نشریه زمان ظهور 108

امام حسین (ع) در دیدگاه اهل‌سنت قال تعالی: (قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ) (بگو از شما هیچ پاداشی جز مودّت نزدیکان را نمی‌خواهم؛ و هرکس کار نیکی کند، بر نیکی‌اش می‌افزاییم؛ یقیناً خدا بسیار آمرزنده و عطاکنندۀ پاداش فراوان در برابر عمل اندک است). شوری، ۲۳ بی‌تردید امام حسین(علیه‌السلام) فرزند رسول خدا(ص) یکی از سروران جوانان اهل بهشت و از اهل‌بیت پیامبر(علیه‌السلام) است که در قرآن کریم محبت و دوستی‌شان با آیۀ مودت بر مسلمین واجب شده است. وقتی که آیۀ شریفه (... قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ) نازل شد، از رسول خدا(ص) سؤال شد: این خویشاوندان شما کیست که محبت و دوستی آنان بر ما واجب شده است؟ رسول الله(ص) فرمود: «علی، فاطمه و دو فرزند او (حسن و حسین).» (1) از طرف دیگر امام حسین(علیه‌السلام) نه تنها فرزند، بلکه پسر رسول خدا(ص) است. فخر رازی آیۀ شریفۀ مباهله را دلیل قاطع بر این مطلب گرفته که حسن و حسین دو پسر رسول خدا(ص) هستند؛ زیرا هنگامی که به دستور خدا مأمور شدند که در مباهله پسرانشان را دعوت کنند، پیامبر(ص) حسن و حسین را دعوت کرد و با خود آورد؛ بنابراین واجب است که آن دو پسران پیامبر باشند. (2) احادیثی از رسول خدا(ص) از طریق اهل‌سنت نقل شده که بر این محبت و دوستی تأکید دارند. اینکه پیامبر اسلام(ص) فرزندش امام حسین (علیه‌السلام) را بسیار دوست می‌داشتند، در احادیثی در کتاب‌های اهل‌سنت نقل شده است. پیامبر اسلام(ص) امام حسین(علیه‌السلام) را به حدی دوست داشت که مدام دهان او را می‌بوسید و می‌گفت: «حسین از من است و من از حسینم.» (3) احمد بن حنبل در مسند خود به نقل از راویان متعدد می‌نویسد: پیامبر، حسن و حسین را به سینه خود می‌چسباند و می‌فرمود: «خدایا! من این دو را دوست دارم، تو نیز آن‌ها را دوست بدار.» (4) از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: « مَنْ أَحَبَّ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَبْغَضَهُمَا فَقَدْ أَبْغَضَنِي: هرکه حسن و حسین را دوست داشته باشد در حقیقت مرا دوست دارد و هرکه با آنان دشمنی کند در حقیقت با من دشمنی کرده است.» (5) از طریق ابوهریره و دیگران نقل شده که روزی حسین داخل مسجد شد و خودش را به بغل رسول خدا(ص) انداخت و انگشتان خود را داخل محاسن رسول خدا کرد، در این هنگام رسول خدا(ص) دهان خود را بر دهان او گذاشت و فرمود: «خدایا! من حسین را دوست دارم و تو هم او را و هرکه او را دوست دارد دوست بدار.» ابوهریره می‌گوید: بعد از این هرگاه حسین را می‌دیدم، اشک از چشمانم جاری می‌شد. (6) اسامة بن زید گفت: شبى به منظور حاجتی نزد رسول الله (ص) رفتم. آن حضرت در حالی که چیزی را با خود داشت بیرون رفت؛ چون از حاجت خود فارغ شدم گفتم: اين چه چيزی است كه شما با خود گرفته‌اید؟ ایشان آن را گشود و دیدم که حسن و حسين در کنار ایشان بودند. حضرت فرمود: «اين‌ها پسران من و پسران دختر من هستند. بار خدايا من ايشان را دوست می‌دارم، تو هم ايشان را دوست بدار و هرکس را كه ايشان را دوست دارد، نیز دوست بدار.» (7) نسائی نیز با کمی اختلاف این‌گونه روایت کرده است: «این دو، پسران من و پسران دختر من هستند. خداوندا، تو می‌دانی که من این دو را دوست می‌دارم، پس تو نیز آنان را دوست بدار. پروردگارا، تو می‌دانی که من این دو را دوست می‌دارم، پس تو نیز آنان را دوست بدار.» (8) عبدالله بن عمر از رسول خدا نقل می‌کند: «الحَسَنُ و الحسین ریحانتایَ مِنَ الدنیا: حسن و حسین دو گل من از این دنیا هستند.» (9) یعلی بن مُرّه به نقل از رسول خاتم(ص) می‌گوید: «حسین منّی و أنا مِنْ حسین، أحَبَّ اللهُ من أحَبَّ حسیناً: من از حسین هستم و حسین از من است. خداوند دوست دارد هر آن‌کس را که حسین را دوست داشته باشد.» (10) پیامبر(ص) فرمود: مَنْ اَحَبَّ هذا فقد اَحَبَّنی: هرکس حسین را دوست داشته باشد، مرا دوست خواهد داشت.» (11) عبدالله بن مسعود از پیامبر(ص) نقل می‌کند: «ابنایَ الحَسَنُ و الحُسَینُ سیّدا شباب اهل الجنّه: دو پسرم حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت‌اند.» (12) با تمام این روایات و مطالبی که از طریق اهل‌سنت دربارۀ اهل‌بیت و به‌خصوص امام حسین(علیه‌السلام) مبنی بر مقام و جایگاه او نزد رسول خدا(ص) و محبت و دوستی آن حضرت و وجوب این محبت بر امت اسلامی نقل شده، وقتی به صفحات تاریخ رجوع می‌کنیم، می‌بینیم بیشترین و بدترین ظلم بر اهل بیت رسول خدا(ص) روا داشته شده است. از میان این ظلم‌ها ظلمی که از طرف یزید بن معاویه بر فرزند رسول الله(ص) حضرت امام حسین(علیه‌السلام) انجام گرفت، نظیر آن در تاریخ بشریت وجود ندارد و در آینده هم ‌چنین ظلمی واقع‌شدنی نخواهد بود؛ زیرا آنانی که خود را مسلمان می‌دانستند و از امت رسول خدا(ص) به شمار می‌آمدند، به نام اسلام، فرزند و پسر پیامبرشان را همراه با یاران او به بدترین و بی‌رحمانه‌ترین وضع کشتند و اطفال و زنان خانواده پاک پیامبر(ص) را به نام کافر و طاغی اسیر کرده و در شهرها در انظار مردم گردانده و در مجالس یزید و عبیدالله بن زیاد آنان را از نظر جسمی و روحی آزار و اذیت کردند. این واقعۀ تاریخی غیر‌قابل‌انکار است که امام حسین(علیه‌السلام) با یاران اندک خود به مظلومانه‌ترین وجه توسط یزید بن معاویه، در راه خدا و حفظ دین اسلام در کربلا و روز عاشورای سال ۶۱ هجری به شهادت رسید و خانوادۀ پاک او که خانواده پیامبر(ص) بود با ظالمانه‌ترین وجه به اسارت گرفته شدند؛ بنابراین برای یک مسلمان واقعی و پیرو راستین قرآن و سنت، با توجه به آیات و روایاتی که نقل شد کافی است که نسبت به واقعه عاشورا اندوهگین و ماتم‌زده باشد و بدون شک بی‌تفاوتی نسبت به آن دلیل بر بی‌مبالاتی نسبت به دستور خدا و پیامبر خدا(ص) است؛ زیرا ممکن نیست کسی امام حسین(علیه‌السلام) را به‌عنوان قربی و اهل‌بیت پیامبر(ص) دوست داشته باشد، اما واقعۀ کربلا و عاشورا او را غمگین و ماتم‌زده نگرداند و نیز ممکن نیست کسی مسلمان باشد، اما قیام امام حسین(علیه‌السلام) را در برابر انحراف و ظلم دشمنان اسلام به‌عنوان قیام ناب الهی در قالب مجالس و عزاداری گرامی ندارد. قیام مقدس امام حسین(ع) از مهم‌ترین حوادث تاریخ اسلام به‌شمار می‌رود و طی قرون و اعصار، همواره کانون توجه دانشمندان و صاحب‌نظران بوده است و هزاران کتاب و مقاله به زبان‌های مختلف دربارۀ آن نوشته شده و صدها همایش برگزار گردیده است؛ از‌این‌رو این سؤال پیش می آید که آیا مورخان و محدثان اهل‌سنت در این باره چه نظری داشته و دارند؟ و آیا آنان نیز اثری در این باره نوشته‌اند؟ و اصولاً نگاه آن‌ها به این حادثه مثبت بوده یا منفی؟ علمای اهل‌سنت، از قدیم تا امروز دربارۀ قیام امام حسین(ع) نظر واحد نداشته و ندارند و اختلاف‌نظر شدید در میان آنان وجود داشته و دارد. واقعۀ کربلا و شهادت جانسوز امام حسین علیه‌السلام و صحابۀ گران‌قدر ایشان و نیز اسارت اهل‌بیت مکرم آل الله (صلوات الله علیهم اجمعین) یکی از نقاط عطف تاریخ اسلام است که تأثیری شگرف بر جامعۀ اسلامی گذاشت؛ این واقعه سبب شد واکنش‌های مختلفی در بین مسلمانان ایجاد شود، تا جایی که اعتراض به یزید و یزیدیان از همان ابتدا آغاز شد. در موضع‌گیری اهل سنت در برابر حادثۀ عاشورا اهل‌سنت به دو دسته تقسیم می‌شوند. یک دسته که اکثریت اهل‌سنت را تشکیل می‌دهند، اهل‌سنت معتدل و محب اهل بیت(علیه‌السلام) هستند؛ دسته دوم اهل‌سنت، پیرو بنی‌امیه و یزید بن معاویه است که نسبت به اهل‌بیت و امام حسین(علیه‌السلام) دید مثبتی ندارد؛ بلکه می‌توان گفت دشمن اهل‌بیت هستند. این دسته امروز در قالب سلفیه و وهابیت در جهان اسلام معروف هستند. اما دربارۀ اهل سنت معتدل باید گفت که آنان از این حادثۀ‌ ناگوار، غمگین و ناراضی هستند و عوامل آن را مورد نکوهش و گاهی مورد لعن قرار می‌دهند. موضع‌گیری این دسته‌ از اهل‌سنت را می‌توان از مطالبی که در زیر به آن‌ها اشاره می‌شود به دست آورد: علمای اهل‌سنت از پيامبر اسلام ص رواياتی را مبنی بر شهادت امام حسين ع نقل کرده‌اند که از آن جمله اين روايت است: «... روزی حسين ع در دوران کودکی بر پشت و گردن پيامبر بازی می‌کرد که جبرئيل به پيامبر گفت آيا او را دوست داری؟ فرمود: بلی. جبرئيل گفت امت تو او را خواهند کشت؛ و سپس محل شهادت او را به پيامبر نشان داده و مشتی خاک سرخ‌رنگ را از آن محل برداشته و به ام‌سلمه می‌دهد... .» (13) همچنین رواياتی را دربارۀ حوادث روز عاشورا و بعد از آن نقل نموده که در يکی از اين روايات چنين آمده است: «هنگامی که حسين بن علی کشته شد آفاق آسمان تا چندين ماه رنگ سرخ به خود گرفته بود و اين سرخی آسمان حکايت از گريه آن داشته است.» (14) خبر‌دادن امام علی(ع) از شهادت امام حسین(ع) ابن‌حجر می‌گوید جمع فراوانی از محدثان روایت کرده‌اند: روزی علی(ع) که برای جنگ با سپاه معاویه به‌سوی سرزمین صفین می‌رفت، به سرزمینی که اکنون قبر امام حسین(ع) در آنجاست، رسید و فرمود: اینجا محل اسبان آن‌ها، اینجا محل بار و اثاثیه آن‌ها، اینجا محل ریختن خون آنان است. جوانمردانی از آل‌محمد در این سرزمین به شهادت خواهند رسید که آسمان و زمین بر آن‌ها خواهد گریست. (15) در تفسیر ابن ابی‌حاتم آمده است که آسمان از زمانی که دنیا بوده است بر هیچ‌کسی نگریسته است، مگر بر دو نفر؛ یکی یحیی بن زکریا و دیگری حسین بن علی؛ و از زید بن زیاد نقل شده که چون حسین کشته شد آفاق آسمان چهار ماه رنگ سرخ به خود گرفته بود و از عطاء نقل شده که گریستن آسمان سرخ‌شدن اطراف آن است. (16) تفتازانی از متکلمين بنام اهل‌سنت می‌گوید: ظلمی را که بر اهل بيت پيامبر انجام گرفته، نمی‌توان پنهان کرد؛ زيرا بر اين ظلم که در نهايت شقاوت بوده جمادات و حيوانات بی‌زبان شهادت می‌دهند و نزديک بود زمين و آسمان بر آن گريه کنند و کوه ها از جا کنده شوند و صخره‌ها تکه‌تکه گردند؛ پس لعنت خدا بر کسی که اين کار را انجام داد يا به آن راضی شد يا در اين جهت کوشيد؛ و عذاب آخرت شديد‌تر و ماندگارتر است. (17) انس بن مالک می‌گوید: فرشتۀ باران نزد رسول اکرم(ص) آمد و از ایشان اجازۀ ملاقات خواست. حضرت اجازه داد. رسول اکرم(ص) به ام‌سلمه فرمود: مراقب باش و نگذار کسی داخل خانه شود. ناگهان حسین آمد و می‌خواست داخل خانه پیامبر شود. من جلوی او را گرفتم، ولی او از دست من خود را رها کرد و وارد خانه شد. گاه بر دوش و پشت آن بزرگوار می‌نشست و گاه گردن او را می‌گرفت. فرشتۀ باران به حضرت عرض کرد: آیا این کودک را دوست داری؟ فرمود: بله. فرشتۀ آسمانی گفت: امت تو به‌زودی او را خواهند کشت. اگر می‌خواهی، جایگاه شهادت او را به شما نشان دهم! ناگهان مقداری خاک قرمز را به پیامبر نشان داد. ام‌سلمه می‌گوید من آن تربت را گرفتم و آن را در پارچه‌ای قرار دادم. (18) خلف بن خلیفه از پدرش نقل می‌کند که گفت: چون حسین بن علی کشته شد، آسمان تیره و تار گشت و ستارگان آسمان آشکار شدند؛ به‌طوری که در هنگام عصر ستاره جوزاء را به چشم خود دیدم و خاک سرخ از آسمان بارید. (19) در نتیجه از احادیثی که علمای اهل‌سنت روایت کرده‌اند، این‌گونه درمی‌یابیم که این امام همام(ع) منبع الهامات اهل‌سنت است؛ آنان به امام حسین(ع) افتخار می‌کنند و مصیبت ایشان را بزرگ می‌دانند... شهادت امام حسین (ع) نزد اهل‌سنت، نمونه‌ای از فداکاری و دفاع از حق و تلاش امام حسین(ع) برای احقاق حق از ظالمان است و بهترین دلیل بر این مسئله روایاتی است که در کتب اهل‌سنت دربارۀ مناقب و فضایل امام حسین (ع) روایت شده است. بنابراین شهادت امام حسین (ع) از بزرگ‌ترین مصیبت‌ها در تاریخ اسلام است و اهل سنت نیز به این مطلب اذعان دارند. از‌این‌رو، بسیاری از اهل سنت عقیده دارند ذکر قیام امام حسین (ع) باید موضوعی برای نشست‌ها، سخنرانی‌ها و حتی خطبه‌های نماز جمعه آنان باشد؛ چراکه امام حسین (ع) برای ارزش‌هایی چون فداکاری، فدا‌کردن جان و هر چیزی که نزد انسان عزیزتر است، قیام کرد. _______________________ منابع: 1. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۴، ص۲۲۳و۲۲۴، بیروت، دار احیاءالتراث العربی؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶ص۲۱و۲۲، بیروت، دار احیاءالتراث العربی؛ 2. تفسیر کبیر، ج۸، ص۷۲؛ 3. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۸۴، بیروت دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق؛ 4. مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 369؛ 5. سنن ابن‌ماجه، ج۱، ص؛۱۵ 6. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۹۶؛ 7. سنن ترمذی، کتاب المناقب، باب مناقب الحسن و الحسین، ج4، ص496، ح3769؛ 8. سنن نسائی، کتاب الخصائص، ج5، ص149، ح8524؛ 9. الصواعق المحرقه، ص115؛ صحیح بخاری، ج2، ص306؛ شذرات الذَهَب، ج1، ص66؛ 10. الصواعق المحرقه، ص114؛ تهذیب التهذیب، ج2، ص314؛ 11. مجمع الزوائد، نور الدین علی بن ابی‌بکر هیثمی، ج9، ص186؛ 12. الصواعق المحرقه، ابن‌حجر عسقلانی، ص114؛ انساب الاشراف بلاذری، ج2، ص7؛ 13. احمد بن حنبل، مسند احمد، 3/ 242، بيروت، دار صادر، و هيثمي، مجمع الزوائد، 9/187، بيروت دار الکتب العلميه، 1408؛ 14. سيوطي، جلال‌الدين، الدر المنثور، بيروت، دار الفکر، 1993م و ابن‌کثير، اسماعيل بن عمر، تفسير ابن‌کثير 4/143، بيروت، دار الفکر، 1401 ق و طبری، محمد بن جرير، تفسير طبري، 25/124، بيروت، دار‌الفکر، 1405ق؛ 15. الصواعق المحرقه، ص114؛ 16. تفسیر ابن ابی‌حاتم، ج10، ص3289؛ 17. تفتازاني، سعد‌الدين مسعود بن عمر، شرح مقاصد في علم الکلام، 2/307، پاکستان، دار النعمانيه، اول، 1401ق؛ 18. البدایه و النهایه، ابن‌کثیر، ج6، ص236؛ 19. تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، از حافظ جمال‌الدین ابی الحجّاج یوسف المزنی، ج6، ص432؛ تاریخ الاسلام ذهبی، سال 61تا80، ص16، چاپ دارالکتب العلمیه بیروت. آیا گمان می‌کنی جِرمی خُرد و کوچک هستی؟! در این نوشتار کوتاه سعی داریم دربارۀ نفس و تعداد سرسام‌آور موجودیت‌های غیرقابل‌شمارش انسان طبق سخنان سید احمدالحسن(ع) توضیحاتی را ارائه دهیم. ابتدا نیاز داریم با مجموعه‌های متناهی و نامتناهی در ریاضیات آشنا شویم. مجموعه: گردایه یا دستۀ مشخصی از اشیای متمایز است. این اشیا، عضوها یا عناصر مجموعه نامیده می‌شوند. اعضای یک مجموعه ممکن است هر چیزی باشند؛ مثلاً اعداد، افراد، حروف الفبا، مجموعه‌ای از حقایق مجموعه‌های دیگر و جز این‌ها؛ بنابراین منظور از اشیا در تعریف مجموعه لزوماً اشیای مادی نیست؛ بلکه هر نهادی را هرچند انتزاعی و کاملاً ذهنی (همچون اعداد) می‌توان در ریاضیات یک شیء و گردایه آن اشیا را مجموعه دانست‌. تساوی دو مجموعه: دو مجموعۀ A و B را برابر گوییم، هرگاه تمام اعضای A عضو مجموعۀ B باشند؛ همچنین تمام اعضای B عضوی از مجموعۀ A باشند. زیرمجموعه: مجموعۀ A را زیرمجموعۀ مجموعه B گوییم، هرگاه تمام اعضای مجموعه A عضوی از مجموعۀ B باشد. زیرمجموعۀ سره: مجموعۀ A را یک زیرمجموعۀ سره از مجموعۀ B گوییم، هرگاه A زیرمجموعۀ B باشد ولی با آن برابر نباشد. مجموعه‌های هم‌توان: هرگاه بین دو مجموعه، یک نگاشت دوسویی ]1[ (یک‌به‌یک و پوشا) موجود باشد، آن دو مجموعه را هم‌توان یا هم‌ارز می‎گوییم؛ مثل مجموعه اعداد طبیعی ]2[ و مجموعه اعداد صحیح. ]3[ مجموعۀ متناهی: اگر بتوانیم تعداد اعضای یک مجموعه را با یک عدد حسابی ]4[ نمایش دهیم، آن مجموعه را متناهی گوییم؛ مثل مجموعه دانش‌آموزان یک کلاس یا مجموعه اعداد یک‌رقمی. مجموعۀ نامتناهی: هر مجموعه‌ای را که بین آن و یک زیرمجموعه سره‎اش، یک نگاشت دوسویی موجود باشد، مجموعۀ نامتناهی می‎گوییم. برای مثال بین مجموعه اعداد طبیعی و مجموعه اعداد طبیعی زوج ]5[ که یک زیرمجموعۀ سره اعداد طبیعی است، یک نگاشت دوسویی وجود دارد. پس طبق تعاریف، مجموعه‌ها یا متناهی هستند یا نامتناهی؛ از طرفی خود مجموعه‌های نامتناهی نیز به دو دستۀ شمارا و ناشمارا تقسیم می‎شوند. مجموعۀ شمارای نامتناهی: هر مجموعۀ نامتناهی‌ای را که با مجموعه اعداد طبیعی هم‌توان باشد شمارای نامتناهی گوییم؛ مثل مجموعه اعداد گویا. ]6[ مجموعۀ ناشمارای نامتناهی: هر مجموعه نامتناهی‎ای راکه شمارا نباشد، ناشمارا می‎گوییم؛ مثل مجموعۀ اعداد حقیقی. ]7[ عدد اصلی (کاردینال): عددی است که بیانگر تعداد اعضای یک مجموعه است. برای مجموعه‌های متناهی از اعداد حسابی استفاده می‎کنیم و برای مجموعه‌های نامتناهی مثل مجموعه اعداد طبیعی از نماد N0 و برای مجموعه اعداد حقیقی از نماد N1 یا C به‌عنوان عدد اصلی استفاده می‎کنیم. نکته: مجموعه‌های هم‌توان، اعداد اصلی برابر دارند. حال که به‌طور مختصر با مجموعه‌های متناهی و نامتناهی آشنا شدیم، به پاره‌ای از سخنان سید احمدالحسن دربارۀ نفس و موجودیت‌ها مراجعه می‎کنیم. «فرض می‎کنم شما عصایی داری. این عصا را به‌صورت عمودی قرار بده؛ بالاترین جای عصا، نفس یک انسان یا بالاترین مقام اوست و پایین‌ترین جای آن نیز معادل جسم است. البته امیدوارم دقت داشته باشی که این یک مثال است و واقعیت چیزی غیر از آن است. اکنون در ذهنت این عصا را به بخش‌هایی تقسیم کن؛ ولی برای اینکه وضعیت به بهترین وجه ممکن باشد، باید این بخش‌ها تا جایی که امکان دارد کوچک باشد. حال ببین چه تعداد از این بخش‌های کوچک وجود دارد؟ برای دانستن این مطلب باید طول عصا را بر طول هر بخش تقسیم کنی؛ مثلاً اگر طول عصا را ١ و طول هر قسمت را کوچک‌ترین مقدار ممکن در نظر بگیریم، آیا می‎توانی کوچک‌ترین عدد ممکن را تصور کنی؟ کوچک‌ترین عدد بیانگر «موجودیت» است.» ]8[ حال کمی مثال سید احمدالحسن را توضیح می‎دهیم. طول عصایی که داریم یک متر است و می‎خواهیم آن را قسمت کنیم؛ به‌گونه‌ای که طول هر بخش آن کوچک‌ترین عدد ممکن شود. ابتدا عصا را نصف می‎کنیم. حال طول هر بخش برابر با ١/٢ است. از طرفی می‎دانیم که ١/3 کوچک‌تر از ١/2 است و ما نیز قصد داریم این تقسیمات را تا جایی ادامه دهیم که به کوچک‌ترین عدد ممکن که از صفر بزرگ‌تر است برسیم. پس طول عصا را بر ٣ تقسیم می‎کنیم و دوباره روند گذشته تکرار خواهد شد زیرا ١/٤ کوچک‌تر از ١/٣ است. و این روند انتها ندارد و بی‎نهایت است؛ چراکه طول عصا را بر هر عددی که تقسیم کنیم، باز عددی وجود دارد که اگر طول عصا را بر آن قسمت کنیم، قسمت‌های ایجاد‌شده کوچک‌تر خواهند بود؛ پس برای اینکه به کوچک‌ترین قسمت ممکن برسیم باید بی‎نهایت بار تقسیم کنیم؛ زیرا اعدادی که می‎توانند در مخرج قرار بگیرند محدود نیستند. آنگاه به هر قسمت از این بی‎نهایت قسمت، یک موجودیت گفته می‎شود که تعداد آن‌ها بی‎نهایت و طبق توضیحات برابر با کاردینال مجموعۀ اعداد طبیعی خواهد بود. بنابراین از جنبۀ ریاضیاتی می‎توان بازه ]١و٠[ را محدودۀ نفس و جسم مادی در نظر گرفت و ١/n را یک موجودیت که در آن n به‌سمت بی‎نهایت میل می‎کند و این به‌معنی آن است که هر عضو از اعضای مجموعه اعداد طبیعی را معکوس کنیم؛ پس تعداد موجودیت‌ها برابر با تعداد اعضای مجموعه اعداد طبیعی خواهد بود. از مطالب گذشته مشخص شد که نفْس دارای بی‎نهایت موجودیت است که در واقع بی‎نهایتِ آن از نوعِ شماراست؛ چراکه هم‌عدد یا هم‌ارز با مجموعه اعداد طبیعی است و پیش‌تر راجع به آن گفتیم که این مجموعه شمارای نامتناهی است. پس تعداد موجودیت‌های انسان، بی‎نهایت و برابر با کاردینال مجموعه اعداد طبیعی است که آن را با نماد N0 نمایش می‎دهیم. به این ترتیب معنای آیۀ شریفه‎ی «وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا» ]9[ (و اگر بخواهید نعمت‌های خدا را شمارش کنید، نمی‎توانید) برای ما آشکار می‎شود؛ چراکه نعمت‌های خداوند بر تمام نفس، یعنی بر تمام موجودیت‌ها و تجلیاتش افاضه می‎شود. آری، در بازۀ محدود بین نفس و جسم مادی مرئی، بی‎نهایت خلق شده‌ای! و به یک موجودیت مادی مرئی زمینی محدود نمی‌شوی. آیا گمان می‎کنی تو جِرمی خُرد و کوچکی؟ و حال آنکه جهانی بزرگ‌تر در وجود تو نهفته است.]10[ پی‌نوشت (1) برای توضیح بیشتر فرض کنید می‎خواهیم یک نگاشت یا تناظر دوسویی بین دو مجموعه برقرار کنیم. مجموعۀ اول را حسین و حسن و رضا و مجموعۀ دوم را احمد و محمد و علی تشکیل می‎دهند. حال می‎خواهیم یک تناظر بین اعضای این دو مجموعه ایجاد کنیم و هر فرد از گروه اول را مقابل فردی از گروه دوم قرار دهیم. شرط اولیه‎ و لازم این است که در مقابل هر عضو از مجموعۀ اول تنها یک عضو از مجموعۀ دوم قرار بگیرد و نه بیشتر؛ اما بعد، این تناظر و نگاشت از مجموعۀ اول به مجموعۀ دوم زمانی یک‌به‌یک خواهد بود که مقابل افراد گروه اول، فردی تکراری از گروه دوم قرار نگرفته باشد؛ یعنی برای مثال نباید به‌گونه‌ای باشد که علی هم مقابل حسین باشد و هم مقابل حسن. این نگاشت زمانی پوشا خواهد بود که برای هر عضو از مجموعۀ دوم، یک عضو در مجموعۀ اول وجود داشته باشد که مقابل آن قرار گرفته باشد؛ یعنی به‌گونه‌ای نباشد که اعضای دومجموعه را یکی‌یکی به هم نظیر کنیم، ولی در انتها حداقل یک عضو از مجموعۀ دوم باقی بماند که هیچ عضوی از مجموعۀ اول در مقابل آن قرار نگرفته باشد. (2) N={١,٢,٣,…} (3) Z={…,٣,٢,١,٠,١,٢,٣,…} (4) W={٠,١,٢,٣,…} (5) Ne={٢,٤,٦,٨,…} (6) Q={a/b | a,b ϵ Z ,b≠٠} (7) R=QUQc مجموعه اعداد حقیقی از اجتماع دو مجموعه Q (اعداد گویا) و مجموعه Qc (اعداد گنگ) تشکیل می‎شود. اعداد گویا مانند ¾، 0.125، …0.333، 1.1 و … اعداد گنگ مانند 2√، π و … (8) در محضر عبد صالح، جلد اول، صفحه 73-74. (9) سوره ابراهیم، 34 (10) اعیان الشیعه، جلد 1، صفحه 552. حماسه‌سرایی زینب س کربلای بی زینب س اکثر ما این جمله را شنیده‌ایم که «کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود»؛ اما کدام‌یک به عمق معنای آن توجه کرده‌ایم؟ آیا این جمله از روی احساس است یا حقیقت محض؟ شاید اگر فداکاری‌های زینب س و روشنگری‌های او از آن واقعۀ عظیم نبود، قیام کربلا طراوت کنونی را نداشت! زینب س فراتر از یک خواهر فداکار بود؛ زیرا هیچ‌کس در مقام خواهر نمی‌تواند چنین مصیبتی را در مقابل قاتل(یزید لع)، به زیبایی تشبیه کند! در بخشی از مناظرۀ حضرت زینب س در کاخ یزید، یزید لع گفت: خدا را شكر كه شما را خوار نمود! سپس از حضرت زینب سؤال كرد: كار خدا را با برادر و اهل‌بیت چگونه یافتی؟ زینب كبری در جواب فرمود: «و ما رأیتُ الاّ جمیلاً... .» «هیچ‌چیز جز زیبایی ندیدم.» اینان (امام حسین و یارانش) گروهی بودند كه خداوند شهادت را برای آنان مقرّر نمود و در قیامت خداوند بین تو و آن‏ها قضاوت می‏کند... .» (١) با تأمل در این بخش از پاسخ زینب کبری س متوجه خواهیم شد که او قبل از اینکه خواهری وفادار باشد، بنده‌ای مخلص برای خداوند است؛ زیرا او با وجود تمام مصیبت‌های وارده فقط به خواست و ارادۀ خداوند توجه می‌کند و همین امر باعث می‌شود او استوارتر از کوه در کاخ یزید او را اسیر کند! آری، شجاعت حضرت زینب س و پاسخ‌های کوبندۀ او یزید لع را اسیر کرد! به حدی که یزید لع لرزه بر تنش افتاد و در انتها وقتی خود را ناتوان در برابر دختر حیدر کرار ع دید گفت: خدا لعنت کند پسر مرجانه را، من راضی به کشتن حسین نبودم! این‌گونه عمل زینب س داستان کربلا را تبدیل به حماسه کرد! همچون زینب س باش زمانی که فرستاده امام مهدی ع، سید احمدالحسن یمانی ع می‌فرماید «همچون زینب باش» چه‌چیزی را قصد می‌کند؟! ایشان در صفحۀ مبارک فیس‌بوک خود فرمودند: «زینب دخت علی سببی برای استمرار امامت و خلافت الهی بود... با وجود آنکه امام و خانوادۀ خود را از دست داده بود... و بهترین‌های اهل زمین از یاران برادران و پدر خود را از دست داده بود... و همۀ این‌ها در یک لحظه رخ داد... ولکن شکسته نشد؛ چنانچه حالت طبیعی ژنی انسانی این‌طور اقتضا می‌کند. ایشان بی‌درنگ قیام را انتخاب کرد... و در دهم محرم و بعد از آن به‌تنهایی سپاه و امتی شد... خودش را با کرامت و سخاوت بر مرگ عرضه کرد، و هدف خود را به بهترین وجهی که قابل‌تصور است به انجام رساند و از زندگانی علی بن حسین سجاد ع محافظت کرد؛ به همین سبب ایشان بابت استمرار امامت و سلسله جانشینان و پیامبران خدای سبحان، دارای مقام بزرگی است... .» (٢) چگونه می‌توان مانند زینب س شد؟ برادران و خواهران عزیزم «لوح محو و اثبات» در پیش روی شما و قلم در دستتان است! چه نقشی از خود برجای خواهید گذاشت؟ آیا همچون قهرمان کربلا تا آخرین نفس، تمام داشته‌های خود را فدای حجت زمان می‌کنید یا باری بر دوش او اضافه خواهید کرد؟ همۀ ما در قبال مشقت‌هایی که با عمل‌نکردن در راه خدا به حجتش وارد می‌کنیم مسئولیم... چه پاسخی در پیشگاه پروردگار و حضرت زینب س برای کوتاهی در این امر الهی خواهیم داشت؟ برای زینبی شدن باید هرکدام سپاه و امتی شویم تا لرزه بر کاخ یزیدیان زمان افکنیم و حاکمیت خدا را در هر زمان و مکان فریاد بزنیم، حتی در اسارت! ارتباط قیام امام حسین ع و قضیه امام مهدی ع: سید احمدالحسن یمانی ع در کتاب شگفت‌انگیز متشابهات می‌فرماید: «...امام حسین ع خون شریفِ مقدس خود را فدای خون‌های شما کرد و برترین زنان عالم از اولین و آخرین پس از مادرش حضرت فاطمه س، که زینب س است را فدای زنان و ناموس‌های شما گردانید و شیرخوارش را فدای فرزندان شما نمود. بارِ فضل حسین ع بیشتر از همۀ خلق خدا بر دوش امام مهدی ع و منِ بندۀ فقیر و مسکین سنگینی می‌کند، و دین حسین ع بر پشتم سنگینی می‌کند و تاب‌وتوان ادای آن را ندارم مگر اینکه خداوند خودش یاری‌ام فرماید. بدان، هنگامی که امام مهدی ع دربارۀ امام حسین ع می‌فرماید "بر تو به‌جای اشک خون می‌گریم"، حقیقتاً می‌فرماید نه از روی مبالغه. این امر بدین خاطر است که امام حسین ع خون شریف خود و نفْس مقدسش را فدای قضیۀ امام مهدی ع کرد و خودش را فدای قضیۀ امام مهدی ع نمود. آن حضرت ذبیح‌الله است؛ یعنی همان ‌طور که شما وقتی خانه‌ای می‌سازی یک گوسفند قربانی‌اش می‌کنی، خداوند سبحان‌و‌متعال نیز هنگامی که عرش خود و آسمان‌هایش و زمینش را بر پا نمود، حسین ع را فدای آن‌ها کرد. قضیۀ امام مهدی ع همان قضیۀ خداوند