اطمینان بنی فلان به حکومت و زوال ناگهانی آن
الفضل بن شاذان، عن عمر بن مسلم البجلی، عن محمّد بن سنان، عن أبی الجارود، عن محمّد بن بشر الهمدانی، عن محمّد بن الحنفیة - فی حدیث اختصرنا منه موضع الحاجة - أنّه قال:إِنَّ لِبَنِی فُلانٍ مُلْکا مُؤَجّلاً حَتّی إِذا أمَنُوا وَاطْمَأَنُّوا وَظَنُّوا أَنَّ مُلْکَهُمْ لا یَزُولُ صِیحَ فِیهِمْ صَیْحَةٌ، فَلَمْ یَبْقِ لَهُمْ راعٍ یَجْمَعُهُم وَلا واعٍ یَسْمَعُهُمْ وَذلِکَ قَوْلُ اللّه ِ - عزّوجلّ - «حَتّی إِذا أَخَذَتِ الأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها أَتاها أَمْرُنا لَیْلاً أَوْ نَهارا فَجَعَلْناها حَصِیدا کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالأَمْسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ».قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ هَلْ لِذلِکَ وَقْتٌ؟قالَ: لا، لِأَنَّ عِلْمَ اللّه ِ غَلَبَ عِلْمَ الْمُوَقِّتِینَ إِنَّ اللّه َ تَعالی وَعَدَ مُوسی ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَأَتَمَّها بِعَشْرٍ لَمْ یَعْلَمْها مُوسی وَلَمْ یَعْلَمْها بَنُو إِسْرائِیلَ، فَلَمّا جاوَزَ الْوَقْتُ قالُوا: غَرَّنا مُوسی، فَعَبَدُوا الْعِجْلَ وَلکِنْ إِذا کَثُرَتِ الْحاجَةُ وَالْفاقَةُ فِی النّاسِ وَأَنْکَرَ بَعْضُهُمْ بَعْضا، فَعِنْدَ ذلِکَ تَوَقَّعُوا أَمْرَ اللّه ِ صَباحا وَمَساءً. محمّد بن بشر همدانی حدیثی را از محمّد بن حنفیه نقل می کند که ما آن را به اندازه ای که مورد نیاز بوده، مختصر کرده ایم و آن این که ایشان می گوید: برای فلان ها [بنی امیه یا بنی عباس] حکومت زودگذر و موقتی خواهد بود، تا سرانجام احساس امنیت کرده و با اطمینان خیال می کنند که سطلنت آن ها از بین نمی رود؛ امّا ناگهان به عذاب بزرگ خداوندی گرفتار می شوند، نه بزرگی برای آن ها می ماند که جمعیت شان را جمع کند و نه نگهبان و دعوت کننده ای که صدایش را به گوش آن ها برساند و این قول خداوند عزّوجل است که می فرماید: «تا آن که زمین [از آن گیاهان] زینت بگرفت و اهل زمین گمان کردند که بر استفاده از آن همه نباتات توانا هستند [ناگهان] فرمان [ویرانی] ما شبی یا روزی آمد، پس آن را چنان درو کردیم که گویی دیروز هیچ گیاهی وجود نداشته است، ما این گونه آیات خود را برای اندیشمندان تشریح می کنیم.»عرض کردم: جانم به فدای شما! آیا برای این امر وقت مشخصی هست؟حضرت فرمودند: خیر، برای این که علم خدا بر علم کسانی که وقت گذاری می کنند غلبه دارد. خداوند تبارک وتعالی به موسی وعده سی شب را داد، ولی آن را با ده شب دیگر تمام کرد [و چهل شب شد] و این امر را موسی نمی دانست، بنی اسرائیل هم از آن بی اطلاع بودند، پس وقتی زمان سی شب که وعده شده بود گذشت، گفتند: موسی ما را فریب داده است و در گوساله پرستی عجله کردند، ولکن زمانی که نیاز وتهی دستی در میان مردم زیاد شد و گروهی از آن ها عده دیگری را انکار کردند، در آن موقع است که صبح و شب توقع دارند امر خداوند محقق شود. الغیبة طوسی،حدیث415،ص736.