نشریه زمان ظهور 120

تصور اهل‌سنت از مهدی، قسمت سوم ادعای اینکه «بخاری» و «مسلم» از «مهدی» یادی نکرده‌اند در مقالۀ پیشین به ادعای ضعیف‌بودن احادیث مهدی در کتب اهل‌سنت پاسخ دادیم و بیان شد احادیثی که از مهدی یاد کرده‌اند، صحیح و متواتر هستند. و در این مقاله به اشکال اینکه بخاری و مسلم از مهدی یادی نکرده‌اند، پاسخ خواهیم داد. علمای اهل‌سنت که به ثبوت احادیث مهدی اعتقاد داشتند، به کسانی که ادعا می‌کردند بخاری و مسلم هیچ‌یک از احادیث مهدی را روایت نکرده‌اند چنین پاسخ داده‌اند که آن دو نفر در کتاب‌های صحیح خود احادیث متعلق به مهدی را آورده‌اند. آنچه بخاری در صحیح خود در باب نزول عیسی بن مریم از ابوهریره نوشته است و آنچه مسلم در صحیح خود در فصل «ایمان» کتاب خود از ابوهریره نقل کرده است که رسول خدا فرمودند: «چگونه خواهید بود آنگاه که عیسی بن مریم بین شما نازل شود و امامتان نیز از خود شما وجود داشته باشد.»[1] و مشابه همین لفظ که وارد شده است: «چگونه خواهید بود آنگاه که عیسی بن مریم بین شما نازل شود و امامتان هم در میان شما باشد.» [2] همچنین مسلم در صحیح خود از جابر روایت کرده که از پیامبر شنیده که فرموده است: «پیوسته گروهی از امت که بر پایۀ حق می‌جنگند تا روز قیامت پیروز هستند.» فرمود: «پس عیسی بن مریم نازل می‌شود. امیر آنان می‌گوید: پیش بایست و برای ما نماز به جا آور. وی خواهد گفت: خیر! برخی از شما بر دیگران از این امت امیر هستند؛ این گرامیداشتی از سوی خداوند بر این امت است.»[3] طبق گفتۀ عبدالمحسن عباد، این احادیث که از دو کتاب صحیح آورده ام دو وجه دارد؛ دومی ‌این است: «اینکه حضور امیر آنان برای پیش‌نمازی مسلمانان و درخواست او از عیسی هنگام نزولش که برای نماز پیش بایستد، بر صالح‌بودن و هدایت‌یافتگی این امیر دلالت می‌کند؛ حتی اگر بر لفظ مهدی صراحت نداشته باشد، جز این نیست که به صفات مردی صالح رهنمون می‌شود که امامت مسلمین را در آن زمان عهده‌دار است. احادیث دیگری در کتاب‌های سنن، مسند و دیگر کتاب‌ها آمده است که این احادیث واردشده در کتاب‌های صحیح» را تفسیر می‌کند و دلالت دارد بر اینکه آن مرد صالح، محمد بن عبدالله نامیده می‌شود و به او مهدی می‌گویند. بخشی از سنت، بخش دیگر را تفسیر می‌کند. از جمله احادیثی که به این حدیث دلالت می‌کند، حدیثی است که حارث بن ابواسامه در مسند خود از جابر نقل کرده که گفته است: پیامبر صلی الله عليه وسلم فرمود: «پس عیسی بن مریم نازل می‌شود. امیر آنان می‌گوید: پیش بایست و برای ما نماز به جا آور. پس وی خواهد گفت: خیر! برخی از شما بر برخی امیر هستند؛ این گرامیداشتی است از سوی خداوند بر این امت.» ابن‌قیم در کتاب منارالمنيف در رابطه با این حدیث گفته است: «سندش محکم است... .» تا انتها. این حدیث بر این مطلب دلالت دارد که آن امیرِ مذکور در صحیح مسلم که از عیسی بن مریم علیه الصلوة و السلام می‌خواهد به‌عنوان پیش‌نماز بایستد، همان کسی است که به او مهدی گفته می‌شود.»[4] این راهی است که عبدالمحسن عباد رفته است. شیخ شنقیطی از قول او دربارۀ تمام محدثان چنین سخنی را می‌گوید: «آنچه تمام محدثان بر آن اتفاق‌نظر دارند این است: امامی ‌که در هر دو کتاب صحیح، اشاره شده، همان مهدی منتظر است؛ به دلیل احادیثی که در جاهای دیگر به آن تصریح کرده است؛ همان طور که معروف است.»[5] و حقیقت این است که بسیاری از مدرسین که این پژوهش گنجایش بیان تحقیقاتشان را ندارد، شبیه چنین سخنی را گفته‌اند یا همین راه را پیموده‌اند.[6] این شبهه را محمد اسماعیل مقدم چندین مرتبه پاسخ داده است؛ از جمله آن‌ها، چیزی است که پیش از این ذکر کردیم؛ اینکه هر دو کتاب صحیح، بدون اینکه به‌صراحت اسمی‌ببرند به مهدی اشاره می‌کنند؛ و از جملۀ این پاسخ‌ها اینکه هیچ‌یک از اهل علم نمی‌گوید که نبودن حدیثی در دو کتاب صحیح، دلیل بر ضعف آن است. همچنین، احادیث صحیح در آنچه بخاری و مسلم روایت کرده‌اند خلاصه نمی‌شود.[7] تویجری چنین پاسخ داده است: وجه دوم: این دو شیخ (مسلم و بخاری) تمام احادیث صحیح را در کتاب‌های صحیح خود گردآوری نکرده و اصلاً به چنین‌چیزی ملتزم نبوده‌اند! حافظ بن حجر در مقدمۀ کتاب فتح‌الباری گفته است: اسماعیلی از او یعنی بخاری۔ نقل کرده است که گفته است: «جز حديث صحيح در این کتاب نیاوردم و آنچه از احادیث صحیح ترک گفته‌ام بسیار است.» ابواحمد بن عدی گفته است از حسن بن حسین بزار شنیدم که گفت از ابراهیم معقل نسفی شنیدم که گفت: شنیدم بخاری می‌گفت: «در کتابم الجامع جز حدیث صحیح وارد نکردم و احادیث صحیحی را به‌جهت طولانی‌نشدن کلام ترک گفتم.» مسلم در صحیح خود در باب «تشهد در نماز» گفته است: «تمام آنچه در نظرم صحیح می‌نمود در اینجا نیاورده‌ام؛ بلکه تنها آن چیزی را آوردم که بر آن اجماع کرده بودند.» ابوعمر بن صلاح در کتاب خود «علوم حدیث» گفته است: کتاب‌های بخاری و مسلم بعد از کتاب خداوند عزیز صحیح‌ترین کتاب‌هاست! تا آنجا که می‌گوید: آن دو، تمام احادیث صحیح را در کتاب‌های صحیح خود گردآوری نکرده و به آن نیز ملتزم نبوده‌اند. از بخاری برای ما نقل کرده‌اند که گفته است جز حديث صحيح در کتاب خود نیاوردم و به‌جهت طولانی‌نشدن مطلب، احادیث صحیحی را ترک گفتم؛ و از مسلم برای ما روایت شده است که گفته تمامی ‌آنچه در نظرم صحیح می‌نمود اینجا نیاورده‌ام؛ بلکه تنها آن چیزی را آوردم که بر آن متفق بودند؛ به‌علاوه ابن‌صلاح یادآوری می‌کند که کتاب «مستدرک بر دو صحیح» از حاکم (نیشابوری) شامل بسیاری از احادیثی است که آن دو شیخ نقل نکرده‌اند.