نشریه زمان ظهور شماره 57
"به نام او که جریان فکر را در شیارهای باریک مغز مینگرد" جمعه 8 تیر 1397 / 15 شوال 1439 / 8 جولای 2018 / شماره 57 / 4صفحه سخن سردبیر نزد سدرةالمنتهی خدای تعالی فرمود: (و عرش او بر آب قرار داشت). هما نطور که آل محمد (ع) تفسیر نمودند، عرش همان قرآن است، و آب همان محمد (ص) نور خدای سبحان و تعالی می باشد، و او در آسمانها و زمین جاری است، و در میان مردم همچون آب در رودخانه روان است. «المنتهی » همان نهایت معرفت یا پایان معرفتی است که پس از آن معرفتی است که آقای ما {حضرت} محمد پیامبر {خدا} صلی الله علیه و آله و سلم، صاحب مقام اعلی و برنده اول در مسابقه به آن رسید. و این همان هدف اصلی از وجود ما بر زمین در این زندگی است. سبب وجود ما این است که محمد (ص) را بشناسیم: «و جن و انس را نیافریدیم مگر برای اینکه مرا بپرستند .» و این امکان ندارد تا اینکه با مراجعه به منابع و پژوهش برایمان حاصل شود، و از خلال پژوهش معرفت کسب کنیم، و بعد از معرفت، ایمان و بعد از ایمان، یقین در قلبت استوار م یگردد؛ و یقین همان مرد الهی = خلیفه الله است. خلیفه الله ریسمان محکمی است که خدا با آن با خلقش روبه رو می گردد. خلیفه الله اجمل و اکمل صورت خدا در خلق به شمار می رود؛ بنابراین شناخت و اطاعتش بر مردم واجب است تا اینکه آ نها صورتی از خلیفه خدا برای مردم باشند، و برای انسان ممکن است که همچون آقای ما محمد -علیه افضل الصلاة و السلام- گردد به شرط داشتن اخلاص و طهارت. هرچه بیشتر یاد بگیری بیشتر بالا می روی. و درب، برای همه در دسترس است تا به مقام محمد -علیه افضل الصلاة و السلام- برسند. خداوند -جل سبحانه- عادل مطلق است، پس محمد را کامل خلق نکرد و غیر او را ناقص خلق کند، بلکه انسان را بر فطرت خود خود خلق کرد، و این فطرت همان معرفت (معرفت خداوند) است. همۀ مردم در آغاز کار خدا را می شناختند، اما فراموش کردند و دور شدند و خدا آ نها را مجازات کرد، مگر آقای ما محمد که از تسبیح و نماز، سست و ناتوان نشد. «سبوح قدوس رب الملائکة و الروح »: پاك و منزه است خداوند و پروردگار فرشتگان و روح القدس؛ پس از ایشان کسی که فطرتش را حفظ کرد و به سدرةالمنتهی رسید و او محمد بن عبدالله است که به خاطر شایستگی اش بالاترین مقام را به دست آورد؛ و از ایشان کسی بود که به سبب بدی اعمالش که او را به سقوط و خواری وا می داشت، به پایین ترین قسمت زمین تمایل داشت. از امام صادق علیه السلام {نقل است} که فرمود: «خدا عملی را نمی پذیرد جز با معرفت؛ و معرفتی نیست مگر با عمل؛ پس کسی که شناخت، معرفت او را بر عمل راهنمایی می کند و کسی که عملی ندارد پس هیچ معرفتی برایش نیست... ». (کافی: ج 1، ص 44 ) در کتاب الغایات از جعفر بن احمد قمی {آمده است}، رسول الله فرمودند: (بهترین شما صاحبان خبر هستند. گفته شد: ای رسول خدا، و صاحبان خبر چه کسانی هستند؟ پس فرمودند: صاحبان خبر، صاحبان خوابهای صادقه هستند). سبحان الله، صاحبان رؤیا بهترین مسلمانان اند؛ و بااین حال ما را مسخره می کنند و می گویند: به خاطر رؤیا به اهل حق ایمان آوردید؟ می گوییم: بله؛ و خدا را به خاطر نعمت ایمان سپاسگذاریم. از خدا می خواهم که به وسیلۀ ولایت محمد و آل محمد (علیهم افضل الصلاة و السلام) ما را پاک گرداند. تخریب بقیع ... حرکت رهبر وهابیت و اتباعش در بی حرمتی به مرقدهای اهل بیت علیهم السلام و غارت آنها در عراق و حجاز: محمد بن عبدالوهاب نجدی حنفی در سال 1143 ه. ق افکار و عقاید منحرفش را علنی کرد و به دلیل آگاهی بسیاری از مردم و نفرتشان از آن عقاید و افکار، با او جنگیدند؛ و شب را می گذراند درحالی که جا و مکان امنی نداشت که در آن پناه بگیرد تا این که به شهر نجد رفت و پیمان صلحی با حاکم آن، محمد بن سعود بست. تا با کمک مالی انگلیس... و بعد از پنجاه سال از جمع شدن اعوان و انصار برایش توانست آن را انجام دهد. به انگیزه به دست آوردن ثروت و پول ابتدا به سوی مدینه منوره حمله کرد؛ و همه گنجینه و اشیاء قیمتی موجود در آرامگاه رسول اکرم (ص) و قبور ائمة بقيع (عليهم أفضل الصلاة والسلام) را غارت و چپاول نمود تا به قدرت برسد؛ و آن شامل چهار قندیل (چراغ) از جواهر مزین به الماس و یاقوت و چهار شمعدان زمرد و حدود یک صد شمشیر که دسته آن از زمرد و غلاف های آ نها از طلا و مرصع به یاقوت سرخ بود و همچنین بسیاری اشیاء دیگر از طلا ونقره را به سرقت بردند. و در این حمله با این که آن ها قسمتی را نابود کردند و از کنار زیارتگا ههای ائمه بقیع علیهم السلام بی اهمیت نگذشتند؛ اما به دلیل در اختیار نداشتن نیروی کافی برای این کار، از نابودی آن به شکل کلی ناتوان باقی ماندن د؛ سپس تصمیم گرفتند گنجینه و {اشیاء} نفیس موجود در شهر نجف اشرف را سرقت کنند و آثار شریف آن را از بین ببرند؛ پس با لشکر انبوهی آمدند اما موفق به داخل شدن در آن نشدند و به اردوگاهشان در شهر نجد برگشتند. حمله آ نها به مکه: و بعد از مقاومت و دلیری و شجاعتی که اهالی دو شهر نجف و کربلا نشان دادند، آن ها مجبور به بازگشت و عقب نشینی و پذیرفتن شکست مفتضحان های شدند. و در سال 1343 ه. ق حمله کردند و مکه مکرمه را مباح شمردند و گنبد و ضریح را بعد از ساختن آن و اصلاحش برای بار دوم نابود کردند؛ تا آنجا که عمل شنیعشان را با قبور ائمه بقیع علیهم السلام در هشتم شوال سال 1344 تکرار کردند. خوانند ه بزرگوار! آنچه به بقیع اختصاص دارد و آنچه ناصبی ها آنجا انجام دادند، در اختیار توست. پیامبر و اهتمامش به اموات بقیع مسلم در صحیح از عایشه روایت کرد که گفت: «هر شبی که رسول خدا (ص) نزد من بود، همیشه آخر شب به قبرستان بقیع می رفتند و می فرمودند: «سلام بر شما! خانۀ قومی مؤمن، آنچه به شما وعده داده شده بود به سوی شما آمد و ما هم به شما ملحق خواهیم شد. پروردگارا اهل بقیع را مورد بخشش قرار ده .» و طبرانی در {کتاب} الکبیر و محمد بن سنجر در مسندش و ابن شبّة در اخبار المدینة از ام قیص دختر محصن، که او خواهر عُکاشة است روایت کرد: که او با پیامبر (ص) به سوی بقیع خارج شد، پس {پیامبر ص} فرمودند: (از این قبرستان هفتاد هزار تن محشور می شوند که بدون حساب به بهشت وارد می شوند؛ و گویا چهره هایشان همانند ماه شب چهاردهم است)؛ و مردی برخاست و گفت: «ای رسول خدا! و من (هم از بهشتیانم)؟ ». پس فرمودند: (و تو (هم از آنانی))، پس فرد دیگری برخاست و گفت: «ای رسول خدا! و من؟ .» حضرت فرمودند: (عکاشه به آن از تو پیشی گرفت)، گفت: به او گفتم: «چرا به آن دیگری نگفت؟ » گفت: «او منافق بود .» و ابن شبّه از ابی موهبة خادم رسول الله (ص) روایت کرد که گفت: رسول خدا (ص) در میانه شب مرا بیدار کرد و فرمودند: (فرمان رسیده که برای اهل بقیع استغفار کنم، پس با من بیا)، با او رفتم، هنگامی که در میان قبرها ایستاد، فرمود: (سلام بر شما ای اهالی قبرستان؛ آنچه شما در آن صبح می کنید در آنچه مردم در آن صبح می کنند آسا نتر است! فتنه ها و آشوب ها همانند پاره های شب تار روی آورده اند، آخر آن در پیِ اولی آن می آید و آن فتنۀ آخری بدتر از اولی است؛ سپس به مدت طولانی برایشان استغفار کرد؛ سپس فرمود: (ای ابا موهبه، همانا کلید گنج های دنیا و جاودانگی در آن به من داده شد و بین آن و بین لقاء پروردگارم و سپس بهشت مخیر شدم. گفتم: پدر و مادرم به فدایت، کلید گنج های دنیا و جاودانی در آن را بگیر و سپس بهشت. فرمود: (نه به خدا سوگند ای ابا موهبه، بی شک لقاء پروردگارم را اختیار کردم و سپس بهشت را). سپس رسول خدا (ص) برگشت و بیماری اش که در آن وفات نمود شروع شد. ناصبي ها توانستند در سال 1344 ه. ق آرزویشان در نابودی بقیع را محقق سازند، آن هم بعدازآنکه آنان که حکومت حجاز در دستشان بود، بر مکه مکرمه و مدینه منوره و نواحی اطراف آن دو مسلط شدند. آن ها شروع به فکر کردن دربارۀ وسیله و دلیلی برای نابودی مرقدهای مقدس در بقیع و محو آثار اهل بیت علیهم السلام و صحابه کردند و به خاطر ترس از خشم مسلمانان در حجاز و در همه کشورهای اسلامی و توجیه عمل جنایت کارانۀ پنهان در درون فاسدشان، از علمای مدینه منوره در مورد حرمت ساخت بنا بر روی قبرها استفتاء کردند. آیا قرآن کریم به مسئله ساختن بنا بر قبرها اقرار کرده است یا نه؟ و ای کاش می دانستم که علمای مدینه برای جلوگیری از ساخت بنا بر روی قبرها، کجا بودند؟! و همچنین وجوب نابودی بنا قبل از این تاریخ؟! و چرا در طول قرن ها نسبت به ساخت بنا ساکت بودند؟! از آغاز اسلام و قبل از اسلام و تا امروز! آیا بر روی قبرهای شهدا و صحابه بنا نبوده است؟! آیا این مکان ها، زیارتگاه های تاریخی و مورد اعتماد یارانشان نبودند؛ مثل محل تولد پیامبر (ص) و محل تولد حضرت فاطمه (س) و قبر حوا مادر همه انسان ها و گنبدی که بر روی آن هست؛ امروزه قبر حوا علیه االسلام کجاست؟ آیا وجود آن، هدیه ای کمیاب نبود؟ که بر مکان مرگ اولین زن در بشریت دلالت می کرد؟ مسجد حمزه در مدینه کجاست؟ مزارش که آنجا بود، کجاست؟ اگر از قرآن پیروی کنیم -همانند مسلمانان- هرآینه می بینیم که قرآن کریم مؤمنین را با ساختن بنا بر قبرهایشان تعظیم و تکریم می کند -ازآنجاکه این امر بین امت هایی که قبل از ظهور اسلام، آمده بودند رواج داشت- پس قرآن کریم داستان اصحاب کهف را زمانی که امرشان -بعد از سیصد و نه سال- بعد از انتشار توحید و غلبه یافتنش بر کفر، آشکار گردید را برای ما نقل می کند. و با وجود این، می بینیم که مردم به دو گروه تقسیم می شوند: گروهی می گویند: (أُبْنُوا عَلَيْهِم بُنْيَانًا) «ساختمانی بر روی آن ها بنا کنید » برای زنده نگه داشتن یاد آن ها؛ و این ها همان گروه کافر هستند، درحالی که مؤمنین را می بینیم -که بعدها خواستۀ آن ها غلبه کرد- {مردم را} به ساختن مسجد بر روی غار فرا می خوانند تا اینکه {آن مسجد} مرکزی برای عبادت خداوند متعال در کنار قبرهای کسانی که عبادت غیر خدا را رد کردند، باشد. پس اگر ساختن مسجد بر روی قبرهای افراد شایسته یا در کنار آن ها، نشانۀ شرک بود، چرا این پیشنهاد از سوی مؤمنین مطرح شد؟! و چرا قرآن پیشنهاد آن ها را بدون نقد کردن یا رد کردن، ذکر کرد؟! آیا آن، دلیلی بر جواز {این امر} نیست؟ (قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا) (ولی آنان که بر کارشان {نسبت به اصحاب کهف} پیروز شدند، گفتند: به یقین مسجدس به روی {جایگاه} آنان بنا خواهیم کرد ). (کهف: 21 ) پس این، تأیید و تقریری است از قرآن کریم بر درستی پیشنهاد «ساختن مسجد »؛ و معلوم است که تقریر قرآن، حجت شرعی است. علت و هدفِ حقیقی از فرستادنِ رسولان هدف از فرستادن رسولان، قطع عذر و اتمام حجت است؛ قران کریم می فرماید: )رُّسُلا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئََّلا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَِّ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُِل وَكَانَ اللَُّ عَزِيزًا حَكِيمًا) (رسولانی که بشارت دهنده ﻭبیم دهنده بودند تا مردم پس از فرستادن رسولان ،در برابرخداوند عذر و بهانه و حجتی نداشته باشند، وخداوند همواره شکست ناپذیروحکیم است) . (نساء: ۱۶۵ ) همان طورکه آیه شریفه بیان می کند، خداوند سبحان می فرماید: غرض از فرستادن رسولان قطع عذر است، اگرچه عذری واهی و دروغین باشد... آیات زیر نیز بر این مهم که غرض از فرستادن رسولان قطع عذر است، صحه می گذارد: ( و اگر آنان را پیش از نزول قرآن هلاک می کردیم قطعا می گفتند پروردگارا ! چرا رسولی به سوی مانفرستادی تا پیش از آنکه خوار و رسوا شویم ، تا آیات تورا پیروی کنیم).