نشریه زمان ظهور شماره 33
بسم الله الرحمن الرحیم سه شنبه 23 خرداد ماه 1396/18 رمضان 1438 /13 ژوئن 2017/ شماره 33/ 4 صفحه علی در هر زمان ....أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ رسول خدا (ص) به امام علي (ع) فرمودند: (شما اول مؤمنين در ايمان و اول مسلمين در اسلام و منزلت و جايگاه شما نزد من، همانند جايگاه هارون از موسي است). (الاربعون حديثاً: ص 20 لمنتخب الدين بن بابويه)(وَخَرَّ مُوسَى صَعِقاً فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ)(موسي بيهوش افتاد. سپس که به هوش آمد، عرض کرد: خدايا تو از حس جسماني و رؤيت منزه و برتري و من به درگاهت توبه کردم و اولين مومنان هستم). الأعراف: 143 از امام علي (ع): در تفسير قول پيامبر خدا موسي (ع): (و من اول مؤمنين هستم) فرمودند: (... و من اول مقربين هستم به اينکه تو مي بيني و ديده نمي شوي و تو در منظر اعلي قرار داري) کفاية الاثر: ص 262 للخزاز القمي. و از امام رضا (ع) در حديث طولاني در تفسير گفتار پيامبر خدا موسي (ع): (و من اول مؤمنين هستم) فرمود:(.. به معرفت خودم به شما از ناداني قوم خودم برگشتم (و من اول مؤمنين هستم) از آنها به شما که شما ديده نمي شوي ...) الاحتجاج: ج 2 ص 221 للطبرسي.(... عبد الله و احمد و اسم سوم مهدي و او اولين مومنان است تسليم نمايد) الطوسي: ص 107 - 108 . از حذيفه بن يمان گفت: شنيدم که رسول خدا (ص) مي فرمايد -و مهدي را ياد کرد: (او بين رکن و مقام بيعت مي گيرد اسمش احمد و عبدالله و مهدي و اين سه تا اسم اوست). غيبة الطوسي: ص 305 . از جابر جعفي گفت محمد بن علي (ع) به من فرمودند: (اي جابر براي بني عباس اجازه بالا بردن يک پرچم داده شده و براي غير از آنها پرچم هايي است آنگاه مواظب باش و مواظب باش -سه بار- تا اينکه مردي از فرزندان حسين (ع) را مي بيني که بين رکن و مقام بيعت مي گيرد و سلاح و مغفر و سپر رسول خدا با اوست ...) الاصول السته عشر - عدة محدثين: ص 79 . از ابي جعفر (ع) در خبري طولاني فرمودند: (... مواظب باش که مبادا بين تو و آل محمد فاصله واقع شود زيرا براي آل محمد يک پرچم و براي غير از آنها پرچم هايي است پس به زمين تمسک نموده و دنبال مردي از آنها نرو تا اينکه مردي از فرزندان حسين (ع) را مي بيني و با او عهد رسول خدا و پرچمش و سلاحش است آنگاه عهد پيامبر خدا پيش علي بن الحسين (ع) آنگاه پيش محمد بن علي (ع) قرار گرفت پس از دنبال رفتن آنها پرهيز کن و دقت کن در مورد آنچه برايت ذکر نمودم ...) الزام الناصب: ج 2 ص 96 - 97 . ابوعبدالله جدلي گفت: بر علي بن ابي طالب وارد شدم و به من فرمود:( مي خواهي درباره سه چيز با تو سخن گويم قبل از اينکه کسي بر ما وارد شود؟ گفتم: بله. ايشان (ع) فرمودند: من بنده خدا و جنبنده زمين راستي و عدالت آن و برادر پيامبرش هستم مي خواهي تو را از چشم و بيني مهدي اگاه سازم؟ گفتم: بله. ايشان (ع) دستش را به سينه اش زد و فرمود من هستم) بحار الانوار ج 39 ص 243 . از ابي بصير روايت شده که ابي عبدالله (ع) فرمود: (همانا خداوند به عمران وحي نمود که ما فرزند مبارک و فرخنده به تو عطا خواهيم کرد که کور و کچل و مبتلا و پيسي را شفا مي دهد و مردگان را به اذن خداوند زنده مي گرداند و او را رسولي براي بني اسرائيل برگزيديم. پس عمران همسرش حنه را از اين خبر آگاه کرد و او مادر مريم بود و زماني که باردار شد فکر مي کرد فرزند پسر در شکم دارد اما در زمان ولادت، فرزندش دختر به دنيا آمد که گفت خدايا فرزندم را دختر به دنيا آوردم و دختر نمي تواند مانند پسر باشد يعني نم يتواند پيامبر باشد و خداوند عزّوجل مي فرمايد: (و خدا از آن چيزي که به دنيا آورد با خبر است) پس وقتي که خداوند عيسي را به مريم عطا نمود، او همان کسي بود که وعده و بشارتش را به عمران داده بود. پس اگر گفتيم در يک مرد از ما امري مهم است و در فرزندش و يا فرزند فرزندش بود منکر او نشويد). كافي. روايت شده که عبايه الاسدي مي گويد شنيدم که امير المؤمنين (ع) در حالي که نشسته و من ايستاده بودم مي فرمود: (در مصر منبري مي سازم و شام را تا آخرين سنگ ويران خواهم کرد و يهود و نصاري را از تمام مناطق عرب بيرون خواهم راند و اعراب را با عصاي خود به جلو خواهم برد. مي گويد به او گفتم: يا امير المؤمنين (ع) انگار که مي خواهي به ما خبر دهي که بعد از مرگت دوباره زنده خواهي شد؟ فرمود: هيهات اي عبايه فکرت به خطا رفته اين کارها را مردي از نسل من انجام خواهد داد). معاني الاخبار 406 اگر به روايات فوق توجه شود مي بينيم كه امام علي (ع) در روايات، از خود سخن مي گفت. ولي اجرا كننده را شخص ديگر معرفي ميكند كه از نسل خود و شبيه موسي بن عمران است. كلام امام به صورت رمز بوده؛ زيرا كه مي خواستند قائم را از دشمنان محفوظ دارند. زندگى دنيا بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى در دیدگاه علی (ع) قال علي (ع) : ( يا دنيا غرّي غيري إليَّ تعرضت أم إليَّ تشوفت هيهات هيهات قد بنتك ثلاثاً لا رجعة فيها) (اي دنيا خودت را براي کسي غير از من زينت کن و به نمايش بگذار هيهات!هيهات! که من تو را سه بار طلاق دادم که در آن هيچ بازگشتي نيست). (ارشاد القلوب) اين مفهوم که گفتي حضرت بعد از ترک دنيا نسبت به آن ميل و رغبت نشان داده است، صحيح نيست. ولي حضرت علي (ع) در دوران کودکي و جواني و پيري، آن را ترک کرده بود و خداوند مي فرمايد: (اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الَْمْوَالِ وَالَْوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أعَْجَبَ الكُْفَّارَ نبََاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَاماً وَفِي الْخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ الَّلِه وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ)، (الحديد: 20 ) (بدانيد كه زندگى دنيا در حقيقت بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما به يکديگر و فزون طلبي در اموال و فرزندان است. چون مثل بارانى است كه كشاورزان را رستنى آن به شگفتى اندازد. سپس خشك شود و آن را زرد بينى. آنگاه خاشاك شود و در آخرت عذابى سخت است و از جانب خدا آمرزش و خوشنودى است و زندگانى دنيا جز كا ىلا فريبنده نيست). علي (ع) در دوران کودکي وارد دين اسلام شد و بازي براي او معنايي نداشت. بلکه در دوران کودکي خود، تلاش و کوشش در دفاع از محمد (ص) را طريقه ي زندگي خود قرار داد. سپس دوران جواني خود را در حال ريختن عرق و خون در راه خدا گذراند. از جنگي به جنگ ديگر مي رفت و حتي نمي رسيد جراحات خود را درمان کند. سپس در پيري به هيچ عنوان به امور دنيا اهتمام نورزيد. آري علي (ع) اينگونه در کودکي به سرگرمي و بازي مشغول نشد و در دوران جواني هرگز به زينت و ظاهر توجه نکرد و در کهن سالي چيزي از مال دنيا براي خود اندوخته و جمع نکرد. او دنيا را سه بار طلاق داد، همانگونه که خودش فرمود و نيز در تعبيري ديگر علي (ع) دنيا را با وجود جسمانياش در زمين و با وجود ملکوتياش در آسمانهاي ششگانه و با وجود عقلانياش در آسمان هفتم طلاق داد. «جانشین خداوند در زمین » خداوند از آغاز و از روز اول، آدم (ع) را به عنوان جانشين خويش در زمين نصب کرد و به فرشتگان ابلاغ کرد که اطاعتش کنند؛ پس هنگامي که اعتراض و جدل کردند، خداوند برايشان بيان کرد که نسبت به آنچه مي پرسند نادان هستند و از اينجا بود