مفهوم و عصمت یمانی
بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل محمد الأئمة و المهدیین و سلم تسلیما بر خلاف قرآن، سیرت و سنت رسول الله (ص) و اهل بیت (ع)، امروزه بسیاری از مردم معصوم را لاهوت مطلق تصور می کنند، و به معصوم صفات لاهوت مطلق مانند عدم سهو و فراموشی صد در صد نسبت می دهند، در حالیکه این صفات از حد غلو گذشته است. در ابتدا باید دانست که معنای معصوم چیست تا بندگان خدا را در مقام لاهوت مطلق قرار ندهیم: هشام ابن حكم می گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم معنای معصوم چيست؟ حضرت فرمود: (الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى- [وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيم]). (معصوم كسی است كه بوسيله ی خدا از جميع محرمات محروم شده. [هر كس به خدا تمسک جويد قطعاً به راه راست هدايت شده است]).معانی الأخبار- شیخ صدوق ص۱۳۲. عن على بن الحسين (عليه السلام) قال: (ألامام منّا لا يكون إلاّ معصوماً وليست العصمة في ظاهر الخلقة فيعرف بها و لذالك لا يكون إلاّ منصوصاً فقيل له: يا بن رسول الله فما معنى المعصوم؟ فقال: هو المعتصم بحبل الله وحبل الله هو القرآن لا يفترقان الى يوم القيامة و الامام يهدى إلى القرآن و القران يهدى إلى الاِمام و ذالك قول الله عزوجل: [إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ]). عبّاس كحّال غلام زيد بن علىّ گويد: پدرم برايم گفت: حضرت موسى ابن جعفر به نقل از پدرش از نيايش از امام سجّاد عليهم السلام فرمود: (از ما خاندان جز معصوم، شخص ديگرى نمى تواند امام باشد، و عصمت صفتى نيست كه در ظاهر بدن باشد تا با چشم ديده شده و شناخته گردد، و به همين جهت امكان ندارد معصوم بودن كسى را بدست آورد مگر خدا به وسيله پيغمبرش آن را صريحاً فرموده باشد [ وصیت شده باشد]. شخصى عرض كرد: اى فرزند گرامى رسول خدا معنى معصوم چيست؟ فرمود: معصوم شخصى است كه به واسطه ی چنگ زدنش به ريسمان الهى و جدا نشدنش از آن هرگز به گناهى آلوده نگردد، و رشته ی محكم خدا قرآن است كه آن دو تا روز قيامت از يک ديگر جدا نگردند، و تا رستاخيز امام هدايت مى كند به قرآن، و قرآن راهنمائى مى نمايد به امام، و اين است فرموده ی خدا: [قطعاً اين قرآن به [آيينى] كه خود پايدارتر است راه مى نمايد]).کتاب مشکاة الأسرار، معانی الاخبار: ص ۱۳۲. و اما بطور عام در نزد یهود، مسیحیان، مسلمانان اعم از اهل سنت و شیعیان افراط و تفریط، یا به معنائی دیگر غلو و زیاده روی و ضایع کردن مقام فرستادگان وجود دارد، و بعنوان مثال در نزد مسیحیان: (۶۱- …. باز رئیس کهنه از او سؤال نموده، گفت: آیا تو مسیح پسر خدای متبارک هستی؟ ۶۲- عیسی گفت: من هستم؛ و پسر انسان را خواهید دید که بر طرف راست قوت نشسته، در ابرهای آسمان می آید. ۶۳- آنگاه رئیس کهنه جامه ی خود را چاک زده، گفت: دیگر چه حاجت به شاهدان داریم؟ ۶۴- کفر او را شنیدید! چه مصلحت می دانید؟” پس همه بر او حکم کردند که مستوجب قتل است).انجیل مرقس- باب ۱۴. و در قرآن کریم یهود و مسیحیان را می بینیم: (وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ). (و يهود گفتند عُزير پسر خداست و نصارى گفتند مسيح پسر خداست اين سخنى است [باطل] كه به زبان مى آورند و به گفتار كسانى كه پيش از اين كافر شده اند شباهت دارد خدا آنان را بكشد چگونه [از حق] بازگردانده مى شوند).