نشریه زمان ظهور 102
بسم الله الرحمن الرحیم قدِ عمرم گر هزاره هم شود ناکافی است تا بخواهم خیزم از جبرانِ تنهاییِ تو من خدا باید شوم، نقاشِ مطلق در جهان تا زنم نقشی مگر از خیلِ زیباییِ تو سالهای سال لازم بود تا معنا کند شدتِ شوق تو با لاهوت و شیداییِ تو عمق اخلاص فزونِ سجدههای آخرت شد دلیلِ بر عروج و رفعِ رؤیاییِ تو مسجد سهله شهادت میدهد بر آن عروج چونکه خود شد محو بر تهلیل یکتاییِ تو در فزونِ نور اندر نور، نورٌ فوق نور روزِ بین خلق گشته، نورافزاییِ تو با تماشای تو گویی در تماشای خداست قلبِ مجنونم بر آن مهتابِ سیماییِ تو پرده از روی تو شد پنداشت ربِ عالمی آن حنیف ذوبگشته پیش آقاییِ تو این زمان بالاترینها در تَنزُل میشود نیست والابندهای تا هست والاییِ تو مهدی ای مجموعهی حُسنِ تمامِ انبیا گوش دل کی پر شود از خطبهْزهراییِ تو؟ کورْعقلیم و به دست عقل داده دست خود تا مگر احمد گذارد، دست عذراییِ تو بسم الله الرحمن الرحیم تنعم دنیوی، عذاب خفی وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ. وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ. و آنان را كه آيات ما را دروغ انگاشتند، از راهى كه خود نمىدانند به تدريج خوارشان مىسازيم. و به آنها مهلت دهم، كه تدبير من استوار است. (اعراف، ۱۸۲ و ۱۸۳) هنگامی که موضوع عذاب مطرح میشود، معمولاً بروز عوامل قهری و طبیعی همچون سیل، زلزله، آتش فشان، یا بیماریهای فراگیر به ذهن خطور میکند و کمتر کسی تصور میکند گاهی عذاب خداوند در قالب نعمتهای فراوان دنیا، از قبیل ثروت، جاه و مقام و شهرت به سراغ انسان میآید و حال آنکه او در غفلتی ظلمانی به سر میبرد؛ بلکه هر دم بیشتر و بیشتر در این ورطه فرو میرود. آیات ۱۸۲ و ۱۸۳ سوره مبارکه اعراف اشاره به مکری خفی از جانب خدای متعال دارد و آن سنت (استدراج) است. بدین معنی که خداوند برخی بندگان گنهکار را به تدریج درگیر نعمتهای دنیوی میکند و بنده در مواجهه با این نعمتها بدون اینکه علت فزونی نعمت را بداند، آن را حاصل درایت و توانمندی خود پنداشته و به تدریج بُتِ منیت او بزرگ و بزرگتر گشته و به همین میزان از خداوند دور میشود. در ارتباط با سنت استدراج، امام علی (ع) میفرمایند: «إذا رأیت الله سبحانه یتابع علیک النعم مع المعاصی فهو استدراج لک». «اگر مشاهده کردی، با وجود معصیت، غرق در نعمتی، بدان گرفتار استدراج شدی.» (غرر الحکم، فصل خامس، مواعظ للحکام، شماره 7849۳؛ کافی جلد ص ۴۵۲) و در روایتی دیگر: از سماعة بن مهران نقل شده است كه گفت: از امام صادق عليهالسلام درباره اين سخن خدای تبارک و تعالي: «سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لاَ يَعْلَمُونَ» پرسيدم. فرمودند: «استدراج عبارت است از اين كه بنده مرتكب گناه ميشود و همراه آن، نعمت نيز به وی داده ميشود و اين نعمت، او را از استغفار از آن گناه باز ميدارد.» (کافی جلد ۲ ص ۴۵۲) همان طور که در کلام گهربار امام صادق (ع) ملاحظه میشود، مستیِ بهرهمندی از نعمتهای فراوان دنیا موجب فراموشی استغفار از گناه میشود و در نتیجه انسان، برای انجام گناهان بیشتر ترغیب میشود. و اینجاست که بنده از خدا دور شده و نهتنها خدا را بلکه خود را نیز فراموش میکند: وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ...از آن كسان مباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز چنان كرد تا خود را فراموش كنند. ايشان نافرماناند. (حشر، ۱۹) و این عذابی بس دردناک تر از عذابهای قهری است که در ابتدای سخن به آنها اشاره شد؛ چراکه با وقوع آن عذابها چه بسا رشته عمر انسان قطع شود و دیگر مجالی برای افزودن به بار گناه خود نداشته باشد و از طرفی اگر زنده بماند و جان سالم به در برد ممکن است در اثر شدت مصائب و رنجها به خود بیاید و بهسوی پروردگار بازگردد و راه توبه پیش گیرد. اما در استدراج، خداوند به بندۀ گنهکار خود مهلت میدهد، نه فرصتی برای توبه و استغفار ؛ بلکه مهلت برای افزودن توشه گناه خود. سید احمدالحسن (ع) وصی و فرستاده امام مهدی عج در این خصوص در کتاب روشنگریهایی از دعوتهای فرستادگان جلد دوم میفرمایند: " بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ «فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُون» (دربهای هر چیزی را به رويشان گشوديم تا از آنچه يافته بودند شادمان گشتند؛ پس به ناگاه فرو گرفتيمشان و همگان نوميد شدند). (انعام، ۴۴) شروع عذاب، روکردن دنیا به اهلش ـکه فرستادگان را تکذیب کردهاندـ است. بدون اینکه نسبت به وضعیت ننگآورشان تفکّر و تعقّلی داشته باشند؛ در حالی که زیر سایۀ طاغون اِشغالگرِ مسلّط ناتوان شدهاند و گویا این حدیث قدسی را نشنیدهاند: «يَا ابن عمران، إِذَا رَأَيْتَ الْغِنَى مُقْبِلا فَقُلْ: ذَنْبٌ عُجِّلَتْ عُقُوبَتُهُ» (ای فرزند عمران! آن هنگام که دیدی بینیازی به تو روی آورد، بگو گناهی است که عقوبتش نزدیک شده است). این چنین در غفلت همیشگی به سر میبرند و گمان میکنند دنیایی که به آنها رو کرده است، پاداش آنان، و این نعمت و آسایش، حاصل دسترنجشان است؛ ولی در واقع نسیم پیش از طوفان و گناهی است که عقوبتش فرارسیده است! سید احمدالحسن (ع) در کتاب در محضر عبد صالح جلد اول دربارۀ گرفتاری انسان در مواجهه با لذتهای فریبندۀ دنیا نیز میفرمایند: «...