عدم اعتبار خبر واحد در مسائل اعتقادی، چرایی و لوازم
خبر واحد روایتی است که به حدّ تواتر نرسیده است. خبر متواتر روایتی است که جماعتی آن را نقل کردهاند به گونهای که یقین به صدق آن به وجود میآید. منشأ این یقین یا تعداد زیاد خبردهندگان و وثاقت آنهاست و یا موضوع به گونهای است که انگیزهای برای دروغ گفتن راویان وجود ندارد و یا دلیل دیگری که موجب این یقین میگردد.[1] مقصود ما خبر واحدی است که با قرائن مختلف یقینآور نباشد. (روایت محفوف به قرائن، قطعآور است، گرچه در حدّ تواتر نیست).[2] اعتبار و حجیّت خبر واحد یک بار در فروع فقهی مورد بحث قرار میگیرد و بار دیگر در مسائل اعتقادی، که مقصود در این بحث، مورد دوّم است. در فرائد الاصول به نقل از شهید ثانی (ره) آمدهاست: "روایاتی که دربارهی تفاصیل برزخ و معاد آمدهاست، هرچند صحیح باشند واجب نیست تصدیق شوند؛ زیرا خبر واحد، ظنّی است. همچنین شیخ طوسی (ره) عدم اعتماد به خبر واحد را اتّفاقی میداند و میفرماید جز عدّهای از غافلینِ اصحاب حدیث مخالف این مسئله نیستند."[3] از منظر شیخ انصاری وجه عدم حجّیّت خبر واحد در مسائل اعتقادی، آناستکه: اولا با توجّه به روایات، قول بدون علم حرام است، (و خبر واحد، علم آور نیست، لذا قول و سخنِ مستند به خبر واحد در مسائل اعتقادی، سخن بدون علم است.) و ثانیا هیچ یک از ادلهی حجیت بخش به خبر واحد، شامل عمل به آن در مسائل اعتقادی نمیگردند، (ادلّهیِ حجّیّت خبر واحد فقط در فروعات فقهی مطرح است) واضح است که وجوب تدیّن و التزام به مقتضای اعتقادی خبر واحد، فقط در صورتی است که برای شخص علم و یقین به حقّانیت آن حاصل شود. از این رو شیخ انصاری میفرماید: "اقوی عدم جواز عمل به غیر علم.. میباشد."([4]) این به معنای ردِّ خبر واحد نیست، بلکه چه بسا لازم باشد توقف نماییم تا معنای حقیقی آن روشن شود. ناگفته نماند این مطلب (حجیّتِ خبر واحد و ظنّ نسبت به فروعات فقهی در دوران غیبت و با فرضِ انسداد باب علم)، بازتاب رای مشهور بین عالمان اصولی مسلک است، حجیّت ظنّ حاصل از خبر واحد در مسائل فقهی و در دوران غیبت نیازمند بحثی است که در آینده ارائه خواهیم نمود. به هر حال در مسائل اعتقادی محتاج یقین هستیم و خبر واحد افادهی قطع و یقین نمیکند، چون: صدورش قطعی نیست، علاوه بر اینکه اگر روایت نصّ و از نظر معنا قطعی نباشد احتمال خلاف در دلالت آن نیز هست، یعنی دلالتش یقینی نیست و میتوان چند احتمال در معنای آن داد. همچنین احتمال نقل به معنا و تغییر الفاظ توسّط راویان نیز مطرح است و این نیز موجب شک و یقینی نبودن مفاد خبر است. همچنین تعدد نسخهها و تصحیف و تصحیح اجتهادی ناسخان و اموری از این دست موجب میشود از خبر واحد یقین حاصل نشود. برای همهی آنچه ذکر شد مثالهای فراوانی وجود دارد که بر اهل علم پنهان نیست. از این رو نظر مشهور در حوزهها عدم اعتماد به خبر واحد در مسائل اعتقادی است. ما نیز به این نظر ملتزم هستیم و به هر خبری اعتماد نمیکنیم، گرچه روایات را بیدلیل، ردّ هم نمیکنیم. شیخ انصاری در پاسخ به این سوال که نظر مشهور بین علما، حجّت نبودنِ ظنّ در اصول اعتقادی است، ولی ایشان گاه در این مسائل به روایات تمسّک مینمایند،(به عنوان مثال مسئله رجعت که کاملا نقلی است) آیا این امر با مبنای آنان تناقض ندارد؟ میگوید: "وجه استدلال به اخبار این است که گاهی مدلول روایات با تعدّد ظواهر روایی و قرائن دیگر، تقویت میگردد و آنچه از مجموع آنها به دست میآید قطع و علم به مسأله است و البته «علم» دارای ارزش و اعتبار است."