نشریه زمان ظهور شماره 70

به نام – الله – مبداء و معدن بی نهایت مهربانی شنبه4 اسفند1397/18جمادی الثانی 1440/ 23فوریه2019/شماره70/ 4 صفحه سردبیر- باطل چون کف روی دریاست – فرستادگان الهی با اصول و منطق الهی در مقابل بهانه جویی های مخالفان دین شکیبایی کردند و هدف خویش را که همان هدایت خلق به سوی سعادت و نیک بختی است، یادآور شدند؛ ولی در مقابل، طبقۀ باطل از روی لجاجت، عناد و کفر با انواع اتهامات از قبیل ساحر، مجنون، شاعر و... به مخالفت با آ نها پرداختند. این قوم علاوه بر تکذیب پیامبران باز هم ساکت ننشستند، بلکه از ترفندها و روش های گوناگون و تبلیغات گسترده علیه پیامبران استفاده نمودند. یکی از این روش ها نسبت دادن درو غگویی به پیامبران الهی است. درو غگو معرفی کردن پیامبران نیز از جمله روش های تخریبی طبقه باطل و مشرک است. اساساً هرگاه شخصی بخواهد اثر سخن گوینده ای را در میان مردم بکاهد و آن را بی مقدار جلوه دهد، با سود جستن از این حربه می تواند اساس سخن های وی را زیر سؤال ببرد و آن را کم اثر سازد؛ لذا، مخالفان پیامبران از این حربۀ نامقدس نیز در مواضع گوناگون بهره گرفته و پیامبران را درو غگو معرفی کرده اند. مخالفان پیامبران الهی با این بهانه که پیامبران نیز از نوع بشر هستند و هیچ برتری و فضیلتی نسبت به مردم ندارند و اینکه پیروان پیامبران را فقرا و تعداد کمی از جامعه تشکیل می دهد، آنان را از درو غگویان می پنداشتند. این گروه بعد از کفر و تکذیب و نفی وعده رسولشان درباره جهان آخرت می گویند: «ِإنْ هُوَ إِّلا رجُلٌ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبا وَمَا نَحْنُ لهُ بمُؤْمِنِينَ » «او جز مردى كه بر خدا دروغ می بندد نيست، و ما به او اعتقاد نداريم » (مؤمنون، 38 ) و این گونه پیامبر خدا را مردی درو غگو نسبت به خدا معرفی کرده و این امر را دلیل بر عدم ایمان خویش نسبت به وی ذکر می کنند؛ و رسولش نیز می خواهد که خداوند وی را در مقابل این تکذیب یاری نماید: انصُرْني بمَا كَذَّبون « » فرمود: پروردگارا مرا ربِ «قَالَ در مقابل تکذیبشان یاری فرما » . (مؤمنون، 39 ) امتحان نخست، طاعت یا نافرمانی از علم خداوند چیزی در آسمان ها و زمین پنهان نیست و او می داند چه کسی از خلقش در امتحان نخستین پیروز شده است و چه کسی از آن ها شکست خواهد خورد؛ و نیز می داند کسی که در امتحان اول موفق شد در امتحان دوم نیز موفق خواهد شد و آن که در امتحان اول ناکام ماند در امتحان دوم نیز نصیبی جز ناکامی نخواهد داشت. این امتحان دوم برای اقامه حجت بر تعداد بیشتری از مردم است و با وجود این، کافران، هم در آخرت و هم در دنیا از خداوند درخواست می کنند که آ نها را بازگردانَد و یک بار دیگر امتحان کند تا کار شایست های انجام دهند؛ و خداوند متعال در پاسخ به آن ها می فرماید که اگر آن ها بازگردند باز هم کافر و عصیانگر خواهند بود. خداوند متعال م یفرماید: ( وَلوْ تَرَی إذْ وُقِفُوْا عَلَی النَّارِ فَقَاُلوْا یا لیتَنَا نُرَدُّ وَلاَ نُکذِّبَ بآیاتِ ربِّنَا وَنَکونَ مِنَ اْلمُؤْمِنِینَ * بلْ بدَا لهُم مَّا کانُوْا یخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلوْ ردُّوْا لَعَادُوْا لِمَا نُهُوْا عَنْهُ وَإنَّهُمْ لَکاذِبونَ)( انعام، 27 - 28 )( و ای کاش هنگامی که بر آتش عرضه می شوند، می دیدی که می گویند: کاش بازگردانده می شدیم و آیات