(طه: ۱۳۴ ) (هرگاه مجازات و مصيبتي بر اثر اعمالشان به آنان مي رسيد، مي گفتند: پروردگارا! چرا رسولي براي ما نفرستادي تا از آيات تو پيروي کنيم و از مؤمنان باشيم؟) (قصص: ۴۷ ) و این چیزی است که روایات شریف نیز بر آن تأکید می کنند: عن جعفر بن محمد عن كرام قال: قال أبو عبد الله عليه السلام: لو كان الناس رجلين لكان أحدهما الامام وقال: إن آخر من يموت الامام، لئلا يحتج أحد على الله عز وجل أنه تركه بغير حجة لله عليه. امام صادق (ع) فرمود: اگر مردم تنها دو نفر بودند یکی از آ نها امام بود و نیز فرمود: همانا آخرین کسی که می میرد امام است تا کسی در برابر خداوند عذر و حجتی نداشته باشد که خداوند او را بدون آنکه حجتی برای او قرار دهد رها کرده است). (کافی: ج ۱ ص ۱۸۰ ) عن أبي عبد الله ع أنه سأله رجل فقال: لأي شئ بعث الله الأنبياء والرسل إلى الناس فقال لئلا يكون للناس على الله حجة من بعد الرسل ولئلا يقولوا ما جائنا من بشير ولا نذير وليكون حجة الله عليهم ألا تسمع الله عز وجل يقول: (حكاية عن خزنة جهنم واحتجاجهم على أهل النار بالأنبياء والرسل (ألم يأتكم نذير قالوا بلى قد جائنا نذير فكذبنا وقلنا ما نزل الله من شئ ان أنتم إلا في ضلال كبير). مردی از امام صادق (ع) پرسید: چرا خداوند پیامبران و رسولان را به سمت مردم مبعوث کرد؟ حضرت فرمود: تا پس از رسولان، مردم در برابر خداوند عذر و حجتی نداشته باشند و نگویند که بشارت دهنده و هشداردهنده ای برای ما نیامد و به خاطر آنکه حجت خداوند بر آ نها باشد. آیا نشنیده ای که خداوند عزوجل از نگهبانان جهنم و احتجاج آ نها بر اهل آتش به وسیلۀ پیامبران و رسولان این چنین می گوید: آیا هشداردهنده ای نزد شما نیامد؟ در پاسخ گفتند چرا به درستی که هشداردهنده ای نزد ما آمد، پس او را تکذیب کرده و گفتیم خداوند چیزی نازل نکرده و شما در گمراهی بزرگی هستید. (علل الشرایع: ج ۱ ص ۱۲۱ ) الذي خلق خلقه لعبادته وأقدرهم على طاعته، بما جعل فيهم وقطع عذرهم بالحجج، فعن بينة هلك من هلك وبمنه نجا من نجا ولله الفضل مبدءا ومعيدا. خدایی که مخلوقاتش را برای پرستش آفرید و به وسیله ابزاری که به آ نها داد آن ها را بر اطاعتش توانا کرد و به سبب حجت ها عذر را از آن ها برداشت؛ پس آنکه نابود شد با وجود حجت نابود شد و آنکه نجات پیدا کرد با منت و لطف خدا بود، فضل و رحمت برای خداست، آغازگر و بازگرداننده است. (کافی: ج ۱ ص ۱۴۱ ) سید احمدالحسن (ع) در قسمتی از کتاب عقاید اسلام می فرمایند: «علت همیشگی و تخلف ناپذیر ارسال رسولان، اقامه حجت است. ازآنچه گذشت، روشن شد که ارسال رسول در هر زمانی حتمی است؛ زیرا غرض خلقت (معرفت) به وسیله آن تحقق می یابد و اجرای اراده مالک حقیقی در ملکش به وسیله او محقق می شود، چون رسول یا خلیفه اقدام به انجام این وظیفۀ مهم می کند؛ همچنین دانستیم که صرف با فرستادن یک رسول، حجت اقامه شده وعذر و بهانه ریشه کن می شود؛ حتی اگر رسول و خلیفه در برخی از زمان ها منزوی بوده و به دلیل عدم وجود قابل، مأمور به تبلیغ نباشد؛ پس علت همیشگی و تخلف ناپذیر فرستادن رسول، قطع عذر و بهانه است، زیرا این علت پیوسته وجود دارد، خواه قبول کنندگانی برای دعوت رسول وجود داشته باشند یا نه: (لئلا يكون للناس على الله حجة بعد الرسل وكان الله عزیزا حكيما) (تا مردم را پس از فرستادن پیامبران، عذر و بهانه و حجتی نباشد؛ و خدا همواره توانای شکست ناپذیر و حکیم است). (نساء: ۱۶۵ ) بلکه حتی در حالتی که همه مردم به رسول ایمان بیاورند نیز همین اقامۀ حجت وقطع عذر و بهانه، همچنان به عنوان علت ارسال رسول باقی می ماند، زیرا معرفت و عمل آن ها به سبب تقصیر و کوتاهی خودشان باز هم دستخوش نقص است و به همین علت وجود رسول برایشان حجت است ». (کتاب عقاید اسلام: ص ۵۰ ) مطلبی که در اینجا باید مورد اشاره قرار گیرد این است که قطع عذر و اتما محجت، مستلزم فرستادن رسول برای همه مردم نیست؛ اگرچه بیشتر علمای شیعه به فرستادن رسولی آشکار برای همۀ مردم در همۀ زما نها و در همه مناطق باور دارند اما چنین اعتقادی هرگز محکم نیست؛ زیرا وقتی سرگذشت مردم در همۀ زمان ها و در همۀ جوامع بشری را بررسی می کنیم نمی توانیم به مبعوث شدنِ رسول در برخی جوامع بشری یقین کنیم (اگر یقین به خلاف آن وجود نداشته باشد!)؛ به عنوان مثال: - سر خپوستان؛ و آنان گروهی بودند که هزاران سال قبل در آمریکا سکونت داشتند و در فرهنگشان چیزی به اسم دین آسمانی وجود نداشت. - گروه هایی که از صدها و بلکه هزاران سال قبل در جنگل های آفریقا پخش شدند و موارد دیگری در دیگر مناطق. اما سؤالی که ممکن است در اینجا پیش آید این است که: چنانچه در برخی از مناطق رسولی فرستاده نشده، پس منظور از آیات زیر چیست؟! (و همانا در هر امتی پیامبری فرستادیم ...). (نحل: ۳۶ ) (ﻭ برای هر امتی پیامبری هست ...(. (یونس: ۴۷ ) (...و هر امتي در گذشته انذارکننده اي داشته است).(فاطر: ۲۴ ) پاسخ:برای فهم آیاتِ فوق از قرآن کریم، به مفسران حقیقی قرآن یعنی آل محمد (ع) رجوع می کنیم: عن جابر عن أبي جعفر ع قال: سألته عن تفسير هذه الآية (لكل أمة رسول فإذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط وهم لا يظلمون) قال: تفسيرها بالباطن ان لكل قرن من هذه الأمة رسولا من آل محمد يخرج إلى القرن الذي هو إليهم رسول،وهم الأولياء وهم الرسل ...(جابر می گوید در خصوص این آیه (وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَ يُظْلَمُونَ).و برای هرامتی پیامبری هست . پس هنگامی که پیامبرشان به سویشان آید ، در میانشان به عدالت و انصاف داوری شود و مورد ستم قرار نخواهند گرفت . از امام باقر (ع) پرسیدم، حضرت (ع) فرمود: تفسیر باطنی آن این است که در هر قرنی برای این امّت، فرستاده ای از خاندان محمد (ص) به سوی قرنی که او فرستادۀ آن است خروج می کند. آ نها اولیا و فرستادگان اند... (تفسیر عیاشی: ج ۲ ص ۱۲۳ )بنابراین مقصود از «هر امتی » در این آیات، امت هایی است که از حیث زمانی پشت سر هم و زمانی پس از زمان دیگر و قرنی پس از قرن دیگر می آیند، به گونه ای که در زندگی بشری هیچ مقطع زمانی از وجود رسولی الهی در بین یک مجموعه انسانی خالی نباشد و با وجود او حجت بر کسانی که در بین آنان مبعوث شده و همچنین امثال آنان در دیگر مناطق مثل جنگل های آفریقا، تمام شده و عذری برای آنان باقی نمانَد؛ بنابراین منظور از «هر امتی » همۀ مردم نیست، به این معنا که برای هر جامعه بشری که در زمین می زیستند رسولی باشد، برخلاف چیزی که ملحدین و یا علمای دین از آیات قران برداشت کردند. و روایات زیر نیز به این معنا اشاره دارند: عن أبي عبد الله ع قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): يحمل