نشریه زمان ظهور شماره 62
به نام – الله - مبداء و معدن بی نهایت عطوفت چهارشنبه11 مهر1397/23محرم1440/3 اکتبر2018/شماره62/4صفحه سردبیر – دعوتی برای اندیشه – خداوند عزوجل، سی شب به موسی (ع) وعده داد و چهل ]شب[ شد. چرا؟ آیا خداوند نمی دانست؟ آیا خداوند، به موسی (ع) دروغ گفت ؟ خداوند متعال، از این مسئله بسیار بالاتر است. پاسخ: «فتنه و آزمایش گوساله در دوران چهل سالۀ سرگردانی بنی اسرائیل در صحرای سینا رخ داد و عقوبتی برای سرپیچی آن ها از فرمان های الهی و اصلاحی برای فسادی بود که در نفْس هایشان ریشه دوانیده بود. خداوند سبحان و متعال سی شب با موسی (ع) وعده نمود و سپس ده شب به آن افزود؛ چنانکه می فرماید: ( وَ واعَدْنا مُوسي ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ)؛ و سی شب با موسی وعده نهاديم و آن را با ده شب ديگر تمام کردیم تا وعدۀ دیدار پروردگارش (به چهل شب) کامل شد. (اعراف، 142 ). البته این طور نیست که خداوند به اینکه میقات چهل شب است ناآگاه باشد و یا اینکه او سبحان و متعال به موسی (ع) دروغ گفته باشد. خداوند سبحان و متعال، بسیار بالاتر از این مسئله است؛ بلکه سی شب به او وعده داد و ده ]شب[ که چله را کامل کرد، به مسئله ای تکیه داشت که اتفاق نیفتاده بود. مانند دعا یا صدقه یا هر کاری که موسی (ع) آن را انجام داد، یا کوتاهی از جماعتی از بنی اسرائیل بود که به خاطرش، به واسطۀ غیبت ده شبِ اضافی موسی (ع)، مورد عقوبت قرار گرفتند؛ در علم خداوند سبحان، این گونه بود که موسی (ع)، چهل شب غایب شود، ولی در لوح محو و اثبات، چنین بود که موسی (ع)، سی شب غایب می شود و اگر فلان کار از موسی (ع) یا بنی اسرائیل سر بزند، با ده شب دیگر که بر آن افزوده می شود، تمام می گردد. حق تعالی می فرماید: ( مْحُوا اللُّه مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ). خداوند هر آنچه را بخواهد محو يا اثبات می کند؛ و امّ الکتاب نزد اوست. (رعد، 39 ). این مانند دعایی از سوی هر یک از ماست، تا خداوند بلایی را از او دفع کند و یا به هر شکل که بخواهد رحمتش را روزی اش گرداند؛ که اگر در امور تغییر و تبدیلی نباشد دعا کردن، عملی باطل، لغو و بیهوده خواهد بود که هیچ نفعی دربر نخواهد داشت؛ اما خداوند سبحان، مقادیر را تقدیر می فرماید، و دستانش گشوده است تا بر هر که اراده فرماید گشایش و یا هرگونه بخواهد فقر و تن گدستی حاصل نماید، که او حکم کننده ترینِ حکم کنندگان است. این، همان «بداءِ » حق آشکار، در ذکر حکیم است، که افراد جاهل و ناآگاه، منکر آن می شوند و می گویند: خداوند در هیچ کاری دخالت نمی کند، و در گفتاری همچون گفتار یهود، دستان خداوند را بسته قلمداد می کنند. این در حالی است که برخی از علمای اهل سنت بداء را اثبات می کنند؛ مانند ابن جوزیه در کتاب «جواب الکافی » خود و در فصل دعا. ایشان هرچند به این لفظ تصریح نکرده، ولی معنا را ثابت کرده است؛ می خواهد با روایات از سوی پیامبر (ص) باشد یا بحثش دربارۀ فایده دعا... .» (منبع: کتاب گوساله، ج 1،احمدالحسن) نقدی بر آراء دیوید هیوم - قسمت دوم (پایان): ...هیوم می پنداشت، دیدن و تجربۀ چگونگی پیدایش جهان برای درک ماهیت و صفات مؤثرش لازم است و ازآنجاکه تجربیات و مشاهدات بشر را کامل نمی دانست و ناقص و محدود در نظر می گرفت، به این نتیجه می رسید که در مورد مؤثر جهان نباید با قطعیت نظر داد. اما این ایراد هم اشکالی به برهان نظم وارد نمی کند، زیرا معرفت دقیق و حقیقی مؤثر، هدف ما نیست و همین که ما در این برهان به قطعیت رسیدیم که مؤثر باید صفت نظم دهندگی را داشته باشد کافی است؛ و آن مؤثر آگاه است، زیرا ناظم لاجرم باید هدف دار، قانون