نشریه زمان ظهور 121
بهمناسبت روز مهندس من مهندس گشتهام راه دلت پیدا کنم ورنه از جبر و حساب و باید و شاید چه سود خطکش و پرگار و کاغذ نقشهها برهم زدند تا تو را یابم وگرنه نقش خوب و بد چه سود ترک تکرار غلطها را بباید داد یاد ورنه تکرار غلطها و بَد و باید چه سود نیک و بد را باید از آنکس که میداند شنید ورنه تقلید از کسی که خود نمیداند چه سود جز خدا و حجتش راهی ندارد جان من آخر از این جان اگر این ره نمیدارد چه سود خوش به حال آن کسی که میرود این راه را از قدمهایی که باطل گام بردارد چه سود «کامیارا» لحظهای در این تفکر مکث کن عاقلی کز این تفکر بازمیماند چه سود آغاز دوبارۀ اسلام در آخرالزمان، قسمت اول نگاهی به آراء فرهنگی و اجتماعی دعوت یمانی امین خراسانی مدتی پیش «دویچه وله» ویدئویی از یک دختر سعودی را منتشر کرد که در آن داستان ارتداد و پناهندگی خویش به کشور آلمان را تعریف میکرد. «رعنا احمد» فقط یک نمونه از جوانهایی است که بدون اقناع درست دینی، تحتفشار جبر اجتماعی و مذهبی قرار میگیرند. آنها بسیاری از آموزههای عقیدتی و عملی اسلامِ فقها را برخلاف فطرت و وجدان اخلاقیشان مییابند و گاه آنچنان دلزده و رنجور میشوند که عطای دینداری را به لقایش میبخشند و تنها راه رهایی خویش از مجازات «اعدام» را در مهاجرت مییابند! اجبار به حجاب، نادیدهگرفتن حقوق زنان، اعدام دگراندیشان، قطع عضو محکومان و ... اولین تصاویری هستند که با آمدن نام «اسلام» به ذهن بسیاری از مردم جهان متبادر میشود. آنها عموماً داعش و دیگر جریانهای سلفی را نمایندۀ اسلام میدانند. حقیقت این است که امثال این جریانها چهرۀ عریان «اسلامِ بدون حضور معصوم» هستند و گرایشهای مذهبی شیعی و سنی نیز چندان تفاوتی در اصل مسئله ایجاد نمیکند. اگر سایر جنبشهای منتسب به اسلام بهاندازۀ داعش خشن و زشت دیده نمیشوند، بهدلیل ملاحظات سیاسی و بینالمللی پیچیدهای است که دست آنها را در اجرای تمامعیار ایدههایشان بسته است. از همین روست که میبینیم حتی حکومت نورسیدۀ طالبان نیز ـدر پی بحران مشروعیت مردمی و بینالمللیـ تا اندازهای از استانداردهای اولیۀ خویش تنازل کرده است. بحران ناسازگاری اسلام با اتمسفر اجتماعیِ بشرِ مدرن، بیشک ریشه در فقه اجتماعیِ «اجتهادی» و صدور فتواهای بریده از امام معصوم دارد. با گذشت بیش از هزار سال از عصر حضور ائمۀ معصومین (ع) و گرفتار شدن امت اسلام در سرگردانی غیبت، اغلب علمای جهان اسلام ـاعم از شیعه و اهل سنتـ راه چاره را در رویآوردن به «اجتهاد» و برداشتِ ظنی از اخبارِ ظنی دانستهاند. امری که به معرفی اسلامهایی بیگانه با اسلام محمد (ص) و اوصیای پاک او منتهی شده است. مطابق تصریح امام صادق (ع) و دلالت مضمونی بسیاری روایت دیگر از اهلبیت (ع)، ریشه و اصلِ دین یک مرد است و او امامِ هر زمان است. هرکس که او را نشناخت، دین خدا را نشناخته است؛ [1] بنابراین، رویگردانی بشر امروز از اسلام، در حقیقت رویگردانی از یک عنوانِ بیمحتوا، بلکه مقلوب و واژگون است؛ اسلامی که از مغز تهی گشته و جز پوستهای نفرتانگیز از آن باقی نمانده است. روزنۀ امید در آوارِ ظلمت شب در میان هیاهوی این دنیای پر از غفلت و جهل، اما ندایی نویدبخش به گوش میرسد که گویا به اسلامی جدید فرامیخواند. احتمالاً شما هم تاکنون در راهپیمایی اربعین، یا از زبان زائران اربعین، یا در فضای مجازی و ... اسمی از سیدِ «یمانی» و دعوت عقیدتی او شنیدهاید. امروز «احمدالحسن» نامی است که عمدتاً نقل محافل مذهبی در کشور ما و بسیاری کشورهای دیگر جهان است. عدهای به او ایمان آوردهاند، عدۀ بیشتری به تبعیت از رجال دینی با او مخالف هستند، و عدۀ بسیار بیشتری در تردید و دودلی به سر میبرند؛ اما این مرد چه میگوید و شاخصهای آن اسلامی که داعیهاش را دارد کدام است؟ وصیت پیامبر (ص) و عقیدۀ مهدیین محور اندیشۀ نوین اسلامی احمدالحسن را میتوان عقیدۀ «مهدیین» دانست. باوری که استمرار خلافت الهی را تا قیامت توضیح میدهد. با وجود آنکه این عقیده ریشه در روایات متواتر اهلبیت (ع) دارد، برای امتِ مسلمان جدید به نظر میآید. [2] در روایات متعددی از فریقین (شیعه و اهلسنت) تصریح شده است که پیامبر اکرم (ص) در روزهای پایانی عمر شریفشان قصد داشتند وصیتنامهای مکتوب کنند که امت را تا ابد از گمراهی مصون نگه دارد. اگرچه عُمَر و برخی دیگر از صحابه مانع نگارش این وصیت در روز پنجشنبه شدند، اما مطابق روایات متعدد دیگر، پیامبر (ص) وصیت مذکور را مدتی بعد در یک جمعِ خصوصیتر مکتوب کردند. [3] مطابقِ تنها متنی که از وصیت شب وفات پیامبر (ص) به جا مانده است، جانشینان ایشان، دوازده امام (ع) و دوازده مهدی (ع) هستند. [4] بر این اساس، سلسلۀ اوصیای پیامبر (ص) به دوازده امام (ع) ختم نمیشود؛ بلکه دوازده تن از فرزندان امام مهدی (ع) (که خود هریک ملقب به «مهدی» هستند) حکومت عدل ایشان را نسل به نسل تا قیامت ادامه میدهند. [5] نکته اینجاست که اولین جانشین امام مهدی (ع) طبق نصِ وصیتِ پیامبر اکرم (ص)، اولین ایمانآورنده به امام مهدی (ع) در عصر ظهور هم هست و «احمد» نام دارد. از آنجا که شخصیت یمانی که قیامش از علائم حتمی ظهور به شمار آمده است، [6] از اوصاف معصومین برخوردار است [7] نمیتواند کسی جز همان احمدِ مذکور در وصیت باشد. از دیگر سو، طبق ادلۀ قرآنی و روایی قطعی ثابت شده است که حجتهای الهی همواره با نص و وصیتی از حجتهای پیشین شناخته میشوند، و این وصیت از معرض دستاندازی مدعیان دروغین مصون و محفوظ است. [8] بنابراین، احمدالحسن که برای نخستین بار به این وصیت نورانی احتجاج کرده است، همان یمانی موعود و سیزدهمین وصی رسول خدا (ص) است که از سوی امام مهدی (ع) برای زمینهسازی همهجانبۀ ظهور فرستاده شده است. علم الهی، عرصهای بیرقیب احمدالحسن، با استناد به دلالت عقلی و آیات قرآن و روایات متواتر اثبات میکند که قانون ثابت شناخت حجتهای خدا شامل سه رکن «وصیت»، «علم الهی» و «دعوت به حاکمیت الله» است و «رؤیای صادقۀ» متواتر و موافقِ وصیت نیز یکی از راههای اطمینان به حقانیتِ شخصِ مدعی به شمار میرود. [9] بر اساس رکن دومِ این قانون، احمدالحسن از همان آغاز علنی دعوت خویش بارها بزرگان ادیان را به مناظره بر اساس کتب آسمانی و حتی مباهلۀ پس از آن فراخوانده، تا برخورداری ایشان از علم لدنی بر همگان روشن شود؛ اما متأسفانه پاسخی جز تکفیر و تهاجم مسلحانه به منزل و دفترش در نجف دریافت نکرده است. از آن ایام تاکنون، ایشان معارف ناب دینی را در قالب 28 عنوان کتاب و چندین سخنرانی و کنفرانس منتشر ساخته است. این آثار شامل روشنگری از دعوتهای انبیا، گرهگشایی از متشابهات کتب آسمانی و تبیین اسلام حقیقی بهدور از