نشریه زمان ظهور شماره 10

به نام – الله – مبداء و معدن بی نهایت مهر دوشنبه 7تیر1395/ 21رمضان 1437/27ژوئن 2016/شماره10/ 4صفحه فزت ورب الکعبه از سیدموحدین(ع) : ( همانا علمی که بوده و خواهد بود در قران است، و علم قران در سوره فاتحه است، و علم سوره فاتحه در بسم الله الرحمن الرحیم است ) نور البراهین سید نعمت الله جزایری ج 1 ص 315 و در جز دوم از کتاب نور البراهین به نقل از حضرت علی (ع) آمده است ( همانا تمامی علوم در چهار کتاب می باشد و علوم آنها نیز در قران است و علوم قران در فاتحه و علوم فاتحه در بسم الله الرحمن الرحیم است و علوم بسم الله الرحمن الرحیم در (باء) بسم الله است و تا اینکه در آخر حدیث می فرماید من همان نقطه که زیر باء قرار دارد هستم ). مصدر قبلی ج 2 ص 3 - 4 و قندوزی به نقل از دُرّ منظم می گوید : ( بدان که جميع کتب آسمانی در قران است و تمام چیزی که در قران است در فاتحه است و همه چیزی که در فاتحه وجود دارد در بسمله است و هر چیزی که در بسمله است در باء بسمله موجود است و جمع چیزی که در باء بسمله است در نقطه که زیر باء بسمله قرار دارد و امام علی (ع) می فرماید من نقطه زیر باء هستم ) ینابیع الموده لذوی القربی للقندوزی : ج 1 ص 213 و از علی بن ابی طالب (ع) که فرمود : ( اگر بخواهم هشتاد شتر از معنی باء را بریتان بار می کردم ). مستدرک سفینة البحار شیخ علی نمازی ج 1 ص 269 به روایت ابن عباس که می گوید : ( یک شب امام علی (ع) دست مرا گرفت و با هم به سوی بقیع رفتیم و به من فرمود : بخوان ای ابن عباس من هم گفتم : بسم الله الرحمن الرحیم و برای من تا سپیده دم از اسرار باء گفتنتد و فرمودند که شبی دیگر نیز در باره نقطه باء از بسم الله الرحمن الرحیم را برایتان شرح خواهم داد و در حالی که صبح شد و هنوز صحبت های ایشان تمام نشده بود ). مستدرک سفینة البحار للشیخ علی نمازی ج 1 ص 269 و بسم الله فاتحه به منزله اصل است و بسم الله در جمیع سوره های قرآن تصویری از یک جزء از اجزای بسم الله فاتحه است, و تمام قرآن در فاتحه و فاتحه در بسم الله الرحمن الرحیم فاتحه است . و هر بسم الله در قرآن خود در بسم الله فاتحه قرار دارد و بسم الله الرحمن الرحیم آیه ای از آیات سوره فاتحه است اما در بقیه ی سوره ها بسم الله جزئی از سوره است منتهی آیه ای از آیات سوره به حساب نمی آید( 1) و سه نام ( الله ، الرحمن ، الرحیم )( 2) در لاهوت یا ذات الهی خود ارکان اسم اعظم، اعظم اعظم (هو) هستند و این سه نام خود شهر کمالات الهی ، الله است و دروازه ی ظاهر و باطن آن (الرحمن الرحیم ) است . و تجلی و مثال این سه نام در خلق همان : محمد و علی و فاطمه (ع) یا شهر علم محمد(ص) ، و دروازه ی ظاهر و باطن آن علی و فاطمه(ع) هستند. و این سه نام ارکان اسم اعظم ، اعظم , اعظم , ( الله ، الرحمن ، الرحیم ) هستند . قُلِ ادْعُواْ اللَّه أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى ( الاسراء : 110 ) بگو که به اسم الله یا به اسم رحمان به هر اسمی که بخوانید همه اسماء نیکو مخصوص اوست( و این سه نام یعنی محمد (ص) و علی و فاطمه(ع) همان اسم اعظم هستند . محمد از خداوند و کتاب خداوند بلکه خود الله در خلق است . و علی و فاطمه از رحمت خداوند هستند و آنها الرحمن الرحیم هستند . وَوَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا ) و آنها را از رحمت خود بهرمند ساختیم و برای آنها زبانی صادق و نیکو و بلند مرتبه ای قرار دادیم (مریم: 50) بسم الله فاتحه حقیقت است , و بسم الله تمامی سوره های قرآن تصویری غیر کامل از این بسم الله سوره فاتحه است بلکه هر کدام یک جهت از جهات آنرا انعکاس می دهد . و مثل این است که بسم الله فاتحه در مرکز قرار دارد و مجموعه ای از آینه ها دور تا دور آنرا احاطه کرده اند و هر کدام از آنها تصویری معین از جهتی معین از آنرا منعکس می کنند که هر کدام كي از تصاویر با دیگری فرق دارد و در عین حال تمامی تصویرها در حقیقتی واحد باهم مشترک هستند کما اینکه خود حقیقت مشترک هستند چرا که از جهتی معین آنرا انعکاس می دهند . و اگر بخواهیم قرآن را در ذهن خود تصور کنیم بسم الله فاتحه ( محمد و علی و فاطمه ) را مانند نقطه ای خواهیم یافت که همه سوره های قرآنی بلکه تورات و انجیل و تمام چیزی که انبیاء و فرستادگان تاکنون آورده اند را دور آن در گردش هستند . ( بسم الله فاتحه همان رسالت و ولایت و آغاز و پایان است) و آنها ارکان حق و هدایت و اسم اعظم ، اعظم ، اعظم (هو) هستند ، از امام صادق (ع) که از پدرش (ع) روایت می کند که می فرماید : ( جابر بن عبدالله انصاری می گوید : شنیدم که رسول الله (ص) در سه روز قبل از وفات به علی (ع) می فرماید : درود بر تو ای پدر دو ریحانه ، تو را به ریحانه ام در این دنیا وصیت می کنم و بعد از گذشت اندک زمانی دو رکنت ویران خواهد شد و خداوند خلیفه من بر تو است پس وقتی رسول الله (ص) از دنیا رفتند حضرت علی (ع) فرمود : این یکی از ارکان من است که رسول الله (ص) فرموده ، و وقتی فاطمه (س) فوت شدند حضرت علی (ع) فرمود : این رکن دوم من که رسول الله (ص) فرموده بود ) الامالی شیخ صدوق : ص 198 و با شهادت حضرت رسول(ص) رکن اول ویران و با شهادت فاطمه (س) رکن دوم نیز ویران شد ولی این دو رکن با بقاء رکن سوم علی (ع) باقی مانده بودند . پس وقتی حضرت علی (ع) به شهادت رسید نه تنها رکن سوم ویران گشت بلکه رکن اول و دوم نیز همراه او ویران شدند و به این خاطر است که جبرائیل (ع) هنگام شهادت حضرت علی (ع) ندا سر داد که : ( به خدا قسم ارکان هدایت منهدم شدند) بحار الانوار : ج 42 ص 282 . پس ارکان هدایت سه رکن هستند و لاغیر ، و ائمه (ع) همگی ارکان هدایت هستند منتهی ارکان این سه رکن هستند یعنی اینکه ائمه اطهار (ع) ارکان محمد و علی و فاطمه (ع) هستند . از سلیمان بن مهران که از امام صادق جعفر بن محمد (ع) و او نیز از پدرش و او از پدرانش و از امام علی (ع) روایت شده که می گوید رسول الله (ص) می فرماید : ( ای علی ، تو برادر من و وارث من و وصی و خلیفه من در خانواده ام و امتم ، در حیاتم و بعد از مرگم هستی . دوستدار تو دوستدار من است و دشمن تو دشمن من است . ای علی من و تو پدران این امت هستیم ای علی من و تو و امامان از فرزندانت سروران دنیا و پادشاهان آخرت هستیم هر کس ما را شناخت خدا را شناخته و هر کس منکر ما شد منکر خدا گشته ( الامالی للشیخ الصدوق : ص 75 سردبیر – اثبات امامت – شیعيان اتباع اهل بيت برای اثبات امامت اهل بیت (ع) و حق آنها برای مردم، از