نشریه زمان ظهور شماره 41

به نام – الله – *مبداء و معدن بی نهایت رحمت* سه شنبه11 مهرماه 1396/ 12 محرم 1438/3 اکتبر2017/ شماره 41/ 4 صفحه سردبیر – صاحب ولایت – امام صادق (ع) فرمود: صاحب این امر دو غیبت دارد که یکی از آنها طولانی می شود تا اینکه بعضی می گویند مرده و بعضی می گویند کشته شده و بعضی می گویند رفته، تا جایی که کسی از اصحابش بر امر او باقی نمی ماند مگر عده اندکی؛ هیچ یک از فرزندانش و دیگران از جایگاهش مطلع نیستند مگر آن مولایی که عهده دار امر اوست ( امر حضرت را ادامه می دهد). ( إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْامْرِ غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا تَطُولُ حَتَّى يَقُولَ بَعْضُهُمْ مَاتَ وَ يَقُولَ بَعْضُهُمْ قُتِلَ وَ يَقُولَ بَعْضُهُمْ ذَهَبَ حَتَّى لَ يَبْقَى عَلَى أَمْرِهِ مِنْ أَصْحَابِهِ إِلّاَ نَفَرٌ يَسِيرٌ لَا يَطَّلِعُ عَلَى مَوْضِعِهِ أَحَدٌ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَ غَيْرِهِ إِلَّا الْمَوْلَى الَّذِي يَلِي أَمْرَهُ( . (غیبت طوسی، ص 162 ). ائمه اطهار (ع) فرمودند: ( کسی که عهده دار امر امام است و امر امام را دنبال م یکند، قطعاً امامی مانند خود اوست: أَنَّ الْامَامَ لَ يَلِي أَمْرَهُ إِلَّا إِمَامٌ مِثْلُهُ). ( بحار الأنوار، ج 45 ، ص 169) زيرا كه امر امام مهدى (ع) امر الهی است و کسی عهده دار امر الهی نمی شود مگر معصوم منصوص العصمه باشد. كه نامش در وصيت ذکر شده. بنابراین تنها کسی که در زمان غیبت امام مهدی (ع) با او مرتبط و از جای او مطلع است و می تواند مردم را به سمت او دعوت کند، فرزند و وصی و اولین مقربان و مؤمنان به امام مهدی (ع) است که در وصیت شب وفات رسول خدا (ص) با سه نام عبد الله و احمد و مهدی معرفی شده است. ( ر.ک: غیبت طوسی، صص 301 303 ) اهل بیت (ع) او را با لقب یمانی، یعنی وزیر ایمن و دست راست امام مهدی (ع) وصف نمودند. به همین سبب، یمانی که تنها صاحب پرچم هدایت درآستانه عصر ظهور است و به فرموده امام باقر (ع) مردم را به سمت صاحبمان دعوت می کند، همان یمانی موعود است: ( هِيَ رَايَةُ هُدًى لِانَّهُ يَدْعُو إِلَى صَاحِبِكُمْ)( غیبت نعمانی، ص 256 ) در حقیقت، او جانشین معصوم امام مهدی (ع) و خودش نیز امام منصوص و منصّب از سمت خداست که دعوت و ظهور و قیامش قبل از امام مهدی (ع) است و به همین سبب اطاعت از او واجب است و به سمت حق و صراط مستقیم دعوت می کند و اوست که از امام مهدی (ع) و اراده و فرمان و موضع حضرت اطاع دارد. قاتلان امام حسین (ع) چه کسانی اند؟ قائم (ع) از چه کسانی انتقام می گیرد؟ در روایات دو هدف اصلی برای قیام قائم (ع) بیان شده است که تا قبل از ظهور یمانی آل محمد (ص) کسی به آن و ظرافت آن توجه نداشته است: جهانی را که پر از ظلم و جور شده را پر از عدل و داد کند. و از قاتان و ذریۀ قاتان امام حسین (ع) انتقام بگیرد. اما ظلم و جور چیست که جهان را پر کرده؟ امروز همۀ زمین از چه چیزی پر شده؟ سؤال دیگر اینکه منظور از انتقام از قاتان یا ذریۀ قاتان امام حسین (ع) چیست؟ آیا قائم (ع) از عمر سعد و ابن زیاد و شمر و خولی انتقام می گیرد؟ چگونه انتقامی؟ امام باقر (ع) این آیه را قرائت کرد: ( «همانا ما فرستادگان مان و کسانی که ایمان آوردند را یاری می کنیم در زندگی دنیا و روزی که شاهدان به پا می خیزند( قیامت) ». امام فرمود: حسین بن علی (ع) از آنهاست و هنوز یاری نشده است. سپس فرمود: قسم به خدا، قاتان حسین کشته شدند در حال یکه هنوز خون بهایش داده نشده). )انتقام از قاتان در مقابل خون حسین گرفته نشده است و یاری وعده داده شده خدا محقق نشده است). ( غافر: 51 ، راجع كامل الزيارات ص 63 ) با اینکه قاتان امام حسین (ع) به قتل رسیدند و در مقابل جنایتشان قصاص شده اند اما انگار خون بهای حسین (ع) چیز دیگریست و انتقام از قاتان حسین (ع) و تحقق وعدۀ یاری خدا در مورد حسین (ع) چیز دیگریست که توسط قائم آل محمد (ص) انجام می گیرد. از امام جعفر صادق ( روايت شده است كه دربارۀ تفسير آيه- 33 - سورۀ اسرا كه مي فرمايد: ( «و هركس مظلوم ]و به ناحق [ كشته شود، براى وارثش تسلّطى بر قاتل ]جهت خون خواهى[ قرار داده ايم، پس وارثِ مقتول نبايد در كشتن زياده روى كند » فرمود: منظور قائم آل محمّد است كه خروج می كند و گروهى را به جرم خون امام حسين (ع) مي كشد. اگر آن بزرگوار تمام اهل زمين را به قتل برساند اسراف نيست و معناى قول خداى سبحان كه مي فرمايد: «در قتل و قصاص زیاده روی نکند » اين است كه آن حضرت عملى انجام نمی دهد كه اسراف باشد. سپس امام جعفر صادق (ع) فرمود: به خدا قسم حضرت قائم ذريه هاى قاتلين امام حسين را به علت جنايت پدرانشان خواهد كشت). ( کامل الزیارات ص 63 ). مطابق این روایت، تمام اهل زمین در خون امام حسین (ع) شریک هستند. اما چرا همۀ اهل زمین می شوند ذریۀ قاتان حسین (ع) یا مسئلۀ قاتان حسین (ع) و انتقام از آنها ارتباطی با مسئلۀ ظلم و جور همگانی در جهان دارد؟ آیا عدالت منتظره از قائم اهل بیت (ع) ارتباطی با خون بهای حسین (ع) دارد؟ پاسخ را در علامت و پرچم قائم (ع) دنبال می کنیم. پرچم هر شخص یا مکتبی ارتباط مستقیم با اهداف آن مکتب دارد. وقتی در روایات فرمودند که قائم (ع) با پرچم رسول الله می آید و خود را با آن معرفی می کند، پس باید در آن نکته ای باشد و آن نکته ارتباط مستقیم با اهداف از قبل بیان شده در مورد قائم (ع) داشته باشد. مطابق روایات، بر روی پرچم قائم )ع( نوشته شده البیعة لله یعنی حاکمیت فقط برای خداست. هما نطور که بر روی پرچم رسول الله (ص) نوشته بود. با درک مفهوم این نوشته، معمای انتقام قائم (ع) از قاتان حسین (ع) پاسخ داده می شود. حاکمیت مردم همان چیزی بود که امام حسین (ع) برای مبارزه با آن قیام کرد، اما در این راه کشته شد. پس نصرتی که خداوند در مورد امام حسین (ع) وعده داده است همان مبارزه با حاکمیت مردم است و این همان ظلم و جوریست که جهان را پر کرده است و مهدی این امت جهان را از حاکمیت خدا پر خواهد کرد. انسان ها در طول قرون گذشته خواسته یا ناخواسته به دنبال همین حاکمیت مردم و دموکراسی رفته اند که امام حسین (ع) با آن مبارزه کرده بود و با این طرح جهان را پر از ظلم و جور کرده اند. پس زمانی که مهدی ظهور می کند مردم را دعوت به حاکمیت خدا می کند و این است سرّ همراهی قائم (ع) با پرچم رسول الله (ص). امروز همه مردم حتی فقهای آخرالزمان به دموکراسی و انتخابات راضی شده و حتی افتخار می کنند. پس شریک در امر قاتان امام حسین (ع) شدند و اگر رحمت و فضل امام مهدی نباشد همۀ اهل زمین شایسته قصاص هستند. شیخ صدوق از هروى روايت می كند: «به امام على بن موسى الرضا (ع) گفتم: يا ابن رسول اللّهَ: چه می گویی دربارۀ حديثى كه امام صادق (ع) فرموده است: هنگامی كه حضرت قائم (ع) خروج كند، فرزندان قاتان امام حسين (ع) را به علت جنايتى كه پدرانشان انجام داده اند به قتل مي رساند؟ امام فرمود: همينطور است كه امام صادق (ع) فرموده است. گفتم: پس قول خداى سبحان كه ميفرمايد: ( وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى ) چيست؟ فرمود: خدا در جميع سخنان خود راست می گويد. ولى فرزندان قاتان امام حسين به آن عملى كه پدران و اجدادشان انجام دادند، راضى هستند و به آن اعمال افتخار می كنند. و كسى كه به عملى راضى باشد، نظير اين است كه آن را انجام داده باشد. اگر مردى در مشرق كشته شود و مردى در مغرب به اين عمل راضى باشد، او نيز نزد خدا با قاتل شريك خواهد بود. حضرت قائم (ع) وقت یكه خروج كند آنها را براى رضايتى كه به عمل پدرانشان دارند خواهد كشت .» (علل الشرائع ج 1 ص 229 ). پس دانستیم که دعوت به حاکمیت خدا یعنی پرچم رسول الله (ص) و انتقام از قاتان حسین (ع) و ذریه شان و مبارزه با ظلم فراگیر جهانی، سه ضلع یک مثلث هستند که یکدیگر را تبیین می کنند. یمانی آل محمد سید احمد الحسن (ع) می فرماید: «تفکر کنيد و ببينيد که خط و مشی امام حسين (ع) چه بوده و دشمنان امام حسين (ع) که با او مبارزه کردند بر چه خط و مشی بودند. آنها بر خط و مشی حاكميت مردم بودند، اما امام حسين (ع) بر مسیر الهی حاكميت خدا قرار داشت، علي رغم اينکه رهروان آن راه بسيار اندک اند. و متأسفانه امروزه، خيلى از مردم گمراه شده را می بينيم که بر خط و مشی قاتان امام حسين (ع) پيش می روند و آن را تأييد می کنند، سپس مدعی می شوند که شيعۀ امام حسين (ع) هستند و به زيارت امام حسين (ع) می روند و به ظاهر، سنت هايى را احياء می کنند که هيچ ارزشى ندارد اگر از هدف (اصلی) دور باشد و آن احيای امری است که امام حسين (ع) بخاطر آن قيام نموده و آن حاكميت خداست. پس چگونه ممکن است که آنها شعائر حسينى را برپا دارند در حالی که پرچم دشمنانش را برافراشته اند و آن حاكميت مردم است و نتيجه، تحريف هدف اين انقاب حسينى می شود و امام حسين (ع) را در مقام دروغ و بهتان، تأ ييد کننده و ياری دهندۀ حاكميت مردم يا خط شورا و انتخابات قرار می دهند که نتيجۀ اين خط باطل، هدف امثال يزيد است. ایثارگری حقیقی و واقعۀ دشت کربلا چرا حسین بن علی و 72 نفر از اصحابشان در برابر سیل عظیمی از سپاهیان دشمن، با پای خود وارد قتله گاه شدند؟ زیرا امام حسین (ع) به معنای واقعی کلمه، ایثار و از خود گذشتگی کرد تا نام اسلام برای همیشه در تاریخ ماندگار شود. و به عنوان یکی از نمون ههای ایثارگری واقعی، می توانیم واقعۀ عاشورا و از خودگذشتگی اباعبدالله الحسین و یاران باوفای ایشان را مثال بزنیم که جان و مال خود را فدای هدفی کردند که هیچ سود مادی برای ایشان نداشت. احمد الحسن می نویسد: «ایثار واقعی ، ایثاری است که مجموعۀ ژنی ، هیچ سود نزدیک یا دوری ، از آن نمی بیند . بلکه این ایثار، آن را در معرض اِنقراض و نابودی قرار می دهد . به همین خاطر در تفسیر ژنی ، قابل توجیه نیست ... ایثار واقعی، همانند شورشی است بر آنچه ژن ها بعنوان ابزارهای خودخواهی «اجسام » ساخت هاند که با خودخواهی خود در تاش هستند مجموعۀ ژنی خود را به نسل بعدی منتقل کنند و آن را در محدودۀ مجموعۀ ژن های کارگر باقی بگذارند. » در واقعۀ عاشورا اصحاب امام حسین بر خودخواهی ژن ها غلبه و بر غیب اعتماد کرده و تابع حجت زمانشان شدند با آنکه می دانستند انتهای داستان چیزی جز مرگ نیست اما آنها تن به این کار دادند و اما سؤالی که برای هر خوانندۀ واقعۀ تاریخی عاشورا پیش می آید، آن است که چرا آنها خود را همراه امامشان، فدای پیامی غیبی کردند و بر غیب اعتماد کردند؟ که در این مورد سیداحمد الحسن می نویسند: «ایثار حقیقی از تفسیر ناتوان است، چه از نظر بیولوژی تکاملی یا بیولوژی اجتماعی. به همین خاطر فرصت برای فرض ورود چیز دیگری در معادلۀ ایجاد شده است که از حدود ماده بیرون است. یعنی فرصت برای فرض غیبی به وجود آمده است؛ و به شکل خلاصه؛ فرض ورود نفس آدمی. این فرض حق ماست؛ چون ما محال بودن تفسیر مادی برای ایثار حقیقی را ثابت کردیم. »و در جای دیگر می نویسند: «در حقیقت فرد باانصاف باید بگوید ما به عنوان گونۀ انسانی در عمل، خودپرستیِ ژن ها را نابود ساخته ایم؛ زیرا اخاق والا یا ایثارگری واقعی که انبیاء و پیامبران الهی مروج آن بوده اند و ادیان الهی به آن توصیه کرده اند، این خودخواهی را در هم کوبیده است. » آری اصحاب امام حسین بر این خودخواهی ژن ها غالب گشته و به بشارات ملکوتی اعتماد کردند و زندگی جاوید فرای ماده را طلب کردند که به عنوان نمونه، وهب نصرانی را می توان مثال زد که در اثر دیدن رویایی صادقه به جمع انصار حسین (ع) پیوست و جام شهادت را نوشید. عده ای در جنگی که انتهای آن را با چشم خود می بینند و حتی نوید شهادت شان را قبل از روز جنگ دریافت کرده اند؛ این چنین مشتاقانه به میدان جنگ می روند و جان و مجموعۀ ژنی خود را بدون هیچ چشم داشتی فدا آری، در چنین مواقعی است که قلم ها از کار می افتد و اندیشه ها حیران گشته و سواد دیگر کارساز نیست؛ زیرا شهدای دشت کربلا ایمان به غیب داشتند. غیبی که ما صرفا از طریق اثراتی نظیر رویاهای صادقه و توسمات بدان پی برده ایم و شاید برای خیلی ها ایمان به این غیب کمی دشوار باشد، زیرا ایشان از این طریق امکان بقا را از دست داده و دیگر شانس تولید نسل و انتقال مجموعۀ ژنی خود را نخواهند داشت که این مخالف امیال حیوانی انسان ها می باشد. ایثارگری حقیقی هیچ دلیل مادی ندارد، زیرا هیچ نفع مادی ندارد و آنچه که در دشت کربلا به وقوع پیوست نمادی از ایثارگری حقیقی و ایمان به غیب در دفاع از حاکمیت خداوندی بود که شاهد غایب است. حسین بن علی خود و خانواده اش را بدون هیچ چش مداشتی فدای حاکمیت الله کرد بدون آنکه مزدی طلب کند یا خواهان بهشت اخروی باشد. راه حل ، فقط مهدی (ع) است. عالم در ید قدرت الهی است و چالش های روزگار،هم وسیله آزمایش انسان ها وهم عذابی برای غیر مومنان می باشد. قرآن کریم برای تربیت انسانها نمونه ای زیبا از این چالش ها را برای اهل فهم بیان می کند تا عبرتی برای ما باشد. علي بن ابراهيم عليه السام گويد: پادشاه خوابي ديد و به وزيرانش گفت: من در خواب ديدم كه « هفت گاو فربه را ديد هام كه آنها را هفت گاو لاغر م ىخورند » يعني هفت گاو لاغر اندام، و نيز در خواب ديدم: « و هفت خوشه سبز ديدم و هفت خوشه خشك ... » يوسف گفت: « گفت: هفت سال پى در پى بكاريد و هر چه می درويد، جز اندكى كه می خوريد، با خوشه انبار كنيد » يعني سنبله ها را نكوبيد؛ چرا كه در طول اين هفت سال، گنديده و فاسد مي شود، ولي اگر داخل خوشه خود بماند، فاسد نخواهد شد. « از آن پس هفت سال سخت می آيد، و در آن هفت سال آنچه برايشان اندوخته ايد بخورند مگر اندكى كه نگه می داريد » يعني هفت سال، قحطي سختي پديد مي آيد و در اين هفت سال، آن چه را كه در هفت سال گذشته انبار كرده ايد، مي خوريد. (ص 367 جلد 1تفسیر قمی) این در حالی است که علما در جهت رفع این عذاب ،به ذخیره دانه های گندم اقدام نمودند ودر نتیجه در طول مدت فاسد گردیده و پیروان خود را با این جهل خود بدر معرض هلاکت قرار دادند.