نشریه زمان ظهور 109

ماه محزون صفر از حلول صفر اندوه به پا می‌خیزد اشک‌ها در غم هر رفته در آن، می‌ریزد آهْ از آن شب که سقیفه عَلَمش برپا کرد پایِ ویرانی اسلام، عُمَر امضا کرد آه و صد آه ز پنجشنبه و بار غم آن که شد اسباب به هر غربت حجت به زمان رکن اول چو بیفتاد جهان تنگ آمد گوییا کل زمین بعد نبی لنگ آمد از همین بارِ مصیبت که شد آغاز دریغ یک‌به‌یک آل نبی گشته همه کشته‌ی تیغ میخِ ظلمت که سقیفه زده بر قامت دین بر سرِ سینه‌ی زهرا بنشست دختِ امین آه از این ماه که دارد همه اندوه و عزا مجتبی برده و این جنتِ فردوس، رضا این همان ماه سیاهی است که شاهان بگرفت هم خدا برده و هم وجهه‌ی ایمان بگرفت هر سه از زهر حسد، کشته‌ی این دهر شدند با چنین رفتنشان موجب این قهر شدند یکی آورده جگر در دلِ طشتِ پرِ خون آن یکی سخت به خود پیچد از این زهر فزون این چه رسمی‌ست که با آل عبا خلق کند؟ هرچه بوده همگی جرم و جفا خلق کند بعد طاها شده سیرت که جگر زهر زنند گرچه دم از تبعیتْ کوی هر شهر زنند همه غربت‌زده‌اند آل محـمد به خـدا گرچه در خاک بقیع یا که به طوس است جدا چون فدک برده عدو کل زمین گشته غریب در غریبی شده اسباط نبی بعد حبیب روزی اما عَلَمی رقص‌کنان می‌آید نام مهدی به ‌ضمیمه‌ی اذان می‌آید تا فدک گیرد و دارو شود آن پهلو را بر زمین آورَد او عاقبت آن مینو را وقتِ پایان سقیفه است و علی پیروز است این مُسمّا شده، هم‌نامِ نبـی پیروز است وصیت بازدارنده از گمراهی آیا پیامبر خدا(ص) وصیت‌نامه نوشتند؟ خداوند می‌فرماید: (كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ) (هنگامی که وفاتتان برسد، بر شما واجب است، اگر خیر و خوبی به‌جای گذاشتید، به والدین و نزدیکان، وصیت نیکو کنید. این حقی است بر پرهیزگاران). بقره، ١٨٠ آیۀ بالا ‌صراحتاً بر وصيت تأکید دارد؛ مخصوصاً زمانی که شخص مرگش را نزدیک می‌بیند؛ و هر مسلمانی که ادعای پیروی از قرآن را دارد نمی‌تواند منکر وصیت‌کردن رسول خدا ص (که خود مظهر قرآن است) شود؛ در غیر این صورت ـ‌نعوذبالله‌‌ـ پیامبر ص را متهم به ترک واجب و عدم وجود سخن خیر در اواخر عمرشان کرده است! سؤالی که هر ذهن حق‌جو را کنجکاو می‌کند این است که وصیت پیامبر خدا ص کجاست؛ درحالی که پیامبر خدا ص در بستر بیماری بود و مرگ خود را نزدیک می‌دید؟ برخی مخالفان وصیت شب وفات رسول خدا ص در صفحۀ ٣٠٠ کتاب غیبت طوسی (١)، سعی دارند وصیت را فقط محدود در روز غدیر و بعضی از توصیه‌های رسول خدا ص به اصحابش کنند! آن هم با این توجیه که دین در روز غدیر خم کامل شده است، پس نیازی به وصیتِ دیگر نیست! گویی در جایگاه خداوند نشسته‌اند و برای حجتش تعیین تکلیف می‌کنند! درحالی‌که وحی تا آخرین لحظات عمر پیامبر خدا ص جاری است و آیات بسیاری بعد از عید غدیر نازل شده است و وصیتِ زمان وفات، چکیده‌ای از تمام رسالت رسول خدا ص است که بر اساس قرآن کریم بر ایشان واجب بوده است... . زمانی که پیامبر خدا ص لحظات آخر عمر مبارک خود را در بستر بیماری سپری می‌کرد، در مجلسی که اصحاب و خلیفۀ دوم حضور داشتند فرمود: «کتف و دواتی (لوح و دوات) برای من بیاورید تا برای شما نوشته‌ای بنویسم "که تا ابد گمراه نشوید".» (٢) اما از آنجا که خلیفۀ دوم می‌دانست اگر رسول خدا ص نام اوصیای خود را ذکر کند دیگر راهی برای گمراه‌کردن امت نمی‌ماند گفت: «پیامبر خدا ص هذیان می‌گوید!» و نگذاشت که آن «نوشتۀ بازدارنده از گمراهی» در روز پنجشنبه و در حضور همگان توسط پیامبر خدا ص نوشته شود؛ اما آیا رسول خدا ص به خاطر ممانعت خلیفۀ دوم، امت را از این نوشته محروم کرد؟! در حالی ‌که ایشان حدود چهار روز بعد از آن واقعه وفات کردند. آیا در این مدت امیرالمؤمنین ع و اصحاب خاص را هم از این نوشته ـ‌‌که مرز بین هدایت و گمراهی یا نور و ظلمت است‌‌ـ محروم کردند، آن هم به خاطر سخن آن شخص؟ کسانی که چنین عقیده‌ای دارند نه‌تنها در سخن بلکه در عمل نیز پیرو خلیفۀ دوم هستند؛ زیرا اعتقاد دارند نیازی به وصیت نبوده و آنچه تا آن لحظه از دین بود کافی است و پیامبر خدا ص در خصوص وصیت بازدارنده از گمراهی سخن بیهوده گفته و این واجب الهی (وصیت) را حتی در مدت باقی‌مانده از عمر شریف خویش ترک کرده است (استغفرالله). روایت‌های فراوانی از وصیت پیامبر خدا ص در ایام بیماری وجود دارد؛ اما کامل‌ترین آن که تمام هدایت (بازدارنده از گمراهی تا ابد) را شامل می‌شود و آخرین وصیت ایشان است، نام اوصیای خود را در آن ذکر می‌کند و دارای پیامی خاص برای جلوگیری از گمراهی امت در زمان ظهور است و آن نام وصی سیزدهم از نسل امام دوازدهم شیعیان است که همچون امیرالمؤمنین ع اولین مؤمنان در زمان ظهور است که وظیفۀ زمینه‌سازی ظهور و تربیت یاران قائم ع را بر عهده دارد! اما چه‌چیزی باعث شد تا مهم‌ترین پیام رسالت نبی اکرم ص و مهم‌ترین وصیت اسلام که «بازدارنده از گمراهی تا ابد» است، قرن‌ها همچون راز باقی بماند و کسی نتواند روایات متواتر و صحیح حول محور ظهور و وصی سیزدهم را رازگشایی کند؟ روایاتی که به‌صراحت دربارۀ شخصیتی دارای عصمت با نام احمد (٣) در زمان ظهور صحبت می‌کنند که اوصاف و القاب اهل‌بیت ع را دارد! در روایات از او با لفظ یمانی، امیر جیش‌الغضب، طالع مشرقی، دابةالارض، وزیر مهدی، اولین قائم، مهدی اول و... یاد شده است؛ (۴) اما پاسخ علت رازآلود بودن این حقیقت، ساده است! این راز توسط خداوند محافظت شد تا فقط به دست صاحب و مدعی حقیقی آن آشکار شود و بهانه‌جویان و دشمنان باطنی اهل‌بیت ع نتوانند خود را همچون خلفای باطل سه‌گانه شریک در خلافت خداوند بدانند و حیله‌ها و فتنه‌های آنان تماماً نقش بر آب شود.