نشریه زمان ظهور 122

آغاز دوبارهٔ اسلام در آخرالزمان، قسمت دوم در قسمت اول مقالۀ «آغاز دوباره اسلام» با خبر ارتداد دختری مسلمان و پناهندگی‌اش به کشور آلمان آشنا شدیم. «رعنا احمد» فقط یک نمونه از قربانیانی است که بدون اقناع درست دینی، تحت‌فشار جبر اجتماعی و مذهبی قرار گرفته بود. امروزه مردم و علی‌الخصوص جوانان، بسیاری از تعالیم اسلامی که توسط فقهای ادیان ـ‌از وهابیت تا مرجعیت‌ـ اظهار می‌شود را برخلاف فطرت و وجدان اخلاقی‌شان می‌یابند و گاه خروج از دایرۀ ایمان و اسلام را تنها پاسخ و راه نجات خویش قلمداد می‌کنند. اسلامی افراطی که سخن‌گویانش فقهای غیر‌معصومی هستند که هیچ ارتباطی با تنصیب و نمایندگی از جانب خداوند ندارند، اما ملبس به لباس دین ظاهر می‌شوند. آنان با اجتهادات ظنی از متون دینی، اقدام به تشریح دین نموده و شکافی عمیق بین اسلام حقیقی و مسلمانان ایجاد کردند. در این میان، اسلام به نجات خویش آمده و نام احمدالحسن را به‌عنوان احیاکنندۀ سنت محمدی در گوش اهل زمین فریاد می‌زند. در اسلامی که احمدالحسن معرفی می‌کند کرامت انسانی محفوظ است، تحمیل عقیده و سرکوب مخالف جایی ندارد و زنان از جایگاه والای انسانی و اجتماعی برخوردارند. در قسمت قبل مختصری از ادلۀ اثبات حقانیت سید احمدالحسن و نیز برخی مواضع سیاسی‌‌اجتماعی ایشان به‌عنوان یمانی و فرستادۀ امام مهدی (ع) را مرور کردیم که برای مطالعه می‌توانید به شمارۀ ۱۲۱ هفته‌نامۀ زمان ظهور مراجعه کنید و در این قسمت به ادامه آن می‌پردازیم. 5‌. منع قانونی کودک‌همسری ازدواج دختران کم‌سن‌و‌سال، بدون توجه به آثار سوء جسمی و روحی آن، از جمله پدیده‌های اجتماعی در جهان اسلام و حتی برخی جوامع غیر اسلامی است که از دیدگاه زیست‌شناسی و روان‌شناسی مورد انتقاد اهل‌فن واقع شده است؛ اما آیا جوازِ شرعی ازدواج دختر نُه‌ساله در اسلام، به‌معنای اجازۀ تحقق آن برای هر دختری در هر شرایطی است؟ آیا می‌توان بر اساس آن، قوانین مدنی را تدوین کرد؟ توضیح سید احمد الحسن دراین‌باره خواندنی است: «موضوع جایز بودن ازدواج دختران نُه‌ساله در اسلام عبارت است از بیان حدود حالت شرعی، و اگر شرایط حکمرانی برای خلیفۀ خداوند مهیا شود و قانون احوال شخصی افراد را وضع نماید، این قانونی نیست که حکومت الهی طبق آن عمل کند. بنابراین اگر امر برای خلیفۀ خدا فراهم شود، ممکن است قیدهایی را وضع کند تا از ازدواج دختر در پایین‌تر از سنی که به‌طور معمول اعضای تناسلی جنس مؤنث بشری کامل می‌شود، جلوگیری کند؛ مثل اینکه وجود ضرورت را برای این نوع ازدواج شرط کند ‌و اینکه وضعیت جسمانی دختر از نظر معاینات پزشکیِ قانونی برای ازدواج مناسب باشد و... . به‌طورکلی حلال‌دانستن این نوع ازدواج در شریعت اسلام ـ‌ همان ‌طور که بیان شد ‌ـ دلالتی بر طبیعی‌بودن این وضعیت ندارد؛ بلکه این تشریع صرفاً بیانگر حداقل سِنی است که در آن، دختر ـ‌‌در صورت وجود ضرورت‌‌ـ امکان ازدواج پیدا می‌کند؛ به‌عنوان‌مثال، اگر تصور کنیم فاجعه‌ای روی زمین رخ دهد و تنها اندکی از نوع بشر یا از مؤمنان باقی بمانند، در چنین وضعیتی، مسئلۀ ازدواج و زادآوریِ زود‌هنگام ـ‌‌با رعایت نکات ایمنی‌‌ـ به‌جهت ضرورت حفاظت از نوع بشر یا حفظ مؤمنان خواهد بود؛ وگرنه احتمال انقراض نوع بشر بیشتر خواهد بود. کسی که نظریۀ تکامل و چگونگی عملکرد مجموعۀ ژن‌ها را در طبیعت می‌فهمد، آنچه را می‌گویم درک می‌کند. اگر ازدواج زود‌هنگام ـ‌‌یا انتقال استعداد جنس مؤنث بشری برای لقاح در سنین پایین‌‌ـ در محافظت از نوع بشر در ادوار پیشینِ تکاملِ «هومو»ها اهمیتی نداشت، بدن نوع مؤنث به این صورت تکامل نمی‌یافت؛ یعنی به‌صورتی که آمادگی تلقیح در سنین پایین را داشته باشد.» (پیام فیس‌بوک، 3/11/2014) سید یمانی (ع) همچنین با اصلاح یک گزارش تاریخیِ نادرست از زندگی پیامبر (ص) هرگونه ابهام را دراین‌باره از چهرۀ حقیقت زدودند. شخصی دربارۀ ازدواج عایشه در سن نُه‌سالگی با پیامبر (ص)، سؤال پرسیده بود و ایشان چنین فرمودند: «پیامبر با عایشه در این سن ازدواج نکرد، بلکه عایشه بزرگ‌سال بود.» (پیام فیس‌بوک، 18/11/2017) 6) مشروط‌بودن عقد موقت امروزه جواز شرعی «متعه» یا همان «ازدواج موقت» در معرض سوءاستفادۀ بسیاری از مردان قرار گرفته است. برقراری روابط پنهانی و حتی یک‌ساعته، سبب شده است که زنان و دختران بسیاری گرفتار آسیب‌های روحی و جسمی متعدد شوند. با توجه به همین واقعیت اجتماعی است که برخی منتقدان از متعه به‌عنوان فحشای اسلامی یاد کنند. سید احمد‌الحسن با بیان دو شرط شرعی مهم برای این ازدواج، راه را بر هرگونه سوءاستفاده و آسیبی بسته‌اند؛ هرچند شرط اول را برای ازدواج دائم نیز برقرار می‌دانند: ‌«آنچه در ازدواج موقت و دائم لازم است، عبارت است از: ۱. اشهاد (شاهد‌گرفتن) یا اشهار (آشکار و اعلان‌کردن). اشهاد با دو شاهد عادل صورت می‌گیرد. اشهار و اعلان نیز پس از انجام عقد و قبل از دخول است، و با آنچه در عرف، اشهار و اعلان می‌گویند مانند دعوت به ولیمۀ عروسی و مانند آن، محقق می‌شود. ۲. کمترین مدت ازدواج موقت شش ماه است.» (پاسخ‌های روشنگرانه، جلد ۴، پرسش ۳۳۴) سید احمد‌الحسن (ع) در کتاب احکام نورانی اسلام در شرح شرط دوم چنین توضیح داده‌اند: «مدّت باید به‌گونه‌ای مشخص باشد که نشود آن را کم یا زیاد کرد. اگر زمانی کمتر از شش ماه را معین کنند عقد باطل است. اگر قبل از عقد در نیت مرد این باشد که مدت را ببخشد این نیز باطل است.» (احکام نورانی اسلام، ج‌3، ص‌63) بر اساس این دو شرط، دیگر برقراری رابطۀ جنسی دزدانه، ساعتی و بوالهوسانه به اسم دین معنا نخواهد داشت. ممکن است این سؤال پیش بیاید که چرا برخی از روایات وارد‌شده از اهل‌بیت (ع) متعه را حتی برای مدت‌زمانی بسیار کوتاه نیز جایز شمرده‌اند؟ سید احمد‌الحسن در پاسخ به سؤالی دراین‌باره می‌فرمایند: «احکام شرعی نسخ می‌شوند و آنچه روایت کردی مسئلۀ کوچکی است؛ ممکن است [در آینده] مسائل بسیار بزرگ‌تر نیز بیاید. در خصوص ازدواج موقت، امامان (ع) به این دلیل بر آن تأکید کرده‌اند که تشریعی الهی است و می‌خواستند باقی بماند و از بین نرود؛ بلکه حتی تأکید بر مستحب‌بودن آن نیز به همین علت است؛ زیرا زنده‌نگه‌داشتن شریعتی است که طاغوت و شیطان می‌خواست از میان برود؛ اما امروز، وضعیت متفاوت است و ازدواج موقت تثبیت شده است و مردم چه مخالف و چه موافق، آن را می‌شناسند؛ بلکه اگر مردم آنچه را بیان کرده‌ام بپذیرند، در آن راه‌حل بسیاری از مشکلات اجتماعی و اخلاقی موجود است که عبارت است از «مدت» ـ‌که شش ماه است‌ـ و «شاهد گرفتن» یا «مشهور کردن». این امر حقوق زن و فرزندان را تضمین خواهد کرد و زن هرگز کالایی کم‌ارزش نخواهد شد که از آن فقط بهرۀ جنسی گرفته شود.» (پاسخ‌های روشنگرانه، جلد ۳، پرسش ۲۳۶) 7) زنان؛ از حضور اجتماعی تا قابلیت رهبری اِعمال محدودیت‌های متحجرانه علیه زنان ریشه در اعتقادات باطلی دارد که عمدتاً به دین نسبت داده می‌شود. زن در یهودیت نقص ذاتی دارد و حق ندارد تورات بخواند یا در برخی آیین‌های عبادی شرکت کند. در مسیحیت نیز زن، شر و وسوسه‌گر و همان حوای مجسم است که آدم را فریب داد و هنوز وسیله‌ای در دست شیطان است! در جهان اسلام نیز، با وجود تأکیدات قرآن و پیامبر اکرم (ص) بر یکسانی ارزش انسانی مرد و زن، شاهد جعل‌ها و تحریفات معنوی فراوانی علیه زنان هستیم؛ به‌عنوان ‌مثال، در روایتی منسوب به امام علی (ع) ذکر شده که زنان «ناقص‌العقل» و «ناقص‌الایمان» هستند. (نهج‌البلاغه، ج‌1، ص‌105) یا در روایت دیگری چنین توصیه شده که با زنان مشورت کنید و برخلاف آن عمل کنید! (عوالی‌اللئالی، ج‌1، ص‌289) بر اساس چنین گزاره‌هایی است که برخی از علمای اسلام نظریاتی تحقیرآمیز نسبت به زنان ابراز کرده‌اند. اما سید احمد‌الحسن ضمن رد هرگونه نقص ذاتی برای زن، روایات مذکور را بی هیچ‌گونه توجیهی، مردود می‌شمارند. ایشان در توضیح بی‌اعتباری روایت دوم می‌فرمایند: «این از سفاهت است که بگوییم با کسی مشورت کن و بر خلافش عمل نما؛ حتی این کار از کم‌ادبی است! این‌گونه نیست که تمام آنچه از اهل‌بیت (ع) روایت شده است، صحیح باشد. گاهی اوقات کسی در نقل مطلب از آن‌ها اشتباه کرده است و گاهی اوقات کسانی هستند با هدف اهانت به آن‌ها، نسبت دروغ به ایشان داده‌اند. هر‌چه را که دیدید با قرآن و خُلق قرآن مخالف است، قطعاً از اهل‌بیت(ع) صادر نشده است... .» (پاسخ‌های روشنگرانه، جلد ۶، پرسش ۵۵۳) ایشان نه‌تنها زن مؤمن را در عبادت و کسب رضای خدا مانند مرد مؤمن می‌دانند، (در محضر عبد صالح، ج‌۲، ص‌100) بلکه می‌فرمایند: «نبوت محدود به مردان نیست و آنچه به مردان اختصاص دارد، فقط ارسال از جانب خداست؛ و درهای ارتقا و پیشرفت بر روی هر انسانی باز است و تفاوتی بین یک شخص با دیگری نیست؛ پس تفاوتی بین مرد و زن، عرب و غیر‌عرب، سفید و سیاه وجود ندارد.» (پاسخ‌های روشنگرانه، جلد 5، پرسش ‌493) سید یمانی برخلاف متحجرینی که حیات اجتماعی زن را به چهاردیواری منزلش محدود می‌دانند، می‌فرمایند: «تکلیف زن در برابر جامعه تنها نشستن در خانه‌اش نیست ... قطعاً زن نقش بزرگی [در جامعه] دارد و یک مرد نمی‌تواند به‌جای یک زن ایفای نقش کند؛ زیرا زن خصوصیتی دارد که مرد ندارد، و تأثیر اجتماعی زن در برخی موقعیت‌ها بسیار بیشتر از تأثیر مرد است.» (پیام فیس‌بوک، 10/7/2016) و نیز در جایی دیگر فرمودند: «زن در بسیاری از جایگاه‌ها و کارها کمتر از مرد نیست و حتی در برخی از کارها، زن بسیار بهتر از مرد است. اسلام قیدی برای متولی‌شدن زن قرار نمی‌دهد؛ حتی در مناصبی که جامعه را رهبری می‌کند، اگر شایستگی این کار را داشته باشد و کار را به‌شکل تمام و درست به انجام برساند.» (پیام فیس‌بوک، 2/11/2014) 8) آزادی مردم در تعیین سرنوشت سیاسی همان‌ طور که گذشت، طبق رکن سوم قانون شناخت حجج الهی، «دعوت به حاکمیت الله» یکی از نشانه‌های همیشگی همراه با حجت‌های خداست؛ یعنی آن‌ها همواره مردم را به تبعیت از خلیفۀ منصوص الهی فرامی‌خوانند و هر حاکمیت دیگری را غیرشرعی می‌دانند؛ اما آیا این امر به‌معنای تحمیل حاکمیت خدا بر مردم است؟ احمد‌الحسن به این پرسش چنین پاسخ می‌دهد: «خلیفۀ خدا بر روی زمین را خدا تعیین می‌کند و خلیفه دلایل خویش را برای اثبات آن ارائه می‌دهد، و بر مردم واجب است که تنصیب او را بپذیرند. در نتیجه اگر تنصيب الهی را رد کردند، هیچ بهره‌ای نمی‌برند و آخرت خود را از دست می‌دهند؛ اما خلیفۀ خدا، هیچ ضرر و زیانی به وی نمی‌رسد؛ مانند علی (ع) که ۲۵ سال خانه‌نشین شد، او نیز خانه‌نشین می‌شود.» (گفت‌وگوی پالتاک، ۲۷ خرداد ۱۳۹۴) آری، دعوت یمانی دعوتی عقیدتی و اصلاحگر است و همگان را بی هیچ دشمنی و عداوتی به شنیدن سخن حق و پذیرش آن دعوت می‌کند. سید احمد‌الحسن در بیانی کریمانه، خطاب به کسانی که نسبت به اختلاف عقیدتی با دعوت مبارک احساس نگرانی دارند، می‌فرمایند: «... اما دیگران باید این مسئله را بفهمند که اختلاف من با شما در چگونگیِ نوعِ حکومت شرعی، به این معنا نیست که من با شما دشمن هستم. از دیدگاه ما، اختلاف در عقیده به این معنا نیست که من می‌خواهم با تو دشمنی کنم و تو را بکُشم و با زور به حکومت تسلط پیدا کنم و تو را به قبول عقیده و فکر خودم مجبور کنم. هرگز، این هدف ما نیست. ما می‌گوییم عقیدۀ دینِ الهی و اسلام و محمد و آل‌محمد (ص) این است که حاکمیت برای خداست و جایز نیست حاکم اصلی که دربارۀ خون‌ها و جان‌ها حکم می‌کند، از سوی مردم تعیین و بر حکومت مسلط شده باشد... .» (مصاحبه با رادیو دیترویت، 29 دی 1394) اگرچه در نگاه سید یمانی دموکراسی غربی دسیسه‌ای شیطانی برای فریب مردم جهان و دور کردن آنان از حاکمیت خداست، اما نظام دیکتاتوری به‌مراتب از آن خطرناک‌تر است: «... دیکتاتوری و تسلط و حکومت فردی غیرمعصوم بر سرنوشت مردم بدترین چیزی است كه یک جامعۀ انسانی به آن می‌رسد؛ و هیچ عذر و بهانه‌ای برای پذیرش دیکتاتوری و سلطه، به هر دلیلی وجود ندارد. آزادی و حق انسان در تعیین سرنوشت خویش از دید شرع و اخلاق، یک ارزش مقدس است و هیچ بهانه‌ای نه برای سلب آن هست و نه برای كوتاه‌آمدن از آن. خداوند متعال فرمود: (در دین هیچ اجباری نیست) [...] اگر خداوند سبحان‌و‌متعال كه آفریدگار انسان است، انسان را بر ایمان به خود یا به دین خود مجبور نکرده است، پس دیکتاتور به چه حقی باقی‌ماندن مردم را بدون هیچ بحث و اعتراضی، بر اطاعت و پذیرفتن رأی و نظرات خود در تعیین سرنوشتشان مجبور می‌كند؟...» (دیدار صوتی تلگرامی به‌مناسبت عید غدیر، 1442ق) سید احمد الحسن (ع) حتی خودش را نیز به‌عنوان رهبری الهی و معصوم، برکنار از اجازۀ نقد مردم نمی‌داند و می‌فرماید: «... اگر به نظر یکی از شما احمدالحسن در روزی از روزها عدالت نورزید یا به‌شکل نادرستی رفتار نمود، پس در برابر من بایست و هرچه می‌خواهی بگو! هیچ خیری در احمدالحسن نیست اگر حرف مؤمنین را نشنود [...] احدی از شما گمان نکند که سینه‌ام با شنیدن شکایت یا نقد یا هر سخنی از هر انسانی به تنگ می‌آید، چه مؤمن باشد و چه مخالف.» (صفحۀ فیس‌بوک، 22‌مِی‌2014) امید آنکه با تمکین هرچه سریع‌تر آل‌محمد (ع) در زمین، نوع بشر پس از هزاران سال تاریکیِ جهل و ستم، طعم شیرین معرفت و عدالت را بچشد و در سایۀ حکومت خلفای حقیقی خدا بر این کرۀ خاکی، روی خوشبختی را ببیند. والحمد لله اولاً و آخراً و ظاهراً و باطنا امام مهدی ع و تکنولوژی آیا امام مهدی ع با پیشرفت علم مخالف خواهد بود؟ امام مهدی ع چگونه با یاران و پیروان خود در آینده ارتباط برقرار می‌کند؟ مبارزه و جنگ امام مهدی ع با چه سلاح‌هایی خواهد بود؟ استفاده از علوم و فنون روز در زمان همۀ حجت‌های الهی مرسوم بوده و همواره آن‌ها از تمام ابزار برای ترویج دعوت حق استفاده می‌کردند. اصل اساسی در دفاع از حق و جنگ علیه باطل، ایمان به خداوند و استعانت از اوست؛ اما موفقیت در عالم دنیا در کنار توکل به خداوند مستلزم استفاده از تمام ابزار (جنگی و تبلیغی) است؛ ازاین‌رو می‌بینیم خداوند متعال بارها در قرآن کریم به استفاده از بهترین سلاح‌ها و ابزار دعوت کرده است. خداوند می‌فرماید: وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ... (و در برابر آنان آنچه در قدرت و توان داريد از نيرو و اسبان ورزيده آماده كنيد تا به‌وسيلۀ آن‌ها دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانيد...). (انفال، 60) همچنین خداوند برای پیروزی حضرت داوود علیه‌السلام در برابر دشمنانش به او علم ساخت زره را آموخت. وَ عَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوس لَّکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِّنْ بِأْسِکُمْ فَهَلْ اَنْتُمْ شَاکِرُونَ (و ساختن زره را به خاطر شما به او آموختیم، تا شما را در جنگ‌هایتان حفظ کند؛ آیا شما شکرگزار [این نعمت‌های خدا] هستید؟!). (انبیاء، ٨٠) مثال‌های فراوانی برای استفاده از ابزار و مهارت‌های جنگی و تبلیغی وجود دارد که پرداختن به آن‌ها در این مقدار نمی‌گنجد؛ اما از همین مقدار می‌توان نتیجه گرفت که استفاده از ابزار و علوم روز، رویه‌ای معمول بین حجت‌های الهی بوده و این قاعده نمی‌تواند برای امام مهدی علیه‌السلام استثنا باشد! پس اینکه امام مهدی علیه‌السلام برای ارتباط و نشر علوم خود از شبکه‌‌های اجتماعی و موبایل و لپ‌تاپ استفاده کند و برای مبارزه از تسلیحات روز دنیا بهره ببرد جای تعجبی ندارد! این مطلب را برای دسته‌ای از افراد بیان کردیم که تصور می‌کنند با ظهور امام مهدی علیه‌السلام علم عقب‌گرد کرده و سلاح‌های گرم جنگی از کار می‌افتد و جنگ‌ها با شمشیر خواهد بود! جالب اینکه این دسته از افراد برای اثبات ادعای خود روایتی ذکر می‌کنند که در هیچ منبع معتبری ذکر نشده و گویا ساختگی و جعلی است! هرچند حتی با وجود چنین روایتی نمی‌توان به‌طور قطع به آن استدلال کرد؛ زیرا روایت می‌تواند متشابه باشد و علم متشابهات نیز فقط در اختیار حجت معصوم خداست. استفاده امام مهدی علیه‌السلام از اینترنت: استفاده امام مهدی علیه‌السلام از لوازم ارتباطی و شبکه‌های اجتماعی و نیز تسلیحات روز، نه‌تنها الزامی است بلکه در روایاتی مهر تأیید بر آن خورده است. ابی‌عبدالله ع فرمود: «همانا قائم ما اگر قیام کند خداوند چیزی را به سمع و بصر شیعیان ما می‌رساند، تا اینکه بین مردم و قائم "برید" باشد؛ پس او را می‌بینند و می‌شنوند و او در مکانش است.» (١) «برید» به‌معنای پست و پیک است که برای ایمیل یا فضای مجازی هم به کار می‌رود. طبیعی است که امامان ع به‌علت عدم درک مردم آن زمان مجبور به اشارات این‌چنینی بودند. تبلیغ دعوت حق با اینترنت: پس از اینکه فرستادۀ امام مهدی ع، سید احمدالحسن یمانی ع در سال ٢٠١٢ صفحۀ رسمی فیس‌بوک خود را افتتاح کرد بسیاری از مخالفان کوته‌فکر شروع به تمسخر و کنایه کردند! ترس آن‌ها از جهانی‌شدن علم و دعوت سید احمدالحسن علیه‌السلام باعث شد آن‌ها به یمانی موعود لقب «امام اینترنتی» دهند؛ اما همین اتفاق کینه مخالفان سید احمدالحسن علیه‌السلام را آشکار کرد و مردم هرچه بیشتر به جهل این معاندان پی بردند و در حالی که علما و بزرگانشان دارای صفحۀ رسمی در این شبکه‌های اجتماعی بودند، به یمانی موعود خرده می‌گرفتند که چرا صفحه مجازی افتتاح کرده؟! بسیاری متوجه کینۀ آن‌ها شده و تحقیق منصفانه کردند و به این دعوت مبارک گرویدند (الحمدالله). حال صفحه‌های رسمی سید احمدالحسن علیه‌السلام در شبکه‌های مجازی دریچه‌ای برای نشر علوم الهی به سراسر جهان شده و علوم شگفت‌انگیزی از این صفحات نشر می‌شود که نشان شخصیت الهی و بی‌نظیر سید احمدالحسن علیه‌السلام است و همین امر باعث شده پیروان یمانی موعود شبکه‌های اجتماعی را وسیله‌ای برای پیکار با شیاطین و ظلم قرار دهند و با تبلیغ این دعوت، راه نجات را به‌ جهانیان معرفی کنند و علم بی‌ظلمت این فرستاده را به دست جویندگان حق برسانند. فرصتی بی‌سابقه برای ارتقا: با وجود شرایط سخت زندگی و حفظ دین در آخرالزمان ـ‌اعم از مشکلات اقتصادی و اجتماعی‌ـ باید توجه داشت که در این بحبوحۀ جولان فساد می‌توان از ابزار ارتباطی در مسیر تبلیغ حاکمیت خدا استفاده کرد. ابزاری که گذشتگان از آن محروم بودند و مُبلغان دینی مشقت‌های فراوانی را در مسیر تبلیغ تحمل می‌کردند؛ اما این توفیق و طناب نجات خداوند شايد در آینده‌ای نزدیک به‌علت تنش‌های سیاسی به‌راحتی در ‌دسترس نباشد! سید واثق حسینی (حفظه‌الله) در این رابطه می‌فرمایند: «امام ما می‌فرمایند: "فرصت‌ها همانند ابرها می‌گذرد پس آن‌ها را غنیمت شمارید. تمام عمرمان فرصتی است که باید هر لحظه‌اش را غنیمت شماریم." روزی سید احمدالحسن فرمود: "سعی کن هر لحظه‌ات را در راه اطاعت خدا به‌کارگیری." امروزه این برای ما فرصتی است؛ حال که اینترنت و عمل در دسترس است و به لطف خداوند سالمی و مجال و توانایی تبلیغ داری، پس تبلیغ و عمل کن؛ چون ممکن است روزی اینترنت قطع شود یا امکان اتصال به اینترنت را نداشته باشی، یا مثلاً سلامتی نداشته باشی یا عمر تمام شود؛ مسئله فقط قطع اینترنتِ اینجا یا آنجا نیست، بلکه ممکن است در یک لحظه عمر تمام شود؛ نمی‌دانیم! (وقتی اجلشان‌ آمد لحظه‌ای تقدیم یا تأخیر ندارند). (اعراف، 34) سرمایه‌ات در زندگی وقت توست که برنمی‌گردد ـ‌خیلی مهم است‌ـ در زندگی هر چیزی جبران‌پذیر است مگر وقت. محال است که وقت جبران شود؛ چون ما هر لحظه در شمارش معکوس به‌سوی مرگ هستیم. اگر همان طور که تاجر با جدیت حساب سرمایه‌اش را دارد و از آن در برابر خسارت و اتلاف محافظت می‌کند، بیندیشیم، خواهی دید که چقدر دربارۀ سرمایۀ زندگی، یعنی وقتت کوتاهی می‌کنیم.» (٣) پس بر تمام مردم واجب است این فرصت را غنیمت شمرده و با تحقیق و پس از ایمان با تبلیغ در تمام شبکه‌های مجازی، دست یاری به امام خود داده و خود را محدود به تبلیغ حضوری و میدانی نکنند؛ زیرا زمانی این درخت بیشترین ثمر را می‌دهد که شاخ و برگ‌های بیشتری داشته ‌باشد و امید آنکه با شهدِ اخلاص بتوانیم زمین را از خشک‌سالی و ظلمت چند هزارساله خارج کرده و حاکمیت خداوند و عدالت الهی را مستقر کنیم. منابع: ١. الكافي، ط الإسلامية، ج‏8، ص241. ٢. غیبت نعمانی، ص ٣١٩ و ٣٢٠. 