که علم آدم (ع) را که در او وديعت نهاده بود، روشن ساخت و در نتيجه شايستگي آدم (ع) را فهميدند و براي حق خضوع کردند. سپس خداوند همه ي آنها را امر به سجده کرد. فرشتگان نيز او را به عنوان امام و معلّم و قبلهاي به سوي خدا که خدا را به آنان معرّفي ميکند، پذيرفتند. همچنان که امام صادق (ع) فرمود: همانا دين و اساس دين يک مرد است و آن مرد همان يقين است و آن مرد همان ايمان است و او همان امام امتش و اهل زمانش است؛ پس کسي که او را بشناسد، خدا را شناخته است و کسي که او را نشناسد، خدا و دينش را نشناخته است و کسي که به آن مرد جاهل باشد، بدون آن امام، به خدا و دين خدا و حدود و احکام آن جاهل است. چنين جريان پيدا کرده است که معرفت آن مردان، همان دين خدا است و معرفت بر وجه خودش معرفتي است که بر بصيرتي پايدار باشد که دين خدا به وسيلهي آن شناخته شود و به معرفت خدا برساند. (بصائر الدرجات، محمد بن الحسن الصفار، ص 549 ؛ مختصر بصائر الدرجات، حسن بن سليمان الحلي: ص 82 ؛ خاتمة المستدرك، ميرزا نوري، ج 4، ص 118 ؛ بحار الأنوار، مجلسي، ج 42 ، ص 290 .) اهل سنت هم در صحيح مسلم روايت کردهاند که رسول الله (ص) فرمود: * مَن خَلَعَ يداً مِن طَاعَةٍ لَقِي ا يومَ القِيامَةِ لَ حُجَّةَ لَهُ، وَمَن مَاتَ وَلَيسَ فِي عُنُقِهِ بَيعَةً مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيةً (صحيح مسلم، ج 6، ص 22 .) کسي که دستي از طاعت خدا بکشد، در حالي خداوند را ملاقات ميکند که حجت و بهانه اي ندارد و کسي که بميرد، در حالي که بر گردنش بيعتي نيست، به مرگ جاهليت (کفر) از دنيا رفته است. آشکار است که بيعت مخصوص امام و خليفه است. در نتيجه معناي حديث اين است که: کسي که بيعت نکند به مرگ جاهليت از دنيا رفته است، يعني هيچ روزه و نماز و عبادتي و حتي ايمانش به محمد رسول الله (ص) هيچ سودي ندارد، اگر در گردنش بيعتي براي شخص معيني وجود نداشته باشد. طبق صحيح مسلم (که مهمترين منبع اهل سنت است) همه ي دين پيرامون بيعت با يک مرد و اطاعت از او در هر زمان مي چرخد، زيرا اين حديث متوجه همه ي مسلمانان تا روز قيامت است و بر همهي مردم تکليف ميکند که با شخص معيني بيعت کنند وگرنه به مرگ کفر و جاهليت از دنيا مي روند. مي دانيم که ولایت و حاکميت بر خلق اصالتاً مخصوص و منحصر به خدا است: فَتَعَالَي ا للَُّ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَ تَعْجَلْ باِلْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يقْضَي إِلَ كيَ وَحْيهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا (طه، آيه ي 114 .) منزّه است خداي فرمانرواي حقّ؛ و پيش از آنكه وحي كردن قرآن بر تو پايان گيرد در خواندنش شتاب مكن، و بگو: پروردگارا، دانش مرا بيفزاي. فَتَعالَي الَّلُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَريمِ (مؤمنون، آيه ي 116 .) پس متعالي و منزّه است خداوند فرمانرواي حق؛ هيچ معبودي جز او نيست، پروردگار عرشِ کريم است. برای هر قومی هدایت كننده ای است... محمد بن اسحاق بن عمّار نقل کرد که به امام کاظم (ع) عرض کردم: «آيا مرا راهنمايي نمي کنيد که دينم را از چه کسي بگيرم؟ » فرمود: «اين پسرم علي (ع). همانا پدرم دست مرا گرفت و به مزار رسول الله (ص) وارد کرد و فرمود: پسرم، خدا فرموده که من در زمين جانشين قرار ميدهم. وقتي که خداوند چيزي بگويد به آن وفا ميکند. » (کافي، کليني، ج 1، ص 312 ) 2. خداوند به ابراهيم سلطنت و حکومت الهي داد و او را خليفهي خودش در زمين قرار داد: (أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ الَّلُه الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ الَّلَه يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي کَفَرَ وَالَّلُه لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِين). (آيا نديدي كسي را كه چون خدا به ابراهيم پادشاهي داده بود، با وي درباه ي پروردگارش به مجادله و ستيز و گفتگوي بي منطق پرداخت؟! هنگامي كه ابراهيم گفت: پروردگارم كسي است كه زنده مي كند و مي ميراند. گفت: من هم زنده مي كنم و مي ميرانم. ابراهيم گفت: مسلماً خدا خورشيد را از مشرق بيرون مي آورد، تو آن را از مغرب برآور! پس آنكه كافر شده بود، متحير و مبهوت شد. و خدا گروه ستمگر را هدايت نميکند) (بقره، آيهي 258 ) 3. خداوند نبي الله داوود (ع) را به عنوان خليفهاش در زمين نصب کرد: (يا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الَْرْضِ فَاحْكُمْ بَينَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَ تَتَّبِعِ الْهَوَي فَيضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ الَّلِه إِنَّ الَّذِينَ يضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ الَّلِه لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يوْمَ الْحِسَابِ) (اي داوود! همانا تو را در زمين جانشين قرار داديم؛ پس ميان مردم به حق داوري كن و از خواسته خود پيروي مكن كه تو را از راه خدا منحرف ميكند. بي ترديد كساني كه از راه خدا منحرف مي شوند، چون روز حساب را فراموش كرده اند، عذابي سخت دارند) (ص، آيهي 26 ) همچنين در آيه ي ديگر فرمود: (فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ الَّلِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ الَّلُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلا دَفْعُ الَّلِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الأرْضُ وَلَکِنَّ الَّلَ ذُو فَضْلٍ عَلَي الْعَالَمِينَ) (بقره، آيه ي 251 ) (پس آنان را به توفيق خدا شكست دادند. و داوود جالوت را كشت، و خدا او را فرمانروايي و حكمت داد، و از آنچه مي خواست به او آموخت. و اگر خدا برخي از مردم را به وسيله ي برخي ديگر دفع نمي کرد، قطعاً زمين را فساد فرا مي گرفت؛ ولي خدا نسبت به جهانيان داراي فضل و احسان است . 4. قرآن کريم در جاي ديگر ميفرمايد: ( وَيَقُولُ الَّذِينَ کَفَرُوا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ). (و كافران مي گويند: چرا از سوي پروردگارش معجز هاي بر او نازل نشده است؟ تو فقط بيم دهنده اي و براي هر قومي هدايت كننده اي است) (رعد، آيه 7) اين آيه ي کريمه به وضوح بيان مي کند که هر قومي هدايتگري دارد، در گذشته يا قبل از رسول خدا محمد (ص) و در آينده يا پس از او. رسول خدا (ص) در احاديثي که اهل سنت در کتبشان نقل کرده اند، اين هدايتگر را به شخصي معين از بني هاشم تفسير کرده است و در روايتي نيز يکي از مصاديق آن را امام علي (ع) ذکر کرده است: * ابن جرير طبري در کتاب جامع البيان (ج 13 ص 142 ) به سند خود از ابن عباس روايت کرده که هنگامي که اين آيه نازل شد، رسو ل الله (ص) دستش را بر سينه ي خود قرار داد و فرمود: (من همان منذر و هشداردهنده هستم؛ و هر قومي هدايتگري دارند. سپس با دستش به شانهي علي (ع) اشاره کرد و فرمود: اي علي، هدايتگر توهستي. هدايت يافتگان پس از من به وسيله ي تو هدايت مي شوند). (ابن حجر عسقلاني در کتاب فتح الباري، ج 8، ص 285 مي گويد اين حديث به سند حَسَن روايت شده است). ابن ابيحاتم در تفسيرش (ج 7 ص 2225 شماره روايت 12152 ) از امام علي (ع) نقل مي کند که فرمود: (هر قومي هدايتگري دارند، يعني هدايتگرشان مردي از بني هاشم است). ابن ابي حاتم مي گويد که ابن الجنيد گفت: آن شخص بني هاشم، همان علي