نشریه زمان ظهور شماره 32

حقیقت روزه الهی خداوند می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ » ( کافران را خواه بترسانی يا نترسانی، تفاوتشان نکند، ايمان نم یآورند).( بقره: 6.) «وَسَوَاء عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ » ( تفاوتشان نکند، چه آنها را بترسانی و چه نترسانی، ايمان نمی آورند).( یس:10 .(خداوند متعال می فرماید: «أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا.... » ( از آسمان آب فرستاد و هر رودخانه به اندازه ی خويش جاری شد....).( رعد: 17 .) فیض خداوند در هر لحظه، پیوسته و پیاپی نازل می شود و دلها ظرفی می باشند و برترین آنها ظرفی است که گنجایش اش بیشتر باشد، و هر کس به اندازه ی ظرفش بر می گیرد. اگر ظرف وارونه شده باشد، چیزی نمی گیرد. برترین چیزی که به آسمان بالا می رود اخلاص است و بهترین چیزی که از آن فرود می آید، توفیق می باشد. در حدیث قدسی آمده است: «هر کس وجبی به من نزدیک شود، من به اندازه ی یک ذراع ( یک بازو) به او نزدیک می گردم و هر کس ذراعی به من نزدیک گردد، من یک دست به او نزدیک می گردم و هر کس قدم زنان به سمت من آید، من هروله (شتابان) به سویش می روم ». ( عوالی اللئالی - ابن ابی جمهور احسایی: ج1 ص 56 .)بهترین فیض نازل از خداوند، نور معرفت است. این نور الهی چنان بر انسان مخلص موفق نازل می شود تا انسان خود نور گردد. بلکه تجلی رحمت الهی شود. و این میسر نمی گردد؛ مگر با بازداشتن خویشتن و روزه گرفتن از تمام آرزوها و تمناهای نفس و جهاد با منیت تا ترک ظلمت وجودی پیش رویم؛ طوری که نوری گردیم از انوار الهی که در بین مردم حرکت می کنیم؛ همان گونه که امام علی (ع) ای نگونه بین مردم حرکت می نمود، حق مطلقی که با جسد بین مردم بود و حقیقتش ملکوتی شده بود و این یعنی روزه واقعی از تمام خواهش های نفسانی است؛ همان گونه که در حدیث قدسی ذکر شده «الصوم لی و أنا اُجزي به » ( روزه برای من است و من خودم، پاداش آن هستم.) (کافی: ج 4 ص 63 ح 6.) قرائت «اَجزي به » ( خودم به آن پاداش می دهم) اشتباه است؛ زیرا خدای سبحان پاداش تمام عبادات را به بندگان می دهد و بر اساس این قرائت نادرست، خصوصیت ویژ های برای روزه وجود ندارد. قرائت درست «أُجزی به » است؛ یعنی با همه ی مرفوع و الف کوتاه. مراد از این روزه، روزه ی مریم(س) و بالاتر از آن می باشد: ''إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنسِيًّا » ( برای خدای رحمان روزه نذر کرده ام و امروز با هيچ بشری سخن نمی گويم). ( مریم: 26 .) یعنی اینکه انسان از خلق بیمناک باشد و با خدای سبحان مأنوس. این همان آغاز و پایانی است که ثمره اش چنین می باشد: خداوند خودش پاداش روزه ای است که آن روزه عبارت باشد از روزه ی از''من"؛ و این هنگامی است که بنده بر صراط مستقیم حرکت کند و می داند و معتقد است و می بیند که وجود اجباری و بقای ظنّی او به جهت شائبه ای از عدم و ظلمت است که با نور مخلوط می باشد. این همان گناهی است که از بنده جدا نمی شود، و آن، گذشته ی بنده و حال و آینده ی او می باشد. اگر بنده از «من » روی برگرداند، و مخلصانه خواهان دور ساختن صفحه ی ظلمت و عدم باشد و خدای متعال دعایش را اجابت فرماید، جز خدای واحد قهار بر جای نمی ماند و زمین با نور پروردگارش روشن می شود و نامه های اعمال آورده شوند و گفته شود حمد و ستایش تنها از آنِ خداوند، پروردگار جهانیان است. سردبیر(تقوای الهی) خداوند متعال می فرماید: «مَنِ اهْتَدی فَإِنَّما يَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُ عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري وَ ما کُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّي نَبْعَثَ رَسُولاً » (هر که هدايت شود، به سود خود هدايت شده و هر که گمراه گردد، به زيان خودگمراه شده است و هيچ کس بار ديگری را بر ندارد و ما هيچ قومی را عذاب نمی کنيم تا آنگاه که برايشان فرستاد های بفرستيم). ( اسرا: 15 .) خداوند جل جلاله نه اراده ی کفر و گمراهی برای بندگانش دارد و نه به آن راضی است؛ بلکه بعضی از مکلفین هستند که از خداوند روی برمی گردانند و با او به جنگ برمی خیزند و خداوند جهت رجوع، آن ها را امتحان می کند؛ لیکن آنها: «.... نَسُواْ اللهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ » ).... خدا را فراموش کرده اند، خدا نيز ايشان را فراموش کرده است، زيرا منافقان نافرمانانند). ( توبه: 67 .) و عده ی اندک راه راست را انتخاب می کنند. رسول خدا (ص) «وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَه مَخرَجاً » ( و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه خروجی برایش قرار می دهد) (طلاق: 2.) را قرائت کرد و فرمود: «از شبهه های دنیا و سخت یهای مرگ و گرفتاری های روز قیامت ».( تفسیر مجمع البیان: ج 10 ص 43 .) و از امام علی (ع) روایت شده است: «بدانید اگر کسی از خداوند بترسد، خداوند راه خروجی از فتنه ها برایش قرار می دهد و همچنین نوری برای خروج از تاریکی ».( بحار الانوار: ج 8 ص 163 .) به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان و باز شدن درب رحمت الهی؛ بدانیم که راه های رسیدن به خدا به تعداد نفْس های خلایق است و در ساحت الهی بخلی نیست و تنها کاری که بنده باید انجام دهد، این است که با اخلاص و خضوع و صدق و راستی، درب را بکوبد. صاحب خانه کریم است و بخشنده، درش را به روی کسانی که آهنگ او کرده اند، نم یبندد و خدا هر چه بیشتر می بخشد، جود و کرمش افزون می گردد، و همانطور که فرموده است: آدمی خویشتن خویش را نیک می شناسد، هر چند به زبان عذرها آورد. از ابو عبدالله (ع) روایت شده است که فرمود: «رسول خدا (ص) فرمود: خداوند عزوجل می فرماید: به عزت و جلالم سوگند که بنده ای بار سفر از این دنیا نمی بندد؛ در حالی که من بخواهم او را ببخشم؛ ولی همه ی خطاهای او را در نظر دارم. پس یا او را در دنیا مبتلا به بیماری جسمی می کنم یا روزی او را در دنیا تنگ می گردانم و یا ترسی در دنیا برای او ایجاد می کنم. پس باقی مانده ی خطاهای او را با سختیِ جان دادن جبران می کنم. به عزت و جلالم سوگند، بنده ای را که بخواهم او را عذاب دهم، از دنیا بیرون نمی برم تا اینکه همه ی حسنات او را جمع می کنم و در قالب وسعت رزق یا سلامت و توانایی جسم و یا امنیت در دنیا با او حساب می کنم و اگر باقی مانده ای هم داشته باشد، کاری می کنم راحت و آسوده جان دهد ».( کافی: ج 2 ص 444 .) متقین در میزان الهی؟ حق تعالی می فرماید: ( إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِکَةُ) حق تعالی می فرماید: ( إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي کُنْتُمْ تُوعَدُونَ )( فصلت: 30 .)( بر آنان که گفتند: پروردگار ما الله است، و سپس پايداری ورزيدند، فرشتگان فرود می آيند که مترسيد و غمگين مباشيد، شما را به بهشتی که وعده داده بودند بشارت است) . آیا از این آیه چنین فهمیده می شود که گروهی از فرشتگان هستند که نازل می شوند تا بشارتی برای مؤمنان در رؤیا باشند؟ فرشتگان با رؤیای صالحه آنها را به درستی راه و روش و استقامت ورزی و حُسن عاقبت شان بشارت می دهند؛ چرا که آنها بر مسیر ولایت خدا گام برمی دارند و ولیّ خدا را پیروی می کنند. و در مورد این آیه: ( لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا)( یونس: 64 .) ( بشارت است ایشان را در زندگانی این دنیا). پیامبر خدا (ص) از عبادت بن صامت روایت شده است: از رسول خدا(ص) درباره ی این سخن حق تعالی (لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا)( بشارت است ایشان را در زندگانی این دنیا) سوال کردم. فرمود: «منظور رؤیای صالحه است که مؤمن می بیند یا برایش دیده می شود ». بحار الانوار: ج 58 ص180 .)