید علی حسینی میلانی مدظله بسمه تعالی السلام علیکم با قصد قربت و رعایت سایر جهات شرعیّه موجب اجر است. 4489 » [3] می‌توان، مستحب‌بودن قمه‌زنی در سخن فقها را از باب مصداق‌بودن قمه‌زنی، در عمومات عزاداری و مستحب‌بودن آن دانست. در بین فقها و مراجع شیعه، افرادی هستند که قائل به حرمت این کار شدند. پیشتاز این مسئله، سید علی خامنه‌ای است که در بیانیه‌ها و فتواهای مختلفی به این مسئله اشاره دارد. او در سخنرانی‌ای که در جمعی داشته است، می‌گوید: «من حقیقتاً هرچه فکر کردم، دیدم نمی‌توانم این مطلب ـ‌قمه‌زدن‌ـ را که قطعاً یک خلاف و یک بدعت است، به اطلاع مردم عزیزمان نرسانم. این کار را نکنند. بنده راضی نیستم. اگر کسی تظاهر به این معنا کند که بخواهد قمه بزند، من قلباً از او ناراضی‌ام... .» [4] وی در سخنرانی خود به‌روشنی اشاره به حرام و بدعت‌بودن این کار می‌کند. مراجع دیگری که بیشتر درصدد تأیید حکم حکومتی وی هستند، قائل به حرمت قمه‌زنی شدند؛ از جمله ناصر مکارم شیرازی و حسین نوری همدانی و فقهای دیگر که با یک جست‌وجوی ساده، می‌توانیم از فتاوای آنان باخبر شویم. در این قسمت، قصد داشتیم ثابت کنیم که بین فقها و مراجع، افرادی هستند که قائل به واجب‌بودن و استحباب و حتی حرمت قمه‌زنی هستند. فقهای دیگری هستند که قائل به وجوب و استحباب و حرمت هستند؛ ولی به‌خاطر طولانی‌شدن بحث، از ذکر آن خودداری می‌کنیم. با ما همراه باشید. ----------- پانوشت: 1. http://www.rohani.ir/fa/idetail/644/%d8%a8%d8%b9%d8%b6%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%a7%d9%86-%d8%af%d9%8a%d9%86-%d8%a7%d8%ad%d8%aa%d9%85%d8%a7%d9%84-%d8%af%d8%a7%d8%af%d9%87-%d8%a7%d9%86%d8%af-%d9%83%d9%87-%d9%82%d9%85%d9%87-%d8%b2%d8%af%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%a7 2. https://shirazi.ir/library-epub?book=6-1634972696-5113-FA-Majmooe-Esteftaat-Ayatollah-Saiyed-Sadegh-Shirazi.epub 3. http://al-milani.com/farsi/qa/qa.php?cat=19&itemid=26 4. https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2718 شناخت خداوند فقط با شناخت حجت خدا، قسمت ششم احمد گنجینۀ محفوظ خداوند نویسنده: میعاد مسعودی با آشکار شدن راه شناخت فرستادگان الهی و چگونگی شهادت خداوند به حقانیتشان در مقالات گذشته، زمان آن رسیده که آن نشانه‌ها را بر سید احمدالحسن تطبیق دهیم... نوشته‌ای که با آن گمراه نمی‌شوید! برترین خلق خداوند، محمد ص، در اواخر زندگی نورانی خود جمله‌ای بر زمان مبارکش جاری شد که دست شیاطین را در همان ابتدا و تا قیامت آشکار ساخت. وصیتی که فقط با پیروی از آن می‌توان راه رستگاری را در میان هزاران فتنه یافت... حدود سه ماه پس از واقعۀ غدیر و آخرین لحظات وحی خداوند به رسولش ص که عصارۀ تمام رسالت اوست. رسول خدا ص در