نشریه زمان ظهور شماره 72

به نام – الله –مبداء و معدن بی نهایت نور شنبه3فروردین1398/16رجب1440/23مارس2019/شماره72/4صفحه سردبیر – یک جمله و بس – تاریخ بشر از دیرباز یک نیاز را در خود احساس می کرده است. احساس نیاز به داشتن یک انسان کامل. این نیاز در طول تاریخ باعث خلق شخصیت های افسانه ای و خارق العاده ای بوده است. شخصیت های ماورایی و دست نیافتنی برای رهبری مردم تا این نیاز اشباع شود. همه به دنبال انسان کاملی هستند که همۀ صفات انسانی را در خود داشته باشد و این حس نیاز را برطرف نماید. نیاز به کمال، عدالت، حکمت و نیاز به رهبر باعث شده فرهنگ های مختلف صفت های فراوان و شاید متضادی را برای این انسان کامل فرض کنند و نامه ای متفاوتی نیز برایش برگزینند که این نیز حاکی از عظمت این نیاز بشری است؛ اما به جرئت می توان گفت که اکثرًا به بی راهه رفتند و شخصیت هایی خیالی و غیر دست یافتنی خلق کردند. تاریخ بشر در میان همۀ این شخصیت های مطرح شده، همچون علی بن ابی طالب این تک نسخۀ خلقت و جامع اضداد به خود ندیده است. امیری که سپهسالار ایمان و قهرمان همۀ نبردها و قاضی القضاتی است که تاریخ عدالت تاکنون به خود ندیده است. حکیمی که حکمت نزد وی به اوج خود می رسد و فیلسوفان و حکیمان در پیش وی سرِ تعظیم دانش اندوزی خم می کنند و چشمه های علم از کوهسار وی سرازیر می شوند و بال اندیشه عالمان نمی تواند به قلۀ فهم و دانش وی دست یابد. مردی که دست خدایی خود را قرن ها بر سر بندگان جویندۀ حقیقت کشیده و با اقیانوسی از معارف انسانی و الهی همسو ساخته است. شخصیت و تفکر امیرالمؤمنین (ع) هر روز نو می شود، گویی که زمان را در قبضۀ خویش گرفته و زمان را یارای محدود کردن وی نیست. جرداق مسیحی گفت: «ای روزگار کاش می توانستی همۀ قدرت هایت را، و ای طبیعت، کاش می توانستی همۀ استعدادهایت را در خلق یک انسان بزرگ، نبوغ بزرگ و قهرمان بزرگ جمع می کردی و یک بار دیگر به جهان ما یک علی دیگر می دادی. » همین یک جمله بس است که جهان ما برای همیشه نیازمند علی است! امام علی علیه السلام تجلی عدالت بی شک حضرت علی (ع) والاترین نمونۀ یک انسان کامل است. تاریخ زندگانی این امام معصوم (ع) مملو از ایمان، تقوا، فضیلت، علم، شجاعت، عدالت، آزادگی، فداکاری، سخاوت و استقامت در راه دین و انسانیت است. علی (ع) در سایۀ ایمان کامل به خداوند متعال توانست تمام درجات کمال را پیموده و به همه افتخارات واقعی انسانی نائل آید. علی بن ابی طالب (ع) مظهر عدل الهی بود و در زمان حکومتش به تمام بی عدالتی ها و ستمگری های خلافت های گذشته پایان داد و بیت المال را به طور مساوی میان مستحقان تقسیم کرد؛ و حتی بین خود و فرزندان و برادرش، عقیل، در سهمیه بیت المال با کوچک ترین افراد رعیت فرق نگذاشت و به طلحه و زبیر که داعیه و انتظار اعطای حکومت بصره و کوفه را داشتند از بیت المال بیش از سهم خودشان نداد و چون آنان را لایق زمامداری (بصره و کوفه) نمی دید به حکومت شهرها منصوب نکرد. آنان وقتی در اتاق بیت المال نزد علی (ع) رفتند، شب بود. آن حضرت شمعی را خاموش و شمع دیگری را روشن کرد. آنان علت را جویا شدند، آن حضرت فرمود: شما با من کار شخصی دارید و من شمعی که متعلق به بیت المال بود را خاموش کردم. امیرالمؤمنین (ع) حتی برای یک ساعت هم اجازه نداد که معاویه ستمگر و بی ایمان بر حکومت شام باقی بماند و فوراً دستور عزل او را صادر کرد. دربارۀ بذل و بخشش های بی رویه عثمان نیز فرمود: به خدا سوگند اگر بیابم که با بیت المال مسلمین بدون استحقاق، زن ها و دخترانی را شوهر داده و کابین هایی بسته شده و کنیزانی به افراد داده شده همه را برمی گردانم؛ زیرا در عدل وسعت و گشایش عمومی و اجتماعی است و هرکس عدالت برایش تنگ باشد پس جور و ستم برای او ناملایم تر خواهد بود. پس از قتل عثمان، مردم به خانه حضرت علی (ع) هجوم آوردند که با آن حضرت بیعت نمایند؛ ولی آن حضرت چندان علاقه ای به خلافت و حکومت ظاهریه از خود نشان نداد. ابن اثیر می نویسد: «علی نیاز و علاقه ای به حکومت شما ندارد. هرکس را شما انتخاب کنید من هم از او تبعیت خواهم کرد؛ اما مردم مصرانه خواهان پذیرش خلافت از سوی آن حضرت شدند. امیرالمؤمنین (ع) بعد از اصرار مردم، حکومت و خلافت