بن ابي طالب (رضي الله عنه) است. (ابن أبي حاتم در مقدمهي تفسيرش (ج 1، ص 14 ) تصريح کرده که در اين کتاب صحيحترين روايات را جمع آوري کرده ام:گروهي از برادران از من خواستند تا تفسيري براي قرآن بنويسم که مختصر و حاوي صحيح ترين سندها باشد ... پس من درخواست آنها را اجابت کردم و توفيق از خدا است و از او ياري مي خواهيم و حول و قوتي نيست مگر به خدا. پس شايسته دانستم که چنين تفسيري را با صحيح ترين اخبار از حيث سند و شبيه ترين آنها به حق از حيث متن تدوين کنم. پس هنگامي که تفسيري از خود رسو ل الله (ص) يافتم، ديگر همراه او هيچ يک از صحابه (که چنين خبري را نقل کرده) روايت نکردم؛ و هنگامي که حديثي را از صحابه يافتم، اگر همگي در نقل آن متفق بودند من آن حديث را از بلند مرتبه ترين آنها با صحيح ترين سندها نقل کردم و موافقان و ديگر راويان و صحابه را صرفاً نام بردم؛ و اگر اختلاف داشتند، من اختلافشان را ذکر کردم و براي هر يک از آنها سند جداگانه اي بيان نمودم و موافقانش را با حذف اسناد نام بردم. پس اگر حديثي از صحابه نيافتم و بلکه از تابعين به دستم رسيده بود، در آن احاديث نيز همان روشي را که با صحابه عمل کردم پيدا نمودم و به همين شکل با اتباع تابعين و اتباع اتباع آنها ... . اين عبارت شهادتي از سوي او است، نسبت به صحت همه ي روايات و اخباري که در تفسيرش جمع نموده است و اين شهادت در توثيق روايت يادشده کافي است. به علاوه ديگر محدّثان و علماي اهل سنت نيز حديث مزبور در را کتب خود ذکر کرده اند؛ مثلاً: طبراني در المعجم الاوسط، ج 2، ص 94 و ج 5، صص 153 تا 154 .مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 126 . احمد محمد شاکر در تعليقه و حاشيه ي خود بر کتاب مسند احمد (ج 2، صص 48 و49 ) اين روايت را تصحيح کرده است و مي گويد: «سندش صحيح است. مطلب بن زياد بن ابيزهير ثقفي کوفي ثقه است، چون احمد و ابن معين و ديگران او را توثيق کرده اند و بخاري در کتاب الکبير ( 8/ 2/ 4) احوال او را ذکر کرده است و هيچ مذمت و عيبي دربارهي او نگفته است ... و اين حديث از اضافات عبدالله بن احمد است. » هيثمي در مجمع الزوائد، ج 7، ص 41 دربارهي اين روايت گفته است: «عبد الله بن احمد و طبراني در المعجم الصغير و المعجم الاوسط آن را نقل کرده اند و رجال و راويان مسند احمد همگي ثقه (معتبر و مورد اعتماد) هستند. » * حاکم نيشابوري در مستدرک الصحيحين (ج 3، ص 130 ) به سند خود از علي بن ابيطالب (ع) روايت ميکند که درباه ي آيه ي محل بحث فرمود: رسول خدا (ص) منذر (هشداردهنده) بود و من هدايتگرم. حاکم نيشابوري در ذيل اين روايت مي نويسد: اين حديث صحيح السند است، اما آن دو نفر (بخاري و مسلم) نقل نکرده اند! 5. قرآن کريم ميفرمايد:(قل لِّمَن مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُل لِّ كَتَبَ عَلَي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيجْمَعَنَّكُمْ إِلَي يوْمِ الْقِيامَةِ لاَ رَيبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يؤْمِنُونَ) (بگو: مالكیت و فرمانروايي آنچه در آسما نها و زمين است در سيطره ي كیست؟ بگو: در سيطره ي خدا است كه رحمت را بر خود لازم و مقرّر كرده است؛ يقيناً همه ي شما را در روز قيامت كه ترديدي در آن نيست، جمع خواهد كرد. فقط كساني كه سرمايه ي وجودشان را تباه كرده اند، ايمان نمي آورند) (انعام، آيه ي 12 ) پس خداوند رحمت را بر خودش واجب کرده است و مي دانيم که قرار دادن خليفه و جانشيني که حدود خدا را در زمين اجرا کند، نيز از رحمت الهي است؛ پس خداوند استخلاف خليفه را بر خودش فرض کرده است. شبیه علی (ع) در آخر الزمان؟ وصی امام مهدی (ع) به عنوان زمینه ساز بیرون مس آید و برای پیروزی و یاری رساندن به امام مهدی (ع) قبل از قيام شريف او دعوت مي کند و خروج او در آخر زمان که پر از فتنه و اختلاف و پرچم هاي ضلالت شبيه به حق است که امت بر فرقه فرقه شدن واقع مي شود. امت بر سر دوراهی قرار مي گيرند و هما نطور که خداوند تعالي مي فرمايد: (إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفوُراً) (ما راه را به شما ياد داديم يا شاکر باشيد يا کفر ورزيد) هما نطور که امت در زمان وصي اول رسول خدا علي بن ابي طالب (ع) بر سر دوراهي ماند در زمان ظهور امام (ع) خلافت را از وصي امام مهدي (ع) با شورا (انتخابات) سلب خواهند کرد؛ هما نطوري که از امير المؤمنين (ع) سلب شده بود و اين مستلزم خروج بيشتر مردم از ولایت الهي است. همان طور که در زمان امير المؤمنين (ع) نيز حاصل شد در حالي که با امير المؤمنين (ع) ازمهاجرين و انصار کسي نمي ماند؛ مگر کمتر از انگشتان يک دست و همه مردم به جاهليت برگشتند. همان طور که در روايت شريفه وارد شده و به طور طبيعي امر وصي امام (ع) بر مردم غريب خواهد بود که از آن بيزاري مي جويند؛ زيرا مردم دشمن آنچه از آن جاهل هستند مي باشند. و از رسول خدا (ص) فرمودند: (دين به صورت غريب شروع شد و به صورت غريب بازخواهد گشت. پس خوشا به حال اين غريبان). آنگاه مردم در آخر زمان اتباع علماء منحرف هستند؛ همان طور که از امام باقر (ع) وارد شد و فرمود: ( در آخر زمان قومي از قوم ديگر تبعيت می کنند که خود پسند خطيبي، متنسک، سخنراناني سفيه، امر به معروف را واجب نمی کنند و نه نهي از منکر را، مگر به هنگام ضرر خود که در آن، در امان باشند. براي نفس خود رخصت و عذر می طلبند و از لغزش و کوتاهي علماء و فساد علم آنها تبعيت و پيروي مي کنند...) تهذيب الاحکام: ج 6 ص 180 . و از امام صادق (ع) از امير المؤمنين (ع) از رسول خدا (ص) او فرمودند: (زماني بر مردم خواهد آمد که از قرآن چيزي نمي ماند؛ مگر رسم او و از اسلام مگر اسم او، خود را با نام آن صدا مي زنند. ولي آنها دورترين مردم از آن هستند. مساجد آنها کامل آباد ساخته شده. ولي از نظر هدايت خراب است. فقهاي آن زمان شرورترين فقهاي زير سايه آسمان هستند که از آنها فتنه خارج و به آنها بر مي گردد( کافي: ج 8 ص 307 . پس مصلح که در همچنين زماني خروج کند؛ در حالي که مردم در آن علماي گمراه را عبادت م يکنند (از آنها تبعيت م يکنند) (و آنها را اماماني قرار دايم که مردم را به آتش دعوت مي کنند و در قيامت پيروز نيستند) قصص: 41 . عيسي (ع) فرمود: «مثل علماي ناپاک همچون صخره اي مي ماند که بر دهانه رودي قرار گرفته نه خود از آب مي نوشد و نه آب را رها مي سازد تا به سوي کشتزار روانه گردد ... » جاي ديگر مي فرماید: «اي معلمان شريعت و فريبكارها که بر کرسي ام مي نشينند که موسي بر آن نشست و ادامه مي داد. به سخنان آنان خوب گوش فرا دهيد؛ چرا که تعليمات تورات است. ولي عمل آنها را تقليد نکنيد؛ چرا که آنها چيزي را مي گويند. ولي عمل نمي کنند. واي بر شما اي معلمان شريعت! درهاي ملکوت را بر انسا نها مي بنديد و نه خود وارد مي شويد و نمي گذاريد که ديگران داخل شوند، واي بر شما اي معلمان شريعت و يا فريسيان که شما از خانه بيوه زنان مي دزديد و مي خوريد. در حالي که به نماز طولاني و عبادت تظاهر مي کنيد، بدانيد که خداوند شديدترين عذا بها را براي شما در نظر مي گيرد. اي رهبران کور دل. ... و خداوند مي فرمايند: (اتخذوا احبارهم ورهبانهم ارباباً من دون الله) (التوبه: 31 ). احبار و رهبان را به جاي خدا پرستش مي کردند. يعني علماء غير عامل را عبادت کردند. چون حلال خدا را حرام و حرام او را حلال کردند و آنها را عبادت کردند. از امام تفسير اين آيه را كه آنها (يهوديان) احبار و رهبان را به جاي خدا پرستش ميکردند چيست؟ و امام جواب دادند: (به خدا قسم از مردم نخواستند كه بزرگان دينيشان را پرستش كنند و اگر از مردم درخواست می کردند. مردم آنها را پرستش نميكردند. ولي حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال كردند و مردم آنها را عبادت ميكردند بدون اينكه خود بدانند). کافي: ج 2 ص 398 . و از امام صادق (ع) نقل شده: (هرکس شخصي را در معصيت اطاعت کند، او را عبادت کرده است) کافي: ج 2 ص 398 . و به چه چيزي از اين مردم روبرو مي شوند؛ جز تکذيب و استهزاء و دشمني! هما نطور که حال پيامبران و فرستاده ها بوده، خداوند متعال مي فرمايد:(افسوس بر بندگان هر وقت رسولي براي آنها مي آيد او را مورد استهزاء و تکذيب قرار مي دهند). يس: 30 . و در اين حالت حتماً مردم از ولایت الهي خارج مي شوند و در ولایت شيطان وارد مي شوند و آن هم به علت اينکه دعوت کننده به سوي حق را رها کرده و از کساني که دعوت به گمراهي مي کنند، تنصيب و پيروي کردند؛ همان طور که در روايت از سليمان دیلمی آمده، مي گويد: به امام صادق (ع) عرض کردم: (هَل أَتاکَ حَديثُ الغَاشِيَةِ) فرمودند: قائم آنها را با شمشير خواهد کشت. عرض کردم: (وُجُوهٌ يَومَئِذٍ خَاشِعَةٌ) راه فراري ندارند و مجبور هستند، سر نهند. عرض کردم: (عَامِلَةٌ) فرمودند: به غير از آنچه خداوند نازل مي کند. گفتم: (نَاصِبَةٌ) فرمودند: کساني را به غير از ولایت امر تنصيب کردند. عرض کردم: (تَصلَي نَاراً حَامِيةٌ) فرمودند: جنگ در دنيا براي عهد قائم و در آخرت جهنم) الکافي: ج 8 ص 178 ، الصراط المستقيم: ج 2 ص 253 . و اين حديث دال بر اينکه مردم در آخر زمان و قبل از قيام قائم (ع) کارهاي خود را بدون استفاده از کتاب خداوند متعال انجام مي دهند (دستور وضعي) و غير از ولایت امر را تنصيب مي کنند (انتخابات) و ولایت امر همان اوصياء پيامبر محمد ائمه و مهديين هستند. همانطور که در تفسير قول تعالي آمده: (أَطِيعُوا اللهَ وَ أطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أَولي الأَمرِ مِنکُم). از حسين بن ابي علاء گفت: (براي ابي عبدالله (ع) قول ما در مورد اوصياء را ذکر کردم که اطاعت از آنها واجب است. پس فرمودند: بله خداوند در مورد آنها فرمودند تعالي: (أَطِيعُوا اللهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أولي الأَمرِ مِنکُم) آنها کساني که خداوند عزّوجل در مورد آنها فرمودند: (إِنَّمَا وَلِيَّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الّذينَ آمَنوُا)). شرح اصول کافي للمولي محمد صالح المازندراني: ج 5 ص 153 . و از امام باقر (ع) فرمودند: (سزاوارتر در عقل و علم هستند. عرض کردیم: خاص است يا عام؟ فرمودند: خاص است براي ما) وسائل الشيعه: ج 18 ص 98 . روايات زيادي وارد شده که تأکيد مي کند، به اينکه امام مهدي (ع) قيام نمي کند تا اينکه مردم فوج فوج از دين خارج مي شوند. تا اينکه نمي ماند؛ مگر همچون سورمه در چشم و يا نمک در غذا!! و اين اتفاق ترسناک براي امت و خروج اجتماعي از دين، دليل و سبب براي آن وجود ندارد؛ مگر خروج از ولایت ائمه، و از قرار معلوم امام مهدي (ع) در اين زمان غايب است در حالي که امت به او ايمان و به خروج و ظهور او اقرار مي کنند و به خصوص شيعه. پس حتماً امتحاني هست به غير از امام مهدي (ع)، و خروج از دين و ولایت نخواهد بود؛ مگر در رد امامت وصي از اوصياء رسول خدا توسط امت است. از ابي جعفر (ع) فرمودند: ( خداوند عزّوجل فرمودند: هر رعيتي از اسلام که ولایت امام جائر و ستمگر را که از جانب خدا نيست قبول کند، عذاب خواهم داد و حتي اگر رعيت در اعمال خود تقوي پيشه کند، و هر رعيتي که ولایت امام عادل را که از جانب خداوند است، انتخاب کند، از آنها عفو خواهم کرد؛ حتي اگر در اعمال خود ظالم و نادرست باشند) غيبة النعماني: ص 131 . حال پس خداوند هيچ امتي را از ولایت خارج نمي کند؛ مگر اينکه يکي از اوصياء رسول خدا (ص) را رد کند و وصي قبل از قيام قائم (ع) وجود ندارد؛ مگر مهدي اول از ذريه امام مهدي (ع) و او يماني موعود و همان طور که قبلاً گفته شد. پس حتماً امت قبل از قيام قائم (ع) به واسطه وصي خود امتحان مي شود و با رد آن وصي و تبعيت و پيروي از علماء گمراه از ولایت و دين خارج شدند همان طور که به واسطه روايات آتي در مورد آن خواهيد شنيد: از امير المؤمنين (ع) که فرمود: (... به نام آن کسي قسم که جانم در دست اوست، اين امت بعد از کشته شدن فرزند من حسين همچنان در گمراهي و ظلمت و جور و اختلاف در دين و تغيير و تبديل از آنچه خداوند در کتاب خود نازل نموده و با آوردن بدعت و ابطال سنتها و اختلاف و قياس مشتبهات و ترک محکمات تا اينکه از اسلام جدا شود و در نابينايي و در به دري وارد شود ...) غيبة النعماني: ص 144 - 146 . و از ابي جعفر (ع) فرمودند: ( حسين بن علي بر علي ابن ابي طالب (ع) وارد شد و پس از او همنشينان او بودند. آنگاه فرمودند: اين سيد شما است که رسول خدا او را سيد ناميد و از صلب او مردي خارج مي شود که شبيه ترين خلق به من است. زمين را پر از عدل و قسط مي کند؛ همان طور که پر از ظلم و جور شده بود. پس به او گفتند: اي امير المؤمنين! اين چه زماني خواهد بود. آنگاه فرمودند: بر حذر باشيد. وقتي که از دين خود خارج شديد، همانند زني که پاهاي خود را به شوهرش نشان مي دهد( الملاحم و الفتن: باب 76 ، معجم احاديث الامام المهدي (ع): ج 3 ص 40 . و در خطبه طولاني براي اميرالمؤمنين (ع) که در آن فرمودند: (... افسوس از کارها و افعال شيعه من، بعد از نزديکي مودت امروز، که به چه نحوي همديگر را خوار و ذليل مي کنند. بعد از من و از اصل خود فاصله گرفته و روز به روز جدايي بيشتر مي شود که اميد به فتح از جهتي ديگر دارند. هر حزب و گروهي از آنها به شاخه اي وابسته مي شود. هر کجا که اين شاخه رفت با آن خواهند بود ... تا اينکه فرمودند (ع): و بدانيد اگر تابع طالع مشرق شديد شما را به سوی را هها و مناهج رسول حرکت می دهد و از کوري و لالي و کر بودن شفا پيدا مي کنيد و طلب شما برآورده م يشود ...) الکافي: 228 . و از رسول خدا محمد (ص) فرمودند: (علي بن ابي طالب (ع) امام امت من و خليفه من بر آنها بعد از من خواهد بود و از فرزندان او قائم منتظري است که زمين را پر از عدل و قسط می کند. هما نطور که پر از ظلم و جور شده و به نام آن کسي که امر به حق بشارت و نذيري بود. براي ثابتان بر قول به امامت او در زمان غيبت، از کبريت قرمز گرامي تر هستند ...) الزام الناصب: ج 1 ص 156 - 157 . و از امير المؤمنين (ع) در حديث آمده: (... به آن کسي که نفسم در دست اوست، آنچه دوست داريد را نخواهيد يافت تا اينکه در صورت همديگر آب دهان بياندازيد و تا اينکه همديگر را به نام دروغگو بناميد حتي کسي از شما نماند. يا اينکه فرمودند: از شيعه من مگر همچون سورمه در چشم و يا نمک در طعام ...) الزام الناصب: ج 1 ص 244 . و از امير المؤمنين (ع) فرمودند: (اي معشر شيعه! آنگاه شما را مي بينم، همچون شتر مي دويد. مرعي و چراگاه را مي خواهيد، ولي آن را پيدا نمي کنيد) الامامة و التبصره: ج 1 ص 22 ابن بابويه قمي. و در تفسير قول تعالي در ابتداي سوره برائت آمده است: (و اذاني است از جانب خداوند و رسول او به مردم در روز بزرگ حج، که بعد از اين خدا و رسول او در برابر مشرکين