شب‌های آخر زندگی خود (سه روز قبل از وفات) فرمود: «کاغذ و دواتی برای من بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از آن گمراه نشوید.» با وجود مخالفت عُمر و تهمت زشت هذیان‌گویی به رسول خدا ص، این وصیت بازدارنده از گمراهی در شب وفات رسول خدا ص توسط امیرالمؤمنین ع مکتوب شد. اکنون این وصیت تنها وصیتی است که با لفظ «وصیت شب وفات» در کتب معتبر شیعه وجود دارد و سید احمدالحسن اولین شخصی است که به آن احتجاج و از اسرار آن پرده‌برداری کرده است؛ در حالی‌ که قرن‌ها اهل علم از فهم آن عاجز بودند! و از پرداختن به آن دوری می‌کردند؛ به نحوی که گویا ‌چنین وصیتی وجود ندارد! بله آن وصیت بازدارنده از گمراهی قرن‌ها توسط خداوند محفوظ مانده بود تا به دست صاحب آن آشکار شود و نص الهی و سند حقانیت وی باشد. عبد‌الاعلی می‌گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: کسی که منصب امامت را غصب کرده است و به‌ ناحق ادعا می‌کند، چه ‌دلیلی بر رد او وجود دارد؟ فرمود: «از حلال و حرام از او بپرسید.» سپس به من رو کرد و فرمود: «سه دلیل هست که جز در صاحب امر امامت در شخص دیگری جمع نشود: او سزاوارترین مردم نسبت به امام قبل از خود است، سلاح نزد اوست، و او صاحب وصیت ظاهره است... .» (١) و در روایتی دیگر هشام بن سالم و حفص بن بختری از امام صادق ع نقل می‌کنند که به ایشان گفته شد: امام چگونه شناخته می‌شود؟ امام صادق ع فرمود: با «"وصیت آشکار" و با فضیلت.» (٢) همچنین حارث بن مغیره می‌گوید: به امام صادق ع عرض کردم: صاحب این امر با چه اموری شناخته می‌شود؟ فرمودند: «با آرامش و وقار و علم و "وصیت".» (٣) اما روایات راه شناخت حجت را با روایتی زیبا از امام باقر ع به پایان می‌رسانیم که اتمام‌حجتی است برای کسانی که چشم بر حقیقت بسته‌اند. امام باقر ع فرمود: «هر چیزی برای شما ایجاد اشکال یا شبهه کند عهد و پرچم و سلاح [علم] پیامبر خدا ص جای هیچ‌گونه شبهه و اشکالی برایتان باقی نمی‌گذارد... بر حذر باشید از کسانی که خود را به دروغ به آل‌محمد نسبت می‌دهند که همانا برای آل محمد و علی ع پرچمی (یک پرچم) است و برای دیگران پرچم‌ها؛ پس در جای خودت ثابت باش و از هیچ‌کسی ابداً تبعیت نکن تا مردی از فرزندان حسین ع را ببینی که با او "عهد رسول خدا ص" و پرچم او و سلاح او باشد.» (۴) رسول خدا ص در شب وفاتش اسامی اوصیای خود تا قیامت را بیان فرمود؛ دانستن این اسامی و ایمان و شناخت به آن‌ها همان کلید هدایت تا روز قیامت است! سلیم بن قیس می‌گوید: شنیدم سلمان می‌گفت: بعد از آنکه آن مرد آن سخن را گفت و رسول‌الله (ص) غضبناک شده و آن استخوان کتف را کنار انداخت، علی (ع) فرمود: «آیا از رسول‌الله (ص) نپرسیم که قصد نوشتن چه چیزی را در آن استخوان کتف داشت، که اگر آن را می‌نوشت هیچ‌کس گمراه نمی‌شد و حتی دو نفر نیز با هم اختلاف پیدا نمی‌کردند؟» پس سکوت کرد تا هرکه در خانه بود بیرون رفت و علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) ماندند. من و دوستانم ابوذر و مقداد نیز بلند شدیم که برویم. علی (ع) به ما فرمود: «بنشینید.» خواست از رسول‌الله (ص) سؤال کند و ما می‌شنیدیم. پس رسول‌الله (ص) خود کلام را آغاز فرمود: «ای برادرم! شنیدی دشمن خدا چه گفت؟ قبل از آن جبرییل نزد من آمد و به من خبر داد که او سامری این امت و رفیقش گوسالۀ آن است؛ و اینکه خداوند تفرقه و اختلاف را بر امتم بعد از من مقدر فرموده است. پس به من امر کرده که آنچه را که می‌خواستم در آن استخوان کتف بنویسم برای تو بنویسم و این سه نفر را شاهد بگیرم. پس برایم صحیفه‌ای حاضر کن. پس علی (ع) صحیفه‌ای آورد و رسول‌الله (ص) نام ائمه هدایت را پس از خود یک‌به‌یک به او املا فرمود و علی (ع) به دست خویش آن را نوشت.» (۵) این وصیت در کتاب غیبت طوسی، چاپ فارسی، صفحه ٣٠٠ موجود است و نکتۀ کلیدی آن اشاره به دوازده مهدی ع پس از دوازده امام ع و شخصی از فرزندان امام محمد بن حسن عسکری ع به‌نامِ «احمد» به‌عنوان اولین مهدیین و اولین مؤمنان در زمان ظهور است. و اما سؤال مهم این است که از کجا مشخص می‌شود این وصیتِ مذکور که راه شناخت حجت در آخرالزمان است، مربوط به یمانی موعود ع است؟ و پاسخ: به این دلیل که اگر این وصیتِ آشکار و نص تشخیصی را به امام دوازدهم محمد بن حسن عسکری ع نسبت دهیم باید توجه داشته باشیم که امام مهدی ع قرن‌هاست به وصیت ائمه ع به‌عنوان امام دوازدهم احتجاج کرده است و نیاز به احتجاج دوباره نیست و می‌دانیم که اولین احتج،اج‌کننده به وصیتِ حجت‌های سابق، صاحب آن است؛ پس چگونه این نص تشخیصی در زمان ظهور می‌تواند مربوط به امام زمان ع و راه شناخت ایشان باشد؟ از سویی با روایاتی مواجه می‌شویم که هم‌راستا با وصیت شب وفات رسول خدا ص در خصوص شخصی دارای عصمت و واجب‌الاطاعه صحبت می‌کنند که قبل از ظهور، دعوتش را آغاز می‌کند و اولین قیام‌کننده (قائم) به‌سوی حق و تنها پرچم هدایت و زمینه‌ساز حکومت امام زمان ع است. از این شخص مبارک در روایات با نام «احمد» و القابی همچون یمانی، وزیر مهدی، طالع مشرقی، امیر جیش‌الغضب، اولین مهدیین (مهدی) و اولین قائم یاد شده است. بر این اساس این یمانی است که دست ما را در دست امام مهدی ع خواهد گذاشت؛ پس اگر او را بشناسیم امام مهدی ع را هم خواهیم شناخت و اگر با او دشمنی کنیم با امام مهدی ع دشمنی کرده‌ایم. نتیجه: آن وصیتی که راه شناخت قائم ع در زمان ظهور است، وصیتی است که یمانی موعود به آن احتجاج می‌کند؛ وصیت آشکاری که با لفظ بازدارنده از گمراهی در اختیار ما بوده، اما از درک آن عاجز بوده‌ایم و سرانجام به دستان یمانی موعود سید احمدالحسن آشکار و به آن احتجاج شد و معمای چند‌صدسالۀ آن حل و چشمۀ زلال علم آل‌محمد ص به