گذار و طراح باشد و این صفات مخصوص وجودی آگاه و عالم است. و نیز محدود بودن تجارب، دلیلی برای رد وجود مؤثری ناظم نیست و او چطور با دیدن اثری منظم می تواند مؤثر آن را غیر ناظم بداند؟! زیرا قطعاً مؤثر آن ناظم است، اگرچه او و روش ساختنش را ندیده باشد. یعنی اگر ما خدا را در حال ساختن دنیا ندیدیم، دلیل نمی شود که وجود او را رد کنیم، زیرا هرچند که او را نمی بینیم ولی آثار دال بر وجود او را می بینیم. به عبارتی، نظم، هماهنگی غایتمندی است که اسباب منفعت و سودمندی مجموعه ها را فراهم می کند و اگر اجزای چشم ما این گونه منظم نبودند ما نمی توانستیم ببینیم، ولیکن آ نها با ترکیب خاص و هماهنگیِ غایتمندی که دارند، سبب پیدایش چشم، جهت امر دیدن شده اند؛ یعنی نظم، عامل سودمندی بوده است و اگر نظم (هماهنگی غایتمند) نبود آیا مجموعه ها می توانستند سودمند باشند؟ پس واضح است که چشم نیاز به خالقی آگاه و طراح دارد هما نطور که دوربین نیز بدون سازند های آگاه، به وجود آمدنش غیرممکن است. ( زیرا فاقد شیء اعطاکنندۀ شیء نیست). طبق تعریف نظم غایی متوجه می شویم، هر مجموع های منظم نیست و نیز هر موجودی قادر به خلق مجموعۀ منظم نیست؛ پس منطقی است که با مشاهدۀ مجموعه های منظم، به وجود مؤثری ناظم و آگاه پی ببریم. در نتیجه عدم تجربۀ مؤثر و ندیدن آن، دلیلی بر عدم وجود آن نیست؛ زیرا در برهان نظم، صفت آگاهی برای مؤثر جهان اثبات شده است؛ حال در مثال ساعت، مؤثر، انسان است ( موجودی مادی) و در مورد جهان، مؤثر خداست (وجودی غیرمادی) ولی هر دو باید آگاه و عالم باشند، در غیر این صورت نمی توانند مجموعه های منظم که دارای هماهنگی غایتمند هستند را ایجاد کنند، زیرا فاقد شیء اعطاکنندۀ شیء نیست. و نهایت ادعای ما در برهان نظم این است که ما اثراتی را می بینیم که طی مشاهدۀ آ نها راهی جز تصدیق وجود مؤثری به نام خدا با اوصافی نظیر نظ مدهندگی، هد فداری، قانو نگذاری و آگاهی نداریم. پس عدم شناخت دقیق ماهیت مؤثر یا عدم تجربۀ کافی، نمی تواند دلیلی بر عدم وجود مؤثر باشد. عاشورا و امام حسین (ع) از نگاه اندیشمندان اهل سنت ...در این صورت قیام حسین (ع) در حقیقت، اعلام نامزدی خود برای حکومت نبود، بلکه ذاتاً و بیش از هرچیز، این کار اعتراض به ولایت یزید به شمار می رود. گواه این ادعا، گفتار خود امام حسین (ع) است به ولید، وقتی از امام حسین (ع) درخواست کرد که با یزید بیعت کند. حضرت فرمودند: یزید فاسقی است که فسقش نزد خدا آشکار است .» توفیق ابوعلم: توفیق ابوعلم، از علمای معروف اهل سنت مصر، در تحلیل نهضت عاشورا و قیام امام حسین (ع) می نویسد: «... امام حسین (ع) قصد کربلا کرد تا از یک سو دست به قیام بزند و از سوی دیگر از بیعت با یزید خودداری کند. هرچند برای او روشن بود که این قیام و امتناع از بیعت با یزید منجر به قتل او خواهد شد؛ زیرا اگر او با یزید بیعت می کرد یزید درصدد به وجود آوردن تغییرات اساسی در دین اسلام بر می آمد و بدعت های زیادی را بنا می نهاد. به همین دلیل است که گفته اند: حسین خود و خانواده و فرزندانش را فدای جدش کرد و ارکان حکومت بنی امیه هم جز با قتل او متزلزل نمی شد... بنابراین حسین (ع) برای طلب دنیا و مقام و... قیام نکرد؛ بلکه می خواست احکام خدا را به اجرا درآورد .» خالد محمّد خالد: خالد محمّد خالد، از علمای اهل سنت مصر، قیام امام حسین (ع) را صرفاً برای حفظ دین اسلام معرفی کرده و می نویسند: «امام حسین (ع) برای حفظ دین دست به فداکاری زد. ازآنجاکه اسلام پایان بخش و در یک کلمه عصارۀ همه ادیان است، لذا حفظ آنهم از اهم کارهایی است که مؤمنان باید بدان اهتمام بورزند. تلاش های صادقانه پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) و اولیای بزرگوار، همه و همه برای حفظ این دین بوده است؛ بنابراین موضوعِ قیام عاشورا نیز حفظ دین بود؛ چراکه در آن زمان، نیاز زیادی به حفظ دین احساس می شد... پس امام (ع) برای انجام دادن امور عاطفی یا حتی کمک به دیگران فداکاری نکرد؛ بلکه هدف اصلی او فداکاری برای حفظ دین خدا بود .» محمدعلی جناح: محمدعلی جناح، رهبر فقید پاکستان، می گوید: «هیچ نمونه ای از شجاعت، بهتر از آنچه امام حسین (ع) نشان داد در عالم پیدا نمی شود. به عقیدۀ من تمام مسلمین باید از شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربانی کرد، پیروی نمایند .» عباس محمود العقّاد: عباس محمود العقّاد نویسنده و ادیب بزرگ مصری، می نویسد: «جنبش حسین از بی نظیرترین جنبش های تاریخی است که تاکنون درزمینۀ دعوت های دینی یا نهضت های سیاسی پدیدار گشته است... دولت اموی پس از این جنبش به قدر عمر یک انسان طبیعی دوام نیافت و از شهادت حسین تا انقراض آنان بیش از شصت و اندی سال نگذشت .» عبدالرحمن شرقاوی: عبدالرحمان شرقاوی نویسندۀ مصری می نویسد: «حسین(ع) شهید راه دین و آزادگی است. نه تنها شیعیان باید به نام حسین ببالند، بلکه تمام آزادمردان دنیا باید به این نام شریف افتخار کنند .» عبدالحمید جُودَة السَّحار: عبدالحمید جودة السّحار، نویسنده مصری، می گوید: «حسین (ع) نمی توانست با یزید بیعت کند و به حکومت او تن بدهد، زیرا در آن صورت بر فسق و فجور صحه می گذاشت و ارکان ظلم و طغیان را محکم می کرد و نسبت به فرمان روایی باطل تمکین می نمود. امام حسین (ع) به این کار راضی نمی شد، گرچه اهل وعیالش به اسارت افتند و خود ویارانش کشته شوند .» العُبَیدی: العُبَیدی مفتی موصل می گوید: «فاجعۀ کربلا در تاریخ بشر نادر است، هم چنان که مسببّین آن نیز نادر هستند... حسین بن علی (ع) سنت دفاع از حقِ مظلوم و مصالحِ عموم را بنا بر فرمان خداوند در قرآن، وظیفۀ خویش دید و در انجا مدادن آن تسامحی نورزید. هستی خود را در چنین قربانگاه بزرگی فدا کرد و بدین سبب نزد پروردگار «سرور شهیدان » محسوب شد و در تاریخ پیشوای اصلاح طلبان به شمار رفت. آری، به آنچه خواسته بود رسید و بلکه به برتر از آن کامیاب گردید .» سید قطب: سید قطب می نویسد: «ثمرۀ نهضت حسین (ع) پیروزی بود یا شکست؟ در دایره و مقیاس کوچک، ثمرۀ این حرکت جز شکست چیزی نبود، ولی در عالم واقع حرکتی پرفروغ و در مقیاس بزرگ و وسیع، پیروزی بود. هیچ شهیدی در سراسر زمین مانند حسین (ع) نیست که احساسات و قلب ها را قبضه کند و نسل ها را به غیرت و فداکاری بکشاند. چه بسیار از کسانی که اگر هزار سال هم می زیستند امکان نداشت عقیده و دعوتشان را گسترش دهند. ولی حسین (ع) عقیده و دعوتش را با شهادتش به کرسی نشاند. هیچ خطابه ای نتوانست قلب ها را به سوی خود سوق دهد و میلیون ها نفر را به سوی اعمال بزرگ بکشاند، مگر خطبۀ آخرِ حسین (ع) که با خون خود آن را امضا کرد و برای همیشه موجب حرکت و تحول مردم در خط طولانی تاریخ گردید .» محمد اقبال لاهوری: اقبال لاهوری (متوفای 1938 م) فلسفۀ عاشورا را در حریت بخشی می داند. از دید اقبال، قیام امام حسین (ع) و یارانش برای حفظ آزادگی و گریز از بندگی طاغوت و غیر خدا و اثبات بندگی نسبت به خدا و برخوردار ساختن دیگران از آزادی در سایۀ تعبد الهی بود. وی این گونه می سراید: در نوای زندگی سوز، از حسین، اصل حریت بیاموز، از حسین. سپس اضافه می کند: تا قیامت قطع استبداد کرد/ موج خون او چمن ایجاد کرد بهر حق در خاک و خون غلطیده است/ پس بنای «لا اله » گردیده است. و سپس دربارۀ نتیجۀ قیام آن حضرت چنین می سراید: خون او تفسیر این اسرار کرد/ ملت خوابیده را بیدار کرد تیغ را چون از میان، او برکشید/ از رگ ارباب باطل، خون کشید نقش «الاّ اللّه » بر صحرا نوشت/ سطر عنوان نجات ما نوشت... پا کسازی و غربال شیعیان، هنگام ظهور ...