انتشارات انصار امام مهدی (ع) (119)
رؤیا در مفهوم
اهل بیت (ع)
نویسنده: استاد ضیاء زیدی
ترجمه: کوثر انصاری
چاپ اول
1435 هـ.ق – 2014 م
دی ماه 1392 هجرى شمسى
جهت اطلاعات بيشتر در مورد دعوت مبارک سيد احمد الحسن (ع)
لطفاً از وبسايت ما بازديد فرماييد:
http://almahdyoon.co
http://almahdyoon.co/ir
-اهداء:
به رخ برتابيده در درون زندآنها ...
و شيعهی او در اطراف زمين ...
سرور و مولايم موسی کاظم ...
اين عمل اندک را هديه میکنم ...
پس با پذيرش و رضايتمندی بر من تصدقی کن ...
ای ابا الرضا ...
بندهی تو و فرزند بندهی تو و فرزند کنيز تو هستم.
ضياء
رسول الله (ص) فرمودند:
(من لم يؤمن بالرؤيا الصالحة لم يؤمن بالله ولا باليوم الآخر).(
[1])
(هر کس به رؤيای صالحه ايمان ندارد، هرگز به خدا و روز واپسين ايمان نداشته است).
راست فرمودند رسول الله (ص)
اللهم صلِّ علی محمد و آل محمد الأئمة و المهديين و سلم تسليماً
اللهم ما عرفتنا من الحق فحملناه، و ما قصرنا عنه فبلغناه.
تقدیم:
قبل از هر چيز انسان بايد بداند که خداوند سبحان و تعالی، غيب است و راه رسيدن به غيب نيز غيب است و راه غيب گشوده نمیگردد مگر به دست غيب.
اين کلام بسيار مختصر، تمام محتوا در مورد اين مسئله را در بر دارد و بلکه اين امر، از آغاز تا پايان است و خداوند داننده و حکمکننده به امور است.
بدين سبب میبينيم که ائمه (ع) بر اين جانب غيبی تمرکز داشته و در احاديث بسياری بر آن تأکيد کردهاند و نيز سيد احمد الحسن (ع) فرمودند: (پس ايمان کامل، صد در صد ايمان به غيب میباشد و آن ايمان انبياء و مرسلين است). و انصار برخی از رؤياها را در انتشارات خود، گردآوری کردند و منزلت و شأن عظيم رؤيا در نزد آل محمد (ع) را تبيان ساختند.
اما در مقابل امر خداوند سبحان و حجت اوليای او (ع) و تأييدات غيبی، بايد باطل و ضلالتی نيز وجود داشته باشد و آن طريق ابليس (لعنة الله) و لشکر ملعون ابليس است و آنان بُريدگان راه و راهزنان و مُنکران راه غيب هستند، و اگر نه دنيا دار امتحان و گرفتاری نبود.
پس بر انسان واجب است، راه و مسيری که بر آن گام بر میدارد را، شناسايی کند، که آيا اين راه موافق و طبق خواست آل محمد (ع) میباشد يا خير. و بداند که راه مخالف با آل محمد (ع) راه ابليس (لع) است، هر چند لباسی که به تن کرده، از اين طريق بوده يا آن يکی.
پس اگر آل محمد (ع) را بيابيم، بر حجتی از حجج خداوند سبحان دلالت و تأکيد بسيار میکنند، و در سوی ديگر منکرانی بيابيم که اين حجت را رّد میکنند بلکه بر انکار آن بسيار لجباز بوده و اصرار می ورزند، امروز از طريق اين حجج، حجيّت رؤيا را عرضه خواهيم کرد؛ چرا که آل محمد (ع) بر حجيّت آن تأکيد کردند که ان شاء الله به آن خواهيم پرداخت. به همين سبب منکران حق اين حجت الهی، هرگز از ايجاد هرج و مرجها به منظور نفی حجت اوليای الهی (ع) و گمراهی مردم، دست بر نمیداشتند.
و اگر خداوند سبحان، مردم را بر کردار نيک مجبور میساخت و هرگز آنان را مورد امتحان قرار نمیداد، قطعاً اجر و پاداش نيز باطل میگشت و اين امر نزد تبعيّتکنندگان تاريخ و حديث اهل بيت (ع) آشکار است، و سادهترين مثال برای اين مسئله، مثال صدای معجزهآسائی است که خداوند بنی اسرائيل را به سبب خروجش از گوسالهی سامری، مبتلاء کرد.
در حديثی شريف از امام باقر (ع) روايت شده است که فرمودند: (... ثم أوحی الله إلی موسی (ع): إنا قد فتنا قومک من بعدک وأضلهم السامري وعبدوا العجل وله خوار. فقال موسی (ع): يا رب العجل من السامري، فالخوار ممن؟ فقال: مني يا موسی، إني لما رأيتهم قد ولّوا عني إلی العجل أحببت أن أزيدهم فتنة).(
[2])
(... سپس خداوند به موسی (ع) وحی کرد: همانا ما قوم تو را بعد از تو، مورد امتحان قرار داديم و سامری آنان را گمراه ساخته و گوساله را به جای خدا مورد پرستش قرار دادند، در حالیکه صدای معجزهآسا دارد. موسی (ع) عرض کرد: بار الهی گوساله ساختهی دست سامری بود، پس آن صدای معجزهآسا از کجا بود؟ فرمود: ای موسی از سوی من بود، هنگامیکه ديدم از من پراکنده و دور و به سوی گوساله روانه شدند، دوست داشتم بر فتنهاشان بيفزايم).
و همانگونه که سرور فرستادگان فرمودند: (إياکم وجدال المفتون فإن کل مفتون مُلقی حجته إلی انقضاء مدته، فإذا انقضت مدته أحرقته فتنته بالنار)، (با کسانی که گرفتار فتنهها شدهاند مجادله نکنيد چون آنها در فتنهها و آشوبها دچار کجرویها و انحرافات شدهاند و دست از خيالات خود بر نمیدارند، آنها را واگذاريد تا با برهانهای خود وارد آتش گردند).(
[3])
و از امام صادق (ع) با اين مضمون روايت شده که فرمودند: (إياکم وجدال المفتون فإن کل مفتون مُلقی حجته، إلی انقضاء مدته، فإذا انقضت مدته أشغلته خطيئته فأحرقته)، (با کسانی که گرفتار فتنهها شدهاند مجادله نکنيد؛ چون آنها در فتنهها و آشوبها دچار کجرویها و انحرافات شدهاند و دست از خيالات خود بر نمیدارند، آنها را واگذاريد تا با برهانهای خود وارد آتش گردند).(
[4])
آری، خداوند سبحان درب ضلالت و گمراهی را به صورت نهائی و طبق مرادِ باطل نمیبندد، و الا دنيا، محل آزمايش و امتحان نمیشد؛ و اگر خداوند تمام دربهای ضلالت و گمراهی را میبست، انسان چارهای جز سير و حرکت بر مسير هدايت نداشت.
پس بدين ترتيب بايد، دلايل ظاهری و آشکاری وجود داشته باشند تا اهل باطل برای گمراهی مردم از آنها استفاده کنند و امتحان با اين نوع حجتها و دلايل صورت میگيرد. پس هر کس که حجت و دليل اهل باطل را بشناسد، نسبت به راه و طريق بينا میگردد و در فتنهها نمیاُفتد؛ زيرا بطلان و دو رويی دعوتِ باطل که شبيه به حق گشته را شناسايی کرده و مثالی برای تبرئه گفتهی ابليس (لع) بر گرفته. ابليس هرگز نگفت که خدا را عصيان و سرپيچی کرده بلکه همانگونه گفته که خداوند از او حکايت میکند: ﴿قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ﴾، (فرمود چون تو را به سجده امر كردم چه چيز تو را باز داشت از اينكه سجده كنى گفت من از او بهترم مرا از آتشى آفريدى و او را از گل آفريدى).(
[5])
و بعد از اين مقدمه، به جانبی از دلايل منکران وحی بزرگ الهی (رؤيا) میپردازيم، که کلام آنان را در پنج موضع میيابيم:
کلام در خصوص رؤيا بر دو قسمت است:
قسمت اول (رؤيای انبياء)
قسمت دوم (رؤيای مردم عامه).
و کلام در باب قسمت اول حجت است به غير از قسمت دوم، که رّد شده و بر زمين واقع غير قابل انطباق بوده و برگرفته نمیشود.
همانا رؤيای معصوم (ع) زمانی حجيّتش، منحصر میگردد که شکل معصوم در زندگی دنيايی قابل شناخت باشد؛ به عبارت ديگر بايد ابتدا ويژگیهای جسمی معصوم را دقيق شناسايی کند تا او را در عالم رؤيا تشخيص دهد، در غير اين صورت رؤيا حجت نيست.
رؤيا در بسياری از مواقع بر زمين واقع نمیگردد، بدين ترتيب به سبب عدم وجود مصاديق آن در روی زمين، حجت محسوب نمیشود.
دين خداوند بالاتر و والاتر از آن است که از طريق خواب، اخذ شود همانطور که از آل محمد (ع) روايت شده است؛ لذا طبق اين نّص اهل بيت (ع)، رؤيا حجت محسوب نمیشود.
رؤيا فقط بر صاحب خود حجت میباشد و امکان احتجاج با آن بر ساير مردم به صورت عامه امکانپذير نيست؛ زيرا يک حجت فردی و خصوصی بوده که مختص فرد شده و کسی غير از او، شاهد آن نبوده است.
******
-نکتهی اول
:
رؤيای انبياء- رؤيای عامه
منکران حجيّت رؤيا، رؤيا را بر دو بخش تقسيم کردهاند: رؤيای انبياء و رؤيای مردم عامه.
اغلب آنان، مُنکر رؤيای معصوم نيستند و رؤيای انبياء و اوصياء (ع) در نزد اغلب آنان، حجت میباشد و اين بخش اول است.
اما بخش دوم (رؤيای مردم عامه) هيچ حجيّتی نزد آنان ندارد. و دليلشان بر حجيّت بودن رؤيای انبياء و رسولان (ع) اين است که امر رؤيا بر آنان مشتبه نمیگردد يا معنا و دلالت رؤيا، در نزدشان بسيار واضح و روشن میباشد که پيامبر يا رسول (ع) نسبت به آن شک و ترديدی ندارد و شيطان در رؤيا يا وسوسهی ايشان (ع) تمکين ندارد، در حالیکه رؤيای بقيهی مردم بر عکس است؛ زيرا رؤيای عامهی مردم را هالهای از ابهام فرا گرفته و واضح نيست و مردد و مشکوک است که آيا وحی از سوی خداوند است يا وسوسهای از طرف شيطان.
و نفیکنندگان حجيّت رؤيا، اينچنين میگويند. و آنان هيچ حجتی برای مردم عامه غير از انبياء و اوصياء که با رؤيا احتجاج میکردند، نمیبينند. و ما اينجا به حول و قوهی الهی، مسأله را از جوانبی که شامل اين اشکال و ساير اشکالات وارد شده حول رؤيا بوده، مورد مناقشه قرار خواهيم داد تا شکل و ظاهر قضيه برای هر طالب حقی، به صورت واضح و آشکار نمايان گردد و ديگر جايی برای عذر و بهانه باقی نماند.
همانا انبياء مکلّف هستند و امتحان و آزمايش برای هر صاحب تکليفی وجود دارد و از جملهی اين آزمايشها، مسئلهی رؤيا است؛ و همانطور که امتحان بر انبياء و رسولان الهی در ساير امور عامه، همواره جريان داشته، امتحان و آزمايش در خصوص تکليف الهی در رؤيا نيز بر آنان (ع) جاری است. و کسی گمان و تصور نکند که نتيجهی آزمايش و امتحان برای انبياء و رسولان الهی، واضح و طبيعی و کشف شده است بلکه بر عکس، اين مرحله نهايت دشواری برای آنان است و تکليفی بس دشوار میباشد و انسان عادی توان تصور آن را ندارد چه رسد به تحمل آن. و واضحترين مثال برای اين امر، قضيهی ابراهيم خليل الله (ع) است. آن هنگام که خداوند او را در عالم رؤيا به قربانی کردن فرزند دلبندش دستور داد و میفرمايد: ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ﴾، (و وقتى با او به جايگاه سعى رسيد گفت اى پسرك من، من در خواب [چنين] مىبينم كه تو را سر مىبرم پس ببين چه به نظرت مىآيد. گفت اى پدر من آنچه را مأمورى بكن ان شاء الله مرا از شكيبايان خواهى يافت).(
[6])
و عجيب و غريبتر از آن، اين بوده که بعضیها به اين امتحان اينگونه نظر داشتند که اين مصيبت و گرفتاری که بر ابراهيم خليل الله (ع) در سر بُريدن فرزندش نازل شده، به سبب علاقه و دلبستگی شديد پدر به فرزند بوده که در نبی خدا و دوستدارش، طغيان کرده بود.
همانا مصيبت و گرفتاری ابراهيم خليل (ع) بوده و بزرگی اين امتحان به حدی بود که خداوند متعال اين امتحان را در کتاب عظيم خويش به (البلاء المبين) ناميده و چنين معرفی میکند: ﴿إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِينُ﴾، (راستى كه اين همان آزمايش آشكار بود).(
[7])
از جملهی علّل اين عذاب _ خدا و رسولش داناترند _ عدم وضوح تأويل رؤيا و تأکيد ابراهيم از آن بوده است. پس ابراهيم (ع) در انجام ارادهی الهی، ذرهای شک و ترديد نکرد؛ يعنی ترديد ابراهيم (ع) در انجام رؤيا، به سبب عدم يقين او در قِبال تکليف الهی بوده، نه به سبب عاطفهی پدری به فرزندیکه بعضیها چنين دريافتند! ابراهيم (ع) کسی جز خداوند سبحان نمیبيند و اين امریست که در حديث اهل بيت (ع) روايت شده و به همين سبب روز ترويه، "ترويه" ناميده شد؛ زيرا ابراهيم (ع) در اين روز، موقفی جهت تشخيص رؤيای خود داشت تا اطمينان يابد که آيا رؤيايی که در آن به ذبح فرزندش مأمور شد، از طرف خداوند است يا در آن پرتابی از سوی شيطان رانده شده بود.(
[8]) ابراهيم در پيادهسازی امر الهی، موقف تشخيص را برای تأکيد از امر الهی برگزيد و ديد که هيچ دخالتی از طرف شيطان رانده شده در اين رؤيا نيست و به همين سبب، ابراهيم (ع) بار ديگر آن رؤيا را مشاهده کرد و خداوند او را به ذبح فرزندش امر کرد. سپس بعد از آن ابراهيم (ع) از طريق رؤيای دوم، وارد مرحله معرفت شد و علامه حلّی (ره) اين سخنان را برای ما نقل میکند: (زيرا ابراهيم (ع) در شب ترويه در عالم رؤيا میبيند که فرزند خود را ذبح میکند. صبح روز ترويه شد (يعنی مهلتی برای ديدن و تشخيص دادن رؤيا) که آيا از جانب خداوند است يا از جانب شيطان؟ پس روز «ترويه» ناميده شد. چون شب دوم فرا رسيد بار ديگر در عالم رؤيا مشاهده کرد که فرزند خود را ذبح میکند، صبح شب دوم، روز عرفه (روز معرفت و بازشناسی وحی الهی) گشت...).(
[9])
و اينچنين، بطلان گفتهی منکران حجيّت رؤيای غير معصوم بنا بر عدم دخالت شيطان در رؤيای اهل عصمت (ع) آشکار میگردد. و اين ابراهيم خليل الله است که موقف ترويه را برگرفت تا مهلتی باشد برای تشخيص و شناخت رؤيا و تأکيد از عدم دخالت شيطان و لشکر او در رؤيايش (ع)، و ديگر احاديثی که عرضه خواهد شد.
... اما اوليای الهی، دليل و راهنمایشان تنها خداوند است، از او ياری و کمک طلب میکنند و خداوند شنوای اجابت کننده است و برای آنان فرقانی قرار داده تا بوسيلهی آن، بين حق و باطل بشکافند. و ای خواننده عزيز بخوان، آنچه پيش روی شماست را بخوان و بنگر به مسير و حرکت ابراهيم (ع)، بعد از مرحله معرفت، بنگر که چگونه در طول مسير با شيطان و وسوسههای او در خصوص پيادهسازی و اجرای امر الهی آن هم بعد از حاصل شدن يقين و اطمينان در کسب تکليف، دست و پنجه نرم میکند. شيطان به صورت شيخ سالخورده به سوی ابراهيم (ع) آمد در حالیکه سخن میگفت تا در قلب ابراهيم شک و ترديدی نسبت به رؤيايش بيفکند. همانطور که در حديثی از امام صادق (ع) آمده است، اما ابراهيم (ع) تنها بر ادای تکليف خويش استوار بود.
