شبهه من بارها استخاره کردم و در تکذیب شما آمد!!

گوینده‌ای گوید: من با روش خودتان استخاره کرده‌ام و بارها، استخاره در تکذیب شما آمده‌.   پاسخ: فرض بر این است که اگر شما به استخاره ایمان داشتی و به اینکه هنگامی که استخاره می‌گیری، از خداوند طلب می‌کنی، استخاره را تکرار نمی‌کردی و این آگاهی برای بیان حال شما است.   هم‌چنین اگر به رؤیا ایمان داشتی، و از آنجا که استخاره را تکرار کردی -همان‌گونه که خود گفتی- و بر حسب گمان خودت رؤیاهای متعددی دیدی، و اگر واقعاً از او سؤال کردی پس چرا به آنچه که خدا شما را اجابت کرد و پاسخت داد، عمل نکردی؟   بلکه، به خدا که آن کذبی رسوا شده است، همان‌گونه که آن را بیان خواهیم کرد و آن سلاح انکارکنندگان غیب است. پس همراهی کن و من در ادامه این سطرها و با دلیل بیان خواهم کرد که چگونه قطعاً و یقیناً افترا بسته‌ای.   سید احمدالحسن (ع) می‌فرماید:   استخاره یعنی، سؤال کردن از خداوند متعال و در نتیجه ناگزیر باید شروطی باشد و حداقل این شرط‌ها:   اول: در نفس خود هیچ امری را ترجیح ندهی؛ بلکه در نفس خود، دو امر را مساوی قرار دهی.   دوم: آماده‌ی پذیرش پاسخ خداوند به طور کامل باشی و در نفس خود نباید هیچ‌گونه رد و عدم قبول و مناقشه‌ای برای پاسخی که به تو داده می‌شود، جای گرفته باشد.   سوم: اینکه پاسخ را بپذیری و آن را نعمت بزرگ خداوند بدانی که با تو سخن گفت و به تو پاسخ داد.   این سه مورد به عنوان حداقل، از ضروریات استخاره است تا [گفته شود] واقعاً خدا را استخاره کرده‌ای؛ اما اینکه شخصی بیاید و نسبت به پذیرش جواب خدا در تردید باشد، سپس استخاره بگیرد و آنچه را که خودش انجام داده، به منزله استخاره بداند. پس حق است که چنین شخصی شاید خداوند کریم به او نعمت داده و پاسخش را بدهد، اما عجب رسوایی است برای این شخص و امثالش. این شخص خود راضی نیست که کسی با وی مشورت کند سپس خلاف مشورت وی عمل کند و گویا با وی مشورت کرده تا خلاف گفتارش را انجام دهد، پس چگونه به انجام این فعل با خدای سبحان راضی می‌شود؟ به خدا قسم که این امر عظیم و جسارت بزرگ بر خداوند سبحان است و با وجود این همه خباثت سر زده از مردم، خداوند همواره با رحمت و رأفت با آنان رفتار می‌کند.[1]    استخاره در دین الهی، به عنوان راهی برای تشخیص و شناخت حجت خدا بر خلق است.   اهل‌بیت علیهم السلام نسبت به استخاره اهتمام شدیدی ورزیدند و در روایات بسياری شیعیان خود را به سمت آن سوق دادند، و در باب تشویق به آن روایات بی‌شماری وارد شده است و در ذیل، مثالی از این روایات مقدس آمده‌است:   از ابی‌عبدالله صادق (ع): صل ركعتين واستخر الله فوالله ما استخار الله تعالى مسلم الا خار الله له البتة؛   دو ركعت نماز بخوان و خدا را استخاره کن. به خدا سوگند، هيچ مسلمانى خدا را استخاره نکرد؛ مگر اينكه قطعاً، خداوند برای وی اختیار کرد.[2]   از ابی‌عبدالله (ع)، فرمود:کنا نتعلم الإستخاره کما نتعلم السورة من القرآن. ثم قال: ما ابالي اذا استخرت علی اي جنبي وقعت؛   استخاره را همان‌گونه كه سوره‌ای از قرآن را ياد می‌گرفتيم، فرا می‌گرفتيم. سپس فرمود: و برای من فرقی نمی‌کند که اگر استخاره گرفتم بر چه وجهی بیاید.