هرگونه پیرایه و خرافه است. کتاب «توهم بیخدایی» ایشان یکی از پرفروشترین کتابها در نمایشگاه بینالمللی کتاب فرانکفورت در سال 2018 بوده است. این کتاب که تحسین بسیاری از دانشمندان جهان را در پی داشته، نخستین مواجهۀ علمی و مستند دین با الحاد علمی غرب محسوب میشود. دکتر دارن اسمیت پزشک و شیمیدان آمریکایی ضمن توصیف کتاب مذکور میگوید: «بعد از خواندن [کتاب] توهم بیخدایی، دیگر پرسش این نیست که آیا دلیل علمی برای [وجود] خدا وجود دارد یا نه؛ بلکه این سؤال به وجود میآید که چرا پیش از این، کسی چنین کتابی ننوشته بود!» (مستند روشنتر از آفتاب، دقیقۀ 12) پردهبرداری از سیمای اسلام حقیقی در اسلامی که احمدالحسن معرفی میکند کرامت انسانی محفوظ است، تحمیل عقیده و سرکوب مخالف جایی ندارد و زنان از جایگاه والای انسانی و اجتماعی برخوردارند. در ادامه برخی از آراء سیاسیاجتماعی سید احمدالحسن را بهعنوان یمانی و فرستادۀ امام مهدی (ع) و سیزدهمین وصی پیامبر (ص) مرور میکنیم: 1. مردود بودن اعدام مرتد؛ سید احمدالحسن در پاسخ به شخصی که دربارۀ حکم ملحد و مرتد سؤال کرده بود، نوشتند: «به کشتن مرتد یا ملحد یا بیدین فتوا نمیدهم و موضع من با نگارش کتاب توهم بیخدایی روشن است.» (پیام فیسبوک، ۲۰ آوریل ۲۰۱۸م) 2. ممنوعیت جداسازی انگشتان سارق؛ فقهای جهان اسلام از دیرباز طبق برداشت ظنی خود از متون دینی به قطع دست دزد، بهمعنای جداسازی بخشی از آن و ناقصکردن جسمش فتوا دادهاند. آنها برای چنین حکمی مثلاً به این آیه استناد میکنند: وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (دست مرد و زن دزد را به كيفر كارى كه كردهاند ببُريد. اين عقوبتى است از جانب خدا، كه او پيروزمند و حكيم است). (مائده، ۳۸) و میگویند: چون خداوند فرموده دستان مرد و زن سارق را قطع کنید، راهی جز قطع و جداکردنِ قسمتی از دست سارقین وجود ندارد! (بر حسب اختلاف فتاوا: یا از مچ، یا از ریشۀ انگشتان یا از وسط آنها) نهادهای حقوق بشری و حتی بسیاری اندیشمندان مسلمان معتقدند چنین حکمی غیرانسانی و خلاف اصل حقوقی «تناسب جرم و مجازات» است. اما آیا واژۀ «قطع» در ادبیات عرب لزوماً به معنای جداسازی است؟ دکتر علاء سالم (حفظهالله) ضمن انتقاد از این فتاوا، به بیان حقیقت این دستور قرآنی از معارف سید احمدالحسن (ع) پرداخته، میگوید: «آیا اینگونه نیست که در آیهای دیگر از قرآن کریم، خداوند سبحان میفرماید: وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ (... و به هريک كاردی داد و گفت: بيرون آى تا تو را بنگرند. چون او را ديدند، بزرگش شمردند و دست خويش را بريدند...) (یوسف، ۳۱) آیا در قضیۀ یوسف (ع) کسی شنیده است که قطعشدن دست این زنان، بهمعنای جدا شدن اعضا یا جدا شدن انگشتان از جسم باشد؟! یا اینکه تنها زخمی بود که در هنگام عبور یوسف بر آنها عارض شد؟! پس فهمیدیم که تعبیر «قطعکردن» بر «زخمیکردن» نیز صدق میکند؛ مانند آنچه برای زنان مذکور به هنگام دیدن یوسف رخ داد؛ بنابراین، قطع دست در هر دو آیه به یک معناست: زخمی ساده و کوچک در انگشتان. این چیزی است که از سید احمدالحسن (ع) فراگرفتهام. به همین خاطر، حد سرقت در نزد سید احمدالحسن زخمی در انگشتان است... .» (برنامۀ زندۀ ازدواج دختران خردسال، صفحۀ فیسبوک المنقذ) 3. اختیاری بودن حجاب؛ اجبار حکومتی به رعایت حجاب، نتیجهای جز دلزدگی نسل جوان از دین الهی و شریعت اسلامی نداشته است. متأسفانه در سالهای اخیر شاهد آن هستیم که حتی مخالفت با دستور الهی حجاب به نمادی برای اعتراض به سیاستمداران بدل شده است؛ اما بهواقع، حجاب در دین الهی چه جایگاهی دارد؟ آیا اسلام حقیقی حجاب را صرفاً واجب عبادی میداند یا قانون حکومتی و لازمالاتباع؟ اگر قانون است، آیا شامل غیرمسلمانانِ ساکن بلاد اسلامی هم میشود؟ سید احمدالحسن در پاسخ به پرسش یکی از ایرانیان مؤمن به دعوت مبارک، به زیبایی، موضع اسلام حقیقی و اصیل را در قبال حجاب زنان معرفی میکنند: سؤال: «...در ایران، زنان بهاجبار باید موهای خود را زیر حجاب قرار دهند و اگر این کار را نکنند، حکومت آنها را مجازات میکند و این مسئله حتی برای افراد ادیان دیگر هم وجود دارد ... آیا مسئلۀ حجابِ اجباری که توسط حکومت اجرا میشود، کار درستی است؟ آیا در دولت عدل الهی، حجاب اجباری وجود دارد و هرکس حجاب نگذارد، حتی اگر مسلمان نباشد، مجازات میشود؟» پاسخ: «اینها دين را وارونه درک کردهاند و با اين كارهای نادرستشان به دين جفا میکنند و بهنام اسلام و تشيع و آلمحمد (ع) لطمه وارد میکنند؛ زیرا محمد رسول خدا (ص) هیچکس را برای پوشيدن حجاب مجبور نكرد و خداوند سبحانهوتعالی هیچکس را برای پوشيدن حجاب يا دینداری و عبادت مجبور نكرد؛ بلكه دين خود را بر پيامبرش نازل نمود و بهشت را به كسانی كه ايمان میورزند و به عبادت التزام دارند، وعده داد. عبادت بدون نيت، ارزشی ندارد و حجاب، عبادت و اطاعت از دستور خدا و پيغمبر است؛ پس باید نيتِ قرب و نزدیکی به خداوند سبحانهوتعالی محقق شود؛ پس کجاست نیت کسی که به زور او را مجبور به حجاب میکنند؟! اما اجبار زنان غیرمسلمان بر حجاب، از اين هم قبیحتر است.» (پیام فیسبوک، ژوئیه2018م) سید احمدالحسن همچنین بیحجابی اجباری را نیز مردود میداند. ایشان به تاریخ چهارم نوامبر 2021 و در واکنش به حذف پوسترهای کمپین آزادی حجاب از توییتر شورای اروپا (تحتفشار دولت فرانسه) در صفحۀ فیسبوکشان نوشتند: « ... به باور بنده، هر انسانی که مدعی حمایت از آزادی انتخاب انسان است، وظیفۀ اخلاقیاش ایجاب میکند که حمایت کند از آزادی زنِ مسلمان برای داشتنِ حجاب در اروپا و مخصوصاً در فرانسه و در هر محیطی که در آن حضور مییابد؛ خواه در مدرسه باشد یا دانشگاه، یا محل کار یا در خیابان.» شایانذکر است که پوسترهای منتشرشده از محصولات کمپینی بوده است که دپارتمان ضد تبعیض شورای اروپا با همکاری یکی از انجمنهای مربوط به جوانان اروپا (فمیسو) برگزار کرده است. 4. عدم استحباب پوشش صورت برای زن؛ در اسلام حقیقی، استفاده از برقع، روبند یا نقاب برای زن نه واجب است و نه حتی مستحب. ایشان در پاسخ به شخصی که از حکم باز گذاشتن صورت برای زن سؤال کرده بود، فرمودند: «باز گذاشتن صورت برای زن جایز است و حضرت زهرا ـکه صلوات خدا بر او بادـ صورت خود را نمیپوشاند و حضرت محمد (ص) نیز همسران خود را به پوشاندن صورتهایشان فرمان نمیداد. بله، اینکه زنها در شبهجزیرۀ عربستان صورتهایشان را در سفر میپوشاندند، نه بهدلیلی شرعی، بلکه فقط به علت گرمای خورشید بوده است؛ اما در کشور یا جامعهای که پوشاندن صورت در آن مرسوم است، بهجهت مراعات عرفِ غالب، پوشاندن صورت بهتر است ولی واجب نیست. آیا نمیبینید که زن در حج صورت خود را باز میگذارد؟ اگر واجب یا مستحب میبود هنگامیکه او در حج و در حال عبادت و در میان انبوهی از مردان است، وجوب و استحبابش شدیدتر میشد. اسلام کاملاً با اعطای نقش [اجتماعی] زن به او موافق است و پوشاندن صورت مانع میشود از انجام کارهای بسیاری که زن میتواند انجام دهد و در آنها نوآوری داشته باشد و از این طریق خدمت بزرگی به جامعه برساند.» (پاسخهای فقهی، ج ۳، پرسش ۱۰۶) ادامه دارد... ----------- پی نوشتها: [1] امام صادق (ع) در ضمن حدیثی طولانی فرمودند : «... إِنِّي أُخْبِرُكَ أَنَّ اَلدِّينِ وَ أَصْلَ اَلدِّينِ هُوَ رَجُلٌ وَ ذَلِكَ اَلرَّجُلُ هُوَ اَلْيَقِينُ وَ هُوَ اَلْإِيمَانُ وَ هُوَ إِمَامُ أُمَّتِهِ وَ أَهْلِ زَمَانِهِ فَمَنْ عَرَفَهُ عَرَفَ اَللَّهَ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ أَنْكَرَ اَللَّهَ وَ دِينَهُ ...» «... همانا تو را خبر میدهم که اصل دین یک مرد است و آن مرد همان یقین است و او همان ایمان است و او همانا امام اهل زمانش است؛ پس هرکس آن امام را شناخت، خدا و دین خدا و قانون خداوند را شناخته است، و هرکس آن امام را نشناخت، همانا خداوند و دینش را نشناخته است... .» (بصائرالدرجات، ج۱، ص۵۲۶) [2] امام باقر (ع) فرمودند: «إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ دَعَا اَلنَّاسَ إِلَى أَمْرٍ جَدِيدٍ كَمَا دَعَا إِلَيْهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ إِنَّ اَلْإِسْلاَمَ بَدَأَ غَرِيباً وَ سَيَعُودُ غَرِيباً كَمَا بَدَأَ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ.» «قائم ما چون قيام كند، مردم را به امر جدیدی دعوت خواهد کرد، همان گونه كه رسول خدا (ص) دعوت فرمود؛ و اسلام غريبانه آغاز شد و غریبانه نیز باز خواهد گشت (در آخرالزمان)؛ پس خوشا به حال غريبان!» (غیبت نعمانی، ج۱، ص۳۲۰) [3] برای مطالعۀ روايتهای مربوط به نوشتهشدن وصيت پیامبر (ص) در کتابهای شيعه و اهلسنت، به پیوست نخست کتاب «وصیت مقدس، نوشتار بازدارنده از گمراهی»، تألیف سید احمدالحسن مراجعه فرمایید. [4] روایت شریف وصیت در کتاب «غیبت» تألیف شیخالطائفه، محمد بن حسن طوسی (نسخۀ عربی، ص150/ ترجمۀ فارسی، ص300)، و نیز در دوازده مصدر حدیثی معتبر دیگر از جمله «بحارالانوار» آمده است. [5] دکتر شیخ ناظمالعُقَیلی در کتاب «چهل حدیث» خویش، بیش از چهل حدیث معتبر با مضمون اثبات ولایت و حکومت برای فرزندان امام مهدی (ع) گردآوری کرده است. [6] امام صادق (ع): «اَلنِّدَاءُ مِنَ اَلْمَحْتُومِ وَ اَلسُّفْيَانِيُّ مِنَ اَلْمَحْتُومِ وَ اَلْيَمَانِيُّ مِنَ اَلْمَحْتُومِ وَ قَتْلُ اَلنَّفْسِ اَلزَّكِيَّةِ مِنَ اَلْمَحْتُومِ وَ كَفٌّ يَطْلُعُ مِنَ اَلسَّمَاءِ مِنَ اَلْمَحْتُومِ ...» «ندا حتمی است، و سفیانی حتمی است، و یمانی حتمی است، و قتل نفس زکیه حتمی است، و کف دستی که در آسمان ظاهر می شود حتمی است... .» (غیبت نعمانی، ج۱، ص252) [7] امام باقر (ع) فرمودند: «... وَ لَيْسَ فِي اَلرَّايَاتِ رَايَةٌ أَهْدَى مِنْ رَايَةِ اَلْيَمَانِيِّ هِيَ رَايَةُ هُدًى لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى صَاحِبِكُمْ فَإِذَا خَرَجَ اَلْيَمَانِيُّ حَرَّمَ بَيْعَ اَلسِّلاَحِ عَلَى اَلنَّاسِ وَ كُلِّ مُسْلِمٍ وَ إِذَا خَرَجَ اَلْيَمَانِيُّ فَانْهَضْ إِلَيْهِ فَإِنَّ رَايَتَهُ رَايَةُ هُدًى وَ لاَ يَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ يَلْتَوِيَ عَلَيْهِ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ اَلنَّارِ لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى اَلْحَقِّ وَ إِلى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ ...» «... و در میان پرچمها پرچمی هدایتگرتر از پرچم یمانی نیست؛ آن پرچم هدایت است، چون او شما را بهسوی صاحبتان دعوت میکند. پس اگر یمانی قیام کرد، فروش اسلحه بر مردم و همۀ مسلمانان حرام میشود؛ و هنگامی که یمانی قیام کرد، بهسوی او به پا خیز، چراکه پرچم او پرچم هدایت است و بر هیچ مسلمانی جایز نیست که از او سرپیچی کند؛ پس هرکس چنین کند از اهل آتش است؛ زیرا او بهسوی حق و صراط مستقیم دعوت میکند... .» (غیبت نعمانی، ص۲۶۲، ب۱۴، ح۱۳) برای مطالعۀ نکات دقیق علمی موجود در این روایت در جهت اثبات «عصمت» یمانی، به جلد چهارم کتاب «متشابهات»، نوشتۀ سید احمدالحسن (پرسش ۱۴۴) مراجعه فرمایید. [8] سید احمدالحسن در کتاب «عقاید اسلام»، ص 122 تا 129 به تفصیل از استدلالهای عقلی، قرآنی و روایی دربارۀ محفوظبودن وصیت از مدعیان دروغگو سخن گفته است. [9] شرح بیشتر «قانون معرفت حجت» را میتوانید در کتاب «عقاید اسلام»، ص 93 تا 174 بخوانید. منظور از نهال و شاخه، در اشعیا فصل یازدهم چه کسانی هستند؟ (قسمت پایانی) در قسمتهای پیشین به لطف خدا و روشنگری آن غلام امین و دانا ـاحمدالحسن علیهالسلامـ مشخص شد که تفسیر آن گروه از مسیحیان که معتقد بودند که شاخه و نهال به عیسی علیهالسلام اشاره دارد، صحیح نیست؛ همچنین تفسیر پدرانی که معتقد بودند شخصیت اول در اشعیا ۱:۱۱ ـیا آنطور که در متن عبری «نهال» آمده است و در متن یونانی «شاخه» آمده استـ به اینکه مریم (سلام الله علیها) است، صحیح نیست و شخصیت دوم ـیا آنطور که در متن عبری، «شاخه» آمده است و در متن یونانی، «گُل» آمده استـ به اینکه او عیسی علیهالسلام است، صحیح نیست. اگر خدا بخواهد در این قسمت سعی داریم نکاتی چند ارائه کنیم. «نهالی از تنۀ یسَّی» همان گونه که در قسمت اول اشاره کردیم، در عقیدۀ ما نهال امام محمد بن الحسن العسکری علیهالسلام یعنی دوازدهمین امام در وصیت پیامبر اسلام (ص) است و شاخه همان مهدی اول یعنی ـاحمدـ علیهالسلام است. اینکه چرا امام محمد بن الحسن علیهالسلام مصداق نهال است، به این دلیل است که مادر ایشان ـیعنی نرجس خاتون (سلام الله علیها)ـ از نسل یَسّی است؛ همچنین به این دلیل است که نجاتدهندۀ جهان یا همان مهدی اول که مصداق «شاخه» است، از ریشهها یا نسل ایشان است. او امروز که در آخرالزمانیم در بین ماست و او احمد فرزند اسماعیل فرزند صالح فرزند حسین فرزند سلمان فرزند امام محمد بن الحسن العسکری است. آری نهالی از تنه یسَّی بیرون آمد و شاخهای مبارک از ریشههایش شکفت. «شاخهای از ریشههایش» در ادامه به بررسی ادعایی از سوی مسیحیان میپردازیم؛ ادعایی دربارۀ «شاخه»! اما در ابتدا، در انجیل متّی ۲۳:۲ آمده است: (و آمده در بَلْدهای مُسما به ناصره ساکن شد، تا آنچه به زبان انبیا گفته شده بود تمام شود که «به ناصری خوانده خواهد شد.») شاید عهد قدیم را خوانده باشید و در هیچ یک از کتب انبیا این عبارت را دربارۀ مسیح