قرآن و روایات دلیل هایی روشن و شفاف می آورند و با آن بر مردم احتجاج می کنند و مشاهده رویاهای صادقانه توسط خود مردم در مورد اهل بیت (ع) و اخبار غیبی که توسط اهل بیت (ع) به مردم داده می شود و شفا دادن مریضان به اذن خدا توسط اهل بیت (ع) و رفتار و اعمال اهل بیت (ع) به کتاب خدا و شناخت( محکم و متشابه آن و غیره ...... ) و وجود وصیت پیامبر (ص) برحقانيت آنها.... و با وجود این همه دلیل روشن باز معاندین اهل بیت (ع) در هر زمان م یگویند: این چیزها دلیل و برهانی، برای صاحب حق نيست . و مصیبت امروز مردم ما همانند مصیبت مردم قبل است. ولی این بار با کسانی که ادعای پیروی و شیعه اهل بیت (ع) را دارند ! نزد آنها قرآن و شناخت محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ آن، دلیل و برهان نيست !!! وصیت رسول خدا (ص) در شب وفات دلیل و برهان نيست !!! احادیث صحیح اهل بیت (ع) با سند معتبر دلیل و برهان نيست !!! صدها بلکه هزاران رویای صادقه معصومین و اهل بیت (ع) که مسیر حق را به مردم نشان می دهد، دلیل و برهان نیست!!! کشفیات ( دیدن عالم ملکوت در مكاشفه ) دلیل و برهان نيست !!! اخبارغیبی دلیل و برهان نیستند !!! و آیا معجزات دلیل نیستند؟ آیا سحرند !!! آیا مباهله دلیل و برهان نیست !!! و غیره .......و غیره ....... !!! وسیداحمد الحسن(ع) نيز با تمام دلایل و معجزاتی که پیامبران (ع) و مرسلین وائمه (ع) آورده اند، به سوی شما آمده ام تا نگویند بدون دلیل و برهان آمده است و میان ما جزء عذاب دلیل و برهانی نخواهد نماند . میان اینان جزء عذاب دلیل و برهانی باقی نمانده است. جز عذاب آتش جهنم که سوزانده است و خداوند آنها را مورد خطاب قرار می دهد و به آنها می فرماید : «أَفَسِحْرٌ هَذَا أَمْ أَنتُمْ لَ تُبْصِرُونَ « » آیا این آتش جهنم هم به نظر شما سحر است آیا چشم بصیرت باز نمی کنید؟ » طور : 15 امام صادق(ع) در حدیث طولانی فرمودند: «....صاحب این امر به سه شاخصه شناخته می شود که در غیر از او نمی تواند باشد: او اولاترین مردم به امام قبلی می باشد واو وصی ایشان است و سلاح رسول (ص) را دارد و وصیت نزد اوست. » ( اثبات الهداه 88 / 1 )( الکافی 428 / 1) امام باقر(ع) فرمود: «...اسمش اسم نبی است. اگر در آن دچارمشکل شدید، در عهد وپرچم وسلاح پیامبرخدا دچارمشکل نمی شوید)) . الكافي : 1 / 373 نقل از رسول اكرم (ص) : «نبوتی بعد از من نیست الا مبشرات. گفتند: مبشرات چیست؟ فرمود: رویای صالحه و رویای صادقه جزئی از 70 جزءنبوت است. » موضوع: صفوف غلات در مقابل قائم (ع) نگرش اشتباه در مورد ظهور و شخصيت قائم (ع) و چگونگي برخورد او با مردم و متأسفانه انتشار اين بدعت ها سبب شده تا تصور عامه مردم نسبت به حجت خدا تغ يير کند. مسئول انتشار اين بدعتها چه کساني هستند؟ پاسخ قرآن در مواجهه با اين بدعتها چيست؟ قائم (ع) چگونه اين مشکل را حل خواهد نمود؟ خداوند متعال در قرآن نگرش و صورت و قشر مردمي که با اين نگرش در مقابل حجت خدا صف بندي ميکنند را معرفي نموده است، اما متأسفانه اين چاه تاريک نه تنها پوشيده نشد بلکه عريض تر گشت. و حاکي از فعاليت غلات (غُلُّوگران در دين) در زمان حاضر است. غلّو بر وزن فعول، مصدر فعل «غلي-يغلوا » و به معناي افراط، ارتفاع، بالا رفتن و تجاوز از حد است و وقتي قيمت چيزي از حدّ معمول خود بالاتر ميرود، به آن «غالي » ( به معناي گران) ميگويند. «فَقَالَ الْمَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَاّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا » هود- 27 . «پس، سران قومش -که کافر شدند- گفتند: «ما تو را جز بشري همانند خود نميبينيم و در نگرش آغازين نميبينيم (که) کسي تو را پيروي کرده باشد جز (جماعتي از) فرومايگان ما. » ملأ يا بزرگان دين و اشراف در قوم نوح (ع) بودند که تصور غلطي را در اذهان مردم تزريق مي نمودند و قرآن آنان را اولين غلات معرفي ميکند. مصريان پادشاه خود را خداي خورشيد و پسر خدا و در ادامه خدا ميپنداشتند. يهوديان عُزير را پسر خدا ميدانند( سوره توبه- 30 ) و مسيحيان براي حضرت عيسي (ع) قائل به مقام الوهيتاند. امام سجاد (ع) ميفرمايد: «يهوديان به عزير علاقه ي زيادي داشتند، به همين جهت او را پسر خدا دانستند و مسيحيان نيز نسبت به عيسي(ع) علاق هي زيادي نشان دادند و او را پسر خدا دانستند... و گروهي از شيعيان، از شدت محبت به ما، ما را از حدّ خود فراتر بردند؛ در حالي كه نه آنان از ما هستند و نه ما از آنها. » ابوالقاسم خويي، معجم رجال الحديث، ج 15 ، ص 134 ؛ محمد تقي تستري، قاموس الرجال، ج 10 ، ص 430 . حضرت امام رضا (ع) در اين مورد ميفرمايد: «بعضي از مردم ساده دل، معجزات و كرامات فراوان از ائمه مشاهده می کردند و چون نمونه ي آنها را از مردم عادي نديده بودند، تصور می کردند حتماً صاحب اين معجزات، داراي مقامي برتر از مقام بشري است و به اين ترتيب، قائل به خدايي ائمه(ع) يا حلول روح خدايي در آنان ميشدند. » محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 25 ، ص 271 ، ح 19 . از پيامبر(ص) نقل شده است: «از غلو در دين بر حذر باشيد كه پيشينيان شما را غلو در دين نابود ساخت. » ( محمد بن احمد بن حبان، صحيح، ج 9، ص 183 ؛ محمد بن اسحاق بن خزيمة، صحيح، ج 4، ص 274 ). يا فرمودند: «بهرهاي از اسلام ندارد آن كه عليه اهل بيت من جنگ در پيش گيرد و آن كه در دين غلو كند و منحرف شود ». شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 408 . و امام علي (ع) ميفرمايند: «از غلو درباره ي ما حذر كنيد ». محمد محمدي ري شهري، اهل البيت في الكتاب و السنهً، ص 517 . اين روش بزرگان غلات که از احساسات مردم استفاده ميکنند و تنها نيست جز به سلطه در آوردن و اطاعت شدن، و سبب عريض شدن چاه دوزخ براي اسير شدن کثيري از مردم در زمان ما شده است و مردم فريب خورده با اين نگرش رهبران خود با قائم (ع) رو به رو خواهند شد. عَنِ الفْضَيلْ بنْ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أبَاَ عَبدْ اللِّه ع يَقُولُ: «إنِّ قَائمِناَ إذِا قَامَ اسْتقَبلَ مِنْ جَهْلِ النَّاسِ أشَدَّ مِمَّا اسْتقَبلَهَ رَسُولُ اللِّه ص منِ جُهَّالِ الجْاهِليِهَّ قلُتْ وَ کَيفْ ذَاکَ قاَلَ إنِّ رَسُولَ اللَّه ص أتَىَ الناَّسَ وَ هُمْ يعَبدُونَ الحْجَارَهَ وَ الصُّخُورَ وَ العْيدَانَ وَ الخْشُبَ المْنحْوتهَ وَ إنِّ قَائمِناَ إذِا قَامَ أتَىَ الناَّسَ وَ کُلهُّمْ يتَأَوَّلُ عَليَهْ کِتاَبَ اللّهَ يحَتجَُّ عَليَهْ بهِ ثمُّ قَالَ أمَا وَ اللَّه ليَدَخُلنَّ عَليَهْمْ عَدْلهُ جَوْفَ بُيُوتِهِمْ کَمَا يَدْخُلُ الْحَرُّ وَ الْقُرُّ. » الغيبه( للنعماني) ص 297 باب 17 . فضيل بن يسار گويد: شنيدم امام صادق عليه السّلام می فرمود: «قائم ما چون قيام کند از جهل مردم شديدتر از آنچه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با آن از سوى نادانان جاهليّت روبرو شد برخورد می کند، عرض کردم: اين چگونه ممکن است؟ فرمود: همانا رسول خدا درحالى به سوى مردم آمد که آنان سنگ و کلوخ و چوب هاى تراشيده و مجسّمه هاى چوبين را مى پرستيدند، و قائم ما چون قيام کند در حالى به سوى مردم مى آيد که همگى کتاب خدا را عليه او تأويل مى کنند و بر او بدان احتجاج مى نمايند، سپس فرمود: بدانيد به خدا سوگند که موج دادگسترى او بدان گونه که گرما و سرما نفوذ مى کند ( مانند اينترنت و تلويزيون) تا درون خانه هاى آنان راه خواهد يافت .» امروز سيد احمد الحسن (ع)، قائم و وصي در کتب آسماني پاسخ مشابه با ديگر پيامبران در مواجهه با رهبران غلات خواهد داشت و آنان را دعوت به قرآن مينمايد: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقيمُوا إِلَيْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِ يكنَ « » بگو من فقط انساني مثل شما هستم كه اين حقيقت بر من وحي می شود كه معبود شما تنها يكي است، پس تمام توجه خويش را به او كنيد، و از وي آمرزش طلبيد، واي بر مشركان. » فصلت- 6. «وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً « » اين چه پيامبري است كه غذا مي خورد و در بازارها راه مي رود؟ چرا فرشت هاي به سوي او نازل نشده است تا همراه او بيم دهنده باشد. » فرقان- 7. اينکه امروز سيد احمد الحسن (ع) ابتدا مشغول اصلاح عقايد مردم در دين است و نگرش مردم و تصور غلط آنان -چه از بعد جسمي و ظاهري و چه توانايي ها و معجزات- بر ميگردد به لطمات سنگيني که غلات زمان با نگارگري رنگي کهنه را بر دين پوشاندند. بنابراين اين که گفته ميشود قائم (ع) با دين جديد ميآيد اشاره به اصلاح عقايد و برگرداندن مردم به اسلام حقيقي ميباشد و تمرکز مردم از نگرش مادي و ظاهري به بُعدي بالاتر برميگرداند و ايشان مردم را يادآور ميکنند که حجت خدا انساني عادي و تواناييهاي اعجاز ايشان از جانب خداست و اختياري از جانب خود بر غيب ندارد. عن عبدالله بن عطا: سَأَلْتُهُ عَنْ سِيرَةِ الْمَهْدِيِّ کَيْفَ سِيرَتُهُ قَالَ صادق (ع): «يَصْنَعُ مَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّه (ص) يَهْدِمُ مَا کَانَ قَبْلَهُ کَمَا هَدَمَ رَسُولُ اللَهّ (ص) أَمْرَ الْجَاهِلِيَّةِ وَ يَسْتَأْنِفُ الْاسْلَمَ جَدِيدا. » خدمت حضرت صادق(ع) عرض کردم: سيره و رفتار مهدي چيست؟ فرمود: «همان کاري را که رسول خدا (ص) انجام داد، مهدي هم انجام مي دهد. بدعت هاي موجود را خراب مي کند. چنانکه رسول خدا (ص) اساس جاهليت را منهدم نمود، آنگاه اسلام را از نو بنا مي کند. » بحارالانوار، ج 52 ، ص 353 . «وَقَالُوا لَوْلَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْيَاتُ عِندَ اللَّ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ « » و گفتند: چرا از جانب پروردگارش آياتي بر او نازل نمي شود؟ بگو:، جز اين نيست که آيات در نزد خداست و جز اين نيست که من بيم دهنده اي آشکار هستم. » عنکبوت- 51 . بنابراين در دروس سيد احمد الحسن (ع) که بر اصلاح عقايد گام بر ميدارند و در درس سهو و نسيان معصوم به ما ميفهماند تا زماني که در اين عالم مادي وجود داري از شائبه ظلمت جدا نيستي حتي اگر معصوم باشي، اما اگر نيتت حقيقت و معرفت است، و برگشتن و دوري از اين ظلمت ميباشد پس بيا و با قائم (ع) همراه شو و صبور باش و اعتراضي بر آنچه مادي ميبيني نداشته باش چرا که حق ماوراي نگرش مادي توست و اين خداست که حاکم بر قبل و حال و بعد توست بنابراين عزمت را زم کن و براي حاکميت الله قدم بردار. ندای اسمانی پس از این که حق روشن شد و غبارها فرو نشست و نور عیان گشت، و حجت به طور کامل و رسا بر منکران حقیقت رؤیا و حجّیت رؤیای صادقه تمام شد، و بعد از آن که پیچیدگی و اشتباهی که سالیان سال مسأله رؤیا را در برگرفته بود، وقت آن رسیده که سنت محمد و آل محمد زنده شود هرچند کافران را خوش نیاید. این رؤیاست که با اعلام ظهور نور خدا در میان مخلوقاتش، زندگی را به قلب های مُرده بازمی گرداند، این رؤیاهایی که مردم در این ایام می بینند، مقدمه ایست برای صیح هی بزرگ، صدای هولناک یا همان ندای آسمانی که در قرآن و روایات درموردش سخن رفته است، به گون های که نه تنها احتمال شک ندارد؛ بلکه صحتش یقینی است و از روایات بر می آید که صیحه از علامات و نشانه های حتمی ]ظهور[ است. و اما ماهیت و حقیقت صیحه؛ این، موضوع فصل جاری است و به منزل هی هدف کلی بحثمان می باشد. سید احمد الحسن (حفظه الله) ایده ای را درباره ی صیحه ارائه نمود که هیچ کس قبل از او این نظر را مطرح نکرده بود، و آن این که صیحه در عالم رؤیا و مکاشفه (رؤیا در حین بیداری) به وقوع می پیوندد، قبل از این که این نظریه را مطرح کنم، این روایت را -که از بین روایات بسیار فراوان صیحه انتخاب شده- برایتان می آورم تا در ضمن ارائه مطلب، از مضامینش استفاده کنیم: ( در تفسیر آیه ی ﴿اگر بخواهیم، از آسمان نشانه ای بر آنان فرو می فرستادیم که در برابر آن گردن هایشان فرود آید﴾ از امام صادق (ع) نقل شده است: پس در آن روز در زمین هیچ کس باقی نمی ماند مگر این که گردنش برابر آن خاضع و ذلیل شود، پس همه اهل زمین زمانی که این صدا را از آسمان می شنوند ایمان می آورند که: آگاه باشید که حق با علی بن ابی طالب و شیعیانش است، فرمود: فردای آن روز ابلیس در هوا بالا می رود تا این که از دید اهل زمین ناپدید می شود سپس ندا می دهد: آگاه باشید که حق با عثمان و پیروانش است؛ زیرا او مظلومانه کشته شد، پس خونش را مطالبه کنید. سپس فرمود: پس خداوند کسانی را که ایمان آوردند با کلام ثابت و استوار، بر ]راه[ حق تثبیت می نماید که همان ندای اول است و در آن روز کسانی که در قلبشان بیماری ست -که به خدا سوگند بیماری، عداوت و دشمنی با ماست- به تردید می افتند، در آن هنگام از ما بیزاری می جویند و به ما هجوم می آورند و می گویند: همانا ندا دهند هی اول، جادویی از جادوهای اهل این خانه (اهل بیت) است. سپس امام صادق (ع) کلام خداوند را تلاوت فرمود: ﴿إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ﴾). ( غيبت نعمانی: ص 262 .) در اینجا نکات نه گانه ای از سید احمد