نشریه زمان ظهور شماره 52

به نام – الله – مبداء و معدن بی نهایت رحمانیت سه شنبه14 فروردین1397/ 16رجب1439/ 3 آپریل2018/شماره52/4صفحه سردبیر- تقلید – تقلید و پیروی از دیگری به خاطر امکانات ذاتی، باطل است. آیا در حقیقت بقا از آنِ فرد قوی تر است یا از آنِ فرد شایسته تر است یا نه این و نه آن؟ بلکه ممکن است گفته شود که بقا، از آنِ فرد باهوش تر است ... در حقیقت بقای حقیقی یا دائمی بر روی این زمین، یافت نمی شود... و تنها مقصود از بقا این است که آن نوع، استمرار داشته باشد و منقرض نشود ... مثلاً انسان، اگر با هوشمندی اش بر شرایط آب و هواییِ بی نهایت سخت غلبه نمی کرد، نزدیک بود در معرض انقراض قرار گیرد؛ همانطور که در عصر یخبندان اتفاق افتاد که سبب کمبود غذا شد و او را در معرض حملات حیوانات درنده و بلایای طبیعی مثل سیل ها و آتش فشان ها و غیره قرار داد... . انسان باوجود ضعفش، به سبب ذکاوتی (تیزهوشی) که نزد او بود و آنچه باعث می شد تا او به مهاجرت و ابزار صید و پنهان شدن و مانور و ... الخ، فکر کند، بر همۀآن شرایط و عوامل غلبه کرد. انسان باوجود هوشمند یاش برای همیشه باقی نماند و مقصود از بقا نیز اینگونه باقی ماندن نیست، ]بلکه بقا این است که[ او (انسان) دائما برترین ژن های وراثتی را پشت سر می گذاشت؛ که اگر ]قانون[ اختیار طبیعی –که فقط افراد باهوش را به عنوان کسانی قرار می دهد که در برابر شرایط سخت و هلاک کننده مقاومت می کنند- نبود، این ژن ها ]از این مراحل[ نمی گذشتند. حقیقت این است که انسان یا انسانیت به شکل عام، در مسیر تکاملِ هدفمند است و هدف از آن، رسیدن به ابزار هوشمندی است و محقق شدن این هدف، زمانی است که آن انسان تکامل می یابد و دارای مغزی می شود که می تواند علوم و معرفت را کسب کند و برای رویارویی با بزر گترین چالش ها و نیرنگ هایی که وجود او بلکه وجود هرکس که بعد از او می آید را تهدید م یکند آماده شود؛ هما نطور که او ]انسان کنونی[ با تلاش کسانی که قبل از او بودند، تا به اینجا رسیده است ... و باوجود وشمندی ای که انسان با آن متمایز شده است و از بسیاری از گردنه ها و موانعی که هستی و وجود و آینده اش را تهدید می کنند، عبور کرده است٬ امروزه می بینیم که او در معرض خطرناک ترین عملیات فریب قرار گرفته است و ظاهراً او عنصر الهام ]و دریافت از غیب[ را، آن هنگام که مغزش را رها کرد یا او را به جانبی انداخت و بر «تقلید » ]پیروی کردن از دیگری[ تکیه کرد، از دست داد و درنتیجه طعمۀ آسانی برای فریبکاران شد؛ و ساده ترین راه حل -هما نطور که سرور مخلوقات به ما گفت- همان تسلیم شدن در برابر آل محمد (ص) است. در حال حاضر... امروزه می بینیم که اغلب مردم مغزهایشان را لغو و بازیچهٔ دست دیگران کرده اند... و عقل هایشان را به جهتی برده و در تصمیم گیری برای آخرتشان، بر دیگران اعتماد کرده اند... آن ها گمان می کنند که آن عقل ها، از ایشان برترند یا اینکه آ نها هرگز در برابر خداوند محاسبه و بازخواست نمی شوند؛ زیرا کسی که برای آن ها فتوا می دهد محاسبه می شود نه آن ها... آگاه باشید چه بد است آنچه به دوش می کشند! متأسفانه حال بیشتر مردم این گونه است؛ هما نطور که خداوند متعال آ نها را توصیف می کند:"" و مسلما بسیاری از جنیان و ادمیان را برای دوزخ افریده ایم.] زیرا[ انان را دلهایی است که به وسیله آن ]معارف الهی را[ در نمی یابند.و چشمانی است که توسط آن ]حقایق و نشانه های حق را [ نمی بینند.و گوش هایی است که به وسیله آن] سخن خدا و پیامبران را[ نمی شنوند.انان مانند چهارپایان اند بلکه گمراه ترند.اینان اند که بیخبر و غافلند.(اعراف 179).خوشا به حال کسی که خودش را شناخت و سلامی خاص بر او باد* ولادت امام علی (ع) ... احمد بن عبدالرحیم دهلوی مشهور به شاه ولی الله پدر عبدالعزیز دهلوی، نویسندۀ کتاب ( التحفه الاثنی عشریه فی الرد علی الشیعه) از او پیروی کرد و در کتابش ( ازاله الخفاء) گفت: روایات به طور متواتر وارد شده است که فاطمه بنت اسد، علی را در داخل کعبه به دنیا آورد، پس همانا او در روز جمعه سیزدهم ماه رجب سال سی ام عام الفیل در کعبه متولد شد و نه قبل او و نه بعد او هیچکس به جز او در کعبه متولد نشد. شهاب الدین سید محمود آلوسی صاحبِ کتابِ التفسیر الکبیر در کتاب ( سرح الخریده الغیبیه فی شرح القصیده العینیه) از عبدالباقی افندی العمری صفحه 15، در ذیل سخن شاعر ] که گفت: تو علی ای هستی که خداوند تو را تا مرحله ای بالاتر از شرف و بزرگی بالا برد * هنگامی که تولد تو را در داخل مکه کنار خانه قرار داد. گفت: و این موضوع که «امیرالمؤمنین -کرم الله وجهه- در خانه کعبه متولد شد »، در دنیا امر مشهوری است و در کتاب های هر دو فرقه اهل سنت و شیعه ذکر شده است، تا اینکه گفت: و آ نگونه که تولد او مشهور شد، تولد غیر او -کرم الله وجهه- مشهور نشد، بلکه بر ضد آن هم نظر نشدند؛ و چه کسی آزاده تر است از امام الائمه که تولدش در جایی بود که قبلۀ مؤمنین است؟ و پاک و منزه است خدایی که اشیاء را در جای مناسبشان قرار داد و او حکم کننده ترین حکم کنندگان است. به نقل مورخان و محدثان مشهور، ولادت امام علی (ع) در سیزدهم رجب سی سال بعد از عام الفیل در درون خانۀ کعبه روی داده است و جریان از این قرار است که: «یزید بن قعنب گوید: من و عباس بن عبدالمطلب و گروهی از خاندان عبدالعزی در برابر خانه خدا نشسته بودیم که ناگهان دیدیم فاطمه بنت اسد، مادر امیر مؤمنان (ع) که به آن حضرت حامله بود و نُه ماه از مدت حملش می گذشت با حالتی خاص که حاکی از درد زایمان بود وارد شد و به درگاه خداوند عرض کرد: پروردگارا! من به تو و پیامبران و کتاب هایی که از جانب تو فرستاده شده اند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق و باور دارم که او این خانه والا را بنا کرده و به حق این فرزندی که در شکم دارم سوگند می دهم که وضع حمل مرا آسان کنی. یزید بن قعنب گفته: در این هنگام دیدم دیوار پشت کعبه شکافت و فاطمه وارد کعبه شد و از چشمان ما ناپدید گشت و دیوار به هم چسبید. برخاستیم که قفل در خانه کعبه را باز کنیم، قفل باز نشد، دانستیم که این رویداد به فرمان خدا رخ داده است. پس از اینکه چهار روز گذشت، فاطمه از خانه کعبه بیرون آمد و نوزادش امیر مؤمنان (ع) را روی دست داشت و گفت: من بر زنان گذشتۀ تاریخ برتری یافته ام، زیرا آسیه دختر مزاحم، خدا را به صورت پنهانی در جایی عبادت می کرد که عبادت خدا در آنجا جز از روی ناچاری سزاوار نبود، و مریم دختر عمران آن شاخه خشکیده خرما را با دستش تکان داد تا آنکه خرمایی تازه از آن فرو ریخت و خورد. ولی من وارد خانه خدا شدم و از میوه ها و نعمت های بهشتی خوردم و وقتی خواستم خارج شوم هاتفی به من گفت: فاطمه! او را علی نام بگذار، چراکه او بلندمرتبه است و خداوند علی اعلی می گوید نام او را از نام خودم مشتق ساختم و او را به آداب و اخلاق خودم تربیت کردم و از علوم پیچیده خود آگاهش نمودم؛ او کسی است که بت ها را در خانۀ من می شکند و بر بام خانه ام اذان می گوید و مرا به مجد و بزرگواری یاد می کند. خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد و از او فرمان برد و وای بر کسی که او را دشمن بدارد و فرمانش نبرد. (صابری یزدی، هزار حدیث در فضائل امام علی (ع)؛ شیخ صدوق، عل لالشرایع: ص 56 ) شایان ذکر است که این رویداد با اندکی تفاوت در منابع بسیاری ذکر شده است؛ و از شگفت یهای این واقعه مهم تاریخی این است که فاطمه نه از درب خانه، بلکه با شکافته شدن دیوار آن وارد کعبه گردید تا این رویداد عجیب دلیل و برهانی روشن تر بر معجزه باشد و آیندگان نتوانند آن را پدیده ای تصادفی و اتفاقی قلمداد کنند و جالب این است که پس از گذشت قر نها از آن رویداد مهم و تجدید ساختمان کعبه و تعمیر آن و پر کردن جای شکاف با نقره، هنوز هم اثر شکاف بر دیوار خانه، خود را نمایان می سازد. ولادت امام علی (ع) در کتب اهل سنت -1 حافظ ابوعبدالله محمد بن عبدالله، معروف به حاکم نیشابوری، که همه بزرگان اهل سنت او را مورد اعتماد و استناد دانسته اند و خود از بزرگان ایشان است، در کتاب بسیار معروفش، «مستدرک صحیحین » می گوید: روایات متواتر است که فاطمه بنت اسد، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب -کرم الله وجهه- را در خانه کعبه به دنیا آورده است. -2 شاه ولی الله احمد بن عبدالرحیم دهلوی، محدث متعصب اهل سنت، در کتاب «ازاله الخفا » می نویسد: بی گمان روایات متواتر است در این که فاطمه بنت اسد، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب را در درون کعبه به دنیا آورد؛ بدون تردید او در روز جمعه سیزدهم رجب، سی سال بعد از عام الفیل، در خانه کعبه به دنیا