نشریه زمان ‌ظهور شماره 1

بسم الله الرحمن الرحیم سه شنبه 4 اسفند 1394 / 14 جمادی الاول 1437 / 23 فوریه 2016 / شماره1 / 4 صفحه حدیث 1 امام صادق (ع) فرمودند: علم بیست وهفت حرف به تعداد حروف الفبا می باشد وآنچه تمام پیامبران تاکنون آورده اند دوحرف بیش نبوده وآنچه تاکنون مردم شناخته اند بیش از دوحرف نبوده واگر قائم ما (اهل بیت) قیام کند بیست وپنج حرف علم را استخراج کرده وبه آن دو حرف اضافه خواهد کردتا بیست وهفت حرف علم را نشر دهد. [بحار الانوار: ج 53 ص 3] وصیت رسول خدا (ص) در شب وفات امام صادق ع از پدرانش... از اميرالمومنین علی ع خبر داد که رسول الله (ص) در شب وفاتش به امام علی (ع) فرمود: "ای ابا الحسن کاغذ و دواتی بیاور. رسول الله ص وصیتش را به امام علی (ع) املاء نمود تا به جایی رسید که فرمود: یا علی بعد از من دوازده امام است و بعد از آن ها دوازده مهدی خواهد بود... تا به فرزندش (م ح م د) مستحفظ از آل محمد واگذارنماید. آن ها دوازده امام هستند و پس از آن ها دوازده مهدی خواهند بود، پس (هرگاه وفاتش رسید، وصیت و جانشینی) را به فرزندش که نخستین نزدیکان است، تسلیم می نماید. او سه نام دارد. نامی مانند نام من ونام پدرم وآن عبد الله واحمد واسم سوم مهدی است و او اولین مؤمنین است" (ترجمه کتاب غیبت ش خی طوسی : ص 300 ح 111 ) نسب سید احمد الحسن (ع) سید احمدالحسن فرزند سید اسماعیل فرزند سید صالح فرزند سید حسین فرزند سید سلمان فرزند امام محمد بن الحسن العسکری علیه السلام م یباشد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام می باشد که برای هدایت و زمینه سازی ظهور مقدس مبعوث شده است . همان یمانی موعود برای شیعیان و همان مهدی متولد شده در آخر الزمان نزد اهل سنت که رسول الله ص بشارت تولد ایشان را دادند. و فرستاده ای از سوی حضرت عیسی ع و حضرت ایلیا ع برای مسیحیان و یهودیان می باشد. ایشان دعوت الهی خود را بدستور پدر بزرگوارش امام مهدی علیه السلام در سال 1999 میلادی در نجف اشرف پایتخت دولت عدل الهی آغاز نمودند و از آنجا دعوت امام مهدی علیه السلام همچون دعوت رسول الله ص به همه جهان انتشار یافت. ایشان برای اثبات حقانیت خود به قانون معرفت حجت های الهی احتجاج می کنند: این قانون از سه اصل تشکیل می شود: 1) نص الهی؛ یعنی وصیت شب وفات رسول الله ص را مطرح کرده اند و نام مبارک احمد بعنوان مهدی اول در آن ذکر شده است و 2) علم و حکمتی که برای هدایت همه مردم ارائه داده اند و با آن همه علمای ادیان را به تحدی فرا خوانده و 3) پرچم البیعة لله (دعوت به حاکمیت خدا) این قانون از سه اصل تشکیل می‌شود: 1) نص الهی؛ یعنی وصیت شب وفات رسول الله (ص) را مطرح کرده‌اند و نام مبارک احمد بعنوان مهدی اول در آن ذکر شده است و 2) علم و حکمتی که برای هدایت همه مردم ارائه داده‌اند و با آن همه علمای ادیان را به تحدی فرا خوانده و 3) پرچم البیعۀ لله (دعوت به حاکمیت خدا) افتتاحیه چرا زمان ظهور؟ روز به روز به این یقین می‌رسیم که زمان ما زمان ظهور است و علامات در پی هم می‌آِند و حوادث به شکل حیر آوری به سرعت در حال به وقوع پیوستن هستند و صحنه ظهور آخرین مراحل خود را برای مهیا شدن جهت استقبال روز افتتاح بزرگ برای تاریخ جدید انسانی سپری می‌کنند. آنچه دلها را پر از درد می‌کند این است که می‌بینیم اغلب مردم از دعوت (منجی بشریت) علی‌رغم همه تلاشها جهت رساندن این دعوت به آنها، دور هستند وشاید از بارزترین اسباب دوری آنها رغبت نداشتن مردم زمانه ما به مطالعه کتب و هفته‌نامه‌هایی چند صفحه‌ای و همچنین اعتماد آنها به کسانی که تصور می‌کنند اینان در مسائل دینی متخصص هستند باشد. این قشر متاسفانه نقش بزرگی در جهل مردم و به طور کلی تحریف افکار نسبت به دین و قضیه امام مهدی و دعوت ایشان که فرستاده وی سید احمد الحسن آن را شروع کرده ایفا کردند. لذا دیدیم که انتشار هفته‌نامه‌ای که مردم را با عقاید و اصل دین آَشنا سازد و به شبهات و انحرافاتی که مغرضان وجاهلان به آنها دامن می‌زنند پاسخ دهد امری ضروری در حوزه دین و اخلاق بوده که حریص بودن به هدایت مسلمانان را برآورده می‌سازد. برای ما خیلی مهم است که اولین شماره از این هفته‌نامه را منتشر کنیم که خوانندگان گرامی در آن تنها صلح و دوستی را خواهند دید و به دلیل احترام به دانش مخاطبین، همانگونه که مطمئن هستیم انسانهایی آزاده و آگاه و توانا در شناخت حق و باطل می‌باشند، این هفته‌نامه دریچه‌ای برای گفتگو و بحث و جدل به نیکوترین روش منظور گردیده که رسالت این هفته‌نامه، که همانا بیان حقیقت دعوت مبارک منجی بشریت همچون همه‌ی دعوت‌های الهی در هر زمان و مکان با علم و برهان را واضح گرداند. (رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ) حدیث هفته بهای هرکس امام علی (ع): قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ ما يُحسِنُ «ارزش هر فرد، آن چیزی است که آن را نیکو می‌شمارد». [تحف العقول، النص، ص:201] نشانه‌های ظهور قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِم‏ ... شُمُولِ أَهْلِ الْعِرَاقِ خَوْفٌ لَا يَكُونُ لَهُمْ مَعَهُ قَرَار. (شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص378) قبل از ظهور حضرت مهدی (ع) ... تمام عراق را هراس و خوف شدیدی فرا می‌گیرد و آرامش از این دیار رخت بر می‌بندد. وَ هِيَ سَنَةُ اخْتِلَافٍ فِي كُلِّ أَرْضٍ مِنْ أَرْضِ الْعَرَبِ ... . (نعمانی، الغیبۀ، ص280) ... و آن سالی است که اختلاف سرزمین‌های عربی را فرا گرفته است ... . ... وَ تَنْزِلُ الرُّومُ فِلَسْطِين‏ ... . (شیخ طوسی، الغیبۀ، ص463) ... و در آن هنگام، رومی‌ها (غربی‌ها) وارد فلسطین شده‌اند ... سخن امام علیه السلام دوستی فقط محبت نیست، بلکه آن هماهنگ بودن و اطاعت و خضوع و قبول سخن از دیگری می‌باشد. یعنی خداوند از مسلمانان خواست که آل محمد (ع) را دوست بدارند و فرموده‌های آن‌ها را قبول کنندو این است معنی دوست داشتن آن‌ها. یعنی محبت و تسلیم شدن به امر آن‌ها. زیرا که آن‌ها (ع) حجت‌های خداوند بر خلق و ائمه مسلمانان می‌باشد. [احمد الحسن] مقاله : اولین شهید وصیت! این روزها مصادف است با سالگرد شهادت حضرت فاطمه زهراء (س) سرور زنان دنیا و آخرت .... خداوند اجرتان را عظیم گرداند. متأسفانه پس از شهادت رسول الله (ص)، ابو بکر و عمر به منزل فاطمه (س) هجوم بردند تا علی بن ابی طالب (ع) را برای بیعت با ابوبکر مجبور کنند، و این واقعه باعث شد که فاطمه (س) ضربه ببیند و محسن را سقط کند و پس از مدت زمان اندک به شهادت برسد همان زور که رسول الله محمد (ص) به ایشان بشارت داد که اولین نفری خواهد بود که به من ملحق خواهد شد، پس ایشان اولین شهید وصیت مقدس نبوی بود. خوشا به حال کسانی که به آن چنگ جستند و همواره به وصیت رسول الله (ص) در شب وفاتشان چنگ خواهند جست که فاطمه (س) سرور زنان دنیا و آخرت و جنین ایشان اولین قربانیان آن وصیت مقدس بودند. واقعه هجوم به منزل فاطمه دخت محمد (ص) را حافظان و تاریخ دانان اهل سنت در کتبشان نقل نمودند و بلکه تهدید عمر به سوزاندن منزل حضرت فاطمه (س) نیز نقل است علی‌رغن این که ایشان و کودکانش در منزل بودند و در این باره بهترین شعرا اهل سنت شعری نوشت. حافظ ابراهیم که به شاعر نیل معروف است در قصیده عمریه که در آن عمر بن الخطاب را می‌ستاید، گوید: وقولۀ لعلی قالها عمر أکرم بسامعها أعظک بملقیها حرقت دارک لا أبقی علیک بها إن لم تبایع و بنت المصطفی فیها ما کان غیر أبی حفص یفوه بها أمام فارس عدنان و حامیها یعنی اینکه: به یاد آر سخنی را که عمر به علی (علیه السلام) گفت، گرامی دار شنونده را، بزرگ دار گوینده را که به علی (علیه السلام) گفت : اگر بیعت نکنی خانه‌ی تو را می‌سوزانم و اجازه نمی‌دهم در آنجا بمانی و این سخن را موقعی که دختر حضرت محمد مصطفی در آن خانه بود گفت و این سخن را جز عمر کسی دیگر نمی‌توانست در مقابل پیشوا و شهسوار عرب عدنان و حامی آنان بگوید. در اینجا پشیمانی ابوبکر در آخرین لحظات زندگی‌اش به خاطر آنچه با فاطمه (س) انجام داد که به دلیل آن یورش به شهادت رسید پیش روی شماست، و حدیث را تاریخ دانان و راویان حدیث اهل سنت مثل طبرانی در معجم الکبیر، و طبری در تاریخش، و ابن زنجویه در الأموال، و المتقی الهندی در کنز العمال، و ابن عبد ربه در العقد الفرید، و دیگر تاریخ دانان و روایان حدیث نقل نمودند: حیث قال ابوبکر: ((... فوددت أنی لم أکن کشفت بیت فاطمۀ و ترکته ...)). جایی که ابوبکر گفت: (... آرزو می‌کردم حرمت خانه‌ی فاطمه را زیر پا نمی‌نهادم و آن را به حال خود واگذار می‌کردم). گفته‌ی بعضی‌ها که می‌گویند روایت به دلیل ضعف یکی از راویانش به نام علوان ابن داود ضعف است، در حقیقت علوان ابن داود به هیچ عنوان ضعیف نیست بلکه ضعف در عقل‌هایشان است و این دو ویدیو از دکتر سعد الدین الهلالی از علمای معاصر اهل سنت است که در آن به روشی علمی اشتباهشان در تضعیف علوان این داود را بیان می‌سازد یا در حقیقت بازیشان که اصلا هیچ ربطی به بحث علمی جدی ندارد را نمایان می‌کند. مقاله: انسان در تکامل و ارتقاء است یا سقوط و تسافل؟ خداوند به هر انسان، شاه کلیدی عطا کرد که همه درب‌ها را باز می‌کند و انسانیتش را ثابت مب‌کند و می‌تواند درها را یکی بعد از دیگری بازنماید تا از نوری به نوری عظیم‌تر از آن منتقل شود. تا آن هنگام که در برابر نوری قرار گیرد که هیچ ظلمتی در آن نیست. همچنین به سادگی می‌تواند کلید را روی زمین بگذارد و به حیوانیت خود بازگردد که در آن صورت مساوی میمون می‌گردد. همان طور که در متون قرآنی آمده است: «وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ» مائده: 60 «و از آن‌ها، میمون‌ها و خوک‌هایی قرار داده است». اگر انسان این کلید را به صورت صحیح به کار گیرد، در امتحان موفق می‌شود و به بالاترین مراتب ترقی می‌کند، و در این صورت دارای روح ایمان و سپس روح قدس می‌شود. بعضی از مدعیان فقه، به این آیه: « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» تین: 4 «انسان را در زیباترین صورت آفریدیم» استناد می‌کنند. مبنی بر این که نظریه تکامل با متون دینی تناقض دارد. به اعتبار این که آن‌ها معنای آیه را این گونه فهمیده‌اند که جسم انسان از همان لحظه اول به صورت امروزی آفریده شد، و اگر آن‌ها قرائت را کامل می‌کردند، به این استدالا واهی و بی‌اسا گرفتار نمی‌شدند. خداوند متعال می‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ» تین: 4ـ5. «انسان را در زیباترین صورت آفریدیم. سپس او را به پایین‌ترین حد خودش پایین بردیم». آیا آن‌ها از خود سؤال کردند: اگر مقصود آیه جسم انسانی باشد، بازگشت به پست‌ترین مراتب چگونه و در کجا حاصل شد؟ و آیا آن‌ها بر این باورند که جسم انسانی، اکنون در پست‌ترین مرتبه است. بعد از این که سابقا در بهترین صورت قرار داشت یا اعتقاد بر این دارند که شکل همه فرزندان آدم در آینده به پست‌ترین مراتب تغییر می‌کند و مثلا به صورت میمون‌ها یا شبه میمون‌ها در می‌آیند؟! در حقیقت اگر آن‌ها خود را درگیر این مسئله نمی‌کردند، برای آن‌ها بهتر بود. و ای کاش از اشتباهات گذشتگان خود چیزی یاد می‌گرفتند. « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» تین: 4 «انسان را در زیباترین صورت آفریدیم» احسن تقویم به معنای شکل و قدرت جسمانس نیست. احسن تقویم یعنی انسان بر صورت خدا آفریده شد، و صورت خدا یک صورت جسمانی یا مثالی نیست. صورت خدا یعنی تجلی و ظهور اسماء و نام‌های خداوند. معنی این که انسان بر صورت خدا آفریده شده یعنی او به صورت فطری، اسماء پروردگار را در خلق ظاهری می‌کند و او خداوند در میان خلق باشد و هر انسانی، این استعداد را دارد که این گونه باشد. این که روح قدس متجلی در نفس انسانیت او را فراگیرد. اما در این میان کسانی هستند که شانس خود را از دست می‌دهند و به اختیار خود، به اصلشان باز می‌گردند. «قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذَلِكَ مَثُوبَةً عِندَاللّهِ مَن لَّعَنَهُ اللّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُوْلَـئِكَ شَرٌّ مَّكَاناً وَأَضَلُّ عَن سَوَاء السَّبِيلِ» مائده: 60. «بگو: آیا شما را از کسانی که جایگاه و پاداششان بدتر از این است با خبر کنم!! کسانی که خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته و مورد خشم قرار داده (و مسخ کرده) و از آنها میمون‌ها و خوکهائی قرار داده و پرستش بت کرده‌اند موقعیت و محل آنها بدتر است و از راه راست گمراهترند». مقاله: عذاب الهی چیست؟ آیا عدالت است به خاطر عمری محمدود، در عذابی ابدی باقی بمانیم؟ اعمال جهاتی از حقیقت انسان را نمایان می‌سازد، که موافق با این اعمال است. انسان بر حسب اعمالش صورت‌هایی پیدا می‌کند، که حقیقت او را نمایان می‌سازد و در آخرت این صورت ظاهر می‌شود و همه آن را می‌بینند. این مسئله در نتیجه کشف الغطاء و کنار رفتن پرده‌ها می‌باشد. و هر عمل شر، صورتی شر در انسان پدید می‌آورد که عبارت است از قسمتی از ظلمت و شری که در فطرت و صفحه وجود او به ودیعه گذاشته شده است. و هر عمل خیر و طاعت خداوند، صورت خیر و نور و علم از آن نور خیری را که در فطرت انسان به امانت گذاشته شده است، به نمایش می‌گذارد. آن فطرت انسان که مرکب از نور و ظلمت یا خیر و شر است. اگر اکنون به هر انسانی در این دنیا بنگریم و شخصیتش را ملاحظه کنیم می‌توانیم این مسئله را بهتر بفهمیم. مثلا می‌گوییم این انسان شروری است؛ زیرا حسود و بخیل و پشت و ... و ... و ... می‌باشد. این حقایقی است که به واسطه اعمالش و از طریق وجود جسمانیش که آن را می‌بینیم بر ما نمایان شده است و آن چیزی جز نتیجه توجیهات و اندیشه‌های او نیست. و بر عکس هر انسانی را که درباره آن می‌گوییم، خیر است؛ به علت آن است که کریم و رحیم است و ... و... بنابراین ما در این عالم نیز این جهات را در انسان به صورت آشکار و ظاهر می‌بینیم. ولی آن را معنوی حس می‌کنیم و آن را در خارج، به عنوان اعمال و افعال انسان می‌شناسیم یا می‌بینیم. اما در آخرت، اعمال به صورت مفرد نمایان نمی‌شود؛ بلکه خود انسان همه آن را می‌بینند که چگونه وجود او با صورت‌های خبیث یا پاک نتیجه عمل سابقش در دنیا، شکل گرفته است. اما اینکه اعمال خیر انسان و طاعات و عباداتش تبدیل به درختان یا قصرهایی یا خیراتی در بهشت شود، به این معنا نیست که عملش به این صورت درآمده است. بلکه معنایش آن است که این انسان به واسطه عملش به مرتبه بالاتر که در آن خیر بیشتر است، صعود کرده و اینکه اگر انسان کردار ناپسند داشته باشد و این درختان را که نیتجه پاداش عمل گذشته‌اش است، از دست می‌دهد، به این معنا نیست که آن‌ها از بهشت حذف شدند؛ و امور به این اندازه، عبث و بیهوده نیست. بلکه به این معناست که انسان به مرتبه‌ای پایین‌تر در بهشت سقوط کرد؛ به جایی سقوط کرد که این خیرات در آن نیست. پس انسان عموماً تأثیری خارجی بر بهشت و آتشی که در آن قرار دارد، نمی‌گذارد. بلکه او از مرتبه‌ای در بهشت بالا می‌رود یا از آن سقوط می‌کند و یا آن که به مرتبه‌ای پایین‌تر در آتش می‌رود. آری! انسان بر بهشت و آتش نسبت به غیر خودش تأثیر می‌گذارد. و این به اعتبار نتیجه عمل نفس