نیافته باشید: «به ناصری خوانده خواهد شد.» ممکن است پس از آن این سؤال برای شما شکل گرفته باشد پس این متن که متّی آورده است، در کجاست؟! برخی مسیحیان بر این باورند که آنچه را متّی آورده است در اشعیا ۱:۱۱ باید جست؛ بهعبارت دیگر معتقدند که اشاره به عبارت «ناصری» ـکه در عبری נצרי نَتسَری استـ را در اشعیا ۱:۱۱ باید یافت؛ جایی که در آن عبارت «شاخه» یا נצר نِتسِر آمده است. برای مثال توماس آکویناس (Thomas Aquinas) در اثر زنجیر طلایی (Golden Chain) و در بخش انجیل متّی، فصل ۲ تفسیر ژروم را آورده است که میگوید: «اگر [متّی] قصد داشت متن خاصی را نقل کند، "پیامبران" را نمینوشت، بلکه "پیامبر" را مینوشت. با استفاده از جمع [یعنی پیامبران بهجای پیامبر] او آشکارا کلمات هیچیک از قسمتهای کتاب مقدس را نمیگیرد؛ بلکه معنای کل را میگیرد. ناصری به "مقدس" تفسیر میشود و اینکه خداوند مقدس خواهد بود، تمام کتاب مقدس گواهی میدهد. در غیر این صورت میتوانیم توضیح دهیم که این مطلب در اشعیا بهصورت ترجمهشده به حروف دقیق عبری یافت میشود. "عصایی* از تنۀ یسی بیرون خواهد آمد و ناصری از ریشه او خواهد رویید."» پایان نقلقول. البته باید دقت کنیم که در متن عبری اشعیا ۱:۱۱ ابداً در قسمت دوم آیه عبارت نَتسَری یا ناصری وجود ندارد؛ بلکه عبارت نِتسِر یا شاخه وجود دارد: (و نهالی از تنه یسّی بیرون آمده، شاخهای (נצר) از ریشههایش خواهد شکفت). متن عبری: (ויצא חטר מגזע ישי ונצר משרשיו יפרה׃). پاسخ ما چیست؟ ۱. چگونه میتواند منظور از عبارت عبری نِتسِر (شاخه) در اشعیا ۱:۱۱ لقب عیسی علیهالسلام ـیعنی نَتسَری (ناصری)ـ باشد، وقتی اساساً اثبات شد که نِتسِر یا شاخه نمیتواند عیسی علیهالسلام باشد؟! آیا خدای حکیم به اشتباه پیشگویی را دربارۀ عیسی علیهالسلام بیان کرد؟! بیشک هر اصراری بر این ادعا نسبتدادن جهل به خداست! ۲. یوحنّای ملقّب به «زرّیندهان» (John Chrysostom) از بزرگترین پدران کلیسا و اسقف اعظم کُنستانتینوپول که نزد کلیسای کاتولیک و ارتدوکس شرقی و ارتدوکس غیر خلیقدونی و کلیسای آشوری شرق و کلیسای باستانی شرق و پروتستانهای اَنگِلِکَن و لوتری محترم و علاوه بر این از دکتران کلیسای کاتولیک است و کاتولیکهای بیزانس و مسیحیان کلیسای ارتدوکس شرقی او را بهعنوان یکی از سه سلسله مراتب مقدس (The Three Holy Hierarchs) مورد توجه ویژه قرار میدهند، در موعظۀ ۹ بر انجیلِ مَتّیٰ، بخش ۶، دربارۀ متّی ۲۳:۲ و بهطور خاص آنچه متّی از انبیا نقل کرده است، میگوید: «و چه رفتاری از پیامبر این را بیان کرد؟ نه کنجکاو باشید و نه بیش از حد مشغول باشید؛ زیرا بسیاری از نوشتههای نبوی از بین رفته است. و این را میتوان از شرح تواریخ [دو کتاب از عهد قدیمْ تواریخ نام دارند] مشاهده کرد. بهدلیل سهلانگاری و افتادن پیوسته در بیخدایی، عدهای را به هلاکت رساندند و برخی دیگر را سوزاندند و تکهتکه کردند. واقعیت آخر را ارمیا بیان میکند؛ ارمیا ۲۳:۳۶ اولی، او که کتاب چهارم پادشاهان را تألیف کرد، گفت که پس از مدتها کتاب تثنیه بهسختی یافت شد، در جایی دفن شد و گم شد. اما اگر زمانی که هیچ وحشی در آنجا نبود، آنها بسیار بیشتر از زمانی که وحشیها بر آنها غلبه کرده بودند به کتابهای خود خیانت میکردند. بر اساس این واقعیت، که پیامبر آن را پیشگویی کرده بود، خود رسولان در بسیاری از جاها او را ناصری میخوانند.» پایان نقلقول. ۳. اگر حتی آن متن در متّی هدفش اشاره به اشعیا ۱:۱۱ بوده باشد، چیز عجیبی نیست؛ تناقضات و اشتباهات متعددی در اناجیل وجود دارد که انسان عاقل را به این حقیقت میرساند که نباید به تمامی متون کتاب مقدس اعتماد کرد؛ در نتیجه طرح این ادعا از سوی مسیحیان صرفاً تلاشی شکستخورده است و به آنها کمکی نمیکند. گذری بر تفسیر یهودیان شاید کنجکاو باشید که بدانید تفسیر یهودیان دربارۀ اشعیا ۱:۱۱ چیست؟ در ادامه قصد داریم چند تفسیر را ارائه کنیم. در میدارش برشیت ربا ۹:۸۵ میخوانیم: «[...] "و عصای تو"، یعنی مسیح، همان طور که گفته میشود (اشعیا ۱:۱۱): (و نهالی از تنۀ یسی بیرون خواهد آمد).». پایان نقلقول. اگر نهال مسیح باشد، پس شاخه کیست؟ همچنین در میتزودات دیوید (Metzudat David) دربارۀ نهالی که خواهد رویید، آمده است: «از کارهای شگفتانگیزی که هاشم [بهمعنی خدا] انجام میدهد شگفتزده نشوید؛ زیرا زمانی میآید که هاشم کارهای شگفتانگیز بزرگتری انجام خواهد داد. دربارۀ زمان مسیح صحبت میکند.» پایان نقلقول. سؤال پیشین دوباره برقرار است و از آنچه پیشتر تقدیم شد این نکته حاصل گشت که امکان ندارد نهال و شاخه به یک شخص اشاره داشته باشند و این تفسیر فاقد ارزش علمی است. در پایان امیدواریم که مسیحیان از تمامی فرقهها متوجه این حقیقت شده باشند که بزرگان مذهبی آنان تأییدشدگانی از سوی خدا نبوده و نیستند؛ چراکه اگر بودند، خدا آنان را به سلاح علم مجهز میکرد. معتقدم هر مسیحی آزاداندیشی این کلام را میپذیرد و میداند احمدالحسن که با علمی الهی آمده شایسته است که تبعیت شود؛ پس او که عقیدۀ کلیسا را در کتب خود بهصورتی که جای شبهه نگذارد باطل میکند شایسته است که تبعیت شود. * در ترجمۀ انگلیسی آیهای که ژروم نقل کرده است، عبارت Rod یا عصا (یا شاخه) را در بخش اول آیه میتوان دید؛ در بخش اول متن عبری اما صحبت از نهالی است که بیرون خواهد آمد، نه صحبت از عصا یا شاخهای که بیرون میآید. البته بررسی ما بر روی بخش دوم آیه است؛ اما بههرحال اگر Rod را عصا ترجمه کنیم، با دو عبارت شاخه در هر دو قسمت از آیه روبهرو نخواهیم بود. معترضان به خلفای خدا، قسمت سوم اولین اعتراضکننده استخلاف [جانشینکردن] آدم (ع) خداوند سبحان خلقت خود را در زمینش با خلیفهاش آغاز کرد و این دلیلی بر کَرَم و رحمتش به آنان است. او حکیمی است که از ناسازگاری در حکمت منزّه است؛ ازاینرو خلیفهاش را که شناسانندهاش است پیش از خلقش ایجاد فرمود. پس آدم (ع) اولین خلیفه و جانشین خداوند متعال در زمین در دوران جدیدش شد، پس از اینکه مخلوقات دیگری غیر از گونۀ بشر زمین را پوشانده بود. این موجودات کارهایی را انجام میدادند که امام باقر (ع) به نقل از پدرانش به نقل از امیرالمؤمنین (ع) برخی از آنها را برای ما بیان فرموده است: «وقتی خداوند اراده فرمود آدم را با قدرت خود خلق کند ـو این پس از آن بود که از خلقت جن و نسناس بر روی زمین هفتهزار سال سپری شده بودـ حجاب آسمانها را برداشت و به ملائکه امر فرمود که به اهل زمین از جن و نسناس نظر افکنند. چون آنچه را که برخلاف حق ـاز گناهان و ریختن خونها و فساد در زمینـ انجام میدادند مشاهده کردند، بر آنها بسیار گران آمد و بهخاطر خداوند متعال خشمگین شدند و بر اهل زمین