بند اول قانون شناخت خلفای الهی - وصیت
بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل محمد الأئمة و المهدیین و سلم تسلیما وصیت عهد و پیمانی است از جانب خدا و رسولش عن أبي عبد الله (ع) قال: (أترون الموصي منّا يوصي إلى من يريد؟! لا والله ولكن عهد من الله ورسوله (صلى الله عليه وآله وسلم) لرجل فرجل حتى ينتهي الأمر إلى صاحبه). از ابی عبدالله علیه السلام فرمود: (آیا می پندارید که کسی از ما بر شخصی که بخواهد وصیت می کند؟ خیر بخدا قسم ولی آن عهدی از خداوند متعال و رسولش صلی الله علیه و آله است برای مردی تا مردی دیگر تا اینکه امر به صاحبش برسد).الكافي ج۱ ص۳۰۷. وصیت سنتی از سنت های جاری خدا بوسیله ی نّص یا وصیت: بسیاری از انبیاء بوسیله ی آن بر اقوام خویش محتج شدند. امام رضا (ع) در بیان آن فرمود: (… و آدم به هبة الله (شیث) وصیت کرد که در آغاز هر سال، عهد خود را به این وصیت تجدید کند و آن روز برایشان عید باشد و در آن تجدید پیمان کنند، و بعثت نوح را تعهد می کنند در زمانش، همان زمانی که در آن مبعوث می گردد و این چنین در وصیت هر پیامبری چنین سنتی جاری بود تا اینکه خداوند تبارک و تعالی محمد را مبعوث کرد).کمال الدین و تمام النعمة: ص ۲۱۵. و وصیت اینچنین جریان پیدا کرد تا اینکه به رسول الله رسید که عیسی (ع) به نام ایشان وصیت کرد و خداوند از زبان ایشان می فرماید: ﴿وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ﴾، (و هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت اى فرزندان اسرائيل، من فرستاده ى خدا به سوى شما هستم تورات را كه پيش از من بوده تصديق مى كنم و به فرستاده اى كه پس از من مى آيد و نام او احمد است بشارت مى دهم).الصف: ۶. گفته های فقهای پیشین رحمهم الله شیخ طوسی گوید: (زیرا کسی نمی داند که امامی، امام می باشد مگر اینکه پیامبری بر او وصیت کرده باشد، یا اینکه او ادعای امامت کند، باید خداوند بر دست او علمی اعجاز آمیز ظاهر سازد، همانگونه که در مورد صاحب الزمان (ع) می گوییم اگر ظهور کند، پس وصیت اصل معرفت و شناخت او می باشد).الاقتصاد: ص۱۹۴. و شیخ مفید گفته است: (… اما سمت مذهب به امامت و وصف گروهی از شیعه به امامیه، آن پرچمی است بر کسی که قائل به وجوب امامت و وجود آن در تمام زمانها مى باشد، و وصیت آشکار و عصمت و کمال برای هر امامی را واجب داند…).أوائل المقالات: ص۳۸. و علامه حلّی گوید: (امام باید در او وصیت باشد، زیرا عصمت از جمله امور باطنی است که جز خداوند از آن آگاهی ندارد، پس باید وصیت باشد تا عصمتش را آشکار سازد، یا ظهور و تجلّی یک معجزه بدست او که بیانگر حقانیّتش باشد).الباب الحادى عشر: ص۴۸. بلکه اجماع شیعیان در مورد معرفت و شناخت امام از طریق وصیت می باشد، مقداد سیوری در شرح کلام علامه متقدم، گفت: (این اشاره ای به طریق شناخت و تعیین امام است، و اجماع حاصل شد مبنی بر برگزیدن از جانب خداوند و رسولش، و امام پیشین، عامل انتصاب و تعیین امام پسین می باشد…).شرح الباب الحادي عشر(شرح باب یازدهم): ص۹۴. همانطور که هر انسانی به راحتی و سادگی این قانون را درک می کند، پس هر انسانی که صاحب کارخانه یا مزرعه یا کشتی یا هر چیز دیگری که در آن کارگرانی مشغول به کار هستند، لازم و ضروری است که برای آنان مدیری انتخاب کند و به او وصیت و سفارش کند و الا هرج و مرج و کار آنان با شکست مواجه خواهد شد، همچنین که این شخص باید از همه داناتر و دارای مدیریتی با سطح بالا باشد، سپس بعد از آن، آنها را به اطاعت از او امر می کند تا در پی این اطاعت و عمل، هدفش نیز محقق شود، و در غیر این صورت ترک هر یک از مواردی که ذکر شد او پاسخگو و مسؤول می باشد. حجت خدا با وصیت شناخته می شود وصیت به اولیای خدا از روزی که آدم (ع) آفریده شد آغاز و تا روز قیامت ادامه پیدا خواهد کرد، و همواره اولیای خدا با وصیت که قانون اول شناخت است شناخته می شوند، و هیچ کس به غیر از اولیای خدا نمی تواند آن را ادعاء کند، زیرا برای ولی خدا به ذخیره گذاشته شده است، و حاشاه سبحانه که به فرد مبطلی اجازه دهد مدعی آن شود، و این قانونی که هزاران سال جریان داشت را بشکند. عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّضْرِيِّ قَالَ: (قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) بِمَا يُعْرَفُ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ؟ قَالَ: بِالسَّكِينَةِ وَالْوَقَارِ وَالْعِلْمِ وَالْوَصِيَّة). مغيره نضرى گوید: (به حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم، صاحب اين امر با چه چیزی شناخته می شود؟ فرمود: با سنگينى و متانت و علم و وصيت).بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج ۲۵ ص ۱۳۸، الخصال ج ۱ ص ۲۰۰. عن أبي عبد الله (ع) في خبر طويل قال: ( … يعرف صاحب هذا الأمر بثلاث لا تكون في غيره: هو أولى الناس بالذي هو قبله، وهو وصيّه وعنده سلاح رسول الله ووصيته…). نقل از ابی عبدالله (ع) فرمود: (صاحب امر را با سه نشانه می توان شناخت که در غیر او نیست او سزاوارترین فرد به شخص قبل از خود می باشد، او وصی می باشد، سلاح رسول الله و وصیتش را داشته باشد).الكافي: ج۱ ص۴۲۸. وصیت را کسی جز صاحبش نمی تواند ادعاء کند وصیت مقدس، متنی است که خلیفه ى الهی در آن با نام صریح توسط آن شناخته می شود، و متن تشخيصى، دليلى روشن و حجتی کامل و کافی برای اثبات حقانیّت صاحبش است، خداوند تعالی در مورد تمام آنچه که عیسی (ع) آورده و از جمله بشارت به اسم رسول الله می فرماید: ﴿وَمُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ﴾، (و بشارت دهنده ای به فرستادهاى كه پس از من مى آيد و نام او احمد است بشارتگرم، پس وقتى براى آنان دلايل روشن آورد گفتند اين سحرى آشكار است).الصف: ۶. پس اگر وصیت دليلى روشن بوده، در این صورت کسی جز صاحبش نمی تواند ادعای آن را بکند و الا هرگز دليلى روشن نخواهد بود. و وصیت کسی جز صاحبش آن را ادعا نمی کند؛ زیرا آن کتابی بازدارنده از هر گونه لغزش می باشد همانگونه که محمد (ص) به آن وعده داده است: (برایم صحیفه و دواتی بیاورید تا کتابی برایتان بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نخواهيد شد)، در حالیکه اگر امکان دستیابی به آن برای کسی غیر از صاحبش فراهم می بود و با آن بر مردم احتجاج می کرد قطعاً مایه ى گمراهی مردم می شد، و این امر خلاف وعده ى رسول الله (ص) است و بلا نسبت ايشان كه غير ممكن است خلاف وعده عمل كند. و وصیت را کسی جز صاحبش ادعا نمی کند؛ زیرا امیر المؤمنین (ع) آن را ذکر کرده و از امور خاص و منحصر به فرد خلفای الهی شمرده و فرمود: (لا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّد (ص) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَلا یُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّینِ وَ عِمَادُ الْیَقِینِ إِلَیْهِمْ یَفِیءُ الْغَالِی وَبِهِمْ یُلْحَقُ التَّالِی وَلَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلایَةِ وَفِیهِمُ الْوَصِیَّةُ وَالْوِرَاثَةُ). (هيچ كس با مرتبه و مقام خاندان پيامبر از اُمّت اسلامى سنجيده نمى شود و هيچ گاه كسانى كه خود مشمول نعمت هاى اهل بيت هستند، با خود آنان برابر نمى شوند؛ آنان اساس دین و ستون یقین هستند، هر که از حدّ در گذرد به آنان بازگردد، و آن که وامانده، بديشان پيوندد. حقّ ولايت خاص ايشان است و وصيّت و ميراث مخصوص آنان).