را بدین شرط پذیرفت که بتواند «عدالت » را در جامعه مستقر کند. تأکید امیرالمؤمنین (ع) در آغاز امر بر مسئله «عدالت » این نکته را به اثبات می رساند که مهمترین هدف امیرالمؤمنین (ع) از پذیرش حکومت، استقرار عدل و داد و مبارزه با ظلم و انحراف در جامعه اسلامی بود. امام (ع) فرمود: اگر من خلافت را پذیرفتم و شما با من بیعت کردید آنگاه دیگر من تابع هوی و هوس کسی نخواهم بود. علی مجری قانون است، نه مجری هواهای نفسانی افراد. (اندیشه های امیرالمؤمنین (ع) در خطبه 92 نهج البلاغه) و در مورد بیعت می فرماید: «مرا واگذارید و دیگری را به دست آرید؛ زیرا ما به استقبال حوادث و اموری می رویم که رنگارنگ و فتنه آمیز است و چهره های گوناگون دارد و د لها بر این بیعت ثابت و عقل ها بر این پیمان استوار نمی ماند. چهره افق حقیقت را (در دوران خلفای گذشته) ابرهای تیره فساد گرفت و راه مستقیم حق ناشناخته ماند. آگاه باشید اگر دعوت شما را بپذیرم، بر اساس آنچه می دانم با شما رفتار می کنم و به گفتار این و آن و سرزنش کنندگان گوش فرا نمی دهم. » شکی نیست که امام علی (ع) از طرف خدا به وسیله پیامبر اکرم (ص) در غدیر خم به امامت منصوب شد و صدوبیست هزار نفر حاجی از سراسر بلاد اسلامی در غدیر خم به امر خدا و ابلاغ پیامبر اسلام (ص) با امام بیعت کردند؛ اما پس از بیست وپنج سال انحراف سیاسی مردم در خلافت و تغییر ارزش ها، امام در این سخنرانی اتما محجت می کند و می فرماید: «مرا واگذارید! » یعنی شما تحمل حکومت عدل را ندارید. امام (ع) طلحه و زبیر را در پیشاپیش جمعیت م یدید که فریاد بیعت سر می دهند و می دانست که آنان از اولین گروه های آشوب طلبی هستند که پس از چند ماه جنگ جمل را بر آن حضرت تحمیل خواهند کرد. ( نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، پاورقی خطبه 92 ، ص 123 ) در سال 36 هجری به هنگام عزیمت به شهر بصره، جهت جنگ با ناکثین در سرزمین ذیقار (میان کوفه و واسط)، ابن عباس گفت که بر آن حضرت وارد شدم و آن حضرت کفش کهنه خود را وصله می زد. حضرت به او فرمود: این کفش من چند می ارزد؟! ابن عباس گفت: قیمت ندارد! حضرت قسم یاد کرد: به خدا این کفش بی قیمت، نزد من از حکومت بر شما محبوب تر است، مگر آنکه بتوانم در حکومت خود اقامه حقی کنم یا باطلی را دفع نمایم. (نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص 102 ) نمونه دیگر از عدالت و آزادی حضرت علی (ع) در نهج البلاغه آمده است که یک زن مسلمان و غیرمسلمان که مورد ظلم و تعرض واقع شده بودند، علی (ع)در این مورد می فرماید: «اینک مرد غامدی (سفیان بن عوف غامدی) از سرداران معاویه و اهل یمن و از قبیله غامد است با لشکرش وارد شهر انبار شده و فرماندار من «حسان بن حسان بکری » را کشته و سربازان شما را از مواضع مرزی بیرون رانده است. به من خبر رسیده که مردی از لشکر شام به خانۀ زنی مسلمان و زنی غیرمسلمان (یهودیه) که در پناه حکومت اسلام بوده وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره های آنان را به غارت برده اند، درحالیکه آنان هیچ وسیله ای جز گریه و التماس کردن برای دفاع نداشته اند. لشکریان شام با غنیمت فراوان رفتند، بدون آنکه حتی یک نفر از آنان زخمی بردارد یا قطره خونی از او ریخته شود. اگر برای این حادثه تلخ، مسلمانی از روی تأسف بمیرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است. شگفتا، شگفتا! به خدا سوگند این واقعیت، قلب انسان را می میراند و دچار غم و اندوه می کند. ( نهج البلاغه، محمد دشتی، قسمتی از خطبه 27 ، ص 51 ) این همه ناله و اظهار درد که امیر مؤمنان (ع) در این خطبه می کند برای آن است که یک زن مورد ظلم و ستم واقع شده و حتی آن حضرت به خاطر یک زن یهودیه و مظلومیت او رقت نمود و قلب بشردوست علی (ع)را به ناله کردن وادار نموده است. به خدا سوگند! اگر به علی (ع) مجال داده بودند و جنایتکاران آن حضرت را خانه نشین نمی کردند و سرانجام به شهادت نمی رساندند، و حکومت به دست آن حضرت بود، جهان را پر از عدل و داد کرده بود و نقطه ای از جهان نبود مگر آنکه عدل امیرالمؤمنین (ع) آن را فراگرفته بود. علی بن ابی طالب در برابر سخت ترین آلام و مصائب زندگی، بردبار و صابر بود ولی تجاوز ستمگران و نالۀ مظلومان، علی (ع) را ناراحت و متأثر می کرد. علی (ع) دارای صفاتی متضاد بوده که امکان ندارد آن صفات در یک انسان جمع گردد زیرا نوابغ جهان هریک از جهتی دارای نبوغ بودند. بوعلی سینا دراین باره می گوید: «هرگز ندیدم فیلسوفی را که در عین برخورداری از «علم » از «شجاعت » هم بهره مند باشد مگر علی بن ابی طالب (ع) » زیرا حساب فلسفه و شجاعت بسیار تفاوت دارد و جمع بین شجاعت و فلسفه کاری بسیار دشوار است و این موضوع در وجود مقدس علی بن ابی طالب (ع) به حد کمال وجود داشت؛ و یا اینکه خطابه یک خطیب دینی به واقع با یک خطیب سیاسی فرق می کند؛ اما این هر دو در وجود علی (ع) به حد اکمل جمع شده است؛ چنانچه در خطبه همام که از اصحاب و عاشقان امیر مؤمنان علی (ع) بود و این خطبه نیز مانند دیگر خطبه های آن حضرت از شاهکارهای فن ادب به شمار می آید و در حقیقت صفات متقین حقیقی را آن حضرت بیان می نماید. خلاصه اینکه در باب منحصر به فرد بودن حضرت علی (ع) می توان گفت: صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را / تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید دربارۀ عدالت و مبارزه با ظلم باید به آخرین وصیت آن حضرت مراجعه کرد؛ که در شب بیست و یکم ماه رمضان سال چهلم از هجرت درحالیکه در بستر قرار گرفته و فرزندان عزیزش با چشمی گریان دور او جمع شدند، فرمود: شما را به تقوای الهی توصیه می کنم و پیوسته یار مظلوم و دشمن ستمگر باشید و برای روز بازپسین کار کنید. امام علی در انجیل برخی ایراد وارد می کنند که نام امام علی علیه السلام به صراحت در قرآن نيامده است؛ اما بنا به تصریح روايات و تفسير مفسرين، آيات متعددی در سوره های مختلف قرآن کريم در شأن و منزلت علی علیه السلام نازل شده که هرکدام بيانگر يکی از خصوصيات اخلاقی، دينی و انسانی آن حضرت است. علاوه بر قرآن کريم در کتب مقدس پيامبران گذشته نيز به کمالات و خصوصيات علی علیه السلام اشاره شده است که اين را می توان از کلمات خود آن حضرت فهميد. باوجوداینکه دو کتاب تورات و انجيل کنونی از دستبرد تحريف کنندگان در امان نمانده، باز هم اشاراتی به نام و برخی ویژگی های علی علیه السلام دارند. روزی حضرت شبیه مصلوب علیه السلام با صدای بلند فرياد زد ايلی ايلی به فريادم برس و مرا کمک کن. برخی از حاضرين گفتند خدا را می خواند و برخی گفتند الياس را می خواند... ] 1[ اما هیچ یک از پيامبران تصريح نکرده اند به اينکه نام ايشان ايلی يا ايليا باشد و فقط علی علیه السلام است که به اين نام خویش که در تورات و انجيل ذکر شده تصريح کرده و می گوید: «انا ايليا الانجيل ». قندوزی نقل می کند: امام علی (علیه السلام) در کوفه بر فراز منبر رفت و برای مردم خطبه مفصلی قرائت نمود. بعد از حمد و ثنای الهی و بيان مطالب ديگر، در معرفی خود و فضايل خود جملاتی بيان کرد؛ ازجمله اینکه فرمودند:( انا ايليا الانجيل) . ] 2 [طبرسی نيز می گوید: در دوره خلافت ابوبکر راهبی مسيحی به مدينه آمد و وارد مسجد شد. سؤالاتی از ابوبکر و عمر و حاضرين پرسید که هیچ کس نتوانستند جواب دهد. در اين زمان علی (علیه السلام) وارد مسجد شد و سلمان آن راهب را به سوی آن حضرت راهنمایی کرد. راهب از آن حضرت پرسيد: ای جوان، اسمت چيست؟ حضرت فرمود: اسم من نزد قوم يهود اليا، نزد مسيحيان ايليا، نزد پدرم علی و نزد مادرم حيدر است. راهب نيز گفت: همانا اسم تو را در تورات و انجيل به آنچه گفتی يافته ام. ] 3[ در جای ديگر انجيل از زبان يسوع دربارۀ علی (علیه السلام) گفته است. آنکه به سخن او ( پيامبر آخر الزمان) ايمان آورد مبارک خواهد شد؛ و يا اینکه من لايق نيستم که بند کفش او را باز کنم. به نعمت و رحمت خدا رسیده ام که او را ببينم. برخی معتقدند اين فراز از انجيل اشاره به علی (علیه السلام) دارد؛ چراکه علی برازنده ترین شاگرد مکتب حضرت ختمی مرتبت بود؛ که در اثر ملازمت و متابعت با آن حضرت شايسته هرگونه کمال شد. ] 4[ در جای ديگر می گويد: ای ابراهيم دعای ترا در حق اسماعيل شنيدم. اينک او را برکت داده، بارور گردانيده، به مقام ارجمند خواهيم رسانيد، به وسیله محمد ( صلی الله عليه و آله و سلم) و دوازده امام از نسل وی او را امت بزرگ خواهم نمود. ] 5[ که در اين فراز به جانشينی علی (علیه