نشریه زمان ظهور 103
توصیف مهدی ع و یمانی ع بسم الله الرحمن الرحیم مهتابِ رُخِ یار به زیبایی اختر چون گِردی خورشید شده صورتِ سرور پیشانی گسترده و ابروی کمانی وآن خال چنان مُشکِ چکیدهِ سرِ عنبر روحی که بلندیش، بلندای عروج است هرچند که وُسطاست قَد و قامتِ دلبر او قائم ذوخالِ سیاهیست که گویی طاهای دگر در تن او گشته مصوّر مهدیست که در بین خلایق به عیان و مخفی شده آنکس که گریزان شد و مضطر همنام نبی، صاحب بیعت به مقام است اویی که تسلی شده بر اصغر و اکبر در وصفْ، سخن کوته و اسرار عیان شد موسی که بگویی همه کافیست سراسر قامت به قیامِ خودِ سرو است و صلابت پیداست در آن چهرهی موسایی و منظر ذومنکب پهن است و در او شانه به شانه تاجِ عَلَمِ انگار شود این سر و آن سر بر پاکی گندم گُنِ رخسارِ جمیلش بنشسته نشانی که شده آیه به دیگر مجموعهی احسان و وقار است و کمالات انگشترِ زیبای عقیق است یَدِ رهبر آن شاه شهان است و بقایی ز خداوند این شبهمسیح است و به دستش شده لشکر تشابه احمدالحسن ع با جد بزرگوارشان امام باقر ع تبلیغ و تبیین حقیقت دین در دوران امام باقر ع: همان طور که واضح و آشکار است امام باقر ع شروعکنندۀ انقلابی در روشنگری عقاید شیعه و راه و روش اسلام حقیقی است و شیعیان همواره خود را مدیون نهضت امام باقر ع میدانند؛ زیرا قبل آن، خفقان شدید و فشار حکومت، منزویشدن ائمه ع و شیعیان آنها را به دنبال داشت و بنیامیه در اوج قدرت نهایت جنایت را در حق اهلبیت ع مرتکب شده بودند؛ اما در زمان امام پنجم شیعیان، حکومت بنیامیه متزلزل بود و همین امر باعث شد تا فرصتی مناسب برای پنجمین نور هدایت از خورشید امامت محیا شود. امام محمد بن علی ع در نوزده سال امامت خویش لحظهای در اصلاح عقیده و تبلیغ دین حق درنگ نکرد و علوم و معارف و روایات بسیاری از خود برجای گذاشت؛ تا جایی که لقب او را باقرالعلوم نهادند؛ هرچند قبل از آن در روایتی مشهور، پیامبر خدا ص بشارت تولد این مولود را به جابر بن عبدالله انصاری داده بود و فرموده بود: «بعد از من شخصى از خاندان مرا خواهى دید که اسمش اسم من و قیافهاش شبیه قیافه من خواهد بود. او درهاى دانش را به روى مردم خواهد گشود... .» [همچنین در روایتی آمده که پیامبر (ص) فرمود:«سلام مرا به او برسان.»] از امام محمد باقر ع روایات بسیاری برای در امانماندن از فتنههای دوران غیبت و مخصوصاً زمان ظهور وجود دارد. ایشان در یکی از روایات معروف خود راه هدایت را برای شیعیان تبیین میکند و تنها راه نجات از سرگردانی را نشان میدهد. امام محمد باقر ع میفرماید: «... در میان پرچمها، پرچمی هدایتگر از پرچم "یمانی" نیست و آن پرچم هدایت است و او شما را بهسوی صاحبتان دعوت میکند و اگر یمانی خروج کند فروش سلاح بر مردم و همه مسلمانان حرام میشود، و اگر یمانی خروج کند، بهسوی او بشتابید، که پرچم او، پرچم هدایت است و بر هیچ مسلمانی جایز نیست که از او سرپیچی کند و هرکس این کار را بکند از اهل جهنم خواهد بود؛ چون او بهسوی حق و راه مستقیم دعوت میکند.» غيبةالنعماني، ص٢٦2، بحارالأنوار: ج٥٢، ص32٢ استفاده از لقب "باقر" برای یمانی موعود با بررسی روایات حول وقایع و اشخاص زمان ظهور به توصیف امیرالمؤمنین ع دربارۀ امیر جیشالغضب (یمانی) برخورد میکنیم؛ از امام علی (ع) دربارۀ جیش غضب (سپاه غضب) سؤال شد، فرمودند: «آنها قومی هستند که در آخرالزمان میآیند؛ مانند ابرهای پاییزی جمع میشوند، یک نفر و دو نفر و سه نفر تا نه نفر، از هر قبیله. به خدا قسم که امیر آنها را با اسمش میشناسم، و اینکه در چه مکانهایی میجنگند.» سپس برخاست و فرمود: باقر است (شکافنده است)، باقر است، باقر است. او شخصی از فرزندان من است احادیث را میشکافد چه شکافتنی!» الغیبة النعماني ص325، بحارالانوار ج52 ص247 شکی نیست که اگر فرصت و آزادی عمل برای هرکدام از امامان ع پیش میآمد آنها علوم و معارف را میشکافتند؛ اما تشابه باقر (شکافنده) بودن امام پنجم ع و وصی و فرستادۀ امام مهدی ع یعنی یمانی موعود، نوید انقلابی نوین در زمان ظهور را میدهد؛ انقلابی از نوع علم و معرفت که احیاکنندۀ بینظیر اسلام حقیقی است. اسلامی که در دوران غیبت دچار بدعتهای فراوان ناشی از تفسیر به رأی علما از روایات و قرآن شده است و اختلافات بسیاری که ناشی از دخالت