نشریه زمان ظهور شماره 48
یا الله – مبداء و معدن بی نهایت صدق – چهار شنبه 4بهمن 1396/ 6جمادی الاول1439/ 24january 2018/شماره48/4 صفحه سردبیر- به سوی نور- ای انسان تو را چه شده است که به ظلمت خو گرفته ای؟! تو را چه شده است که میلی به کمال و نور مطلق نداری؟! سید احمد الحسن (ع) وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام همان طالع مشرقی است که آمده است تا بیماری کوری ما را درمان کند،ای پروانه هایی که در پیله ی دنیای مادی گرفتار شده اید ،بیایید و دعوت حق امام مهدی (ع) را لبیک گویید ،پیش از آنی که ایمان ایمان اورندگان سودی نبخشد. سید احمد الحسن (ع) در تبیین هدف انبیاء می فرماید: دعوت آنان علیهم السلام برای بازگشت به فطرت می باشد و فطرت خداوندی نیازی به دلیل ندارد؛ چرا که فطرتی است که مردم بر آن سرشته شده اند؛ یعنی همان حق و پرستش خداوند یگانه و تسبیح و تقدیس او و آراسته شدن به اخلاق کریمانه ای که انسان بر دوست داشتن آن آفریده شده است؛ رنگ خدایی، و چه رنگی بهتر از رنگ خدا؟! پروانه به سوی نور می رود؛ ولی وقتی ابزار بینایی اش از بین برود، به تاریکی متمایل می شود. انسان نیز همین گونه است؛ پیامبران و فرستادگان حجّت بالغه ی (دلیلِ رسای) خداوند را اقامه می کنند و حجاب ها را از بصیرت انسان کنار می زنند؛ سپس آنان را رها می کنند تا خودشان انتخاب کنند؛ یا چشمانش را باز می کند وبه سوی نور می رود و یا چشمانش را می بندد و روی خودش پرده ای می اندازد و خود را در تاریکی هایی که برخی بر برخی دیگر قرار دارند، گرفتار می سازد. چه کسی می داند زینب (س) کیست؟ ... و به زنان مؤمنی که صدایشان در مطالبۀ حاکمیت خدا بلند و طنین انداز شد و می شود... شهادت می دهم که گواهی شما نوشته شده است و نوشته می شود... و دشمنان و مخالفین شما مورد بازخواست قرار خواهند گرفت...). در این تقدیم کتاب، وصفی که برای حضرت زینب (س) آمده است بسیار ویژه است و برای زنانی که به ایشان اقتدا کردند: (زینب و این بانوان به «حق » گواهی دادند و این شهادتشان هم نوشته شده و مورد تأیید قرار گرفته است). مقام ویژۀ حضرت زینب (س) دیدن حق و حمایت از حق و شهادت به آن است. زینب (س) همراه با حسین (ع) برای برپایی حاکمیت خدا قیام نمود، زمانی که حجت زمانش نیاز به همراهی داشت، با او همراه شد و تا لحظۀ شهادت در کنار ایشان ماند و بعد از حسین (ع)، آنچه توانست ایشان را از گودی قتلگاه متوجه خیمه ها کند، مأموریت جدید او بود برای حمایت از امام زمانش که این بار حضرت زین العابدین (ع) بود. زینب (س) توانست تمام احساسات زنانه و خواهرانه اش را در آن زمان و در اوج مصیبت ها با برادری که از کودکی با ایشان بود، به دلیل محافظت از حجت خدا کنترل کند؛ و روح ایشان این توان را داشت که بتواند برای روزهایی نایب امام زین العابدین (ع) باشد؛ چون اگر مشخص می شد که حضرت امام سجاد (ع)، محور رجوع اهل بیت حسین (ع) هستند، جانش به خطر می افتاد؛ زیرا تمام تلاش شیطان و نقشۀ شیطان، نابودی سلسلۀ امامت بود). (ر.