الحسن نقل می کنیم، بر نظریه ی نادرستی که به طور یکسان، بین مردم و عالمان دین در مورد صیحه رایج است، .. ] -1 در روایات به طور واضح بیان شده که جبرئیل (ع) در آسمان صیحه می زند (یعنی در ملکوت)، و ابليس ملعون از زمین ندا خواهد داد (یعنی در این عالم مادی)، و اگر صیح هی جبرئیل در آسمانِ همین زمین بود، هر دو صیحه از زمین و در جوّ زمین می بود. -2 صیحه مربوط به جبرئیل (ع) است، و جبرئيل یک فرشته است، پس صیحه و ندای او در عالم خودش است که همان عالم ملکوت می باشد، به فرشته ی رؤیا ندا می دهد و فرشته ی رؤیا به دیگر فرشتگان رؤیا که تابع و فرمانبردارش هستند، بانگ می زند و آنان رؤیاها را به مردم نشان می دهند. هم چنین جبرئیل در آسمان ندا می دهد و ارواح می شنوند. -3 زمانی که ابن مُلجَم امام علی (ع) را ضربت زد، صيحه ی جبرئيل را هم هی مردم نشنیدند و اگر همه ی مردم شنیده بودند، همگی آن را نقل می کردند. پس اگر در این عالم مادی بود، همه مردم آن را می شنیدند و اگر در این دنیا بود، چه چیزی مانع آن شد که مردم همگی آن را بشنوند؟ و در زمان ظهور موعود نیز این صیحه، نظیر صیح هی جبرئیل است[ پایان كلام سيد احمد الحسن. می گویم: اگر مردم صدا را هم چون معجزه ای مادی شنیده بودند، حتماً آن را می شناختند و یقین م ینمودند که راه امام علی (ع) تنها راه حق است و سزاوار بود فرزندانش را پس از او یاری کنند؛ نه این که ایشان را تنها گذاشته و به قتلشان برسانند و این بدان معناست که صیحه فقط به مؤمنان ( که اندک بودند) رسید و اگر خداوند می خواست که آن را عمومی و برای همه مردم و یا اکثریت ایشان قرار بدهد، حتماً این کار را می کرد. اما به دلیل روایت فوق، خداوند صیحه را ذخیره ای برای وعده اش و برای نصرت و یاری قائم آل محمد (ع) قرار داد. ] -4 امیر المؤمنین (ع) فرمود: ( صيح های در ماه رمضان خواهد بود که شخص بیدار را به وحشت انداخته و شخصی که در خواب است را بیدار می نماید و دخترِ پرده نشین را از کُنج خانه اش بیرون می کشد)( غيبت نعمانی: ص 259 .). این مضمون در بسیاری از روایات وارد شده است، آن چه که شخص خوابیده را بیدار می کند، رؤیاست. در بسیاری از اوقات، زمانی که انسان رؤیایی می بیند، بلافاصله[ پس از رؤیا بیدار می شود[پایان كلام سيد احمد الحسن. می گویم: درباره ی شخص بیدار هیچ اشکالی وجود ندارد؛ زیرا مکاشفه ای که او می بیند، مانند تکان شدیدی است که شخص بیدار را که قبل از آن چنین چیزی ندیده، می ترساند. هم چنین است دختری که ]از روی وحشت [از کنج خانه اش بیرون می آید. والله أعلم. ] -5 رؤیا را اهل هر زبانی به زبان خودشان می فهمند و می شنوند؛ عرب، عجم، سریانی و اهل هر زبان دیگری، رؤیا را به زبان خودشان می فهمند؛ زیرا رؤیا نزد همه، تصاویر و رموز ثابتی است و همه آن را درک می کنند. پس رؤیا با صیح های که اهل هر زبانی به زبان خویش درک می کنند، هم خوانی دارد. -6 حديثی که از حضرمی وارد شده، می گوید: (زمانی که پرچم های سیاه در خراسان پدیدار شده بود، من و ابان، نزد امام صادق (ع) رفتیم و عرض کردیم: نظرتان چیست؟ فرمود: در خانه هایتان بنشینید. هرگاه ما را دیدید که بر گِرد مردی اجتماع کردیم، ]برای یاری ما[ با سلاح به سوی ما بشتابید) (غيبت نعمانی: ص 197 ). معنای این روایت که نیازی به فکر کردن زیاد ندارد، این است که اهل بیت، برای تأیید یک مرد، در عالم رؤیا اجتماع کرده و مردم را به یاری او تشویق می نمایند[ پایان كلام سيد احمد الحسن. می گویم: اجتماع همه ی اهل بیت بر یک مرد، فقط پس از شهادتشان خواهد بود؛ به دو سبب: اول این که آن ها در یک زمان جمع نشدند، و دوم: این که گفتند: با سلاح به یاریش بیایید و این امر فقط درباره ی قائم و یا نماینده ی ایشان صدق می کند، پس اهل بیت به جز در عالم رؤیا اجتماعی نخواهند داشت. اما تاویل بعضی افراد که گفته اند سادات هاشمی هستند که بر گرد آن مرد اجتماع می کنند، مطلبی است که مادر فرزند مُرده را می خنداند. چگونه چنین چیزی ممکن است؟ در حالی که بسیاری از ایشان دشمنی خود را با اهل بیت علنی کرده اند. ] -7 بیزنطی می گوید: از امام رضا (ع) درباره ی مسأله ی رؤیا سؤال کردم. حضرت خودداری کرد و سپس فرمود: ( اگر ما آن چه را که می خواهید به شما بدهیم، برایتان شرّ خواهد بود و صاحب این امر(ع) گرفتار می گردد )( قرب الإسناد: ص 380 .). سؤال کننده درمورد مسأله ای پرسیده است که اختصاص به رؤیا دارد و امام (ع) رؤیا را به گرفتار شدن صاحب الامر ارتباط می دهد. پس روشن است که ارتباط محکمی بین رؤیا و امام (ع) وجود دارد و گویی رؤیا یکی از علامت های حتمی از نشانه های ظهور اوست که با جریان امام (ع) مرتبط است. پس ]از میان علامات حتمی[ به جز صیحه ی جبرئیل هیچ یک با آن منطبق نیست؛ زیرا رؤیا از عالم جبرئیل (ملکوت) است[ پایان كلام سيد احمد الحسن. از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: ( دیدن و رؤیای مؤمن در آخر الزمان بر هفتاد جزء از اجزاء نبوت است )). ] -8 از آل محمد نقل شده که در آخر الزمان رؤیا تکذیب نمی شود. پس مناسب تر این است که صیحه جبرئیل در عالم خودش یعنی عالم ملکوت باشد و صیحه در عالم ملکوت به وسیله ی رؤیایی که در آخرالزمان دروغ نمی گوید ( و تکذیب نمی گردد) و به وسیله ی مکاشفه به انسان می رسد[ پایان كلام سيد احمد الحسن. می گویم: این کلام به این معنی است که رسیدن صیحه از طریق رؤیا در آخرالزمان امری است که از دیگر امور به تصدیق نزدیک تر است و بیشتر می شود به آن اطمینان کرد. ] -9 اگر صیحه در این عالم مادی و از سنخ آن و به جسمانیت آن بوده باشد، تفاوت بین صیحه جبرئیل و صیحه ی ابلیس ملعون چیست؟ آیا صدایشان فرق دارد؟ آیا مردم صدای جبرئیل و صدای ابلیس را شنیدند تا بتوانند فرق بین آن دو صدا را بفهمند؟ بله، اگر صیحه جبرئیل در آسمان یعنی در ملکوت آسمان ها باشد، مؤمنان می توانند آن را تشخیص دهند؛ زیرا ملکوت در دست خداست: ﴿فسَبحْانَ الذَّي بيِدَه مَلكَوتُ كُلِّ شَيْء وَإلِيَهْ ترُجَعُونَ﴾) دار السلام: ج 1 ص 18 .) (پس پاک و منزه است کسی که ملکوت همه چیز به دست اوست و به سوی او بازگشت داده می شوید)[ پایان كلام سيد احمد الحسن. می گویم: یعنی این که ممکن نیست بتوان بین دو ندایی که در روایات آمده اولینشان از آسمان و دومی از زمین است، تشخیص داد. مگر این که اولین ندا را در آسمان ملکوتی در نظر بگیریم نه در آسمان دنیا. وگرنه هردوی آ نها در همان آسمان خواهند بود و این محال است؛ زیرا تشخیص بین آن دو غیر ممکن است و این امر صیحه را تبدیل می کند به چیزی که دعوت به گمراهی می کند نه به هدایت و خدا از چنین کاری به دور است و بسیار بلند مرتبه است. صیحه یا رویای صادقه پس از آن که احمد الحسن (ع) این نُه نکته را به من آموخت، به من فرمود: ( و اگر خدا بخواهد به نُه نکته ی دیگر نیز موفق خواهی شد) . به ایشان گفتم: سید! برای من سؤالی باقی نمانده. فرمود: ( اگر خدا بخواهد به نُه نکته ی دیگر موفق خواهی شد). و حال، به فضل خدا نُه نکته دیگر را برای همین هدف اضافه می کنم: در روایات، از امام باقر (ع) نقل شده است: ( سپس ندا دهنده ای از آسمان نام قائم را ندا می دهد ... پس خداوند بیامرزد، کسی این صدا را معتبر دانسته و پاسخ دهد ... پس در آن شک نکنید و گوش فرا دهید و اطاعت نمایید و در پایان روز صدای ابلیس ملعون ندا می دهد: آگاه باشید که فلانی مظلوم کشته شد؛ تا مردم را به شک انداخته و بفریبد. پس در آن روز چه بسیار شک کننده و متحیر خواهد بود که به دوزخ سقوط کنند. پس هرگاه صدا را در ماه رمضان شنیدید، در آن شک نکنید که آن صدای جبرئیل است و نشانه ی آن این است که به اسم قائم و اسم پدرش ندا می دهد ...)( غيبت نعمانی: ص 254 .). دسته ای از روایات به این مضمون وارد شده است، امامان در روایات، از شکّ در صیحه بر حذر می دارند و بر این که آن صدای جبرئیل است تأکید می کنند؛ بلکه به تصریح بسیاری از مردم در فتنه ی ابلیس ملعون گرفتار خواهند شد و متحیر گشته و به آتش سقوط می کنند. این بدان معناست که صیحه به هیچ وجه صدای آسمان دنیا نیست که هم هی مردم و اهل هر زبانی آن را به زبان خود بشنوند؛ زیرا اگر چنین باشد، هرگز کسی در آن تردید نمی کند و این با روایات منافات دارد. حال آن که مقدمات تشکیک در رؤیا را مشاهده می کنیم؛ چون مردم را عالمانشان غافل نگه داشته اند. از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: ( ... پس در آن هنگام از ما بیزاری می جویند و به ما هجوم می آورند و می گویند: همانا ندا دهند هی اول، جادویی از جادوهای اهل بیت است. سپس امام صادق (ع) این آیه را تلاوت فرمود:﴿وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ﴾ )و اگر آیه ای را ببینند روی بر تافته و می گویند این، جادویی دنباله دار است) (سوره قمر: 2.)) (غيبت نعمانی: ص 268 .). روایاتی نیز به این مضمون وارد شده، یعنی این که متهم کردن صیحه به جادوگری، زمانی رجحان دارد که صیحه همان رؤیاها باشد. ولی اگر در عالم دنیا باشد، حتی ممکن نیست یک فرد سفیه کم خرد آن را به جادوگری متهم کند؛ زیرا امر، بسیار بزرگ و خالی از فتنه می باشد و بلکه به این خاطر که هرچقدر امکانات مادی و یا امکانات همه ساحران جهان زیاد باشد، نمی توانند آن را بسازند. علاوه بر این، مفهوم مندرج برای صیحه همین است. پس در این مقام مناسب تر است که همه مردم عامی و عالمان، تصدیقش کنند و دیگر مشکلی وجود ندارد ... حال آن که می بینیم نبوتی که در قرآن از آن یاد شده که همین اتهام به آن زده شده، در این زمان هم فعلیت یافت. بسیاری از مدعیان علم و عالمان، وقتی ایشان را از رؤیاهایی که دعوت سید احمد الحسن را تأیید می کند آگاه کردیم، ایشان را به جادوگری متهم کردند. اینان، پس از وقوع صیح هی کبری و پس از این که بسیاری از مردم به آن ایمان بیاورند (که منجر به تهدید تاج و تخت هایشان و پایان سلطنتشان می شود) چگونه خواهند بود؟ امام صادق (ع) فرمود: ( آن ها دو صيحه هستند ... تا جایی که هشام از ایشان پرسید: چگونه این صیحه ها از یکدیگر باز شناخته می شوند؟ حضرت فرمود: هر کس قبل از وقوع ]صیحه[ آن را شنیده باشد، آن را می شناسد ...) (غيبت نعمانی: ص 266 .). عبد الرحمن به امام صادق (ع) عرض کرد: ( همانا مردم به ما خرده می گیرند و می گویند اگر صیحه ی حق و باطل هر دو باشند، چگونه از یکدیگر باز شناخته می شوند؟ شما چگونه به ایشان پاسخ می دهید؟ امام (ع) فرمود: به ایشان بگویید هر مؤمنی که قبل از وقوع صیحه به آن ایمان بیاورد، به محض این که واقع شود آن را تصدیق می نماید، خداوند فرمود: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إلِىَ الحْقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أمَّنْ لا يَهِدِّي إلِّا أنَ يُهْدَى فَمَا لكَمْ كَيْفَ تحَكُمُونَ﴾ )پس آیا کسی که به حق دعوت می کند سزاوارتر است که از او تبعیت شود یا کسی که خودش راه نمی یابد مگر این که هدایتش کنند، شما را چه می شود، چگونه قضاوت می کنید؟) (سوره يونس: 35 .)) (غيبت نعمانی: ص 266 ). پس امام (ع) در حدیث خود،به این امر اشاره می فرماید که صیحه ی حق از صیحه باطل غیر قابل تشخیص است، مگر کسی که از قبل آن را شنیده باشد یا قبل از وقوع، به آن ها ایمان داشته باشد. یکی از معانی کلام امام (ع) این است که قبل از صیحه ی موعود جبرئیل در 23 رمضان، صیحه هایی وجود دارد. پس جایگاه آن صیحه هایی که زمینه ساز اصلی هستند کجاست؟ و چگونه در نظام فرآیند ظهور اخلال و اضطراب ایجاد نمی کند؟ زیرا احتمال دارد از سوی مدعیان مورد سوء استفاده قرار بگیرد و چرا روایات درباره ی موعد آن صیحه ها سکوت نموده و یا این که حتی از آن جهت که بسیار روشن و معلوم است، به عنوان قرینه ی صیحه ی رمضان ذکر کرده و بلکه صیحه ی رمضان را قرینه ی وقوع صیحه های قبل از خودش قرار داده است؛ به گون های که هرکس قبل از صیحه، آن را شنیده باشد، به آن ایمان می آورد ... چه بزرگند اهل بیت و چقدر علمشان باشکوه است، در حالی که هیچ راه خروجی از این تعارض وجود نداشت مگر این که رؤی اها را در جای صیحه ها بنشانیم و این همان چیزی است که هم اکنون به وقوع پیوسته است، بسیاری از مردم و خصوصاً انصار، در این ایام رؤیاهایی می بینند که ظهور امر قائم آل محمد (ع) را نوید می دهد و کسی که به رؤیا ایمان دارد، همان کسی است که در آینده، صیحه ی رمضان را تصدیق خواهد کرد و کسی که رؤیا را بعنوان حجت معتبر نمی داند، منتظر مهدی خودش باشد همانند یهودیان که بیش از دوهزار سال و تا امروز منتظر آمدن مسیح هستند. در خصوص مضمون صیحه، مضامین مختلفی وارد شده که بعضی از آن ها را از کتاب «غیبت نعمانی ص 253 تا »266 نقل می کنم: از امام باقر (ع): (ندا دهنده به اسم قائم و اسم پدرش ندا می دهد) . از امام صادق (ع): ( بدانید که حق با علی بن ابی طالب است) . از امام باقر (ع): ( آگاه باشید که مهدی از آل محمد فلانی فرزند فلانی است). از امام صادق (ع): ( همانا فلانی امیر است) . از امام صادق (ع) : ( و ندا دهنده ای ندا م یدهد که فقط علی و شیعیانش