نشریه زمان ظهور شماره 2
به نام – الله – مبداء و معدن بی نهایت زندگی 3شنبه18اسفند 1394/28جمادی الاول1437/8مارس2016/شماره2 /4 صفحه بازگشت پسر انسان علامات ساعت يا بازگشت پسر انسان در کتاب مقدس يا روز معلومی که در قرآن ذکر شده، از قديم الايام بوده است. ولی برای مردم مُبهم و از اسرارِ علم خداوندی است؛ همان گونه که در کتب مختلف ذکر شده است. درکتاب مقدس آمده است: «هيچ کس نمی داند چه روزی و چه ساعتی دنيا به آخر خواهد رسيد، حتی فرشتگان هم نمی دانند، فقط پدرم خدا » و در قرآن ...ابليس گفت: «پروردگارا ! مرا تا روز رستاخيز مهلت ده و زنده بگذار. خداوند فرمود: تو از مُهلت يافتگانی! امّا نه تا روز رستاخيز، بلکه تا روز معيّنی. »حجر 36 به بعد... شناختِ اين روز ! اعلامات ساعت ! يا شناخت پسر انسان! مطلبی است که با پژوهش در کتب می توان شناخت. نه با نقل قولِ نظرات و اِيده های شخصی. برای نمونه اگر به متون کتاب مقدس در اين خصوص نظری بيفکنيم، خواهيم ديد که در عهد قديم ( تورات) چنين آمده است که : "" همان گونه که در سفر اعمال رسول آمده که فرمود: شايد برداشتی نسبت به آن چه خود خوانده ای داريد؟ 30:8 » ونيز عيسی(ع) فرمود: «کتاب ها را تفتيش کنيد؛ زيراشما گمان می بريد که در آن ها حيات ابدی داريد وآن ها هستند که برای من شهادت می دهند » إنجيل يوحنا: 5: 39 . بنابراين تحقيق وتفتيش در کتاب ها به ما کمک می کند، تا حقايق وعلائم آمدنِ پسر انسان را بهتر دريابيم. دراين خصوص به متن ذيل اشاره ای داشته باشيم: آن گاه در آسمان اتفاقات عجيبی خواهد افتاد و درخورشيد و ماه و ستارگان، نشانه ای دید ه خواهد شد.و بر روی زمين، ملت ها در حيرت خواهند ماند، درياها و امواج، خروشان و آشفته و پريشان خواهند شد. - 26 بسياری از تصورِسرنوشتِ هولناکی که در انتظار دنياست، از هوش خواهند رفت؛ زيرا نظم و ثُباتِ آسمان نيز دَرهم خواهد ريخت. 27 آن گاه تمام مردم روی زمين، پسر انسان را خواهند ديد که سوار بر ابر و با قدرت و شکوهی عظيم می آيد. 28 پس وقتی اين رويدادها آغاز می شوند، بايستيد و به بالا نگاه کنيد زيرا نجات شما نزديک است! »29 سپس اين مثل را برايشان زد: « درخت انجير و ديگر درختان را بنگريد! 30 وقتی شکوفه می کنند، بی آن که کسی به شما بگويد، متوجه می شويد که تابستان نزديک شده است. 31 به همين صورت، وقتی می بينيد که اين رويدادها در حال وقوع هستند، بدانيد که به زودی ملکوت خدا آغاز خواهد شد. 3.... پس مراقب باشيد که بازگشتِ ناگهانی پسر انسان، شما را غافلگير نکند! نگذاريد پرخوری، ميگُساری و غم و غصه های زندگی، شما را مانند ساير مردم دنيا به خود مشغول سازد. 36 بلکه هر لحظه چشم به راه وی باشيد و هميشه دعا کنيد تا در صورت امکان بدون برخورد با اين رويدادهایِ وحشتناک به حضور پسرِ انسان برسيد. » همان طور که مشخص است آمدن پسر انسان حادثه ای زمينی است و اگر درست به مطالبی که در بالا آمده است توجه کرده باشيم، می فهميم زندگی طوايف و قبايل در زمانی که پسر انسان می آيد، تکرار سنت تمام انبياء است. همان گونه که در قرآن ذکر شده: «ما به سوی اُمّت هايی كه پيش از تو بودند پيامبرانی فرستاديم ( وهنگامی كه با پيامبران مخالفت كردند) آن امت ها را با رنج وناراحتی مُواجه ساختيم. شايد در برابر حق خضوع كنند وتسليم گردند. چرا هنگامی كه مجازات ما به آن ها رسيد، تسليم نشدند؟ بلكه دل های آن ها، قساوت پيدا كرد وشيطان هر كار كه می كردند، در نظرشان زينت داد. هنگامی كه آنچه را به آنان يادآوری شده بود، فراموش كردند. درب های همه چيز را به روی آن ها گشوديم، تا خوشحال شدند. آن گاه ناگهان آن ها را گرفتيم و نااميد ومأيوس شدند ».