شبهه تعداد فرزندان وپدران سید احمد الحسن در بیانیه13رجب
بعضی از معاندین دعوت بر فرمودهی سید احمدالحسن (ع) در بیانیه ۱۳ رجب یا بیانیهی برائت اشکال وارد میکنند که متن آن این گونه است: (لقد بشركم بي جدي رسولالله (ص) وذكرني في وصيته باسمي وصفتي، ووصلت لكم هذه الوصية بسند صحيح وذكرها علماء الشيعة في كتبهم، وبما وصى رسولالله (ص) وهو على فراش الموت، أو ليس بأهم شي! فلقد أوصاكم بآبائي الأئمة الاثنى عشر علیهم السلام وبي وبأبنائي الاثنى عشر….)، یعنی (جدم رسولالله (ص) به من بشارت داد و مرا در وصیت با نام و صفت ذکر کرد، و این وصیتنامه با سند صحیح به دست شما رسید و وصیت و آنچه که رسولالله (ص) در هنگام وفات، بدان توصیه کرد را علمای شیعه در کتبشان نقل کردند، آیا این مهمترین مورد نیست؟ ایشان به پدران دوازده گانهام، به من و به فرزندانم [دوازده مهدی] وصیت نمود). اشکال وارده این است که ائمه دوازده امام و مهدیین دوازده مهدیاند که مجموع ایشان ۲۴ نفر خواهد بود، در حالی که سید احمدالحسن (ع) میگوید که رسولالله (ص) به پدران دوازده گانهام، به من و به فرزندان دوازدهگانهام وصیت نموده است که مجموع ایشان ۲۵ نفر خواهد بود و نه ۲۴؟! پاسخ: این اشکال از طرف افرادی مطرح میشود که به گفتار و ادبیات زبان عربی آشنائی ندارند تا با این اشکال پوچ و تهی مفتضح گردند. فرموده سید احمدالحسن (ع): [فلقد أوصاكم بآبائي الأئمة الاثنى عشر علیهم السلام وبي وبأبنائي الاثنى عشر]، یعنی [رسولالله (ص) به پدران دوازده گانهام، به من و به فرزندانم [دوازده مهدی] وصیت نمود]. [الـ] که در [الاثني عشر] به کار رفته است “لام عهد” است، و عهد یا ذکری هست یا ذهنی، و در اینجا “لام” عهد ذکری است، زیرا که عهد شناخته شده به آنچه که مانند و قبل آن آمده بر میگردد حال چه فرد باشد یا تعداد، پس لفظ ]الاثني عشر] در مجموع نه فقط به فرزندان، بلکه به سید احمدالحسن (ع) و فرزندان ایشان باز میگردد، و آن کلامی مستقیم است زیرا که ایشان و فرزندانشان در واقع دوازده نفر هستند. ارجاع “لام عهد” فقط به فرزندان، گفتاری بدون دلیل است، و حتی اگر اشتباهی در خواندن آن جمله توسط خواننده رخ دهد ممکن نیست با ارجاع آن فقط به فرزندان جزم کرد، زیرا که در اشتباه طرز جملهبندی به قرائن باز میگردد چه حالیه باشد یا مقالیه یا خارجیه. همه قرائن دلالت بر این دارد که منظور سید احمدالحسن (ع) در فرموده [الاثني عشر] ایشان و فرزندانشان مهدیین یازدهگانه هستند، و تمامی کتب و بیانات ایشان بیانگر این مسئلهاند و هیچ اشارهای به این نشده که مهدیین سیزده نفرند، بلکه کلیهی کتب و بیانات که در مورد مهدیین صحبت کردند بیان میکنند که عدد ایشان فقط دوازده نفر است. بلکه حتی به قرائن نباید رجوع کرد مگر بعد از عدم قادر بودن به مطرح کردن سؤال از صاحب آن سخنان تا مراد از سخنش را بیان کند، اما اگر سخنگو موجود است و ممکن است به ایشان بر گردیم، پس باید به ایشان مراجعه کرده و از ایشان منظورش را جویا شویم زیرا که در آن شبههای واقع شد تا وی مُراد را بیان کند، زیرا که سخنگو به تفسیر سخنانش سزاوارتر است تا مراد از آن را بگوید و شک را به یقین تبدیل نماید. مثلاً هنگامی که اصحاب امام صادق (ع) در حدیثی از ایشان (ع) دچار اشتباه شوند، جایز نیست طبق برداشت شخصی به تفسیر و تأویل بپردازند و یا این که به قرائن غیر قطعی باز گردند، بلکه بر آنان واجب است به امام صادق (ع) باز گردند تا معنای آن سخنان را بیان سازد. اگر چه اشکال دیگری مطرح شود مبنی بر این که امامت امام صادق (ع) برای ما ثابت شده است و احتمال اشتباه ایشان در سخن را جایز نمیدانیم و باید برای آن تأویلی باشد، اما امامت احمدالحسن نزد ما ثابت نشده است: میگویم: ۱- این ابتدای سخنان است و آن مصادرهای روشن است، و بر آن مبنا به ناچار بحث در ابتدا در مورد امامت احمدالحسن باشد که ایشان امام است یا خیر، و آیا ایشان صاحب دعوت الهی است یا خیر؟ لذا اگر امامت ایشان ثابت گردد حال ایشان مانند حال امام صادق و بقیهی خلفای الهی علیهم السلام خواهد بود. 2- همانا معانی لفظها و به ویژه سخن در مورد عهدها اموری قلبی هستند که به مراد سخنگو در مورد آنها باز میگردد، اگر چه قرینه مقالیه یا حالیه واضح در تأیید آن ارائه نمود ممکن است به آن اعتماد شود، و اگر چه قرینهای ارائه نشد مبهم و متشابه خواهد ماند، و مبهم یا این که همانطور باقی میماند و یا این که به سخنگویش ارجاع داده میشود تا آن را تفسیر نماید و مُراد آن را بیان سازد، و این امر برای هر سخنگو یکسان است حال چه معصوم باشد یا غیر معصوم. موقعی اشکال کامل و صحیح خواهد بود که سید احمدالحسن (ع) فرموده باشند: (فلقد أوصاكم بآبائي الأئمة وبأبنائي الاثني عشر وبي، ایشان به پدرانم ائمه، و به فرزندان دوازدهگانهام و به من وصیت نمود). و اگر فرموده باشند: (فلقد أوصاكم بآبائي الأئمة الاثني عشر وبي وأوصاكم بأبنائي الاثني عشر، همانا به پدرانم ائمه دوازدهگانه و به من وصیت نمود و به فرزندان دوازدهگانهام وصیت کرد). در اینجا لفظ [الاثني عشر] به فرزندان احمدالحسن (ع) باز میگردد در نتیجه مجموع مهدیین سیزده مهدی خواهد شد، و نه دوازده مهدی. برای توضیح بیشتر مثالی ذکر میکنم: وقتی میگویی: أحب الأنبياء والمرسلين والأئمة الطاهرين پیامبران و فرستادگان و ائمه اطهار را دوست دارم. در اینجا صفت [الطاهرين]، به پیامبران، فرستادگان و ائمه باز میگردد، نه فقط ائمه علیهم السلام، مگر این که قرینهای لفظیه یا حالیه وجود داشته باشد که ائمه را به این صفت مختص کرده باشد. اما اگر بگویی: أحب الانبياء والمرسلين وأحب الائمة الطاهرين پیامبران و فرستادگان را دوست دارم، و ائمه اطهار را دوست دارم. در اینجا صفت [الطاهرين] فقط به ائمه باز میگردد، زیرا که فعل “أحب یا دوست داشتن” قبل از “ائمه” تکرار شد و جمله از هم جدا گردید، به عبارتی دیگر آن سخن به دو جمله تقسیم شد و نه یک جمله است. [أحب الأنبياء والمرسلين] و [أحب الأئمة الطاهرين]، یعنی [پیامبران و فرستادگان را دوست دارم] و [ائمه اطهار را دوست دارم]. پس با این توضیح اشکال آنان حل میشود، و هر کس در نظر دارد چنین اشکالی وارد کند بهتر است که صاحب درایت در باب کلام باشد تا دچار افتضاح علمی نشود. اضافه بر آن اشکالاتی که مطرح میشوند به معنی باطل بودن حق نیست، زیرا که اشکالات تمام شدنی نیستند مادامی که جهل و شیطان و هوی و هوس و تعصب موجود است و تا این روز مسیحیان هم بر قرآن و رسولالله محمد (ص) اشکال وارد میکنند، همچنین اهل سنت و وهابیها بر امامت اهل بیت علیهم السلام تا این روز اشکال وارد میکنند، اما آیا این به معنی باطل بودن امامت ائمه نستجیر بالله است؟ پس اشکال مردود است، و اگر صاحب اشکال با دلیل و شواهد قانع نشد بیتردید او اهل جدل و معاند است که حال وی با این پاسخ بهبود نمییابد، و فقط دو راه پیش روی وی است که یا ساکت شود و از طرح اشکالات اجتناب کند یا دلیل قطعی ثابت بر صحت اشکال و باطل کردن دعوت بیاورد. در حقیقت صاحب این اشکال به امری چنگ جُست که اهل عقل از آن بینیازند، و گفته ما او را کفایت میکند که مراد سید احمدالحسن (ع) در این جمله آن گونه که صاحب شبهه فهمید نیست بلکه منظور، خود ایشان و فرزندانشان یازده مهدی است که مجموعشان دوازده مهدی خواهد بود. و الحمدلله رب العالمین