رستگارانند). از امام صادق (ع) : ( بدانید فلانی صاحب الامر است پس چرا با یکدیگر می جنگید). از امام صادق (ع): ( کشت و کشتار برای چیست ... صاحبتان فلانی است). پس می بینیم که این مضامین، مختلف و متعدد هستند و روایات دیگری با مضامین دیگر وجود دارد که دلالت می کند بر این که ممکن نیست صیحه ی کجا با همه ی این الفاظ باشد، که هرکدام را یک بار بگوید، و می بایست حدیثی که درباره ی صیحه صادر می شود، با صیغه ی جمع آورده شود (صیحه ها) چون مضامین آن ها متفاوت است و این هم را هحلی ندارد مگر آن که صیحه در رؤیا بوده باشد؛ زیرا در آن هنگام، هر امّتی به نوعی از ابتلائات مبتلا می شدند که نوع خاصی از رؤیا را نیاز داشت که متناسب با حاجت هایش باشد. بلکه رؤیا ها متناسب با افراد می آیند، به همین خاطر مضامین متعدد می شود اما همگی در قالب هدایت به امر امام مهدی (ع) صورت می گیرد. زراره درباره ی ندا دهنده و این که چه کسی فرد راستگو را از دروغگو تشخیص می دهد، از امام صادق (ع) سؤال نمود. ایشان فرمود: ( کسانی آن را می شناسند که حدیث ما را روایت می کنند و می گویند که این امر، قبل از آن که به وقوع بپیوندد، واقع خواهد شد و می دانند که حق با ایشان است و راست گو هستند) ( غيبت نعمانی: ص 264 .). یعنی این که امام (ع) کسانی را که راستگو را از دروغگو باز می شناسند، به سه شرط مشروط نمود: الف- احادیث ما را روایت می کنند. ب- قبل از این که ندا واقع شود، می گویند این امر به وقوع خواهد پیوست. ج- آنان می دانند که خودشان راست گو و برحق هستند. شرط اول، همان چیزی است که انصار امام مهدی (ع) امروز آن را می گویند و بر کلامشان با روایات استدلال می کنند و اما روش دیگر گروه ها، اصول و منطق و آن چیزهایی است که عُقَلا بر آن اتفاق داشته باشند ( عقلایی که هیچ گاه اتفاق نظر ندارند مگر در اوهام یونانیان کافر امثال افلاطون و دانشمندان مسلمانی که دنباله رو ایشان بودند، بله، عُقَلا که بهتر است نامشان را دیوانگان این کره ی خاکی بگذارند) بر دشمنی انبیا و اوصیا اتفاق نظر داشتند). کسانی که به شرط دوم قائلند نیز، همان انصار هستند؛ زیرا آنانند که می گویند صیحه همان رؤیا و مکاشفه است و کسی که آن دو را تصدیق نکند، صیحه را نیز تصدیق نخواهد کرد، و صیحه قبل از این که اتفاق بیفتد ( در ماه رمضان) واقع شده است، و اما ادعای بعضی از علما بر این که صیحه دعوت به طرف حق در مقابل طرف باطل است یا این که صیحه بیانی برای جهت حق است و یا ادعاهای دیگر، با روایاتی که به صیحه بُعد اعجاز می بخشد مطابقت ندارد. و اما شرط سوم این است که جماعتی که صیحه حق را می شناسند، می دانند که برحق و راستگو هستند و این بدان معنی است که دلایل ایشان برای صدق ادعایشان، از درونشان یعنی بلکه از درون نفسشان است و این دلیل مطلقاً از خارج به دست نمی آید، و گرنه معنی این چیست که به شخصی بگویی برو و از کسی که معتقد است، راستگو و بر حق است تبعیت کن چه می تواند باشد !!! و آیا کسی هست که به این امر معتقد نباشد؟! بنابراین، اعتقادشان به این که برحق هستند، از چشمه ای درونی از نفس هایشان سرچشمه می گیرد که هیچ ارتباطی با بیرون ندارد. یعنی عملیات تشخیص آن ها برای نفسشان، به طور علمی اندازه گیری و قیمت گذاری نمی شود که آنان برحق هستند یا نه؟ این مطلب را می شود بر بعضی انصار ساده و کم سواد یا بی سواد حمل کرد که خود را بر حق و صادق می دانند؛ زیرا امامان را در رؤیا دیده اند که ایشان را به یاری این امر تشویق می کردند، و درحال حاضر خود را صادق می دانند اما این قناعت ایشان برگرفته از یک ملاک علمی برای وضعیتی که برایشان به وجود آمده، نیست؛ بلکه از رؤیایی است که از طریق نفسش و در نتیجه از سوی خداوند به او رسیده است. خداوند متعال فرمود: ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتنِا فِي الْفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لهَمْ أَنَّهُ الحْقُّ أَوَلمَ يَكْفِ برِبكِّ أَنهَّ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾) فصلت: 53 .)( به زودی آیاتمان را در آفاق و در نفس هایشان به ایشان نشان خواهیم داد تا برای آنان روشن شود که آن حق است، آیا این کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است). امام صادق (ع) فرمود: ( ...پس زمانی که صدا را می شنوند، بیدار می شوند و گویی پرندگان بالای سرشان هستند...) ( غيبة النعماني: ص 263 .) و در این روایت به این امر تصریح شده که اینان شبانه و در خواب این صدا را می شنوند و زمانی که بیدار می شوند مبهوت و سرگشته اند. گویی پرندگان بالای سرشان می گردند. خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: ﴿وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ﴾) ق: 41 – 42 .) ( و گوش فراده روزی که ندا دهنده از مکانی نزدیک ندا می دهد. روزی که صیحه ی به حق را می شنوند. آن روز، روز خروج است). صرف نظر از این که معنی مورد نظر از ندا دهنده در این آیه، حمل بر صیحه ی اسرافیل یا جبرئیل شود که هر دو از یک سنخ هستند، و مقصود از آن این است که صیحه از مکانی نزدیک زده خواهد شد، و چیزی از نفس انسان به او نزدی کتر نیست. بنابراین، اگر این صیحه را بر این عالم شهود یعنی دنیا حمل کنیم، باز هم رؤیا و یا مکاشفه با آن مناسبت دارد؛ زیرا تنها راه ارتباطی بین عالم ملکوت و انسان همین است. گزیده ای از سخنان سید احمد الحسن درباره ی معجزه) هر پیامبری از انبیاء خداوند سبحان متعال، با معجزه مبعوث شد و معجزه مشابه چیزهایی است که در زمان خودش وجود دارد، مثلاً معجزه ی عیسی (ع)، زنده کردن مردگان و شفای مریضان بود؛ زیرا ]در آن زمان[ پزشکی رواج داشت، و موسی (ع) عصا و نشانه های دیگر آورد؛ به خاطر رواج داشتن جادوگری و سحر و یوسف(ع) رؤیا و تأویل آن را بعنوان معجزه آورد؛ چون در زمانش اینها رواج داشت، و امام مهدی (ع) و یا مهدی اول که زمینه ساز ایشان است نیز با چیزی می آیند که مناسب زمانشان است که همان علم به کتاب خدا و معرفت و ... است و هم چنین از چیزهایی که مناسب زمان ایشان است، رؤیاست؛ زیرا هما نطور که آل محمد فرمودند، رؤیا در آخرالزمان دروغ نمی باشد و باقیمانده ی نبوت در آخرالزمان همان رؤیاست. بنابراین، امام مهدی (ع) رؤیا و تأویل آن را می آورد همان گونه که یوسف (ع) آورد، و ایرانیان امام مهدی (ع) را به صفت یوسف آل محمد می شناسند. انبیا نشانه ها و معجزاتی از جانب خداوند می آوردند که مشابه چیزهای مرسوم زمان خودشان بود. نه به خاطر