از امام باقر (ع) فرمودند: (... ثم أضجعه عليه وأخذ المدية فوضعها علی حلقه، قال: فأقبل شيخ فقال: ما تريد من هذا الغلام؟ قال: أريد أن أذبحه، فقال: سبحان الله غلام لم يعص الله طرفة عين تذبحه؟ فقال: نعم إن الله قد أمرني بذبحه. فقال: بل ربک نهاک عن ذبحه وإنما أمرک الشيطان في منامک. فقال: ويلک، الکلام الذي سمعت هو الذی بلغ بي ما تری لا والله لا أکلمک، ثم عزم علی الذبح. فقال الشيخ: يا إبراهيم إنک إمام يُقتدی بک فإن ذبحت ولدک ذبح الناس أولادهم فمهلاً، فأبی أن يکلمه. قال أبو بصير: سمعت أبا جعفر (ع) يقول: فأضجعه عند الجمرة الوسطی ثم أخذ المدية فوضعها علی حلقه ثم رفع رأسه إلی السماء ثم انتحی عليه فقلبها جبرئيل (ع) عن حلقه، فنظر إبراهيم فإذا هي مقلوبة فقلبها إبراهيم علی خدها وقلبها جبرئيل علی قفاها، ففعل ذلک مراراً ثم نودي من مسيرة مسجد الخيف: يا إبراهيم قد صدقت الرؤيا ...).
(... سپس به سوی او پيش رفت و چاقو را بر گلوی او قرار داد. در اين هنگام شيخی آمد و گفت: از اين جوان چه میخواهی؟ فرمود: میخواهم او را قربانی کنم. گفت: سبحان الله جوانی که حتی يک لحظه خدا را معصيّت نکرده را میخواهی قربانی کنی؟ فرمود: آری همانا خداوند مرا به ذبح او امر کرده است. شيخ گفت: خير بلکه خدايت تو را از ذبح او باز میدارد، و حتماً شيطان در خواب، تو را چنين دستور داده. فرمود: وای بر تو، صدائی که شنيدم همان کسی است که به من ابلاغ کرده نه به خدا سوگند که با تو سخن نمیگويم. سپس عزم خود را برای بُريدن سر اسماعيل جزم کرد. شيخ گفت: ای ابراهيم تو امامی هستی که به تو اقتدا میشود، اگر تو فرزند خود را قربانی کنی، ساير مردم نيز فرزند خود را قربانی خواهند کرد، پس اندکی مهلتی ده. ابراهيم ديگر ابا داشت با او سخن بگويد. ابو بصير گويد: از ابا جعفر (ع) شنيدم که فرمودند: او را گرفت و بر سنگ ميانی قرار داد، سپس چاقو را برداشت و بر گلويش قرار داد و سر خود را به آسمان بلند کرد و چاقو را حرکت داد، جبرئيل (ع) چاقو را از لبهی تيزش به قسمت ضُمُخت آن، برگرداند. ابراهيم به آن نگاه کرد و ديد، برعکس شده، بار ديگر آن را برگرداند و جبرئيل نيز آن را به پشت برگرداند، اين فعل، چند بار تکرار شد تا اينکه از راه مسجد الخيف ندا آمد: ای ابراهيم به راستی که رؤيا را تصديق کردی).(
[10])
شيطان رانده شده، دوست خدا و غير او از بنی آدم (ع) را وسوسه میکند. اما اوليای الهی هرگز کسی را جز خداوند نمیبينند و او آنان را معصوم و مسدد داشته، به همين سبب همواره در راستای امر او، گام برمیدارند و کسی که به خداوند شک دارد، هرگز کلام او را نمیپذيرد و در نتيجه وحی خدا (رؤيا) را نيز قبول نمیکند.
همانا آل بيت نبوت (ع) قابليّت شيطان را برای ما مشخص کردهاند که نمیتواند به هيچ وجه به صورت اوليای الله سبحانه در آيد، هرگز نمیتواند به صورت هيچ پيامبری از انبيای الهی در آيد چه برسد به چهرهی رسول الله (ص) و اوصيای ايشان (ع) بلکه حتی نمیتواند به صورت شيعهی امير المؤمنين (ع) به صورت عامه در آيد. و در خصوص اين مضمون، روايات بسياری از اهل بيت (ع) در مواضع مختلف وارد شده است.
از رسول الله (ص) روايت شده که فرمودند: (إذا اقترب الزمان لم تکد رؤيا المؤمن تکذب، وأصدقکم رؤيا أصدقکم حديثاً، ورؤيا المسلم جزء من خمس وأربعين جزءاً من النبوّة).
(وقتی روز قيامت فرا رسد خواب مؤمن دروغ نيست، هر کس راست گفتارتر باشد خوابش نيز درستتر است و خواب مسلمان قسمتی از چهل و پنج جزء نبوت است).(
[11])
و صدق حديث در اينجا تنها به انبياء و اوصياء اختصاص ندارد بلکه برای عامه مردم است و رسول الله (ص) میفرمايند که رؤيای اين مؤمن نزديک است تکذيب نشود. اين رؤيا در قالب و شکل عام است نه در معصوم و به صورت خاص همانطور که در حديث واضح است.
آنچه که رسول الله (ص) در شأن رؤيا و صاحب آن فرموده است: (خيارکم أولو النهي. قيل: يا رسول الله، و من أولوا النهي؟ فقال: أولوا النهي، أولو الأحلام الصادقه).
(بهترين شما اولو النهی باشند. عرض شد: اولی النهی كيستند؟ فرمود: صاحبان خوابهای صادقه).(
[12])
امام رضا (ع)، از پدران بزرگوارش نقل میکند که رسول الله (ص) فرمودند: (من زارني في منامه فقد زارني لإن الشيطان لا يتمثل في صورتي ولا في صورة أحد من أوصيائي ولا في صورة أحد من شيعتهم، وأن الرؤيا الصادقة جزء من سبعين جزء من النبوة).
(هر کس مرا در خواب زيارت کند، به درستی که مرا زيارت کرده؛ زيرا شيطان نه به صورت من و نه به صورت اوصيای من و نه به صورت هيچ يک از شيعيانشان در نمیآيد و همانا
رؤيای صادقه
، جزئی از هفتاد جزء نبوت میباشد).(
[13])
رسول الله (ص) فرمودند: (من رآني في منامه فقد رآني؛ لأن الشيطان لا يتمثل في صورتي ولا في صورة أحد من أوصيائي ولا في صورة أحد من شيعتهم، وإن الرؤيا الصادقة جزء من سبعين جزءاً من النبوة).
(هر کس مرا در خواب ببيند، به درستی که مرا ديده؛ زيرا شيطان نه به صورت من و نه به صورت اوصيای من و نه به صورت هيچ يک از شيعيانشان در نمیآيد و همانا
رؤيای صادقه
، جزئی از هفتاد جزء نبوت میباشد).(
[14])
و در اين شأن، حديث مرد اعرابی که به سوی رسول الله (ص) آمد و صاحب ثروت فراوان بود، نقل میشود که گفت: يا رسول الله مرا از اين فرمودهی خداوند با خبر کنيد: ﴿الَّذِينَ آمَنُواْ وَکَانُواْ يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ﴾، (همانان كه ايمان آورده و پرهيزگارى ورزيدهاند* در زندگى دنيا و در آخرت مژده براى آنان است). رسول الله (ص) فرمودند: ﴿لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا﴾ آن: رؤيای حسنهای است که مؤمن میبيند و در دنيا به او بشارت میدهد و اما فرمودهی خداوند: ﴿وَفِي الآخِرَةِ﴾ آن: بشارت مؤمن در هنگام وفات است که در هنگام وفاتش به او بشارت میدهد که خداوند گناهان تو و هر آن که تو را روانهی قبر سازد، آمرزيده است).(
[15])
تا اينجا آشکار شد که انبياء (ع) نيز بواسطهی رؤيا، امتحان میشوند و اينکه شيطان نمیتواند به صورت انبياء و رسولان و اوليای الهی و حتی شيعيانشان در آيد. بلکه پيشينيان صالح آن هنگام که رؤيا مشاهده نمیکردند، اندوهگين و متألم میشدند؛ زيرا رؤيا در نزد آنان، مقياس و نشانهی ميزان نزديکی و تقرّب به خداوند سبحان بوده همانطور که از ايشان (ع) شنيدهايم؛ و ائمه (ع) به کسانی که رؤياهايشان فراوان میشد، تبريک و تهنيّت میگفتند، که اين امر در چند حديث آمده است:
روی الصفار (ره) بسنده عن محمد الرافعي، قال: (کان لي ابن عم يقال له الحسن بن عبد الله، وکان من أعبد أهل زمانه، وکان يلقاه السطان وربما استقبل السلطان بالکلام الصعب يعظه ويأمر المعروف، وکان السلطان يحتمل له ذلک لصلاحه، فلم يزل هذه حاله حتی کان يوماً دخل أبو الحسن موسی (ع) المسجد فرآه فأدنی إليه، ثم قال له: يا أبا علي، ما أنا أحب إلی ما أنت فيه و أسرني بک إلا أنه ليست لک معرفة فاذهب فاطلب المعرفة. قال: جعلت فداک وما المعرفه؟ فقال له: اذهب وتفقه واطلب الحديث. قال: عمن؟ عن أنس بن مالک وعن فقهاء أهل المدينة ثم اعرض الحديث علي. قال: فذهب وتکلم معهم ثم جاء فقرأه عليه فأسقطه کله ثم قال له: اذهب واطلب المعرفة. وکان الرجل معيناً بدينه فلم يزل مترصداً أبا الحسن (ع) حتی خرج إلی ضيعة له فتبعه ولحقه في الطريق، فقال له: جعلت فداک... فأقر به أي بولاية أمير المؤمنين – ثم لزم السکوت فکان لا يراه أحد يتکلم بعد ذلک وکان من قبل ذلک يری الرؤيا الحسنة ويری له، ثم انقطعت عنه الرؤيا فرأی ليلة أبا عبد الله (ع) فيما يری النائم فشکا إليه انقطاع الرؤيا. فقال: لا تغتم، فإن المؤمن إذا رسخ في الإيمان رفع عنه الرؤيا).(
[16])
(...... حسن بن عبد الله قبل از اينکه شيعهی امام کاظم (ع) شود، رؤياهای حسنه و خوب میديد و ديگران نيز برای وی خوابهای خوبی میديدند، ولی وقتی شيعه شد اين رؤياها به کلی از وی قطع شد، شبانگاهی که به خواب رفته بود در عالم خواب حضرت صادق (ع) را در رؤيا ديد و از پريدن خوابها به وی شکايت کرد. حضرت به او گفتند: غمگين مباش! زيرا که مؤمن چون در ايمانش راسخ گردد، ديگر رؤيا نمیبيند).
رؤيايی که مقياس درجهی کمال بوده و انسان میتواند کمال خود را در آن ببيند، میتواند برداشته و رفع شود و ديگر انسان آن را نمیبيند. در صورتیکه انسان در ايمان و علم، ثابت قدم و استوار گردد، همانطور که در حديث شريف ذکر شده. و اما اگر هنوز در ايمان خود ثابت قدم نگشته، و رؤيا از او برداشته شود، اين امر نشان از عقوبت و مهلتیست برای چنگ زدن دوباره به خداوند. به همين سبب برخی از مؤمنين به خاطر اندک شدن رؤياها و مشاهداتشان، منزجر میشوند. و در اين مورد، حديث شريفی از امام علی بن موسی الرضا (ع) روايت شده که فرمودند: (وأدنی ما يصفی به ولينا أن يريه الله رؤيا مهولة فيصبح حزيناً لما رأی فيکون ذلک کفارة له).(
[17])
(کمترين آن ديدن خواب خطرناک است كه به سبب آن محزون و غمگين میشود ، پس يكی يا چندتای آن مصيبتها، كفاره گناهانش میشود).
و از امام صادق (ع) روايت شده که فرمودند: (إذا کان العبد علی معصية الله وأراد الله به خيراً أراه في منامه رؤيا تروعه فينزجر عن تلک المعصية، وإن الرؤيا الصادقة جزءاً من سبعين جزء من النبوة).
(هر گاه بندهای بر معصيّت خدا قرار گرفته باشد و خداوند خواهان اصلاح و خير او باشد، در خواب، به صورت رؤيا به او هشدار میدهد، پس از آن معصيّت منزجر میگردد. و به راستی که
رؤيای صادقه
، جزئی از هفتاد جزء نبوت میباشد).(
[18])
و ان شاء الله تفصيل بيشتر اين بحث ذکر خواهد شد.
و اهل بيت (ع) هرگز بيان خود را در نفی حجيّت رؤيا تا بدين لحظه به کار نبردند، بلکه بر حقيقت تأکيد کردند، مبنی بر اينکه رؤيای شيعهی علی (ع) حجت است و بلکه در آن معجزات و کراماتی وجود دارد. و حقيقتاً که اشخاص بسيار، رؤياهايی از اين قبيل، ديدند اما مردم نسبت به نشانههای پروردگارشان غافلند.
نياز توضيح و تفصيل بسياری در اين باب نيست اما به نمونهی اقرارهای همگان که در کتب روايت کردهاند، میپردازيم:
قال عمر بن أذينه: (دعاني أبان بن أبي عياش قبل موته بنحو شهر فقال لي: رأيت البارحة رؤيا، أني خليق أن أموت سريعاً. إني رأيتک الغداة ففرحت بک إني رأيت الليلة سليم بن قيس الهلالي. فقال لي: يا أبان، إنک ميت في أيامک هذه، فاتق الله في وديعتي ولا تضيعها، وفِ لي بما ضمنت من کتمانها. ولا تضعها إلا عند رجل من شيعة علی بن ابي طالب (ع)له دين وحسب).(
[19])
(ابان بن ابی عياش یک ماه قبل از مرگش مرا فرا خواند، و به من گفت: ديشب رؤيائی ديدم که من مخلوقی هستم که به زودی در خواهم گذشت. امروز تو را ديدم و خوشحال شدم که امشب سليم بن قيس هلالی را ديدم. به من گفت: ای ابان، تو در همين روزها در خواهی گذشت، در وديعهی من تقوای الهی پيشه کن و آن را ضايع مکن، و به آنچه ضامن شدی که پنهان بداری وفاداری کن. و آن را به کسی به جز شیعه علی ابن ابیطالب (ع)که دين و اصل و مقيد باشد مسپار).
و از جملهی دعای معروف نزد شيعهی امامی (دعای يمانی) است که از واضحترين ادعيّه میباشد و علت اين دعا همانطور که صاحب دعاء، بيان میکند، اين است که امير المؤمنين (ع) بعد از اينکه پيش روی او قرار گرفته: (... ولي عدو مشح وقد أرهقني وغلبني بکثرة نفيره، وقوة نصيره، وتکاثف جمعه، وقد أعيتني فيه الحيل. وإني کنت راقداً ذات ليلة حتی أتاني آت، فهتف بي أن قم يا رجل إلی خير خلق الله بعد نبيه، أمير المؤمنين صلوات الله عليهما وعلی آلهما، فاسأله أن يعلمک الدعاء الذي علمه حبيب الله وخيرته وصفوته من خلقه، محمد بن عبد الله بن عبد المطلب بن هاشم (، ففيه اسم الله... فانتبهت يا أمير المؤمنين ولم أعرج علی شيء حتی شخصت...).(
[20])
(... برای من دشمنی سرسخت بود که مرا به رنج انداخت و بر من با فراوانی يارانش و قوت ياورانش و زيادی جمعش غلبه کرد، و از رو به رو شدن با او توانم را از دست دادم. در شبی از شبها که خفته بودم شخصی به خوابم آمد، و به من گفت: برای خیرخلق بعد از پيامبر، امير مؤمنان علی (ع) برخیز ای مرد، و از او دعائی را بخواه که حبيب خدا و بهترين برگزيدگانش محمد بن عبد الله بن عبد المطلب بن هاشم ( آن را به او آموخت که در آن اسم الله...... يا امير المؤمنين از خواب بيدار شدم در حالیکه هرگز به چيزی دست نيافتم تا تشخيص دادم که......).
از اين حديث آشکار میشود که هدايت به سوی اين شخص از طرف انسانی آمده که او را نمیشناخته (شخصی به خوابم آمد) و او را به بهترين خلق بعد از محمد مصطفی (ص) راهنمايی کرده و او را به سوی بهشت فرا خواند و نام دعاء را به او معرفی کرد.
ای خوانندهی بزرگوار به اين موضعی که آن مرد صاحب رؤيا در قِبال رؤيای خود داشته، توجه کن: (... يا امير المؤمنين از خواب بيدار شدم در حالیکه هرگز به چيزی دست نيافتم تا تشخيص دادم که......). و بدين ترتيب بطلان حجت کسی که بگويد رؤيای غير انبياء و معصومين (ع)، حجت نيست، آن هم به سبب نفوذ وسوسهی ابليس در آن، و عدم تشبيه ابليس (لع) – چه بسا لشکرش- به شکل شيعهی امير المؤمنين علی و ائمه و مهديين از آل بيت نبوت (ع) می باشد. و اين چنين اشکال و شبهه عدم حجيّت رؤيای غير انبياء و معصومين دفع میشود. از بديهيات است که همهی شيعهی علی (ع)، انبياء نيستند، بلکه حديث به طور مطلق، شامل تمام شيعهی علی (ع) بوده و بر عدم شباهت ابليس به هيچ يک از آنان، دلالت میکند، و تبيان اهل بيت (ع) در خصوص مسئلهی اين امر، پايان نمیپذيرد بلکه با بيان حقيقت حجيّت رؤيا، از خلال راههای بسيار و از جملهی اين راهها، مشخص کردن وقت
رؤيای صادقه
، استمرار يافته است.