پروردگارمان را تکذیب نمی کردیم و از مؤمنان می شدیم. بلکه آنچه را پیش از این نهان می داشتند، برای آنان آشکار شده است؛ و اگر هم بازگردانده شوند قطعاً به آنچه از آن منع شده بودند برمی گردند و آنان درو غگویند). و خداوند متعال می فرماید: ( حَتَّی إذَا جَاء أحَدَهُمُ اْلمَوْتُ قَالَ ربِّ اْرجِعُونِ * لعَلِّی أعْمَلُ صَالِحاً فِیمَا تَرَکتُ کلَّ آ نها کلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرائِهِم بَرْزَخٌ إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ)(مؤمنون، 99 - 100 )( تا آنگاه که مرگ یکی از ایشان فرارسد، می گوید: پروردگارا، مرا بازگردانید، شاید من در آنچه وانهاده ام کار نیکی انجام دهم. نه چنین است، این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاپیش آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته خواهند شد). امام باقر فرموده است: «اگر مردم می دانستند آفرینش چگونه آغاز شده است حتی دو نفر هم با یکدیگر اختلاف نداشتند. خداوند قبل از اینکه آفریده ها را بیافریند فرمود: آب شیرین باش تا بهشتم و اهل اطاعتم را بیافرینم، شور باش تا آتشم و اهل معصیتم را بیافرینم، سپس دستور داد و با یکدیگر مَمزوج شدند، به این خاطر مؤمن کافر می زاید و کافر مؤمن می زاید؛ سپس گِلی از روی زمین گرفت و آن را به شدت با هم مخلوط کرد، ناگهان آنان مانند ذره ای شدند که به آرامی شروع به حرکت کردند. به اصحاب یمین فرمود: با سلام به سمت بهشت روید، و به اصحاب شمال فرمود: به سمت آتش بروید و من ابایی ندارم؛ سپس دستور داد آتشی روشن کنند و آن خروشان شد. به اصحاب شمال فرمود: وارد آن شوید، از آن ترسیدند، و به اصحاب یمین فرمود: وارد آن شوید، وارد آن شدند و فرمود: سرد و به سلامت باش، و آتش سرد و به سلامت شد. اصحاب شمال گفتند: پروردگارا، از ما درگُذر، فرمود: درگذشتم. وارد آتش شوید، رفتند ولی از آن ترسیدند. از همین جا بود که اطاعت و معصیت ثابت شد، نه آنان توانستند که از آنان شوند و آنان نیز نتوانستند از آنان شوند ». (کافی، ج 2، صص 6- 7) برگرفته از کتاب پاسخ های روشنگرانه، ج 5، شیخ ناظم عقیلی ای منتظران، چه باید کرد؟ آیا زمینه سازی و آماد هسازی برای تمکین قائم، قبل از قیام حرام است و بایستی سکوت کنیم و خانه نشین باشیم؟ قبل از پاسخ به این پرسش مهم، بایستی چند نکته را بررسی کنیم: اول اینکه: ازجمله واجباتی که مانند نماز و روزه باید به آن ها بپردازیم فریضۀ امربه معروف و نه یا زمنکر است. خداوند سید شهید صدر ثانی را بیامرزد که این فریضه را که در فقه شیعی قرن هاست متروک مانده بود اقامه کرد. البته امربه معروف و نه یا زمنکر مراتبی دارد و برحسب موضوع، حکم بر آن مترتب می شود و آیات قرآن بهترین شاهد بر این مدعاست. ( ولتكن منكم أمة يدعون إلى الخير ويأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر وأولئك هم المفلحون)( آل عمران،104 )( و بايد از ميان شما، گروهى، ]مردم را[ به نیكي دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند، و آنان همان رستگارا ناند). (كنتم خير أمة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنكر )( آل عمران، 110 )( شما بهترين امتى هستيد كه براى مردم پديدار شده ايد: به كار پسنديده فرمان می دهيد، و از كار ناپسند بازمی داريد، ...). ( المؤمنون والمؤمنات بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر...)