[8] نتیجه اینکه هر دو کتاب صحیح، بدون اینکه به‌صراحت اسمی ‌ببرند به مهدی اشاره می‌کنند؛ و اینکه هیچ‌یک از اهل علم نمی‌گوید که نبودن حدیثی در دو کتاب صحیح، دلیل بر ضعف آن است، همچنین احادیث صحیح در آنچه بخاری و مسلم روایت کرده‌اند خلاصه نمی‌شود. در مقالۀ بعدی به ادعای نبودن نام مهدی در قرآن خواهیم پرداخت و اینکه آیا این ادعا صحت دارد؟ پی‌نوشت: [۱] تصور سنی از مهدی منتظر بین عقیده و متون، دکتر عبدالرزاق دیراوی، ص 34-37. منابع: ۱. صحیح بخاری، اسماعیل بن ابراهيم بن المغيرة بن بردزية البخاري الجعفي، دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۱ھ/۱۹۸۹م، ج۴، ص۱۴۳، و الجامع الصحيح أصحیح مسلم، مسلم بن الحجاج نیشابوری، دار القرآن، بیروت، ج ۱، ص ۹۴. ۲. صحیح مسلم، ج۱، ص۹۴. ٣. همان منبع، ص۹۵. ۴- کتب و رسائل عبدالمحسن بن حمد العباد البدر، ص۲۸۷ و ۲۸۸. ۵. رسالة الجواب المقنع المحرر في الرد على من طغى و تجبر بدعوي أنه عیسی أو المهدي المنتظر، ص۱۰. ۶. به‌عنوان نمونه، أشراط الساعة، العلامات الكبرى، ماهر أحمد الصوفي، مكتبة العصرية، صیدا، بیروت، ۲۰۱۰ ۱۴۳۱، ص۳۵. ۷. مراجعه شود به المهدی، ص ۱۴۲ و ۱۴۳. ۸. الاحتجاج بالأثر على من أنكر المهدي المنتظر، ص۵۹ و ۶۰. آدم، مردی از نسل هوموساپینس‌های مهاجر از زمانی که داروین در قرن نوزده، نظریۀ تکامل خود را ارائه کرد تا امروز، شناخت ما از تاریخچۀ انسان با استفاده از فسیل‌شناسی و ژنتیک و علوم دیگر، هر روز رو به تکامل است. انسان امروز به‌خوبی می‌داند که اجداد انسان امروزی یا هوموساپینس‌ها از شرق آفریقا و در پی تکامل از انسان‌نماهای پیش از خود پدید آمده‌اند؛ اما سؤالی که این یافته‌های علمی در پیش روی علمای ادیان قرار داد، سؤال دشواری بود. اگر ما محصول تکامل هستیم و اجداد ما از آفریقا آمده‌اند، پس آدم و حوا در کجای این داستان قرار دارند؟ علم انسان‌شناسی امروز توانسته رد پای مهاجرت اجداد ما را از تنگۀ باب‌المندَب در شرق آفریقا به‌سمت جنوب شبه‌جزیرۀ عربستان، یا یمن امروزی و در نهایت حرکت به‌سمت خلیج فارس ردیابی کند؛ ولی تنها کسی که توانسته به این سؤال بزرگ پیش روی ادیان پاسخ قطعی دهد، سید احمد‌الحسن بوده است. حقیقت داستان خلقت آدم و حوا نه در این دنیا بلکه در بهشت نفسانی محقق شده است و تمام داستان، انتقال این نفس به انسان‌هایی برگزیده در میان هوموساپینس‌های مهاجر از آفریقا بوده است که در واقع برخلاف تصور علما، نه اولین انسان‌های روی زمین، بلکه اولین انسان‌های برگزیده بوده‌اند. دلیل این کار، توانایی در برقراری ارتباط میان جسم انسان و روح‌القدس ـ‌که در گل انسان دمیده شدـ بوده است؛ پس مقداری از مادۀ این جهان به‌سمت آسمان انفس، رفع داده شد و از طرف دیگر روح از عوالم بالا به این گِل رفع‌داده‌شده متصل گردید و این جهان انفس، واسطه و محلی برای برقراری ارتباط بین این دو عالمِ کاملاً متفاوت شد. اما این گِل نمادی بود از هرچیزی در این جهان، تا انسان بتواند از قدرت و شهوت برخوردار شود و در این جهان تولید‌مثل و زندگی کند. سید احمدالحسن در کتاب توهم بی‌خدایی می‌نویسد: «متون دینی نه‌تنها هیچ‌گونه تضادی با علم زیست‌شناسی و علوم نوین ندارند، بلکه در این متون به حیات زمینی که اکنون بخشی از آن به‌وسیلۀ سنگواره‌ها شناسایی‌شده ـ‌یعنی انسان‌نماها از قبیل برخی گونه‌های هومواِرکتوس، برخی گونه‌های هوموساپینس و انسان نئاندرتال‌ـ پرداخته شده است؛ با این عنوان که پیش از انسان، انسان‌نماها و موجوداتی بوده‌اند که توانایی درک و عقل آن‌ها از انسان کنونی کمتر بوده است.» (سید احمدالحسن، توهم بی‌خدایی، ترجمۀ فارسی، ص 169) میلاد امام علی ع مجمع آیاتِ خدا فاطمه بنت اســد آمده آورده اســد در گشایید نه بل، کعبه گشایید او را کعبه عاشق شده و سینه گشاده امشب ماهِ پایین به زمین آمده را شد شیدا بهترین علت این عشق همین نام علی‌ست که بسی گشته در این کون مقامش بالا تپشی است که انداخته در لرزْ، جهان او چو جان دگری است به جسم طاها جان خود فرش کُنیدش که زمین ناکافی‌ست بهر آنی که مقامش شده در عرش اعلی یکه‌تازی‌ست که حق کرده طوافش هر بار بینّات است علــی، مجمــع آیاتِ خـــدا چون علی کیست که ملموس به ذاتِ ابدی‌ست ابــدی اسـت همیـن ذوبِ بـه انـوار و فنا دهر چرخیده و تاریخ نوشته ز نخــست کعبه‌ها باز شــده آنِ کـسی در دل‌ها هان بپرسید ز اصبـــغ چه روایــت کرده، علی از آن‌که علی سان شده حامل به لوا؟ هرکه بیعت کند امروز علـــــی بایع اوست حاجتِ حیدر و طاهاست قسم گشته روا ده راهکار معرفتی از شیخ ناظم عُقیلی چه کار کنیم که خیری در نماز و روزۀ ما باشد؟ ده راهکار عملی از شیخ ناظم عُقیلی برای ارتقای معرفتی انسان مطلبی خواندنی که هم‌اکنون برای اولین بار به زبان فارسی منتشر می‌شود در آستانۀ ماه رمضانِ سه سال پیش، امام احمدالحسن ع پیامی را در صفحۀ مبارک فیس‌بوک منتشر کردند. این پیام مضمونی اخلاقی و معرفتی داشت و امام احمدالحسن ع در این پیام، 12 ویژگی را برشمرده و فرموده بودند اگر انسان هریک از این ویژگی‌های دوازده‌گانه را نداشته باشد، خیری در نماز و روزه و عبادت او نخواهد بود. در همان ایام، یکی از انصار امام مهدی ع خطاب به نمایندۀ امام احمدالحسن، شیخ ناظم عقیلی، و با اشاره به این پیامِ امام احمدالحسن، می‌گوید ما از ویژگی‌های دوازده‌گانه‌ای که در کلام امام احمدالحسن آمده، بی‌بهره هستیم، و طبیعتاً این بدین معناست که خیری در عبادات ما وجود ندارد! در ادامه، این برادر انصاری از شیخ ناظم عقیلی راهکار خواسته و می‌گوید چطور می‌توانم در کنار نماز و عبادات خود، این ویژگی‌ها را هم داشته باشم. شیخ ناظم عقیلی در پاسخِ این سؤال، به بیان ده راهکار عملی می‌پردازند که بسیار زیبا و خواندنی و تکان‌دهنده است. متن این پرسش و پاسخ را در ادامه می‌خوانیم: سؤال: امام احمدالحسن ع در پُستی که در صفحۀ مبارک فیس‌بوک قرار دادند چنین نوشتند: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته با نزدیکی ماه رمضان... خداوند متعال می‌فرمايد: (لاَّ خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاَحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتَغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً) (در بسيارى از نجوای آنان خيرى نيست؛ مگر كسى كه به صدقه يا كار پسنديده يا سازشى ميان مردم، فرمان دهد؛ و هركس براى طلب خشنودى خدا چنين كند، به‌زودی او را پاداش بزرگى خواهيم داد). [نساء، 114] هیچ خیری در فراوانی نماز و روزه و عبادت نيست: ۱. اگر تو را به‌سمت انصاف و ملاحظه‌ با دیگران هرچه با تو کرده باشند سوق ندهد، حتی با دشمنانت؛ خداوند با ابلیس، انصاف روا داشت و به او این فرصت را داد تا نظرش را بدهد و مهلتی به او داد تا وعدۀ‌ خود را انجام دهد: (قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ * قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَن تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ * قَالَ أَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ * قَالَ إِنَّكَ مِنَ المُنظَرِينَ * قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ) (خداوند فرمود: چون تو را به سجده امر كردم، چه‌چيز تو را باز داشت از اينكه سجده كنى؟ گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتشى آفريدى و او را از گِل آفريدى. * فرمود: از آن فرو شو! تو را نرسد كه در آن جايگاه تكبّر نمايى؛ پس بيرون شو كه تو از خوارشدگانى. * گفت: مرا تا روزى كه برانگيخته خواهند شد مهلت ده. * فرمود: تو از مهلت‌يافتگانى. * گفت: پس به‌سبب آن كسی كه مرا به بيراهه افكندى، من هم براى آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست). [اعراف، 12 تا 16] ۲. [و هیچ خیری در فراوانی نماز و روزه و عبادت نيست] اگر اين عبادات ديواری در برابر حرام‌های خداوند و حرام‌های دیگران [محارم] و ناموسشان برای تو نکشد. ۳. اگر در برابر دروغ‌گفتن در تو احساس نفرت ايجاد نكند؛ بهتان و دروغ بستن كه جای خود را دارد. ۴. اگر [نماز و روزه و عبادتت] تو را از غیبت‌کردن و سخن‌چینی و جدال و بحث بی‌ثمر ممانعت نکند. ۵. اگر [نماز و روزه و عبادتت] در صورت لزوم، به تو احساس ندامت و پشیمانی و معذرت‌خواهی آن هنگام که خود را مقصر ببینی، ندهد. ۶. اگر اطرافت را با قناعت و کفایت‌كردن به آنچه خداوند برایت نوشته [مقدر کرده] است، لبريز نكند. ۷. اگر شادی و خوشبختی خود را با دیگران تقسیم نکنی و آرزوی خوشبختی برای آن‌ها نکنی. ۸. اگر با آن‌که در تنگدستی است از آنچه خداوند به فضل خود به تو داده است، عطا نکنی. ۹. اگر عمل تو را محكم و ادای واجباتت را به نحو احسن قرار ندهد. ۱۰. اگر دلت را از یقین و اطمينان پر نکند. ۱۱. اگر تو را به خدا نزدیک نکند و درهای ملکوت را به رویت باز نکند. ۱۲. اگر تو را آن‌گونه نکند که حداقل سعی کنی اخلاقت را خدایی کنی. مطابق این پیام، امام ۱۲ شرط را برشمرده که باید این شروط باشند تا بتوان گفت که در نماز و روزه و سایر عبادات خیری وجود دارد. بسیار خب، ما الآن با شروطی آشنا شده‌ایم که اگر این شروط مهیا نباشند عبادات قبول نمی‌شود. سؤال: چگونه نماز بخوانم تا این شروط تکمیل شود؟ دربارۀ خودم سخن می‌گویم که نماز برنامۀ روزانه‌ام است؛ به این معنا که تلاش می‌کنم که ارتباط معنوی داشته باشم اما بی‌فایده است و در نماز یا در عبادت حواسم نیست و مشغول امور دنیوی هستم. راه‌حل این مشکل چیست؟ با تشکر. پاسخ شیخ ناظم عقیلی (حفظه‌الله): و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته زنده باشی عزیزم! به‌طور کلی مسئلۀ دوری انسان نسبت به ترس از خداوند یا خشوع در نماز اساساً، به این مسائل برمی‌گردد: آراسته‌شدن به سربازان جهل و فرورفتن در منیت و شهوات و اخلاق زشت و ظلم‌کردن به مردم و سستی و کوتاهی‌کردن در انجام واجبات و دوری از محرمات و امثال آن. در نتیجه هرچه انسان میزان بیشتری از سربازان جهل را داشته باشد، حجاب‌های قلب او بیشتر می‌شود، و این موجب می‌شود تا بین او و بین ارتباط او با خداوند و نیز ترس از خدا و مراقبه [و حساب‌بردن از خدا] مانعی به وجود بیاید؛ زیرا سربازان جهل عبارت‌اند از حجاب‌های ظلمانی که میان صاحب آن‌ها و نور جدایی می‌اندازند که طبیعتاً باعث تنگی سینه و نابودی فهم می‌شود ... به خداوند پناه می‌بریم. راه‌های بسیاری برای دوری از حجاب‌های ظلمانی و سربازان جهل یا رهایی از آن‌ها وجود دارد که بعضی از آن‌ها را به‌طور خلاصه و به‌عنوان مثال ذکر می‌کنیم و منحصر در این تعداد نیستند: ۱. اهتمام به مراقبه و حساب‌بردن از خداوند سبحان و تلاش برای اینکه بتوان در این فرصت، کم‌کم به بالاترین مقام‌ها دست یافت؛ پس باید همواره و هنگام هر کار یا سخن یا اندیشه‌ای، در محضر خداوند باشی و از او حساب ببری و مراقبه داشته باشی، و هرگاه از مراقبه غافل شدی استغفار و توبه کنی. با پایبندی به این امور، انسان در مسیر تکاملی به‌سوی کمال و رهایی از سربازان جهل و تاریکی خواهد بود. و این، نزدیکی به خداوند سبحان و ارتباط با او را به دنبال دارد. از رسول‌الله ص روایت شده که فرمود: «نشانۀ انسان خاشع چهار چیز است: مراقبه و حساب‌بردن از خداوند و مراقب دیدنِ او در پنهان و آشکار، انجام کار نیک و اندیشیدن برای روز قیامت و مناجات با خداوند.» ۲. قلب انسان محبت خداوند متعال را حس کند؛ تا آنجا که خداوند دوست‌داشتنی‌ترین چیز برای تو باشد. در آن هنگام تو از هر مجلسی که تو را به یاد محبوبت نمی‌اندازد وحشت می‌کنی و در انتظار فرصتی می‌گردی تا با او خلوت کرده و مناجات کنی. ۳. انسان همواره باید به سایۀ لطف و رحمت الهی پناه ببرد؛ زیرا جز خداوند بلندمرتبه کسی وجود ندارد که بلا را از انسان دور سازد؛ همان‌گونه که در دعای مشلول آمده: «... يا عُدَّتِي فِي شِدَّتِي، يا حافِظِي فِي غُرْبَتِي، يا مُوْنِسِي فِي وَحْدَتِي، يا وَلِيِّي فِي نِعْمَتِي، يا كَهْفِي حِينَ تُعْيِينِي المَذاهِبُ، وَتُسَلِّمُنِي الاَقارِبُ، وَيَخْذُلُنِي كُلُّ صاحِبٍ يا عِمادَ مَنْ لاعِمادَ لَهُ يا سَنَدَ مَنْ لاسَنَدَ لَهُ، يا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ، يا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ، يا كَهْفَ مَنْ لا كَهْفَ لَهُ، يا كَنْزَ مَنْ لا كَنْزَ لَهُ، يا رُكْنَ مَنْ لا رُكْنَ لَهُ يا غِياثَ مَنْ لاغِياثَ لَهُ، يا جارَ مَنْ لا جارَ لَهُ يا جارِيَ اللّصِيقَ، يا رُكْنِيَ الوَثِيقَ، يا إِلهِي بِالتَّحْقِيقِ، يا رَبَّ البَيْتِ العَتِيقِ، يا شَفِيقُ يا رَفِيقُ، فُكَّنِي مِنْ حَلْقِ المَضِيقِ، وَاصْرِفْ عَنِّي كُلَّ هَمٍّ وَغَمٍّ وَضِيقٍ، وَاكْفِنِي شَرَّ مالااُطِيقُ، وَأَعِنِّي عَلى ما اُطِيقُ... .» «ای دارایی من هنگام به‌سختی‌افتادنم، ای نگهبان من هنگام غربتم، ای مونس من هنگام تنهایی‌ام، ای ولی من هنگام نعمتم، ای پناهگاه من هنگامی که راه‌ها مرا خسته کرده‌اند، و تسلیم کرده‌اند مرا نزدیکان و خوار گردانیده مرا هر هم‌نشینی. ای نگه‌دارندۀ کسی که نگه‌دارنده‌ای ندارد، ای اعتماد کسی که معتمدی ندارد، ای ذخیرۀ کسی که ذخیره‌ای ندارد، ای حرز کسی که حرزی ندارد، ای پناه کسی که پناهی ندارد، ای گنج کسی که گنجی ندارد، ای رکن کسی که رکنی ندارد، ای فریادرس کسی که فریادرسی ندارد، ای پناه‌دهندۀ کسی که پناه‌دهنده‌ای ندارد، ای همسایه‌ای که در کنار منی، ای رکن محکم و استوار من، یا الهی بالتحقیق، ای پروردگار بیت العتیق، ای مهربان، ای دوست، مرا از تنگنا رها کن و هر اندوه و غم و فشار و تنگنایی را از من دور گردان، و مرا از شر آنچه توان ندارم کفایت کن و یاری‌ام ده بر آنچه توان دارم.» بنابراین انسان باید مثل کودکی باشد که هنگام هر نیاز یا ترسی به‌سرعت به‌سوی پدر و مادرش می‌دود. ۴. یاد کردن نعمت‌های خداوند سبحان؛ زیرا انسان، ذاتاً کسی را که به او احسان و نیکی کند دوست می‌دارد؛ در نتیجه در نماز و غیر آن نسبت به یاد خداوند انس و خشوع خواهد داشت. ۵. هم‌نشینی با خوبان و دوری از هم‌نشینی با اشرار و دوستان بد؛ چراکه دوست صالح عمل خیر و اطاعت از خداوند سبحان و انجام دستورات او و امور مورد رضایت او را نزد تو محبوب می‌گرداند؛ در حالی که دوستِ بد، تو را به اخلاق ناپسند و رویگردانی از خداوند سبحان و دور شدن از اموری همچون نیکی‌کردن و عبادت و تلاوت قرآن و امثال آن که مورد رضایت خداوند هستند، فرا خوانده یا تشویق می‌کند. و حتی اگر تو را با صراحت به بدی دعوت نکند، [اما] اقتضای قانون مجاورت و هم‌نشینی، این است که انسان کم‌کم و دانسته یا ندانسته، به صفات وی دست پیدا می‌کند؛ زیرا دو دوستِ همراه مثل دو مایع روان با دو رنگ مختلف هستند که در یک ظرف ریخته شده‌اند؛ حال یا یکی از رنگ‌ها غلبه می‌کند و دیگری نابود شده و اثر آشکار آن از بین می‌رود، یا اینکه آن دو با یکدیگر مخلوط می‌شوند و تبدیل به مخلوط یا رنگ جدیدی می‌شوند. در نتیجه اگر انسان موفق نشود که دوست خود را به‌سمت خیر و صلاح تغییر دهد زیان خواهد دید؛ در حالی که غالباً صفات ناپسند از دوست بد کسب می‌شوند. از امام صادق ع روایت شده که به سفیان ثوری چنین سفارش نمود: «... با فاجر هم‌نشینی مکن؛ چراکه از کارهای بدش به تو می‌آموزد؛ و در کارت با کسانی