نشریه زمان ظهور شماره 61

"به نام او که جریان فکر را در شیارهای باریک مغز می نگرد" دوشنبه 19 شهریور ماه 1397 / 29 ذی الحجه 1439 / 10سپتامبر 2018 / شماره 61 / 4 صفحه سخن سر دبیر من از او برترم ؟ ای مؤمنین و مؤمنات! به این مسئله دقت کنید. ابلیس، علت رد کردن سجده و پذیرش خود، نسبت به آدم و اطاعت از او را بیان کرده است و گفت: من از او برتر هستم. فرمود: (چون تو را به سجده امر كردم چه چيز تو را باز داشت از اين كه سجده كنى؟) گفت: (من از او بهترم. مرا از آتشى آفريدى و او را از گِل آفريدى). أعراف: 12 . اگر براساس ظاهر، برتر از من باشد، اشکالی وجود ندارد که برایش سجده کنم. آدم دیگری در تخیلات و افکار ابلیس بود که سجده به آن را می پذیرفت. او همان آدمی است که براساس ظاهر، از او برتر است. یعنی باید نزد آدم، توانایی های خارق العاده آشکاری باشد. و درنتیجه ابلیس، مجبور به اطاعت کردن از او می شد؛ به این خاطر که از او برتر است. آنان، دیروز با رسول الله (ص) بودند و اینان را باز امروزه این گونه می بینید که رو ش و راه شان، مانند روش ابلیس در نقد و ارزیابی و تشخیص پیامبران و اوصیا(ع) است. این همان روش ابلیسی قدیم است که به روشنی می گوید: معصوم یا حجت خداوند بر مردم، باید بر اساس ظاهر از دیگران برتر باشد. یعنی نزد او، توانایی خارق العاده معجزه آسایی برای هر فردی باشد که مثلاً درخواست می کند و هر کاری که آنان از انجامش ناتوان هستند، بر آن توانایی دارد. به همین خاطر مثلاً وقتی می گویند: ما بر حسین گریه کردیم و گریه بر حسین، ما را وارد بهشت می کند، خداوند با نهایت سادگی، به آنان می گوید: ای علمای گمراهی! عمل شما، مانند گَردی پراکنده شده است. (و به هر گونه كارى كه كرده اند مى پردازيم و آن را {چون } گَردى پراكنده مى سازيم). فرقان: 23 . به این خاطر که بر حسین حقیقی گریه نکردید. بلکه بر حسینِ در تخیلات خود گریه نمودید که ارتباطی با حسین بن علی (ع)حقیقی ندارد؛ نه از نزدیک و نه از دور. کار شما، کاملاً مانند گَردی می رود؛ مانند فردی که قطعه آهنی می آورد و آن را در صحرا می کارد و بر آن نفت می ریزد و می گوید: من نخلی در بوستان کاشتم و آب گوارایی به آن دادم. ولی در پایان، می بیند که کارش، بدون ارزش و گَردی پراکنده می باشد. شما مانند افراد پیشین خودتان درخواست می کنید که صاحب حق، شما را بر ایمان مجبور کند. درنتیجه نمی پذیرید که صاحب حق، مانند شما باشد. ولی خداوند به خاطر پاکی نفس و اخلاصش، او را بر شما برتری داده است و شما را، به دنباله روی از او دستور داد؛ درحالی که خداوند، این روش ابلیسی واژگون را به سادگی رد می کند و هر فردی که خواهان فهمیدن باشد با این سخنش می فهمد. (و پيش از تو پيامبران {خود} را نفرستاديم جز اين كه آنان {نيز} غذا مى خوردند و در بازارها راه مى رفتند، و برخى از شما را براى برخى ديگر {وسيله} آزمايش قرار داديم. آيا شكيبايى مى كنيد؟ و پروردگار تو همواره بيناست). فرقان: 20 . نقدی بر آراء دیوید هیوم قسمت اول: ... اما آراء دیوید هیوم در مورد برهان نظم چه بود؟ او معتقد بود كه تمثيل مورد استفاده در برهان نظم ازلحاظ منطقي، تشبیه معتبري نيست و مسلماً نمی تواند ضامن يك نتيجۀ يقيني و الزامي باشد. و از نظر او شباهت اساسی بین ساعت و ساختار موجودات زنده وجود ندارد، زیرا ما می دانیم که ساعت را انسان می سازد و بارها آن را مشاهده کرده ایم و در نتیجه با دیدن ساعتی پی به سازندۀ ساعت می بریم اما ما هیچ وقت ناظر پيدايش جهان نبوده ایم؛ در نتيجه دليلي وجود ندارد كه بر مبناي آن نتيجه بگيريم که در جهان نوعي نظم ذاتي غايتمند وجود دارد. (كه مخلوقِ خالقی آگاه و هد فدار باشد). دیوید هیوم می نویسد: «برهان نظم بر پایه تشبیه و تمثیل استوار است یعنی پدیده های جهان به مصنوعات بشری مانند خانه و ماشین تشبیه شده و هما نگونه که ما اگر خانه ای را ببینیم بی درنگ به وجود سازنده ای دانا و توانا و با تدبیر حکم می کنیم، از مشاهدۀ نظم موجود در پدیده های جهان نیز به وجود آفریدگاری دانا و توانا و حکیم پی می بریم. ولی می توان این تشبیه را مورد مناقشه قرار داد، زیرا اگر ما با دیدن خانه به وجود سازندۀ آن پی می بریم بدان جهت است که قبلاً آن را تجربه کرده ایم. (اگر ما خانه ای را ببینیم با بزرگترین یقین و اطمینان نتیجه می گیریم که آن خانه معمار یا بنّایی داشته، زیرا این دقیقا آن نوع معمولی است که تجربه کرده ایم که از آن نوع علت ناشی و صادر می شود) .» یعنی دیوید هیوم معتقد بود برهان نظم مدعی است که از تجارب ممتد دربارۀ طبیعت، شباهت کامل میان طبیعت و میان مصنوعات انسان، از قبیل خانه و ساعت به دست می آید؛ و ازاین رو جهان از نظر رابطۀ اجزایش با یکدیگر، عینا مانند یک سازۀ عظیم بشری است. او برهان نظم را تمثیلی در نظر گرفته است و علت این امر این است که در غرب به طورمعمول تقریر تمثیلی از برهان نظم رواج داشته است که در آثار توماس آکویناس، رابرت بویل، پیلی و ... این مسئله را می توانیم به وضوح مشاهده کنیم. درحالی که اين ديدگاه خدشه ای به برهان نظم که بر پایۀ استدلال استنتاجی یا قیاسی هست وارد نمی کند و تنها او روش تمثيل را از لحاظ منطقي نامعتبر می شمارد. در نتیجه اصل ایراد هیوم وارد نیست، زیرا ما برای اثبات ناظم جهان از تمثیل استفاده نکردیم؛ چراکه مبنای برهان نظم، مبتنی بر تمثیل و تشبیه نیست، بلکه از استدلال استنتاجی استفاده کردیم. و در آخر برهان نظم مبتنی بر تمثیل نیست، در نتیجه موافقان هیوم باید قاعدۀ «صفت اثر، دلالت بر صفت مؤثر دارد » یا «منظم بودن جهان » را زیر سؤال ببرند، در غیر این صورت هیچ راهی برای انکار ناظمِ آگاه جهان ندارند. و این در حالی است که قاعدۀ «صفت اثر، دلالت بر صفت مؤثر دارد » از بدیهیات عقلی و قاعد های کلی و ثابت می باشد و منظم بودن جهان نیز با شواهد علمی فراوان تائید شده است. ادامه دارد ... فصاحت به چه معناست؟ ... اب وهلال عسکری در کتاب «صناعتین » می گوید: فصاحت و بلاغت هر دو به یک معنی بازمی گردند، اگرچه ریشۀ آ نها متفاوت باشد؛ زیرا که هرکدام از آن ها به معنی واضح شدن و ظاهرکردن معنی می باشد؛ همچنین رازی در کتاب «نهایة الایجاز » می گوید: بیشتر بُلَغا (سخن گزاران) بین فصاحت و بلاغت فرقی قائل نمی شوند. جوهری در کتاب «الصحاح » می گوید: فصاحت همان بلاغت است. (جواهر البلاغة، هاشمی، ص 17 ) -2 اگر شما با لهجۀ خود با من درباره موضوعی سخن بگویید و سپس آن را توضیح داده و بفهمانید، شما شخصی فصیح خوانده می شوید، زیرا که مقصود خود را به ما فهماندید، بلکه بلیغ نیز به حساب می آیید. امام جعفر صادق علیه السلام می فرمایند: «بلاغت به تندگویی یا بسیارگویی نیست، بلکه رساندن معنی و مقصود است ». (تحف العقول، ص 312 ) -3 هیچ ارتباطی بین عصمت و مقام امام، با فصاحت او نسبت به دیگران نیست، چه بسا کسانی از پیروان خلیفه خداوند هستند ولی از او فصیح تر هستند، مانند حضرت موسی (ع) و حضرت هارون (ع): (و برادرم هارون زبانش