آمده است و هرگز پیش از او یا بعد از او کسی در خانه کعبه زاده نشده است. -3 شهاب الدین ابوالثناء، سید محمود آلوسی، صاحب تفسیر آلوسی، در شرح بر قصیده عینیه عبدالباقی افندی می نویسد: ولادت امیر مؤمنان -کرم الله وجهه- در درون کعبه، در سراسر دنیا مشهور است و در کتا بهای هر دو فرقه شیعه و سنی روایت شده است و هرگز در مورد غیر ایشان چنین فضیلتی ثابت نشده است. -4 نورالدین علی بن محمد بن صباغ مکی، از دانشمندان معروف اهل سنت، مشهور به ابن صباغ مالکی در کتاب «الفصول المهمّه » با سلسله سند از ابن مغازلی، از امام (ع) مبنی بر ولادت امام علی (ع) در درون خانه کعبه نقل کرده است که پیش از او کسی در بیت ا لله الحرام متولد نشد؛ و این برتری ویژۀ او از سوی خداوند است، برای ابراز کرامت و شرافت و شکوهمندی او. منابعی از اهل سنت که به طور صریح به شکافته شدن دیوار کعبه اشاره کرده اند نیز عبار تاند از: -1 محمد شریف خان شیروانی در کتاب «چوتهی کتاب » به ولادت امام علی (ع) در درون کعبه و شکافته شدن دیوار کعبه و شنیده شدن صدای هاتف غیبی تصریح کرده است. -2 مولوی حافظ حکیم ظهیر احمد سهسوانی در کتاب «ظهی رالبشر » در احوال و فضائل ائمه می نویسد: چون خداوند اراده نمود که شرفی بر شرف های کعبه بیفزاید، دیوار کعبه را بشکافت و فاطمه بنت اسد را به درون کعبه فرا خواند و فاطمه، فرزندش علی را در درون کعبه به دنیا آورد. -3 علامه حسن بن امان الله مولوی عظیم آبادی هندی، در کتاب تجهیز( الجیش جریان ولادت امام علی (ع) را طبق روایت «بشائر المصطفی » از یزید بن قعنب نقل کرده است. -4 دکتر محمد شاه قادری، دانشمند و پزشک نامی سرزمین لاهور، در کتاب «مصباح المقربین » تصریح می کند که امیر مؤمنان در درون کعبه متولد شد و نیز تصریح می کند که مادر آن جناب در حال طواف کعبه بود که او را درد زایمان گرفت، دیوار کعبه شکافته شد و فاطمه بنت اسد به درون کعبه فرا خوانده شد، سپس تأکید می کند که هرگز چنین شرف و فضیلتی به جز امیر مؤمنان برای احدی نصیب و میسر نشده است... ربیع الانام ( السلام علی ربی عالانام و نضر ةالایام)؛ ( سلام بر بهار مردمان و سرسبزی روزگاران). «مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان (ع) » فصل بهار فصل دمیدن روحی دوباره در کالبد طبیعت است. روحی که موجب سرسبزی و رویش شده و مقدمۀ به ثمر رسیدن طبیعت است. روحی که موجب تغییر ظاهر خوابیده و خشک و به ظاهر ب یجان، به ظاهری پر از شادابی و سرسبزی و خرمی م یشود. معنای روح همین است: چیزی که موجب حرکت م یشود. در روایات برای نوروز نیز جایگاه ویژه ای است: مفاتی حالجنان شیخ قمی، روایتی از معلی بن خنیس را دربارۀ نوروز ذکر کرده است که اعمال این روز و دعای مربوط به آن را همراه دارد. در بحارالانوار مجلسی روایات معلی بن خنیس را به تفصیل آورده است. در آن روایات به فضیلت و برتری این روز نسبت به سایر ایام بسیار پرداخته است و یکی از روایات مفصل معلی بن خنیس، نوروز را این گونه تجلیل کرده است: نوروز روزی است که کشتی نوح بر کوه جودی قرار گرفت، روزی است که جبرئیل بر نبی(ع) نازل شد، روزی است که رسول اکرم (ع) علی (ع) را بر دوش کشید تا بت های قریش را از بالای کعبه رمی کند، روزی است که نبی (ع) به وادی جن رفت و از ایشان بیعت گرفت، روزی است که برای علی (ع) از مردم بیعت گرفت (غدیر خم)، روزی است که قائم آل محمد (ع) ظهور خواهد کرد و روزی است که امام عصر (ع) بر دجال پیروز خواهد شد. شاید در این روایات منظور نوروز تقویمی نباشد، اما آنچه مشخص است این است که در تمام این روزها، غلبۀ حق بر باطل یا تأیید و تصدیق جماعتی نسبت به حجت الهی مطرح است. گفتیم روح یعنی چیزی که موجب حرکت می شود. آنچه جسم مادی انسان را به حرکت در می آورد، روح شهوت و قوت و حیات است ( که سایر حیوانات نیز این سه را دارند)؛ اما با ایمان به حجت الهی،نفس انسانی که شامل روح شهوت و قوت و حیات است ( مشترک با حیوان)، ارتقاء یافته و دارای روح ایمان می شود؛ روحی که موجب تغییر و تبدیل نفس به «روح انسانی » می شود و انسان را وارد اولین و پایین ترین مراتب بهشت ملکوتی می کند که قابلیت ارتقای او را تا زیر آسمان هفتم (حداقل مرتبۀ اوصیا و انبیای الهی) بر عهده دارد. (ر. ک. سید احمدالحسن، عقاید اسلام: از تو دربارۀ روح میپرسند). ما به این