3. بیانات سید واثق الحسینی (حفظه‌الله)، عید غدیر سال ۱۴۴۲ق، گروه تلگرامی «فراخوان مهدوی» معترضان به خلفای خدا، قسمت چهارم شکست در آزمون با خلیفۀ خدا درس روز اول؛ شکست در آزمون با خلیفۀ خدا، یعنی طرد شدن از رحمت خدا اگر بخواهیم درس روز اولی را که در آن، خداوند آدم (ع) را خلیفۀ خود در زمینش قرار داد خلاصه کنیم، نمی‌توانیم از یک حقیقت بزرگ غافل شویم؛ اینکه امتحان الهی در روز اول به‌وسیلۀ خلیفۀ او در زمینش صورت گرفت و طرد از رحمت الهی ـ‌به خدا پناه می‌بریم‌ـ سهم کسی بود که در سجده برای او و اطاعت از وی شکست خورد؛ همان‌ طور که برای ابلیس (لعنه‌الله) حاصل شد. بر این اساس می‌توانیم به نکتۀ دیگری بپردازیم که ارتباطی کامل با این حقیقتِ برگرفته از درس روز اول دارد. روایات فراوانی از ائمۀ هدایت (ع) وارد شده است که به غربال و آزموده‌شدن و امتحان امت منتظر امام مهدی (ع) و شکست بیشتر این امت در انتظار، تصریح دارند؛ مگر آن عده‌ای که به فضل و رحمت خدا از تیررس وعدۀ ابلیس برای فریب‌دادن تمام خلق خارج می‌شوند. نمونه‌ای از این حدیث: از صفوان بن یحیی روایت‌ شده است که امام رضا (ع) فرمود: «به خدا سوگند آنچه چشم به سویش دوخته‌اید واقع نخواهد شد تا زمانی که آزموده شوید و جدا گردید؛ تا آنجا که کسی از شما باقی نمانَد مگر اندک اندر اندک.» (غیبت نعمانی، ص 208) از ابن‌نباته از امیرالمؤمنین (ع) روایت ‌شده است که فرمود: «مانند زنبور در میان پرندگان باشید. پرنده‌ای از پرندگان نیست مگر اینکه زنبورعسل را ضعیف می‌شمارد و اگر پرندگان برکتی را که درون اوست می‌دانستند با او چنین نمی‌کردند. با زبان‌ها و بدن‌هایتان با مردم رفت‌وآمد کنید و با دل‌ها و کارهایتان از آنان دوری کنید. قسم به خدایی که جانم در دستان اوست آنچه را که دوست دارید نمی‌بینید تا اینکه برخی از شما در صورت برخی دیگر آب دهان بیندازند و برخی از شما برخی دیگر را دروغ‌گو بنامند و از میان شما ـ‌یا فرمود از میان شیعیان من‌ـ فقط مانند سرمه در چشم و نمک در غذا باقی می‌ماند. برای شما مثال مردی را می‌زنم که مقداری گندم دارد و آن را پاک می‌کند. سپس آن را به‌جایی می‌برد و آن را تا زمانی که خدا بخواهد رها می‌کند. سپس به سراغ گندم می‌رود و می‌بیند که کرم در آن وجود دارد. آن را بیرون می‌آورد و پاک می‌کند. سپس گندم را به خانه بازمی‌گرداند و تا زمانی که خداوند بخواهد آن را رها می‌کند. سپس دوباره به سراغ گندم می‌رود و می‌بیند کرم در آن رشد کرده است. آن را بیرون می‌آورد و پاک می‌کند و [به جایش] بازمی‌گرداند. همین ‌گونه ادامه می‌یابد تا اینکه مقدار اندکی از آن باقی می‌ماند که کرم به آن زیانی نمی‌رساند. شما نیز به همین صورت جدا می‌شوید تا اینکه از میان شما فقط گروهی اندک باقی بمانند که فتنه‌ها به آنان هیچ زیانی نرسانند.» (غیبت نعمانی، ص 209 و 210) احادیثی که در باب غربال و امتحان مردم پیش از ظهور امام مهدی (ع) وارد شده‌اند در ‌واقع بسیار هستند؛ اما پرسشی که مطرح می‌شود: مردم با چه چیزی آزموده، جدا، غربال و خالص می‌شوند؟ و با چه چیزی دچار فتنه می‌شوند و باطنشان آشکار می‌گردد و رازداران و آنان که ادعای نزدیک‌بودن دارند سقوط می‌کنند و نقاب از چهره‌شان فرو می‌افتد؟ واضح است که ادعای توحید یا ولایت‌داشتن ـ‌با وجود چنین سقوطی‌ـ در این امتحان و آزمون سودی به حالشان نخواهد داشت؛ زیرا شخصِ شکست‌خورده در این آزمون پیش از آنکه طعم شمشیر حجت خداوند سبحان را بچشد مادامی‌که خود را با رحمت خدا مهیا نکند و به راه درست بازنگردد از نظر خداوند سقوط کرده و از رحمتش مطرود شده است. امیدوارم که درس روز اول در پاسخ به این پرسش کافی باشد. گریزی از این سخن نیست که این غربال‌شدن، آزمونی به‌وسیلۀ خلیفه‌ای از خلفای الهی در زمین و حجتی از حجت‌های بر خلقش است و پشت سر گذاشتن آن با فضل خداوند سببی برای باقی‌ماندن در صف سجده‌کنندگان برای خلفای مورد رضای او، و شکست‌خوردن در آن سببی برای خارج‌شدن از عبودیت و طرد شدن از رحمت خدا و ـ‌پناه‌ بر خدا‌ـ مستحق آتش جهنم شدن است و انکار یکی از حجت‌ها و خلفای الهی در زمین، در زمان آن خلیفه و هنگام امتحان با او به‌معنای انکار تمام حجت‌های الهی پیش از او خواهد بود. از حمران‌ بن اعین روایت‌ شده است: از اباعبدالله امام صادق (ع) دربارۀ امامان سؤال کردم؛ فرمود: «هر‌کس یکی از امامان زنده را انکار کند تمام امامان گذشته را انکار کرده است.» (غیبت نعمانی، ص 129) و از آنجا که وضعیت شخص شکست‌خورده در این امتحان، طرد‌شدن از رحمت الهی و محشور‌شدن در گروه ابلیس (لعنه‌الله) است، پس وسیلۀ امتحان نیز یکی از طاهرین خواهد بود و از آنجا که همۀ این‌ها پیش از ظهور امام مهدی (ع) برای مردم واقع خواهد شد، پس غیر از خلیفۀ خدا (یمانی) چه‌کسی وجود دارد که در کلام اهل‌بیت (ع) در حقش چنین حدیث وارد شده است که «سرپیچی‌کننده از او از اهل آتش است اگرچه نماز بگزارد، روزه بگیرد و ادعای ولایت آل‌محمد را پیش از آن داشته باشد»؟ و چه‌کسی غیر از او «شما را به صاحبتان و به راه حق و راه مستقیم» دعوت می‌کند؟ این‌ها خصوصیات کسی است که خلیفۀ خدا باشد، نه هیچ‌کس دیگر. پس این امتحان با کسی انجام خواهد شد که صیحه به نامش زده می‌شود؛ یعنی قائم آل‌محمد و یمانی آن‌ها(ع)؛ کسی که او را بپذیرد پدران پاک و حجت‌های گذشتۀ خداوند را پذیرفته است و کسی که او را رد کند همۀ حجت‌های الهی را رد کرده و مستحق آتش شده است؛ اگرچه به‌دروغ و ریا ادعای ولایت داشته باشد. همۀ این‌ها با این سخن امام باقر (ع) که می‌فرماید «سرپیچی‌کننده از او مستحق آتش است» بی‌آنکه نیازمند توضیح و تفصیلی باشد دانسته می‌شود. پس نیک بنگرید و باز هم بنگرید آیا امروز دعوت‌کننده به‌سوی خدا ـ‌احمدالحسن (ع)ـ با چیز دیگری به سویتان آمده است؟ یک نکته قابل‌ذکر است؛ اینکه امتحان اول در پشت کوفه واقع شد. امیرالمؤمنین (صلوات خدا بر او) فرمود: «اولین بقعه‌ای که خداوند در آن عبادت شد پشت کوفه بود، هنگامی‌که خداوند به ملائکه دستور به سجده برای آدم (ع) در پشت کوفه را صادر فرمود.» (تفسیر عیاشی، ج1، ص34،‌ ح18) در این حدیث نکته‌ای برای تیزبینان وجود دارد. این کوفه‌ای که خداوند سبحان امتحانِ اول با خلیفه را در آن مشیت فرمود، حق‌تعالی چنین اراده فرموده است که امتحان امروز با خلیفه‌اش نیز دوباره در همان ‌جا تکرار شود و کسی که موفق به سجده شود ـ‌همانند فرشتگان‌ـ نجات یابد و کسی که همچون ابلیس امتناع کند و تکبر ‌ورزد مطرود گردد، و پس ‌از آن، دیگر مانند مهلت‌دادنِ به ابلیس، به کسی مهلتی داده نخواهد شد؛ زیرا فرق بین این دو امتحان در این نکته است که امتحان اول برای شروع سلطنت ابلیس بود و امتحان امروز برای شروع دولت عدل الهی و پایان‌دادن به ابلیس است که پایانش نیز در کوفه به دست قائم (ع) در روز معلوم خواهد بود و ان‌شاءالله که این پایان نزدیک است؛ و سپاس و ستایش از آنِ خداوند، آن پروردگار جهانیان است که ما را به این راه هدایت فرمود که اگر خداوند هدایتمان نمی‌کرد ما هدایت نمی‌یافتیم. والحمد لله وحده برگرفته از کتاب معترضان به خلفای خدا، نوشتۀ دکتر علاء سالم (حفظه‌الله) برۀ قائم چه کسی است؟ قسمت اول در مکاشفۀ یوحنا، فصل ۵، آیات ۱ تا ۷ می‌خوانیم: (و دیدم بر دست راست تخت‌نشین، کتابی را که مکتوب است از درون و بیرون، و مختوم به هفت مهر. * و فرشته‌ای قوی را دیدم که به آواز بلند ندا می‌دهد «کیست مستحق اینکه کتاب را بگشاید و مهرهایش را بردارد؟» * و هیچ‌کس در آسمان و در زمین و در زیر زمین نتوانست آن کتاب را باز کند یا بر آن نظر کند. * و من به‌شدت می‌گریستم؛ زیرا هیچ‌کس که شایسته گشودن کتاب یا خواندن آن یا نظر کردن بر آن باشد، یافت نشد. * و یکی از آن پیران به من می‌گوید: «گریان مباش! اینک آن شیری که از سبط یهودا و ریشۀ داوود است، غالب آمده است تا کتاب و هفت مهرش را بگشاید.» * و دیدم در میان تخت و چهار حیوان و در وسط پیران، بره‌ای چون ذبح‌شده ایستاده است و هفت شاخ و هفت چشم دارد که هفت روح خدا هستند که به تمامی جهان فرستاده می‌شوند. * پس آمد و کتاب را از دست راست تخت‌نشین گرفت.) برّه‌ یا شیری که از سبط یهودا و ریشۀ داوود است، نزد ما همان مهدی اول یا احمد (علیه‌السلام) است که از طریق پدرش امام محمد بن الحسن عسکری (علیه‌السلام) نَسبش به یهودا و داوود می‌رسد و اوصاف برّه بر او صدق پیدا می‌کند؛ اما مسیحیان برّه و شیری از سبط یهودا را دربارۀ عیسی علیه‌السلام می‌دانند؛ ما قصد داریم تا تفاسیر مفسرین مسیحی را تقدیم و به نقد آن‌ها بپردازیم تا نادرستی تفاسیر آنان مشخص شود؛ بنابراین هم از تفاسیر پدران کلیسا استفاده می‌کنیم و هم از تفاسیر مفسرین متأخر. تفسیر پدران کلیسا و شاهدان یهوه • ویکتورینوس (Victorinus of Pettau) اسقف پتوی که نزد کلیسای کاتولیک و ارتدوکس شرقی محترم است، می‌گوید: «هیچ‌کس استحقاق این کار را پیدا نکرد؛ نه در میان فرشتگان آسمان، نه در میان انسان‌های روی زمین، و نه در میان ارواح مقدسین در آرامش، جز مسیح پسر خدا به‌تنهایی، که او می‌گوید او را مانند بره‌ای ایستاده همچون ذبح‌شده، دید و هفت شاخ داشت.» [۱] • پاپ گریگوری یکم (Pope Gregory I) که نزد کلیسای کاتولیک و ارتدوکس شرقی و حتی گروه‌هایی از پروتستان‌ها یعنی جماعت انگلیکن و کلیسای لوتری محترم است و علاوه بر این از دکتران کلیسای کاتولیک محسوب می‌شود، می‌گوید: «شیر، بزرگواری دارد و درنده‌خویی؛ همچنین بزرگواری‌اش نمایانگر خداوند است و درنده‌خویی‌اش نمایانگرِ شیطان. ازاین‌رو دربارۀ خداوند اعلام شده است: (هان، شیری از سِبط یهودا، ریشۀ داوود غالب آمده است).» [۲] • در سایت رسمی شاهدان یهوه می‌خوانیم: «اما در کتاب مقدس به‌دلیل شهامت و شجاعت عیسی،‏ به او عنوانی کاملاً متفاوت داده شده است.‏ آری،‏ کتاب مقدس پسر خدا را «شیرِ قبیلهٔ یهودا» می‌خواند.‏ (مکاشفه ۵:‏۵‏).‏» [۳] اما سؤال اینجاست، آیا این تفاسیر صحیح است؟ اولین نقد بر تفسیر مسیحیان اینجا لازم است بگوییم که دربارۀ برّه یا شیر در مکاشفه، فصل ۱۹، آیۀ ۱۱ آمده است: (و دیدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبی سفید که سوارش [۴] امین و صادق [۵] خوانده می‌شود و به عدل داوری [۶] و جنگ می‌نماید). اما آیا این شخصیت عیسی علیه‌السلام است؟! یا بهتر است سؤال را این‌گونه مطرح کنیم که آیا این آیه با عیسی علیه‌السلام اتفاق می‌افتد و آیا اوست که به عدل داوری می‌کند؟! به‌اختصار و به‌طور قطع، خیر؛ زیرا برّه همان شاخه در اشعیا ۱:۱۱ است؛ برای توضیح بیشتر: عملی که برّه طبق مکاشفه ۱۱:۱۹ انجام می‌دهد توسط شاخه‌ انجام می‌شود؛ در اِشعیا، فصل ۱۱ و در آیات ۱ تا ۴ می‌خوانیم: (و نهالی از تنه یسَّی بیرون آمده، شاخه‌ای از ریشه‌هایش خواهد شکفت. * و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت؛ یعنی روح حکمت و فهم و روح مشورت و قوّت و روح معرفت و ترس خداوند. * و خوشی او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رؤیت چشم خود داوری نخواهد کرد [۷] و بر وفق سمع گوش‌های خویش تنبیه نخواهد نمود. * بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد [۸] و به‌جهت مظلومانِ زمین به‌راستی حکم خواهد نمود و جهان را به عصای دهان خویش زده، شریران را به نفخۀ لب‌های خود خواهد کشت). این متن نشان می‌دهد که این اتفاقات در زمان شاخه یا منجی واقع خواهد شد؛ اما از آنجا که عیسی علیه‌السلام سال‌ها پس از این پیشگویی آمد و در زمان او آیات این فصل بر ایشان علیه‌السلام و دعوتش منطبق نشد، پس او نمی‌تواند همان شاخه در اشعیا ۱۱ باشد و می‌بینیم که یوحنای رسول، بعد از رفع عیسی علیه‌السلام شبیه آنچه را دربارۀ منجی در اشعیا آمده بود در رؤیا و دربارۀ آینده دید. بله! یوحنای رسول شبیه آنچه را در اشعیا ۱۱ اتفاق خواهد افتاد و نتوانست بر عیسی علیه‌السلام منطبق باشد، پس از رفع عیسی علیه‌السلام دید. نتیجه از آنجا که شاخه‌ای که از نسل یسّی است، همان برّه‌ای است که از نسل یسّی است و از آنجا که شاخه نمی‌تواند عیسی علیه‌السلام باشد، در نتیجه عیسی علیه‌السلام مصداق برّه نیست؛ پس ویکتورینوس و پاپ گریگوری یکم و سایر مفسرین مسیحی در تفسیر این شخصیت بر عیسی علیه‌السلام اشتباه کرده‌اند. ان‌شاء‌الله در آینده دلیل دیگری را ارائه خواهیم داد که چرا برّه نمی‌تواند عیسی علیه‌السلام باشد. پانوشت: 1. به این آدرس رجوع کنید: newadvent.org/fathers/0712.htm 2. اخلاقیات دربارۀ کتاب ایوب، بخش اوّل، ۲۱:۵. 3. پیروی کن (پ‌ک)‏ ۲۰۱۱، ‏«بیا و از من پیروی کن»‏، فصل ۴ ‏«اینک آن شیرِ قبیلهٔ یهودا»‏. 4. برّه یا شیر همان سوار بر اسب سفید است؛ مکاشفه ۱۷: ۱۲ تا ۱۴ را با همان ۱۹: ۱۶ تا ۲۱ مقایسه کنید. 5. عبارت یونانی «Ἀληθινός» در ترجمۀ قدیم به «حق» ترجمه شده است؛ این عبارت در نسخه‌های عربی به «الصّادِقَ» یا «صَادِقًا» ترجمه شده است که معادل عبارت «راست‌گو» در فارسی است؛ AVD: «أَمِينًا وَصَادِقًا» | KEH: «الأَمِينَ الصَّادِقَ» | الترجمة العربية المشتركة مع الكتب اليونانية: «الأمينَ والصّادِقَ» | الترجمة الكاثوليكيّة (اليسوعيّة): «الأَمينَ الصَّادِق». 