مشورت کن که خداترس هستند.» عرض کردم: ای فرزند رسول خدا ص بیشتر برایم بگویید. پس به من فرمود: «ای سفیان، کسی که بدون نیاز به قبیله، خواهان عزت است و بدون نیاز به مال و ثروت، خواهان بی‌نیازی است و بدون نیاز به سلطه، خواهان هیبت است، چنین شخصی باید از خواری نافرمانی خداوند به عزت اطاعت از او در آید.» عرض کردم: ای فرزند رسول خدا ص بیشتر برایم بگویید. به من فرمود: «ای سفیان، پدرم ع مرا به سه چیز امر کرد و مرا از سه چیز بازداشت؛ در آنچه به من فرمود این بود که: "فرزندم، کسی که با هم‌نشین بد بنشیند سالم نمی‌ماند و کسی که به جایگاه‌های بد وارد شود متهم می‌شود و کسی که صاحب زبان خود نباشد پشیمان می‌شود." سپس این دو بیت شعر را برایم خواند: "زبانت را به سخن نیک عادت بده تا از آن بهره‌مند شوی/ زیرا زبان به آنچه عادتش داده‌ای معتاد می‌شود. زبان (به تو) واگذار شده برای طلب آنچه برایش ـ‌در خیر و شرـ به‌عنوان روش قرار داده‌ای/ پس ببین چگونه زبانت را عادت می‌دهی" و نیز شاعر گفته: "و نزدیکی فرد سالمی به بیمار گَر سود نمی‌بخشد/ اما فرد سالم دچار بیماری گری می‌شود".» ۶. عادت‌داشتن به حضور در خانه‌های خداوند سبحان (مساجد) و مشارکت‌داشتن در بر پایی و احیای شعائر الهی و مداومت‌داشتن بر زیارت ضریح‌های پیامبران و امامان ع؛ چراکه این کار، بر نفس انسان و ارتباط نفس با خداوند متعال اثری بزرگ دارد. ۷. خیرخواهی برای مردم و یاری‌دادن آن‌ها و نیکی‌کردن دائمی به آن‌ها بدون آنکه توقع هرگونه پاداش یا سود یا تشکری وجود داشته باشد؛ چراکه این از بزرگ‌ترین کارهایی است که موجب رضایت خداوند و به‌دست‌آوردن توفیق الهی برای لذت عبادت و مناجات است. از امام صادق ع روایت شده که فرمود: «رسول‌الله ص فرمود: خلق خانوادۀ خدا هستند؛ پس محبوب‌ترین خلق نزد خداوند کسی است که به خانوادۀ خداوند سود برساند و در اهل خانه‌ای شادی بیاورد.» و از امام صادق ع روایت شده که می‌فرمود: «از رسول‌الله ص پرسیده شد چه‌کسی نزد خداوند محبوب‌تر است؟ فرمود: کسی که از همه بیشتر به مردم سود می‌رساند.» ۸. عادت‌داشتن بر سجدۀ زیاد برای خداوند سبحان، مخصوصاً هنگام تجدید هر نعمتی یا دفع هر بدی. ۹. تلاوت قرآن کریم و خواندن دعاهایی که از اهل‌بیت ع روایت شده است؛ مثل دعای ابوحمزه ثمالی و دعای کمیل و دعای جوشن صغیر و کبیر و دعاهای صحیفه سجادیه و ... . ۱۰. و پایه و اساس تمام آنچه ذکر شد همان شناخت و دوستی نسبت به خلیفۀ خداوند در زمین است ... و اهتمام بر یاری او و پرورش‌دادن نفْس طبق آن... تا جایی که حقیقتاً به این باور برسی که هدف از خلقت تو و وجود تو در زندگی دنیا فقط همان یاری‌دادن و تبعیت‌کردن حجت خداوند در میان بندگان است... . در نتیجه به‌اندازۀ اعتقاد و عمل خالص به همراه حجت خداوند، توفیق عمل به امور مورد رضایت خداوند حاصل می‌شود که مهم‌ترین آن‌ها خشوع در نماز و حضور قلب هنگام یاد خداوند جل جلاله است. در پایان، کلامی را از امیرالمؤمنین ع یادآور می‌شوم که در همین خصوص است و سخنی جامع و پر معناست: از ابوجعفر ع از امیرالمؤمنین ع روایت شده که فرمود: «به خدا قسم به‌راستی كه هیچ‌گاه مردمى در خرمى نعمت‌های خدا در زندگى دنيا، یا در پرهيزكارى دائمی در طاعت خدا و شكر نعمت‌های او به سر نبردند که خداوند آن نعمت را از ايشان گرفته باشد، مگر پس از دگرگونی خودشان و روی‌گردانی از طاعت خداوند و ارتکاب گناهان جدید و کم‌شدن محافظت و کنارگذاشتن مراقبت برای خداوند عزوجل و سهل‌انگاری در سپاسگزاری نعمت‌های خدا؛ زيرا خداى عزوجل در آيۀ محكم كتاب خود می‌فرمايد: (إِنَّ اللّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلامَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ) (به‌راستی كه خداوند نعمتى را كه نزد گروهى است تغيير ندهد تا آنچه را در خودشان هست تغيير دهند، و چون خدا براى گروهى بدى خواهد جلوگيرى ندارد، و آن‌ها را در خودشان هست تغيير دهند، و چون خدا براى گروهى بدى خواهد جلوگيرى ندارد، و آن‌ها را جز خدا دوستدارى نيست). [رعد، 11] و اگر چنانچه نافرمان‌ها و گنهکاران در آن‌ وقت كه از زوال نعمت خدا و رسيدن انتقامش و دگرگون‌شدن عافيتش بر حذر می‌شدند به اين مطلب يقين پيدا می‌کردند كه این‌ها از طرف خداست و به‌واسطۀ اعمال خود آن‌هاست و در آن حال دست می‌کشیدند و توبه می‌کردند و از روى راستى و صدق و صفا و اعتراف به گناه خويش به درگاه خداى عزوجل پناه می‌بردند، خداوند از همۀ گناهانشان چشم‌پوشی می‌کرد، و از هر لغزشى كه از آن‌ها سر زده بود درمی‌گذشت و هر نعمتى كه به آن‌ها اكرام كرده بود بدان‌ها بازمی‌گرداند و هر نوع صلاح كارشان و نیز هر نعمتى را كه از ايشان گرفته بود و بر ايشان تباه ساخته بود به ايشان بازمی‌گرداند. پس اى مردم از خدا آن‌چنان كه بايد بترسيد، و از خداوند بترسید و يقين خود را خالص كنيد، و از كار زشتى كه شيطان شما را بدان واداشت توبه كنيد ـ‌يعنى از جنگ با ولى امر و عالِم پس از رسول خدا (صلى الله عليه و آله)ـ و از همكارى با يكديگر در پراكنده‌كردن جمع مسلمانان و از هم پاشيدن كار و تباه‌ساختن صلاح ميان مردم، همانا خداى عزوجل توبه را بپذيرد و از بدی‌ها درگذرد و می‌داند آنچه را انجام دهيد.» کافی، ج ۸، ص ۲۵۶) معترضان به خلفای خدا، قسمت دوم قانون شناخت حجت‌های الهی آیا خداوند سبحان، قانونی برای شناخت خلیفه‌اش در زمینش وضع فرموده است؟ گمان نمی‌کنم هیچ فرد عاقلی که در نعمت‌های خداوند تأمل می‌کند از پاسخ‌دادن به این پرسش، شانه خالی کند؛ خصوصاً با توجه به اینکه بازگشت مورد رضایت خداوند سبحان جز با شناخت جانشین خدا در زمینش و پیروی از او میسر نمی‌شود، و خطور هر‌چیز دیگری به ذهن، به‌معنای نسبت‌دادن غیر از حکمت، به خداوند متعال است؛ و خداوند از چنین نسبتی بسی والاتر است. ازآنجاکه حکمت خداوند سبحان، وجود قانونی الهی را اقتضا می‌کند که خلق خود را با حجتش آشنا سازد، پس او تبارک‌وتعالی همان کسی است که این قانون را از روی رحمت برای بندگانش وضع می‌کند؛ زیرا کسانی که این قانون برای شناختشان وضع می‌شود خلفا و جانشینان او در زمینش و حجت‌هایش بر خلقش در تمام زمان‌ها هستند تا آنگاه‌ که خداوند، زمین و هرکسی را که بر آن است به ارث ببرد. سنت خداوند هرگز تغییر نمی‌کند و هرگز تبدیلی نمی‌یابد و از آنجایی ‌که غایت خلق با شناخت خُلفا حاصل می‌شود، پس محکم‌کردن قانون الهی از سوی خداوند سبحان به‌گونه‌ای خواهد بود که با آن غایتِ برتر همسو باشد؛ و چگونه چنین نباشد در حالی ‌که این غایت، شناخت خداوند است و این، همان آغاز است و همان پایان... آنچه همه دربارۀ پیشینۀ روز اولی که خداوند، خلیفه و جانشینش را در زمینش قرار داد اتفاق‌نظر دارند این است که: 1. خداوند در حضور فرشتگان و ابلیس به آدم تصریح فرمود؛ اینکه او خلیفه و جانشینش در زمینش است. 2. پس ‌از اینکه خداوند، آدم را آفرید همۀ نام‌ها را به او تعلیم داد. 3. سپس خداوند به همۀ کسانی که در آن هنگام او را می‌پرستیدند ‌ـ‌یعنی فرشتگان و ابلیس‌‌ـ‌ دستور داد به آدم سجده کنند. حق‌تعالی می‌فرماید: وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ [بقره، 30] (و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمين خليفه‌ای قرار می‌دهم. گفتند: آيا کسی را قرار می‌دهی که در آنجا فساد کند و خون‌ها بريزد و حال‌آنکه ما به ستايش تو تسبيح می‌گوييم و تو را تقديس می‌کنيم؟! گفت: آنچه من می‌دانم، شما نمی‌دانيد)، وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ [بقره، 31] (و تمام نام‌ها را به آدم بياموخت. سپس آن‌ها را به فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گوييد، اسامی اين‌ها را به من خبر دهيد)، فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ [حجر، 29] (چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم، در برابر او به سجده بيفتيد) و وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلاً [کهف، 50] (و آنگاه‌ که به فرشتگان گفتيم آدم را سجده کنيد همه سجده کردند، به‌جز ابليس که از جن بود و از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد. آيا او و فرزندانش را به‌جای من به دوستی می‌گيريد حال آنکه آن‌ها دشمن شمايند؟ ظالمان چه جایگزین بدی را به‌جای خدا برگزيدند). این نکات سه‌گانه، قانون خداوند سبحان‌و‌متعال برای شناخت حجت بر مردم و جانشین خداوند در زمینش است. این نکات سه‌گانه، قانونی است که خداوند سبحان‌و‌متعال از همان روز اول، برای شناخت خلیفه و جانشینش، سنت قرار داده است و این سنت الهی تا پایان دنیا و برپاشدن ساعت ادامه خواهد داشت. سُنَّةَ اللهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْدِيلاً [احزاب، 62] (اين سنت خداوند است که در ميان پيشينيان نيز بود و در سنت خدا تغييری نخواهی يافت). همۀ حجت‌های الهی با این قانون محکم آمده‌ و به خدا دعوت کرده‌اند، چه نبی بوده باشند و چه اوصیای قومشان. قانون شناخت حجت یعنی «نص الهی آشکار» که خلیفۀ پیشین از طریق وصیتی الهی، خلیفۀ پس از خود را با اسم و صفت ذکر می‌کند؛ «علمی» که خداوند مخصوصشان گردانیده؛ و در نهایت «فرمان خداوند سبحان به خلقش برای اطاعت از آنان». نوح(ص) همین قانون را برای قومش آورد، و نیز ابراهیم و موسی و عیسی و محمد و علی و خاندان پاک و مطهرشان که برخی از آنان به‌سوی پروردگارشان شتافته‌اند و برخی دیگر که خداوند با آنان بر زمین و هر‌کس که بر آن است تا برپایی روز دین حکم خواهد راند؛ صلوات و سلام خداوند بر همۀ آنان... . دیگر کدام حجت برای منافقان و منکران لجوج باقی می‌ماند؛ کسانی که سینه‌شان از حسادت به آنچه خداوند مخصوص حجت‌های پاکش قرار داده و فضیلتی که تنها به آنان داده به تنگ آمده است: أمْ يَحْسُدُون النَّاسَ عَلى مَا آتَاهُمُ اللهُ مِنْ فضْلِهِ فَقدْ آتَيْنَا آل إبْرَاهِيمَ اْلكِتَابَ وَالْحِكْمَة وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا [نساء، 54] (يا بر مردم به‌خاطر نعمتی که خداوند از فضل خويش به آنان ارزانی داشته است حسد می‌برند؟ در حالی ‌که ما به خاندان ابراهيم، کتاب و حکمت داديم و فرمانروایی بزرگ ارزانی‌شان داشتيم)؛ درحالی‌که می‌خواهند حق اوصیا و وصیت و علم الهی را که پروردگارشان مخصوص آن‌ها قرار داده است انکار کنند. امیرالمؤمنین می‌فرماید: «هیچ‌یک از این امت با آل محمد قیاس نشود، و آنان که همواره از نعمت وجود ایشان بهره‌مند بوده‌اند هرگز با آنان برابر نشوند. آن‌ها اساس دین و ستون‌های یقین هستند. غُلو‌کنندگان در دین، براى نجات از هلاکت به ایشان بازمی‌گردند و عقب‌ماندگان ـ‌که شأن و منزلت ایشان را تنزّل داده‌اندـ براى نجات از گمراهى به آن‌ها ملحق می‌شوند. حق ولایت، مخصوص ایشان است و وصایت و وراثت تنها در آن‌هاست». [نهج‌البلاغه؛ بحار‌الأنوار، ج 23، ص 117] قابل‌ذکر است که قانون خدا دربارۀ حجت‌هایش و میزان او در خلفایش در خصوص صاحبش به خطا نمی‌رود و هیچ مدعی باطلی آن را زمزمه نمی‌کند؛ زیرا هر تلاشی که انجام دهد و هر دروغی که ببافد ناگزیر جز رسوایی و هلاکت نصیبش نخواهد شد. آیا جز این است که تلاش او دروغ و روزگارش محدود و شمرده‌شده است؟ و این موقعیت الهی خطیر را ‌ـ‌‌که خداوند سبحان به خودش اختصاص داده و امر تنصیب خلیفه‌اش را به دست خود انجام داده است‌ـ‌ کسی نمی‌تواند مدعی شود؛ وگرنه خداوند کمرش را می‌شکند و عمرش را تباه می‌سازد؛ حتی از همان لحظه‌ای که مدعی چنین موقعیتی ‌ـ‌‌که تعلقی به او ندارد‌ـ‌ شود رسوا خواهد شد. چرا چنین نباشد در حالی ‌که خالقی که جان‌ها را از عدم و نیستی پدید آورد دربارۀ حبیبش و سرور انبیا و فرستادگانش می‌فرماید: وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ [حاقه، 44 تا 46] (اگر پاره‌ای سخنان را به افترا بر ما ببندد * با قدرت او را فرو می‌گيريم * سپس شاهرگ قلبش را پاره می‌کنيم). بر همین اساس امامان هدایت (ع) به کسانی که دربارۀ معیار شناخت امام سؤال می‌کردند با وصیت مقدس و علم پاسخ می‌دادند... وصیت مقدس، کتابی است مُهر‌شده و فرو‌فرستاده‌شده از آسمان که حجت وصیت‌کننده، هیچ دخل و تصرفی در تعیین اوصیای مذکور در آن ندارد... والحمد لله وحده... برگرفته از کتاب معترضان به خلفای الهی نوشته دکتر علاسالم حفظه الله معرفی کتاب شرح شرائع‌الاسلام (احکام نورانی اسلام) کتاب «شرائع‌الاسلام (احکام نورانی اسلام)» در اصل، به عالِم شیعی ـ‌معروف به محقق حلی (خداوند، رحمتش کند)ـ باز می‌گردد و سید احمدالحسن، احکام شرعی آن را اصلاح کرده است؛ [احکامی] که بر صاحبش مُشتبه بود. [اصلاح‌کردن، با] تصحیح و ویرایش و حذف و اضافه و محکم‌کردن مکان‌های احتمال و مُردّدبودن و مختلف‌بودن نظرات، در بسیاری از مسائل و دیگر مسائل [بوده است]؛ البته با مطابقت حکم واقعی خداوند که منظور و موردرضایت خداوند سبحان‌و‌متعال بوده است. ازاین‌رو که سخن، دارای پیچش و گستردگی است، عبارت کتاب در بسیاری از اوقات، پیچیده است و مقداری اجمال دارد و نیاز به توضیح و بیان دارد. این مسئله، خاصیتی است که در همۀ کتاب‌های فقهی پخش شده است. برای اینکه بهره‌مندی از کتاب «شرائع‌الاسلام (احکام نورانی اسلام)» عمومی و مرجع خانوادۀ مؤمن شود که در سطح عبادات و معاملات، باعث استقامت و شناخت احکام شرعی می‌شود ـ‌علاوه بر در بر گرفتن فایده‌اش، برای اساتید و طلاب علوم دینی‌ـ نام این کتاب، «شرح شرائع‌الاسلام (شرح احکام نورانی اسلام)» نامیده شد. کتاب از سه بخش تشکیل شده است که جلد اول، شرح کتاب‌های «طهارت و نماز و روزه و اعتکاف» را در بر دارد. در حالی که جلد دوم، شرح کتاب‌های «زکات و خمس و حج و امر به معروف و نهی از منکر» را در بر دارد و سهم جلد سوم، شرح کتاب‌های «ازدواج و طلاق و خُلع و مبارات و ظهار و ایلاء» است. آنچه در تألیف کتاب‌های شرح معروف است، این مسئله است که به یکی از دو راه اساسی و اصلی تکیه دارد. اول: شرح مَقطعی و بخش‌بخش. بِدین معنا که شارح، بخشی از متن کتاب شرح‌داده‌شده را می‌گیرد و اقدام به شرح و توضیح منظور از آن می‌کند. دوم: شرح مَزجی و مخلوط. بِدین معنا که عبارت و جملات شارح، با عبارت نویسنده مخلوط و ممزوج است و اقدام به جداسازی و روشن‌ساختن منظور از آن می‌کند. معمولاً عبارت نویسنده ـ‌در چنین حالتی‌ـ‌ با پرانتز مشخص و محصور می‌شود تا خواننده متوجه شود که هر آنچه از این ‌دو بیرون است، سخن شارح است. شکی نیست که هرکدام از این دو راه، [نکات] مثبت و منفی‌ای دارد که اکنون در جایگاه بیان جزئیات آن نیستم؛ ولی در نهایت، راه شرح مزجی را به‌عنوان ویژگی عمومی و غالب شرح، انتخاب کردم؛ هرچند گاهی اوقات، از طریقه و روش شرح مقطعی و بخش‌بخش، به‌سبب ضرورت شدید غافل نشدم. به همین سبب نسبت به استفاده از پرانتزهای ذیل ( ) برای محصور و مشخص‌کردن عبارت سید احمدالحسن، در تمام سه جلد کتاب رغبت داشتم و در هیچ جایی غیر از این از آن استفاده نکردم. طبیعی است، هر آنچه از دیوار این دو پرانتز بیرون است، قطعاً سخن شارح است و پای او حساب می‌شود. علاوه بر اینکه نسخۀ الکترونیکی کتاب نیز با رنگ‌ها متمایز است. رنگ عبارت متن «شرائع» در تمام جلدهای سه‌گانه سبز است. دوست دارم به این مطلب نیز اشاره کنم که بنده، فقط نسبت به بیان احکام شرعی که در کتاب «شرائع» آمده است، کفایت نکردم. ولی به آن، همۀ احکامی را افزودم که سیداحمدالحسن، در مجموعۀ معروف خود به «پاسخ‌های فقهی» و با تمام جلدهای مختلفش، آن را توضیح داده است. علت این مطلب، به اهمیت این مسائل باز می‌گردد و اینکه مبتلابه است. به همین دلیل خواننده گاهی اوقات می‌بیند که در افزودن و بیان