نشریه زمان ظهور 119

منظور از نهال و شاخه، در اشعیا، فصل یازدهم چه کسانی هستند؟ (قسمت پنجم) یکی از موضوعاتی که ممکن است مسیحیان مطرح کنند این است که گرچه عیسی در ظهور اول خود آیات اشعیا، فصل ۱۱ را تحقق نبخشید، ولی این کارها را در بازگشت خود انجام می‌دهد؛ اما این ادعا تا چه اندازه می‌تواند صحیح باشد؟ در پاسخ، این سؤال را می‌پرسیم که در کجای این فصل گفته شده است او پس از مبعوث‌شدن، رفع و ناپدید می‌شود و سپس در بازگشت خود چنین کاری را می‌کند؟ پاسخ این است که: هیچ کجا! پس کسانی که این عقیده را نشر می‌دهند، باید برای اثبات ادعای خود دلیل محکم ارائه کنند که البته چنین دلیلی وجود ندارد. در همین رابطه می‌خواهیم توجه شما را به بخشی از فصل ۱۱ آیات ۱۰ و ۱۱ معطوف کنیم که در آن می‌خوانیم: (و در آن روز واقع خواهد شد که ریشه یسَّی به‌جهت عَلَمِ قوم‌ها برپا خواهد شد و امت‌ها آن را خواهند طلبید و سلامتی او با جلال خواهد بود. * و در آن روز واقع خواهد گشت که خداوند بار دیگر دست خود را دراز کند تا بقیۀ قوم خویش را که از آشور و مصر و فتروس و حبش و عیلام و شنعار و حَمات و از جزیره‌های دریا باقی مانده باشند باز آورد). عبارت «در آن روز» در هر دو آیه نشان می‌دهد که این اتفاقات در روزگار بعثت منجی انجام می‌شود، نه اینکه او پس از بعثت رفع می‌شود و سپس هزاران سال بعد می‌آید و پیشگویی را تحقق می‌بخشد. ژروم یا جروم (Jerome) از بزرگ‌ترین پدران کلیسا و کشیش مسیحی که نزد کلیسای کاتولیک و ارتدوکس و حتی گروه‌هایی از پروتستان‌ها یعنی جماعت انگلیکن و کلیسای لوتری محترم است و حتی به‌عنوان دکتر کلیسا (Doctor of the Church) نزد کلیسای کاتولیک شناخته می‌شود، می‌گوید [*]: «در آن روز، یعنی در زمانی که در بالا نیز گفته شد، هنگامی که ریشۀ یسّی به‌عنوان نشانه‌ای برای قوم‌ها یا برای حکومت بر ملت‌ها ظاهر می‌شود، خداوند برای بار دوم دست خود را دراز می‌کند که همگی اسرائیل ممکن است در پایان جهان نجات یابند، هنگامی که تمام غیریهودیان وارد خواهند شد که به‌هیچ‌وجه طبق یهودیتمان نیست.» او در ادامه می‌گوید: «اما ما باید همه این امور را مربوط به ظهور اول بدانیم؛ زیرا از آنجا که فقط یک روز در اینجا و در بالا مشخص شده است، ما نمی‌توانیم اولی را به ظهور اول و بعدی را به [ظهور] دومی ارجاع دهیم؛ به‌گونه‌ای که حوادث بعدی و امور قبل به مسیح ارجاع داده نشود، که یهودیان مدعی بودند هنوز نیامده بود، اما با این حال در آینده خواهد آمد.» (تفسیر اشعیا ۱۱.۱۱.۴ تا ۱۴) ]*[: (Ancient Christian commentary on Scripture, Old testament X, Isaiah 1-39, edited by Steven A. McKinion, General editor Thomas C. Oden) اما سخنی که ژروم دربارۀ وقوع این حوادث در ظهور اول می‌گوید، صحیح نیست؛ به‌عبارت دیگر عیسی علیه‌السلام در ظهور اول نتوانست این پیشگویی را تحقق بخشد. همچنین آدآمْ کِلآرک (Adam Clarke) که مفسر پروتستان با موضع الهیاتی آرمینیانیسم (Arminianism) و وابسته به کلیسای متدیست وسلیان (wesleyan/methodist) بود، می‌گوید: «آیۀ اشعیا ۱۱:۱۱. و در آن روز واقع خواهد شد... این بخش از فصل حاوی پیشگویی‌ای است که قطعاً هنوز محقق نشده است.» پایان نقل‌قول در نتیجه مسیحیان از تمامی فرقه‌ها باید بدانند که پیشگویی با ظهور عیسی علیه‌السلام به تحقق نرسید؛ پس امکان ندارد عیسی علیه‌السلام نجات‌دهندۀ آخرالزمان یا همان شاخه باشد. ان‌شاء‌الله ادامه دارد صفحه ۳_۵ مقاله مادر بر مؤمن سزاوار است که نسبت به خویشانش نکویی پیشه کند و تا آنجا که می‌تواند در هدایت آن‌ها بکوشد. دربارۀ والدین به‌طور خاص، حتماً باید با آن‌ها به احسان رفتار کند حتی اگر مؤمن نباشند. سید احمدالحسن ع، پاسخ‌های فقهی (مسائل متفرقه)، ج۱، س37 -تکلیف زن، مقابل جامعه فقط این نیست که در خانۀ خویش بنشیند؛ قطعاً زن نقش بزرگی دارد؛ حتی مرد نمی‌تواند نقش زن را انجام دهد، به این خاطر که ویژگی‌هایی دارد که مرد، آن را ندارد. پیام صفحۀ فیس‌بوک سید احمدالحسن، 10‌ژوئیه 2016م صفحه ۵_۸ اهل سنت، مهدی آخرالزمان همچنین برای مسلمانان اهل سنت، رسول‌الله(ص) آن‌ها را به یاری مهدی تشویق نموده است و او را «خلیفة الله المهدی» نامید؛ همان ‌طور که در روایات صحیح کتاب‌های اهل‌سنت آمده است. سید احمدالحسن، وصیت مقدس نوشتار بازدارنده از گمراهی من نزد آن‌ها آمدم در حالی که نامم شبیه نام رسول‌الله(ص) (احمد) است و نام پدرم شبیه نام پدر رسول‌الله (اسماعیل) است؛ همان‌ طور که در روایات به آن اشاره شده است و رسول (الله) (ص) فرمود: «من فرزند دو قربانی هستم، عبدالله و اسماعیل.» سید احمدالحسن، وصیت مقدس نوشتار بازدارنده از گمراهی ای امت محمد(ص)! از خدا بترسید و به حق اعتراف کنید و از خلیفۀ خدا، مهدی تبعیت کنید؛ همان فردی که رسول‌الله(ص) شما را به یاری او فراخوانده است، هرچند کِشان‌کِشان بر روی برف (و یخ‌ها). به وصیت یگانۀ پیامبرتان ایمان آورید تا در دنیا و آخرت نجات پیدا کنید. سید احمدالحسن، وصیت مقدس نوشتار بازدارنده از گمراهی صفحه ۸_۱۰ اهل کتاب هر مسیحی‌ای را که از بدی فرجام در هراس است نصیحت می‌کنم به آنچه هم‌اکنون کلیساهایشان مطرح می‌کنند با دقت بنگرد؛ اینکه عیسی(ع) لاهوت مطلق است! بسیاری از مسیحیان پیش‌تر با این مسئله مخالفت کردند؛ از جمله آریوس که از بزرگان علمای مسیحی بود. سید احمدالحسن، سیزدهمین حواری از دیرباز و همواره بسیاری از مسیحیان ـ‌مانند شاهدان یهوه‌ـ به این عقیدۀ باطل سفیهانه (یعنی لاهوت مطلق‌بودن عیسی) که انجیل و عقل آن را رد می‌کند‌ اعتقاد نداشته و ندارند؛ چراکه باطل‌بودن آن را در کتاب توحید و با متن انجیلی که هیچ تأویل و پوشیدگی در آن راه ندارد و با دلیل عقلی، روشن و واضح بیان نموده‌ام. سید احمدالحسن، سیزدهمین حواری صفحه ۱۰_۱۵ جایگاه رؤیا رؤیا (رؤیای صادقه) حقی از جانب خداوند سبحان‌و‌متعال است؛ چه پیامبری مانند یوسف(ع) آن را ببیند یا کسی مانند زندانی اول که ‌دنبال حقیقت است یا کافری مانند فرعون مصر که از یاد خداوند غافل است. روشنگری‌هایی از دعوت‌های فرستادگان، ج‌۳ سورۀ یوسف(ع) حول این نکته می‌چرخد. رؤیا حقی از جانب خداوند است که افرادی مانند بزرگان فرعون که به خداوند کافر هستند، آن را انکار می‌کنند و کسانی که به خداوند ایمان دارند، مانند یوسف(ع) و زندانی اول، به آن ایمان می‌آورند. روشنگری‌هایی از دعوت‌های فرستادگان، ج ۳ کسی که رؤیا می‌بیند، باید در نفْسش تأثیری بگذارد، چه مؤمن و چه کافر. پادشاه مصر مؤمن نبود، ولی نپذیرفت که رؤیایش را به‌عنوان خواب‌های پریشان، آن‌گونه که بزرگان و مأمورانش گفتند، نادیده بگیرد. روشنگری‌هایی از دعوت‌های فرستادگان، ج‌۳ صفحه ۱۵_۱۸ قرآن، معترضان پیامبر خدا(ص) می‌بایست قبل از مرگش کسی را جانشین خود بر امت کند، تا امت را رها‌شده و بدون سرپرست ترک نکند. [...] این جانشین قطعاً باید داناترین مردم بوده و بر طاعت او نص وجود داشته باشد. این ویژگی‌ها فقط بر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع) منطبق است، نه دیگران. پاسخ‌های روشنگرانه، جلد‌۳، س292 اما ابوبکر؛ پیامبر(ص) او را جانشین خود نکرد و به فرمان‌برداری از او دستور نداد. در ضمن این مطلب را هم در نظر بگیر که او داناترینِ امت نبود و شما خودتان روایت کرده‌اید که چطور ابوبکر وقتی در جواب درمی‌ماند، از مردم می‌پرسید. پاسخ‌های روشنگرانه، جلد ۳، س292 اگر بگویی پیامبر خدا در حالی وفات یافت که کسی را بر این امت به جانشینی خود تعیین نکرد، می‌گویم: چرا ابوبکر