([5]) خبر واحد ظنّ آور است و کافی نیست، ولی گاهی چند روایت و مجموع قرائن، یقینآور هستند، در این صورت روایت، خبر واحدِ ظنّ آور دانسته نمیشود. آنچه شیخ انصاری (ره) گفتهاست دقیقا همان راهی است که ما را به یقین رساندهاست که سید احمدالحسن ع، یمانی حقیقی و انسانی راستگو و فرستاده ی امام مهدیع است. البته برای رسیدن به یقین محتاج تحقیق هستیم و لازم است روایات مختلف و قرائن متعدد کنار هم قرار بگیرند و بعد از فهم و درک درست، شبهات و پاسخ ها مطرح و مورد توجه قرار بگیرند، دراینصورت انسان حقجو در مییابد با مجموع این شواهد قانع گشته و به علم دست مییابد یا خیر؟ خصوصا از آنجا که این مطالب برای معمول افراد تازه است، لازم است خود به تحقیق بپردازند. به هر حال لازم است در تطبیق این امور در مباحث روایی دقت نمود، یعنی نباید تنها شعار دهیم و بگوییم خبر واحد برای اخذ عقیده کافی نیست، ولی در مقام عمل و تطبیق، هر روایتی را بپذیریم، بلکه اگر روایت قطعآور نبود و احتمال صحّت داشت، باید تلاش کنیم و ببینیم آیا قرائن کافی برای اعتقاد به مضمون آن وجود دارد یا خیر؟ اگر به روایات همسو و قرائن کافی دست نیافتیم، لازم است توقّف نماییم و علم آن را به گوینده یعنی معصوم واگذار کنیم. در دوران حضور معصوم و امکان پرسش، به طریق اولی نباید به ظنّ و گمان و برداشتهای شخصی اعتماد نمود. لازم به ذکر است از آنچه گذشت نکتهی مهم دیگری نیز به دست میآید: صحّت سند یا عدم صحّت سند در این بحث چندان کارآمد نیست؛ چرا که اگر خبر واحد صحیح السند هم باشد، ظنّآور است و از شیخ و شهید ثانی (ره) نقل کردیم خبر واحد صحیحالسند هم در این مباحث کافی نیست و تصدیقش محتاج شواهد و قرائن بیشتر است و همچنین ممکن است روایتی که طریق صحیحی به معصوم ندارد، در کنار روایات دیگر قطعیالصدور دانستهشود. این مسئلهای نیست که هیچ عالمی مخالف آن باشد. این به آن معناست که ممکن است با مجموعهای از روایات که شاید بعضی از آنها سند صحیح هم نداشتهباشد، یقین کنیم این مضمون از معصوم صادر شده است، (تواتر را احراز کنیم یا آن را محفوف به قرائن بیابیم) ولی از یک، دو یا چند روایت که خبر واحد هستند (یعنی در حدّ تواتر نیستند یا قرائن قطعآور ندارند) یقین به صدور پیدا نکنیم (هرچند چه بسا سند قویتری هم داشتهباشند). مثلا ما روایات غدیر را متواتر میدانیم، بسیاری از این روایات که مورد استناد علمای شیعه هستند از طریق اهل سنت نقل شدهاند. علما گاه در یک موضوع با هفت یا هشت روایت (یا گاهی کمتر، بسته به نوع موضوع) که یک مضمون در آنها تکرار شده، یقین میکنند این مضمون از معصوم صادر شدهاست و دراینصورت آن را خبر واحدِ مفید ظنّ نمیدانند. (بلکه آن را محفوف به قرائنِ یقینآور به حساب میآورند) این مطلب در حوزه علوم دینی، از مسلّمات است. (نمونههایی از این روش علمی را در آینده به نقل از کتب عالمان دینی در کانال قرار خواهیمداد). بنابراین ما برای اثبات حقانیتِ مصداقِ یمانی، نیازی به ردّ کردن علم رجال نمیبینیم، یعنی کشف حقیقت متوقّف بر ردّ علم رجال نیست و این موضوع تاثیر مهمّی در روشن شدن حقیقت ندارد و با سخت گیرانهترین معیارها در ارزیابی روایات نیز میتوان به حقانیت یمانی پیبرد؛ زیرا سخن در تواتر یا روایات محفوف به قرینه قطعی است، به عبارت دیگر ضمیمهی روایات و قرائن مختلف برای کشف قطعی صدور روایت. (البته ممکن است سندِ صحیح یک روایت نیز یکی از عواملی باشد که اطمینان ما به صدور را بیشتر نماید، ولی ضعف سند در یک روایت به هیچ وجه به