هيچ تعهدي ندارند. پس هرگاه توبه کنيد، آن برايتان بسي بهتر خواهد بود و اگر رو برگردانيد بدانيد که شما بر قدرت خدا غالب نيابيد، و کافران را به عذابي دردناک مژده بده). از جابر از (جعفر بن) ابي جعفر (ع) در قول خداوند تعالي: (و اذاني است از جانب خداوند و رسول او به مردم در روز بزرگ حج) فرمودند: (خروج قائم و منظور از اذان دعوت براي خود است) تفسير عياشي: ج 2 ص 76 . و اين دلالت بر وجود دعوت براي امام مهدي (ع) قبل از قيام شريف او است و حتماً بايد اذان دعوت توسط شخصي غير از امام مهدي (ع) باشد؛ زيرا روايات به صورت متواتر گفته به اينکه امام مهدي (ع) در هنگام قيام خود به مکذبين چيزي به غير از شمشير نمي دهد و چيزي از آنها نمي گيرد؛ مگر شمشير و توبه هيچ کسي را قبول نمی کند. از ابي بصير گفت: ابو جعفر (ع) فرمودند: (قائم به امر جديد و کتاب جديد و قضاء جديد بر عرب شديد قيام می کند. چيزي در شأن او نيست؛ مگر شمشير و توبه کسي را قبول نمی کند و ملامت هيچ ملامت کننده اي به خدا را نمي شنود) الغيبة للنعماني: ص 233 . و از ابي بصير گفت: شنيدم ابي عبدالله (ع) مي فرمايد: (در خروج قائم عجله نمی کنيد که به خدا لباس او چيزي به غير از ضخیم و غذاي او چيزي به غير از يونجه خشن نيست و او چيزي جز شمشير و مرگ زير سايه شمشير نيست) الغيبة للطوسي: ص 460 . در قول تعالي: ( وَأذَانٌ مِّنَ اللهِ وَ رَسوُلِهِ إلَي النَّاسِ يَومَ الحَجِ الأکبَرِ أنَّ اللهَ بَريٌ مِن المُشرِکينَ وَرَسوُلُهُ) (و اذاني است از جانب خداوند و رسول او به مردم در روز بزرگ حج، که بعد از اين خدا و رسول او در برابر مشرکين هيچ تعهدي ندارند). در آن اذان خداوند برائت از مشرکين و مکذبين رسول خود را اعلام می کند و رسول خدا فرمودند: (کسي آنرا براي من اداء نم یکند؛ مگر شخصي از من)، که وصي او امام علي (ع) همان مؤذن بين مشرکين به نيابت از رسول خدا محمد (ص) اذان گو است و تفسير امام باقر (ع) براي اين آيه به اينکه در اذان دعوت قائم (ع) اشاره به اينکه همينطور برائت امام مهدي (ع) از هر مکذب دعوت قبل از قيام او از قريش آخر زمان و غير آنها از کساني که به امام مهدي (ع) شرک کردند و غير آن در حکم و رهبري. و همينطور در آن اشاره به کسي که اين دعوت را اعلام می کند و برائت را شخصي غير از امام مهدي (ع) است و حتماً بايد او وصي باشد؛ همان طور که براي شکارکننده ی برائت براي رسول خدا از مشرکين وصي او امير المؤمنين (ع) بود. و اين همان چيزي است که حاصل شد هنگامي که سيد احمدالحسن (ع) وصي امام مهدي (ع) برائت امام مهدي (ع) را از همه مکذبين به دعوت او به واسطه رسول خود يماني موعود احمدالحسن، مگر اينکه قبل از اينکه عذاب به سوي آنها بیاید توبه کنند و از آنها (ع) وارد شده (امر همانطور که شروع کرد بر مي گردد). روایات بر وجود دعوت امام مهدی (ع) قبل از قیام مقدس در روايتي از امام صادق (ع) در تفسير بعضي آيات قرآني فرمودند: خداوند متعال می فرماید: منظور از آن شيعه و ضعفا هستند {ضعفاء شيعه} ... تا ادامه فرمايش: خداوند متعال می فرماید: (چيزي به جز ذکري براي مردم و بشريت نيست ... و هرکه بخواهد در آن سبقت گيرد و يا به عقب باز ماند) فرمود: امروز قبل از خروج قائم هر کس بخواهد حق را قبول کند و متقدم شود و يا هر کس بخواهد از آن عقب ماند ...) بحار الانوار: ج 42 ص 326 . و در اين روايت امام باقر (ع) تأکيد می کند بر اين روزي که روز که پیش از قیام قائم (ع) است، مردم در آن متقدم مي شوند يا عقب بمانند. حکم عالم براي همه بشريت است و مخصوص فرقه و گروهي نيست. پس حتماً اين دعوت بايد جهاني باشد و اين دعوت را امام باقر (ع) با حق يا حق خالص از هر گمراهي در قول خويش (ع) وصف کرده: (قبل از خروج قائم هر کس بخواهد حق را قبول کند و متقدم شود و يا هر کس بخواهد از آن عقب ماند( و تقدم پيش خداوند تعالي محقق نمی شود؛ مگر تقدمي به سمت حقي خالص از هر باطل باشد (براي او دعوت حق است) و هيچ پرچمي قبل از قائم (ع) موصوف به حق خالص نيست به جز پرچم يماني به دليل صفات وارده به حق يماني از اهل بیت. همانطور که از امام باقر (ع) در حديثي طولاني آمده: (... در پرچم ها پرچمي هدايت کننده تر از پرچم يماني نيست که آن پرچم هدايت مي باشد؛ زيرا او به صاحب شما دعوت می کند و اگر يماني خروج کرد فروش اسلحه بر مردم و هر مسلماني حرام است و اگر يماني خروج کرد، به سوي او بشتاب؛ زيرا پرچم او پرچم هدايت است و بر هر مسلماني جايز نيست که از او روي برگرداند و هر کس اين کار را انجام دهد، از اهل آتش خواهد بود زيرا او به حق و راه مستقيم دعوت می کند( الغيبة للنعماني: ص 264 . و در اينجا نکات متعددي وجود دارد که نياز است در آنها توقف نمود: -1 قول ایشان (ع): (در پرچم ها پرچمي هدایت کننده تر از پرچم يماني نيست) يا اينکه او باهدايت ترين پرچم که قبل از قيام قائم (ع) مي باشد و فضيلت يا برتري پرچم يماني بر بقيه پرچم ها به خاطر این است که او اعلام کننده اذان دعوت قائم (ع) قبل از قيام او (ع) است. همان طور که مشخص شد (خروج قائم و اذان دعوت او (ع) براي خود است) و علت اين برتري، امام باقر (ع) بر آن تأکيد نمود بعد از اينکه ذکر نموده است که پرچم يماني هدايتگرترين پرچم هاست پس فرمودند: (آن پرچم هدايت است زيرا به صاحب شما دعوت می کند) يا اينکه او به امام مهدي (ع) دعوت می کند. حال يماني همان صاحب دعوت قائم (ع) قبل از قيام او (ع) است. -2 قول ایشان (ع): (اگر يماني خروج کرد به سوي او بشتاب زيرا پرچم او پرچم هدايت است) پس امام باقر (ع) شتافتن و ياري دادن به يماني را واجب کرده است (به سوي او بشتاب) و اختلافي بين همه وجود ندارد؛ زيرا در واجب بودن واضح است و اين شتافتن و ياري دادن هماني که روايت قبلي به آن اشاره نمود (... امروزه قبل از خروج قائم هر کس بخواهد حق را قبول کند و به آن شتاب کند) پس در عبارت دقت کن و آن را مقارن وصف يماني قرار بده (زيرا او به حق و راه مستقيم دعوت می کند). پس قبول حقي که قبل از قيام قائم (ع) است؛ همان قبول حق يماني و شتافتن براي پيروزي او مي باشد (وَمَا هِيَ إلاَّ ذِکرَي لِلبَشَرِ ... لِمَن شَاءَ مِنکُم أن يَتَقَدَّمَ أَو يَتَأخَّرَ) فرمودند (ع): (امروز قبل از خروج قائم (ع) ...). -3 قول ایشان )ع(: (بر هيچ مسلماني جايز نيست که از او روي برگرداند و هر کس اين چنين عمل کرد از اهل آتش خواهد بود) و تحريم روي برگرداندن از يماني، و وعده روي برگردانی آتش است تأکيد بر واجب بودن و ياري رساندن به يماني است که استفاده از قول او (ع) (به سوي او بشتاب) زيرا يماني صاحب دعوت قائم (ع) است و کمک ياري را از همه جهت تا خاتمه کار منحرفين و مقدمه ظهور براي امام مهدي (ع) را مي خواهد. پس کسي که دعوت يماني را واجب نمي داند و از ياري دادن به او تخلف کند به عنوان روي برگردانده، از او محسوب شده؛ زيرا با امر او مخالفت نموده و طاعت را واجب نمي داند. آن هم به خاطر اينکه با امر امام باقر (ع) مخالفت کرد (پس به سوي او بشتاب) و از رسول خدا محمد (ص) فرمودند: (هر کس داعي ما اهل بیت را بشنود، ولي ما را اجابت نکند، خداوند او را روي صورت در آتش خواهد انداخت). و وارد شدن در آتش به سبب ياري نرساندن به يماني خود عامل تأخير از حق قبل از قيام قائم (ع) است که روايت قبلي آن را ذکر نمود (فرمود: ... امروز قبل از خروج قائم هر کس بخواهد، حق را قبول کند و به