استخاره، اگر خداوند با استخاره، برای تو خیر خواست پس شک نکن

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِي عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى الْعَلَوِيُّ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ مُوسَى بْنِ هَارُونَ بْنِ عِيسَى الْمَعْبَدِيِ‌ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْلَمَةَ بْنِ قَعْنَبٍ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ بِلَالٍ‌ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نَبِّئْنَا بِمَهْدِيِّكُمْ هَذَا فَقَالَ إِذَا دَرَجَ الدَّارِجُونَ وَ قَلَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ ذَهَبَ الْمُجْلِبُونَ‌ فَهُنَاكَ هُنَاكَ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مِمَّنِ الرَّجُلُ فَقَالَ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ مِنْ ذِرْوَةِ طَوْدِ الْعَرَبِ‌ وَ بَحْرِ مَغِيضِهَا إِذَا وَرَدَتْ وَ مَخْفِرِ أَهْلِهَا إِذَا أُتِيَتْ وَ مَعْدِنِ صَفْوَتِهَا إِذَا اكْتَدَرَتْ لَا يَجْبُنُ إِذَا الْمَنَايَا هَكَعَتْ وَ لَا يَخُورُ إِذَا الْمَنُونُ اكْتَنَعَتْ‌ وَ لَا يَنْكُلُ إِذَا الْكُمَاةُ اصْطَرَعَتْ‌ مُشَمِّرٌ مُغْلَوْلِبٌ ظَفِرٌ ضِرْغَامَةٌ حَصِدٌ مُخْدِشٌ ذِكْرٌ سَيْفٌ مِنْ سُيُوفِ اللَّهِ رَأْسٌ قُثَمُ نَشُؤَ رَأْسُهُ فِي بَاذِخِ السُّؤْدَدِ وَ عَارِزٌ [غَارِزٌ] مَجْدَهُ فِي أَكْرَمِ الْمَحْتِدِ فَلَا يَصْرِفَنَّكَ عَنْ بَيْعَتِهِ صَارِفٌ عَارِضٌ يَنُوصُ إِلَى الْفِتْنَةِ كُلَّ مَنَاصٍ إِنْ قَالَ فَشَرُّ قَائِلٍ وَ إِنْ سَكَتَ فَذُو دَعَائِرَ  ثُمَّ رَجَعَ إِلَى صِفَةِ الْمَهْدِيِّ ع فَقَالَ أَوْسَعُكُمْ كَهْفاً وَ أَكْثَرُكُمْ عِلْماً وَ أَوْصَلُكُمْ رَحِماً اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ بَعْثَهُ خُرُوجاً مِنَ الْغُمَّةِ وَ اجْمَعْ بِهِ شَمْلَ الْأُمَّةِ فَإِنْ خَارَ اللَّهُ لَكَ فَاعْزِمْ وَ لَا تَنْثَنِ عَنْهُ إِنْ وُفِّقْتَ لَهُ‌ وَ لَا تَجُوزَنَّ عَنْهُ‌ إِنْ هُدِيتَ إِلَيْهِ هَاهْ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِ. سليمان بن بلال گويد: امام صادق ع از پدر خود و او از پدر خويش و او از حسين بن علىّ عليهم السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: مردى نزد امير المؤمنين ع آمد و به او عرض كرد: اى امير مؤمنان ما را از اين مهدى خود آگاه كنيد، پس آن حضرت فرمود: «هنگامى كه رفتنى‌ها بروند و منقرض شوند و مؤمنان اندك شوند و آشوبگران از ميان بروند پس همان وقت همان وقت، آن مرد عرض كرد: اى امير مؤمنان اين مرد از كدام قوم است؟ فرمود: از بني هاشم از بلند مقام‌ترين طوايف عرب است و ازدريائى كه از هر سو آبها بر آن سرازير است، اما نگاهى كه پناهگاه پناه‌جويان است و معدن زلال آن است بدان گاه كه همه تيره و ناصفاى شوند، هنگامى كه مرگ شبيخون زند او را ترسى در دل نباشد و چون مرگ روى نمايد سستى و ناتوانى از خود نشان ندهد، و در ميدان نبرد و زور آورى آنجا كه دليران پشتشان به خاك آيد، عقب‌نشينى نكند، دامن همّت به كمر زده و پر جمعيّت و پيروزمند و شير بيشه شجاعت باشد كه ريشه‌كن‌كننده ستمگران، پشتوانه‌اى استوار و مردانه و شمشيرى از شمشيرهاى خدا باشد، سالار و پرخيرى است كه بزرگ‌شده خاندان جلالت و شرف است و ريشه مجد و بزرگواريش در اصيل‌ترين ريشه‌ها باشد، پس تو را هيچ موجب انصرافى- آن كسى كه به سوى هر فتنه‌اى شتابان بگريزد و آن كس كه اگر سخن بگويد بدترين سخنگو است و اگر خاموش نشيند خباثت‌ها و فسادها در اندرون دارد- از بيعتش منصرف نكند. سپس آن حضرت به توصيف مهدى ع بازگشت و فرمود: ساحت و درگاهش از همه شما گشاده‌تر و دانش او از همه شما فزونتر است و خويشان و نزديكان را بيش از همه شما سركشى مى‌كند و حفظ پيوستگى مى‌نمايد، پروردگارا برانگيخته شدن او را مايه به درآمدن و سر رسيدن دلتنگى و اندوه قرار ده و به واسطه او پراكندگى امّت را جمع ساز، پس اگر خداوند براى تو خير خواست پس عزم خود استوار گردان و اگر در راه رسيدن به خدمت او توفيق يافتى از او به ديگرى باز مگرد، و هر گاه به سويش راه يافتى از او در مگذر، (پس از اين سخنها) آه برآورد- و در اين حال با دست خويش به سينه خود اشاره نمود- و فرمود: چه بسيار به ديدن او مشتاقم». غیبت نعمانی،باب13،حدیث1.