نشریه زمان ظهور شماره 79

به نام او که جریان فکر را در شیارهای باریک مغز می نگرد یکشنبه 19 آبان 1398/12 ربیع الاول 1441/10نوامبر 2019/شماره 79 / 4 صفحه سخن سردبیر «رهایی از جهل » چگونه به صراط مستقیم راه یابیم؟ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (إنَّمَا أنتَ مُنذٌر وَلِكُلِّ قوْم هَادٍ) (رعد، ۷)(جز اين نيست که تو بيم دهنده ای هستی و هر قومی را رهبری است). هرگز برای انسان به سوی صراط مستقیم، «هدایت » محقق نمی شود و نخواهد شد، مادام که هدایت گر را نشناسد و تسلیم او نشود و مطیع فرمانش نشود. از اینجا درمی یابیم هرکس به خلیفۀ الله در زمینش گردن ننهد و با اطاعت از او(ع) به سمت خداوند متوجه نشود، هنگامی که می گوید «ایّاکَ نَعْبُدُ » هوای نفْس خویش و ابلیس (لعنه الله) و جهل (لعنه الله) را خطاب قرارداده است، و آن هنگام که جسمش رو به قبله است، حقیقت و نفسش خلاف جهت قبله متوجه می شود؛ چراکه او در حقیقتِ خويش، به سمت ماده و عدم متوجه شده و اطاعت خداوند را رد کرده و به ولیّ او تکبر ورزیده است؛ هرچند تظاهر به اطاعت از خداوند سبحا ن ومتعال کند. خلیفۀ خدا یا امام مهدی(ع) در این زمان، باب خداوند است و فیض الهی و وجود از او نازل می شود و روی گردانی از او، روی گردانی از خداوند سبحان و انکار و تکذیبِ برتر بودن این بنده بر همۀ اهل زمین است؛ آن گونه که او با اخلاصش برای خداوند این شایستگی را یافت که سبب رسانیدن فیض الهی به زمین و اهل آن باشد و اگر او نبود زمین با اهلش نابود می شد؛ همان طور که از ائمه(ع) روایت شده است.اطاعت از امام مهدی(ع) در اموری نمایان می شود؛ از آن جمله آماده شدن برای ظهور آن حضرت است؛ چه آماده کردن خود باشد یا جامعه، یا مهیا کردن شرایط برای امکان پذیرشدن حکومت او و برپایی شریعت الهی در زمینش و انتشار قسط و رحمت در میان بندگان. سید احمدالحسن)ع(، گزید های از تفسیر سورۀ فاتحه راه شناخت فرستادگان در کتاب مقدس رکن چهارم:رویا در شماره های پیشین سه رُکن اصلی و ثابتِ شناختِ فرستادگان الهی بررسی شد و در این شماره به جایگاه رؤیا خواهیم پرداخت. وقتی کتاب مقدس را می خوانیم، به این نکته پی می بریم که خدا از طریق رؤیا پیام های مهمی را به سوی مردم ارسال می کند؛ بنابراین از این راه می تواند با مردم سخن بگوید و حتی حقانیت فرستادۀ خود را به آنان نشان دهد. احمدالحسن فرمود: «هنگامی که وجود خدای سبحان را اثبات کردیم و ثابت کردیم که او حکیم و رحیم مطلق است و هیچ نقصی در ساحت او راه ندارد و حتمی بودن استخلاف را نیز به سبب موافقت با حکمت و رحمت مطلق او اثبات کردیم، در نتیجه ثابت می شود که آنچه موافق با حکمت و رحمت مطلق اوست، نص و تصریح مستقیم از سوی خود او بر امامت خلیفه و جانشین خودش است و همواره روش او همین بوده است؛ و از آنجا که طریق نص مستقیم از سوی خداوند، همان وحی است و آن طریق وحی که بین او و مخلوقاتش یعنی مردم باز است همان رؤیاست، ثابت می شود که او حتماً بر خلیفۀ خود از این طریق تصریح می کند و برای او به وسیلۀ وحی از طریق رؤیای صادقه در خواب و بیداری شهادت می دهد؛ وگرنه اگر این طریق نصّ را ترک کند، مخالف رحمت و حکمت مطلق او خواهد بود؛ زیرا در این صورت او راهی را ترک گفته است که با آن، هدف از آفرینش خلق (یعنی معرفت) محقق می شد و در نتیجه الوهیت مطلق او نقض می شود. خداوند از چنین نسبت هایی بسی مبرّا و منزّه است! » (عقاید اسلام و از تو دربارۀ روح می پرسند، اول: نص از سوی خدای سبحان و بلند مرتبه در انجیل می خوانیم:( ۱ و بعد از شش روز، عیسی، پطرس و یعقوب و برادرش یوحنّا را برداشته، ایشان را در خلوت به کوهی بلند برد. ۲ و در نظر ایشان هیئتِ او تغییر کرد و چهره اش چون خورشید، درخشنده و جامه اش چون نور، سفید شد. ۳ که ناگاه موسی و الیاس بر ایشان ظاهر شده، با او گفتگو می کردند. ۴ اما