فرمود: «رؤیای صالحه است ». ( از عبادت بن صامت روایت شده است: از رسول خدا(ص) دربار هی این سخن حق تعالی ( لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا)( بشارت است ایشان را در زندگانی این دنیا) سوال کردم. فرمود: «منظور رؤیای صالحه است که مؤمن می بیند یا برایش دیده م یشود ». بحار الانوار: ج 58 ص 180 .) در حدیث از جابر از ابو جعفر ( آمده است که آن حضرت فرمود: مردی از رسول خدا (ص) دربار هی این سخن خداوند عزّ و جل ( لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا)( بشارت است ایشان را در زندگانی این دنیا) سوال کرد. فرمود: «این رؤیای حسنه است که مؤمن می بیند و با آن به او در دنیایش بشارت داده می شود ». ( کافی: ج 8 ص90 ، رؤیاها و حجّت برای اهل آن زمان.) و اگر در سخن خدا پیش و پس از این آیه تدبّر کنی: ( أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذينَ آمَنُوا وَ کانُوا يَتَّقُون * لَهُمُ الْبُشْر ي فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْخِرَةِ لا تَبْديلَ لِکَلِماتِ اللهِ ذلکِ هُوَ الفْوْزُ العْظيمُ * وَ لا يَحْزُنکْ قَوْلهُمْ إنِ العْزَّةَ لِ جَميعاً هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ) ( یونس: 62 تا 65 .)( آگاه باشيد که بر دوستان خدا بيمی نيست و غمگين نمی شوند * کسانی را که ايمان آوردند و پرهيزگاری می کردند * بشارت است ايشان را در دنيا و آخرت. کلمات خدا را تبدیلی نیست. اين است کاميابی بزرگ * سخن آنان تو را محزون نسازد. عزت به تمامی از آنِ خداوند است، او که شنوای دانا است). و همچنین در این آیات: این کسانی که حق تعالی درباره شان می فرماید: )(َهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا)( بشارت است ایشان را در زندگانی این دنیا) یعنی رؤیایی می بینند که آنها را به درست بودن عقیده و حُسن عاقبت شان بشارت می دهد، در آیات پیشین حق تعالی آنها را به اولیای تقوایه ی خداوند توصیف فرموده است (أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذينَ آمَنُوا وَ کانُوا يَتَّقُونَ )( آگاه باشيد که بر دوستان خدا بيمی نيست و غمگين نمی شوند * کسانی را که ايمان آوردند و پرهيزگاری می کردند(؛ یعنی کسانی که مبشِّرات ( بشارت دهنده ها) را می بینند، اولیای باتقوای خدا هستند. حق تعالی این رؤیاهای بشار تدهنده به حسن عاقبت شان را که مؤمنان می بینند، کلام خودش به شمار می آورد و این حقّی است که تغییر و تبدیلی در آن نیست، و این «از جمله امور غیبی » است که خداوند، اولیای باتقوای خودش را بر آن آگاه می سازد (لا تَبْديلَ لِکَلِماتِ اللهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ)( کلمات خدا را تبدیلی نیست. اين است کاميابی بزرگ). خداوند سبحان و متعال، روشن ساخته است کسانی که با انبیا دشمنی می کنند، کلام خدا در عالم رؤیا را تصدیق نمی کنند و او سبحانه به فرستاده و مؤمنان دستور داده که از تکذیب رؤیا توسط این عده اندوهناک نشوند ( وَ لا يَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِله جَميعاً هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ)( سخن آنان تو را محزون نسازد. عزت به تمامی از آنِ خداوند است، او که شنوای دانا است)؛ چرا که این افراد تنها پیامبر و مؤمنان را تکذیب نمی کنند بلکه آنها خداوند را تکذیب می کنند؛ چرا که آنها منکر آیات خدا می باشند: ( َدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُکَ الَّذي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظَّالِمينَ بِآياتِ اللهِ يَجْحَدُونَ)( می دانيم که سخنشان تو را اندوهگين می سازد، ولی اينان تنها تو را تکذيب نمی کنند بلکه اين ستمکاران، سخن خداوند را انکار می کنند). (انعام: 33 .) بنابراین رؤیا، آیات خدا و کلمات خدا است و میزانِ حقّی است که انسان با آن در می یابد در مسیر حق گام برمی دارد و بر صراط مستقیم می باشد؛ و کسانی که رؤیا را انکار می کنند، دشمنان خدایند که انبیا و اوصیا (ع) را تکذیب می نمایند: ( فَإِنَّهُمْ لا يُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظَّالِمينَ بِآياتِ اللهِ يَجْحَدُونَ)( ولی اينان تنها تو را تکذيب نمی کنند بلکه اين ستمکاران، سخن خداوند را انکار می کنند). قانون الهی، در آیات پیشین این است که اولیای خدا که ایمان آورده اند و تقوا پیشه کرده اند، در این دنیا بشارتی از برای آنان است؛ یعنی آنها حتماً باید ببینند یا به آنها نشان داده شود آنچه را که درستی راه و عقیده شان را به آنها بشارت می دهد. کسانی که چیزی را که بشارت دهنده ی آنها به درستی راه شان است نمی بینند یا به آنها نشان داده نمی شود، در زمره ی اولیای خداوند نیستند، و حتی جزو کسانی که ایمان آورده اند نیز نمی باشند و در زمره ی متّقین نیز به شمار نمی روند. حال اگر به سراغ آیه ی دیگری برویم که فایده ی روزه گرفتن را بیان می کند: ( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)( بقره: 183 .)( ای کسانی که ايمان آورده ايد، روزه داشتن بر شما مقرّر شد، همچنان که بر کسانی که پيش از شما بوده اند مقرّر شده بود، تا پرهيزگار شويد) ؛ یعنی روزه داشتن بر شما مقرّر شده است به این امید که پرهیزگار شوید. فرد باتقوا از سوی خدای سبحان با میزان الهیِ حق که همان «کلمات خدا و آیات خدا » است و ظالمان اینها را انکار می کنند، از تقوای خود باخبر می شود و این همان رؤیای بشارت دهنده ای است که از آیات پیشین دریافتیم. بنابراین، کسی که بشارت دهنده هایی بر اینکه بر راه مستقیم گام برمی دارد، نبیند و برای او نبینند، در زمره ی متقین نیست و حتی طبق این آیه، جزو روزه داران هم محسوب نمی شود، و چه بسیارند روزه دارانی که از روزه جز گرسنگی و تشنگی بهره ای نمی برند ( به حدیث رسول خدا(ص) بنگرید که می فرماید: «چه بسا بهر هی روزه دار از روزه اش، جز گرسنگی و تشنگی و چه بسا بهره ی شب زنده داری جز بی خوابی نباشد ». وسایل الشیعه: ج1 ص 72 .) و کسانی که رؤیا را انکار م یکنند، ارواح شان منکر وجود خداوند است: ( فَإِنَّهُمْ لا يُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظَّالِمينَ بِآياتِ اللهِ يَجْحَدُونَ)( ولی اينان تنها تو را تکذيب نمی کنند بلکه اين ستمکاران، سخن خداوند را انکار می کنند). تا ده روز کامل شود ...؟ «فَصِيَامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلكِ لمِن لَّمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ » ( سه روز در حج روزه بدارد، و هفت روز چون از حج بازگردد، تا ده روز کامل شود؛ اين حکم برای کسی است که اهلش در مسجد الحرام ساکن نباشد). (بقره: 196 .) سه عالم که در حج یعنی در خانه ی خدا می باشند عبارت اند از: کرسی، عرش اعظم و سرادق عرش اعظم. اما هفت تایی که وقتی برگشتید، عبارت اند از: آسما نهای هفت گانه. این حکم برای کسی است که از مردم مکه نباشد: یعنی برای کسی است که از آل محمد(ص) نباشد. روزه در اینجا، روزه گرفتن از منیّت در «ده مقام » می باشد. درجات ایمان یا مقامات ارتقا، ده تا است؛ سه تا از آنها در خانه ی خدا و هفت تا در خانه های شما است ( آسمان های هفت گانه). لازم است که انسان با نمازش از حالت خود بالاتر برود ( ارتقا یابد) یعنی از حالت خود در دنیا به سوی آخرت برود. هما نگونه که رسول الله (ص) فرمود، نماز، معراج مومن است.