ظن و گمان آنها دربارۀ دین است که علت آن عدم حضور حجت خداست... در چنین وضعیتی که دین خدا بدون سکان مانده بود سرانجام شکافندۀ علم در زمان ظهور، سید احمدالحسن یمانی ع دعوت خود را آغاز کرد و همچون جد بزرگوارشان امام باقر ع اسلام حقیقی را بهشکل بینظیری در همۀ زمینهها احیا کرد. استفاده از فرصت و ابزار جهت تبلیغ و تبیین حداکثری دین سید احمدالحسن یمانی ع از اوصیای نبی اکرم ص است که در وصیت شب وفات رسول خدا ص از او بهعنوان اولین مهدی از مهدیون دوازدهگانه یاد شده است که وظیفۀ ابلاغ ٢٧ حرف علم و تربیت یاران امام زمان ع را بر عهده دارد؛ و این علوم اکنون با استفاده از ابزارهای ارتباطی روز دنیا در حال انتشار است و سید احمدالحسن ع با انتشار کتب خود در سایتها و پاسخگویی مستقیم در صفحۀ رسمی فیسبوک خود رسالت خود را به بهترین نحو به انجام رسانده است و پیروانی از تمامی اقشار جامعه از اندیشمندان و دانشمندان در تمامی نقاط دنیا کسب کرده است. هرچند شرایط امنیتی و در خطر بودن جان احمدالحسن ع توسط مخالفان تفاوتی با زمان سایر امامان ع نکرده، اما راههای ارتباطی از طریق اینترنت باعث شده این علوم همچون نسیم و نور خورشید وارد خانهها شود... امام صادق ع در این باره میفرماید: «همانا قائم ما اگر قیام کند خداوند چیزی را به سمع و بصر شیعیان ما میرساند، تا اینکه بین مردم و قائم *برید* باشد؛ پس او را میبینند و میشنوند و او در مکانش است.» الكافي ط الإسلامية ج8، ص241 *برید در فارسی به معنی ایمیل و پیک و پست و فضای مجازی است* سهلبودن ارتباط در زمان ظهور باعث شده تبلیغ دین و دعوت مبارک سید احمدالحسن یمانی ع توسط انصار و پیروان ایشان، سانسورها را بشکند و نشر علوم یمانی آلمحمد همچون رود خروشان تمامی موانع را نابود کند. در حال حاضر سایتها و صفحات رسمی دعوت در اکثر شبکههای اجتماعی با نظارت مکتب شریف ایشان در نجف اشرف فعالیت میکنند و با یاری انصارالله هر لحظه این درخت تنومند هدایت پربارتر و شادابتر از قبل راهنمای جامعۀ انسانی است. جدول شمارۀ دوم ذیقعده 1400 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 افقی: 1- حجت بعد از امام مهدی ع – جانشین 2- داشتن سلطه بر شخص دیگر را میگویند – برای بیمار تجویز میشود – ریشهدار 3- حرف نفی – جزیرهای در خلیج فارس – بند و رسن 4- پیامبر یا از انبیای بنیاسرائیل – یکی از عناصر لازم برای بدن در تنظیم تیروئید – دعای عصر جمعه 5- گیاه مرداب – نهری در عراق – بزرگسال و توانا بر اخذ تصمیم 6- بهمعنی غیر از او – دانش – تکرار حرف دوم 7- از حروف تعجب فارسی در شعر و ادبیات کهن – بالاپوش مردان در قدیم – ماه اول سال قمری – تکرار اسما و ذکرگفتن 8- موجود عاقل غیرمکلف – از روشهای ارتباط فرستادگان خداوند – شهر ابراهیم – در عربی به اموال عمومی میگویند 9- در عربی به افراد با شخصیت و محترم میگویند – هشدار به جهنم – روییدنی زمین 10- تکرار حرف آخر – از افعال مقاربه عربی بهمعنی نزدیک است – ابزار سوراخکردن جامدات 11- شبکۀ جهانی اطلاعات را میگویند – لیست و فهرست – در قرآن آمده که این لفظ را نباید به والدین گفت 12- بیماری – لازمۀ ایمان ثابت 13- بهشت خلد در آنجاست – از القاب پیامبر اعظم قبل از بعثت 14- تولد این شخصیت عظیم در ماه ذیقعده است – توان و قدرت 15- نام سه تن از ائمه است – جمع دین – قربانی عمودی: 1- از ویژگیهای خاص صاحب وصیت – اولین فرستاده 2- پیروی از آن تنها راه هدایت در زمان ماست 3- میان خودمانی – چه وقت؟ – نام یکی از یاران امام علی که خطبۀ متقین را امام بهسبب ایشان ایراد فرمود 4- از حروف منادا – میجوشد عربی – از سورههای جزء سی قرآن کریم – مدت و دوره در عربی 5- معکوس تل – شهری سومری – درخشش و جلوه 6- موضوع تاریخ 7- راهنمایی – باز خواهد گشت عربی – بخش و جزء و سوژه 8- پیامبر آهنگر – برادر پدر – گذشت عربی 9- می بیند عربی – عدم اعتقاد به خدا را میگویند – نوای سوزناکی دارد – یازده 10- مسافر نهنگ! – شهری در افغانستان که اما م رضا ع در آن مدتی زندگی کرد – از اصحاب اناجیل مسیحی 11- نصیب همه میشود – نیکویی و برکت 12- خویشاوندان – از علامات محتوم خروج امام مهدی ع 13- مهمترین حدیث دربارۀ خلافت پیامبر تا روز قیامت – بررسی نقاط ضعف و قوت آثار هنری و ادبی و عقاید و ... 