******
رؤيای صادقه
:
کلام اهل بيت (ع) در خصوص تشخيص زمان
رؤيای صادقه
، به عامه مطلق میگردد؛ يعنی شامل تمام کسانی که در اين هنگامه رؤيا میبينند، میباشد و تنها مختص معصوم نيست. و از جملهی اين احاديث: حديث روايت شده از امام جعفر بن محمد صادق (ع)، در حديث طولانی حول مقتل امام حسين (ع) چنين آمده است: ... تا آنجا که امام (ع) فرمودند: (ثم سار حتی نزل العذيب، فقال فيها قائلة الظهر، ثم انتبه من نومه باکياً، فقال له ابنه: ما يبکيک يا أبه؟ فقال: يا بني انها ساعة لا تکذب الرؤيا فيها ...).(
[21])
(آن گاه امام حسين (ع) حركت كرد تا در منزل (عذيب) فرود آمد، حضرت در آنجا نزديک ظهر خوابيدند بعد در حالی كه میگريستند بيدار شدند. فرزندش به ايشان عرض کرد: چه چيزی باعث گريان شدن شما شده است پدر؟ فرمودند: ای فرزندم! اين ساعت، ساعتی است كه خواب آن دروغ پنداشته نمیشود).
و ابی سعيد خدری از رسول الله (ص) نقل میکند که فرمودند: (أصدق الرؤی بالأسحار)، (صادقترين رؤياها، رؤيای سحرگاه است).(
[22])
امام صادق (ع) فرمودند: (أسرعها تأويلاً رؤيا القيلولة)، (رؤيائی که به سرعت تأويل میشود، رؤيای خواب قيلوله است).(
[23])
عن أبي بصير، قال: قلت لأبي عبد الله الصادق (ع): (جعلت فداک، الرؤيا الصادقة والکاذبة مخرجهما من موضع واحد؟ قال: صدقت، أما الکاذبة مختلفة فإن الرجل يراها في أول ليلة في سلطان المردة الفسقة وإنما هي شيء يخيل إلی الرجل وهي کاذبة مخالفة لا خير فيها. واما الصادقة إذا رآها بعد الثلثين من الليل مع حلول الملائکة وذلک قبل السحر فهي صادقة، لا تخلف إن شاء الله إلا أن يکون جنباً أو ينام علی غير طهور ولم يذکر الله حقيقة ذکره فانها تختلف وتبطئ علی صاحبها).(
[24])
ابو بصير گويد: به امام صادق (ع) عرض کردم: (مولای من فدايتان شوم،
رؤيای صادقه
و کاذبه از يک موضع خارج میگردند؟ فرمودند: درست گفتهای، اما کاذبه فرق دارد. کاذبه رؤيائی است که شخص در ابتدای شب در زمان ترس و هراس از سلطان فاسق میبيند و آن خيالی است که در ذهن شخص شکل میگيرد و آن رؤيای کاذبه مخالف است که در آن خيری نيست. اما رؤياى صادق بعد از دو سوم شب و قبل از سحر است كه ملائكه نيز حاضر مىشوند، اين رؤياى صادقه است و ان شاء الله تخلفپذير نيست مگر اينكه خواب بيننده جنب باشد و يا بدون وضو خوابيده و نام خداى متعال را بر زبان جارى نكرده باشد).
در کلام حول اين حديث، شتابزده عمل مکن بلکه بقيهی کلام در موضع آخر، ان شاء الله ذکر میشود و ديگر احاديث اهل بيت (ع) در اين شأن و منزلت که بسيار هستند.
******
پند و نصحيت آل محمد (ع) در بازگو کردن رؤيا
:
و همچنين از جملهی راه و روشهائی که از خلال آن حجيّت رؤيای غير معصوم توسط آل محمد (ع) ثابت شده است، وصايا و سفارشهای ايشان (ع) به شيعيانشان میباشند که رؤيای خود را برای شخص حسود و جاهل و نادان، بازگو نکنند.
عن أبی بصير، عن أبي عبد الله (ع)، قال: (قال رسول الله (ص): الرؤيا لا تقص إلا علی مؤمن خلا من الحسد و البغي).(
[25])
ابی بصير از ابی عبد الله (ع) نقل میکند که حضرت فرمودند: رسول الله (ص) میفرمايند: (رؤياى مؤمن به جز براى مؤمنى كه از حسد و زنا به دور باشد مطرح نمىشود).
و عنه (ص)، قال: (لا تقص الرؤيا إلا علی عالم أو ناصح).(
[26])
و نيز رسول الله (ص) فرمودند: (رؤيا را جز برای شخص دانا و ناصح، بازگو مکن).
پس اگر رؤيا حجت نبود و بدان بی اعتنايی میشد، چرا اهل بيت (ع) شيعيان خويش را به اين آموزهها، سفارش میکردند!؟ و هر کس بگويد که رؤيا حجت نيست به راستی که آل محمد (ع) را به بيهودگی متهم کرده – و بلا نسبت ايشان (ع)- چراکه اين احاديث هيچ سودی در ورای عدم حجيّت رؤيا در نظرش، ندارند.
و رسول الله (ص) و اهل بيت ايشان (ع) در به کارگيری اين راه و روشهای بسيار با اصحاب خويش، هم مسير گرديدند و بدين ترتيب رؤيا را از تمام نواحی ثابت کردند، و از جملهی آنها، سؤال دائمیست که همواره در مورد رؤيا و صاحب آن پرسيده میشد و در اين باره، روايات بسياری موجود است، از جمله:
عن سمرة بن جندب، قال: کان رسول الله (ص)، مما يکثر أن يقول لأصحابه: (هل رأی أحد منکم رؤيا؟).(
[27])
سمره بن جندب گويد: رسول الله (ص) بيشترين چيزی که در گفتن آن به اصحاب خويش مبالغه میکردند، اين بوده که میفرمودند: (آيا کسی از شما رؤيائی ديده؟).
آنچه که از ام ايمن و اهتمام رسول الله (ص) به تعبير آن روايت شده، بلکه بدو بشارت داد: بعد از اينکه رؤيايش را برای رسول الله (ص) بازگو کرد و عرض کرد: در اين شب، خواب ديدم که اعضای بدن شما در خانهام افتاده. رسول الله (ص) بدو فرمود: (ای ام ايمن چشمت را با خيالی آسوده ببند، فاطمه، حسين را به دنيا میآورد و تو او را پرورش میدهی و اينچنين پاره تن من و اعضای من در خانهات میباشند).(
[28])
سپس راه و روش اهل بيت (ع)، برای ما از خلال ادعيّهی روايت شده از ايشان (ع)، خط مشی واضحی را رسم میکند، مبنی بر اينکه رؤيا حجتی از طرف خداوند برای اوليای خود آنهم بعد از درخواست و طلبش، میباشد.
بلکه جبرئيل (ع) در معراج، دعای قدح را به رسول الله (ص) عطاء میکند و رسول الله (ص) آن را به اُمت خويش میآموزد که در آن چنين آمده است: (أسألک يا الله يا الله يا الله يا عزيز يا عزيز يا عزيز، أن تريني في منامي ما رجوت منک، وأن تکرمني بمغفرة خطيئتي إنک علی تشاء قدير يا أرحم الراحمين، و لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم).(
[29])
(يا الله يا الله يا الله يا عزيز يا عزيز يا عزيز از تو مسئلت دارم، كه در خوابم آنچه خواستم نشانم دهی، و مرا با مغفرت گناهم مورد عفو قرار دهی که تو بر هر چيزی توانا و مهربانترين مهربانانی، و لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم).
و حديث برای طالب حق، در مورد رؤيا سخن میگويد و هم چنين بسياری از ادعيّهی ديگر که حاوی اين مضامين و کلمات میباشند.
و حقيقت اين است که خداوند رؤيا را حجتی برای اقرار کننده به آن و انکار کنندهی حق قرار داده است و میفرمايد: ﴿كُلاًّ نُّمِدُّ هَؤُلاء وَهَؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاء رَبِّكَ مَحْظُورًا﴾، (هر دو [دسته] اينان و آنان را از عطاى پروردگارت مدد مىبخشيم و عطاى پروردگارت [از كسى] منع نشده است).(
[30])
و رؤياهای صادقهی بسياری برای اين مُنکران، وارد شده با اين که شخصيّت معصوم در آنها نبوده بلکه حامل مجموعهای از رويدادها بوده است. از جملهی اين رؤياها، رؤيای فرعون مصر است که در اين زندگی مادی واقع گرديد. و رؤيای دو جوان زندانی که يکی از آنان رؤيايش را بر يوسف نبی (ع) بازگو کرد و يوسف نبی (ع) آن را تأويل کرده و به طور کامل در عالم جسمانی به وقوع پيوست.
و هم چنين رؤيای فرعون مبنی بر نابودی حکومتش به دست مردی از بنی اسرائيل، پس کشت آنچه که کشت تا مانع وقوع اين تعبير در عالم جسمانی گردد، اما افسوس و صد افسوس ﴿وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾، (نيرنگ مىزدند و خدا تدبير مىكرد و خدا بهترين تدبيركنندگان است).(
[31])
اين موضع رؤيا نسبت به مُنکرانش است و اما نسبت به کسی که حق را نمیشناسد و رؤيايش در عالم ملکوت خالى از تعقيد و تكلف بسيار زياد است.
از جمله: (رؤيای سعيد بن عاص اموی) و رؤيای بسياری از ايمان آورندگان به ولايّت امير المؤمنين (ع)، و کسانی كه خواهان نور هستند، اما کسانی که با ظلمت و تاريکیها مأنوس گشتهاند، هيچ حجتی در اين کلام و اين آيات نمیبينند.
و از جملهی آموزههای آل محمد (ع)، میتوان به امور ديگری در خصوص در امان ماندن از گزند رؤيايی که مؤمن میبيند، اشاره کرد. مِن جمله: مؤمن بر پهلوی راست و سپس بر پهلوی چپ بخوابد و از شر خوابهای آشفته به خدا پناه ببرد و اگر رؤيايی هراسناک ديد، آب دهان خود را بر جانب چپ بياندازد. و احاديثی از اين قبيل:
ورد في الرسالة الذهبية للإمام الرضا (ع): (فإذا أردت النوم، فليکن اضطجاعک أولاً علی الشق الأيمن، ثم انقلب علی الأيسر، وکذلک فقم من مضجعک علی شقک الأيمن کما بدأت به عند نومک).(
[32])
(اگر خواستی بخوابی، اول بر پهلوی راست بخواب، سپس به پهلوی چپ برگرد، و نيز از جای خود برخيز در حالی که بر روی پهلوی راست [مثل اول] خوابيده بودی).
اگر رؤيا حجت و دليل مهمی نبود، اهل بيت (ع) هرگز چنين نصيحتهائی را به شيعيانشان سفارش نمیکردند، چون در اين صورت، اين عملشان بيهوده محسوب میشد و اهل بيت (ع) از هرگونه كلام بیمعنا، مبراء هستند.
ورد عن رسول الله (ص) أنه قال: (الرؤيا الصالحة من الله، فإذا رأی أحدکم ما يحب، فلا يحدث بها إلا من يحب، وإذا رأی رؤيا مکروهة، فليتفل عن يساره (ثلاثاً) وليتعوذ من شر الشيطان وشرها ولا يحدث بها أحداً فانها لن تضره).(
[33])
از رسول الله (ص) روايت شده که فرمودند: (خواب نيكو از طرف خداوند است پس هر كس آن را ببيند به جز نزد آن كس كه دوستش دارد، آن را بازگو نكند و اگر كسی خواب ناخوشايند و نامطلوبی ببيند از شر آن و شر شيطان به خداوند پناه ببرد و سه بار آب دهان خود را به جانب چپ بياندازد و آن را نزد كسی بازگو ننمايدكه در اين صورت از آن دچار زيان نمیگردد).
و همچنين حديث روايت شده از رسول الله (ص) که جبرئيل ايشان را مورد خطاب قرار میدهد: (... ثم قال جبرئيل: قل يا رسول الله إذا رأيت في منامک شيئاً تکرهه أو رأی أحد من المؤمنين فليقل: "أعوذ بما عاذت به ملائکة الله المقربون وأنبياءه المرسلون وعباده الصالحون من شر ما رأيت من رؤياي" وتقرأ الحمد لله والمعوذتين وقل هو الله أحد وتتفل عن يسارک ثلاث تفلات فإنه لا يضره ما رأی، فانزل الله علی رسوله ﴿إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ﴾(
[34])).
(... سپس جبرئيل فرمود: ای رسول الله اگر در خوابت چيز ناخوشايندی ديدی يا يکی از مؤمنين، چنين ببيند، پس بگو پناه میبرم از آنچه که ملائکهی مقرب الهی و انبياء و رسولان و بندگان صالحش از آن، بدو پناه میبرند، پناه میبرم به خداوند از شر آنچه که در رؤيای خود ديدم و الحمد لله و معوذين و قل هو الله أحد را میخوانی و سه بار بر جانب چپ، آب دهان خود را میاندازی. پس آنچه که ديده شد، ضرری نمیزند. خداوند بر رسولش نازل کرد: (چنان نجوايى صرفاً از [القاءات] شيطان است).(
[35])
و از سفارشات ائمه (ع) به شيعيانشان اين بوده که از بازگو کردن رؤيای خود برای کسانی که به تفسير اشتباه و بد، تأويل میکنند، بپرهيزند. علاوه بر حديث قبلی رسول الله (ص) (لا تحدث بها حاسداً)، (آن را با حسود، مطرح نکن) و (لا تحدث بها إلا عالما)، (آن را جز برای عالم بازگو مکن)، از حسن بن جهم روايت شده، که گويد: از ابا الحسن (ع) شنيدم که فرمودند: (الرؤيا علی ما تعبر، فقلت له: إن بعض اصحابنا روی أن رؤيا الملک کانت أضغاث أحلام. فقال أبو الحسن (ع): إن امرأة رأت علی عهد رسول الله (ص) جذع بيتها انکسر فأتت رسول الله (ص) فقصت عليه الرؤيا. فقال لها النبي (ص): يقدم زوجک ويأتي و هو صالح – و قد کان زوجها غائباً- فقدم کما قال النبي (ص)، ثم غاب عنها زوجها غيبة أخری، فرأت في المنام کأن جذع بيتها قد انکسر، فأتت النبي (ص) فقصت عليه الرؤيا فقال لها: يقدم زوجک ويأتي صالحاً، فقدم علی ما قال، ثم غاب زوجها ثالثة فرأت في منامها أن جذع بيتها قد انکسر، فلقيت رجلاً أعسر فقصت عليه الرؤيا، فقال لها الرجل السوء: يموت زوجک، فبلغ النبي (ص) فقال: ألا کان عبر لها خيراً؟!).
(رؤيا به مُعَبِرّان آن بستگی دارد. عرض کردم: برخی از اصحاب ما روايت کردند که رؤيای حاکم مصر، خواب آشفته بود. حضرت فرمودند: در زمان رسول خدا (ص) زنى كه شوهرش در مسافرت بود در خواب ديد تير سقف منزلش شكسته، پيش رسول خدا (ص) آمد و از تعبير آن جويا شد. حضرت فرمودند شوهرت از مسافرت باز مىگردد و هم اينطور هم شد، مرتبه دوم كه مجدداً شوهرش به مسافرت رفته بود همين خواب را ديد، باز پيش رسول خدا آمد و آن حضرت همان تعبير را براى او بيان فرمود و همان هم شد. باز براى مرتبه سوم شوهرش به سفر رفته بود و آن زن همان خواب را ديد، به قصد رفتن نزد رسول خدا (ص) از منزل خارج شد و در بين راه به مرد نا لايقى برخورد كرد، خواب خود را براى او نقل كرد، آن مرد بد طينت خواب وى را اين گونه تعبير كرد كه: شوهرت از دنيا مىرود و خبر مرگ او را براى تو مىآورند زن ناراحت شده داستان را نزد رسول خدا (ص) برد، حضرت فرمود: چرا آن مرد رؤياى زن را به خير و خوبى تعبير نكرد؟!).(
[36])
و اين امر تا بدين جا به پايان نمیرسد بلکه امر حجيّت رؤيا به سبب عدم ورود هيچ دليل شرعی (از کتاب خدا و حديث اهل بيت (ع)) بيش از پيش روشن میگردد و عدم وجود دليل در نفی حجيّت رؤيا، به معنای وحدت رواياتی است که حجيّتش را ثابت میکنند.