عالم ماده آمدیم تا به آن حقیقت انسانی خویش بازگردیم و این ممکن نیست جز با اتصال به حجت خدا در هر زمان. امام زمان (ع) به ربیع الانام و نضرة الایام توصیف شدند. کسی که با ایمان به ایشان و فراهم شدن شرایط ظهورشان، بهار انسانیت فرا خواهد رسید و انسان ها حیات ملکوتی خود را از سر خواهند گرفت و انسانیت وارد دوران سرسبزی و نشاط خود خواهد شد. از مصادیق انسانیت، ایثار و بخشش بی چشم داشت است؛ که اغلب انسان ها حس خوب پس از آن را تجربه کرده اند؛ و از بالاترین توصیه ها و اخلاقیات انسانی کمک به افراد بد سرپرست و بی سرپرست و ایتام در جوامع است. جامع های نیست که در آن کمک به این افراد از فضیلت های اخلاقی به شمار نیاید. جامعۀ انسانی در حال حاضر دچار بدترین سرپرستانی شده است که در طول تاریخ به خود دیده است. ( رسول الله (ص)، بحارالانوار، ج ۵۲ ، ص ۱۹۰ )؛ و جهان در آستانۀ کشمکش هایی جهانی است. مَثَل امام نسبت به امتش مثل پدری دلسوز است (امام رضا (ع) ، اصول کافی، کتاب الحجة، ح ۱)؛ و محبت خدا به بندگان از محبت هزاران مادر بیشتر است؛ و خدا خلیفه و حجت خود را قرار داد تا بهترین سرپرستان و اداره کنندگان جهان باشند و تا انسان را از عالم ماده و ظلمت به بالاترین بهشت های ملکوتی برسانند. امام زمان، حسین (ع) را بهار ایتام توصیف می کند... ( زیارت ناحیۀ مقدسه) ؛ یعنی هر امامی پدر یتیمان عصر خود است. جهان بی روح، منتظر آمدن بهار مردمان و سرسبزی روزگاران است؛ تا دگرباره سبز و با طراوت شود و مقدمات آن اکنون فراهم گشته است: با آمدن پسری از جانب پدر... تا ما را به سوی پدر برد. السلام علیک یا سید احمدالحسن، ابن المهدی (ع) السلام علیک یا ربی عالانام و نضرة الایام آیا داستان پیدایش دفعی موجودات زنده قابل قبول است؟! (قسمت دوم) ... ۲۰ نوع اسیدآمینۀ مختلف نیز وجود دارد؛ بنابراین احتمال ترکیب و تشکیل فقط یک رشته، بر اساس شیوۀ مطلوب و مورد نظر -بدون اینکه از نقشۀ درست باخبر باشید- برابر است با ۲۰ به توان ۱۴۶ . این عدد بسیار بزرگ و سرسام آور ( 92/ 8 ضرب در 10 به توان 189) است یعنی تقریباً یک با ۱۹۰ صفر جلوی آن. در نتیجه احتمال اینکه این فرآیند به این صورت، از طریق تکامل پدیدار شده باشد، غیرممکن است؛ زیرا به زمانی طولانی تر از نه فقط عمر زمین که تقریباً 6/ 4 میلیارد سال است، بلکه بیشتر از عمر همة هستی که تقریباً 7/ 13 میلیارد سال است نیاز دارد. اگر فرض کنیم زمان مورد نیاز برای تکامل، یک میلیارد سال باشد، تعداد رویدادها در هر سال عددی برابر خواهد بود با ۱ و تقریباً ۱۸۱ صفر جلوی آن؛ و این یعنی 10 به توان 172 ، ضرب در 179 / 3 رویداد در هر ثانیه؛ یعنی ۱ و پس از آن ۱۷۲ صفر احتمال در هر ثانیه طی یک میلیارد سال؛ اینها همه برای به دست آوردن تعداد فرآیندهایی است که م یتواند را هحل درست تشکیل شدن فقط یک رشته در هموگلوبین باشد. مسلماً چنین چیزی امکان پذیر نیست و تحقق آن در دور ههای زندگی ما ممکن نیست! آنچه گذشت، از تکامل با یک گام صحبت می کند. در طبیعت چنین چیزی وجود ندارد، بلکه آنچه یافت می شود، تکامل با گام های انباشتی است که در آن، هر مرحله از مرحلۀ پیشین خود بهره می برد و فرآیند، هر بار از صفر شروع نمی گردد، بدین معنا که ارقام و اعداد پیش گفته شده، به اعدادی معقول که امکان محقق شدن را دارا می باشند، تبدیل خواهند شد. (سید احمدالحسن: کتاب توهم بی خدایی، ص110-111 ). پس در نتیجه برای هر انسان عاقلی تنها برداشت صحیح از این واقعیت مشاهده شده، صرفا تکامل حیات، آن هم با انتخاب انباشتی هدف دار می باشد. و سید احمدالحسن می نویسند: زمی نشناسی تاریخی به طور قطعی ثابت کرده است که حیوانات و نباتات در فواصل زمانی متوالی رو به تکامل نهاده اند. در ابتدا باکتری به وجود آمد، سپس با گذشت زمانی طولانی سلول های یوکاریوت ( سلول دارای هستۀ حقیقی) پدیدار شد و به دنبال آن موجودات چند سلولی پا به عرصۀ وجود نهاد، و به این ترتیب حیات آرا م آرام رو به تکامل گذاشت. اگر آفرینش به صورت دفعی و یک باره صورت گرفته و هدف خدا آفرینش انسان، محیط و موجودات پیرامون او بوده باشد و اگر انسان در زمانی بسیار نزدیک در مقایسه با تاریخ زمی نشناسی به وجود آمده باشد، چرا خدا دسته های اولیه را با نظم و ترتیب آفریده ب هگون های که هر دستۀ جدید، مشابه دستۀ قبلی ولی