و سرمنزل اِنذار الهی است، و همان قضیۀ عرش خدای سبحان و مُلک او و حاکمیت او در زمینش است. حق‌تعالی می‌فرماید: (وَفَدَینَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ: و او را به فدیه‌ای (قربانی) بزرگ بازخریدیم)، یعنی با امام حسین ع؛ و کسی که فدیه برایش انجام شده، امام مهدی ع است؛ پس سلام بر قربانی صلح و حق و عدالت باد. و بدان که علی‌اکبر ع ذبیح اسلام است، همان‌ طور که امام حسین ع ذبیح‌الله است. و الحمد لله وحده.» (3) حسین ع و زینب س فدای حاکمیت خدا شدند و بلاگردان انصار مهدی ع و نوامیس آن‌ها! او تمام رنج و مشقت‌های مسیر برقراری حاکمیت خدا را به جان خرید تا با فدا شدن خود و اصحابش و اسیر شدن اهل‌بیتش بلاهایی را پاک کند که در لوح محو و اثبات قرار بود بر انصار امام مهدی ع و نوامیس آن‌ها فرود بیاید. زمانی که یمانی آل محمد ع قضیۀ امام حسین ع و حضرت زینب س را باری سنگین بر دوش خود می‌داند، چگونه ما انصار امام مهدی ع می‌توانیم از اعمال و تبلیغ خود ولو به میزان بالا راضی باشیم؟ چگونه می‌توان حقی که قضیۀ کربلا بر دوش ما دارد ادا کرد؟ زمانی که سید احمدالحسن ع می‌فرماید «عمل کنید عمل کنید عمل کنید تا زمانی که نَفَستان قطع شود» این مبالغه نیست! زیرا حتی با وجود چنین عملی همچنان شرمندۀ اباعبدالله حسین ع و خواهر گرامی‌شان خواهیم بود و نخواهیم توانست آن حق عظیم را ادا کنیم. گر تمامِ صبرها صابر شوند بر نیستان بلا حاضر شوند گر هرآنچه جمع سازند صبرها ازدحامِ صبر گردد کربلا از دل تاریخ می‌آید خبر باز زینب می‌شود تمثیل صبر منابع: ١. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 45، صفحه 115، باب 39؛ ٢. پیام صفحۀ فیس‌بوک سید احمدالحسن ع، 29‌اوت‌٢٠٢٠م؛ 3. کتاب متشابهات، ج ۴، سؤال ١٢٣ خاطره‌ای از موکب ۵۱۹ در مسیر یار بعد از زیارت مرقد مطهر امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، از نجف به‌سمت کربلا عازم شدم. در مسیر پیاده‌روی با موکب‌های زیادی برخورد کردم. موکب‌هایی که برای پذیرایی و اسکان موقتی زائران برپا شده بود. مسیر طولانی بود و باید در بعضی موکب‌ها برای خواندن نماز، خوردن غذا یا استراحت توقف می‌کردم. همه‌چیز به‌خوبی پیش می‌رفت و من مانند خیل انبوه زائران در شوق رسیدن به کربلا عمودها را یکی‌یکی پشت سر می‌گذاشتم و به امید یافتن نشانه‌ای، ذکر «اللهم عجل لولیک الفرج» را زمزمه می‌کردم. تلاشی عاجزانه شب در یکی از موکب‌ها استراحت کردم و صبح روز بعد به راه افتادم. نمی‌دانم چند ساعت بود که با پای خسته راه می‌رفتم. به عمود ۵۱۵ رسیدم. با خودم گفتم جلوتر در یکی از موکب‌ها توقف و استراحتی داشته باشم. در همین فکر بودم که متوجه شدم چند نفر که یکی از آن‌ها معمم بود در حال هشدار دادن و پخش جزوه بین زائرین بودند. با کنجکاوی جلو رفتم تا متوجه موضوع شوم. آن‌ها گفتند یک فرقۀ خطرناک به‌نام یمانیون در موکب ۵۱۹ و موکب ۱۰۲۸ فعالیت دارند. به‌هیچ‌وجه وارد موکبشان نشوید. مبادا حرف‌هایشان را گوش کنید! و تأکید می‌کنیم از چایِ آن‌ها ننوشید چون که سِحر می‌کند... با شنیدن «فرقۀ خطرناک» ترسیدم. سبحان‌الله! آخر فرقۀ خطرناک چطور مجوز برپایی موکب گرفته؟ اصلاً چطور ممکن است افراد خطرناک‌ به زوار خدمت کنند؟ مگر چه حرفی می‌زنند که نباید بشنویم؟ همۀ حرف‌ها به کنار، با هشدار جدی و عجیب درباره چایِ سحرآلود خنده‌ام گرفت! بیشتر شبیه خرافات بود و ترسم کم شد... اما برای احتیاط تصمیم گرفتم وارد موکب ۵۱۹ نشوم. هرچند خسته بودم اما به راه افتادم. میهمان مهدی (ع) از دور توجهم به‌سمت پرچم‌های سفید زیبایی جلب شد که در بالای موکب یمانیون به اهتزاز درآمده بود و به قول گفتنی از دور دلبری می‌کردند. مقابل موکب رسیدم یک بنر با عنوان وصیت مقدس رسول خدا (ص) دیدم. مشغول خواندن شدم. جالبه تا به حال نمی‌دانستم پیامبر(ص) وصیت نوشته بودند. در فکر فرو رفتم که با شنیدن صدایی به خودم آمدم. یک جوان خوش‌برخورد و مهربان کنارم بود. خستگی چهره‌ام را که دید برای پذیرایی و استراحت به موکب یمانی دعوتم کرد. راستش اخلاق این جوان اصلاً شبیه ادعاهای آن شیخ معمم دربارۀ فرقۀ خطرناک نبود. از طرفی دوست داشتم دربارۀ وصیت پیامبر (ص) اطلاعاتی کسب کنم. وارد موکب یمانیون شدم. در آنجا با احترام و گشاده‌رویی از زوار پذیرایی می‌شد. بعد از خواندن نماز جماعت بعضی از زائرین می‌گفتند رؤیاها و کراماتی دربارۀ این مکان مبارک دیده‌اند و این موکب متعلق به امام زمان (عج) است. هرچقدر از آشنایی من با یمانیون می‌گذشت بیشتر به تبلیغات دروغ‌ آن شخص معمم پی می‌بردم. در گفت‌وگو با یمانیون چیزی جز نصوص قرآنی، روایات معتبر و دلایل عقلی تام نشنیدم. دلایلی قطعی که ثابت می‌کرد احمدالحسن همان یمانی موعود است. و من که برای زیارت امام حسین (ع) آمده بودم پس از مدتی تحقیق و رجوع به ثقلین به حسین زمان (ع) ملحق شدم. زینب سلام‌الله‌علیه سببی برای استمرار امامت ای آذرخش خشم! ای مظهر لطافت و رحمت! چگونه می‌توان تو را گفت، تو را نوشت. قلم در ابهامِ شناختت مانده است. انسان، به زیبایی کامل در تو متجلی است. چه‌کسی را می‌توان یافت که در هنگام توهین، در های‌وهوی کُشندۀ انبوه مردمان، در کوچه‌های تهمت و تحقیر، در خنده‌های شوم پلیدان، آرام و بی‌هراس این‌گونه پرصلابت و قاطع، رگبار تند سخن را بر قلب‌های سخت خفتگان، چون آتشی مذاب جاری کند. کیست که در چنین هنگامۀ سراسر خون و رنج و درد و تنهایى،‌ هنوز فریادی برای کشیدن و سخنی برای گفتن و توانی برای ایستادن داشته باشد. http://teh.qhu.ac.ir/index.jsp?fkeyid=&siteid=1&pageid=1085&newsview=949 حضرت زینب (س) از جمله زنانی است که وادی کمال را تا سرحد نهایت طی کرده است و بعد از حضرات معصومین علیهم‌السلام، کسی که انسانیت در ذات وجودی‌اش ختم گردید عصمت صغری، حضرت زینب کبری (س) است. مبنای عملکردهای اخلاقی و تربیتی حضرت زینب (س) از مسائل بسیاری نشئت می‌گیرد که می‌تواند عبارت باشد از فضای اخلاقی حاکم در حیات فردی، اجتماعی و سیاسی ایشان؛ همچنین مقامات اخلاقی، عرفانی ایشان با توجه به القاب شریف آن حضرت و سیرۀ علمی‌عملی آن بانوی بزرگ جهان اسلام می‌تواند شامل مقام خوف، ابتلا و امتحان، اخلاص، صبر، رضا، ایثار، یقین و معرفت توحیدی باشد. زینب (س) در خانوادۀ رسالت چشم به جهان گشود و در فضایی نورانی و با صفا رشد یافت و تحت تعلیم مربیانی عامل و عالم به مبانی تربیت قرار گرفت. آموختن علم از لبان وحی و نوشیدن شیر از