ک. پیام فیس بوک سید احمد الحسن، 9 محرم 1439 ). به همین دلیل می بینیم بر کسانی که فکر می کردند سلسلۀ امامت با ایشان ادامه خواهد یافت، یعنی بر علی اکبر و علی اصغر، چنان سخت گرفتند: ابتدا علی اکبر را با آن بغض شهید کردند، چون مطمئن بودند که ایشان با شباهتی که به رسول خدا (ص) دارد و به دلیل ارشد بودنشان، جانشین امام است؛ و به همین دلیل بر شیرخوار کربا نیز رحم نکردند؛ اما نقشۀ خدا همواره برتر و پیروز است؛ به اذن خداوند، امام زین العابدین (ع) چنان بیمار می گردند که دشمنان حاکمیت خدا یقین می کنند که ایشان، خود از بیماری جانشان را از دست خواهند داد؛ و البته برای حفظشان، باید در عمل نیز محور بودن و امام بودن ایشان مخفی می شد. و زینب (س) همۀ سرمایۀ خود را برای این امر مهم به کار می گیرد. ایشان سال ها معلم قرآن و مرجع احکام و دین زنان کوفه بود و از این آبرویی که داشتند و از توان سخن گفتنشان -که مردم کوفه اذعان داشتند که گویا علی (ع) است که بر منبر کوفه خطبه می خواند- برای روشنگری علیه جبهۀ دشمن، استفاده می کند؛ و در مقام توحید برای مردم آن روز «لا اله الا الله» را آشکار می کند تا اینکه امام زین العابدین (ع) در سخنرانی خود در کوفه و در مجلس یزید بتوانند «لا اله الا الله » را تبیین کنند: فأنا علی بن الحسین (خطبه در کوفه- احتجاج طبرسی: جلد 2، صص 117 - 119 )؛ أنا إبن مکة و منی، أنا إبن زمزم و الصّفا ... أنا إبن خیر... أنا إبن ... یعسوب المسلمین و ... (خطبه در شام)( خوارزمی، مقتل الحسین: صص 69 - 71 ). و این چنین جبهۀ شیطان متوجه می شود که تمام کربا را که برپا کرده بود تا سلسلۀ امامت را ناقص و ابتر گرداند، شکست خورده است. و دیگر کار از کار گذاشته بود و امکان کشتن حجت خدا فراهم نبود، چر اکه زینب (س) با روشنگری، سخنرانی و عزاداری و بیان مظلومیت آل محمد (ع) چنان بر مبانی فکری و بر فطرت مردم، کار کرده بود و حقانیت حق را چنان آشکار کرده بود که باطل را یارای مقابلۀ علنی با حق نبود. زینب (س) در روزهای محافظت از کاروان تبلیغی و رهبری مبلغان جریان حق و حفظ و مراقبت از امام زین العابدین (ع)، این آمادگی روحی را داشت که به جای امامش، محور همۀ کاروان حسین (ع) باشد؛ محوری که به فرمودۀ امیرالمؤمنین، متعلق به امام امت است و چند صباحی زینب تجلی این محور بود. و اینک در آخر الزمان هستیم و جایگاه کسانی که در این زمان در راه برپایی حاکمی تالله تلاش می کنند چنان رفیع است که امام حسین و حضرت زینب علیهم السلام، فدای ایشان شده اند (سید احمد الحسن، متشابهات، سوال 123 ) جایگاه کسانی که در آخرالزمان در راه برپایی حاکمیت خدا تلاش می کنند، چنان رفیع است که امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) ، فدای ایشان شده اند. (سید احمد الحسن، متشابهات: سؤال 123) و سید احمد الحسن (ع) خواسته اند که زنان با آنچه در توان دارند، در این راه اقدام کنند، مانند حضور در رسانه های جمعی و پالتاک و سخن گفتن در آن. (پاسخ های روشنگرانه: جلد 4، سؤال322 )، حضور در راهپیمایی علیه حاکمیت باطل عراق (کامنت ذیل پیام فی سبوک: 1 شوال 1437 (، بیان حق از طریق اینترنت (پاسخ های روشنگرانه ، ج 7، سؤال 802 ) و نگارش و نشر مقالات در اینترنت و برپایی مجالس عزای اهل بیت (ع) و شناساندن حق و بیان باطل و رسوایی اهل آن (در محضر عبد صالح: جلد 2، ذیل سؤال نقش زن در یاری حق). اکنون نیز «باب به روی تمام زن ها تا روز قیامت گشوده است تا با عمل و اخلاصشان بتوانند جزو برترین زنان دو عالم شوند ». )سید احمد الحسن، پاس خهای روشنگرانه: ج 6، سؤال 536 ). قسمت دوم: اعتراض یا راه حل الهی؟ ...عصر حملات یک سویه به پایان رسیده و جمهوری اسامی آماده است تا هر اقدام آمریکا را به شدیدترین شکل ممکن پاسخ دهد. ( دیدار با معلمان، 17 اردیبهشت 94 ) محسن رضایی دبیر تشخیص مصلحت نظام: ( با اشاره به سخنرانی ترامپ در سازمان ملل) اگر کشوری امنیت ایران را مخدوش کند، با موشک هایمان جنگ را زودتر به پایان می بریم. ( 30 شهریور 96 ، افکارنیوز) با شواهد موجود، لحظه به لحظه به شروع جنگی تمام عیار بین ایران و آمریکا نزدیک می شویم و در صورت وقوع، با در نظر گرفتن توان نظامی آمریکای خونخوار و تسلط آن بر کشورهای دیگر و حتی سازمان ملل، مطمئناً مصیبتی بسیار عظیم بر مردم عزیزمان وارد خواهد شد. اما راه چاره چیست؟ بی تردید هما نگونه که اهل بیت (ع) ، امت ایران را امتِ وعده داده شده در آخرالزمان خوانده اند، پس ناگزیر راه کسب موفقیت و پیروزی را نیز به ما معرفی نموده اند و این راه پیشنهادی، چیزی نیست مگر عبرت از گذشتگان. قرآن کریم و روایات، سرگذشت درگیری امت طالوت (ع) با جالوت را برای ما نقل می کنند تا عبرت گرفته و در تکرار آن در آخرالزمان، یعنی درگیری امت طالوت (ع) با دجال از آن استفاده کنند، هرچند که جز مؤمنین عبرت نمی گیرند. نبرد با جالوت: ( فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللِّه وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللُّه الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللِّه النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْارْضُ وَلَكِنَّ اللَّه ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ)؛ ( پس به فرمان خدا، آنها سپاه دشمن را به هزیمت واداشتند و داوود، جالوت را کشت و خداوند حکومت و دانش را به او بخشید و از آنچه می خواست به او تعلیم داد؛ و اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیلۀ بعضی دیگر دفع نمی کرد، زمین را فساد فرا می گرفت ولی خداوند نسبت به جهانیان لطف و احسان دارد). (بقره: 251 ). داوود فرزند کوچک پدر بود و او را در کار چوپانی گوسفندان قرار داده بود و حتی جزو سربازان به شمار نمی آمد و از خاطر کسی نمی گذشت که فلاخن او تمام کنندۀ جنگ باشد؛ عده ای که داوود جزو آ نها شمرده نمی شد و آن تجهیزات (سنگ) که نزد مردم اعتباری نداشت، نزد خداوند کل عده و تجهیزات بود؛ سنگی که معماران آن را رد کردند سنگ زاویه شد؛ این حسابی بود که در چشم مردم می آمد و حساب خداوند متعال چیز دیگری است. مردم ماده و اجسام را می بینند و خداوند به روح و اخاص نظر می کند. خداوند به اخاص این جوانمرد کریم داوود (ع)- نظر نمود و پیروزی را در پیشانی وی نوشت و چه درس رسایی بود برای کسانی که با طالوت (ع) بودند، کسانی که اسباب مادی را میزان قرار داده بودند، هنگامی که: ( وَقَالَ لَهُمْ نَبِيهُمْ إِنَّ اللَّه قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى كيُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَينَا وَنَحْنُ... وَاللُّه وَاسِعٌ عَلِيمٌ)؛ ( پیامبرشان به آن ها گفت خداوند، طالوت را برای زمامداری شما مبعوث کرده است. گفتند چگونه او بر ما حکومت کند بااینکه ما از او شایسته تریم و او ثروت زیادی ندارد؟ گفت خدا او را بر شما برگزیده و او را در علم و جسم وسعت بخشیده است؛ خداوند ملکش را به هرکه بخواهد می بخشد و احسان خداوند وسیع است). (بقره: 247 ) و هنگامی که عده و تجهیزات سپاه طالوت را دیدند گفتند: امروز ما توانایی مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم. (بقره: 249 ) در این درس عبرت آمیز خداوند متعال به فعل نشان داد که در جولانگاه نبرد، اسباب مادی در برابر اخلاص برای خداوند ارزش ندارد؛ خداوند متعال سپاه عظیم و مجهز به آلات جنگی را با اخاص داوود روبرو نمود و چقدر ما محتاج این درس عبرت آمیز هستیم تا معنی اخاص و توکل بر خداوند سبحان را درک کنیم، بدون آنکه معادلات مادی موجود، کمر همت ما در مقابله با شیطان و سربازانش را بشکند. داوود آخرالزمان کیست؟ نبرد با جالوت نزدیک است و امت طالوت باید در جستجوی داوود (ع) باشند؛ این بندۀ مخلصی که پیامبر زمان، یعنی امام مهدی (ع) برای فرماندهی مؤمنین در آخرالزمان انتخاب و معرفی نموده است و او منصور و پیروز است. ادامه دارد... چرا داوکینز در بین آتئیست ها جایگاه ویژه ای دارد؟ ...هرچند که دیوید هیوم تلا شهای زیادی کرد تا این برهان را زیر سؤال ببرد، ولی نتوانست و حداکثر موفقیتی که به زعم خودشان توانست برای الحاد به ارمغان بیاورد، تشکیک در صفات خداوند بود، هرچند که به آ نها نیز پاسخ داده شد؛ که بهترین پاسخ را می توانید در کتاب توهم بی خدایی نوشته احمدالحسن در بخش دستان خدا در فصل 4 مطالعه کنید. و همچنان ملحدین عاجز از ارائه دلیلی برای الحاد خود بودند تا اینکه نظریه فرگشتِ ( تکامل) داروین به محافل علمی وارد شد و بعدها تفاسیر مختلفی از این نظریه برای وجود یا عدم وجود خالق ارائه شد. و در اینجا بود که پروفسور ریچارد داوکینز به عنوان فرضی هپرداز الحادی معرفی شد و با نوشتن کتاب ساعت ساز نابینا به اصطاحِ خود برای الحاد، ادله نویسی کرد! در آن کتاب سعی نمود خدای ساعت ساز پیلی را رد کرده و خدای ساعت ساز نابینا را مؤثر حیات بداند. او برخلاف سایر خداناباوران سعی داشت برای بی خدایی خود دلیل ارائه دهد و برخلاف دیوید هیوم که سعی در تضعیف صورت استدلال داشت، او به صورت خاص در کتاب ساعت ساز نابینا، مقدمۀ اول برهان نظم را به چالش کشید. داوکینز می گوید: بدون داروین نمی توانستیم بی خدا باشیم، چون ما هیچ جواب خوبی برای اینکه چرا موجودات زنده به نظر می آید طراحی شده باشند، نداشتیم. و در کتاب ساعت ساز نابینا ادعا نمود نظم و طراحی موجود در حیات زمینی حاصل فرگشت (تکامل) می باشد و در ادامه کتاب ادعا می کند که مؤثر فرگشت (تکامل)، طبیعتِ کور و نابیناست، نه خدای آگاه، زیرا او مدعی است که فرگشت هیچ هدف بلندمدتی ندارد. اما او در هیچ کجای کتابش نتوانست حتی یک دلیل برای ادعایش بیاورد؛ ولی متأسفانه کتاب او به صورت گسترده منتشر شد و خداناباوران به استناد به این کتاب، عدم هدفمندی تکامل را دلیلی بر رد برهان نظم ارائه کردند و آنجا بود که نام داوکینز به عنوان اسطورۀ الحاد بر سر زبا نها افتاد! پس از گذشت چندین سال نقدی کامل و علمی بر کتاب او نگاشته نشد، هرچند او ادعای خود را اثبات نکرد ولیکن موضوع مهم عدم هدفمندی تکامل را مطرح کرد که خداباوران می بایست برای حفظ حدود برهان نظم در حیات زمینی، خلاف آن یعنی هدفمند بودن تکامل را اثبات می کردند؛ ولیکن هیچ اثری در این زمینه