ابراهیم بن عمر یمانی به واسطۀ مردی از امام باقر (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: ای شیعۀ آل محمد! قطعاً شما مورد پاک سازی قرار می گیرید، همچون پالودن و برطرف شدن سرمه از چشم، چراکه صاحب چشم می داند چه وقتی سرمه در چشمش جای می گیرد، ولی نمی داند چه زمانی از آن بیرون می شود؛ و به همین گونه است حال مردی که بر طریق امر ما ]امامت[ صبح می کند ]روز را آغاز می کند[ و بعد روز را شب می کند و ]بعد[ درحالی که از آن خارج شده شب را به صبح می برد (یعنی بامداد مسلمان است و شامگاه کافر و بالعکس). ( مِهْزَمِ بْنِ أَبِي بُرْدَةَ الْاسَدِيِّ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللِّه ع أَنَّهُ قَالَ: وَ اللِّه لَتُكْسَرُنَّ تَكَسُّرَ الزُّجَاجِ وَ إِنَّ الزُّجَاجَ لَيُعَادُ فَيَعُودُ كَمَا كَانَ وَ اللِّه لَتُكْسَرُنَّ تَكَسُّرَ الْفَخَّارِ فَإِنَّ الْفَخَّارَ لَيَتَكَسَّرُ فَلَ يَعُودُ كَمَا كَانَ وَ وَ اللِّه لَتُغَرْبَلُنَّ وَ وَ اللِّه لَتُمَيَّزُنَّ وَ وَ اللِّه لَتُمَحَّصُنَّ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ إِلّاَ الْاقَلُّ وَ صَعَّرَ كَفَّه ). ( الغيبة للنعماني، النص، ص: 207 ) مهزم بن ابی برده اسدی و دیگران از امام صادق (ع) روایت کرده اند که آن حضرت فرمود: به خدا سوگند بدون تردید به سان درهم شکستن آبگینه درهم خواهید شکست؛ البته آن شیشه به صورت اولیه بازگردانده می شود و بدان صورت چنان که بوده باز می گردد ]قابل ترمیم و بازیافتن شکل نخستین خود است[؛ به خدا سوگند حتماً درهم خواهید شکست، همچون شکستن سفال، همانا سفال می شکند ولی ]بدان صورت نخستین[ چنا نکه بوده است باز نمی گردد ]قابل ترمیم نیست[؛ و به خدا قسم حتماً غربال خواهید شد و سوگند به خدا بدون شک از یکدیگر بازشناخته خواهید شد و به خدا قسم پا کسازی می شوید تا جایی که از شما جز اندکی باقی نماند و ]در این حال حرکتی حاکی از بی اعتنایی به مردم به دست خود داده[ کف دست خویش را به یک سو برگرداند. ائمۀ معصومین در روایات متعددی با تأکید فراوان از غربال در آخرالزمان و قبل از ظهور خبر داده اند؛ قطعاً ظهور امام مهدی (ع) بدون ریزش های فراوان و جدا شدن خوب از بد، واقع نمی شود؛ چراکه باید برای روزهای سختِ همراهی با جانشین خدا کسانی انتخاب شوند که در همۀ شرایط و لحظات، مطیع و تسلیم بی چون وچرای آن خلیفۀ الهی باشند. غربال دارای قواعد و اصولی است. اولین اصل این است که ریزش و رویش از روی غفلتی آنی یا به یک باره نیست، سقوط و یا صعود، امری است که پس از اتمام حجت خداوند متعال صورت می گیرد، چون خداوند مهربان نمی خواهد بندگانش در جهنم سقوط کنند. خداوند در عصر ظهور، انسان ها را به وسیله معرفت و یاری قائم (ع) امتحان می کند، و عدۀ اندکی در این غربال پیروز و تعداد زیادی شکست می خورند؛ بنابراین کسانی که سقوط می کنند حقاً شایسته جهنم هستند و نباید نسبت به آن ها احساس رأفت یا محبت داشت، زیرا آ نها شایسته این امر نیستند و این احساس می تواند باعث بدعاقبتی و ریزش خود انسان شود. (عن محمد بن الحنفية، قال: قال أمير المؤمنين (ع): سمعت رسول الله (ص) يقول، في حديث طويل في فضل أهل البيت (ص) : وسيكون بعدي فتنة صماء صيلم يسقط فيها كل وليجة وبطانة، وذلك عند فقدان شيعتك الخامس من السابع من ولدك). (کفای ةالاثر، ص 158 ). از محمد بن حنفيه گفت: از امیر مؤمنان (ع): « رسول الله (ص) فرمودند: در حدیثی طولانی در ذکر فضیلت اهل بیت (ع): و پس از من فتنه و امتحانی صماء صيلم (بسیار سخت و شدید) واقع می شود و در آن هر وليجه و بطانه (هر صاحب سر و مقربی) سقوط می کنند؛ و آن در هنگامی است که شيعيانت، فرزند پنجم از فرزند هفتم از فرزندانت را از دست می دهند .» (عن الباقر (ع): اذا خرج الامام المهدي فليس له عدو مبين الا الفقهاء خاصة، ولولا ان السيف بيده لأفتى الفقهاء بقتله). ( بیان الأئمة، ج 3، ص99 ) امام باقر (ع) فرمود: «زمانی که قائم قیام کند دشمنی آشکار جز فقها ندارد و اگر شمشیر به دستش نباشد، فقها فتوای قتل او را می دهند .» (عن امی رالمؤمنین (ع): وفقهاؤهم يفتون بما يشتهون و قضاتهم بما لا يعلمون يحكمون وأكثرهم بالزور يشهدون، من كان عنده درهم كان عندهم مرفوعا، ومن علموا أنه مقل فهو عندهم موضوع) . ( إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب، الشيخ علي اليزدي الحائري، ج 2، ص 163 ؛بشارة الاسلام، ص 80 ، ط دار الکتب الاسلامي؛ الزام الناصب، ص 185 ، ط مؤسسه مطبوعاتي حق بين، با کمي اختلاف، به نقل از روزگار رهايی) امیر مؤمنان علی (ع)فرمود: «فقيهان آخرالزمان طبق آنچه دلشان بخواهد فتوا می دهند، و قاضى هايشان به چيزى كه نمی دانند حكم می کنند و بيشتر آ نها به دروغ شهادت می دهند. كسى كه پول دارد در نزد آن ها عزيز و محترم است، ولى شخصى كه بی پول باشد در پيش آن ها زبون و حقير است .» در این روایات به خوبی شاهد هستید، آن کسانی که در امر ظهور امام مهدی (ع) سقوط می کنند، علمای آخرالزمان هستند چنانچه احادیث بیان کردند، چون این علما و فقهای آخرالزمان هستند که امور مردم را در این زمانه به دست گرفته اند و هرچه را که بگویند، مردم بدون تدبر و تفکر، آن را پذیرفته و عامل به آن هستند؛ حال تصور کنید فقیهی یا عالمی مخالف قائم آل محمد (ع) باشد، درنتیجه هزاران و حتی میلیون ها نفر، به تبعیت از او، دشمن قائم (ع) می شوند و در اینجا این گفته معنا پیدا می کند که «اذا فسد العالم فسد العالم » (زمانی که عالمِی فاسد شود عالَمی فاسد می شود). ( قال الصادق (ع) : «إياكم و التقليد فإنه من قلد في دينه هلك إن الله تعالى يقول «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ الَّلِه» فلا و الله ما صلوا لهم و لا صاموا و لكنهم أحلوا لهم حراما و حرموا عليهم حلالا فقلدوهم في ذلك فعبدوهم و هم لا يشعرون). ( تصحيح الاعتقادات، شیخ مفيد، ص ٧٢ ). امام صادق (ع) فرمودند: از تقلید بر حذر باشید که هرکس در دینش تقلید کند هلاک خواهد شد. خداوند می فرماید: یهودیان و مسیحیان، دانشمندان و راهبان خود را به جای خداوند به ربوبیت و خدایی گرفتند » سوگند به خدا اینان در برابر آنان نماز نخواندند و برای آنان روزه نگرفتند، بلکه دانشمندان و راهبانشان حرامی را برای آنان حلال و حلالی را حرام کردند و اینان ]بدون هیچ استناد و حجیتی و صرفاً به دلیل صاحب نام و مشهور بودن و ...[ از آنان تقلید کردند و بدون آن که خود بدانند درواقع آنان را پرستیدند. و این احادیث گواه و شاهدی است بر اینکه مردم در عصر ظهور به خودشان بیایند و از تقلید در امور دین بپرهیزند، زیرا شخص غیر معصوم هرچقدر هم که در س خوانده و پیشرفت علمی داشته باشد، باز هم در شناخت صاحب حق، امتحان شده و با امکان اشتباه، مردم را هم با خودشان به قهقرا خواهد برد. این امتحان بزرگی در شناخت معصوم است که نباید به غیر معصوم تکیه کنیم؛ پس کسانی را که تا دیروز به عنوان معتمدین فکری خودمان می دانستیم، نباید در این امر، آن ها را دارای مقام عصمت بدانیم و اسیر فضای زمان ظهور شویم. غربال، امتحان است و امتحان باعث می شود فرد در جامعه، ضعف و بدی های پنهان خود را بشناسد تا بتواند آن ها را ریشه کن کند. در غربال آخرالزمان چه کسانی ریزش می کنند و چه کسانی رویش دارند؟ غربال و امتحان قبل از ظهور حضرت مهدی (ع) به قدری دشوار است که امام باقر (ع) می فرمایند: ( وَ رُوِيَ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِابِي جَعْفَرٍ ع مَتَى يَكُونُ فَرَجُكُمْ فَقَالَ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لَا يَكُونُ فَرَجُنَا حَتَّى تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا يَقُولُهَا ثَلَثاً حَتَّى يُذْهِبَ ]اللُّه تَعَالَى[ الْكَدِرَ وَ يُبْقِيَ الصَّفْو). (الغیبه للطوسی، ص339) جابر جُعفی می گوید به امام باقر (ع) عرضه داشتم فرج شما چه زمانی خواهد بود؟ حضرت فرمود: هیهات هیهات، هرگز این فرج رخ نخواهد داد، مگر اینکه غربال شوید، سپس غربال شوید، سپس غربال بشوید _سه بار تأکید کردند_تا اینکه ناخالص ها بروند و آنان که صاف و پاک هستند باقی بمانند. در روایات دیگر نیز صریحاً بیان شده که منافقین بین مؤمنان باید پا کسازی شوند و بیرون بروند. ( ... قَالَ الصَّادِقُ ع وَ كَذَلِكَ الْقَائِمُ فَإِنَّهُ تَمْتَدُّ أَيَّام غَيْبَتِهِ لِيُصَرِّح الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ وَ يَصْفُوَ الْايمَانُ مِنَ الْكَدَرِ بِارْتِدَادِ كُلِّ مَنْ كَانَتْ طِينَتُهُ خَبِيثَةً مِنَ الشِّيعَةِ الَّذِينَ يُخْشَى عَلَيْهِمُ النِّفَاقُ إِذَا أَحَسُّوا بِالاسْتِخْلَفِ وَ التَّمْكِين وَ الْامْنِ الْمُنْتَشِرِ فِي عَهْدِ الْقَائِمِ ع...). (کمال الدین، ج 2، ص 356 ) امام صادق (ع) فرمودند: و ]امر[ قائم این چنین است؛ روزگار غیبت او آن قدر ادامه می یابد تا حق محض مشخص شود و ایمان از ناپاکی و ناخالصی پاک شود و این به وسیلۀ مرتد شدن شیعیانی است که طینت و سرشتشان خبیث و پلید است، آن شیعیانی که اگر احساس امنیت و آرامش در زمان قائم (ع) کنند، از نفاق آ ن ها ترس وجود دارد) . در برخی از روایات دربارۀ غربال کلمه «وَالله » به کار برده شده است که حکایت از قطعی بودن وقوع آ نها دارد.( أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنِ ابْنِ قُتَيْبَةَ عَنِ ابْنِ شَاذَانَ عَنِ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع أَمَا وَ اللَّه لَا يَكُونُ الَّذِي تَمُدُّون إِلَيْهِ أَعْيُنَكُمْ حَتَّى تُمَيَّزُوا وَ تُمَحَّصُوا وَ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ إِلَّ الْانْدَرُ ثُمَّ تَلَ «الم أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ »). ( ارشاد مفید، ج 2، ص 375 ). امام رضا (ع) فرمودند: آگاه باشید که به خدا سوگند آنچه را که منتظر آن هستید محقق نخواهد شد تا اینکه خوب و بدتان از یکدیگر جدا شود و خالص شوید، به گونه ای که از شما جز عدۀ اندکی باقی نخواهد ماند؛ سپس این آیه را خواند: آیا مردم گمان می کنند همین که گفتند ایمان آوردیم، رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟ ما در معرض غربال های مختلف هستیم، این غربال ها هما نطور که بیان شد ریزش ها و رویش هایی دارند. در این غربال ها، افرادی که به ظاهر موجه هستند سقوط می کنند. ( مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: إِنِّي لَاتَعَشَّى مَعَ أَبِي عَبْدِ اللِّه ع إِذْ تَلَا هَذِهِ الْيَةَ- بَلِ الْانْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِيرَهُ يَا أَبَا حَفْصٍ مَا يَصْنَعُ الْانْسَانُ أَنْ يَتَقَرَّبَ إِلَى اللِّه عَزَّ وَ جَلَّ بِخِلَفِ مَا يَعْلَمُ اللُّه تَعَالَى- إِنَّ رَسُولَ اللَّه ص كَا نَ يَقُولُ مَنْ أَسَرَّ سَرِيرَةً رَدَّاهُ اللُّه