هذا الدين في كل قرن عدول، ينفون عنه تأويل المبطلين، وتحريف الغالين، وانتحال الجاهلين، كما ينفي الكير خبث الحديد. امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: در هر قرنی افرادی عادل، متصدی و حامل این دین هستند که تأویل باطل کنندگان و تحریفِ غلوکنندگان و ادعاهای دروغِ نادانان را از دین زدوده، همچنان که دَم آهنگری آهن را تمیز می کند. (وسائل الشیعه: ج ۲۷ ص ۱۵۱ ) عن امیرالمؤمنین: ... وإن الله تعالى اختص لنفسه بعد نبيه صلى الله عليه وآله من بريته خاصة علاهم بتعليته وسما بهم إلى رتبته، وجعلهم الدعاة بالحق إليه والأدلاء بالارشاد عليه، لقرن قرن وزمن زمن... (... و خداوند تعالی بعد از پیامبرش (ص) خوبانش را مخصوص خودش قرار داد و آنان را بلندمرتبه گرداند و تا مرتبه خودش بالا برد و آنان را دعوت کنندگانی به سوی خودش و راهنمایانی که بر او راهنمایی می کنند قرارداد، برای قرنی پس از قرن دیگر و زمانی پس از زمان دیگر ...). (بحارالانوار: ج ۹۴ ص ۱۱۳ ) سؤال دیگری که در اینجا مطرح است این است که: حجت بر مردمی که در میان آن ها رسولی فرستاده نمی شود چگونه تمام می شود؟ ان شاءالله در قسمت بعد به این سؤال پاسخ می دهیم. و الحمدلله «مردم باید سلطانی داشته باشند؛ نیکوکار یا بدکار » ...اصحاب عقاید فاسد را می بینید که وقتی از شناخت خداوند متعال که معبود کامل است، روی گردان می شوند، به پرستش آفریدگان دیگر که ناقص هستند، پناه می برند. برخی از آنان ستاره ها را و برخی از آنان بت ها را می پرستند و برخی از آنان نیز آتش را پرستش می کنند؛ و هما نطور که نقل می کنند، برخی از آنان نیز گاو را می پرستند! همچنین سخن امام علی (ع): «مردم باید سلطانی داشته باشند؛ نیکوکار یا بدکار »؛ منظور ایشان، این نیست که افرادی که از فاجران و طاغوتیان اطاعت می کنند، معذور هستند؛ بلکه می خواست که به وجود این میل فطری و به محکوم بودن اشاره کند. اگر مسئله برعکس شود و مردم از تلاش شناخت حق کوتاهی کنند و از هوا و دوستی دنیا دنباله روی کنند، خداوند، آنان را به خودشان واگذار می کند و از شناخت حاکم حق گمراه می شوند و گرفتار حکومت فاجران و طاغوتیان خواهند شد. اگر از آنان دنباله روی کنند، پایانشان آتش است و چه بد، بازگشت گاهی است. خداوند متعال فرمود: «إِنَّ ا لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ « ؛» همانا خداوند سرنوشت هيچ قومی را تغيير نمي دهد، مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند ». (رعد: 11 ) و خداوند متعال فرمود: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ « ؛» و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند، قطعاً بركاتى از آسمان و زمين برايشان می گشوديم، ولى تكذيب كردند؛ پس به { يكفر} دستاوردشان {گريبان } آنان را گرفتيم ». (اعراف: 96 ) سخن ما که: «مردم باید معبود کامل یا ناقصی داشته باشند » به این معنا نیست که افرادی که ناقص را می پرستند، معذور هستند؛ به این خاطر که برای پرستش آفریده شدند؛ بلکه منظور ما این است که اشاره نماییم وقتی درون انسان به معبود مشخصی متوجه می شود، آرام و قرار می گیرد. اگر به شناخت معبود کامل که خداوند (جل جلاله) است، دست یافت، در انتخاب رستگار و پیروز می شود و به صراط مستقیم هدایت شده است و اگر منحرف شد و فرد ناقصی به جز خداوند متعال را پرستید، به سوی جهنم می رود و چه بد بازگشت گاهی است؛ به این خاطر که اگر جست وجوگر حقیقیِ حق باشد، خداوند متعال، او را به سوی حق هدایت می کند؛ چرا که خداوند متعال می فرماید: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّه لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ « ؛» و كسانى كه در راه ما كوشيده اند، به یقین راه های خود را بر آنان می نماييم و در حقيقت، خدا با نيكوكاران است ». (عنکبوت: 69 )؛ و سخن خداوند متعال: «فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ « ؛» در دل هایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به {سزاى} آنچه به دروغ می گفتند، عذابى دردناك {در پيش} خواهند داشت ». (بقره: 10 ). رسول الله (ص) فرمود: «همان طور که باشید، بر شما حکومت می کنند ». همچنین فرمود: «خداوند جل جلاله فرمود: وقتی فردی از آفریدگانم که مرا می شناسد، از من سرپیچی کند، فردی از آفریدگانم را بر او چیره می کنم که مرا نمی شناسد ». (تفسیر المعین: ص 87 ) از امام علی (ع): «امربه معروف و نهی از منکر را ترک نکنید؛ درنتیجه اشرارتان، بر شما چیره می شوند؛ سپس دعا می کنید و برایتان مُستجاب نمی شود ». (تفسیر المعین: ص 198 ) چگونه تصور می کنیم که امام علی (ع) تنصیب و قراردادن یا یاری فاجران و طاغوتیان را جایز شمرده است؟ درحالی که ایشان فرمود: «... ولی من تأسّف می خورم که امر این امت را فردی بر عهده بگیرد که از سفیهان و فاجران این امت است؛ درنتیجه مال خداوند را دست به دست می کنند و بندگانش را برده گیرند و با شایستگان جنگ کنند و فاسقین را حزب خود بگیرند ». (نهج البلاغه: ج 3/ ص 120 ) همچنین فرمود: «ستم کننده و یاری دهندۀ آن و فردی که نسبت به آن خشنود است، سه شریک هستند ». (الخصال، شيخ صدوق: ص 107 ) اگر به صحیح بودن حدیث پیشین نیز قائل باشیم، دلالتی بر شرعی بودن حکم فاجر و منحرف نمی کند؛ بلکه امام علی (ع) در مقام بیان حقیقت و امر وجودی، در اصل آفرینش است که انسان، بر دوست داشتن تبعيت از «حاكم و نظم دهنده » آفريده شده است؛ یعنی به شکل فطری، به وجود نظم دهنده و حسابگری متمایل است که مسائل آنان را اداره کند و به زندگی آنان نظم دهد. این تمایل، کلی است و از خصوصیت جداست؛ یعنی بدون این قید که این نظم دهنده، عادل باشد یا فاسق. این تمایل فطری، باید قانون و دستور آسمانی داشته باشد تا میوه های پاک خود را ثمر بدهد و به شکل استواری در صلاح و اصلاح حرکت کند. خداوند متعال، در قرآن کریم، نسبت به این تمایل، تأکید می کند و آن را در قالب مشخصی قرار می دهد تا این تمایل، از دخالت های شیطانی در امان باشد. خداوند