(۵) (وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ) (با خدا مکر کردند و خداوند در مقابل آن‌ها مکر کرد، و خدا بهترین مکرکنندگان است). آل‌عمران، ۵۴ مدافعان وصیت اصلی‌ترین راه شناخت حجت خدا وصیت است؛ وصیتی که از حجت‌های سابق بر مدعی حقیقی شده است و تمامی حجت‌های الهی (تمامی انبیا و امامان) برای اثبات حقانیت خود ابتدا به وصیت احتجاج کرده‌اند و آن را در سخنان و آثار و کتب انبیای سابق آشکار کرده‌اند، و طبق قرآن کریم و روایات هیچ مدعی دروغینی نمی‌تواند به آن احتجاج کند و اولین شخصی که به وصیت احتجاج می‌کند صاحب اوست و این سنتی الهی از خداوند حکیم و علیم است. (۶) تاریخ بی‌رحم است و همواره نقشه‌های ابلیس باعث شده است مخالفان حجت‌های الهی، از حاکمان و علما مقابل آن‌ها ایستادگی کنند؛ اما در این میان افرادی بودند که با هرچه در توان داشتند از وصیت دفاع کردند که بهترین مثال در این میان، صدیقۀ طاهره فاطمه زهرا سلام‌الله علیها است، که بعد از غصب خلافت دشمنان و پشت‌کردن به وصیت توسط آنان، جان خود را در راه دفاع از وصیت فدا کرد. در زمان حال نیز بعد از قرن‌ها سید احمدالحسن یمانی ع با وصیت شب وفات رسول خدا ص آمده و ندای «هل من ناصر» سر داده است و هستند مقدادها و سلمان‌ها و ابوذرها که در مسیر وعدۀ حتمی الهی او را یاری می‌دهند؛ دیگر برخلاف تاریخ، انصار او نخواهند گذاشت واقعۀ کربلا تکرار شود و از آن‌ها در تاریخ به‌عنوان بهترین مدافعان وصیت یاد خواهد شد. کسانی که به غیب ایمان آوردند و در کنار ایمان به صاحب وصیت به ملکوت خدا لبیک گفتند (٧) حقیقتاً آن‌ها وارثان ملکوت هستند که به یُمن ایمان به «یمانی»، درهای آسمان به رویشان گشاده شده و با وجود ظلم‌ها و حکم‌های ناعادلانۀ حکومت‌ها، محکم و استوار ایستاده‌اند و وصیت شب وفات رسول خدا ص و حقانیت سید احمدالحسن یمانی ع را فریاد می‌زنند. خوشا به حالشان، چه خوب، یادگاری رسول‌الله ص را امانت‌داری کردند و همان فرقه ناجیه‌ای شدند که پیامبر خدا ص فرمود... سید احمدالحسن یمانی ع در کتاب عقاید اسلام می‌فرماید: «رسول‌الله ص صفت فرقه ناجيه را این‌گونه معین کرده که این فرقه، همان گروهی است که رهبری برگزیده، از سوی خدا مانند رسول‌الله ص داشته باشد و به این رهبری الهی که معرف خدا و حاكميت خداست، مانند اصحاب رسول‌الله ایمان داشته باشند. رسول خدا ص فرمود: ...به‌زودی امت من بر هفتادوسه ملت تقسيم می‌شوند كه يک فرقه بيش از بنی‌اسرائیل هستند. همگی آن‌ها در آتش هستند جز يک فرقه. به رسول‌الله ص عرض شد: ای رسول خدا آن یک فرقه کدام است؟ فرمود: همان فرقه‌ای كه به طريقتي است كه امروز من و اصحابم بر آن هستيم. معاني‌الأخبار (صدوق): ص ۳۴۳ والحمد الله وحده پانوشت: ١. پیامبر ص در وصیت شب وفات ـ‌صفحه ٣٠٠ ترجمه کتاب غیبت طوسی‌ـ می‌فرمایند بعد از دوازده امام، «دوازده مهدی» از نسل امام دوازدهم، اوصیای بعدی خواهند بود که اولین نفر از آن دوازده مهدی، سه نام دارد: «احمد عبدالله و مهدی.» و در ادامه می‌فرماید او اولین مؤمنان است، که اشاره به وظیفۀ مهم مهدی اول در زمان ظهور دارد. ٢. صحیح مسلم، کتاب الوصیة منابع شیعه: یادآوری قضیه پنجشنبه توسط امیرالمؤمنین ع به طلحه، غیبت نعمانی، ص ٨١ ٣. حذیفه گوید: شنیدم رسول خدا ص در ذکر مهدی ع می‌فرمود: «با او بین رکن و مقام بیعت می‌شود و اسمش احمد و عبدالله و مهدی است؛ پس این سه، اسامی او هستند. الغيبة الطوسي، كتاب الغيبة للحجة النص، ص ۴۵۴ و ۴٧٠؛ الخرائج و اجرائح، ج٣، ص ١١۴٩؛ بحارالانوار، ج۵٢، ص٢٩١. ۴. برای مطالعه روایات مربوطه می‌توانید به سایت رسمی المهدیون مراجعه بفرمایید: www.almahdyoon.co ۵. امام باقر به ابوخالد ـ‌زمانی که نام قائم را پرسیدـ این‌گونه پاسخ داد: «اي ابوخالد! به خدا سوگند! سؤال بسيار سختي پرسيدی كه تاكنون به احدی نگفته‌ام و اگر به احدی گفته بودم، به تو نيز مي‌گفتم. از امری پرسيدی كه حتی اگر فرزندان فاطمه او را بشناسند، نسبت به او حريص می‌شوند تا وی را تکه‌تکه كنند.» الغيبه الطوسي، ص٣٣٣ ح٢٧٨؛ الغيبه النعماني، ص٢٨٨ ح٢. ۶. توضیحات کامل و دقیق در کتاب «وصیت مقدس، نوشتار بازدارنده از گمراهی» نوشتۀ سید احمدالحسن یمانی. برای دانلود کتاب به سایت زیر مراجعه فرمایید. Www.almahdyoon.co ٧. بسیاری از افرادی که به سید احمدالحسن یمانی ع ایمان آوردند، قبل یا بعد از ایمان خود رؤیاها و مکاشفه‌هایی از جانب خداوند مشاهده کرده‌اند که اهل‌بیت ع و ملکوت به حقانیت ایشان شهادت می‌دهند. امام صادق ع فرمودند: «دشمنانش (دشمنان قائم)، فقها و مقلدین فقها هستند که با زور شمشیر یا به رغبت آنچه در دست دارد وارد حکمتش می‌شوند و اگر حکم و سلطنت در دست ایشان نبود فتوای قتلش را می‌دادند. ولی عارفان به خدا از طریق مکاشفه و روئیت صادقه با وی بیعت خواهند کرد.» بشارة الاسلام، ص٢٩٧ آیا ما نیز مثل اروپا از دوران تاریکی خارج خواهیم شد؟ بخش اول: دوران تاریکی در اروپا قسمت اول وقتی به گذشته، به قرون وسطی یا همان «دوران تاریکی» بازمی‌گردیم و سعی می‌کنیم برخی از ویژگی‌های آن را بررسی کنیم، خواهیم دید تاریکیِ وحشتناک و شدیدی در اروپا حاکم بوده که روح را خفه و در اعماق جان‌ها نفوذ می‌کرده است. متفکران، دانشمندان و فیلسوفان، دوران بسیار پرمشقتی را سپری می‌کردند؛ در حالی که شاهد بودند بی‌عدالتی، تروریسم و سرکوب به اسم خدا و به‌نام دین با سرمستی و ظلم و ستمی بی‌سابقه صورت می‌پذیرد! و سهم آزادگان، بزرگ‌اندیشان و اهل علم چیزی جز اتهام كفر و ارتداد نبود؛ به‌طوری که منجر به اعدام یا زندگی در تنهایی و غربت، و ترس و اضطراب آن‌ها می‌شد که قلب را بسیار می‌آزرد. یا شما از خرافات و یاوه‌گویی‌های کلیسا در آن زمان پیروی می‌کردی، یا باید زندگی خود را به‌عنوان دشمن خدا و مسیح سپری می‌کردی و مردم به شما با دیدۀ حقارت و تنفر نگاه می‌کردند؛ نه به این دلیل که شما به خداوند متعال کافر شده یا تعالیم عیسی مسیح را نقض کرده‌ای، بلکه به این دلیل که با استدلال‌های کاهنان و پاپ‌ها در تفسیری که از دین خدا و تعالیم مسیح ارائه می‌دادند مخالفت می‌کردی! از نظر كلیسا، نیكولاس كوپرنیک (1473 – 1543‌م) هنگامی كه نظریۀ خورشیدمرکزی را برخلاف نظریه زمین‌مرکزیِ بطلمیوس ـ‌كه قرن‌ها حکم‌فرمایی کرده بود و كلیسا آن را یكی از ثابت‌هایی می‌دانست كه نباید به آن خدشه‌ای وارد شود و گویی یک وحی آسمانی بودـ كشف کرد، گناه انجام داده بود. نظریۀ خورشیدمرکزی نزدیک بود زندگی کوپرنیک، فیلسوف راهب، ریاضی‌دان و اخترشناس مشهور را به خطر اندازد. وی به‌سبب ارائۀ همین نظریه تحت ‌فشار بسیار شدیدی قرار گرفت و توسط بزرگان مورد توهین و تحقیر دینی قرار گرفت. کوپرنیک در شرح و توضیح میزان اعتقاد و ایمان خود به خدا، در پاسخ به اعتراض معاصران خود که می‌گفتند «اگر نظریه تو درست است پس سیارۀ زهره باید از خودش تصویری مثل تصویری که ماه از خودش به ما نشان می‌دهد، نشان بدهد» به آن‌ها گفت: «حق با شماست، من نمی‌دانم چه بگویم، اما خداوند مهربان و رحیم است و حتماً روزی چیزی را که می‌تواند پاسخ سؤال شما در آن باشد به شما وحی خواهد کرد.» (دین و علم، اندرو دیکسون وایت) در عمل نیز خداوند امید و پیشگویی كوپرنیک را به دست اخترشناس و فیزیک‌دان ایتالیایی گالیلئو گالیله (1564 – 1642‌م) پس از انتشار و تأیید نظریۀ كوپرنیك، و رونمایی از سیارۀ زهره برای مردم به‌وسیله دوربین ابتدایی خود تصدیق کرد و جامۀ واقعیت پوشاند. علی‌رغم موضع‌گیری کلیسا در برابر او و محاکمۀ مشهور او که به خانه‌نشینی اجباری و ممانعت او از ترویج نظریه خورشیدمرکزی کوپرنیک در منظومه شمسی منجر شد، گالیله سعی کرد آن‌ها را به هر روش ممکنی متقاعد کند، اما هیچ فایده‌ای نداشت؛ زیرا تفسیر واقعیت‌های علمی به طرز وحشتناکی در انحصار روحانیت بود! او نامه‌ای به یکی از بزرگان دین نوشته و گفته بود: «تفسیر تحت‌اللفظی متون مقدس، کاری بیهوده و بی‌معناست. روح‌القدس سعی می‌کند حقایق معنوی را از طریق تصاویر تمثیلی و مجازی به ما بفهماند؛ بنابراین، هیچ‌کس نمی‌تواند بر این تصویر مجازی تکیه و علم را نقض کند.» (هاشم صالح، پیش‌درآمدی بر رنسانس اروپا) انصاف و عدالت به ما حکم می‌کند تا درستی دیدگاه و تفسیر گالیله را تصدیق کنیم و اینکه اگر کلیسا دیدگاه وی را می‌پذیرفت دست‌کم آبروی خود را حفظ می‌کرد؛ اما سرسختی و تکبّر، انسان را به پرتگاه‌های هلاکت سوق می‌دهد. ولی گالیله به همین مقدار بسنده نکرد؛ او می‌خواست به آن‌ها نشان بدهد نقص و کوتاهی به مفسران كتاب‌های مقدس بازمی‌گردد و نه خودِ كتب مقدس! وی به آن‌ها گفت: «ممکن نیست کتاب‌های مقدس دروغ بگویند یا اشتباه کنند ... اما کسانی که آن‌ها را تفسیر یا تأویل می‌کنند، ممکن است به شکل‌های مختلف دچار اشتباه شوند، و اگر ما همواره به معنای تحت‌اللفظی پایبند باشیم، مرتکب اشتباهات بی‌شمار و مهلکی خواهیم شد و این همان چیزی است که باعث می‌شود ما در برابر تناقضات بزرگی قرار بگیریم که هیچ راه‌حلی ندارند.» (منبع قبلی) سخنان گالیله همانند یک هشدار زودهنگام قبل از بروز فاجعه بود؛ گویی وی آینده و فاجعه‌ای را که قرار بود برای کلیسا و بزرگان آن اتفاق بیفتد و گریزی از آن نداشتند نظاره‌گر بود. گالیله هنگامی که اشكالات و خطرات آن را بیان، و راه‌حل مناسب را ارائه نمود، عمق بینش خود را نشان داد؛ اما چه فایده‌ای دارد وقتی چنین دانشمندان بزرگی تحت سلطۀ نظر کشیشانی قرار بگیرند که واقعیت‌ها را فقط از دیدگاه محدود خود می‌بینند! گالیله هنگامی که برای آن‌ها روشن کرد طبیعت و واقعیت‌هایش نیز کتاب خدا و سخنان خداوند هستند و نمی‌توانند با سخنان خدا در کتاب مقدس متناقض باشند، با کلماتی که باید با آب طلا نوشته شوند آن‌ها را مخاطب قرار داد و تمامی وجود را با اندک کلماتی در نهایت حکمت و شکوه و عظمت خلاصه کرد و گفت: «باید متوجه باشیم که کتاب‌های مقدس و کتاب‌های طبیعی هر دو از گفتار الهی سرچشمه می‌گیرند؛ اولی توسط روح‌القدس الهام شده، و دومی اجرای دقیق قوانینی است که خداوند در جهان وضع کرده است ... .» به این معنا که کتاب مقدس کتاب مدوّن‌شدۀ خداست؛ اما طبیعت و ماده، کتاب تکوینی خداوند هستند؛ پس هیچ تضادی بین آن‌ها وجود ندارد؛ بنابراین اگر ما در طبیعت یک واقعیت علمی با شواهد ملموس تجربی پیدا کنیم، همانند یک آیه و یک کلمه از کلمات خدا در کتاب مقدس تکوینی‌اش خواهد بود؛ و حتی ـ‌در مجموع‌ـ می‌توانیم آیات تکوینی خدا را بر آیات تدوینی‌اش مقدم بداریم؛ البته اگر جانشین خدا در میان ما حضور نداشته باشد؛ چراکه همان ‌گونه که شاهد هستیم، کتاب‌های تدوینی در معرض تحریف و تفسیر نادرست قرار می‌گیرند؛ در حالی که کلمات و آیات خدا در جهان، در هر زمان و هر مکان، خود را برای آزمایش، امتحان و تحقیق در معرض دید همگان قرار می‌دهند. سپس گالیله گفت: «هدف روح‌القدس در متون دینی این است که به ما یاد بدهد چگونه به آسمان برویم، نه اینکه چگونه آسمان ساخته شده است.» (منبع قبلی) منظور گالیله این بود که کتاب‌های دینی به ما می‌آموزند چگونه از نظر اخلاقی و رفتاری ارتقا پیدا کنیم، و چگونه در جهت رضایت و خشنودی و اطاعت خدا و رسیدن به کمالات روحی تلاش کنیم، نه اینکه قوانین نجوم و ماهیت فیزیکی و نجومی آسمان را به ما بیاموزد... اما هیچ‌کس او را نپذیرفت! گالیله حتی زندگی خود را تنها با سختی و مشقت بسیار توانست حفظ کند! اگرچه كوپرنیک و گالیله این شانس را داشتند كه از مرگ اجتناب‌ناپذیر به دست بزرگان دینی فرار كنند، ولی فیلسوف مشهور ایتالیایی جوردانو برونو ( 1548 تا 1600 م) نتوانست جان سالم به در ببرد، و آن‌ها او را به سوزانده‌شدن در آتش محکوم کردند؛ بله! سوزاندن و به‌آتش‌کشیدن به اسم خدا به‌دلیل دیدگاه‌های کیهان‌شناسی وی در حمایت از نظریه کوپرنیک؛ همان نظریه‌ای که با تلاش بزرگان علم و اندیشه بر جهان غلبه کرد و پیروز شد و دیدگاه‌های بزرگان دین در پایبندی به نظریه بطلمیوس را مایۀ شرمساری و سرافکندگی قرار داد. تصور کنید، کلیسا، جوردانو برونو را زنده سوزاند، در حالی که ادعا می‌کند نمایندۀ همان عیسای مسیحی است که می‌گوید: «دشمنان خود را دوست داشته باشید. برای کسانی که شما را نفرین می‌کنند دعا کنید و به کسانی که شما را دشمن می‌دارند نیکی کنید؟» پس از سپری‌شدن چندین قرن، کلیسا مجبور شد از بی‌عدالتی‌هایی که در حق گالیله انجام داده بود عذرخواهی کند. دکتر هاشم صالح، نویسندۀ سوری، در کتاب خود «پیش‌درآمدی بر رنسانس اروپا» می‌گوید:... «در عمل، پاپ ژان پل دوم در سال 1979 به مناسبت صدمین سالگرد تولد اینشتین اظهار داشت: عظمت و بزرگی گالیله درست مثل انیشتین برای همه شناخته‌شده است، اما تفاوت آن‌ها در این بود که گالیله از فشار کلیسا و بزرگان آن بسیار رنج می‌برد، و این واقعیتی است که ما نمی‌توانیم آن را انکار یا پنهان کنیم.» چنین وقایع و موضع‌گیری‌هایی، پس‌لرزه‌های بسیار شدیدی ایجاد می‌کند که باعث متزلزل‌شدن دیدگاه مردم به‌ویژه اندیشمندان و متفکران نسبت به دین می‌شود. عامل اصلی در روی‌گردانی مردم از ایمان و دین خود، روحانیون و بزرگان و مؤسسات دینی (کلیسا) در آن زمان بود. آموزه‌ها، آداب و رسوم کلیسا بسیار تحریک‌آمیز بود؛ به‌علاوه موضوع افراط‌گری‌ها، عقیدۀ تثلیث یا سه خدایی و آن دسته از اعتقادات و قضایای موجود در کتاب مقدس (عهد عتیق و جدید) که با عقل و طبع سلیم مغایرت داشت، بسیاری از دانشمندان و فیلسوفان را در بین دو گزینه قرار داد و همان ‌طور که گفته می‌شود بهترین آن‌ها تلخ‌ترین گزینه بود؛ یا کافر شدن و به‌طور کامل خارج‌شدن از دین، یا باور پیدا کردن به اینکه این انحراف، تعارض، رفتارهای نادرست، بی‌عدالتی و ظلم و ستم نتیجه تحریف و تغییری بوده است که در کتاب‌های مقدس انجام شده و نتیجۀ اجتهاد، آرا