پطرس به عیسی متوجه شده، گفت «خداوندا، بودن ما در اینجا نیکوست! اگر بخواهی، سه سایبان در اینجا بسازیم، یکی برای تو و یکی به جهت موسی و دیگری برای الیاس. ۵ » و هنوز سخن بر زبانش بود که ناگاه ابری درخشنده بر ایشان سایه افکند و اینک آوازی از ابر دررسید که «این است پسر حبیب من که از وی خشنودم. او را بشنوید! ۶ » و چون شاگردان این را شنیدند، به روی درافتاده، بی نهایت ترسان شدند. ۷ عیسی نزدیک آمده، ایشان را لمس نمود و گفت: «برخیزید و ترسان مباشید! ۸ » و چشمان خود را گشوده، هیچ کس را جز عیسی تنها ندیدند ۹ و چون ایشان از کوه به زیر می آمدند، عیسی ایشان را قدغن فرمود که «تا پسر انسان از مردگان برنخیزد، زنهار این رؤیا ( ὅραμα ) را به کسی بازنگویید. »). (متی 17 : 1 تا 9) از این آیات مشخص می شود که حواریون (پطرس، یعقوب و یوحنا) رؤیایی دیدند که عیسی در کنار دو تن از انبیای مهم بنی اسرائیل، یعنی موسی (که پیش تر از دنیا رفته بود) و ایلیا (که رفع شده بود) هست و در رؤیا دستوری مهم به حواریون داده شد که: «...( این است پسر حبیب من که از وی خشنودم. او را بشنوید! .)» (متی 17 : 5.) احتجاج پطرس به این رؤیا را در رسالۀ دوم پطرس که منتسب به پطرس است، مشاهده می کنیم. (رسالۀ دوم پطرس 1: 16 تا 18 ) احمدالحسن فرمود: «جایگاه رؤیا در دین، تأکید بر متن تعیین کنندۀ امام و جانشینی است که متن (دینی) به او اشاره می کند. » (پاسخ های روشنگرانه، جلد هفتم، بخشی از پاسخ به پرسش ۶۷۷ ) رؤیاها هرگز با متون دینی مخالفت ندارند و هرگز بر ضد حجت خدا شهادت نمی دهند؛ بنابراین کسی که رؤیایی تعریف کند، بر ضد شخصی که از جانب خدا به او نص و تأکید شده است، بدون هیچ شکی دروغ می گوید؛ چنان که انبیای دروغین در گذشته چنین کاری می کردند. (ارمیا 23 : 11 تا 26 ) همچنین در ارتباط با اهمیت رؤیا، می توان به رؤیای همسر پیلاطس در ارتباط با مصلوب رجوع کنیم. (متی 27 : 17 تا 19 ) و نیز توجه کنید به هشدار خدا به ابی ملک که دربارۀ همسر ابراهیم نبی است. (پیدایش 20 : 6 و 7) و می توان به رؤیای فرعون رجوع کرد که برای یک قوم، حجت شد. چنان که آن در تورات اشاره شده است. (پیدایش 41 : 25 تا 32 ) احمدالحسن فرمود: «آیا یوسف، در مدیریت اقتصاد حکومت مصر و فراهم کردن خوردوخوراک مردم به رؤیای فرعون اعتماد نمی کند؟! » (خطبۀ محرم) حتی اگر به باب دوم کتاب دانیال رجوع کنیم با رؤیای نبوکد نصر مواجه می شویم که در رابطه با منجی است؛ آیا از مسیحیان، کسی هست که بگوید من به آن رؤیا ایمان ندارم؟! (دانیال 2: 28 .) همچنین احمدالحسن دربارۀ رؤیا فرمود: «رؤیا در دین خدای سبحان طریقی برای وحی محسوب می شود. رؤیا به دو نوع تقسیم می شود: رؤیا در خواب و رؤیا در بیداری که در اصطلاح عرف به کشف در بیداری (یا وحی) یاد می شود؛ به این معنا که انسان پرده از چشمش برداشته می شود و چیزی را که مردم نمیب ینند، او می بیند. هر دو نوع رؤیا به عنوان روند اتصال انسان با عوالم بالا محسوب می شود. وحی انبیا(ع) نیز به همین دو طریق انجام می شود؛ یعنی یا رؤیا در خواب است یا در بیداری. » (عقاید اسلام و از تو دربارۀ روح می پرسند، کوچک شمردن رؤیای حکیمان توسط سفیهان.) در کتاب مقدس شواهدی وجود دارد که نشا ندهندۀ دید هشدن رؤیا توسط انبیای خداست؛ همچون رؤيای ابراهيم نبی (پيدايش 15 : 1.)، رؤيای يعقوب نبی (پيدايش31 : 11 .)، رؤيای اشعيای نبی (اشعيا 1: 1.)