و این تفاوت بین راه حل ارایه شده برای حل یک بحران توسط حجت خداوند و راه حل ارایه شده توسط علمای دین و حاکمان می باشد. حال امروز شاهد چالشی بزرگ بعنوان اعام استقلال کردستان عراق هستیم،تصمیمی که به اعتقاد تمام کارشناسان تمام منطقه را دچار چالش و حتی جنگ های دایمی خواهد نمود.حال ای مردم مومن،با تمسک به روشنگری قران کریم بدانید که راه حل ،فقط مهدی (ع) ،و اطاعت از فرستاده ایشان،سید احمد الحسن (ع) یمانی می باشد. السلام علیكم ورحمة الله وبركاته در سایه شرایطِ سختی که عراق در حال پشت سر گذاشتن آن است ، لازم می دانم که به هر فردی که مسئلۀ عراق برایش مهم است (نکات) ذیل را یاد آور شوم: 1- اولا: در حال حاضر و در این روزها واقعیّت این است که عراق دولتی واحد و یکپارچه نمی باشد، بلکه عبارت است از دو دولت؛ دولت کُردی در شمال که فقط احزاب کردی در آن حکومت می نمایند، و دولت عراقی در مرکز و جنوب (عراق) که برخی از ساکنین آن در آن حکومت می نمایند و احزاب کردی در حکومت (آن منطقه) و خرد شدن (و نابودی اش) مشارکت می نمایند! 2 ثانیاً: کرکوک شهری است که دارای قومیت های متعددی می باشد و هیچ یک از این قومیت ها ( حتی اگر اکثریت مردم آنجا را تشکیل دهد) حق ندارد دیگر ساکنان آنجا را مجبور کند که به دولتِ مختص به آن قومیت ملحق شوند. همانا این مسئله ای است که با توجه به تمام ملاک های انسانی و اخلاقی و قانونی ناعادلانه می باشد و مسئلۀ کرکوک باید به این صورت مورد بررسی قرار گیرد و مسئله (فقط) نظرخواهی در مورد مُستقل شدن کرکوک از عراق نمی باشد تا اینکه کرکوک دولتی (مستقل) با قومیّت های مختلف باشد که کُرد و عرب و ترکمان در آن زندگی کند، بلکه آنها می خواهند نظرخواهی انجام دهند تا کرکوک را به دولتِ کردها ملحق نمایند ؛ یعنی آنان می خواهند (فقط) از کردها در کرکوک نظرخواهی نموده و صدها ( و) هزاران ترکمان و عرب را برای زندگی زیر نظر دولتِ کردها اجبار نمایند و این مسئلۀ ستمکارانه و ناعادلانه ای است. به همین خاطر بر هر عراقی و انسان شریفی -که از ستم و طغیان بیزار می باشد- واجب است برای دفاع از حقِّ ترکمان ها و عرب ها و دیگر قومیت های کرکوک درکنار آنها بایستد تا احزاب کرد نتوانند آنان را مجبور نمایند که زیر نظر دولت کردها زندگی کنند. پیام صفحۀ رسمی فیسبوک #سید_احمد_الحسن 11 اردیبهشت 9 برپایی مراسم عزاداری امام حسین (ع) وزنده نگه داشتن امر او نزد اهل سنت در روز دهم ماه محرم که همان روزی است که حسین (ع) سرور جوانان اهل بهشت -بنابر اتفاق نظر همۀ اهل اسام- در آن روز به شهادت رسید، برای همۀ مسلمانان چه شیعه و چه سنی، مستحب مؤکد است که اندوه و گریه و مصیبت را ابراز کرده و مراسم عزاداری برپا کنند و از روش حسین (ع) درس گرفته و امر او به ویژه درس های انقاب مبارک حسینی را زنده نگه دارند. و بعضی از احادیث موثقی در رابطه با امام حسین (ع) در کتا ب های اهل سنت : طبرانی در کتاب «المعجم » خود از عایشه نقل کرده که پیامبر ( صلی الله علیه و آله) فرمود: جبرئیل به من خبر داد که بعد از من فرزندم حسین در سرزمین «طف » کشته می شود و این تربت را برایم آورد و مرا باخبر ساخت که بارگاه او در آن است. ابوداود و حاکم از ام فضل دختر حرث نقل کرده اند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: جبرئیل نزد من آمد و به من خبر داد که امتم این فرزندم -یعنی حسین- را خواهند کشت و برایم تربتی سرخ آورد. بغوی در کتاب «المعجم » خود حدیثی از أنس آورده که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «فرشتۀ (مأمور) باران از پروردگارش اذن خواست تا مرا زیارت کند، پس به او اذن داد در حالی که در اتاق ام سلمه بود، پس رسول خدا ( صلی الله علیه و آله) فرمود: ای ام سلمه! مواظب درب خانه باش که کسی بر ما وارد نشود، در حالی که او دم درب بود ناگهان حسین وارد شد، پس سرزده وارد اتاق شد و بر روی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پرید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شروع به بوسیدن او کرد. فرشته به او گفت: آیا دوستش داری؟ گفت: بله. فرشته گفت: امت تو او را خواهند کشت، و اگر بخواهی مکانی که در آن کشته می شود را به تو نشان می دهم، پس به او نشان داد، و شن یا خاک سرخ آورد که ام سلمه آن را گرفت و در لباسش گذاشت. ثابت گفت: ما می گفتیم که آن، خاک کربلاست .» و در روایت دیگر آمده: «سپس گفت -یعنی جبرئیل-: آیا خاک محل کشته شدن او را به تو نشان ندهم؟ پس سنگریزه هایی آورد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آنها را در شیشه ای قرار داد، سپس ام سلمه گفت: در شب کشته شدن حسین (علیه السام) شنیدم که گوینده ای می گوید: ای قاتان حسین از روی جهالت! بشارت باد بر شما عذاب و چیرگی، بر زبان فرزند داود (سلیمان) و موسی و حامل انجیل (عیسی) لعنت شده اید. (ام سلمه) گفت: گریه کردم و شیشه را باز کردم که ناگهان سنگریزه ها به صورت خون جاری شدند .» و ترمذی در کتاب «صحیح » خود آورده که ام سلمه، پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دید در حالیکه گریه می کرد و خاک بر سر و ریشش بود از او ( در مورد این حالتش) پرسید. حضرت فرمود: به خاطر کشته شدن حسین در زمانی نزدیک. و از ربیع بن منذر ثوری از پدرش نقل شده که گفت: «شنیدم که حسین بن علی می گوید: هرکس چشمانش در مصیبت ما اشکی بریزد یا از چشمانش در مصیبت ما قطره ای بچکد خداوند به سبب آن، مدت زمانی دراز او را در بهشت ساکن گرداند . از ام المؤمنین ام سلمه -خداوند از او راضی باد-روایت شده که گفت: «در شبی رسول خدا ( صلی الله علیه و آله) از نزد ما بیرون رفت پس مدتی طولانی از دید ما پنهان شد، سپس با حالت آشفته و غبارآلود و دست بسته به سوی ما آمد، به او گفتم: ای رسول خدا! چه شده که شما را آشفته و غبارآلود می بینم؟ حضرت فرمود: در این وقت به مکانی از سرزمین عراق که به آن کربلا گفته می شد، برده شدم. پس در آن، قتله گاه فرزندم حسین و گروهی از فرزندان و اهل بیتم را دیدم، پس پیوسته خون های آنها را از زمین جمع می کردم. بیا این خون ها در دست من است، و دستش را به طرف من باز کرد و گفت: آن را بگیر و برای خودت نگه دار. زمانی که حسین (علیه السام) به قصد رفتن به سوی عراق از مکه خارج شد آن شیشه را هر روز و شب بیرون می آوردم، پس می بوییدم و به آن نگاه می کردم سپس بر مصیبت او گریه می کردم، پس چون روز دهم ماه محرم، همان روزی که حسین (علیه السام) در آن کشته شد فرا رسید، در اول روز آن را بیرون آوردم در حالیکه به همان حالت بود، سپس در آخر روز به سراغش رفتم ناگهان دیدم که خونی تازه (خون انسانی تازه درگذشته) است .» و از محمد بن سیرین (از بزرگان اهل سنت) روایت شده که گفت: «این سرخی در آسمان دیده نشد جز بعد از کشته شدن حسین (علیه السام) .» و سفیان بن عیینه ( از محدثین اهل سنت) از علی بن الحسین (علیه السام) روایت کرده که گفت: «به همراه حسین (علیه السام) خارج شدیم در هر منزلی که فرود می آمدیم یا از آن کوچ می کردیم از یحیی بن زکریا و کشته شدن