السلام) بعد از پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) که هر دو از نسل ابراهيم ( علیه السلام) هستند اشاره شده است. در بخش هایی از کتب عهدين به انوار طيبه پنج تن (علیهم السلام) اشاره شده است. آنجا که از زبان حضرت ادريس (علیه السلام) نقل می کند که فرزندان آدم در تعيين افضل مخلوقات دچار اختلاف شدند. هرکدام چيزی گفتند و درنهایت اختلاف خود را نزد آدم (علیه السلام) بردند. آن حضرت فرمود: چون خدا مرا آفريد و از روح خود در کالبدم دميد و من درست نشستم، عرش اعظم الهی را ديدم و پنج شبح نورانی را نگريستم که در عرش هويداست، درنهایت عظمت و جلال و کمال و حسن و ضياء. عرض کردم: پروردگارا اين انوار با عظمت و جلال چه کسانی هستند؟ خطاب رسيد اين ها اشرف مخلوقات من و واسطۀ بين من و ساير آفريدگان اند. اگر این ها نبودند من تو را نمی آفریدم و نه آسمان و نه زمين و نه بهشت و نه جهنم و نه آفتاب و نه ماه را. عرض کردم پروردگارا نام این ها چيست؟ خطاب رسيد به ساق عرش بنگر. چون نگريستم ديدم اين پنج نام مبارک نوشته شده است: پا رغليط (محمد) ايليا (علی) طيطه (فاطمه) بشر (حسن) بشيّر (حسين). ] 5[ بنابراين باوجود تحریف در کتب انبيای گذشته، به نام و جانشينی و خلقت آن حضرت قبل از خلقت آدم اشاره شده و خود علی (علیه السلام) بر اين مطلب صحه گذاشته اند؛ و نیز در قرآن کريم بااینکه صراحتاً نامی از حضرت علی (علیه السلام) برده نشده، ولی آيات متعددی دربارۀ سيما و خصوصيات اخلاقی آن حضرت وارد شده است. پی نوشت ها: ] 1[ عهد جديد، متی، شماره، 27 ، عدد 46 . ] 2[ قندوزی حنفی، سليمان بن ابراهيم، ينابيع الموده لذوی القربي، قم، دارالاسوه، 1416 ق، ج 3، ص 207 . ] 3[ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، دارالنعمان، (بی تا)، ج 1، ص 308 . ] 4[ صادق تهرانی، محمد، بشارات عهدين، تهران، اميد فردا، 1382 ش، ص 208 . ] 5[ سفر تکوين، ج 17 ، ص 20 ؛ بشارات عهدين، صص 229 امام علی (ع) صدای عدالت انسانی عدالت علی علیه السلام و خصوصیاتی چون دوست داشتن خیر، کمک، اخوت، شهامت، کَرم، مردانگی، قهرمانی، سوارکاری، شجاعت، عدل، انصاف، فرهنگ، ادب، فکر، علم، دین و زهد و ترس از خداوند و امور دیگری ازاین دست که از عادات اصیل یک فرد عرب محسوب می شود، مرا واداشت تا امام علی (ع) را نمادی ملی و عربی بدانم و به ایشان افتخار کنم. جرداق معتقد است که شخصیتی نزدیک به علی علیه السلام و روش تفکر وی وجود ندارد. او علی علیه اسلام را انسانی ناب برمی شمارد و معتقد است که لازم نیست صفت ربوبیت به ایشان بدهیم؛ علی یک انسان است اما قدرت ایشان در ایجاد نوعی بیداری و آگاهی جهانی در زمینه حقوق و برابری و عدل و عفو و تسامح باعث شده است تا وی در نظر برخی افراد فرابشری باشد. جرداق آنگاه می گوید: علی علیه السلام یک انسان نمونه بودند. ایشان در دولتش عدالت محمدی (ص) را بنیان نهادند. مگر ایشان نیست که می گوید فقر در وطن، غربت است. مال در غربت، وطن است و اینکه مردم دو گروه هستند: یا برادر تو در دین و یا همنوع تو در آفرینش هستند. این همان چیزی است که «جبران خلیل جبران » نیز به آن اشاره کرده است. جبران از امام علی (ع) تأثیر پذیرفت و در مورد ایشان می گوید پیامبر (ص) امام علی (ع) را به عیسی بن مریم تشبیه می کرد. این تشبیه تنها جسمانی نیست، چون من یقین دارم که نور علی از نور پیامبران و فرستادگان خداوند متفاوت نیست. این پژوهشگر نهج البلاغه خاطرنشان می کند: به نظر من شباهتی وجود دارد بین سخن یسوع و طلب غفران و رحمت برای کسانی که صلیب را برای وی مهیا می کردند، با سخن امام علی (ع) هنگامی که از سوی ابن ملجم ضربت خورد دارد؛ آنجا که فرمود: اگر زنده ماندم خودم به کارش رسیدگی می کنم و اگر مُردم، او را یک ضربت بزنید. وی دلیل انتخاب موضوع علی (ع) و انقلاب فرانسه -مجموعۀ امام علی صدای عدالت انسانی- را این گونه بیان می کند: پس از انقلاب فرانسه که غرب به قاتلانی بربری تبدیل شد و مردم در بین آ نها بیشتر به گله های گوسفندی در خدمت اُمرای خود تبدیل شده و کشتار به راه انداخته بودند، صلاح دیدم که چیزی در این زمینه بنویسم؛ و چون در مورد امام علی (ع) مطالعه داشته و از ایشان تأثیر پذیرفته بودم، به این