التوبة: ۳۰. و با این حال می بینیم در باب عصمت، بندگان، را خدا یا پسران خدا قرار دادند. اما عصمت در نزد وهابی ها و عموماً اهل سنت این است که محمد صلی الله علیه و آله و سلم را تنها در وقت ابلاغ دعوت معصوم می دانند و در غیر آن گناه می کند. و در نزد شیعیان متأسفانه بر خلاف روایات اهل بیت علیهم السلام زیاده روی بیش از حد می کنند و به اهل بیت علیهم السلام صفات لاهوت مطلق مانند عدم فراموشی صد در صد، سهو و… می دهند، در صورتی که اهل بیت علیهم السلام عصمت را به خوبی بیان فرمودند که در فوق به چند روایت اشاره شد، و در زیر امام رضا (ع) مسئله را واضح تر می کند. امام رضا (ع) اين روشنگری ها را بیان می كند و حتی در بعضی از موارد موضع های شديدی هم دارد. مثلاً يكی از اين روشنگری ها اين است كه امام تأكيد دارد بر جايگاه بشری ائمه (ع). (قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ)، (بگو من مانند شما بشر هستم). امام (ع) در روايتی تكيه بر جوانب بشری ائمه (ع) كرده با اين قصد كه تكيه ديگران بر جنبه های فرا بشری آنها را كه به نوعی الوهيت بخشی مطلق [تعالی الله عن ذلک علواً کبیرا] به ائمه (ع) منجر می شود، رد می كند. در اين روايت امام (ع) در مورد اين جنبه های بشری كه ائمه (ع) را از مساحت الوهيت دور می كند، چنين مي فرمايد: (ان الامام مؤيد بروح القدس و بينه و بين الله عمود من نور يرى فيه اعمال العباد و كلما احتاج إليه لدلالة اطلع عليه و يبسطه فيعلم و يقبض عنه فلا يعلم و الامام يولد و يلد و يصح و يمرض و يأكل و يشرب و يبول و يتغوط و ينكح و ينام و ينسى و يسهو و يفرح و يحزن و يضحك و يبكي و يحيى و يموت و يقبر و يزار و يحشر و يوقف و يعرض و يسأل و يثاب و يكرم و يشفع …). (امام با روح القدس تأیید شده و بین او و خدا ستونى از نور است که در آن رفتار بندگان را می بیند و هر گاه براى راهنمایى [افراد] به آن احتیاج پیدا کند، بر آن راهنمایى آگاهی می یابد، و امام متولد شده و داراى فرزند است، گاهى سالم است و گاهى مريض است، گاهى مى خورد و مى آشامد، و به مستراح مى رود، نكاح مى كند و مى خوابد، سهو مى كند و دچار نسيان می شود، خوشحال و ناراحت می شود، مى خندد و گریه می کند، زندگی می كند و می ميرد، دفن می شود و مورد زيارت قرار می گيرد، در موقف می ايستد و اعمالش در موقف بايد عرضه بشود بر خداوند و از او سؤال می شود، و به او ثواب داده می شود و اکرام می شود، و شفاعت می کند….).عيون أخبار الرضا شیخ صدوق (۳۸۱ هـ) جزء۱ صفحه ۲۱۴. و از قرآن کریم: (۶۱- فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا……۶۲- ……. ۶۳- قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا). (۶۱- پس چون به محل برخورد دو [دريا] رسيدند ماهى خودشان را فراموش كردند و ماهى در دريا راه خود را در پيش گرفت. ۶۲-….. ۶۳- گفت ديدى وقتى به سوى آن صخره پناه جستيم من ماهى را فراموش كردم و جز شيطان كسى آن را از ياد من نبرد تا به يادش باشم و به طور عجيبى راه خود را در دريا پيش گرفت).الکهف يقول ابن بابويه القمي المتقدم: (إن الغلاة و المفوضة – لعنهم الله – ينكرون سهو النبي –صلى الله عليه وآله وسلم– يقولون: لو جاز أن يسهو في الصلاة لجاز أن يسهو في التبليغ لأن الصلاة فريضة كما أن التبليغ فريضة… وليس سهو النبي صلى الله عليه وآله وسلم كسهونا لأن سهوه من الله عز وجل وإنما أسهاه ليعلم أنه بشر مخلوق فلا يتخذ رباً معبوداً دونه، وليعلم الناس بسهوه حكم السهو. وكان شيخنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد يقول: أول درجة في الغلو نفي السهو عن النبي صلى الله عليه و آله و سلم). ابن بابویه قمی می گوید: (غلات و مفوضه- لعنهم الله- سهو نبی-صلی الله علیه و آله و سلم- را انکار می کنند. می گویند: اگر جایز بود در نماز سهو کند جایز می باشد در