آن شتاب کند و هر کس نخواهد، از او عقب بماند) و عقب ماندن از حق، همان رفتن در آتش جهنم است (پس هر کس اين گونه عمل کند، او از اهل آتش است)، (هر کس هشدار داعي ما اهل بیت را بشنود و ما را اجابت نکند، خداوند او را روي صورت در آتش خواهد انداخت). -4 قول ایشان (ع): (زيرا او به حق و راه مستقيم دعوت می کند) و همان طور که قبلاً گفتم اينکه حقي که يماني به آن دعوت می کند، حقي است که از هر باطلي پاک است؛ زيرا خداوند متعال امر به اتباع حق آميخته به باطل نمی کند؛ زيرا انحراف آخر زمان امکان ندارد، کار او پايان بپذيرد؛ مگر توسط حق پاک و خالص؛ هما نطور که سرور من احمدالحسن (ع) فرمودند و خداوند تعالي فرمود: (بَل نَقذِفُ بِالحَّقِ عَلَي البَاطِلِ فَيَدمَغَهُ فَإذَا هُوَ زَاهِقٌ...). و امام باقر (ع) علت تحريم روي برگرداندن از يماني و استحقاق وارد شدن به آتش را سبب او قرار داد (زيرا که او به حق و راه مستقيم دعوت می کند) و حق همان امام مهدي (ع) مي باشد؛ آن هم به دليل اينکه او (ع) وقتي که برتري پرچم يماني را بر بقيه پرچ مها قرار داد فرمود: (زيرا او به صاحب شما دعوت می کند) يا به سوي قائم (ع) و او حق خالص است. و قول ایشان (ع) در مورد علت وصف پرچم يماني به هدايت (آن پرچم هدايت است؛ زيرا او به سوي صاحبتان دعوت می کند) دلالت بر اينکه هدايت قبل از قيام قائم (ع) محصور به دعوت فقط به سوي امام مهدي (ع) است ( زيرا او به صاحبتان دعوت می کند) بله به خاطر اينکه او به مرجعيت و نه حزب و گروه سياسي و نه به دموکراسي و نه به قانون وضعي و نه ... و نه ... دعوت نمی کند. بلکه دعوتي خالص به سوي امام مهدي (ع) است و شريکي با او نيست. و مؤکدي که دلالت بر وجود دعوت و داعي قبل از قيام امام مهدي (ع) می کند، دعای وارد شده از امام صادق (ع) براي هر کس که بخواهد قائم (ع) را در شهادت خود و يا در خواب ببيند و دعاي طولاني است که تنها مقطعي از آن را که اشاره به وجود داعي قبل از قيام امام مهدي (ع) می کند، مي آوريم: (... خداوندا! اگر بين من و او (ع) مرگي که آنرا بر بندگان خود حتمي و واجب نمودي، فاصله قرار داد، مرا از قبرم بيرون بياور و از کفنم بيرون آمده، شمشير خود را بالا برده و سپر خود را آماده به دعوت دعوت کننده لبيک گفته در حاضر و در آينده ...) مستدرک الوسائل للميرزا النوري: ج 5 ص 74 . و مقارنه اين متن با آنچه گذشت، به طور کامل واضح می شود که اين داعي کسي به جز يماني موعود نيست (به دعوت داعي لبيک گويم) زيرا اين داعي و ياري رساندن او واجب و به سوي امام مهدي (ع) دعوت می کند (زيرا او شما را به صاحبتان دعوت می کند)، (زيرا او به حق و راه مستقيم دعوت می کند)، (قبل از آن کسي که براي آل محمد دعوت می کند، مي آيد)، (و بدانيد که اگر شما از کسي که از مشرق خروج کند، پيروي کرديد مناهج و را ههاي رسول را سلوک نموده ايد)، (و پرچم ها از مشرق زمين مي آيند ... رهبري آنها را مردي از آل محمد می کند)، (در آن خليفه خدا مهدي)، (برشما باد به پيروي از جوان يمني که از مشرق مي آيد و او صاحب پرچم مهدي (ع) است)، (مردي با پرچم هاي کوچک سياه از مشرق مي آيد. آنگاه صاحب شام را کشته و اوست که طاعت را به مهدي (ع) اداء می کند)، (مردي از فرزندان حسين (ع) از جانب مشرق مي آيد که اگر کوه ها در مقابل او قرار گيرند، آنها را تسخير می کند و به عنوان راه از آنها استفاده می کند)، (و هرگز دنبال کسي از آنها نرو تا اينکه مردي از فرزندان حسين (ع) را ببيني)، (خداوند مردي از ما اهل بیت را فرستاد)، (مردي از فرزندان حسين (ع) از جانب مشرق مي آيد)، ( آنگاه براي فرزند حسين (ع) پرچمي برافراشته می شود که امر در آن است). شما را به خدا قسم مي دهم، آيا همه اين متن ها از کلام عترت طاهره يک مصداق را نشان نمي دهد و او يماني امر شده به ياري او و تأکيد شده که پرچم او هدایت کننده ترين پرچم هاست و روي برگردانده از او از اهل آتش است. و او به سوي امام مهدي (ع) و راه مستقيم دعوت م یکند و آيا نمي بينيد که دست خداوند وارد موضوع شده و برنامه ريزي نموده تا اينکه همه اين حلقه هاي پراکنده بين صحبت هاي اهل بیت به اين شکل در آخر زمان جهت نشان دادن صاحب حق با همه اين وضوح و صراحت روشن شود آيا اين به تنهايي معجزه نيست؟!! و امکان ندارد که کسي در حدود باشد، به دعوت يماني ملحق نمی شود و نه دشمن يماني گردد و فکر کند که او نجات يافته؛ زيرا با يماني جنگ نکرده است!!! هما نطوري که بعضي از مردم در اين موضوع دچار توهم شده اند!!! و آنهايي که سعي می کنند کلام را از موضع خود منحرف کنند، مثل آنها همانند مثل ابي هريره هنگامي که گفت: فرضيه پيش علي کامل تر و مائده يا غذاي معاويه چرب تر و ايستادن روي حدود في ما بين دو طرف سال متر است!! يا همانند بعضي از شيوخ کوفه هنگامي که روي تل (حدود في مابين) در روز عاشورا در حال گريه کردن بر حسين (ع) بوده، ايستاده بودند و براي پيروزي او دعا مي کردند و به خاطر ترسي که از لشکر يزيد (لعنه الله) داشتند، او را ياري ندادند؛ آنگاه تل را عقلاني تر دانسته در حالي که فرزند رسول الله (ص) فرياد مي زد: آيا ياري دهند هاي نيست که مرا ياري دهد که در آن لحظه سعد بن عبيده به آنها گفت: (او از لشکر يزيد بود) (اي دشمنان خدا آيا پياده نمي شويد تا او را ياري دهيد!) بله اين است غيرت شبیه مردان، در هر زمان و مکان. ترس، مردم را از ياري حق با عذرهاي واهي مي ترسانند!!! راه مستقیم که یمانی به آن هدایت می کند در قرآن کريم خداوند داستاني در مورد جن که به محمد (ص) ايمان آوردند فرمودند: (اي طايفه ما، ما کتابي را شنيديم که پس از موسي نازل شده است. تصديق کننده مطالب کتابهاي پيش از آن است که به سوي حق و راه راست هدايت می کند * اي طايفه ما! دعوت کننده خدا را اجابت کنيد و به او ايمان آوريد تا از گناهان شما در گذرد و شما را از عذابي دردناک نگاه مي دارد* و هر که دعوت کننده حق را اجابت نکند هرگز مفر و پناهي از قهر خدا در زمين نتواند يافت و جز خدا يار و ياوري براي او نيست چنين کساني در گمراهي آشکار هستند( الإحقاف: 30 - 32 . پس کسي که به راه مستقيم هدايت می کند، همان دعوت کننده به سوي خدا در هر زمان است و هر کس که داعي خدا را اجابت نکند طبق متن قرآن کريم، در گمراهي مبين است؛ و تا زماني که يماني به حق و راه راست دعوت می کند، پس او داعي خداوند است (و هر که دعوت کننده حق را اجابت نکند، هرگز راه فرار و پناهي از قهر خدا در زمين نتواند يافت و جز خدا يار و ياوري براي او نيست چنين کساني در گمراهي آشکار هستند). و از ابي عبد الله (ع) فرمودند: (... اي فضيل بن يسار مردم به سمت شمال و جنوب رهسپار شدند و من و شيعیان ما به صراط مستقيم هدايت شديم...) الکافي: ج 2 ص 246 . و رسول خدا (ص) به علي بن ابي طالب (ع) فرمودند: (... هر کس دنبال شما آمد، نجات يافت و هر کس نافرماني کرد، هلاک می شود و شما راه واضح و روشن و شما صراط مستقيم هستيد ...) الأمالي للصدوق: ص 382 . از ابي عبد الله (ع) فرمودند: (صراط مستقيم امير المؤمنين (ع) است) معاني الأخبار: ص 32 . از ابي عبد الله (ع) همينطور در قول خداوند عزّوجل: (اهدَنَا الصِرَّاطَ المُستَقيمِ) فرمودند: (که آن امير مؤمنين (ع) و معرفت او مي باشد) معاني الأخبار: ص 32 . و از امير المؤمنين (ع): (من ريسمان متين خداوند و من صراط مستقيم هستم) غيبة النعماني: ص 165 . و از رسول