تکامل یافته تر و تطابق یافته تر از آن است؟! آیا مثلاً به این دلیل خدا آنها را طی دوره های زمانی و تکاملی آفرید، چون قصد فریب انسان را دارد و می خواهد هنگامی که او فرآیند آفرینش را در لایه های زمین به گونه ای منظم و مرتب بوده و به تدریج رو به تکامل و پیشرفت می نهد، می بیند به تکامل معتقد گردد؟! مسلماً چنین نیست! خدا می خواهد انسان، حقیقت را همان گونه که هست بشناسد و می خواهد آدمی به خدا و خلقت، همان گونه که خدا آن را پدید آورده است، ایمان بیاورد. تنها پاسخ قانع کننده، منطقی و قابل قبول که با مراجعه به زمی نشناسی تاریخی به آن می رسیم، این است: زندگی به گونه ای ساده آغاز شد، سپس به تدریج تکامل و ارتقا یافت. اگر معتقدان به آفرینش دفعی جواب منطقی و قانع کننده ای دارند که از ارزش علمی برخوردار است و پژوهش های ژنتیکی، کالبدشناسی تطبیقی و زنجیرۀ جانداران موجود و غیره آن را تأیید می کند، به ما ارائه نمایند. این افراد یا چون نظریۀ تکامل را دوست نمی دارند، آن را رد می کنند و یا اقدام آنها به این دلیل است که برخی از ملحدان از این نظریه برای انکار وجود خدای سبحان بهره برداری می کنند و این عده نیز از پاسخگویی به آنها ناتوان اند؛ بنابراین به عناد و لجاجت و رد نظریۀ تکامل روی می آورند، علی رغم دلایلی که برای درستی آن ارائه می شود؛ همچنین اشکالات علمی فراوانی برای ایدۀ آفرینش دفعی، با وجود دلالت متون دینی بر تکامل وجود دارد. این بی انصافی و لجاجتی کورکورانه است. (سید احمدالحسن: کتاب توهم بی خدایی، ص 10 7 – 110). اما اینکه علمای ادیان و اتباعشان قائل به خلقت دفعی تعداد بسیاری از موجودات پیچیده در دوره های مختلف هستند، دو علت دارد: -1 تعصب دارند و می خواهند تفسیر باطلشان از متون دینی را به هر نحوی بر حقایق علمی ترجیح دهند! -2 فهمی از طبیعت و غیرمحتمل بودن پیدایش دفعی جانداران مختلف در برهه های مختلف ندارند. که در این مورد سید احمدالحسن می نویسند: آیا برای این سوال که چرا خدا این موجودات را در دوره های زمانی متوالی و پشت سر هم آفریده، هیچ دلیل یا پاسخ معقولی وجود دارد؟! پس در نتیجه برای فهم و درک شواهد فسیلی که از سادگی به سمت پیچیدگی سیر کردند نیازی به تفکر زیادی نیست. اگر تخیلات و توهمان خلقت دفعی موجودات پیچیده که حاصل داستان های اساطیری موجود در سفر پیدایش است را از ذهنمان خارج کنیم، آن وقت داستان حقیقی تکامل حیات را به راحتی خواهیم پذیرفت. «وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَاراً* أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّه سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقاً * وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجاً * وَاللَّه أَنبَتَكُم مِّن الْارْضِ نَبَاتا »؛ ( و حال آنکه شما را مرحل ه به مرحله خلق كرده است * آيا نمی دانيد چگونه خداوند هفت آسمان را يکي بالاي ديگري آفريده است؟ * و ماه را در ميان آن ها روشنای یبخش گردانيد و خورشيد را ]چون[ چراغى قرار داد * و خدا ]ست كه[ شما را ]مانند[ گياهى از زمين رويانيد). شناخت منجی با معرفی خدا در مقالۀ پیش خواندیم که عیسی درود خدا بر او، خود را چگونه به مردم معرفی کردند؛ ایشان آیاتی از کتاب مقدس را که مورد پذیرش یهودیان بود، شاهد مثالی بر راستی دعوتش بر مردم خواند. و البته این امر تنها در عیسی نبود، بلکه تمامی فرستادگان پیش از عیسی، سفارش و وصیتی از سمت فرستادگان پیش از خود -که آنها را به مردم معرفی کرده بودند- به همراه داشتند؛ و این توجه و اهتمام به نوشتن و معرفی فرستادۀ بعد از خود در جای جای کتاب مقدس دیده می شود؛ هما نطور که در انجیل آمده است: آنگاه عیسی به ایشان فرمود: «چقدر شما نادان هستید! چرا آنقدر برایتان دشوار است که به سخنان انبیا ایمان بیاورید؟ آیا ایشان به روشنی پیشگویی نکرده اند که مسیح پیش از آنکه به عزت و جلال خود برسد، می بایست تمام این زحمات را ببیند؟ » سپس تمام پیشگوی یهایی را که درباره خودش در تورات موسی و کتاب های سایر انبیا آمده بود، برای آنان شرح داد. (لوقا 24 : 25- 27 ). هدف از این معرفی، به جهت شناخت مردم نسبت به وصی بوده است؛ تا در زمان آمدنش راه روشنی باشد که مردم به وسیلۀ آن بتوانند راهنما و پیشوای زمان خود را بشناسند؛ و البته باید توجه داشته باشیم که اهتمام به این امر از سوی خدا بوده و فرستادگان به امر خدا به انجام آن اقدام می کردند؛ از جمله، زمانی که خداوند به موسی امر کرد تا جانشین بعد از خود، یوشع را معرفی کند: موسی در ادامۀ سخنان خود به قوم اسرائيل چنين گفت: «من اكنون صدوبیست سال دارم و ديگر قادر نيستم شما را رهبری كنم. ...