موضوع پی بردم که ایشان انقلاب های پی درپی انجام داده است، درحالی که انقلاب های ایشان و رویدادهای آن از کشتار خالی بوده است؛ بنابراین تصمیم گرفتم که این موضوع را انتخاب کنم. پژوهشگر و محقق مسیحی لبنان می افزاید: انقلاب علی علیه السلام انقلاب انسانی، اجتماعی، فکری و فرهنگی بود و در آن، بین دو جبهۀ فسق و قتل و قاچاق انسان و برده و مرگ از یک طرف و جبهه دین و رحمت و عدالت و انسانیت و آزادی و حیات فاصله های زیادی بود. موظف شدم که جبهه علی را که خالص ترین جبهه هاست، مورد بررسی و تحلیل قرار دهم. این جبهه راه را برای من روشن کرد و چراغ راهم شد. وی درباره راز ننوشتن دربارۀ شخصیت دیگری غیر از علی علیه السلام می گوید: عده ای از مردم کشورهای حوزۀ خلی جفارس و مصر به من پیشنهاد می کردند که مثلاً در مورد عمر و یا دیگران بنویسم... اما من نپذیرفتم، نه به این خاطر که بخواهم بگویم عمر و یا هر فرد دیگری بد است، نه اصلاً این طور نبود؛ بلکه من پس از علی علیه اسلام کسی را شایستۀ نوشتن ندیدم و تصمیم گرفتم که جز در مورد علی (ع) ننویسم. انسان کامل از نظر مولی المتقین (ع) امیر مؤمنان علی علیه السلام در توضیح ویژگی های انسان کامل در قالب شرح حال یکی از برادران دین یشان چنین فرمود: «در گذشته، برادری دینی داشتم که در چشم من بزرگ مقدار بود؛ چون دنیای حرام در چشم او بی ارزش می نمود و از شکم بارگی دور بود. پس آنچه را نمی یافت، آرزو نمی کرد و آنچه را می یافت زیاده روی نداشت. در بیشتر عمرش ساکت بود؛ اما گاهی که لب به سخن می گشود، بر دیگر سخنوران برتری داشت و تشنگی پرسش کنندگان را فرو می نشاند. به ظاهر، ناتوان و مستضعف می نمود؛ امّا در برخورد جدی، چونان شیر بیشه می خروشید، یا چون مار بیابانی، به حرکت درمی آمد... آنچه عمل می کرد، می گفت و بدانچه عمل نمی کرد چیزی نمی گفت... پس بر شما باد روی آوردن به این گونه از ارزش های اخلاقی و رقابت با یکدیگر در کسب آ نها. مولی المتقین برخی از ویژگی های انسان کامل را این گونه بیان می فرمایند: توجه به ارزش ها و فضیلت ها از دیدگاه نهج البلاغه کسی انسان کامل به شمار می رود که نسبت به همۀ ارزش ها و فضیلت های اخلاقی توجه داشته باشد و سعی و تلاش فراوان در جهت تقویت آ ن ها به خرج دهد و روز و شب، از یاد خدا و شکرگزاری نعمت های بی کرانش غفلت نورزد. امیر مؤمنان علی علیه السلام در توصیف پرهیزکاران که برجسته ترین نمونه انسان های کامل اند، چنین فرمود: از نشانه های پرهیزکار این است که او را این گونه می بینی: در دین داری نیرومند، نرم خو و دوراندیش است؛ دارای ایمانی سرشار از یقین؛ حریص در کسب دانش؛ با داشتن علم، بردبار؛ در توانگری، میانه رو؛ در عبادت، فروتن؛ در تهی دستی، آراسته؛ در سخت ی ها بردبار؛ در جستجوی کسب حلال؛ در راه هدایت، شادمان و از آزمندی به دور است؛ اعمال نیکو انجام می دهد و ترسان است؛ روز را با سپاسگزاری به شب می رساند و شب را با یاد خدا به روز می آورد؛ شب می خوابد اما ترسان؛ و شادمان برمی خیزد. ترس برای اینکه دچار غفلت نشود و شادمانی برای فضل و رحمتی که به او رسیده است. » پرهیز از دنیاپرستی دنیاپرستی، بزر گترین عامل سقوط انسان و انحراف او از مسیر کمال و سعادت است. در روایات اسلامی علاقه و محبت به دنیا، ریشه و اساس همۀ گناهان شمرده شده است. ازای نرو، پرهیز از دنیا و دوری از ظواهر فریبندۀ آن، سیره و روش اصلی انسان های کامل است. امیر مؤمنان علی علیه السلام دراین باره فرمود: «گروهی از مردم، دنیاپرست نیستند؛ در دنیا زندگی می کنند، اما آلودگی دنیاپرستان را ندارند. در دنیا، با آگاهی و بصیرت عمل می کنند و در ترک زشتی ها، از همه پیشی می گیرند؛ بدن هایشان به گونه ای در تلاش و حرکت است که گویا میان مردم آخرت اند. اهل دنیا را می نگرند که مرگِ بدن ها را بزرگ می شمارند؛ امّا آ نها مرگِ دل های زندگان را بزر گتر می دانند. » بصیرت و آگاهی بصیرت و آگاهی، یکی از ویژگی های انسان کامل است که در هر موقعیت و زمان، همراه و ملازم اوست. غفلت زدگی، خواه ناخواه انسان را از مسیر حق دور می کند و فطرت حق جو، عدالت خواه و کمال طلب را در انسان کم رنگ جلوه می دهد. امیر مؤمنان علیه السلام می فرمایند:انسان بینا کسی است که