خدا (ص) که به مردم اعلام می کند: (اگر علي را ولي قرار داديد، در راه و طريق مستقيم سلوک خواهيد کرد) الجمل - ضامر بن شدقم المدني: ص 13 . و در زيارت امام علي (ع): (... همچنان بر نشان هاي از پروردگارت و يقين از امرت بوده، به حق و طريق مستقيم هدايت مي کني) بحار الانوار: ج 97 ص.362 پس طريق يا راه مستقيم، همان و لایت امير المؤمنين (ع) و ذريه معصوم ایشان (ع) و يماني موعود که دعوت به سوي خدا براي ولایت مي نمايد (به طريق مستقيم دعوت می کند) حال پس سرپیچی کننده ی از او، از و لایت خارج است و به همين خاطر امام صادق (ع) در مورد او فرمودند: (هر کس اين چنين عمل کرد از اهل آتش خواهد بود) و روايت ها متواتر شده به اينکه انسان از اهل آتش نخواهد بود؛ مگر اينکه از ولایت امير المؤمنين (ع) خارج باشد. پناه به خدا از آن. و به امام باقر (ع) در تفسير قول تعالي بر مي گرديم: ( وَمَا هِيَ إِلَّ ذِکرَي لِلبَشَرِ ... لِمَن شَاءَ مِنکُم يَتَقَدَّمَ أَو يَتَأخَرَ) فرمود: (امروز قبل از خروج قائم هر کس بخواهد حق را قبول کند و به سوي او بشتابد و هر کس بخواهد از آن تأخير کند ...( و تأکيد م يکنيم که آن، يعني خروج مردم از ولایت قبل از قيام قائم (ع) است که در قول امام باقر (ع) آمده: (امروز قبل از خروج قائم (ع)) يا اينکه تقدم به سوي حق يا تأخير از آن همان وارد شدن در ولایت يا خروج از آن است و اين معني همان چيزي است که در خبر آتي امام رضا (ع)، در مورد آن تأکيد کرده است. و در خبري از فضيل بن يسار، از امام رضا (ع): (... عرض کردم: (وَمَا هِيَ إِلَّ ذِکرَي لِلبَشَرِ) (چيزي جز ذکر و اندرز براي بشريت و مردم نيست) فرمود: بله ولایت علي (ع) است. عرض کردم: (إِنَّهَا لَِحْدَى الْكُبَرِ) (يکي از عظيم تري نها است) فرمودند: و يلات. عرض کردم: (لِمَن شَاء مِنکُم أَن يَتَقَدَّمَ أَو يَتَأخَّرَ)(هرکه بخواهد تقدم کند يا باز ماند) فرمودند: هر کس به سوي و يلات ما تقدم کند از آتش دور می شود و هر کس از آن متأخر شد به آتش نزديک می شود. (أِلَّ أَصحَابَ اليَمينِ) فرمودند: به خدا آنها شيعه ما هستند. عرض کردم: (لَم نَکُ مِنَ المُصَلينَ) (از نماز گزاران نبوديم) فرمودند: آنها ولایت وصي محمد، و اوصياء بعد از او را به ولایت قبول نمی کنند -و در مسير آنها نماز نمي خوانند- عرض کردم: (فَمَا لَهُم عَنِ التَّذکِرَةِ مُعرِضينَ) (چرا از اين انذار روي بر گرداندند) فرمودند: از و يلات روي بر مي گردانند. عرض کردم: (کَلَّ إنَّهُ تَذکِرَةٌ) (هرگز آن اندرزي است) فرمودند: ولایت است) الکافي: ج 1 ص 434 . خداوند شما را هدايت کند. در قول امام رضا (ع) تأمل کن: (عرض کردم: (لِمَن شَاء مِنکُم أن يَتَقَدَّمَ أو يَتَأخَّرَ) فرمودند: (هر کس به سوي ولایت ما پيش قدم شود، از آتش دور می شود و هر کس از آن عقب بیفتد، به آتش نزديک می شود) و آن را با قول امام باقر (ع) مقايسه کن؛ به اينکه قبل از قيام قائم (ع) هر کس بخواهد تقدم به حق کند و هر کس که بخواهد از آن دور شود، براي شما يقين حاصل می شود به اينکه آنجا دعوت حقي قبل از قيام امام مهدي (ع) وجود دارد. پس هر که به آن برسد در آن وارد شده و يا در ولایت باقي مانده است و هر کس از آن تأخير کند از ولایت خارج می شود. و قول امام رضا (ع): (هر کس به ولایت ما تقدم و نزديک شود، از آتش دور و هر کس از ولایت ما دور شود، به آتش نزديک می شود). و قول امام باقر (ع) در وصف کساني که از يماني رو بر مي گردانند (هر کس اي نگونه عمل کرد از اهل آتش است) را -که خداوند تو را هدايت کند- مقايسه کن پس نتيجه يکي است و آن استحقاق آتش به سبب خروج از ولایت است و پناه بر خدا و ياد دار که آن قبل از قيام امام مهدي (ع) خواهد بود. هما نطور که امام باقر (ع) بر آن تأکيد نمود. پس حتماً بايد دعوت کننده به سوي خدا و حامل پرچم مهدي (ع) همان يماني موعود بوده و لاغير. زيرا که او هدایت کنند ه ترين پرچم هاست و به حق دعوت می کند و به صراط مستقيم يا به سوي ولایت اهل بیت که با امام مهدي (ع) ادامه دارد و روي برگرداننده از او از اهل آتش است. و اما قول امام رضا (ع): (إلَّ أصحَابَ اليَمينِ) فرمودند: (آنها به خدا شيعه ما هستند). در روايت آتي اين موضوع مشخص خواهد شد و اينکه اصحاب يمين همان پيروان يماني هستند که غير از آنها بر زمين مؤمني پيدا نمی شود؛ همانطور که روايت آتي بر آن تأکيد می کند: از امام رضا (ع) در خبر طولاني در وصف ياران امام مهدي (ع) آمده: (... و در مورد ياران قائم (ع) هنگامي که همديگر را مي بينند؛ انگار که فرزندان يک پدر و مادر هستند و اگر شب از هم جدا شوند، روز همديگر را ملاقات می کنند و آن تأويل اين آيه است: (فَاستَبقُوا الخَيراتِ أينَ مَا تَکونُوا يَأتِ بِکُمُ اللهُ جَميعاً) (در خيرات سبقت گيريد که هر کجا باشيد خداوند جميع شما را خواهد آورد). ابو بصير گفت: عرض کردم: فدايت شوم در آن زمان بر زمين غير از آنها مؤمني وجود ندارد؟ فرمودند: بله ولي اين عده اي که خداوند قائم (ع) را با آنها خارج می کند. همان نجباء و قضات و حکام و فقهاء در دين هستند.روي شکم و کمر آنها دست مي کشد. آنگاه در هيچ حکمي اشتباه نخواهند کرد) دلائل الإمامة للطبري (الشيعي): ص 562 . و اين روايت نشان مي دهد که در عصر ظهور مقدس غير از ياران امام مهدي (ع) مؤمني وجود ندارد و همانطور که معلوم است ايمان، همان ولایت براي آل محمد است. پس حتماً مردم در مقابل فتنه اي در مورد يکي از اوصياء قرار گيرند که آنها را از و يلات خارج کند تا اينکه باقي نماند؛ مگر همانند سرمه در چشم است و آنها ياران امام مهدي (ع) هستند و توقع نمی شود که اين فتنه در مورد امام مهدي (ع) خواهد بود؛ زيرا مسلمين و به خصوص شيعه همگي به طور ظاهر به امام مهدي (ع) اعتقاد دارند. حال روايتي که در مورد جدايي امت به هفتاد و سه فرقه که در آن بيان و عبرتي است، براي هر کسي که حق را از حق طلب می کند. گروه مهدیه ابان گفت: سليم گفت: شنيدم علي بن ابي طالب (ع) می گوید: (اينکه اين امت به هفتاد و سه فرقه متفرق مي شوند که هفتاد و دو فرقه در آتش و يک فرقه در بهشت هستند. که سيزده فرقه از هفتاد و سه فرقه مدعي محبين ما اهل بیت هستند که يکي از آنها در بهشت و دوازده تا ديگر در آتش يا جهنم خواهند بود و اما فرقه يا گروه نجات يافته همان گروه مهديه، مؤمله، مؤمنه، مسلمه که موافق و مرشد است و آن ايمان آورده به من و تسليم من بوده و مطيع من و مبرا از دشمن من هستند. محبت آنها براي من و کينه آنها براي دشمن من است، هماني که حق و امامت مرا شناخت و طاعت من از کتاب خدا و سنت پيامبر او را فرض قرار داد هرگز برگردانده نمي شد و از زماني که خداوند قلبهاي آنها را از معرفت حق ما نوراني کرد و آنها را با فضل ما آشنا نمود و به آنها الهام کرد و آنها را از شيعه ما قرار داد تا اينکه قلب هاي آنها مطمئن شد و يقين پيدا کردند که شک در آن، مخلوط نمی شود) کتاب سليم بن قيس - تحقيق محمد باقر انصاري: ص 169 . هما نطور که واضح است در آنجا از بين هفتاد و سه فرقه و گروه، سيزده گروه از آنها خود را منسوب به مودت و دوستي اهل بیت می کنند (شيعه) که همه آنها در آتش اند، جز يک گروه از آنها که امام علي (ع) با صفات متعدد وصف نمود و مختص آن نمود و آن: -1 (مهديه) و آن اينکه اين گروه حقيقتاً منتسب به امام مهدي (ع) هستند و غير او جايگزين قبول نمی کنند و براي همه احزاب و افکار