14- شکار – از اعضای جفتی در بدن هر انسان – دو بخش اول وام! 15- گرد و دلیر – از ابزارهای نوشتن – همه بر آن خلق شدهایم (میتوان به کسی که مؤمن نیست کمک مالی کرد؛ اما در خصوص اجر و پاداش، بله، (کمک) به هر موجود زندهای پاداش دارد) سید احمدالحسن ع، پاسخهای فقهی،جلد ۱، سؤال ۸۶ (مستحب است به خانوادهات نیکی و محبت کنی؛ حتی اگر مؤمن نباشند.) سید احمدالحسن ع، پاسخهای فقهی، جلد ۲، سؤال ۴۹ (بهتر است از حکم به ناصبیبودن نزدیکان اجتناب کنید. بعضی از مردم از سرِ جهل و نادانی کاری انجام میدهند. آنان مستضعف و درگیر خود هستند. بهتر است با مهربانی با آنان رفتار کنید) سید احمدالحسن ع، پاسخهای فقهی، مسائل متفرقه، جلد ۴، سؤال ۱۴۸ (جایز است غذا پخته و بین مخالفین توزیع شود) سید احمدالحسن ع، پاسخهای فقهی، جلد ۱، سؤال ۱۱ (کسی که مرا سب کند، من از او درمیگذرم؛ چرا که جواب دشنام، دشنام است یا بخشیدن و عفوکردن گناه). سید احمدالحسن ع، پاسخهای روشنگرانه، جلد ۵، سؤال ۵۱۲ (تنها با یک رفتار، با کسی بهصورت دشمن ناصبی رفتار نمیشود، مگر اینکه یقین حاصل شود این کارش از روی عمد و با تعقل انجام شده است). سید احمدالحسن ع، پاسخهای روشنگرانه، جلد ۷، سؤال ۷۲۹ (بهطور کلی با مردم با مهربانی رفتار کنید تا خداوند احوال شما را اصلاح و بهواسطۀ شما، آفریدههایش را به راه مستقیمش هدایت کند.) سید احمدالحسن ع، پاسخهای روشنگرانه، جلد ۷، سؤال ۷۲۹ (اگر مقدار زیادی از اموال بیتالمال نزد شما جمع شده است میتوانید بهعنوانمثال اقدام به سرپرستی یتیمان کنید حتی اگر خانوادهشان از مؤمنان نباشند). سید احمدالحسن ع، پاسخهای فقهی مسائل متفرقه، جلد ۳، سؤال ۸۲ (اسلام هیچ قیدوبندی برای برعهدهگرفتن (وظیفه) توسط زن ـحتی برای مناصب رهبری جامعهـ قرار نداده است، تا زمانی که شایستۀ آن باشد و آن وظیفه را بهصورت کامل و صحیح به انجام برساند). سید احمدالحسن ع، پاسخهای فقهی مسائل متفرقه جلد ۴، سؤال ۹۶ (کتکزدن زن یک وضعیت طبیعی یا وضعیتی نیست که بهطورمعمول عمل به آن صحیح باشد). سید احمدالحسن ع، پاسخهای فقهی مسائل متفرقه، جلد ۴، سؤال ۱۲۶ (در حکومت الهی اگر زن بهدلیل کتکزدن شوهر اقامۀ دعوی کند به دعوایش رسیدگی و اگر مرد خطایی مرتکب شده باشد مجازات میشود.) سید احمدالحسن ع، پاسخهای فقهی مسائل متفرقه، جلد ۴، سؤال ۱۲۶ (شالودۀ سیاست پیامبر(ص) یا معصوم یا هرکسی از طرف آنها نیابت داشته باشد، گسترش رحمت و دوستی بین مردم و بندگان خدا، هدایت مردم بهسوی تعقل و تفکر، انتشار عدل و انصاف در جامعه و فراهمکردن مایحتاج مردم و ایجاد رفاه اقتصادی است). (سید احمدالحسن ع، سرگردانی یا راه بهسوی خدا) ([علی(ع)] هرگز اجازه نداد در حکومتش به زنان و کودکان ستمی روا داشته شود). (سید احمدالحسن ع، صفحۀ رسمی فیسبوک، ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۸) (وقتی سپاه یزید (لعنهالله) برای محاصرۀ حسین آمدند و او را ـبهجهت زمینهسازی برای بهقتلرساندنشـ مجبور به فرود در کربلا کردند، با وجود اینکه آنان دشمنانی بودند که برای کُشتنش آمده بودند، به آنان آب داد.) (سید احمدالحسن ع، صفحۀ رسمی فیسبوک، ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۸) (کسیکه به حسین ملحق نشود و راه و شیوۀ حسین را نپوید، و حسین زمانش را دنبال نکند شهید نمیشود؛ یعنی در راه خدا کشته نمیشود و شاهدی بر حق نیست، سپس او به فتح نمیرسد). (سید احمدالحسن ع، متشابهات، جلد ۱، بخشی از پاسخ به سؤال ۱۴) بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین وسلم تسلیما کثیرا حرکت از خودمحوری به خدامحوری، وظیفه فردی هر انسان ما انسانها اغلب در پشت نقاب خوددوستی، عزتنفس، اعتمادبهنفس گرفتار دام یا تله خودشیفتگی و خودپرستی میشویم. در اسلام انسان در نگاه اول، یک رهرویی است که در راهی حرکت میکند، که اگر درست حرکت کند، این راه، او را به ساحت جمال و جلال الهی وارد خواهد کرد؛ او را به خدا خواهد رساند؛ «یا ایّها الانسان انّک کادح الی ربّک کدحاً فملاقیه» (ای انسان! تو با تلاش و رنج بهسوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی کرد). (انشقاق آیه 16) اگر بخواهیم این راه را تعریف کنیم، در یک جملۀ کوتاه میشود گفت این راه، عبارت