( مستدرک سفینه بحار: ج 6 ص 343 .) وقتی انسان در ابتدا اراده ی بالا رفتن نماید، هفت بار تکبیر می گوید و با آن از آسمان های هفت گانه بالا می رود. لازم است که نمازش، بالا رفتن از بقیه باشد تا وضعیتش به صورت: «قَابَ قوْسَيْن أوْ أدْنَى » ( قاب قوسین یا نزدیکتر)( نجم: 9.) گردد؛ این مرحله، همان تکبیرهای سه گانه ی آخر نماز است. یعنی لازم است که نمازش او را به بالاترین مقام برساند که همان ارتقا از مراتب سه گانه باقی مانده، پس از آسمان هفتم کلی است و این سه گانه، همان گونه که قبلا تبیین نمودم، کرسی، عرش اعظم و پرده های عرش اعظم، می باشند.( به صفحات قبل در همین کتاب مراجعه نمایید.) هما نگونه که می بینی، سه گانه ی در حج و در مسجد الحرام و در خانه ی خدا، در پایان نماز هم هست؛ یعنی دورترین جایی است که بنده با ارتقا در نمازش، به آن می رسد. ( سه روز در حج روزه بدارد، و هفت روز چون از حج بازگردد، تا ده روز کامل شود؛ این سه تا، پرده های عرش اعظم و عرش اعظم و کرسی هستند؛ این سه گانه، همگی محمد(ص) است. ائمه(ع) همه شان، محمد(ص) هستند ، و نیز برای هر کدام از آنها مقام و جایگاهی است. محمد (ص) پرده ی عرش اعظم و حجابی میان خالق و خلقش است و اگر او نبود، معرفت و شناخت به کسی نمی رسید. او «نون » است در سخن خدای متعال «ن وَالْقَلم وَمَا يَسْطرُون » ( نون، سوگند به قلم و آنچه می نویسند)( قلم: 1.) و ائمه(ع) عرش اعظم اند و از آنان معرفت به خلق می رسد؛ آنان قلم هستند در سخن خدای متعال «ن وَالْقَلَم وَمَا يَسْطرُون » و مهدیّین، کرسی اند و با آنها معرفت تحقق می یابد؛ آنان کسانی هستند که می نویسند در سخن خدای متعال «ن وَالْقَلَم وَمَا يَسْطرُون »؛ مهدیّین تمثیل قدرت هستند. خدای متعال می فرماید: «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ » ( کرسی او آسمان ها و زمين را دربر دارد؛ و نگهداری آنها بر او دشوار نيست؛ او بلندپايه و بزرگ است).( بقره: 255 .) کرسی، تمثیل قدرت و تسلط بر آسمان های هفت گانه و زمین است؛ به همین دلیل هنگام نزول این آیه، فرشتگان هفت آسمان سخت ( ملائکة السبع الشداد) ، شیعه شدند؛ زیرا این آیه متعلق به کسانی است که تمثیل قدرت اند و به وسیله ی آنها بیست و هفت حرف معرفت، تحقق می یابد و نیز به این دلیل که نزول این آیه، یعنی نزدیکی تحقق قدرت و حاکمیت الهی. ده، همان آسمان های هفت گانه ( عرش عظيم) + كرسى + عرش اعظم + سرادق عرش اعظم است و این سه مورد یعنی خانه ی خدا، شهر كمالات الهی در مخلوقات و شهر علم حضرت محمّد(ص). پس هر كس از خاندان محمّد(ع) باشد، ده گانه ی ایمان او در حج یعنی در خانه ی خدا یعنی در مدینه ی علم یعنی در خانه ی نبوت و معدن رسالت می باشد؛ عدد37 از دو عدد 3 و 7 تشكیل شده است که جمع شان 10 می شود که همان مراتب ده گانه ی توحید است. پس هر كس آن را انجام دهد و به حج خانه ی خدا برود و شهر علم را زیارت كند و عقلش كامل گردد و جزو سيصد و سيزده نفر شود، از ما اهل بیت به شمار می رود. این مضمون از پدرانم (ع) روایت شده است: «ایمان ده درجه دارد ( از عبد العزیز قراطیسی نقل شده است که گفت: ابو عبدالله(ع) به من فرمود: «ای عبد العزیز، ایمان ده درجه دارد که مانند نردبان است که پله پله باید از آن بالا رفت. فردی که دو پله بالا رفته نباید به کسی که در پله ی اول است بگوید که تو بهره ای نداری، تا اینکه به دهمین پله برسد. کسی که پایین تر از خودت است را ساقط نکن تا بالاتر از تو، تو را ساقط نکند و اگر کسی را در درجه ای پایین تر از خودت دیدی، او را با محبت بالا بکش و بر او بیش از توانش تحمیل مکن که می شکند و اگر کسی مومنی را بشکند، شکسته بندی اش بر او واجب می گردد .»( کافی: ج 2 ص 45 .) و سلمان همه ی این ده درجه را به پایان رسانید، درود خدا بر سلمان باد. پس سلمان از ما اهل بیت است .» پیامبر(ص) فرمود: «سلمان از ما اهل بیت است ». عیون اخبار رضا(ع) : ج 1 ص 70 . از ابو عبد الله (ع) نقل شده است که فرمود: «ایمان ده درجه دارد؛ مقداد در درجه ی هشتم، ابوذر در درجه ی نهم و سلمان در درجه ی دهم بود ». بحار الانوار: ج 22 ص 341 . عدد 37 از 10 + 27 تشكیل شده است؛ 10 همان ده گانه ی حج و 27 علمی است كه انتشارش بین مردم اجازه داده شده است؛ هما نطور که در روایات اهل بيت(ع) آمده است. پس هر كس ده گانه ی حج ( درجات ده گانه ی ایمان) را تمام کند می تواند حامل 27 حرف توحید كه امام مهدی(ع) منتشر می سازد، باشد. خداوند متعال می فرماید: «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْارْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ » ( و ما بر آن هستيم که بر کسانی که روی زمين به استضعاف کشیده شدند، منّت گذاریم و آنان را پيشوايان سازيم و وارثان گردانيم).( قصص: 5.) کسانی که خداوند اراده می فرماید تا ائمه قرار دهد، خاندان محمّد(ع) ائمه و مهدیین(ع) و نیز سیصد و سیزده یار امام مهدی(ع) می باشند. پس هر كس به حج خانه ی خدا برود، به آن آراسته و عقلش كامل می گردد و یقین پیدا میکند و همه چیز برایش ثابت می گردد و خداوند سبحان (هو) را به یگانگی می پرستد... به اختصار بیان کردم كه در این عدد ( 37 ) ده گانه ی حج و توحید و نیز 27 حرف از علم توحید وجود دارد. پس هر كس به حج برود و به این ده گانه آراسته گردد، امكان تحمل و شناخت27 حرف را وقتى بين مردم منتشر می شود، دارا می باشد، و این، سرّی است كه هيچ کس تحملش را ندارد؛ مگر پیامبر فرستاده شده يا فرشته ی مقرّب یا مؤمنی كه خداوند قلبش را با ایمان آزموده باشد؛ درنتیجه، بنده به يقين می رسد و به وحدانيت خداوند سبحان و متعال (هو) یقین پيدا می کند. روشنگری از معجزه و عذاب در جلد اولِ روشنگری ها گفتم: پیامبران می آیند تا مردم را به سوی فطرتی که خداوند آنها را بر آن سرشته است، راهنمایی کنند. سپس آنان را رها می کنند تا بین حقی که آورده اند یا باطلی که مردم و بزرگان آنها از علمای گمراه بر آن هستند، یکی را برگزینند. به طور معمول آغاز دعوت فرستادگان متّکی بر شخصیت آنها می باشد آنچه قومشان آنان را با آن می شناختند و متصف بودن آنان به بالاترین خصایص اخلاقی و راستی در سخن و ادای امانت. ولی مردم و حتی نزدیکان فرستادگان، به دلیل اینکه فطرت خود را وارونه نموده اند، نمی توانند حقی را که فرستادگان آورده اند، بشناسند. بنابراین مسئله با درخواست دلیل بر رسالت آغاز می شود و فرستاده، دلایل کافی می آورد تا مردم صدق دعوت او را بشناسند؛ ولی آنها تعلّل می کنند. «وَقَالُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ » ( و گفتند: چرا معجزه ای از پروردگارش بر او نازل نشده است؟)( انعام: 37)."" وَقَالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْلا يُكَلِّمُنَا اللهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ » ( و نادان ها گفتند: چرا خدا با ما سخن نمی گويد؟ يا معجزه ای بر ما نمی آيد؟)( بقره: 118 )."" وَيَقُولُونَ لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ » ( و می گويند: چرا از جانب پروردگارش معجزه ای بر او نازل نمی شود؟) (یونس: 20 ) و «وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ » ( و کافران می گويند: چرا از جانب پروردگارش آيتی بر او نازل نمی شود؟).