(توبه، 71 ) (و مردان و زنان با ايمان، دوستان كيديگرند، كه به كارهاى پسنديده وا می دارند، و از كارهاى ناپسند بازمی دارند...). از طرفی دیگر احادیث رسول خدا و اهل بیت (ع) به ما رسیده اهمیت این امر را صدچندان می کند. از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمودند: «از ما نیست کسی که بر کوچک ما ترحم نکند و بزرگ ما را احترام نگذارد و امر به معروف و نهی ازمنکر ننماید .» (مستدرک الوسائل، ج 12 ، ص 185 ( امام علی )ع( فرمودند: «پایداری شریعت امربه معروف و نهی از منکر است .» دوم اینکه: فریضۀ جهاد را سید احمدالحسن در کتاب «سرگران » به وضوح بیان کرد هاند و می فرمایند: گریزی از جهاد مسلح نیست ولی امت برای ورود به این مرحله بایستی اموری را انجام دهند که عبار تاند از: -1 نشر دادن فقه دینی در میان مؤمنان -2 امربه معروف و نهی ا زمنکر -3 نشر دادن فکر نهضت اسلامی -4 مهیاکردن نیروی جهادی ایشان در مورد نکته چهارم فرمودند: اگر مسلمانان در دین خود اندیشه کنند و شروع به امر به معروف و نهی ا زمنکر نمایند و هدف نهضت اسلامی را که همان برافراشتن کلمۀ لا اله الا الله بر تمام اهل زمین و اقامۀ عدل الهی بر روی زمین است ب هخوبی بشناسند، نسلی که آمادۀ جهاد علیه طاغوتیان است، آماده م یشود. مرحلۀ چهارم آماد هسازی برای جهاد، آماده سازی بدنی و تهیۀ سلاح است، حتی اگر چاقویی کوچک یا قطعه فلزی باشد؛ این ها را بی اهمیت و ناچیز نشمارید، زیرا اصحاب پیامبر خدا (ص) با برگ های درخت خرما توانستند بر شمشیرهای مشرکین قریش پیروز شوند. بدانید خداوند با شماست، پابرجایتان می کند و توسط فرشتگانش یاری تان می کند، اگر به راستی جزو مخلصین او باشید؛ و همراه لشکر طغیانگر، شیطان است که آن ها را راهنمایی می کند و آنان نیز به دنبال او حرکت می کنند؛ تا جایی که دو لشکر با هم مواجه شوند و لشکر طغیانگر فرار کرده و پشت به جنگ کند. خداوند می فرماید: وَقَالَ الشَّیطَانُ لَمَّا قُضِیَ الامرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکمْ وَعْدَ اْلحَقِّ وَوَعَدْتُکمْ فَأخْلَفْتُکمْ وَمَا کانَ لِیَ عَلَیکمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِّلا ان فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلا تَلُومُوِنی وَلومُوا أنْفُسَکمْ ما أنَا بمُصْرِخِکمْ وَمَا أنْتُمْ بمُصْرِخِیَّ إنِّی کفَرْتُ بمَا أشْرَکتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إنَّ الظَّالِمِینَ لهُمْ عَذَابٌ الِیمٌ دعوتکم. (ابراهیم، 22 ) چون کار به پايان آيد، شيطان گويد: خدا به شما وعده داد و وعدۀ او حق بود و من نيز به شما وعده دادم ولی در وعدۀ خود خلاف کردم؛ و من بر شما هیچ تسلطی ندارم جز آنکه دعوتتان کردم و شما نيز دعوت مرا اجابت کرديد؛ پس مرا ملامت مکنيد، خود را ملامت کنيد؛ نه من فريادرس شما هستم، نه شما فريادرس من. از اينکه مرا پی شازاین، شريک خدا قرار داده بوديد بيزارم، زیرا برای ستم کاران عذابی است دردآور). با اجرای مراحلی که بیان شد، سربازان مهدی (ع) که همان سربازان خداوند سبحا نومتعال هستند، هم از بعد نفسانی و هم از بعد جسمانی برای جهادآماده می شوند. هر مؤمن مجاهد باید در خودش ببیند که همراه با خدای سبحان جبّار آسمان ها و زمین است و از طاغوت ها و انبوهی سپاهیان و امکاناتشان هیچ ترس و هراسی به