ابلاغ رسالت نیز سهو کند، زیرا نماز واجب است همانطور که ابلاغ رسالت واجب است…. و سهو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مانند سهو ما نیست زیرا از خدای عز و جل است ولیکن او سهو کرد تا بداند که او بشری آفریده شده است پس آفریدگاری معبود شده اتخاذ نشود، و تا مردم به سهو او حکم سهو را بشناسند. و شیخ ما محمد بن الحسن بن احمد بن الولید گوید: اولین درجه در غلو نفی سهو از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است). و روایات بسیاری در مورد سهو رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در روایات اهل بیت علیهم السلام آمده است که می توانید به اصول کافی شیخ کلینی رجوع کنید، و لازم به ذکر می دانم بر خلاف تصورات نادانان سهو و فراموشی، به هیچ عنوان عصمت را نقض نمی کند همانطور که پیش تر عصمت را توضیح دادیم و معانی آن را بیان کردیم. بنابراین بر اساس آیات قرآنی، روایات اهل بیت علیهم السلام و گفته های فقهای پیشین، عدم سهو و فرآموشی صد در صد که تنها صفات لاهوت مطلق است چگونه به بندگان خدا نسبت داده شد؟ خداوند متعال فرمود: (أفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ). (آيا كسى كه به سوى حق هدايت مى كند، براى پيروى شدن شايسته تر است يا كسى كه هدايت نمى يابد مگر آنكه هدايتش كنند؟ شما را چه شده؟ چگونه [بدون بصيرت و دانش] داورى مى كنيد؟).يونس: ۳۵. جهت کسب اطلاعات بیشتر در مورد سهو نسیان معصوم به لینک زیر مراجعه نمائید : https://www.almahdyoon.co/index.php/2017-04-30-08-15-02/2017-04-30-08-27-45 عصمت: خود، درجاتی دارد و همان طور که بعضی ها دچار توّهم شده اند عصمت یک درجه نیست. و هر یک از انبیاء و فرستادگان و ائمه (ع) با توجه به انتخاب خود، درجه ای از عصمت به او اختصاص داده شد.(۱) پس معصوم كسی است كه بوسيله ی خدا از جميع محرمات پرهیز کند و آنها دو راه هستند که راه سومی برای آنها وجود ندارد، یا راه مستقیم یا راه جحیم، پس هر کس به راه مستقیم مردم را هدایت کند حجت خدا بر روی زمین است و واجب اطاعت و آن را خداوند متعال در بسیاری از آیه های قرآن واضح نموده است. خداوند متعال در قران واضح نموده که راه من راه مستقیم است و هر کس این راه را پیش گیرد سربلند به بهشت جاودانه می رسد و هر کس که غیر راه من را پیش گیرد گرفتار عذابم می شود. همچنین از حکمت و دانایی خداوند توانا است که راهنما برای مردم گذاشته تا مردم را به راه مستقیم برسانند و تنها آنها هستند که خداوند این توانایی را به آنها داده است تا مردم را به آن راه عظیم برسانند. (قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَاباً أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُّسْتَقِيمٍ). (اى قوم ما! به راستى ما كتابى را شنيديم كه پس از موسى نازل شده است، تصديق كننده ی همه كتاب هاى پيش از خود است، به سوى حق و به سوى راه راست هدايت می كند).الأحقاف: ۳۰. ده ها آیه در قرآن کریم نشان از این دارد کسی که به راه راست هدایت می کند تنها معصوم منصوص العصمه مى باشد كه او مردم را وارد باطل نمی کند و آنها را از حق خارج نمی سازد و آنچه در روایات اهل بیت آمده است تأکید بر آن دارد که حجت خدا فقط هدایت به راه راست مى كند. و توقیعی كه از حضرت مهدی (ع) به دو تن از نائبانش بوده: (لم يعلموا أنتظام أئمتهم بعد نبيهم صلى الله عليه واله واحداً بعد واحد الى ان أفضي الامر بأمر الله عز وجل الى الماضي [يعني الحسن بن علي ع)] فقام مقام أبائه (ع) يهدي الى الحق والى طريق مستقيم كانوا نوراً ساطعاً وشهاباً لامعاً وقمراً زاهرا). (از