با این سنت مخالفت کرد ـ‌‌طبق فرض شما‌‌ـ و عمر بن خطاب را جانشین خود کرد؟! پاسخ‌های روشنگرانه، ج۳، س292 صفحه ۱۸ _۲۱ حکام طاغوت کشورهای اسلامی سعی می‌کنند در میان عامۀ مسلمانان، اندیشۀ جدایی دین از سیاست را گسترش دهند و همواره شعار جدایی دین از سیاست را سر می‌دهند. سرگردانی یا راه به‌سوی خدا کسی که در وجودش اندکی نور الهی وجود داشته باشد، یادآور خواهد شد و به ولایت الهی بازخواهد گشت و دیگر به فرمان طاغوت نخواهد بود و به گروه مؤمنین ملحق می‌شود. سرگردانی یا راه به‌سوی خدا سیاست، ارتباط تنگاتنگی با حکومت و حاکم دارد. اساس سیاست طاغوت، مکر، حیله، فریب و آزار ملت و ایجاد حصار فکری و اقتصادی و نیز گسترش فساد و ظلم میان بندگان خداست. سرگردانی یا راه به‌سوی خدا صفحه ۲۱_۲۳ الحاد می‌توانیم بگوییم علت اصلی خداناباوری این است که شخصیت‌های دینی دربارۀ مسائل علمی معاصر ـ‌دربارۀ پیدایش هستی یا ظهور زندگانی و فرگشت آن تا رسیدن به ظهور انسان روی سیاره زمین‌ـ پاسخ‌های صحیح و قانع‌کننده‌ای ندارند. گفت‌وگوی سید احمدالحسن در روم انصار امام مهدی ع، 18‌دسامبر‌2015‌م همچنین یکی از اسباب خداناباوری، طرح و برنامۀ متناقض و زشت دینی است. همان طرح و برنامۀ عقایدی و ایمانی که باعث می‌شود ملحدین از آن برای طعنه‌زدن به دین بهره‌برداری کنند. گفت‌وگوی سید احمدالحسن در روم انصار امام مهدی ع، 18‌دسامبر‌2015‌م نسبت به نحوۀ برخورد با الحاد، معتقدم الحاد علمی، مسئله‌ای فکری و علمی است و به برخورد فکری و علمی نیاز دارد. این یک مسئلۀ بسیار مهم و محوری است که باید بر آن تمرکز کنیم. منظورم الحاد علمی و مواجهۀ علمی با آن است. گفت‌وگوی سید احمدالحسن در روم انصار امام مهدی ع، 18‌دسامبر‌2015‌م جهان‌های موازی؛ افسانه یا واقعیت علمی؟! آیا جهان‌ به همین چهار بعد فضاـ‌زمان خلاصه می‌شود؟ اگر ابعاد دیگری وجود داشته باشند، آیا شواهدی برایشان یافت می‌شود؟ در نهایت، آیا جهان‌های موازی ساخته‌و‌پرداختۀ اذهان خلّاق نویسندگان است، یا یافته‌های علمی، وجودشان را تأیید می‌کند؟ ---------- حتماً دست‌کم یک‌بار واژۀ جهان‌های موازی به گوشتان خورده است. یا تصویری از آن را در فیلم‌های پُرخرج هالیوودی مشاهده کرده‌اید. جایی که قهرمانان داستان با استفاده از وسیله‌ای پیشرفته و در یک چشم‌به‌هم‌زدن از یک بُعد وجودی به بُعدی دیگر سفر می‌کنند تا جهانی را از دست حاکمان ستمگر نجات دهند و صلح و شادی را برای مردم به ارمغان بیاورند! انسان با تکیه بر قوّۀ تخیلش مرزها را پیش از آنکه در واقعیت پشت سر بگذارد، درمی‌نوردد؛ اما آیا می‌دانستید یافته‌های علمی قرن اخیر، ما را به‌سمت پذیرش وجود جهان‌های موازی رهنمون می‌کند؟! درست است که این ابعاد اضافی چیزی نیستند که بتوانیم با همین حواس فیزیکی دَرکِشان کنیم، اما آیا هر‌چیزی که نتوانیم با حواس پنج‌گانه درک کنیم، وجود ندارد؟! در اصل، حواس فیزیکی ما در روند تکامل حیات بر روی زمین پدید آمده‌اند و اگرچه امکاناتی عالی برای بقا در اختیارمان قرار می‌دهند، برای رسیدن به فراتر از آن، همچون حجابی عمل می‌کنند؛ مثلاً ما نمی‌توانیم امواج مخابراتی‌ای را که به موبایلمان می‌رسد ببینیم، اما با توجه به اثراتش که بر حسگرها نقش می‌بندند و ... وجود آن را تصدیق می‌کنیم. چنانچه دکتر نیل دِگراس تایسون، اختر‌فیزیک‌دان آمریکایی گفته است فرضیه یا نظریۀ چندجهانی به‌علت نبود امکان اندازه‌گیری تراکنش بین جهان‌ها، در دستۀ غیرقابل آزمایش‌ها قرار می‌گیرد؛[1] اما این موضوع، وجود ابعاد یا جهان‌های موازی را نفی نمی‌کند. به این علت که چنانچه اشاره شد، حواس ما برای بقا در این چهار بعد فضا‌‌زمان تکامل یافته‌اند؛ همچنین شواهد علمی محکمی، وجودشان را پشتیبانی می‌کند. به بیان دیگر، در موضوعاتی مثل انسجام کوانتومی، و آزمایش دو شکاف، چنانچه سید احمدالحسن در کتاب «توهم بی‌خدایی» تشریح کرده، تنها ایده‌ای که می‌تواند تناقض بین نسبیت و فیزیک کوانتوم را حل کند، ایدۀ جهان‌های موازی است. اینشتین در یکی از تلاش‌هایش برای ایرادگیری به فیزیک کوانتوم، در کنفرانس سالوی در سال 1927 آزمایشی ذهنی مطرح کرد که در نهایت به یکی از پیچیده‌ترین مسائل جهان فیزیکی، یعنی انسجام کوانتومی انجامید. [2] او فرض گرفت، دو ذرّه در مکانی مشخص، و در زمانی مشخص و در دو جهت مخالف، حرکت می‌کنند. وقتی در زمان مشخص، موقعیت ذرۀ اول را بسنجیم، موقعیت ذرۀ دوم را به دست آورده‌ایم و این موضوع به‌ظاهر با اصل عدم قطعیت که بیان می‌دارد نمی‌توان دو ویژگی مقارنِ یک ذره را، در یک لحظه با دقت بالا بسنجیم، تناقض دارد! در کمال شگفتی، اطلاعات بین دو ذره‌ای که هم‌زمان از یک نقطه حرکت کنند، تا بی‌نهایت و به‌صورت آنی (سرعتی فراتر از سرعت نور) جابه‌جا می‌شود. اگر بپذیریم اطلاعات با سرعتی فراتر از سرعت نور جابه‌جا شود، نظریۀ نسبیت خاص را نقض کرده‌ایم، و اگر آن را نپذیریم، اصل عدم قطعیت را نقض کرده‌ایم. در حالی که این دو، قطعی‌اند و دلیل متقنی بر ردّشان وجود ندارد. برای رفع این تناقض، چاره‌ای نیست جز اینکه بپذیریم جهان یا جهان‌هایی موازی با این جهان مادّی وجود دارد که اطلاعات در آن با سرعتی بیش از سرعت نور جابه‌جا می‌شود. [3] و این موضوع تکمیل‌کنندۀ نظریۀ چندجهانی هیو اِوِرت است. جایی که او برای توضیح گم و پیدا شدن ذرات در آزمایش دو شکاف، با معادلات ریاضی محکم، بیان داشته هر ذره دارای وجودهای دیگری در جهان‌های موازی است که وقتی مشاهده نشود، همۀ آن‌ها به‌صورت اشباح پیدا می‌شوند، و وقتی مشاهده شوند، یکی از آن‌ها عینیت می‌یابد و باقی پنهان می‌شوند. اهمیت کار اورت که در سال 1957 منتشر شد، در این است که او این ایدۀ غریب خیالی را انتخاب کرد و با استفاده از قوانین تئوری کوانتومی، آن را بر پایه‌های استوار ریاضی بیان نمود. اینکه ما حدسی دربارۀ طبیعت کیهان ارائه دهیم، یک مطلب است، اما اینکه این حدسیات را در قالب یک تئوری کامل و یکپارچه توسعه دهیم، مطلب دیگری است.[4] پی‌نوشت: 1. تایسون و گلداسمیت، آغازها، ص 85. 2. لندلی، عدم قطعیت، ص 266. 3. سید احمدالحسن، توهم بی‌خدایی، ترجمۀ فارسی، ص 406. 4. گریبین، تحقیق دربارۀ گربۀ شرودینگر، ص 258. چرا جانشین؟ بررسی کتاب معترضان به خلفای خدا، نوشتۀ دکتر علاء سالم، قسمت اول این پرسش‌ نیازمند پاسخ است و در درجه‌ای از اهمیت قرار دارد که از نظر انسانِ معتقد به بازگشت به‌سوی پروردگارش ‌ـ‌‌که هر‌چه در وجود است را می‌بیند‌‌ـ‌ برابر با اهمیت بازگشت به اوست: (إِنَّا لِلهِ‏ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ) [1] (ما از آنِ خداییم و به‌سوی او بازمی‌گردیم‏) و (إِنَّ إِلى‏ رَبِّک الرُّجْعى) [2] (در حقیقت، بازگشت به‌سوی پروردگار توست)؛ این بدان علت است که بازگشت خواسته‌شده از خلق و مورد رضایت خالق سبحان، بازگشتِ همراه ولیّ خدا و جانشین او در زمینش در سفر انسان به‌سوی آخرت است. گویی انسان آفریده‌ شده و به این زمین فرو فرستاده‌شده تا به جست‌وجوی گمشده‌ای بپردازد که به خاطرش آفریده‌ شده است، و خداوند سبحان چنین خواسته که کلیدهای رسیدن به آن گم‌شده، جز با شناخت خلیفه‌اش در زمینش و حجتِ بر خلقش کامل نشود و در غیر این صورت جز سرگردانی، گم‌گشتگی و زیان دنیا و آخرت نخواهد بود؛ و کسی که گم‌شده‌اش را ـ‌که به خاطر آن آفریده‌ شده است‌ـ نیابد و هدف وجود‌داشتن و آمدنش را محقق نسازد چرا چنین توصیف نشود؟! او با چه‌چیزی بازخواهد گشت، در حالی‌ که غایت خود را تباه ساخته و تبدیل به کوری شده که بین تاریکی‌های هوا و هوس و دنیا و شیطان در نوسان است؟ و چه زیان بزرگی خواهد بود اگر غایت او، خدای سبحان و شناخت او باشد، در حالی ‌که بدون آن باز‌می‌گردد و با چه صفتی توصیف خواهد شد؟ آیا با توصیفی جز «کسی که پروردگار کریمش را گم‌ کرده»؟ همان پروردگاری که او را آفریده و راست و استوارش کرده است! و کسی که تو را گُم کرد چه‌چیزی یافت، حتی اگر تمام خلق گمان کنند تمام دنیا با اوست؟! رحم و بخشایش تو، ای پروردگار! آری، انسان برای غایت و هدفی آفریده ‌شده است و در ساحت مقدس خدای سبحان‌و‌متعال جایی برای عبث و بیهودگی نیست و او بسی والاتر از چنین نسبت‌هایی است. حق‌تعالی می‌فرماید: (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَ‏ وَ الْإِنْسَ‏ إِلاَّ لِیعْبُدُونِ) [3] (و ما جن و انس را نیافریدیم مگر براى آنکه مرا بپرستند) یعنی تا مرا بشناسند: «و نفرموده "مگر برای خوردن!" یا "مگر برای عمل‌کردن!"؛ هرچند ناگزیر از عمل‌کردن و خوردن و نوشیدن است، ولی باید از عبادت، نصیبی عظیم‌تر، بیشتر و بزرگ‌تر داشته باشد. خداوند شما را بیامرزد! در خواستن، اعتدال داشته باشید و دنیا مُنتهای همّ‌و‌غمتان و نهایت علمتان نباشد. خداوند را آن‌گونه که شایسته‌اش است عبادت کنید تا آخرت از آنِ شما باشد که بازگشت به‌سوی آن و محل فرود‌آوردن توشه و قرارگاه ـ‌پس از سرآمدها‌ـ آنجاست. پس زندگی فریبتان ندهد و به خداوند مغرور نشوید که خداوند سبحان‌و‌متعال شما را مخاطب قرار می‌دهد و می‌فرماید: "ای فرزند آدم! چرا انصاف به خرج نمی‌دهی؛ من به‌وسیلۀ نعمت‌های خود، محبوب تو می‌شوم و تو به‌وسیلۀ گناهان در نزد من مبغوض! خِیر و رحمت من به‌سوی تو نازل می‌شود و شر تو به‌سوی من بالا می‌آید و پیوسته فرشته‌ای بزرگوار در هر شب و روز عمل قبیحی از تو را به من گزارش می‌دهد! ای فرزند آدم، اگر وصف خود را از دیگری بشنوی و ندانی آن شخص مدنظر چه‌کسی است، هر آینه به دشمنی با چنین شخصی شتاب خواهی کرد." [4]» [5] پس شناخت و معرفت خدا همان غایتی است که ما برایش آفریده ‌شده‌ایم. خداوند تبارک‌وتعالی در حدیث قدسی می‌فرماید: «من گنجی مخفی بودم و دوست داشتم شناخته شوم؛ پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم.» [6] حال که شناخت خدای سبحان، غایت خلق و انسان نیز از جملۀ مخلوقات است، پرسشی خود را نمایان می‌کند؛ اینکه آیا مخلوق می‌تواند خودش به شناخت خالق سبحان دست یابد؟ به‌خصوص که وضعیت این شناخت همانند سایر چیزهایی است که در عالم خلق حادث می‌شوند و همه از سوی خداوند سبحان هستند! از محمد بن حکیم نقل‌ شده است: به اباعبدالله‌(ع) عرض کردم: شناخت و معرفت، مصنوع و ساختۀ چه‌کسی است؟ فرمود: «معرفت، ساختۀ خداست و بندگان در ساختن معرفت نقشی ندارند.» [7] بنابراین هر‌یک از ما باید از پروردگار کریمی که ما را آفریده است بپرسد: خدای من! چگونه می‌توانم تو را بشناسم؟ و منظورم از پرسش از خداوند سبحان و گوش‌سپردن به پاسخ او، شامل پاسخ حجت‌ها و جانشینان او در زمینش می‌شود؛ زیرا هیچ‌یک از آنان از روی هوس سخن نمی‌گویند بلکه گفته‌شان وحیِ پروردگارشان است؛ از‌‌این‌رو پذیرفتن سخن آن‌ها‌ و اطاعت از آنان، همان اطاعت از خداوند است و نپذیرفتن سخنشان ـ‌پناه‌برخدا‌ـ نپذیرفتن خداوند سبحان. خداوند سبحان ـ‌که خواستش واقع‌شدنی است‌ـ چنین خواسته که شناخت او از طریق حجت و جانشینش در زمینش حاصل شود، به اعتبار اینکه این جانشین، مَثَل اعلای او در خلقش و به‌مثابه آینه‌ای است که صفات کمال و جلال خالق را به مخلوق منعکس می‌کند؛ مستخلَف [جانشین] تمثیلی است برای کسی که او را جانشین خود کرده و همان وجهی است که با آن با خلقش رویارو می‌شود؛ و شناخت او همان معرفت خالق است. از موسی بن عبدالله نخعی نقل ‌شده است که به امام هادی(ع) عرض کرد: ای پسر رسول خدا! سخنی رسا و کامل برای وقتی ‌که یکی از شما را زیارت نمایم تعلیمم بفرما. حضرت فرمود: «وقتی به در رسیدی بِایست... و بگو:... سلام بر محل‌های شناخت خدا و مسکن‌های برکت خدا و معادن حکمت خدا و حافظان سِرّ خدا... سلام بر دعوت‌کنندگان به‌سوی خدا و راهنمایان به رضایت‌های خدا... کسی که خدا را بخواهد با شما آغاز کند و کسی که او را یگانه بداند از شما بپذیرد و کسی که او را قصد کند به شما توجه نماید.» [8] پس هر‌کس شناخت خدا را بخواهد باید با شناخت حجت‌ها و خُلفایش شروع کند تا آن‌ها خالقش را به او بشناسانند و به رضایت‌های او راهنمایی‌اش کنند، و از اینجاست که برخی از معانی‌ای که در سخنان طاهرین  آمده برای ما روشن می‌شود؛ اینکه یادآوری می‌کنند زمین و اهلش بدون حجت، بقایی نخواهد داشت. از محمد بن فضیل از ابوالحسن امام رضا(ع) نقل ‌شده است که می‌گوید: به امام رضا(ع) عرض کردم: ‌آیا زمین بدون امام باقی می‌ماند؟ فرمود: «نه.» عرض کردم: از قول اباعبدالله امام صادق‌(ع) به ما روایت ‌می‌کنند که زمین بدون امام باقی نمی‌ماند، مگر اینکه خداوند متعال بر اهل زمین یا بر بندگان خشم بگیرد. فرمود: «نه، باقی نمی‌ماند؛ در این صورت قطعاً اهلش را فرو می‌برد.» [9] چنین نیست که خداوند با خالی‌بودن زمین از خلیفه و حجتش، تنها بر اهل زمین خشم بگیرد؛ بلکه بدون حجت خدا، اصلاً وجودی برای زمین و اهلش نخواهد بود؛ زیرا خداوند سبحان هرگز عمل سفیهانه انجام نمی‌دهد؛ بلکه او حکیمی است که خلقش را بدون غایت به وجود نمی‌آورد، و این غایت ـ‌‌همان ‌طور که روشن شدـ معرفت است و شناخت و معرفت جز با حجت و خلیفه‌ای برای خداوند در زمینش حاصل نمی‌شود؛ بنابراین فرض نبودِ این حجت، سببی برای نابودی زمین و اهلش خواهد بود: «و با شماست که آسمان نگه داشته شده تا بر زمین نیفتد، مگر به اجازۀ او.» والسلام علیکم و رحمة الله برگرفته از کتاب معترضان به خلفای خدا، نوشتۀ دکتر علاء سالم. ---------- پی‌نوشت: . بقره، 156. 2. علق، 8. 3. ذاریات، 56. 4. عیون اخبار‌الرضا ، ج‌2، ص‌28. 5. مقدمۀ کتاب متشابهات، سید احمدالحسن ، ج‌2. 6. بحار‌الأنوار، ج‌84، ص‌344. 7. کافی، ج‌1، ص‌163، باب بیان، تعریف و لزوم حجت، ح‌2. 8. بخش‌هایی از زیارت جامعه، رجوع شود به عیون اخبار‌الرضا ، ج‌2، ص‌272. 9. کافی، ج‌1، ص‌179، باب زمین از حجت خالی نمی‌شود، ح‌11. علت دین‌گریز شدن مردم چیست؟ طبیعتاً شما هم با افرادی که می‌گویند ما فقط خدا را قبول داریم و اعتقادی به دین نداریم روبه‌‌رو شده‌اید! یا کسانی که می‌گویند دین ما انسانیت است. چه‌چیزی باعث شده افراد جامعه، دین را جدای انسانیت ببینند؟! آیا اشکال در شریعت یا قوانین الهی است؟ قبل از ریشۀابی اشکال توضیح مختصری در رابطه با قانون مشترک تمام اديان الهی ارائه می‌دهیم؛ استخلاف: این قانون مشترک از سه اصل تشکیل شده است که عبارت‌اند از: ١. مستخلِف که خداوند است و خلیفه یا حجتش را در زمین انتخاب می‌کند. ٢. مستخلَف که همان خلیفه و حجت خداوند در زمین است. ٣. قانون و شریعتی که حجت خدا از طرف خداوند حامل آن است تا ارادۀ خداوند در زمین اعمال شود. این سه اصل در ادیان الهی و کتب مقدسشان همچون قرآن، تورات و انجیل مشترک است. [١] در واقع شکی نیست که حجت خدا تجلی خداوند در زمین است؛ همان خداوند مهربان و رحیم که اعتقاد به خیرخواهی‌اش وجه اشتراک همۀ ماست؛ به سؤال اول بازمی‌گردیم... چه‌چیزی باعث شده است مردم در حالی‌ که به‌طور مستقیم، اخلاق و منش و کردار حجت‌های الهی را درک نکرده‌اند، آن‌ها را مورد قضاوت ناعادلانه قرار دهند و آرامش را در بی‌دینی جست‌وجو کنند؟ پاسخ ساده است؛ زیرا آن‌ها دین را از جایی غیر از اصل اساسی‌اش برداشت کرده‌اند... [٢] به همین دلیل تصور می‌کنند دین همان چیزی است که برخی علمای ادیان به نمایش گذاشته‌اند و زمانی که در اعمال آن‌ها سکوت در برابر ظلم، فساد و ناعدالتی می‌بینند آن را مرتبط با دین و شریعت می‌دانند. در حالی ‌که علمای ادیان به‌علت عدم عصمت در هیچ‌کدام از سه اصل اساسی دین (استخلاف) قرار نمی‌گیرند و آن‌ها هم مانند سایرین در معرض امتحان و ابتلا هستند تا ببینند فرجام کار در زمرۀ هدایت یافتگان هستند یا گمراهان... نگاهی بیندازید به کشورهایی که نام دین و اسلام را یدک می‌کشند؛ آیا عدالت و مبانی اخلاقی اسلامی در آن جوامع به‌صورت مطلوب اجرا شده است؟ آیا مردم از نحوۀ اجرای قوانین رضایت دارند؟ چه می‌شود زمانی که فردی با ذکر مقدس «الله‌اکبر» خود را منفجر کرده و صدها نفر را به خاک و خون می‌کشد! یا جنگ‌هایی که در آن هر دو طرف درگیر، نام خدا و قرآن را به میان می‌آورند و طرف مقابل را تکفیر می‌کنند... حتی سایر ادیان الهی مانند مسیحیت و یهود از این قاعده مستثنا نیستند و تاریخ تاریکی در جنگ‌های عقیدتی دارند. حقیقت این است که مردم دیگر به کسی اعتماد ندارند و خودمحوری را راه نجات می‌بینند. شرایط جوامع اسلامی و سایر ادیان الهی و همچنین تبلیغات ضد اسلامی مستکبران باعث شده برخی جوامع اعتقاد به منجی را یک افسانه قلمداد کنند که علمای ادیان برای فریب مردم و کنترل آن‌ها تدارک دیده‌اند. حال تصور کنید در چنین زمانی منجی حقیقی ادیان ظهور کند و مردم را به خود دعوت کند! آیا مردم او را به‌سادگی خواهند پذیرفت؟ پس زمانی که به آن‌ها می‌گوییم فرستادۀ امام مهدی ع، یمانی موعود آمده تعجبی ندارد که طلب معجزۀ قاهره کنند. زیرا توسط بدعت‌ها و اشتباهات (خواسته یا ناخواسته) علمای بی‌عمل مسموم شده‌اند و توانایی تشخیص حق از باطل را ندارند... درمان دین‌گریزی: در جامعه‌ای که ویروس دین‌گریزی منتشر شده است، باید واکسنی از نوع اعتماد و اخلاقی از نوع آل‌محمد ع منتشر کرد. مردم باید تفاوت حجت خدا و سایرین را متوجه شوند؛ اخلاق و منشی که قرن‌ها از مردم پوشیده مانده است. شیخ حبیب سعیدی (حفظه‌الله) می‌فرمایند: «خاطرم هست يک ‌بار در كربلای مقدس گویا در خانۀ انصار بودیم که یکی از اساتید نزد ما آمد و یادم بود که او [مدرک] مهندسی داشت. با ما وارد گفت‌وگو شد و سؤالاتی را از ما می‌پرسید و نمی‌دانست شخصی که در کنار ما نشسته است امام احمدالحسن علیه‌السلام است. در حقیقت او یکی از مؤمنين انصار بود، اما تا به حال امام احمدالحسن علیه‌السلام را نديده بود. سپس امام احمدالحسن علیه‌السلام با ما هم‌صحبت شد و [آن انصاری] از طریق کلام و صحبت‌های ایشان متوجه شد که ایشان، امام علیه‌السلام است. پس به او گفت: مولایم شما امام احمدالحسن علیه‌السلام هستید؟ امام به او فرمودند: آری من سید احمدالحسن هستم. این مهندس مثل شاخه‌های خرما می‌لرزید؛ یعنی واقعاً می‌لرزید و چهره‌اش تغییر کرد و عرق می‌کرد. امام احمدالحسن علیه‌السلام از این امر بسیار اذیت و ناراحت شدند و به او گفتند: چرا این‌گونه با من رفتار می‌کنی؟ من یکی از برادران شما هستم. من یکی از شما هستم. چرا این‌چنین با من رفتار می‌کنید؟» [٣] همچنین شیخ ناظم عقیلی (حفظه‌الله) در خاطراتی دربارۀ سید احمدالحسن علیه‌السلام می‌فرماید: «بسیار متواضع است. من سال‌ها با او زندگی کرده‌ام. در میان ما، مانند یکی از ما بود؛ بلکه در بسیاری از اوقات به ما خدمت می‌کرد. در خوراک و پوشاک و نشستن تفاوتی با ما نداشت، و بلکه پوشش و لباس ما از لباس او بهتر بود... . و به هر مکانی که می‌خواستیم وارد شویم یا سوار اتومبیل شویم، هنگام ورود ما را مقدم می‌کرد و نمی‌پذیرفت که کسی ایشان را بر دیگر انصار مقدم کند. همیشه می‌گفت: من برادر شما و خدمتکار شما هستم و همۀ ما به‌سوی رضایت خداوند بلندمرتبه حرکت می‌کنیم. من آمده‌ام تا شما را از بت‌پرستی بیرون بیاورم؛ پس از من بت نسازید. هنگامی‌که برخی از انصار با ایشان ع به‌شکل خاص و ویژه رفتار می‌کردند و در هنگام سلام‌کردن و دست‌دادن و مانند این‌ها، بین ایشان ع و دیگر انصار فرق می‌گذاشتند، ایشان بسیار ناراحت می‌شد و همیشه می‌گفت: علامت و نشانه، شما را از هدف و نهایتی که آن علامت بدان اشاره دارد، باز ندارد...امامان و حجت‌ها نشانه‌هایی در مسیر هدایت و حق هستند. پس وسعت دیدتان را به نشانه محدود نکنید که با این کار در حق آن نشانه نیز ظلم می‌کنید... .» [4] کدام انسان منصفی (با هر عقیده و تفکر) یافت می‌شود که ‌چنین شخصیت الهی‌ای را نپذیرد و با او دشمنی کند؟ شخصی که با اعمال و اخلاقش در تاریکی دوران به انسانیت معنای حقیقی می‌بخشد... . و با وجود او چه‌کسی می‌تواند ادعا کند دین جدای از انسانیت است؟ بزرگ‌ترین معجزۀ احمدالحسن علیه‌السلام خودِ شخصیت اوست که حتی شگفت‌انگیزتر از شکافتن دریاست! انصار و پیروان فرستادۀ امام مهدی ع باید با «تبلیغ» خود نقش درمانگر و پزشک را ایفا کرده و به سایرین این رهبر الهی را بشناسانند و طبیعی است که در این مسیر برخی به‌خاطر عدم شناخت او و تصور بدی که از شخصیت‌های دینی دارند در ابتدا توهین و سرکشی کنند؛ اما انتهای مسیر شیرین است و تلخی غوره را به حلوا تبدیل می‌کند. نیاز است در این مسیر همچون اماممان با شعار «لا حول و لا قوه الا بالله» در مسیر حاکمیت خدا تا آخرین نفس بکوشیم. منابع: ١. برای توضیحات کامل به کتاب زیبای «عقاید اسلام» نوشتۀ سید احمدالحسن علیه‌السلام مراجعه فرمایید. ٢. امام صادق (ع) فرمودند: «همانا اصل دین یک مرد است و آن مرد همان یقین است و او همان ایمان است و او امام اهل زمانش است؛ پس هرکس آن امام را شناخت، خدا و دین خدا و قانون خداوند را شناخته است، و هرکس آن امام را انکار کند همانا خداوند و دینش را انکار کرده است، و هرکس به آن جاهل بماند همانا که به خدا و دین و قانون خداوند جاهل باقی مانده است، و هرگز خدا و دینش را نخواهد شناخت جز با شناخت امامش؛ و این همان چیزی است که مردان دین خدا دارند و با آنان این دین شناخته می‌شود.» (مختصر بصائر الدرجات، ج١، ص۵٢٧) ٣. شیخ حبیب سعیدی، ٢٣ آبان‌١۴٠٠، گفت‌وگوی صوتی در گروه فراخوان مهدوی. ۴. خاطراتی از شیخ ناظم عقیلی (حفظه‌الله) در مجموعۀ «امام احمدالحسن را این‌گونه شناختم» تاجی از فخر نغمه‌خوان آمده جبریل و خبر آورده از خداوند به این خلــق نظــر آورده بهر این پادشهِ عالـم و آدم، طـــاها تاجی از فخر و همه نور به سَر آورده روزها بهر نبی تلخ گذشته چندی تلخ‌کامیش ثمر داده شِکَر آورده اجرِ احمد شدنش فاطمه‌ی زهرا شد بس‌ که با آمــدنش خیـــرِ بشــر آورده علتِ فرضِ حجاب‌ است و سبب بر آن‌که بهر او ایزدِ حق حُجب گُهــر آورده لحظاتی‌ست که دنیا همه شادی گردید چون وجودیَت محمود ثمــر آورده خیمه بسته‌ست ملائکْ همه بر روی زمین که ز عرش آمده جبریل و قمر آورده این تجلیِ رحیمی که به رحمت برخاست در دل مؤمن و هر شیعه اثر آورده مژده ای در هوسِ دیدن مهتابِ لیال بعد یلدا شبِ تاریک، ســحـر آورده تصور اهل‌سنت از مهدی، قسمت دوم صحت احادیث مهدی ع و تواتر آن‌ها در کتب اهل سنت یکی از اشکالات مطرح نزد برخی از علمای سنی به اصل اعتقاد مهدویت، عدم صحت و تواتر روایات وارده در شأن امام مهدی عج البته به‌زعم آن‌هاست. این ادعا در حالی به صحت‌وسقم روایات، شبهه وارد می‌کند که بسیاری از علمای اهل‌سنت صحت و تواتر احادیث مربوط به مهدی آخرالزمان را تأیید کرده‌اند؛ به این جهت ما در این مختصر قصد داریم به نمونه‌ای از سخنان و نظرات برخی از این علما که به‌طور نسبی در اکثریت قرار دارند، بپردازیم. هرچند