پس انسان در خصوص اين امر، هيچ اختياری از خود ندارد بلکه از او پذيرفته نمیشود جز اطلاعش. و اگر انسان اندکی تفکر کند به سادگی به حقيقت امر متصل میشد و بوسيلهی آن، قدمش در راه رسيدن به امام مهدی (ع) استوار میگردد و نفس خود را از ريسمان هر قيد و بندی جز آنچه که خداوند از اطاعت اوليائش و فرامين آنان مشروع داشته، آزاد میکند. نكتهی اول و بسياری از شبهات به صورت واضح تا اينجا، ان شاء الله برای ما روشن گرديد.
******
-نكتهی دوم
:
شناخت قبلی معصوم
از جمله دلايلی که منکران حجيّت رؤيا مطرح میکنند، به طور مطلق میگويند که حجت تنها منحصر به رؤيای معصوم (ع) میباشد. اگر انسان، امامِ معصومی را بشناسد و در اين زندگی دنيوی و حيات مادی او را ديده باشد و صفات جسدیاش را میشناسد، در اين صورت است که اگر او را در خواب ببيند، تشخيص دهد که خود اوست يا شخصی غير معصوم میباشد. و گفتند، حديث رسول الله (ص): (من رآني فقد رآني؛ لأن الشيطان لا يتمثل بي) حديث صحيحیست و هيچ شکی در آن نيست. پس شيطان نمیتواند به شکل رسول الله (ص) يا اوصيای ايشان در آيد. اما سؤالی که نزد آنان باقی میماند، اين است: چه کسی گفته اين شخصی که ديده، شخص رسول الله (ص) است؟ حديث میفرمايد: (من رآني) (هر کس مرا ببيند) اگر تو شکل و شمايل رسول الله (ص) را هرگز نديدهای، نمیتوانی تشخيص بدهی شخصی که به سوی تو آمده، رسول الله (ص) است يا وحی از شيطان نعوذ بالله، در نتيجه به سبب امکان ورود وسوسهای از شيطان به رؤيا نمیتوان رؤيا را حجت دانست.
در حقيقت اين اشکال از ضعيفترين اشکالاتی است که در اين مجال، مطرح شده و پاسخ به آن، از چند جهت حائز اهميّت است. اما قبل از پاسخگوئی شايسته است که انسانِ منصف از خود بپرسد، چرا اين قوم با وجود روايات و احاديثی در خصوص صِدق و حقانيّت رؤيای معصوم و عدم تخلف آن از واقعيّت، که آنان را احاطه کرده، به اين اشکالات واهی، تمسک جستهاند؟! چرا به چنين اشکالات سطحی پناه میبرند؟! به هر حال پاسخ به اين سؤال را به خوانندهی گرامی واگذار میکنيم و به پاسخگوئی اشکال و معالجهی آن میپردازيم:
کرامتی که رسول الله (ص) و اهل بيت ايشان (ع) بدان نايل آمدند، هرگز از شکل و منظر ظاهری و خارجی و جسمانی حاصل نگشته، بلکه آن کرامتی از برای ارواح مقدس و شريف ايشان است و هيچ دخالتی با شکل مادی ندارد و چگونه داشته باشد در حالیکه خداوند سبحان هرگز به عالم اجسام نظر نداشته و رسول الله (ص) می فرمايند: (إن الله لم يخلق خلقاً أبغض إليه من الدنيا، وإنه لم ينظر إليها منذ خلقها)، (همانا خداوند هرگز خلقتی منفورتر از دنيا در نزد خود نيافريده، و از زمان خلقتش هرگز بدان نظر نداشته است).(
[37])
و اين حديث شريف در گوش همه مادیگرايان فرياد میکشد: (يا أباذر، إن الله تبارک وتعالی لا ينظر علی صورکم ولا إلی أموالکم ولکن ينظر إلی قلوبکم وأعمالکم)، (ای ابوذر همانا خداوند تبارک و تعالی به شکل و صورت شما و اموال شما نظر نمیکند بلکه به قلبها و اعمال شما نظر میکند).(
[38])
پس بزرگی، برای جسدی که فنا میشود، نيست، بلکه تنها خاص روح است و کسی که با چنين اشکالی احتجاج میکند، از کرامت و برتری جسم زايل بر روح، و تقديس جسد، سخن گفته؛ چرا که از جانب شيطان هتک نمیکند بلکه آنچه مورد هتک قرار میگيرد نامگذاری و روح است و استغفر الله.
پس ورود به عالم ملکوت (رؤيا)، بوسيلهی ارواح مُيَسَر میگردد، نه بوسيلهی اجساد. همانطور که بعضیها چنين گمانی دارند. عالم ملکوت به سبب عدم وجود ماده در آن، با اين عالم جسمانی متفاوت است و تفصيل کلام در اين بحث، در کتاب اسرار امام مهدی (ع) (متشابهات) و (گزيدهای از تفسير سورهی فاتحه) موجود است.
اين اشکال مخالف آل محمد (ع) و آموزههای ايشان میباشد؛ زيرا نص صريح اهل بيت بر اين دلالت میکند که ايشان (ع) با اشکال مختلف به رؤيای بينندهی خواب وارد میشوند، پس آنان (ع) با هر صورت و چهرهای ظاهر میگردند، همانطور که از رسول الله (ص) روايت شده که فرمودند: (من رآني في المنام فقد رآني، فإني أری في کل صورة)، (هر کس مرا در خواب ببيند، به راستی که مرا ديده است. پس من به هر صورتی ديده میشوم).(
[39])
و اين اشکال نادرستی است به سبب يک دليل ساده و آن صدق رؤيای کافر و انطباق آن بر زمين واقع میباشد، همچون رؤيای فرعون مصر و حقانيّت رؤيای حق طلبان ولو تابع آن نباشد، همچون رؤيای هدايت يافتگان به ولايّت ائمه (ع) قبل از ورودشان به ولايّت الهی و رؤياهای رَهرُوان حق، هچون انصار ائمه (ع) و ميليونها رؤيای ديگر که تابعان مذهب امامی، ديدهاند.
اگر رؤيای انسان غير معصوم، صحيح و قابل انطباق بر زمين واقع است، در اين صورت رؤيای معصوم، در انطباق به آن سزاوارتر میباشد و پنهان نيست.
و چه بسا از ميان هدايتشدگان اشخاصی به شدت سرسخت و متعصب بودند اما به سبب رؤيايی که از اهل بيت (ع) میبينند، دست از تعصب خويش برمیدارند. همانگونه که بزرگ تهرانی در موسوعهی ذريعهی خود ذکر کرده است: (گويد: و از سخنان و گفتههای علمای شيعه شنيدم و از آنان در مورد لاهور مولی محمد معصوم و مولی محمد مؤمن و مولی ابراهيم متعصب در تشيع دريافتم که در وجه تعصب خود، ائمه را در خواب میبيند که او را به تسليم در برابر اسلام و پيروی از ائمهی دوازدهگانه از اهل بيت (ع) امر میکنند...).(
[40])
اين اشکال از طرفی ديگر، ساقط و بیارزش میگردد و آن مخالفت آل محمد (ع) میباشد؛ زيرا امام صادق (ع) میفرمايد هر کس میخواهد رسول الله (ص) را در خواب ببيند، چنين و چنان کند، با توجه به اينکه کسی در زمان امام صادق (ع) پيدا نمیشد که رسول الله (ص) را ديده و ظاهر ايشان را ديده باشد، اما با اين وجود امام (ع) مردم را به ملاقات رسول الله (ص) در عالم رؤيا، سوق میدهد.
عن أبي عبد الله (ع) أنه قال: (من أراد أن يری سيدنا رسول الله في منامه فليصل العشاء الآخرة، وليغتسل غسلاً نظيفاً، وليصل أربع رکعات بأربع مرة آية الکرسي، وليصل علی محمد و آل محمد (ع) ألف مرة وليبت علی ثوب نظيف لم يجامع عليه حلالاً ولا حراماً، وليضع يده اليمنی تحت خده الأيمن، وليسبح مائة مرة سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أکبر ولا حول ولا قوة إلا بالله، وليقل مائة مرة: ما شاء الله فإنه يری النبي (ص) في منامه).(
[41])
از امام صادق (ع) فرمودند: (هر كسی خواست سرورمان رسول الله (ص) را در خواب خود ببيند، نماز عشاء بخواند، و غسلی پاک انجام دهد، و چهار رکعت با چهار مرتبه آیت الکرسی بخواند، و هزار بار بر محمد و آل محمد (ع) درود فرستد، و با جامهای که با آن نه با حلال و نه حرامی آميزش کرده باشد شب را سپری کند، و دست راست خود را زیر گونه سمت راست خود بگذارد، و صد مرتبه سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر و لا حول و لا قوة الا بالله تسبيح گويد، و صد مرتبه بگويد: ما شاء الله، پيامبر (ص) را در خواب خواهد ديد).
و عن الصادق (ع) أنه قال: (إن من أدمن قراءة سورة المزمل، رأی النبي (ص) وسأله ما يريد وأعطاه الله کل ما يريد من الخير).
و از امام صادق (ع) فرمودند: (هر کس بر قرائت سوره المزمل، مداومت کند، رسول الله (ص) را میبيند و از ايشان درخواست نمايد و خداوند هر آنچه از خير بخواهد را بدو عطاء میکند).(
[42])
و عنه (ع): (من قرأ سورة القدر بعد صلاة الزوال وقبل الظهر إحدی وعشرين مرة، لم يمت حتی يری النبي (ص)).
و از ايشان نيز فرمودند: (هر کس بعد از نماز صبح و قبل از نماز ظهر، بيست و يک مرتبه سورهی قدر را بخواند، هرگز نمیميرد تا اينکه رسول الله (ص) را ببيند).(
[43])
اين اشکال به سبب سوق يافتن اتباع مذهب امامی بر اين طريقه، بیارزش میگردد. پس فقهای شيعه چنين سوق يافتند که رؤيای ائمه (ع) حق است و شيطان به شکل آنان درنمیآيد و خوانندهی عزيز میتواند به مطالعهی کتبی از جمله «جواهر الکلام» مراجعه کند.
شيخ الجواهری في الأغسال گويد: (آنچه در استحباب غسل برای ديدن يکی از ايشان در خواب، روايت شده. همچون خبر ابی معزی از موسی بن جعفر (ع) روايت شده از کتاب اختصاص مفيد، گويد: (هر کس حاجتی نزد خداوند سبحان داشته باشد و بخواهد ما را ببيند، و موضعش را بشناسد. سه شب غسل کند، و ما را در خلوت خود نجوا کند، ما را میبيند و به سبب ما آمرزيده میگردد ...).(
[44])
و نيز شيخ انصاری در کتاب طهارت (ط.ق) نقل میکند: (و از جمله آن، غسلیست جهت ديدن يکی از ائمه در خواب. مفيد در کتاب اختصاص به نقل از ابیمعزى از موسی بن جعفر (ع) گويد که فرمودند: (هر کس حاجتی نزد خداوند سبحان داشته باشد و بخواهد ما را ببيند، و موضعش را بشناسد، سه شب غسل کند، و ما را در خلوت خود نجوا کند، پس ما را می بيند و به سبب ما آمرزيده میگردد ...).(
[45])
کژ فهمی از دو جهت صورت گرفته: يکی از جهت مطالعهی ناقص يعنی، عدم دريافت فهم صحيح يا از جهت خواندن اشتباه يعنی؛ مغلطهکاری.
و امکان رفع هر دو اشکال، از جانب رجوع دوباره به حديث شريف، مُيَسَر میگردد، تا صدق يا خلاف واقع در کلام، را بازشناسی کنيم. حديث رسول الله (ص) میفرمايد: (من رآني في منامه فقد رآني؛ لأن الشيطان لا يتمثل في صورتي ولا في صورة أحد من أوصيائي ولا في صورة أحد من شيعتهم، وإن الرؤيا الصادقة جزء من سبعين جزءاً من النبوة)، (هر کس مرا در خواب ببيند، به درستی که مرا ديده؛ زيرا شيطان نه به صورت من و نه به صورت اوصيای من و نه به صورت هيچ يک از شيعيانشان درنمیآيد و همانا
رؤيای صادقه
، جزئی از هفتاد جزء نبوت میباشد).(
[46])
رسول الله (ص) بين رؤيای خويش و بين رؤيای همگی اوصياء مشخص میکند. پس حديث با عمومی بودن لفظ، شاملشان شده و شيعهی ايشان نيز همراهشان جمع گشته و تصور اجتماع آنان (ع) در يک زمان واحد، تا بتوانيم از خلال آن، صورتهای جسمی ايشان را مشاهده کنيم تا حديث طبق خواستهی صاحب اشکال قابل انطباق گردد، امکانپذير نيست. همانگونه که امکان ندارد حديث را نصف کنيم تا قسمت اولش غير قسمت دوم و سپس سوم، منطبق گردد، بلکه حديث تصريح میکند که همهی زمانها را شامل میشود و کسی که نمیخواهد اين فرمودهی صريح را بفهمد، تنها مغالطهگری خود را کرده و بس. و شخص آزاده را يک اشاره کافیست.
******
-نكتهی سوم
:
انطباق رؤيا و عدم انطباق آن بر عالم جسمانی
سؤال در خصوص (عدم صدق رؤيا در برخی مواضع) باقی میماند، پس اگر رؤيا وحی و الهامی از سوی خداوند باشد، بايد بر روی زمين مادی واقع گردد و حقيقت اين است که پاسخ اين اشکال، دارای چند وجه است. اما قبل از هر چيز بايد بدانيم که بين (عدم صدق رؤيا) و (عدم انطباق رؤيا) فرق و تفاوت وجود دارد و چيزی که اکنون در مورد آن سخن میگوييم، عدم انطباق است و الا در رؤيای معصوم امکان کذب وجود ندارد.
و ما بقی را برای خواننده رها میکنيم.
و تفسير به عدم انطباق رؤيا از چند جهت ممکن است:
همانا رؤيا وحی از سوی خداوند میباشد که فرشتهی موّکل حامل آن است يا آن فرشته، رؤيا را برای ما نقل میکند و در بيشتر حالات، از نظر زمانی، زمان معيّن و مشخصی ندارد. ممکن است رؤيا بعد از يک يا دو روز، به وقوع بپيوندد جائی که رؤيا، ملکهی ذهن بينندهی آن شده باشد و انسان بين رؤيا و بين وقوع آن در عالم ماده، پيوند ايجاد کند تا اخبار غيبی که رؤيا کشف کرده را دريافت کند. همانگونه که ممکن است رؤيا، با تأخير زمانی حدود چهل سال نيز همراه باشد... اغلب مردم در ايجاد پيوند بين رؤيا و انطباق آن در عالم مادی، تمکين ندارند. رؤيا دارای راز و رمزهائیست که تنها آل محمد (ع) بدانها آگاهند و آن وحی الهیست و در بيشتر احوال، رمزها و اشارهها، دلايل آن هستند و بر اين اساس، ضروريّتی ندارد که حتماً بر زمين مادی واقع گردد؛ زيرا همانطور که گفته میشود، چند سو و مبهم است، احتمالاً رؤيايی ديده باشيد که به شما چنين و چنان گفته ولی مقصود از آن، اقتران و مقايسهی اين اشياء با چيز ديگریست. و شواهد از حديث اهل بيت (ع) بر اين امر بسيارند و از جملهی تفسيرشان از (عصا) يا (کودک) يا (خاتم) و ديگر اشيائی که اهل بيت (ع) در بعضی مواقع، کليد رمزهای آن را در اختيارمان قرار دادهاند.
و از امام کاظم (ع) در خصوص اعطای برخی از نمادهای رؤيا در هنگام گفتگو با يکی از ياران خويش، روايت شده که فرمودند: (... رأيت مع رسول الله (ص) خاتماً وسيفاً وعصا وکتاباً وعمامة، فقلت: ما هذا يا رسول الله؟ فقال لي: أما العمامة فسلطان الله وأما السيف فعز الله تبارک وتعالی، وأما الکتاب فنور الله تبارک وتعالی، وأما العصا فقوة الله، وأما الخاتم فجامع هذه الأمور...).(
[47])
از یزید بن سلیط زیدی در حدیثی طولانی تا جائی که گفت: امام موسی بن جعفر (ع) را دیدم: (... در خواب رسول خدا و امير المؤمنين (ع) را ديدم كه به همراه او، يک انگشتر، يک شمشير، یک عصا، يک كتاب و يك عمّامه بود. سؤال كردم: اينها چيست؟ فرمودند: عمّامه نشانه سلطنت و قدرت خداوند متعال است، شمشير علامت عزّت و غلبه الهى است، كتاب نشانه نور خداوند عزّ و جلّ است. عصا، علامت قوّت و نيروى خداوند- عزّ و جلّ- و بالأخره انگشتر در برگيرنده همه اين امور است...).