دل راه ندهد: )( إنَّ کیدَ الشَّیطَانِ کانَ ضَعِیفا )(نساء، 76 )( مکر شيطان، ضعیف است). در این هنگام، خداوند سبحان ومتعال بر این امت گشایش می کند و رهبر ربّانی، مهدی (ع) را ارسال می کند تا از این سرگردانی خارج شوند و به سرزمین مقدس داخل شوند؛ ان شاءالله سبحانه وتعالی. وصیتِ بازدارنده از گمراهی نوشته شد مصیبت این است که بعضی ها ادعا می کنند مطالب وصیت رسول الله را که به حسب گمانشان ننوشت، می دانند؛ مبنی بر اینکه وصیت، فقط تأکیدی برای بیعت غدیر و حدیث مختصر ثقلین بود؛ به همین دلیل بعد از حادثۀ مصیبت (پنج شنبه)، ایشان اهتمامی به آن نداشت و آن را به حسب گمانشان ننوشتند؛ حتی برای افراد مسکینی که آن را قبول می کنند، مثل عمار، ابوذر و مقداد، و حتی آن را برای علی ننوشت تا آن را به افرادی که بعد از ایشان آن را می پذیرند، برساند و همۀ افرادی که در اصلاب رجال هستند، گمراه نشوند و امت از گمراهی در امان بماند! نمی دانم از کجا یقین دارند که وصیت فقط تکرار یا تأکید واقعۀ غدیر یا بقیۀ حوادث و سخنان قبلی رسول الله است، مثل حدیث مختصر ثقلین؛ بااینکه ایشان پیامبر و رسولی از جانب خداوند است و وحی برای او استمرار دارد و رسالت ایشان برای هدایت مردم مستمر است، حتی در آخرین لحظات زندگی اش. آیا خدا آ نها را باخبر نموده است که مثلاً یک روز یا یک ماه یا دو ماه قبل از زمان وفاتشان، چیز جدید و تفاصیل جدیدی در مورد یکی از ثقلین که همان اوصیای بعد از خودش و نام ها و ویژگی های بعضی از آن ها م یباشد به محمد(ص) وحی نکرده است؟! مواردی که باعث عدم گمراهی مردم تا روز قیامت می شود؛ بااینکه این مطلب، موافق حکمت است. وقتی خدا به این مدعیان چیزی وحی نکرده است، چگونه یقین دارند که وصیت فقط تکرار گذشته است و به همین دلیل، برحسب گمانشان بهتر است که بعد از «رزیة الخمیس » (مصیبت پنجشنبه) نوشته نشود؟! آیا این بدین معناست که عمر برای رسول الله (ص) مقرر می کند که ننوشتن وصیت در روز پنجشنبه بهتر است؟ همان گونه که کسانی به حسب گمانشان بیان می کنند که اعتراض عمر به نوشتن نوشتار وصیت، از روی توفیق و تأیید بوده است! و شما برای رسول الله(ص) مقرر می دارید که بهتر می بود که وصیت بعد از روز پنجشنبه نیز نوشته نشود و از شعله ور نمودن آتش عذابتان، پَروا ندارید؟! به خداوند قسمتان می دهم، چه کسی پیامبر است؟! محمد بن عبدالله یا عمر و جماعت او، و یا شما که خودتان را شیعه نامیده اید؟! من افرادی که این سخن را بر زبان می رانند، به توبه و استغفار دعوت می کنم؛ اگر از خداوند می ترسند! دلیل وصیت خلیفۀ خدا، هنگام مرگ و حکمت آن، این است که وحی و تبلیغ برای خلیفۀ خدا در زمین، تا آخرین لحظات زندگ یاش ادامه دارد؛ بنابراین وصیت او آخرین چیزی است که به او وحی می شود و در مورد موضوع خلیفه یا خلفای خداوند بعد از او، یا اوصیای اوست00 به همین دلیل خدای حکیم مطلق سبحان می فرماید: كُتِبَ عَلَيْكُمْ إذَا حَضَرَأ حَدَكُمُ اْلمَوْتُ إن تَرَكَ خَيْرًا اْلوَصِيَّةُ » (بر شما واجب شده است که در هنگام وفات، اگر خیری به جای گذاشتید، وصیت کنید ...) و خدا نفرموده است که وصیت کنید و تمام. به همین دلیل محمد رسول الله(ص) در «رزیة الخمیس » (مصیبت پنجشنبه) فرمود که وصیتِ زمان وفاتش بازدارنده از گمراهی است و نه چیز دیگری! چون این وصیت برای شناسایی ثقلین (به جای گذاشته هشدار بازدارنده از گمراهی) با نام و صفتی است که به واسطۀ آن، برای فردی که به آن مُلتزم باشد، تا روز قیامت، گمراهی حاصل نمی شود. دوباره تأکید می کنم و می گویم: سخن رسول الله (ص) در روز رزیه (مصیبت()همانطور که ابن عباس این روز را به این نام، نامیده است: «قلم و دواتی بیاورید تا نوشته ای برایتان بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید »، به این معناست که آنچه پیامبر (ص) در مدت رسالت خویش از جمله مطالب قرآن و آنچه در مورد علی(ع) بارها، وصیت نموده است، حتی آنچه در مورد حسن و حسین است که با حدیث کساء و غیراز آن مشخص نموده است تبلیغ کرده است، تا روز قیامت امت را از گمراهی بازنمی دارد؛ بلکه شناسایی دقیق ثقلین مردم را از گمراهی بازمی دارد، که به رسول الله وحی شده است؛ و خدا دستور داد آن را در وصیت مبارک در هنگام مرگ و پایان زندگی و رسالت مبارکش، به مردم برساند. سید احمد الحسن (ع)، کتاب «وصیت مقدس، نوشتار بازدارنده از گمراهی » احمدالحسن علیه السلام، معلم انسانیت ببینید که چگونه سید احمدالحسن با کسی که وی را به کفر و نفاق و سحر متهم می کند تعامل کرده و او را نصیحت می کند. به درستی که او از اولیای خداست. از سوی شخصی هشدار و تهدیدی به سید احمدالحسن (ع) رسید و ادعا می کرد به ریسمان الهی چنگ زده است و او را به دروغ و نفاق و سحر متهم کرده بود. سید احمدالحسن وصی و فرستاده امام مهدی (ع) نزد شیعه، و مهدی آخرالزمان نزد اهل سنت این گونه پاسخ فرمودند: «بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین اللهم صل علی محمد وال محمد الائمه والمهدیین وسلم تسلیما کثیرا ادعا می کنی به ریسمان الهی چنگ زده ای درحالیکه ریسمان الهی قرآن است و در قرآن آیه ای وجود دارد كه اگر آن را خوانده بودی بسیار به آن می اندیشی و تأمّل می کردی. خداوند متعال می فرماید:( بلْ كَذَّبوا بمَا لمْ يُحِيطُوا بعِلْمِهِ وَلمَّا يَأتهم تَأوِيلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ اَّلذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ)( یونس، ٣٩)( بلكه چيزى را دروغ شمردند كه به علم آن احاطه نداشتند و هنوز تأويل آن برايشان نيامده است. كسانى ]هم[ كه پيش از آنان بودند، همين گونه ]پيامبرانشان را[ تكذيب كردند. پس بنگر كه فرجام ستمگران چگونه بوده است). با كدام دلیل و برهان مرا متهم به دروغ و نفاق می‌ کنی؟! در قرآن آیه ای هست كه اگر آن را خوانده بودی این چنین خشمگین نمی شدی و قسم نمی خوردی و تهدید نمی کردی. خداوند متعال می فرماید: )( وَلوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بعْضَ الاقَاوِيلِ *لاخَذْنَا مِنْهُ باْليَمِينِ * ثُمَّ لقَطَعْنَا مِنْهُ اْلوَتينَ (حاقه44تا46) و اگر پاره ای سخنان را به افترا بر ما بسته بود* دست راستش را سخت می گرفتيم * سپس رگ قلبش را پاره می کردیم). امام صادق (ع) فرموده است: «كسی جز صاحبش چنین امرى را ادعا نمی کند، مگر اینكه خداوند عمرش را کوتاه می کند .» (کافی، ج 1، ص 373 ؛ امامت و تبصره، ص 136 ؛ ثواب الاعمال، ص 214 ) و در قرآن آیه ای هست كه اگر آن را خوانده بودی مرا به سحر و جادو متهم نمی کردی. خداوند متعال می فرماید: ( كَذَلِكَ مَا تَى اَّلذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رسُولٍ إَّلا قَاُلوا سَاحِرٌ وْ مَجْنُونٌ(ذاریات، 52)( بدين سان بر آ نهایی که پیش از اين