گنجاندن نام‌ها و اقوال همۀ این افراد در این مبحث بسی دشوار است اما بخش عمده‌ای از نام‌ها و گفتارها را نقل خواهیم کرد تا اشاره‌ای باشد به اینکه رأی غالب اهل‌سنت را این افراد تشکیل می‌دهند. 1. حافظ ابوحسین محمد بن حسین آبری سجزی، صاحب کتاب مناقب الشافعی گفته است: «یقیناً اخبار از رسول خدا صلى الله عليه وسلم در یادکردن از مهدی به تواتر رسیده و اینکه از اهل‌بیت اوست.» [1] 2. محمد برزنجی در باب سوم در کتاب «علائم عظیم و دلایل نزدیک‌شدن به ساعت (قیامت)» گفته است که این‌ها [یعنی علامات قیامت بسیارند! از جمله مهدی که اولین آن‌هاست، و می‌دانم که احادیث وارد‌شده با وجود اختلاف روایات به‌قدری فراوان هستند که گردآوری نمی‌شوند. [2] همچنین گفته است:«دانستم احادیث اشاره‌کننده به وجود مهدی و قیامش در آخرالزمان و اینکه او از خاندان پیامبر صلی الله عليه وسلم و از فرزندان فاطمه است به حد تواتر معنوی رسیده است! پس انکار آن‌ها معنایی ندارد؛ همچنین وارد شده است که هرکس وجود دجال را تکذیب کند کافر است! و هرکس مهدی را تکذیب کند کافر است!» [3] 3. شیخ محمد سفارینی حنبلی گفته است: «روایات در خصوص خروج او (یعنی مهدی) بسیار است؛ تا آنجا که به حد تواتر معنوی رسیده؛ و این بین علمای اهل‌سنت شایع شده، تا آنجا که از اعتقادات آن‌ها شمرده شده است. امام حافظ بن اسکاف با سندی پسندیده تا جابر بن عبد‌الله (رضي الله عنهما) روایت کرده است که گفت: رسول خدا صلی الله عليه وسلم فرمود: "هرکس دجال را دروغ پندارد کافر شده و هرکه مهدی را تکذیب کند کافر است." ... و از صحابه و دیگرانی که از آن‌ها نقل کردند و پس از آنان از تابعین، روایات متعددی نقل شده است که مفید علم قطعی است؛ پس ایمان به قیام مهدی همان طور که نزد اهل علم ثابت شده، واجب و در عقاید اهل‌سنت و جماعت مدون گشته است.» [4] 4. قاضی محمد بن علی شوکانی در کتاب خود «توضیح در تواتر آنچه دربارۀ مهدی منتظر، دجال و مسیح آمده است» می‌گوید: «و احادیث وارد‌شده در خصوص مهدی که به دست ما رسیده، بالغ بر پنجاه حدیث است که در میان آن‌ها احادیث، صحیح، حسن و ضعیف منجبر دیده می‌شود که بدون شک متواتر محسوب می‌شوند و شبهه‌ای در این خصوص وجود ندارد؛ و حتی توصیف تواتر در کمتر از این حد در تمامی اصطلاحات نوشته‌شده در اصول، تصدیق می‌شود؛ اما آثاری که از صحابه به مهدی تصریح کرده‌اند آن‌قدر زیاد است که در سطح احادیث مرفوع قرار می‌گیرند؛ بنابراین مجالی برای اجتهاد در مانند چنین مسئله‌ای وجود ندارد.» [5] 5. محدث صدیق حسن خان قنوجی گفته است: «احادیث واردشده در این خصوص (یعنی مهدی) با تمام اختلافات در آن‌ها يقيناً به تواتر رسیده است و این در کتاب‌های سنن و دیگر کتاب‌ها از نوشتارهای اسلامی مانند معجم‌ها و مسندها وجود دارد.» [6] همچنین می گوید: «شک و تردید در امر این مرد فاطمی وعده‌داده‌شدۀ منتظر که با دلایل محکم اثبات شده است معنایی ندارد؛ بلکه انکار آن، گستاخی عظیمی است در برابر متون محکم و روشن و مشهوری که به حد تواتر رسیده اند.» [7] 6. بیهقی گفته است: «احادیثی که در بیان قیام مهدی صادر شده دارای صحیح‌ترین سندهاست... .» [8] 7. ابن‌تیمیه در «منهاج اهل السنة» می‌گوید:«احادیثی که با آن‌ها به قیام مهدی احتجاج می‌شود احادیث صحیحی است که ابوداوود، ترمذی، احمد و دیگران روایت کرده‌اند.» [9] 8. محمد شمس‌الحق عظیم‌آبادی می‌گوید: «بدان در بین تمام اهل اسلام در طول دوره‌ها مشهور است که در آخرالزمان مردی از اهل‌بیت ظاهر خواهد شد که دین را یاری می‌کند، عدل را آشکار می‌سازد و مسلمانان از او پیروی می‌کنند. بر کشورهای اسلامی مسلط می‌شود، و مهدی نامیده می‌شود.» [10] 9. محمد ناصرالدین آلبانی می‌گوید: «خلاصۀ کلام: عقيدۀ قيام مهدی، عقیده‌ای است اثبات‌شده و متواتر که از پیامبر صلی الله عليه وسلم صادر شده و ایمان به آن واجب است؛ چون از امور غیبی است و ایمان به آن از صفات پرهیزگاران است! همان طور که حق‌تعالی می‌فرماید: (الم ذلك الكتاب لا ريب فيه هدى للمتقين * الذين يؤمنون بالغيب: الف لام میم، این است همان کتابی که در آن هیچ شکی نیست، پرهیزگاران را راهنماست * آنان که به غیب ایمان می‌آورند) و انکار آن جز از جاهل یا ستیزه‌جو برنمی‌آید.» [11] 10. ابن‌حجر هیتمی گفته است: «مهدی منتظر از اموری است که باید بدان اعتقاد داشت؛ چراکه احادیث صحیح بر آن دلالت دارد.» [12] 11. ذهبی گفته است: «احادیثی که با آن‌ها بر قيام مهدی احتجاج می‌کنیم صحیح است.» [13] 12. محمد بن صالح عثیمین گفته است: «احادیث مهدی به چهار دسته تقسیم می‌شود. اول، احادیث دروغین؛ دوم، احادیث ضعیف؛ سوم، احادیث حسن؛ که تمامش به درجۀ صحیح‌بودن می‌رسد؛ چراکه به قرینه دیگری صحیح است و بعضی از علما گفته‌اند: از جمله این احادیث، تعدادی به‌خودیِ‌خود صحیح است که دستۀ چهارم محسوب می‌شود.» [14] 13. شیخ عبدالعزیز بن باز می گوید: «مهدی منتظر صحیح است و در آخرالزمان واقع خواهد شد؛ نزدیک خروج دجال و نزدیک نزول عیسی، هنگامی که بین مردم بعد از فوت خليفه اختلاف واقع می‌شود؛ پس مهدی خروج می‌کند و با او بیعت می‌کنند. او طی هفت یا نه سال عدالت را بین مردم مستقر می‌کند. در زمان او عیسی بن مریم نازل می‌شود. احادیث بسیاری در این خصوص وارد شده است... اما مهدی منتظر که احادیث صحیحی در خصوصش آمده، از اهل‌بیت پیامبر صلی الله عليه وسلم و از اولاد فاطمه (رضی الله عنها) است. اسم او مانند اسم پیامبر، محمد، و پدرش عبد‌الله است. این حق است و احادیث صحیح در این خصوص وارد شده و در آخرالزمان واقع خواهد شد.» [15] این افراد برخی از کسانی بودند که به صحیح‌بودن یا تواتر احادیث مهدی تصریح کرده‌اند. تعداد آنان واقعاً بسیار بود و به‌جهت اجتناب از طولانی‌شدن مطلب، همه را بیان نکردیم و آنچه گفته شد هدف را محقق می‌سازد. پی‌نوشت: برگرفته از کتاب «تصور اهل‌سنت از مهدی منتظر، از عقیده تا متون»، دکتر عبدالرزاق دیراوی، ص22 تا 33 منابع: 1. المنار المنيف في الصحيح و الضعيف، ابن القيم الجوزية، ت. یحیی عبدالله الثمالی، دار عالم الفوائد، ص‌۱۴۰. ۲. الإشاعة الأشراط الساعة، مكتبة الثقافة، مدينه منوره، د.ت، ص۱۱۲. ۳. همان منبع، ص۱۱۲. ۴. لوامع الأنوار البهية و سواطع الأسرار الأثرية، ج‌۲، ص‌۸۴. قرار دارد بر: http://ia.rv. Fus.archive.org//TAitems/lawme/Tlabsaar.pdf ۵. المهدی، محمد اسماعیل مقدم، مؤسسۀ جهانی نشر و توزیع اسکندریه/ مصر، چاپ ۱۱، ۲۰۰۸/۱۴۲۹، ص91. ۶. الإذاعة اما كان وما يكون بين يدي الساعة، ت، مسعد عبد الحميد السعدني، مكتبة القرآن، قاهره، ص۱۶۶. ۷. همان منبع، ص217. ۸. أشراط الساعة في مسند احمد و زوائد الصحيحين، خالد بن ناصر بن سعيد غامدی، دارالأندلس الخضراء، عربستان سعودی، دار ابن حزم، بیروت لبنان، چاپ اول، ۱۴۲۰ھ/۱۹۹۹م، ج‌۱، ص‌۲۷۶. مؤلف سخنان دیگری نیز گفته است که بیان نکردیم. در ص‌۲۸۰ می‌گوید: «به‌علاوه، این تنها اندکی از بسیار از گفتار اهل علم بود.» ۹. منهاج السنة النبوية (۲۱۱/۴) به نقل از المهدي المنتظر في ضوء الاحادیث و الأثار الصحيحة و أقوال العلماء و آراء الفرق المختلفة، ص۵۰. ۱۰. عون المعبود شرح سنن أبي داوود، ج۶، ص۲۴۳. به نقل از العرف الوردي في أخبار المهدی، جلال الدين سیوطی، ت، أبويعلي البيضاوی، دار الكتب العلمية، بیروت، لبنان، چاپ اول، ۲۰۰۶، ص۳. ۱۱. مقالات آلبانی، گردآوری و تصحیح، نورالدين طالب، دار أطلس للنشر و التوزيع، ریاض، عربستان سعودی، چاپ اول، ۲۰۰۰/۱۴۲۱. ۱۲. اتحاف الجماعة بنا جاء في الفتن و الملاحم و أشراط الساعة، حمود بن عبد الله تویجری، چاپ مدينة الرياض، چاپ اول، ۱۳۹۶، ج۲، ص۲۲. ۱۳. المهدي المنتظر، إبراهيم المشوخي، مكتبة المنار الأردن، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۶م، سلسلة الأمارات الساعة، ص‌۷۲. ۱۴. فتوایی به‌عنوان «هل احادیث خروج المهدي صحيح ام لا؟» در آدرس: http://at.islamway.net/fatwa۱۳۳۴۵ ۱۵. فتاوى نور على الدرب، ج۱، گردآوری، أ. د. عبدالله بن محمد الطيار و محمد بن موسی بن عبدالله الموسى، مؤسسه خیریه شیخ عبد العزيز بن باز، د.