نگاشته نشد! و عمده علمای ادیان -که خود را عاجز از اثبات هدفمندی تکامل با ارائه شواهد علمی دیدند- همان راه کلیساهای قرون وسطا را اتخاذ کردند و به انکار تکامل پرداختند؛ و این در حالی بود که با انکار نظریه تکامل که با شواهد بسیاری اثبات شده بود، شکست واقعی را به خود تحمیل کردند و چهرۀ خود را نزد عموم دانشمندان و محققین منفور ساختند. تا اینکه احمدالحسن، وصی و فرستادۀ امام مهدی(ع) ظهور کردند و اقدام به نوشتن کتاب توهم بی خدایی نمودند؛ در فصل دوم این کتاب نظریه تکامل را با ارائه شواهد علمی اثبات نموده و در فصل چهارم نیز، عدم تصادفیِ محض بودن جهش ها و نیز هدفمندی تکامل را اثبات نمودند؛ و اینگونه تمام با بها را بر روی الحاد بستند. و اکنون اوضاع عکس شده است و علیرغم گذشت چندین سال از نگارش کتاب توهم بی خدایی، هنوز نقد و ردیه ای بر آن نوشته نشده است و کتاب توهم بی خدایی تمام پیروزی های پی درپی الحاد در برابر ایمان در قرون اخیر را تبدیل به شکست مفتضحانه کرد. اثبات امامت بعد از پيامبر(ص) ...از این آیه استفاده م یشود که در اینجا اولیاء، سه شخص ]صفت مصداق برای خداوند متعال!![ هستند و ایشان: خداوند متعال و رسولش و مؤمنانی هستند که با سه صفت وصف شده اند؛ و باقی مؤمنین، تحت سرپرستی ایشان هستند؛ و این سرپرستی محقق نمی شود مگر با تفسیر «ولی » به رهبر و کسی که اجازۀ تصرف در شئون زندگی افراد تحت سرپرستش را دارد. علت نزول آیه: جصاص در کتاب احکام قرآن نقل می کند که: خداوند متعال م یگوید: (إِنَّمَا وَلِیکُّيُمُ اللّه وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ)؛( سرپرست و ولي شما، تنها خداست و پيامبر او و آ نها که ايمان آورده اند؛ همان ها که نماز را برپا می دارند، و در حال رکوع، زکات می دهند)؛ از مجاهد السدي و ابی جعفر و عتبة بن ابي حکیم روايت شده، اين آيه در شأن علی بن ابی طالب (ع)- زماني كه انگشترش را صدقه داد، درحالیکه در ركوع بود- نازل شد.و فرمودۀ متعال: ( وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ)، دلالت دارد بر اينكه صدقه دادن، زكات ناميده شده است؛ به این دلیل که علي (ع) انگشترش را بخشيد و صدقه داد( کتاب جصاص در احکام ص 162) سيوطي گويد: از عمار بن ياسرنقل شده است که سائلي نزديك علي بن ابی طالب ايستاد، درحال یکه او در ركوع نمازش بود، پس انگشترش را بيرون آورد و آن را به سائل بخشيد... پس آيه نازل شد: ( إِنَّمَا وَلِ كُّيُمُ اللّ وَرَسُولُهُ... ). ( أسباب النزول للسيوطي: ج 1، ص 429 ) و همچنين گويد: از ابن عباس روايت شد كه گفت: آيۀ (إِنَّمَا وَلِیكُّيُمُ اللّه وَرَسُولُهُ...)، در شأن عل يبن ابی طالب نازل شد). (ج 1 ص 430 ) أسباب النزول للسيوطي و واحدي گويد: فرموده متعال: ( إِنَّمَا وَلِیكُّيُمُ اللّه وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ...)