مختصری از زندگی سید احمد الحسن (ع) و تاریخچه دعوت مبارک یمانی

سید احمد الحسن (ع) در شهر بصره در جنوب عراق متولد شدند، همان‌جا زندگى کردند و تحصیلات خود را تا اخذ مدرک مهندسی معمارى ادامه دادند.

نسب شریف ایشان با چهار واسطه به امام زمان (عج) می‌رسد: «احمد فرزند اسماعیل فرزند صالحفرزند حسین فرزند سلمان فرزند محمد فرزند حسن العسکرى فرزند على فرزند محمد فرزند على فرزندموسى فرزند جعفر فرزند محمد فرزند على السجاد فرزند حسین فرزند على ابن ابی‌طالب (ع)»

سید احمد الحسن (ع) همچون جدّ بزرگوارشان حضرت رسول اکرم (ص) از کودکی به صداقت و امانت‌داری میان مردم معروف بودند. مقدس بودن ایشان برای خانواده، قبیله و مردم روستا مشخص بود و برای همین، با آنکه سید بودنشان آشکار نبود، به ایشان سید احمد می‌گفتند. مردم متوجه شده بودند که سید احمد عامل برکت است و هر جا او باشد، خیر آنجاست.

سید احمد (ع) در جوانی و هم‌زمان با تحصیل، به کشاورزی و زنبورداری در کنار پدر مشغول بودند و در احترام و خدمت به پدر و مادر همواره از برادران و خواهران پیشی می‌گرفتند.
ایشان جوانی ساده‌دل با منش روستایی، ساکت، سربه‌زیر و گوشه‌گیر بودند و قلبی سرشار از محبت خدا داشتند.

سید احمد (ع) بر اثر عبادت‌ها و تهجدهای طولانی به جایی رسیده بودند که از سال‌ها پیش از آغاز دعوت، با پدر بزرگوارشان امام مهدی (ع) در ارتباط بودند و تحت تعالیم الهی ایشان پرورش می‌یافتند.

سید (ع) در اواخر سال ۱۹۹۹ میلادی و در سن ۲۹ سالگی به امر امام زمان (عج) به نجف هجرت کردند. ایشان طی سال‌های حضور در نجف، با حوزه علمیه در تماس بودند و از طریق روشنگری برای طلاب و تألیف کتاب در اصلاح امور حوزه می‌کوشیدند.

اهتمام ایشان به ابطال بدعت‌ها و اصلاح علمى، عملی و مالى در حوزه‌ تا سال ۲۰۰۲ ادامه داشت. در طول این مدت، بسیاری از طلاب با دیدن تاییدات اهل‌بیت (ع) در رؤیاهای صادقه، به ایشان ایمان آوردند. سید (ع) پس از بیان مأموریت خویش از سوی امام مهدی (ع)، از طلاب می‌خواستند که این امر مخفی بماند.

پس از نشر مخفیانه دعوت در میان طلاب، امام مهدى (عج) دستور دادند که سید احمد الحسن (ع) آشکارا به مردم اعلام کنند که وصی و فرستاده ایشان و همان احمد مذکور در وصیت رسول الله (ص)هستند.

بدین ترتیب، دعوت علنی سید احمد الحسن (ع) براى مردم در ماه هفتم سال ۲۰۰۲ برابر با ماه جمادى اول سال ۱۴۲۳ هجرى در نجف اشرف آغاز شد و با مخالفت علما و مراجع مشهور و استهزاء گمراهان مواجه شد.

زمانی که صدام ملعون، برای ادامه ارتباط با جنّیان، دستور داد قرآن را با خون نجسش بنگارند و از آن در مراسم جشن تولدش رونمایی کرد، تنها سید احمد الحسن (ع) به این عمل شرم‌آور علناً اعتراض نمودند و متأسفانه علمای حوزه، حفظ جان خویش را بر حفظ حرمت قرآن مقدم داشتند و سکوت کردند. سید احمد الحسن (ع) صراحتاً فرمودند: «این آخرین تولد ‌صدام است و او تولد دیگرى را جشن نخواهد گرفت…»

صدام به‌منظور دست‌یابی به سید احمد الحسن (ع) بعضى از افراد مرتبط با ایشان را دستگیر و بازجویی کرد؛ اما به نتیجه‌اى نرسید و دیری نپایید که خداوند قهار توسط ظالمی دیگر (دجال اکبر: آمریکا) از او انتقام گرفت و او نتوانست تولد دیگری را جشن بگیرد!