ت، ص ۳۵۵. مقام مادر مادر! رایحۀ دل‌انگیز وجودت، مرا تا عمق حیات به سرزمین نور، به وادی سحر، به دیار شکفتن و بلوغ، و به دیار حضور و سرور پیش می‌بَرَد. با نگاهی به چهرۀ زیبایت، منزلْ‌منزلِ عمرم را که به خاطر می‌آورم، تو را می‌بینم که کردارت همه مزین به مضامین هستی‌بخش است. شناخت حق مادر در روایتی از امام سجاد علیه‌السلام دربارۀ شناخت حق مادر چنین آمده است: «حق مادرت این است که بدانی او به‌گونه‌ای تو را حمل کرده که هیچ‌کس دیگری را حمل نمی‌کند و از میوۀ قلبش به‌گونه‌ای تو را غذا داد که هیچ‌کس چنین عطایی به دیگری نمی‌کند. او از تو با تمام اعضایش پاسداری کرد. بی‌پروا از گرسنگی خویش تو را سیر کرد و بی‌باک از تشنگی خود تو را سیراب ساخت. بی‌توجه به تن‌پوش خویش تو را پوشاند. در آفتاب ماند تا بر تو سایه افکند و برای تو بی‌خواب گشت و تو را از گرما و سرما پاس داشت تا تو از آنِ او باشی. بی‌شک جز به یاری و مددرسانی خداوند متعال، توان سپاسگزاری او را نداری.» (تحف‌العقول، ص263) به‌راستی که کلام مولایمان سید احمدالحسن (ع) در حق مادر بسیار زیباست. روزی یوسف از مغرب در نامه‌ای برای سید احمدالحسن (ع) این‌گونه می‌نویسد: سید و مولای من، پدر و مادرم به فدایت از خدای بلندمرتبه و توانا (علی و قدیر) مسئلت دارم که خواندن نامه‌ام و پاسخ‌دادن به آن برایتان دشوار نباشد. شما بر من نسبت به خودِ من اولویت دارید و جز خضوع و تسلیم در برابر فرمان شما ندارم. امیدوارم که به من و مادرم و دو برادر ایمانی‌ام که با من زندگی می‌کنند توصیه‌ای بفرمایی؛ چراکه شما از حال ما نسبت به خود ما آگاه‌تری و آنچه را در کار ما به صلاح ماست بهتر از خود ما می‌دانی. پاسخ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. گفتی با مادرت زندگی می‌کنی که این نعمتی است که خدا آن را بر تو ارزانی داشته است؛ پس به تو توصیه می‌کنم به مادرت نیکی کنی و رضایتش را در آنچه مورد رضای خدای سبحان است، بطلبی و تو و هرکسی را که کلماتم به او می‌رسد به نبرد با نفْس توصیه می‌کنم که سخت‌ترین دشمن انسان است... .» (پاسخ‌های روشنگرانه، ج3، س228) انس با مادر، بهتر از جهاد جوانی به محضر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله شرفیاب شد و گفت: من جوان شادابی هستم و جهاد را دوست دارم؛ ولی مادری دارم که جهاد من برای او ناگوار است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «بازگرد و با مادرت زندگی کن. سوگند به خدایی که مرا به حق به پیامبری فرستاد، یک شب انس او با تو، از جهاد در راه خداوند متعال برتر است.» (بحارالانوار، ج74، ص70) تأکید قرآن بر زحمات مادر قرآن مجید به دفعات، انسان‌ها را به نیکی به پدر و مادر فرامی‌خواند؛ ولی دربارۀ مادر و قدردانی از زحمات فراوان او، بیشتر تاکید کرده، نام او را جداگانه مطرح می‌کند و از زحمات مادر در تداوم نسل انسان‌ها و تحمل زحمات و مشکلات دوران بارداری و تحمل زحمات پس از آن سخن می‌گوید. در آیۀ پانزدهم سورۀ مبارک احقاف چنین می‌خوانیم: (و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم. مادرش با تحمل رنج، او را باردار شد و با تحمل رنج او را به دنيا آورد و بار برداشتن و از شير‌گرفتنِ او سى ماه است، تا آنگاه كه به رشد كامل خود برسد...). نتیجۀ نارضایتی مادر در عصر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله یکی از مسلمانان در بستر مرگ بود. آن حضرت بر بالین او حاضر شد و چون حالت احتضار او را دید، به او فرمود: «بگو لا اله الا الله.» ولی شخص توان سخن‌گفتن نداشت. پیامبر صلی الله علیه و آله چندین بار جملۀ خود را تکرار کرد، ولی او نمی‌توانست حرفی بزند. پیامبر از مادر آن شخص سؤال کرد: «آیا از پسرت راضی هستی؟» گفت: «نه، از او راضی نیستم.» رسول خدا فرمود: «دوست دارم از او راضی شوی.» مادر شفاعت پیامبر را دربارۀ فرزندش پذیرفت و از پسرش راضی شد و در این هنگام، جملۀ «لا اله الا اللّه» بر زبان آن شخص جاری شد. بعد پیامبر صلی الله علیه و آله به او گفت: «چه می‌بینی؟» شخص گفت: «دو سیاه‌چهره را می‌بینم که دور می‌شوند و دو شخص روشن و نورانی را می‌بینم که وارد اتاق می‌شوند.» (عرفان عبادت، ص423 و 424) در نهایت دریافتیم که مادر همان طبیبی است که لبخندش مایۀ شفای دردهایمان و دستانش مایۀ رنگ‌دادن به زندگی‌مان است و بایستی این گوهر ارزشمند را قدر بدانیم. والحمد لله رب‌العالمین برگرفته از سایت http://maghale-adabi.blogfa.com/post/5 بررسی جایگاه رؤیا و معرفی انواع راهکارهای خروج از غفلت چند هفته قبل، امام احمدالحسن ع پیامی را در صفحۀ مبارک فیس‌بوک قرار دادند. به‌طور خلاصه، در این پیام اشاره شده بود که غفلت به‌معنای نشنیدن سخن خداوند و محرومیت از وحی و ملکوت است. امام احمدالحسن در این پیام، به ما دستور دادند که از غفلت خارج شده و اهل ملکوت بشویم و سخن خداوند را بشنویم. در راستای پیروی از دستور امام، قصد داریم در سه محور دربارۀ وحی و رؤیای صادقه صحبت کنیم و دربارۀ اینکه چطور می‌توانیم اهل وحی و رؤیای صادقه شویم، راهکارهایی عملی را از بیانات امام احمدالحسن بیاموزیم. محورهای سه‌گانۀ این بحث عبارت‌اند از: - محور اول: درنگی در مفهوم رؤیا و وحی، در بیانات امام احمدالحسن ع؛ - محور دوم: اهمیت رؤیا در زندگی مؤمن، در بیانات امام احمدالحسن ع؛ - محور سوم: پنج راهکار عملی برای بهره‌مندی از وحی و رؤیا در بیانات امام احمدالحسن ع. محور اول: درنگی با مفهوم رؤیا و وحی، در بیانات امام احمدالحسن ع امام احمدالحسن ع در ابتدای کتاب نبوت خاتم و در بخشی تحت عنوان «نبوت» می‌فرمایند: «اخبار آسمانی از طرق مختلفی به انسان می‌رسد، اگرچه همۀ آن‌ها به یک اصل بازمی‌گردد: ممکن است خداوند سبحان و تعالی به‌صورت مستقیم از پسِ پرده یا حجاب با انسان سخن بگوید، یا آنچه را که بخواهد به آدمی وحی کند، یا آنچه را که اراده فرماید در صفحۀ وجود انسان بنویسد یا فرشتگانی بفرستد تا به‌طور مستقیم با انسان تکلم نمایند یا هر آنچه را که مشیّت و خواست حضرت حق است در صفحۀ وجودش بنگارند. خداوند متعال می‌فرماید: (وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ:هیچ بشری شایستگی ندارد که خداوند با او سخن بگوید مگر به‌وسیلۀ وحی، یا از آن سوی حجاب (پرده)، یا فرشته‌ای بفرستد تا به فرمان او هرچه بخواهد به او وحی کند. به‌درستی که او بلندمرتبه و حکیم است).