از من فصيح تر است؛ او را همراه من بفرست تا ياور من باشد و مرا تصديق کند؛ مي ترسم مرا تکذيب کنند). (قصص، 34 ) -4 عصمت امری ظاهری نیست که بتوان به وسیله آن معصوم را شناخت، و هیچ راهی برای شناخت معصوم واجب الاطاعت نیست، مگر نص و وصیتی از معصوم قبل از او. امام علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام می فرمایند: «عصمت در ظاهر خلقت نیست تا معصوم را با آن شناخت و به همین دلیل، باید به معصوم وصیت شده باشد؛ پرسیدند: ای پسر رسول خدا معنای معصوم چیست؟ فرمودند: کسی که به ریسمان الهی چنگ زده است؛ و ریسمان الهی همان قرآن است و این دو تا روز قیامت از هم جدا نمی شوند، امام به قرآن هدایت می کند و قرآن به امام؛ و این سخن خداوند است که می فرماید: «همانا این قرآن به آنچه استوارتر است هدایت می کند ». (کتاب معانی الاخبار، ص 44 و سوره اسراء، آیه 9) و بیشتر علمای شیعه نوشته اند که عصمت با تجربه و امتحان شناخته نمی شود، بلکه راهی جز نص و وصیت برای شناخت آن نیست. شیخ طوسی (ره) فرمودند: «وقتی که عصمت با مشاهده و حس و استدلال و تجربه شناخته نمی شود و هیچ کس جز خداوند متعال معصوم را نمی شناسد، واجب است که خداوند از راه پیامبرش بر معصوم نص کند و او را از غیر معصوم تمییز دهد... ». (الاقتصاد، ص 193 ) آنچه برای ما از شناخت معصوم کافی است این است که او حرامی انجام نمی دهد و ما را از راه هدایت و حق خارج نمی کند و وارد راه باطل و گمراهی نمی نماید، و مابقی پیشنهادات مردم بر او آب به هاون کوفتن است. -5 بسیاری این معنی ساده را نمی دانند و به یمانی آل محمد علیه السلام اشکال می گیرند و به همدیگر می گویند: ببینید او به لهجه رایج صحبت می کند و منصوب را مرفوع می کند و مرفوع را منصوب، پس او معصوم نیست! باید از آ نها پرسید: - آیا آنچه را می گوید می فهمید؟ و معنی به شکل واضح به شما می رسد یا خیر؟ قطعا کلام ایشان (ع) را دور و نزدیک می فهمند، پس او فصیح است، بااینکه وجود فصیح تر از معصوم به عصمت و مقام او لطمه ای نمی زند، همان طور که در مسئله حضرت موسی و هارون (ع) بیان نمودیم. « -6 احمدالحسن » که با این شبهۀ زشت بر او اشکال می گیرند، با همان نظریه هایی که ملحدین به وسیلۀ آن ، خدا را منکر شدند، اقدام به پاسخ گویی و مواجهه با بزرگان بی خدایی کرده و کتاب ارزشمند خود «توهم بی خدایی » را منتشر نموده اند؛ و همچنان منتظر دکتر ریچارد داوکینز و طرفداران نظریۀ دکتر استیون هاوکینگ هستند تا به دلایل او پاسخ دهند و آنچه برایشان نوشته را رد کنند. آیا مخالفانش همچنان ترویج می کنند که او علم نحو را بلد نیست و ابجد را حسب شبهۀ آن ها نمی داند؟ آیا طبق برداشت غلط و منحرف آنان از معنای عصمت و ویژگی های آن و حتی نفهمیدن معنای فصیح بودن همچنان به این شبهه ادامه می دهند؟! سلام بر تو ای یمانی آل محمد (ع)، چه زمانی این مردم با شعاع نور خورشید روشنت بیدار می شوند، چه زمانی؟ سخت است بر من که به خاطر میراث جهالتی که از توهم این و از خیالات آن به ارث بردند بر تو جسارت می کنند. علی(ع) نفس پیامبر(ص) (فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللِّه عَلَى الْكَاذِبِينَ) (هرگاه بعد از علم و دانشي که به تو رسيده، {باز} کساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آن ها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت کنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نما ييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنيم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنيم؛ و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم). (آل عمران، آیه 61 ) مسلم در کتاب صحیح خود از عامر بن سعد بن أبی وقاص از پدرش روایت کرده که گفت: معاویه بن ابی سفیان به سعد امر کرد و گفت: چه چیزی مانع تو می شود که ابوتراب را دشنام دهی؟ گفت: آیا آن سه چیزی را که رسول خدا (ص) فرمود را به یاد نمی آوری؟ هرگز او را دشنام نمی دهم، زیرا اگر یکی از آن ها برای من بود، نزد من از شتران سرخ مو دوست داشتنی تر بود. از رسول خدا (ص) شنیدم که می گفت _زمانی که در بعضی از غزوات، علی (ع) را جانشین خود در شهر قرار می داد_ علی (ع) به او گفت: ای رسول خدا! مرا با زنان و کودکان به جا می گذاری؟ رسول خدا (ص) به او فرمود: آیا راضی نمی شوی که نسبت به من، همانند هارون نسبت به موسی باشی جز اینکه هیچ پیامبری بعد از من نیست؟ و از رسول خدا (ص) شنیدم که در روز خیبر فرمود: قطعاً فردا پرچم را به مردی می دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند، پس ما برای گرفتن پرچم، دلیری کردیم (شجاعت نشان دادیم). رسول خدا (ص) فرمود: علی را نزد من فرا خوانید. پس علی (ع) را با وجود درد چشم، فرا خواندند. بعد پیامبر، آب دهان مبارکش را بر چشمان او قرار داد و پرچم را به او داد و خداوند به دست او در خیبر را گشود؛ و زمانی که این آیه نازل شد (فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ)، رسول خدا (ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین را فراخواند و گفت: خدایا ای نها اهل بیت من هستند. (صحیح مسلم کتاب «الفضائل » باب «من فضائل علی بن أب یطالب »، جلد 2، صفحه 360 ، چاپ عیسی الحلبی؛ و جلد 15 ، صفحه 176 ، چاپ مصر با شرح الموتی؛ و جلد 7، صفحه 120 ، چاپ محمد علی صبیح در مصر؛ و جلد 4، صفحه 1871 ، چاپ آخر در مصر). پس روایت، صراحت دارد در اینکه فراخواندن علی و همراهانش برای مباهله، از نظر سعد بن أبی وقاص یک صفت برجسته و فضیلت بود؛ به همین دلیل گفت که آن، نزد من از {داشتن} شتران سرخ مو که نزد معاویه، یک صفت برجسته و فضیلت بود، دوست داشتنی تر است، زیرا معاویه تسلیم شد و جوابی نداد و گویا دلیل سعد، سنگی را به او بلعانده بود. و روایات به صورت متواتر از عبدالله بن عباس و دیگران رسیده که رسول خدا(ص) در روز مباهله دست علی و حسن و حسین را گرفت و فاطمه را پشت سرشان قرار داد، سپس فرمودند: این ها، فرزندان و جان ها و زنان ما هستند، پس فرزندان و جان ها و زنانتان را بیاورید تا مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. در ادامه، فهرست اسامی کسانی که احادیث را نقل کرده اند، می آید: 1-صحیح ترمذی، جلد 4، صفحه 82 ، چاپ مصر. 2-شواهد التنزیل از حاکم حسکانی حنفی، جلد 1، صفحه 124 ، چاپ الأعلمی در بیروت. 3-المستدرک علی الصحیحین از حاکم، جلد 3، صفحه 150 و آن را تصحیح کرده است. 4-مناقب علی بن أب یطالب از ابن المغازلی الشافعی، صفحه 263 ، حدیث310 ؛ و صفحه 115 ، نسخه مکتبه صنعاء الیمن. 