، كلبي گويد: و اضافه كرد كه آخر آيه در مورد علي (رض) است، براي اينكه او انگشترش را به سائل بخشيد، درحالیکه در ركوع نماز بود). (أسباب النزول للواحدي: ص 162 ) در كتاب معالم التنزيل، پيرامون تفسير الخازن، ج ٢، ص ۵۵ و بسیاری غیر از آن، آلوسی صاحب تفسیر روح المعانی می گوید: غالب اخباریون اذعان دارند که این آیه در مورد علی کرم الله وجهه نازل شد). (روح المعاني: ج 6، ص 168 ). از آن دانسته م یشود که ابن تیمیه دروغ گفت که: بعضی از درو غگویان حدیث دروغی را وضع کردند که این آیه در حق علی نازل شد، زمانی که در نماز با انگشترش صدقه داد؛ و این نقل به اجماع اهل علم، دروغ است و دروغش واضح است)؛ و اضافه کرد: ( اهل علم اجماع کرده اند بر اینکه این آیه در خصوص علی نازل نشده است و علی در نماز با انگشترش صدقه نداده است و اهل علم بر این گفته اجماع کردند که داستان روایت شده در این آیه دروغی است که وضع شده و اکثر امت این خبر را نشنیدند. (منهاج السنة: ج 2، ص 0 3 ). در اینجا هما نطور که مخفی نیست، «ولی » به معنای اولی به تصرف ]یعنی کسی که حق تصرف دارد[ می باشد، همان طور که می گوییم: فلانی ولی قاصر ]سرپرست فردی که در انجام امورات خود ناتوان[ است، چنانچه اهل لغت تصریح کرده اند به اینکه هرکسی که ولی و سرپرست امری است، او «ولی » آن کار است. ( به ماده «ولی » در کتاب صحاح یا گزیده صحاح یا هر کتاب لغت دیگری مراجعه کنید) پس معنا اینگونه است، کسی که امور شما را سرپرستی می کند، او به آن امور نسبت به شما شایسته تر ]در تصرف[ است، قطعاً او خداوند عزوجل و رسولش و علی هستند. برای اینکه او کسی است که این صفاتِ ایمان و اقامۀ نماز و پرداخت زکات در حال رکوع، در او جمع شد و آیه هم در این مورد نازل شد. و خداوند در این آیه اثبات کرده است که ولایت برای خودش و برای پیامبرش و ول یاش بر یک روش واحد است؛ و ولایت خداوند عزوجل عام است، پس ولایت پیامبر و ولی، مانند آن و بر همان اسلوب است و جایز نیست که اینجا «ولی » به معنای یار یدهنده یا دوستدار یا مانند این دو باشد؛ که در این صورت دیگر جهتی برای حصر -إِنَّمَا وَلِیكُّيُمُ اللّه وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ، حصر ولی در خدا و رسول و مؤمنین- باقی نمی ماند. تولد دوباره، راه ورود به ملکوت خدا حرکت به سمت نور مقامات در ملکوت خدا با چه سنجیده می شوند؟ سؤالی است که شاگردان از عیسی (ع) پرسیدند و ایشان طفل کوچکی را صدا زد و او را به میان شاگردانش آورد و گفت: تا از گناهانتان دست نکشید و به سوی خدا بازنگردید و مانند بچه های کوچک نشوید، هرگز نخواهید توانست وارد ملکوت خدا گردید؛ پس هر که خود را مانند این بچۀ کوچک فروتن سازد، در ملکوت خداوند، بزر گترین خواهد بود. (متی 18 : 1- 4) عیسی -درود خدا بر او- فرموده است که اگر تولد دوباره پیدا نکنیم، هرگز ملکوت خدا را نمی توانیم ببینیم و این عین حقیقت است. (یوحنا 3: 3) اما تولد دوباره چگونه است؟ و چگونه ممکن است مجدد متولد شویم؟ ایشان می فرمایند: آنچه می گويم عين حقيقت است. تا كسی از آب و روح تولد نيابد، نمی تواند وارد ملكوت خدا شود. زندگی جسمانی را انسان توليد میکند، ولی زندگی روحانی را روح خدا از بالا می بخشد؛ پس تعجب نكن كه گفتم بايد تولد تازه پيدا كنی؛ درست هما نگونه كه صدای باد را می شنوی ولی نمی توانی بگويی از كجا می آيد و به كجا می رود، در مورد تولد تازه نيز انسان نمی تواند پی ببرد كه روح خدا آن را چگونه عطا میکند. (یوحنا 3: 5- 8) اما بسیاری از ما ملکوت خدا را انتخاب نمی کنیم و به سمت تاریکی می رویم. عیسی -درود خدا بر او- می فرماید: مردم تاریکی را بیشتر از نور دوست دارند، چون می خواهند در تاریکی، گناه ورزند؛ پس به نور نزدیک نمی شوند، مبادا کارهای گناه آلودشان دیده شود و به سزای اعمالشان برسند؛ ولی درستکاران با شادی به سوی نور می آیند تا همه ببینند که آنچه می کنند، پسندیدۀ خداست. (یوحنا 3: 19 - 21 ) چگونه می توان از نجات یافتگان بود؟ عیسی -درود خدا بر او- می فرماید: درب آسمان تنگ است؛ پس بكوشيد تا داخل شويد، زيرا يقين بدانيد بسياری تلاش خواهند كرد كه داخل گردند اما نخواهند توانست. زمانی خواهد رسيد كه صاحب خانه در را خواهد بست. آنگاه شما بيرون ايستاده، در خواهيد زد و التماس خواهيد كرد كه خداوندا، خداوندا، در را به روی ما باز كن! اما او جواب خواهد داد كه: من شما را نمی شناسم! شما خواهيد گفت: ما با تو غذا خورديم! تو در كوچه های شهر ما تعليم دادی! چگونه ما را نمی شناسی؟ اما او باز خواهد گفت: من به هیچ وجه شما را نمی شناسم! ای بدكاران از اينجا دور شويد! آنگاه وقتی ببينيد كه ابراهيم و اسحاق و يعقوب و همه انبيا در ملكوت خدا هستند و خودتان بيرون مانده ايد، از شدت ناراحتی خواهيد گريست و لب هایتان را خواهيد گزيد. مردم از تمام نقاط جهان آمده، در ضيافت ملكوت خدا شركت خواهند كرد، اما شما محروم خواهيد ماند. بلی، يقين بدانيد آنانی كه اكنون خوار و حقير شمرده می شوند، در آن زمان بسيار سرافراز خواهند گرديد و آنانی كه حالا مورد احترام و تمجيد هستند، در آن زمان، حقير و ناچيز به حساب خواهند آمد. (لوقا 13 : 23 - 30 ) پس باید راهی برای شناخت نجات دهنده و ورود با او به ملکوت خدا باشد؛ و همواره باید برای آمدنش هشیار و منتظر باشیم. نحوۀ تعامل و معاشرت با افرادی که عقایدی متفاوت از ما دارند وظیفۀ ما در ارتباط و تعامل با افرادی که هم عقیدۀ ما نیستند، چیست؟ آیا باید از آن ها کناره گرفت یا خیر؟! اسلام دینی مبتنی بر حیات اجتماعی است و با گوشه نشینی و دوری از مردم مخالف است... قرآن کریم می فرماید: ( يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللِه أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَه عَلِيمٌ خَبِيرٌ ).( ای مردم!ما شما را از مرد و زن افریدیم و ملت ها و قبیله ها قرار دادیم.تا یکدیگر را بشناسید .بی تردید گرامیترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست.یقینا خدا دانا و آگاه است.)( حجرات13) و در جای دیگر می فرماید: ( أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِ اًّ ورَحَمْتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ(؛ )آیا آ نها رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند؛ ما معیشت آ نها را بین آنان در حیات دنیا تقسیم می کنیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم تا یکدیگر را تسخیر و با هم تعاون کنند و همدیگر را خدمت نمایند. رحمت پروردگارت از تمام آنچه گردآوری می کنند برتر و بهتر است) (زخرف: ۳۲ ( بنابراین همان طور که قرآن می فرماید، اصل کلی، معاشرت با همۀ مردم است، مگر افراد اندکی که به دوری از آ نها و قطع ارتباط با آ نها امر شده است، مثل شخص ناصبی)ناصبی کسی است که دشمنی نصب می کند برای ائمه یا مهدیین یا پیروان انها(. امام صادق )ع( در ارتباط با تعامل با اهل تسنن می فرمایند: )... و با اهل باطل مدارا كنيد، ستمشان را بر خود هموار سازيد؛ مبادا با آ نها ستيزه جوئى كنيد؛ هنگام آميزش و نشست وبرخاست و گفتگوى با آ نها راه تقيه را پيشه كنيد، همان راهى كه خداوند دستور داده كه هنگام برخورد با آ نها آن را پيش گيريد...