( انعام 42،44 )شناخت روز موعود شناخت علامات آن شناخت منجی يا فرستاده ايشان شناخت ياران و دشمنان ايشان اين معارف ما را در رسيدن به حق ياری خواهند داد.... ادامه دارد ... قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَا إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ گفت: «ای اشراف! نامه پرارزشی به سوی من افکنده شده! این نامه از سلیمان است، و چنین می باشد: بِسْمِ اللِّه الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴿نمل: 29 و 30 ﴾ کلامی از احمد الحسن فرستاده امام مهدی محمد بن الحسن عسکری (ع) سخنان آل محمد ع را برحسب آنچه خدا آنان را امر فرموده، در جای خود قرار دهيد و حکمت يماني را مانند به باد دادن کاه، به باد فنا نسپاريد که بعد از آن، پشيمان شويد. هنگامی که پشيمانی سودی ندارد.ای قوم: «من رسالات پروردگارم را به شما ابلاغ می کنم و خير خواه امينی برايتان هستم »(اعراف : 68 . و يا لااَقل مانند ملکه سبأ با خودتان مُنصف باشيد . «قَالتَ ياَ أيَهُّا المْلَا إنِيِّ ألُقْيَ إلِيَّ كِتاَبٌ كَرِيمٌ إنِهَّ مِن سُليَمْانَ وَإنِهَّ بِسْمِ الَّلِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ « .» (ملکه سبا) گفت: ای اَشراف! نامه پر ارزشی به سوی من افکنده شده! اين نامه از سليمان است، و چنين می باشد: به نام خداوند بخشنده مهربان »نمل 29،30 امام صادق فرمود: «زمانی که قائم آل محمد ع قيام می کند، أمر جديدی می آورد. همان طور که رسول خدا ص در آغاز اسلام أمر جديدی آورد » (الارشاد شيخ مفيد ج 2 ص 384 )هر انسانِ طالبِ حقی که اين روايت را می خواند، حتماً بايد خود را برای اِستقبال امر جديدی غير از آنچه برايش جا افتاده بود آماده سازد. بلکه بعضی روايات، أمر قائم آل محمد ع رابه امرِ غريب وصف کرده اند و اصحابش را به غريبان: «إسلام غريب آغاز شد و دوباره غريب می شود، همان طور که آغاز شده بود. پس سعادت و خُجَستگی برای غريبان باد » غیبت نعمانی ص 321 . ولی متأسفانه هر مجموعه و گروهی می خواهد که إمام مهدی ع همان گونه که خودشان می خواهند و بر حسب نقشه ای که برای قيامش کشيده اند، بيايد. آيا امام بايداز مسيری که آن ها تبعيت آن را واجب دانسته اند، بيايد؟ واين گونه است که : كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ » المؤمنون : 53 " هر حزب، به آنچه نزد خود دارند خوشحالند » پس اگر امام ع از راهی ديگر بيايد می گويند : وَقَالُوا لَوْلاَ نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ » الزخرف : « 31) گفتند : چرا اين قرآن بر مرد بزرگ (و ثروتمندی ) از اين دو شهر ( مکه و طائف ) نازل نشده است؟ » واگر با نقشه و طرحی بيايد که با فکر و انديشه آن ها موافق نباشد و جديد تلقی شود، امام ع در نزدآن ها ديگر امام نيست و بايد کوچک شمرده شود و او مورد تکذيب وتمسخُر قرار دهند؟ و گوئی اين سخن خدای تعالی را نشنيده اند: «افسوس بر اين بندگان که هيچ پيامبری برای هدايت آنان نيامده، مگر اينکه او را مورد تمسخر قرار می دادند »يس : 30 در آنان اثر نمی گذارد. گویی اصلاً آن ها را مورد خطاب قرار نمی دهد !! واين چنين می شود تا جائی که عاقبتشان به جنگيدن با امام مهدی ع مُنتهی می گردد. امام باقر ع فرمود: «اگر قائم آل محمد ع قيام كند، به سوی کوفه می رود. چند هزار نفر که عقيده دارند- حضرت مهدی ع فرزند ندارد- سلاح بر دوش می گيرند و به سوی او می آيند و به او ( قائم ع) می گويند: از همان جا که آمدی برگرد. ما را نيازی به فرزندان فاطمه )س( نيست. پس شمشير بر آن ها می کِشد و تا آخرين نفر آن ها را می کُشد. ﭙﺳس وارد کوفه می شود و هر منافق شکاکی را می کشد و کاخ هايشان را مُنهدم می سازد و مبارزينشان رابه قتل می رساند. تا اينکه خدا راضی شود » الإرشاد شيخ مفيد ج 2 ص 384 اين نصيحتی است برای هرکس که از معاد می ترسد و نمی خواهد که با اين سخن با امام ع مقابله کند « ای فرزند فاطمه س برگرد.. » سردبیر – قضیه امام مهدی (ع) – در طول تاریخ این دین حق ( دین اسلام محمدی ) از زمان غیبت کبری تا به إمروز ، هیچ گاه قضیه إمام مهدی (ع) و روایات پیامبر (ص) و أئمه (ع) که إختصاص به امام مهدی (ع) دارد این گونه به این وضوح بیان نشده است و امروز