، رؤياي حزقيال نبی (حزقيال 1: 1.) و رؤیای دانیال نبی (دانیال 7: 1.). نتیجه: در این مقاله آموختیم رؤیا دریچه ای است که خدا از طریق آن، با بندگان ارتباط برقرار می کند؛ از طریق آن در ارتباط با فرستادۀ خویش گواهی می دهد و هشدارها یا اخباری را که در آینده به وقوع می پیوندد، بیان می کند. تاثیر قصه بر کودکان از دیدگاه روانشناسی و کلام اهل بیت( ع ) بالأخص سید احمد الحسن (ع) یمانی موعود قصه ها و افسانه ها همواره در رشد ذهنی و فرهنگی انسان مؤثر بوده است و می تواند یکی از روش های تربیتی والدین نیز قرار بگیرد؛ اما انتخاب نوع قصه و بیان آن نیز دارای اهمیت بسزایی است؛ زیرا کودک را به آموختن ترغیب می کند. انسان در دوران زندگی مراحلی از کودکی تا کهن سالی را پشت سر می گذارد. در هریک از این مراحل علایق و شرایط خاصی دارد که بنا بر گذران سن او باید تربیت او لحاظ شود. یکی از عوامل مؤثر در تربیت کودک، قصه گویی بنا بر فهم و سن کودک است. در این مقاله سعی کردیم تأثیر قصه گویی بر کودک را بررسی کنیم. یکی از روش های تربیتی که به سبب آن، والدین می توانند نکات تربیتی را به صورت غیرمستقیم به کودک خود القا کنند روش قصه گویی است. قصه گویی باعث افزایش سطح هوش اجتماعی آن ها می شود و نقش اساسی در شکل دهی شخصیت کودک دارد. روش قصه گویی در بین پیشینیان به گونه ای مرسوم بوده است؛ اما اکنون به دلایلی این هنر از جانب والدین بسیار کم رنگ شده است. امام علی(ع) می فرماید: دل نوزاد همچون زمین خالی است که هر دان های را که در آن بیفشانند، قبول می کند. (نهج البلاغه، فیض، ص 903 ) نکتۀ بسیار مهمی که در روایت می بینیم و می توانیم در انتخاب نوع قصه از آن استفاده کنیم، انتخاب نکات ارزشمند که مورد تأیید عقل و تربیت اصولی کودک است. افلاطون در اهمیت قصه گویی این گونه می گوید: باید پرستاران و مادران را وادار کنیم فقط حکایاتی را که پذیرفته ایم، برای کودکان نقل کنند و متوجه باشند پرورشی که روح اطفال از راه گفتن حکایات به دست می آورد، به مراتب بیشتر از تربیتی است که جسم آن ها با ورزش پیدا می کند. (کتاب جمهوریت، کتاب دوم) جورج شانون می گوید: انسان در کودکی به ارزش های ادبیات دست می یابد و تأثیر عمیق آن در بزر گسالی پدیدار می شود. کودکان به آنچه می خوانند واکنش نشان می دهند. روان شناسان بر این عقیده هستند که داستان های علمی تخیلی تأمل و اندیشه دربارۀ آینده را رقم می زند و داستان های واقع نگر کودک را به شناخت انسان امروزی وا می دارد. کودک با توجه به شخصیت های داستان می آموزد چگونه گرفتاری های مشابه را رفع و احساس دیگران را درک کند. قسمتی از پاسخ سید احمدالحسن(ع) در کتاب پاسخ های فقهی (مسائل متفرقه، جلد دو) پرسش 47 : «... خداوند شما را اصلاح کند. فرزندانتان را با آموزش قرآن، نماز، روزه و یاد خداوند اصلاح کنید و برایشان داستا نهای پیامبران و اوصیا و مردان و زنان شایسته را تعریف نمایید تا از آنان الگویی بگیرند و به روش آنان رفتار کنند. فرزندانتان را در تاریکی این زمین رها نکنید. به آنان دین و حدود خداوند را آموزش دهید تا طعمۀ شیطان نشوند. » پرسش 148 کتاب پاسخ های فقهی (مسائل متفرقه، جلد سه) نیز به قصه گویی اشاره دارد: «برای کودکان بالای ده سال برنامۀ هفتگی تنظیم کنید؛ مثلاً سه یا چهار روز اجازۀ بازی نداشته باشند و حتی اگر به آن ها اجازۀ ورود به اینترنت یا سرگرمی های غیردرسی می دهید، برای امور علمی یا تاریخی یا خواندن کتاب یا خواندن مسائل مخصوص درسی شان یا خواندن داستا نهای انبیا و ائمه (ع) و شبیه آن ها باشد. » نکاتی که در قصه گویی باید رعایت شود بدین شرح است: 1. داستا نها باید در خور فهم کودک باشد؛ لذا باید کتاب های متناسب با سن کودک فراهم شود. 2. از داستان های ترسناک و خلاف اخلاق که باعث بدآموزی می شود، باید پرهیز کرد. 3. همان طور که قرآن یکی از روش های تربیتی و آموزنده آن بیان داستان های پیامبران است، می توان از این روش، متناسب با سن کودک بهره برد؛ داستان هایی مانند معراج پیامبر، عصای موسی، شتر حضرت صالح و… مناسب است. نتیجه گیری: قصه گویی یکی از روش های تربیتی است؛ این روش در بین گذشتگان بسیار مرسوم بوده است و اکنون این روش کم رنگ شده است. قصه گویی با شرایط متفاوت، کودک را برای گرفتاری های آینده