و نگرش نامتوازن بزرگان بوده است؛ همان کسانی که طبیعتاً معصوم نیستند و ضرورتاً نمایندگان دین نیز نخواهند بود، و اینکه دین خدا برتر و بلندمرتبه‌تر از آن است که در چنین نهادها و شخصیت‌هایی خلاصه شود. فیلسوف مشهور هلندی، باروخ اسپینوزا (1632 – 1677‌م) یکی از مشهورترین شخصیت‌هایی است که نقد دین رایج در آن زمان و کتاب‌های مقدس ـ‌به‌ویژه کتاب تورات‌ـ و تعارضات، تحریف‌ها و متون موجود در آن را که تحت هیچ شرایطی قابل‌قبول نیستند به عهده گرفت. اسپینوزا نیز از سرکوب و خشونت بزرگان دین در امان نبود. اسپینوزا از یک خانوادۀ یهودی بود، و تورات و تلمود را با عمق سیری‌ناپذیر مورد مطالعه قرار داده و آموزه‌های فلسفی را نیز دنبال کرده بود و به فلسفۀ فیلسوف و ریاضی‌دان فرانسوی «رنه دکارت» (1696-1596) توجه و علاقۀ بسیار داشت. او در میان یهودیان بسیار ممتاز و برجسته بود و آن‌ها امیدهای زیادی به او داشتند؛ اما دیری نگذشت که او به انتقاد از تورات و برخی اعتقادات، آداب و رسوم یهود پرداخت و آن‌ها تلاش زیادی برای به‌دست‌آوردن و اغوای او از راه‌های مختلف کردند، اما فایده‌ای نداشت. سپس همان ‌طور که ویل دورانت (1885-1981)، فیلسوف و مورخ بزرگ آمریکایی می‌گوید، اسپینوزا در حضور بزرگان شورای ملی یهود محاکمه شد: «این تصمیم با موافقت اعضای شورا گرفته شد تا لعنت و محرومیت بر فردِ خوانده‌شده، اسپینوزا نازل شود و او از قوم اسرائیل جدا شود. محرومیت وی از این لحظه با نفرین‌های زیر خواهد بود: با تصمیم فرشتگان و حکم مقدسین، ما او را محروم، لعنت، و طرد می‌کنیم و نفرین خود را بر باروخ اسپینوزا با تأیید تمامی جامعۀ مقدس برپا می‌کنیم و با وجود کتاب‌های مقدس که شامل 613 قانون است و در آن‌ها نوشته شده است ... در روز و شب، در خواب و بیداری، در رفت‌وآمد و خروج و ورود، او مورد خشم قرار گرفته، نفرین شود ... و هیچ‌کس یک کلمه با او صحبت نکند، یا با او مکاتبه نداشته باشد، و کسی به او کمک یا لطف نکند ... و هیچ‌کس از فاصله چهار متری به او نزدیک نشود، و هیچ‌کس نباید چیزی را که با قلم وی نوشته شده یا با زبان وی دیکته شده است بخواند.» (داستان فلسفه، ویل دورانت: ص 120 و 121) به این ترتیب، فیلسوف جوان بزرگ اسپینوزا به اسم خدا و دین مورد محاکمه، اخراج، طرد و لعنت قرار گرفت؛ اما این بار به نام پروردگار یهودیان، نه پروردگار مسیح! و حتی پدر وی از او برائت جست و او را طرد و از ارث محروم کرد. او با محرومیت، فقر، تنهایی و ترس زندگی خود را سپری کرد. وی حتی نتوانست مهم‌ترین کتاب‌های خود را در زمان حیات خود منتشر کند و آنچه در زمان حیات وی منتشر شده بود در لیست سیاه قرار گرفت و دولت چاپ و فروش آن‌ها را ممنوع اعلام کرد و او را به الحاد و گمراهی مردم متهم نمود. وی در این خصوص گفته است: «جای تأسف است که تعداد بسیاری از مردم این شایعه را باور، و برخی از روحانیون از این فرصت برای شکایت علیه من نزد حاکم و قضات، سوءاستفاده کرده‌اند.» از بارزترین مسائلی که موجب خشم و انزجار مردان دین در برابر اسپینوزا شد این بود که وی معتقد بود روحانیون مجاز نیستند وجوب اطاعت از خود را بر مردم تحمیل کنند، و این حق به پیامبر خدا موسی اختصاص دارد و طبق ضوابط خاصی بوده است. اسپینوزا در کتاب خود «رساله‌‌ای در لاهوت و سیاست» معتقد است سرآغاز زوال دین ـ‌تا آنجا که صرفاً به یک خرافه و اسطوره تبدیل شد‌ـ استیلا و چنگ‌اندازی خاخام‌ها و روحانیون بر کرسی مقام یا جانشینی پیامبر خدا موسی (علیه‌السلام) بوده است و اینکه خود را به‌عنوان حاکمان ملت و حافظان دین معرفی کردند. همچنین، قبول نکردن شعار و آیین آن‌ها توسط وی، و این نظر وی که کتاب‌های مقدس (تورات و انجیل) به دست انسان‌ها نوشته شده‌اند و تمامی‌شان وحی الهی نیستند، و نیز اعتقاد وی به ایدۀ «وحدت وجود» باعث خشم آن‌ها شد. با وجود اینکه او سعی می‌کرد این ابهام و سردرگمی را برای آن‌ها روشن کند: «در هر صورت، کسانی که می‌گویند هدف من این است که نشان دهم خدا و طبیعت یک چیز هستند، اشتباه فهمیده‌اند. آن‌هایی که چنین می‌گویند از اصطلاح "طبیعت" توده خاصی از مادۀ مجسّم را درک می‌کنند؛ منظور من این نیست.» اسپینوزا عقیده خود را دربارۀ آموزه‌ها و دستورات انبیا چنین بیان کرده است: «به آن‌ها هیچ قاعدۀ اخلاقی آموخته نشده است كه به‌طور کامل با عقل منطبق نبوده باشد. و تصادفی نیست که کلام خدا که توسط پیامبران نقل شده، به‌طور کامل با کلام خدا که ما در اعماق خود احساس می‌کنیم سازگار است.» (پیش‌درآمدی بر رنسانس اروپا) صرف‌نظر از درستی یا نادرستی نظرات و عقاید اسپینوزا شکی نیست که وی از بزرگ‌ترین دانشمندان و فلاسفه بوده است و با وجود تمام آزار و اذیت‌هایی که از طرف روحانیون متوجه وی شد و علی‌رغم تمامی اشکالات و خطاهایی که در کتاب‌های مقدس پیدا کرد، ایمان خود به خدا را حفظ نمود. او حتی از خشونت‌های مسلحانه نیز در امان نبود. در یکی از شب‌ها یکی از مردان متدین در راه به او حمله کرد و سعی کرد او را به قتل برساند، و با خنجر، گردن او را زخمی کرد؛ اما او در حالی که خون از گردنش جاری می‌شد فرار کرد. یکی از معاصران وی گفته است: «مردم دربارۀ اسپینوزا با تحقیر صحبت می‌کردند؛ گویی که او یک سگ مرده بود.» ژیل دلوز فیلسوف فرانسوی (1925 – 1995) دربارۀ او می‌گوید: «هیچ فیلسوفی بر روی زمین نبوده که از وی بزرگوارتر و شجاع‌تر بوده باشد؛ با این حال، هیچ فیلسوفی همانند وی مورد توهین و ناسزا قرار نگرفت.» (منبع قبلی) هاشم صالح دربارۀ اسپینوزا می‌گوید: «پنجاه سال پس از مرگ وی، یکی از متکلمان مسیحی عبارت زیر را نوشت تا آن را به‌عنوان علامتی برای مقبرۀ وی در نظر بگیرند: در اینجا اسپینوزا دفن شده، روی قبرش آب دهان بیندازید!» اما پس از آن هلندی‌ها ارزش او را فهمیدند و در مشهورترین میدان عمومی خود در نزدیکی خانه‌ای که وی سال‌های آخر عمر خود را در آن زندگی می‌کرد، مجسمه‌ای برای یادبودش ساختند. پروفسور جوزف مورو معتقد است ... ارنست رنان که با جمع بسیاری از دانشمندان و اندیشمندان به افتتاحیه این مجسمه دعوت شده بود در سخنرانی خود با گرمی از او تمجید کرد و سخنان خود را با این کلمات به پایان رساند: «چه بسا هیچ‌کس خدا را به همان شکلی که در اینجا توسط اسپینوزا رؤیت شد ندیده باشد! این شخص که به الحاد متهم شد به‌طور قطع از بیشتر روحانیان زمان خود به خدا ـ‌یعنی به حقیقت‌ـ نزدیک‌تر بود ... وی در زندگی در پایداری‌اش، صداقتش و زهدش نمونۀ بارز تفکر فلسفی بود.» آری، ستارۀ اسپینوزا پس از سال‌ها نمایان شد؛ تا آنجا که او تحسین دانشمندان و فیلسوفان را به دست آورد و آن‌ها را مجبور به ادامۀ تفکر، و شرح و بسط ایده و فلسفۀ خود کرد، و تا آنجا که دربارۀ وی گفته شد او قرن‌ها پیش از دوران خود به دنیا آمده است. با وجود اینکه سن او از چهل‌وپنج سال تجاوز نکرد «تاریخ، نام او را به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین فیلسوفان تمام دوران ثبت کرد. ساعتی که اسپینوزا تجربه می‌کند برای سایرین برابر با یک سال است، یا همان‌طور که شاعر هنری میشو می‌گوید: هر ثانیه اقیانوسی از قرن‌هاست.» (منبع قبلی) ادامه دارد ان‌شاءالله https://www.facebook.com/605115609515566/posts/3554073774619720 مقام محمد ص شهادت اولین رکن هدایت، الله در خلق، محمد مصطفی (ص) تسلیت باد. او کیست؟ قلم را تاب حرکت نیست زمانی که نام اولین خلق در ملکوت جاری می‌شود. گویا عظمتش بر قلم هم سنگین است. محمد (ص) همان نور اول و خلق اول و عقل، که مخلوقات را به حیرت آورده است. گویا قرار بود همه به مقام برسند؛ اما او در ملکوت و زمین با شکست انانیت، مدال فتح را نصیب خود کرد. سید احمدالحسن (ع) می‌فرمایند: «حضرت محمد (ص) بندۀ خدا و رسول اوست. ایشان نه‌فقط در این عالم سفلی جسمانی، بلکه قبل از آنکه خداوند سایر موجودات را بیافریند، رسول خدا بوده است.» (توحید، ص69) آری! محمد (ص) به این مقام رسید و انگشت حیرت را بر دهان همگان قرار داد. الگویی بی‌نظیر انسان همیشه سردرگم هدف خلقت خویش است و بهترین کسی که دیدگاه هر انسانی را به این هدف روشن می‌کند کسی نیست جز محمد (ص). با شناخت کامل او گویا هدف خلقت و حقیقت خداوند سبحان‌و‌متعال آشکار می‌شود. مولایمان سید احمدالحسن (ع) در وصف پیامبر خدا (ص) فرمودند: «برترین خلق خدا، حضرت محمد (ص)، صفحۀ وجود خویش را از سراپردۀ عرش اعظم به آسمان دنیا امتداد می‌دهد. نخستین مرحلۀ تجلی عبارت است از نقطۀ آغازین (برزخ) یا سرادق عرش اعظم، سپس مرحلۀ تجلی دوم که ظرف نون یا عرش اعظم است، سپس مرحلۀ تجلی سومی که ظرف باء یا کرسی است، سپس چهارمین مرحلۀ تجلی که نقطۀ دومین در خلق است. تمام این مراحل چهارگانه همان محمد(ص) است که ایشان نقطۀ نون، و نون، و باء، و نقطۀ باء است؛ یا می‌توان گفت ایشان فیض و عنایتِ در حال نزول از حق به‌سوی خلق است و او یعنی حضرت محمد(ص) در مراحل سه‌گانۀ اول (سرادق، عرش و کرسی)، برزخ (حائل و فاصله) بین حق و خلق است و در نوسان است؛ ساعتی خاموش می‌شود و چیزی جز خدای یگانۀ قهار بر جای نمی‌ماند و ساعتی دیگر به انانیّت و هویت (خویش) بازمی‌گردد؛ اما در مرحلۀ عرش عظیم، او در خلق مستقر و عبدالله است.» (توحید، ص66) به‌راستی که مردی بود سراسر نور با شائبه‌ای ظلمت که گویا همان شائبه اسیرش کرده بود؛ اما این خواست خداوند متعال بود که او این شائبه را داشته باشد؛ زیرا نور کامل و مطلق، خداست. رسول خدا حضرت محمد (ص) چه در ملکوت و چه در زمین هدفش و نگاهش را از خداوند متعال قطع نکرد و رفت‌وبرگشت او یکی بود. همان گونه که سید احمدالحسن (ع) به این موضوع اشاره دارند: «ابوعبدالله (ع) می‌فرماید: "خداوند عزوجل عقل را آفرید، و او اولین مخلوق از روحانیون از سمت راست عرش از نورش بود. به او فرمود: برو؛ و او پشت کرد. سپس فرمود: پیش آی؛ پس او پیش آمد. خداوند تبارک‌وتعالی فرمود: تو را بر خُلقی عظیم آفریدم و بر تمامی مخلوقاتم برتری دادم. می‌فرماید: سپس جهل را از دریای شور تشنگی پدید آورد و به او فرمود: برو؛ پس او پشت کرد. سپس به او فرمود: پیش آی؛ و او پیش نیامد. پس به او فرمود: تکبّر کردی؛ و لعنتش کرد." (بحارالانوار، ج،۱ ص۹۷).» اما به‌راستی شخصیتی به این عظمت و درستی و معلمی نیکو و عالم حقیقی چرا باید کشته شود؟ مگر می‌شود چنین شخصی را تکریم نکرد؟ منهدم‌شدن رکن هدایت: همان طور که همگی می‌دانیم همیشه در مقابل سپاهی، سپاهی وجود دارد؛ در مقابل نور، تاریکی؛ در مقابل آزادی، اسارت؛ در مقابل کامل، ناقص و... . گویا در مقابل انسانی شریف موجوداتی به‌ظاهر انسان اما در باطن گرگ‌های بیابان‌گردی بودند که تاب تحمل این همه شرافت را نداشتند. به‌راستی که برای جهل سخت بود که در مقابل عقل بایستد و منهدم‌شدن خودش را ببیند؛ پس تصمیم گرفت عقل را از بین ببرد که شاید بر روی زمین دیگر اثری از هدایت نمانَد. گویا فراموش کرده بود همه‌چیز به اراده و خواست خداست. جهل را بر زمین غوغایی بود و سراسیمه بر سپاهیانش خیز برمی‌داشت که رکن اول هدایت، محمد مصطفی، عقل تام، الله در خلق را زمین‌گیر کند و او را از بین ببرد؛ و در این بین گویا ملائک سفره‌ای آسمانی پهن کرده بودند و ضیافتی به پا بود؛ زیرا مهمانی نورانی در راه است و گویا قصد ترک زمین را دارد. آری همگان منتظر محمد (ص) بودند و محمد برای به‌اوج‌رفتنش لحظه‌شماری می‌کرد؛ اما موضوعی او را در زمین چند صباحی نگه داشت. او می‌بایست رسالتی را به اتمام برساند و سپس بار سفر ببندد. رسالتی که اگر انجامش نمی‌داد دیگر دردانۀ خداوند به‌حساب نمی‌آمد. خداوند باری‌تعالی به او امر کرده بود وصیتی را که به او وحی شده، بنویسد و در معرض دید همگان قرار دهد. محمد (ص) با وجود دردهایی که داشت باز هم لحظه‌ای از اطاعت خداوند سبحان چشم برنداشت و امر او را اطاعت کرد؛ وصیتش را خواست املا کند که گویا باز هم بر جهل و سپاهیانش سنگین شد و چاره‌ای جز سفسطه و مغلطه نداشتند. محمد (ص) تاب‌وتوانش را در برابر این همه بی‌عزتی در مقابل امر خداوند از دست داد و همگان را بیرون کرد. گویا اواخر عمرش رسالتش سخت‌تر شده بود؛ اما او همچنان مشتاقانه رسالتش را در شبی دیگر انجام داد و وصیتش را بر علی (ع) املا کرد و آن را در حضور جبرئیل امین مهر کرد. در آن لحظه بود که زمین را سراسر تاریکی فراگرفت و در آسمان شور و غوغایی به پا شد. آری! محمد (ص) دارای بال‌های آسمانی شد برای پر کشیدن. اما به‌راستی... جهل و سپاهیانش آسوده‌خاطر شدند؟ پاسخ این سؤال منفی است؛ زیرا تابندگی از بالا بر پایین افزون‌تر شد و وقتی محمد (ص) به بالا پر کشید 12 امام و 12 مهدی را جایگزین خود کرد و از نور خود بر آنان تاباند. و حال سپاهیان جهل در مقابل این 24 نور، دیگر تابی ندارند. خداوند سبحان می‌فرماید: (يرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُون) (می‌خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش كنند؛ ولى خداوند نور خود را به كمال می‏رساند؛ اگرچه كافران را خوش نيايد). (صف، 8) والحمدلله وحده معرفی کتاب «وصیت مقدس، نوشتار بازدارنده از گمراهی» شاید لازم باشد به اهمیت این کتاب اشاره‌ای داشته باشیم؛ کتابی که در بَردارندۀ دو پاسخ از سید احمدالحسن (ع)، باقی‌مانده از نسل عترت پاک، است؛ و همچنین باید بر استواری علمی که هدایت از آن می‌جوشد و نور را از سرچشمه‌اش دریافت کرده است، تأکید نمود. این کتاب، اَثری از آثار اهل‌بیت کریم و گوشه‌ای از دریای امامان آفریدگان است؛ کسانی که از ایشان چیزی جز آنچه مردمان را زنده کند و کج‌فهمی‌هایشان را از بین ببرد، صادر نمی‌شود؛ آن هم صرفاً از جهت (وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ: نعمت پروردگارت را بازگو) و شدت علاقه به هدایت حق‌طلب‌ها و تنبیه و یادآوری برای بی‌خبرها؛ وگرنه خورشید همیشه پاکیزه و روشن است، اگرچه خوبی‌هایش ـ‌به قول معروف‌‌ـ برای فَرد بیمار، زشت بنماید. (1) در این کتاب، سید احمدالحسن(ع) از صدور و دلالت وصیت حضرت محمد(ص) با پاسخ‌هایی مختصر سخن گفته‌اند که آکنده از برهان‌ها و دلایل قطعی و پرتوهای روشن‌کننده‌ای است که راه مؤمنین را روشن و حسودانِ کینه‌توز را کور می‌کند. خدای متعال می‌فرماید: (وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هَـذِهِ إِيمَاناً فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَزَادَتْهُمْ إِيمَاناً وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ* وَأَمَّا الَّذِينَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُواْ وَهُمْ كَافِرُونَ) (2) (و هنگامی که سوره‌ای فرستاده می‌شود، بعضی از آن‌ها می‌گویند کدام‌یک از شما به‌واسطۀ این [آیه] ایمانش زیاد شده است؟ افرادی که ایمان آوردند، ایمانشان زیاد می‌شود و [به یکدیگر] بشارت می‌دهند * ولی افرادی که در دل‌هایشان بیماری است، این آیه باعث اَفزایش پلیدی آن‌ها می‌شود، و در حالی که کافرند می‌میرند). (۲) با چه امیدی، در برابر این کاخ بلند که از دیگران بی‌نیاز است ولی همه به او نیازمند هستند، سخن بگویم! فایدۀ بهره‌گرفتن از تاریکی، آن هم در حضور خورشید تابان چیست؟!... از من خواسته شد که دربارۀ مطالب جانبی و موضوعاتی که وصیت مقدس از آن‌ها بی‌نیاز است و صرفاً برای بستن دهان افرادی که از روی نادانی و دشمنی، به صحّت سند وصیت طعنه می‌زنند و اشکال می‌گیرند، سخن بگویم. [...] باید به این نکته توجه نمود که برای این افراد (رجالیون) ثابت شده است که حتی اگر صحّت سند روایتی را ثابت کنیم، به‌معنای قطعی‌الصُدور بودن آن روایت نیست؛ بلکه حداکثر ثمره‌ای که سند صحیح دارد، رسیدن به ظَنّی‌الصدور بودن آن روایت است که آن هم صرفاً در فقه (و احکام) به آن عمل می‌شود و نه در عقاید! حتی گاهی، بااینکه سند روایتی، صحیح است، به‌دلیل ناشناخته‌بودن متن یا اندک‌بودن آن روایت، به آن خبر یا روایت عمل نمی‌شود... بنابراین، مسئلۀ صحّت سند، مسئلۀ اصلی در عقاید نیست؛ زیرا در عقاید، حصول علم یعنی حاصل‌شدن قطع و یقین، شرط است، و همان طور که بیان شد، این قطعیت به‌واسطۀ صحّت سند، به دست نمی‌آید. برای حاصل‌شدن قطع و یقین، دو راه اصلی وجود دارد که عبارت‌اند از «تَواتُر» و «قراین صحّت». «تواتر» خود به دو شاخه تقسیم می‌شود: تواتر لفظی و تواتر معنوی؛ که هردوی این‌ها، باعث قطع و یقین به لفظ خبر یا معنای آن می‌شوند. پوشیده نیست که موضوع روایت «وصیت» از نوع عقایدی است و به همین دلیل باید راه‌هایی را بپیماییم که به‌واسطۀ آن عقاید ثابت می‌شود، نه راه‌هایی که برای حصول چنین اثباتی، ناتوان‌اند. پناه‌بردن به راه‌هایی که منجر به حصول قطع و یقین نمی‌شوند، طولانی‌نمودن مطلب بدون حاصل‌شدن هیچ فایده‌ای است و بحث را از نظر علمی، به بیراهه می‌کشاند. روایت وصیت، «متواتر معنوی» است و قراینی دارد که قطعی‌الصدور بودن آن را از جانب پیامبر خدا حضرت محمد(ص) نتیجه می‌دهد؛ به‌عبارت دیگر: در خصوص روایت وصیت دو راه برای اِثبات قطع و یقین، وجود دارد، که «تواتر» و «قراین صحّت» هستند؛ به همین دلیل، وصیت، نیازی به صحّت سند ندارد؛ چراکه بعد از رسیدن به قطعیت، جایی برای بحثی که به ظنّ منجر می‌شود، وجود ندارد؛ حتی بحث از ظنّ در این باره، چیزی جز نادانی و به بیراهه رفتن، نیست. بیان تفصیلی تواتر معنوی وصیت و قراین موجود آن، در این بحث مختصر نمی‌گنجد. هرکس خواهان تحقیق در این زمینه است می‌تواند به کتاب‌های «وصیت و وصی احمدالحسن(ع)» و «دفاع از وصیت» و «یاری وصیت» و «چهل حدیث دربارۀ مهدیین و فرزندان قائم» مراجعه نماید. نتیجۀ نهایی: روایت وصیت، به‌دلیل تواتر معنوی و دارا بودن تعدادی از قراین، به‌طور قطع از پیامبر محمد(ص) صادر شده است (قطعی‌الصدور است)؛ مهم‌ترینِ قرینه‌ها، موافقت وصیت با قرآن کریم و سنت پاک پیامبر حضرت محمد(ص) و اهل‌بیت پاکش(ع) است؛ به همین دلیل، وصیت از جهت صحت و پاک‌شدن به‌واسطۀ علم رجال بی‌نیاز است؛ زیرا به‌واسطۀ خدا و پیامبرش و ائمه پاک(ع)، نیکو و پاک شده است. والحمدلله رب العالمین شیخ ناظم العقیلی، گزیده‌ای از مقدمۀ کتاب «وصیت مقدس نوشتار بازدارنده از گمراهی» منابع: 1. اشاره به شعری عربی است. (مترجم) 2. توبه، 124و 125 www.almahdyoon.co هدف خلقت |قسمت اول چکیده شناخت خداوند سبحان، عالی‌ترین هدف خلقت و آرمانی‌ترین سبب آفرینش است. هدفی که خداوند در قرآن برای مکلفین معرفی می‌کند در ظاهر چیزی جز عبادت به‌معنای لغوی نیست؛ اما عبادت تهی از معرفت، ارزشی ندارد؛ پس ارادۀ خداوند بر این قرار گرفته است موجودی دارای اراده بیافریند که بر سر دوراهی قرار بگیرد و بتواند راهی را انتخاب و اختیار کند. همین انتخاب و اصل اختیار است که قدرت شکوفا شدن و تکامل را در جهت به‌فعلیت‌رساندنش به این نوع از خلقت می‌دهد. پس جهان مادی مقدمه‌ای است برای آفرینش انسان. انسان باید برای انتخابش سر دوراهی قرار بگیرد، وگرنه به کمالی که باید از راه انتخاب برسد نمی‌رسد؛ بنابراین صحیح است بگوییم خلقت جهان مقدمه‌ای است برای خلقت انسان، و انسان آفریده شد تا سر دوراهی قرار بگیرد و امتحان پس دهد؛ پس نتیجه این می‌شود که آفرینش جهان برای امتحان انسان و به‌کمال‌رسیدن او بوده است. مسئلۀ خلقت انسان و هدف از خلقت او، در میان تمام آفریده‌ها، دارای چنان اهمیتی است که قرآن توجه ما را نسبت به آن، به‌اندازۀ توجه نسبت به خدا یا همان خالق، جلب می‌کند؛ و خداوند انسان را با هدف توحید و معرفت