سید احمدالحسن-آیا دین منجی همان انسانیت است؟
امروزه بسیاری از مردم خود را بینیاز از دین، خدا، فرستادههای خدا و متون دینی میدانند؛ چراکه تصور میکنند ادیان موجود باعث اختلافات و ستمهایی است؛ بنابراین بهتر میدانند که انسانیت را بهعنوان دین و مسلک خود قرار دهند؛ انسانیتی که وجه مشترک هر انسانی است. در اینکه ادیان موجود از حقیقت دور شدهاند و بعضی از متون دینی تحریف شده باشند، هیچ شکی نیست. (در مقالاتی دیگر بهصورت مفصل به این موضوع خواهیم پرداخت. علاوه بر آن در کتاب گوساله جلد دوم و دیگر کتب انصار امام مهدی علیهالسلام به این موضوع پرداخته شده است.) در اینکه در خدا و دینی که توسط مدعیان دینداری ارائه میشود، اشکالات متعددی وجود دارد نیز تردیدی نیست؛ اما اینکه بخواهیم دین حقیقی را که چیزی جز اخلاق الهی و انسانیت نیست مساوی دین منحرف موجود بدانیم، نهایت ظلم و بیانصافی است. باید بدانیم که دین الهی از روز اول مبتنی بر اخلاق پایهگذاری شد؛ مبتنی بر انسانیتی که مردم را از وجه حیوانیتشان رها سازد؛ بلکه اساساً تمام پیامبران و ائمه آمدند تا مردم را از حیوانیتشان نجات دهند و رهایی بخشند. همان گونه که منجی جهان که از زمان سومریان مورد انتظار مردم بود با همین صفت (یعنی نجاتدهندۀ انسانها از حیوانیت) وصف شده است. سید احمدالحسن در خصوص گیلگمش که منجی مورد انتظار سومریان باستان بود، اینگونه مینویسد: «… در حماسۀ گیلگمش میتوان تاریخ آیندۀ بشریت را خواند، نه تاریخ گذشته را، آنگونه که برخی گویندگان حماسه چنین گمان کردهاند. همچنین در این حماسه میتوان داستان نجاتدهندۀ نوع انسان از حیوانیتش را خواند؛ حیوانیتی که متأسفانه همیشه و بهگونهای مقتدرانه در صحنه حضور دارد، بهویژه به هنگام وقوع رویاروییهای بزرگ: «كَمثَلَ الحمَارِ يحمِل أسْفاَرا بئِسْ مَثلَ القْوَمِ… .» (مانند خر است که کتابهایی حمل میکند. چه بد است مثَل این گروه… .» [جمعه، ۵] «كَمثَلَ الكْلبِ ان تحمِلْ علَيَهِ يلَهْثَ أوْ تتركْهُ يلَهْثَ ذَلٰک مَثل القْوَمِ… .» (مانند سگ است که اگر آهنگش کنی زبان از کام درآرد و اگر رهایش کنی زبان از کام درآرد؛ این است مثَل گروهی… .» [اعراف، ١٧۶] «وَجَعَلَ مِنْهم القْرَدَةَ وَالخْناَزِيرَ وَعَبدَة الطَّاغوُت أولئكِ شَّر مَكَانا… .» (و برخی از ایشان را میمونان و خوکان قرار داد و پرستندگان طاغوت در بدترین جایگاه هستند… .» [مائده، ۶۰] در آثار باستانی مصر، تصاویر سمبلیکی از آن منجی که طی هزاران سال نام نیکش منتشر و معروف شده و خبرش قارهها را در نوردیده و از بینالنهرین به شمال آفریقا رسیده، مشاهده میگردد…؛ او همان کسی است که بذر درخت انسانیت جدیدی خواهد بود که بر حیوانیتش پیروز میشود… .» [کتاب توهم بیخدایی، فصل پنجم] متون سومری و حماسۀ گیلگمش، اوصاف منجی جهان را اینگونه بیان کرده که با هدف نجات عالم از حیوانیت و رساندن آنها به انسانیت ظهور میکند. این اوصاف در متون دینی اسلامی نیز ذکر شده، آنجا که پیامبر اسلام(ص) هدف خود را کمالبخشیدن به مکارم اخلاق دانسته است: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاق» «من فقط برای بهکمالرسانیدن مکارم اخلاق مبعوث شدم.» [مکارم الاخلاق، ص ۸] اینک باید بنگریم که آیا این هدف در دعوت سید احمدالحسن نیز موجود است؟ او چگونه اهداف دعوت خود را بیان نموده است؟ فرهنگ و تمدنی که ایشان پایهگذاری کردهاند، بر چه مبنایی است و نظر ایشان نسبت به تمدن مادی موجود چیست؟ هدف سید احمد الحسن چیست؟ سید احمدالحسن دعوت خود را همانند دعوت انبیا، اخلاقی و برپا کننده انسانیت حقیقی میداند و چشمانداز دعوت خود را اینگونه ترسیم میکند: «… خواست و ارادۀ من همان خواست و ارادۀ خداوند سبحان ومتعال است؛ اینکه ساکنان کرۀ زمین جز به آنچه خداوند اراده فرموده است عمل نکنند، زمین پر از عدل و داد شود، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است. گرسنهها سیر شوند و هیچ فقیری بىسرپناه نباشد؛ یتیمان بعد از غمهای طولانی شاد شوند و زنان بیوه نیازهای مادی خود را با عزّت و کرامت به دست آورند و… و… و … اینکه عدالت، رحمت و صداقت که مهمترین عناوین در شریعت الهی هستند، فراگیر شود… .» پاسخهای روشنگرانه، ج۱، س۲ تمدن اخلاقی (انسانیت) یا تمدن مادی؟ سید احمدالحسن در خصوص جامعه و تمدنی که بهدنبال ایجاد و برپایی آن است، مینویسد: «واقعیت این است که بیشتر مردم در مقولۀ پیشرفت مادی و پیشرفت اخلاقی دچار خلط و سردرگمی بزرگی شدهاند. بیشتر مردم هر پیشرفت مادی را پیشرفتی اخلاقی قلمداد میکنند که این خود ناشی از به هم پیوستن فرهنگ مادی با فرهنگ اخلاقی و قرارگرفتن هر دو در یک کفه برای تمامی امت است. این میزانی باطل و قیاسی نادرست است؛ چراکه در غیر این صورت انبیا، اوصیا و پیروان آنها که از جمله کسانی هستند که دستشان از کم یا زیاد زینتهای این دنیا و تمدن مادی آن و حکمرانی روبهزوالش خالی بود، باید از منحرفترین و بیاخلاقترین افراد میبودند که هرگز چنین نیست! و در عوض فرعون، نمرود و امثال آنها که اهرام، برجها، قصرها و شهرهای مجلل ساختند، باید صاحبان اخلاق و فکرهای روشن میبودند؛ آنها کجا و این خصیصهها کجا! …» پیشرفت تمدن اخلاقی سید احمدالحسن کلام خود را اینگونه ادامه میدهد: «… در واقع پیشرفت تمدن اخلاقی، وظیفۀ خطیر انبیاست و همان چیزی است که آنها از طرف خداوند سبحانومتعال آوردهاند، و هر آنچه از اخلاق کریمانه در اختیار انسانهاست چیزی نیست مگر تراوشاتی از همان اخلاق الهی که انبیا و اوصیا(ع) و سید و سرور انبیا و فرستادگان و آخرینشان حضرت محمد(ص) آوردهاند. محمد(ص) بهطور مشخص برانگیختهشدن خود را به اینکه آمده است تا اخلاق الهی را به کمال برساند، معرفی میفرماید: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاق» (من فقط برای بهکمالرسانیدن مکارم اخلاق مبعوث شدم.» [مکارم الاخلاق، ص ۸] اینک اهل زمین نیازمند به جستوجوی تمدن روحی و اخلاقی الهی هستند حق این است که خاستگاه و معدن اخلاق کریمانه، تعالیم انبیا(ع) است؛ و اخلاق، مقیاس پیشرفت حقیقی امتهاست و پیشرفت مادی (تمدن مادی) هر قدر هم که بزرگ باشد، هیچ ارزشی ندارد؛ اگر پیشرفت اخلاقی (تمدن اخلاقی) همراهش نباشد؛ و با وجود واضحبودن و سادگی این حقیقت، بیشتر مردم آن را در نمییابند! نتیجۀ واژگونهای که بیشتر مردم از پیشدرآمدهای فاسد به دست آوردهاند این است که جنگهایی که آمریکا در آنها وارد شده (بهعنوان جلودار مادیگرایی که در نتیجه هیچ بحثی در جلوداربودن او از نظر اخلاقی هم نیست!) حق و درست است؛ چراکه هدف از آنها [جنگها] از میان برداشتن بساط ظلم و سرکشی و استقرار دموکراسی و حاکمیت مردم و آزادی است! بنابراین هرکسی که رودرروی آمریکا یا قانونی که آمریکا بنیان نهاده و در پی تثبیت آن بر این زمین است، قرار گیرد، ستمگر و سرکش میشود؛ و اینچنین است که میزانهای سنجش واژگون میگردند. بهعلاوه این خلط و درهمتنیدگی که امروز در عرصۀ گیتی وجود دارد، عاملی برای شفاف ندیدن و تشویش افکار است؛ و در نتیجه، جویندگان حق از کبریت سرخ هم کمیابتر شدهاند. چه بسا اگر مردم این سؤال را از خود بپرسند: «چه کسی قانون وضع میکند و حاکم را منصوب میکند؟ خدا یا مردم؟» برایشان تصویر واضح خواهد شد و خواهند فهمید که آمریکا و دموکراسیاش و آزادیاش همان بتی است که به جای خداوند پرستیده میشود، وضعیت آن، وضعیت همان طاغوتهایی است که در افغانستان و عراق بر جای گذاشته است. آمریکا بهطور کامل مسخشدهای شیطانی است؛ همان طور که صدام و بنلادن (که خداوند لعنتشان کند) و پیروانشان مسخشدههایی شیطانی هستند؛ چراکه خداوند سبحانومتعال هیچیک از آنها (آمریکا، صدام، بنلادن و نظایرشان) را منصوب نکرده است؛ آنها از قانون الهی هیچ نمیشناسند و خواهان استوارکردنش نیستند؛ آنگونه که برخی ادعا میکنند تا مردم را بفریبند در حالی که چیزی از دین نمیدانند. اینکه قانون را خداوند وضع و حاکم را خداوند منصوب میکند، از بدیهیات ادیان سهگانه است و متونی که بر این مطلب صحّه میگذارند در تورات، انجیل و قرآن بسیارند. به زبان ساده، قانون در این زمان همان قرآن، انجیل و تورات است؛ و حاکم نیز مهدی، عیسی و ایلیا(ع) هستند. کتابهای آسمانی همگی واحد هستند که از یک سرچشمه فرود آمدهاند و همۀ انبیا و ائمه نیز یکی هستند و از یک مبدأ فرستاده شدهاند. میگویم: اگر مردم از خود این پرسش را بپرسند و این پاسخ روشن را به خود دهند، نظرات و آراءشان بر توحید متفق خواهد شد. خداوند سبحانومتعال را خواهند پرستید و به خلیفه و جانشین خداوند در زمینش و قانون او معترف خواهند شد. هیچ عامل متحدکنندۀ حقیقی برای تمامی مردم زمین به جز قانون الهی و حاکم الهی یافت نمیشود، و این دو عامل، جملگیِ اهل زمین را بر حق، عدالت و رحمت، متحد و یکپارچه خواهند نمود… .» [جهاد درب بهشت است، ص ۸۱-۸۴] در جستجوی تمدن حقیقی یکی از نظریهپردازان غربی، دوران فعلی را دوران برخورد و جنگ تمدنها میداند؛ اما رهبران ادیان گفتمان گفتوگوی تمدنهای متعدد را مطرح کردند. احمدالحسن در این شرایط سخن از جستوجو و تحقیق برای رسیدن به تمدن حقیقی اخلاقی را گفتمان صحیح میدانند، ایشان مینویسد: «این عنوان را در برابر عنوان مطرحشدۀ بینالمللیِ گفتوگوی تمدنها انتخاب کردهام و در واقع از آنچه پیشتر ارائه شد، روشن میشود که بیش از یک تمدن حقیقی برای تضاربآرا و گفتوگو وجود ندارد. تمدن حقیقی، تمدن روحی و اخلاقی مبتنی است بر آنچه انبیا و اوصیا(ع) آوردهاند و بیش از یکی نیست: «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ» (اين است آیین شما؛ آیینی يگانه، و من پروردگار شما هستم، پس مرا بپرستيد). [انبیا: ۹۲) و این چیزی نیست که برای گروهی خاص نگهداری شده باشد و برای دیگران نه؛ بلکه این تمدن روحی، اخلاقی در هر کجای این زمین با نسبتهای متفاوت وجود دارد؛ همانطور که متضادش نیز در همان مکان و نزد گروهی که قسمتی از آن را دارند و به آنها عمل میکنند، وجود دارد. پس اینک اهل زمین نیازمند به جستوجوی تمدن روحی و اخلاقی الهی هستند؛ پس گفتوگو باید حول جستوجو کردن از آنچه دو طرف دارند و از آنچه طرف مقابل از تمدن روحی و اخلاقی در خود دارد، و نیز از میزان انحراف دو طرف و میزان انحراف طرف مقابل از آن، صورت پذیرد: «قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللهُ وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى هُدىً أَوْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ» (بگو: کیست که شما را از آسمانها و زمين روزی میدهد؟ بگو: خداوند؛ و اينک ما و شما يا در طريق هدايت هستيم يا در گمراهی آشکار) [سبأ، ۲۴] اگر جستوجو و تحقیق بهصورت موضوعی و خارج از تعصب کورکورانه باشد، نتیجهاش رسیدن به تمدن حقیقی الهی و بهدنبال آن شناختن صاحب حق الهی و اعتراف به حق او خواهد بود که در این صورت مردم زمین بر اطاعت حقیقی خداوند و آن صراط مستقیمی که خداوند میخواهد، متحد خواهند شد.» تمدن حقیقی منتسب به اخلاق و روح است یا زمین؟ سید احمدالحسن سخن خود را با پاسخ به حقیقت و اصالت تمدن ادامه میدهند: «کسی که در پِی جستوجو و تحقیق دربارۀ تمدن است باید بداند که اولاً آن تمدن حقیقی که در جستوجویش است منتسب به اخلاق و روح است، یا میتوانیم بگوییم به دین الهی و ارزشهای اخلاقی، نه به زمین و قومیگرایی (چه بسا پیشتر، از آنچه ارائه شد چنین مفهومی مشخص شده باشد)؛ پس میتوان گفت تمدن اسلامی، تمدن مسیحی و تمدن یهودی، ولی نمیتوان گفت تمدن عربی، آمریکایی یا تمدن غربی. همانطور که تمدن واقعی اسلامی و تمدن واقعی مسیحی و تمدن واقعی یهودی بر آنچه محمد(ص) و عیسی(ع) و موسی(ع) و اوصیای آنها (ع) آوردهاند مبتنی است و نه بر آنچه حاکمان مسلمانان یا مسیحیان یا یهودیان آوردهاند و نه بر آنچه علمای بیعمل به آن سفارش کردهاند. همۀ اینها یکی است و آن، تمدن الهی حقی است که به نفع حاکمان طاغوتی و علمای بیعمل، از دست رفته و پنهان شده است. حقتعالی میفرماید: «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيب» (برای شما دین و آيينی مقرر کرد، از آنچه به نوح وصيت کرده بود و از آنچه بر تو وحی کردهايم و به ابراهيم و موسی و عيسی وصيت کردهايم که دين را بر پای نگه داريد و در آن فرقهفرقه نشويد. تحمل آنچه به آن دعوت میکنيد بر مشرکان دشوار است. خدا هرکه را بخواهد برای رسالت خود برمیگزيند و هرکه را به او بازگردد به خود راه مینمايد). [شوری، ۱۳] همچنین در پرتو آنچه پیشتر ارائه شد، نتیجهای حتمی وجود خواهد داشت؛ نتیجهای که با وجود این طاغوتیان یا علمای بیعمل نباید از آن غافل شویم یا آن را نادیده بگیریم؛ با وجود همان کسانی که نمیخواهند به سخن پاک و طیب گوش بسپارند و خواستار تحقیق و جستوجو با موضوع تمدن حقیقی الهی نیستند و نیز خواستار تخریب و انحراف تمدن حقیقی الهی و گسترش دگرگونیهای شیطانی بر این زمین و گمراه کردن مردم و به انحراف کشیدن آنها هستند تا به این ترتیب پیروانی برای ابلیس (که خداوند لعنتش کند) در نپذیرفتن سجده بر آدم(ع) (خلیفه و جانشین خداوند در زمینش) باشند. به نظر من با وجود چنین افرادی نتیجه حتمی، برخورد و رویارویی است که از آن گریزی نیست و راهی برای اجتناب از آن وجود ندارد؛ چراکه این، تنها راه برای گسترش تمدن الهی بر این زمین است، و همانطور که از آنچه پیشتر در این کتاب ارائه گردید، روشن شد این همان چیزی است که پیامبران خدا و فرستادگانش (ع) به آن قیام کردند. پس نتیجه اینکه گفتوگو نباید بین تمدنها باشد؛ بلکه باید میان بنیآدم برای تحقیق و جستوجوی تمدن حقیقی الهی در جریان باشد و به این ترتیب، برخورد و رویارویی بین تمدنها نیست؛ بلکه میان تمدن حقیقی الهی و متضادش، یا همان بین نور و ظلمت، صورت میگیرد؛ همان طور که برخورد میتواند در میان تاریکیها بین برخی از آن با برخی دیگر اتفاق افتد. اینطور نیست که هرچه با ظلمت و تاریکی رویارو میشود، نور باشد؛ بلکه میتواند ظلمت نیز باشد؛ اما هرآنچه با نور رویارو شود و برخورد کند، ظلمت و تاریکی است؛ ازاینرو، باید به دنبال نور بگردیم و آن را بشناسیم و بهوسیلۀ آن، ظلمت و تاریکی را شناسایی کنیم.» [سید احمدالحسن، جهاد درب بهشت است، ص ۸۹-۹۱]