فراهم می کند و می تواند تأثیر عمیقی در بزر گسالی پدیدار سازد. این روش در قرآن استفاده شده و فرستادۀ امام مهدی(ع) نیز بر این روش در تربیت کودک اشاره کرده است. علت ارسال فرستادگان غرض از ارسال «از بین بردن عذر و بهانه » است حق تعالی می فرماید: (ُرسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللهُ عَزيزًا حَکیماً( { 1} )پيامبرانی که بشارت دهنده و بيم دهنده بودند، تا بعد از اين پيامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند، {و بر همه اتمام حجت شود؛} و خداوند توانا و حکيم است). خداوند سبحان می فرماید: علت ارسال فرستادگان، ازبین بردن عذر و بهانه است؛ حتی اگر عذر و بهانه ای دروغین توسط فرد درو غگو آورده شود؛ که عبارت (لو لا) (چرا این گونه نیست) در آیات زیر این نکته را آشکار می سازد: (وَ لَوْ أنَّا أهْلَكْناهُمْ بِعَذابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقالُوا رَبَّنا لَوْ لا أهْلَكْناهُمْ بِعَذابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقالُوا رَبَّنا لَوْ لا أنْ نَذِلَّ وَنَخْزى) { 2} (و اگر آنان را پيش از آن با عذابی هلاک می کردیم قطعاً می گفتند: اى پروردگار ما! چرا فرستاد های به سوی ما نفرستادى تا پيش از آنكه خوار و رسوا شويم آيات تو را پيروى كنيم). (وَ لَوْ لا أنْ تُصيبَهُمْ مُصيبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أيْديهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنا لَوْ لا أرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ وَ نَكُونَ مِنَ اْلمُؤْمِنين({ 3} (هرگاه {پيش از فرستادن پيامبری} مجازات و مصيبتی بر اثر اعمالشان به آنان می رسيد، می گفتند: پروردگارا! چرا رسولی برای ما نفرستادی تا از آيات تو پيروی کنيم و از مؤمنان باشيم؟). این نکته ای است که روایات شریف نیز بر آن تأکید می کند: کلینی با سندش از جعفر بن محمد از کرام نقل می کند که ابوعبدالله امام صادق(ع) فرمود: «اگر مردم، دو تن بودند، قطعاً یکی از آن ها امام می بود. » و فرمود: «آخرین کسی که می میرد امام است تا هیچکس در برابر خداوند عزوجل دلیل نیاورد که او را بدون حجت الهی رها کرده است. »{4} صدوق با سندش از اب وبصیر روایت کرده است که مردی از ابوعبدالله امام صادق (ع) پرسید: چرا خداوند پیامبران و فرستادگان را به سوی مردم مبعوث داشت؟ ایشان فرمود: «تا پس از این فرستادگان، مردم را در برابر خداوند دلیل و حجتی نباشد و نگویند بشارت دهنده و بیم دهند های برای ما نیامد؛ و نیز حجت خداوند علیه آنان باشد. آیا از خداوند عزوجل نشنیدی که از نگهبانان جهنم و احتجاج آ نها در برابر اهل آتش با پیامبران و فرستادگان چنین حکایت می فرماید: (ألَمْ يَأتِكُمْ نَذيرقاُلوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذّْبنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللهُ مِنْ شَيْءٍ إنْ أنْتُمْ إلاَّ في ضَلالٍ كَبير) (مگر بيم دهندۀ الهی به سراغ شما نيامد؟ می گويند: آری، بيم دهنده به سراغ ما آمد ولی ما او را تکذيب کرديم و گفتيم: خداوند هرگز چيزی نازل نکرده و شما در گمراهی بزرگی هستيد!). »{5} امیرالمؤمنین(ع) در گفتار خود به کمیل بن زیاد می فرماید: «خداوندا! آری. زمین از قائمی برای خداوند که حجت است خالی نمی شود که وی یا آشکار و مشهور است یا ترسان و پنهان؛ تا حجت ها و دلایل روشن خداوند باطل نشود... . »{6} و از آن حضرت(ع) در خطب های که ایراد می فرماید آمده است: «... آن کسی که آفریدگانش را برای پرستش خودش آفرید و آ نها را بر اطاعت خود توانا فرمود از این جهت که (حجت را) در میانشان قرار داد و عذرشان را با حجت ها از بین برده است تا آن کس که هلاک می شود با دلیل روشن هلاک شود و آن کس که رهایی می یابد با منّت او رهایی یابد و فضل و بزرگی اول و آخر تنها از آنِ خداوند است. »{7} جا دارد یادآوری شود که «ا زبین بردن عذر و بهانه » به عنوان علت حقیقی برای ارسال، ارسال به سوی همۀ اقوام بشر در هر زمانی را لازم نمی کند که همۀ علمای مسلمان به این مطلب اذعان دارند بلکه غرض الهی مذکور حتی در خصوص کسانی که فرستادگان الهی به سویشان نیامده اند نیز محقق می شود؛ که در ادامه روشن خواهد شد. (برگرفته از کتاب علت ارسال رسل، به قلم دکتر علاء سالم) ----------- 1 . نساء، 165 . 