پس از آنکه علمای بزرگ از مناظره و مباهله با سید احمد الحسن (ع) اجتناب کردند و حتی پیشنهاد ایشان مبنی بر درخواست معجزه‌ای واحد و پذیرش دعوت پس از تحقق آن را رد کردند، مناظرات متعددی میان یاران یمانی با سایر علما و طلاب آغاز گردید و رسوایی علمی مخالفان دعوت در انکار بی‌دلیل براهین روشن دعوت بر همگان آشکار شد. پیروان مراجع با مشاهده ایمان آوردن روزافزون قشرهای مختلف مردم در شهرهای مختلف عراق، تصمیم به سرکوب انصار و خاموش کردن چراغ هدایت گرفتند.

در سال ۲۰۰۷ دفاتر دعوت یمانی در عراق پلمپ و برخی از انصار دستگیر شدند، یکی از مساجد انصار امام مهدی (ع) تخریب و مدرسه دینی آن‌ها به آتش کشیده شد. با این حال، مخالفان در توقف انتشار دعوت توفیقی نیافتند.

دشمنان دعوت یمانی (ع)، ناگزیر دست به جعل و تحریف واقعیات برای افکار عمومی زدند. آنان عقاید یک گروه انحرافی به نام جند السماء را به انصار یمانی (ع) نسبت دادند و با این کار زمینه را برای تکفیر و نهایتاً برخورد نظامی آماده نمودند.

در این میان با توجه به گزارشی نادرست در خصوص قیام مسلحانه گروه تروریستی جند السماء و القای ارتباط آن با انصار یمانی (ع)، نیروهای احزاب دینی نظیر جیش المهدی و حزب الدعوه تصمیم گرفتند با جلب موافقت مقامات دولتی و نیروهای آمریکایی، مجموعه این افراد را همراه با رهبرشان که به گمان آن‌ها سید احمد الحسن (ع) بود، قتل عام کنند.

پس از این قتل عام و رسوایی اطلاعاتی و امنیتی که با پوشش وسیع شبکه‌های خبری عربی نظیر الجزیره و العربیه همراه بود؛ و نیز اعترافات صریح مسئولان عراقی، همه اتهامات از انصار یمانی برطرف شد و همین ماجرا پیروزی بسیار بزرگی را برای انصار در عراق رقم زد.

کمتر از یک سال بعد، برای جبران این رسوایی و جلوگیری از موج اقبال به این دعوت، مراجع دینی نجف فتوا به ارتداد و لزوم قتل یمانی (ع) و انصار ایشان دادند. در پی این فتوا، دفاتر و حسینیه‌های انصار در شهرهای بصره و ناصریه در تاسوعا و عاشورای سال ۲۰۰۸ مورد حمله نظامی قرار گرفت و صدها نفر از انصار به شهادت رسیده و یا دستگیر و زندانی شدند.

چندی بعد و پس از برگزاری دادگاه‌های متعدد و تلاش رسانه‌های مستقل در جهت اطلاع‌رسانی و شفاف‌سازی، دستگاه قضایی و افکار عمومی عراق به این نتیجه رسیدند که این دعوت مبارک از تمامی اتهامات مراجع و فقهای نجف، پاک و منزه است. به دلیل فشار فراوان افکار عمومی، دفاتر، حسینیه‌ها، نشریات و مدارس علمیه انصار مجدداً در عراق بازگشایی شد.

هم‌اکنون مراکز علمی و دینی انصار امام مهدی (ع) در شهرهای مختلف عراق پاسخگوی شبهات و آماده مناظره با هر طالب حقی از هر دین و آئینی برای تبیین حقیقت بر اساس کتاب‌های خودشان هستند. والحمدلله وحده وحده وحده.