6. در متن یونانی κρίνει آمده است. 7. در دست‌نوشتۀ یونانی واتیکانیه (مربوط به قرن ۴ میلادی) همان عبارت که در مکاشفه ۱۱:۱۹ دربارۀ برّه آمده است، دربارۀ شاخه آمده است: (ΚΡΙΝEΙ (κρινεῖ | عبری: ושפט 8. در دست‌نوشتۀ واتیکانیه همان عبارت که در مکاشفه ۱۱:۱۹ دربارۀ برّه آمده است، دربارۀ شاخه آمده است: (ΚΡΙΝEΙ (κρινεῖ | عبری: ושפט ادعای نبودن نام مهدی در قرآن پذیرفتن یا نپذیرفتن و نیز اثبات یا عدم اثبات اصل اعتقاد به مهدی آل‌محمد ص، یکی از مسائل مهم و چالش‌برانگیز بین دو طرف موافق و مخالف بوده و هست، و منکرین عقیده مهدویت در دین اسلام، تاکنون با طرح شبهات و اشکالات گوناگون سعی بر نفی عقیدۀ به این مهمی را داشتند و دارند و متأسفانه پیش از این پاسخ‌های چندان قاطعانه و محکمه‌پسندی در مقابله با این شبهات ارائه نشده تا زمانی که خواست خداوند بر این شد تا قائم آل‌محمد و یمانی موعود در این نزاع عقایدی پا به میدان بگذارد و تمام شبهات بی‌پایه و تهی آن‌ها را نقش بر زمین کند، و همان‌ طور که مستحضرید و با توجه به مقالات شماره‌های قبل، بایستی متوجه شده باشید که آن‌ها هیچ دلیل موجه و قطعی برای نفی این عقیده‌ ندارند و تمام تلاش آن‌ها مبنی بر آوردن و طرح یک شبهه است که مقاومت چندانی در مقابله با ادلۀ مطرح‌شده ندارد. یکی دیگر از شبهات مطرح‌شده توسط منتقدین مسئلۀ مهدویت این است که آن‌ها بر این اعتقاد هستند که نام مهدی در قرآن ذکر نشده است و با این باور می‌خواهند ایمان به مهدی موعود و مسئله انتظار را از ضروریات اعتقادات اسلامی نفی کنند. برای پاسخ به این اشکال یا شبهه، باید بگوییم که ضروریات اعتقادات اسلامی فقط از قرآن گرفته نمی‌شود، بلکه از قرآن و سنت گرفته می‌شود، و پذیرفتن سنت رسول خدا ص واجب است؛ زیرا حق‌تعالی می‌فرماید: مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ ۚ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ... (آنچه را که خدا از اموال کافران دیار به رسول خود غنیمت داد آن متعلق به خدا و رسول و خویشاوندان رسول و یتیمان و فقیران و در‌راه‌ماندگان (ایشان) است. این حکم برای آن است که غنایم، دولت توانگران را نیفزاید و شما آنچه رسول حق دستور دهد، بگیرید و هرچه نهی کند، واگذارید و از خدا بترسید که عقاب خدا بسیار سخت است). (حشر، 7) فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ﴿ولى چنين نيست؛ به پروردگارت قسم كه ايمان نمى‌‏آورند مگر آنكه تو را دربارۀ آنچه ميان آنان مايۀ اختلاف است داور گردانند، سپس از حكمى كه کرده‌ای در دل‌هایشان احساس ناراحتى [و ترديد] نكنند و کاملاً سر تسليم فرود آورند). (نساء، 65) همچنین به دلیل این سخن پیامبر صلی الله عليه وسلم که می‌فرماید: «به من فرمان داده شده است با مردم بجنگم تا به لا اله الا الله شهادت دهند و به من و آنچه آوردم، ایمان بیاورند. وقتی چنین کردند خون و اموالشان از طرف من محفوظ می‌ماند؛ مگر آنچه به‌حق بایستی از آن‌ها بستانم، و حسابشان با خداوند است.» [1] همچنین این سخن ایشان: «آگاه باشید که به من کتاب و همانندش داده شده است. آگاه باشید که به من قرآن و همانندش داده شده است.» [2] و این سخن ایشان: «نزدیک است که آن شخص در حالی که بر کرسی‌اش تکیه زده، سخنی از احادیث من نقل می‌کند و می‌گوید: "بین ما و شما کتاب خداوند عزوجل حکم می‌کند؛ هرچه را در آن حلال بود حلال، و هرچه را حرام کرده بود حرام می‌کنیم. بدانید هرچه رسول خدا حرام کرده، مثل آنچه است که خدا حرام کرده است."» [3] همچنان که رسول خدا از مسائل بسیاری خبر داده‌اند که تفصیلشان در قرآن نیامده ـ‌مانند احکام نماز، زکات، حج‌ـ و نیز بعضی احکامی که ذکری از آن‌ها در قرآن نیامده است. به همین دلیل است که پیامبر اکرم ص عدم گمراهی و نجات امت را تمسک به ثقلین دانسته‌اند، و تمسک به قرآن به‌تنهایی نجات‌دهنده از گمراهی نخواهد بود. این علاوه بر آن است که اشارات قرآنی فراوانی به مهدی وجود دارد که در زیر به آن‌ها اشاره خواهیم کرد. مهدی در قرآن حق‌تعالی می‌فرماید: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (او کسی است که فرستادۀ خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همۀ دین‌ها پیروز گرداند؛ هرچند مشرکان را خوش نیاید). (توبه، 33) در تفسیر این آیه وارد شده است: «از ابوهریره روایت شده است که گفت: این وعده‌ای از سوی خداوند است که اسلام را بر تمام ادیان برتری خواهد داد و این کار در آستانۀ خروج عیسی کامل خواهد شد.» و سدی می‌گوید: «این هنگام قیام مهدی است. پس کسی باقی نخواهد ماند، مگر مسلمان شده باشد یا خراج (جزیه) بدهد.» [4] و حدیث واردشده از ام‌سلمه همسر پیامبر این حدیث را تأیید می‌کند. از پیامبر نقل شده است که فرمود: «هنگام مرگ یک خلیفه، اختلاف ایجاد می‌شود. پس مردی از اهل مدینه گریزان به‌سمت مکه خارج می‌شود. مردمی از اهل مکه به‌سوی او می‌آیند، او را خارج می‌کنند و بین رکن و مقام با او بیعت می‌کنند؛ در حالی که او مایل به این کار نیست. لشکری از شام به سویش هجوم می‌آورند که زمین، آن‌ها را بین مکه و مدینه در "بيداء" در خود فرومی‌برد. هنگامی‌که مردم این واقعه را می‌بینند ابدال (توبه‌کنندگان) از شام و گردان‌هایی از عراق نزد او آمده، بین رکن و مقام بیعت می‌کنند. سپس مردی از قریش ظاهر می‌شود که دایی‌هایش از قبيلۀ كلب هستند، به‌سوی او هجوم می‌آورند و بر شورش آنان پیروز می‌شوند. ناکامی برای کسی خواهد بود که غنیمت شورش قبيلۀ كلب را درنیابد! او اموال را تقسیم و بین مردم به سنت پیامبرشان عمل می‌کند. اسلام بر جای‌جای زمین استوار می‌شود و هفت سال بین مردم می‌ماند. سپس می‌میرد و مسلمانان بر وی نماز می‌گزارند.» [5] و حق‌تعالی می‌فرماید: وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَٰذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ (و به‌راستی او نشانه‌ای برای آن ساعت است؛ پس در آن شک نکنید و از من پیروی کنید که این است راه مستقیم). ابن‌حجر می‌گوید:«مقاتل بن سلیمان و مفسران پیرو او می‌گویند که این آیه در شأن مهدی نازل شده است و احادیثی که صراحت دارد بر اینکه او از اهل‌بیت پیامبر است گفته خواهد شد؛ بنابراین، در این آیه دلالتی است بر برکت در نسل فاطمه و اینکه خداوند از فرزندان آن دو، پاکان بسیاری قرار خواهد داد و نسل آن دو را کلیدهای حکمت و منابع رحمت قرار خواهد داد؛ و سِرش این است که خداوند فاطمه و فرزندانش را از شیطان رانده‌شده حفظ می‌فرماید.» [6] حق‌تعالی می‌فرماید: قَالُوا أُوذِينَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِيَنَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَن يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ (گفتند: پیش از آنکه تو نزد ما بیایی و حتی بعد از آنکه به‌سوی ما آمدی در رنج و شکنجه بودیم. گفت: امید است که پروردگارتان