برخی از مسائل و شرح‌ها، گسترش و توسعه‌ای رخ داده است که در عبارت «شرائع» نیامده است که این نکته، قابل‌توجه بود. این مطلب را از دست نمی‌دهم که از سید احمدالحسن، نسبت به حمایتش در انجام این شرح تشکر کنم و اینکه بسیاری از مسائل مبهم را برای بنده، در خلال مسیر کار حل کرده است. در پایان، از خداوند خواستارم که مرا در پیشرفت و گامی به‌سوی آسان‌کردن و ساده‌کردن مسائل فقهی، برای عموم مؤمنین موفق بِدارد؛ مخصوصاً اینکه بسیاری اوقات، شرح‌ را با بسیاری از مثال‌های عملی همراه کردم. امیدوارم که خداوند، برای من و دیگر دوستان، توفیق نگارش کتاب فقهی را بنگارد که آسان و بدون پیچیدگی و اصطلاحات فقهی باشد که فهم آن، برای عموم مؤمنین و مؤمنات آسان باشد و این آرزوی ایشان (درود خداوند بر ایشان) است. والحمدلله رب العالمین. دکتر علاءالسالم نجف اشرف 1/ 11/ 2021م موافق با 25/ ربیع الاول/ 1443ه [10/ آبان/ 1400] امشب، پدرِ عدالت می‌آید… امشب در آسمان غوغاست و فرشتگان بین زمین و آسمان در رفت‌وآمد و فضا، آغشته به عطر بهشتی، گل‌های سرخ محمدی. علی آمد تا مرکز ثقل شود، مرکز ثقل دوازده پاک‌مرد سبز علوی، سرخ محمدی تا قیام قیامت. کیفیت ولادت حضرت علی علیه‌السلام بنا به نوشتۀ مورخين، امام على علیه‌السلام در روز جمعه 13رجب سال سی‌ام‏ عام الفيل و در خانۀ خدا متولد شدند. پدر آن حضرت ابوطالب فرزند عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف (عموی پيامبر(ص)) و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود. بنابراين امام على علیه‌السلام از هر دو طرف هاشمى‌نسب است. در زمان تولد حضرت علی علیه‌السلام به فرمان خدا، ديوارهای خانۀ خدا (كعبه) شكافت و فاطمه به درون خانه رفت و ديوار به هم بر آمد. فاطمه پس از سه روز بيرون آمد و در حالی كه اميرالمؤمنين علیه‌السلام را در آغوش داشت، گفت من به خانۀ خدا وارد شدم و از ميوه‌هاى بهشتى و باروبرگ آن‌ها خوردم و چون خواستم بيرون آيم هاتفى ندا كرد: "اى فاطمه نام او را على بگذار كه او على است و خداوند على الاعلى می‌فرمايد: من نام او را از نام خود گرفتم و به ادب خود تأديبش كردم و او را به غامض علم خود آگاه گردانيدم و اوست كه بت‌ها را در خانۀ من می‌شكند و اوست كه در بام خانه‌ام اذان می‌گويد و مرا تقديس و پرستش می‌نمايد. خوشا بر كسی كه او را دوست داشته باشد و فرمانش را اطاعت كند و واى بر كسى كه با او دشمنی كرده و از او نافرمانی كند." (بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۹، ذیل حدیث ۱۱) به‌راستی که بزرگ‌مردی پا به این عرصۀ جهان مادی گذاشت تا نور خود را بر ظلمت این جهان غالب کند. در وصف عالی‌قدر بودن مولایمان علی علیه‌السلام همین بس که سید احمدالحسن علیه‌السلام می‌فرمایند: «هنگامی که محبت علی علیه السلام را در قلب‌هایتان یافتید، خداوند را به‌خاطر این نعمت سپاسگزاری کنید که آن نتیجۀ پاکی ولادت است. امام علی علیه‌السلام، تنها یک اسم یا شخص نیست که بیش از هزار سال قبل به این دنیا آمده و در بین مردم زندگی کرده است؛ بلکه بوده و هست و همواره خواهد بود و به‌راستی که علی علیه‌السلام زنندۀ باطل خواهد ماند.» (گفت‌وگوی داستانی دربارۀ دعوت مبارک یمانی، ج۱) آری به‌راستی که مقام عظیم رحمانیت و مقام اول امامت شایستۀ اوست که مرواریدی در صدف ملکوت است. مولایمان سید احمدالحسن علیه‌السلام در پیام‌های اخیر خود نامی را از علی علیه‌السلام بر قلم جاری کردند و درخواستی از خداوند منان داشتند، ایشان فرمودند: «خدایا مرا بر طریقی که علی بن ابی طالب را بر آن حیات بخشیدی زنده بدار و مرا بر راهی که علی بن ابی طالب بر آن مُرد بمیران.» (سید احمدالحسن، صفحۀ فیس‌بوک، 21اکتبر2021م) دکتر علاءالسالم حفظه الله دربارۀ کلام مولایمان می‌فرمایند: «خدایا مرا بر طریقی که علی بن ابی طالب را بر آن حیات بخشیدی زنده بدار زندگی علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام به چه صورت بوده است؟! و زوایای بخشش‌های سرشار او چیست؟! علی علیه‌السلام در یک زاویه از زندگی درخشان خود درب همۀ خیر (رسول اکرم(ص)) بود... و اگر کسی این‌طور نبوده و حتی دربی برای علی علیه‌السلام هم نبوده، باید خود را به سختی بیندازد تا بتواند دربی برای جوانه‌ای از جوانه‌های علی علیه‌السلام باشد، همان فرزندان معصوم ایشان (ائمه و مهدیین). و دست‌کم باید حرص داشته باشد وجود او (قلب، عمل و گفتارش) دربی باشد برای مقداری از خیر، آن‌هم متناسب با میزان محبتش به زندگی علی علیه‌السلام و حضور علی علیه‌السلام در وجود او! در غیر این صورت منطقی نیست شخصی از ما این دعا را بخواند و در وجود او ذره‌ای از زوایای زندگانی علی علیه‌السلام نباشد و به‌صورت کامل تهی از خیر و کمال باشد!» (دکتر علاءالسالم حفظه الله، 21 اکتبر 2021م) https://b2n.ir/q66877 برادران و خواهران عزیزم علی از دل کعبه بیرون آمد تا بگوید قلب کعبه منم، احمدالحسن نیز از نجف و شهر علی علیه‌السلام آمد تا بگوید درختی است که ریشه‌هایش از قلب علی علیه‌السلام تغذیه کرده‌است. درود خدا بر علی زمانمان سید احمدالحسن علیه‌السلام.

فایل‌های PDF

نشریه زمان ظهور 120
مشاهده فایل پی دی اف