طبق فرمان خداوند، يوشع رهبر شما خواهد بود... ». آنگاه موسی، يوشع را احضار كرده، در حضور تمامی قوم اسرائيل به او گفت: «قوی و دلير باش، زيرا تو اين قوم را به سرزمينی كه خداوند به اجدادشان وعده داده است رهبری خواهی كرد تا آنجا را تصرف كنند. ترسان نباش، زيرا خداوند با تو خواهد بود و پيشاپيش تو حركت خواهد كرد. او تو را تنها نخواهد گذاشت و ترک نخواهد كرد ». (تثنیه 31 : 1- 13 ). و به داوود نیز نسبت به سلیمان امر نمود: داوود تمام مقامات مملكتی را به اورشليم احضار كرد: رؤسای قبايل و طوايف، فرماندهان دوازده سپاه، مسئولان... آنگاه داوود برپا ایستاده، چنين گفت: «...خداوند، خدای اسرائيل، از ميان تمام اعضای خانوادۀ پدرم مرا انتخاب كرده است تا سرسلسله ای باشم كه هميشه بر اسرائيل سلطنت خواهد نمود. خدا قبيلۀ يهودا را برگزيد و از قبيلۀ يهودا، خانوادۀ پدرم را و از ميان پسران پدرم، مرا انتخاب كرد و بر تمام اسرائيل پادشاه ساخت. حال از ميان پسران زيادی كه خداوند به من بخشيده است، سليمان را انتخاب كرده است تا به جای من بر تخت بنشيند و بر قوم خداوند سلطنت كند. خداوند به من فرموده است: خانۀ مرا پسر تو، سليمان بنا میکند، چون او را انتخاب كرده ام تا پسر من باشد و من پدر او. اگر بعد از اين نيز دستورات و قوانين مرا اطاعت كند-هما نطور كه تابه حال كرده است- سلطنت او را تا به ابد پايدار می سازم. (اول تواریخ 28 : 1- 7). از سویی با دقت در آیات یاد شده، متوجه می شویم انتخاب جانشین نیز از سوی خدا بوده و تنها وظیفۀ معرفی او را به عهدۀ فرستادۀ پیشین قرار داده است؛ پس می توان نتیجه گرفت که فرستادگان پیشین، برای شناخت پسر انسان نیز معرفی نامه هایی در میان متون کتاب مقدس به جا گذاشته اند تا به این وسیله بتوان او را شناخت. در قسمت های آینده این متون را مورد بررسی قرار خواهیم داد. راههای ارتباط با امام قسمت دوم در قسمت قبل بیان شد که مطابق کلام سید احمدالحسن در کتاب عقاید اسلام، ممکن است حجت خداوند در برهه ای از زمان، از طریق سفیران و واسطه هایی با مردم در ارتباط باشد. در این بین اما، سوالاتی مطرح می شود که عبار تاند از: - چرایی و حکمت وجود این وسائط چیست؟ - این واسطه ها چگونه شناخته می شوند؟ - در صورت گمراهی و خیانت آنان، راه اطلاع از آن و یا راه شناخت معصوم در صورتی که در این هنگام ظهور کند چیست؟ در قسمت قبل به سؤال اول و دوم پاسخ داده شد؛ حکمت وجود وسائط، حفظ جان معصوم است، در شرایطی که برای ارتباط او و دیگران موانع امنیتی وجود دارد... همچنین گفته شد که راه شناخت واسطه ها و اعتماد به آنان، اعتماد و نصِ خود معصوم به آنهاست. در ادامه هم برای نمونه، نصوصی که به سفیران چهارگانۀ امام مهدی (ع)، وجود داشت، ذکرشد. در این قسمت، به بررسی واسطه های ارتباطی با سید احمدالحسن و نصوصی که در تأیید آنها وارد شده است می پردازیم. سید احمدالحسن )(ع) هم به دلیل مشکلات امنیتی، به واسطۀ شیوخ مکتب مبارک و همچنین فضای مجازی ( مانند سایت رسمی، پالتاک و صفحه مبارکه فیسبوک) با عموم مؤمنین و مردم، مرتبط هستند. در نتیجه در رابطه با سید احمدالحسن (ع) این واسطه ها به دو شکل است: ۱- اشخاص حقیقی یعنی همان مؤمنینی که ثقه و مورد اعتماد ائمه (ع) بودند. ۲- فضاهای مجازی مثل فی سبوک، سایت، پالتاک و... که برای اعتماد به آن، از سوی امام (ع) نص وجود دارد. فضای مجازی که واسطه ای جدید است، در زمان ما که عصر تکنولوژی است ایجاد شده و الحمدلله این فضا موجب جهانی شدن دعوت حق شده است؛ اما همچنان که گفته شد، راه شناخت واسطه ها و اعتماد به آنان، اعتماد و نص خود معصوم به آنهاست... پس برای اعتماد و یقین به واسطه های سید احمدالحسن (ع) که دو قسم هستند، نیاز به نص او بر توثیق این اشخاص و وسائط داریم. واسطه های امام احمدالحسن (ع)؛ - یا اشخاص حقیقی هستند؛ که نص خود ایشان بر ثقه بودن این اشخاص را بیان می کنیم. - و یا ابزار مجازی هستند مثل سایت رسمی ( که بسیاری از سؤالات