2 . طه، 134 . 3. قصص، 47 . 4. کافی، شیخ کلینی، ج 1، ص 180 ،ح 3. 5. علل الشرائع، شیخ صدوق، ج 1، ص 121 . 6. نهج البلاغه، حکمت 147 . 7. کافی، شیخ کلینی، ج 1، ص 141 ، ح 7. نظریه تکامل و دانشجویان مسلمان دغدغه های یک دانشجوی مسلمان اميدوارم موضوعی که انتخاب شده است به خودیِ خود بیانگر تمام مقصود بنده باشد. به عنوان دانشجوی رشته زیست باید بگویم که در این چند سال و حتی در دوران قبل از دانشگاه، بارها اين اتفاق افتاده بود که در کتاب زیست و علوم شاهد تعارض ظاهری میان علم و دین بوده ام. هنگامی که برای اولین بار مروری هرچند گذرا بر مفهوم انتخاب طبیعی، دلایل ژنتیکی تکامل، درخت تبارزایی (فیلوژنی) و وجود نيای مشترک میان انسان و دیگر جانداران داشتم، در صدد آن برآمدم تا با دبیر خود به مناقشه و بحث بپردازم و در نهایت این را ثابت کنم که این نظریه باطل است! حال که آن روزها را به ياد می آورم بيشتر معلمم را درک می کنم؛ چراکه در آن لحظه، دبیر با اعتماد به نفس کامل می گفت صبر کن تا به آن موضوع برسیم و آن موقع مناقشه را شروع کنیم. یادم می آید هنگامی که موضوع تکامل را تمام کردیم، نتوانستم سخنی بر زبان بياورم و تنها چیزی که گفتم: اما قرآن ...؟! قرآن کتابی است که همۀ مسلمانان در تمامی امور به آن رجوع می کنند؛ زیرا آن یک کتاب آسمانی است و ما باید همۀ اموری را که در زندگی با آن ها سروکار داریم طبق دستورات آن انجام داده و بدان اعتقاد داشته باشیم؛ اما در مقابل اگر چیزی با دستورات قرآنی مخالف باشد دیگر نیازی نیست که حتی خود را در تلاش برای تفسیر آن ها خسته کنیم؛ در حالی که ما این را در زمان خود به شکل کامل در زندگی خویش تطبیق داده ایم، در ناحیۀ دیگر جهان، جوامع، سیر دیگری را به خود اختصاص داده اند. در این سرزمین ها پس از انقلاب صنعتی و کم رنگ شدن حضور کلیسا در سیطره بر افکار عمومی و فردی، جریان دیگری شروع به جنبش و انتشار کرد. این جريان بر اساس تفکراتی مبتنی بر ایده های علمی ثابت شده پيش می رود؛ به عنوان مثال در زمان های قبل، رعدوبرق دلیل بر خشم خدا بود؛ ولی پس از مطالعات هواشناسی ثابت شد که این صدا و آذرخش به دلیل برخورد دو تکه ابر با بارهای ناهمنام و وجود یک ناقل یا وجود یک محیط رسانا مانند وجود گردوغبار هواست. این و بسیاری از حوادث طبیعی به شکل متفاوتی از قبل و با دلایل علمی تفسیر شدند. این امور را می توان نوعی بیداری علمی نامید. اين بيداری علمی، بسیاری از پدیده های طبیعی را برای نسل های امروزی از شکل قدیمی خارج ساخت تا دیگر بر اساس جهل کهن تفسیر نشوند. در آن جوامع، درگیری و رقابت بر سرِ چیرگی در رهبری تفکر عمومی جامعه میان علم و دین به شکل نهایی خود رسید؛ اما در میان ملل شرقی این رقابت هنوز به نفع دین با درصدی بیشتر پایان می یابد. امر اعتقاد و پایبندی به بیانات مردانی که خود را نماينده و عالم دينی می دانند و نیز ترس از مخالفت با آن ها عرصه را بر یک دانشجوی خاورمیانه ای تنگ کرده است؛ چراکه در میان مردم ما، به اشتباه پنداشته می شود که اعتقاد صحیح، گفتار و سخن اين مردان دین است و کسی اجازۀ سرپیچی از آن را ندارد. به همين سبب مشاهده کرده ام که مردم ما در حین برخورد با یک نظریۀ علمی ثابت شده مانند تکامل و نیز ریسمان و تکینگی، به سرعت در پیِ پرسش و تفحص از علمای ادیان برمی آیند و این امر مردان دین را به متخصصان نظریه پرداز در