منحرف سر خم نمي نهند که به اسلام وارد شده؛ همانند دموکراسي غربي که قلب هاي بيشتر مسلمين از قبيل شيعه و سني را منقلب به سمت خود کرد و نيز همانند قوانين وضعي که مسلمين به آن متمسک شده و قرآن را پشت سر خود قرار دادند. انگار که آنها نمي دانند که هر کس با اين احزاب منحرف باشد، امکان ندارد که اصلاً خود را از گروه مهديه قرار دهد حتي اگر صفت (مهديه) را حمل بر هدايت و ولایت امام مهدي (ع) بدانند و همينطور بر کسي که از انتصاب الهي و تشريع او منحرف شد، اين صفت بر او صدق نمی کند. و چطور امکان دارد که اين شخص به هدايت وصف شود و فرق بين او و گمراه چيست!!! -2 (مؤمله) و آن نيز همينطور است همان گروه منتظر امام خود و صبر کننده و متمسک به دين و احکام او با توجه به کم بودن عدد وعده آنها، و همه دنيا در مقابل آنها قرار گرفته اند و هماني که روايت ها آنان را به صبر و تمسک آنها به دين وصف نمود (همانند کسي که خوارهاي تيز را با دست محکم مشت کند و همانند کسي که آتش گداخته را در دست خود دارد) و آن هرگز در مقابل افکار غربي کافر سر خم نمي نهد و با آنها موافقت نمی کند و براي خود عذر و بهانه واهي نمی سازد تا خود را از سر نهادن و تأ ييد افکار غربي منحرف (دموکراسي)( مبرا کند. -3 (مؤمنه مسلم) اسلام همان تسليم است و اين گروه نجات يافته ايمان آورده به خداوند تعالي است که به رسول خدا محمد (ص) و عترت معصوم او اقتدا نموده و در مسير قرآن و سنت طاهر حرکت می کند. و به اينکه چگونه! و کي! و چه زماني! و اينکه راه حل و جايگزين چيست؟!! اعتراض نمی کند ... قلب هاي آنها با طولاني شدن غيبت و تظاهر زمان و زياد شدن فتنه ها کوتاه نمی شود. -4 (موافق و مرشد) موافق آنچه که خداوند تعالي نازل کرده است و رسول خدا و عترت طاهر آن را ابلاغ می کنند هستند و ثابت بر صراط مستقيم (قرآن و عترت) هستند و با اين اوصاف خود مرشدي براي مردم بوده و دست هاي آنها را به سوي راه نجات هدايت می کند تا اينکه به ياري امام مهدي (ع) شرفياب شوند و آنها را از راه هاي گمراهي و انحراف (ياري دادن به شيطان امريکا و هم دستانش در شوراهای کوچک وبزرگ) (از حذيفه يمانى و جابر ابن عبدالله الانصارى از رسو ل الله (ص) نقل است كه ايشان فرمود: (واي بر امتم واي بر امتم! از شوراى بزرگ و شوراي كوچك. از ايشان (ص) سؤال شد: شوراي بزرگ و کوچک کدام است؟ ايشان (ص) فرمودند: اما شوراى بزرگ بعد از وفاتم در شهر خودم و براى غصب خلافت برادرم و غصب حق دخترم منعقد می شود و اما شوراى كوچك در غيبت كبرى در زوراء (بغداد) براى تغيير سنت و تبديل احكامم منعقد می شود). و اميرالمؤمنين على ابن ابيطالب (ع) در حديثى طولانى فرمود: (مرکزحكومت به زوراء (بغداد) باز می گردد و امور مردم با شورا (انتخابات) انجام می شود هر كسى بر چيزى غلبه كند، آن را انجام می دهد. پس در آن هنگام خروج سفيانى انجام می شود و به مدت نه ماه در زمين حاكم مى شود كه در آن بدترين عذابها نازل مى شود. تا اينكه باز فرمود: سپس مهدى هدايت كننده خروج مى کند. كسى كه پرچم را از دست عيسى ابن مريم مى گيرد)). نجات مي دهد و حال اينکه مي دانند يا نمي دانند. و در آنجا حديث و صحبت در مورد اين روايت بسي طولاني است که به شرح آن پرداختم.برمي گرديم و مي گويم: اينکه خروج از هدايت و ولایت امکان پذير نيست؛ مگر در پشت کردن به وصي از اوصياء و يا جنگ با اوست، و از شيعه به خصوص ترک و نپذيرفتن امامت امام مهدي (ع) توقع نمی شود که به طور ظاهر است و همه با توجه به اختلافات موجود در گروهها منتظر او هستند. پس لابد شخصي قبل از قيام امام مهدي (ع) وجود دارد که از جانب خداوند متعال انتخاب شده يا اينکه احدي از اوصياء امام مهدي (ع) است و مردم از ولایت و دين به سبب تکذيب و قبول نکردن اين وصي خارج مي شوند و اين هم صدق نمی کند؛ مگر بر وصي يماني هماني که روايت ها او را به عنوان صاحب هدایت کننده ترين پرچم که به سوي راه مستقيم دعوت می کند و روبرگرداننده از او از اهل آتش است توصيف می کند و کسي به اين اوصاف نمي تواند باشد مگر از جانب خداوند متعال انتخاب شده است، زيرا ما از يکي از روايت هاي سابق شنيديم که خداوند امت را مورد عفو قرار مي دهد تا زماني که امامي را رد نکرده که خداوند تعالي او را تنصيب نموده و حتي اگر اعمال آنها نادرست باشد حال پس يماني، امام منتخب از خداوند تعالي است زيرا ترک طاعت از او ورود به آتش است. هما نطور که قبلاً گفته شد پس حتماً صاحب اين دعوت الهي و امام واجب اطاعت است و طاعت واجب نمی شود مگر براي معصوم و معصومين حجج تنها همان اوصياء هستند پس حتماً يماني اول اوصياء براي امام مهدي (ع) خواهد بود. و بعضي از روايات اشاره می کنند به اينکه امام مهدي (ع) بر اين امر از آن دعوت و تاکيد خواهد کرد: از ابي عبد الله (ع) فرمودند: (اگر قائم قيام کرد مردم را به اسلام جديدي دعوت می کند و آنها را به امري هدايت می کند که پنهان مانده و مردم از آن گمراه شده اند و قائم را به اسم مهدي ناميدند چون با حق قيام می کند) بشارة الاسلام: ص 232 نقلاً عن الارشاد للمفيد. پس امري که مردم از آن در عصر غيبت گمراه مانده اند چيست؟ به خاطر اينکه امام مهدي (ع) مردم را به اسلامي جديد دعوت می کند و امکان ندارد که اين امر غير مرتبط با امر ولایت الهي براي اوصياست و امکان ندارد که اين هدايت براي شناخت امامت خود امام مهدي (ع) باشد، براي اينکه روايت می گوید که: به راستي که امام مردم را به امري که از آن گمراه مانده اند دعوت می کند حال اگر مردم به امامت امام مهدي (ع) اقرار نکنند پس چگونه هدايت مي شوند که در قول او امري براي کسي که اطاعت نمی شود نيست و اگر به امامت امام مهدي (ع) اقرار کرد پس ولایتی بعد از امام مهدي (ع) نيست که مردم را به سوي آن دعوت کند به غير از ولایت مهديين از ذريه ايشان هما نطور که در روايتهاي صحيح زياد آنها را ذکر کرديم. و در حديث طولاني از ابي جعفر (ع) فرمودند در آن: (... مهدي (ع) به اين خاطر به اين اسم نام گذاري شد که او به امري مخفي هدايت می کند) غيبة النعماني: ص 243 . و از ابي عبد الله (ع) فرمودند: (اگر قائم قيام کرد به امري غير از آنچه بوده مي آيد) غيبة الطوسي: ص 307 . و امري که قبل از قيام امام مهدي (ع) موجود مي باشد که مردم آن را مي شناسند و از آن غافل نمي شوند آن امامت دوازده ائمه هستند پس اين امر جديد به غير از امامت دوازده مهدين از ذريه امام مهدي (ع) چيست که مردم از آن گمراه شدند و به سوي آن هدايت نمي شوند. و در خطب هاي طولاني براي امير المؤمنين (ع) که در آن فرمودند: (... و براي مردم کتابي جديد ظاهر می شود که بر کافرين بسيار سخت و شديد است و مردم را به امري دعوت می کند که هر کس به آن اقرار کند هدايت شد و هر کس آن را انکار کند منحرف می شود آنگاه واي بر حال کسي که آن را انکار کند ...) الزام الناصب: ج 2 ص 174 (ع) 190 . از قرار معلوم اينکه هدايت و انحراف از ملزمات امامت است پس هر کس به همه اوصياء اقرار کرد هدايت شد و هر کس يکي از آنها را انکار کرد منحرف و گمراه شد که در تفسير قول تعالي آمده است: (وَإنّي لَغَفَّارٌ لِمَن تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً ثُمَّ اهتَدَي) طه: 83 . يا اينکه به سوي ولایت اهل بیت هدايت شد پس اين ولایت جديد چيست که امام مهدي (ع) به آن دعوت خواهد کرد به غير از و يلات اوصياء از فرزندان او (ع)؟