هرکس خدا را گم کند و او را بهطور کامل نشناسد، هیچ چیزی نخواهد یافت و در واقع همه چیز را از کف داده است. تمام کرۀ زمین با هرچه در آن است، فقر چنین انسانی را برطرف نمیسازد؛ زیرا وی به واقع، فقیر شده است. شما میبینی هر انسان به مقدار جهلی که نسبت به خداوند دارد، نوعی احساس فقر و نقص همیشگی دارد که بهدلیل معرفتنداشتن نسبت به خدا، برای برطرفکردن آن نیز چیزی جز ماده (امور مادی) نمییابد. ماده (امور مادی) در حقیقت حکایت همان آب شوری است که تشنگی آشامنده را بیشتر میکند و هرگز او را سیراب نمیگرداند... .» آری سید یمانی (ع) چه تعبیر زیبایی برای دنیا آوردهاند؛ "آب شور" که هرچه از آن بنوشی تشنهتر و حریصتر میشوی. امیرالمومنین (ع) نیز در وصف فریبکاری دنیا میفرمایند: «دنيا میفريبد و زيان میرساند و میگذرد. خداى تعالى راضى نشده است كه دنيا را پاداش دوستان خود و كيفر دشمنانش قرار دهد.» (حكمت 415) «مبادا آنچه فريفتگان را میفريبد، شما را بفريبد؛ زيرا نعمتهاى فريبنده (دنيا) چون سايهاى است كه تا زمان معينى پهن است.» (خطبه 89) دنیا سرای غرور: از آنچه گفته شد مشخص گردید که عذاب تدریجی خداوند، انسانِ گناهکار را در دام دنیای فریبکار غرق میکند. تعبیر دیگر این نوع عذاب این است، بندهای که مستوجب این نوع عذاب شده، مشغول تناول از میوههای درختِ دنیای پست مادی میشود؛ درختی که میوههایش غرور، منیت، غفلت و... هستند. سید احمدالحسن (ع) در کتاب سرگردانی برخی علل نافرمانی بنیاسرائیل از حضرت موسی (ع) را چنین بیان میکنند: «یادآور میشوم که حبّ نفس و تکبّر، آفتی اخلاقی است که بسیاری از انسانها را هلاک و به هاویۀ جهنّم سوق میدهد و چه بسیار شیطان وعدهاش برای گمراهکردن بنیآدم را از طریق تکبّر، عملی میسازد! در بسیاری موارد، تکبّر، عامل اصلی رویگردانی مردم از اطاعت و تأیید پیامبران (ع) است. بیشتر کسانی که نسبت به پیامبران و اوصیا (ع) تکبّر میورند، ثروتمندان، مرفهان و بزرگان قوماند.» لذت دنیا دوری از آخرت است: دنیا و آخرت در دو سوی یک خط قرار دارند؛ هرچه به دنیا نزدیک شویم، از آخرت دور شدهایم و برعکس. پس از این منظر هم غوطهورشدن در مادیات، عذاب بزرگی است؛ چون بهای آن از دستدادن آخرتی نیکوست: سید احمدالحسن (ع) در تفسیر این آیۀ شریفه در کتاب متشابهات، پرسش ۱۶۵ میفرمایند: «دنیا و آخرت دو مسیر متفاوتاند؛ این، رو به مشرق دارد و آن، رو به مغرب. کسیکه به یکی روی آورد، دیگری را پشت سر خود نهاده است؛ و این دو در چشم انسان و در قلب انسان با هم جمع نمیشوند. حب و دوستی دنیا و حب آخرت در قلب انسان جمع نمیشوند؛ و چگونه باهم جمع شوند حال آنکه به خدا سوگند دنیا در نظر خداوند به اندازۀ بال پشهای ارزش ندارد که اگر برای او قدر و قیمتی داشت، کافر در آن جرعه آبی نمینوشید؛ و چگونه چنین باشد حال آنکه خداوند از وقتی که عالم اجسام را آفریده به آن نگاه نینداخته است؟و چگونه... و چگونه... .» اما ناامید نباید بود؛ چراکه راه توبه همیشه باز است و درهای رحمت ایزدی به روی بندگان گنهکار، گشاده: قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ بگو: اى بندگان من كه بر زيان خويش اسراف كردهايد، از رحمت خدا مأيوس مشويد. زيرا خدا همه گناهان را مىآمرزد. اوست آمرزنده و مهربان. (زمر، ۵۳) با امید به اینکه همۀ ما توفیق توبه و بازگشت به درگاه احدیت را داشته باشیم. 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 افقی: 1- میلاد سید احمدالحسن ع در این روز است – دوازدهمین ماه قمری 2- دشت عربی – از فرقههای شیعه که اکنون وجود ندارند – شامل همه 3- از اقوام ایرانی – کمک الهی را میگویند – متضاد ایمان 4- اصطلاحی برای محیط پیرامون و امواج – یکدفعۀ خودمانی – تقویم اسلامی بر این اساس است. 5- برای من عربی – از بخشهای خانه – منتقلکنندۀ حدیث 6- رهاییبخش – همراه عربی – محتوای نوشته 7- پرندۀ نماد سعادت در قدیم – توانگر و قادر – همه منتظر این امر برای امام مهدی ع هستیم 8- بهشت در اسطورۀ گیلگمش – ابزار پرواز پرنده 9- رقم اول – نامی برای سرزمین سومریان – پیشوا و رهبر عربی – برای خدا 10- احسنالقصص داستان اوست – ماه انگلیسی – هدایتگرترین در عربی 11- شبکه جهانی ارتباطات الکترونیک – کمک و یاریرسان – دعوتکننده – یونس ع را از آن نجات دادند! 