(. ( کافی: ج ۸، ص ۲( در این بین و در تعامل با دیگران وظایفی هم متوجه ماست...این وظیفۀ ماست که ضمن ارتباط با آ نها، اولاً: از آ نها تأثیر نگیریم؛ امیرالمؤمنین )ع( می فرمایند: در میان مردم باش اما همراه آنان مباش. )مفتاح السعاده ف یشرح نهج البلاغه: ج ۴، ص ۹( منظور امیرالمؤمنین )ع( مشخص است؛ ایشان می فرمایند: ارتباطت را از جامعه قطع نکن، اما درعین حال که با آن ها در ارتباطی و با آ نها معاشرت داری و در میان آنان هستی، در همه شئون و در اشتباهاتشان همراه آ نها نباش... در جایی دیگر می فرمایند: )...من همسایه ای بودم که تنم چندى همسایگى شما را داشت...(. ( نهج البلاغه: خطبه ۱۴۹ ( امام احمدالحسن )ع( در خصوص حضورشان در حوزه نجف و در میان علمای بی عمل می فرمایند: )... بنابراین گوشه نشینی در خان هام را برگزیدم و بدون اینکه از کسی کمک بخواهم، علوم آ نها را خودم به تنهایی خواندم؛ فقط با آ نها در ارتباط بودم و با برخی از آ نها مراوده داشتم و برخی از آ نها نیز با من رفت وآمد می کردند... من در حوزۀ علمیۀ نجف و در بین علمایش بودم، هما نطور که مریم مقدس )س( در هیکل و در بین علمای یهود بود...(.( پاسخ های روشنگرانه: ج ۲، س ۱۰۰ ( ثانیا: سعی کنیم ضمن این روابط، بر آ نها اثر بگذاریم و آنها را با عقیده صحیح آشنا سازیم؛ اهل باطل نباید تا آخر عمر در باطل بمانند، باید هدایت شوند و بهترین راه برای هدایت آنان برخورد خوب مؤمنان با آنان است؛ امام صادق )ع( می فرمایند: )...بدونِ سخن گفتن با زبان، دعو تکنندۀ مردم باشید...(.( کافی: ج ۲، ص ۷۸ (__ و در روایتی دیگر می فرمایند: (... برای ما دعوت کنندگانی صامت (بدون سخن گفتن) باشید (مردم را بدون سخن گفتن به سمت ما بخوانید)؛ پرسیدند: چگونه ای فرزند رسول خدا؟ فرمود: به آنچه از طاعت الهی که شما را بدان امر کردیم، عمل کنید و از آنچه شما را از آن نهی کردیم و نافرمانی های خداوند دوری کنید؛ پس درای نصورت وقتیکه مردم آنچه بر آن هستید را دیدند، فضیلت آنچه نزد ماست را دانسته و به سمت آن می شتابند. (شرح الاخبار: ج ۳، ص ۵۰۶ ) پیامبر (ص) بهترین الگوی مدارا با مردم و پیامبری که به فرموده امام احمدالحسن (ع) بیش از هر پیامبر دیگری متحمل سختی شد. در آن زمان که قدرت مسلمانان رو به فزونی گذاشته بود و اموال و افراد بسیاری در اختیار رسول خدا (ص) قرار داشت، هنگامی که از کنار یک یهودی می گذشت، به او سلام می کرد و احوالش را می پرسید. وقتی باخبر شد یکی از آنها مریض شده است، جویای احوالش شد و به عیادتش رفت و سرانجام آن یهودی با ایمان از دنیا رفت، حال آنکه یهودیان بیشتر از نصارا در مقام انکار رسالت آن حضرت برمی آمدند... در همین رابطه امام احمدالحسن (ع) در پاسخ به سؤالی در خصوص ارتباط با شخص ناصبی و حکم استفاده از غذای او چنین می فرمایند: (بهتر است از حکم به ناصبی بودن نزدیکان اجتناب کنید. بعضی از مردم از سر جهل و نادانی کاری را انجام می دهند، آنان مستضعف و درگیر خود هستند. بهتر است با مهربانی با آنان رفتار کنید، با آنان هم سخن شوید و حق را برایشان تبیین کنید؛ امید است خداوند روزی از روزها حالشان را اصاح کند). (جواب های فقهی متفرقه، ج ۴، ص ۹۹).