بودند فرستاده ای مبعوث نشد مگر آنکه گفتند: جادوگری است، يا ديوانه ای است). حال به تو می گویم: کسی چون من، جز از خدا از كسی نمی ترسد و به کسی جز از سوی خدا و جز به خداوند سبحان و متعال، امید ندارد. الگوی من، جدم رسول خدا (ص) است، آن هنگام كه كفّار خواستند او را بكشند؛ و الگوی من، جدم حسین (ع) است زمانی که گردن مبارک وی را بریدند. در انتها، در را به روی تو نمی بندم، بلكه تو را دعوت می کنم به اینکه به درگاه خداوند گریه و زاری کنی و شناخت حقانیت مرا از او سبحان و متعال که عالِم به اسرار و ناپیداست، طلب نمایی. این گونه دعا کن: (دعای مخصوص رؤیا ...). مكتب صهیونیسم مسیحی اعتقاد به فراه مآوردن مقدمات ظهور حضرت مسیح (ع) از عوامل به وجود آمدن مكتب صهیونیسم مسیحی و مبلغان انجیل می باشد. اصول و مبانی جریان مبلغان انجیل در آمریكا و انگلیس، حمایت همه جانبۀ عقیدتی و سیاسی از صهیونیسم می باشد و اعتقاد دارند كه «دوباره تولد یافته هستند » و فقط اینان اهل نجات خواهند بود و دیگران هلاك خواهند شد. از ویژگی های ممتاز پیروان این مكتب، اعتقاد راسخ و تعصب خاص به صهیونیسم است و بنا به گفته برخی، تعصب این مسیحیان به صهیونیسم بیش از صهیونیست های یهودی مقیم اسرائیل و آمریكاست (كه به آ نها نام صهیونیسم مسیحی اطلاق می شود). به اعتقاد این مكتب، پیروان كلیسای پروتستان برای ظهور دوبارۀ مسیح باید چند خواستۀ مسیح را كه در تفاسیر انجیل قرن بیستم به عنوان پیشگویی های انجیل بیان شده، عملی نمایند. این جریان در پروتستانتیسم با عنوان «خواست ههای مسیح » شهرت دارد. عملی شدن این خواسته ها دارای هفت مرحله است که عبار تاند از: ۱- مهاجرت یهودیان از سراسر جهان به سرزمین فلسطین (سرزمین موعود). ۲- تشکیل دولت یهودی اسرائیل در گستره ای از رودخانه نیل تا رودخانه فرات. ۳- موعظه شدن بنی اسرائیل توسط کلیسا و انجیل برای روی آوردن به آئین مسیحیت. ۴- به بهشت رفتن تمام کسانی که به کلیسا ایمان آورده اند. ۵- سپری شدن دوران فلاکت و بدبختی مردم جهان به مدت هفت سال. ۶- تخریب مسجدالاقصی و قبه الصخره توسط یهودیان و ساختن معبد سلیمان به جای آن و آغاز نبرد آرماگدون. ۷- شکست لشکریان ضد مسیح و استقرار پادشاهی مسیح در سرزمین مقدس. نبرد آرماگدون و اسلام از سوی دیگر در سال های گذشته تبلیغات وسیعی در کشورهای اسلامی و بین مسلمانان صورت گرفته که پس از ظهور منجی مسلمانان در آخرالزمان، سپاهیان اسلام در نبرد آرماگدون مقابل کفار و مشرکین و دشمنان اسلام خواهند جنگید. حتی برخی سعی دارند تا روایات و احادیث مختلف در خصوص آخرالزمان (مانند نبرد قرقیسیا) را به این نبرد نسبت دهند. در این میان فرقه های انجیل گرا با استناد به این اصل که در نبرد آرماگدون سپاهیان مسیح در مقابل سپاهیان ضد مسیح می جنگند، با فشار بر دولت های غربی، مسلمانان و سپاهیان اسلام را به عنوان سپاهیان ضد مسیح معرفی می نمایند که برای ظهور مجدد مسیح و استقرار حکومت جهانی مسیح باید کلیه مسلمانان و کشورهای اسلامی از بین بروند. رهبران مذهبی فرقه های پروتستان در سراسر جهان علی الخصوص در آمریكا و اروپا كه به این مكتب نوظهور «خواسته های مسیح » اعتقاد دارند، در سال های گذشته اعتقادات یا دشده را به شدت در جامعه آمریكا و اروپا تبلیغ كرده و در آمریكا در این زمینه صدها كتاب منتشر شده و فیلم های گوناگونی به نمایش درآمده اند. به عنوان نمونه یک كشیش آمریكایی به نام «هال لیندسی » كتابی را تحت عنوان «در پیشگویی های انجیل، جای آمریكا كجاست؟ » تألیف نموده كه یكی از پرفرو شترین کتاب های سال ۲۰۰۱ در آمریكاست. در این كتاب نقش دولت واشنگتن در جنگ آرماگدون بیان شده است. نویسنده در این كتاب اثبات نموده است كه دولت آمریكا جنگ آرماگدون را رهبری خواهد كرد و مخالفان مسیح در سراسر جهان را كه قبل از آغاز این جنگ باعث ایجاد رعب و وحشت در جهان شد هاند، شكست خواهد داد. اعتقاد به جنگ آرماگدون یکی از عوامل و دلایل پشت پردۀ آمریكا در حمله به عراق و سعی در عاری ساختن منطقۀ خاورمیانه از سلاح های هست های و فراه مآوردن شرایط برای را هانداختن این جنگ م یباشد. در این جنگ، انگلیس همكار آمریكا خواهد بود. دولت آمریكا در اوج جنگ سرد، موشک های هسته ای قاره پیمای خود را «شمشیرهای جنگ مقدس » نامیده بود. پیروان این مكتب در سال های گذشته تبلیغ كرده اند كه عملیات توفان صحرا علیه عراق در سال1199 ، حمله آمریکا به افغانستان، تجاوز اخیر به عراق و اشغال این کشور، حمله اسرائیل به لبنان و... فراهم کردن مقدمه ای برای جنگ آرماگدون بوده است. هفت نظریه در مورد زن و نظر قرآن دیدگاه اول اول اینکه زن از اصلی پست تر از اصلی که مرد از آن خلق شده است به وجود آمده است و اینکه مخلوقی ثانوی است که از دندۀ چپ آدم خلق شده است. این دیدگاه به این دلیل غیرقابل قبول است که قرآن در آیات فراوانی بر یکسانی طبیعت تکوینی در جنس مرد و زن اشاره دارد. (يا أيها الناس اتقوا ربكم الذي خلقكم من نفس واحدة وخلق منها زوجها...)( نساء، 1) ( اى مردم، پروا کنید از پروردگارتان كه شما را از «نفس واحدى » آفريد و جفتش را ]نيز[ از او آفريد...). (و من آياته أن خلق لكم من أنفسكم أزواجاً، لتسكنوا إليها... )(روم، 21 )( و از نشانه هاى او اينكه از ]نوع [ خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدا نها آرام گيريد...). این تصریح، دلیلی واضحی بر این خواهد بود که قرآن کریم مانند دیگر کتب مقدسه، که قائل به خلق زن از اصلی پست تر از اصلی که مرد از آن خلق شده می باشد یا اینکه مخلوقی ثانوی است که از دنده چپ آدم خلق شده، نیست. علاوه بر این در نظام اسلامی نظریه ای که طبیعت تکوینی زن را کوچک بشمارد وجود ندارد. دیدگاه دوم زن عنصر جرم و گناه است که شر و وسوسه از وجود وی سرچشمه می گیرد. در حقیقت او شیطان کوچک است. در واقع این دیدگاه کاملاً با دیدگاه قرآن در تعارض است؛ چراکه قرآن وقتی قصه آدم در بهشت را بیان می کند، هرگز به طور مطلق به گمراه کردن حوا توسط شیطان اشاره نمی کند، بلکه به گمراه کردن آدم اشاره دارد و حوا مسئول اصلی نبوده، چنانکه از دایره مسئولیت خارج نیست. خداوند می فرماید: (و يا آدم اسكن أنت وز وجك الجنة ف لاك من حيث شئتما و لا تقربا هذه الشجرة... )( اعراف، 19 )( و اى آدم! تو با جفت خويش در آن باغ سكونت گير، و از هر جا كه خواهيد بخوريد، و ]ل ى[ به اين درخت نزديك نشويد). مسئله دیگر اینکه قرآن وقتی از وسوسه شیطان صحبت می کند از ضمیر مثنی آدم و حوا استفاده کرده و مسئولیت گرفتاری در دام شیطان رجیم را بر عهده هردوی آ نها گذاشته است. قرآن می فرماید: (فوسوس لهما الشيطان... )( اعراف، 20 )( پس شيطان، آن دو را وسوسه كرد..) همچنین می فرماید: (و قاسمهما إني لكما لمن الناصحين )( اعراف، 21 )( و براى آن