خویش خواهد بود. یعنی خیر و راحت و کرامت برای غیر از خودش و یا شر و آزار و ضرر برای غیر از خود خواهد بود. و این چیزی است که قرآن به وضوح از آن به شما داده شد، به اسراف مصرف کردید و به آن چسبیدید و به آن مطمئن شدید و به آن دل بستید. فقط کافی است پرده از جلوی چشمانتان کنار رود؛ تا بعضی از شما صورت و حقیقت بعضی دیگر را ببینند و در آن وقت هر کدام از شما، چهره و صورت‌های شر بسیاری همراه خواهد داشت، که دوستان خود را در آن مسکن قدیمی و جدید ـ که زمین است ـ آزار خواهد داد. و این همان جا بود که به شما نعمت داده شد و آن نعمت‌ها را به اسراف مصرف کردید و اکنون تبدیل به مسکن جدید یعنی آتش بدبختیتان شده آن هم به علت کردار خویش. آری! پس شما آن را برگزیدید و جاودانگی در آن را انتخاب کردید و شما با کردارتان آن را مشعل ساخته‌اید. و برای اینکه امر را به صورت واضح‌تری توضیح دهم: تصور کن خانه‌ای وجو داشته باشد که صد نفر در آن باشند که نفر اول فقط خود را انسان می‌بیند و همه 99 نفر دیگر را به صورت شرور و زشت و آزار دهنده و زیان آور و ضد خود ببیند. و این صورت‌ها هر گاه که جهت چهره‌ها حرکت کند، تغییر می‌کنند و آن‌ها به تعداد جهات فراوان خود صورت‌ها و چهره‌های مختلف خواهند داشت؛ عذاب این انسان را تصور کن به خصوص اگر که این صورت‌ها، افعی و عقرب و پاره‌های آتش باشند. «وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ» البقرة : 24 ، تحریم : 6. «هیزم آن، مردم و سنگ‌هاست». و هر صورت زشت و آزاردهنده و ضد او، به این دلیل است که او انسان می‌باشد و اگر به انسان رقم دومی برویم مانند انسان اول که او خودش را انسان می‌بیند و بقیه را حتی نفر اول را از نوع خود نمی‌بیند. بلکه آن‌ها را موجوداتی آزاردهنده که ضد او هستند، می‌بیند. به این ترتیب نسبت به دیگران، هر فرد در آتش، به وسیله شریکانش، در عذاب است. حال این امر برای تو این شبهه بعضی را رد می‌کند که می‌گویند: چرا خدا بعضی از مردم را به دلیل کفر یا معصیتی محدود که برای زمانی محدود در دنیا انجام دادند، برای ابد در آتش عذاب می‌دهد؟ آیا این ستم نیست؟ که به نسبت گناهی محدود که در زمانی محدود انجام شده، عذاب ابدی داده شود؟ بعد از آنکه دانستی آتش چیست و مرتبه‌ای از مراتب آن چگونه است، جایی برای این اشکال نمی‌ماند. زیرا خدای کریم به آن‌ها، آن چیزی را داد که خودشان برگزیدند. یعنی آن‌ها بقای در زمین را بخشید. «لَا تَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَمَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ» الانبیاء : 13 «فرار نکنید و به سوی آنچه در آن نعمت داده شدید و به اسراف گذراندید، و مسکن‌هایتان بازگردید شاید از شما پرسیده شود» و از آنان پرده برداشته شد تا حقایق را ببینند «لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» ق: 22 « در غفلت از این بوده‌ای پس پرده را از جلوی تو برداشتیم پس چشم تو امروز بینا است». و این برداشتن پرده ـ کشف غطاء ـ نیز برای آزار آن‌ها نیست. بلکه لازمه‌ای از لوازم حیات اخروی است و آن بازگشت انسان به وضعیت طبیعی خویش است و عبارت است از برداشتن پرده‌ای که در مدتی محدود، بعضی از اداکش را پوشاند تا امتحان الهی در دنیا بر او اجرا شود. و این گونه است که می‌توانیم بگوییم که برای انسان، ممکن می‌باشد که بر بهشت ویا آتش و غیر از آن‌ها بر موجودات دیگر تاثیر بگذارد. لکن تنها در صورتی که موافق با حکمتی الهی و خاص باشد و این امری متفاوت است و همه مردم را شامل نمی‌‌شود. بلکه خاص کسانی است که با علمشان و به بالاترین درجات وجودی رسیدند و حقایق بالا را شناختند و صاحب قدم صدق نزد پادشاه مقتدر شدند و به این ترتیب، مسائل مهم مخلوقات به آنان داده شد و اینان تعداد اندکی از مردم و خلفای الهی در زمین و بعضی از اولیاء و یاران خاص آن‌ها هستند. و نیز قوانین الهی هست که بین اعمال بندگان و مخلوقات یا موجودات دیگر ارتباط برقرار می‌کند. آری! اعمال انسان چه خیر و چه شر، بر دیگری تاثیر می‌گذارد. ولی این گونه نیست که اعمال مجسم گردد. بلکه منطبق بر قوانین الهی حکیمانه بر غیر از خود تاثیر می‌گذارد و ممکن است این تاثیر ایجاد یا ظهور موجودات جدید باشد. مقاله: برخورد علمای دین با حقایق علمی؟ جوردانو برونو بین سال‌های (1548ـ1600) می‌زیست. او که فیلسوف ایتالیایی بود، به گردش زمین به دور خورشید اعتقاد داشت. و اقدام به نشر نظریه کوپرنیک در مورد گردش زمین کرد. در نتیجه کشیشان کلیسا او را به زندان انداخته و اقدام به قطع زبان وی کرده و پس از شکنجه او را به قتل رساندند؛ زیرا که او گفت که زمین به دور خورشید در حال گردش است. در حالی که کشیشان کلیسا اعتقاد داشتند که خورشید و ستارگان به دور زمین گردش می‌کنند. گالیلو گالیله در میان سال‌های (1564ـ1642) می‌زیست. او به تدریس ریاضیات در دانشگاه پیزا مشغول بود و در ابتدای قرن هفدهم، آسمان را با تلسکوپی که خود ساخته بود، نظاره کرد و به این نتیجه رسید که زمین به دور خورشید می‌گردد. اما کلیسای