و انسان تأويل رؤيای خويش را نمیداند؛ زيرا رازی از رازها بوده و اين به معنای عدم انطباقش بر زمين مادی نيست. رؤيا، حامل و در بر دارندهی اسرار الهی بسياری میباشد که زمان کشف و آشکاری علنی آنها، هنوز فرا نرسيده است و به خصوص ارتباط رؤيا با ظهور مقدس امام ما (ع)، چرا که اگر حقيقت رؤيا کشف میشد و در تمام مجالها واضح و آشکار میگشت، قطعاً حرکت آل محمد (ع) آشکار میگشت، و معرفت و شناخت مسير حرکت ايشان در آينده، امری ساده میشد و امکان توجيه رؤيا برای صاحبش امری بود که تنها به ضرر و زيان بزرگ آل محمد (ع) تمام میگشت، (خداوند ايشان را از سوء محفوظ بدارد).
پس آل محمد (ع) در دادن تفسير برخی از رمز و نمادهای رؤيا و تأويل آن، امتناع میورزيدند و مصداق اين کلام، حديث روايت شده از امام رضا (ع) میباشد:
فقد ورد عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، قال: (سألت أبا الحسن (ع) علي بن موسی الرضا (ع) عن الرؤيا، فامسک عني ثم قال: لو إنا أعطيناکم ما تريدون کان شراً لکم و أخذ برقبة صاحب هذا الأمر).
از احمد بن محمد بن ابی نصر روايت شده که گويد: (از امام رضا (ع) مسألهاى پرسيدم، حضرت از پاسخ خوددارى ورزيد و جواب نفرمود. سپس فرمود: اگر هر چه را میخواهيد، به شما بگوئيم و عطاء كنيم، موجب شرّ برای شما میشود و گردن صاحب الأمر را میگيرند).(
[48])
همانگونه که در حديث ديگری از امام ابی جعفر الباقر (ع) آمده که فرمودند: (ولاية الله أسرّها إلی جبرئيل (ع)، وأسرها جبرئيل (ع) إلی محمد (ص)، وأسرها محمد (ص) إلی علي (ع)، وأسرها علي (ع) إلی من شاء، ثم أنتم تذيعون ذلک من الذي أمسک حرفاً سمع به). (خداوند سبحان امر ولايت را به عنوان رازی به جبرئيل سپرد و او به رسول خدا (ص) و او به امير المؤمنين (ع)، و امير المؤمنين (ع) نيز به هر كه خدا خواست سپرد. سپس شما (میخواهيد) آن را از کسی که شنيده، و به نگفتنش متسک شده، ضايع و تباه کنيد).(
[49])
رؤيا بر زمين واقع نمیگردد؛ زيرا به مثابهی يک خبر به مؤمن القاء میشود. پس خداوند سبحان الله و تعالی، شيعهی امير المؤمنين (ع) را بوسيلهی رؤيا امتحان میکند، جز اينکه آنان رؤيا را حجتی از سوی خداوند میدانند. رؤيا، وحی الهیست که مقياس سنجش ميزان نزديکی و تقرّب به خداوند میباشد. و به همين سبب در روايات آل محمد (ع) وارد شده که تقرّب و نزديکی به خداوند، پيروان محمد و آل محمد (ع) را از هر گزندی، مصون میدارد.
و از جملهی اين روايات:
عن زيد النرسي، قال: (قلت لأبي الحسن موسی (ع): الرجل من مواليکم يکون عارفاً يشرب الخمر، ويرتکب الموبق من الذنب نتبرأ منه؟ فقال: تبرأوا من فعله ولا تبرؤوا منه، أحبوه وابغضوا عمله، قلت: فيسعنا أن نقول: فاسق فاجر؟ فقال: لا، الفاسق الفاجر: الکافر الجاحد لنا الناصب لأوليائنا، أبی الله أن يکون ولينا فاسقاً فاجراً، وإن عمل ما عمل، ولکنکم تقولون فاسق العمل فاجر العمل، مؤمن النفس خبيث الفعل، طيب الروح والبدن، والله ما يخرج ولينا من الدنيا إلا والله ورسوله ونحن عنه راضون، يحشره الله علی ما فيه من الذنوب مبيضاً وجهه، مستورة عورته، آمنة روعته، لا خوف عليه ولا حزن، وذلک أنه يخرج من الدنيا حتی يصفی من الذنوب إما بمصيبة في مال أو نفس أو ولد أو مرض، وأدنی ما يصفی به ولينا أن يريه الله رؤيا مهولة فيصبح حزيناً لما رأی فيکون ذلک کفارة له، أو خوفاً يرد عليه من أهل دولة الباطل أو يشدد عليه عند الموت، فيلقی الله طاهراً من الذنوب، آمناً روعته بمحمد (ص) وأمير المؤمنين (ع)، ثم يکون أمامه أحد الأمرين: رحمة الله الواسعة التي هي أوسع من ذنوب أهل الأرض جميعاً و شفاعة محمد وأمير المؤمنين (ع)، إن أخطأته رحمة ربه أدرکته شفاعة نبيه وأمير المؤمنين (ع) فعندها تصيبه رحمة ربه الواسعة).(
[50])
(از زيد بن يونس شحام روايت كرده است كه به [على بن] موسى بن جعفر (ع) عرض كردم: مردى از دوستان شماست شراب مىخورد و مرتكب گناهان تباه سازنده مىشود، آيا از او بيزارى جوييم؟ امام (ع) فرمود: از كارش بيزارى جوييد، ولى از او نه، عمل او را دشمن بداريد. عرض كردم: آيا ما را مىرسد كه بگوييم: او فاسق و فاجر است؟ فرمود: نه، جايز نيست، خداوند نخواست كه دوست ما فاسق و فاجر باشد، اعمالش هر چه باشد، باشد ولى بگوييد عملش فاسق و فاجر است و نفسش مؤمن است، كارش پليد است و روح و بدنش پاكيزه است. نه، به خدا سوگند دوست ما از دنيا بيرون نمىرود جز اين كه خداوند و رسول او و ما از او خوشنوديم، خداوند او را با گناهانش در حالى محشور مىكند كه رويش سپيد و گناهانش پوشيده و از ترسش در امان است، نه بيمى بر او است و نه غمى دارد. زيرا از دنيا بيرون نمىرود تا اين كه با گرفتارى به مصيبتى در مال يا جان يا فرزند يا بيمارى از گناهان تصفيه مىشود. و كمترين كارى كه با دوست مىشود اين است كه خداوند رؤيايى وحشتناک به او مىنماياند و صبح به خاطر آن رؤيا غمزده بيدار مىشود، و همين كفاره گناهان اوست، يا اين كه ترسى از اهل دولت باطل بر او وارد مىسازد يا سكرات مرگ را بر او سخت مىنمايد، پس خدا را در حالى ديدار میكند كه از گناهان پاک شده و از ترس و وحشت خود با [ديدار] محمد و امير المؤمنين (ع) در امان است. سپس يكى از دو چيز در برابر او قرار مىگيرد: يا رحمت گسترده خداوند كه از همه اهل زمين گستردهتر است، يا شفاعت محمد و امير المؤمنين (ع)، اگر رحمت خداوند به او نرسد شفاعت پيامبر خدا و امير المؤمنين (ع) او را در خواهد يافت).
و در حديثی ديگر که امام صادق (ع) اين معنا را برای ما نقل میکنند تا از خلال آن ملتفت شويم که خداوند مؤمنان را با رؤيای هشدار دهنده، مورد امتحان قرار میدهد. از امام صادق (ع) روايت شده که فرمودند: (إذا کان العبد علی معصية الله وأراد الله به خيراً أراه في منامه رؤيا تروعه فينزجر عن تلک المعصية، وإن الرؤيا الصادقة جزءاً من سبعين جزء من النبوة)، (هرگاه بندهای بر معصيّت خدا قرار گرفته باشد و خداوند خواهان اصلاح و خير او باشد، در خواب، به صورت رؤيا به او هشدار میدهد، پس از آن معصيّت منزجر میگردد. و به راستی که
رؤيای صادقه
، جزئی از هفتاد جزء نبوت میباشد).(
[51])
ای خوانندهی عزيز، مسألهی بداء را فراموش مکن! که برخی از رؤياها شامل قانون بداء الهی هستند، همانگونه که از آل محمد (ع) روايت شده است: (ما عبد الله بشيء أفضل من البداء)، (اعتقاد به بداء از بالاترين عبادات است). و روايات و احاديث بسيار ديگر که از وفات شخص خبر میدهد يا رؤيايی که از مُردنش خبر میدهد که با صدقه يا عمل خير، دفع میگردد.
و از برای کسی که به حديث آل محمد (ع) اعتقاد دارد، کفايت میکند که احاديث بسياری از ايشان (ع) بر صدق و حقانيّت رؤيا تأکيد میکردند و الا کسی که تمام اين احاديث را انکار میکند و به عقل خود تکيه میکند، مبنی بر اينکه رؤيا بر اساس فهم اشتباهش، در عالم ماده، واقع نگرديده است اين تصور اشتباهیست؛ زيرا با معصوم در تضاد است. و قضاوت را به خواننده واگذار میکنم.
******
-نكتهی چهارم
:
دين خدا گرانتر از رؤياست
برخی از مُنکران رؤيا میخواستند بگويند که حديث شريف روايت شده از امام صادق (ع): (إن دين الله أعز من أن يری في النوم)، (دين خدای عزيز و جليل، عزيزتر و والاتر از اين است که با خواب سامان داده شود) حجيّت رؤيا را نفی میکند. پس مادامی که امام صادق (ع) می فرمايند: «دين خدا عزيزتر و والاتر از آن است که در خواب ديده شود»، رؤيا حجتی برای صاحب خود، جهت احتجاج، محسوب نمیشود. و شگفت است که مردم با اين دليل باطل و بدون رجوع به اصل حديث شريف، به راحتی فريب میخورند.
و اين متن حديث شريف است تا برای خواننده آشکار گردد که چگونه خصم روش خود را در حديث شريف به کار گرفتهاند.
عن أبی عبد الله (ع) قال: (ما تروي هذه الناصبة؟ فقلت: جعلت فداک في ماذا؟ فقال: في آذانهم ورکوعهم وسجودهم، فقلت: إنهم يقولون: إن أُبي بن کعب رآه في النوم، فقال: کذبوا فإن دين الله أعز من أن يری في النوم، قال: فقال له سدير الصيرفي: جعلت فداک فأحدث لنا من ذلک ذکراً، فقال أبو عبد الله (ع): إن الله لما عرج بنبيه (ص) إلی سماواته السبع أما أوليهن...).(
[52])
از ابی عبد الله (ع) روايت شده که فرمودند: (اين ناصبيان چه روايت میکنند؟ عرض کردم: فدايتان شوم در مورد چه چيز؟ فرمودند: در اذان و رکوع و سجودشان. عرض کردم: آنان میگويند که ابی بن کعب در خواب چنين ديده. حضرت فرمودند: افتراء بستهاند، دين خدا والاتر و برتر از آن است که از طريق خواب اخذ شود. گويد: پس سدير صيرفی به ايشان (ع) عرض کرد: فدايتان شوم، پس تذکرهای از آن برای ما ذکر کنيد. حضرت فرمود: هنگامی که خداوند عز و جل، پيامبرش را به سوی آسمانهای هفتگانهی خويش عروج داد...).
حديث همانگونه که واضح و آشکار است در مورد کسی سخن میگويد که مُنکر خدا، ولّی خدا و حجتش میباشد (و ناصبی بوده)، پس کسی که منکر ولّی خداست، آيا چيزی از او گرفته میشود؟! سبحان الله! اگر انکار میکند و خواهان گمراهی مردم با دروغگوئی به اعتقاد آنان (در حجيّت رؤيا)، میباشد، پس چگونه به آنان میگويد حجت در افعالشان خودِ رؤيا میباشد؟! لذا پاسخ امام (ع) آمد که دين خدا عزيزتر از آن است که در خواب گرفته شود، خداوند ائمهی واجب اطاعتی بر بندگان فرض داشته و بندگان خويش را به اخذ امور از ايشان (ع) امر کرده است و هر کس با آنان مخالفت کند، از اهل آتش است.
در حقيقت، وقتی خداوند سبحان و تعالی، رؤيا را مشروعيّت بخشيد، برای آن کليدهايی قرار داد و کليدهای آن، اهل بيت (ع) هستند. پس قفل آن تا زمانی که به دست امام معصوم گشوده نشود، حجت آن همواره غير واضح باقی میماند.
و مثال آن از قرآن کريم، رؤيای فرعون میباشد، بر او حجت بود و میبايست برای فهم و گشودن رمزهای آن به ولی معصوم يعنی يوسف مراجعه کند تا اسرارش را فاش کند. و در اين مطلب برای طالبِ شناختِ حق و اهلش کفايت است. از خداوند هدايت را برای هر کس که او به هدايتش اراده کرده، مسئلت میداريم.(
[53])
در حديث، اشارهی ديگریست و آن: امام (ع) در مورد اين مسئله، کلام آخر را میفرمايند و آن مخالفت با هر آنچه که از افتراء و بهتان بر خدا و رسولش میزنند، بوده. و مسئله بر پيروان تاريخ بشريّت، مخفی نيست. پس برای طالب معرفت حق و حقيقت مُيَسَر است که تحقيق و مطالعه کرده تا به حقيقت امر واقف آيد.
و از روايت بعدی، چنين نتيجه میگيريم که رؤيا، حجت يا بيانیست حتی در تشريع، اما به شرط اينکه از سوی معصوم صادر شده باشد و به مثابهی راه هدايت به معرفت و شناخت حجت معصوم باشد، پس در اين صورت، حجت و دليل مطلق میباشد.
سويد قلانسی، از بشير از ابی عبد الله (ع) نقل میکند که: (قلت له: إني رأيت في المنام أني قلت لک: إن القتال مع غير الإمام المفترض طاعته حرام مثل الميتة والدم ولحم الخنزير، فقلت لي: نعم هوکذلک، فقال ابو عبد الله (ع): هو کذلک هو کذلک).
(به ايشان عرض کردم: در خواب ديدم که به شما عرض کردم: جنگ و کارزار با امام غير مفترض الطاعه همانند مُردار و گوشت خوک، حرام است. به من فرموديد: آری همانگونه است. ابا عبد الله (ع) در جواب فرمودند: اينچنين است، اينچنين است).(
[54])
و امام (ع) به رؤيای صاحب آن، اقرار کرده و هرگز نفرمود که دين خدا والاتر و عزيزتر از آن است که از خواب گرفته شود.
******
-نكتهی پنجم
:
رؤيا حجت بر صاحب خود می باشد
سپس مسئلهی چهارمی که مُنکران حجيّت رؤيا با آن احتجاج میکنند، گفتهی آنها است که رؤيا تنها بر صاحب خود که آن را ديده، حجت میباشد نه بر عموم مردم.
و گويندگان چنين گفتهای با چنين بهانهای احتجاج نکردند مگر بعد از خالی شدن جعبهشان از هرگونه دليل در نفی حجيّت رؤيا و مطالعهی روايات متواتر اهل بيت (ع) در خصوص حجيّت رؤيا! پس به راه جديدی تمسک جستند تا از طريق آن، مردم را متقاعد کنند، و اينچنين به شخصی که رؤيا ديده طعنه بزنند و عدم تصديق مردم به اين حجت الهی را، تضمين کنند. پس به درستی که دانسته يا ندانسته، به يک حربه در دست شيطان تبديل شدند و راه رسيدن مردم به آل محمد (ع) را میبندند.
اما به کسی که نسبت به حقيقت جاهل است، میگوييم: آری. رؤيا، بر بينندهی آن و هم بر شنوندهی غير او، حجت است، گويی امر رؤيا به او نيز اختصاص يافته و اين امری است که آل محمد (ع) در احاديث و روايات بسيار و متنوع، بر آن تأکيد دارند.
همانا آل محمد (ع) در آشکارترين بيان خويش، تصريح میکنند که رؤيا تنها به بينندهی آن، اختصاص ندارد بلکه هرگاه انسان، مؤمنی را در رؤيا ببيند، از نظر اهل بيت (ع) اين نوع رؤيا، رسالتی از طرف خداوند میباشد که در احاديث فراوان بر آن، تأکيد کردند. از جمله:
ما ورد عن أبي الدرداء، عن النبي (ص) في قوله تعالی: ﴿لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ﴾،(
[55]) قال: هي الرؤيا الصالحة يراها المسلم أو تری له، فهي بشراه في الحياة الدنيا، وبشراه في الآخرة الجنة).(
[56])
ابی الدرداء از رسول الله (ص) نقل میکند که در مورد فرمودهی خداوند: (در زندگى دنيا و در آخرت مژده براى آنان است)، فرمودند: (آن رؤيای صالحه است که مؤمن میبيند يا برای او ديده میشود، و بشارتی در زندگی دنيائی و در آخرت بشارتدهنده به بهشت میباشد).