بحار الأنوار: ج۲۳ ص۱۱۷. و مانند کلام فرزندش صادق از آل محمد (ص) که فرمود: (یَا مَنْ خَصَّنَا بِالْکَرَامَةِ وَخَصَّنَا بِالْوَصِیَّةِ وَوَعَدَنَا الشَّفَاعَةَ وَأَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَى وَمَا بَقِیَ وَجَعَلَ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَیْنَا وَجَعَلَنَا وَرَثَةَ الأَنْبِيَاءِ). اى كسى كه ما را به كرامت و وصايت ممتاز كرد و به ما وعده ى شفاعت داد و علم گذشته و آينده را به ما عطاء نمود و دل هاى برخى از مردم را به ما متمايل ساخت و ما را وارثان انبیاء قرار داد).بصائر الدرجات: ص۱۴۹. و اگر دیگران در این ادعا تمکین می یافتند دیگر وصیت از ویژگی های خاص و منحصر به فرد ائمه (ع) نبود. و وصیت را کسی جز صاحبش ادعا نمی کند؛ زیرا امام باقر (ع) آن را ترازویی برای شناخت صاحب حق قرار داد، آن هنگام که از ایشان در مورد راه شناخت صاحب امر پرسیده شد، فرمود: (با سنگینی و متانت و علم و وصیت).بصائر الدرجات: ص۵۰۹. و ادعای آن توسط شخصی گمراه یعنی اینکه همیشه آن راه رساندن به صاحب حق نمی باشد، و امام (ع) از به گمراهی کشاندن مردم و خلاف وعده مبراء است. و وصیت را کسی جز صاحبش ادعا نمی کند؛ زیرا امام رضا (ع) در برابر علمای یهود و نصاری، حق جدّش رسول الله (ص) را از طریق متنهایی از کتبشان با اسم ایشان را ثابت کرد، پس بهانه جویی کردند و گفتند: از کجا معلوم که آن محمد یاد شده همان محمد جدّ شماست؟ پس حضرت فرمود: با شک و تردید احتجاج نمودید! آیا خداوند قبل یا بعد از خلقت آدم تا این روز، پیامبری را مبعوث کرده که نامش محمد باشد؟ و یا در کتبی که خداوند بر تمام انبیاء نازل کرده، نامی غیر از محمد می یابید؟ پس در پاسخ خاموش ماندند).بحار الأنوار: ج۴۹ ص۷۵. پس امام (ع) عدم ادعای کسی غیر از صاحب اسم و اوصاف مذکور در کتبشان را دلیلی بر مصداق بارز و اصلی اوصاف (محمد) قرار داد، آن هم تنها با ادعای وصیت و فرموده ی ایشان که: او صاحب حق است، و به عبارت دیگر وصیت مشخص را کسی جز صاحبش ادعا نمی کند. و این پاسخ، دقیقاً همان پاسخی است که به شک کنندگان امروز داده می شود که می گویند: (از کجا معلوم که احمد الحسن همان احمد مذکور در وصیت است). و وصیت را کسی جز صاحبش ادعا نمی کند؛ زیرا اگر مؤمنی تاریخ دعوتهای الهی تا زمان آدم را مورد مطالعه قرار دهد، مدعی باطلی را نمی یابد که با ذکر اسمش در وصیت خلیفه ی سابق، مردم را مورد احتجاج قرار داد، آری، کسانی هستند که ادعای نبوت و امامت کردند، امثال مُسَیلمه و سُجاح و غیر آنها، اما هرگز کسی از آنها را نمی یابیم که وصیت خلیفه ی سابق بر خود را آشکار ساخت تا بگوید این نام یاد شده در وصیت، نام من است. آیا این همه کافی نیست تا اطمینان حاصل کنید که احمد الحسن با آشکار ساختن وصیّت جدّش رسول الله (ص) که در آن نامش یاد شده و به ثبوت رسیده و احتجاجش با آن بر شما در ادعای خود صادق است، و بعد از این همه چگونه انسان به نفوذِ شک و تردید در سینه اش اجازه می دهد تا در پی آن عذر و بهانه ای بتراشد؟! آیا باقر از آل محمد (ع) شما را از راه شناخت صاحب پرچم هدایت با خبر نساخت؟! آن هنگام که فرمود: (هر چیزی بر شما ایجاد اشکال و شبهه کند، مگر آن عهد از جانب رسول الله (ص) و پرچم و سلاح ایجاد شبهه و اشکال نمی کنند).