امام مهدى علیه السلام آمده است: مگر نمى دانند که امامان آنان بعد از پیامبرشان یکى پس از دیگرى به طور منظم آمدند تا به فرمان خدا نوبت به امام پیشین [یعنى امام حسن عسکرى علیه السلام] رسید که به جاى پدرانش نشست تا به سوى حق و راه مستقیم رهنمون گردد آنها نوری روشن و ستاره ای درخشان و ماهی زیبا روی بودند). منبع: أخرجه الصدوق في كمال الدين الجزء الثاني ص ۵۱۰ حديث ۴۲ قال: كان خرج من الامام المهدي ع الى العمري وأبنه (رض) رواه سعد بن عبد الله قال الشيخ ابو عبد الله وجدته مثبتا عنه رحمه الله عنه في منتخب الأنوار المضيئه ص ۱۲۸ وفي البحار الجزء ۵۳ ص ۱۹۰ حديث ۱۹ وفي معجم احاديث الامام المهدي للشيخ علي الكوراني جزء رابع ص ۲۸۷. و شيخ صدوق در کتاب کمال الدین جزء دوم ص ۵۱۰ حديث ۴۲ گفت: نامه ای از حضرت مهدی (ع) به دو تن از نائبانش شیخ عمری و فرزندش (رض) به نقل از سعد ابن عبدالله گفت شیخ ابو عبدالله آن را از وی رحمه الله موثق يافته است. در منتخب انوار المضیئه ص ۱۲۸ و در بحار الانوار جزء ۵۳ ص ۱۹۰ حدیث ۱۹ و در معجم احادیث امام مهدی شیخ علی کورانی جزء ۴ ص۲۸۷. قال العلامه الحلي في الخلاصه ص ۱۰۶ عبد الله بن جعفر بن الحسين بن مالك بن جامع الحميري أبو العباس القمي شيخ القميين ووجههم قدم الى الكوفه سنه نيف وتسعين ومائتين ثقه من أصحاب أبي محمد العسكري (ع) تجد ترجمته في رجال النجاشي ۲۱۹ برقم ۵۷۳ ورجال الخوئي الجزء العاشر ص ۱۳۹). (علامه حلی در کتاب الخلاصه ص ۱۰۶ عبدالله بن جعفر بن حسين بن مالك بن جامع حميری ابو عباس قمی شیخ قمیین و بزرگشان، به سوی کوفه در سال دويست و نود و اندى متوجه شد و از مطمئنترین اصحاب امام حسن عسکری (ع) مى باشد :ترجمه در کتاب رجال نجاشی ص ۲۱۹ شماره ۵۷۳ و رجال خوئی جزء ۱۰ ص ۱۳۹). اخرج الشيخ المفيد عن ابي الحسن العسكري (ع) عن آبائه (ع): (انه خرج يوم الغدير لزيارة امير المؤمنين علي (ع) في اليوم الذي أشخصه في المعتصم لعنه الله. فقال الامام (ع): استقبل القبله وتقدم بالرجل اليمنى وقل والدعاء بطوله واحد فقرات هذا الدعاء: (ولم تزل على بينة من ربك ويقين من امرك تهدي الى الحق والى طريق مستقيم). شيخ مفيد از امام محمد جواد (ع) از پدران خود: (روزی در روز غدیر جهت زیارت امیر مؤمنان علی (ع) در روزی که معتصم لعنه الله او را از مدینه به بغداد احضار نمود، خروج کرد؛ سپس امام (ع) فرمود: به طرف قبله بایست و با مرد یمنی متقدم شو و بگو، و دعاء طولانی است که یکی از جمله های آن این است: (و پيوسته روشت روى برهانى آشكار از پروردگارت بود و در كارت يقين داشتى بسوى حق و به راه مستقیم راهنمائى مى كردى…).البحار جزء ۹۷ ص ۳۵۸ زيارة ليلة الغدير ويومها. حدثنا النضر محمد بن محمد بن يوسف الفقيه ثنا محمد بن سليمان الحضرمي حدثنا محمد بن سهل ثنا عبد الرزاق قال: ذكر الثوري عن أبي أسحاق عن زيد بن يثيع عن حذيفة عن رسول الله (ص) أنه قال: (أن وليتموها علياً فهاد مهدي يقيمكم على طريق مستقيم). نضر محمد بن محمد يوسف الفقيه ما را سخن گفت، محمد بن سلیمان حضرمی ما را سخن گفت؛ محمد بن سهیل شنیدم عبدرزاق گفت که ثوری از ابی اسحاق از زید بن یثیع از حذیفه از رسول خدا ذکر کرد که فرمود: (اگر ولایت را به علی واگذارید شما را هدایت کننده و مهدی است و شما را به راه مستقیم استقامت می دهد).كتاب الغدير ص ۱۲ في باب العناية بحديث الغدير في الهامش الشيخ الاميني. عن الحسن البصري في قوله: ([هذا صراطي مستقيم] قال يقول هذا طريق علي ابن ابي طالب وذريته طريق مستقيم ودين مستقيم فأتبعوه تمسكوا به فأنه واضح لا عوج فيه). از حسن بصری در فرموده ی: ([این راه من مستقیم و هدایت کننده است] گفت: می گوید این راه علی ابن ابی طالب و خاندانش که راه مستقیم و دین مستقیم است، از آن تبعیت کنید و به آن تمسک جویید که او آشکار و هیچ نقصی یا کجی در آن نیست).