مشابهتشان با آن مرسومات، آن گونه که بعضی علما گمان کرده اند. بلکه به خاطر این که قابل اشتباه شدن باشد و بخاطر این که خالی از امتحان نباشد تا اجبار به ایمان در کار نباشد، زیرا دنیا خانه ی بلا و امتحان است و به این خاطر که هرکس به غیب ایمان دارد، ایمان بیاورد. خداوند متعال فرمود: ﴿وَلوَ جَعلَنْاَهُ مَلكَا لجَعلَنْاَهُ رجَلاً وَللَبَسَناَ عَليَهْمْ مَا يلَبْسِونَ﴾) لإنعام: 9.) (اگر او (فرستاده) را فرشته قرار می دادیم، باز او را به صورت یک مرد می فرستادیم و تا زمانی که اشتباه می کنند امر را بر آنان مشتبه می کردیم) پایان كلام سيد احمد الحسن. می گویم: حال که از کلام سابق ثابت شد، رؤیا از معجزات امام مهدی (ع) است و همگام با فرآیند ظهور است، و اولین چیزی که ظهور مقدس به وسیله ی آن آشکار می شود، صیحه است. پس مناسب تر است که صیحه به وسیله رؤیا باشد. در نتیجه بهتر این است که رؤیا و صیحه در یک مصداق خارجی با هم جمع بشوند؛ چون زمانشان یکی است و حقیقت هر دو یکی است؛ زیرا صیحه، از جبرئیل است که یک فرشته است و رؤیا نیز از سوی فرشتگان است. ( زمانی که ماه رمضان موافق شب جمعه شود، این صیحه واقع خواهد شد که شخص خوابیده را بیدار می کند و شخص ایستاده را می نشاند و پرده نشین ها را از پشت پرده بیرون می کشد در شب جمعه. پس هرگاه نماز صبح روز جمعه را خواندید، به خانه هایتان وارد شوید، و درهای خانه هایتان را ببندید و منافذ را مسدود کنید و خود را در جامه بپیچید و گوش هایتان را ببندید، پس زمانی که صیحه را حس کردید، به سجده بیفتید و بگویید: ( سبحان القدوس ربنا القدوس) که هر کس این کار را بکند، نجات می یابد و هر کس چنین نکند، هلاک می گردد) (الملاحم والفتن – لابن طاووس: ص 42 .). هرکس در خواندن این روایت دقت کند، چند نکته را نتیجه می گیرد: الف- هرکس به دنبال شنیدن صیحه باشد و منتظرش باشد، اسباب آمادگی را برای آن فراهم می کند و یا به صحراها یا بالای بام خانه ها می رود. نه این که درها را و منافذ و گو شها را ببندد. تازه خود را در جامه پیچیدن، با فهم ظاهر آیه تعارض دارد. ب- اگر به معنی ظاهری روایت تن بدهیم و صیحه مادی باشد و آن قدر قدرت داشته باشد که با همه این کارها و پنهان شدن ها باز هم شنیده شود، پس چرا اصلاً این همه کار انجام دهد؟ اگر صیحه به این حد شدید است؟ به گون های که علی رغم همه این پوشیده شدن ها باز هم شنیده می شود. بنابر این کسی جرأت انکار آن را ندارد ... اما در روایات ثابت است که انکارش می کنند. ج- اقدام به همه تدابیر بستن راه های صیحه، مستلزم این است که قبلاً آن را شنیده باشد یا حداقل قبل از وقوع صیحه، از طریق کسانی که قبلاً ( یعنی قبل از نماز صبح) آن را شنیده اند، مطلع شده باشد (طبق روایت) و بعد از آن، تدابیر لازم برای بستن راه صیحه را عملی نماید و منتظر شنیدن باشد و سپس آن را بشنود و پس از آن شکر خدای را به جای آورد. این نیز با معنی ظاهری و معروف صیحه تعارض دارد. بلکه برای حل تعارض نیاز به نماد شناسی هست. د- این که فهم روایت یک فهم رمزی است و صیحه یک امر غی رمادی است، و اولین تعارض به این صورت حل می شود که تمام تدابیری که برای بستن مسیرهای صیحه هست برای حفاظت از دنیای خارجی مادی است (یعنی صیحه ی ابلیس) تا زمینه برای شنیدن صیحه ی حق از طریق عالم ملکوت فراهم شود. یعنی قطع تمام راه های ارتباطی با بت پرست یهای محیط خارج، و این مانع هایی که رسول خدا ما را به ایجاد آن تشویق می کند، فقط وسیل های اطمینان بخش است و انجامش برای شنیدن حق و دوری از شبهات باطل و کارشکنی و وسوسه های شیاطین است و این امر را حوادث کنونی اثبات کرده است؛ زیرا گروهی از علما به حجیت رؤیا اقرار ندارند. بلکه سیستانی به صورت علنی و آشکارا فتوا به تکذیب کسانی داده است که ادعا م یکنند امام مهدی)عجل الله فرجه( را دیده اند. )به کتاب پاسخ کوبنده به منکران رویت قائم )ع( مراجعه کنید( پس این امر چه معنایی به جز تکذیب صیحه م یتواند داشته باشد؟ اما ایشان خود را در جایگاه ابلیس ملعون قرار داد هاند و صیح هی باطل را ساختند و با همه امکاناتشان آن را به راه انداختند. ه- این که صیحه در شب 23 ماه رمضان بوده و سپس باید منتظر شنیدن آن پس از طلوع آفتاب باشیم، بر معانی نمادینی دلالت دارد که سید احمد الحسن(حفظه الله) در کلامی به این مضمون به آن اشاره کرده است: این که صیحه در آن شب مبارک است که همان لیلة القدر می باشد، امضاء و تقریر صیحه در آن شب از آن سال خواهد بود که وضعیت آن، مانند همه ی مقدراتی است که هم هساله در آن شب برای هم هی مخلوقات رقم می خورد )به حسب روایات اهل بیت (، بنابراین، صیحه در آن شب موعود، نافذ و امضا شده است و این بدان معنی نیست که فقط شنیدنش در آن شب اتفاق می افتد )آن گونه که مردم گمان می کنند( بلکه صیحه در شب قدر ثابت می شود و ابتدای شنیدن طنینش، از آن شب است. سپس تا همه ی روزهایی که بعد از آن می آید، ادامه می یابد ... از جمله چیزهایی که خوب است به آن اشاره شود، این است که بعضی روایات تصریح دارند که صیحه ی جبرئیل در ابتدای شب است که این کلام به صیحه یک صورت عمومی می بخشد که کاملاً از ظاهر روایات دور است؛ زیرا آخرین فاصله زمانی در غیبت کبری یعنی قبل از ظهور که طبیعتاً باز هی زمانی ظلمت و سرگردانی و دوری از راه خداست و در نتیجه تاریکی شب سیاه است و این همان چیزی است که از آن به (اول شب) تعبیر شده است که قبل از ظهور است و آن وقوع صیحه هایی قبل از صیحه ی موعود است و روایات قبل به این امر اشاره کردند که در عالم خارج، رؤیاهایی هستند که بسیاری از مردم سا لها قبل از وقوع جریان احمد الحسن (فرستاده ی امام مهدی (ع)) دیده و از آن خبر داده اند. سپس بعد از آن، صیحه ی رمضان موعود است که اعلام فتح مبین (گشایش آشکار) خواهد بود. هم چنین گشوده شدن درهای ملکوت به وسیله ی رؤیا برای خلایق، هرکس به نسبت خودش و روایت در اینجا به نماز صبح منتقل می شود که طبعاً بعد از صیحه است و مقصود از فجر، همان ظهور مقدس و فراگیر شدن آن است.