از این طریق از امام (ع) پرسیده شد و در کتاب پاسخ های روشنگرانه جمع شده است) و صفحه مبارکه فیسبوک و توییتر که نص امام (ع) بر این واسطه ها از طریق واسطه اول یعنی شیوخ عزیز مکتب به ما رسیده است. اما نصوص امام احمدالحسن (ع) بر شیوخ مکتب به طرق مختلفی نقل شده است: ۱- نصوصی که در کتب و بیانیه های سید (ع) نقل شده است. ۲- نصوصی که به شکل شفاهی توسط عموم مؤمنین، از امام احمدالحسن (ع) نقل شده است. ۳- شهادت هایی که از جانب مخالفین به آن اقرار شده است. ۴- قرائنی که در خارج و در طول دعوت موجود است و ما را به قطع و یقین می رساند. قسم اول از نصوص سید (ع) بر شیخ ناظم عقیلی در کتب و بیانیه های ایشان است. - به عنوان مثال، سید (ع) در مقدمۀ کتاب الافحام لمکذب رسول الامام (ع) -که تألیف شیخ ناظم عقیلی است- ضمن تأیید این کتاب، شیخ ناظم عقیلی را به عالم فاضل و ولی ناصح برای آل محمد (ع) وصف می کنند. - یا در بسیاری از کتب خویش، به کتب شیخ ناظم ارجاع می دهند و ایشان را ثقه می دانند؛ مثلاً در خطبۀ نصیحتی به طلاب، کتاب بیان حق و سداد از طریق علم اعداد و... . - همچنین در کتاب عقاید اسلام به کتاب چهل حدیث شیخ ناظم استناد می کنند و او را به عالم فاضل و ولی ناصح، وصف می کنند. - و نیز در بیانیۀ معروف مناظره که سید (ع) سه دسته از علما را ذکر می کنند، مناظره با دسته دوم و سوم را به عهدۀ شیخ ناظم قرار می دهند. - در صفحه فیسبوک سید (ع) و کتاب همگام با بنده صالح نیز، نصوص دیگری بر اینکه شیخ ناظم یا شیوخ مکتب، ثقه ایشان و ممثل ایشان هستند، بیان شده است... ممکن است در اینجا اشکالی مطرح شود مبنی بر آنکه: از کجا معلوم این کتب و بیانیه ها و نوشته ها از خود سید (ع) باشد، درحالی که ناقل و حامل آن، سایت رسمی و یا صفحه فیسبوک است و این دو ابزار ارتباطی هم از طریق خود این اشخاص، مورد شهادت واقع شده است؟! به بیان دیگر در اینجا دور پیش می آید و عقلاً دور محال است؛ پس باید نصی به جز آنچه در کتب منتشرشده توسط مکتب نجف و یا صفحه فی سبوک آمده، بر این عزیزان بیان شود. اینجاست که ما به قِسم دوم یعنی نصوص شفاهی احتجاج می کنیم. نصوص شفاهی بسیاری توسط عموم مؤمنین نقل شده است بر اینکه شیوخ مکتب، ثقه و مورد اعتماد سید (ع) هستند و از روز اول با ایشان بودند و همه بیانیه ها و کتب سید (ع) و اوامر و نواهی ایشان، از طریق همین شیوخ به دیگران رسیده است. در واقع شخصیت سید (ع) برای بسیاری از مؤمنین توسط همین واسطه ها نقل و شناخته شده است تا جایی که به یقین، این واسطه ها جایگاه و ثواب عظیمی در دعوت حق دارند. این نقل توسط عموم مؤمنین قدیمی، نقل و به صورت متواتر بیان شده و قطعی است. شاید کسی اشکال کند که از کجا معلوم اینها در نقل صادق باشند، ولی جواب واضح است. این نقل ها متواتر است؛ یعنی عدۀ زیادی که منفعتی هم برای همدستی در دروغگویی ندارند و همدستی آنان در دروغگویی محال است، آن را نقل کرده اند. همچنین این مسئله، کمی شبیه به زمان غیبت صغری است؛ که مردم به واسطه وثاقت و جلالت و جایگاهی که سُفَرا در نزد راویان و شیعیان داشتند، اطمینان می یافتند و این به نوعی از اعتماد و نص معصوم بر آنان حکایت داشت؛ در هر صورت نقل شفاهی، معروف و متواتر است و جای شک در آن نیست. اما قِسم سوم، شهادت مخالفین بر اینکه شیخ ناظم دست راست سید (ع) است و ثقه او بر کسی پوشیده نیست. اما قِسم چهارم و قرائنی که در این بین بر وثاقت شیوخ و ممثلین مکتب وجود دارد؛ اینکه در تمام نقل های مؤمنین به ثقه بودن شیخ ناظم اشاره شده و اینکه در بیانیه ها و کتب سید (ع)، ایشان ثقه سید (ع) معرفی شدند. و اینکه اوست که در پاسخ های روشنگرانه نیز به پاسخ سؤالات می پردازد. و اینکه مخالفین هم به توثیق او شهادت می دهند. و اینکه شخص اول مناظرات است. و علم او زبانزد عام و خاص است. و... همه و همه دال بر توثیق او و شیوخ مکتب مبارک است. کلید فرج و گشایش قسمت دوم برای شما مثالی می زنم تا مسئله، بیشتر برای شما روشن شود. تصور کنید که میخواهید در این عالم جسمانی به امام مهدی (ع) نزدیک شوید و ایشان در مسجد کوفه ایستاده اند. چگونه این نزدیکیِ ادامه دار امکان پذیر است؟ اول: بر آنان واجب است که هر یک از آنان، شبیه امام (ع) شوند؛ تا دشمنان، شخصیت ایشان را نشناسند و ایشان را نیابند و به ایشان حمله نبرند و او را نکُشند. (] ان شاءالله[ خداوند اجازه این مسئله را ندهد.) بر همگی واجب است که شبیه ترین مردم، به ایشان (ع) شوند؛ حتی در مقدار ریش و عطر و لباس و دیگر مسائل. «يا بَني آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُواري سَوْآتِكُمْ وَ ريشاً وَ لِباسُ التَّقْو ى ذلِكَ خَيْرٌ »؛ ( اى فرزندان آدم، در حقيقت، ما براى شما لباسى فرو فرستاديم كه عورت های شما را پوشيده می دارد و ] براى شما[ زينتى است،]ولی[ بهترين جامه، ]لبا س[ تقواست. اين از نشانه هاى ]قدر ت[ خداست، باشد كه متذكّر شوند). (اعراف: 26 ). دوم: بر همگی واجب است، کاری انجام ندهند که امام را آزار می دهد و ایشان را از آنان دور می کند؛ مثلاً اگر چیزی بخورند یا چیزی به دست بیاورند که بوی بدی دارد، درنتیجه امام (ع) متنفر و از آنان دور می شوند؛ هما نطور که نزدیکان دیگر، به خاطر آزار بوی بد، نفرت پیدا می کنند و از ایشان دور می شوند. سوم: بر همگی واجب است که پشت یکدیگر، مساوی و بازوی یکدیگر باشند تا گرد او متوجه و اجتماع نمایند و به یک شکل و مانند حلقه ای، به ایشان نزدیک شوند؛ و با این مسئله است که مانند سپری برای خلیفه خداوند می شوند. سیصد و سیزده شخص، چگونه به یک انسان نزدیک می شوند؟ آیا به غیر از پیوستن به مرکز اصلی و ضمیمه شدن و پشت یکدیگر بودن، ممکن می شود؟ و اینکه به سوی قبله شوند و از دیگری رویگردان شوند و به من توجه و دقت ننمایند و از لغزش و سنگینی جسدهایشان چش مپوشی نمایند و به نیک یهایشان نگاه کنند و از بدیهایشان در گذرند؟ کدا میک از ما، از اشتباه و لغزش معصوم است تا اینکه منتظر چنین عصمتی از دیگر برادرانش باشد؟ کدام یک از ما به هیچ فردی ستم نکرده است تا از ستم دیگران دور باشد؟ اگر نمی توانیم به خاطر برخی از بدی ها و برخورد های بدشان، مقابل برادرانمان شکیبایی کنیم و با اینکه بدتر از آنان عمل می نماییم، پس آل محمد (ص) چگونه با ما شکیبایی کردند و شکیبایی می کنند، به رغم اینکه جایگاه آنان بالا و شأنشان بلند و نورشان شدید است؟! محمد رسول الله (ص) فرمود: «بزرگانتان را بزرگ بِدارید و به کودکانتان رحم و مهربانی کنید ». (امالی صدوق: ص 94 ) از خداوند چگونه امید داریم که با ما برخورد کند؟ «فَلَوْ لا فَضْلُ اللِّه عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرينَ »؛ (و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، مسلماً از زيانكاران بوديد). (بقره: 64 ) آیا در دعا نمی گوییم: «خدایا! با بخشش خویش، با ما برخورد کن و با عدل خویش با ما برخورد نکن. ای کریم! ؟» آیا قرآن در گو شهایمان فریاد نمی زند: «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللُّه لَكُمْ وَ اللُّه غَفُورٌ رَحيمٌ »؛ (و بايد عفو كنند و گذشت نمايند. مگر دوست نداريد كه خدا بر شما ببخشايد؟ و خدا آمرزنده مهربان است). (نور: 22). ایشان (ص) فرمود: «فردی که به مردم رحم نمی کند، خداوند به او رحم نمی کند . و نیز فرمود: «افرادی که رحم و مهربانی می کنند، رحمان به آنان رحم می کند. به فردی که در زمین است، رحم کنید تا فردی که در آسمان است، به شما رحم کند ». (عوالی اللآلی: ج 1، ص 361 ) ای مؤمنین! خداوند رحمتتان کند و نسبت به هر خیری توفیقتان دهد. امام مهدی (ع) منتظر چنین افرادی است که به ایشان نزدیک و گرد ایشان جمع شوند تا اینکه به دستور خداوند قیام کند و دولت الهی را تأسیس نماید. آیا شما آماده نزدیک شدن به ایشان هستید؟ فقط فردی که پاک است، به فرد پاک نزدیک می شد؛ پس چگونه بدون لباس تقوا و بوی خوب و پشت یکدیگر بودن و اجتماع و برادری، به امام نزدیک شویم؟ یاران امام مهدی (ع) امامان و رهبران دولت عدل الهی هستند؛ یعنی امام (ع) برای رهبری و ریاست، به آنان اعتماد دارد؛ پس چگونه امام (ع) به فردی اعتماد کند که خودش را از تکبیر و خیانت و ریا و دیگر ویژگی های رذیله پاک نکرده است؟ و چگونه امام (ع) به فردی تکیه کند که علوم قائم (ع) را نیاموخته است یا به آن عمل نکرده است یا بدون اخلاص، به آن عمل کرده است؟! یاران قائم (ع) هدایت یافتۀ هدایت کننده هستند. عالم، عامل، ساکت، مخلص و دنباله وجه الله هستند و درحالی که جمع و پشت یکدیگر هستند، به او توجه می کنند. والحمدلله رب العالمین

فایل‌های PDF

نشریه زمان ظهور شماره 52
مشاهده فایل پی دی اف