تأسف خوردند و گفتند: پروردگارا! تو عزیز قادر عظیمالشأن هستی و این خلقِ ذلیلِ حقیر توست که در نعمت تو غوطهور است و از عافیتت بهرهمند و در قبضۀ توست، با این گناهان، تو را معصیت و در زمین فساد میکند، و تو خشمگین نمیشوی و انتقامت را نمیگیری، در حالی که میبینی و میشنوی؟! این بر ما عظیم و گران است و به خاطر تو بزرگتر نیز است. خداوند جلجلاله فرمود: من جانشین و خلیفهای بر زمین قرار میدهم که حجّت من بر خلقم در زمینم باشد. ملائکه گفتند: آیا کسی را قرار میدهی که در آن فساد کند همانطور که اینان فساد کردند، و خونها بریزد همانطور که اینان چنین کردند، و به یکدیگر حسادت ورزند و کینهجویی کنند؟! این جانشین را از بین ما انتخاب کن که ما حسادت نمیورزیم و کینهجویی و خونریزی نمیکنیم، درحالیکه حمد تو را تسبیح میگوییم و تو را تقدیس میکنیم. خداوند تبارکوتعالی فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید. من اراده کردهام با قدرتم خلقی بیافرینم و از نسل او، انبیا و فرستادگان و بندگان صالح خداوند و ائمۀ هدایتگر را برگزینم و آنها را جانشینانم در زمینم قرار دهم که آنها را به اطاعت من هدایت کنند و از معصیت و نافرمانیام بازدارند و آنان را حجّت خودم بر ایشان ـبشارتدهنده و انذاردهندهـ قرار دهم... .» ( ) آنچه خداوند سبحان اراده فرموده بود به انجام رسید و آدم (ع) خلیفهاش شد؛ پس از اینکه خداوند متعال با این سخن خود وَ إِذْ قالَ رَبُّک لِلْمَلائِکةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْض خلیفه( ) (و آن هنگام که پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینى میگمارم) در حضور فرشتگان و ابلیس (لعنهالله) بر او تصریح فرمود. ابلیس از فرشتگان نبود ولی با عبادت به آنان پیوسته بود تا جایی که فرشتگان گمان میکردند او یکی از آنان است. پس از اینکه خداوند سبحان خلیفهاش را بهصراحت تعیین میفرماید این قضیه را صرفاً بهعنوان مسئلهای تعبدی رها نمیفرماید؛ اگرچه خدای سبحان لا یسْئَلُ عَمَّا یفْعَلُ وَ هُمْ یسْئَلُونَ ( ) (از آنچه انجام مىدهد بازخواست نشود و آنان سؤال خواهند شد) اما وقتی فرشتگان، پس از این تنصیب، بر خلیفۀ منتصب الهی اعتراض کردند، خداوند با لطف و رحمت خود، علت این تصریح را برای آنها واضح میفرماید:قالُوا أَتَجْعَلُ فیها مَنْ یفْسِدُ فیها وَ یسْفِک الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک وَ نُقَدِّسُ لَک قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون (گفتند: آیا در زمین کسى را مىگمارى که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد؟ و حال آنکه ما با ستایش تو، تنزیه مىکنیم و به تقدیس تو مىپردازیم؟ فرمود: من چیزى مىدانم که شما نمىدانید)؛ و این علت، علمی است که به او اختصاص داده بود. حقتعالی میفرماید: وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکةِ فَقالَ أَنْبِئُونی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کنْتُمْ صادِقینَ (و خدا همۀ اسمها را به آدم آموخت؛ سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: اگر راست مىگویید از اسامى اینان به من خبر دهید). وقتی فرشتگان به عجز و ناتوانی خود از انجام این کار اعتراف کردند قالُوا سُبْحانَک لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّک أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیم (گفتند: تو منزّهى! ما را جز آنچه به ما آموختهاى هیچ دانشى نیست. بهراستیکه تو داناى حکیم هستی) از اسمهایی که دربارهشان توضیح خواسته شده بود هیچ خبر ندادند. چگونه آنها میتوانستند چنین کاری انجام دهند در حالی که خداوند، علم آن را مخصوص خلیفهاش قرار داده بود. خداوند سبحان فرمود: قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کنْتُمْ تَکتُمُون (فرمود: اى آدم، نامهایشان را به آنان خبر بده؛ و چون آدم ایشان را از نامهایشان خبر داد خداوند فرمود: آیا به شما نگفتم که من نهفتۀ آسمانها و زمین را مىدانم و آنچه را آشکار مىکنید و آنچه را پنهان مىداشتید مىدانم؟). پس آدم (ع) آنها را آگاه ساخت. در این هنگام پروردگار، هر آنچه را که از خلقش در آن محضر حاضر بودند به سجده برای خلیفهاش فرمان داده، میفرماید: وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى وَ اسْتَکبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ ( ) (و چون فرشتگان را فرمودیم: براى آدم سجده کنید؛ پس به سجده درافتادند جز ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید و او از کافران گردید). بنابراین حاضران هنگام تنصیب آدم، و امر الهی به سجده برای جانشین خدا تقسیم میشوند به: الف. معترضی که توبه میکند: این عده فرشتگان هستند که اگرچه در ابتدا به اینکه آدم جانشین خداوند سبحان شود اعتراض کردند، اما پس از روشنشدن سبب جانشینشدن وی، بازگشتند و توبه کردند و برای خلیفۀ خدا در زمینش سجده نمودند. ب. منکری که توبه نمیکند: و او ابلیس (لعنهالله) است. والسلام علیکم و رحمة الله به امید آنکه معترضان زمان حال از این مطلب بهرهای ببرند و اسیر انانیت نشوند و بهسوی حق قدم بردارند. برگرفته از کتاب معترضان به خلفای الهی، نوشتۀ دکتر علاء سالم (حفظهالله) بیانات شیخ حبیب سعیدی به مناسبت مبعث رسول اکرم ص مبعث رسول اکرم ص بر همۀ شما مبارک ظهور رسول خدا محمد ص بر همۀ شما مبارک منظور، ظهور ایشان در این عالم جسمانی است؛ وگرنه همان طور که میدانید رسولالله ص اولین آفریدۀ خداوند است. مقام رسولالله ص بالاست و قطعاً همۀ عالمهایی که پایینتر از رسولالله ص هستند، قاصرند بهشکل کامل به مقام رسولالله ص برسند و نزدیک ترین شناخت در این عالم نسبت به رسولالله در قالب الفاظ، آن چیزی است که از محمد و آلمحمد ص صادر شده است؛ مخصوصاً آنچه در آخرالزمان بر زبان قائم ص صادر و بیان میشود. کسی که بخشی از حقیقت محمد ص را بیان میکند. ایشان میفرماید: خلیفۀ آغازین حقیقی و در عوالم بالا محمد ص است... . بنده برخی از کلماتی را که یمانی آلمحمد ع دربارۀ رسولالله ص بیان کرده است بهاندازۀ ممکن انتخاب کردم و آن را نقل میکنم. ایشان میفرماید: خلیفۀ آغازین حقیقی و در عوالم بالا محمد ص است. تا اینجا که فرمودند: اما در این عالم جسمانی ایشان همان فردی است که نسبت به خداوند سبحان در هر زمانی داناتر است و او را بیشتر شناخته است! یعنی نهفقط در زمان خودشان، بلکه در زمان گذشته داناترینشان بود و به آنان آموزش میداد و نسبت به امامان پس از خود اینگونه بود که همگی نسبت به رسولالله ص دائماً نیازمند بودند؛ به این خاطر که اولین چیزی که صادر شده است و هر چیزی که صادر شده است و هر چیزی