است از مسیر خودپرستی تا خداپرستی. انسان از خودپرستی بهسمت خداپرستی حرکت کند. مسیر صحیح و صراط مستقیم این است. مسئولیت فرد انسان در این نگاه، این است که این مسیر را طی کند. یکایک ما مخاطب این خطاب هستیم؛ دیگران بروند، نروند؛ حرکت کنند، نکنند؛ دنیا را ظلمات کفر بگیرد یا نور ایمان بگیرد، از این جهت تفاوت نمیکند. وظیفۀ هر فردی این است که در این راه حرکت کند؛ «علیکم انفسکم لا یضرّکم من ظلّ اذا اهتدیتم» )ای کسانی که ایمان آوردهاید! مراقب خود باشید! اگر شما هدایت یافتهاید، گمراهی کسانی که گمراه شدهاند، به شما زیانی نمیرساند. بازگشت همه شما بهسوی خداست؛ و شما را از آنچه عمل میکردید، آگاه میسازد .( (مائده آیه 105) زیرا با اصلاح تفکر و عملکرد یک انسان در واقع یک جامعه اصلاح خواهد شد. پس انسان باید این حرکت را انجام دهد؛ حرکت از ظلمت به نور، از ظلمت خودخواهی به نور توحید. بهراستی جادۀ این راه چیست؟ ایمان قلبی موتور حرکت در این راه است؛ خصلتها و فضائل اخلاقی، آذوقه و توشۀ این راه است، که راه و حرکت را برای انسان آسان و تسهیل میکند و سرعت میبخشد. تقوا هم عبارت است از خویشتنپایی؛ مواظب خود باشد که از این راه تخطی و تجاوز نکند. اما کسانی هستند که معتقدند اگر دیگران از آنچه من هستم خبر نداشته باشند یا اگر خبر داشته باشند مطمئن نباشند، یا حتی اگر مطمئن باشند من چرا به آنها این اجازه و فرصت را بدهم که از من استفاده و سوءاستفاده کنند. بنابراین بهجای خودناپسندی، با خودپسندی زندگی میکنند؛ یعنی خود را برتر و بالاتر میدانند در حالیکه در ته و عمق وجود خودشان میدانند شاید موشی بیشتر نیستند، لباس شیر بر تن میکنند و نعره میکشند؛ بنابراین از این طریق کوشش میکنند که آنچه را که ندارند بهگونهای پیدا کنند، یا احتمالاً چنین پیامی را به دیگران برسانند. بهعنوان مثال میگویی لباس فاخر بپوشم برای فلان مهمانی؛ بههرحال پوشیدی و مهمانی هم تمام شد... بهراستی چه به دست آوردی؟ کدام جنبۀ خود را در این قدمی که برداشتی پرورش دادی؟ خودپرستی یا خداپرستی؟ بنابراین این افراد فقط آنجا که مورد تعریف و تمجید و ستایش قرار میگیرند، آنجا که احتمالاً بهنوعی مورداحترام و حرمت واقع شوند یا در شرایط و وضعیتی قرار بگیرند که بههرحال خودشان را برتر و بالاتر ببینند و یا دیگران آنها را چنین تصور کنند تا حدودی آرام میگیرند. مولایمان سید احمدالحسن (ع) در کتاب شریف سفر موسی به مجمع البحرین میفرمایند: «این حق است و حق را میگویم: ما باید به بالا چشم بدوزیم تا عجز خود را بشناسیم و ارتقا یابیم، نه اینکه به پایینتر از خود نظر بیندازیم تا به کمال خود فخر بفروشیم و هلاک شویم. حقیقت آن است که بسیاری از افراد بر این پندار و گماناند که در اوج قرار دارند؛ اما هیچکدام از آنها در اوج جای ندارند. و کسانی که واقعاً بین مردم در قله هستند، خود را در اوج نمیبینند، یا چنین عقیدهای ندارند؛ زیرا آنها بهسادگی دریافتهاند که این یک اوج و قلّۀ موهومی است و فاقد حقیقت است؛ لذا چطور میتوان آن را اوج نام نهاد و حال آنکه وضعیتش نسبت به مافوقش صفر است؛ چراکه او مطلق و نامتناهی است؛ چطور ممکن است آنها خود را در اوج ببینند یا چنین باوری داشته باشند؛ در حالی که در نگاهشان اینها همگی ننگ و عار است؛ چراکه این، بهمعنای آن است که آنها «من» بگویند و در کمال جسارت و گستاخی، در برابر خداوند سبحانومتعال قرار بگیرند.» چه زیبا گفت مولایمان، بهراستی که همیشه دست بالای دست بسیار است. به هر درجهای برسیم باز هم از ما بهتر وجود دارد. خودبرتری یعنی عروسک خیمهشببازی هستیم و خودمان را به نمایش میگذاریم و نیازمند دیدن مردم هستیم و زمانی که نمایشمان تمام شد همه تنهایمان میگذارند. بهراستی همین را میخواهیم؟ کاری کنیم که نمایشمان در ملکوت زیبا باشد؛ زیرا آنان نهتنها، تنهایمان نمیگذارند بلکه مدام در پی دیدنمان هستند و برایمان شور و شادی به پا میکنند. مثالی بزنیم: همیشه میخواهیم خداوند به ما مال کلانی برساند که به بندگانش کمک کنیم و در کنارش خودمان هم به نوایی برسیم. خب ابتدا باید بگوییم هدفمان از کمک چیست؟ و اگر برای بندگان خدا میخواهیم کمک کنیم چرا دعا نمیکنیم همان بندگان پولدار شوند؟ چرا برای پولداری خودمان دعا میکنیم. کجای کار میلنگد؟ خودمان یا دعایمان؟ مولایمان سید احمدالحسن (ع) میفرمایند: «اینکه زندگیات را برای رفاه خود یا برای خانواده و نزدیکانت یا حزب و گروهت سپری کنی، اینگونه زندگیکردن تو را از زندگی هیچ حیوان دیگری ـکه در زندگی بر روی این زمین با ما مشترک استـ چندان متفاوت نمیکند. اما آنچه به زندگی تو معنای انسانی و ارزشی حقیقی میافزاید، این است که زندگانیات را با اخلاص برای دیگرانی بگذرانی که هیچ ارتباط نزدیک یا منفعتی با آنها نداری.» (سید احمدالحسن(ع)، (۲۱ آوریل ٢٠١۶) مرز میان انسان و حیوان آنجاست که آدمی با وقف زندگی خود برای کسانی که هیچ ارتباطی با وی ندارند ارزشی حقیقی و معنای انسانی خود را پیدا کند. چنین اندیشهای مرهون آراستهبودن صاحب اندیشه به زیور مکارم اخلاق است. رفتار عادلانه حتی با مخالفان بیهودهگو و هیچکسی بر دیگری برتری ندارد مگر با تقوا.» با توجه به کلام مولایمان خوب است کمی با خودمان صادق باشیم: مثلاً خودمان را ابراز کردیم، نام، نشان، گفتار، لباس و در همهچیز در برابر مردم برتر بودیم؛ و زبانزد خاص و عام شدیم. حال از دنیا میرویم و اعمالمان در حسابوکتاب است. بهراستی که جسم و برتریهای جسمانی ما وجود ندارند تا نجاتمان دهند. حالا روح و حقیقت ما به زبان میآید. حال باید خودمان را به پیشگاه الهی ابراز کنیم... میتوانیم؟ میخواهم حقیقتی را بگویم: در واقع با اینگونه رفتارها میگوییم، خدا را قبول نداریم بلکه خودمان را خدای خود کردهایم. کاش به روزی برسیم که برای ابراز روح بهزحمت بیفتیم و بفهمیم که لباس فاخر با لباس ساده تفاوتی ندارد و هردوی آنها جسم را میپوشاند؛ بفهمیم خوراک بریان با خوراک ساده تفاوتی ندارد و هردوی آنها شکم را پر میکند؛ اما خوراک روح و آن چیزی که هرکسی به روح و نفسش میدهد متفاوت است؛ زیرا منشأ اتصال به ملکوتش را ثابت میکند. مولایمان سید احمدالحسن(ع) میفرمایند: «اقرار به عجز و دوری از منیت و ذبح آن، از صفات برجسته و از مکارم اخلاق است که فرستادگان الهی از آن برخوردارند. کرم و سخاوت با وجود نیازمندی، راه مبارزه با منیت و خودبینی است؛ اما مبارزه با منیت و خودبینی در این عالم جسمانی، با مکارم اخلاقی که مهمترینِ آنها کرم و سخاوت است، امکانپذیر میشود. خداوند میفرماید: ﴿وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ﴾ [آنها را بر خود مقدم میدارند، هرچند خودشان بسیار نیازمند باشند؛ کسانى که از بخل و حرص نفْس خویش بازداشته شدهاند، رستگاراناند]. (حشر، ۹) پس یادمان باشد یک بار این نفس سرکش ما را به پایین انداخت و از نور وارد ظلمت شدیم حال نگذاریم باز همین نفس سرکش ما را سرکوب شود. او را پرورش ندهیم و خودمان را خوار او نسازیم. او را له کنیم و باورش نداشته باشیم. و حواسمان باشد از کسی که بر اثر عُجب، تنها خود را میبیند، انتظار نمیرود که خدا را ببیند، تا در برابر بزرگی او فروتنی اختیار کند. انسان باید برای هر کاری که انجام میدهد و قدمی که برمیدارد دلیلی داشته باشد و آن دلیل باید به ثمرهای مفید تبدیل شود. سید احمدالحسن (ع) میفرمایند: «هیچ خیری در فراوانی نماز و روزه و عبادت نیست، اگر تو را بهسمت انصاف و ملاحظه با دیگران سوق ندهد؛ حتی با دشمنانت.» (قسمتی از پیام صفحه فیسبوک سید احمدالحسن (ع)، ۵ مه ٢٠١٨) به فرموده امام علی (ع): «مواظب افـکــارت بـاش که گفتــارت میشود، مواظب گفتــارت بــــــاش که رفتـــارت میشود، مواظب رفتـــارت بــــــاش که عــــادتت میشود، مواظب عــــادتت بـــــاش که شخصیتت میشود، مواظب شــخـصیتت بــــــاش که سرنوشتت میشود.» (میزان الحکمه ج 4 ص3484) کاش کمی واقعبینانه به همهجا و همهچیز نگاه میکردیم. بهراستی تا به کی باید خودمان را گول بزنیم. حضرت عیسی ع در انجیل متی اصحاح 1 میفرمایند: (چرا پر کاهی را در چشم برادرت میبینی، اما از چوبی که در چشم خودداری غافلی؟ چگونه میتوانی به برادرت بگویی «بگذار پر کاه را از چشمت به در آورم»، حال آنکه چوبی در چشم خود داری؟ ای ریاکار، نخست چوب را از چشم خود به در آر، آنگاه بهتر خواهی دید تا پر کاه را از چشم برادرت بیرون کنی). مراقب خودمان و دیگران باشیم مبادا در گودال استحقاق یا خودشیفتگی افتادیم و خبر نداریم! والحمدلله رب العالمین حل جدول ماه ذی القعده 1442 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 1 ا و ل ذ ی ق ع د ه ذ ی ح ج ه 2 و ا د ی و ا ق ف ی ه ا ع م 3 ل ر ا م د ا د ن ک ف ر 4 ا ث ی ر ی ی ه و ق م ر ی 5 ل ی ا ت ا ق ر ا و ی ش 6 م ن ق ذ ح م ع م ت ن 7 ه م ا م ت م ک ن ق ی ا م 8 د ل م و ن د ب ا ل ل ن 9 ی ک ا ک د ز ع ی م ل ل ه 10 ی و س ف م و ن م ا ه د ی 11 ن ت ی ا و ر د ا ع ی غ م 12 ا ز ی و ن ث ه ن 13 ع ی د م ی ع ا د ن ا س ک 14 ق ر ب ا ن و د م ف ر د ر 15 ل ا ر س ت ا ن م ر ی ه و حالات شک و تردید در نماز پرسش: حکم شک در تعداد رکعتهای نمازهای دورکعتی یا سه رکعتی چیست؟ پاسخ: کسی که در تعداد رکعتهای نماز واجب دورکعتی شک کند باید آن را تکرار کند؛ مثل نماز صبح، مسافر، عید قربان و عید فطر اگر واجب باشد (یعنی شروط واجببودن را دارا باشد) و نماز کسوف، و حکم نماز مغرب نیز به همین صورت است. پرسش: کسی که در موردی از اعمال نماز شک کند و بعد یادش بیاید حکم چیست؟ پاسخ: اگر در محل شک باشد (از محل آن عمل مشکوک عبور نکرده باشد) آن عمل مورد شک را انجام میدهد و نمازش را به پایان می رساند (مثل کسی که در تكبيرةالإحرام شک کند و هنوز داخل در قرائت نشده باشد که در این صورت تکبیرةالاحرام را میگوید و سپس قرائت را شروع کند؛ همچنین مانند کسی که در قرائت سوره شک کند و هنوز رکوع نکرده باشد که باید سوره را قرائت کند و بعد رکوع نماید)؛ ولی اگر از محل آن گذشته باشد (مثل کسی که پس از قرائت، در تکبیرةالاحرام، در رکوع یا در خواندهشدن سوره شک کند) به نمازش ادامه میدهد و فرقی نمیکند که آنچه موردشک واقع شده ركن است یا رکن نیست، در دو رکعت اول باشد یا در دو رکعت پایانی پرسش: اگر نیت نمازخواندن نماید و شک کند که آیا بهعنوان مثال نماز ظهر را نیت کرده است یا نماز عصر، نماز واجب را نیت کرده است یا نماز نافله، حکم چیست؟ پاسخ: نیت را تکرار کند. پرسش: اگر نمازگزار نداند چند رکعت نماز خوانده است چه حکمی دارد؟ پاسخ: نماز را تکرار کند. پرسش: اگر در تعداد رکعتهای نماز چهاررکعتی شک کند حکمش چیست؟ پاسخ: اگر در دو رکعت اول از نماز چهاررکعتی شک کند نمازش را تکرار کند و اگر به دو رکعت اول يقين داشته باشد و در بقیه رکعتها شک کند واجب است احتیاط نماید. پرسش: چگونه احتیاط کند؟ پاسخ: مسائل مربوط به احتیاط چهار قسمت است: 1- کسی که بین رکعت دو و سه شک کند بنا را بر سه بگذارد و نماز را به پایان برساند و تشهد و سلام میدهد و بعد از سلام یک رکعت ایستاده یا دو رکعت نشسته بگزارد. ۲- کسی که بین رکعت سه و چهار شک کند بنا را بر چهار بگذارد و تشهد و سلام بدهد و مانند مسئلۀ قبلی احتیاط نماید. ٣- کسی که بین رکعت دو و چهار شک کند بنا را بر چهار بگذارد، تشهد و سلام بدهد و سپس دو رکعت ایستاده بخواند. ۴- کسی که بین رکعت دو و سه و چهار شک کند بنا را بر چهار بگذارد، تشهد و سلام بدهد و سپس دو رکعت ایستاده و دو رکعت نشسته بخواند. پرسش: آیا غیر از روشی که گفتید راه دیگری نیز وجود دارد که نمازگزار (در صورت بروز شکهای چهارگانه فوق و موارد دیگر) عمل نماید؟ پاسخ: در همۀ این صورتها و موارد دیگر بهتر است نمازگزار بنا را بر کمتر بگذارد؛ بنابراین اگر وضعیت شک در کمتر از رکعت چهارم باشد (مثلاً بین دو و سه شک کند) بنا را بر کمتر بگذارد، نمازش را به پایان برساند و دو سجده سهو کند و اگر عدد کمتر، چهار باشد (مثلاً در تشهد شک کند که آیا در رکعت چهارم است یا پنجم) بنا را بر چهار بگذارد، سلام کند و دو سجده سهو بهجا آورد و اگر در رکعت چهارم شک کند و هنوز نمازش را به پایان نرسانده باشد (بهعنوان مثال شک کند که آیا در رکعت چهارم است یا پنجم) نماز را به پایان برساند، سلام دهد و دو سجده سهو بهجا آورد. سایر مسائل مربوط به احكام شک: پرسش: اگر به یکی از دو طرف شکش یقین حاصل نکند و در گمانش غلبه به یک طرف حاصل شود باید چه کار کند؟ پاسخ: بنا را بر گمان و ظن خود بگذارد و حکم آن مانند وقتی است که میداند. پرسش: اگر بخواهد نماز احتیاط بخواند در نماز احتیاط چهچیزی تعیین شده است؟ پاسخ: در نماز احتیاط فقط قرائت فاتحه تعیین شده است. پرسش: اگر پیش از نماز احتیاط کار باطلکننده نماز انجام دهد حکمش چه خواهد. پاسخ: نمازش باطل است و باید آن را تکرار کند. منبع: احکام شریعت در قالب پرسش و پاسخ، جلد دوم، نماز اشکالاتی به عمر نوح (ع) چگونه یک انسان میتواند ۹۵۰ سال زنده باشد؟ یکی از اشکالاتی که مخالفین خدا برای ضدیت با دین از آن استفادۀ سوء میکردند، عمر بسیار طولانی حضرت نوح ع بود؛ زیرا آنطور که در متون دینی اعم از تورات، انجیل و قرآن ذکر شده، حضرت نوح ع نهصد و پنجاه سال در قوم خود زندگی کرد. ولی علم با این قرائت از متون دینی همخوانی نداشته، بلکه با یافتههای علمی، امروزه کاملاً ثابت شده است که بدن انسان برای زندگی بسیار طولانی مناسب نیست. در این بین کسانی تلاش کردند به این مسئله پاسخ گفته و تعارض پیشآمده بین علم و دین را حل نمایند. پاسخهایی مانند عمر طولانی بعضی از درختها یا دیگر جانداران، عمر طولانی بعضی از انسانها و... . ولی از آنجایی که این پاسخها علمی یا ثابتشده نیستند، یارای مقابله با شبهۀ مطرحشده را ندارند. در این بین تنها حامی دین خدا، یعنی سید احمدالحسن اليماني ع پاسخی علمی، از نگاهی نو ارائه فرمودند که نه دین و نه علم را نادیده نمیانگارد و اصطلاحاً بین آندو جمع میکند. آن پاسخ از این قرار است: «اما مسئله عمر نوح (ع) و دیگر مسائلی که با واقعیتهای علمی موجود مخالف است، نمیتواند آنچه را که ما اثبات کردیم (وجود خدا) دچار اشکال کند؛ چون ما میتوانیم بهطور خیلی مختصر بگوییم: هیچ اشکالی وجود ندارد که خداوند معجزاتی را انجام دهد؛ گرچه برخی از آنها مخالف واقعیات علمی موجود باشد؛ زیرا آن معجزات، حالات استثنایی هستند که میخواهد در ابتدا انسان آغازین را در مسیر ایمان به خدایی که خالق جهان است قرار دهد؛ بهطبع بعضی از این امور اساساً معجزه نیست، بلکه گزارههایی است که فهم آن بر کسانی که زبان متکلّم را نمیدانند دشوار است، زیرا کسانی که عوالم بالا که قرآن از آنجا نازلشده را نمیشناسند، زبان قرآن را نیز نمیدانند. برای توضیح علمی مسئله به اختصار باید بگویم: آنچه یک ناظر خارجی منظومه فیزیکی میبیند با آنچه یک ناظر داخلی میبیند متفاوت است و در نتیجه مثلاً هنگام انبساط یا انقباض در منظومه فیزیکی، قیاسهای ناظر موجود در داخل منظومه کاملاً از قیاسهای ناظر خارجی جداست؛ چون ناظر داخلی خود جزئی از منظومه است و در نتیجه مشمول انبساط و انقباض منظومه است؛ پس اسباب و عوامل قیاسش نیز مشمول همین کشش و انقباض منظومه هستند. این فرایند باعث میشود او از شناخت یا قیاس هر تغییر کلی که شامل همه منظومه میشود عاجز باشد. این امر مانع این نمیشود که از لحاظ روحی ـاگر بهمانند ما حیات نفسانی داشته باشدـ احساس کند که تغییر در منظومه رخداده است یا افزایش سرعت یا کاهش سرعتی وجود دارد؛ همچنان که امروز بسیاری از مردم احساس میکنند که زمان شتاب گرفته، با اینکه آنها وقتی زمان را اندازهگیری میکنند، درمییابند که چیزی تغییر نکرده است. برای توضیح این سخن مثالی ذکر میکنم: فرض میکنیم که انسانی در یک اتاق زندگی میکند و وسیلهای برای سنجش طول (مثلاً خطکش) در اختیار داشته باشد و از او بخواهیم که طول میزی را که در اتاق است اندازه بگیرد و قد خودش را با طول و ارتفاع آن بسنجد. بعد از آن اگر فرض کنیم که اتاق و آنچه در آن است بهصورت فراگیر کشیده شود که از همه جهات مساوی باشد، اینک اگر از او بخواهیم که مجدداً آن میز را اندازهگیری و مقایسه کند، به این نتیجه میرسد که اندازهاش تغییر نکرده و اگر از او بخواهیم که قد خودش را با طول و ارتفاع آن جدول مقایسه کند، بازهم هیچ تغییری را حس نمیکنی، زیرا خودش و اندازه آن خطکش هم دقیقاً به همان نسبت میز کشیده شدهاند. اگر این مطلب روشن شد، میتوان فهمید هر ناظری که میتواند از خارج منظومۀ عالمی که در آن زندگی میکنیم، این جهان را کنترل کند، اندازهگیریهایش قطعاً از اندازهگیریهای خود ما که در درون این عالم زندگی میکنیم، متفاوت و مختلف خواهد بود. پس اگر روند جهان مادی بهطورکلی تغییری کند، مثل اینکه زمان (بهعنوان بُعد چهارم جهان) کشیده یا کوتاه شود، یا به بیان سادهتر کند یا تند شود، ما که در درون این جهان زندگی میکنیم نمیتوانیم این تغییر را بسنجیم یا بشناسیم، اما ناظری که از بیرون منظومه جهانی که در آن زندگی میکنیم میتواند اوضاع جهان را کنترل کند، به ما ارقامی خواهد داد که با اندازهگیریهای ما بسیار متفاوت است. این موضوع