متعال فرمود: «یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللََّ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَِّ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَِّ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِ لايً « ؛» اى كسانى كه ايمان آورده ايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را {نيز} اطاعت كنيد؛ پس هرگاه در امرى {دينى} اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به {كتاب } خدا و {سنت} پيامبر {او} عرضه بداريد، اين بهتر و نيك فرجام تر است ». (نساء: 59 ) اولواالامر، فقط امامان (ع) هستند. خداوند متعال فرمود: «وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللََّ إِنَّ اللََّ شَدِيدُ الْعِقَابِ « ؛» و آنچه را رسول خدا براي شما آورده، بگيريد {و اجرا کنيد} و از آنچه نهي کرده خودداري نماييد؛ و از {مخالفت} خدا بپرهيزيد که خداوند کيفرش شديد است ». (حشر: 7) خداوند متعال فرمود: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ؛» «بگو: بارالها! مالک حکومت ها تويي؛ به هر کس بخواهي، حکومت مي بخشي؛ و از هر کس بخواهي، حکومت را مي گيري؛ هرکس را بخواهي، عزت مي دهي؛ و هر که را بخواهي خوار مي کني. تمام خوبي ها به دست توست؛ تو بر هر چيزي قادري ». (آ ل عمران: 26 ) خداوند متعال فرمود: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ « ؛» و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود، و وى آن همه را به انجام رسانيد، {خدا به او} فرمود: «من تو را پيشواى مردم قرار دادم. » {ابراهيم} پرسيد: «از دودمانم {چطور}؟ » فرمود: «پيمان من به ستمکاران نمي رسد ». (بقره: 124 ) خداوند متعال، از دنباله روی فاجران و منحرفین باز داشته است و ایشان (عزوجل) فرمود: «يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللََّ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَ * وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِ لَي * رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنًا كَبِيرًاً « ؛» روزى كه چهره هايشان را در آتش زيرورو مى كنند، مى گويند: «اي کاش خدا و پيامبر را اطاعت کرده بوديم. » و مى گويند: «پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت کرديم و ما را گمراه ساختند. « » پروردگارا! آنان را از عذاب، دو چندان ده و آن ها را لعن بزرگي فرما ». (احزاب: 66 - 68 ) خداوند متعال فرمود: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَ يُنصَرُونَ * وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِينَ « ؛» و آنان را پيشواياني قرار داديم که به آتش {دوزخ} دعوت مي کنند؛ و روز رستاخيز ياري نخواهند شد! و در اين دنيا نيز لعنتي به دنبال آنان قرار داديم؛ و روز قيامت از زشت رويان اند ». (قصص: 41 - 42 ) خداوند متعال، حال دنباله روی از فاجران را ای نگونه حکایت می کند: «يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَنًا خَلِ لًي * لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلِْنسَانِ خَذُولً « ؛» اى واى، كاش فلانى را دوست {خود} نگرفته بودم. او {بود كه } مرا به گمراهى كشانيد، پس ازآنکه قرآن به من رسيده بود. » و شيطان هميشه خوارکنندۀ انسان بوده است ». (فرقان29 – 28) خداوند متعال فرمود: «وَلاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ا مِنْ أَوْلِيَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ « ؛» و بر ظالمان تکيه ننماييد که موجب مي شود آتش شما را فرا گيرد؛ و در آن حال، هيچ ولي و سرپرستي جز خدا نخواهيد داشت؛ و ياري نمي شويد ». (هود: 113 ) آیا نظریۀ تکامل با قانون دوم ترمودینامیک تعارض دارد؟! برخی از علمای ادیان نظیر شیخ علی کورانی معتقد هستند که طبق قانون دوم ترمودینامیک کل جهان به سمت ویرانی و نابودی می رود!! و ازاین رو، سیر تکامل که سیری سازنده است و منجر به پیچیده تر و سازگارتر شدن موجودات با محیط می شود ممکن نیست و آن را رد می کنند. و کورانی این چنین می نویسد: یعنی جهان به سمت برتر و بهتر شدن نمی رود، بلکه به سوی افول و بدتر شدن گام برمی دارد... اگر کورانی معنی عبارت بالا را می فهمید هیچ وقت آن را نمی نوشت، زیرا طبق متن بالا هیچ یاختۀ تخم (زیگوت) نباید تبدیل به یک نوزاد شود و هیچ بذری نباید تبدیل به یک گیاه شود و ... زیرا این موارد نیز از مصادیق بهتر و برتر شدن هستند. مثلاً بذر باید به مرور پوسیده شود و از بین برود، نه اینکه تبدیل به یک گیاه و درخت شود. پس اگر به فرض قبول بسته بودن کیهان، بپذیریم که جهان ما به سمت بیشینه آنتروپی در حرکت است، این به این معنا نیست که آنتروپی تمام مناطق داخل سیستم الزاماً رو به افزایش هستند، بلکه ممکن است آنتروپی به صورت موضعی و لوکال کاهش یابد (ولی آنتروپی کلی کیهان را افزایش می دهد)؛ مثلاً کره زمین که سیستمی باز است و در مجاور خورشید قرار دارد و از آن انرژی می گیرد و می تواند بستر رویدادهایی با کاهش آنتروپی باشد. پس این پندار باطل کورانی که فکر می کند تمام اجزای جهان به سمت افزایش آنتروپی پیش می روند از دیدگاه علم مردود است، زیرا قانون دوم ترمودینامیک فقط در سیست مهایی که با محیط مجاور خود تبادلی ندارند صادق است، نه در مورد زمین که سیستمی باز است. زمین هر روز از خورشید انرژی دریافت می کند و به عبارتی خورشید زمین را گرم و روشن می کند. گیاهان و جانوران نیز انرژی خورشیدی را لازم دارند تا زنده بمانند. اگر خورشید نبود یا از زمین خیلی دورتر بود و گرمای کمتر به ما می رسید، سطح زمین خیلی سرد و تاریک می شد و هیچ موجودی نمی توانست روی آن زندگی کند. همۀ ما به انرژی نیاز داریم، انرژی مانند نیرویی نامرئی در بدن ما وجود دارد و آن را به کار می اندازد. اگر انرژی به بدن نرسد، توانایی انجام کار را از دست می دهیم و پس از مدتی می میریم. ما انرژی را از غذایی که می خوریم به دست می آوریم. با هر حرکت و کاری که انجام می دهیم، بخشی از انرژی موجود در بدن صرف می