از ابن عباس در مورد فرمودهی خداوند متعال: ﴿لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ﴾ روايت شده: آن رؤيای حسنهای است که مسلمان در مورد خود يا برخی از برادرانش، میبيند).(
[57])
همچنين ابن عباس از رسول الله (ص) روايت میکند که فرمودند: (ألا إنه لم يبق من مبشرات النبوة إلا الرؤيا الصالحة يراها المسلم أو تری له)، (آگاه باشيد که از مبشرات نبوت چيزی باقی نمانده است جز رؤيای صالحهای که مسلمان میبيند يا در مورد او ديده میشود).(
[58])
و حديث روايت شده از عباده بن صامت از رسول الله (ص) در مورد فرمودهی خداوند متعال:
﴿لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ﴾، فرمودند: (هي الرؤيا الصالحة يراها المؤمن لنفسه أو تری له)، (آن رؤيای صالحهای است که مؤمن میبيند يا در مورد او ديده میشود).(
[59])
حديث قبلی به همراه امام کاظم (ع) که ذکر کرديم، در آن آمده بود: (... پس به ولايت امير المؤمنين (ع) اقرار کرد- سپس سکوت را اختيار کرد، بعد از آن کسی شاهد سخن گفتن او نبود و قبل از آن رؤيای حسنه میديد يا در موردش ديده میشد. اما رؤيا از او قطع گرديد پس شبی از شبها ابا عبد الله (ع) را در خواب میبيند، و از انقطاع ارتباط با رؤيا، نزد او شِکوِه و گلايه میکند. حضرت به او فرمودند: محزون نباش؛ زيرا هرگاه ايمان بندهای استوار و راسخ میگردد، رؤيا از او رفع میشود).(
[60])
پس ای خوانندهی عزيز، میبينی که احاديث و روايات اهل بيت (ع) در ابلاغ الهی در رؤيا بر شخص بيننده، هيچ کوتاهی و سهلانگاری نکرده است، بلکه با رؤيا مؤمنين برای مؤمن يعنی ديدار و مشاهدهشان با آنچه که در خصوص مؤمنين است، امتداد يافته. و امروز دعوت سيد احمد الحسن، يمانی آل محمد (ع) برای هر مؤمنی بدون استثناء بوده و رؤيا نيز بدون استثناء، شامل همگان و عمومی میباشد.
همانطور که آل محمد (ع) بر حجيّت رؤيا، نزد همگان، از جهت ديگر تأکيد کردند و آن، گفتهی مبشرات است، پس آيا مقصود از بشارتدهنده در کلام آل محمد (ع) تنها مخصوص شخص بيننده است يا همه را شامل میشود و همچنين رؤيای هشدار دهنده؟!
و حقيقت اين است که رسول الله (ص) و ائمه (ع) بيان کردند که رؤياهای بشارتدهنده و هشدار دهنده، شامل همه میباشند و جنبهی عمومی دارند. به اين دليل که رسول الله (ص) آن فرموده را برای همه بدون استثناء میفرمود.
پس اگر مختص يک بينندهی خاص میبود، و به عبارت ديگر منحصر به فرد بود، رسول الله (ص) هرگز اهتمام اينچنينی به رؤيا نمیورزيد تا بدين حد که آن را با نبوّت برابر، میدانست و میفرمود وحی قطع گشته و مبشرات باقی ماندند. و هان به کلام ايشان گوش فرا ده و خود قضاوت کن.
عن رسول الله (ص)، قال: (لا نبوة بعدي إلا المبشرات. قيل: يا رسول الله، وما المبشرات؟ قال: الرؤيا الصالحة).(
[61])
رسول الله (ص) فرمودند: (بعد از من نبوتی نيست، جز مبشرات. عرض شد: يا رسول الله مبشرات چيست؟ فرمودند: رؤيای صالحه).
سمعت رسول الله (ص) يقول: (لم يبق من النبوة إلا المبشرات، فقالوا: وما المبشرات؟ قال: الرؤيا الصالحه).(
[62])
از رسول الله (ص) شنيدم که فرمودند: (از نبوت چيزی باقی نمانده جز مبشرات. عرض شد: يا رسول الله مبشرات چيست؟ فرمودند: رؤيای صالحه).
عنهم (ع): (انقطع الوحي وبقي المبشرات ألا وهي نوم الصالحين والصالحات).(
[63])
از ايشان (ع): (همانا وحی قطع گرديده و مبشرات باقی ماندهاند، آگاه باشيد که آن خواب مردان و زنان نيکوکار و صالح است).
عنهم (ع): (ذهبت النبوة وبقيت المبشرات، الرؤيا الصالحة يراها المسلم أو يری له).(
[64])
از ايشان (ع): (نبوت از ميان رفت و مبشرات باقی ماندند، رؤيای صالحهای که مسلمان میبيند يا در مورد او ديده میشود).
إن الإمام الرضا ينقل عن رسول الله (ص) فيقول: (إن رسول الله (ص)کان إذا أصبح قال لأصحابه: هل من مبشرات؟ يعني الرؤيا).(
[65])
امام رضا (ع) از رسول الله (ص) نقل میفرمايند: (همانا رسول الله (ص)هنگامی که صبح فرا میرسيد به اصحاب خويش میفرمودند: آيا مبشراتی هست؟ يعنی
رؤيای صادقه
).
عن رسول الله (ص) قال لأصحابه: (إن الرسالة والنبوة قد انقطعت فلا رسول بعدي ولا نبي. قال: فشق ذلک علی الناس. قال: قال: ولکن المبشرات. قالوا: يا رسول الله، وما المبشرات؟ قال: رؤيا الرجل، وهي جزء من أجراء النبوة).(
[66])
رسول الله (ص) به اصحاب خويش فرمودند: (همانا رسالت و نبّوت قطع گرديده، پس بعد از من هيچ رسول و پيامبری نيست. گويد: پس اين موضوع بر مردم گران آمد. پس فرمودند: اما مبشرات هستند. عرض شد: يا رسول الله مبشرات چيست؟ فرمودند: رؤيای شخص و آن جزئی از هفتاد جزء نبوت میباشد).
و ديگر احاديث بسيار که هر کس خواهان مطالعه است، بدانها مراجعه کند.
اصلی که در اخبار، برقرار است اينکه از جانب حجت باشد و حجت در هر زمان، يکی است. پس اشاره، از جانب حجت بر خلق دريافت میشود و متعدد بودن در اين ناحيه مورد قبول واقع نمیگردد و اگر غير از اين بود، به راستی که راه مستقيم، متعدد میشد و اين امری محال بوده و خلاف شريعت اسلام است. پس هر کس مخالفت کند، دينی غير از اسلام را برگيرد.
خبر دهنده در رؤيا اگر معصوم باشد، خلافی در حجيّتش نيست، حالا چه خود بنده، رؤيا را ديده باشم و چه غيرم.(
[67]) خداوند ما را به آنچه که دوست دارد و میپسندد، هدايت فرمايد.
بعد از کوتاه آمدن، میگوييم: همانا رؤياها اگر يک رؤيا، دو رؤيا يا سه رؤيا بودند، میتوانستيم آنها را بر وجه مخالف يا فقط به بيننده مختص گردانيم يا... يا... ديگر راههائی که میتوان عرض کرد. اما در مورد هزاران رؤياهائی که انصار در خصوص قضيهی وصی و فرستادهی امام مهدی، سيد احمد الحسن (ع)، از سرزمينهای مختلف، مشاهده کردند، چه میتوان گفت؟
سلام و درود خداوند بر علی بن ابیطالب که فرمودند:
أريد حياته و يريد قتلي***عذيرک من خليلک من مرادي
من زندگی او را میخواهم، او کشتن مرا. عذر اين دوست مرادیات را در اين مقابله به ضد برای من بازگو کن.
و در پايان، به حق طلبان که حق علیست میگويم که علی در مورد رؤيا فرمودند: (أن الرؤيا تجري مجرى کلام يکلم به ربک عبده)، (خواب ديدن مؤمن، همچون کلامی است که خداوند در نزد او سخن گفته است).
پس هر کس خواست علی بن ابیطالب (ع) را تصديق کند، به راستی که به آن سزاوار و منعم است و الا آتش مهيای اوست.
******
-بهترين کلام، کلام آل محمد (ع) است
.
و بهترين کلامها، کلام گُوهر بار آل محمد (ع) میباشد و لذا اين سخنان مولا و سرورم، قائم آل محمد (ع) و يمانی ايشان، سيد احمد الحسن سلام و درود خداوند بر ايشان باد، (مادامی که شب و روز پايدارند)، را ضميمهی اين بحث کردم و آن برخی از پاسخهای ايشان به پرسشگران میباشد که در چهار جزء کتاب متشابهات گنجانده شده و جهت سودمندی بيشتر، هم سؤال و هم پاسخ را ذکر کردم:
سؤال 134: خداوند تبارک و تعالی میفرمايد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُووَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ﴾، (همانا کسانی که گفتند پروردگارا ما الهی است سپس استقامت ورزيدند ملائکه بر آنان نازل میشوند که هراسان بيمناک و اندوهگين مباشيد وشما را به بهشتی که به شما وعده داده شده بشارت میدهيم).(
[68])
آيا از آيه دريافت میشود که برخی ملائکه بر مؤمنين نازل میشوند و به آنان بشارت میدهند. آيا اين بشارت در رؤيا محقق میشود؟
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحيمو الحمد لله رب العالمين و صلى الله علی محمد و آل محمد الائمه و المهديين و سلم تسليماً کثيراً
آری همانگونه است و ملائکه در
رؤيای صادقه
، به مؤمنان بشارت میدهند که بر ولايت الهی در حال سير و حرکت هستند و پيرو و تابع ولی خدا گشتهاند و در آيه فرمودهی: ﴿لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا﴾،(
[69]) (برای آنان بشارتی در زندگی دنيائی است). رسول الله (ص) در مورد اين آيه فرمودند: (بشارت، همان
رؤيای صادقه
است).(
[70])
در حديثی از جابر از ابی جعفر (ع) نقل میکند که مردی از رسول خدا در مورد اين آيه از کتاب الهی پرسيد: ﴿لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا﴾، (در زندگى دنيا براى آنان بشارت است)، فرمودند: (آن رؤيای صالحه است که مؤمن میبيند و در زندگی دنيائی به او بشارت میدهد).(
[71]) و اگر به کلام خداوند قبل و بعد از اين آيه توجه کنيد: ﴿أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ * وَلاَ يَحْزُنكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعًا هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾، (اوليای خدا هيچ بيم و هراسی بر آنان نيست و اندوهگين نمیشوند * کسانی که ايمان آورده و تقوای الهی پيشه کنند * بر آنان بشارتی در زندگی دنيايی و در آخرت میباشد و هيچ تبديلی برای کلمات الهی نيست و آن رستگاری بزرگی است * و سخن آنان تو را محزون نسازد؛ زيرا همانا تمام عزت ازآن پروردگار است و او شنوا و دانا است).(
[72])
در اين آيات کسانی که خداوند در مورد آنان میفرمايد ﴿لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا﴾، (در زندگى دنيا براى آنان بشارت است)، کسانی هستند که رؤيا میبينند و آنان را به حقانيّت اعتقاد و حُسن عاقبتشان بشارت میدهد و خداوند آنان را به عنوان اوليای حقيقی خويش توصيف میکند و در آيات قبل از آن آمده: ﴿أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ﴾، (اوليای خدا هيچ بيم و هراسی بر آنان نيست و اندوهگين نمیشوند * کسانی که ايمان آورده و تقوای الهی پيشه کنند)، يعنی کسانی که
رؤيای صادقه
و مبشرات میبينند آنان به حق اوليای متقّی الهی می باشند.
و اين رؤيای بشارت دهنده که میبينند، به حُسن عاقبتشان بشارت میدهد و خداوند آنان را در کلام خود به عنوان مؤمنان وصف میکند و آنان حق مطلق هستند و تغيير و تبديل نمیيابند و آن درجه، از عالم غيب میباشد که اوليای متقّی پروردگار به آن میرسند مبدّلی برای کلمات خداوند نيست و آن رستگاری بزرگ میباشد، خداوند تبارک و تعالی بيان میکند بيشتر کسانی که با انبياء (ع) به مبارزه برمیخيزند، کلام الهی در عالم غيب و رؤيا را تصديق نمیکنند و خداوند سبحان به رسول و مؤمنين امر کرده که نسبت به تکذيبکنندگان رؤيا هيچ حزن و اندوهی به دل خود راه ندهند و سخنان آنان تو را محزون نسازد؛ زيرا تمام عزّت از آنِ پروردگار است و خداوند شنوا و دانا میباشد؛ زيرا اين اشخاص تنها رسول و مؤمنين را تکذيب نکردهاند، بلکه ذات الهی را مورد انکار و تکذيب قرار میدهند و آيات او را انکار میکنند: ﴿قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاَ يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللّهِ يَجْحَدُونَ﴾، (همانا میدانيم آن سخن تکذيب کنندگان تو را محزون و اندوهگين میسازد که آنان تو را تکذيب نمیکنند بلکه ظالمان آيات الهی را مورد انکار قرار میدهند).(
[73]) پس
رؤيای صادقه
آيات خدا، کلمات خدا و ميزان حقی است که انسان بواسطهی آنها میفهمد، بر جادهی و مسير حق، راه مستقيم گام بر میدارد و کسانی که رؤيا را انکار میکنند، دشمنان خدا و تکذيبکنندگان انبياء و اوصياء (ع) میباشند پس آنان نه تنها تو را تکذيب میکنند، بلکه ظالمانی هستند که آيات الهی را انکار میکنند. و قانون الهی از آيات قبلی بيان میکند که اوليای خداوند کسانی هستند که ايمان آوردند و تقوای الهی پيشه کردند برای آنان بشارتی در زندگی دنيا میباشد يا آنان رؤيا را حتماً میبينند و يا در موردشان ديده میشود که به استقامت در طريق و عقيدهشان بشارتشان میدهد، پس کسانی که به
رؤيای صادقه
اعتناء نمیکنند و نمیپذيرند نه تنها از اوليای خدا نيستند بلکه از ايمان آوردگان و پرهيزکاران هم نيستند اگر به آيهی ديگری منتقل شويم فايدهی روزه را برايمان بيان میکنند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾، (ای کسانی که ايمان آوردهايد روزه بر شما واجب شده همان طورکه برکسان قبل از شما واجب شده اميد است پرهيزگار شويد). (
[74]) يعنی روزه به اين سبب بر شما واجب شده که اميد است، شما پرهيزگار شويد. و شخص پرهيزگار تقوای خود را از سوی خدا بواسطهی حق الهی میشناسد و آن کلمات و آيات هستند که ظالمان آنها را انکار میکنند و آن
رؤيای صادقه
میباشد، پس کسی که در استقامت راه خود،
رؤيای صادقه
ای نمیبيند و در مورد او ديده نمیشود، نمیتواند نه تنها از پرهيزگاران باشد بلکه از روزهداران هم نمیباشد بر اساس اين روايت: (و چه بسيار روزهدارانی که تشنگی و گرسنگی را تحمل میکنند اما مانند کسی هستند که روزه نگرفته است).(
[75])
و کسانی که
رؤيای صادقه
را انکار میکنند در حقيقت ارواحشان منکر ذات الهی شده پس آنان علاوه بر اينکه تو را تکذيب میکنند بلکه ظالمانی هستند که آيات الهی را انکار میکنند: ﴿فَإِنَّهُمْ لاَ يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللّهِ يَجْحَدُونَ﴾، (آنان تو را تکذيب نمیکنند بلکه ظالمان آيات الهی را مورد انکار قرار میدهند).
سوال 145: معنی اين آيه چيست؟
﴿وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَايوقِنُونَ﴾، (و هر وقت که موقع تحقق قول ما بر آنها برسد ، دابة الارض را برای آنها بيرون میکشيم تا با مردم سخن بگويد که بيشتر مردم ايمان نمیآورند). (
[76])
جواب: بسم الله الرحمن الرحيم
و الحمد لله رب العالمين اللهم صل علی محمد و آل محمد الائمة و المهديين و سلم تسليما
شخصی به امام صادق (ع) عرض کرد: (به من رسيده است که بيشتر مردم اين آيه را اينگونه میخوانند تکلمهم يعنی تجرحهم يعني دابة الأرض آنان را مجروح میکند حضرت ابتدا آنها را نفرين فرمودند: (خدا با آنها در آتش سخن بگويد. بعد فرمودند: نازل نشده مگر همين کلمه که با آنها سخن میگويد).(
[77])
و از امام رضا (ع) نقل شده است که: ﴿أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ﴾، (دابة الأرض را برای آنها بيرون میکشيم) يعنی علی (ع)).(
[78])
پس جنبده در اين آيه انسانی است و بر اساس روايات معلوم میشود که علی (ع) است و در رجعت اتفاق میافتد. پس علی (ع) دابة الأرض است،(
[79]) که در رجعت با مردم سخن میگويد. و با نشانههای خدا، مؤمن را از کافر مشخص میکند. و پيش از رجعت قيام قائم نيز برای ايشان جنبدهای است که با مردم سخن میگويد،(
[80]) و برای آنان ضعف ايمانشان به آيات حق خدا را در ملکوت آسمانها و زمين تبيين میکند. و آن رؤيا در خواب و مکاشفه در بيداری است. و تبيين میکند که بيشتر مردم در طول حرکت انسانی در مسير تاريخ بر اين زمين به نشانههای ملکوتی خدا و رؤيا و مکاشفه در ملکوت آسمانها ايمان نمیآورند. زيرا نگاه خود را محدود به زمين و ماده کردهاند و اين نهايت دستيابی آنان به علم است و بالاتر از آن را نمیبينند.
(ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى﴾، (و آن نهايت دستيابی آنان به علم است. همانا پروردگارت به آنان که از راهش گم شدند و نيز به هدايت يافتگان آگاهتر است).(
[81])
و از طرف ديگر انبياء و اوصياء و رسولان و يارانشان به نشانههای خدا و رؤيا و مکاشفه در ملکوت آسمانها و زمين ايمان آوردند و همانا اينها طريقه وحی خدای سبحان و متعال است و اگر ايمانشان اينگونه نبود، خدا آنان را نبی نمیکرد. و به همين دليل خدا آنان را مدح کرده است و فرمود: (وَنَادَيْنَاهُ أَنْيا إِبْرَاهِيمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾، (او را ندا داديم كه اى ابراهيم * رؤيا[ى خود] را حقيقت بخشيدى ما نيكوكاران را چنين پاداش مىدهيم).(
[82]) و فرمود: (وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ﴾، (و مريم دخت عمران را همان كسى كه خود را پاكدامن نگاه داشت و در او از روح خود دميديم و سخنان پروردگار خود و كتابهاى او را تصديق كرد و از فرمانبرداران بود).(
[83])
و خدای متعال در مورد رؤيا فرمود: (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ﴾، (ما نيكوترين سرگذشت را به موجب اين قرآن كه به تو وحى كرديم بر تو حكايت مىكنيم و تو قطعاً پيش از آن از بىخبران بودى).(
[84])
و ابراهيم (ع) را ستود چون رؤيا را راست پنداشت و به همين ترتيب مريم را ستود؛ زيرا رؤيا را راست پنداشت و يوسف (ع) را ستود؛ زيرا رؤيا را راست پنداشت و آن را تأويل نمود. خدای متعال فرمود: (يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يابِسَاتٍ لَّعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يعْلَمُونَ﴾، (اى يوسف اى مرد راستگوى در باره [اين خواب كه] هفت گاو فربه هفت [گاو] لاغر آنها را مىخورند و هفتخوشه سبز و [هفتخوشه] خشگيده ديگر به ما نظر ده تا به سوى مردم برگردم شايد آنان [تعبيرش را] بدانند).(
[85])
و امروز میبينی که بيشتر مردم حقيقت رؤيا را منکرند در حالیکه آن وحیای از طرف خدای متعال و سبحان است و اين بدان علت است که نفوس خبيث آنها منکر رؤيا است و مؤمن به خدای سبحان و متعال نيست در حالیکه نمیدانند .و آنان در عالم ذر به خدا کفر ورزيدند و به ولايت الهی کافر شدند و به ولی ای از اوليای خدا حتی در قلبشان مؤمن نشدند، پس خدا آنان را مقر به بعضی از حق قرار داد تا به اين وسيله از اوليايش شر را دفع نمايد.(
[86])
و رؤيا راهی است که خدا با آن با همه بندگان و انبياء و رسولان سخن میگويد،(
[87]) چه از اوليای خدا باشند چه از دشمنانش، چه مؤمن و چه کافر. خدا به فرعون کافر مصر وحی کرد از طريق رؤيائی که يوسف (ع) با استفاده از ان اقتصاد دولت را بنا نهاد: ﴿وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍيأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَيابِسَاتٍيا أَيُّهَا الْمَلأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِن كُنتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ﴾، (و پادشاه گفت همانا من در رؤيا ديدم که هفت گاو چاق هفت گاو لاغر را خوردند و هفت خوشه سبز و هفت خوشه زرد پس از انان ديدم .ای درباريان ! مرا از رؤيايم خبر دهيد اگر توان تعبير رؤيا را داريد).(
[88])
و خدا به محمد (ص) رؤيائی وحی فرمود که نشان میداد پس از او بر اهل بيتش چه میرود و بنی اميّه بر اُمت مسلّط میشوند: ﴿وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي القُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَايزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَانًا كَبِيرًا﴾، (و [ياد كن] هنگامى را كه به تو گفتيم به راستى پروردگارت بر مردم احاطه دارد و آن رؤيايى را كه به تو نمايانديم و [نيز] آن درخت لعنتشده در قرآن را جز براى آزمايش مردم قرار نداديم و ما آنان را بيم مىدهيم ولى جز بر طغيان بيشتر آنها نمىافزايد).(
[89])
و خدای سبحان و متعال خودش را شاهد بر کفار به نبوت نبی اکرم (ص) میگيرد، اگر شهادتش را بخواهند و شهادت خدای سبحان و متعال جز از طريق رؤيا چگونه ممکن است؟ (وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾، (وكسانى كه كافر شدند مىگويند تو فرستاده نيستى بگو كافى استخدا و آن كس كه نزد او علم كتاب است ميان من و شما گواه باشد).(
[90])
و خدای متعال فرمود : (وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ﴾، (و هر وقت که موقع تحقق قول ما بر آنها برسد)، پس آن سخنی که واقع میشود خروج قائم و قيامت صغری(
[91]) است. (أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَايوقِنُونَ﴾، ( دابة الأرض را برای آنها بيرون میکشيم تا با مردم سخن بگويد که بيشتر مردم ايمان نمیآورند).(
[92]) و دابة الأرض مهدی اول است،(
[93]) که قبل از قائم برمیخيزد و با مردم سخن میگويد و آنان را توبيخ میکند و کفر آنان به آيات ملکوتی خدا (رؤيا و مکاشفه) و توجهشان به ماده و شهوات و روگردانیشان از ملکوت آسمانها را گوشزد میکند.
خدای متعال فرمود: (سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَ لَمْ يكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾، (به زودى نشانههاى خود را در افقها[ى گوناگون] و در دلهايشان بديشان خواهيم نمود تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است آيا كافى نيست كه پروردگارت خود شاهد هر چيزى است).(
[94])
و در روايات اهل بيت (ع) آمده است که "انه الحق" همان قيام قائم است، و نشانههائی که در آفاق و انفس میبينند، همانگونه که اهل بيت (ع) تبيين کردهاند در آفاق (فتنهها و بلا از آسمان است) و در انفس (مسخ است).(
[95])
و نيز آيات در آفاق ملکوتی يعنی آفاق آسمانها و در نفسهای آنها (رؤيا و مکاشفه) است و خدا به آنها آيات ملکوتی را مینماياند تا آنکه بدانند خروج قائم حق است، و آنکه با آنان سخن میگويد اين قائم است) يعنی مهدی اول از مهديين دوازدهگانه) و اين آيات، نشانه هائی بر مهدی اول است و برای مردم آشکار میکند که او حقی از طرف پروردگارشان است .
پس اين آيات و نشانهها در آفاق و انفس خود، نفس دابة الارض است که در مورد آن با مردم سخن میگويد و مردم را سرزنش مینمايد؛ زيرا آنان به او ايمان نمیآورند. و آنها، نشانهها در ملکوت آسمانها است و آن رؤيا و مکاشفه است .
و خوب است که اکنون کمی بر رؤيا تأکيد کنيم. که در قرآن بسيار مورد توجه و تأکيد خداوند سبحان و متعال و رسول الله (ص) و اهل بيت (ع) است:
و اما در قرآن: خدای سبحان و متعال رؤيا را بهترين قصهها میداند. (بهترين داستانها)(
[96]) و بر ما قصه يوسف (ع) را میخواند،(
[97]) و تحققش را در زمين تبيين میکند و بر ما رؤيای زندانيان(
[98]) و تحقق آن بر زمين را میخواند و قصه رؤيای فرعون کافر(
[99]) را و اعتماد يوسف (ع) بر رؤيای او را میخواند و اين را گوشزد میکند که يوسف بر اساس اين رؤيا اقتصاد دولتی را بنا نهاد و از آنجا آن را در زندگی تحقق داد.
و قرآن بر ما قصه بلقيس ملکه سبأ را میخواند و او در عالم رؤيا دانست که سليمان (ع) نبی خداست. پس رؤيايش را راست پنداشت و در نهايت ايمان آورد: (قَالَتْ يا أَيُّهَا المَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ﴾،(
[100]) و از کجا دانست که اين نامه نامهای بزرگ است الا از طريق خدا و از طريق رؤيا و مکاشفه؟ و به همين ترتيب رؤيا هيچگاه از انبيای خدا و رسلش و اوليای آن ذات سبحان و متعال جدا نشد که نشانهای بزرگ از آيات خداست و راهی است که خداوند سبحان با آن با بندگان سخن میگويد .آری رؤيا آغاز وحی الهی است.
و اما از احاديث رسول الله (ص): ايشان به رؤيا به شدت توجه داشت و اهميت میداد تا آنجا که هر روز پس از نماز صبح به اصحابش توجه میکرد و میپرسيد: (هل من مبشّرات هل من رؤيا)،(
[101]) (آيا بشارتی به شما نرسيد؟ آيا رؤيائی نديديد؟).
و وقتی کسی از اصحابش رؤيائی نمیديد میفرمود: (هم اکنون جبرئيل نزد من بود که میفرمود چگونه ما به سوی آنها برويم و به آنها رؤيا نشان دهيم و به سمت ناخنهای آنان اشاره نمود)... کنايه از اينکه آنها مستحق ديدن بشارت نبودند و پيامبر (ص) فرمود: (هر که ما را در عالم رؤيا ببيند، خود ما را ديده است و شيطان به شکل ما و اوصيای ما در نمیآيد).(
[102]) و نبی اکرم بارها بر اين موضوع تأکيد کرد. برای بررسی دقيق به کتاب دار السلام که 4 جلد است،(
[103]) و روايات مربوط به رؤيا معرفی میکند مراجعه شود.
پيامبر رؤيا را وسيلهای برای هدايت و ايمان معرفی کرد و ايمان خالد ابن سعيد عاص را که از طريق رؤيا بود،(
[104]) پذيرفت و رؤيای يهودی که موسی (ع) را در خواب ديده بود که از حقانيّت محمد (ص) خبر داد،(
[105]) را تأييد کرد، و رسول الله (ص) اقرار کرد که رؤيا حقی از خدا است و کلامی است که رب سبحان با آن با بندهاش سخن میگويد.(
[106])
اما از اهل بيت (ع): (هر که ما را ببيند خود ما را ديده است و شيطان شبيه ما نمیشود).(
[107])
و از آنان وارد است که رؤيا در آخر شب تکذيب نمیشود و در آن اختلافی نيست،(
[108]) و رؤيا در آخر الزمان تکذيب نمیشود.(
[109]) و در آخر الزمان چيزی که باقی میماند، رأی مؤمن و رؤيای اوست.(
[110]) امام حسين (ع) ايمان وهب نصرانی را بر اساس رؤيای او و ديدن عيسی (ع) پذيرفت و امام رضا (ع) ايمان بعضی از واقفيه (گروهی که معتقدند امام کاظم (ع) مهدی موعود است) را به دليل رؤيا پذيرفت و به آن واقفيه گفت که به خدا سوگند به حق بازگشتی.(
[111])
و اگر بيشتر بخواهی، بحث به طول میانجامد ولی چه کنی با کسی که خورشيد را در وسط روز انکار میکند و چگونه استدلال کنی با کسی که در هنگام ظهر، مدعی است که اکنون نيمه شب است. و چارهای نيست جز آنکه بگوييم انا لله و انا اليه راجعون (همه از خداييم و همه به سويش باز میگرديم) و هيچ نيرو و توانی به جز از طرف خدای بزرگ بلند مرتبه نيست و ظالمان خواهند دانست که عاقبت به کجا میروند.
خدای متعال فرمود: (سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَ لَمْ يكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ * أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِّن لِّقَاء رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطٌ﴾، (به زودى نشانههاى خود را در افقها[ى گوناگون] و در دلهايشان بديشان خواهيم نمود تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است آيا كافى نيست كه پروردگارت خود شاهد هر چيزى است * آرى آنان در لقاى پروردگارشان ترديد دارند آگاه باش كه مسلما او به هر چيزى احاطه دارد). (
[112])
و انکارشان بر رؤيا که از نشانههای انفسی است به دليل آن است که آنان در شک ديدار پروردگار خويشند. و سپاس ستايش شايسته خداست).
و الحمد لله رب العالمين
[1] . تعطير الأنام في تعبير المنام- الشيخ النابلسي: ج1 ص3.
[2] . تفسير القمی: ج2، ص62.
[3] . وسائل الشيعة (آل البيت): ج12، ص 198.
[4] . مشکاة الأنوار: ص 434.
[5] . الأعراف: 12.
[6] . الصافات: 102.
[7] . الصافات: 106.
[8] . و در انتشارات گذشته بيان شد که شيطان (لعنه الله) قابليّت پرتاب شدن و تعلق در يک رؤيا را دارد همانگونه که سيد (ع) برای انصار بيان کردند و قسمتی از آن ان شاء الله در قسمت (رؤيا در مفهوم قرآن) از تفسير المقارن بيان خواهد شد.
[9] . منتهی المطلب (ط.ق)- العلامة الحلي: ج2 ص 611. همانگونه که محقق خوانساری اين کلام رادر کتاب خود نقل کرده (مشارق الشموس (ط.ق): ج2، ص 453.
[10] . الکافی: ج4، ص: 208-207.
[11] . الأمالي- الشيخ طوسی: ص 386، بحار الانوار: ج58 ص 172، مستدرک سفينة البحار: ج4 ص31، ميزان الحکمة: ج4، ص 1012.
[12] . بحار الأنوار: ج58 ص190، ميزان الحکمة- ری شهری: ج2،ص1013.
[13] . عيون أخبار الرضا (ع) - للشيخ الصدوق: ج1 ص288، مدينة المعاجز- للبحراني: ج7 ص183.
[14] . من لا يحضره الفقيه- للصدوق:ج2، 585.
[15] . الکافي: ج8ص 90، من لا يحضره الفقيه: ج1 ص133، وسائل الشيعة (الإسلاميه): ج2ص 828، بحار الانوار ج58، ص 159.
[16] . بصائر الدرجات- للصفار: ص 274، الثاقب في المناقب- للطوسي: ص 456، بحار الأنوار: ج58 ص189.
[17] . الأصول الستة عشر- عدة المحدثين: 57.
[18] . الإختصاص: ص 241.
[19] . کتاب سليم بن قيس تحقيق محمد باقر الأنصاري: ص 124.
[20] . بحار الأنوار: ج92 ص241، و منهج الدعوات- لإبن طاووس: ص138، با تفاوت اندک در الفاظ از ابن طاووس .(
[21] . الأمالي: ص 217، بحار الأنوار: ج44 ص314، مستدرک الوسائل- للميرزا النوري: ج5114، مستدرک سفينة البحار: ج10ص192، با تفاوتی اندک
[22] . بحار الأنوار: ج58، ص 195، و سنن الدارمي: ج2ص165.
[24] . الکافي-لثقة الاسلام الشيخ الکليني: ج8، ص90.
[25] . الکافي: ج8 ص 336.
[26] . ميزان الحکمة: ج2ص1012، و از کتب عامه سنن الترمذي: ج3 ص367.
[27] . مستدرک الوسائل: ج14ص 334.
[28] . الأمالي-للشيخ الصدوق: ص142.
[29] . بحار الانوار: ج92 ص 375، منهج الدعوات- لإبن طاووس: ص 119.
[30] . الأسراء: 20.
[31] . الأنفال: 30.
[32] . مستدرک الوسائل: ج5 ص114.
[33] . مستدرک الوسائل: ج5، ص112.
[34] . المجادلة: 10.
[35] . الکافي: ج8 ص 142.
[36] . بحار الأنوار: ج58 ص 164.
[37] . جامع السعادات: ج2 ص19.
[38] . الأمالي- للشيخ الطوسي: ص 536.
[39] . بحار الأنوار: ج85، ص235.
[40] . الذريعة: ج8، ص 49.
[41] . بحار الأنوار: ج73، ص 214.
[42] . بحار الأنوار: ج53، ص 330.
[43] . بحار الأنوار: ج 53، ص331.
[44] . جواهر الکلام: ج5، ص 46.
[45] . کتاب الطهارة- للشيخ الأنصاري (ط.ق): ج2ص333.
[46] . من لايحضره الفقيه- للصدوق:ج2، 585.
[47] . اصول الکافي: ج1، ص 315-314.
[48] . مختصر بصائر الدرجات- الحسن بن سليمان الحلي: ص 104.
[49] . مختصر بصائر الدرجات: 104.
[50] . بحار الأنوار: ج65، ص 148-147.
[51] . الإختصاص: ص 241.
[52] . الکافي- الشيخ الکليني: ج3، ص 486-482.
[53] . بايد ملتفت شد که مقصود از اين کلام، بدين معنا نيست که اهل بيت (، میخواهند رؤيای مردم را يکی از راههای تشريع در عقيده يا فقه قرار دهند؛ زيرا خداوند برای این امر، اهلش را قرار داده و آنان حجج الهی در هر زمان میباشند. بلکه مقصود اصلی اين بوده که رؤيا، مصداقی برای شناخت و تشخيص صاحب حق از ميان ادعاهايی از روی زور و کذب میباشد. يا هدايت به سوی حجت خدا يا تأکيد بر حقانيّت او، در هنگام وجود شبهه و شک میباشد. همانگونه که در تاريخ دعوتهای انبياء و مرسلين و ائمه ( موجود است.