به درستی شنید و اندیشه کرد؛ سپس به درستی نگریست و آگاه شد و از عبرت ها پند گرفت. سپس، راه روشنی را پیمود و از افتادن در پرتگاه ها و گم شدن در کوره راه ها، دوری کرد و کوشید تا عدالت را پاس دارد و برای گمراهان، جای اعتراض باقی نگذارد که در حق سختگیری کند یا در سخن حق، تحریف روا دارد و یا از گفتن سخن راست، بترسد. پس به هوش باش، ای شنونده! از خواب غفلت بیدار شو، از شتاب خود کم کن و در آنچه از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله بر تو رسیده اندیشه کن، که ناچار به انجام آن هستی و راه فراری وجود ندارد. » گام در مسیر هدایت فراگیری علم و دانش و شناخت راه هدایت، نخستین مرحله برای انسان، در راه رسیدن به کمال است؛ پس از آن، به کارگیری دستورات الهی در زندگی و دوری از غفلت زدگی و پرهیز از آرزوهای دروغین و استقامت در مسیر هدایت و فاصله نگرفتن از آن، بزر گترین عامل برای دستیابی انسان به سعادت و کمال است. امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: «خدا رحمت کند کسی را که چون سخن حکیمانه بشنود، خوب فراگیرد، و چون هدایت شود، بپذیرد. دست به دامن هدایت کننده زند و نجات یابد، مراقب خویش در برابر پروردگار باشد، از گناهان خود بترسد، خالصانه گام بردارد، عمل نیکو انجام دهد، ذخیره ای برای آخرت فراهم آورد، با خواسته های دل، مبارزه کند، آرزوهای دروغین را طرد و استقامت را مرکب نجات خود قرار دهد و تقوا را زاد و توشه روز مردن گرداند، در راه روشن هدایت قدم بگذارد و از راه روشن هدایت فاصله نگیرد، چند روز زندگی دنیا را غنیمت شمارد، پیش از آنکه مرگ او فرارسد خود را آماده سازد و از اعمال نیکو، توشه آخرت برگیرد. » محبو بترین بندگان خودسازی، یکی از ویژگی های بارز انسان های شایسته است که در آن، نه تنها با رذایل اخلاقی نفْس خویش به مبارزه مپردازند، بلکه سجایا و اخلاق نیکو را در خویش تقویت می کنند. حضرت علی علیه السلام دربارۀ بهترین و دوست داشتنی ترین بندگان، چنین فرموده است: «ای بندگان خدا، همانا بهترین و محبوب ترین بنده نزد خدا، بنده ای است که خدا او را در پیکار با نفْس، یاری داده است؛ کسی که جامۀ زیرین او اندوه، و لباس رویین او ترس از خداست، چراغ هدایت در قلبش روشن شده و وسایل لازم برای روزی او فراهم آمده و دوری ها و دشواری ها را بر خود نزدیک و آسان ساخته است. حقیقت های دنیا را با چشم دل نگریسته، همواره به یاد خدا بوده و اعمال نیکو، فراوان انجام داده است. » یاد خدا و آخرت یاد خدا و آخرت، یکی از ویژگی های برجسته انسان های کامل است. حضرت علی علیه السلام دراین باره می فرمایند: «همانا مردمانی هستند که یاد خدا را به جای دنیا برگزیدند. هیچ تجارتی یا خرید و فروشی، آ نها را از یاد خدا بازنمی دارد. با یاد خدا، روزگار می گذرانند و غافلان را با هشدارهای خود، از کیفرهای الهی می ترسانند. به عدالت فرمان می دهند و خود، عدالت گسترند. از بدی ها نهی می کنند و خود از آ نها پرهیز دارند. بااینکه در دنیا زندگی می کنند، گویا آن را رها کرده، به آخرت پیوسته اند. سرای دیگر را مشاهده کرده، گویا از مسائل پنهان برزخیان و مدت طولانی اقامتشان، آگاهی دارند. گویا قیامت، وعده های خود را برای آنان تحقق بخشیده است! آنان پرده ها را برای مردم دنیا برداشته اند. می بینند آنچه را که مردم نمی نگرند و می شنوند آنچه را که مردم نمی شنوند. امام علی (ع) , دادگستر بزرگ اینکه عده ای، علی بن ابی طالب را فردی غیرسیاسی می نامند، ازآن جهت است که رویکردشان به ساحت سیاست، همان رویکرد ماکیاولیست هاست که مقوله سیاست را آن روی سکۀ نیرنگ و خدعه و فریب می انگارند. امیرالمؤمنین در همین رابطه طی خطبه ای می فرمایند: «همانا ما در روزگاری به سر می بریم که بیشتر مردم، بی وفایی (خیانت، حیله گری) را زیرکی می دانند و نادانان آ نها را اهل تدبیر می خوانند؛ خداشان کیفر دهد، چرا چنین می پندارند؟ » مولا در ادامۀ همان خطبه می فرمایند: «مردان خدا نیز راه مکر را می دانند، لیکن دین خود را زیر پا نمی گذارند... گاه بود که مرد آزموده و دانا از چارۀ کار آگاه است، اما فرمان خدا، وی را مانع راه است و بااینکه قدرت بر انجام آن دارد آن را به روشنی رها می سازد ولی آ نکس که از گناه و مخالفت فرمان خداوند پروا ندارد از همین فرصت استفاده می کند ... » امیرالمؤمنین علی (ع) در زندگی فردی و سیاسی خود اص(ع) ول اخلاقی را کاملاً رعایت می کرد. جوهر اندیشه های اخلاقی امام علی (ع) تفکیک مطلق حق و باطل و اطاعت کامل از حق است. از نظر حضرت علی تشخیص حق اهمیت حیاتی دارد؛ ولی پیروی از حق، مهمتر است. به همین دلیل در اندیشۀ ایشان، نسبی گرایی راه ندارد و تمام مبارزات مولا برای نشان دادن تفاوت حق و باطل بود. ایشان نزاع اصلی انسان ها را نزاع حق و باطل می داند و با بینشی مذهبی و الهی، بزر گترین عامل اختلاف افراد بشر را پیروی عده ای از حق و عده ای دیگر از باطل می داند. امام علی (ع) معتقد است: «اگر زمانی حق و باطل با هم آمیزند، تنها کسانی که مورد لطف خدا قرار دارند، نجات می یابند. پس اگر باطل از امتزاج و آمیختگی با حق جدا باشد مردم حق جو منحرف نمی شوند و اگر حق از پوشش باطل جدا شود و آزاد گردد، زبان بدخواهان از آن قطع می شود؛ لکن قسمتی از حق و قسمتی از باطل گرفته و مخلوط می شوند؛ در اینجاست که شیطان بر اولیای خود مسلط می شود و فریبشان می دهد، ولی آنان که مورد لطف الهی هستند و از جانب خدا نیکی به آ نها شده است، نجات می یابند. » در نظام اخلاقی حضرت علی (ع) غایت نهایی، «آخرت » است. هدف تمام اندیشه ها و افعال امام (ع) کسب سعادت اخروی و نزدیکی به خداست. او در این زمینه ذره ای کوتاه نمی آید و غایت اخروی افعال خود را هیچ گاه از نظر دور نمی کند. در عرصه سیاسی نیز، اخلاق و سیاست امام علی (ع) اخلاق و سیاستی آخرت گراست و به همین دلیل در گسترۀ اخلاق، هیچ گونه مصالحه ای را نمی پذیرند. البته مقصود امام کم ارزش جلوه دادن دنیا نیست؛ بلکه هدف ایشان تنظیم رابطه خویش با دنیاست. در این رابطه، «آخرت » غایت است و «دنیا » وسیله؛ و این وسیله تا زمانی که در خدمت غایت نهایی باشد، بسیار ارزشمند است؛به گونه ای که حضرت آن را دار صدق می خواند. قرآن کریم یکی از اهداف بعثت انبیا (ع) را اقامه قسط در جامعه انسانی معرفی می کند؛ برپایی قسط و عدالت در اندیشه سیاسی امیرالمؤمنین علی (ع) که قرآن ناطق است، جلوه ای ویژه دارد؛ نام علی (ع) قرین عدالت است؛ مولا تجسم عدل و مساوات و حق و انصاف است. مقولۀ حکومت و عدالت بارها در کلام نورانی امیرالمؤمنین علی (ع) تجلی یافته است؛ حضرت در یکی از نامه های خویش مرقوم فرمودند: «کسانی که در حکومت من به سر می برند و سپس به امویان پیوستند، عدل را دیدند و شنیدند و در جان خود قرار دادند ولی آن را نپذیرفتند ». از این بیان فهمیده می شود که امام علی (ع) در دوران حکومت خویش به گونه ای رفتار کرده اند که مردم بتوانند عدل را بفهمند؛ یعنی یک حکومت دادگر می تواند با نشان دادن مصداق های عدالت به مردم، آن را به ایشان بشناساند. علت ولادت علی (ع) در کعبه آیا برای ولادت علی (ع) در کعبه، دلیلی وجود دارد؟ پاسخ: کعبه یا بی تالله الحرام در واقع، تجلّی و ظهور بیت المعمور است که در آسمان قرار داده شد تا فرشتگان گرد آن طواف کنند و به جهت اعتراض و جدالی که برای فرمان جانشین خداوند آدم (ع) با خداوند سبحان و متعال داشتند، درخواست آمرزش نمایند. هنگامی که آدم (ع) به درخت علم آل محمد (ع) و درخت ولایت، تعدّی و دست درازی نمود ( وَلمْ نَجِدْ لهُ عَزْمًا)( طه، 115 )( و او را استوار و ثاب تقدم نيافتيم) یعنی برای تحمّل کردن ولایت آل محمد (ع) به زمین فرود آورده شد و به طواف کعبه فرمان داده شد تا خداوند از سر تقصیر و کوتاهی اش بگذرد. سپس خداوند به جا آوردن حج به سوی خانه اش بی تالله الحرام (کعبه ) را تشریع نمود تا مردم به وسیلۀ آن، ولایتشان را بر حجّت خدا در زمانشان عرضه، و به تقصیر و کوتاهی در حق او اعتراف، و از تقصیر و کوتاهی که در حق او روا داشته اند، استغفار و طلب بخشش نمایند؛ هما نطور که خداوند به مسلمانان دستور داد تا کعبه را قبلۀ خویش قرار دهند، برخلاف امّت های پیشین که بیت المقدس قبله شان بوده است. در این خصوص، نکاتی وجود دارد: -1 کعبه ارتباط تنگاتنگی با ولایت دارد؛ چراکه حج به سوی آن، برای دیدار با حجّت و عرضۀ ولایت بر وی از جانب مردم و استغفار و درخواست بخشش از تقصیر و کوتاهی در حق او، قرار داده شده است. -2 کعبه، قبلۀ نماز و سجود برای خداوند سبحان و متعال است، بااینکه سجده پیش از آن، برای آدم (ع) خلیفه و جانشین خدا و حجّت او بوده است؛ و حتی سجده برای نوری بوده که در صلب او بود، که همان نور امیرالمؤمنین (ع) است؛ بنابراین نخستین قبله ای که فرشتگان به سویش روی آوردند، علی بن ابی طالب (ع) است؛ بنابراین قبلۀ حقیقی، کعبه و سنگ ها نیست؛ بلکه آن گوهری است که کعبه به دنیایش آورد و او، همان ولیّ خدا و حجّت تام الهی، علی بن ابی طالب (ع) است. از همین رو حجر الاسود در رکن کعبه قرار داده شده است؛ چراکه این سنگ، کتاب میثاقی است که خداوند بر ولایت علی بن ابی طالب (ع) از مردم گرفته است. بنابراین کسی که به کعبه روی می آورد، در عمل، به ناچار به ولایت علی بن ابی طالب (ع) اقرار و اعتراف می کند؛ حتی اگر در گفتار و در قلبش، به آن کافر باشد. حق تعالی می فرماید: ( وَلِلهِ يَسْجُدُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ والا رْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا(رعد15 ) ( و هر كه در آسمان ها و زمين است –خواه وناخواه- براى خدا سجده می کنند)؛ ]این سجده[ برای کسی که به ولایت اقرار کرده، از روی میل و رغبت است و کسی که به ولایت اقرار ندارد، از سرِ بی میلی و اجبار. حق تعالی می فرماید: (ا َلمْ تَرَ انَّ اللهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الارض وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِّنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَن يُهِنِ اللهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ إِنَّ اللهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاء )( حج 18) آيا نمی بینی که هر کس در آسمان ها و زمين است، و آفتاب و ماه و ستارگان و کوه ها و درختان و جنبندگان و بسياری از مردم، خدا را سجده می کنند؟ و بر بسياری عذاب محقق شده است، و هر که را خدا خوار سازد هيچ کرامت بخشی نخواهد داشت؛ زيرا خداوند هر چه بخواهد همان می کند). کسانی که سجده می کنند و درعین حال، عذاب بر آن ها محقق شده است، کسانی هستند که ولایت علی (ع) را نه با گفتار اعتراف می کنند و نه در دل هایشان قبول دارند؛ ولی با اعمال و کردار خود، به ناچار، مجبور به اعتراف به آن هستند، و سجده گزاری آ نها برحسب اتفاق، بر مکانی است که علی (ع) در آن متولد شده است، یعنی همان کعبه؛ و خداوند سبحان و متعال با این سجده گزاری، آ نها را خوار و حقیر نموده است و این حسرتی برای آ نها خواهد بود: ( وَمَن يُهِنِ اللهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ)( و هر که را خدا خوار سازد هيچ کرامت بخشی نخواهد داشت). آنچه باقی می ماند، این است که قبله، همان چیزی است که به واسطۀ آن به سوی خداوند روی آورده، و با آن، خداوند سبحان و متعال شناخته می شود؛ بنابراین، قبلۀ حقیقی، انسان کامل است که با او، خداوند شناخته می شود، و او، همان وجه الله سبحان و متعال است که با آن با خلقش رویارو شده است و توجّه و رو کردن به او، همان توجّه به خداوند است؛ و انسان کامل، علی بن ابی طالب (ع) ، سرور اوصیا و اولیاست. خداوند او را از کعبه ظاهر و نمایان ساخت تا به مردم بگوید که این انسان، قبلۀ شماست و حج شما به سوی اوست؛ و اینکه سبحان و متعال بگوید من کعبه را فقط به خاطر علی (ع) و اینکه علی (ع) در آن متولد شود آفریده ام، و اگر مرا فرزندی می بود، همانی بود که در خانه ام به دنیا آمده است: ( قُلْ إِن كَانَ لِلرَّحْمَنِ وَلَدٌ فَأنَا اوَّلُ الْعَابِدِينَ)( زخرف، 18 )( بگو: اگر خدای رحمان را فرزندی می بود، من از نخستين پرستندگان می بودم). حال چه چیز سزاوارتر است که به عنوان قبله برگرفته شود؟ سنگ ها؟! یا آن کسی که سنگ ها را با ولادت خویش در آن، قداست بخشیده است؟ عیسی (ع) سخنی به این معنا می فرماید: ( شما ای علمای بی عمل! می گویید: آ نکه به معبد سوگند یاد کند، باکی نیست، اما اگر به طلای معبد سوگند خورد، باید به سوگند خود وفا کند. ای کوردلان، کدا میک بزر گتر است؟ طلا یا معبدی که به طلا قداست بخشیده است؟). ( کتاب مقدس، عهد جدید، کنیسه، ص 42 ) سید احمدالحسن (ع) ، متشابهات، ج 3، س 87

فایل‌های PDF

نشریه زمان ظهور شماره 72
مشاهده فایل پی دی اف