دو سوگند ياد كرد كه من قطعاً از خيرخواهان شما هستم). در این مجال، قرآن با این گونه تفکر که در آن زمان رواج داشته سخت مبارزه کرده است ومتاسفانه تاکنون در اذهان خیلی از مردمان عصر ما لانه کرده است. دیدگاه سوم زن وارد بهشت نخواهد شد؛ چراکه نمی تواند مراحل ترقی معنوی و الهی را طی کند و درنهایت نمی تواند به درجه قرب الهی دست یابد! در رد این دیدگاه سخیفانه می گوییم: قرآن مجید در بیشتر از یک آیه به صراحت اعلام می کند که ثواب اخروی و رسیدن به قرب الهی به جنس خاصی تعلق ندارد، بلکه مرهون ایمان و عمل می باشد؛ که این مسئله برای زن و مرد یکسان است و در برخی آیات مردان بزرگ را به همراه زنان بزرگی یاد کرده است و از زنان حضرت آدم و ابراهیم و مادر موسی و مادر مسیح به بزرگی و شکوه یاد می کند؛ و باید یادآور شویم که آیه (فاستجاب لهم ربهم أني لا أضيع عمل عامل منكم من ذكر أو أنثى... )(آ ل عمران، 195 )( پس، پروردگارشان دعاى آنان را اجابت كرد ]و فرمود كه:[ من عمل هيچ صاحب عملى از شما را، از مرد يا زن، كه همه از یک ديگريد، تباه نمی کنیم) دال بر دلیل ماست که ثواب اخروی و نیل به قرب الهی به نوع جنس بشر ارتباطی ندارد. دیدگاه چهارم رابطه جنسی با زنان رابطه ای پست می باشد، درنتیجه زن نیز شیئی پست و بی قیمت است! در رد این دیدگاه می گوییم: اسلام با این دیدگاه منحط به شدت مبارزه کرد و ازدواج را پیوندی مقدس شمرد و مجردی را پدیده ای بی ارزش معرفی نمود؛ و عشق به زن را یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبران برشمرده است. قرآن می فرماید که ازدواج یک سلوک نیک می باشد. (و انكحوا ا يلأامي منكم و الصالحين من عبادكم و إمائكم...)(نور، 32)( بی همسران خود، و غلامان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد). دیدگاه پنجم زن تنها ابزاری در دست مرد می باشد و تنها به خاطر او خلق شده است! نظام اسلامی به هیچ عنوان به این طرز تفکر بهایی نداده است و به صراحت اذعان می دارد که همه مخلوقات در آسمان و زمین به خاطر انسان خلق شده است؛ و اگر به این دیدگاه قائل می بود بایستی حداقل یک بار هم که شده به این موضوع اشاره می کرد، درحالی که می فرماید: (...هن لباس لكم، و أنتم لباس لهن...)( بقره، 187 )( آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستيد). دیدگاه ششم زن بلاست و مرد را گریزی از آن نیست! ولی اسلام و قرآن، زن را مایۀآرامش مرد می داند و می فرماید: ( و من آياته أن خلق لكم من أنفسكم أزواجاً، لتسكنوا إليها، و جعل بينكم مودة و رحمة )( روم، 21 )( و از نشانه هاى او اينكه از ]نوع [ خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدان ها آرام گيريد، و ميانتان دوستى و رحمت نهاد). دیدگاه هفتم مادران تنها وسیله ای برای زاد و ولد هستند و فرزندان سهم پدران هستند. قرآن این گونه تفکر منحط وبی ارزش را پایان بخشید و قائل به این شد که فرزندان به واسطۀ مرد و زن پا به عرصه حیات می گذارند و هردو سازنده زندگی هستند و قرآن می فرماید: ( فلينظر الانسان مم خلق، خلق من ماء دافق، يخرج من بين الصلب و الترائب)، (طارق، 5- 7 )( پس انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است؟ از آب جهنده اى خلق شده،] كه [ از صلب مرد و ميان استخوان های سينۀ زن بيرون می آيد).

فایل‌های PDF

نشریه زمان ظهور شماره 70
مشاهده فایل پی دی اف