به فضل و کرم خداوند متعال و به فضل این دعوت حق یمانیه این روایات استحکام بخشیده شده و مراد از آنها روشن گردیده است . و این خود ، نشانه ای از نشانه های این دعوت حق است . مالک جهنی می گوید به امام باقر(ع) عرض کردم : « ما صاحب این أمر را به اوصافی توصیف می کنیم که شبیه هیچ یک از مردم نمی باشد . ایشان (ع) فرمودند: نه؛ به خدا سوگند که هرگز این گونه نیست تا اینکه خودش بر شما بدان احتجاج کند و شما را به آن دعوت کند » کتاب الغیبه نعمانی ص 377 . یعنی شما هرچه کوشش کنید که روایات آل محمد (ع) را که در مورد امام مهدی (ع) و تفاصیل قضیه اش و چگونگی قیام و حوادث سالهای ظهور و آغاز زمان ظهورش است کاملا بفهمید نخواهید توانست ، همان طوری که امام (ع) فرمود :« نه به خدا سوگند که هرگز این گونه نیست » و بر آن سوگند یاد فرمود. و اوصافی که مورد نظر جهنی بود اوصاف خود شخص و اوصاف قضیه ومتعلقاتش است علی الخصوص در دوره قبل از قیام، در زمان دعوت مسالمت آمیز که امام (ع) در آن دوره، مردم را به بیعت دعوت می کند و کلام امام باقر(ع) آن را روشن می سازد در آنجایی که می گوید : « تا اینکه خودش بر شما بدان احتجاج کند و شما را به آن دعوت کند » یعنی خود اوست که شما را با سخنان وبیاناتش به حقیقت این أمر آگاه می کند ؛ پس إمام (ع) مقرر فرموده است که این أمر بر مردم مشتبه با شد و کسی که آن را روشن می سازد ، خود صاحب الامر باشد تا به این وسیله ، صاحب حق برای همه مشخص گردد . پیامبر خدا (ص) در حدیثی می فرماید : « علمی دارد که اگر وقت قیامش فرا رسد ، آن علم را منتشر می سازد ، و خدای عزوجل او را به سخن وا می دارد ، پس آن علم ، او را ندا می دهد : خروج کن ای ولی خدا ، بکش دشمنان خدا را ، و دو پرچم ودو نشانه دارد... » عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 1، ص: 63 إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْارْض خَلِيفَةً خلافت خليفه خدا اصل دين و عقيده است. اگر به روزِ اول انتخاب خليفه خداوند در زمين بازگرديم، به شناخت اساس دين و اصل آن و حدِّ فاصل بين کفر و ايمان خواهيم رسید. خداوند سبحان باحکمت خود راهی جهت شناخت اصل دين و عقيده حق در زمين -آن هم در روز اول انتخاب خليفه خويش و تا قيام قيامت- قرار داده است. آيات واضح است که در روز اول خداوند فرمود: «بياد آر آنگاه که خداوند فرشتگان را فرمود: من در زمين خليفه ای خواهم گماشت. گفتند: پروردگارا، آيا کسی را خواهی گماشت که در زمين فساد کند وخون ها ريزد و حال آن که ما خود تو را تسبيح و تقديس می کنيم؟ خداوند فرمود: من چيزی را می دانم که شما نمی دانيد و خداوند همه اسماء را به آدم داد. آن گاه حقايق آن اسماء را در نظر آن فرشتگان پديد آورد و فرمود: اگر شما در دعوای خود صادقيد اسماء اينان را بيان کنيد. فرشتگان عرضه داشتند: ای خدای پاک و منزه ما نمی دانيم، جز آنچه تو خود به ما تعليم فرمودی تو دانا و حکيمی » بقره 30 ، 32 در اينجا مُستَخلِف( صاحب خلافت = الله) مُسَتخلَف = خليفه يا همان جانشين خداوند «علمی که نزد خليفه به وديعه گذاشته است » وجود دارد. به اعتبار صفت خليفه و تکليف آن چه که صاحب خلافت بر دوش او قرار داده، در هر زمان با صفتی مانند نبي، رسول يا امام، معرفی می شود. و آنچه را که برعهده دارد و نزد او به وديعه قرار داده شده، نبوت يا رسالت يا امامت معرفی می شود و صاحب و عطاکننده خلافت يا مُستَخلِف را به نام دهنده اخبار «مُنبِئ » يا دهنده رسالت «مُرسِل » معرفی می شود. پس می گويم به اعتبار اينکه خليفه، گيرنده انباء (اخبار) غيب است، نبی گفته می شود و آنچه را که حمل می کند، نبوت و کسی که او را از آن اخبار با خبر می سازد «مُنبِئ » خبر دهنده می ناميم. يا به اعتبار حمل رسالت خليفه «رسول » و آنچه که حمل می کند، رسالت و کسی که او را برگزيده «مُرسِل » می ناميم. و يا می توان خليفه را امام نام نهاد، اگر که به مقام امامت برسد. پس أصل دين يکی