معنای باطل بودنِ مضمون آن روایت نیست؛ زیرا ضعف سند یعنی نامطمئن بودن یک راه و نه همهی راهها. به عبارت دیگر ممکن است این روایت با روایات و قرائن دیگر تایید شود و از راه دیگری یقین به آن حاصل گردد، لذا در مباحث اعتقادی ردّکردن یک روایت با مباحث سندی کار صحیحی نیست). این همان روش فقیهانهای است که از شیخ انصاری (ره) نقل کردیم. از این جهت میتوانیم در آغاز مسیر با نظر مشهور در حوزه همراه باشیم. چنانکه میدانیم در کتب یمانی بر روی عدم حجیت خبر واحد تاکید شدهاست، با این حال برخی از مخالفین میگویند شما اخباری هستید و معتقدید هر روایتی حجت است، پس فلان روایت ضعیف که برخلاف سخن شماست را باید بپذیرید. روشن است که این ادعا هیچ اساسی ندارد، یمانی مسلک اخباری ندارد و حتی بزرگان و عقلای اخباری نیز ادعا نمیکنند هر روایتی به معصوم نسبت داده شد حجت است. به عنوان مثال عبارت مرحوم مجلسی از بزرگان اخباری را ملاحظه کنید: خبر واحد اگر چه در اصول اعتقادی حجت نیست، لکن با تعاضد نصوص، مفید تایید و تاکید است. «خبر الواحد و إن لم يكن حجة في الأصول لكن يفيد التأييد و التأكيد بتعاضد النصوص»([6]) نارسا دانستن علم رجال نیز ملازمهای با این ادعای عجیب ندارد. (انشاءالله در مباحث آینده این موضوع روشن خواهدشد.) میدانیم که روایات در معرض آسیبهای بسیاری بودهاند و هیچ عاقلی نمیپذیرد تمام روایات منسوب به معصومین علیهم السلام حجّت هستند. لازم است اعتقاد یمانی را از خود ایشان شنید و سخنی را بیدلیل به او نسبت نداد. هر انسانی حقّ دارد، بلکه (در صورت تردید) وظیفه دارد در اعتقادات دینی تحقیق نماید و به یقین برسد. و اکراه و اجبار اشخاص بر انتخاب عقائد مذهبی و تحمیلِ تقلید در مسائل اعتقادی بر خلاف اسلام است. "برخی از مسائل اعتقادی، (مسائلی که باید نسبت به آن ها باور قلبی و اقرار ظاهری داشت) مسائلی هستند که باور قلبی و تدیّن ظاهری نسبت به آنها به طور مطلق واجب است، به این معنا که لازم است خود شخص، مقدّمات علمی آن را تحصیل نماید. (باید خود برای رسیدن به علم و یقین تلاش کند).([7]) مصداق این مسائل، اعتقاداتی است که برای تحقق اسلام یا ایمان فرد، ضروری است. روایات متعدّدی اسلام و ایمان را تفسیر نموده و پایینترین مقدار لازم از اعتقادات، برای تحقّق اسلام یا ایمان را برشمردهاند. به فرمودهی شیخ انصاری(ره) اعتقاد به وجود پروردگار واجبالوجود لذاته که جامع جمیع کمالات و پاک از همه نقائص است و اعتقاد به پیامبری حضرت محمّد ص و امامت ائمّه علیهم السلام (که برائت از دشمنان ایشان نیز لازمهی پذیرش ولایت آنها است) و وجوب اطاعت و گرفتنِ مسائل دینی از آنان و اعتقاد به معاد جسمانی برای تحقّقِ «ایمان» لازم است.([8]) بنابراین شناخت حجّت خدا و مصداق خلیفه الله بر هر انسانی واجب است تا بتواند به او ایمان بیاورد و ارادهی خداوند را به وسیله او تشخیص داده و تکالیف خود را انجام دهد. مدّعای یمانیون این است که مطابق روایات، انکار مهدی اول (فرستاده و سخنگوی ایشان قبل از ظهور) مساوی با انکار عملیِ امام مهدی ع، بلکه همهی امامان معصوم ع و تضعیف جبهه حقّ در برابر شیطان است. تبعیت از امام مهدی ع و ولایت پذیری از ایشان متوقّف بر اطلاع از پیام و خواست ایشان در زمان ماست. پی نوشت ها : [1]- سبحانی، اصول الحدیث و احکامه، ص26 [2]- همان، ص39 [3]- شیخ انصاری، فرائد الأصول، ج1، ص556 [4]- شیخ انصاری، فرائد الأصول، ص569. [5]- همان، ص558. [6]- بحار الأنوار، ج8 ؛ ص371. [7]- شیخ انصاری، فرائد الأصول، ج1، ص555