12- ذرات دارای بار الکتریکی – ضمیر جمع مؤنث در عربی 13- آخرین روز ماه رمضان – فراتر از امور محتوم – آخرین سوره قرآن 14- روز حج اکبر انجام میدهند – محبت عربی – جمع نیست 15- از شهرستانهای استان فارس- لولۀ غذا بر – اسم اعظم اعظم اعظم عمودی: 1- ویژگی خاص یمانی ع – مخلوق اول 2- مؤسسه فرهنگی رسانهای فارسیزبانان – میبیند عرب 3- دهان کسی را بستن در عرب – برخاست به عربی – پشت کرد عربی 4- از اسماء خمسه و بهمعنی دارا – همراه کافی میآید – تک و یگانه 5- از تو عربی – بعد از عطا نباید گذاشت 6- از مسائل مهم هر جامعه – از شخصیتهای مهم اساطیر سومری 7- قوم حضرت هود ع – نام وصی امام زمان ع – قلعه در فارسی کهن- فرزند حضرت زینب س و از شهدا کربلا 8- امور حساس و ریز – شریک مرد – خاطره 9- تعداد رکعات نماز روزانه – اصل – همراه آتش 10- از صفات مؤمن – اعتقاد و یقین – تلخ عرب 11- ابزار هوش – از ابزارهای نوشتن – انکار کردن 12- برخیز البته مؤنث در عربی – ترجیح دیگری بر خود 13- از مؤلفههای سهگانه قانون معرفت حجت – هر صد سال را میگویند 14- نام امام ششم ع – اثر رطوبت – نیش خوردن در عربی 15- باجناغ – از عبادات مهم و از فروع دین (خدا، حضرت ابراهیم ع را ازآنرو که رؤیا را تصدیق کرده، میستاید و مریم ع را نیز به همین دلیل مدح میگوید، چراکه او رؤیا را تصدیق کرده است. همچنین یوسف ع را ستوده، چون رؤیا را تصدیق و تأویل کرده است). (متشابهات، جلد ۴، س ۱۴۵) (بیشتر مردم حقیقت رؤیا را و اینکه وحی از جانب خدای سبحانومتعال است، منکر میشوند و این ازآنروست که نفْس خبیث آنها، خدای سبحانومتعال را انکار میکند و به او ایمان ندارد؛ ولی آنها خود، نمیدانند) (متشابهات، جلد ۴، س ۱۴۵) (رؤیا، راهی است که خدا با آن، با همۀ بندگانش و با پیامبران و فرستادگانش، و با دوستان و دشمنانش، چه مؤمن و چه کافر سخن میگوید). (متشابهات، جلد ۴، س ۱۴۵) (خداوند به فرعون مصر که کافر بود، رؤیایی وحی کرد که حضرت یوسف ع با استفاده از آن، اقتصاد حکومت را بنیان نهاد). (متشابهات، جلد ۴، س ۱۴۵) (خدا به حضرت محمد ص رؤیایی وحی فرمود که حضرت ص بهوسیلۀ آن دانست پس از او چه بر سر اهلبیتش میرود و به تسلط بنیامیه ـکه لعنت خدا بر آنها بادـ بر امتش پِی برد). (متشابهات، جلد ۴، س ۱۴۵) (رؤیا هیچگاه از تمامی انبیای الهی، فرستادگان و اولیای خدای سبحانومتعال جدا نبوده است). (متشابهات، جلد ۴، س ۱۴۵) (رؤیا نشانهای عظیم از آیات خدا و راهی است که خدای سبحان بهوسیلۀ آن با آنها سخن میگوید). (متشابهات، جلد ۴، س ۱۴۵) (رؤیا سرآغاز وحی الهی است). (متشابهات، جلد ۴، س ۱۴۵) (پیامبر ص برای رؤیا اهمیت بسیار زیادی قائل بود؛ بهگونهای که هر روز پس از نماز صبح رو به اصحابش میکرد و از آنها میپرسید: «آیا بشارتدهندههایی دارید؟ آیا رؤیایی دیدهاید؟».) (متشابهات، جلد ۴، س ۱۴۵) (چه رحمت عظیمی است که حجت بین مردم (ظاهر) باشد؛ چراکه باب عظیمی گشوده میشود؛ بابی که انسان با صلۀ امام ع، به خداوند قرض میدهد و روز قیامت در پیشگاه خدا میایستد و خداوند این قرض را تمام و کمال به او بازمیگرداند). (متشابهات، جلد ۴، س ۱۵۰) (دنیا و آخرت دو مسیر متفاوتاند؛ این، رو به مشرق دارد و آن، رو به مغرب. کسی که به یکی روی آورد، دیگری را پشت سر خود نهاده است؛ و این دو در چشم انسان و در قلب انسان با هم جمع نمیشوند). (متشابهات، جلد ۴، س ۱۶۵) (حب و دوستی دنیا و حب آخرت در قلب انسان جمع نمیشوند؛ و چگونه باهم جمع شوند حال آنکه به خدا سوگند دنیا در نظر خدا بهاندازۀ بال پشهای ارزش ندارد که اگر برای او قدر و قیمتی داشت، کافر در آن جرعهآبی نمینوشید). (متشابهات، جلد ۴، س ۱۶۵) (دنیاخواهی به چیزی جز نیّت و رویگردانی از آخرت نیاز ندارد). (متشابهات، جلد ۴، س ۱۶۵). (آخرتخواهی نیازمند ایمان به بزرگترین ولی خدا و حجت خدا در هر زمان است و مستلزم کار و تلاش همراه با ولی خدا و حجت بر مردم در هر زمان است). (متشابهات، جلد ۴، س ۱۶۵) (چه بسیار است تاریکی در آسمان و چه اندک است ستارگان در قیاس با بخش تاریک؛ همان گونه که در زمین چه اندکاند پیامبران و چه بسیارند کسانی که با آنها مخالفت ورزیدند، جنگ کردند، از آنها رویگردان شدند و یاریشان نکردند). (متشابهات، جلد ۴، س ۱۷۵) (همواره پیامبران، اوصیا و انصار آنها درست مانند کم بودن ستارگان در آسمان جسمانی اندکند.)