که از ذات بهعنوان فیض میآید باید از راه رسولالله ص بیاید. در این خصوص احادیثی وجود دارد؛ از ایشان (ص) به این مضمون روایت شده است که فرمود: «هیچ وقت، با هیچ آفریدهای با کُنه عقلم سخن نگفتم.» میدانید که یمانی آلمحمد تفاوت بین علی و فاطمه و رسول خدا ص را بیان کرده است و ما در صدد این نیستیم. «محمد ص صاحب فتح مبین است». این الفاظی است. صاحب فتح مبین؛ فردی که گوشهای از این مسئله را شناخته است، وقتی این کلمات را به زبان جاری میکند در حیرت و درد میماند؛ اما فردی که از آن بدون درک عبور میکند بهخاطر کمبود شناخت است. «او فردی است که بهاندازۀ سر سوزن، برایش فتح، حاصل و گوشهای از حجاب و پردۀ لاهوت برایش برداشته شده است». همو که فقط ایشان ص است که به این مرحله رسیده است. ایشان، از آیات و نشانههای بزرگ پروردگارش دید. ایشان شهر علم است. ایشان صورت شهر کمالات الهی یا ذات الهی است و در این آفریده ص آشکار شده است. همان طور که قرآن کریم میفرماید و سید و مولایمان احمدالحسن علیهالسلام میفرماید: انسان را در برترین شکل آفریدیم؛ سپس او را به پایینترین مرحله رساندیم مشخص است که بالاترین موجودی که در عوالم نور آفریده شده است انسان است و ایشان همان محمد ص یا عقل اول است. پنهان نیست که شناخت ابراهیم ع نسبت به محمد ص بر اساس جایگاه خود ابراهیم ع است، نه اینکه ابراهیم ایشان را کامل شناخته باشد؛ به این خاطر که او با ستاره و ماه و خورشید اشتباه گرفت. ایشان میفرماید که در ذهن هیچ فردی خطور نمیکند که ابراهیم ایشان را کامل شناخته باشد. آیا پس از سخن رسولالله ص فردی شک میکند و در اشتباه میافتد؟ و رسولالله ص این سخن را میفرماید: «ای علی! فقط من و خداوند تو را شناختیم و فقط خداوند و تو مرا شناختید و فقط من و تو خداوند را شناختیم.» حال آیا فردی شک میکند؟ آیا فردی بالاتر از ابراهیم در این میدان است؟ ایشان میفرماید: «آیا پس از سخن رسولالله ص فرصتی برای شک و توهم میماند که بگوییم ابراهیم ع ایشان را با تمام حقیقتشان شناخته است؟» ایشان در مکان دیگری میفرماید: «همۀ موجودات بهواسطۀ نور خداوند بین آفریدگانش نورانی هستند و ایشان همان محمد ص است.» بر اساس تعبیر و فهم بنده همۀ موجودات بهواسطۀ نور محمد ص نورانی هستند؛ به این خاطر که ایشان اصل نور خداوند سبحانومتعال است. «ایشان درب افاضه خداوند است و این نور الهی علی و فاطمه هستند». همچنین ایشان در مکان دیگر میفرماید: «سبع المثانی: اگر این سوره را حمد بنامی رسولالله ص در این حالت همان ثناگو و ستایشکننده و حمدکننده است.» رسولالله همان حمدکننده و محمد یا احمد ص میشود. (انا فتحنا لک فتحا مبینا) این همان مقام محمود است که رسول کریم، محمد ص به آن رسیده است: «و در این مقام، لحظاتی خداوند برای محمد ص تجلی کرده است، و بین ایشان حجاب و پردهای بود که میدرخشید و رفتوآمد داشت یعنی بین محمد ص و بین ذات الهی. همان طور که نزد شما مشخص است و یمانی آلمحمد و قرآن کریم آن را بیان کرده است، یعنی حجاب در لحظاتی از بین میرود و باز میگردد؛ چون بهواسطۀ ذات از بین رفته است؛ بلکه فقط خداوند واحد قهار باقی میماند. در این مرتبه هیچ فرصتی برای هیچ آفریدهای بهجز محمد ص باقی نمیماند... سید احمدالحسن ع میفرمایند: «کشف کامل در لحظاتی برای حضرت محمد ص حاصل شد و آن حضرت با نوسان حجاب به جنبش در میآید و همۀ هستی و کائنات نیز به حرکت درمیآیند. اگر شما قرآن بخوانی با نوسان او به حرکت رفتوبرگشت درمیآیی، بدون اینکه قصد و نیتی بر این کار داشته باشی؛ گویی در انجام آن مجبور و بیاختیار هستی.» متشابهات، ج2، پرسش28 ایشان در مکان دیگر میفرماید: «اسم الله همان شهر کمالاتی است که از حقیقت و هویت خدای سبحان اشراق و تجلی یافته است که کسی جز او سبحانومتعال آن را نمیداند. الرحمن الرحیم که در معنا با یکدیگر اتحاد دارند نماد باب این شهر هستند. سایۀ این شهر در عالم ممکنات همان کسی است که در ذات او اشراق و در آن تجلی یافته است و او حضرت محمد ص است. متشابهات، ج2، پرسش 45 ای محمد چقدر تو بزرگ هستی... درود خداوند بر ایشان و خاندانش. خداوند متعال فرمود: (و انک لعلی خلق العظیم) (تو بر اخلاق بزرگی هستی). (قلم، 4) به این خاطر است که ایشان به اخلاق خداوند متخلق شده است؛ وگرنه هیچ اخلاقی چنین استحقاقی ندارد که به بزرگبودن توصیف شود، مگر وقتی تجلی و ظهور اخلاق خداوند سبحانومتعال باشد. به همین خاطر است که محمد شهر علم است. ایشان شهر کمالات الهی است که در آفریدگان تجلی کرده است... درود خداوند بر ایشان و خاندانش. و کتاب خداوند که دربردارندۀ علم است همان محمد ص و میم است؛ این همان علی ع یا لام است؛ این همان فاطمه س یا الف است. منظور همۀ کتاب است. آیۀ قرآن که در آغاز سورۀ بقره است. محمد ص همان کتاب کاملتر و کلمۀ تامه است و سزاوارتر است که نام کتاب خدا بر او (محمد ص) اطلاق شود. همۀ موجودات در صفحۀ [وجود] ایشان موجود است؛ در صفحه وجود مبارک ایشان هستند؛ در آن نگاشته شدند، مثل کلماتی که در دفتر نگاشته شده است. زمانی محمد ص انسان نامیده میشود و زمانی محمد ص خلیفۀ نامیده میشود و زمانی که محمد ص کلمۀ تامه نامیده میشود، کاملاً نامی برای مُسما است؛ اما برای افراد دیگر هرکدام بهاندازۀ خودشان است. به تعبیر مجازی نیز منظور ایشان ص است. به آن خاطر که نور ایشان ص پس از حجابهای بسیاری آشکار شده است؛ به عنوان مثال دربارۀ قائم کلمۀ تامه تعبیر میکنیم منظور از این کلمه نیز محمد ص است؛ البته با حجابها و پردههای بسیار. یعنی امکان دارد همۀ نورهایی که شبیه نور محمد ص هستند نور محمد ص شمرده شوند و میتوان به او نور ذاتی گفت که برای خلق تجلی کرده است و میتوان به آن، تجلی خداوند سبحانومتعال گفت؛ و اصل همۀ اینها برای خداوند سبحانومتعال است و صورتی که از ذات الهی تجلی کرده است از کنه و حقیقت خداوند سبحانومتعال تجلی کرده است؛ در نتیجه همۀ اینها صورت و نشانههایی است که در میان ما بهسوی خداوند سبحانومتعال راهنمایی میکند و همۀ اینها بخشش و نعمت واقعاً بزرگی برای ماست... (شیخ حبیب سعیدی، خطبۀ نماز جمعه، سال 2020) برگرفته از کانال یوتیوب https://www.youtube.com/watch?v=kwjh1Mo95fs نور پیامبر اسلام، تاریکیِ قرونوسطا را روشنی بخشید. قطعاً رسول خدا(ص) تأثیر مثبت و عمیقی در تمدن بشری داشته است؛ به علمآموزی و عملکردن تشویق کرد و به فضل وجود ایشان اختراعاتی به دست آمده است که امروزه در کارخانهها و دستگاههای الکترونیکی و بیمارستانهای ما و... وجود دارد. --------------- بسیاری از مردمان امروز فکر میکنند اسلام و تفکر اسلامی مانع پیشرفت جوامع است؛ ازاینرو پیامبر اسلام یعنی حضرت محمد(ص) را مذمت میکنند! این برداشت اشتباه ناشی از این مسئله است که عموم مردم با تاریخ کامل بشریت آشنایی ندارند؛ تاریخ مکتوبی که از تمدن باشکوه سومری شروع شد و به قرون طلایی اسلام رسید و در انتظار ثبت آیندهای درخشانتر در حکومت عدلوداد مهدوی است. پس شایسته است بار دیگر تاریخ را ورق بزنیم و بدون تعصب در آن تأمل کنیم تا حق را بیابیم. پرسشی که در پی یافتن پاسخ آن هستیم این است: آیا تمدن اسلامی نقشی در شکلگیری جهان مدرن امروزی داشته است یا خیر؟ همان طور که میدانید در گذشتهای نهچندان دور یعنی قرونوسطا، اروپا در تاریکی و خفقانی به سر میبرد که حاصل سایۀ بیبرکت علمای بیعمل مسیحیت بود؛ اما در همان دوران رکود علمی اروپا، در آن سوی جهان شاهد ظهور تمدن اسلامی بودیم که توانست همان قرون تاریک را تبدیل به قرون طلایی کند! آری این یک حقیقت تاریخی است که هیچکس نمیتواند آن را انکار کند. اما پرسشی که مطرح میشود آن است که چهکسی بنیانگذار این تمدن عظیم و قرون شگفتانگیز طلایی بود؟ آن شخص کسی نبود جز پیامبر اسلام؛ مردی که لائیک نبود و با اینکه موحد بود مشوق مردم به علمآموزی بود. محمد(ص) تمدنی را بنا نهاد که تأثیری عمیق بر جهان مدرن امروزی داشت. اما شاید بپرسید تمدنی که محمد ص آن را بنا نهاد چه تأثیری بر جهان امروز ما داشت؟ در پاسخ به این سؤال بهصورت مختصر به چند اختراع مهم آن زمان اشاره میکنم. اختراعات و دستاوردهایی که با دنیای مدرن ما ارتباط مستقیم دارند. بسیاری از مردم، یکی از نمادهای جهان مدرن را بیمارستانهای پیشرفته و اتاقهای جراحی میدانند؛ زیرا در گذشته بهدلیل محدودیتهای ابزار پزشکی، بسیاری از بیمارانی که امروزه بهراحتی با جراحی مداوا میشوند، فرجامی جز مرگ نداشتد. بیایید ببینیم نقش مسلمانان در پیدایش جراحی و ساخت ابزارآلات آن چه بوده است؟ اگر به گذشته سفر کنیم با ابوالقاسم زهراوی، پزشک و جراح مسلمان اندلسی آشنا میشویم که میتوانیم او را پدر عمل جراحی بدانیم؛ زیرا او راههای جدیدی را برای عمل جراحی ابداع کرد و در کتاب «التصریف»، در مقاله سیامِ آن به دستاوردهایش در حوزۀ جراحی اشاره کرد که بعدها ترجمههای متعددی از آن چاپ شد و برای 500 سال مرجع علوم پزشکی اروپا بود. بسیاری از ابزارهای جراحی از اختراعات او بوده است که همچنان در بیمارستانهای مدرن امروزی استفاده میشود. جالب است بدانید این پزشک مسلمان از رودۀ گربه برای نخ بخیه استفاده میکرد که جراحان امروزی نیز همچنان از این ایده بهره میبرند (نخهای قابل جذب). حرف از سفر به گذشته زدیم، به یاد هواپیماهای غولآسای امروزی افتادم که امکان سفر از قارهای به قارۀ دیگر را در زمانی کوتاه برای ما فراهم کردهاند. قطعاً هواپیما یکی از اختراعات بسیار مهمی است که در زندگی مدرن امروزی نقش بسزایی دارد. خب! شاید بگویید این موضوع چه ربطی به تمدن اسلامی دارد؟! آری، اگر تاریخ را دقیق و کامل نخوانده باشیم خواهیم گفت در اینجا باید لئوناردو داوینچی و برادران رایت را تشویق کرد نه مسلمانان را. اما اگر به قرن نهم بازگردید باز با دانشمند مسلمان پیشگام دیگری به نام عباس بن فرناس آشنا خواهید شد. فردی که بهطور جدی برای ساختن ماشین پرنده و پروازکردن تلاش میکرد. در واقع او هزار سال قبل از برادران رایت در فکر پروازکردن بود! در قرن نهم توانست وسیلهای بالدار را طراحی کند و در مشهورترین آزمایش خود حتی توانست برای اولین بار چند لحظه بهسمت بالا پرواز کند؛ اما بعد از لحظاتی سقوط کرد. وی در تحلیلی علمی، سقوط خود را به عدم تعبیۀ دقیق «دُم» برای ابزار پروازش بازمیگرداند که نشاندهندۀ توجه وی به محاسبات پرواز است. طرحهای او بیشک صدها سال بعد الهامبخش هنرمند و مخترع ایتالیایی لئوناردو داوینچی شد. و این باورنکردنی است که ما در تعطیلات و سفرهای خود سوار بر هواپیما بشویم، اما یادی از قرون طلایی و عباس بن فرناس نکنیم! معمولاً در سفرهایی که انجام میدهیم با دوربینهای عکاسی از خود در طبیعت و مکانهای باستانی و... عکس میگیریم. دوربینهای عکاسی امروزه در زندگی ما نقش بسزایی دارند. برای ثبتِ وقایعِ خاص از زندگی، حفظ امنیت، ثبت تخلفات راهنماییورانندگی، گزارش اخبار، مدیریت از راه دور، پژوهشهای علمی، احراز هویت و ... به این وسیلۀ جادویی نیازمندیم. ازاینرو شما دوربینها را همهجا میبینید. و حال از شما میپرسم که آیا مسلمانان نقشی در مسیر ساختهشدن دوربینهای عکاسی نداشتند؟ اگر به کتب برجایمانده از قرون طلاییِ اسلام بازگردیم مشخص خواهد شد که بسیاری از مهمترین پیشرفتها در زمینۀ اپتیک، از مسلمانها تأثیر گرفته است. تقریباً هزار سال پیش، ابنهیثم ثابت کرد که چشم انسان، اشیا را بهواسطۀ نوری که از آنها بازتاب شده و وارد چشم ما میشود، میبیند و بدین ترتیب نظریات اقلیدس و بطلمیوس را باطل کرد که معتقد بودند نور از خود چشم خارج میشود. این فیزیکدان بزرگ مسلمان همچنین پدیدۀ اتاق تاریک (مربوط به عکاسی) را کشف کرد که توضیح میدهد چگونه چشم بهموجب ارتباط بین عصب بینایی و مغز، تصاویر را بهصورت قائم میبیند. به گمانم پاسخ این پرسش هم مشخص شد؛ یعنی دستاوردهای علمی این دانشمند بزرگ مسلمان بود که اساس دوربینهای امروزی را بنا گذاشت و منجر به اختراع دوربین عکاسی شد؛ زیرا وی راهی را پیدا کرد تا از طریق یک سوراخ در اتاقک تاریک، تصویر یک شیء، روی دیوار مقابلش تشکیل شود و بعدها آن را دوربین روزنهای نامیدند. بنابراین داشتن دوربینهای عکاسی و سینماها و ... را که بر همین اساس کار میکنند مدیون این دانشمند مسلمان هستیم. اما شاید بپرسید نقش مسلمانانِ قرون طلایی در شکلگیری انقلاب صنعتی چه بوده است؟! پاسخی که تاریخ به شما میدهد آن است که بسیاری از پایههای اتوماتیک مدرن، اولین بار در دنیای اسلام استفاده شده است؛ از جمله سیستم انقلابی میلههای متحرک (سامانۀ میللنگ). میللنگ با تبدیل حرکت چرخشی به حرکت خطی، میتواند اجسام سنگین را تقریباً به سهولت بلند کند. این تکنولوژی که توسط الجزری در قرن دوازدهم کشف شد در سراسر جهان انتشار یافت و منجر به ایجاد وسایل گوناگون از جمله دوچرخه و موتور احتراق داخلی شد. و حال از شما میپرسم: چگونه انقلاب صنعتی بدون این اختراع میتوانست به پیش برود؟ اگر بخواهیم به یکایک دستاوردهای مهم مسلمانان در قرون طلایی و نقش آنان در شکلگیری دنیای مدرن امروزی بپردازیم از حوصلۀ بحث خارج است. اما بگذارید در آخر به یکی دیگر از آن دستاوردها که در این دوران سخت همهگیری جهانی کووید 19 نقش بسزایی در پیشگیری و جلوگیری از شیوع ویروس کرونا دارد اشاره کنیم و آن مایع نامآشنای الکل است. همان طور که همۀ شما میدانید الکل برای اولین بار توسط محمد بن زکریای رازی، دانشمند مسلمان ایرانی کشف شد. پس اگر اکنون که این مقاله را مطالعه میکنید، کنارتان اسپری الکل است بدانید که این مایع ضدعفونیکننده، میراث بهجایمانده از قرون طلاییِ فراموششده است. آیا باز هم جایی برای انکار نقش تمدن اسلامی (قرون طلایی) بر جهان مدرن امروزی وجود دارد؟! شاید بیراه نباشد که بگوییم تقریباً هر آنچه در جهان مدرن کنونی وجود دارد مدیون اسلام است. اسلامی که شعلههای دانش را در زمانی که تاریکی بر اروپا سیطره داشت، فروزان نگاه داشت. به شما حق میدهم که کمی تعجب کرده باشید؛ زیرا فکر نمیکردید که این وسایل نامبردهشده، ریشه و شروعی در قرون طلایی داشته باشند. وسایلی که تمام حیطههای زندگی ما را پوشش میدهند. اما چه بخواهیم، چه نخواهیم اینها حقایقی هستند که ثبت شدهاند و قابلانکار نیستند. بنابراین اسلام حقیقی، خطرناک و مانع پیشرفت بشری نیست؛ بلکه آنچه دچار بحران شده است تحریفات، بدعتها و تفاسیر ظنی علمای ادیان است که برای نمونه میتوانیم به جریان ضد اسلامی وهابیت سلفی اشاره کنیم که هیچ ارتباط و پیوندی با اسلام محمدی ندارد. پس بیایید از دیدگاهی متفاوت و البته دقیقتر به اسلام و پیامبر آن بنگریم. اسلام حقیقی چیست؟ شخصیت پیامبر اسلام را از طریق کدام اقوال تاریخی بشناسیم؟ پیروان حقیقی حضرت محمد(ص) در زمان ما چه کسانی هستند؟ اینها سؤالاتی است که هر انسان حقجویی باید بهطور دقیق، قبل از اظهارنظر در خصوص اسلام، به آنها پاسخ دهد. منابع: Muslim inventions that shaped the modern world - CNN.com www.edition.cnn.com/2010/WORLD/meast/01/29/muslim.inventions/index.html پیام سید احمدالحسن در صفحه توییتر خود www.twitter.com/Ahmedalhasan313/status/1322129959180120064?s=19 ویدئوی هزار و یک اختراع و کتابخانۀ اسرار www.youtu.be/JZDe9DCx7Wk یک دلیل قوی برای رد داستان طوفان در تورات روایت داستان طوفان نوح در منابع مختلفی اعم از الواح گِلین بهجایمانده از اقوام بینالنهرین، سِفر پیدایش تورات، قرآن و مجامع حدیثی شیعه و سنی آمده است. در این مقاله سعی داریم روایت تورات از طوفان را بررسی کنیم و تناقض آن با حقایق ثابتشدۀ علمی و در نتیجه تحریف آن را اثبات کنیم. اشکالات علمی زیادی بر داستان طوفان در تورات وارد است که برخی از آنان را سید احمدالحسن در فصل پنجم کتاب توهم بیخدایی آوردهاند و ما در این مقاله به اشکال «کافینبودن آب موجود در زمین برای وقوع طوفان تورات» کفایت میکنیم. طبق داستان عامیانۀ برگرفته از تورات متداول امروزی، آب طوفان همۀ کوههای بلند و در نتیجه زمین را پوشاند و حتی آب، پانزده ذِراع یعنی حدود 8 متر از کوهها بالاتر نیز رفت. (و آب بر زمین زیاد و زیادتر غلبه یافت تا آنکه همۀ کوههای بلند که زیر تمامی آسمان بود، پوشیده شد. آب پانزده ذِراع از کوهها بالاتر رفت و آنها را پوشانید). (پیدایش 7: 19 و 20) سؤال میشود این حجم آب از کجا آمده است؟ آیا در سیارۀ زمین و اتمسفر اطراف آن این مقدار آب یافت میشود یا نه؟ برای یافتن پاسخ، کافی است بدانیم چه مقدار آب در زمین وجود دارد و در کجا توزیع شده است؟ از آب موجود در زمین، 96.5 درصد آن آب شور اقیانوسهاست و 3.5 درصد باقیمانده شامل آب شیرین دریاچهها، یخهای یخچالها و کلاهکهای یخی قطبی و ... میشود. بنابراین عمده آب موجود روی زمین، همین آب اقیانوسهاست که میبینیم و همان طور که واضح است این آبها حتی توانایی پوشش تمام سطح زمین را ندارند چه برسد به اینکه مرتفعترین کوهها را بپوشانند؛ زیرا حدود 71 درصد سطح زمین را آب پوشانده است و 29 درصد دیگر شامل سطوح خشک قارهها و جزایر میشود. اما ما نیاز به آبی داریم که تا 15 ذِراع یعنی 8 متر بالاتر از کوه اِوِرِست که 8848 متر (8.8 کیلومتر) ارتفاع دارد را بپوشاند؛ آن هم نه در یک منطقۀ مشخص، بلکه کل سطح زمین را باید پوشش دهد! قطعاً این مقدار آب در زمین وجود ندارد؛ حتی اگر همۀ 3.5 درصد دیگر هم بهصورت مایع در سطح زمین جاری شوند ـیعنی آبهای زیرزمینی خارج شوند و تمامی یخها ذوب شوند و بخار آب اتمسفر هم باران شودـ باز چنین حجم آبی به دست نمیآید. البته طی 6 هزار سال گذشته یعنی حداکثر زمانی که طبق داستان عامیانه میتوانیم برای وقوع طوفان نوح در نظر بگیریم، چنین اتفاقی در زمین رخ نداده است؛ بنابراین خیلی واضح است که چنین حجمی از آب نه امروز، بلکه حتی در گذشته هم در سیارۀ زمین موجود نبوده است؛ پس این میزان آب لازم برای تحقق داستان طوفان در تورات از کجا آمده بود و بعد از طوفان به کجا رفته است؟ برای درک بهتر این اشکال، اگر تمام آبهای زمین را در یک کره جمع کنیم کره آبی بسیار کوچکی ایجاد خواهد شد که طبق تصویری که ناسا منتشر کرد بر روی ایالات متحده قرار دارد. قطر این کره حدود 1385 کیلومتر است و حجمی حدود 1386 میلیون کیلومتر مکعب دارد. این کره شامل تمام آب موجود در اقیانوسها، دریاچهها، رودها، یخچالهای طبیعی، سفرههای آب زیرزمینی، آب موجود در رطوبت خاک، بخار آب در اتمسفر و ... میشود. حتی اگر سطح سیارۀ زمین را کاملاً صاف در نظر بگیریم، در این صورت این حجم آب تنها میتواند تا ارتفاع 2.7 کیلومتر از آن را بپوشاند. برای بهدستآوردن رقم بالا کافی است کل حجم آب زمین را بر مساحت آن تقسیم کنید: مساحت زمین: 510 میلیون کیلومتر مربع حجم کل آب زمین: 1386 میلیون کیلومتر مکعب 2.7 = 510065623 ÷ 1386000000 km که در این صورت نیز ارتفاعاتی نظیر کوه اِوِرِست یا کوه دماوند را که 5610 متر ارتفاع دارد پوشش نخواهد داد؛ همچنین قلۀ آرارات بزرگ که دارای ارتفاعی بیش از 5 کیلومتر از سطح دریاست و قلۀ آرارات کوچک که 3 کیلومتر و 896 متر از سطح دریا بالاتر است را پوشش نخواهد داد؛ در حالی که طبق داستان تورات، کوههای آرارات لنگرگاه کشتی نوح بودند. نکته: در این محاسبات از حجم گودالها و ارتفاعات چشم پوشی شده و سطح زمین کاملاً صاف در نظر گرفته شده است. واقعیت آن است که داستان عامیانۀ برگرفته از تورات، با واقعیتهای علمی بهشدت ناسازگار است و وقوع چنین طوفانی غیرممکن است و در صورت وقوع چنین رویداد ناممکنی میبایست آثاری که از آن بر جای میماند، با گذشت چند هزار سال از بین نرود؛ حال آنکه ما هیچ آثار و نشانۀ باستانی در حوزۀ زمینشناسی در این خصوص نمییابیم. بنابراین این روایت متداول از طوفان نوح در برابر نقد و بررسی علمی تاب هیچ مقاومتی ندارد؛ چرا که بر روی زمین و درون آن، مقدار آبی که بتواند قلۀ تمام کوهها را بپوشاند، وجود ندارد. پینوشت: 1- احمدالحسن، کتاب توهم بیخدایی، ترجمۀ فارسی، فصل پنجم. 2- All the Water on Planet Earth |nasa.gov 3- All the Water On Earth |gizmodo.com