(شورا، 51) اما شیوۀ این کلام، وحی یا نوشتن، گاهی به‌صورت رؤیا و گاهی به‌صورت مکاشفه در بیداری است. می‌گویم مکاشفه، زیرا عالم ارواح، متفاوت با عالم جسمانی است و اگر انسان بخواهد از عالم ارواح مطلع شود و به آن اتصال یابد، باید حجاب این عالم جسمانی از او کنار برود (کشف شود).» بنابراین هم‌چنا‌ن ‌که از کلام امام احمدالحسن ع دانستیم، رؤیای صادقه مصادیق مختلفی دارد، و تمامی آیات غیبی و ملکوتی، از مصادیق رؤیا به شمار می‌آیند؛ زیرا به‌واسطۀ رؤیای در خواب یا رؤیای در بیداری به انسان نشان داده می‌شوند؛ به بیان دیگر، رؤیا یعنی آنچه از عالم غیب به انسان نشان داده می‌شود، و این محدود به خواب شب نیست، بلکه یک مفهوم عام است با مصادیق و نمونه‌های متعدد؛ چنان‌که امام احمدالحسن ع در جلد دوم از کتاب روشنگری‌هایی از دعوت‌های فرستادگان و در بخشی تحت عنوانِ آیه و معجزۀ ملکوتی، مصادیق رؤیا و آیۀ ملکوتی را برشمرده و می‌نویسد: «از جملۀ این نشانه‌ها عبارت است از: الف. نور بصیرت، اطمینان قلبی، و آرامش و وقار؛ البته اگر انسان بر فطرت خداوندی باشد که مردم را بر آن سرشته است و آن را آلوده نکرده باشد یا اینکه پس از به‌یادآوردن و بیدار شدنش از خواب غفلت، به آن فطرت بازگردد؛ ب. دیدن باطن افراد و توسُّم (شناخت با فراست و تیزبینی) در آفاق و اَنفُس؛ ت. رؤیای صادقه در خواب؛ ث. رؤیای صادقه در بیداری ـ‌مکاشفه‌ـ که عبارت است از: 1. رؤیای صادقه در نماز؛ 2. رؤیای صادقه در رکوع؛ 3. رؤیای صادقه در سجده؛ 4. رؤیای صادقه در چُرتِ بین خواب و بیداری؛ 5. رؤیای صادقه هنگام خواندن قرآن؛ 6. رؤیای صادقه هنگام رفتن خدمت اباعبدالله امام حسین ع؛ 7. رؤیای صادقه هنگام دعا و تضرّع به درگاه خداوند سبحان‌و‌متعال؛ 8. رؤیای صادقه در [کنار] ضریح‌های امامان و پیامبران ع و مساجد و حسینیه‌ها و بسیاری موارد دیگر. همۀ انواع این مکاشفه‌ها و رؤیاهای صادقه نشانه‌های الهی است؛ چراکه فقط با دستور خداوند و به خواست و مشیّت خداوند سبحان‌و‌متعال صورت می‌پذیرند و انجام این‌ها را فرشتگان خدای سبحان‌و‌متعال و بندگان شایستۀ او عهده‌دار هستند؛ کسانی که از سخن او پیشی نمی‌گیرند و تنها به فرمان او عمل می‌کنند. این نشانه‌ها، دلیل رسا و حجت بالغۀ خداوند سبحان‌و‌متعال بر بندگانش است؛ زیرا کلمات او هستند که به‌واسطۀ آن‌ها با مردم سخن می‌گوید. کسی که این‌ها را تکذیب کند، خداوند سبحان‌و‌متعال را تکذیب کرده است، و این، از بزرگ‌ترین انواع کُفر و تکذیب محسوب می‌شود. خداوند متعال می‌فرماید: (سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ: زودا که آيات و نشانه‌های خود را در آفاق و در وجود خودشان به آن‌ها نشان خواهيم داد تا برايشان آشکار شود که او حق است). یعنی آفاق مَلَکوتی و مُلکی و در نفس انسانی؛ تا برایشان روشن شود که او حق است؛ یعنی قیام قائم ع؛ همان طور که در روایات از ائمه ع نقل شده است؛ چراکه مردم او را تکذیب می‌کنند و او را تصدیق نمی‌کنند. خداوند سبحان‌و‌متعال می‌داند که بیشتر مردم غافل‌اند و از نشانه‌های نفسانی و آفاقی روی‌گردان هستند و به همین دلیل، کُفر به رسالت‌های الهی، نتیجۀ حتمی و محصول نهایی است که از آن گریزی نیست: (وَإِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ: و حال آنکه بسياری از مردم از آيات ما غافل‌اند)، (وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ: و به زندگی دنيا خشنود و راضی شده و به آن آرامش يافته‌اند، و آنان که از آيات ما غافل‌اند) و (وَآتَيْنَاهُمْ آيَاتِنَا فَكَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ:آيات خويش را بر آنان رسانيديم؛ ولی از آن روی‌گردان بودند).» همچنین امام احمدالحسن ص در صفحۀ مبارک فیس‌بوک و در پاسخ سؤال یکی از انصار که پرسیده بود «با وجود سایر نشانه های غیبی، چرا مطابق روایات، تنها رؤیا از نبوت باقی مانده است» فرمودند که تمامی نشانه‌های غیبی مصداق رؤیا به شمار می‌رود: t.me/ghalam_ashab_ahmad_as/3042 همچنین امام احمدالحسن در بخشی از کتاب سفر موسی به مجمع‌البحرین، نشانه‌ها و توسمات را تکلم خداوند با بندگان دانسته و فردی را که از آن بی‌بهره باشد، غافل به شمار می‌آورد؛ ایشان می‌نویسند: «کسی که دو گوش برای شنیدن دارد بشنود، و کسی که دلی برای فهمیدن دارد بفهمد و دریابد: خداوند سبحان در همه‌چیز سخن می‌گوید ولی مردم غافل‌اند و به خودشان و هوس‌هایشان توجه دارند. راه سخن‌گفتن خداوند با پیامبران منحصر به وحی، یا شنوانیدن الفاظ در گوش یا القای معانی در دل آن‌ها نیست؛ بلکه راه بزرگ‌تری نیز وجود دارد که عبارت است از: "ما رأیتُ شیئا الا رأیتُ الله معه و قبله و بعده: به هیچ چیزی نظر نکردم، مگر آنکه قبل از آن چیز و بعد از آن چیز و با آن چیز خدا را دیدم." موسی‌(ع) وقتی متوجه شد که ماهی را کنار صخره جا گذاشته‌اند، فهمید این اتفاق، نشانه‌ای از جانب خدای سبحان است.» بنابراین از مجموع کلمات امام به‌روشنی می‌توان فهمید که رؤیا و وحی و تکلم خداوند با انسان، محدود به مشاهدات انسان در خواب شبانگاهی نیست؛ بلکه رؤیا و وحی هر آن چیزی است که در خواب یا بیداری، از عالم غیب به انسان ارزانی می‌شود (مانند سخن‌گفتن خداوند به‌طور مستقیم یا به‌واسطه ملائکه یا ارواح معصومین، الهام، توسم و ...) محور دوم: اهمیت رؤیا در زندگی مؤمن، در بیانات امام احمدالحسن ع چنان‌که در آخرین پیام امام در صفحۀ مبارک فیس‌بوک خواندیم، ایشان غفلت را به محروم‌ماندن از وحی تفسیر نمودند. و این چیزی بود که قبلاً نیز در کتاب روشنگری‌هایی از دعوت‌های فرستادگان و نیز در کتاب سفر موسی به مجمع‌البحرین بیان فرموده بودند و پیش‌تر خواندیم. اما در اینجا خوب است که بخشی از پاسخِ سؤال 134 کتاب متشابهات، جلد 4 را با هم بخوانیم، تا ببینیم امام احمدالحسن ع دربارۀ فردی که از رؤیا و وحی محروم است، چه می‌فرمایند؛ ایشان در بخشی از این سؤال می‌فرمایند: «قانون الهی در آیات پیشین این است که اولیای خدا که ایمان آورده‌اند و تقوا پیشه کرده‌اند، در این دنیا بشارتی برای آنان است؛ یعنی آن‌ها حتماً باید ببینند یا به آن‌ها نشان داده شود آنچه را که درستی راه و عقیده‌شان را به آن‌ها بشارت می‌دهد. کسانی که چیزی را که بشارت‌دهندۀ آن‌ها به‌درستی راهشان است نمی‌بینند یا به آن‌ها نشان داده نمی‌شود، در زمرۀ اولیای خداوند نیستند، و حتی جزو کسانی که ایمان آورده‌اند نیز نیستند و در زمرۀ متّقین نیز به شمار نمی‌روند.» و در ادامه می‌نویسند: «... بنابراین کسی که بشارت‌دهنده‌هایی بر اینکه بر راه مستقیم گام برمی‌دارد، نبیند و برای او نبینند، در زمرۀ متقین نیست و حتی طبق این آیه، جزو روزه‌داران هم محسوب نمی‌شود، و چه بسیارند روزه‌دارانی که از روزه جز گرسنگی و تشنگی بهره‌ای نمی‌برند و کسانی که رؤیا را انکار می‌کنند، ارواحشان منکر وجود خداوند است: (فَإِنَّهُمْ لا يُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظَّالِمينَ بِآياتِ اللهِ يَجْحَدُونَ: ولی اينان تنها تو را تکذيب نمی‌کنند؛ بلکه اين ستمکاران، سخن خداوند را انکار می‌کنند).» کلام امام بی نیاز از هرگونه شرح و توضیح است. همچنین امام ع در پاسخ سؤال 316، کتاب پاسخ‌های روشنگرانه، جلد 4، به نقش مهمِ الهام در رسیدن به معرفت پرداخته و می‌نویسند: «با اخلاص، انسان به ذکر حقیقی، توفیق می‌یابد و با ذکر، به معرفت نایل می‌شود. از جمله راه‌های معرفت، الهام است و دستاورد الهام، بیشتر شدن معرفت است. همراه با سیر الی الله باید اخلاص آدمی نیز افزایش یابد؛ همچنین توفیقی که از جانب خدا بر او نازل می‌شود افزایش می‌یابد؛ به همین جهت الهام از سوی خدا بر او بیشتر و معرفتِ انسان نیز بیشتر می‌شود؛ تا اینکه انسان بداند که معرفت حقیقی، عجز و ناتوانی از رسیدن به شناختِ حقیقت و کُنه است.» بنابراین از مجموع کلمات امام می‌توان دریافت انسانی که از وحی و رؤیا بی بهره باشد، در شمار متقین و روزه‌داران و حتی مؤمنین هم نیست و از غافلان به شمار می‌رود. اما بپردازیم به محور سوم و پایانی و پاسخِ این سؤال که: حال که با معنای وحی و رؤیا و نیز با نقش مهم آن در