تاسیس مسجدی در کوفه که هزار درب دارد

1.أخبرنا جماعة، عن التلعکبری، عن علیّ بن حبشی، عن جعفر بن مالک، عن أحمد بن أبی نعیم، عن ابراهیم بن صالح، عن محمّد بن غزال، عن مفضّل بن عمر قال: سمعت أباعبد اللّه علیه السلام یقول:إِنَّ قائِمَنا إِذا قامَ أَشْرَقَتِ الأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَاسْتَغْنَی النّاسُ وَیُعَمَّرُ الرَّجُلُ فِی مُلْکِهِ حَتّی یُولَدُ لَهُ أَلْفُ ذَکَرٍ لا یُولَدُ فِیهِمْ أُنْثی، وَیُبْنی فِی ظَهْرِ الْکُوفَةِ مَسْجِدا لَهُ أَلْفُ بابٍ وَتَتَّصِلُ بُیُوتُ الکُوفَةِ بِنَهْرِ کَرْبَلاءَ وَبِالْحِیرَةِ حَتّی یَخْرُجَ الرَّجُلُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ عَلی بَغْلَةٍ سَفْواءَ یُرِیدُ الْجُمُعَةَ فَلا یُدْرِکُها. مفضل بن عمر گفته است: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمودند: وقتی که قائم ما قیام کند، زمین با نور پروردگارش نورانی و روشن می شود؛ به گونه ای که مردم از آفتاب بی نیاز می شوند. در زمان حکومتش هر کس به حدی عمر می کند که هزار پسر از او متولد می شود و در این بین هیچ دختری برایش متولد نمی شود. در پشت کوفه [نجف] مسجدی بنا می شود که هزار در داشته باشد، خانه های کوفه به رودخانه کربلا و شهر حیره [منطقه حیره] متصل می شوند و آن قدر بزرگ می شود که مرد در روز جمعه برای رسیدن به نماز جمعه بر شتر تندرو سوار می شود، ولی باز هم به نماز نمی رسد. الغیبة طوسی،حدیث484،ص784. 2.أخبرنا أبومحمّد المحمدی، عن محمّد بن علیّ بن الفضل، عن أبیه، عن محمّد بن إبراهیم بن مالک، عن إبراهیم بن بنان الخثعمیّ، عن أحمد بن یحیی بن المعتمر، عن عمرو بن ثابت، عن أبیه، عن أبی جعفر علیه السلام - فی حدیث طویل - قال:یَدْخُلُ الْمَهْدِیُّ الکُوفَةَ وَبِها ثَلاثُ رایاتٍ قَدِ اضْطَرَبَتْ بَیْنَها، فَتَصْفُو لَهُ فَیَدْخُلُ حَتّی یَأْتِیَ الْمِنْبَرَ وَیَخْطَبُ وَلا یَدْرِی النّاسُ ما یَقُولُ مِنَ الْبُکاءِ وَ هُوَ قَوْلُ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله: «کَأَنِّی بِالْحَسَنِیّ وَالْحُسَیْنِیّ» وَقَدْ قاداها فَیُسَلِّمَها إِلَی الْحُسَیْنِیِّ فَیُبایِعُونَهُ.فَإِذا کانَتِ الْجُمُعَةُ الثّانِیَةُ قالَ النّاس: یَا ابْنَ رَسُولِ اللّه ِ! الَصَّلاةُ خَلْفَکَ تُضاهِی الصَّلاةَ خَلْفَ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَالْمَسْجِدُ لا یَسَعُنا.فَیَقُولُ: أَنَا مُرتادٌ لَکُم.فَیَخْرُجُ إِلَی الغَرِیّ فَیَخُطُّ مَسْجِدا لَهُ أَلْفُ بابٍ یَسَعُ النّاسُ، عَلَیْهِ أَصِیصٌ وَیَبْعَثُ فَیُحْفَرُ مِنْ خَلْفِ قَبْرِ الْحُسَیْن علیه السلام لَهُمْ نَهْرا یَجْرِی إِلَی الغَرِیَّینِ حَتّی ینبذ فِی النَّجَفِ وَیَعْمَلُ عَلی فَوَّهتِهِ قَناطر وَأرحاء فِی السَّبِیلِ وَکأنِّی بِالْعَجُوز وَعَلی رَأْسِها مِکْتَلٌ فِیهِ بُرٌّ حَتّی تَطْحَنَهُ بِکَرْبَلاء. عمر بن ثابت، از پدرش و او هم از امام باقر علیه السلام حدیث طولانی را نقل می کند که حضرت در بخشی از آن حدیث فرمودند: مهدی علیه السلام وارد کوفه می شود و این در حالی است که در آنجا سه پرچم برافراشته شده که با هم مخالفند، پس همه آن ها مطیع آن حضرت می شوند، و ایشان پس از ورود به کوفه بالای منبر رفته و خطبه ای ایراد می فرماید که مردم از شدت گریه نمی فهمند که حضرت چه می گوید. این معنای کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله است که فرمودند: گویا حسنی و حسینی را می بینم که بیرق بلند کرده اند و هرکدام مدعی خلافت هستند. حسنی بیرق را به حسینی تحویل داده و همه با او بیعت می کنند.زمانی که جمعه دوم فرا می رسد، مردم عرضه می دارند: نماز خواندن پشت سرشما یاد آور نماز خواندن پشت سر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و مسجد گنجایش جمعیت ما را ندارد، آن حضرت می فرماید: برای شما فکری می کنم. بنابراین آن حضرت از کوفه به سمت نجف بیرون رفته و طرح و نقشه مسجدی را رسم می کند که هزار درب دارد و جای همه نمازگزاران را داشته و مجتمع بزرگ و بسیار محکم خواهد بود. گروهی را می فرستد تا از پشت سر قبر امام حسین علیه السلام کانال آبی حفر کنند که آب آن به زمین های نجف رسیده و جریان پیدا می کند. بر روی آن کانال آب راه ها، پل ها و اسباب هایی ایجاد می شود و گویا پیرزنی را می بینم که روی سرش زنبیلی از گندم است و برای این که آن را آرد کند به کربلا می رود. الغیبة طوسی،حدیث485،ص784.