ریشۀ خشک اسلام آخرالزمان جاری شد. با ما همراه باشید... منابع: ١. الخصال: ج١ ص١١٧؛ بحارالانوار: ج٢۵ ص١٣٨؛ الکافی: ج١ ص٢٨۴. ٢. الکافی: ج١ ص٢٨۴. ٣. بصائر الدرجات فی فضائل آل‌محمد ع: ج١ ص۴٨٩؛ بحارالانوار: ج٢۵ ص١٣٨. ۴. تفسیر العیاشی: ج١ ص۶۴؛ بحارالأنوار: ج۵٢ ص٢٢٢؛ الزام الناصب: ج٢ ص٩۶. ۵. کتاب سلیم بن قیس، ص ٣٩٨ و ٣٩٩. ﴿بگو من بدعـــتـــــی از فرستادگانْ نيـــستـــــم﴾ سلسله‌پاسخ‌هایی به بدعت ۱۰۱ یوحنای دمشقی قسمت هشتم | پاسخ به اتهام زهد ظاهری پیامبر(ص) و مضحک‌بودن قرآن کریم به‌ قلم: متیاس به ادامۀ نقد سخنان یوحنای دمشقی درباره پیامبر خدا ـ‌محمد (ص)‌ـ و کتاب مقدس قرآن می‌پردازیم: او می‌گوید: «سپس خودش را به لطف مردم، با وانمود کردن زهد و پرهیزکاری ظاهری، جا انداخته، وی اعلام داشت که کتابی خاص از آسمان به او نازل شده است. او یک سری نوشته‌های مضحک در کتاب خود قرار داده بود و به‌عنوان یک چیز مقدس به آن‌ها داد.» در جواب می‌گوییم: زهد و پرهیزکاری محمد رسول‌الله (ص) ظاهری نبود. بهتر بود یوحنای دمشقی پیش از بیان این جملات اندکی مطالعۀ تاریخی و روایی می‌داشت. - پیامبر خدا (ص) کفش خود را به دست خویش پینه می‌زد و لباسش را وصله می‌زد. [۱] - دیوار خانۀ رسول خدا (ص) از شاخۀ درخت خرما بود. [2] - نان سفرۀ ایشان تا هنگام رحلت، نان جو بود. [3] - فرش او عبا بود. [4] - ایشان هرگز در حال تکیه‌دادن غذا نخورد و مانند بردگان غذا می‌خورد و مانند بردگان می‌نشست. [5] حال به بررسی ادامۀ سخنان یوحنای دمشقی می‌پردازیم: «وی اعلام داشت کتابی خاص از آسمان بر او نازل شده است. او یک سری نوشته‌های مضحک در کتاب خود قرار داده بود و به‌عنوان یک چیز مقدس به آن‌ها داد.» حالت اول اینکه: یوحنای دمشقی هرگز کتاب مقدس اسلام را نخوانده است؛ چراکه اگر آن‌ را با انصاف و به‌دور از پیش‌داوری می‌خواند، آن را نوشته‌ای مضحک معرفی نمی‌کرد؛ چه بسا مضحک خواندن قرآن به مضحک‌شمردن آیاتی از کتاب مقدس هم بینجامد! این آیات و مشابه آن را بسیار در قرآن می‌خوانیم: (لاتَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا) (جز خدا را نپرستید و دربارۀ پدر و مادر نیکی کنید). (بقره، ۸۳) و در کتاب مقدس نیز می‌بینیم: (زیرا خدا حکم داده است که مادر و پدر خود را حرمت دار و هرکه پدر یا مادر را دشنام دهد البته هلاک گردد). (متی ۴:۱۵) همچنین: سورۀ اسراء، آیۀ ۳۲ می‌فرماید: (وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا) (و هرگز به عمل زنا نزدیک نشوید که کاری بسیار زشت و راهی بسیار ناپسند است). و کتاب مقدس نیز چنین می‌گوید: (...