همۀ علوم تبدیل کرده است که واقعاً خنده دار است! مردم ما نمی خواهند باور کنند که دین هیچ وقت با اصول علمی در تضاد نیست؛ به این معنا که اگر مسئله ای با دلایل علمی و تجربی و آزمایشگاهی ثابت و پی شبینی های این نظریه در طبیعت محقق شد، دیگر انکار آن بدون اقامۀ دلیل چه معنایی دارد. نمی دانم چگونه این جامعه قبول کرده است واقعیت ها و نظریات ثابت شده را به دلیل اینکه با ظاهر متون دینی یا تفسیر علمای ادیان در تناقض است، رد کند (البته این مخالفت تنها در اذهان و خیالات مردان دین وجود دارد!) اصلاً چه کسی گفته است که برای قبولی یک نظریه و توافق میان آن، نظریات و سليقۀ علمای ادیان شرط است؟! مگر خداوند بارها در قرآن ما را به تحقیق و پژوهش در پدیده های محيط اطراف سفارش نکرده است؟ اما باز هم مردان دین این آیات را در حوزۀ انتفاعی خودشان تفسیر می کنند؛ که این امر گنجاندن و شناخت علوم دانشگاهی از سوی عموم مردم را با مشکل مواجه کرده است. اما در آخر شاید بپرسید راه صحیح و درست در هنگام وقوع تناقض یا بعضاً تضاد میان علم و برداشت های اشتباه اين مردان دینی چیست؟ باید اعتراف کنم که تا امروز اين مسئله دغدغه ای برای دانشجویان مشغول به تحصيل در مجامع آکادمیک به شمار می رفت؛ اما احمدالحسن در کتاب «توهم بی خدایی » راه جديدی را برای پاسخ به اين نوع دغدغه ها، به جوامع دينی و آکادميک نشان داده است و اينکه تعارضی بين علم و دين وجود ندارد؛ به عنوان نمونه تنها به قسمتی از گفتۀ ايشان در کتاب توهم بی خدایی بسنده می کنم: «نظریۀ تکامل، نظریه ای است علمی و به همین دلیل هنگامی که ما به متون دینی سازگار با آن اشاره می کنیم، هدفمان اثبات نظریۀ تکامل از طریق متن دینی نیست؛ بلکه نهایت خواستۀ ما، اثبات هماهنگی و موافقت متن دینی با این دستاورد علمی است. چه بسا از طریق اثبات معارف غیبی که در متون دینی به آن ها اشاره شده است، بتوانیم حقانیت دین را نیز ثابت کنیم؛ تا آنجا که می توان گفت به عنوان مثال، قرآن در این کلام خود از تکامل سخن گفته است: (وَاللّهَ أنَبتَكُم مِّنَ الارْضِ نبَاَتاً﴾ {نوح، ۱۷ } (و خدا شما را چون نباتی از زمین برویانید)؛ در حالی که انسان تا همین اواخر نتوانسته بود از این حقیقت علمی پرد ه بردارد. بنابراین از این طریق و به وسیلۀ بیان اخبار غیبی از یک واقعیت علمی بیش از هزار سال قبل از کشف آن، حقانیت قرآن و حقانیت حضرت محمد(ص) ثابت می شود. همین مطلب را می توان دربارۀ بیان اخِبارغیبی توسط آل محمد(ع) نیز بیان کرد. آن ها بیش از هزار سال پیش، از وجود نسناس یا شبه انسان (انسا ننما) قبل از وجود آدم خبر داده بودند، و این یک حقیقت علمی است که اکنون کشف شده است. پژوهش های ژنتیکی، وجود انسان نئاندرتال را که از لحاظ ژنتیکی با انسان امروزی تفاوت داشته، ثابت کرده است؛ همان طور سنگواره ها نیز از وجود هوموارکتوس و هوموساپینس آفریقایی پرده برداشته است. » (احمدالحسن، توهم بی خدایی، ص 138 و 139 ) هشدار قبل از عذاب در روايات آمده است که قيام امام مهدی(ع) عذاب و مصيبتی بر کافران و منحرفان فاسق است. کسانی که در آزمايش عصر غيبت کبری شکست خوردند. هم چنين در آن هنگامه، در دل امام مهدی(ع) هيچ رحم و شفقتی در برخورد با دشمنان خدا و رسولش(ص) نيست و جز شمشير و مرگ زير سايۀ شمشير، چيزی به آنان نمی دهد. برخی روايات، قيام امام مهدی(ع) را به ساعت (الساعة) و قيامت صغری توصيف می کند و از جمله سنّت خداوند قبل از عذاب و انتقام ستيزی، وجود هشدار در جهت اقامه و اتمام حجت بر بندگان بوده است. و خداوند می فرمايد: (وَمَا كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُوًل) (و ما تا پيامبرى برنينگيزيم به عذاب نمى پردازيم). { 1} و نيز می فرمايد: (سُنَّةَ اللَّهِ فِي اَّلذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِ لًي) (دربارۀ كسانى كه پيش