رِدَاءَهَا إِنْ خَيْراً فَخَيْرٌ وَ إِنْ شَرّاً فَشَر). (کافی، ج 2، ص 294 ) عمر بن يزيد گويد: همراه امام صادق (ع) شام می خوردم كه ناگاه اين آيه را تلاوت فرمود: « بلکه انسان، خودش از وضع خود آگاه است، اگرچه براي خود عذرهايي بتراشد » ]قیامت، 14 و 15 [ اى ابا حفص! انسان چه می کند ]چرا چنين می کند و چه ثمرى براى او دارد[ كه به سوی خداى عز و جل تقرب جويد، بر خلاف آنچه خداى تعالى از باطن او می داند ]مانند كسى كه نماز بخواند و مقصودش نمايش برای مردم باشد[ رسول خدا (ص) می فرمود: هر كه نيتى در دل داشته باشد، خدا لباسى مناسب آن بر او پوشد، اگر خوب باشد خوب و اگر بد باشد بد. افراد بسیاری هستند که از لحاظ علمی و عبادی بسیار معروف و معتبر هستند، اما حضرت می فرمایند که خداوند از باطن این افراد آگاهی دارد، این ها به ظاهر اعمالی را انجام می دهند که در باطن به آن یقین ندارند و این رفتارشان صرفاً برای موجّه نشان دادن خودشان در بین مردم است. عده ای در دلشان مرضی دارند و آن مرض را تا زمانی که به نفعشان است بیان نمی کنند اما زمانی که شرایط برخلاف میلشان تغییر کند، این اشخاص، آن عیوبی را که در درون داشتند خارج می کنند که موجب فتنه هایی بزرگ می شود. از خداوند مسئلت می نماییم که به همۀ ما، حجت خود را آن چنان که هست، بشناسد و زمزمه همیشگی ما همین است که «اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک، ضللت عن دینی » جاسم انصاری امام سجاد (ع) ازدیدگاه اصحاب و تابعین: ۲- زهرى: محمد بن مسلم قرشى زهرى یکى از بزرگان اهل سنت در شأن امام سجاد (ع) تعبیرات مختلفى دارد: « - ما رأیت هاشمیاً مثل علىّ بن الحسین ». ( تهذیب اللغات و الاسماء، ص 343 )؛ (من از بنی هاشم کسى را مثل على بن الحسین ندیدم). « - لم ادرک بالمدینه افضل منه ». (تهذیب اللغات و الاسماء، ص 343 )؛ ( من در مدینه افضل از او را درک نکردم). « - لم ادرک فی اه لالبیت رجلا کان افضل من علىّ بن الحسین ». ( الجرح و تعدیل، ج 3، ص 178 )؛ ( در میان اه لبیت، مردى افضل از على بن الحسین را درک نکردم). « - کان على بن الحسین افضل اهل زمانه ». ( سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 238 )؛ ( على بن الحسین برترِ اهل زمان خود بود). « - ما رأیت احداً افقه منه ».(تذکرة الحفّاظ، ج 1، ص 75 )؛ (من کسى را فقیه تر از او نیافتم). ۳- سعید بن مسیّب: او که از فقهاى بارز مدینه به حساب می آید، با تعبیرات گوناگون امام سجاد (ع) را تمجید کرده است؛ از قبیل: « - ما رأیت قطّ افضل من علىّ بن الحسین »). تاریخ یعقوبى، ج 3، ص 46 )؛ ( من کسى را افضل از على بن الحسین ندیدم). « - ما رایت اورع منه ». ( سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 38 )؛ ( من کسى را باتقواتر از او نیافتم). ۴- زید بن اسلم: زید بن اسلم از فقها و مفسرینِ بنام مدینه به حساب می آمد، و در توصیف امام سجاد (ع) گفته است: « - ما جالست فی اهل القبله مثله ». ( تاریخ دمشق، ج 12 ، ص19 )؛ ( من در بین مسلمین با کسى مثل او مجالست ننمودم). « - ما رایت مثل على بن الحسین فهماً حافظاً »( طبقات الفقهاء، ج 2، ص 34 )؛ ( من در فهم و حفظ، کسى را مثل على بن الحسین ندیدم). ۵- حماد بن زید: او که از بارزترین فقهاى بصره به شمار می آید، دربارۀ امام سجاد (ع) می گوید: «کان علىّ بن الحسین افضل هاشمىّ ادرکته ». ( تهذیب اللغات و الاسماء، ص 343 )؛ (على بن الحسین برترین هاشمی ای بود که من او را درک کرده ام). ۶- یحیى بن سعید: او که از بزرگان تابعین و از افاضل فقها و علما نزد اهل سنت به حساب می آید، دربارۀ امام سجاد (ع) می گوید: «سمعت علىّ بن الحسین، وکان افضل