بحار الأنوار: ج۵۲ ص۲۲۳. وصيت رسول اكرم صلی الله علیه و آله در شب وفاتشان عن جماعة عن أبي عبد اللّه الحسين بن عليّ بن سفيان البزوفريّ عن عليّ بن سنان الموصليّ العدل عن عليّ بن الحسين عن أحمد بن محمّد بن الخليل عن جعفر بن أحمد المصريّ عن عمّه الحسن بن عليّ عن أبيه عن أبي عبد اللّه جعفر بن محمّد عن أبيه الباقر عن أبيه ذي الثّفنات سيّد العابدين عن أبيه الحسين الزّكيّ الشّهيد عن أبيه أمير المؤمنين قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله في اللّيلة الّتي كانت فيها وفاته لعليّ عليه السّلام: (يا أبا الحسن أحضر صحيفة ودواة فأملى رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله وصيّته حتّى انتهى إلى هذا الموضع فقال: يا عليّ إنّه سيكون بعدي إثنا عشر إماماً، ومن بعدهم إثنا عشر مهديّا و أنت يا عليّ أوّل الإثني عشر الإمام؛ سمّاك في سمائه عليّاً المرتضى وأمير المؤمنين والصّدّيق الأكبر والفاروق الأعظم والمأمون المهديّ، فلا تصلح هذه الأسماء لأحد غيرك. يا عليّ أنت وصيّي على أهل بيتي حيّهم وميّتهم وعلى نسائي؛ فمن ثبّتّها لقيتني غداً، ومن طلّقتها فأنا منها بريء لم ترني ولم أرها في عرصة يوم القيامة، وأنت خليفتي على أمّتي من بعدي. فإذا حضرتك الوفاة فسلّمها إلى ابني الحسن البرّ الوصول، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابني الحسين الزّكيّ الشّهيد المقتول، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه سيّد العابدين ذي الثّفنات عليّ، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه محمّد باقر العلم، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه جعفر الصّادق، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه موسى بن جعفر الكاظم، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه عليّ الرّضا، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه محمّد التّقيّ، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه عليّ النّاصح، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه الحسن الفاضل، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه محمّد المستحفظ من آل محمّد عليهم السّلام، فذلك إثنا عشر إماماً، ثمّ يكون من بعده إثنا عشر مهديّاً؛ فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه أوّل المقرّبين له ثلاثة أسامي اسم كاسمي واسم أبي، و هو عبد اللّه وأحمد والاسم الثّالث المهديّ وهو أوّل المؤمنين). از جماعتی از ابی عبدالله الحسین بن علی بن سفیان بزوفری از علی بن سنان موصلی عدل از علی بن الحسین از احمد بن محمد بن خلیل از جعفر بن احمد مصری از عمویش حسن بن علی از پدرش از ابی عبدالله جعفر بن محمد از پدرش باقر از پدرش زین العابدین از پدرش سيد الشهداء از پدرش امير مؤمنان عليه السّلام از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه آن حضرت در همان شبى كه رحلتش واقع شد به على عليه السّلام فرمود: (اى ابا الحسن كاغذ و دواتى بياور و حضرت رسول اكرم (ص) وصيت خود را املاء فرمود و على مى نوشت تا بدين جا رسيد كه فرمود: يا على! بعد از من دوازده امام مى باشند و بعد از آنها دوازده مهدى. پس تو يا على اوّلين دوازده امام مى باشى. خداى تعالى تو را در آسمان على