(متشابهات، جلد ۴، س ۱۷۵). حل جدول ماه ذی القعده 1442 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 1 ا و ل ذ ی ق ع د ه ذ ی ح ج ه 2 و ا د ی و ا ق ف ی ه ا ع م 3 ل ر ا م د ا د ن ک ف ر 4 ا ث ی ر ی ی ه و ق م ر ی 5 ل ی ا ت ا ق ر ا و ی ش 6 م ن ق ذ ح م ع م ت ن 7 ه م ا م ت م ک ن ق ی ا م 8 د ل م و ن د ب ا ل ل ن 9 ی ک ا ک د ز ع ی م ل ل ه 10 ی و س ف م و ن م ا ه د ی 11 ن ت ی ا و ر د ا ع ی غ م 12 ا ز ی و ن ث ه ن 13 ع ی د م ی ع ا د ن ا س ک 14 ق ر ب ا ن و د م ف ر د ر 15 ل ا ر س ت ا ن م ر ی ه و واجبات رکنی نماز پرسش ۱: واجبات رکنی نماز کداماند؟ پاسخ: نیت، تکبیرةالاحرام، قیام، رکوع و دو سجده پرسش ۲: حقیقت نیت چیست؟ پاسخ: حقیقت نیت، حاضرکردن صفت نماز در ذهن و قصدکردن چهار چیز است: واجببودن یا مستحببودن، قربت، معینکردن نماز، ادا یا قضابودن. مثالاً اگر بخواهد نماز صبح را بهجا آورد و نیتش صحیح باشد، باید در ذهنش این را حاضر گرداند که میخواهد نماز بخواند، نه کار دیگر مثل حرکات ورزشی با ایستادن و نشستن و خمشدن. پس از حاضرکردن صفت نماز در ذهن مسائل چهارگانۀ زیر را قصد کند: ۱- اینکه میخواهد نماز واجبی را که بر گردنش است بخواند و نه مستحب. ۲- آن را بهقصد قربت و نزدیکشدن به خداوند متعال انجام میدهد نه به منظوری دیگر. ۳- میخواهد نماز صبح را بهجا آورد نه سایر نمازهای واجب را. ۴- و میخواهد آن را بهصورت ادا بهجا آورد نه بهصورت قضا. پرسش ۳: آیا لازم است نیت را تلفظ کند و به زبان بیاورد؟ پاسخ: تلفظکردن شرط نیست. پرسش ۴: آیا بعد از تکبیرةالاحرام تکبیرهای واجـب دیگـری هـم هسـتند؟ و کـدام تکبیر شروع نماز محسوب میشود؟ پاسخ: واجب است پس از تکبیرةالاحرام شش تکبیر دیگر نیز بگوید و به این ترتیب تکبیرهای واجب هفت تا میشوند که اولی تکبیر شروع نماز است. پرسش ۵: کسی که از نماز ایستاده عاجز شود و وادار به یکی از دو حالـتِ «نشسـتن روی زمین» یا «نشستن روی صندلی» شود کدامیک بهتر خواهد بود؟ پاسخ: نشستن روی صندلی بهتر خواهد بود. پرسش ۶: کسی که توانایی سجده نداشته باشد باید چه کار کند؟ پاسخ: سجدهگاهش را بالا بیاورد و اگر توانایی این کار را هم نداشته باشد به سجده اشاره کند. پرسش ۷: کمترین مقدار ذکر در رکوع چیست؟ پاسخ: کمترین ذکر برای شخصی که اختیار دارد یک تسبیح کامل است یعنی «سبحان ربی العظیم و بحمده» یا «سبحان ربی العلی و بحمده» یا سه بار بگوید «سبحانالله»؛ و در صورت ضرورت، گفتن یک تسبیح کوچک کافی است (یعنی سبحان الله). پرسش ۸: در رکوع چه چیزی مکروه است؟ پاسخ: مکروه است که در حال رکوع، دستهایش زیر لباسش باشد. پرسش ۹: در صورتی که بهطور سهوی در یک سجده از یک رکعت خللی وارد شود آیا نماز باطل میشود؟ پاسخ: با خللواردشدن بهصورت سهوی به یک سجده نماز باطل نمیشود. پرسش ۱۰: کسی که مانعی برای قراردادن پیشـانیاش بـر زمـین دارد ـمثـل دُمَـل (زخم) اگر تمام پیشانیاش را نپوشانده باشدـ چگونه سجده کند؟ پاسخ: حفرهای در محل سجده ایجاد کند تا بخش سالم پیشانیاش بر زمین قرار گیرد. پرسش ۱۱: اگر این کار بر او سخت باشد چه کند؟ پاسخ: بر یک طرف پیشانیاش سجده نماید (یک طرف پیشانی یعنی کنار پیشانی که نزدیک کجی پیشانی قرار دارد). پرسش ۱۲: اگر در دو طرف پیشانی چیزی مانع از سجده باشد چه کند؟ پاسخ: بر چانهاش سجده کند (چانه یعنی جایی که ریش و محاسن جمع میشود). منبع: سید احمدالحسن ع، احکام شریعت در قالب پرسش و پاسخ، جلد دوم، نماز نکاتی در اثبات گمراهی دشمنان فرستادگان الهی چرا نمیتوان از روی ظاهر جسمانی پی به حقانیت فرستاده برد؟ همیشه وقتی پستهای معاندین را مشاهده میکنیم، قرابتی را نه با قرآن و نه با عترت علیهمالسلام نمیتوانیم پیدا کنیم. آنها با گفتار و استدلالهای همانند کف دریای خود، بر عظمت و حقانیت این دعوت صحه میگذارند و این حقیقت را خود نمیفهمند اما صاحبان عقل و اندیشه متوجه میشوند. در این نوشتار به یکی از اشکالات آنها خواهیم پرداخت و سپس قضاوت را بر عهدۀ شما خواهیم گذاشت. «قضاوت از روی ظاهر» شاید دیدهاید کسانی که خود را شیعه و مسلمان میپندارند از تصاویری که در اینترنت موجود است جهت انتساب به امام احمدالحسن علیهالسلام وصی و رسول امام مهدی علیهالسلام استفاده میکنند. گرچه ما این تصاویر را نه رد و نه تأیید میکنیم، اما زبونی و عجز آنها در رد دلایل دعوت به جایی رسیده است که از روی ظاهر جسمانی قضاوت میکنند و آن را ملاک حقانیت میپندارند. «ابلیس، اولین قیاسکننده» معاندان میخواهند از روی ظاهر قیاس و قضاوت کنند! اما آیا نمیدانند اولین عالم بیعمل نیز با شبیه چنین عمل بیخردانهای، خلیفۀ خدا آدم علیهالسلام را رد کرد؟! یعنی قضاوت ظاهری! امام صادق علیهالسلام فرمودند: «إِنَّ إِبْلِیسَ قَاسَ نَفْسَهُ بِآدَمَ (علیهالسلام) فَقَالَ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ فَلَوْ قَاسَ الْجَوْهَرَ الَّذِی خَلَقَ اللَّهُ مِنْهُ آدَمَ (علیهالسلام) بِالنَّارِ کَانَ ذَلِکَ أَکْثَرَ نُوراً وَ ضِیَاءً مِنَ النَّارِ.» «همانا ابلیس خود را با آدم مقایسه کرد و گفت مرا از آتش آفریدی و او را از گِل. و اگر جوهری را که خدای عزوجل آدم را از آن آفریده است با آتش مقایسه میکرد، به این نتیجه میرسید که نور و درخشش آن جوهر، از آتش بیشتر است.» (بحار الأنوار، ج۱۱، ص۱۴۷) دقت کنید شبیه به چنین قیاسی را در بین معاندین نیز مشاهده کنیم؛ آنان میتوانند پاکی و اخلاق حسنه احمدالحسن و اهتمام ایشان به کمک به فقرا و ایتام و مهربانی ایشان حتی با مخالفان را بنگرند؛ اما چنین نمیکنند؛ چراکه به ضررشان است و چیزی در دست ندارند جز معادلهای باطل! «زیبایی مبهوتکنندۀ آدم؟!» آنها اگر در زمان آدم علیهالسلام بودند قطعاً به او ایمان نمیآوردند؛ چراکه آنان بهدنبال فرستادهای هستند که آنقدر زیبا باشد که از زیبایی او مبهوت شده و خود را مجبور به ایمان کنند! امام علی علیهالسلام فرمودند: «اگر خدا میخواست میتوانست آدم را از نوری بیافریند که روشناییاش دیدهها را برباید و زیبایی و جمالش عقول را مبهوت کند و عطرش شامّهها را مسخر سازد و اگر چنین میکرد گردنها در برابر آدم خاضع میشد و آزمایش برای فرشتگان بسیار آسان بود؛ ولی خدای سبحانْ خلق خود را با اموری میآزماید که از فلسفه آن آگاهی ندارند تا ممتاز گردند و تکبّر را از آنان بزداید و آنها را از کبر و غرور دور سازد؛ بنابراین، از کاری که خدا با ابلیس کرد عبرت بگیرید؛ زیرا اعمال طولانی و کوششهای بسیارش را بر باد داد.» (خطبۀ قاصعه) بیاید آنچه را که مولا علی علیهالسلام فرمودند بسط دهیم و این پرسش را مطرح کنیم که بهراستی اگر حجت خدا پوستی سفید و چشمان آبی یا سبز و ظاهری همچون مدلها داشته باشد، آیا امتحان برای مردمی که اکثراً نگاهشان به زیبایی ظاهری این زندگی دنیوی است، بسیار آسان نمیشد؟! بسیاری از افراد با چهرههای زیبا میلیونها نفر طرفدار دارند؛ حال اگر فرستادهای با چهرهای زیبا مبعوث شود، امتحان قطعاً آسانتر میشود؛ اما بازهم نمیتوان تعریفی مشترک از زیبایی ارائه کرد؛ چراکه هرکسی میتواند معیاری خاص برای آن داشته باشد. «نگریستنِ خدا به درون انسان یا جسم او؟» از اینان که به جسم و ظاهر مینگرند، میپرسیم که آیا میدانید خدا چگونه مینگرد؟ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «إنّ اللّه َ تعالى لا يَنظُرُ إلى أجسامِكُم، و لا إلى أحسابِكُم، و لا إلى أموالِكُم، و لكن يَنظُرُ إلى قُلوبِكُم، فمَن كانَ لَهُ قَلبٌ صالِحٌ تَحَنَّنَ اللّه ُ علَيهِ» «خدای متعال نه به جسمتان نگاه میکند، نه بهحسب و نسب شما و نه به داراییهایتان؛ بلكه به دلهای شما مینگرد. پس هركه دلى پاک و شايسته داشته باشد، خداوند بر او مهربانى و رحم میکند.» (كنز العمّال: ۷۲۵۸) پس خدا به درون نگاه میکند؛ در قرآن کریم میخوانیم: (اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم، و شما را ملّتملّت و قبيلهقبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. بىترديد، خداوند داناى آگاه است). (حجرات، ۱۳) بله! ارجمندترين انسانها نزد خدا کسانی نیستند که ظاهری زیبا و پوست سفید دارند! پیامبر اسلام فرمود: «ای مردم! بهدرستی که پروردگار شما یکی است و پدر شما یک نفر است؛ پس فضیلتی ندارد عرب بر عجم و عجم بر عرب و سرخپوست بر سیاهپوست، و سیاهپوست بر سرخپوست، مگر بهسبب تقوی و پرهیزکاری؛ چنانکه باریتعالی فرمود: «ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست). (معدنالجواهر، صفحۀ ۲۱) پس آیا کسانی که خداییاند به بیرون و جسم نگاه میکنند و از روی آن قضاوت میکنند؟ حاشاه! پس چقدر از راه خدا دورند این کسانی که همهچیز را در ظاهر میبینند و به دل پاک و شایسته نمینگرند؛ دلی که حتی برای ظالمین به خود میسوزد و به غیرمؤمن به خود کمک میکند و خواهان رفاه در دنیا و رستگاری آنان در آخرت است. «پوست سیاه امام جواد صلوات الله علیه» و قطعاً کسانی که ظاهر برایشان اهمیت دارد اگر در زمان امام جواد صلوات الله علیه زندگی میکردند او را بهخاطر ظاهر و رنگ پوستش رد میکردند؛ بخوانیم آنچه را که در کتاب کافی آمده است: على بن جعفر براى حسن بن حسين مىگفت: «به خدا سوگند خدا حضرت رضا (ع) را يارى كرد.» حسن گفت: «آرى به خدا قربانت گردم، همانا برادرانش نسبت به او ستم كردند.» على بن جعفر گفت: «آرى به خدا ما عموهايش هم به او ستم كرديم.» حسن گفت: «قربانت گردم، مگر شما چه كرديد؟ زيرا من نزد شما نبودم.» گفت: «ما و برادرانش به او گفتيم: هرگز در ميان ما خاندان، امامى كه رنگش دگرگون [متفاوت] باشد، نبوده.» حضرت رضا فرمود: «او پسر من است.» (الكافي- ط الاسلامية نویسنده: الشيخ الكليني جلد: ۱ صفحه: ۳۲۳) و همچنین در جلد اول کافی میخوانیم: «... چون به متوکل [عباسی]، سم دادند، نذر کرد چنانچه بهبود یابد، «مال کثیری» را صدقه دهد؛ چون بهبود یافت، از فقها دربارۀ اندازه «مال کثیر» پرسید، با هم اختلاف کردند، یکی گفت صدهزار، دیگری گفت ده هزار، و هرکس چیزی گفت، و امر بر متوکل مشتبه شد. صفعان، یکی از ندیمان او گفت: چرا سراغ این سیاه نمیفرستی تا از او بپرسی؟ متوکل گفت: وای بر تو! چه کسی را میگویی؟! صفعان گفت: ابنالرضا ...» (الكافي- ط الاسلامية نویسنده: الشيخ الكليني جلد: ۱ صفحه: ۴۶۳-۴۶۴) نتیجهگیری ای عزیزان مشخص شد که جسم و ظاهر و رنگ برای خدا و خلفای خدا هیچ اهمیتی ندارد؛ نزد او ظاهر نشان از والابودن مقام نیست؛ وگرنه مردمان فاسد و ظالمی که ظاهری زیبا داشتند و دارند و خون بیگناهان را ریختهاند یا در ریختن آن شریک بودهاند نزد خدا دارای مقامی والا بودند. ای عزیزان! نگذاریم ابلیس با قیاس و معادلهای باطل ما را از سجده به خلیفۀ زمان بازدارد؛ سربازان ابلیس بهخاطر تکبرشان از سجده خودداری میکنند و میخواهند به ایمانآوردن مجبور شوند؛ بنابراین اگر روزی امام احمدالحسن علیهالسلام تصمیم گرفتند تصویری از خود منتشر کنند و نگریستیم که ایشان ظاهری زیبا و پوستی سفید و چشمانی مشکی ندارند، تعجب نخواهیم کرد؛ چراکه قرار نیست حجت خدا با ظاهر شناخته شود و آن شرط خلیفۀ خدا بودن نیست و راه شناخت را امامان بزرگوار پیشین بیان کردهاند و ظاهر جزو آن شروط نیست. راهکارهای امرونهی کودک در کلام اهلبیت و فرستادۀ امام مهدی سید احمدالحسن یکی از فرائض مؤثر در دین اسلام، فریضۀ امربهمعروف و نهیازمنکر است که میتواند راهگشای خوبی در مشکلات جامع قرار بگیرد. این امر در منش اهلبیت، در مقابل ظلم ظالم و در مسائل عبادی بهوفور دیده میشود. در این میان خانواده که در همه حال در تلاش است که خوبیها را به کودک خود آموزش دهد و بدیها را از او دور کند میتواند از مسئله امربهمعروف و نهیازمنکر در تربیت کودک خویش بهرهمند گردد. متن بهترین امربهمعروف و نهی از منکر آن است که انسان ابتدا خود را مخاطب اوامر و نواهی خویش گرداند، تا بتواند بهصورت عملی مؤید اندرزهای خویش باشد. امام صادق علیهالسلام در خصوص امربهمعروف و نهیازمنکر میفرمایند: «انما یامر بالمعروف و ینهی ان المنکر من کانت فیه ثلاث خصال، تارک لما ینهی عنه، عادل فیما یامر و عادل فیما ینهی، رفیق فیما یامر و رفیق فیما ینهی» [1] کسی باید امربهمعروف و نهیازمنکر کند که سه خصوصیت داشته باشد؛ اول به آنچه فرمان میدهد خود عمل میکند و آنچه را که نهی میکند خود نیز ترک گوید و در امرونهی خود عدالت را رعایت کند و سوم در امرونهی خویش طریق ملایمت و نرمی را در پیش بگیرد.» پیامبر فرمودند انسان بر فطرت سلیم خلق شده است؛ پس در مبحث تربیتی کودک، پدر و مادر با توجه به ظرفیت شخصی کودک بهتدریج بر امرونهی کودک خویش گام بردارند. والدین باید بدانند که امرونهی کودک ظرافت خاصی دارد؛ چراکه امرونهی مداوم اعتمادبهنفس کودک را خدشهدار میکند و باعث لجاجت کودک میشود. والدین فهمیم میدانند اگر کودک خود را غرق در محبت کنند و او را مورداحترام قرار بدهند، امرونهیشان نیز کارآمدتر میشود. در این میان امرونهی باید واقعی، بهجا و لازم باشد. در اینجا به کلامی از امام احمدالحسن یمانی موعود و فرستادۀ امام مهدی اشاره میکنم: «تربیت صحیح، واجبی است که والدین متحمل اَدای آن هستند. دربارۀ اموری مثل بازی یا مشاهدۀ تلویزیون یا حتی اینترنت و بازیهای کامپیوتری و نظایر آنها، بر والدین واجب است که مراقب فرزندانشان باشند و آنها را از امور فاسدکننده بازدارند؛ مثلاً وقتی بچه برای بازی به سراغ اینترنت میرود باید زیر نظر والدینش باشد، ولی جایز نیست که او را از بازی یا کارهای کودکانه بازدارند؛ چراکه این کار در بزرگسالی تأثیراتی بهدنبال خواهد داشت. بهعلاوه بعضی از بازیها جنبۀ آموزشی دارند. میتوان کودک را به سمت بازیهای مفید هدایت و تشویق کرد؛ مثلاً میتوان او را به بازیهای فکری یا بازیهای حل معماهای هندسی یا شبیه آنها تشویق نمود. بسیاری از کودکان چنین تواناییهایی را دارند و این کار در نهایت منجر به تکامل گستردۀ قدرت عقلی آنها میشود. بهعلاوه این بازیها میتوانند باعث بازداشتهشدن نوجوانان از فکرکردن به امور فاسد دیگر شود. میتوان به کودک یا نوجوان، تحقیقکردن را آموخت تا یاد بگیرد و تواناییهایش ارتقا یابد. والدین میتوانند او را به تحقیق دربارۀ مباحث معین علمی یا مسائل مربوط به زندگی روزانه یا تاریخی تشویق کنند؛ اما در خصوص امور دینی، بهعنوانمثال