دشمن شما را هلاک کند و شما را در زمین جانشین سازد؛ آنگاه بنگرد که چگونه عمل می‌کنید). (اعراف، 129) ابن ابی‌حاتم با سندش از ابن‌عباس روایت کرده است که گفت: رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: «یقیناً ابتدا و انتها با ما اهل‌بیت است. پس گریزی نیست از اینکه دولتی از بنی‌هاشم تشکیل شود. پس بنگرید با آنکه از بنی‌هاشم است چه رفتاری می‌کنید و این آیه برای چه نازل شده است: عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَن يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ (امید است پروردگارتان دشمن شما را هلاک کند و شما | را در زمین جانشین سازد، آنگاه بنگرد که شما چگونه عمل می‌کنید).» [7] می‌گویم: امکان ندارد منظور از دولت بنی‌هاشم حکومتی غیر از دولت امام مهدی باشد؛ زیرا آخرین دولت است؛ همان طور که خداوند عزوجل وعده فرموده است که زمین به بندگان صالحش به ارث خواهد رسید. حق‌تعالی می‌فرماید: وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ (و به‌راستی در زبور پس از ذکر (تورات) نوشتیم که این زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد). (انبیاء، 105) و این یعنی حکومت صالحان پایانی نیک برای تاریخ زمین خواهد بود. در نتیجه تمام این اشارات قرآنی بی هیچ تردیدی، بر این دلالت می‌کنند که مهدی، شخصیتی الهی است و اگر برخی سعی می‌کنند روایاتی را که توضیح دادیم ـ‌با این بهانه که این‌ها صرفاً بیانگر نظر گوینده‌های این روایات است‌ـ تضعیف کنند، این نکته بدیهی و روشن است که این افراد ـ‌از جمله صحابه‌ای مثل ابن‌عباس‌ـ ترجیحاً بر اساس شنیده‌هایشان اظهارنظر می‌کرده‌اند؛ یعنی نظر برتر این است که آن‌ها این تفسیرها را از پیامبر شنیده باشند یا از کسی که از پیامبر شنیده است... . ما در این سلسله مقالات سعی بر این داریم اصل عقیدۀ مهدویت را آن‌طور که در حقیقت، یک اصل دینی است و یک عقیدۀ مهم در دین اسلام است اثبات کنیم. در مقالات بعدی به‌وضوح هرچه بیشتر شاهد روشن‌شدن این حقیقت تابناک خواهیم بود. (برای خواندن و اطلاع بیشتر از این موضوع می‌توانید به کتاب «تصور سنی از مهدی منتظر، بین عقیده و متون» نوشتۀ دکتر عبدالرزاق دیراوی رجوع کنید). پی‌نوشت: 1. تصور اهل‌سنت از مهدی منتظر، بین عقیده و متون، دکتر عبدالرزاق دیراوی ص28 تا 30 و92 تا 98. منابع ۱. صحیح مسلم، ج۱، ص۳۹. ۲. مسند احمد بن حنبل، دار‌الصادر، بیروت، ج۴، ص۱۳۱. ۳. کنز العمال، متقی هندی، گردآوری و تفسیر و تصحیح و فهرست‌گذاری و مقدمه شیخ بکری حیاتی و شیخ صفوة السفاء، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م، ج۱، ص۱۷۵. ۴۲ ۴. تفسیر فخر رازی، فخرالدین رازی، دار الفکر، بیروت لبنان، چاپ اول، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۹م، ج۱۶، ص۴۲؛ و مراجعه شود به تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، محمد بن احمد قرطبی، د. عبدالله بن عبدالمحسن ترکی، موسسة الرسالة، بیروت/ لبنان، چاپ اول،۲۰۰۶/۱۴۲۷، ج۱۰، ص۱۷۹؛ والكشف و البيان (تفسیر ثعلبی)، ابواسحاق ثعلبی، ت، ابومحمد بن عاشور، دار احیاء‌التراث العربی، بیروت لبنان، چاپ اول،۲۰۰۲/۱۴۲۲ق، ج۵، ص۳۵ و ۳۶. ۵. سنن ابوداوود، ج‌۲، ص‌۳۱۰ و ۳۱۱، و در پی‌نوشت آمده است: «اسلام استوار می‌شود؛ یعنی به عزت و سلطه سابقش بازمی‌گردد... و منظور این است که در آن هنگام فتنه و درگیری نخواهد بود.» ۶. الصواعق المحرقه في الرد على اهل البدع و الزندقه، احمد بن حجر الهيتمی المکی، تعلیق و پی‌نوشت و مقدمه از عبدالوهاب عبد‌اللطيف، مكتبة القاهرة، مصر، چاپ دوم، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵م، ص‌۱۶۲. ۷. تفسير قرآن عظیم، ابن ابی‌حاتم، ت، اسعد محمد الطيب، مکتبة نزار الباز، مکه مکرمه، چاپ اول، ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷، ج۱، ص۱۵۴۱. مؤلف در مقدمه، صفحه ۱۴ گفته است: «پس بر اساس صحیح‌ترین سندها و شبیه‌ترین متن‌ها متون را آوردم.» و محقق در صفحۀ ۶ می‌گوید: «و با این حال، امام عبدالرحمان بن ابی‌حاتم رازی در تفسیر خود، گفته‌های پیشینیان را با مستندات و با دقت و امانت‌داری در انجام کار و با محکم‌ترین و صحیح‌ترین مستندات آورده است.» هوشمندی، نتیجۀ حتمی تکامل اگر خود را یک موجود فضایی در نظر بگیریم که برای اولین بار به سیاره زمین آمده است چه‌چیزی نظر ما را به خود جلب خواهد کرد؟ درختان؟ رودهای آب شیرین، باکتری‌ها، ... یا تمدن باشکوهی که انسان‌های هوشمند ساخته‌اند؟ پاسخ واضح است که انسان‌ها نظر ما را به خود جلب خواهند کرد؛ زیرا امپراطوری زمین به دست این موجودات راست‌قامتِ ابزارساز است. این انسان‌ها یک‌دفعه از آسمان نازل نشدند؛ بلکه بزرگترین دستاورد تکامل حیات زمینی (حداقل تاکنون) هستند. اما چه ویژگی‌ای در انسان وجود دارد که او را تا این حد خاص کرده است؟ تاجایی که می‌توانیم قاطعانه بگوییم بزرگترین دستاورد تکامل بوده است. پاسخ واضح است؛ ابزار هوشمندی [1] برتر یا مغز بزرگ انسان. امروزه ما می‌بینیم و می‌دانیم که مغز بزرگ چه کارهایی کرده است. کسی شک ندارد که اندازه و نوع مغز انسان، در تمایز انسان از دیگر حیوانات اهمیت بسیاری دارد. فرگشت کیفی و کمّی مغز، به‌ویژه در دورۀ اخیر که به‌صورت شگرف و به‌طور پیوسته حادث شده، بر این غایت قطعی دلالت دارد که هدف تکامل یا می‌توانیم بگوییم مهم‌ترین دستاورد تکامل که ما آن را درک می‌کنیم و اهمیت و برتری‌اش بر دیگر دستاوردهای تکامل را می‌فهمیم، عبارت است از هوشمندی؛ که این خود به‌معنای تولید مغز است؛ بنابراین هوشمندی نتیجۀ حتمی پیدایش حیات یا حداقل نتیجۀ اجتناب‌ناپذیر پیدایش زندگی در چهارچوبی که ما بر این زمین می‌شناسیم، محسوب می‌شود. حیاتی که ما می‌شناسیم عبارت است از نقشۀ ژنتیکی و انتخابی که آن را غربال می‌کند؛ پس نقشۀ ژنتیکی و انتخاب یا به عبارت دیگر تکامل، هدف‌دار بوده و هدف او نیز هوشمندی یا تولید زندگی هوشمندانه است؛ و با توجه به شناختی که ما از حدومرز هوشمندی داریم، تبلور این هدف، به‌وجود‌آمدن مغز بزرگ و پیچیده است. سید احمدالحسن در تبیین هدف یا غایت تکامل چنین می‌نویسند: «اگر ما یک قطعۀ چوب و ابزار نجاری در دست داشته باشیم و بخواهیم صندلی درست کنیم، غایت ما ساخت صندلی است؛ ولی هدف یا غرض از ساختن صندلی، نشستن بر روی آن است. دربارۀ تکامل چشم نیز چنین است. غایت مواد و قوانین، ساختن چشم است، اما هدف از چشم، دیدن است. در حقیقت دکتر داوکینز و کسانی که می‌گویند تکامل بی‌هدف است، دربارۀ هدف یا غرض تکامل سخنی نمی‌گویند؛ بلکه آن‌ها از علت غایی یا غایتی که تکامل به بار می‌آورد، سخن می‌رانند و همان را هدف یا غرض