5-مسند أحمد بن حنبل، جلد 1، صفحه 185 ، چاپ المیمنیه؛ و جلد 3 ، صفحه97 ، حدیث 1608 ، چاپ دا رالمعارف. همانا منشأ اعتبار آیۀ مباهله به عنوان دلیلی محکم بر برتری علی (ع) نسبت به غیر او، این است که پیامبر اکرم (ص) علی (ع) را به منزلۀ جان خویش قرار داد؛ و ازآنجاکه رسول خدا (ص) برترین خلق خداست، پس کسی که به منزلۀ اوست همین گونه است، به جز در مواردی که اختصاص به رسول خدا (ص) دارد. و می توان این مطلب را که جان علی (ع) به منزلۀ جان پیامبر اکرم (ص) است با روایات زیادی که از طریق اهل سنت وارد شده تأیید کرد. بخاری در کتاب «صحیح » خود در بحث «فضایل مهاجرین » روایت کرده که پیامبر اکرم (ص) به علی (ع) گفت: «تو از منی و من از تو هستم ». (صحیح البخاری، جلد 3، صفحه 168 ، کتاب الصلح. دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع) و از جمله: روایت حاکم نیشابوری با سندش از جابر بن عبدالله انصاری که گفت: شنیدم رسول خدا (ص) به علی (ع) می فرمود: «ای علی! مردم از درختان متفاوت هستند و من و تو از یک درخت هستیم »؛ سپس رسول خدا (ص) این آیه را خواند: (وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيرُ صِنْوَانٍ يسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ) (و باغ هايي از انگور و زراعت و نخل ها، که گاه بر يک پايه مي رويند و گاه بر دو پايه؛ و همۀ آنها از يک آب سيراب مي شوند). (رعد، آیه4) حاکم گفت: این حدیث، صحیح الاسناد است، ولی مسلم و بخاری آن را نیاورده اند). (المستدرک جلد 2، صفحه 241 ، دارالمعرفه، بیروت، لبنان) اجابت عیسی ... همچنین از کلام عیسی، اثبات شد که اگر انسان ایمان داشته باشد، دعایش برآورده خواهد شد و همچنین بیان شد که عیسی انسانی با ایمان بود و محال است که دعای او اجابت نشده باشد، جز اینکه مسیحیان بخواهند او را انسانی بی ایمان تلقی نمایند. در این قسمت، شواهد دیگری در اثبات پذیرفته شدن دعای عیسی و رفع مصلوب شدن او ارائه خواهیم نمود. در انجیل متی، می خوانیم: آنگاه ابلیس او را به شهر مقدس برد و بر فراز معبد قرار داد و به او گفت: «اگر پسر خدا هستی، خود را به زیر انداز، زیرا مکتوب است که فرشتگان خود را دربارۀ تو فرمان دهد تا تو را به دست های خود برگیرند، مبادا پایت به سنگی خورد .» عیسی وی را گفت: «و نیز مکتوب است خداوند، خدای خود را تجربه مکن ». (مَتّی 4: 5- 7) این سخن ابلیس به عیسی، برگرفته از مزمور ۹۱ می باشد و او بخشی از آن مزمور را، در ارتباط با عیسی به کار می برد، اما عیسی هرگز بیان ننمود که این بخش در ارتباط با او نیست؛ به عبارت یکدیگر این مزمور دقیقا در ارتباط با عیسی بود؛ حال به خود مزمور ۹۱ رجوع خواهیم نمود: آنکه درستر حضرت اعلی نشسته است، زیر سایۀ قادر مطلق ساکن خواهد بود. درباره خداوند می گویم که او پناه و قلعۀ من است و خدای من که بر او توکل دارم؛ زیرا که او تو را از دام صیاد خواهد رهانید و از وبای خبیث. به پرهای خود تو را خواهد پوشانید و زیر بال هایش پناه خواهی گرفت. امانت او، تو را سپر محافظ خواهد بود. از خوف در شب نخواهی ترسید و نه از تیری که در روز می پرد؛ و نه از وبایی که در تاریکی می خرامد و نه از طاعونی که وقت ظهر فساد می کند. هزار نفر به جانب تو خواهند افتاد و ده هزار به دست راست تو. لیکن نزد تو نخواهد رسید. فقط به چشمان خود خواهی نگریست و پاداش شریران را خواهی دید؛ زیرا گفتی تو ای خداوند پناه من هستی و حضرت اعلی را مأوای خویش گردانیده ای. هیچ بدی بر تو واقع نخواهد شد و بلایی نزد خیمۀ تو نخواهد رسید؛ زیرا که فرشتگان خود را دربارۀ تو امر خواهد فرمود تا در تمامی راه هایت تو را حفظ نمایند. تو را بر دست های خود برخواهند داشت، مبادا پای خود را به سنگ بزنی. بر شیر و افعی پای خواهی نهاد؛ شیر بچه و اژدها را پایمال خواهی کرد. {خداوند می فرماید:}چون به من رغبت دارد او را خواهم رهانید