تر بوده اند {همين} سنت خدا {جارى بوده} است و در سنت خدا هرگز تغييرى نخواهى يافت). { 2} و سنت خداوند که در امت های پيشين جاری بوده، در خصوص امت محمد(ص) نيز جاری است. رسول الله(ص) فرمودند: «تمام چيزهايی که در بنی اسرائيل رخ داده، در امت من نیز اتفاق خواهد افتاد؛ مو به مو و بدون هيچ کم و کاست. »{3} پس بايد قبل از روز حساب و عذاب و انتقام از منحرفان، بر اساس سنت جاری الهی يک هشداری باشد. مجموعه رواياتی را در اختیار خوانندگان گرامی می گذارم که دلالت می کند قيام امام مهدی(ع)، عذاب و نقمت است و تا هنگام خشنودی خداوند از نرمی استفاده نمی کند: امام رضا(ع) در ذکر قائم(ع) فرمودند: «شما امروز خيالی آسوده داريد. » عرض شد: چگونه؟ فرمودند: «چون قائم ما قيام کند، جز مخلوط شدن خون و عرق و خواب بر روی زينها نيست {از فرط خستگی و مبارزۀ پی در پی}. {4} امام باقر(ع) فرمود: «اگر مردم می دانستند هنگامى كه قائم خروج كند چه خواهد كرد، بیشتر آنان دوست می داشتند او را ملاقات نكنند؛ بس ‌که خواهد كشت! بدانید كه او شروع نخواهد كرد، مگر با قریش و از آنان جز شمشیر دریافت نمیكند و به قریش جز شمشیر ارزانى نمی دارد (معاملۀ او با قریش فقط با شمشیر است) تا آنجا كه بیشتر مردم می گویند: این مرد از تبار محمد نیست كه اگر از آل محمد بود حتماً رحمت و دلسوزى می داشت . {5} اين احاديث و غيره، تأکيد می کنند که امام مهدی(ع) به مردم چيزی جز شمشير و مرگ زير سايۀ شمشير نمی دهد. و اين دقیقاً همان عذاب است که طبق سنت الهی، قبل از آن، يک هشدار به عنوان فرصتی ديگر به منحرفين داده می شود. ابوجعفر(ع) فرمودند: «قائم با امری جديد و کتابی جديد و حکمی جديد قيام می کند و بر عرب بسيار سختگير است و در شأن او چيزی جز شمشير نيست و در امر خدا، سرزنش هيچ ملامت گری در او اثری ندارد. »{6} ابی عبدالله(ع) فرمودند: «چرا در خروج قائم شتاب می کنيد؟ به خدا قسم لباس او جز جامۀ درشت و خشن نخواهد بود و غذايش جز خوراک ناگوار و ناخوش نباشد و جز شمشير {برای دشمنان} و مرگ زير سايه شمشير چيزی در کار نخواهد بود. »{7} و رواياتی که بر اين معنا تأکيد می کند، در نزد شيعه و اهل سنت، متواتر است و بدان اعتقاد دارند. بدين ترتيب ثابت می شود که قيام امام مهدی(ع) عذابی سخت و خوارکننده برای منحرفين شکست خورده در امتحان الهی در عصر غيبت کبری است و بيشتر جوامع را تشکيل می دهند؛ پس برای اقامۀ حجت بر اينان، بايد فرستاد های به عنوان بشارت دهنده و هشدا ردهنده به نزديکی قيام امام مهدی (ع) ارسال شود. و خداوند می فرمايد: (ُرسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا) (پيامبرانى كه بشارتگروهشداردهنده بودند تا براى مردم پس ازفرستادن} پيامبران در مقابل خدا {بهانه و} حجتى نباشد و خدا توانا و حکیم است.){8} و نيز می فرمايد: (أوَ عَجِبْتُمْ أن جَاءكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ لِيُنذَركُمْ وَلِتَتَّقُوْا وَلعَلَّكُمْ تُرْحَمُون)(آيا تعجب كرديد كه بر مردى از خودتان پندى از جانب پروردگارتان برایتان آمده تا شما را بيم دهد و تا شما پرهيزگارى كنيد و باشد كه مشمول رحمت قرار گيريد). {9} و نيز می فرمايد: (وَمَا كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رسُوًل) (و ما تا پيامبرى برنينگيزيم به عذاب نمى پردازيم). {10 } برگرفته از کتاب «پاسخ قطعی به منکران ذریۀ امام مهدی (ع) ،» شیخ ناظم عُقیلی (حفظه الله) ---------------- 1 . اسراء: 15 . 2. احزاب: 62 . 3. رسول الله(ص) فرمودند: «هر آنچه در امت های پيشين بوده است، موبه مو در امت من نيز خواهد بود. » عيون أخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 296 . 4. غيبت نعمانی، ص 296 . 5. غيبت نعمانی، ص 238 . 6. غيبت نعمانی، ص 238 . 7. غيبت نعمانی، ص 239 . 8. نساء، 165 . 9. اعراف، 63 . 