کتاب الصراط المستقيم ص ۲۷۳ غاية المرام ص ۴۳۴. ([يس * وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ * إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ * عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ * تَنزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ]. الطريق الذي يدعو اليه النبي (صلوات الله عليه وآله) طريق مستقيم وهي طريق العصمه لأنها تكون صواباً بحيث لايتطرق أليه شك ولأحتمال النقيض لقوله تعالى [تَنزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ] وصف الطريق المذكورة بأنها منزلة من عند الله تعالى لكن هذه الطريقة هي طريقة الامام (ع) لأنه الهادي أليها والنبي منذر بها). كتاب الالفين للعلامه الحلي (( المائه السابعه )) ص ۲۸۳. ([يس* و قرآن حكيم * بدان كه تو از فرستاده ها هستی * که به راه مستقیم دعوت می کنی * که آن تنزیل عزیز رحیم است] راهی که رسول خدا به آن هدایت می کند راه مستقیم و آن راه عصمت است. چون راهی است که پایدار و هیچ شکی در آن نیست یا اینکه احتمال نقصی در آن باشد [که آن تنزیل عزیز رحیم است]. راهی که برای ما ذکر شده ثابث می کند که از خداوند متعال است و لیکن این راه، راه (مستقیم) امام (ع) که او هدایت کننده است و رسول اکرم به آن هشدار می دهد). و هر كسی كه در متن ها (و روايات) آل محمد عليهم السلام تدبیر کند که تأکید بر آن دارند که حجت خدا و معصوم فقط کسی است که دعوت به حق و هدایت به راه راست می کند همانطور که از امام باقر (ع) در مورد یمانی ذکر شده است. عن الامام الباقر عليه السلام قال: (وليس في الرايات راية أهدى من راية اليماني، هي راية هدى، لأنه يدعو إلى صاحبكم، فإذا خرج اليماني حرم بيع السلاح على الناس وكل مسلم، وإذا خرج اليماني فانهض إليه فإن رايته راية هدى، ولا يحل لمسلم أن يلتوي عليه، فمن فعل ذلك فهو من أهل النار، لأنه يدعو إلى الحق وإلى طريق مستقيم). از امام باقر (ع) فرمود: (و در میان پرچم ها پرچمی هدایت کننده تر از پرچم یمانی نیست، آن پرچم هدایت است زیرا شما را به سوی صاحبتان دعوت می کند و اگر یمانی خروج کرد فروختن اسلحه بر مردم و بر مسلمانان حرام می شود و اگر یمانی خروج کرد به پا خیز به سوی او زیرا پرچمش پرچم هدایت است و بر هیچ مسلمانی جایز نیست که از او سرپیچی کند و در مقابل او بایستد و هر کس این کار را انجام دهد از اهل جهنم خواهد بود، زیرا او دعوت به حق و هدایت به راه راست می کند).غیبت شیخ محمد بن ابراهيم نعمانی: ص ۲۶۴. و برای خواننده ی محترم واضح می گردد که یمانی حجتی از حجت های خدا و معصوم است که به وی وصیت شده است. و امام باقر (ع) اشاره نمود که یمانی دعوت به حق و هدایت به راه راست می کند و او زمینه ساز ظهور مقدس و اولین سیصد و سیزده نفر که پرچم را به پدرش امام مهدی (ع) می دهد، و مهدی اول احمد علیه السلام همچنین در زمان ظهور مقدس موجود می باشد و اولین ایمان آورندگان به امام مهدی در ابتدای ظهورش و قبل از قیامش است؛ بنابراین باید یکی از آنها بر دیگری حجت باشد، و با اینکه ائمه و مهدیین حجت های خدا بر تمام خلق هستند و مهدی اول از آنهاست، بنابراین مهدی اول حجت بر یمانی می باشد اگر مراد از آن یک شخصیت نباشند، و در نتیجه مهدی اول او رهبر زمینه سازی می باشد، و در اینجا نقش یمانی ثانوی بلکه کمک کننده به رهبر می شود، و این غیر صحیح می