تکامل لقب می‌دهند. توجه به این نکته ضروری است که آنچه ما برخی مواقع غایت می‌نامیم، در متونی که از کتاب‌های دکتر داوکینز نقل شده، هدف نام گرفته است. اگر غایت را هدف بنامیم، مشکلی پیش نمی‌آید؛ زیرا تکامل نیز به‌دنبال دست‌یافتن به آن هدف است. دربارۀ زندگی زمینی همان طور که بعداً اثبات خواهیم کرد، غایت مواد و قوانین، ساخت موجودی زنده، آگاه و قادر بر آبادانی زمین است؛ اما هدف حقیقی یا غرض، ارتباط دائمی وی با غیب و عبادت‌کردن است. در موضوع تکامل، اثباتِ غایت، کافی است و ما اگر غایت را اثبات کردیم، به‌دنبال آن، هدف نیز اثبات خواهد شد؛ زیرا اثبات غایت به‌معنای اثبات وجود خداست و در نتیجه آنچه در اثبات هدف می‌آید، نیز اثبات می‌شود. ما می‌توانیم با بررسی مسائلی بفهمیم که یک عمل معین به غایت مطلوبش یا غایت یا هدفی که از آن انتظار می‌رود دست می‌یابد؛ از جمله: نقشه‌ای که آن را بنیان می‌نهد و شیوۀ عملش را مشخص می‌سازد؛ زیرا اگر دریافتیم که نقشه‌ای قانونمند است، طبق ضابطه عمل می‌کند و بی‌برنامه نیست، ثابت می‌شود که در پِی دستیابی به غایتی مشخص است. همچنین ما با مشاهدۀ نتایج و دستاوردهای میانی و نهایی مورد انتظار می‌توانیم دریابیم که فرآیند، در صدد رسیدن به غایتی است و می‌خواهد به آن دست یابد. ضمناً کشف این موضوع نیز امکان‌پذیر خواهد شد که آیا غایت مزبور آن عمل، از همان ابتدا مدّنظرش بوده و قصد رسیدن به آن را داشته است یا اینکه غایتش فقط دستاوردی باطل، ناگهانی و ناخواسته است که در نتیجه بر بیهوده و بی‌ضابطه‌بودن عمل حکایت دارد... .» (احمدالحسن، توهم بی‌خدایی، ترجمۀ فارسی، ص 226 و 227) پی‌نوشت: . احمدالحسن: «هوشمندی به‌طور کلی نشان‌دهندۀ توانایی در سازماندهی کنش‌ها و واکنش‌ها بر اساس داده‌های فضا و محیط است که معمولاً برای جلب منفعت و دفع ضرر صورت می‌گیرد. وجود ابزار هوشمندی (مانند مغز یا سیستم عصبی) در یک جاندار باعث می‌شود که وی بتواند سایر توانایی‌های بیولوژیکی و اعضایش را مانند یک اسلحۀ بیولوژیکی جهت کسب منفعت بیشتر و چند برابر نمودن آن‌ توانایی‌ها سازماندهی کند.» رفتار مهم‌ترین نتیجه و در واقع میوۀ هوشمند بودن است و رفتار نیز واکنشی است که در برابر یک عمل یا کنش بیرونی از موجود زنده سر می‌زند. این رفتار در انسان پیچیده‌تر از سایر موجودات است. یکی از مصادیق پایۀ هوشمندی، عدم تکرار اشتباه‌های گذشته است و از یک عامل هوشمند، انتظار می‌رود که نتایج به‌دست‌آمدۀ پیشین را تعمیم دهد و پیش‌بینی لازم را از شرایط ناشناخته داشته باشد. سالروز ولادت امام حسین علیه‌السلام مبارک باد سلام بر تو که گلویت، بوسه‌‏گاه پیامبر بود. ای خلاصۀ فاطمه و علی! مولایم سید احمدالحسن علیه‌السلام بهترین و جان‌بخش‌ترین کلام را راجع به امام حسین علیه‌السلام دارد. ایشان فرمودند: «فرارسیدن این روزهای کریمانه، بر شما مبارک باد که حسین و آل حسین را به ما هدیه داده است؛ صلوات خداوند، بر همگی ایشان. درود بر حسین و بر فرزندان حسین و بر یاران حسین که با حسین به شهادت رسیدند؛ درود خداوند، بر ایشان و لعنت خداوند، بر یزید و بر اتباعش، تا روز قیامت... . خداوندا! امروز بهترين عطاها را به ما عنايت كن؛ چنان كه حسين را به محمد عطا كردى؛ خدايا فطرسِ ملک به گهوارۀ او پناه برد، ما به قبرش پناه آورده‌‏ايم، تربت پاكش را می‌نگریم و در انتظار بازگشتش به سر می‌بریم.» (پیام صفحۀ فیس‌بوک سید احمدالحسن (ع)، 20آوریل2018م) نورِ سرگردانِ حسین که سال‏‌ها پیش از خلقت آدم در افلاک غوطه می‏‌خورد، در قاب جسم خویش، حلول خواهد کرد. گویا بهشت آفریده شده است. گویا عاشورا متولد شد! اتفاق کمی نیست… روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت، دومين فرزند برومند حضرت على (ع) و فاطمه زهرا (س)، كه درود خدا بر ايشان باد، در خانۀ وحى و ولايت چشم به جهان گشود. (اعلام الورى طبرسى، ص 213) چون خبر ولادتش به پيامبر گرامى اسلام (ص) رسيد، به خانۀ حضرت على (ع) و فاطمه (س) آمد و اسماء را فرمود تا كودكش را بياورد. اسماء او را در پارچه‌ای سپيد پيچيد و خدمت رسول اكرم (ص) برد. آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ اقامه گفتند. (امالى شيخ طوسى، ج‌1، ص‌377) در روزهاى اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش، امين وحى الهى، جبرئيل امین، فرود آمد و گفت: سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا، اين نوزاد را به نام پسر كوچک هارون (شبير) كه به عربى «حسين» خوانده می‌شود نام بگذار. (معانى‌الاخبار، ص 57) بگذار تمام کائنات بدانند آغاز تو را! دو دریای نور به هم آمیختند و در پیوند خدایی و زبانزدشان، اقیانوسی پدید آمد که تاریخ را دگرگون خواهد کرد. آری بگذار همگان بفهمند حسین علیه‌السلام انقلابی برای مهدی علیه‌السلام بود... مولایمان سید احمدالحسن علیه‌السلام می‌فرمایند: «حسین (ع) در همۀ عوالم از پیامبر خدا (ص) است و قطعاً پایین‌تر از پیامبر خداست؛ اما کسی که امر پیامبر خدا (ص) و فضل و مقام بلند و حق آن حضرت را آشکار می‌سازد و به اهل دنیا می‌شناساند، امام مهدی (ع) است. [...] دین اسلام محمدیِ اصیل، به‌وسیلۀ امام مهدی (ع) بر روی زمین ظاهر می‌شود و امام مهدی (ع) از فرزندان امام حسین (ع) است و پایه و کانون حقیقی انقلاب امام مهدی (ع)، انقلاب امام حسین (ع) است. پس با امام مهدی (ع) آیۀ (لِيُظْهِرَهُ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِ) تحقق می‌یابد و اهل زمین، محمد (ص) و شأن عظیم و مقام والای آن حضرت را می‌شناسند و امام مهدی (ع)، خود، نتیجه‌ای از نتایج انقلاب حسین (ع) است و انقلاب اصلاحی جهانی امام مهدی (ع)، چیزی جز ثمره و نتیجۀ واقعی برگرفته‌شده از انقلاب امام حسین (ع) نیست؛ پس با حسین (ع)، اسلام پایدار و حضرت محمد (ص) باقی ماند و با حسین، اسلام و حضرت محمد (ص) ظاهر می‌گردد و با حسین، اسلام شناخته می‌شود و حضرت محمد (ص) نیز شناخته می‌شود.» (متشابهات، جلد 3، پرسش۱۱۵) به‌راستی که شخصيت حسين بن على (ع) آنچنان والا و دور از دسترس و پرشكوه بود كه وقتى با برادرش امام مجتبى (ع) پياده به كعبه می‌رفتند، همۀ بزرگان و شخصیت‌های اسلامى به احترامشان از مركب پياده شده، همراه آنان راه می‌پيمودند. (كرى‌الحسين، ج‌1، ص‌152) آری این شخصیت پرشکوه همان زمینه‌ساز انقلاب مهدی علیه است. همان ذبح عظیم برای دین خدا... او همان کسی است که در ماه ولادتش همه روز جشن و سرور است و ماه شهادتش دریغ از ولادتی و جشن یا سروری... گویا ماه‌ها و آسمانیان با او هم‌نوا می‌شوند... سلام خدا بر حسین بن علی علیه‌السلام

فایل‌های PDF

نشریه زمان ظهور 122
مشاهده فایل پی دی اف