مرتضى، و امير مؤمنان، صديق اكبر، و فاروق اعظم، و مأمون و مهدى ناميده است، و اين نامها براى غير تو شايسته نيست. اى على تو وصىّ من بر خاندانم زنده و مرده شان هستى، و نيز وصى بر زنانم هستى، هر یک را كه تو به همسرى من باقى گذارى فرداى قيامت مرا ديدار كند و هر یک را تو طلاق دادى من از وى بيزارم و مرا نخواهد ديد و من نيز او را در صحراى محشر نخواهم ديد، و تو پس از من خليفه و جانشين من بر امتم هستى، هر گاه وفاتت رسيد (خلافت) را به فرزندم حسن واگذار كن، كه او برّ وصول است (برّ به معنى نيكوكار، و وصول، به معنى بسيار پيوند كننده بين خويشان). چون او وفاتش رسيد آن (خلافت) را به فرزندم حسين زكىّ شهيد مقتول بسپارد، چون هنگام وفات حسين رسيد آن (خلافت) را به فرزندش سيد العابدين ذى الثّفنات علىّ بسپارد، چون هنگام وفات او رسد آن (خلافت) را به فرزندش محمد باقر العلم بسپارد، و چون وفات او رسد آن (خلافت) را به فرزندش جعفر صادق واگذار كند، و چون وفات او فرا رسد آن (خلافت) را به فرزندش موسى بن جعفر كاظم بسپارد، و چون وفات او فرا رسد آن (خلافت) را به فرزندش على بسپارد، و چون وفات او فرا رسد آن (خلافت) را به فرزندش محمد تقى واگذارد، و چون هنگام وفات او رسد آن (خلافت) را به فرزندش على ناصح بسپارد، و چون وفات او رسد آن (خلافت) را به فرزندش حسن فاضل واگذارد، و چون وفات او برسد آن (خلافت) را به فرزندش محمد كه مستحفظ از آل محمّد (ص) است، تسليم مى كند، و ايشان دوازده امامند. بعد از آن دوازده مهدى مى باشند. پس وقتى كه وفات او رسید آن (خلافت) را به فرزندش كه نخستین مهديین است مى سپارد، و براى او سه نام است؛ یک نامش مانند نام من، و نام ديگرش نام پدر من است و آنها عبد الله و احمد هستند، و نام سوّمين مهدى است و او اوّلين مؤمنان است). و الحمد لله وحده منابع وصیت: اصل وصيت در كتاب غيبة الطوسي چاپ سوم ۱۳۸۳ ، صفحه ۱۵۰ و ۱۵۱ و چاپهای جدید صفحه ۳۰۰. فصل روايات الخاصة في أنّ الائمة عليهم السلام اثنا عشر، النجم الثاقب ج۲ ص۴۱، الشیخ الحر العاملی در إثبات الهداة ج۱ ص۵۴۹ ح ۳۷۶ ، الشیخ الحر العاملی کتاب الايقاظ من الهجعة ص۳۹۳، الشیخ حسن بن سليمان الحلي در کتابه مختصر البصائر ص ۱۵۹، العلامه المجلسي در بحار الانوار ج ۵۳ ص ۱۴۷- بحار انوار ج۱۳ باب سى و پنجم به اختصار و در ج ۳۶ ص ۲۶۰ کاملاً ذکر شده است، الشيخ عبدالله البحراني در کتاب العوالم ج ۳ ص ۲۳۶، غاية المرام ج ۲ ص ۲۴۱، سید هاشم بحرانی در کتاب غاية المرام ج ۱ ص ۳۷۰ ، الانصاف ص ۲۲۲ سید هاشم بحراني، نوادر الأخبار فیض کاشانی ص ۲۹۴، كتاب مكاتيب الرسول شيخ ميانجی ج۲ ص۹۶، مختصر معجم احاديث الامام المهدی شيخ علی کورانی صفحه ۳۰۱. شیخ میرزا النوری در کتاب النجم الثاقب ج ۲ ص ۷۱ ۱ و اشاره بدین کرد که وصیت دارای سندی معتبر است، و این متنی است که آن را شیخ میرزا النوری ذکر نمود: (روى الشيخ الطوسي بسندٍ معتبر عن الامام الصادق (ع) خبراً ذكرت فيه بعض وصايا رسول الله (ص) لأمير المؤمنين (ع) في الليلة التي كانت فيها وفاته). (شیخ طوسی با سندی معتبر از امام صادق (ع) خبر برخی از وصیت های رسول الله (ص) به علی (ع) در شب وفاتشان را ذکر نمود). سید محمد محمد صادق الصدر نیز صحت سند وصیت را جستجو و آن را در کتاب تاريخ ما بعد الظهور ص۶۴۱ ذکر نمود. مصدر فارسى دیگر: ترجمه ی حديث از كتاب مهدى موعود ج ۱۳ صار فحه ۵۵۱ و ۵۵۲ باب سى و چهارم: ذكر خلفاء حضرت مهدى (ع) و اولاد او و احوالى كه بعد از آن حضرت واقع مى شود.