تشريع به معنای ايجاد يا افصاح يا تحکيم حکم قبل از به وجود آمدنش میباشد، مانند حکم شرعی. اما تشخيص مصداق حق و هدايت به سوی آن، بدين معناست که آن مصداق موجود بوده و وجودش شکل گرفته و تحقق يافته است، به عبارت ديگر مشروعيتدار و منصوب و مبعوث شده همانگونه که در حجج الهی است. بدين سان، رؤيا شاهد و هدايت و مشخصهای برای آنان میباشد.
[54] . الکافي: ج5 ص27.
[55] . يونس:64.
[56] . بحار الأنوار- العلامة المجلسي: ج58، ص194-191.
[57] . بحار الأنوار: ج58، ص 194-191.
[58] . بحار الأنوار: ج58، ص 194-191.
[59] . بحار الأنوار: ج58، ص 194-191.
[60] . بصائر الدرجات- للصفار: ص 274، الثاقب في المناقب- للطوسی: ص 456، بحار الانوار ج58 ص 189.
[61] . بحار الأنوار ج58، ص 192/ مسند أحمد ج5، ص454.
[62] . بحار الأنوار: ج58 ص177.
[63] . بحار الأنوار: ج58 ص176.
[64] . بحار الأنوار: ج58 ص178.
[65] . ميزان الحکمة- محمد الريشهری: ج2 ص 1010.
[66] . مسند أحمد: ج3، ص 267.
[67] . آری، رؤيا عبارت است از: ارشادگر و راهنما و هدايتگر به امر خاص بيننده، اما کلام ما در باب رؤياهای متواتریست در مورد يک امر معين برای عامه، در تبيان و تشخيص مصداق حقی که بر مردم مشتبه گشته.
[68] . فصلت: 30.
[69] . يونس: 64.
[70] . و حديث روايت شده از عباده بن صامت از رسول الله (ص) در مورد فرمودهی خداوند متعال: ﴿لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ﴾، فرمودند: (هی الرؤيا الصالحة يراها المؤمن لنفسه أو تری له)، (آن رؤيای صالحهای است که مؤمن میبيند يا در مورد او ديده میشود).
[71] . الکافی: ج8 ص90.
[72] . يونس 65-62.
[73] . الأنعام: 33.
[74] . البقرة: 183.
[75] . به حديث روايت شده از رسول الله (ص) مراجعه شود که فرمودند: (چه بسا روزهداری که بهرهاش از روزه داریاش، تنها گرسنگی و تشنگی باشد و چه بسا قيام کننده در نيمههای شب که بهرهاش تنها بیخوابی است). الوسايل الشيعه ج1ص72.
[76] . النمل: 82.
[77] . بحار الأنوار ج53، ص53.
[78] . روايات بسياری اشاره دارند که مقصود از جنبدهی زمين، علی بن ابیطالب (ع) در رجعت میباشد. به اين روايات مراجعه شود: بحار الأنوار: ج53 ص53 و مدينة المعاجز للبحراني: ج3،ص90 و ديگر کتب حديث.
[79] . روايات اهل بيت (، اشاره دارد که علی بن ابیطالب جنبندهی خاص خداوند میباشد که مهدی اول (ع) در اين لقب، با ايشان شريک است. و از جملهی اين روايات حديث ابی بصير میباشد که از ابی عبد الله (ع) روايت میکند که فرمودند: (رسول الله (ص) به سوی امير المؤمنين (ع) رفت، ایشان در مسجد در حالیکه زير سر خود شن جمع کرده، روی آن خوابيده بود، رسول الله (ص) پاهای ايشان را تکان داد و فرمود: ای دابة الله. مردی از اصحاب حضرت عرض کرد: يا رسول الله آيا جايز است که برخی از ما اين اسم را بر برخی ديگر قرار دهد؟ فرمودند: خير به خدا سوگند که اين اسم خاص اوست و او دابهای است که خداوند در کتاب خويش فرمود: ﴿وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَايوقِنُونَ﴾، (و هر وقت که موقع تحقق قول ما بر آنها برسد ، دابة الارض را برای آنها بيرون میکشيم تا با مردم سخن بگويد که بيشتر مردم ايمان نمیآورند). مختصر بصائر الدرجات: ص43، پس در حديث رسول الله (ص) دقت کن که لقب دابة الله را به علی (ع) خاص میگرداند و سپس دابة الأرض در آيهی قرآنی را ذکر میکند. پس نقطهی عطفی در تمايز اين دو لقب میباشد.
[80] . و استاد احمد حطاب سخنی ديگر در مورد اين مسئله را در کتاب (جنبدهی زمين انقلابگر مشرق) عرضه داشته، به منبع ذکر شده مراجعه شود.
[81] . النجم: 30.
[82] . الصافات: 105-104.
[83] . التحريم: 12.
[84] . يوسف: 3.
[85] . يوسف:46.
[86] . به اين حديث بنگر: امام صادق (ع) فرمودند: (همانا خدا اقوامی را برای جهنم و آتش آفريد و به ما فرمان داد تا پيام را به آنان ابلاغ کنيم همانگونه که کرديم و از آن بيزاری جستند و دلهاشان منکرش شد و آن را به خودمان بازگرداندند و آن را حمل نکردند و دروغش پنداشتند و گفتند گويندهاش ساحر و کذاب است. پس خدا بر دلهاشان مهر زد و آن را فراموششان نمود سپس خدا زبانشان را به بعضی از حق به سخن در آورد در حالیکه دلهاشان منکر بود، تا به اين وسيله شر را از اولياء و اهل طاعتش بازدارد و اگر اينگونه نبود، خدا در زمين پرستش نمیشد. پس به ما دستور داد تا از آنان بپوشانيم پس شما هم از آنان که خدا دستور به نرساندن پيام به آنها داده است، آن را بپوشانيد)، الکافي جلد 1 ص 402.
[87] .امير المؤمنين (ع) فرمودند: (رؤيا المؤمن تجری مجری کلام تکلم به الرب عنده)، (خواب ديدن مؤمن، همچون کلامی است که خداوند در نزد او سخن گفته است). بحار الأنوار: ج58، ص210.
[88] . يوسف: 43.
[89] . الأسراء: 60. و سليم بن قيس از امير المؤمنين (ع) در خطاب به معاويه (لع) روايت میکند که فرمودند: و خداوند در ميان شما چنين نازل کرد: ﴿وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي القُرْآنِ﴾، (و آن رؤيايى را كه به تو نمايانديم و [نيز] آن درخت لعنتشده در قرآن را جز براى آزمايش مردم قرار نداديم). و آن هنگامی بود که رسول الله (ص) 12 امام از ائمه گمراهی را ديد که بر منبرش نشستند و مردم را به پيشينيان باز میگرداندند، دو مرد از قريش و 10 نفر از بنی اميه .اولين 10 نفر دوست تو عثمان است که به دنبال خون اويی و تو و فرزندت و 7 نفر از فرزندان حکم ابن ابی عاص که اولين آنها مروان است که رسول الله (ص) حکم و همه فرزندانش را آنگاه که پشت درب خانه پيامبر از زنان ايشان استراق سمع میکرد، لعن نمود و تبعيد کرد). کتاب سليم ابن قيس ص308، تحقيق محمد باقر الأنصاری.
[90] . الرعد: 43.
[91] . از علی (ع) درباره (وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَايوقِنُونَ﴾، (و چون قول [عذاب] بر ايشان واجب گردد جنبندهاى را از زمين براى آنان بيرون مىآوريم كه با ايشان سخن گويد كه مردم [چنانكه بايد] به نشانههاى مايقين نداشتند). روايت است :(و آن را آن گونه که بايد تدبر نمیکنند. آيا شما را به آخر ملک فرزندان فلانی آگاه نکنم؟ گفتند چرا يا امير المؤمنين! فرمود: نفسی که قتلش حرام است در ماه حرام در مکان حرام توسط قومی از قريش کشته میشود. و سوگند به آن که دانه را شکافت و روح را آفريد، پس از قتل اين نفس جز 15 روز آن قوم قريش حکومت نخواهند کرد .(غيبة النعماني : ص 259. و در اينجا علی (ع) بين قولی که واقع میشود و دابة الارض که خارج میشود و بين خروج قائم پس از قتل نفس زکيه، پس از 15 روز ارتباط برقرار میکند).
[93] .شکی نيست، جنبدهی زمين که در رجعت با مردم تکلّم میکند، امير المؤمنين (ع) است که در روايات بسياری آمده است که بيشتر آن در پاسخ سؤال 145 ارائه شد اما در اينجا جنبدهی زمين وجود دارد که در آخر الزمان خروج میکند و با مردم سخن میگويد و آنان را به سبب تکذيبشان در مورد آيات الهی، توبيخ میکند و کافر را از مؤمن شناسائی میکند. امير المؤمنين (ع) فرمودند: (خروج دابة الأرض از صفا اتفاق میافتد که با او مهر سليمان (ع) و عصای موسی (ع) است و با آن مهر بر چهره هر مؤمنی میزند و مشخص میکند که او مؤمن است و بر چهره هر کافر میزند و مشخص میکند که او کافر است. در آن وقت دابه سرش را بيرون میآورد و به اذن خدا بعد از طلوع خورشيد از مشرق، در ميان مضطربين آن را مینماياند. در آن هنگام توبه برداشته میشود و امکان توبه نيست و عملی پذيرفته نمیشود و عمل خيری بالا نمیرود و ايمان آن کس که قبلاً ايمان نياورده است يا از ايمانش خيری به دست نياورده است، سودی نمیرساند). تفسير صافي جلد 4 ص 75) و واضح است که اين در هنگام ظهور قائم (ع) و نه در رجعت است و دابه در اينجا يمانی و مهدی اول است.
[94] . فصلت: 53.
[95] . از امام صادق (ع) روايت است: در نفسشان نشانشان میدهيم يعنی مسخ نفس آنها و در آفاق نشانشان میدهيم يعنی دگرگونی آفاق بر آنها، به اين ترتيب قدرت خدای عزيز و جليل را بر خود و آفاق میبينند و در مورد (حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ) فرمودند: خروج قائم، حقی است از طرف خداوند عزيز و جليل که مردم به ناچار آن را میبينند). تفسير الصافي جلد 4 ص365-364.
[96] . (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ ﴾، (ما نيكوترين سرگذشت را به موجب اين قرآن كه به تو وحى كرديم بر تو حكايت مىكنيم و تو قطعا پيش از آن از بىخبران بودى). يوسف: 3.
[97] . (إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ﴾، ([ياد كن] زمانى را كه يوسف به پدرش گفت اى پدر من [در خواب] يازده ستاره را با خورشيد و ماه ديدم ديدم [آنها] براى من سجده مىكنند). يوسف: 4.
[98] . (وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانَ قَالَ أَحَدُهُمَآ إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ﴾، (و دو جوان با او به زندان درآمدند [روزى] يكى از آن دو گفت من خويشتن را [به خواب] ديدم كه [انگور براى] شراب مىفشارم و ديگرى گفت من خود را [به خواب] ديدم كه بر روى سرم نان مىبرم و پرندگان از آن مىخورند به ما از تعبيرش خبر ده كه ما تو را از نيكوكاران مىبينيم). يوسف: 36.
[99] . (وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ يَا أَيُّهَا الْمَلأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِن كُنتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ﴾، (و پادشاه [مصر] گفت من [در خواب] ديدم هفت گاو فربه است كه هفت [گاو] لاغر آنها را مىخورند و هفتخوشه سبز و [هفتخوشه] خشگيده ديگر اى سران قوم اگر خواب تعبير مىكنيد در باره خواب من به من نظر دهيد). يوسف: 43.
[100] . النمل: 29.
[101] . الكافي : ج 8 ص 90 / بحار الأنوار : ج 68 ص 177.
[102] .بحار الأنوار : ج 30 ص 132 / دار السلام : ج 1 ص59.
[103] . کتاب در چهار جزء، شيخ المحدث- الميرزا حسين النوري صاحب مستدرک الوسائل.
[104] . ابن اسعد روايت میکند: (محمد بن عبد الله بن عمرو بن عثمان گويد: ايمان آوردن و تسليم خالد بن سعيد از ديرباز بوده و او در ايمان آوردن از برادرانش پيشی گرفته و داستان ايمانش اين بود که در رؤيا میبيند بر لبهی آتش ايستاده و از هراس آن در خواب خدا داند چه کشيده و میديد که پدرش او را به سوی آتش میبرد و ديد که رسول الله (ص) آمد و دست او را از آتش گرفت و او را کنار زد، پس از خواب پريد و گفت به خدا قسم میخورم که اين رؤيا حق است). الطبقات: ج4ص94.
[105] . جعفر بن عبد الله انصاری گويد: (جندل بن جناده يهودی از خبير بر رسول الله (ص) وارد شد و گفت: ای محمد با خبرم کن از آنچه که برای خدا نيست و آنچه که نزد او نيست و آنچه که در علم او نيست. رسول الله (ص) فرمودند: اما آنچه که برای خدا نيست: آن شريک و همتاست. و آنچه که نزد او نيست: ظلم و ستم به بندگان. و آنچه که نمیداند: آن گفتهی شما ای قوم يهود که میگوييد: عُزير پسر خداست و خدا نمیداند که فرزندی برايش بدنيا آمده. پس جندل گفت: شهادت میدهم که خدايی جز الله نيست و تو به حق فرستاده و رسول او هستی. سپس گفت: يا رسول الله ديشب در خواب ديدم که موسی بن عمران به من فرمود: ای جندل برو و به دست محمد تسليم شو و به اوصيای بعد از او متمسک شو. پس تسليم گشتم و خداوند آن را روزيم قرار داد...). بحار الأنوار: ج36، ص305-304.
[106] . مراجعه شود: بحار الأنوار : ج 58 ص210.
[107] . شخصی از خراسان به امام رضا (ع) عرض کرد: رسول الله (ص)را در خواب ديدم که فرمود: چگونهايد آنگاه که پاره تن من در زمين شما دفن میشود و امانت من در زمين شما سپرده میشود و ستاره من در زمين شما مخفی میشود؟ امام رضا (ع) فرمود: من در سرزمين شما دفن میشوم. من پاره تن نبی شمايم. و من همان امانت و ستارهام. بدانيد هر که مرا زيارت کند و به حق من و اطاعتم که خدا واجب فرمود، آگاه باشد، در روز قيامت من و پدرانم، شفيع او خواهيم بود و هر که ما شفيعش باشيم، نجات يافته است حتی اگر بار گناه انس و جن را بر دوش داشته باشد و پدرم از جدّم از پدرش نقل کرد که رسول الله (ص) فرمودند: هر که مرا در خواب ببيند به تحقيق که خود مرا ديده است؛ زيرا شيطان نمیتواند به صورت من و يکی از اوصيای من و يکی از شيعيان من در آيد . همانا رؤيای صادقه جزئی از 70 جزء نبوت است). من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 584.
[108] . از امام صادق (ع):) اما رؤيائی که پس از دو سوم شب و در هنگام نزول ملائکه و پيش از سحر روی دهد، اختلافی در آن نيست ان شاء الله). الكافي: ج 8 ص 91 ح 62.
[109] . شرح أصول الکافي- للمازندراني: ج11ص476.
[110] . امام صادق (ع) فرمودند: (رؤيای مؤمن در آخر الزمان، جزئی از 70 جزء نبوت است). دار السلام: ج1 ص 18.
[111] . حسن بن علی الوشاء گويد: (مردی از مرو به همراه ما رجال واقفی بود. پس به او گفتم: تقوای الهی داشته باش. من هم مانند تو بودم اما خداوند قلبم را نورانی کرد، تو روزهای چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بدار و غسل کن و دو رکعت نماز بخوان و از خداوند بخواه که تو را در رؤيا بدين امر ارشاد و راهنمايی کند. پس به خانه بازگشتم و کتابی از ابی الحسن يافتم که در آن مرد را به اين امر دعوت کنم، به سوی او رفتم و با خبر کردم و گفتم: خداوندرا سپاس گو و صد بار استخاره بگير. و بدو گفتم: من کتاب ابی الحسن را يافتم و خواستم آنچه که در آن است را به تو بگويم و از خداوند میخواهم که قلبت را نورانی گرداند. پس آنچه از روزه داری و دعاء به تو گفتم را انجام ده... در سحرگاه روز شنبه به سويم آمد و گفت: شهادت میدهم که او امام مفترض الطاعه است. گفتم: چگونه يقين حاصل کردی؟ گفت: ديشب ابو الحسن در خواب به سويم آمد و فرمود: ای ابراهيم به خدا سوگند که به حق بازگشتی و اذعان داشت که کسی از آن آگاه نيست جز خداوند متعال). بحار الأنوار: ج49، ص 54-53.
[112] . فصلت: 54-53.