است و آن «استخلاف » است و شامل سه امر است: 1: مستخلف 2: خليفه 3: علم يا: 1: منبئ 2: نبی 3: أنباء يا: : مرسل 2: رسول 3: رسالت همان گونه که گفته شد، صاحب رسالت يا نبوت وامامت با صفت نبی و رسول و امام معرفی می شود. اين ها صفاتی از صفات خليفه خداوند در زمين می باشد. و تاکيد می کنيم که اختلاف در مفردات اسامیِ مذکور به تکليف خليفه نسبت به آنچه که بر دوش او گذاشته شده است، باز می گردد وآنچه بر آن نام ها اثر می گذارد، تکليفی است که از خداوند بر دوش وی نهاده شده است. اين اصلِ دين وعقيده خداوند در زمين است، از آن هنگام که خداوند آدم ع اولين خليفه خويش در زمين را برگزيد. همان گونه که اهل بيت در روايات خود بيان کرده اند، زمين بدون حجت باقی نمی ماند و خداوند با آن خليفه شناخته و مورد عبادت قرار می گيرد و اگر خليفه خداوند و حجت او نباشد، زمين و اهل آن هلاک می شود. اين همان اصلی است که تمام رسالت های آسمانی قائم به آن شده است. چه اين خليفه از طرف خدا و چه از طرف خليفه خدا معرفی شده باشد -همگی- خلفای خداوند در زمين هستند. همان گونه که در جواب امام صادق ع به مفضل بن عمر آمده که «... پس به حق و يقين تو را خبر دهم که خداوند برای خويش دين اسلام را انتخاب کرد و آن را برای بندگان خود اراده فرمود. پس عمل کسی را قبول نمی کند، مگر به آن و انبياء و رسل خويش را مبعوث گردانيد و فرمود: «وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ « » به حق نازل گردانيديم وبه حق نازل شد » و بر آن و با آن انبياء و رسل ونبی خويش محمد را مبعوث گرداند، پس اصل دين معرفت اين فرستادگان و موالات آن هاست، پس حلال و حرام را تا روز قيامت روشن ساخت ومعرفت رسول و اطاعت وموالات آن ها همان حلال است وحلال آنچه که آن ها حلال نمودند و حرام آنچه که آن ها حرام ساخته اند را تا روز قيامت قرار داد. اصل و فروع از آن هاست.... پس تو را خبر دهم اصل دين مرد است وآن مرد همان يقين وايمان وامامی در هر زمان است. پس هر که او را شناخت خداوند و دين وشريعت را شناخت و هر که او را انکار کند، خداوند و دينش را منکر شده و هر که او را جاهل شود، خداوند وشرايع ودين را جاهل گشته و بدون امام خداوند را نخواهد شناخت واين چنين شد که معرفت اين اشخاص معرفت دين خداوند است... » بصائر الدرجات ج 1 ص 529 وسخن در اين باره فراوان است. ولی آنچه را که می خواهيم معلوم کنيم، اينکه اين مرد يا خليفه صاحب حق در هر زمان بوده و هست و اهل بيت ع نيز در آخرالزمان ما را به اين شخص هدايت کرده اند. ادامه دارد... فرستاده از سوی خداوند در هر زمان...؟ هدف از بعثت خلفای خداوند در يک کلام از بين بردنِ بهانه منکران ومخالفان است.خداوند می فرمايد: «پيامبرانی که بشارت دهنده و بيم دهنده بودند، تا بعد از اين پيامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند(و بر همه اتمام حجت شود) و خداوند، توانا و حکيم است »(نساء: 165) وقرآن وروايات بر وجود کسی که قائم به امر خداوند يا خلافت او در زمين باشد، تاکيد می کنند. «خداوند می فرمايد: (به ياد آوريد) روزی را که هر گروهی را با پيشوايشان می خوانيم! کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادی و سرور) می خوانند؛ و به قدر رشته شکاف هسته خرمايی به آنان ستم نمی شود! » (الإسراء: 71) برای هر امّتی، رسولی است؛ هنگامی که رسولشان به سوی آنان بيايد، به عدالت در ميان آن ها داوری می شود؛ و ستمی به آن ها نخواهد شد! (»يونس: «47 ) (به ياد آوريد) روزی را که از هر امتی، گواهی از خودشان بر آن ها برمی انگيزيم؛ و تو را گواه بر آنان قرارمی دهيم! و ما اين کتاب را بر تو نازل کرديم که بيانگر همه چيز و مايه هدايت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است! (»نحل: 89) خداوند متعال فرمود: «تو فقط بيم دهنده ای! و برای هر گروهی هدايت کننده ای است (؛ و اين ها همه بهانه است، نه براي جستجوی حقيقت)! (»الرعد :7) و از آنان