آیا منظور از فارجعوا الی رواة حدیثنا فقها و مجتهدین نمیباشند؟
سؤال : این کلام امام (ع) را چگونه تفسیر میکنید: (و اما حوادث رخ داده را به راویان حدیث ما مراجعه کنید که آنها حجت من بر شما و من حجت خداوند بر آنها هستم) آیا مقصود علماء دین و اهل اجتهاد و همان گونه که در حدیث آمده نیست (و اما کسی که از فقها و مسلط بر نفس و حافظ دینش و مخالف هوای نفس و مطیع امر مولایش باشد تقلید از او بر عوام لازم است). پاسخ: امام صادق (ع) فرمود: (نمیبینید که خداوند در قرآن کریم میفرماید شما حق ندارید به میل خود درختی در زمین بکارید بدین معنی که شما حق ندارید بنا به میلتان شخصی را به امامت منصوب کنید و بر حسب خواست و اراده خود او را به حق بدانید) و سپس فرمود: (دو نفر از اشخاص هستند که روز قیامت خداوند به آنها نگاه نمیکند و با آنها سخن نمیگوید و آنها را به فهم و کمال نمیرساند و عذابی دردناک خواهند داشت. اول کسی که بر خلاف خواست خداوند کسی را به امامت برگزیند و دوم کسی که با شخصی که خداوند او را به امامت منصوب کرده به مخالفت و پیکار بپردازد).([1]) حجتهای خداوند بر ما محمد (ص) و آل محمد و دوازده امام و دوازده مهدی علیهم السلام میباشند چرا که خداوند آنها را به این مقام منصوب کرده و فقط ایشان صاحب ولایت الهی هستند و غیر از آنها اگر کسی باشد حق آنها علیهم السلام را غصب کرده مگر این که از جانب خودشان منصوب شده باشد و امروز امام ما امام مهدی (ع) میباشد. و اما کلام حضرت (ع) که میفرماید: (به راویان حدیثمان مراجعه کنید) منظور امام (ع) چهار سفیر میباشد (آنها حجت من بر شما هستند) چرا که از جانب امام (ع) به این مقام منصوب شدهاند بنابراین احادیث آنها حجتی بر مردم به حساب میآید چرا که حدیث آنها حدیث امام (ع) به حساب میآید و از جانب اوست و او حجت خداوند بر آنها میباشد (و اما کلام شما که علماء دین و اهل اجتهاد منظور امام باشد) به نکات زیر توجه کنید. 1 - آیا از جانب خداوند منصوب شدهاند؟ مسلماً (خیر) چرا که خداوند در قرآن میفرماید: (من بر روی زمین خلیفهای بر گزیدم) و خلفا بر روی زمین محمد و آل محمد (ص)، دوازده امام علیهم السلام و دوازده مهدی علیهم السلام میباشند و یکی بعد از دیگری میآیند و خلیفه خداوند در این عصر امام مهدی (ع) میباشند. 2 - آیا این علماء در زمان خود از جانب خلیفه خداوند که امام مهدی (ع) است منصوب شدهاند؟ مسلماً (خیر) که اگر از جانب امام (ع) منصوب شده بودند امام (ع) را گم نمیکردند و به فرقههایی متفرق از حق تبدیل نمیشدند و اگر بگوییم که نیابت عام از امام مهدی (ع) دارند باید بپرسیم که نیابت عام برای یک شخص از مجتهدین است یا صدها مجتهد که در عراق و ایران هستند و هر کدام از آنها خود را امام امت میداند. و اگر نیابت عام از جانب امام مهدی (ع) نزدشان موجود بود چرا امامشان را نمیشناسند؟. اگر امامشان را میشناسند چرا با او مخالفند؟ (و هر کدام از آنها رأی طرف مقابل را رد میکند) آیا این دلیلی بر عدم حقانیت مراجع نیست پس به کدام حق خود را صاحب نیابت امام (ع) میدانند؟ و باز هم اگر بگوییم که نیابت امام (ع) مختص یکی از آنها است باید بگوییم یا از جانب خداوند منصوب شدهاند یا از جانب امام مهدی (ع) و اگر این شخص از جانب امام مهدی (ع) به نیابت منصوب شده باشد چرا این مسئله مهم را اعلام نمیکند و دلایل خود را ارائه نمیدهد؟ و اگر بگوییم که امت یک امام ندارد بلکه دهها امام دارند که آنها را به سوی خداوند هدایت میکنند. باید بگوییم که این غیر ممکن است چرا که در زمان امام حسن بن علی (ع) امام حسن (ع) و امام حسین (ع) هر دو امام بودند ولی امام امت امام حسن (ع) بود و امام حسین (ع) بودند اما نمیتوانستند امت را بدون امام حسن (ع) هدایت کنند مگر اینکه امام حسن (ع) از او چیزی بخواهد. چگونه است که صدها مجتهد هر کدام خود را امام امت میداند. آیا میتوانند امت را هدایت و رهبری کنند؟ باید بدانیم که هر کشتی اگر دارای چند ناخدا باشد غرق خواهد شد. 3- میگوییم با توجه به این که فقهاء در این زمان نه از جانب خداوند و نه از جانب خلیفه خداوند منصوب شدهاند پس چگونه خود را به امامت مردم منصوب میکنند؟ و اگر بگوییم که آنها توسط خودشان به امامت امت منصوب شدهاند باید بگوییم که حق محمد وآل محمد (ص) و امامان و دوازده مهدی علیهم السلام را غصب کردهاند. امام صادق (ع) میفرماید (هر کس در واقع امام نباشد و خود را به امامت منصوب کند حق ما را غصب کرده و هر کس حق ما را غصب کند حق خداوند را غصب کرده است) باز هم اگر بگوییم که مردم آنها را به امامت خود انتخاب کردهاند باید بگوییم آیا مردم از خطا و اشتباه معصومند و عقلهایشان کامل و بی نقص است که این غیر ممکن است چرا که اگر چنین بود امام معصوم (ع) را به امامت انتخاب میکردهاند. و چون دارای عیب و نقص هستند افرادی چون فقهای امروز را به امامت خود بر میگزینند. و اما قسمت دوم سؤال، روایت (اگر کسی از فقها که مسلط بر نفس خویش و حافظ دین خود و مخالف هوای نفس و مطیع امر مولایش بود مردم عوام باید از وی تقلید کنند) عده زیادی از کتابها موجود میباشد که از جمله آنها کتاب احتجاج طبرسی و وسائل شیعه حر عاملی و کتابهای دیگری که اگر به آنها مراجعه کنید میتوانید متن و معنی کامل روایت را بیابید روایت مذکور در نُه سطر میباشد که در اینجا مجتهدین و فقها فقط به ذکر یک سطر آن اکتفا میکنند. (جهت اطلاع جای سطر ذکر شده از روایت در وسط روایت میباشد). که نمیتوان منکر قبل و بعد از این سطر شد کما این که روایت یک روایت است و نمیتوان آن را به دو یا سه بخش تجزیه کرد. روایت به طور کامل بدین شرح میباشد: از ابی محمد عسکری (ع) که میفرماید: خداوند متعال میفرمانید: فويل للذين يكتبون الكتاب بأيديهم ثم يقولون هذا من عند الله (وای بر کسانی که کتابی را از جانب خود و با دست خود مینویسند و میگویند که از جانب خداوند متعال است) که امام (ع) فرمود:( این آیه برای قومی از یهود میباشد .... تا آنجا که فرمود: مردی به امام جعفر صادق (ع) گفت: و اگر این عوام یهود چیزی از کتاب نمیدانند جز آن که از علمای خود میشنیدند؟ پس چگونه آنها را به قبول و تقلید از علمایشان ملامت کردهاند در حالی که خود از کتاب چیزی نمیدانستند؟ و آیا عوام یهود همچون عوام ما از علمای خود تقلید میکردند؟..... تا آنجا که فرمود: امام جعفر صادق (ع) پاسخ داد: بین عوام ما و عوام یهود یک مساوات از یک جهت و یک تفاوت از جهتی دیگر وجود دارد. از جهت مساوات، خداوند متعال تقلید عوام ما از علمایشان را همان طور که عوام یهود را در این کار نکوهید عوام ما را نیز سرزنش کرد و اما از جانب تفاوت: عوام یهود علمای خود را به دروغ گویی و حرام خوری و گرفتن رشوه و تغییر احکام میشناختند و با اینکه ایمان داشتند که هر کس چنین کاری را بکند فاسق است و نمیتواند در پیشگاه خداوند و واسطههای بین خلق و خداوند صادق باشد و باز هم از آنها تقلید میکردند بنابراین خداوند تقلید آنها را رد میکند و همان گونه عوام ما اگر بدانند که علمای آنها اهل فسق ظاهر و تعصب شدید و چنگ زدن به دنیا و حرام آن هستند و باز هم از آنها تقلید کنند مانند عوام یهود میمانند که خداوند آنها را با تقلید از علمای فاسق خود گناهکار میدانند. و اما اگر کسی از فقها که مسلط بر نفس خویش و حافظ دینش و مخالف هوای نفس خود و مطیع امر مولایش باشد عوام میتوانند که از وی تقلید کنند و این صفات بر علماء صدق نمیکنند مگر عده معدودی از علماء شیعه نه همه آنها و هر کس مانند علمای عامه مرتکب قبایح و فواحش شد از جانب ما چیزی از آنها را قبول نکنید و کرامتی برای آنها قائل نباشید چرا که مسائل ما اهل بیت را تا حد زیادی تحریف میکنند چرا که اهل فسوق در جایی به خاطر جهل و نادانی مسئلهای از ما را به طور کامل حرام میکنند و مسائل را غیر از آن چیزی که هست نشان میدهند به خاطر نداشتن معرفت آن و بعضی از آنها به طور عمد از جانب ما دروغ میگویند) این حدیث را امام حسن عسکری (ع) در تفسیر خود وارد کرد. و اینک میگویم: کدامیک از فقها در این زمان مسلط بر نفس و حافظ دین و مخالف هوای نفس و مطیع امر مولایش است و این مولا به راستی کیست؟ و چه کسی این فقیه را اگر دارای این صفات بود تزکیه میکنند. و اگر بگوییم که خود نفسش را تزکیه میکند یا مردم او را تزکیه میکنند قبلا گفته شد که مردم معصوم نیستند (کسی جز خداوند نفس را تزکیه نمیکند) و البته امام معصوم نیز میتواند که فقیه مذکور اگر مطیع امر مولایش بود امام (ع) او را تزکیه میکرد و نیز در روایت آمده عوام میتوانند از او تقلید کنند و نه عبارت عوام باید از او تقلید کنند و این به معنی داشتن اختیار در تقلید است نه واجب بودن آن که اگر چنین بود گفته میشد بر عوام تقلید واجب است و اما ملاحظه کنید که فقیه حتی اگر تمامیضمانت مذکور را دارا بود تقلید از او واجب نیست وشخص در تقلید کردن یا نکردن از او مختار است. پی نوشت : -[1] تحف العقول ص:325.