زندگانی مؤمن آشنا شدیم، چطور می‌توان به آن دست یافت و اهل وحی و ملکوت شد؟! پاسخ این سؤال و راهکارهای پنج‌گانۀ امام در این خصوص را در محور سوم می‌خوانیم. محور سوم: پنج راهکار عملی برای بهره‌مندی از وحی و رؤیا در بیانات امام احمدالحسن ع: راهکار اول: قرائت قرآن همراه با توجه به‌سمت خداوند و تدبر در معانی آیات در این خصوص، امام احمدالحسن می‌فرمایند: «معجزه قرآنی برای کسانی که اولین بار [با قرآن] روبه‌رو شدند در تاریخ واضح است. رسول، قرآن یا برخی از آیات قرآن را آوردند و بر مردم پیرامون خود خواندند؛ هرکس [خواست] بشنود آن را شنید و تأثیر روحی بر آن‌ها گذاشت یا بعضی خواب دیدند یا نشانه‌ها و اشاره‌هایی برایشان به وجود آمد که باعث می‌شد ایمان بیاورند. اگر [صرفاً] گفته‌ای فصیح و بلیغ بود ایمان نمی‌آوردند؛ چون فصاحت و بلاغت موضوعی نِسبی است و قواعدی وجود ندارد که بگوید اینجا مرزی هست، اگر از آن بگذری کلام معجزه می‌شود؛ و برای همین می‌گفتند محمد ساحر است و زنان و جوانان خود را از خواندن و شنیدن آن منع می‌کردند؛ چون برای بسیاری از آنان، یا این تأثیر روحی صورت می‌گرفت یا خواب می‌دیدند؛ و الآن هرکسی می‌تواند این را تجربه کند.» و نیز می‌نویسد: «من در کتاب‌ها [ی خودم] و در این کلام بیان کردم که قطعاً قرآن تأثیرات نفسانی و روحانی دارد، و برای همین ایشان را به ساحر توصیف می‌کردند؛ چون افرادی که قرآن می‌خواندند و افرادی که آن را می‌شنیدند خواب یا شبیه آن را می‌دیدند و سپس ایمان می‌آوردند.» و می‌نویسد: «اگر با توجه به خداوند باشد و ترجمه هم صحیح باشد، اطمینان و آرامش برای او نیز حاصل خواهد شد، و چون شما عرب هستی اکیداً فهم شما عربی است و تمایل به عربی خواهید داشت. اطمینان و آرامش با خواندن دو کلمه یا یک آیه بدون فهمیدن یا تدبر حاصل نخواهد شد. تنها با قرائت و تدبر است که حاصل می‌شود؛ و اگر قرآن از طرف خداوند نازل شده، پس حتماً برای خوانندۀ تدبرکننده به یک روشی آرامش حاصل خواهد شد: - یا خواب می‌بیند؛ - یا قلبش نرم می‌شود؛ - یا مکاشفه می‌بیند؛ - یا نشانه‌هایی برای او حاصل می‌شود. هدف این است، نه اینکه به‌صورت تصادفی و بدون تدبر و اهمیت بخواند و آرامش پیدا کند؛ و همین ‌طور ضرورتی ندارد آرامش بلافاصله با نرم‌شدن قلب برای قرآن صورت بگیرد.» (به نقل از: علاء السالم، اعجاز القرآن، ص132 و 133) بنابراین و بر اساس آنچه از سید احمدالحسن ع آموختیم، اعجاز قرآنِ کریم، تأثیر درونی و روحانی است؛ یعنی چنانچه قرائت قرآن با توجه و تدبر صورت گیرد، بر نفْس و روح آدمی تاثیر می‌گذارد و این تأثیر با اموری نظیرِ: رقّت و نرمی قلب، مشاهدۀ رؤيا یا مکاشفه یا ظهور نشانه‌ای دیگر، جلوه‌گر می‌شود. راهکار دوم: نماز شب همراه با گریه و تضرع امام احمدالحسن در پاسخ سؤال 90 در جلد دوم کتاب پاسخ‌های روشنگرانه می‌نویسد: «از شما و از تمامی انصار خدا ـ‌که خداوند از جمیع بدی‌ها مصونشان داردـ درخواست می‌کنم که هرگز از نماز شب و دعا در آن و گریه و زاری در پیشگاه پروردگار رحیم غافل نشوند. درهای ملکوت آسمان‌ها که پیش‌تر فقط برای انبیای خاص خداوند و فرستادگانی همچون ابراهیم(ع) باز می‌شد، اکنون باز است. خوش به حال کسانی که به آن‌ها اجازۀ ورود داده می‌شود تا بنگرند به آنچه ابراهیم(ع) نگریست.» هم‌چنان ‌که ملاحظه فرمودید، برای آنکه بتوانیم همچون ابراهیمِ پیامبر، ملکوت را ببینیم، به نماز شب همراه با گریه و تضرع توصیه شده‌ایم. راهکار سوم:تبلیغ امام احمدالحسن در پاسخ سؤال 91 در جلد سوم کتاب متشابهات می‌نویسد: «(ثُمَّ اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ: باز هم پرهیزگاری کنند و ایمان بیاورند): انسان اگر به آنچه از عِلم پیامبر(ص) و اهل‌بیت آن حضرت(ع) آموخته است عمل کند و بر عبادت و بندگی که همان اصل عمل است مداومت نماید، قطعاً درب‌های غیب به روی او گشوده خواهد شد، و اگر در عملش مخلص باشد، از نشانه‌های پروردگارش خواهد دید؛ چه به‌وسیلۀ رؤیای صادقه یا مکاشفه و مشاهده یا هر راهی که خدای سبحان و متعال برای اولیای مخلص خود بگشاید؛ و این چیزی که مؤمن در ملکوت آسمان‌ها مشاهده می‌کند، حتماً باید به آن ایمان آورَد، پس از آنکه تقوا پیشه کند و از خدای سبحان بترسد و صبوری پیشه کند تا تأویل آنچه را که دیده است، بداند. در این آیه کلمۀ "ثم: سپس"، "به عقب انداختن" و "تأخیر" را می‌رساند؛ یعنی به‌محض عمل‌کردن، دروازۀ ملکوت برای مؤمن گشوده نخواهد شد؛ بلکه وی باید با اخلاص، بر عمل و بندگی مداومت داشته باشد تا دروازه‌های ملکوت آسمان‌ها برای اولیای الهی گشوده شود. (ثُمَّ اتَّقَواْ وَّأَحْسَنُواْ: باز هم پرهیزگاری کنند و نیکی): یعنی از خدا بترسند و به مؤمنان و مردم نیکی کنند؛ به این صورت که آن‌ها را آموزش دهند و آنچه را که در ملکوت آسمان‌ها دیده‌اند به آن‌ها بشناسانند؛ و این، همان مرحلۀ تبلیغ است؛ از همین رو نفرموده است "آمنوا: ایمان آورند"؛ چراکه آن‌ها به آنچه مشاهده کرده‌اند، یقین دارند. آن‌ها اکنون در مرحلۀ تبلیغ از سوی خداوند سبحان هستند. راهکار چهارم: روزه امام احمدالحسن در پاسخ سؤال 134 در جلد چهارم کتاب متشابهات می‌نویسد: «حال اگر به سراغ آیۀ دیگری برویم که فایدۀ روزه‌گرفتن را بیان می‌کند: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ: ای کسانی که ايمان آورده‌ايد، روزه‌داشتن بر شما مقرّر شد، همچنان که بر کسانی که پيش از شما بوده‌اند مقرّر شده بود تا پرهيزگار شويد)، یعنی روزه‌داشتن بر شما مقرّر شده است به این امید که پرهیزگار شوید. فرد باتقوا از سوی خدای سبحان با میزان الهیِ حق که همان «کلمات خدا و آیات خدا» است و ظالمان این‌ها را انکار می‌کنند، از تقوای خود باخبر می‌شود و این همان رؤیای بشارت‌دهنده‌ای است که از آیات پیشین دریافتیم. بنابراین کسی که بشارت‌دهنده‌هایی بر اینکه بر راه مستقیم گام برمی‌دارد، نبیند و برای او نبینند، در زمرۀ متقین نیست و حتی طبق این آیه، جزو روزه‌داران هم محسوب نمی‌شود، و چه بسیارند روزه‌دارانی که از روزه جز گرسنگی و تشنگی بهره‌ای نمی‌برند و کسانی که رؤیا را انکار می‌کنند، ارواحشان منکر وجود خداوند است: (فَإِنَّهُمْ لا يُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظَّالِمينَ بِآياتِ اللهِ يَجْحَدُونَ: ولی اينان تنها تو را تکذيب نمی‌کنند؛ بلکه اين ستمکاران، سخن خداوند را انکار می‌کنند).» راهکار پنجم: برترین ذکر امام احمدالحسن در پاسخ سؤال 116 در جلد سوم کتاب متشابهات می‌نویسد: «آنچه از امام مهدی(ع) آموخته‌ام این است که برترین ذکر، گفتنِ "بسم الله الرحمن الرحيم ولا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم اللهم صلِّ على محمد وآل محمد وسلم تسليماً" است. کسی که این ذکر را پنجاه بار بگوید، در آن روز جزو غافلین نوشته نمی‌شود و اگر آن را صد بار بگوید، در آن روز از ذاکرین نوشته می‌شود و اگر هزار بار بگوید نزد خداوند و امام مهدی(ع) جزو پیروزمندان خواهد بود. چنان‌که ملاحظه کردید، در اینجا نیز امام احمدالحسن، پنجاه مرتبه گفتنِ این ذکر را موجب این می‌دانند که انسان در شمار غافلان نباشد. و با تعریفی که در کلمات امام از غفلت خواندیم می‌فهمیم که انجام این دستورالعمل و مداومت بر این ذکر، در بهره‌مندی انسان از وحی و ملکوت، مؤثر است؛ بنابراین ما پنج راهکار عملی و مشخص را از کلمات امام فراگرفتیم که به کمک آن‌ها می‌توان اهل ملکوت شد. از خداوند توفیق عمل را خواستاریم.

فایل‌های PDF

نشریه زمان ظهور 119
مشاهده فایل پی دی اف