امامان (و پيشوايانی) قرار داديم که به فرمان ما (مردم را) هدايت می کردند؛ چون شکيبايی نمودند و به آيات ما يقين داشتند »(السجدة: «24 )و آنان را پيشوای مردم ساختيم تا (خلق را) به امر ما هدايت کنند و هر کار نيکو را (از انواع عبادات و خيرات) و خصوص اقامه نماز و اداء زکات را به آن ها وحی کرديم و آن ها هم به عبادت ما پرداختند »( الأنبياء: 73 ) وهر کس از حجت های خداوند تبعيت نکند، عاقبت وی خُسران مبين است « و روزی که شخص ظالم پشتِ دست حسرت به دندان گرفته و گويد: ای کاش من (در دنيا) با رسول حق، راهی ( برای دوستی و طاعت) پيش می گرفتم. »( فرقان: 27 )وای بر من، ای کاش که فلان ( مرد کافر و رفيق فاسق) را دوست نمی گرفتم. رفاقت او مرا از پيروی قرآن پس از آن که به من رسيد، محروم ساخت و گمراه گردانيد. آری شيطان برای انسان مايه خُذلان ( و گمراهی) است » (فرقان :28-29 ) برای اينکه حکومت عادل وقادر به تطبيق مبادی اخلاق الهی آن هم به دور از هوای نفس باشد، بايستی انتخاب حاکم از سمت کسی باشد که همه قوانين از جمله قوانين اخلاقی بر روی زمين را وضع کرده باشد که همان خداوند سبحان است.چون اين خداوند است که می تواند به همه آنچه در قلوب است، آگاهی پيدا کند و می تواند کسی را که مجری شريعت وقوانينش باشد، انتخاب کند. حکمت خداوند از آغاز خلقت اِقتضا کرده است که بايستی خليفه ای باشد تا تعاليم الهی را به مردم ياد دهد و آن ها را متذکر گرداند و آ نها را به پيروی از احکام الهی امر کند و عدالت الهی و قوانين الهی را به اجرا در آورد وخداوند به وضوح بيان کرده است که او خلفاء وحُکام وملوک را برمی گزيند وانتخاب می کند واين امر عظيم در کتب آسمانی را به مردم نسپرده است. «ای اهل ايمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران ( از طرف خدا و رسول) را که از خود شما هستند، اطاعت کنيد. پس اگر در چيزی کار به نزاع کشد، آن را به حکم خدا و رسول بازگردانيد؛ اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد. اين کار برای شما بهتر و خوش عاقبت تر خواهد بود. »(النساء : 59) «بياد آر هنگامی که پروردگار به ملائکه فرمود: من در زمين خليفه ای خواهم گماشت »( البقرة «30: )(و او را گفتيم که) ای داود، ما تو را در روی زمين مقام خلافت داديم، پس ميان خلق خدا به حق حکم کن و هرگز هوای نفس را پيروی نکن که تو را از راه خدا گمراه سازد و آنان که از راه خدا گمراه شوند چون روز حساب و قيامت را فراموش کرده اند، به عذاب سخت مُعذّب خواهند شد. »(ص : 26 )پيغمبرشان به آن ها گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما برانگيخت... »( البقرة : «247) و خدای تو هر چه خواهد بيافريند و (هر کس را صلاح داند) برگزيند، ديگران را (در نظم عالم) هيچ اختيار و گزينشی نيست. ذات پاک الهی منزه و برتر از آن است که به او شِرک آورند » (القصص : 68) در سفر اعمال رسل 7- 35 آمده است: « اين موسی است که او را منکر شدند وگفتند :چه کسی تو را رئيس وقاضی قرار داده است؟ اين کسی است که خداوند او را رئيس و فرمانده به دست يکی از فرشتگان مقرب که در منطقه عليقه برای او ظاهر گشت، فرستاده است » در سفر يشوع آمده 14 - « 17 برای هر امتی رئيسی قرار داد. » دراعمال رسل 13 - 21 آمده است: «و پس از آن پادشاهی را خواستند وخداوند شاول بن قيس را به آن ها عطا کرد. مردی از فرزندان بنيامين به مدت چهل سال، حکم رانی کرد واين خداوند است که اين خلفاء وملوک وحاکمان را نسلی از نسلی ديگر برگزيد؛ که تا روز قيامت «حاکم وملوک باشند ».