و چو ن به اسم من عارف است او را سرافراز خواهم ساخت. چون مرا خوانَد او را اجابتخواهم کرد. در تنگی با او خواهم بود و او را نجات داده و عزت خواهم بخشید. به عمر دراز او را سیر می گردانم و نجات خویش را به او نشان خواهم داد. (مزمور 91 : 1- 16 ) برای درک تطابق بیشتر این مزمور و زندگی عیسی، می توان به این بخش از انجیل که در ارتباط با عیسی بود، رجوع نمود: و مدت چهل روز در صحرا بود و شیطان او را تجربه می کرد و با وحوش به سر می برد و فرشتگان او را پرستاری می نمودند.(مَرقُس ۱: ۱۳ ). شاهد دیگری که اثبات می نماید این مزمور در ارتباط با عیسی می باشد، بخش های انتهایی این مزمور است، که در ارتباط با لحظات پیش از رفع عیسی و دعای اوست: «چون به من رغبت دارد او را خواهم رهانید و چون به اسم من عارف است او را سرافراز خواهم ساخت. چون مرا خوانَد او را اجابت خواهم کرد. در تنگی با او خواهم بود و او را نجات داده و عزت خواهم بخشید. به عمر دراز او را سیر می گردانم و نجات خویش را به او نشان خواهم داد ». (مزمور ۹۱ : ۱۴ - ۱۶ ) و این آیات دقیقا به ماجرای دعای انتهایی عیسی پیش از رفعش اشاره دارد، که خدا او را از شر یهود رهانید و نجات بخشید و او عزیز گشت و در حالت رفع قرار گرفت. در مجموع، شواهد بسیاری که ارائه گردید، گویای این نکته است که دعای عیسی مورد اجابت قرار گرفت و شخص دیگری به جای او به صلیب کشیده شد؛ به امید خدا در بخش های بعدی به شواهد دیگری خواهیم پرداخت. یاران مهدی ؟ ...یاران امام مهدی (ع) در عصر ظهور... امام صادق (ع) فرمود: هنگامی که قائم قیام كند از امر (ولایت) او كسانی بیرون می روند كه همواره چنین به نظر می رسید از یاران او باشند و به امر (ولایت) او در می آیند آنانی كه شبیه خورشیدپرستان و ماه پرستان اند. (الغیبة النعمانی، ص 317 ) معمولاً تصوری که در بین مردم از یاران و مؤمنین به انبیا و اوصیا وجود دارد این است که آن ها همیشه از بزرگان و علمای دین هستند، که صاحب مقامات و کرامات بوده اند. حال آنکه تاریخ دعوت پیامبران و روایات اهل بیت (ع) یاران و مؤمنین به حجت های الهی را به خوبی توصیف کرده که آن ها ساده ترین افراد زمانۀ خودشان بوده اند و غالبا هیچ مقام و منصبی در جامعه نداشته اند. و این سرگذشت در یاران و مؤمنین به امام مهدی (ع) تکرار خواهد شد... (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ علَي الْمُؤْمِنِينَ أَعزَّةٍ علَي الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّ وَ لاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللّ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَ اللّ وَاسِع علِيمٌ). (مائده، 54) (اي کساني که ايمان آورده ايد! هر کس از شما، از آيين خود بازگردد، خداوند جمعيتي را مي آورد که آن ها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نيرومندند؛ آن ها در راه خدا جهاد مي کنند، و از سرزنش هيچ ملامتگري هراسي ندارند. اين فضل خداست که به هرکس بخواهد (و شايسته ببيند) مي دهد؛ و (فضل) خدا وسيع، و خداوند داناست). علي بن ابراهيم روايت كرده كه اين آيه خطاب به آن عده از اصحاب پيامبر خدا (ص) است كه حق آل محمد -كه درود خدا بر آن ها باد- را غصب كردند و از دين خدا برگشتند؛ «فَسَوْفَ يَأْتِي اللّ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ » و روايت كرده است: اين آيه در مورد امام زمان و ياران او نازل شده است، در راه خدا جهاد مي کنند، و از سرزنش هيچ ملامتگري هراسي ندارند. (تفسیر قمی، ج 1، ص 177 ) در روایات وارد شده است که در عصر ظهور امام مهدی (ع)، کسانی حضرت را یاری می دهند که هیچ اصل و نسبی در دین ندارند و کسانی که مردم می پنداشتند یاری دهندگان امام بوده اند از امر حضرت (ع) خارج می شوند... و این امر قطعا همراه با آزمایشی از جانب خداوند محقق خواهد شد و آن، امتحان شدن مردم با یمانی آل محمد (ع) است، چراکه این شخصیت، فرستاده ای از جانب امام مهدی (ع) به سوی مردم می باشد تا یارانش را جمع کند و زمینه را برای حکومت عدل الهی شان فراهم سازد. حال، وضعیت انصار و مؤمنین به یمانی آل محمد (ع) را زمانی که امام مهدی (ع) ایشان را به سوی مردم می فرستند در نظر بگیرید... دعوت او با یاران اندک و غریبانه آغاز می شود که قطعا با مخالفت و تکذیب بزرگان و مراجع دینی، آن هم به خاطر تکبر و غرورشان روبه رو خواهد شد. امام علی (ع) در مورد یاران امام مهدی (ع) و یمانی آل محمد (ع) می فرماید: (یُجاهِدُهُم فی اللّ قَومٌ أذِلَةً عِندَ المتَکَبِّرین، فی الأرضِ مجَهولون و فی السَماءِ مَعروفون) (با آ نها قومی نبرد می کند که در نظر مستکبران خوار و زبون هستند، در آسمان شناخته شده و در زمین ناشناس هستند). (یوم الخلاص، باب یاران مهدی (ع)، حدیث 476 ) و این مؤمنین مخلص، اما ساده -که اقلیت افراد جامعه شان هستند و در جمعیت چندمیلیونی شیعیان به چندهزار نفر بیشتر نمی رسند- باید در چنین وضعیتی که مردم فقط تبعیت کورکورانه از فقهایشان را آموخته اند، کلام حق را منتشر کنند و همگان را به سوی آن فرا خوانند... عن أبي بصير، قال: قال أب و عب دالله (ع): لا يُخرِجُ القائم (علیه السلام) حتّى يَكونُ تَكمِلَةُ الحَلقَة. قُلتُ: وَ كَم تَكمِلَةُ الحَلقَة؟ قال: عَشرَةُ آلاف. ابوبصیر گفت که از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود: قائم (یمانی ع) قیام نمی کند مگر آنکه حلقۀ (یاران ایشان) تکمیل شود ، گفتم: تعداد این حلقه (یاران) چند نفر هستند؟ فرمود: ده هزار نفر. (الغيبة النعماني، ص 320 ؛ إثبات الهداة، ج 3، ص 545 ، ح 533 ) و امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: (إِنَّ أَصْحَابَ الْقَائِمِ شَبَابٌ لَ كُهُولَ فِيهِمْ إِلَّ كَالْكُحْلِ فِي الْعَيْنِ أَوْ كَالْمِلْحِ فِي الزَّادِ وَ أَقَلُّ الزَّادِ الْمِلْحُ) (یاران قائم، همه جوان هستند، در میان آن ها پیرمرد یافت نمی شود، به جز مانند سرمه در چشم و نمک در طعام، که کمتر از هر ماده ای در طعام، نمک آن است). (غیبت نعمانی، ص 316 ) اگر شما صاحب مقام و منصبی در دین باشید یا اداره بخشی مهمی از امور حکومتی بر عهده تان باشد و جوانی ساده به سوی شما بیاید و بشارت ظهور وصی و فرستاده امام مهدی (ع) را بدهد، او را جاهل و نادان نمی خوانید؟ آیا او را فری بخورده و گمراه نمی پندارید؟ آیا به حالت تمسخرآمیز با او صحبت نمی کنید؟ و اصلاً آیا ارزشی برایش قائل می شوید؟ مگر غیر از این است که در روایات، امام صادق (ع) فرمودند: به حال انصار قائم (ع) گریه می کنند چون که آن ها را انسان هایی بی دس توپا می بینند... و همین طور آل محمد (ع) در مورد انصار قائم (ع) فرمودند: عاقلان در آسمان و دیوانگان در زمین خوانده می شوند... چرا باید اهل زمین آن ها را سفیه و بی خرد و دیوانه بپندارند؟ آیا دلیل آن، چیزی جز ایمانشان به فرستاد ۀ امام مهدی (ع) است؟ و مورد تکذیب اکثریت فقها و پیروان و مردم قرار می گیرند، درحالی که اهل آسمان آن ها را می شناسند، چرا که دعوتشان الهی و از جانب خداوند تأیید شده است...