( رعد: 7.) آیه و نشانه ای که دنبالش هستند، چیست؟! نشانه ی علمی، نشانه ی روحانیِ ملکوتی، نشانه ی مادی!!! حقیقت این است که مردم در آیه و نشانه ی مطلوبشان و دلیل بر راستی فرستادگان اختلاف نظر دارند؛ برخی از آنان علم وحکمت را نشانه می دانند و برخی از آنان آیات و نشانه های ملکوتی را معتبر می داند؛ آیاتی که خود انسان ببیند یا تعدادی از مردم ببینند به طوری که تبانی کردن آنها بر دروغ امکان پذیر نباشد را آیه ای که مورد نظرشان است، می دانند. از جمله این نشان ههای ملکوتی، مکاشفه در بیداری و رؤیای صادقه در خواب می باشد. اما بقیه ی مردم، فقط نشانه های مادی را دلیل می دانند و نه چیز دیگر. این افراد در حقیقت کسانی هستند که بر اثر مادی گرایی، وارونه شده اند و اغلب نیز حتی اگر نشانه ی مادی بیاید، جز عده ی اندکی، کسی از آنها ایمان نمی آورد و اغلبشان در شک و تردید به سر می برند. رسالت های پیامبران پیش روی شما قرار دارند. در هر حال، در اینجا به ترتیب به این آیات و نشانه ها می پردازیم: نشانه ی علمی: «وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ » (و کتاب و حکمتشان بياموزد اگر چه پيش از آن در گمراهی آشکار بودند). (جمعه: 2.) شاید علم و حکمت و حُسن تدبیر، مهم ترین وجه تمایز دعوت های فرستادگان باشد؛ ولی بیشتر مردم بین حکمت الهی که فرستادگان از آن سخن می گویند و سفسطه ای که علمای گمراهی راهزنان راه خداوند سبحان و متعال به واسطه ی آن، با ایشان مخالفت می کنند، تمایزی قایل نمی شوند. این عدم تمایز آن گونه که برخی مردم ادعا می کنند یا متوهّم شده اند، به دلیل سخت بودن تشخیص حکمت نمی باشد، بلکه مهم ترین دلیل این خِلط و در هم آمیختگی این است که مردم، فطرت خود را آلوده کرده و مانند نابینایی شده اند که بین شراب و شیر یا بین بی خردی شیطان و حکمت خداوند سبحان و متعال تمایزی قایل نمی شوند و با کمال تأسف وضعیت بیش تر مردم در هر زمان، این گونه است! به عنوان مثال، وضعیتی که مسلمانان به آن رسیده اند، توضیح داده می شود: محمد(ص) قرآن را به عنوان معجزه آورد و همه ی مسلمانان این را پذیرفته اند؛ ولی چه کسی می تواند تشخیص دهد که قرآن، آیه و نشانه ای معجزه گونه است؟ اگر امروز محمد بن عبدالله (ص) بیاید و به زمین فرود آید و همراه او سوره ی قرآنیِ جدیدی باشد که از سوی خداوند سبحان و متعال آورده است، آیا مسلمانان می توانند این سوره را تشخیص دهند و یقین نمایند که از سوی خداوند سبحان و متعال می باشد؟ و در نتیجه برایشان ثابت شود که شخصی که آن را آورده است، همان محمد(ص) می باشد؟ بی هیچ تردیدی می گویم: بیشتر مسلمانان از چنین تمایز دادنی، ناتوان هستند؛ چه علما باشند و چه جاهلان؛ مگر مسلمان هایی که فطرت خودشان را آلوده نکرده باشند؛ آنها این توانایی را دارند که این سوره را تشخیص بدهند و بفهمند که آیه ای از جانب خداوند سبحان است و درنتیجه فردی که این سوره را آورده است، فردی عادی و معمولی نمی باشد. بنابراین نتیج های که حاصل می شود این است که اگر امروز محمد بن عبدالله (ص) قرآن را بیاورد، بیشتر مسلمانان به ایشان کافر می شوند و به او ایمان نمی آورند و می گویند: جادوگر و درو غگو. نشانه ی ملکوتی: دو پرسش در این جایگاه مطرح می شود: -1 نشانه ی ملکوتی چیست؟ -2 این نشانه ی ملکوتی برای چه کسی حجّت و دلیل می باشد؟ پاسخ: نشانه های ملکوتی درواقع بسیار هستند؛ از جمله، نشانه های آفاقیِ ملکوتی و نشانه های نفسانی می باشند. خداوند متعال می فرماید: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ » ( زودا که آيات و نشانه های خود را در آفاق و در وجود خودشان به آنها نشان خواهيم داد تا برايشان آشکار شود که او حق است) ( فصلت: 53 .)؛ یعنی قیام قائم، حق است. از جمله ی این نشانه ها عبارت است از: الف- نور بصیرت، اطمینان قلبی، و آرامش و وقار؛ البته اگر انسان بر فطرت خداوندی باشد که مردم را بر آن سرشته است و آن را آلوده نکرده باشد یا اینکه پس از به یاد آوردن و بیدار شدننش از خواب غفلت، به آن فطرت بازگردد. ب- دیدن باطن افراد و توسُّم ( شناخت با فراست و تیزبینی) در آفاق و اَنفُس. ت- رؤیای صادقه در خواب. ث- رؤیای صادقه در بیداری مکاشفه که عبارت است از: -1 رؤیای صادقه در نماز. -2 رؤیای صادقه در رکوع. -3 رؤیای صادقه در سجده. -4 رؤیای صادقه در چُرتِ بین خواب و بیداری. -5 رؤیای صادقه هنگام خواندن قرآن. -6 رؤیای صادقه هنگام رفتن خدمت ابا عبدالله امام حسین(ع). -7 رؤیای صادقه هنگام دعا و تضرّع به درگاه خداوند سبحان و متعال. -8 رؤیای صادقه در ضریح های امامان و پیامبران(ع) و مساجد وحسینیه ها و بسیاری موارد دیگر. همه ی انواع این مکاشفه ها و رؤیاهای صادقه نشانه های الهی است؛ چرا که فقط با دستور خداوند و به خواست و مشیّت خداوند سبحان و متعال صورت می پذیرند و انجام این ها را فرشتگان خدای سبحان و متعال و بندگان شایسته ی او عهده دار می باشند؛ کسانی که از سخن او پیشی نمی گیرند و تنها به فرمان او عمل می کنند. این نشانه ها، دلیل رسا و حجّت بالغه ی خداوند سبحان و متعال بر بندگانش است؛ چرا که کلمات او هستند که به واسطه ی آنها با مردم سخن می گوید. کسی که اینها را تکذیب کند، خداوند سبحان و متعال را تکذیب کرده است، و این، از بزر گترین انواع کُفر و تکذیب محسوب می گردد. خداوند متعال می فرماید: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ » ( زودا که آيات و نشانه های خود را در آفاق و در وجود خودشان به آنها نشان خواهيم داد تا برايشان آشکار شود که او حق است).( فصلت: 53 .) یعنی آفاق مَلَکوتی و مُلکی و در نفس انسانی؛ تا برایشان روشن شود که او حق است؛ یعنی قیام قائم(ع) ؛ همان طور که در روایات از ائمه(ع) نقل شده است؛ چرا که مردم او را تکذیب می کنند و او را تصدیق نمی نمایند. خداوند سبحان و متعال می داند که بیشتر مردم غافل اند و از نشانه های نفسانی و آفاقی روی گردان هستند و به همین دلیل، کُفر به رسالت های الهی، نتیجه ی حتمی و محصول نهایی است که از آن گریزی نمی باشد. «وَإِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ » ( و حال آنکه بسياری از مردم از آيات ما غافل اند) ( یونس: « ، ) .92 وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ » ( و به زندگی دنيا خوشنود و راضی شده و به آن آرامش يافته اند، و آنان که از آيات ما غافل اند)( یونس: 7.) و «وَآتَيْنَاهُمْ آيَاتِنَا فَكَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ » ( آيات خويش را بر آنان رسانيديم؛ ولی از آن رو یگردان بودند). (حجر: 81 .) در نهایت، خداوند سبحان و متعال این قومی را که به نشانه های نفسانی و آفاقی ایمان نمی آورند، تهدید می کند؛ مخصوصاً علمای گمراهی؛ کسانی که سفسطه بافی می کنند و برای اِبطال حجت و دلیل بودن این نشانه های الهی جِدال می کنند. خداوند سبحان و متعال به آنان وعده می دهد: «وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ » ( و آنان که در رد آيات ما می کوشند و می خواهند ما را به عجز آورند، آنان جهنمیان هستند)( حج: 51 )."" وَالَّذِينَ يَسْعَوْنَ فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ "" ( آنان که به آيات ما می تازند تا ما را ناتوان سازند، آنها حاضرشدگان در عذاب هستند)( سبأ: 38 )."" إِذَا لَهُمْ مَكْرٌ فِي آيَاتِنَا قُلِ اللهُ أَسْرَعُ مَكْراً إِنَّ رُسُلَنَا يَكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُونَ "" ( در آيات ما مکر و خدعه می کنند. بگو: مکر خدا سريع تر است، رسولان ما خدعه ها و بد انديشی های شما را می نويسند) و «وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ » ( و آنان که به آيات ما می تازند تا ما را ناتوان سازند، برايشان عذابی است از بلای دردآور). ( سبأ: 5.) این آیات و نشانه