10 . اسراء، 15 . راز آیه الکرسی راز آیةالکرسی چیست؟ راز آیة الکرسی چیست و آیا ارتباط تنگاتنگی با توحید و امامت دارد؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم، والحمدلله رب العالمین، وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم تسلیماً. آیة الکرسی که بر حضرت محمد(ص) نازل شد به شرح زیر است: «الله لَا إلِهَ إلِّاَ هُوَ الحَیُّ القَیوُّمُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْارْضِ و ما بینهما و ما تَحتَ الثَّری عالِمُ الغَیبِ وَ الشَّهادةِ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْارْضَ وَلَ یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ»{1}(الله خدايی است که هيچ خدايی جز او نيست. زنده و پاينده است. نه خواب سبک او را فرا می گیرد و نه خواب سنگين. از آنِ اوست هر آنچه در آسما نها و زمين و هر آنچه بین آن هاست و هرچه پایینتر از آن است. چه کسی جز به اذن او در نزد او شفاعت کند؟ آنچه پيش رو و آنچه پشت سرشان است می داند و به علم او جز آنچه خود خواهد احاطه نتواند يافت؟ کرسی او آسمان ها و زمين را در بردارد. نگهداری آن ها بر او دشوار نيست. او بلندمرتبه و بزرگ است). {2} و راز آن در ذکر حقیقت (هو) و لاهوت (الله) و دروازۀ لاهوت (الرحمن الرحیم) است و در آن، بیان اختلاف حقیقت از لاهوت در مقام معرفت و شناخت، و اتحاد و یگانگی شان در حقیقت هست، و بیان اینکه لاهوت (الله) تجلی و صفت حقیقت است و بیان اینکه این تجلی به جهت نیاز خلق به اوست؛ چراکه قیّوم حقیقتی نخواهد داشت، مگر به واسطۀ کسی که به آن قیام کند، و در آن بیان شده است که زندۀ حقیقی، خداوند سبحان است و حیات و زندگانی هرچه به غیر اوست، از حیات او و قائم به اوست. توضیحات مفصل تر را در کتاب تفسیر سورۀ توحید که ان شاء الله منتشر خواهد شد، خواهید یافت. { 3} --------- پانوشت 1. بقره، 255 . 2. آیةالکرسی علی تنزیل (طبق نازل شدنش) از اهل بیت(ع) روایت شده است و در ثواب خواندن آن فضل عظیمی ذکر کرده اند. شیخ عباس قمی آن را در مفاتیح الجنان آورده است؛ اما در چاپ های بعدی مفاتیح آن را حذف کرده اند و این تصرّفی است نامشروع نسبت به تألیفات علمایی که تلاش کرده اند روایات اهل بیت(ع) را همان گونه که هست بدون هیچ حذف و تحریفی به مردم برسانند. از حسین بن خالد نقل شده است که ابوالحسن امام الرضا(ع) این گونه قرائت فرمود: «اللهُ لاَ إَلهَ إلاَّ هُوَ اْلحَيُّ اْلقَيُّومُ لاَ تَأخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ {یعنی چرت و خواب } لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأرْضِ وَ ما بینَهُماوَ ما تَحتَ الثَّری عاَلم الغیبِ وَالشَهادَة هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ مَن ذَا اَّلذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإذِنهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ... . » بحارالانوار، ج 98 ، ص 263 . از امام حسن بن علی (ع) روایت شده است که فرمود: «رسول خدا(ص) فرمود: آیةالکرسی در لوحی از زمرّد سبز با مداد مخصوص خدا نوشته شده است و در هر روز جمعه آن لوح بر پیشانی اسرافیل نمودارمی شود و چون بر پیشانی اش نمودار شود، تسبیح می گوید؛ می گوید منزّه است آن کسی که تسبیح فقط برای اوست و عبادت و اطاعت فقط برای وجه اوست. اوست خداوند قادرِ یکتایِ عزیز؛ و هنگامی که او تسبیح می گوید تمام اهل آسمان های ملکوتی تسبیح و تهلیل می گویند و هنگامی که اهل آسمان دنیا تسبیح آن ها را بشنوند، او را تقدیس گویند و هیچ ملک مقرّب و هیچ پیامبر مرسَلی نمی ماند مگر اینکه برای خوانندۀ آیة الکرسی علی التنزیل دعا می کند. » مستدرک الوسائل میرزای نوری، ج 6، ص 116 . 3. این کتاب اکنون منتشر و به فارسی نیز ترجمه شده است. (مترجم)

فایل‌های PDF

نشریه زمان ظهور شماره 79
مشاهده فایل پی دی اف