بهاختصار برای ما روشن میکند که ناظر خارجی (مثلاً خدای سبحان یا ملائکه) هنگامیکه درباره عمر نوح (ع) و قومش از آنها سؤال کنید یا خودشان سخن بگویند، به شما عددی میدهند که از آنچه شما در داخل این منظومه آفرینش اندازهگیری کردهاید بسیار متفاوت است؛ و هنگامیکه از او بخواهی عمر انسان امروزی را با عمر انسان 15000 سال قبل مقایسه کند، به شما اعداد مختلفی خواهد داد؛ با اینکه شما هیچ اختلاف ملموسی را در اندازههای مادی و حدودش که در آن زندگی میکنیم نمییابید.» برای اینکه این مسئله ملموستر شود باید بدانیم که آیاتی از قرآن نسبیبودن زمان را طرح کرده است: يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ؛ كار را از آسمان تا زمين سامان مىدهد. سپس در روزى كه مقدار آن هزار سالِ شماست به سوى او بالا مىرود (سجده، ۵)؛ تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ؛ در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است، فرشتگان و روح به آنجا فراروند. (معراج۴) آیات دیگری نیز در قرآن به این مسئله اشاره میکند، یعنی خداوند این مطلب را از پیش بیان فرموده بود؛ اما از آنجایی که مفسر حقیقی قرآن در بین مردم نبود، این مسئله تا به امروز مغفول مانده بود. این کاملاً درست است که یک روز ملائک برابر با هزار سال و گاهی برابر با پنجاههزار سال باشد؛ چراکه ملائک از جنس نور هستند و به همین دلیل میتوانند با سرعت بالایی حرکت کنند و چون نظریۀ نسبیت خاص تبیین میکند هرچیزی که سرعت بیشتری داشته باشد، زمان کمتری خواهد داشت؛ و ملائک چون سرعت بالایی دارند، زمان کمتری خواهند داشت. بدین ترتیب، پنجاههزار سالِ ما برای آنها تنها یک روز به حساب میآید. اما برای فهم دقیقتر پاسخ سید احمد الحسن ع نیاز داریم به این سؤال پاسخ دهیم که اگر یک روز ملائک پنجاههزار سالِ ما میشود، پس عمر عادی حضرت نوح ع برای چه کسی هزار سال درک میشود؟ در وصف آخرالزمان روایاتی دیده میشود که برای فهم مسئله به ما کمک میکنند: «یتقارب الزمان حتی تکون السنة کالشهر و الشهر کالجمعة و الجمعة کالیوم و الیوم کالساعة. شرح االکافی، ملا صالح مازندرانی ج۱۱ ص۴۴۵» زمان به هم نزدیک میشود و سال مانند ماه، ماه مانند هفته، هفته مانند روز و روز مانند یک لحظه میگذرد؛ و وقتی دولت حق مستقر شود، روند زمان معکوس میشود و «دولة الحق ابرّ الدول، اما إنکم ستملکون بعدهم بالیوم یومین و بالشهر شهرین و بالسنة سنتین. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۹۶۶» دولت حق نیکترینِ دولتهاست؛ شما بعد از آنها از یک روز به اندازه دو روز و از یک ماه به اندازه دو ماه و از یکسال به اندازه دو سال خواهید داشت. این روایات به ما میفهماند که زمان حتی بر روی زمین هم نسبی است؛ پس میتوان تصور کرد که زمان حضرت نوح، برای دیگر اقوام، خصوصاً مخاطبین قرآن یا حداقل برخی از مخاطبین قرآن نهصد و پنجاه سال درک میشود، نه برای ملائک و کسانی که خارج از منظومه شاهد آن هستند. بنابراین؛ ناظرین خارجی تنها گزارشگرانی هستند که به این دلیل که از واقعیت آگاه هستند به ما میگویند؛ نه اینکه خود تحت تأثیر این وضعیت قرار گرفته باشند. اما چه اتفاقی میتواند موجب شود که زمان منبسط و منقبض شود؟ طبق نظریه نسبیت خاص، هر اندازه سرعت چیزی کم شود، زمانش بیشتر و هر اندازه که سرعت چیزی بیشتر شود، زمانش کمتر میشود؛ یعنی زمان با سرعت نسبت عکس دارند. پس اگر فرض بگیریم سرعت زمین یا منظومه شمسی یا تمام جهان مادی کم شود، زمان آن بیشتر میشود؛ ولی اینگونه نیست که موجوداتی که درون این جهان هستند لزوماً متوجه این اتفاق باشند. به همین ترتیب اگر سرعت جهان مادی یا زمین اگر بیشتر شود، زمان آن کمتر خواهد بود. پس اگر فرض بگیریم که در برههای از زمان که قرآن بدان اشاره دارد، این اتفاق افتاده باشد، بدینصورت که یا در زمان حضرت نوح ع سرعت جهان افزایش پیدا کرده باشد یا در زمانی که مخاطبینِ قرآن آن را لمس میکنند سرعت جهان کم شده باشد،این تفاوت زمانی حاصل میشود. کاهش سرعت یا افزایش سرعت جهان نیز طبق نظریه جهانهای موازی قابل تفسیر است. همانطور که هماکنون جهان مادی در سیطرۀ کنترلی جهانهای موازی است؛ چراکه اگر اینگونه نباشد، جهان مادی با سرعت بسیار زیادی که دارد از هم گسسته خواهد شد.