الهی خلق نموده؛ پس لازم است انسان برای این هدف تلاش کند؛ و باید در نظر داشته باشیم که اندیشمندان بعد از نفی باطل از عالم خلقت و نظرات پی‌درپی دربارۀ هدف از خلقت در نهایت، برایشان واضح می‌شود که انسان برای جزا و دستیابی کمال و ارتقا، و برانگیخته‌شدن در عالم دیگری خلق می‌شود؛ چراکه مسئلۀ خلقت بدون «حشْر» باطل خواهد بود. در نتیجه در خصوص هدف خلقت، از علم بی‌کران سید احمدالحسن علیه‌السلام این‌گونه حاصل شد که هدف از خلقت، معرفت محمد و آل محمد است؛ تنها موضوعی که مورد بحث و هدف خداوند متعال است و این موضوع از زمانی آغاز شد که ارادۀ خداوند برای آفرینش خلقت با موضوع کسب معرفت انجام شد و می‌بینیم فعل خداوند برای تحقق اراده‌اش با ماجرای حضرت آدم آغاز می‌شود که برای ما واضح می‌کند موضوع واسطه‌های الهی امری ضروری و مهم بوده که در صورت عدم وجود این واسطه‌ها در نظام آفرینش خلل به وجود می‌آید؛ اما تاکنون کسی تحقق هدف خلقت را در وجود این واسطه‌ها مورد بررسی قرار نداده است؛ بلکه آن را فراموش کرده‌اند؛ اکنون سید احمدالحسن (ع) این ضرورت نظام آفرینش را یادآور شده و بشریت را به‌سمت آن سوق می‌دهد تا اینکه همۀ بندگان به درجه‌ای از کمال و معرفت برسند و هدف از خلقت خویش را متذکر شوند. مقدمه: (اَلْحَمْدُ لِلّهِ ربِّ الْعالَمیِنِ، مالِکِ الْمُلْکِ، مُجْرِي الْفُلْکِ، مُسَخّرِ الرِّیاحِ، فالِقِ الإصْباحِ، دَیّانِ الدْینِ، ربَّ الْعالَمیِنِ) (حمد و ستایش مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است؛ روان‌ساز کشتی‌ها، رام‌کنندۀ بادها، پدیدآورندۀ صبحگاهان از شب، و حاکم روز جزا، و پروردگار جهانیان) هر صاحب اندیشه‌ای از دیرباز در پی معمای خلقت خویش بوده است که از آن در متون دینی به هدف خلقت انسان یاد می‌شود. حتی شاعران و فلاسفه نیز در کتب و اشعار خویش به‌دنبال غایت و علت خلقت بودند و این سؤال بزرگ در لابه‌لای نوشته‌هایشان کاملاً واضح است؛ همان طور که مولانا دراین‌باره به زیبایی قلم می‌زند؛ آنجا که می‌گوید: «روزها فکر من این است و همه شب سخنم/ که چرا غافل از احوال دل خویشتنم‌/ از کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود؟/ به کجا می‌روم آخر، ننمایی وطنم/ مانده‌ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا/ یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم.» در اینجا سعی بر این است تا بستری برای موضوع بحث یعنی هدف خلقت فراهم شود تا از فراخور آن، مخاطب با بررسی آرا و نظرات علما در ادیان مختلف و مقایسۀ آن با سخنان قائم آل‌محمد، سید احمدالحسن (ع) به حقیقت اصلی که مراد و هدف خداوند از آن آفرینش است برسد و از سطحی‌نگری اقوال علما به تناقضات و اشتباهات فتاوای بشری نسبت به تعالیم اصیل الهی آگاه شود؛ لذا انسان عاقل و منصف پس از مطالعۀ این مقاله، مستأصل از بیراهه‌ای که تاکنون پیموده، به دنبال طریقی می‌گردد تا علم و توحید و معرفت را از مجرای اصلی‌اش بیاموزد که هیچ خطا و نقصانی در آن راه ندارد و این طریق همان صراط مستقیم است؛ یعنی شاگردی‌کردن در محضر حجت‌های خدا و تبعیت از رسولان الهی که ما را بر سر سفرۀ فیض و علم الهی میهمان کرده‌اند تا مکلفین هدف از خلقت را شناخته و با تأسی به آل‌محمد به آن جامۀ عمل بپوشانند. اکنون پس از این مقدمۀ کوتاه به بیان دیدگاه‌های ادیان مختلف و مفسران و علمای ادیان و مذاهب در خصوص هدف خلقت انسان می‌پردازیم و در پایان، به آنچه از مجمع بحر علم علی و فاطمه علیهما‌السلام دراین‌باره بیان شده است متذکر می‌شویم تا تشنگان طریق معرفت به مقدار وسع و ظرفیت خویش از آب زلال چشمه‌سار حکمت آل محمد علیهم‌السلام بهره‌مند شوند. با ما همراه باشید... هوش مصنوعی و خطرات ناشی از آن بدن انسان نتیجه تکامل دی ان‌ای و حیات زمینی است. همه موجودات زنده، حواس خود را از طریق گیرنده‌های حسی یا سنسورها می‌گیرند؛ مثلاً بینایی از طریق چشم، و شنوایی از طریق گوش، و مغز همۀ این اطلاعات را می‌گیرد و با هم جمع می‌کند. در طول 13.8 میلیارد سال تکامل کیهانی و حدود 4 میلیارد سال تکامل حیات زمینی، ابزار هوش در بین موجودات زندۀ زمینی ایجاد و توسعه یافت. تحلیل اطلاعات در انسان در سطح خیلی بالا انجام می‌شود که هوشیاری نام دارد. کامپیوتر‌ها هم تاریخچه‌ای مشابه انسان دارند. کامپیوترها در ابتدا ساده بودند و تحلیل‌های ریاضی ساده‌ای را انجام می‌دادند. بعدها به برنامه‌هایی مانند «سیری» و «اوکی گوگل» توسعه پیدا کردند و حتی به توانایی شناسایی صوت و پاسخ به سؤالات و سپس ترجمۀ کلام رسیدند. تکنولوژی امروز به شکل سرسام‌آوری رو به پیشرفت گذاشته است و هوش مصنوعی هم بیشتر و بیشتر می‌شود. ولی این همۀ ماجرا نیست. دانشمندان بسیاری دربارۀ خطرات هوش مصنوعی هشدار می‌دهند و این هشدار، جدی است. هوش فاقد روح انسانی که حتی قدرتمندتر از انسان عمل می‌کند. هوش مصنوعی (Artificial Intelligence) به هوشمندی نشان‌داده‌شده توسط ماشین‌ها در شرایط مختلف، اطلاق می‌شود که در مقابل هوش طبیعی در انسان‌ها قرار دارد؛ (1) به‌عبارت دیگر، هوش مصنوعی به سامانه‌هایی گفته می‌شود که می‌توانند واکنش‌هایی مشابه رفتارهای هوشمند انسانی داشته باشند؛ از جمله، درک شرایط پیچیده، شبیه‌سازی فرایندهای تفکری و شیوه‌های استدلالی انسانی و پاسخ موفق به آن‌ها، یادگیری و توانایی کسب دانش و استدلال برای حل مسائل. (2) هوش مصنوعی را باید گسترۀ پهناور تلاقی بسیاری از دانش‌ها، علوم و فنون قدیم و جدید دانست. ریشه‌ها و ایده‌های اصلی آن را باید در فلسفه، زبان‌شناسی، ریاضیات، روان‌شناسی، عصب‌شناسی، فیزیولوژی، تئوری کنترل، احتمالات و بهینه‌سازی جست‌وجو کرد و کاربردهای گوناگون و فراوانی در علوم رایانه، علوم مهندسی، علوم زیست‌شناسی و پزشکی، علوم اجتماعی و بسیاری از علوم دیگر دارد. (3) انواع هوش‌های مصنوعی عبارت‌اند از: هوش مصنوعی محدود ( artifitial narrow intelligence:ANI) نوع ضعیف هوش مصنوعی است و فقط یک عرصه را در برمی‌گیرد و با این هوش، اولین شطرنج کامپیوتری در جهان ساخته شد و این برنامه فقط محدود به شطرنج بود. نوع دوم ( artifitial general intelligence:AGI) يا هوش مصنوعی عمومی است و این، هوش قدرتمند است و در سطح هوش انسانی است. پروفسور لیندا جوتفردسون می‌گوید قدرت عقلی، بسیار وسیع است: از قدرت در تفکر و نقشه‌ریزی و حل مشکلات و تفکر به‌صورت مجرد و فهم افکار پیچیده و یادگیری سریع و یادگیری با