خداوند می فرمايد: «به حقيقت خدا آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد. فرزندانی هستند برخی از نسل برخی ديگر، و خدا ( به اقوال و احوال همه) شنوا و داناست »(آل عمران: 34 – 33) ولی مردم برگزیدگانِ خداوند را نسبت به آنچه از فضل خويش به آن ها بخشيده است، مورد حسد قرار دادند وآن ها را از مناصب خود دور کردند وکسانی را که خود برگزيدند، بر کرسی حکم نشاندند يا کسی که خود را به غير حق بر اين مسند نشاند. خداوند می فرمايد: «بلکه حسد می ورزند با مردم (يعنی پيامبر و مسلمين) چون آن ها را خدا به فضل خود برخوردار نمود. که البته ما به آل ابراهيم کتاب و حکمت داديم و به آن ها ملک و سلطنتی بزرگ عطا کرديم »(نساء: 54) اما در اينجا آياتی را که دال بر تنصيب حاکم به دست خداوند است، ذکر می کنيم. خداوند می فرمايد: «و (به ياد آر) وقتی که پروردگارت فرشتگان را فرمود: که من در زمين خليفه ای خواهم گماشت، گفتند: آيا کسانی در زمين خواهی گماشت که در آن فساد کنند و خون ها بريزند و حال آن که ما خود تو را تسبيح و تقديس می کنيم؟! خداوند فرمود: من چيزی ( از اسرار خلقت بشر) می دانم که شما نمی دانيد. »(البقرة : 30) آيه شريفه به اين امر اشاره دارد که: مَنصب خلافت يا امامت جعل يا تنصيب وتع يين از سوی خداوند متعال است. آدم از سوی خداوند متعال به عنوان خليفه در اين زمين برگزيده شده است. آيات ديگری نيز در قرآن وجود دارند که دال بر اين امر است که مراد امامت است نه اِستخلاف نوع بشر. الف: خليفه در آيه مبارکه علمی به او داده شد که حتی ملائکه آن را دارا نيستند.خداوند می فرمايد: «گفتند: مُنزهی تو، ما نمی دانيم جز آنچه تو خود به ما تعليم فرمودی، که تويی دانا و حکيم »البقرة : 32 پر واضح است که بنی آدم همگی اين علم را در اختيار ندارند واين چگونه می تواند آن را داشته باشند در حالی که برخی از آ نها مانند حيوان هستند. بلکه پست تر هستند.خداوند می فرمايد: «یا پنداری که اکثر این کافران حرفی می شنوند یا فکر و تعقلی دارند؟اینان (در بی عقلی) بس مانند چهار پایانند بلکه (نادان تر و) گمراه ترند »( الفرقان / 44 ) همان گونه که واضح است، در اين جا امر به سجود برای آدم سجود طاعت است نه سجود عبادت. ب:تعبير قرآنی که با صيغه اسم فاعل آمده است: «جاعل »که خبری براي «آنّ » می باشد، دال بر اين است که خليفه در هر زمان موجود است وزمان از حجت خالی نيست. چون صيغه فاعل به منزله فعل مضارع می باشد و عبارت است از استمرار واشاره به اين دارد که يک سنت الهی ثابتی است. ادامه دارد... بازگشتِ مَلکوت! نفس بر اساس عمل انسان شکل می گيرد و با عمل شايسته اِرتقاء پيدا می کند و با عمل ناپسند پايين می آيد. عمل در اينجا، غذا يا سمی است که نفس تناول می نمايَد و با آن اِرتقاء و يا پايين می آيد. خداوند متعال فرمود: «فَلْيَنظُرِ الْانسَانُ إِلَى طَعَامِه » «انسان بايد به غذايش نگاه کند »(عبس: 24 )يعنی به علم خويش نگاه کند که آن را از چه منبعی می گيرد؟ و با عمل به اين علم و شناخت آن. علم غذای نفس است وعمل به اين علم، در واقع راه اندازی اين غذاست درجهت اِرتقاء وتکامل نفس . و ارتقاء نفوس، نظر کردن به علوم ملکوتی است. ولی اغلب مردم به سبب تمسک به دنيا از آن رو برگرداندند. قال رسول الله ص: «لولا أن الشياطين يحومون حول قلب ابن آدم لنظر إلى الملكوت »(بحار 67 / 59 ) رسول خدا ص فرمود: «اگرشياطين دور قلبِ فرزند آدم نمی چرخيدند، به ملکوت نظر می نمود » سخن رسول الله ص از مسئله بسيار مهمی پرده برمی دارد. و آن نظر به ملکوت که دلالت بر علم وشناخت است. و الا معنای چرخيدن شياطين دور قلب فرزند آدم چه چيزی می تواند باشد؟ مگر برای اينکه او را از شناختِ حق بازدارد وکاری می کند تا در تاريکی محض و جهل بماند. و درنتيجه او را در معصيت خداوند سبحان باقی بگذارد. تا گمان ابليس( لع) محقق شود و در اِغواي آنان تلاش نمايد. خداوند متعال فرمود: «قَالَ أَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ. قَالَ إِنَّكَ مِنَ المُنظَرِين. قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ. ثُمَّ لآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلفْهِمْ وَعَنْ أيَمَانهِمْ وَعَن شَمَآئلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أكَثَرَهُمْ شَاكِرِينَ »( اعراف: 17 - 14 )«گفت: مرا