ها، حجت و دلیلی قاطع و غیر قابل انکار می باشد؛ هم برای بینندگانشان و هم برای کسانی که به ایشان نزدیک هستند و با آنها معاشرت دارند. اگر هم برای غیر از بینندگانشان با وجود بسیار بود نشان، دلیل نباشد، حامل عامل نیرومندی است که آنان را به شدت تشویق می کند تا در مورد دعوت الهی و فرستاده ای که آنها را آورده است، تحقیق و جست وجو کنند؛ ولی متأسفانه بیشتر مردم از نشانه های ملکوتی غافل اند، تا اینکه «دابّة الارض » ( جنبنده ی زمین) خروج کند و بر پیشانی آنان نشانه بگذارد که آنها به نشانه های خداوند کافر می باشند. «وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْارْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآياتِنَا لا يُوقِنُونَ » ( چون سخن بر ایشان محقق گردد، برايشان جنبنده ای از زمين بيرون می آوريم که با آنان سخن بگويد که اين مردم به آيات ما يقين نمی آوردند). ( نمل:82). نشانه ی جسمانی (مادی): این آخرین درمان است و آخرین درمان، داغ کردن می باشد؛ با اینکه داغ کردن مخصوص حیوان است و نه انسان! معمولاً این نشانه ها با درخواست و اِصرار مردم صورت می پذیرند؛ البته پس از اینکه با عذر و بهانه های واهی برای عدم تصدیق فرستادگان، عذرتراشی کردند و دلایل قاطع و کوبنده ای که به وسیله شان با آنها روبه رو شدند و نشانه های اَنفُسی و آفاقی بزرگی که خداوند سبحان و متعال برای آفریده ها آشکار فرمود را نپذیرفتند، تا دعوت اولیا و فرستادگانشان را که برای اصلاح فساد ارسال فرموده است، تایید و تصدیق کنند. «وَقَالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْلا يُكَلِّمُنَا اللهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْياتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ » ( و نادانان گفتند: چرا خدا با ما سخن نمی گويد؟ يا معجز های بر ما نمی آيد؟ پيشينيانشان نيز اینچنين سخنانی می گفتند. دل هاشان همانند يکديگر است. ما برای آنان که به يقين رسيده اند، آيات را بيان کرده ايم). ( بقره: 118 .) این مرحله ی پایانیِ نشانه ها می باشد؛ یعنی مرحله ی آیه و نشانه ی مادی، و عذاب، همراه با این نشانه است. خداوند متعال می فرماید: «هَذِهِ نَاقَةُ اللهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللهِ وَلا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ » ( اين ماده شتر خدا برايتان نشانه ای است، رهايش کنيد تا در زمين خدا بچرد و هيچ آسيبی به او نرسانيد که عذابی دردآور شما را فرا خواهد گرفت)( اعراف: 73 .) و به مجرّد تکذیب این نشانه و برگرفتن جایگاهی بر ضدِّ آن، عذاب، فرستاده خواهد شد: «هَذِهِ نَاقَةُ اللهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللهِ وَلا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ » ( اين ماده شتر خداوند و نشانه ای است برای شما. بگذاريدش تا در زمين خدا بچرد و به بدی ميازاريدش که به زودی عذاب شما را فرو گيرد).( هود: 64 .) حقیقت این است که آنچه انتظار می رود، روی گردانیدن از نشانه ی مادی می باشد؛ همان طور که از نشانه های نفسانی و آفاقی ملکوتی روی گردانی حاصل شد؛ از این رو که تکذیب کنندگانِ ملکوتِ آسمان ها و غیب خداوند سبحان و متعال و کلمات خداوند در رؤیای صادقه، به طور قطع و یقین انسان های وارونه شده ای هستند. خداوند متعال می فرماید: «سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْارْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإنِ يرَوْا كُلَّ آيةَ لا يؤُمِنوُا بهِا وَإنِ يرَوْا سَبيِلَ الرُّشْدِ لا يتَخَّذُوهُ سَبيِلاً وَإنِ يرَوْا سَبيِلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ » ( آن کسانی را که به ناحق در زمين سرکشی می کنند، زودا که از آيات خويش روي گردان سازم، چنان که هر آيتی را که بينند ايمان نياورند و اگر طريق هدايت بينند آن را برنگیرند و اگر طريق گمراهی بينند از آن راه بروند؛ زيرا اينان آيات را دروغ انگاشتند و از آن غفلت ورزيدند). ( اعراف: 146 .) اینها کسانی هستند که کلمه ی عذاب بر آنها محقق شده است؛ به این دلیل که کلمات خداوند را تکذیب نمودند و انگشت سکوت بر دهان فرستادگان نهادند و سخنان و حکمت شان را نشنیدند. «وَلا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللهِ فَتَكُونَ مِنَ الخْاسِرِينَ * إنِّ الذَّينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلمِتُ رَبكِّ لا يُؤْمِنُونَ * وَلوَ جَاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْلِيمَ » ( و از آنان که آيات خدا را تکذيب می کنند مباش که در زمره ی زيان کنندگان باشی * کسانی که سخن پروردگار تو در باره ی آنان تحقق يافت، ايمان نمی آورند * هر چند هر گونه معجزه ای بر آنان آشکار شود تا آنگاه که عذاب دردآور را بنگرند).( یونس: 95 تا 97 .) در این هنگام است که همه ی نشانه ها با جنّ.... سحر.... یا هر چیز دیگری تأویل می شود؛ تا اینکه عذاب دردناک را ببینند. «وَقَالُوا مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِنْ آيَةٍ لِتَسْحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ » ( و گفتند: هر آیه و نشانه ای برای ما بیاوری تا ما را با آن جادو کنی، هرگز مؤمن به تو نخواهیم بود) ( اعراف: 132 .) و «وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ » ( و اگر آیه و نشان های ببينند، روی بگردانند و گويند: جادويی است پیوسته). ( قمر: 2.) در نهایت و هنگامی که کافران بر لبه ی جهنم می ایستند، به یاد می آورند که چگونه با فرستادگان برخورد کردند و آنان را به جادوگر بودن متهم نمودند. ندایی بر ایشان می آید تا آنان را متوجه عاقبت خوارکننده شان نماید: «أَفَسِحْرٌ هَذَا أَمْ أَنْتُمْ لا تُبْصِرُونَ » ( آيا اين جادو است؟! يا شما نمی بينيد؟!).( طور: 15 .) قسمت هشتم( ادامه آفرینش والاترین مقام) از آنچه در مباحث قبل ارایه شد، مشخص گردید که هر روحی، متصل به بدنی است که در عوالم سُفلی یعنی عالم هایی که پایین تر از آن قرار دارد و از ظلمت بیشتری برخوردار است، تجلّیاتی دارد. همچنین روشن شد که روح متعالی نمی تواند به طور مستقیم با عالم جسمانی اتصال و ارتباط داشته باشد؛ مگر این که در تمام عوالم آفرینش پایین تر از خودش تجلی داشته، تا اینکه به عالم اجسام برسد و به آن متصل شود؛ لذا محرّک جسم نمی تواند، چیزی غیر از نور و ظلمت باشد؛ و حتی این محرک باید نزدی کترین چیز به عالم جسمانی باشد؛ و او حتماً و قطعاً مخلوق بوده مخلوق اول یا انسان اول امام محمد باقر(ع) فرمود ( ای جابر براستی که خدا در بدو خلقت اول حضرت محمد (ص) وخاندان پاک وهدایت شده وهدایت کننده را آفرید.) (کافی ج 1ص 442 ودر حدیثی دیگر در بحارالانوار:ج 1ص 97 ازرسول خدا )( فرمود:خدا اولین مخلوق خودرا که خلق کرد عقل بود) ابو همام الولید بن شجاع بن الولید البغدادی، از ولید بن مسلم، از الأوزاعی، از یحیى بن ابی کثیر، از أبی سلمة، از أبی هریرة، روایت شده که رسول خدا (ص) فرمود: از رسول خدا سؤال کردند که چه زمانی شما به نبوت مبعوث شدید؟ فرمودند هنگامی که آدم در بین روح و بدن بود (روح و بدنش از هم جدا بود) ...... سنن الترمذی ج 5/ص 245 ). ( انسان برزخ ) است پس نقش او( انسان اول ) تنها ایجاد خارجی است که آن هم به قدرت خداست و به این ترتیب خالق حقیقی، صاحب امر است. صاحب آن نقشه، اندیشه ای که به قدرت او ایجاد شد. آری ! انسان اول یا خالق مستقیم در خارج، بر دیگر مخلوقات برتری دارد؛ زیرا او به واسطه اخلاصش آمادگی لازم برای استقبال اوامر را پیدا کرد و او -ظرفی عظیم- گنجینه عظیمی برای قدرت است. عقل: قبول نمی کند، روحی که مقام کمتری دارد، قبل از روحی که مقام بیشتری (اعلی) دارد آفریده شده باشد؛ زیرا آن به وجود اعلی مقاوم شده است، و این موضوع بحث و بیان کیفیت آفرینش خلق از حقیقت مطلق نیست، ولی اگر بیانی ساده در این رابطه داشته باشیم، مشکلی نیست: پس آن چه که از حقیقت مطلق یا از مخلوقی که نزدیک به حقیقت مطلق صادر شده، نمی توان آن را تکرار کرد و گرنه او مانند همان اولی است؛ نه چیز دیگری خواهد بود و بدین سبب مخلوقی که بعد از اوست، نسبت به حقیقت مطلق از اولی دورتر خواهد بود. یعنی از نظر مقام از اولی پایین تر است، و در نتیجه مخلوق اولی در خلق و آفرینش دومی واسطه می شود. یعنی همان طوری که خداوند متعال می فرماید ( به وسیله ی دستانم): ( قَالَ یا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَک أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیدَی أَسْتَکبَرْتَ أَمْ کنتَ مِنَ الْعَالِینَ) (ص: 75 ). و این چنین مخلوق اول نسبت به دومی دست خداوند خواهد بود، و نیز مخلوق دوم نسبت به سومی دست خداوند خواهد بود، یعنی آن یک یا دو دست نیست. بلکه دستان زیادی هستند؛ همانطوری که خداوند متعال می فرماید: (وَالسَّمَاء بَنَینَاهَا بِأَیدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ) (الذاریات: 47 ). پس عقل می گوید: روح محمد که والاترین مقام را داراست، قبل از روح آدم (ع) که مقام کمتری دارد، خلق شده است و هیچ دلیل عقلی وجود ندارد که این حقیقت را رد کند. اما از آنجایی که آدم در این عالم جسمانی قبل از محمد خلق شده، پس این دلیلی بر سبقت روح آدم نیست؛ چون خلقت جسد و روح، ملازم یک دیگر نیستند و آن دو در دو عالم متفاوت اند. و قرآن این دلیل که موافق حکمت و عقل است، آن را تأیید می کند. خداوند متعال می فرماید: ( قَالَ یا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَک أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیدَی أَسْتَکبَرْتَ أَمْ کنتَ مِنَ الْعَالِینَ) ( ص: 75 ). و خداوند متعال والاتر از این است که دست داشته باشد، و آن چه که ( به وسیله ی دستانم آفریدم): یعنی به وسیله ی دستان مخلوقی، نیرو و اراده و قدرت او بر خلق در این مقام تمثیل و نمایان شده است، و این دست یا روح خلق شده، آدم را آفرید یا در خلق آدم (ع) واسطه شد. پس این روح پیش از آدم (ع) بود، و این دست یا روح مخلوق همان محمد و این خواست خداوند سبحان است که برای او دست شود تا آن چه که از خلق و در خلق بخواهد اجراء کند.( وَالسَّمَاء بَنَینَاهَا بِأَیدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ) (الذاریات: 47 ). و این ها همان دستان خداوند هستند که به وسیله ی آن خلق می کند، و آ نها خلق اوایل مقربون خداوند هستند ( هَذَا نَذِیرٌ مِّنَ النُّذُرِ الْاولَى) ] النجم: 56 [. و آن ها دارای مقام عالی هستند و برای سجده به آدم (ع) مکلف نیستند ( قَالَ یا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَک أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیدَی أَسْتَکبَرْتَ أَمْ کنتَ مِنَ الْعَالِینَ) (ص: 75 ). عالی یا مقام بلند: یعنی ارواحی که آدم را خلق کردند، و بدین سبب آن ها نسبت به سجده برای آدم مکلف نیستند؛ زیرا آ نها بلندتر از او هستند و مقام والاتری از او دارند. پس کسی که قرآن -کتاب هستی یا اوامر الهی- را از خداوند تبارک و تعالی دریافت می کند، فقط محمد (ص) است بلکه حضرت دربردارنده ی تمام رسالات و کتب آسمانی از خداوند تبارک و تعالی است و جبرئیل از ایشان گرفته و منتقل می کند. -مثالی را می زنم که بیشتر آن را درک کنی. جبرائیل، همانند یک سلول عصبی است که شعاع های نور را از مغز گرفته و به قسمت های دیگر بدن مانند پاها منتقل می کند. بنابراین محمد (ص) همان جسم انسان می باشد. محمد (ص) همه ی خلق است و او جهان هستی و عوالم مخلوق است. او (ص) الف و یاء، اول و آخر، ظاهر و باطن در خلق است و بزرگ و منزه است خداوند جهانیان......محمد (ص) کاملترین کتاب و کاملترین کلمه و اولی ترین شخص است که کتاب خدا نام بگیرد. پس همه موجودات، در صفحه وجود مبارکش موجود و نوشته شده اند؛ همانند کلماتی که در کتاب نوشته شده اند و او صلوات خدا بر او باد در ( عالم خلق ) الف و یاء و آغاز و پایان و ظاهر و باطن است. مهدی ولی الله ... ابو بصير از امام باقر (ع) پرسيد: مقصود از آيه ی: ( خدا به هر كس كه بخواهد حكمت می بخشد، و به هر كس حكمت داده شود، به يقين، خيرى فراوان داده شده است ؛ و جز خردمندان ، كسى پند نمی گيرد). چيست؟ حضرت فرمود: شناخت امام، و اجتناب و پرهيز از گناهان بزرگ، كسى كه از دنيا برود و بيعت امامى بر گردنش نباشد، مانند دوران جاهليّت از دنيا رفته، و مردم معذور نيستند؛ تا اينکه امام خويش را بشناسند. كسى كه بميرد و به امامت آشنا باشد، تقديم و تأخير ظهور به او زيانى نمی رساند، او مانند كسى است كه در خيمه ی حضرت با اوست، وى گويد: سپس امام لحظه اى درنگ كرد و سپس فرمود: خير، بلكه مانند كسى است كه در ركاب او مبارزه كند، و بعد فرمود: خير، بلكه -به خدا سوگند- مانند كسى است كه در ركاب رسول خدا (ص) شهيد شده باشد). ( بحار الأنوار ج 27 ص 127 - 126 .) ايشان، حجت و نشانه ی آشکار خدا است که خداوند با آن بر خلقش احتجاج می کند: )يوَمَ ندَعُو كُلَّ أنُاَسٍ بإِمِامِهِمْ فَمَنْ أوُتيِ كِتَابهَ بيِمِينهِ فَأُوْلئَكِ يَقْرَؤُونَ كِتَابهَمْ وَلاَ يُظْلمَونَ فَتلِيً)، ( ]ياد كن[ روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا می خوانيم. پس هر كس كارنامه اش را به دست راستش دهند آنان كارنامه خود را می خوانند و به قدر شکاف هسته خرما یي به آن ها ستم نمی شود). (لأسراء: 71 .) پس انسان بايد بنگرد: آيا امامِ زمانِ خويش را شناخت و به سوی او شتافته و در يافتن او حريص بوده، تا آن که در روز قيامت به همراه او بيايد و او را به عنوان حجت بين خود و خدا قرار دهد، تا خداوند از او درگذرد يا خير؟ عدم حضور او شکست بزرگی خواهد بود. روايت اهل بيت (ع) در اين زمينه برای اثبات اين که امام، حجت بر خلق است بسيار است. ابا عبد الله(ع) فرمودند: ( ما زالت الإرض إلا ولله فيها حجة يعرف الحلال والحرام ويدعو الناس الی سبيل الله)، ( زمين همواره برقرار و استوار باقی نمانده، جز اين که در آن برای خدا حجتی ست که حلال و حرام را می شناسد و مردم را به سوی خداوند دعوت می کند). (الکافي ج 1 ص 178 .) امام باقر (ع) فرمود: ( والله ما ترک الله أرضه منذ قَبَض الله آدم إلا وفيها إمام يُهتَدی به الی الله وهو حجّته علی عباده ولا تبقی الأرض بغير حجّة لله علی عباده)، ( به خدا سوگند که خداوند از زمان وفات آدم، هرگز زمين خويش را ترک نگفته، جز اين که در آن امام هدايت گری گماشته که به سوی خداوند هدايت می کند و اوست حجت بر بندگانش؛ و زمين بدون حجت خداوند بر بندگان باقی نمی ماند). (علل الشرائع ج 1 ب 153 ص 197 .) و اين وصيّت امام باقر (ع) است که همواره به شيعيان امر می کرد، جهت اثبات امر امامت پس از رسول (ص)، از سوره ی قدر ( إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ)، (ما ]قرآن را[ در شب قدر نازل كرديم). کمک بگيرند، علامه بحرانی (ره) از ابو جعفر (ع) روايت می کند که فرمود: ( يا معشر الشيعة خاصموا بسورة إنا أنزلناه تفلجوا ( تفلحوا)، فوالله انها لحجة الله تبارک وتعالی علی الخلق بعد رسول الله (ص) وانها لسيدة دينکم وانها لغاية علمنا. يا معشر الشيعة خاصموا ب «حم * وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ * إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ » فانها لولاة الأمر خاصة بعد رسول الله (ص). يا معشر الشيعة يقول الله تبارک وتعالی: «وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّ خلَ فِيهَا نَذِيرٌ » قيل: يا أبا جعفر نذيرها محمد (ص) صدقت، فهل کان نذير وهو حي من البعثة في أقطار الأرض، فقال السائل: لا، قال أبو جعفر (ع): أرأيت بَعيثهِ أليس نذيره، کما أن رسول الله (ص) في بعثته من الله عز وجل نذير، فقال: بلی، قال: فکذلک لم يمت محمد إلا وله بعيث نذير. قال: فإن قلت لا فقد ضيع رسول الله (ص) من في أصلاب الرجال من أمته، قال: ما يکفيهم القرآن؟ قال: بلی إن وجدوا له مفسراً. قال: وما فسره رسول الله(ص)؟ قال: بلی قد فسره لرجل واحد وفسر للأمة شأن ذلک الرجل وهو علي بن ابي طالب(ع)، قال السائل: يا أبا جعفر کان هذا أمر خاص لايتحمله العامة؟ قال: أبی الله أن يعبد إلا سراً حتی يأتي إبان أجله الذي يظهر فيه دينه، کما أنه کان رسول الله مع خديجة مستتراً حتی أمر بالإعلان، قال السائل: ينبغي لصاحب هذا الدين أن يکتم؟ قال: أو ما کتم علي بن ابي طالب (ع) يوم أسلم مع رسول الله (ص) حتی ظهر أمره؟ قال: بلی، قال: فکذلک أمرنا حتی يبلغ الکتاب أجله). ابوجعفر (ع) فرمود: اى گروه شيعه: با سوره )( ِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ)، ( ما ]قرآن را[ در شب قدر نازل كرديم) مخاصمه و مباحثه كنيد تا پيروز شويد، به خدا كه آن سوره پس از پيغمبر حجت خداى تبارک و تعالى است بر مردم و آن سوره سرور دين شماست و نهايت دانش ماست. اى گروه شيعه با آيات ( حاء ميم * سوگند به كتاب روشنگر * (كه) ما آن را در شبى فرخنده نازل كرديم ]زيرا[ كه ما هشدار دهنده بوديم) مخاصمه كنيد، زيرا اين آيات مخصوص واليان امر امامت است بعد از پيغمبر (ص). اى گروه شيعه! خداى تبارک و تعالى می فرمايد: (هيچ امتى نيست مگر آنکه بيم رسانى در ميان آنها بوده است). شخصى گفت: اى ابا جعفر بيم رسان امت، محمد (ص) است. فرمود: درست گفتى. ولى آيا پيغمبر در زمان حياتش چاره اى از فرستادن نمايندگان در اطراف زمين داشت؟ گفت: نه: امام فرمود: به من بگو مگر فرستاده پيغمبر بيم رسان او نيست؛ چنان كه خود پيغمبر (ص) فرستاده خداى عز و جل و بيم رسان او بود؟ گفت: چرا. فرمود: پس همچنين پيغمبر (ص) براى پس از مرگ خود هم فرستاده و بيم رسان دارد، اگر بگوئى ندارد، لازم آيد كه پيغمبر آنهائى را كه در صلب مردان امتش بودند، ضايع كرده ( و بدون رهبر گذاشته) باشد. آن مرد گفت: مگر قرآن براى آنها كافى نيست؟ فرمود: چرا در صورتی كه مفسرى براى قرآن داشته باشند، گفت: مگر پيغمبر) ص) قرآن را تفسير نفرموده است؟ فرمود: چرا تنها براى يک مرد تفسير كرد و شأن آن مرد را كه على بن ابی طالب است به امت خود گفت. مرد سائل گفت، اى ابا جعفر، اين مطلبى است خصوصى كه عامه از مردم زير بار آن نروند، فرمود خدا حتماً می خواهد كه در نهان پرستش شود تا برسد هنگام و زمانى كه دينش آشكار شود، همچنان كه ( سالهاى اول بعثت) پيغمبر (ص) با خديجه در نهان پرستش خدا م گیرد تا زمانى كه مأمور به اعلان گشت. مرد سائل گفت: آيا صاحب اين دين بايد آن را نهان كند؟ فرمود: مگر على ابی طالب (ع) از روزى كه با رسول خدا (ص) اسلام آورد آن را نهان نكرد تا زمانى كه امرش ظاهر گشت؟ كار ما نيز همچنين است تا نوشته خدا مدتش برسد).) الکافي ج 1 ص 250 - 249 .) پس امام مهدی (ع)، صاحب شب قدر می شود و حضرتش داننده ی تمام اموری است که در آن شب رقم می خورند، چه کوچک و چه بزرگ چه خاص و چه عام، چه محکم و چه متشابه... ( اين کلام به دليل داشتن اشتباه چاپی يا غير مشخص بودن عبارات، را ضرورتاً حذف کردم.) همانطور که در مورد خويش می فرمايد: ( ... وأما وجه الانتفاع بي في غيبتي فکالانتفاع بالشّمس اذا غيبها عن الأبصار السّحاب...)، ( و بهر همندی از من در هنگام غيبتم، همانند بهره مندی از خورشيد پشت ابر است) . ( الإحتجاج: ج 2 ص 284 - 281 .) در شريعت مقدّس، مفاهيم ثابت و ضروری و مُسَلَّم در شريعت مقدس وجود دارد که ترک آ نها امکان پذير نيست چه رسد به مخالفت با آن ها!!! به درستی که صدای زنده را هنگام صدا کردنش می شنوی اما آن که خود را به خواب زده را اميدی نيست... اما...! ( فَإِنَّكَ لَ تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَ تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ)، ( و در حقيقت تو مردگان را شنوا نمی گردانى و اين دعوت را به كران آن گاه كه به ادبار پشت م ىگردانند نمی توانى بشنوانى). ( روم: 52 .) و اين کلام برای عموم می باشد، برای تمام اديّان از جمله دين اسلام چه شيعه و سنی است. شخص شيعی به اين کلام اعتراض می کند و می گويد آيا ما کسانی نيستيم که در مورد امامت ائمه (ع) تا آخرينشان سخن می گو ييم؟! و من به او آن چيزی را می گويم که رسول الله (ص) فرموده است: ( ... لا تأتوني بأنسابکم واتوني بأعمالکم...)، (... با حَسَب و نَسَب نزد من نيا ييد. بلکه با عملتان نزدم بيا ييد). (زندگانی امام حسين (ع) اثر قريشی ج 1 ص 196 .)و قرآن کريم می فرمايد: (وَأَن ليَّسَ للِاِنسَانِ إلِّا مَا سَعَى)، (و اينك‌ه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست). (النجم: 39 .) پس ايمان همراه و قرين هی عمل است و از اهل بيت عصمت (ع) روايت شده که فرمودند: ( النّاس کلّهم هالکون إلا العالمون، والعالمون کلّهم هالکون إلا العاملون، والعاملون کلّهم هالکون إلا المخلصون، والمخلصون علی خطر عظيم)، ( مردم همه هلاک شدگانند جز عالمان، و عالمان همه هلاک شدگانند جز عمل کنندگان، و عمل کنندگان همه هلا ک شدگانند جز مخلصان، و مخلصان بر خطری بزرگ هستند). ( شرح الرضي علی الکافية ج 2 ص 130 - 129 .) و وجود انسان مبنی بر اين که آيا از اهل حق است يا از اهل باطل تابع اختيار خود اوست: يعنی پوينده ی راه مستقيم شود يا راه جهنم. و برای اين که بتواند تشخيص دهد که بر کدام راه سير می کند، بايد به عمل و فعل خود بنگرد؛ زيرا کسی که خود را منتسب به اسلام می داند، بايد به هر آن چه که محمد (ص) با خود آورده، پايبند شود و هم چنين کسی که خود را مسيحی می داند، بايد پايبند به تعاليم و آموزه های عيسی (ع) باشد و کسی که خود را تابع دين يهود می داند، بايد پايبند به آموزه ها و تعاليم موسی (ع) باشد، و بر هر کسی که خود را تابع عقيده ای می داند، واجب است که خود را پايبند به احکام و قوانين آن عقيده کند ( يعنی پيروان چنين دياناتی، پيروی و تبعيّت از شرائع و احکام حقيقی نه منحرف شده، واجب است. و اگر آن را می دانستند به تحقيق به حق هدايت شده و در دنيا و آخرت رستگار می شدند.) و اگر به ضروريات مذهب و عقيده ای که بدان نسبت داده شده است، مقيّد نيست و التفات و توجه ای به آن ندارد، به تحقيق که از عقيده ی خود خارج است. اما اگر به افراد و اصحاب اين ضروريات بنگری بيشترشان و حتی تو که ادعای تشيع اهل بيت (ع) می کنی، اعمال و افعال و عقل خود را به رجال رجوع می دهند و می گويند اينان عالمان و رجال دين اند، مردان سا لخورده (با تجربه)، صاحب محاسن بلند و عمامه های بزرگ هستند! و کارشان به جائی رسيده که احاديث ساختگی از طرف خود ارائه می دهند که خدا هيچ دليل و برهانی برای آن ها نازل نکرده بلکه آن حديث شيطان بوده،( خليها برقبة عالم وأطلع منها سالم)، ( آن را بر گردن عالم واگذار، و خود از آن سالم به بيرون پا گذار). ( مَثَل يا گفت های که بر سر زبان عامه است، و چنين کلامی مستقر نمی گردد جز در پناه بردن به معصومين (ع).) و ديگر نجواهای شيطانی و عجيب تر از آن، اين است که آنان با آيات قرآنی و احاديث نبوّی ثابت می کنند که اين روايات خاص اهل بيت عصمت (ع) بوده و می گويند برای ايشان است. ( يعنی از انطباق اين آيات و روايات بر فقهائی غير از ائمه ی معصومين (ع) می گويند.