شود. حتی برای خواندن این مطلب هم مقداری انرژی لازم است. برای همین باید هر روز غذاهای کافی و مناسب بخوریم. گیاهان و جانوران نیز برای زنده ماندن و رشد و حرکت، به انرژی نیاز دارند که منشأ همۀ ای نها از خورشید است؛ بنابراین زمین سیستمی باز است که روزانه از خورشید انرژی می گیرد. و البته باید توجه شود که اگر تفسیر کورانی از قانون دوم ترمودینامیک را به فرض محال، صحیح بدانیم نه تنها سیر تکامل ممکن نیست، بلکه رشد تمام جانداران و تولد نوزادان نیز باید متوقف شده و به سمت زوال و ویرانی رود! و اساساً کیهان ما نباید به وجود می آمد، زیرا جهان ما از حالتی بسیار ساده به حالت پیچیده امروزی رسیده است؛ و همچنین خورشیدِ منظومۀ ما نیز متولد نمی شد که سیاره زمین به دور آن بچرخد و از آن انرژی دریافت کند! و کورانی باید بداند که ما در جهان هستی، کاهش های آنتروپی فراوانی را شاهدیم، نظیر تکوین تمام سلول های جانداران زنده، پیدایش حیات، تولد ستار هها، بارش باران و بلورهای شش پر برف، رشد تمام جانداران و گیاهان، تشکیل یخ ها توسط سرما و ... که اگر پندار کورانی درست بود هیچ وقت ما شاهد بارش باران و برف نبودیم! اما کورانی در مورد تکامل (دگرگونش) حیات باید بداند که امروزه ما اثرات فراوانی دال بر تکامل حیات در دسترس داریم و همان طور که با دیدن بارش برف، آراء سطحی کورانی رد می شود، دیدن شواهد تأیید کنندۀ تکامل، نظیر شواهد ژنتیکی، فسیل ها و کالبدشناسی تطبیقی نیز برای رد پندار کورانی کفایت می کنند. زیرا اثرات دال بر فرگشت حیات، موضوعی غیرقابل دسترس نیستند که قادر به مشاهدۀ آن ها نباشیم تا کورانی بخواهد این گونه با فرض ها و تصوراتش، واقعیت تکامل حیات را رد کند! و همچنین کورانی باید بداند در طی دوره های مختلف، گونه های جانوری به مرور به طورکلی پیچیده تر شده اند و سؤال ما از او این است، که چطور ممکن است با تفسیر اشتباهش از قانون دوم ترمودینامیک، رده های جانوری پیچیدۀ جدید، از مواد شیمیایی بی جان یک دفعه به وجود بیایند؟! اگر تکامل حیات با تفسیر او از قانون دوم ترمودینامیک تناقض دارد، به طریق اولی با افسانۀ علمای ادیان -یعنی خلقت دفعی رده های جدید جانداران- نیز تناقضی آشکارتر خواهد داشت! طبق تفسیر او تمام اجزای جهان به سمت ویرانی و زوال می روند! حال چطور در این سیر قهقرایی، ناگهان یک جاندار پیچید های مثل حضرت آدم (گونه ای از هوموساپینس) از عدم یا مواد شیمیایی موجود بر روی کرۀ زمین به وجود می آید؟! اگر به وجود آمدن تغییرات جزئی را در سیر تکامل و انباشت هشدن آن ها در طول میلیون ها سال را قبول ندارد، با چه عقلی پیدایش دفعی و ناگهانی موجودات پیچیده را پذیرفته است؟! آیا انسان خردمندی را خواهید یافت که پندارهای کورانی را تأیید کند؟! به مناسبت روز قوه قضاییه آزادی بیان، از شعار تا عمل تعریف آزادی بیان: آزادی بیان یعنی آزادی اندیشه و عقیده؛ به مفهوم دیگر آزادی بیان، ابزاری است جهت رساندن اندیشه و عقیده ا ی برای دیگران. (نادری، پرتو: از آزادی عقیده تا آزادی بیان، صفحۀ نخست) «اعلامیه جهانی حقوق بشر » در مقدمۀ این اعلامیه آمده است: ازآنجاکه بی اعتنایی و تحقیر حقوق انسان به انجام کارهای وحشیانه انجامیده، به طوری که وجدان آدمی را در رنج افکنده است و پدید آمدن جهانی که در آن تمامی ابناء بشر از آزادی بیان و عقیده برخوردار باشند و به رهایی از هراس و نیازمندی رسند، به مثابه عالی ترین آرزوی همگی انسا نها اعلام شده است. و در این اعلامیه، دو ماده برای آزادی عقیده و ابراز آن ذکر است: ماده ۱۸ : هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر مذهب {دین} و آزادی علنی {و آشکار} کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیده بانی آن در محیط عمومی یا خصوصی است؛ و هیچ فردی حق اهانت و تعرض به فرد دیگری به لحاظ تمایز و اختلاف اندیشه ندارد. ماده ۱۹ : هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده ای بدون {نگرانی} از مداخله {و مزاحمت} و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه ای بدون ملاحظات مرزی است. قانون اساسی ایران: اصل بیست و سوم: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد. اصل بیست و چهارم: نشریات و مطبوعا ت در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفصیل آن را قانون معین می کند. «سخنان سید خمینی (ره) » در اندیشه سیاسی سید خمینی، (اظهار عقیده و آزادی بیان) برای کلیه افراد، گروه ها و احزاب سیاسی مجاز است و این تجویز، اختصاصی به طرفداران نظام اسلامی ندارد. در کتاب «امام خمینی و حکومت اسلامی » می خوانیم: «مفهوم آزادی بدواً و قبل از هر چیز شامل همین نوع از آزادی است؛ یعنی هر شنونده ای در جامعه جدید وقتی کلمه آزادی را می شنود، قبل از هر مفهوم دیگری آزادی بیان و عقیده به ذهن او متبادر می شود. از همین رو آزادی بیان و عقیده از اساسی ترین آزادی ها به شمار می رود. حضرت امام به آزادی بیان و عقیده و افکار معتقدند و در عین پذیرش و اعتقاد، شرایطی را نیز برای آن ها قائل اند که فراتر از محدودی تهای برشمرده قبلی نیست. امام بارها تأکید می کند که «مردم عقیده شان آزا د است. کسی الزامشان نمی کند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید »، اما محدودیت هایی هم چون وابسته به قدرت های خارجی بودن، آزادی توطئه و فسادکاری و مضر به حال ملت بودن را برای آزادی بیان و عقیده برمی شمارد . » پس در اندیشه سید خمینی ره محدودیت های آزادی بیان عبارت اند از: 1- وابسته به قدرت خارجی بودن 2-وجود توطئه 3-فساد کاری 4-مضر به حال مردم بودن یعنی طبق اندیشه و منش سید خمینی تنها با آزادی بیان برای افرادی که با چهار هدف فوق قصد ایجاد هرج ومرج، فساد و فحشا و توطئه در جامعه را داشته باشند باید مقابله کرد و سایر افراد ملت دارای حق آزادی بیان و عقیده هستند. و در مورد مطبوعات هم عقیده ایشان این چنین بود که: «امام خمینی برای مطبوعات و رسانه ها نقشی مهم در تعلیم و تربیت و هدایت و شد جامعه قائل هستند و از آزادی مطبوعات جانب داری می کنند، اما آزادی این مطبوعا ت به طوری که در قانون اساسی هم ذکر شده است (اصل 24 ) نباید مخل مبانی اسلام باشد و یا به مقدسات توهین کند و یا توطئه، دروغ، تهمت و شایعه بپراکند .» در ادامه برخی از بیانات سید خمینی ره پیرامون آزادی بیان و عقیده را می آوریم. - در جایی در پاسخ به این پرسش که آیا فکر می کنید که گروه های چپ و مارکسیست آزادی فعالیت خواهند داشت؟ افزود: اگر مضرِّ به حال ملت باشد جلوگیری می شود، اگر نباشد و فقط اظهار عقیده باشد مانعی ندارد؛ همه مردم آزادند، مگر حزبی که مخالف با مصلحت مملکت باشد. (صحیفه نور: ج 4، ص 258 . فصلنامه حکومت اسلامی، شماره 12 ، فراتی، عبدالوهاب. 15 / 3/ 68 - وصیت نامه سیاسی- الهی امام خمینی. صحیفه امام: 21 -. 436 -435) - در یک رژیم اسلامی، آزادی ها صریح و کامل خواهند بود. تنها آزادی هایی به ملت داده نخواهد شد که برخلاف مصلحت مردم باشد و به حیثیت فرد لطمه وارد سازد. (27 / 10 /-57 مصاحبه با نشریه «اکسپرس » در تبیین مواضع انقلاب. صحیفه امام: 5- 489) - ما حرفمان این است که به قانون اساسی عمل بکنید، مطبوعات آزادند، قلم آزاد است، بگذارید بنویسند مطالب را، اگر دین دارید به دین عمل کنید. اگر چنان چه دین را ارتجاعی می دانید به قانون اساسی عمل کنید. (فصلنامه حکومت اسلامی، شماره 12 ، فراتی، عبدالوهاب) - حق اولیه بشر است که من می خواهم آزاد باشم، من می خواهم حرفم آزاد باشد. (صحیفه نور، ج 2، ص 130 . فصلنامه حکومت اسلامی، شماره 12 , فراتی، عبدالوهاب) - حقوق بشر می گوید که همه افراد یک ملت آزادند در این که عقایدشان را بگویند. (صحیفه نور، ج 4, ص 76 . فصلنامه حکومت اسلامی، شماره 12 , فراتی، عبدالوهاب) - یکی از بنیادهای اسلام، آزادی است. انسان واقعی ملت مسلمان ، فطرت یک انسان آزاد شده است. رژیم کنونی ایران می خواهد و می کوشد و تاکنون کوشیده است که این بنیادهای مترقی ر ا درهم بشکند. ( 10 / 8/ 57 - بیانات در جمع نمایندگان روزنامه لاکروا. کتاب صحیفه امام: 4- 242 . کتاب آزادی در اندیشه امام خمینی: ص 5) - سؤال: {در مورد آزادی بیان و عقیده، شما چه حدودی را در نظر دارید؟ آیا فکر می کنید باید محدودی تهایی قائل شد یا نه؟ } جواب: اگر مضر به حال ملت نباشد، بیان همه چیز آزاد است . چیزهایی آزاد نیست که مضربه حال ملت ما باشد. - آن همه داد و قال راجع به اینکه ما در «دروازه تمدن » وارد شدیم و می خواهیم وارد بشویم در دروازه تمدن، این «دروازه تمدن » که همه می دانند که هیچ خبری در کار نیست، ازتمدن هیچ خبر ی نیست! اول مرتبه تمدن، آزادی ملت است. مملکتی که آزادی ندارد تمدن ندارد. یک مملکتی که استقلال ندارد و وابسته به غیر است و همه اش هم با عمل ایشان وابسته به غیر شده، این {مملکت را } نمی شود گفت یک مملکت متمدن؛ مملکت متمدن آن است که آزاد باشد، مطبوعاتش آزاد باشد، مردم آزاد باشند د ر اظهار عقاید و رأیشان؛ و { الآن} هیچ کس آزادی ندارد! خوب، تو می گویی هی ما به دروازه تمدن رسیدیم. ( 28 / 8/ -57 سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج. صحیفه امام: ج 5- 32 - 33 ) - سؤال: {حضرت آیت الله، برای جانشینی رژیم کنونی ، شما خواستار جمهوری اسلامی هستید. چنین دولتی ، آیا آزاد یهای دموکراتیک را برای همه مردم تضمین خواهد کرد ؟ و در چنین دولتی نقش خود شما شخصاً چه خواهد بود؟ ضمنا در مورد آزادی های دموکراتیک می خواهیم بدانیم آیا کمونیست ها و مارکسیست ها آزادی اظهار عقیده و بیان خودشان ر ا دارند یا نه؟ } جواب: دولت اسلامی یک دولت دموکراتیک به معنای واقعی است و برای همه اقلیت های مذهبی آزادی به طور کامل هست و هر کس می تواند اظهار عقیده خودش را بکند؛ و اسلام جواب همه عقاید را به عهده دارد و دولت اسلامی تمام منطق ها را با منطق جواب خواهد داد. ( 18 / 8/ 57 - مصاحبه با خبرنگاران درباره توقیف امیرعباس هویدا و مسائل دیگر. کتاب صحیفه امام: ج 4، ص 410 - 411 . کتاب آزادی در اندیشه امام خمینی: ص 26 ) - این آزادی که الآن برای ملت ما هست، برای زن، برای مرد، برا ی نویسنده ها، این آزادی، آزادی است در کلیه اموری که این امور به نفع خود شما هست. شما آزادید بیایید بیرون مطالبتان ر ا بگویید؛ انتقاد از دولت بکنید؛ انتقاد از هرکس که پایش را کج گذاشت بکنید. هیچکس نیست که به شما بگوید چرا. بروید د ر جهاد سازندگی؛ با ملت خودتان بروید و همراهی کنید آزادید ، می روید می کنید. تمام چیزهایی که در رشد انسان، در رشد خواهرها و برادرها و این کود کهای عزیز، دخالت دارد، این ها همه آزاد هستند . آنی که اسلام جلویش را گرفته و آزاد نیست؛ قماربازی است که تباه می کند ملت را؛ شراب خواری است که تباه می کند ملت را ؛ انواع فحشایی که در زمان این مرد جنایتکار بود و فراهم کرد ه بودند اسبابش را. این هاست که در اسلام ممنوع است. ( 8/ 7/ 58 - سخنرانی در جمع بانوان معلم و دانش آموزان. کتاب صحیفه امام: ج 10 ، ص 188 . کتاب آزادی در اندیشه امام خمینی: ص 46 ) - در رژیم سابق، کسی قدرت حرف زدن نداشت، کسی قدرت انتقاد نداشت. یک کلمه انتقاد با نابودی او تمام می شد. یک قلم که یک نصف سطر در انتقاد می نوشت نابودش می کردند. حالا را ه انتقاد باز است، همه می آیند انتقاد می کنند، همه از دولت انتقا د می کنند، همه از هر چیزی که صحیح نیست انتقاد می کنند، ارشاد می کنند. چطور حالا با آ نوقت، مِثل هم است؟ ( 17 / 8/ 58 - سخنرانی در جمع کارکنان شهرداری اهواز. کتاب صحیفه امام: ج 11 ، ص 9. کتاب آزادی در اندیشه امام خمینی: ص 48 ) - نباید ماها گمان کنیم که هرچه می گوییم و می کنیم کسی را حق اشکال نیست. اشکال، بلکه تخطئه، یک هدیه الهی است برا ی رشد انسان ها. ( 16 / 10 / 66 - نامه به آقای خامنه ای. کتاب صحیفه امام: ج 20 ، ص 451 . کتاب آزادی در اندیشه امام خمینی: ص 50 ) - در این حکومت همه آزادند تا اظهار عقیده کنند. ( 25 / 10 / 57 - مصاحبه با روزنامه «استریت تایمز ». صحیفه امام: ج 5، ص 476 . کتاب آزادی در اندیشه امام خمینی: ص 51 ) سید علی خامنه ای: اعتقاد ما به آزادی یک مسئلۀ تاکتیکی نیست؛ یک مسئلۀ واقعی است. آزادی به همان معنایی که جمهوری اسلامی تعریف می کند، نه به معنایی که غربی ها تعریف می کنند که آن، به نظر ما انحراف است. آنجایی که باید آزادی باشد، نیست؛ آنجایی که باید محدودیت باشد، قیدها گسسته است و آزادی هست! آن را ما مطلقاً قبول نداریم؛ تو رودربایستی غرب هم گیر نمی کنیم. ما آزادی را با همان مفهوم اسلامی خودش قبول داریم که البته تو آن آزادی بیان هست، آزادی رفتار هست، آزادی فکر هست، این حوادث چندان خلاف انتظار نیست. (بیانات در دیدار اساتید دانشگا هها ( ۱۳۸۸ / ۰۶ / http://) ۰۸7959=farsi.khamenei.ir/speech-content?id بنده به معنای حقیقی و وسیع کلمه معتقد به آزادی بیانم؛ منتها برخی از حرف ها جایش در منبرهای عمومی نیست؛ جایش در مباحث تخصصی است. بله چند نفر فقیه بنشینند، چند نفر حقوقدان بنشینند، چند نفر فیلسوف بنشینند، چند نفر جامعه شناس بنشینند دربارۀ اساسی ترین مسائل و دربارۀ اصل توحید با هم بحث کنند؛ یکی رد کند، یکی قبول کند، یکی استدلال کند؛ بعد هم پخش بشود و جلوی چشم مردم قرار بگیرد؛ اما در محافل تخصصی این کار باید انجام بگیرد... (بیانا ت در دیدار کارگزاران نظام ) ۱۳۸۴ / ۰۸ / http://farsi.khamenei.ir/speech-)۰۸)3318=content?id وظیفه ی حتمىِ دیگرِ دولت اسلامی، گسترش علم و دانایی است؛ چون دولت اسلامی بدون گسترش علم و دانایی به جایی نخواهد رسید. گسترش آزاداندیشی هم مهم است. واقع انسان ها باید بتوانند در یک فضای آزاد فکر کنند. آزادی بیان تابعی از آزادی فکر است. وقتی آزادی فکر بود، به طور طبیعی آزادی بیان هم هست. عمده، آزادی فکر است که انسان ها بتوانند آزاد بیندیشند. در غیر فضای آزاد فکری، امکان رشد وجود ندارد. برای فکر، برای علم، برای میدان های عظیم پیشرفت بشری اصلاً جایی وجود نخواهد داشت. ما در مباحث کلامی و مباحث فلسفی هرچه پیشرفت داشتیم، در سایۀ مباحثه و جدل و بحث و وجود معارض داشتیم. اشکالی که ما همواره به بخش های فرهنگی داشته ایم، این بوده که به نقشِ خودشان به عنوان یک دولت اسلامی در صحنۀ کارزار فکری درست عمل نمی کنند. کارزار فکری باید باشد؛ منتها کارزار فکری عملاً به این شکل در نیاید که ما به قول سعدی، سگ را بگشاییم و سنگ را ببندیم؛ حربه را از دست اهل حق و اهل آن فکری که حق می دانیم بگیریم، اما دست اهل باطل را باز بگذاریم که هر بلایی می خواهند، سر جوان های ما بیاورند؛ نه او حرف بزند، شما هم حرف بزنید و در جامعه فکر تزریق کنید. ما به تجربه دریافته ایم که آنجایی که سخن حق با منطق و آرایش لازمِ خودش به میدان می آید، هیچ سخنی در مقابل آن تاب پهلو زدن و مقاومت کردن نخواهد داشت. (بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت ) ۱۳۸۴ / ۰۶ / http://farsi.)۰۸)3304=khamenei.ir/speech-content?id امروز در کشور ما آزادی فکر و آزادی بیان به طور کامل وجود دارد؛ حالا رادیوهای بیگانه برخلاف این بگویند؛ خودِ ملت می بیند. کسانی هستند که نه نظام را قبول دارند، نه دولت را قبول دارند، نه رهبری را قبول دارند؛ اما صحبت می کنند و نظرات خود را می گویند؛ کسی هم به کار آن ها کاری ندارد. امروز هیچ کس به خاطر این که طبق عقیدۀ خود حرف زده است، مورد مؤاخذه دستگاه نیست. (بیانات در خطبه های نماز جمعه ) ۱۳۸۲ / ۱۱ / ۲۴ ( )3223=http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id بی شک آزادی خواه ی و مطالبه فرصتی برای اندیشید ن و برای بیان اندیشه توأم با رعایت «ادب استفاد ه از آزادی «، یک مطالبه اسلامی است و «آزادی تفکر، قلم و بیان «، نه یک شعار تبلیغاتی بلکه از اهداف اصلی انقلاب اسلامی است. و در جای دیگر این پاسخ می نویسند: برای بیدار کردن عقل جمعی، چاره ا ی جز مشاوره و مناظره نیست و بدون فضای انتقادی سالم و بدون آزادی بیان و گفتگو ی آزاد با «حمایت حکومت اسلامی » و «هدایت علما و صاحب نظران »، تولید علم و اندیشه دینی و در نتیجه، تمدن سازی و جامعه پردازی، ناممکن یا بسیار مشکل خواهد بود. برای علاج بیماری ها وهتاکی ها و مهار هرج ومرج فرهنگی نیز بهترین راه ، همین است که آزادی بیان در چارچوب قانون و تولید نظریه در چارچوب اسلام، حمایت و نهادینه شود. (پاسخ به نامۀ جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه در مورد کرسی های نظریه پردازی ) ۱۳۸۱ / ۱۱ / ۱۶ ()8290=http://farsi.khamenei.ir/message-content?id معتقدم که آزادی قلم و بیان، حقِ مسلّم مردم و مطبوعات است. (بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر ) ۱۳۷۹ / ۱۲ / http://farsi.khamenei.ir/)۲۲)7585=speech-content?id معتقدم که آزادی قلم و بیان، حقِ مسلّم مردم و مطبوعات است. در این هم هیچ تردیدی ندارم و این جزو اصول مصرّحه قانون اساسی است. معتقدم اگر جامع های مطبوعات آزاد و دارای رشد و قلم های آزاد و فهمیده را از دست بدهد، خیلی چیزهای دیگر را هم از دست خواهد داد. (بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر ). ۱۳۷۹ / ۱۲ / http://farsi.)۰۹ )3053=khamenei.ir/speech-content?id ملت ما به دنبال ارزش هایی بود که همه اش در داخل اسلام هست و من به بخشی از آن ها اشاره می کنم: ...آزادی فکر و بیان هم یکی از ارزش های انقلاب بود. مردم می خواستند آزادانه فکر کنند. آن روز، آزادی فکر، آزادی بیان و آزادی تصمیم گیری هم نبود. مردم این را نمی خواستند؛ می خواستند این آزادی ها باشد. (بیانات در خطب ههای نماز جمعه تهرا ن) ۱۳۷۹ / ۰۲ / 3005=http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id)۲۳ ( ما به آزادی بیان و آزادی فعالیت های اجتماعی معتقدیم. اصلاً این مفاهیم و این حقایق را انقلاب و پیشروان انقلاب به این کشور آوردند. قبلاً این چیزها در این کشور نبود. از آزادی بیان و آزادی فعالیت های اجتماعی، نه خبری بود و نه حتّی اسمی بود. این ها را انقلاب برای این کشور آورد. (بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه ) ۱۳۷۷ / ۰۶ / http://)۲۴