کودک را به بیشتر از نماز جماعت همراه با والدینش وادار نکنید. آرامآرام او را تشویق کنید که دو رکعت نماز بهتنهایی بخواند و در آن برای رفع نیاز معینی دعا کند و هنگامیکه احساس کند نیازش برآورده شده است، ارتباطش باخدا قوی میشود و ایمان آرامآرام در قلبش رسوخ میکند. خدا را در همهچیز به یاد آنها بیاورید. هنگامیکه با هم درگیر میشوند بهعنوانمثال به یکی از آنها بگویید: با برادر یا خواهرت به نرمی رفتار کن تا خداوند تو را مثل انبیا ـسلاموصلوات خداوند بر آنهاـ قرار دهد؛ و اینگونه اخلاق پاک را در جانهایشان زنده و درعینحال کمالطلبی را نیز برایشان احیا کنید. اگر یکی از آنها کار خوبی کرد ـبهعنوانمثال نماز خواند یا طاعتی انجام دادـ به او تبریک و سخن نیکو بگویید و بگویید: خداوند به تو عطا میکند، تو را مبارک میدارد و در حضور ملائکهاش از تو یاد میکند. همچنین میتوانید برنامۀ روزانه برای آنها تنظیم کنید؛ مثلاً یک ساعت یا نصف ساعت برای حفظ سورههای کوچک قرآن؛ به این صورت که هر روز آنها بهدنبال شما بخوانند و بهمرور سورهها را حفظ خواهند کرد. برای کودکان بالای ده سال برنامۀ هفتگی تنظیم کنید؛ مثلاً سه یا چهار روز اجازۀ بازی نداشته باشند و حتی اگر به آنها اجازۀ ورود به اینترنت یا سرگرمیهای غیردرسی میدهید برای امور علمی یا تاریخی یا خواندن کتاب یا خواندن موارد مخصوص درسیشان یا خواندن داستانهای انبیا و ائمه (ع) و شبیه آنها باشد. بهاینترتیب با توجه و تنظیم زمان آنها نتیجۀ خوبی از آنها حاصل میشود؛ اما با کوتاهیکردن، چه بسا منحرف شوند و شما زیان ببینید و در این صورت، زیان شما بزرگ خواهد بود. متأسفانه بسیاری از پدران مهاجر که دور از سرزمینهای عربی زندگی میکنند با کوتاهیکردن در آموزشدادن آنها به زبان عربی و خواندن و نوشتن آن، در حق فرزندان خود بدی میکنند؛ درحالیکه آنها میتوانند هرروز ساعتی از وقتشان را برای آموزشدادن فرزندان خود به زبان عربی که در خواندن امور دینیشان و اطلاع از جزئیاتش به آن احتیاج دارند صرف کنند و گمان نمیکنم کار مشکلی باشد؛ زیرا در زمانۀ ما کتابها و روشهای آموزش اینترنتی بهوفور یافت میشود و دسترسی به آنها بهآسانی امکانپذیر است.[2] در این کلام نورانی نکات ارزشمندی یافت میشود: 1. نهی از امور فاسدکننده 2. عدم نهی کودک در بازیهای کودکانه 3. امر به بازیهای مفید و سازنده 4. امر به تحقیق، متناسب سن کودک 5. امر به امور دینی و تشویق مؤثر دراینباره 6. امر به برنامهریزی کودک و نهی از فوت وقت 7. امر به برنامه هفتگی … در پایان به این نکته اشاره میکنم که سرمایهگذاری در امرونهی بهموقع در دوران کودکی و نوجوانی باعث میشود تا هزینۀ گزاف ترویج معروف و نهی از منکرات در بزرگسالی پرداخت نشود. منبع ۱. بحارالانوار ج۹۷، ص۹۱ ۲. پاسخهای فقهی، ج۳، سؤال ۱۴۸ مراتب سهگانۀ تقوا چیست؟ بخشی از سخنرانی شیخ ناظم العقیلی در شب بیستم ماه رمضان تقوا مراتبی دارد؛ تمامی دستاوردهای انسانها در این زندگانی دنیا ـخواه علم باشد، یا معرفت، یا عبادت، یا مال یا هرچیز دیگریـ بر اساس استعداد و توان و تلاش و علم آنهاست؛ هنگامی که از تقوا و متقین سخن میگوییم، و هنگامی که به سراغ آیات قرآن و معنای تقوا در قرآن میرویم، یا آنچه خداوند در قرآن برای متقین مهیا نموده، و نیز بر اساس روایات، باید بدانیم که معنای تقوا یک معنای نسبی است؛ یعنی همان طور که در علم منطق تعبیر میکنند، یک مفهوم مشکک و دارای مراتب مختلف است، نه یک مفهوم متواطی و یکسان؛ بدین معنا که مردم در بهدستآوردن تقوا و در آراستهشدن به آن متفاوت هستند؛ یعنی تقوا در میان همۀ مردم و همۀ مؤمنین و همۀ متقین معنای یکسانی ندارد؛ بلکه هر انسانی بهاندازه استعداد و عمل و التفات و توجه به پروردگارش و معرفتش نسبت به خداوند، به میزانی از تقوا آراسته میشود؛ بنابراین مفهوم تقوا یا معنای تقوا از مفاهیمِ نِسبی و مشکّک است که در بین افراد مختلف متفاوت است. در حدیثی از امام صادق ع، ایشان سه مرتبه، یا سه نوع از مراتب و انواع تقوا را برای ما تبیین میکنند. مرتبۀ اول تقوای بالله و فی الله است (یعنی تقوا بهوسیله خداوند و در راه خداوند)؛ این نوع از تقوا بهمعنای رهاکردن امور حلال است چه رسد به موارد شبههناک. در این مرتبه که امام صادق ع آن را تقوای خاصالخاص نامیده یعنی تقوای خواصِ خواص، یا خالصینِ خالصین، میفرماید این مرتبه، رهاکردن امور حلال است چه رسد به موارد شبههناک؛ یعنی متقین در این مرحله که "تقوای بالله فی الله" است، نهتنها از موارد مشتبه و شبههناک دوری میکنند که دلیلی برای حرمت آن یا نارضایتی خداوند نسبت به آن وجود ندارد، بلکه حلال را هم ترک میکنند؛ یعنی پرهیز از زیادهروی در رویآوردن به