[3]   و هرگز از ایشان (ع) در مورد نهی از استخاره دربارۀ معرفت حجت خدا (ع) روایت نشده است. پس معاندین و مخالفان با کدامین دلیل این شیوه و روشی که اهل‌بیت علیهم السلام، شیعیان خود را به سوی آن سوق داده‌اند، منکر می‌شوند؟!   آیا عاقلانه است که خداوند کسی را که از او طلب نصیحت کرده است، فریب دهد؟! و یا او به کسی که از خدا در سفرش و روزی‌اش و...و... و...طلب نصیحت کرده، پاسخ دهد، سپس او را در شناخت مصداق حجت خویش (حجت خداوند) پاسخ ندهد؟!   آیا جایز است، خداوند سبحان بندگان خود را با باطل فریب دهد این‌گونه که آن‌ها را به زبان حجت‌های خویش علیهم السلام به استخاره سوق دهد، ولی آن‌ها را در (استفاده از) استخاره برای شناخت خلیفة‌ الله نهی نکند؟! حاشا! و خداوند پاک و منزه و رفیع و بلند مرتبه است از این عمل.   بلکه روایت شده که صفوان جمال یکی از بزرگان شیعه از طریق استخاره، به امامت امام رضا (ع) یقین پیدا کرده است:   عن علي بن معاذ انه قال: قلت لصفوان بن يحيی: بأي شيء قطعت علی علي (اي علي الرضا (ع))؟ قال: صلیت ودعوت الله واستخرت (علیه) وقطعت علیه.   علی بن معاذ می‌گوید: به صفوان بن یحیی گفتم: با چه چیزی در مورد امامت علی یعنی علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) یقین حاصل کردی؟ گفت: نماز خواندم و دعا کردم و استخاره گرفتم و به یقین رسیدم.   کما اینکه تشویق به استخاره در خصوص امر امام مهدی (ع) از ائمه علیهم السلام روایت شده است؛ در روایتی که شیخ نعمانی نقل کرده، آمده:   عن سلیمان‌بن‌بلال، قال: حدثنا جعفر بن محمد، عن ابیه، عن جده الحسین بن عليعلیهم السلام، قال: جاء رجل الی امیرالمؤمنین (ع)، فقال له: یا امیرالمؤمنین (ع)، نبئنا بمهدیکم هذا؟ ....إلی أن قال: ثم رجع إلی صفة المهدي (ع)، فقال: أوسعکم کهفاً، واکثرکم علماً، وأوصلکم رحماً، اللهم فاجعل بعثه خروجاً من الغمة واجمع به شمل الأمة. فإن خار الله لک فاعزم ولا تنثن عنه إن وقفت له، ولا تجوزن عنه إن هدیت الیه، هاه -و أومأ بیده إلی صدره- شوقاً إلی رؤیته.   سلیمان بن بلال می‌گوید: جعفر بن محمد (ع) از پدرش از جدش از حسین بن علیعلیهم السلام نقل می‌کند که فرمودند: مردی به سوی امیرالمؤمنین (ع) آمد و به او گفت: ای امیر المؤمنین، ما را از این مهدیتان با خبر کنید؟ ....(تا آنجا که می‌فرماید): آستانه او در پناه‌دهى به بى‌پناهان از همه آستانه‏ها وسیع‏تر، و علم و دانش آن حضرت از همه زیادتر است و از همه مردم بیشتر به صله‌ی ارحام و پیوند با خویشاوندان توجه مى‏نماید. پروردگارا بعثت او را پایان‌بخش همه اندوه‏ها قرار بده و تفرّق و پراکندگى امت را به وسیله‌ی او به یگانگى مبدّل فرما. پس اگر از خداوند استخاره کردی، بر آن عزیمت کن و اگر در آن موفق شوی نسبت به آن سستی مکن و از او پیشی مگیر اگر به وی هدایت یافتی و با دست خویش به سینه خود اشاره کرد به نشانه اشتیاق برای دیدارش.[4]       پی نوشت ها :   [1]- سيد احمدالحسن (ع)، جواب‌های روشن‌کننده از طریق امواج: ج 3، سؤال 236 چندین سؤال در یک پست آمده، جواب سؤال23.   [2]- شیخ کلینی،کافی(عربی): ج3، ص470، باب نماز استخاره.   [3]- شیخ حر عاملی، وسائل‏الشيعة (عربی): ج8، ص66-67.   [4]-محمد بن إبراهيم النعماني،كتاب الغيبة:ص 221