(والله أعلم) به همین خاطر رسول خدا با عبارت امری فرمود: شما زمانی که صیحه در شب جمعه صورت گرفت و خبرش منتشر شد (نماز صبح) به خانه هایتان وارد شوید و ... یعنی تلاش کنید که از حق مطمئن شوید آن هم فقط از راه انقطاع و تنها شدن با خدا و به هیچ صدای مادّی که حق را از شما دور کند و ضایع نماید، گوش ندهید و سپس فرمود: زمانی که صیحه را احساس کردید (یعنی از طریق رؤیا)، حضرت در صورتی این حرف را می زند که قبلاً فرموده بود: صیحه در شب قبل واقع شده است و شنیدن آن را بعد از آن نفی نمی نماید. بلکه به آن تشویق می نماید ... و بدی نگونه معنی روایت روشن می شود. إن شاء الله. و سپاس فقط از آن خداست. در نهایت، نظر شهید محمد صادق صدر در کتاب ( الموسوعة المهدوية:ج 3 ص 124 ) را درباره این موضوع به اطلاع خوانندگان می رسانم که سه نظریه را درباره ی صیحه بیان می کند: الف- صدایی عظیم در آسمان که حامل معانی کلام باشد که این وجه حامل صفت اعجاز است. ب- صدایی در آسمان از ماورای طبیعت مادی؛ زیرا صدای یکی از فرشتگان است که این وجه نیز صفت اعجاز دارد. ج- صدای جنگ و بمباران و موشک ها. سید شهید به طور خلاصه می گوید: ( صدای هولناک به معنی صیحه است؛ زیرا آن دو، یک آیه و نشانه است که گرد نهای دشمنان خدای سبحان در مقابلش خاضع خواهد گشت و طبق نظریه ی دوم، ترس و وحشت قلبی دشمنان خدا، ناشی از صدای جبرئیل امین است. اما این صدا برای مؤمنان، بشارتی بزرگ است که نزدیکی فرج و ظهور را نوید می دهد و به همین خاطر، این صوت، اهمیت فراوان می یابد که شخص خوابیده از آن بیدار می شود و شخص بیدار می ترسد و دختر پرده نشین از پشت پرده بیرون می آید )( الموسوعة المهدية: ج 3ص 124 .)، پایان کلام سید صدر. معنی این کلام این است که نظر شهید مطابق حقیقت است که صدای جبرئیل در قلب هاست نه در گوش ها و این اتفاق نمی افتد مگر از طریق رؤیا و مکاشفه. در پایان، به همه ی مردم و هر جوینده ی حقیقتی می گویم: صیحه هم اکنون به همراه سید احمد الحسن (حفظه الله) در آسمان رفت و آمد می کند. اما شما بر قلب هایتان حجاب افکندید و در گوش هایتان پنبه نهادید؛ زیرا کسی که صیحه را نمی شنود و تصدیقش نمی نماید، به آن ایمان نخواهد آورد. این همه تکبر بر فرستاده ی امام مهدی(ع) بلکه بر خود امام مهدی (ع) و بلکه بر خدای سبحان متعال برای چیست؟؟؟ «لا حول و لا قوة الا بالله صیحه در کتاب های اهل سنت و جماعت بسم الله الرحمن الرحيم اللهم صل على محمد وال محمد الائمة والمهد يين وسلم تسليما ( ينابيع المودة للقندوزي الحنفي): في قوله تعالى: «واستمع يوم ينادي المناد من مكان قريب يوم يسمعون الصيحة بالحق ذلك يوم الخروج »عن الصادق ( رضي الله عنه) قال: «ينادي مناد باسم القائم واسم أبيه (عليهما السلام) والصيحة في هذه ا يلآة صيحة من السماء، وذلك يوم خروج القائم. » ينابيع المودة قندوزي حنفي در مورد سخن خداوند متعال: «و روزى كه منادى از جایي نزدیکی ندا درمی دهد، به گوش باش.روزى كه فرياد ]رستاخيز[ را به حقّ می شنوند، آن ]روز[ روز بيرون آمدن ]از زمين[ است. » از صادق رض که فرمود: «منادی به نام قائم و نام پدرش(ع) ندا می دهد. صیحه در این آیه، صیحه از آسمان است و این روز خروج است. » ( البيان للكنجي الشافعي): عن عبد الله بن عمر قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): «يخرج المهدي على رأسه غمامة فيها مناد ينادي: هذا المهدي خليفة الله فاتبعوه. » قال في (البرهان): قال في (عقد الدرر): وهذا النداء يعم أهل الأرض ويسمع أهل كل لغة بلغتهم. بيان گنجي شافعي از عبدالله بن عمر که می گوید: رسول الله(ص) فرمود: «مهدی خروج می کند؛ در حالی که ابری روی سرش است که در آن، منادی است که ندا می دهد: این مهدی، خلیفه خداوند است. از او دنبال هروی کنید. در برهان می گوید: در عقدالدرر می گوید: این ندا شامل همه مردم زمین می شود و هر فردی با زبان خودش می شنود. » (إسعاف الراغبين للصبان الحنفي): وجاء في روايات أنه عند ظهوره ينادي فوق رأسه ملك: «هذا المهدي خليفة الله فاتبعوه. » إسعاف الراغبين صبان حنفي: در روایات است که هنگام ظهورش فرشته ای بالای سرش ندا می دهد: «این مهدی خلیفه خداوند است. از او دنباله روی کنید. » (البرهان في علامات مهدي آخر الزمان) : أخرج أبو نعيم عن علي قال: «لا يخرج المهدي حتى يقتل ثلث ويموت ثلث ويبقى ثلث. » برهان في علامات مهدي آخر الزمان: علی فرمود: «مهدی خروج نمی کند، تا اینکه یک سوم کشته شوند و یک سوم بمیرند و یک سوم باقی بمانند. » (ينابيع المودة للقندوزي الحنفي): عن أبي أمامة قال: خطبنا النبي (صلى الله عليه وآله)، وذكر الدجال، وقال: «فتنفي المدينة الخبث كما ينفي اليكر خبث الحديد ويدعى ذلك اليوم يوم الخلاص، فقالت أم شر كي: فأين العرب يومئذ يا رسول الله؟ قال: هم يومئذ قليل وجلهم ببيت المقدس وإمامهم المهدي (عليه السلام). » ينابيع المودة قندوزي حنفي: ابی امامه می گوید: پیامبر(ص) برای ما خطبه خواند و یادی از دجال کرد و فرمود: «از مدینه بدی می رود، همان طور که دم آهنگری بدی آن را می برد و آن روز به روز رهایی نامیده می شود. ام شریک عرض کرد: ای رسول الله! عرب در آن روز کجایند؟ فرمود: آنان در آن زمان، اندک هستند و همه آنان در بیت المقدس هستند و امام ایشان مهدی(ع) است. » السيوطي- الدر المنثور - الجزء: ( 6 )- رقم الصفحة 59 - وأخرج إبن أبى شيبة عن عاصم بن عمرو البجيلى ( ر ) قال: «لينادين باسم رجل من السماء لا ينكره الذليل ولا يمتنع منه الدليل. » عاصم: «به نام مردی از آسمان ندا سر داده می شود که ذلیلی آن را انکار نمی کند و راهنمایی از او سر باز نمی زند. » قال في عقد الدرر : عن ابي عبدالله الحسين بن علي (ع) انه قال: « . . . و ينادي من السماء منادٍ ، باسم المهدي ، فيسمع من بالمشرق و المغرب ، حتى لا يبقى راقد الا استيقظ ، و لا قائم الا قعد و لا قاعد الا قام على رجليه فزعاً ، فرحم الله من سمع ذلك الصوت فأجاب ، فإن الصوت الأول صوت جبرائيل الروح الأمين (ع) » / عقد الدرر : حديث 148 الباب الرابع . حسین(ع) فرمود: «منادی از آسمان به نام مهدی ندا سر می دهد. افرادی که در مشرق و مغرب هستند، می شنوند. تا جایی که هیچ خوابید های باقی نمی ماند، مگر اینکه بیدار شود و ایستاده ای نیست، مگر اینکه بنشیند و نشسته ای باقی نمی ماند، مگر اینکه از روی ترس، روی پاهایش بایستد. خداوند فردی که آن صدا را بشنود و پاسخ دهد، رحمت کند. صدای اول، صدای جبرئیلِ روح الامین(ع) است. » و أخرج عقد الدرر ايضاً بسنده عن المعجم الطبراني و من مناقب المهدي (ع) لأبي نعيم ، و رواه الحافظ ابو نعيم بن حمّاد في كتاب الفتن قال: «اذا نادى منادٍ من السماء، ان الحقّ في آل محمد ، فعند ذلك يخرج المهدي (ع). » عقد الدرر : حديث 183 الباب السادس . ابن حماد می گوید: «اگر منادی از آسمان ندا دهد: حق در آل محمد است، در این هنگام است که مهدی(ع) خروج می کند. »

فایل‌های PDF

نشریه زمان ظهور شماره 10
مشاهده فایل پی دی اف