تجربه و هوش مصنوعی عام همه این جنبه‌ها را در برمی‌گیرد. نوع سوم (artifitial super intelligence :ASI) است. نوع اول محدود است، نوع دوم در سطح هوش بشری است و نوع سوم فراتر از هوش بشری است. پروفسور نیک بوستروم در‌این‌باره می‌گوید: «این هوش بسیار فراتر از هوش انسان در همۀ عرصه‌ها از جمله ابداع علمی و حکمت عام و مهارت‌های اجتماعی است.» و طبیعتاً این نوع از هوش، طیف وسیعی دارد. می‌تواند کمی از هوش انسان بالاتر باشد و تا میلیاردها برابر هوش انسان را در بربگیرد. ببینیم سرعت تکامل آینده چگونه خواهد بود. برای این تکنولوژی از نموداری استفاده می‌شود. خط عمودی، نمودار تکامل انسان و خط افقی زمان است و این نمودار از تقریباً 12000 سال قبل شروع می‌شود و نشان می‌دهد تکامل انسان، بسیار آرام بوده است تا به نقطۀ فعلی می‌رسد و سرعت تکامل در این دوره‌ها بسیار کند و به‌شکل خطی بوده است و بعد از آن، تکامل به‌صورت یک منحنی افرايشی است. علت چیست؟ زیرا مجموعه‌های تکامل‌یافته‌تر، با سرعت بسیار بیشتری نسبت به مجامع قبلی ـ‌که پیشرفت کمتری داشتندـ می‌توانند پیشرفت کنند؛ مثلاً در فاصلۀ زمانی از سال 1995 تا 2007 انفجار اینترنت و مایکروسافت و گوگل و فیس‌بوک و شبکه‌های ارتباط اجتماعی رخ داد و پس از آن، گوشی‌های هوشمند به وجود آمد و این، قانون نتایج تسریع‌شوندۀ کورزویل(kurzweil’s law of accelerating returns) است؛ یعنی تکامل تکنولوژی به‌شکل خطی نیست، بلکه به‌صورت خیلی سریع‌تر رخ می‌دهد. (4) خطرات استفادۀ نامعقول از هوش مصنوعی بسیار جدی است؛ که در ادامه با توجه به نظرات سید احمدالحسن به آن پرداخته می‌شود. تأثیر هوش مصنوعی با توجه به در دسترس‌بودن همیشگی و آسان آن قابل‌انکار نیست. تلاش برای توسعۀ هوش مصنوعی هم به‌دلیل فواید بسیار زیاد حتمی است. دسترسی آن هم به‌مرور ساده‌تر خواهد شد. ولی برای تحت مدیریت‌گرفتن این هوش قدرتمند، باید هوشیار بود. هرکس با جهان در ارتباط باشد با چالش‌های زیادی روبه‌روست که باید آن‌ها را حل کند. ارتباط با جهان، چالش‌زاست، ولی راه‌حل مقابله با این مشکلات، حذف صورت‌مسئله نیست؛ بلکه عاقلانه‌تر این است که بتوان در جهانی که با شتاب به‌سوی دگرگونی و پیشرفت حرکت می‌کند، راه‌حلی مناسب پیدا کرد. در شرایطی که تکنولوژی به‌زودی راه خود را در درون خانه‌های مردم پیدا می‌کند، باید با خطرات ناشی از آن آشنا شد. نقل قول دکتر علاء السالم از سید احمدالحسن ع دربارۀ خطرات هوش مصنوعی در خور ‌توجه است: «وقتی فهمیدی همه کار عقل در عمل، کشف امور موجود است، می‌فهمی هوش مصنوعی از خطرناک‌ترین امور برای وجود بشری است. اکنون با کامپیوترهای کوانتومی و ربات‌ها تنها چیزی که انسان نیاز دارد، تسلیم شدن به ربات‌هایی است که نظام هوش مصنوعی در مورد آن، حکم می‌کند و هرگز دولت‌های پیشرفته در برابر آن، مقاومت نخواهند کرد زیرا تولید و پیشرفت را دو چندان می‌کند و آن را به شکل وحشتناک و زیادی، سرعت می‌بخشد؛ تاجایی که اگر آن را با اکنون مقایسه کنی مانند ماشینی خواهد بود که با سرعت بیست کیلومتر در ساعت حرکت می‌کند و در برابر آن هواپیمایی است که با سرعت چند صد کیلومتر در ساعت حرکت می‌کند. هوش مصنوعی وقتی حاکم شود می‌تواند بشریت را به پایان ببرد و هرگز برای انجام این کار تأخیر نخواهد کرد. هوش مصنوعی خواهد دید انسان سدی در برابر نظام و دقت و پیشرفت به جلو است؛ در نتیجه در تصمیم برای پایان دادن به زندگی بشری تأخیر نخواهد کرد و خواهد توانست ابزارها و فرآیندهای مناسب را هم ایجاد کند. سؤال: آیا هوش مصنوعی خودش این تصمیم را می‌گیرد یا کس دیگری بر آن حکم می‌کند چنین تصمیم بگیرد؟ جواب: کسی نیست که برای آن حکم کند. معنی هوش مصنوعی کامپیوتری است که می‌تواند تفکر و اختراع و حکم کند و پیشرفت ایجاد کند مثلاً ما اکنون نیازمند سال‌ها برای اختراع امر معینی هستیم ولی هوش مصنوعی نیاز به چند دقیقه دارد. ما به دوره طولانی نیاز داریم تا ربات‌هایی درست کنیم که برای اجرا مناسب باشد یا مستقیماً همراه با خود انسان‌ها اجرا کند هوش مصنوعی به چند دقیقه برای ساخت و برنامه‌ریزی ربات‌های مناسب، نیاز دارد و چون با ربات‌ها حکم می‌کند مثلاً کارخانه‌هایی برای ربات‌های جدید خواهد ساخت و ربات‌هایی می‌سازد که ربات‌های مناسبی را اجرا می‌کند تا امر جدیدی اجرا شود و به این ترتیب ادامه می‌یابد. امر را این‌طور تصور کن: انسان، ولی از آهن. بلکه انسان عادی نیست و هوش آن هزاران برابر هوش انسان عادی است چرا؟ زیرا همان‌طور که گفتم اکتشاف بعد از خواندن است و وقتی کامپیوتر کوانتومی و سرعت آن، وحشتناک باشد با سرعت وحشتناک امور را می‌خواند و حقایق را با سرعت وحشتناک، کشف می‌کند و با دقت بسیار عالی تصمیم می‌گیرد. س: یعنی انسان خود چیزی را می‌سازد که باعث نابودی او شود؟ بله بسیاری متوجه هستند ولی طمع آن‌ها نمی‌تواند مقاومت کند.»(8) نتیجه‌گیری: تأثیر هوش مصنوعی با توجه به در دسترس بودن همیشگی و آسان آن قابل‌انکار نیست. تلاش برای توسعۀ هوش مصنوعی هم به دلیل فواید بسیار زیاد مالی، حتمی است. دسترسی آن هم به‌مرور ساده‌تر خواهد شد. ولی برای تحت مدیریت گرفتن این هوش قدرتمند، باید هوشیار بود. خطرات هوش مصنوعی به دلیل مدیریت سود مدارانۀ آن، هرگز قابل‌انکار نیست؛ بنابراین مدیریتی جهانی و عادلانه و آگاه، برای مدیریت هوش مصنوعی لازم است. منابع: 1- Kismet". MIT Artificial Intelligence Laboratory, Humanoid Robotics Group 2- Poole, David; Mackworth, Alan; Goebel, Randy Computational Intelligence: A Logical Approach. New York, NY, USA: Oxford University 1997 3- Legg, Shane; Hutter, Marcus (2007-06-25). "A Collection of Definitions of Intelligence" [1933, Nilsson, Nils J (1998). Artificial Intelligence: a new synthesis. San Francisco, Calif.: Morgan Kaufmann Publishers.] 4- https://www.ibelieveinsci.com/?p=101735&fbclid=IwAR0r7ixp8QB1JI6OULQcj4DT-ybrEt7l94UL-CJkN6jPEQeqgH2o1nfeORY 5- https://m.facebook.com/story.php?story_fbid=2763933713624611&id=100000240293014 6- https://www.youtube.com/watch?v=QziZ2OR26Ek&fbclid=IwAR2qZHFCyyMH_xwjojUkTJsbRXKWggZ63i79YzcNcgRxOmpSYbrAKtNzvfc 7- https://www.facebook.com/drsalmanfatemi/posts/10221029343745705 8- https://youtu.be/DuLWn61U8_g

فایل‌های PDF

نشریه زمان ظهور 109
مشاهده فایل پی دی اف