حلال و غوطهور شدن در کسب حلال؛ درست است که خداوند انسان را برای چیزهای حلال مؤاخذه و حسابرسی نمیکند، اما متقین در این مرتبه که تقوای فی الله بالله است و تقوای خواصِ خواص است (همان طور که امام صادق ع آن را نام نهاده)، میفرماید این ترک حلال است، نه به این معنا که انسان گرسنه بماند یا خانه و کسبی نداشته باشد؛ اما در همین اندازه هم تقوا پیشه میکند و راه دورودراز نمیرود، و در مسئله کسب حلال هم بدون حدومرز عمل نمیکند. چون مسئلۀ کسب به هر صورت که باشد، حتی اگر بهصورت حلال باشد، اما انسان فرصت و توان مشخصی دارد، و به هر میزان که انسان این فرصت و توان را به جهتی معطوف کند، به همان اندازه در سایر جهات کوتاهی خواهد کرد؛ بنابراین وقتی بیشترِ تلاش انسان در کسب حلال باشد، قطعاً از سهم مربوط به کسب علم و معرفت و طاعت کاسته خواهد شد و همین طور کارهای دیگر مثل برطرفساختن نیاز مؤمنین و جویاشدن حال فقرا و نیازمندان و مسائل دیگر. البته گاه انسان بسیار زیاد به کسب حلال میپردازد، اما نهفقط به خاطر خودش، بلکه حلال را کسب میکند تا بهوسیله آن، از حال فقرا و نیازمندان و یتیمان و بیوهزنان و نزدیکان و دوستانش جویا شود، یا دین خداوند سبحان را یاری دهد؛ چیزی که در بسیاری از آیات قرآن به آن اشاره شده و بلکه خداوند در قرآن کریم آن را بر جهاد با جان مقدم میکند: (باموالهم و انفسهم) (با مالشان و جانشان) این نیز کسب پسندیده است؛ چون کسب ناپسند بدین معناست که کسب حلال و غوطهور شدن در کسب حلال بهخاطر ذات و منیت و لذتها و شهوات انجام شود... روایت امام صادق ع را به یاد میآورم که فرمود دو نوع دنیا داریم: دنیای ناپسند و دنیای پسندیده؛ بهطور خلاصه معنای این حدیث همان معنایی است که در دیگر روایات وارده از اهلبیت آمده است که میفرماید آن دنیایی ناپسند است که در راه نافرمانی خداوند به خدمت گرفته شود و موجب دورشدن تو از خدا و از اطاعت او شود؛ اما دنیای پسندیده دنیایی است که با کمک آن برای طاعت خداوند و اموری که مورد رضایت اوست تقویت شَوی؛یعنی تو کار و تلاش میکنی و دسترنجی داری اما حاصل آن یاری دین خداست، یا انفاق به خانواده با نیت نزدیکشدن به خداوند، یا انفاق به نزدیکان یا دوستان یا نیازمندان و یتیمان و بیوهزنان، یا دیگر مصادیق کار خیر... پس این دنیای پسندیده است. برمیگردیم به نوع اولی که امام در باب مراتب تقوا از آن سخن گفت؛ فرمود «تقوا بالله فی الله» که ترک حلال است چه رسد به ترک موارد شبههناک، و در این مرتبه خواصِ خواص هستند که از مسئله ترک شبهات فراتر رفتهاند و به مرحله ترک حلال رسیدهاند؛ میفرماید این به خواص خواص اختصاص دارد. امام صادق مرتبه دوم از مراتب تقوا را چنین عنوان میکند:« تقوا من الله» «تقوا از خداوند» با پرهیزکاری از شبهات چه رسد به حرام، یعنی یک مرتبه پایینتر آمد. در مرتبه اول پرهیز از موارد حلالی بود که غیرضروری است و به امور شبههناک نمیرسید، اما در مرتبه دوم مسئله به شبهات میرسد، یعنی به مرز شبهات میرسد اما در آن نمیافتد؛ پرهیز از شبهات چه رسد به حرام، یعنی انسان در این مرتبه اصلاً کار حرام به ذهنش خطور نمیکند یا به کسب آن اهتمام ندارد؛ بلکه به پرهیز از شبهات مشغول است؛ یعنی امر فقط دائر مدار حلال و اشتغال به حلال است، اما حرام در این مرحله بهطور کلی منتفی است. این مرتبه «تقوا من الله» است؛ یعنی پرهیز از شبهات چه رسد به حرام؛ و این، مرتبۀ دوم است که تقوای خاص نام دارد؛ مرتبه اول تقوای خاصِ خاص بود؛ اما مرتبه سوم، تقوا از ترس آتش و عقوبت است؛ این آخرین مرتبه است. طبیعتاً هر مرتبه هم میتواند دارای مراتبی باشد؛ یعنی حتی مرتبه اول که تقوای خاص خاص است ممکن است دارای طبقات و درجات مختلفی باشد؛ همچنین مرتبه دوم یا همان تقوای خاص نیز دارای درجاتی است؛ اما این سه نوع اصلی است. مرتبۀ سوم، تقوا از ترس آتش و مجازات است. در این مرحله صحبت از ترک حلال یا شبهات نیست؛ بلکه سعی و تلاشِ چنین انسانی نجات خویش است، به خاطر ترس از آتش و مجازاتِ خداوند. میفرماید پرهیز از حرام؛ یعنی چنین انسانی ممکن است امور شبههناک را انجام دهد اما اهتمام او در پرهیز از محرمات است. امام صادق میفرماید این مرتبه پرهیز از حرام است که تقوای عام نام دارد. تقوای عام یعنی چه؟ یعنی تقوای عموم مردم. یک مرتبۀ خاص خاص، یا خواص خواص داریم؛ و یک مرتبۀ خاص و یک مرتبۀ عام یعنی عموم مردم از آتش و عذاب خداوند پرهیز میکنند. تقوای «خاص خاص» تقوا در پرهیز از حلال است، چه رسد به شبهه؛ تقوای «خاص» در پرهیز از شبهات است چه رسد به حرام؛ تقوای «عام» نیز تقوا بهجهت ترس از آتش و مجازات الهی است. این مراتب سهگانهای است که امام صادق ع تبیین فرمود.