شبهه حجیت رویای یوسف نبی به علت عصمت او بوده است؟!
کسی که بگوید رؤیای یوسف نبی (ع) یا رؤیای امام موسی (ع) حق است؛ زیرا آنان معصوم هستند، پس چگونه این مطلب (رؤیا راهی برای شناخت مصداق خلیفه الهی) را به رؤیای غیر معصوم تعمیم دادید؟ پاسخ : ما به فعل معصوم (یعقوب) احتجاج کردیم. در حالی که او پیامبر است، یعنی ما به دانستن رؤیای ایشان (ع) به عنوان راهی برای تشخیص خلیفه خدا احتجاج کردیم و نه به خود رؤیا! و معصوم (ع) مردم را از حق خارج نمیسازد و وارد باطل نمیکند. و همچنین به اقرار قرآن به این عمل، احتجاج کردیم، به دلیل اینکه فعل یعقوب (ع) و دانستن رؤیا به عنوان دلیل وی را حکایت کرده و این داستان را در آغاز سوره، مدح و ستايش کرد. خداوند میفرماید: (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ)، (ما نيكوترين سرگذشت را به موجب اين قرآن كه به تو وحى كرديم بر تو حكايت مىكنيم). پس اگر باطل میبود، مدح این فعل یا حداقل اهمال آن، فریب دادن به باطل میبود و منزه است خداوند سبحان که بندگان خود را فریب دهد و يا گول زند، پس آشکار شد که فعل یعقوب (ع) حق و یقین بوده و این امر در قرآن کریم از محکمات است و هیچ قیمت و اعتباری برای هر گونه رأیی که مخالف نصّ محکم و آشکار قرآن باشد، نیست. فرمودۀ رسولالله (ص) به اینکه رؤیا طریق ایمان به او و راه تشخیص حجت خدا است: رسولالله (ص) اقرار کردهاند که رؤیا راهی برای هدایت و ایمان است؛ زیرا ایمان خالدبن سعیدبنعاص اموی (که معصوم نیست) پذیرفته و به آن اقرار کردند و آن به دلیل رؤیایی بود که ولید ايشان (پیامبر (ص)) را در آن دیده بود، و آن داستان مشهوری نزد اهل سنت و شیعه است..[1] و این قصه را سید بحر العلوم به صورت خلاصه، در کتاب خود «فوائد رجالیه» نقل میکند: خالد بن سعید بن عاص: ابو سعید از نجبای بنی امیه، از نخستین پیشگامان و متمسکین به ولایت امیرالمؤمنین (ع) بود و علت اسلام آوردنش این بود که او در عالم رؤیا دید که آتشی برافروخته شده، و پدرش میخواست او را در آن بیندازد، اما ناگهان رسولالله (ص) میآید و او را به سمت خود کشیده و از آن آتش رها میکند. هنگامی که از خواب بیدار شده و صدق خوابش را شناخت، با شتاب به سوی رسولالله (ص) رفت تا اسلام خویش را بر رسولالله (ص) عرضه بدارد، در میان راه ابوبکر را میبیند و رؤیای خود را برای او تعریف میکند و ابوبکر نیز به همراه او خدمت رسولالله (ص) آمده و اسلام آوردند... .[2] همچنین این داستان ایمان مردی یهودی است که موسیبنعمران (ع) را در عالم رؤیا میبیند که خلیفه خدا و حجتش در آن زمان، محمد، رسولالله، (ص) را بدو معرفی میکند. سید بروجردی و شیخ علی یزدی حائری در کتاب خود، الزام الناصب و غیره نقل میکند: جابر بن عبدالله انصاری میگوید: جندل بن جناده بن جبیر یهودی بر رسولالله (ص) وارد شده، گفت:... من دیشب موسی بن عمران (ع) را در خواب دیدم که به من فرمود: ای جندل، به دست محمد، خاتم انبیاء، (ص) اسلام آور و به اوصیای بعد از او متمسک شو. گفتم: اسلام آوردم! پس حمد و سپاس از آن خداوند است که اسلام آوردم و مرا به تو هدایت کرد... .[3] پس رسولالله (ص) ایمان خالد بن سعید بن عاص (در حالیکه معصوم نیست) را میپذیرد و به رؤیای شخص یهودی (که او نیز معصوم نیست) اقرار میکند و منکر آن نمیشود و با این اقرار آشکار میکند که رؤیا حقی از جانب خداوند است و راه هدایت و ایمان در دین الهی است که برای همه خلق گشوده است؛ زیرا اگر سکوت در برابر چنین امری، در صورت باطل بودن آن، به معنای فریب دادن به باطل است و حاشا! درود خداوند بر او و خاندانش، از اینکه مردم را در باطل وارد کند یا از حق خارج سازد. ثابت شد که رؤیا به عنوان راه شناخت خلیفه خدا حقیاست که هیچ شکی در آن نیست. پی نوشت ها : [1]- ر.ک. طبقات بن سعد: ج4، ص 94، و فوائد الرجالیة: سید بحر العلوم، ج2، ص325. [2]- الفوائد الرجالیة (عربی): سید بحر العلوم، ج 2، ص 325. [3]- بحار الأنوار: مجلسی، ج36، ص305-304؛ جامع احدیث الشیعة: السید البروجردي، ج 14، ص 565؛ الزام الناصب: الشیخ الیزدي الحائری، ص 175؛ و همچنین صاحب مکیال المکارم و دیگر منابع این داستان را نقل کردهاند