آن ها از طریق غیب و ملکوت آسمان ها، مؤمن به حجت زمانشان هستند... اهل آسمان و ملائکه به واسطه ایمانشان به ولی خدا از طریق رؤیای صادقه و مکاشفه بر حقانیت راهی که قدم گذارده اند، فرود می آیند و تأیید و تسدیدشان می کنند، اما مردم که نزدشان هیچ چیزی جز ماده و دنیای فانی آن اهمیت ندارد، این گونه ایمان و فرستاده اش را تکذیب خواهند کرد! از پیامبر (ص) در وصف یاران مهدی (ع) آمده است: (آ نها نزد مردم، کافر و نزد خدا از ابرار هستند... نزد مردم، دروغگو و نزد خدا صادق هستند... نزد مردم، پلید و نزد خدا پاک هستند... نزد مردم، بازیگر و هرزه گرد و نزد خدا نیکوکار هستند... نزد مردم، ظالم و نزد خدا، عادل هستند... آن ها با ایمان هستند و رستگار شدند و منافقین زیان کردند...). (باب پنجاه و نه کتاب شریف بالمنن فی التعریف بالفتن، ص 271 ) پس یاران و انصار امام مهدی (ع) با ایمان به غیب حرکت می کنند...آن ها مستضعف ترین افراد از نظر مقامات دنیوی و مادی هستند، درعین حال، با تمام وجود، آنچه را که دارند در راه خداوند انفاق می کنند... تمسخرها و تکذیب ها در آن ها اثری ندارد، زیرا سیره و دعوت انبیا را درک کرده و از آن درس عبرت گرفته اند...گویی که همراه نوح (ع) بوده و درس صبر، توکل به خدا، یقین و... را آموخته اند، در کنار ابراهیم نبی (ع) شنا در آب برخلاف جریانش را آموخته و تبر را برای شکستن اوثان و بت های بشری و أنا و منیت بر شانه های خود حمل می کنند...آنان مونس و همدم صلیبِ شبیهِ عیسی (ع) گشته اند! چراکه دنیای فانی را رها کرده و منتظر لقاء اللّه هستند. زُهد عیسوی (ع)، شعار و لقلقۀ زبانشان نیست، بلکه عمل هرروزه و عبادتشان برای وجه اللّه می باشد... حکومت ها و فقهای گمراه آخرالزمان به دنبال دستگیری آن ها هستند، آن هم به خاطر تبلیغ، نشر و آشکار کردن دعوت حق و رسوایی باطل در بین مردم؛ و آن ها را زندانی می کنند، درحالی که یاران نوح و اسوۀ صبر و استقامت در برابر ظالمین هستند و همچون موسی کلیم الله (ع) در برابر تمام ظلم و ستم بیدا دگران، فریاد حق و حاکمیت خدا را سر می دهند! در زندان ها باوجود سخت ترین شرایط و تهدیدات، از بیان کلام حق و رسوایی بدعت هایی که فقهای گمراه بر دین ناب محمدی وارد کرده اند، هیچ ابایی ندارند؛ چراکه تبر ابراهیم بر دوششان و سلاح علم آل محمد (ع) بر کمرشان و آب زلال اخلاق و کردار الهی از چشمۀ سینه هایشان می جوشد و دست هایشان را بر آن می گذارند و با نور «لا قوّة الّا بااللّه » علم آل محمد را که آموخته اند خارج می کنند... در برابر تهدید به اعدام چنان از دین خداوند و فرستاد های که به او ایمان آورده اند دفاع می کنند که اگر آن ها را تکه تکه کنند، از عقیده و ایمانشان دست برنخواهند داشت. پس بنگرید حال وروز انصار امام مهدی (ع) را که جاهل، گمراه، بی دس توپا، ساده و گول خورده و فقیر و مستضعف خطاب می شوند و بااین حال، آنان همان حاملان پرچم حق -که مورد لعن اهل مشرق و مغرب قرار می گیرد- هستند. اما نتیجۀ عمل، اخلاص، یقین و صبرشان در برابر تهمت ها و اهانت های طاغوتیان زمان، محقق شدن وعده خداوند و فتح دولت عدل الهی به دست آنان خواهد بود... (ونُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ) (و ما مي خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم). (قصص، 5) نویسنده : رحیم انصاری

فایل‌های PDF

نشریه زمان ظهور شماره 61
مشاهده فایل پی دی اف