کاتولیکی این را مخالف با کتاب مقدس قلمداد کرد. به همین خاطر گالیله را محاکمه کرده و به ارتداد متهم کردند. تهمتی که به همه مخالفان با کلیسا بسته می‌شد. ابتدا گالیله زندانی، سپس در خانه بازداشت شد و از تدرس و یا ایراد هر گونه سخنرانی منع شد، و کتاب‌های او ممنوع شد. تا وقتی که در خانه خود تحت فشار کشیشان برجسته در گذشت... کلیسا رسماً پس از گذشت چند صد سال از مرگ گالبله و بعد از روشن شدن حقیقت گردش زمین به دور خورشید ـ علی‌رغم میل باطنیش ـ قبل از آن که پیروانش را از دست دهد، عذر خواهی کرد. کلیسای کاتولیکی از گالیله در قرن بیستم معذرت خواهی کرد و او را از جرم بزرگی (بنابر تصور کلیسا) که مرتکب شده ـ که می‌گفت زمین می‌چرخد ـ تبرئه کرد. تقریبا چهار قرن گذشت، چهار صد سال و نتیجه آن شد که گالیله گناهکار از گناه خود تبرئه شد. گناه او گفتارش بود که می‌گفت: همانا زمین به دور خورشید می‌گردد. الان دیگر گالیله مرتد به حساب نمی‌آید. حال دیگر و به نظر کلیسا، حرف‌های گالیله ارتداد نبوده است. جوردانو برونو به قتل رسید، چون کلمه حق را گفت و کلیسا، خونریزی است که خون‌های بی‌گناهان را ریخت! بنابر این نتیجه حتمی، ارتداد واقعی همان سخنان کشیشان بود که مخالف گفته‌های گالیله بوده است. بنابراین کلیسا در طول چهار قرن بدعت گذار محسوب می‌شود ... گفته شده که دانشمند مشهور برتراند راسل در حال سخنرانی در مورد گردش زمین به دور خورشید بود. در همان حال پیرزنی از جمع برخواست و گفت: آنچه گفتی بیهوده است. همانا زمین بر پشت لاک پشتی ثابت است. راسل پرسید: لاک پشت بر چه ایستاده است؟ پیر زن با تمسخر گفت: ای جوان تو باهوش هستی. بدان که این امر پر از لاک پشتانی در امتداد مسیر می‌باشد. این پیر زن قضیه لاک پشتان را از جانب خود بیان نکرده است. بلکه این امر را از علماء دینی منحرف زمان خویش آموخته بود. در حقیقت مواردی همچون لاک پشت‌ها برای علماء دین، فراوان وجود دارد. به درستی که آن‌ها که در امتداد مسیر رو به پایین هستند. لاک پشت نصب شده برای کسانی که نمی‌خواهند عقل خود را به صورت صحیح به کار گیرند؛ تا حقیقت را همان گونه که هست، مشاهده کند. نه به صورتی که از نیاکان خود به ارث برده و یا به همان صورتی که علماء دینی منحرف، در هر زمان به آن‌ها جلوه می‌دهند. در مطالب بعدی به بعضی از لاک پشت‌هایی که علماء دین جلوه دادند و هنوز هم به شکل‌های مختلفی جلوه می‌دهند، مروری خواهیم داشت. مقاله: ابلیس و وعده او چیست؟ آیا ابلیس یا شیطان بر افکار تأثیر دارد؟ وعده داده شده به ابلیس تا قبل از روز موعود؟ در آیاتی از کتاب مقدس و کلام الله در قرآن مجید اشاره به زمان و روزی دارد که غیر از قیامت عظیم یا روز رستاخیز است: ... (خداوند) فرمود: «ای ابلیس! چرا با سجده‌کنندگان نیستی؟!» گفت: «من هرگز برای بشری که او را از گل خشکیده‌ای که از گل بدبویی گرفته شده است آفریده‌ای، سجده نخواهم کرد!». فرمود: «از صف آن‌ها [فرشتگان] بیرون رو، که رانده‌شده‌ای (از درگاه ما). و لعنت (و دوری از رحمت حق) تا روز قیامت بر تو خواهد بود!» گفت: «پروردگارا! مرا تا روز رستاخیز مهلت ده (و زنده بگذار!)» فرمود: «تو از مهلت یافتگانی! (اما نه تا روز رستاخیز، بلکه) تا روز وقت معینی». گفت: «پروردگارا! به آنچه که مرا با آن گمراه ساختی، من (نعمت‌های مادی را) در زمین در نظر آنها زینت می‌دهم، و همگی را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان مخلصت را» حجر: 40. کلام اخیر عیسی (ع) در کنار درخت زیتون: و چون به کوه زیتون نشسته بود، شاگردانش در خلوت نزد وی آمده، گفتند: «به ما بگو که این امور کی واقع می‌شود و نشان آمدن تو و انقضای عالم چیست. «4 عیسی در جواب ایشان گفت: «زنهار کسی شما را گمراه نکند! 5 آنرو که بسا به نام من آمده خواهند گفت که من مسیح هستم و بسیاری را گمراه خواهند کرد. 6 و جنگها و اخبار جنگها را خواهید شنید. زنهار مضطرب مشوید زیرا که وقوع این همه لازم است، لیکن این آخرت نیست. 7 زیرا قومی با قومی و مملکتی با مملکتی مقاومت خواهند نمود و قحطیها و وباها و زلزله‌ها در جایها پدید آید ... متی24. مقاله : دجال کیست؟ بدتر از دجال کیست؟ رسول الله (ص) فرمود: «هرکس اهل بیت ما را ناراحت کند، خداوند او را در قیامت یهودی محشور می‌سازد. پرسیدیم: چگونه؟ فرمود: اگر دجال را دید، با او بیعت کند.» المعجم الموضوعی: 25. رسول الله (ص) فرمود: «در امت من چهار فتنه خواهند بود و در آخرین آن امت من به فتنه‌های مترادفی مبتلا می‌شود. پس اول: بلایی بر آن‌ها نازل می‌شود ـ تا اینکه مؤمن بگوید ـ این هلاک شدن من خواهد بود. سپس بر طرف خواهد شد و دومی: تا اینکه مؤمن بگوید، این هلاک شدن من خواهد بود. سپس بر طرف خواهد شد. و سومی: هر گاه بگویند تمام شد، دوباره تکرار می‌شود. و فتنه چهارم: در آن به طرف کفر حرکت می‌کند. سپس مسیح سپس طلوع خورشید از مغرب و قبل از ساعت» معجم احادیث امام مهدی (ع)، ج1، ص87. امام صادق (ع) به نقل از رسول خدا (ص) فرمودند: «اولین جایی که دجال وارد می‌شود، سنام است. کوهی مشرف بر بصره و جایی است که دجال ابتدا از آن وارد می‌شود» الفتن ابن حماد ، ص150 ـ معجم أحادیث الامام المهدی (ع)، ج2، ص63. رسول خدا (ص) فرمود: «خطرناک‌تر از دجال، همانا پیشوایان گمراه هستند و پیمال کردن خون عترتم بعد از من. و من دشمن کسایی هستم که با اهل بیتم (ع) دشمنی می‌کنند و همیار کسانی هستم که به آن‌ها یاری کنند». الامالی للطوسی، ج18، ص512. مقاله : علامات ساعت؟ علامات روز معین چیست؟ پسر انسان، منجی یا نجات دهنده کیست؟ آیا منجی برای تمام ادیان یکی است؟ یسوع فرمود : «مگر در کتب هرگز نخوانده‌اید، این که سنگی را که معمارانش رد نمودند، همان سر زاویه شده است. این از جانب خداوند آمد و در نظر ما عجیب است. 43 از این جهت شما را می‌گویم که ملکوت خدا از شما گرفته خواهد شد. و به امتی که به ثمره‌اش عمل نماید، عطا خواهد شد. 44 و هر که بر آن سنگ افتد، می‌شکند و اگر آن بر کسی افتد او را له می‌سازد» 45 ـ متی: 21. به درستی که ملکوت آسمان‌ها از بنی اسرائیل گرفته شده و به امتی دیگر که به ثمره آن عمل می‌نمایند، داده خواهد شد. سؤالی که پیش خواهد آمد این است: 1ـ چه وقت ملکوت از امت بنی‌اسرائیل گرفته خواهد شد؟ علائم آن چیست؟ 2ـ ملکوت به کدام امت داده خواهد شد؟ 3ـ صاحب یا وارث ملکوت، بعد از روز عظیم طبق بشارت موسی و عیسی (ع) و دیگر انبیاء بنی‌اسرائیل چه کسی خواهد بود؟ 4ـ چه کسانی به این ملکوت دعوت خواهند شد و دعوت را خواهند پذیرفت؟ 5ـ چگونه آن‌ها را بشناسیم و با آن‌ها از وارثین و نصرت دهندگان صاحب ملکوت باشیم؟ سؤالاتی که ان شاء الله در قسمت‌های بعد به جوابی روشن از کتب آسمانی تورات انجیل و قرآن ... خواهیم رسید و نیز مفهوم و معنی ملکوت را از همین کتاب‌ها توضیح خوایهم داد. و در آخرالزمان باز به امتی دیگر منتقل خواهد شد. ابان ابن تغلب از امام صادق (ع) نقل فرمودند: «چه حالی خواهید داشت، اگر سکوت و خاموشی بین دو مسجد واقع شده. پس علم در آن‌ها همان طور که مار در سوراخ خود وارد می‌شود، علمشان برداشته می‌شود و اختلاف شیعه با یکدیگر. تا اینکه همدیگر را دروغگو نامیده و در صورت همدیگر آب دهان بریزند. گفتم چه خیری در آن زمان وجود دارد؟ فرمودند: همه خیر در آن است. سه‌بار این جمله را برای نزدیکی فرج بیان نمود» غیبت نعمانی: ص160. علم از مدعیان دروغین علم گرفته می‌شود و به امتی دیگر داده خواهد شد. «و ما در زبور نوشتیم که قطعاً بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد. در این قرآن برای اهل عبادت تبلیغ رسالت خواد بود». انبیاء: 105. مقاله: آیا دین یکی و ثابت است؟ انسان متغیر است چگونه متغیر را با دین ثابت هزاران سال قبل هماهنگ نمود؟ (جدال بین اصالت و متغیر یا درگیری بین اصالت و معاصرت) (تدریس د.علاء سالم در دانشکده نجف اشرف جلسه هفتگی 10) سلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته، درود بر شما دوستان حاضر در این جلسه، عنوان این قسمت این است: جدال بین اصالت و متغیر یا درگیری بین اصالت و معاصرت. اشکالی که از قدیم الایام نشات گرفته است، به اندازه قدمت تفکر فلسفی نزد انسان، چه فلسفه دینی و چه فلسفه مادی، ثابت با متغیر چگونه مرتبط می‌شود؟ برای این اشکال صورت‌‌هایی متعددی است. ولی ما فقط به اشکال از جهت نوع بینش نگاه می‌کنیم، جهت دینی یا ارتباط آن با دین. دین مساوی با اصالت و ثبات، درحالی که انسان مساوی با تغییر و تجدید شدن است، از این جهت که موجودی مرتبط به زمان و مکان است، در نتیجه در جهت‌های مختلف تجدید می‌شود، در مسائل فرهنگی یا ارتباطات اجتماعی، یا در مسائل شخصی و مشابه آن، انسان موجودی متکامل و متجدد است؛ از این جهت که ما دین‌دار هستیم انسان می‌خواهد با دین مرتبط شود، دین یعنی ثبات و اصالت، انسان یعنی تغییر و تجدید، چگونه این ثبات به متغیر مرتبط می‌شود؟ چگونه برای این موجود متجدد در همه مسائل و متغیر در موارد مختلف امکان دارد که با چیزی مرتبط شود که ثابت و اصیل است؟ اما این اشکال چگونه نزد مسلمانان به وجود آمده است؟ از این جهت که ما مسلمان هستیم و برای ما مهم است که این اشکال را مطرح کنیم و راه حل‌هایی که برای آن بیان می‌شود بررسی کنیم، چون مسلمان هستیم، و به خداوند و محمد و آل محمد (ص) ایمان داریم. عزیزان نگران نشوید وقتی بفهمید علت به وجود آمدن اشکال و این جدال فکری بین مسلمانان بالذات، سخن و تفسیر اشتباهی است که برای ختم نبوت داده شده است، آنان چه می‌گویند؟ آن‌ها می‌گویند: این اشکال یکی از نتایج ختم نبوت ـ به معنای قطع شدن وحی ـ می‌باشد، هر فردی به متفکرین یا نویسندگان و مؤلفان اسلامی مراجعه کند، چه در عصر فعلی یا عصر پیشین، می‌بیند که آنان ختم نبوت را به معنای قطع وحی تفسیر کردند، بعد از رحلت پیامبر (ص) اتصال به آسمان و ارتباط به غیب وجود ندارد، در نتیجه دین ثابت مانده است، دین اصیل ماند، دین به ماوراء ماده متصل نیست. بعد از رحلت پیامبر (ص) انسان متغیر است یا ثابت؟ قطعاً متغیر است، قطعاً در تمام جوانب متغیر است، چگونه جور در می‌آید که انسان با دینی مرتبط باشد که بعد از رحلت پیامبر خاتم، اتصال به وحی قزع شده است؟ همانطور که آنان خاتم را به قطع شدن اتصال به غیب تفسیر کردند، و اینکه هیچ ارتباطی با آسمان نیست، اشکال نزد مسلمانان از اینجا به وجود آمده است. اما متفکران ـ چه مسلمان و چه غیر مسلمان ـ با این اشکال و جدال چگونه رفتار کردند؟ ادامه دارد .... مقاله: دین و نظریه تکامل متأسفانه، بیشتر فقهای أدیان سه‌گانه ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت، اسلام) با نظریه داروین همان رفتاری را در پیش گرفتند که با نیاکان وی ـ مانند گالیله ـ داشتند و همان گونه که روزگاری بر نظریه گردش زمین گالیله گذشت و با فاجعه‌ای دردناک برای فقهای ادیان که با آن نظریه به ستیز برخواستند، باعث ریخته شدن خون آن‌ها شد. دلایل زیادی بر صحت دوران زمین جمع گردید. تا این که در نهایت، قضیه به تصاویری از سیاره زمین در حال گردش در فضا خاتمه یافت. حال هم روزگاری گذشت و دلایل علمی بر نظریه تکامل همچون دلایل ژنتیکی به اندازه‌ای جمع شده که عدم قبول تکامل، بی‌خردی و لج بازی سفیهانه‌ای به حساب می‌آید. لکن بسیاری از روحانیون ادیان در این مورد بر نادانی اتباع و شنوندگان و پیروان خود امید بسته‌اند. متأسفانه تا به امروز سرهای خود را به علامت «تکامل، نه» تکان می‌دهند. دلایل ژنتیکی، دلایل کالبدشکافی تطبیقی و همچنین دلایلی از حیوانات کشف شده و مطالعات صورت گرفته بر آن‌ها علاوه بر این، وجود فسیل‌های زنجیره وار موجوداتی که استوار بر روی دو پا حرکت می‌کردند و از چند میلیون سال قبل وجود داشته‌اند. این تعداد از دلایل برای دانشمندان زیست شناسی جهت اثبات تکامل، بیشتر از حد کافی می‌باشند. این که آت یک حقیقا علمی است که در مدارس و دانشگاه‌ها تدریس می‌شود. امروزه دانشمندان زیست شناسی به دنبال دلایل اثبات تکامل نیستند. بلکه به دنبال ابزارها و تاریخ تکامل می‌باشند. با این همه هنوز خیلی از فقهای أدیان بدون هیچ برهان و دلیل علمی، تکامل را رد می‌کنند. و ای کاش آن‌ها تنها به رد نظریه تکامل بسنده می‌کردند. بلکه بعضی از آن‌ها، کسانی را که اعتقاد به تکامل دارند، کافر خوانده و خون آن‌ها را مباح دانستند. در هر صورت، ما به طور خلاصه مسئله تکامل و دلایل آن را هر چند مختصر بیان خواهیم کرد. اما ای کاش که خود را روحانی می‌خواند به هنگام رد نظریه تکامل، نظریه جایگزین و موافق با حقایق علی اثبات شده با علم ژنتیک، کالبدشکافی تطبیقی از فسیل‌ها مطرح کند. همچنین ای کاش آن‌ها به ماهیان شُش‌دار و ماهی دوزیست نگاه کنند. و به ما بگویند که: آیا تکامل این ماهی‌ها از ماهیان آّزی بوده صورت گرفته یا خیر؛ و دلیل آن‌ها چیست؟ همچنین تاریخ زندگی بشر را از زمان خلقت حضرت آدم (ع) تا به امروز تعیین کنند. این امر مهمی است؛ زیرا تاریخی را که مطرح می‌کنند، بایستی با گفته‌هایشان مبنی بر نفی تکامل و حقیقت‌های علمی کشف شده ـ درباره تاریخ هومو (نسانان‌های اولیه) ـ بر روی زمین منطبق باشد. اکنون بدون هیچ شکی واضح شده است که آدمیان موجود بر زمین هوموساپینس می‌باشند. و هم‌چنین مبداء هوموساپینس و تاریخ مهاجرت هوموساپینس‌ها به خارج از آفریقا و مسیر مهاجرت آن‌ها معروف است. و لازم است کسانی که تکامل را رد می‌کنند، تاریخ تقریبی برای خلقت حضرت آدم (ع) را برایمان تعیین کنند. همچنین مکان زندگی اولیه او را هر چند به صورت تقریبی بیان نمایند. و به طبع تاریخ‌های ذکر شده آن‌ها باید به متون دینی که به ادعای آن‌ها تکامل را نفی می‌کنند، استناد شوند. در آن هنگام درخواهند یافت که با دست خود رشته‌های بافته شده بشر را پنبه کرده‌اند و خواهند فهمید که آن‌ها هیچ برهان و دلیلی جز انگیزش منیت و تکبر انسانی با گفته‌هایی مانند: تکامل می‌گوید که نیای انسان شامپانزه است، ندارند. مقاله: ما که هستیم؟ از کجا آمده‌ایم؟ به کجا خواهیم رفت؟ اولین سؤال عقایدی است که بر ذهن انسان می‌گذرد. از مهم‌ترین مسائل ضروری اعتقادی انسان به شمار می‌رود. چرا که در ابتدای مسیر جستجوی حقیقت قرار گرفته است. هر انسان این پرسش را از خود می‌پرسد و آن را در ذهن تکرار می‌نماید؛ ما کجا هستیم؟ یا ما نسبت به خدا کجا هستیم؟ خداوند ما را کجا خلق نموده است؟ آیا آن را درون خارجی دیگر و قدیمی‌تر از آن آفریده است؟! آیا ما را در ذات خود خلق نموده یا خارج از آن؟ اگر خارج از ذات خلق شده‌ایم، این خارج کجاست؟ آیا خداوند این خارج را خلق نموده و پس از آن ما را درون آن خلق کرده یا این خارج قدیم و ازلی است؟ واضح است نمی‌توان قدیم و ازلی باشد؛ چرا که در این صورت به معنی تعدد قُدما یا لاهوت مطلق می‌شود. لکن اگر قرار بر این باشد که این خارج را خلق کرده باشد، آن را کجا خلق نموده است؟ آیا آن را درون خارجی دیگر و قدیمی‌تر از آن آفریده است؟! این امر به شکل زنجیره رفتگی ادامه می‌یابد تا به یک خارجی قدیم و ازلی ختم می‌شود! اگر خارجی که در آن خلق شدیم، قدیم و ازلی باشد یا به یک قدیم و ازلی ختم می‌شود. پس قُدما متعدد می‌شوند و لاهوت مطلق متعدد می‌گردد و این بدون شک، شرک و باطل است. وهابی‌ها قائل بدین اعتقاد هستند که آفرینش خارج از ذات صورت گرفته است و این هقیده فاسد را پذیرفتند. این عقیده از گفتار مسیحیان در مورد اقانیم سه‌گانه بسیار بدتر است. اما این گفتار که درون ذات خلق شده‌ایم به معنی حدوث ذات اوست؛ چرا که محلی برای حدوث واقع شده است. این گونه قدیم بودن و لاهوت او نقض می‌شود. اگر پاسخ با خارج و ازلی یا پاسخی که به قدیم و ازلی منتهی شود را فرض کنیم. به علاوه این که تعدد قدما را به میان می‌آورد، در این حالت محل وقوع حوادث است. اگر خلق در آن باشند، این بدین معناست که حادث و دارای آغاز و در همان وقت قدیم و ازلی است، که این امر محال است چرا که ممکن نیست چیزی حادث و قدیم باشد. اضافه بر این که از اعتقاد به وجود خارجی از ذات نقض الوهیت اله برداشت می‌شود؛ چرا که مطلق بودن آن را نقض می‌کند، در این حالت این خارج حدی برای ذات پاک و منزه‌اش قرار گرفت، چرا که او در این خارج نیست. همان‌گونه که می‌نگریم مسئله هراس آور است، بدین سبب بسیاری از افرادی که در مسائل عقائدی تألیفاتی دارند سعی در اجتناب از آن دارند. بعضی از مسلمانان نیز این جواب را اختیار کردند که این است که آن نه در اشیاء است و نه خارج از آن‌ها. این پاسخ به لا جواب نزدیک‌تر است، تا این که پاسخی به این سؤال و راه حلی برای این تنگ نادر نظر گرفته شود. البته که عملیات دنباله روی از گفته‌ای منسوب به امام علی (ع) است: «بدون ملامسه به اشیاء نزدیک است، و بدون تعارض از آن‌ها دور است»... قبانجی ـ مسند امام علی (ع) ص: 145 این پاسخ مفصلی برای معضل نیست. بلکه تنها انکاری بر هر دو پاسخ غلط (یعنی این که در اشیاء، یا خارج از آن‌ها است) می‌باشد. دلیل عدم تفصیل این پاسخ‌ها از سوی ائمه (ع) در این مسئله عقایدی مهم و با اثبات وجود پروردگار و توحید ارتباط دارد. آن را بیان نمودم که دلیلش همان دلایلی که سابق بر این بستگی دارد، می‌باشد. مبنی بر این که بیان مسائل متشابه بعضی از اوقات کنار گذاشته می‌شوند تا حجتی از حجج پروردگار در زمان خویش آن‌ها را تبین نماید و دلیلی بر وی باشد، امامان (ع) از بیان جزئیات این پرسش اجتناب کردند، همچنین: ممکن است که بعضی از امور به دلیل نرسیدن زمان و حضور اهل آن توضیح داده نمی‌شوند. چرا که مثلاُ چه کسی در زمان امیر المؤمنین (ع) مفهوم و سرعت گریز یا تکین را در می‌یافت یا مفهوم ماده‌ای که عدم خود را در بر دارد یا مفهوم ماده تاریک و بسیاری از مسائل را که وقت آن‌ها در آن زمان حاضر نشده بوده درک می‌کرد. امام صادق (ع) فرمود: «همه آن چه علم به آن وجود دارد، گفتنی نیست. و هر آن چه گفتنی است، وقتش نرسیده است و هر چه که وقت آن رسیده باشد، اهل آن حاضر نیستند». حلی ـ مختصر بصائر الدرجات. «هرگاه آن روح حق بیاید همانا همه شما را به حق رهنمود خواهد کرد. چرا که او از خویش سخن نمی گوید. بلکه می‌شنود و می‌گوید و شما را از اموری در آینده خبر خواهد داد». عهد جدید، انجیل یوحنا 13:16. مقاله: ملکوت از آن کیست؟ خواب‌ها یا رویایی صادقه چیست؟ خواب‌های صادقه از خداوند است؟ یا اینکه خواب صادقه از شیطان است؟ فکر چیست؟ مصادر افکار کجاست؟ خداوند می‌فرماید: «یاد کن هنگامی را که به حواریون وحی کردم که به من و فرستاده‌ام ایمان آورید. گفتند: ایمان آوردیم و گواه باش که ما مسلمانیم» المائده : 111 انسان فکر می‌کند و یا در ذهن خویش افکاری و معلوماتی در می‌یابد، که این معلومات مصادری دارد. و این معلومات بعضی از این عالم جسمانی است و مثلاً از راه چشم و گوش به او می‌رسد و برخی دیگر معلومات از طریق ملکوت اعلاء به وی می‌رسد. و مثال بر این همان وحی است که از طریق رویای صادقه به انبیاء و اوصیاء (ع) می‌رسد. و حتی معلوماتی که از عالم جسمانی به انسان می‌رسد به دو قسمت است: یکی از آن‌ها از طریق ابلیس و سربازانش می‌باشد و دومی از هوای نفسانی است. و به صورت کلی مصادر معلومات در انسان‌ها سه نوع می‌باشد: 1: مصدر اول از نور است. یا بهتر بگوییم از خداوند به طور مستقیم یا به واسطه از طریق ملائکه یا ارواح یا به هر آنچه خداوند بخواهد ... 2: مصدر دوم نفس و یا هوای نفسانی 3: از ابلیس و سربازانش. خواب صادقه (رویای صالحه) عبارت است از همان معلوماتی است که در بیداری به شما می‌رسد؛ ولکن این بار در هنگام خواب به شما می‌رسد. به این معنا که رویا یا خواب صادقه در خواب معلوماتی است به حافظه انسان می‌رسد و در آن درج می‌گردد. لکن فرق این جاست که ظهور این معلومات، هنگان خواب به ذهن و حافظه انسان (در خواب صادقه) آن هم با این وضوح بیشتر به علت مشغول شدن روح به تدبیر جسم انسان هنگام بیداری است. و روح هنگام خواب انسان دیگر مشغول تدبیر جسم نمی‌باشد؛ زیرا که در آن اوقات انسان در ثبات (خوابی راحت) می‌باشد و معلومات احیانا با وضوح بیشتری به انسان می‌رسد و باید توجه داشت که اطلاع از معلومات ملکوت بیشتر از آن است که این را فقط به وقت خواب منحصر نمود. ادامه دارد ...

فایل‌های PDF

نشریه زمان ظهور شماره 1
مشاهده فایل پی دی اف