باشد، زیرا که او زمینه ساز اصلی و رهبر حرکت ظهور مقدس است، پس مسلماً مهدی اول همان یمانی و یمانی همان مهدی اول احمد علیه السلام می باشد. عن أمير المؤمنين قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله في اللّيلة الّتي كانت فيها وفاته لعليّ عليه السّلام: (يا أبا الحسن أحضر صحيفة ودواة فأملى رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله وصيّته حتّى انتهى إلى هذا الموضع فقال: يا عليّ إنّه سيكون بعدي إثنا عشر إماماً، ومن بعدهم إثنا عشر مهديّا… فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه محمّد المستحفظ من آل محمّد عليهم السّلام، فذلك إثنا عشر إماماً، ثمّ يكون من بعده إثنا عشر مهديّاً؛ فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه أوّل المقرّبين له ثلاثة أسامي اسم كاسمي واسم أبي، و هو عبد اللّه وأحمد والاسم الثّالث المهديّ وهو أوّل المؤمنين). از امير مؤمنان عليه السّلام از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه آن حضرت در همان شبى كه رحلتش واقع شد به على عليه السّلام فرمود: (اى ابا الحسن كاغذ و دواتى بياور و حضرت رسول اكرم (ص) وصيت خود را املاء فرمود و على مى نوشت تا بدين جا رسيد كه فرمود: يا على! بعد از من دوازده امام مى باشند و بعد از آنها دوازده مهدى… و چون وفات او برسد آن (خلافت) را به فرزندش محمد كه مستحفظ از آل محمّد (ص) است، تسليم مى كند، و ايشان دوازده امامند. بعد از آن دوازده مهدى مى باشند. پس وقتى كه وفات او رسید آن (خلافت) را به فرزندش كه نخستین مهديین است مى سپارد، و براى او سه نام است؛ یک نامش مانند نام من، و نام ديگرش نام پدر من است و آنها عبد الله و احمد هستند، و نام سوّمين مهدى است و او اوّلين مؤمنان است).غیبت شیخ طوسی – متن عربی فارسی ص ۳۰۰. نتیجه: معصوم كسی است كه بوسيله ی خدا از جميع محرمات پرهیز کند، و مردم را به راه راست هدایت کند به گونه ای که آنها را از حق خارج نسازد و وارد باطل نکند، همانطور که توضیح داده شد. و الحمدلله رب العالمين پی نوشت ها: ۱- همانگونه که خداوند تعالی فرمود: (تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ)، (برخى از آن پيامبران را بر برخى ديگر برترى بخشيديم از آنان كسى بود كه خدا با او سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد و به عيسى پسر مريم دلايل آشكار داديم و او را به وسيله ی روح القدس تأييد كرديم و اگر خدا مى خواست كسانى كه پس از آنان بودند بعد از آن [همه] دلايل روشن كه برايشان آمد به كشتار يكديگر نمى پرداختند ولى با هم اختلاف كردند پس بعضى از آنان كسانى بودند كه ايمان آوردند و بعضى از آنان كسانى بودند كه كفر ورزيدند و اگر خدا مى خواست با يكديگر جنگ نمى كردند ولى خداوند آنچه را مى خواهد انجام مى دهد). البقرة: ۲۵۴. و برتری به شدت عصمت به خداوند باری تعالی بستگی دارد، که اصل آن سرعت در جواب به «بلی» است در آن هنگام که خداوند تعالی به خلق فرمود: (…أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ…)، (…آيا پروردگار شما نيستم…)، همانگونه که از رسول خدا (ص) شنیدیم وقتی که از او (ص) در مورد علتی که به سبب آن بر تمام پیامبران و فرستادگان برتری یافت پرسیده شد، که جواب دادند: (من اولین کسی بودم که به خدای خویش ایمان آورد، و اولین کسی بودم که جواب داد در آن هنگام که خداوند از پیامبران عهد و پیمان گرفت و آنها را بر خود گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ و من اولین پیامبری بودم که بلی گفت، و در اقرار به خداوند تعالی بر آنها پیشی گرفتم.