او یاد می کرد. و روزی فرمود: و از موارد شرمساری دنیا در برابر خداوند این است که سر یحیی بن زکریا به یکی از زناکاران بنی اسرائیل هدیه شد .» و در آن چیزی که بخاری ذکر کرده برای منکران مصیبت حسین (علیه السام)، عبرتی است. بخاری در کتاب «صحیح » خود روایتی را با اسنادش به انس بن مالک آورده: «« برای عبیدالله بن زیاد سر حسین بن علی ) علیه السام) آورده شد و در طشتی قرار گرفت، پس شروع به پنجه کشیدن کرد، و در مورد زیبائی آن، چیزی را گفت، پس انس گفت: «او شبیه ترین آنها به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود و با وسمه خضاب شده بود. » افسوس بر همۀ مصیبت ها یک مرتبه -چنانکه فقیه اهل سنت ابن عربی مالکی گفت- و افسوس بر مصیبت حسین هزار مرتبه، اگرچه بولش بر سینۀ پیامبر جاری شود و خونش بر خاک پست ریخته شود و نگه داشته نشود، ای خداوند و ای مسلمانان (به فریاد برسید) .!» و ابن تیمیه باوجود ناصبی بودن و دشمنی کردنش با اهل بیت (علیهم السلام) و شیعیان آنها، اینگونه اعتراف می کند: «و حسین -که خدا از او راضی باد- مظلوم و شهید کشته شد، و قاتان او ظالم و تجاوزگر هستند. و خداوند، حسین -که خدا از او راضی باد- را با شهادت در این روز ( یعنی روز عاشورا) اکرام کرد، و به سبب آن قاتان و یاوران آنها و راضی شوندگان به قتل حسین (علیه السام) را خوار کرد و او الگویی نیکو از شهدای قبل از خود دارد، پس همانا او و برادرش دو سرور جوانان اهل بهشت هستند، و در سایۀ عزت اسام تربیت شده بودند، به آنها در ازای هجرت و جهاد و صبرِ بر اذیتِ در راه خدا آنچه که اهل بیتش تقدیم کرد، چیزی داده نشد، بنابراین خداوند متعال به جهت بالابردن درجات آنها و کامل کردن شرافت آنها، آن دو را با شهادت اکرام کرد. کشته شدن حسین (علیه السلام) مصیبت بزرگی است، و خداوند سبحان با این سخنش: ( وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا للهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ المُهْتَدُونَ )( و صبرکنندگان را بشارت ده؛ آنانکه هنگامیکه مصیبتی به آنها می رسد می گویند ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم* بر آنها از جانب پروردگارشان درود و رحمتی است و آنها همان هدایت شدگانند)( بقره، 156 - 158 ) استرجاع خواندن در هنگام مصیبت را وضع کرد و من آنچه که خداوند متعال فرمود را می گویم ( ستکتب شهادتهم و یسألون) به زودی شهادت آنها نوشته می شود و مورد سؤال قرار می گیرند) .» )زخرف، 19 ) آیا سومریان بر حسین ابن علی (ع) می گریستند؟؟ سومریان یا اکدیان هزاران سال بر دُموزی ( دمو: فرزند، زی: نیکوکار) گریستند و مویه کردند. گریه و زاری سرزمین بین النهرین بر دموزی تا زمان حزقیال نبی ادامه یافت. در تورات نقل شده است که ساکنان بین النهرین بر تموز (دموزی) نوحه سرایی میکردند: «سپس گفت بیا تا گناهان بدتر از اینها را به تو نشان دهم * آن گاه مرا به دروازۀ شمالی خانۀ خداوند آورد و زنانی را نشان داد که آنجا نشسته بودند و بر تموز گریه میکردند * خداوند به من فرمود: آیا این را میبینی، ای فرزند آدم؟ ولی از این بدتر را هم به تو نشان خواهم داد * سپس مرا به حیاط داخلی خانۀ خداوند آورد. آنجا در کنار دروازۀ خانه، هیکل خداوند و بین ایوان و قربانگاه، در حدود بیست و پنج مرد پشت به هیکل خداوند و رو به مشرق، در شرق، آفتاب را سجده میکردند ». ( کتاب مقدس، عهد عتیق، سِفر حزقیال ۸: ۱۳ تا ۱۶). عملی که در اینجا گناه و پلیدی خوانده شده، همان قتل تموز (دموزی) است که آن زنان را به گریه، و مردان را کنار قتلگاهش به سجده واداشته است. ساموئل نو آه کریمر یک آشور شناس اهل ایالات متحده آمریکا که چندین کتاب دربارۀ تمدن سومر و اکد نگاشته است. در مقدمۀ یکی از کتاب های خود با عنوان »کتاب الواح سومری »این گونه نگاشته است: «سومریان از اقوام ساکن در جنوب سرزمین کنونی عراق یعنی میان رودان(بین دو رود دجله و فرات) و شمال خلیج فارس بودند. ایشان از جمله در شهر باستانی بابل سکنی داشتند و تمدنی پرمایه را پی ریزی نمودند .» ساموئیل کریمر در ادامۀ مقدمۀ کتاب خود به بیان شباهت بین سه شخصیت موجود در کتاب عهد عتیق و الواح سومری می پردازد: «از میان اساطیر متعدد سومری، سه اسطوره به داستان های عهد عتیق شباهت دارند. یکی از این اسطوره ها داستان آدمیانی را می گوید که از گل آفریده شده بودند و در سرزمینی پربار موسوم به دیلمون می زیسته اند که در آن نه بیماری بود و نه مرگ، ولی از آب شیرین هم خبری نبود. انکی فرمان می دهد آب شیرین را از زمین چونان نهری که از باغ بهشت جاری است بیاورند، بدین سان دیلمون باغی ملکوتی می شود. این اسطوره از زنی سخن می گوید که به انکی گیاهانی را پیشکش می کند که نفرین برایش می آورند و سبب درد دنده اش می شوند. آنگاه یک بانوی دنده برای درمانش خلق می شود. دو داستان دیگر طوفان نوح وصبر ایوب هستند .» بعد از خواندن این مطالب این سؤال پیش می آید که شاید اسطوره های دیگری هم در الواح سومری موجود باشند که با شخصیت های دینی ما تطابق داشته باشند. در بین تمام نوشته ها و شخصیت های موجود در الواح گلین به جا مانده از سومریان شخصیت دموزی داستان آشنایی را برایم روایت می کند، مخصوصا وقتیکه گفتگوهای او با خواهرش (جشتی اینانا ) را می خوانیم، که حتی خود سومریان هم هزاران سال تا زمان حزقیال نبی بر مصیبت های او می گریستند. در اینجا بخش هایی از داستان دموزی را باهم می خوانیم: «...قلبش ظرف اندوه و اشک شد، تا به آنجا که دشتها امتدادی دور دست دارند رفت، قلب چوپان مالامال از اندوه و اشک است، به دشتهای دوردست رفت... » اینجا به دموزی صفت چوپان داده شده است، و این به آن دلیل است که او یکی از خلفای خدا بر زمین بوده است. هما نطور که می بینیم حضرت عیسی (ع) می گوید: ( 14 من چوپانی صالح هستم که بره هایم را می شناسم و بره هایم نیز مرا می شناسند). (کتاب مقدس-مجمع کنیسه های شرقی:ص 322 ). «...ای دشتها، باید غم و اندوه و اشک ریختن را فرا گیرید، گریه ام را تکرار کنید، با من نوحه سر دهید، ای خرچنگ های رودخانه، بر من دردمند شوید، ای قورباغه های رودخانه، برایم آواز سر دهید، تا مادرم فریاد شیون و زاری سر دهد... » بین حدیثی که در زیر برایتان می نویسیم تشابه عجیبی با متن بالا که مربوط به دموزی است وجود دارد: صدوق سخن امام حسن (ع) به برادرش امام حسین (ع) را نقل می کند: ( آنچه به من می رسد زهری است که به نیرنگ به کامم می ریزد و با آن کشته می شوم، ولی ای اباعبدالله هیچ روزی مانند روز تو نخواهد بود. سی هزار نفر که خود را از امت جد ما محمد (ص)و منسوب به اسلام می دانند به سوی تو هجوم آورده، به کشتن و ریختن خونت و هتک حرمتت و به اسارت بردن خواندانت و اطفالت و غارت خیمه هایت اقدام می کنند. پس در آن روز لعنت بر بنی امیه فرود آید و آسمان خاکستر و خون ببارد و هرچیزی بر تو بگرید حتی وحوش بیابان ها و ماهیان دریاها) (امالی ص 178 ).

فایل‌های PDF

نشریه زمان ظهور شماره 41
مشاهده فایل پی دی اف