هاشمى رایته ». ( تهذیب الکمال، ج 7، ص 336 )؛ ( من از على بن الحسین (ع) حدیث شنیده ام و او برترین هاشمی ای بود که او را مشاهده کرده ام). ۷- مالک بن انس: او می گوید: «لم یکن فی اهل البیت مثل على بن الحسین . سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 238 )؛ ( در میان اهل بیت، مانند على بن الحسین (ع) وجود نداشته است). صبر امام سجاد (ع) ابن عساکر روایتى دربارۀ صبر امام سجاد (ع) در مقابل مصائب ذکر کرده است؛ ابن عساکر به سندش از ابراهیم بن سعد نقل کرده که گفت: على بن الحسین (ع) درحال یکه نزد او جماعتى بودند، ناگهان صداى شیون از خانۀ خود شنید. حضرت با سرعت وارد منزل شد و بعد از لحظاتى به مجلس خود بازگشت. به او گفته شد: آیا این شیون به جهت مصیبتى بود؟ حضرت فرمود: آرى، آنگاه اصحاب او را تعزیت داده و از صبر آن حضرت تعجّب نمودند. حضرت فرمود: «انّا اهل بیت نطیع الله فیما نحبّ ونحمده فیما نکره ». ( ترجمه امام سجاد (ع) از تاریخ دمشق، ص 57 ) (همانا ما اهل بیتی هستیم که خدا را در آنچه دوست داریم اطاعت می کنیم و در آنچه کراهت داریم ستایش می نماییم). گفتگوی منهال با امام سجاد (ع) در شام امام سجاد (ع) از خرابۀ شام بیرون آمد، تا هوایى تازه کند که «منهال بن عمر » آن حضرت را دید و عرض کرد: «کَیْفَ اَمْسَیْتَ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ ». ( اى پسر رسول خدا، چگونه شب را سپرى کردى؟). فرمود: «اَمْسَیْنا کَمِثْلِ بَنی اِسْرائِیلَ فی آلِ فِرْعَونَ یُذَّبِّحُونَ اَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَهُم ». ( روزگار ما همانند بنى اسرائیل در چنگال فرعونیان است که پسران آن ها را می کشتند و زنانشان را زنده نگه می داشتند). آنگاه افزود: «عرب بر مردم عجم مباهات می کند که محمد( ص) از آن هاست و قریش بر سائر عرب فخر می کند که محمد (ص) از قبیلۀ آن هاست، ولى ما اهل بیتِ پیامبر را از دم تیغ گذراندند و گروهى را نیز آواره ساختند؛ «اِنّا للهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ ». ( ملهوف (لهوف) ، ص 222 - 223 و مقتل الحسين مقرّم، ص 360 ) منهال می گوید: امام (ع) با من مشغول سخن گفتن بود که زنى از خرابه به سوی او آمد و فرمود: «اِلى اَیْنَ یا نِعْمَ الْخَلَفُ ». ( اى بهترین بازماندۀ اهل بیت، به کجا می روی؟) حضرت نیز از من جدا شد و به سرعت به سوی آن زن رفت. من پرسیدم این زن، که بود؟ گفتند عمّه ام حضرت زينب (س) است. (مقتل الحسين مقرّم، ص 360 ). شهادت امام سجاد ع شبراوى می نویسد: «حضرت سجاد (ع) در مدینه با سمّى که به او خورانده شد، از دنیا رحلت نمود ». ( الاتحاف بحبّ الاشراف، ص 143 ) ابن صباغ می نویسد: آن حضرت را مسموم کردند و آن کسی که به آن حضرت سم داد، ولید بن عبدالملک بود. آن حضرت را در بقیع در کنار قبر عمویش حسن بن على (ع) دفن کردند. على بن الحسین (ع) بعد از پدرش سی وسه سال زندگى کرد. ( الفصول المهّمة فى معرفة الأمّة، ج 2، ص 874 ) دکتر یمانى می نویسد: «توفّى على بن الحسین ( رض یا للهعنه) فی العشر الثانى من شهر المحرّم سنه اربع وتسعین فی المدینه المنوره عن عمر یناهز لثامنه والخمسین. وما ان تسامع الناس بوفاته حتى ملا النبا ارجاء المدینه المنوره فامتلات القلوب حُزناً علیه، وانطلقت الالسنه ثناءً وترحماً و رثاءً له... »)علّموا اولادکم حبّ آل بیت النبى (ص)، ص 170 و 171 )؛ (على بن الحسین (رضی الله عنه) در دهۀ دوّم از ماه محرّم سال 91 در مدینه منوره با عمرى حدود 58 سال از دنیا رحلت نمود؛ و هنگامی که خبر وفاتش به مردم رسید قلوب همه بر او محزون شد، زبا نها او را مدح و ثنا نموده ودر سوگ او مرثیه سرودند...)