( حتی من با جماعتی نشستم که حديث ثقلين را به علماء و مراجع کنونی خود، نسبت می دهند و به من می گويند: کسانی که رسول الله (ع) به همراه دوازده امام معصوم، سفارش کرده مراجع هستند! و برخی می گويند: اصول فقه، همان قرآن است! و حاشاه نمی دانم از روی چه کتابی می خوانند و چه نوع علمی را می آموزند؟! اين همان ميراثِ علماء، از افلاطون می باشد. آنان در تمام مسائل به علماء و مراجع خود تکيه می کنند و گويا تمام افعال خود را، به نيابت از آنان انجام می دهند و هرگونه وظيفه و تکليف را از دوش خود برداشته اند و اين مرجع را کسی می دانند که خدا و امام را به ايشان می شناساند و خوب و بد را برايشان آشکار می کند گويا عقلی ندارند تا به وسيله ی آن حق را از باطل بازشناسند و اين سخن کفار است: ( إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ)، ( ما پدران خود را بر آيينى ]و راهى[ يافته ايم و ما از پى ايشان راهسپريم). ( الزخرف: 23 .) و هنگامی که عذاب و شمشير قائم آل محمد (ع) بيايد، عذاب آن، شامل حال همگان می شود؛ زيرا به پی کردن شتر صالح (ع) موافق و راضی هستند؛ زيرا به پرتاب ابراهيم در آتش نمرود و سنگ ساری محمد (ص) و به شکستن پهلوی فاطمه (س) و خانه نشين کردن علی و مسموم کردن حسن و قتل حسين و عزل قائم آل محمد (ع) از منصبی که خدا برای حضرتش قرار داده، خشنود و راضی هستند: ( بَلِ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَهْوَاءهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ فَمَن يَهْدِي مَنْ أضَلَّ اللُّه وَمَا لهَم مِّن ناَّصِرِينَ)، (نه ]اين چنين نيست[ بلكه كسانى كه ستم كرده اند بدون هيچ گونه دانشى هوس هاى خود را پيروى كرده اند پس آن كس را كه خدا گمراه كرده چه كسى هدايت می کنند و براى آنان ياورانى نخواهد بود).( الروم: 51 .) فترت قبل از ظهور مهدی (ع) , امام منتظِر است، نه منتظَر از آنچه گذشت دانستیم که : به روشنی دریا فتیم که فاصله بین رفع امام مهدی محمد بن الحسن (ع) و آمدن مهدی اول یمانی (ع) , زمان فترت محسوب می شود، همچنان که زمان بین رفع عیسی (ع) و بعثت محمد (ص) ( در زمان فترت نیز بر حسب شرایط فترت رسول وجود داشته است، یعنی قبل از رسول الله محمد (ص) رسولی آماده تبلیغ بوده که فرستاده خداوند بوده، اما در غیبت امام مهدی (ع) آن فرستاده آماده، از سوی امام مهدی (ع) است.) فترت رسولان بوده است و علت فترت همان گونه که بیان کردم، عدم وجود قابل است، و به سبب شدت رحمت خداوند به مردم آنها را منتظر امر و تصمیم خود رها کرده تا رحمتش شامل آنها شود. همچنین به وضوح علت غیبت بلکه حتی علت تأخیر و تعویق ولادت مهدی اول (ع) و خلقت او در این عالم جسمانی نیز روشن شد. همچنین در آنچه بیان کردیم، پاسخ این شبهه که غیبت یا رفع حجت با وجود احتیاج مردم به او، مخالف عدل و حکمت الهی است همچنا نکه وهابیت یا سلفی ها ادعا می کنند، نیز بیان شد. همچنین در مباحث گذشته معنای روایاتی که می گویند هر پرچمی قبل از قائم (ع) پرچم طاغوت است، ( امام صادق (ع) فرمود: «كل راية ترفع قبل قيام القائم (ع) فصاحبها طاغوت يعبد من دون الله عز و جل »، ( هر پرچمی قبل از قیام قائم (ع) برافراشته شود پس صاحب آن پرچم طاغوتی است که به جای خداوند پرستیده می شود). ( الكافي، ج 8 ص 295 ؛ وسائل الشيعة، الحر العاملي: ج 15 ص 52 ). امام باقر (ع) فرمود: «كل راية ترفع قبل راية القائم (ع) صاحبها طاغوت »، ( هر پرچمی قبل از پرچم قائم (ع) برافراشته شود، صاحب آن پرچم طاغوت است). ( الغيبة للنعماني، ص 115 ؛ مستدرك الوسائل، ج 11 ص 34 ). مالک بن اعین جهنی می گوید از امام باقر (ع) شنیدم که فرمود: «كل راية ترفع قبل قيام القائم (ع) صاحبها طاغوت »، ( هر پرچمی قبل قیام قائم (ع) صاحبش طاغوت است). الغيبة للنعماني، ص 115 . مالک بن اعین جهنی می گوید از امام باقر (ع) شنیدم که فرمود: «كل راية ترفع أو تخرج قبل قيام القائم (ع) صاحبها طاغوت »، (هر پرچمی قبل قیام قائم (ع) بلند شود یا خروج کند، صاحبش طاغوت است). ( الغيبة للنعماني، ص 115 ). امام سجاد (ع) فرمود: «و الله لا يخرج واحد منا قبل خروج القائم صلوات الله وسلمه عليه إلاَّ كان مثله مثل فرخ طار من وكره قبل أن يستوى جناحاه فأخذه الصبيان فعبثوا به »، ( به خدا سوگند کسی از ما قبل از خروج قائم (ع) خروج نمی کند، مگر این که مثل او مثل گنجشکی است که قبل از فراگیری پرواز از لانه بیرون بپرد؛ پس نوزادان با او بازی می کنند). ( الكافي، ج 8 ص 264 ح 382 ؛ وسائل الشيعة، ج 15 ص 51 ). امام باقر (ع) فرمود: «مثل خروج القائم منا كخروج رسول الله (ص) و مثل من خرج منا أهل البيت قبل قيام القائم (ع) مثل فرخ طار و وقع من وكره فتلعب به الصبيان »، ( مثل خروج قائم ما (ع) مانند خروج رسول الله (ع) است و هرکه از ما اهل بیت قبل از قیام قائم (ع) خروج کند، مثلش مانند بچه گنجشکی است که قبل از بلوغ و فراگیری پرواز، از لانه اش بیرون بپرد و در نتیجه نوزاده با او بازی کنند). ( الغيبة للنعماني، ص 206 ؛ شرح الأخبار القاضي المغربي، ج 3 ص 56 ).) نیز روشن شد، چون آنها پرچم هایی در زمان فترت پیش از ظهور هستند و در نتیجه حامل بخشی از باطل هستند، اگر چه بخشی از حق با آنها همراه شده باشد. بنابراین امام مهدی (ع) به دلیل عدم وجود قابل، در حقیقت مغیَّب ( به غیبت فرستاده شده) و ترک شده است، امام باقر (ع)فرمود: «إِنَّ الَّلَ إِذَا كَرِهَ لَنَا جِوَارَ قَوْمٍ نَزَعَنَا مِنْ بَيْنِ أَظْهُرِهِمْ »، ( خداوند هنگامی که دوست نداشته باشد که ما اهل بیت همسایه و مجاور قومی باشیم، ما را از بین آنها می ستاند). ( علل الشرایع، ج 1، ص 244 .) بنابراین هیچ کس نمی تواند عدم وجود قابل در زمان غیبت یا پیش از قیام و اقامه عدل در زمین را انکار کند، زیرا حداقل قابلی که در روایات برای ظهور و قیام قائم (ع) ذکر شده همان 313 نفر می باشد؛ پس قابل در طول فترت غیبت وجود نداشته( این قابلان همان کسانی هستند که رسالت مهدی (ع) را قبول می کنند که عبارت از تصحیح و اصلاح دینی و عقایدی و شرعی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است که مهدی (ع) آن رسالت را حمل می کند و مخالف با قواعد و داشته های قبلی آنهاست. و این پذیرش برایشان گوارا و ساده نیست، چون این اصلاحات در زمان ظهور به معنای مخالفت با موروث دینی فاسد و مخالفت با همه مرجعیات دینی پابرجا هنگام ظهور مهدی (ع) است. این ها قومی هستند که می پذیرند از مکان متعفن آکنده از بوی کثیفی که به استنشاق آن مانند سایر مردم عادت کرده بودند، خارج شده و به هوای آزاد بروند تا بوی پاکیزه استنشاق کنند و سپس اوج کثافت و عفونت و نجاست آن هوایی که استنشاق می کردند را مورد تحقیق و تبیّن و تمییز قرار دهند. این کار هم آسان و هم بسیار دشوار است؛ آسان است که انسان چند قدم حرکت کند تا هوای پاکیزه استنشاق نماید؛ و دشوار است که اعتراف کند که قبلاً در مکانی عفونی و متعفن و آکنده از بوی نجس زندگی می کرده، بدون این که خودش بفهمد تا مسیر صحیح اول ( هوای پاکیزه) را انتخاب کند.) و امام مهدی (ع) مغیَّب بوده، نه غایب. کتاب : عقاید اسلام و از تو درباره روح می پرسند نوشته: سید احمد الحسن ادامه دارد...

فایل‌های PDF

نشریه زمان ظهور شماره 32
مشاهده فایل پی دی اف