تا روزى كه(مردم ) برانگيخته خواهند شد، مهلت ده. فرمود: تو از مهلت يافتگانى. گفت: پس به سبب آن كه مرا به بيراهه افكندى، من هم براى(فريفتن) آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست. آن گاه از پيش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آ نها می تازَم، و بيشترشان را شكرگزار نخواهى يافت » همچنين اين روايت شريفه فوق دلالت براين دارد که راه نجات، تلاش برای نگاه در ملکوت است؛ به اين خاطر که آن عالَم پاکی وشناخت است و عالم اِرتقاء ونزديک شدن به نوراست وعالم ديدن حقائق بالاتر. و به واسطه اين نگاه، هدف از آفرينش محقق می شود وآن همان شناخت خداوند سبحان است. خداوند متعال فرمود: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْانسَ إِلّاَ لِيَعْبُدُونِ » (ذاریات 56 ) « و جن وانسان هارا فقط برای پرستش خودم آفريدم يعنی: فقط برای شناخت خودم. به حَسب آنچه از اهل بيت (ع) وارد شده است. اين شناخت از فرد، اِرتقاء در عوالم نور را درخواست می کند. و راه اين شناخت، با نگاه در ملکوت است. حال اين پيامبر خدا ابراهيم (ع) است که خداوند سبحان درب ملکوت را برايش بازنمود، تا درآن نگاه کند و از يقين يافتِگان شود. خداوند متعال فرمود: «وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ » «اين چنين به ابراهيم، ملکوت آسمان ها وزمين را نشان داديم تا از يقين يافتگان شود »(انعام: 75 ) به همين خاطر، بسته بودن درب ملکوت، دليل پيروزی شياطين (لع) درکارشان است. همه تلاش آنان اين است که بنی آدم را از ملکوت دور بدارند؛ چون به يقين می دانند که آنچه از ملکوت می آيد، از نيرنگ های آنان پرده بر می دارد ونقشه های آنان را برملا می سازد. به همين خاطر برمردم واجب است تا از بی خبری و فرو رفتن در اين عالم دست بردارند؛ عالمی که آفريننده آن، ازآن به عالم سرگرمی و بازی ياد مي کند. خداوند متعال فرمود: «وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ »(انعام 32 )«و زندگى دنيا جز بازى و سرگرمى نيست، و قطعاً سراىِ بازپسين براى كسانى كه پرهيزگارى می کنند بهتر است. آيا نمی انديشيد؟ » علی رغمِ اينکه بيشتر مردم از نگاه در ملکوت سر باز می زنند؛ ولی خداوند سبحان با رحمتش به مردم، درب آن را به روی آنان نبسته است. بلکه درب آن تا روز موعود باز گذاشته است، همان روز قيامت صغری. تافردی که زنده می ماند، با دليل زنده بماند و فردی که هلاک مي شود، بادليل هلاک شود. اين بی توجهی و انکار اين گونه ادامه پيدا نمی کند و بايد حدی داشته باشد که بشريت به آن برسد و نتيجه اين انکار راببيند. سنت خداوند سبحان درميان آفريده ها اين گونه انجام شده است، تا اينکه امروز به نهايت اين مقدمه سازی رسيديم وحرکت مردم برای نگاه در ملکوت بايد شکل گيرد. امروز روز بزرگ خداوند است. روز برپايی دولت عدل الهی است. به واسطه اين دولت برای مردم آشکارمی شود که دعوت به نگاه در ملکوت، از هدف خالی نيست. بلکه دعوت به آشکارنمودن مسئله بزرگ و وحی بزرگی است. به همين خاطر تيرهایِ فقهای آخرالزمان به سوی آن متوجه گشت؛ همچنين تيرهای افرادی که سخنان آنان را می گويند، افرادی که برای مردم نسبت به آن حقی که در ملکوت می بينند، تشکيک می کنند. چيزی که خداوند سبحان به برکت وجود وصی و فرستاده امام مهدی (ع) بازنموده است. فقط اين نيست. يمانی ع وصی وفرستاده امام مهدی ع روشن کرده است که آنچه از ملکوت می آيد، شناخت عظمت الهی است که به آسانی برای فردی که ملکوت را می بيند، به دست می آيد. اين شناخت ملکوت چيزی است که ممکن است، تمام عمر را در پی آن بگذراند وچه بسا آن را در اين عمر به دست آورد و يا به دست نياورد. ولی با عُروج روحِ فرد به عالم ملکوت اين شناخت به دست می آيد، آن هم در زمان اندکی که به چند لحظه هم نرسد. في صحيح مسلم : 2750 - حدثنا ..... نافق حنظلة...: «يا رسول الله نكون عندك تذكرنا بالنار والجنة حتى كأنا رأى عين فإذا خرجنا من عندك عافسنا الأزواج والأولاد والضيعات نسينا كثيراً ، فقال رسول الله ص والذي نفسي بيده إن لو تدومون على ما تكونون عندي وفي الذكر لصافحتكم الملائكة على فرشكم وفي طرقكم ولكن يا حنظلة ساعة وساعة ثلاث مرات » المصدر : صحيح مسلم ج: 4 ص: 2106 حنظله به رسول خدا ص عرض می کند: «ای رسول خد ا، زمانی که نزد شما هستيم وما را به ياد آتش وبهشت می اندازی، انگار آن را باچشم می بينيم؛ ولی زمانی که از نزد شما بيرون می رويم وبا همسران وفرزندان وچيزهای ديگر مشغول می شويم، بسيار فراموش می کنيم. » رسول الله ص فرمود: «قسم به خدايی که جانم در دستان اوست، اگر برحالتی که نزد من و يادی که هستيد، دوام داشته باشيد، در فِراش ودر راه هايتان با فرشتگان دست می داديد. ولی ای حنظله، لحظه به لحظه، واين را سه مرتبه تکرار نمود » روشنگري از اخلاص داود)ع(! «فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّه وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّه الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يشَاءُ وَلوَلا دَفعْ اللَّه الناَّسَ بعَضَهُمْ ببِعَضٍ لفَسَدَتِ الَارْضُ وَلكَنَّ اللَّ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ »(البقرة: 251 ) «سپس به فرمان خدا، آن ها سپاه دشمن را به هزيمت وا داشتند. و داود،جالوت را کُشت و خداوند، حکومت و دانش را به او بخشيد و از آن چه می خواست، به او تعليم داد. و اگر خداوند، بعضی از مردم را به وسيله بعضی ديگر دفع نمی کرد، زمين را فساد فرا می گرفت، ولی خداوند نسبت به جهانيان، لطف و احسان دارد. » داود فرزند کوچک پدر بود - و او را در کار چوپانی گوسفندان قرار داده بود و حتی جزو سربازان به شمار نمی آمد- و فلاخن او که ازخاطر کسی نمی گذشت که تمام کننده جنگ باشد. عده ای که داود جزو آن ها شمرده نمی شد و آن تجهيزات ( سنگ) که نزد مردم اعتباری نداشت. نزد خداوند کل عده وتجهيزات بود.سنگی که معماران آن را رد کردند، سنگ زاويه شد.اين حسابی بود که در چشم مردم می آمد. و حساب خداوند متعال چيزديگری است. مردم ماده و اجسام را می بينند و خداوند به روح و اخلاص نظر می کند. خداوند به اخلاص اين جوان مرد کريم - داودعلیه السلام- نظر نمود و پيروزی را در پيشانی وی نوشت. چه درس رسايی بود، برای کسانی که با طالوت ع بودند کسانی که اسباب مادی را ميزان قرار داده بودند هنگامی که: « قَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ ا للَّه قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكاً قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً منِ المْالِ قاَلَ إنِّ اللَهّ اصْطَفاَهُ عَليَكْمْ وزَاَدَهُ بسَطَةً فيِ العْلمْ واَلجْسْمِ واَللَّ يؤُتيِ مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّه وَاسِعٌ عَلِيمٌ » «پيامبرشان به آن ها گفت: خداوند (طالوت) را برای زمامداری شما مبعوث (و انتخاب) کرده است. گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند، با اينکه ما از او شايسته تريم، و او ثروت زيادی ندارد؟! گفت: خدا او را بر شما برگزيده، و او –را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشيده است. خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، می بخشد؛ و احسان خداوند، وسيع است و (از لياقت افراد برای منصب ها) آگاه است »(البقرة: 247 )«وهنگامی که عده و تجهيزات سپاه طالوت را ديدند گفتند: امروز، ما توانايی مقابله با(جالوت) و سپاهيان او را نداريم. »( البقرة: 249 ) در اين درس عبرت آميز خداوند متعال به فعل نشان داد که در جولان گاه نبرد، اَسباب مادی در برابر اخلاص برای خداوند ارزشی ندارد. خداوند متعال، سپاه عظيم و مجهز به آلات جنگی را با اخلاص داود، روبرو نمود وچه قدر امروز ما محتاج اين درس عبرت آميز هستيم تا معنی اخلاص و توکل بر خداوند سبحان رادرک کنيم. بدون آنکه معادلات مادی موجود، کمر همت ما را در مقابل با شيطان و سربازانش بشکند.