سینۀ عصمت و طهارت، همه نوع استعدادهای نهفته را در وجود او به فعلیت در آورده و آن‌چنان به آداب و سنن الهی مؤدب گشته بود که در عظمت و کرامت با برادران عزیز خود برابری می‌کرد. https://drsanaei.blog.ir/1398/10/18/215-%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%A8%DB%8C-%D8%B3 سید احمدالحسن علیه‌السلام آن مرد بزرگ از جوهرۀ علی (ع) و فاطمه (س) در وصف حضرت زینب (س) که امتی بود در زمان خودش، این‌گونه می‌فرمایند: «زینب(ع) در لحظاتی بود که امام و خانواده و بهترینِ اهل زمین از یارانِ برادران و پدرش را از دست داده بود، نشکست و فوراً برخاستن را برگزید و در روز دهم محرم و بعد از آن به‌تنهایی همچون لشکر و امتی بود. جان خود را با بخشندگی و سخاوت تمام در معرض مرگ قرار داد و به بهترین وجهی که قابل‌تصور است وظیفۀ خود را انجام داد و از زندگانی علی بن حسین و استمرار امامت محافظت کرد.» پیام صفحۀ توییتر، 20 آگوست 2021م گاهی بر ذهن هر انسانی این‌گونه خطور می‌کند که یک زن و این همه شجاعت و دلیری چگونه ممکن است؟ گویا برای همگان این‌گونه به نظر می‌رسد که زن فقط مؤنث‌بودن است و توانایی امر دیگری را ندارد و زینب سلام‌الله‌علیه به همۀ مردان خلاف این موضوع را ثابت کرد و بر همگان آموخت که یاری حجت خدا و مقاومت و ایثار، انسانیت را می‌طلبد؛ خواه زن باشد یا مرد... . مولایمان سید یمانی در وصف حضرت زینب سلام‌الله‌علیه و زن‌بودنش و قیامش می‌فرمایند: «زینب دخت علی سببی برای استمرار امامت و خلافت الهی بود؛ با وجود آنکه امام و خانوادۀ خود را از دست داده بود و بهترین‌های اهل زمین از یاران برادران و پدر خود را از دست داده بود و همۀ این‌ها در یک لحظه رخ داد، ولکن شکسته نشد؛ چنانچه حالت طبیعی ژنی انسانی این‌طور اقتضا می‌کند. ایشان بی‌درنگ قیام را انتخاب کرد و در دهم محرم و بعد از آن به‌تنهایی سپاه و امتی شد. خودش را با کرامت و سخاوت بر مرگ عرضه کرد، و هدف خود را به بهترین وجهی که قابل‌تصور است به انجام رساند و از زندگانی علی بن حسین سجاد (ع) محافظت کرد؛ به همین سبب ایشان بابت استمرار امامت و سلسله جانشینان و پیامبران خدای سبحان، دارای مقام بزرگی است؛ و هر زنی برایش امکان‌پذیر است که در هر زمان و مکانی از آنچه زینب ع انجام داد عبرت و الهام بگیرد، و از ظرفیت جایگاه او بهره ببرد و به ایشان به‌عنوان سمبل و نماد عالی زن و انسانیت اقتدا کند، حتی اگر به او ایمان نداشته باشد. برای هر زنی امکان دارد برای بزرگ‌ترین هدف در زندگی دنیا که همان ایستادگی به‌همراه حق و عدالت و انصاف علیه باطل و ظلم و طغیان است به پا خیزد ... .» (پیام صفحۀ فیس‌بوک، 29 اوت 2020م) حضرت زینب (س) عاشقی است که محو جمال معشوق شده؛ بنابراین چیزی جز زیبایی نمی‌بیند. او همچون حسین (ع) از نفس مطمئنه برخوردار بوده و این همه اطمینان و نهراسیدن را از زنده‌نگاه‌داشتن یاد خدا در قلبش به دست آورده است. زینب (س) صبری بزرگ داشت. شاهد و پرچم‌دار پیشگام هر مصیبتی بود. او را عقیلۀ بنی‌هاشم لقب داده بودند، چون در دانش و پرهیزگاری از دیگر زنان هاشمی پرمایه‌تر بود. سفیر کربلا از ایام کودکی در میدان زهد، با انواع رنج‌ها و غم‌ها خو گرفته بود؛ تا جایی که مصیبت را نعمت، و بلا را رحمتی از سوی حق‌تعالی می‌دانست. https://drsanaei.blog.ir/1398/10/18/215-%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%A8%DB%8C-%D8%B3 والسلام علیکم و رحمة الله پاسخ‌های جدید سید احمدالحسن (ع) در موضوع قرآن |قسمت آخر س۷: معجزۀ قرآن کریم به‌طور دقیق چیست؟ ج/ معجزه قرآنی برای کسانی که اولین بار [با قرآن] روبه‌رو شدند در تاریخ واضح است. رسول، قرآن یا برخی از آیات قرآن را آوردند و بر مردم پیرامون خود خواندند؛ هرکس [خواست] بشنود آن را شنید و تأثیر روحی بر آن‌ها گذاشت یا بعضی خواب دیدند یا نشانه‌ها و اشاره‌هایی برایشان به وجود آمد که باعث می‌شد ایمان بیاورند. اگر [صرفاً] گفته‌ای فصیح و بلیغ بود ایمان نمی‌آوردند؛ چون فصاحت و بلاغت موضوعی نسبی است و قواعدی وجود ندارد که بگوید اینجا مرزی هست، اگر از آن بگذری کلام معجزه می‌شود؛ به همین دلیل می‌گفتند «محمد ساحر است» و زنان و جوانان خود را از خواندن و شنیدن آن منع می‌کردند؛ چون برای بسیاری از آنان، یا این تأثیر روحی صورت می‌گرفت یا خواب می‌دیدند؛ و الآن هرکسی می‌تواند این را تجربه کند. س۸: اگر معجزۀ قرآن در تأثیر روحانی آن است، تحدی در آیاتی که خداوند تحدی می‌کند مثل قرآن را بیاورند یا حتی مثل سوره‌ای از آن را بیاورند چگونه است؟ ج/ بله، هنوز این تحدی پابرجاست و نه‌فقط برای عرب؛ قطعاً برای همۀ مردم و با هر زبانی است تا آیه‌ای یا کلامی بیاورند که دارای همان تأثیر قرآن بر روح انسان باشد. اگر تحدی فقط برای عرب‌ها باشد در این صورت بقیۀ مردمِ غیرعرب که اکثریت را تشکیل می‌دهند مخاطب قرآن نیستند؟! س۹: آیا اخلال در نظم قرآن کریم طوری که تأثیری در غرض و مقصود آیات نداشته باشد، معجزه را باطل می‌کند؟ ج/ باطل نمی‌کند. س۱۰: آیا معجزۀ قرآن کریم با ترجمه باطل می‌شود؟ و اگر باطل نمی‌شود پس چرا غیرعربی و ترجمۀ تکبیرة‌الاحرام یا قرائت در نماز کافی نیست؟ از دید علمای مسلمان به‌طور کلی آن‌ها نظرشان بر این است که ترجمه باعث بطلان معجزه می‌شود و دیگر قرآن نخواهد بود و دلیلی می‌شود تا در این حالت نماز باطل شود. ج/ باطل نمی‌شود؛ ولی ترجمه گاهی اوقات اشتباه است و متن از اینکه قرآن باشد خارج می‌شود، و تکبیرة‌الاحرام و نماز در صورت امکان، عربی گفته می‌شود تا زبان نماز بین مسلمانان یکی باشد. س۱۱: بعد از اینکه [متوجه شدیم] معجزۀ قرآن، لفظی‌ نیست، فرق بین قرآن و حدیث قدسی و نبوی در چیست؟ ج/ منظور از معجزۀ لفظی قطعاً بلاغت و امثال آن است، و از این جهت بین موارد مذکور تفاوتی وجود ندارد، و بین موارد مذکور و بین کلام بقیۀ عرب‌ها هم تفاوتی وجود ندارد، مگر به‌اندازه‌ای که هر کلامی خاصِ متکلم آن است؛ یعنی خصوصیات اصالت خودش را داراست، چون هر متکلمی ویژگی‌های کلامی خود را دارد و کسی که مثل او ادا کند تقلید از او دارد. س۱۲: آیا لفظ قرآن ساختار الهی محضی است که نبی (صلی الله علیه و آله) نقشی در آن ایفا نکرده است؟ یا چیزی که بر ایشان نازل شده عبارت از حقایقی است که بر او کشف شده و ایشان با زبان خود و زبان قوم خود ساختار را صورت داده؟ و [محدودۀ] همین سؤال تا تورات و انجیل هم کشانده می‌شود. ج/ لفظ قرآنی، ساختار الهی نیست. لفظ قرآنی در نفْس رسول شکل می‌گیرد؛ زیرا اصل معنوی آن از خداوند سبحان است و به‌صورت لفظ در نفْس رسول با الفاظی که عقل ایشان از محیط خود حفظ کرده‌اند شکل می‌گیرد [و ساخته می‌شود]؛ کاملاً مثل خواب؛ خواب معناهایی است که فرستاده شده و مطابق الفاظی که بیننده در درون خود دارد شکل می‌گیرد و صورت‌بندی می‌شود تا از طریق آن رسالت رؤیا به او منتقل شود. * عباراتی که در [...] قرار دارد توسط گروه مترجمان اضافه شده است. قصۀ حضرت زینب (س) سلام گل‌های احمدی. خوبین؟ می‌خوام براتون دربارۀ دوستی‌ها و مهربونی‌های حضرت زینب و امام حسین بگم. آماده‌اید؟ حضرت زینب (س) دختر امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) بود. ایشون خواهر کوچیکتر امام حسین (ع) بود. حضرت زینب وقتی به دنیا اومد علاقۀ عجیبی به برادرش امام حسین (ع) داشت و وقتی برادرش رو نمی‌دید گریه‌اش می‌گرفت و بی‌تابی می‌کرد و وقتی برادرش میومد خوشحال می‌شد و می‌خندید. امام حسین هم حضرت زینب رو خیلی دوست داشت و همیشه باهاش حرف می‌زد و بهش محبت می‌کرد. حضرت زینب که بزرگتر شد، امام حسین همیشه به فکر یادگیری ایشون بود و دوست داشت هرچی خودش یاد می‌گیره رو به خواهرش هم یاد بده؛ برای همین وقتی به مسجد می‌رفت سخنرانی امامشون و پدرشون امام علی رو با دقت گوش می‌کرد؛ بعد وقتی میومد خونه، حرفای امام علی رو برای حضرت زینب می‌گفت تا خواهرش هم اونا رو یاد بگیره. حضرت زینب هم خیلی باهوش بود و با دقت به حرف‌های برادرش گوش می‌داد و کمی بزرگتر که شد مثل مادرش زهرا (س) معلم زن‌ها و بچه‌ها شد و توی خونه به اونا درس دین و قرآن می‌داد. عزیزانم، حضرت زینب توی زندگیش خیلی رنج و سختی تحمل کرد؛ ولی همیشه صبور بود و توی مشکلات و سختی‌ها صبر و تحمل می‌کرد و همیشه و همه جا به یاد خدا بود و هیچ وقت نماز و روزه و دعاش رو فراموش نمی‌کرد،‌ و همیشه برای برادراش و خانواده‌اش دلسوز و مهربون بود.‌ امام حسین هم از داشتن خواهری مثل حضرت زینب خیلی خوشحال بود و بهش افتخار می‌کرد و همیشه به ایشون احترام میذاشت. امام حسین هر وقت یه جایی نشسته بود و می‌دید حضرت زینب اومده از سر جاش بلند می‌شد و خواهر مهربونش رو سر جای خودش می‌نشوند. حضرت زینب هم با مهربونی از برادرش تشکر می‌کرد. گل‌های مهربونم، امام حسین همیشه مواظب حضرت زینب بود؛ حتی وقتی می‌خواست بره بیرون همراهیش می‌کرد، تا کسی مزاحمش نشه. بچه‌ها یه روز که امام حسین وارد خونه شد، دید حضرت زینب خوابش گرفته و نور آفتاب توی صورتشه.‌ امام حسین تا اینو متوجه شد،‌ جلوی نور خورشید را گرفت تا چشم خواهرش اذیت نشه و راحت بخوابه. حضرت زینب وقتی از خواب بیدار شد کلی از داداشش تشکر کرد و بهش گفت ممنون برادر، منم حتماً محبتت رو جبران می‌کنم. نوگل‌های احمدی، می‌دونید کجا حضرت زینب خیلی محبت امام حسین رو جبران کرد؟ آفرین به شما گل‌های باهوشم. توی کربلا... حضرت زینب توی کربلا همراه برادرش امام حسین بود و اونجا هر لحظه حواسش به برادرش و امامش بود. آخه امام حسین فقط برادر حضرت زینب نبود، امامش هم بود؛ برای همین حضرت زینب بیشتر دوسِش داشت. حضرت زینب توی کربلا برای امام حسین مثل یه مادر بود و هر وقت امام حسین یکی از یارانش رو از دست می‌داد کنارش می‌رفت و اونو دلداری می‌داد. امام حسین هم توی کربلا حواسش به خواهرش بود و وقتی خواهرش گریه می‌کرد باهاش حرف می‌زد و آرومش می‌کرد. فرزندانم، وقتی امام حسین و یارانش شهید شدن، حضرت زینب با شهامت و شجاعت از زن‌ها و بچه‌ها مواظبت کرد و نذاشت دشمن بی‌رحم اونا رو کتک بزنه. حضرت زینب با مهربونی از امام سجاد (ع) که توی کربلا مریض بود پرستاری کرد. ایشون حتی وقتی دشمن بی‌رحم می‌خواست امام سجاد رو شهید کنه با شجاعت جلوی دشمن ایستاد و نذاشت کسی به امام آسیب برسونه. آخه امام سجاد امام بعد از امام حسین بود و حضرت زینب با این کارش از امامش محافظت کرد. https://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/64298/2 بچه‌های احمدی، بابا احمد می‌گه همه می‌تونن حضرت زینب رو الگوی خودشون قرار بدن؛ یعنی شجاع باشن و با صبر و حوصله درکنار حق بمونن و جلوی ظلم و ستم بایستن؛ پس مثل زینب دختر علی باش. (برگرفته از پیام صفحۀ فیس‌بوک سید احمدالحسن (ع)، 29‌اوت‌2020م) عزیزان احمدی، امیدوارم که شما هم با خواهرا و برادراتون مهربون باشید و اونا رو دوست داشته باشید و همیشه صبور باشید و کنار امام بمونید، تا خدا هم شما رو دوست داشته باشه. متون كوتاه اربعين * احمدالحسن (ع): (کسی که به حسین ملحق نشود و راه و شیوۀ حسین را نپوید، و حسین زمانش را دنبال نکند شهید نمی‌شود، یعنی در راه خدا کشته نمی‌‌شود و شاهدی بر حق نیست؛ سپس او به فتح نمی‌رسد). (متشابهات، جلد ۱، بخشی از پاسخ به سؤال ۱۴) (امام حسین (ع) نشان داد دین الهی بدون خون مقدسش، استقامت نمی‌کند. (خطبه نصیحتی به طلبه‌های حوزه‌های علمیه) (اگر خون حسین (ع) ـ‌که در زمین کربلا جاری شدـ نبود، تلاش و کوشش انبیا بر زمین، و تلاش محمد (ص) و علی (ع) فاطمه (س) و حسن (ع) به هدر می‌رفت و بقیۀ ائمه معصومین از فرزندان حسین (ع) توانایی نهادینه‌کردن قاعدۀ دین الهی و ولایت الهی و حاکمیت خداوند سبحان‌و‌متعال را نداشتند.) (خطبه نصیحتی به طلبه‌های حوزه‌های علمیه) * احمدالحسن (ع): (امام حسین (ع) خون شریفِ مقدس خود را فدای خون‌های شما کرد. (متشابهات جلد ۴، بخشی از پاسخ به سؤال ۱۲۳) * احمدالحسن (ع): ([امام حسین (ع)] برترین زنان عالم از اولین و آخرین پس از مادرش حضرت فاطمه (ع) ـ‌که زینب (ع) است‌ـ را فدای زنان و ناموس‌های شما گردانید. (متشابهات جلد ۴، بخشی از پاسخ به سؤال ۱۲۳) زینب (علیها‌السلام) دختر علی (ع) پس از مادرش فاطمه (علیها‌السلام) برترین زنان جهانیان است. (پاسخ‌های روشنگرانه، جلد ۶ سؤال ۵۳۶) * احمدالحسن (ع): حضرت زینب(ع) پس از واقعۀ کربلا، نقش بسیار عظیمی در تبیین حق و رسوا کردن باطل برعهده داشت. (در محضر عبد صالح، جلد ۲) * احمدالحسن (ع): زینب دخت علی سببی برای استمرار امامت و خلافت الهی بود. (صفحۀ فیس‌بوک سید احمدالحسن ع، 29 اوت 2020) * احمدالحسن (ع): با وجود آنکه [زینب سلام‌الله علیها،] امام و خانوادۀ خود را از دست داده بود... و بهترین‌های اهل زمین از یاران برادران و پدر خود را از دست داده بود... و همۀ این‌ها در یک لحظه رخ داد... ولکن شکسته نشد؛ چنانچه حالت طبیعی ژنی انسانی این‌طور اقتضا می‌کند. (صفحۀ فیس‌بوک سید احمدالحسن ع، 29 اوت 2020) * احمدالحسن (ع): (ایشان [زینب سلام الله علیها] بی‌درنگ قیام را انتخاب کرد... و در دهم محرم و بعد از آن به‌تنهایی سپاه و امتی شد...) (صفحۀ فیس‌بوک سید احمدالحسن ع، 29 اوت 2020 م) احمدالحسن (ع): اگر شما سیرۀ زهرا (ع) و زینب (ع) را مطالعه کنی، درمی‌یابی که آن‌ها سخن گفته‌اند و از حق جانشینان خدا بر زمینش دفاع کرده‌ و با طاغوتیان و هواداران آن‌ها مواجه شده‌اند. (پاسخ‌های روشنگرانه، جلد ۴، بخشی از پاسخ به سؤال ۳۲۲) * احمدالحسن (ع): (برای شما در بهترین زنان جهانیان، الگویی نیکوست؛ به سیرۀ مبارک و پاک آن‌ها اقتدا کنید، با این امید که خداوند شما را مورد مرحمت قرار و به شما برکت دهد؛ همان ‌طور که به ایشان رحم نمود و برکت داد. (پاسخ‌های روشنگرانه، جلد ۶، بخشی از پاسخ به سؤال ۸۰۲) نقشۀ شیطانی در کربلا از قتل حسین فراتر می‌رود تا وارثان برنامۀ الهی را به پایان رسانده، کار آن‌ها را یکسره کند. این نکته‌ای است که از کشتاری که سپاه اموی در حق این خاندان ـ‌حتی شیرخوارشان‌ـ انجام داد واضح و بدیهی است. (صفحۀ فیس‌بوک سید احمدالحسن ع، 30 سپتامبر 2017) (او [زینب علیها السلام] از زندگی امام علی بن حسین ـ‌وارث طرح و برنامۀ الهی‌ـ محافظت کرد). (صفحۀ فیس‌بوک سید احمدالحسن ع 30 سپتامبر 2017) (او [زینب علیها السلام] در کربلا از امام پرستاری کرد و سپاه اموی یزیدی نتوانست موفق به کشتن آن حضرت شود). (صفحۀ فیس‌بوک سید احمدالحسن ع، 30 سپتامبر 2017) ([زینب علیها السلام] به موضع‌گیری‌هایش در سپر کردن خود برای امام زین‌العابدین ادامه داد تا وقتی از اسارت سپاه اموی یزیدی بازگشتند.) (صفحۀ فیس‌بوک سید احمدالحسن ع 30 سپتامبر 2017) امام احمدالحسن علیه‌السلام: (زینب دختر علی (علیها السلام) زنی عالم و دانشمند بود و برای اینکه خواهران مؤمن به او اقتدا کنند باید حوزه‌هایی تأسیس شود که مسئولیت آموزش زنان مؤمن را عهده‌دار گردد.) (صفحۀ رسمی فیس‌بوک؛ ۱۴ فوریۀ ۲۰۱۳ م) (نمی‌توانم زنان مؤمن را از اقتدا به زهرا و زینب (ع) بازدارم؛ بلکه باید آن‌ها را بر پیمودن این راه مبارک تشویق کنم. اگر هم در معرض آزار و اذیت قرار گرفتند، بهترین مایۀ تسلی آن‌ها زهرا و زینب و خدیجه و فاطمه بنت اسد و نرجس و مریم و آسیه (ع) همسر فرعون است). (پاسخ‌های روشنگرانه، جلد 4، س 322) (هر زنی برایش امکان‌پذیر است در هر زمان و مکانی از آنچه زینب ع انجام داد عبرت و الهام بگیرد، و از ظرفیت جایگاه او بهره ببرد و به ایشان به‌عنوان سمبل و نماد عالی زن و انسانیت اقتدا کند، حتی اگر به او ایمان نداشته باشد). پیام صفحه فیس‌بوک سید احمدالحسن(ع)، 29 اوت 2020 م ([زینب علیها السلام] خودش را با کرامت و سخاوت بر مرگ عرضه کرد، و هدف خود را به بهترین وجهی که قابل‌تصور است به انجام رساند و از زندگانی علی بن حسین سجاد ع محافظت کرد). پیام صفحه فیس‌بوک سید احمدالحسن(ع)، 29 اوت 2020 م یمانی و رسالات آسمانی |قسمت دوم متون مقدس ادیان الهی محل آمدن یمانی را به ما نشان می‌دهد در قسمت قبل مشخص شد متون مقدس ادیان الهی بر این حقیقت اشاره می‌کنند که منتقم خون حسین علیه‌‌السلام و همان یمانی وعده‌داده‌شده، از بصره در کشور عراق می‌آید و او همان شخصیت منجی یا نجات‌دهنده‌ است. در این قسمت به امید خدا شاهد دیگری تقدیم می‌شود که گواهی دیگری بر این حقیقت است که یمانی از بصره در عراق می‌آید. در مزمور ۱۱۸، آیات 15 تا 26 سخن داوود نبی را می‌خوانیم که فرمود: (آواز ترنّم و نجات در خیمه‌های عادلان است. دست راست خداوند با شجاعت عمل می‌کند. دست راست خداوند متعال است. دست راست خداوند با شجاعت عمل می‌کند. نمی‌میرم بلکه زیست خواهم کرد و کارهای خداوند را ذکر خواهم نمود. خداوند مرا به‌شدت تنبیه نموده، لیکن مرا به موت نسپرده است. دروازه‌های عدالت را برای من بگشایید! به آن‌ها داخل شده، خداوند را حمد خواهم گفت. دروازه خداوند این است. عادلان بدان داخل خواهند شد. تو را حمد می‌گویم زیرا که مرا اجابت فرموده و نجات من شده‌ای. سنگی را که معماران رد کردند، همان سر زاویه شده است. این از جانب خداوند شده و در نظر ما عجیب است. این است روزی که خداوند ظاهر کرده است. در آن وجد و شادی خواهیم نمود. آه ای خداوند، نجات ببخش! آه ای خداوند، سعادت عطا فرما! متبارک باد او که به نام خداوند می‌آید. شما را از خانه خداوند برکت می‌دهیم). این پیشگویی داوود علیه‌السلام و سخنش درباره «دست راست خداوند» و «سنگی» که در «زاویه» قرار دارد و «نجات» و «خانۀ خداوند» و ... به چه معناست؟ در محضر علی علیه‌السلام این قضیه روشن می‌شود. تطابق سخن علی و داوود علیهم‌السلام علی (ع) پس از آنکه سخن عمر بن خطاب درباره حجرالأسود ـ‌یعنی همان سنگ سیاهی که در زاویۀ خانۀ در مکه و دقیقاً در رکن عراقی قرار داردـ را شنید، فرمود: «چه می‌گویی ای پسر خطّاب! همانا به خدا قسم، خداوند این سنگ را در روز قیامت زنده می‌کند در حالی‌که یک زبان و دو لب دارد؛ پس شهادت می‌دهد برای کسی که به او می‌رسد. این سنگ به‌منزلۀ دست راست خداوند است که به‌وسیلۀ آن خلق با خدا بیعت کنند.» بعد از این کلام، عمر گفت: خدا ما را در شهری نگه ندارد که در آن علی بن ابی‌طالب حضور ندارد.» (وسائل‌الشیعة، ۱۴۰۹، ج۱۳، ص۳۲۰-۳۲۱) بنابراین سنگ زاویه‌ در مزمور داوود (ع) حجرالاسود است که در رکن عراقی قرار دارد و دست راست خداوند و نجات‌دهنده است و مردم از طریق او با خدا بیعت می‌کنند؛ اما چرا در رکن عراقی قرار دارد؟ بازگشتی به اشعیا، فصل 63 شاید کسی که از حقیقت آگاه نیست گمان کند می‌گوییم نجات‌دهنده‌ای که می‌آید در حقیقت خود سنگ زاویه‌ای است که در کعبه قرار دارد؛ اما این سنگ که عمل نجات را انجام می‌دهد، رمزی است برای نجات‌دهنده‌ای که در اشعیا فصل ۶۳ آیۀ ۱ ذکرش آمده است که از بصره می‌آید: (این کیست که از ادوم با لباس سرخ از بصره می‌آید؟ یعنی اینکه به لباس جلیل خود ملبّس است و در کثرت قوّت خویش می‌خرامد؟ من که به عدالت تکلّم می‌کنم و برای نجات، زور‌آور هستم). در پایان از متون آسمانی روشن می‌شود که این سنگ به همان نجات‌دهنده‌ای اشاره دارد که از «بصره» می‌آید و این سنگ خودش در «رکن عراقی» قرار دارد و تأکید دارد بر اینکه نجات‌دهنده‌ای که می‌آید از «عراق» می‌آید؛ بنابراین یمانی ـ‌که در قسمت قبل مشخص شد همان نجات‌دهنده‌ای است که از بصره می‌آیدـ‌ از «عراق» و از «بصره» می‌آید؛ اما نام او چیست؟ اگر خدا بخواهد ادامه دارد...

فایل‌های PDF

نشریه زمان ظهور 108
مشاهده فایل پی دی اف