عیسی گفت: قتل مکن، زنا مکن، دزدی مکن، شهادت دروغ مده). (متی ۱۸:۱۹) یا دستورات اخلاقی دیگری که در هر دو کتاب به آن‌ها تأکید شده است. می‌بینیم که این آیات حقیقتاً کلماتی مقدس و قابل‌احترام هستند که در قرآن و در کتاب مقدس بیان شده‌اند؛ اگر یک کتاب را مضحک بنامیم پس به دیگری نیز چنین سخن ناروایی را نسبت داده‌ایم. (همه چیز را تحقیق کنید، و به آنچه نیکو است متمسک باشید). (تسالونیکیان ۲۱:۵) اگر یوحنای دمشقی به این توصیۀ کتاب مقدس خود عمل می‌کرد، در این منجلاب تضاد و دوگانگی گرفتار نمی‌شد. و حالت دوم اینکه: یوحنای دمشقی نگاهی سطحی به آیات قرآن داشته و برحسب فهم خود آن‌ها را مضحک می‌خواند. (ایشان نمی‌دانند و نمی‌فهمند؛ زیرا چشمان ایشان را بسته است تا نبینند و دل ایشان را تا تعقّل ننمایند). (اشعیا ۱۸:۴۴) در کتاب اعمال، فصل هشتم می‌خوانیم که فیلیپس با شخصی حبشی مواجه شد که کتاب اشعیای نبی را می‌خواند. فیلیپس از او پرسید: (فیلپس پیش دویده، شنید که اشعیای نبی را مطالعه می‌کند. گفت: آیا می‌فهمی آنچه را می‌خوانی؟ گفت: چگونه می‌توانم؟ مگر آنکه کسی مرا هدایت کند). (اعمال ۳۰:۸ و ۳۱) بهتر بود که یوحنای دمشقی نیز از خداوند یا برگزیدگان و مؤمنان به برگزیدگانش می‌خواست که او را در فهم آیات قرآن یاری دهند: (به تمامی دل خود بر خداوند توکل نما و بر عقل خود تکیه مکن). (امثال ۵:۳) و اما یوحنای دمشقی که آیات مقدس قرآن را مضحک می‌خواند، آیا کتاب مقدس خود را نخوانده‌ و متوجه داستان‌های ضد علم آن نشده است؟ به عنوان مثال داستان طوفان نوحی که در تورات فعلی بیان شده است و احمدالحسن در کتاب توهم بی‌خدایی توضیح می‌دهد که این داستان پر از اشتباهات ضد علمی است. ایشان در فصل پنجم کتاب «توهم بی‌خدایی» می‌فرمایند: «در تورات نکاتی وجود دارد که به‌وضوح باطل است؛ زیرا با حقایق ثابت‌شدۀ علمی در تناقض است؛ از جمله: کشتی نوح از هر حیوانی که بر روی زمین زندگی می‌کرد، یک زوج برداشته است.» ایشان سپس آیات پیدایش ۱۴:۷ تا ۱۶ را ارائه کردند و سپس فرمودند: «سراسر زمین با آب پوشانده شد و آب به‌اندازه‌ای بالا آمد که پانزده ذراع، از قلۀ بلندترین کوه‌های زمین نیز بالاتر رفته بود.» در ادامه از همان کتاب به آیات ۱۹:۷ تا ۲۳ اشاره کردند و فرمودند: «نوح با این خِیل انبوه حیوانات و غذاهایی که نیاز داشتند، بیش از یک سال در کشتی ماند.» ایشان سپس آیات ۶:۷، ۷:۷ و ۱۱:۷ و ۱۴:۸ تا ۱۶ را ارائه کردند و فرمودند: «بطلان این موارد بدیهی است. آن‌ها هیچ تفسیر علمی برای این آب‌های انبوه که تمام کوه‌های زمین را پوشاند، ارائه نکرده‌اند؛ چراکه اصولاً این مقدار آب در زمین وجود ندارد. در ضمن هیچ توجیهی برای چگونگی باقی‌ماندن این همه حیوان زنده بر روی کشتی آن هم به‌مدت بیش از یک سال وجود ندارد. طبق این داستان تورات، نوح چگونه آن مقدار غذا را که برای بیش از یک سال کافی باشد در کشتی جای داده است؟ نوح از کجا گوشت کافی برای درندگانی که طبق این داستان، آن‌ها را بیش از یک سال بر کشتی سوار کرده بود، فراهم کرد؟» همچنین به آیات ۱۱ تا ۱۳ از فصل هفتم کتاب پیدایش و آیات ۱۳ تا ۱۹ از فصل هشتم اشاره کردند و فرمودند: «در ضمن نشانه‌ها و آثار این آب‌های فراوان کجاست؟ در حالی که آثار رویدادهای زمین‌شناختی که تاریخشان به میلیاردها سال پیش بازمی‌گردد، موجود است و می‌توان آن‌ها را مطالعه کرد؛ حال چگونه آثار و علایم رویدادی که بیشتر از چند هزار سال از آن نگذشته، کاملاً محو و نابود شده است؟! شاید بگویند با معجزه پنهان و محو شده است! البته در این صورت، ماجرا یک قصه‌پردازی تخیلی خواهد بود. هرجا موضوع بغرنج و گیج‌کننده می‌شود و مشخص می‌گردد که قضیه با حقایق اثبات‌شدۀ علمی ناسازگار و فاقد شواهد تاریخی است، دلیل آن را معجزه می‌دانند و حال آنکه ارائۀ معجزه از سوی خداوند باید از روی حکمت و دلیل حکیمانه باشد، نه کاری عبث یا برای گمراه‌کردن انسان و پوشیده‌ساختن وقایع و رویدادهایی همچون طوفان نوح(ع).» [۶] همچنین موضوع ضد علمی دیگری که در تورات کنونی موجود است و جا دارد به آن اشاره کنیم و آن، آفرینش حوا از دندۀ آدم است. آیا این یک موضوع علمی و قابل‌قبول در نزد یوحنای دمشقی است که مضحک‌بودن آن به چشمش نیامده است؟ (و خداوند خدا، خوابی گران بر آدم مستولی گردانید تا بخفت، و یکی از دنده‌هایش را گرفت و گوشت در جایش پر کرد. و خداوند خدا آن دنده را که از آدم گرفته بود، زنی بنا کرد و وی را به نزد آدم آورد). (پیدایش۲: 21 و 22) برای مطالعۀ توضیحات علمی احمدالحسن دربارۀ این اشکال [۷]، شما را به مطالعۀ کتاب توهم بی‌خدایی دعوت می‌کنیم. [۸] نتیجه اینکه یوحنای دمشقی با مضحک‌خواندن قرآن و تمسخر پیامبر خدا، در حقیقت خود را به سخره گرفت و نشان داد بهره‌ای از فهم و انصاف نبرده است. پانوشت ۱. نهج‌البلاغه، فيض الاسلام اصفهانى، على نقى، ج۳، ص۵۱۱. ۲. سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، القمي، الشيخ عباس، ج۳، ص۵۴۰. ۳. مستدرک الوسائل، المحدّث النوري، ج۱۶، ص۳۳۴. ۴. مكارم الاخلاق، الطبرسي، رضي الدين، ج۱، ص ۳۸. ۵. الكافي، ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج۶، ص۲۷۰ و۲۷۱، ح۱. ۶. در باب طوفان به این آدرس‌ها مراجعه کنید: توهم بی‌خدایی، فصل پنجم، برخی اشکالات علمی بر داستان عامیانۀ دینی طوفان، ص ۳۵۰؛ همان، در تورات، علت طوفان نوح، دینی و ناشی از خشم الهی است، ص ۳۷۰؛ همان، مکان طوفان نوح، ۳۷۵؛ همان، لنگرگاه کشتی نوح (ع) (دلمون، جودی، آرارات)، ص ۳۷۸. ۷. در باب عدم خلقت حوّا از دندۀ آدم به این آدرس‌ها مراجعه کنید: توهم بی‌خدایی، فصل سوم، مقولۀ آفرینش حوّا از دندۀ آدم ... در یک رویاروییِ علمی، ص ۱۷۸؛ همچنین به فصل دوم، ص ۱۶۱ مراجعه کنید. ۸) دانلود کتاب توهم بی‌خدایی: https://almahdyoon.co/%d8%aa%d9%88%d9%87%d9%85-%d8%a8%db%8c%d8%ae%d8%af%d8%a7%db%8c%db%8c/

فایل‌های PDF

نشریه زمان ظهور 140
مشاهده فایل پی دی اف